«انور سادات» با تقاضای شاه در مصر موافق بود؛ ولی کارتر نمیخواست مشکلات انورسادات و یا خاورمیانه بیشتر بشود. بر اثر فشار راکفلر و کیسینجر، دعوت دیگری هم از پاناما رسید. راکفلر سعی کرد او به اتریش برود؛ اما صدراعظم اتریش، هرگز پاسخ منفی نداد؛ اما مشکلات امنیتی را یادآور میشد. شاه که رئیس جمهور مکزیک را به خوبی میشناخت فکر کرد بهترین کشور برای اقامتش مکزیک است؛ از اینرو اردشیر زاهدی و جهانبینی به مکزیک رفتند. زاهدی برای خانواده سلطنتی، ویلایی آماده کرد و محمدرضا و خانوادهاش در راه تبعید، با یک جت اجارهای به چهارمین کشور وارد شدند. بیماری شاهنشاه از وقتی که همراه فرح و همراهانش وارد مکزیک شد، شدت یافت و او دریافت که این بیماری کشنده که وی را رنج میدهد، سرطان غدد لنفاوی است و حتی پزشکان به صراحت گفتند که عمرش طولانی نخواهد بود. وقتی پزشکان اعلام کردند که امکان جراحی در مکزیک نیست و او باید حتماً به آمریکا برود، دوستانش از جمله «نیکسون» کوشیدند تا کارتر را به رفتن وی به آمریکا راضی کنند. سرانجام شاه به آمریکا رفت و زمانی که در بیمارستان نیویورک بستری بود، تظاهرات بیست و چهار ساعته جلوی بیمارستان، علیه او ادامه داشت. محمدرضا از نزدیکی روزنامهنگاران و دیدن تظاهرکنندگان ناراحت میشد؛ به همین دلیل، زمینههایی فراهم شد که از یکی از درهای مخصوص بیمارستان خارج شود که تظاهرکنندگان و روزنامهگاران در آنجا نبودند. میلیونها آمریکایی، حضور شاه را در آمریکا عامل اصلی گروگانگیری میدانستند. خود وی هم به کارتر پیغام داد که اگر دست خودش بود، همین امروز آنجا را ترک میگفت؛ ولی پزشکانش میگفتند در وضعی نیست که سفر کند.[۸۵] چون مکزیک قبول کرده بود او به آن کشور بازگردد، مقدمات کار فراهم میشد که دوست مکزیکی پیغام داد برای قبول شاه، آمادگی ندارد. به دنبال این رویداد، کارتر دستور داد که اعلیحضرت، بیدرنگ به تگزاس و «پایگاه هوایی مکلند» منتقل شود.[۸۶]
سرانجام کوشش کارتر برای رهایی محترمانه از بنبست حضور شاه در خاک کشورش در ظاهر به نتیجۀ مطلوب رسید و پس از مذاکرات بسیار «ژنرال توریخوس» فرمانده نیروهای مسلح پاناما ورود او را پذیرفت. دولت پاناما از آغاز سقوط محمدرضا، از وی به طور رسمی دعوت کرده بود به عنوان پناهنده در آن کشور اقامت کند. شاهنشاه، حتی به خود، زحمت پاسخگفتن به این پیشنهاد را نداده بود؛ ولی روزگار به او اجازه نداد که خود تصمیم بگیرد و خود انتخاب کند.[۸۷] روز ۱۵ دسامبر، شاه و خانوادهاش با بالگرد به «جزیره کوانتادورا» در پاناما فرستاده شدند؛ اما محمدرضا تصمیم گرفت از پاناما برود؛ زیرا شاهد بود آمریکاییها و پاناماییها با رهبران جمهوری اسلامی بر سر جان او معامله میکنند.
در این هنگام، انورسادات از شاه دعوت کرد تا برای معالجه و سکونت به مصر بیاید. او پیشتر به محمدرضا گفته بود که برای معالجه میتواند از بهترین پزشکان دنیا در مصر بهرهمند شود و نیازی به سفر به ماورای اقیانوسها نیست. در فرودگاه قاهره، انورسادات، همراه همسرش جهانسادات به استقبال آمده بودند و از آنجا به «قصر قبه» رفتند.
پزشکان مصری پس از معاینه گفتند که حال او وخیم است و باید عمل جراحی صورت بگیرد. سرانجام، پزشکان آنجا با کمک پزشکان فرانسوی، وی را جراحی کردند و پس از آن، اعلام کردند سرطان به دیگر اعضای بدنش سرایت کرده است. «دکتر کین» آمریکایی نیز گفت که شاه بهزودی خواهد مرد. وی به فرح گفته بود نباید به تلاشهای ناخواسته برای زندگی او دست بزنند و بگذارند وی راحت بمیرد. محمدرضا چند روز بعد به اغما فرو رفت. روشن بود که در آستانه مرگ قرار گرفته است و سرانجام در ساعت ده صبح ۲۷ ژوییه ۱۹۸۰م دارفانی را وداع گفت.[۸۸]
آوارگی او ۱۸ماه طول کشید: ۱۰ هفته در مراکش، ۱۱ هفته در باهاماس، ۱۷ هفته در مکزیک، ۱۰ هفته در آمریکا برای معالجه، مدت کوتاهی هم در پاناما و سرانجام در مصر.[۸۹]
محمدرضا پهلوی پس از اوجگیری انقلاب مردم ایران، در ۲۶ دی ۱۳۵۷، ایران را ترک کرد و در واقع گریخت. او در حالیکه بهشدت بیمار بود، حدود یکسالوششماه در سفر به کشورهای مختلف مانند مصر، مراکش، باهاما، آمریکا و مکزیک سرگردان بود و سرانجام در ۵/۵/۱۳۵۹ در سن ۶۱سالگی درگذشت و در مسجد الرفاعی قاهره به خاک سپرده شد .
محمدرضا پهلوی پس از خروج از کشور در ۲۶ دی ۱۳۵۷ به مصر رفت و در اسوان مورد استقبال رسمی انور سادات، رئیسجمهور مصر قرار گرفت.[۱۵۳] سپس از ۲ بهمن مدتی را در مراکش مهمان ملک حسن دوم پادشاه این کشور بود.[۱۵۴] با فشار دولت انقلابی ایران و ملاحظات سیاسی دولت مراکش، او مجبور به ترک مراکش شد و در ۱۰ فروردین ۱۳۵۸ به باهاما رفت[۱۵۵] که برای مدت موقتی به او روادید گردشگری داده بود. تلاشهای او برای گرفتن پناهندگی سیاسی از انگلستان بینتیجه ماند. با پایان یافتن روادید باهاما، او توانست در ۲۰ خرداد به مکزیک برود.[۱۵۶] بیماری او در مکزیک هر روز شدت مییافت اما او بیماری واقعی خود را از پزشکان مکزیکی پنهان میکرد. هرچند پزشک مخصوص او که از پاریس میآمد او را تحت شیمیدرمانی قرار میداد، پزشکان مکزیکی او را برای مالاریا درمان میکردند.[۱۵۷] با شدت یافتن بیماری، برخلاف میل دولتمردان آمریکا او توانست اجازهٔ ورود به آمریکا بیابد. او در ۳۰ مهر به آمریکا رفت[۱۵۸] و برای درمان پزشکی در بیمارستان نیویورک بستری شد. او همچنین چند بار مجبور شد به صورت پنهانی به مرکز سرطان مموریال اسلون-کترینگ برود. محمدرضا پهلوی پس از خروج از بیمارستان، نخست در ۱۱ آذر به مرکز پزشکی ویلفورد هال در پایگاه نیروی هوایی لاکلند در تگزاس،[۱۵۹] سپس در ۲۴ آذر به پاناما[۱۶۰] و در ۳ فروردین ۱۳۵۹ (۲۳ مارس ۱۹۸۰) به مصر رفت[۱۶۱] و دستِآخر انور سادات به او پناهندگی داد.[۱۶۲] مدت کوتاهی پس از ورود وی به مصر، پزشکان معالج طحال او را خارج کردند. سرطان او در وضع پیشرفتهای بود و پایان کار وی نزدیک بود. سرانجام در ساعت ۹:۴۵ دقیقه روز ۵ مرداد ۱۳۵۹ خورشیدی، محمدرضا پهلوی در ۶۰ سالگی در قاهره درگذشت. سید طالب رفاعی، روحانی شیعه عراقی و از مؤسسان حزب الدعوه اسلامی عراق بر او نماز گزارد.[۱۶۳] پیکر وی در یک مراسم خاکسپاری بسیار باشکوه و رسمی، در مسجد الرفاعی قاهره خاکسپاری شد و در آن مسجد به امانت گذاشته شد.[۱۶۴][۱۶۵] در مراسم تشییع جنازه شاه، تاجالملوک (مادر شاه) و شمس (خواهر شاه) حضور نداشتند. شمس در کنار مادرش مانده بود تا مرگ شاه را متوجه نشود؛ به همین دلیل نتوانست در مراسم تشییع برادرش حضور یابد.[۱۶۶] علاوه بر اعضای خانواده پهلوی، انور سادات رئیسجمهور وقت مصر، ریچارد نیکسون رئیسجمهور سابق آمریکا، کنستانتین دوم پادشاه سابق یونان، ژنرال مولای حفیظ علوی رئیس مراسمات و افتخارات سلطنتی مراکش به عنوان نماینده پادشاه حسن دوم مراکش و همچنین آلفرد آترتون سفیر آمریکا، سر مایکل اسکات ویر سفیر بریتانیا، ژاک آندرانی سفیر فرانسه، توشیو یامازاکی سفیر ژاپن، پیر هاتون سفیر استرالیا و الیاهو بن الیسار سفیر اسرائیل در مصر نیز در مراسم خاکسپاری شاه ایران شرکت کردند.[۱۶۷][۱۶۸][۱۶۹]
"حمیدرضا پهلوی" هفتمین پسر و یازدهمین فرزند (آخرین فرزند) رضا شاه بود که در 13 تیر 1311 به دنیا آمد. مادرش عصمت الملوک دولتشاهی بود. حمیدرضا پهلوی پس از به قدرت رسیدن برادرش، به ایران بازگشت و تحصیل خود را در ایران گذراند
11برادر و خواهر محمدرضا پهلوی چه سرنوشتی پیدا کردند؟
رضاخان 11 و به روایتی12 فرزند داشت که نخستین پسرش ، محمدرضا بعد از او به سلطنت رسید. محمدرضا پس از فرار از ایران و سقوط رژیمش،به سرعت تنها شد و سران رژیمهای مصر و اردن و مغرب و مقامات امریکا دست از حمایتش برداشتند. او در سال 1359به دنبال گذراندن دوره سخت بیماری سرطان، دهها میلیارد سرمایه هایی را که از ایران برده بودبرای خانواده اش باقی گذاشت. سرنوشت دیگر برادران وخواهران تنی و ناتنی محمدرضا نیز خالی از عبرت نیست.
سرگذشت فرزندان پهلوی چه شد؟
خاندان پهلوی؛ رکورددار فرارهای خفت بار/ دودمانی که مرگ به سراغ هیچکدام از آنها در ایران نیامد!
پهلویها تنها دودمانی در تاریخ ایران هستند که مرگ به سراغ هیچکدام از آنها در ایران نیامد؛ رضاشاه پس از فرار از تهران و تبعید به موریس و ژوهانسبورگ در چهارم مرداد 1323 و در غربت فوت کرد و پیکرش را سالها در مصر به امانت گذاشتند، چون به دلیل شرایط کشور و تازه بودن داغهایی که بر دل مردم گذاشته بود، نمیتوانستند او را به ایران منتقل کنند.
فرجام محمدرضا پهلوی هم، بهتر از پدرش نبود. او هم بعد از فرار در 26 دیماه سال 1357، یعنی 43 سال پیش در چنین روزی، مدتها آواره این کشور و آن کشور بود و درنهایت، روز پنجم مرداد سال 1359، درست یک روز بعد از سی و ششمین سالگرد فوت پدرش، تسلیم مرگ شد؛ آن هم در کشور مصر. اینکه چرا پدر و پسر، نتوانستند در زادگاه خودشان بمیرند، یکی از آن عبرتهای بزرگ تاریخ است. دودمان پهلوی طی 53 سال حکومت، هرگز نتوانست موقعیت خود را در کشور تثبیت کند؛ عوامل متعددی باعث این مسئله بود؛ آنها از همان ابتدا، برای تحکیم پایههای قدرتشان به خارجیها نیاز داشتند. ابتدا بریتانیا و بعد ایالات متحده، به عنوان حامی تاج و تخت به داد رضاشاه و محمدرضا رسیدند؛ به دیگر سخن، چیزی که پدر و پسر را بر سر قدرت نگهمیداشت، همین وابستگیها بود. به همین دلیل، وقتی با بنبستی جدی در روند حاکمیتشان روبهرو میشدند، ترجیح میدادند که از مهلکه بگریزند، چون در ایران جایی برای تکیهکردن و حمایت گرفتن برای پهلویها وجود نداشت. نشانه بارز این رویکرد را میتوان در سه برهه تاریخی و در سه فرار مشهور آنها مشاهده کرد؛ شهریور 1320، مرداد 1332 و دی 1357؛ در دوره حاکمیت رژیم پهلوی، سران آن به طور متوسط هر 17 سال یکبار، از کشور فرار میکردند!
فرجام خاندان پهلوی چه شد؟
از سرنوشت شاه همه باخبرند. حکایت آوارگی و سپس مرگ در دوم مرداد ۱۳۵۹. اما بر سر دیگر پهلوی ها چه آمد؟ فرجام برادران، خواهران، همسران و دختران محمدرضا شاه چه شد؟
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محمدرضا و رضاشاه پهلوی