ماجرای مالخری پلیس در تاریکی شب!

​​​​​​​ نیروهای تجسس کلانتری طبرسی شمالی مشهد که در پوشش مالخری، قصد دستگیری سارقان را داشتند در حالی وارد عملیات نشدند که دزد سابقه دار و معروف خودرو، دست آن ها را خوانده بود!

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان ، ماموران تجسس کلانتری طبرسی شمالی مشهد از طریق منابع و مخبران به اطلاعاتی دست یافتند که نشان می داد یکی از سارقان حرفه ای، قصد دارد پراید۱۴۱ سرقتی را به مبلغ ۸ میلیون تومان به فروش برساند!
بنابراین گروهی از نیروهای تجسس در ساعت۲ بامداد با سارق تماس گرفتند و خود را به عنوان مالخر معرفی کردند. قرار شبانه به خیابان رسالت ۱۳۰ کشید و زمانی که ماموران در پوشش مالخر به محل قرار رسیدند، ناگهان سارقان به آنان مشکوک شدند و ادعا کردند که خودرویی برای فروش ندارند! در همین حال عوامل انتظامی که یقین داشتند سارقان خودروی سرقتی را در همان اطراف پنهان کرده اند، به طور نامحسوس به کمین نشستند و حدود ۳ ساعت به تعقیب سارقان در تاریکی شب پرداختند تا این که بالاخره سارقان به سوی خیابان رسالت ۱۱۷ رفتند اما هنگامی که قصد داشتند خودروی پراید را از آن مکان انتقال دهند دریک چشم برهم زدن، به محاصره پلیس درآمدند و دستگیر شدند. بررسی ها نشان داد یکی از سارقان معروف به «بلوچ» است که ۷ سابقه کیفری دارد.از سوی دیگر با انتقال خودروی سرقتی به کلانتری مشخص شد پراید مذکور متعلق به راننده ای است که برای امرار معاش در یکی از تاکسی های اینترنتی مسافرکشی می کرد و از روزی که خودرواش مورد دستبرد سارقان قرارگرفته بود، زندگی سختی را تجربه می کرد چرا که مستاجر بود و شغل دیگری هم نداشت.
بنابر گزارش روزنامه خراسان ،تحقیقات بیشتر با دستور ویژه سرگرد احمد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی )برای ریشه یابی دیگر سرقت های احتمالی متهمان همچنان ادامه دارد.

سرقت ۱۵ هزار لیتر گازوئیل از باک خودروهای سنگین

باند۳ نفره سارقان با اعتراف به۳۰ فقره سرقت گازوئیل ازکامیون ها در سیرجان متلاشی شد. به گزارش خراسان ،فرمانده انتظامی سیرجان بیان کرد:به دنبال مراجعه و شکایت چند تن از شهروندان در ماه های اخیر،درخصوص سرقت گازوئیل از باک خودروهای سنگین درمحدوده«کمربندی»سیرجان،پیگیری موضوع به صورت ویژه در دستورکار عوامل عملیات کلانتری۱۲قرارگرفت. سرهنگ جواد خواجه پور افزود: درتحقیقات مشخص شد، متهمان با پرسه‌زنی در مناطق جرم خیز و شناسایی کامیون هایی که در مناطق خلوت و بدون نورکافی پارک شده بودند و در باک آن ها فاقد قفل بوده است، درفرصت مناسبی گازوئیل ها را به سرقت می بردند. وی خاطرنشان کرد: دراین زمینه نیروهای کلانتری ۱۲با گشت زنی نامحسوس در نهایت هویت ۳متهم پرونده را که از سارقان سابقه دار بودند، شناسایی و طی یک عملیات غافلگیرانه سارقان را با یک خودرو پراید به همراه گالن های گازوئیل دستگیر کردند. وی افزود: این متهمان ۳۰ تا ۳۵ ساله که سابقه چندین فقره سرقت متعدد و مختلف را در پرونده دارند، پس از انتقال به مقر انتظامی به ۳۰ فقره سرقت محتویات خودرو شامل ۱۵ هزار لیتر گازوئیل از باک کامیون ها در محدوده حاشیه شهر از جمله کمربندی شاهدسیرجان و شهر نجف شهر اعتراف كردند.

طلا فروشان،طعمه کلاهبرداری با سکه های تقلبی!

عاملان فروش سکه های تقلبی پارسیان به طلافروشان مشهدی، در حالی با تلاش نیروهای کلانتری الهیه مشهد دستگیر شدند که صدها برچسب و کارت پرسی با اسامی معتبر از آنان کشف شده است.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان ، یکی از طلافروشان مشهدی در منطقه الهیه مشهد با گزارش شکایتی به پلیس، مدعی شد فردی چندین سکه پارسیان را با وزن بسیار کمتر از آن چه بر روی کارت پرسی آن درج شده به وی فروخته است و این گونه با سکه های تقلبی کلاهبرداری می کند!درپی اعلام این شکایت،بلافاصله گروهی از افسران کارآزموده تجسس با هدایت و نظارت مستقیم سرهنگ محمد فیاضی(رئیس کلانتری الهیه مشهد)تحقیقات گسترده ای را با بازبینی دوربین های مداربسته طلافروش مذکور آغاز کردند.این طلافروش درباره چگونگی کلاهبرداری به نیروهای انتظامی گفت: مرد میان‎سالی چندبار سکه های پارسیان را در اوزان مختلف به من فروخت و من هر بار وجه خرید را به حساب بانکی او واریز کردم؛ اما آخرین بار وقتی یکی از سکه ها را باز کردم تازه فهمیدم که طعمه کلاهبرداری قرارگرفته ام چرا که سکه ۱.۵گرمی فقط نیم گرم وزن داشت. به همین دلیل با فروشنده تماس گرفتم تا برای تحویل باقی مانده خرید سکه به صورت حضوری مراجعه کند ولی او دیگر نیامد!
بنا بر گزارش روزنامه خراسان ، باتوجه به اهمیت و حساسیت این ماجرا ،بررسی های تخصصی عوامل انتظامی به ردزنی های اطلاعاتی رسید و بالاخره فروشنده سکه های تقلبی که مردی ۵۳ ساله است ، در مخفیگاهش دستگیر شد. این مرد که «علیرضا» نام دارد در بازجویی ها همدست دیگر خود را نیز به پلیس لو داد و گفت: سکه های تقلبی را از مرد۵۰ ساله ای به نام«حمیدرضا-ی» و با مبالغ کمتری خریدم و آن ها را در بازار به طلافروشان می فروختم.وی با اعتراف به فروش ۶ قطعه سکه طلا به شاکی،مدعی شد سکه های با وزن کمتر را حمیدرضا با مبلغی حدود۱.۵ میلیون تومان کمتر به من می داد و من هم با قیمت واقعی به طلافروشان می فروختم!به گزارش روزنامه خراسان،در پی اعترافات این متهم بی درنگ نیروهای تجسس با هماهنگی قضایی، وارد مخفیگاه «حمیدرضا» شدند و او را نیز در حالی دستگیر کردند که در بازرسی از محل اختفای وی، صدها برگ و کارت پرسی سکه با اسامی و برندهای معتبر به همراه پلاستیک های مخصوص پرس و بسته بندی سکه ها کشف شد.این متهم با اعتراف به فروش تعدادی از پلاک های پارسیان با وزن های غیرواقعی مدعی شد تعداد دقیق پلاک هایی را که به «علیرضا»داده ام، به خاطر ندارم اما در زمینه کلاهبرداری سابقه کیفری دارم.گزارش روزنامه خراسان حاکی است:تحقیقات بیشتر در این باره وارد مرحله جدیدی شده است.

نقابداران کیسه به دوش، دزد بودند!

​​​​​​​بررسی های پلیس درباره تردد مشکوک دو جوان نقابدار نشان داد آن ها از سارقان حرفه ای و سابقه دار کابل هستند.

به گزارش روزنامه خراسان، ماموران کلانتری آبکوه که گشت زنی های هدفمندی را برای پیشگیری از سرقت آغاز کرده بودند، هنگام انجام وظیفه در کوی امیرالمومنین(ع) به دو جوان نقابدار برخورد کردند که صورت خود را با شال پوشانده بودند و کیسه ای نیز بر دوش داشتند. تردد مشکوک دو جوان در آن ساعت بامداد موجب شد تا نیروهای گشت، به تحقیق در این باره بپردازند. در بازرسی از درون کیسه همراه دو جوان ۳۰ و ۳۵ ساله، مقادیری کابل سرقتی و دستکش و لوازم برش کابل کشف شد.طولی نکشید که متهمان با دستور سرهنگ روح ا... لطفی(رئیس کلانتری آبکوه) به مقر انتظامی انتقال یافتند و مورد بازجویی قرارگرفتند. دو متهم در بررسی های تخصصی پلیس به سرقت کابل و ۲فقره سرقت آیفون منازل اعتراف کردند. تحقیقات بیشتر در این باره ادامه دارد.

سارق سمندسوار از مرکز ترک اعتیاد بیرون آمد

دزدی که از مرکز ترک اعتیاد گریخته بود، یک دستگاه خودروی سمند را نیز در مسیر فرارش سرقت کرد اما قبل از فروش قطعات و لوازم آن،توسط نیروهای کلانتری شفای مشهد دستگیر شد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، چند روز قبل سرقت یک دستگاه خودروی سمند از بزرگراه آیت ا... رفسنجانی در بی‌سیم‌های پلیس پیچید و بدین ترتیب تلاش عوامل انتظامی برای شناسایی خودروی سرقتی آغاز شد.در این میان نیروهای گشت نامحسوس کلانتری شفای مشهد که عملیات های گسترده ای را در حوزه استحفاظی خود شروع کرده اند، از طریق منابع و مخبران محلی خود به سرنخ هایی از یک سارق سابقه‌دار دست یافتند که خودروی سمندی را در بولوار ابوطالب رها کرده است.
بنابراین آن ها با هماهنگی سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری) عازم ابوطالب ۸۰ شدند و خودروی سمند را در حالی کشف کردند که بسیاری از لوازم و قطعات آن به سرقت رفته بود.
طولی نکشید که تحقیقات موشکافانه پلیس نشان داد سارق خودرو قصد دارد لوازم سرقتی را به منطقه خواجه ربیع انتقال دهد و آن ها را به مالخران لوازم سرقتی بفروشد! بنابراین بلافاصله گروه عملیاتی دایره تجسس وارد عمل شدند و سارق جوان را در خیابان خواجه ربیع در حالی به دام انداختند که اموال مسروقه را درون کیسه ای به همراه داشت.
دقایقی بعد با انتقال متهم به مقر انتظامی،بازجویی ها آغاز شد و سارق جوان نیز به سرقت خودرو اعتراف کرد. او گفت:حدود ساعت ۱۶:۵۰بود که از مرکز ترک اعتیاد قاسم آباد فرارکردم و به بزرگراه آیت ا... رفسنجانی رفتم .آن جا خودروی سمندی را دیدم که بدون سرنشین و روشن بود. من هم وسوسه شدم و برای آن که هزینه های اعتیادم را تامین کنم، خیلی سریع پشت فرمان قرارگرفتم و خودرو را به مکانی خلوت در بولوار ابوطالب آوردم.
آن جا قطعاتی مانند جک،زاپاس،جعبه ابزار،کامپیوتر،تبلت، هارد، باند و... را سرقت کردم اما زمانی که قصد فروش آن ها را داشتم توسط نیروهای انتظامی دستگیر شدم . بررسی های بیشتر درباره جرایم احتمالی دیگر وی همچنان ادامه دارد.

آتـش تبـاهی!


حتی در تصورم نمی گنجید که فرار از خانه و ارتباط با یک دوست سیگاری ،چنین حوادث وحشتناکی را درپی دارد اما امروز که از محتویات چند پرونده جنایی و سرقت مسلحانه درکلانتری آگاه شدم، تازه فهمیدم که ....
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، نوجوان۱۷ساله فراری که هنگام کشیدن سیگار توسط نیروهای گشت به مرکز انتظامی هدایت شده بود، با بیان این که قصد دارد مستقل زندگی کند و «بچه ننه» نباشد! به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: فرزند اول خانواده ام هستم و پدرم در یکی از مراکز دولتی کارمند است اما او چون در زمینه آسیب های اجتماعی فعالیت می کند، مدام رفت وآمدهایم را زیرنظر دارد و در نوع پوشش و رفتار و حتی گفتارم دخالت می کند؛ در حالی که من دوست دارم آزاد زندگی کنم و اوقاتم را در کنار دوستانم بگذرانم چرا که وقتی با آن ها هستم خیلی احساس رضایت دارم!
پدرم مدعی است پوشش زننده من باعث آبروریزی نزد همسایگان می شود و حتی اجازه نمی دهد من موتورسیکلت سوار شوم! به همین خاطر چندروز قبل از خانه فرارکردم و نزد«کیانوش» رفتم .
او همکلاسی من در دبیرستان است که خیلی آزاد زندگی می کند.«کیانوش» فرزند طلاق است و ناپدری اش هم کاری به رفتارهایش ندارد؛ به همین دلیل او در پشت بام منزل ناپدری اش می خوابد و آزادانه سیگار می کشد! من هم به پیشنهاد «کیانوش» نزد او رفتم و اولین سیگار را کشیدم. البته وقتی«کیانوش» بسته سیگار را به من تعارف کرد اول دست رد به سینه اش زدم اما زمانی که مرا «ترسو» و «بچه ننه» خواند! دیگر مصرف سیگار را شروع کردم.
امروز هم به پیشنهاد «کیانوش» به مدرسه نرفتیم تا به خیابان گردی و تفریح بپردازیم که نیروهای انتظامی مرا در کنار معتادان متجاهر شناسایی کردند و به کلانتری انتقال دادند. در این هنگام پدر «سهراب» (نوجوان۱۷ساله) که هراسان خود را به کلانتری شفا رسانده بود، با قدردانی از عوامل انتظامی گفت:وقتی از مدرسه پسرم تماس گرفتند که او به مدرسه نمی رود، دنیا روی سرم خراب شد! افکار وحشتناک رهایم نمی کرد و خیلی نگران فرزندم بودم چرا که می دانستم او با یکی از دوستان خلافکارش معاشرت دارد و هر لحظه احتمال این که حادثه جبران ناپذیری رخ دهد،برایم متصور بود.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:در همین حال سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفا) وارد اتاق مشاور شد و محتویات چندپرونده جنایی و تبهکاری هایی مانند سرقت مسلحانه و زورگیری را مقابل چشمان «سهراب»گشود که ریشه همه آن ها از همین دوستی های به ظاهر صمیمی و مصرف سیگار و مشروبات الکلی آغاز شده بود و حالا برخی از آنان در حالی منتظر اجرای احکام سنگین قضایی بودند که دیگر پشیمانی هم سودی برایشان نداشت!«سهراب»با شنیدن این ماجراهای تکان دهنده ،ناگهان خود را به پای پدرش انداخت و با چشمان اشک بار از او تقاضای بخشش کرد. او گفت:نمی دانستم با اولین نخ سیگار ،آتش تباهی را در زندگی ام شعله ور می کنم! حالا معنی آبروریزی و رسوایی را می فهمم ای کاش...
دقایقی بعد پدر و پسر دست در دست یکدیگر در حالی از کلانتری بیرون رفتند که قرار شد «سهراب» در جلسات مشاوره نیز شرکت کند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

فرار از خانه ناپدری


در خانه ناپدری ام احساس آرامش ندارم و ازکمبود محبت رنج می برم به همین خاطر وقتی مشکلات حاد مادرم را دیدم از آن جا فرار کردم و به خانه یک زن پناه آوردم اما....
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،دختر۱۴ ساله که نگرانی در چهره اش موج می زد با بیان این که از دیروز که از خانه فرار کردم حالم اصلا خوب نیست، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت:تنها ۳سالم بود که مادرم به خاطر اعتیاد پدرم از او جدا شد. مادرم آن زمان ۲۵ ساله و نیازمند حمایت بود.
درخانه پدربزرگم ساکن شدیم و با وجود حمایت‌های دلسوزانه پدربزرگ، مادرم حس خوبی نداشت، چون دایی ها و خاله هایم رفتارشان با من فرق کرده بود. انگار ما سربار بودیم،۲سال بعد مامانم با مردی که فامیلشان بود آشنا شد و بعد تصمیم به ازدواج گرفت. حالا من ۵ ساله بودم و مامانم ۲۷ ساله بود که به خانه ناپدری ام رفتیم و زندگی این گونه ادامه یافت. من چیزی به خاطر ندارم اما مهرمادری را خوب یادم هست. مامان نسبت به من خیلی مهربان بود و سعی می‌کرد کمبودی نداشته باشم .کم کم که بزرگ شدم فهمیدم «مسعود» ناپدری من هیچ هزینه ای برای من به مامان نمی‌دهد و خودش با کارهای متفرقه آرایشگری خرج زندگی ام را تامین می‌کند.مادرم صاحب ۲ دختر دیگر هم شد و کار او سخت‌تر بود. بزرگ که شدم فهمیدم ناپدری و مامانم با هم اختلاف دارند و حالا می دانم که علتش روابط آزاد ناپدری من بود.گریه های پنهانی مادرم را زیاد دیدم ولی جز غصه خوردن هیچ کاری از دستم برنمی آمد.پدرم ازدواج کرده بود و مادرم هیچ وقت اجازه نداد با او رفت و آمد کنم ،درواقع عادت کردم که پدری ندارم البته او هم خیلی مشتاق دیدار من نبود و نیست. ۹ سال از ازدواج مادرم می‌گذرد یک سال پیش «مسعود» ناپدری ام قصد دست درازی به مرا داشت که موضوع را به مادرم گفتم و او باز گریه کرد و گریه ...
چند باری که مامانم اعتراض کرد فقط کتک خورد، خانه مان را دوست ندارم حس می کنم جایی برای من نیست. دیروز به امید این که با رفتنم شاید از دست خانواده ام راحت شوم بیرون زدم، سرگردان در پارک قدم می زدم و با چند نفری هم صحبت شدم، نهایتا به پیشنهاد یک خانم به منزلش رفتم و تا صبح بودم ولی یک ساعت پیش بیرون زدم، چند روزی هست که به مدرسه نرفتم و رغبتی هم به رفتن ندارم ....
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است ساعتی بعد در پی تماس مشاور با مادر «سوسن» ،او با چشم گریان وارد اتاق مشاوره شد و گفت: کم مشکل دارم که تو هم مشکل درست می کنی ؟در نهایت قرار شد «سوسن» به خانه پدربزرگ برگردد تا محیط خانه برای برگشت او آماده شود از سوی دیگر با راهنمایی های تجربی سرهنگ محمد ولیان(رئیس کلانتری نجفی مشهد )جلسات مشاوره و روان شناختی برای مادر و ناپدری سوسن هم در اتاق مشاوره کلانتری برگزار خواهد شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳ | 8:16 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |