محمدرضا پهلوی شاهی که دو بار فرار کرد

25 مرداد 1332 نخستین باری بود که شاه از ایران فرارکرد و خاک کشور را ابتدا به مقصد عراق و سپس ایتالیا ترک کرد و 28 مرداد با برکناری مصدق ازنخست وزیری برگشت .

فرار دوم شاه از کشور دراوج انقلاب اسلامی مردم ایران در 25 دی 1357

فرار شاه، خروج محمدرضا پهلوی از ایران، پس از ناتوانی در مهار انقلاب اسلامی، ۲۶ دی ۱۳۵۷.

سلسله پهلوی

سلسله پهلوی از 24 اسفند 1255 تا 22 بهمن 1357

سلسله پهلوی، آخرین سلسله نظام شاهنشاهی ایران می‌باشد و رضاخان میرپنج بنیان‌گذار آن است، و بوسیله انقلاب اسلامی ایران [۱] ه در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسید، منقرض شد و پس از سده‌ها حکومت پادشاهی بر ایران، نظام جمهوری متکی به آراء مردم جای آن را گرفت. بنیادگذار این سلسله، رضا خان میر پنج در ۲۴ اسفندماه ۱۲۵۵ش در قصبۀ آلاشت از توابع سواد کوه مازندران متولد شد. اندکی پس از تولد، پدرش درگذشت و قیومیت او را عمویش سرهنگ نصرالله‌خان به عهده گرفت. رضاخان از پانزده سالگی درجات نظامی را یکی پس از دیگری پشت سر نهاد، به‌طوری که در سال ۱۲۹۷ش به درجۀ سرتیپی و در ۱۲۹۹ش به درجۀ میرپنجی رسید. و با سقوط قاجار که عامل سیاسی کودتا، سیدضیاء‌الدین طباطبائی و عامل اجرائی و نظامی آن رضاخان بود. رضاخان که فرماندهی قزاق‌های تیپ همدان را به عهده داشت به سلطنت خود خوانده و خود نشانده رسید .

محمدرضا پهلوی، آخرین شاه از سلسله شاهنشاهی در ایران بود که از سال 1320 به سلطنت رسید

محمدرضا پهلوی در ۴ آبان؛ در بیمارستان احمدیه تهران به دنیا آمد.[۱] مادش تاج‌الملوک همسر دوم[۲] رضاخان بود. وی زندگی‌اش را در خانه کوچک اجاره‌ای در کوچه نان روغنی‌ها؛ خیابان جلیل آباد سابق آغاز و کمی بعد به خانه‌ای بزرگتر در خیابان حسن آباد انتقال یافت. پس از انتصاب رضاخان به فرماندهی فوج، زمین وسیعی در چهار راه امیریه خریداری و ساختمانی در آن بنا گردید.[۳] در شانزدهمین ماه تولد محمدرضا، رضاخان طی کودتایی ابتدا وزیر جنگ و سپس رئیس‌الوزاء شد. محمدرضا تا شش سالگی تحت مراقبت مادرش بود.[۴] در آذر ۱۳۰۴ با خلع قاجاریه و تشکیل مجلس موسسان، رضاخان در ۴ اریبهشت ۱۳۰۵ش.تاجگذاری و محمدرضا در شش سالگی ولیعهد ایران شد.[۵]

محمدرضا پهلوی دومین و آخرین شاه از سلسله پهلوی در سال ۱۲۹۸ در تهران به ­دنیا آمد و در شش سالگی ولیعهد پدرش شد و تحت تربیت خاص قرار گرفت. در مدرسه نظام تحصیلات ابتدائی را فراگرفت و در دوازده سالگی برای ادامه تحصیل به سوئیس فرستاده شد و پس از پنج سال به ایران بازگشت و در دانشکده افسری تحصیلات خود را ادامه داد.

محمدرضا درسال ۱۳۲۰ با اشغال ایران و استعفای پدرش به سلطنت رسید و به‌خصوص تا سال ۱۳۲۵ دوران سخت و متزلزلی را سپری کرد. کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ سلطنت او را وارد دوره ‌ای جدید و جدّی کرد و قدرت مطلقه او از این مقطع آغاز و گسترده شد.

پهلوی در آغاز تظاهر به دینداری داشت و در برابر مرجعیت مطلق سیدحسین بروجردی مشی محتاطانه‌­ ای اتخاذ کرد اما پس از وفات او برنامه­‌های مورد نظر خود را در پیش گرفت.

امام‌خمینی که از آغاز مرجعیت با نصیحت با اقدامات محمدرضاشاه مقابله می­‌کرد، در مقابل شدت عمل حکومت او مقاومت کرد و از مرحله نصیحت به مرحله اصلاح و مقابله و در نهایت به مخالفت قاطع رسید.

محمدرضا پهلوی با اوج‌­گیری انقلاب مردم ایران در دی­ماه ۱۳۵۷ ایران را ترک کرد و درحالی که به شدت بیمار بود، به مدت یک­سال و شش‌­ماه به کشورهای مختلف به صورت سرگردان سفر کرد و سرانجام در سال ۱۳۵۹ در مصر از دنیا رفت و در مسجد الرفاعی قاهره به خاک سپرده شد.

محمدرضا پهلوی دومین شاه از سلسله پهلوی و پایانی برای ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی در ایران بود. دوران سلطنت وی، به سبب اوضاع و احوال خاص جهان و شرایط ویژه کشور، دوره‌ای مهم در تاریخ ایران به‌شمار می‌رود. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام‌خمینی در بهمن سال ۱۳۵۷، دوره سلطنت وی پایان یافت و او سقوط کرد.

اجمال زندگی محمدرضا

محمدرضا شاه پهلوی (زاده ۴ آبان ۱۲۹۸ در تهران - درگذشت ۵ مرداد ۱۳۵۹ در قاهره) دومین پادشاه دودمان پهلوی و آخرین پادشاه ایران بود که از ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بر ایران حکومت کرد. محمدرضاشاه اولین بار در پی اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و دومین بار با کودتای ۲۸ مرداد به قدرت رسید و با انقلاب ۱۳۵۷ از حکومت برکنار شد.

محمدرضا پهلوی در ۴ آبان، در بیمارستان احمدیه تهران به دنیا آمد.[۱] مادرش تاج‌الملوک همسر دوم[۲] رضاخان بود. وی زندگی‌اش را در خانه کوچک اجاره‌ای در کوچه نان روغنی‌ها؛ خیابان جلیل آباد سابق آغاز و کمی بعد به خانه‌ای بزرگتر در خیابان حسن آباد انتقال یافت. پس از انتصاب رضاخان به فرماندهی فوج، زمین وسیعی در چهار راه امیریه خریداری و ساختمانی در آن بنا گردید.[۳]

در شانزدهمین ماه تولد محمدرضا، رضاخان طی کودتایی ابتدا وزیر جنگ و سپس رئیس‌الوزاء شد. محمدرضا تا شش سالگی تحت مراقبت مادرش بود.[۴] در آذر ۱۳۰۴ با خلع قاجاریه و تشکیل مجلس موسسان، رضاخان در ۴ اریبهشت ۱۳۰۵ش. تاجگذاری و محمدرضا در شش سالگی ولیعهد ایران شد.[۵]

ولادت و نسب محمدرضا

محمدرضا و اشرف خواهر وی در چهارم آبان ۱۲۹۸ در یکی از محلات قدیمی تهران (دروازه قزوین) متولد شدند.[۱] پدر محمدرضا، رضاخان میرپنج، (رضا پهلوی، بنیانگذار رژیم پهلوی، ۱۳۰۴–۱۳۲۰) سردار سپه و مادرش تاج‌الملوک (قزاق‌زاده ‌ای که ملکه شد) دختر میرپنج تیمورخان آیرملو میرپنج بود[۲] ببینید: رضا پهلوی

تربیت و تحصیل محمدرضا

محمدرضا که تا شش‌سالگی، تحت مراقبت مادر بود، پس از آغاز سلطنت رضاشاه پهلوی در آذر ۱۳۰۴، به ولیعهدی انتخاب[۳] و از آن پس زندگی جدید او آغاز شد. رضاشاه پس از انجام مراسم تاجگذاری، محمدرضا را از محیط خانواده جدا کرد تا در محیط مردانه تربیت شود.[۴] او نخست به دبستان نظام فرستاده شد و تحت سرپرستی بانوی فرانسوی مشهور به «ارفع»، تحصیلات ابتدایی را فرا گرفت. در این زمان چراغعلی‌خان امیر اکرم، پیشکاری او را بر عهده داشت.[۵] دوری او از مادر و دیگر اعضای خانواده و منتقل‌شدن به محیط خشک نظامی، بیش از آنکه به تقویت خلق و خوی مردانه و شکل‌گیری قدرت و شجاعت او، چنان‌که مد نظر رضاشاه بود، بینجامد، موجب تزلزل و آسیب‌پذیری شخصیت وی شد.[۶] او بعدها در اداره مملکت نیز دچار شخصیت متضاد بود که به نوع تربیت او در کودکی بی‌ارتباط نبود.[۷]

آغاز تحصیلات محمدرضا

محمدرضا در شش سالگی وارد مدرسه‌ای به نام، دبستان نظام شد که به دستور رضاشاه در قصر سعدآباد بر روی تپه‌های غیرمسکونی شمال شهر بر پا شد و هدف آن تعلیم ولیعهد دریک محیط نظامی بود.[۶]

تعلیمات مدرسه نظام؛ اگر چه دشوار و رمق‌گیر بود؛ اما نیروی مقاومتش را افزود. او همچنین سوارکاری، ژیمناستیک و بوکس را فرا گرفت.[۷]

محمدرضا که از محبت مادری محروم شده بود، به دوستان مدرسه‌ای روی آورد که اغلب فرزندان امرای ارتش یا مقامات مهم دولتی بودند.[۸]

محمدرضا در خاطراتش فردوست را صمیمی‌ترین دوست دوران کودکی و نوجوانی‌اش می‌خواند. وی از ۸ سالگی وارد مدرسه نظام شد و علی‌رغم این که پدرش از مقامات دون پایه ارتش بود، به دلیل ابراز لیاقت در تحصیل به این مدرسه و کلاس مخصوص ولیعهد راه یافت و در امتحانات پایان سال اول، شاگرد اول شد، در حالی که ولیعهد خارج از رده قرار داده شد.[۹] سال بعد کلاس به ساختمانی معروف به خوابگاه در کاخ گلستان منتقل شد، تا ولیعهد به محل زندگی‌اش نزدیک باشد. در این کلاس بود که رضاشاه فردوست را به عنوان دوست و همراه همیشگی پسرش برگزید، تا حتی در روزهای تعطیل نیز تا هنگام خواب با او باشد.[۱۰]

محمدرضا همزمان با ورودش به مدرسه آموزش زبان فرانسه را به وسیله معلمی فرانسوی به نام سیلوستر آغاز کرد.[۱۱] خانم ارفع (این معلمه فرانسوی به نام خانوادگی همسر ایرانی‌اش، ارفع نام گرفت.) نیز نظارت بر امور داخلی او را عهده‌دار شد.[۱۲] در این مدرسه علاوه بر دروس روزانه، کاربرد اسلحه و تعلیمات صحرایی انجام می‌شد.[۱۳] ولیعهد از ۸ سالگی می‌بایست با شاه ناهار می‌خورد و در جلسات مشورتی وزراء، بازدید واحدها و رژه‌ها شرکت می‌کرد.[۱۴] رفتار او به خاطر ولیعهد بودنش طی شش سال حضورش در دبستان نظام با شاگردان بسیار ظالمانه بود و برخی را خیلی آزار می‌داد[۱۵] و اولین درس‌های قدرت را از پدرش آموخت.[۱۶] در درس ریاضیات بسیار ضعیف بود و اصولا" حوصله فکر کردن نداشت و از همان کودکی اهل تفکر عمیق و همه جانبه نبود و پیشنهادات را بدون بررسی و در نظر داشتن دور نمای آن می‌پذیرفت. این ویژگی در زندگی آینده و شیوه کشور‌داری‌اش تاثیر عمیق گذارد. در زمینه تاریخ و ادبیات و مسائلی که نیاز به فکر کردن نداشت، نمرات خوبی می‌آورد. در تهران معلمان مراعات او را می‌کردند؛ اما در سوییس بدون در نظر گرفتن موقعیتش با او برخورد می‌شد، به همین دلیل در حل مسائل ریاضی در می‌ماند، با این وجود هیچ تلاشی برای یادگیری آن نمی‌کرد. در علوم طبیعی همچون فیزیک و شیمی، آن چه را در آزمایشگاه می‌دید، فرا می‌گرفت و آن بخش را که مربوط به درک مطلب می‌شد؛ مثل چگونگی ترکیبات و فرمول‌های شیمیایی، کاملا"در می‌ماند.[۱۷] در دوازده سالگی پس از اتمام تحصیلات دبستان در شهریور ماه ۱۳۱۰ به اتفاق برادرش علیرضا، فردوست، مهرپور پسر تیمورتاش (وزیردربار)، خود تیمورتاش، دکتر مودب نفیسی (وی پزشک معالج روزگار کودکی ولیعهد بود که بیماریهای سخت او را معالجه کرده بود و به عنوان طبیب مخصوص تعیین و کلیه امور تحصیلی وشخصی او را در سوییس بر عهده گرفت.) و آقای مستشار که قبلا"معلم ادبیات فارسی او بود و می‌بایست، در سوییس نیز به درس ادبیات ولیعهد رسیدگی می‌کرد، به سوییس اعزام شدند.[۱۸]

محمدرضا و تحصیل در سوییس

رضاشاه ابتدا فرانسه را به برای تحصیل پسرش در نظر گرفت؛ اما پس از مطالعه سوییس را برگزید که کشور کوچکی بود. وی در کشمکش‌های میان کشورهای اروپایی جنبه بی‌طرفی را رعایت می‌کرد.[۱۹]

محمد‌رضا ابتدا در شهر لوزان و در مدرسه‌ای معمولی به طور موقتی ثبت نام شد و در منزل پروفسوری (دوویلیه در کتابش از این خانواده به عنوان خوانواده خرازی فروشی نام می‌برد.([۲۰] سوییسی اقامت گزید.[۲۱] تا سال بعد به مدرسه «له روزه» که مشهور‌ترین موسسه فرهنگی خصوصی سوییس و در شهر رول بین ژنو و لوزان بود، منتقل شود. این موسسه توسط بلژیکی به نام کارناک در سال ۱۸۸۰ تاسیس شد و تا مدتها شاگردانش صرفا بلژیکی بودند؛ اما زمان ورود پهلوی به این مدرسه‌ هانری (پسر کارناک) آن را اداره می‌کرد و بیشتر شاگردانش غیرسوییسی و از فرزندان اشراف و دولتمردان سایر کشورها بودند، [۲۲]

آموزگاران نیز دست‌چین شده بودند و تشکیلات عالی ورزشی داشت و شاگردانش در زمستان برای اسکی به کوهستان مهاجرت می‌کردند. هزینه‌های شبانه روزی این مدرسه بسیار بالا بود.[۲۳] اتاق رزرو شده برای پهلوی وسیع‌ و زیبا بود که بر روی دیوارهایش تصاویر ورزشکاران و یادگاری‌هایی از پیروزی‌های تیم‌های فوتبال بود.[۲۴]

پهلوی در طول ۴ سال تحصیل در روزای از نظر درسی متوسط بود و علاقه چندانی به مطالعه کردن نداشت. دو درس ریاضی و فرانسه برایش از همه مشکل‌تر بود. تمرینات ریاضی را به فردوست می‌سپرد. ادبیات فرانسه‌اش نیز پس از آشنایش با پرون کمی بهتر شد.[۲۵] پرون پسر خدمتکار مدرسه بود و در کارهای نظافت و باغبانی به پدرش کمک می‌کرد. آشنایی آن دو بدین قرار بود که طی چند بار اذیت و آزار توسط محصلین، محمدرضا به یاری‌اش شتافت و همین موجب علاقه پرون به ولیعهد شد. او بارها اتاق ولیعهد را مرتب و نظافت کرد؛ اگر چه ده سال از محمدرضا بزرگتر بود و به دلیل موقعیت پایین اجتماعی نمی‌توانست، دوست مناسبی برای او باشد، با این وجود ظرافت و طبع شعر و معلوماتی که در زبان فرانسه داشت، توجه ولیعهد را به خود جلب کرد و دیگر نه برای نظافت که برای خواندن شعر و بحث‌های ادبی نزد او می‌رفت و کم‌کم بهترین مونس ولیعهد شد.[۲۶] آنچنان که فردوست می‌گوید؛ احتمالا" فردوست چند ماه قبل از ورود محمد‌رضا به مدرسه توسط سرویس اطلاعاتی انگلیس و با هماهنگی مدیر بلژیکی مدرسه که با انگلیسی‌ها روابط خوبی داشت، در مدرسه گذاشته شده بود، تا بعدها به موثرترین و مرموزترین چهره پشت پرده دربار تبدیل شود.[۲۷]

ولیعهد در اوایل ورودش به دبیرستان روزای درگیری‌هایی با محصلین پیدا کرد و حتی یکبار با یک آمریکایی کارش به کتک‌کاری و بهداری مدرسه کشید؛ ولی بعدا منزوی و آرام شد و بیشتر اوقات در اتاقش به صفحات گرامافون و رادیو یا پذیرایی از دوستان معدودش می‌پرداخت. چون دیگر خبری از سر خم کردن‌های مدرسه نظام نبود و شاگردان مدرسه او را یکی چون خود به حساب می‌آوردند.[۲۸] و برخوردهای قلدر مابانه کارساز نبود، از این‌رو از روابط دوستانه‌ای با شاگردان آن جا و از جمله شاگردی آمریکایی به نام پیرسن و سوییسی به نام هوبرپیکته که بعدها روزنامه نگار و سپس بانکدار شد، طرح دوستی ریخت و آنها اغلب در اتاقش بودند.[۲۹] دوستانش نیز او را پسری خوب و دوست داشتنی توصیف می‌کردند.[۳۰]

در آب و هوای سوییس او بسیار زود به سن بلوغ رسید و تنومند و ورزشکار شد.[۳۱] از این‌رو بزرگترین رضایت‌نامه دبیرستانی محمد، پیشرفتش در فوتبال و دیگر رشته‌های ورزشی بود و به شکرانه وجود او روزای ۴ سال پیاپی جام پیروزی لمان که بالاترین ارزش را در سوییس داشت، به خود اختصاص داد.[۳۲] او علاوه بر کاپیتانی تیم فوتبال[۳۳] در اسکی و‌ هاکی روی یخ نیز مقام اول بود.[۳۴]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محمدرضا و رضاشاه پهلوی

تاريخ : سه شنبه ۲۵ دی ۱۴۰۳ | 14:35 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |