تأسیس حزب‌الله

از آغاز تأسیس حزب‌الله در سال ١٩٨٢ در پی حمله صھیونیست‌ها و شروع فعالیت جنبش مقاومت اسلامی در لبنان، مسئولیت‌های مختلفی رادراین حزب عهده‌دار شد. فعالیت علمی خود را در مدرسه دینی در بعلبک در کنار مسئولیت منطقه بقاع در حزب‌الله تا سال ١٩٨۵ ادامه داد. در این سال به بیروت رفت و در آنجا عهده‌دار مسئولیت‌های متعددی گردید.

در سال ١٩٨٧ عنوان مسئول اجرایی دبیر حزب‌الله ایجاد شد و او علاوہ بر عضویت در شورای تصمیم‌گیری (بالاترین هیأت فرماندهی حزب‌الله) به این مقام منصوب شد.

در سال ١٩٨٩ برای ادامه تحصیلات خود در حوزه علمیه لبنان را ترک کرد و به شهر مقدس قم رفت، اما یکسال پس ازآن، طبق تصمیم شورا و اصرار مسئولان و کادراصلی، و تحت فشار تحولات عملی و سیاسی و جهادی در لبنان آن زمان، بازگشت تا مسئولیت‌های خود را به انجام برساند.

دبیرکلی حزب‌الله

در سال ١٩٩٢م (1371ش) به اجماع اعضای شورا دبیرکل حزب‌الله و جانشین دبیرکل سابق شهید سید عباس موسوی گردید. شهید موسوی در ١۶ فوریه ١٩٩٢ در منطقه «تفاحتا) به دست نیروهای اسرائیل ترور شد. او برای برگزاری مراسم سالگرد شهادت شیخ الشهدای مقاومت اسلامی، شیخ راغب حرب به شهر «جبشيت» در جنوب لبنان رفته بود و در حال بازگشت ازآنجا به شهادت رسید.

تاثیر رفتار و سخنان امام موسی صدر

او که در سنین نوجوانی تحت تاثیر رفتار و سخنان امام موسی صدر قرار گرفته بود، به محله البرج در مرکز شهر بیروت و میدان شهدای کنونی می‌رفت تا از دست فروشها کتاب دست دوم خریداری کند. کتاب‌های اسلامی و سیاسی را می‌خرید و اگر گاهی کتاب علمی و فکری خاصی به دست می‌آورد و نمی‌توانست محتوایش را درک کند، آن را کنار می‌گذاشت تا وقتی بزرگ شد، بخواند.[۲]

عضویت در جنبش امل

رهبر شیعیان لبنان امام موسی صدر در روزهای آغازین سال ۱۹۷۵ م (۱۳۵۴ ش) ضمن خطابه‌ای پر شور که به مناسبت سالگرد عاشورای حسینی ایراد نمود، مردم لبنان را به تشکیل یک گروه مقاومت نظامی در برابر تجاوز رژیم اشغالگر قدس و توطئه‌های مزورانه دولت اسرائیل برای بیرون راندن لبنانیها از سرزمینهای خویش فرا خواند. هفت ماه بعد در یک کنفرانس مطبوعاتی به طور صریح تاسیس یک گروه مسلح را به نام افواج مقاومت لبنانی (امل) در حیات سیاسی، مذهبی کشور لبنان اعلام نمود.[۳]

در همین سال و با آغاز جنگهای داخلی لبنان، سید حسن پانزده ساله همراه خانواده به روستای بازوریه، زادگاه پدرش در جنوب لبنان کوچ کرد و تحصیلات دبیرستانی را در شهر صور ادامه داد. او در روستای بازوریه به صفوف جنبش امل پیوست. این پیوستن براساس میل قلبی او بود، چون مانند همه مردم جنوب لبنان به امام موسی صدر بنیانگذار جنبش امل علاقه فراوان داشت. روستای بازوریه در آن روزها همچون سایر مناطق لبنان، جولانگاه روشنفکران چپگرا، به ویژه هواداران حزب کمونیست لبنان یا گروههای فلسطینی بود. به هر حال دیری نپایید که سید حسن و برادرش سید حسین با آنکه جوان بودند، مسئولیت جنبش امل در روستای بازوریه را بر عهده گرفتند.[۴]

دبیر کل حزب‌الله لبنان

پس از آن که امام موسی صدر در لیبی به صورت مرموزی ربوده شد، اختلافات بسیاری در سطح رهبری «جنبش امل» به وجود آمد که در اثر آن و خروج عده‌ای از رهبران از این جنبش، حزب‌الله لبنان تأسیس شد. سید حسن در حزب‌الله نیز مسئولیت‌های مختلفی را عهده‌دار شد؛ از جمله عضویت در شورای رهبری حزب‌الله. اما از فضای درس و بحث فاصله نگرفت و به تحصیلات علمی خود ادامه داد تا جایی که در سال ۱۹۸۹ برای تکمیل تحصیلات خود به قم مسافرت کرد، اما حملات گسترده اسراییل به لبنان و مبارزات حزب‌الله به او اجازه نداد بیش از یک سال در قم بماند و بار دیگر به لبنان بازگشت، تا در کنار برادرانش به مبارزه با رژیم صهیونیستی بپردازد.

در سال ۱۹۹۲ و پس از شهادت سید عباس موسوی، دبیرکل وقت حزب‌الله لبنان، با اجماع شورای رهبری حزب‌الله سید حسن نصرالله، دبیرکل جدید این جنبش شناخته شد.

شهادت سید عباس موسوی به همراه خانواده‌اش، تأثیر بسزایی در روحیه مردم لبنان و به وی‍ژه رزمندگان حزب‌الله گذاشت و پس از آن بود که مبارزات و حملات حزب‌الله شکل جدیدی به خود گرفت و حمایت عمومی در میان مردم لبنان از حزب‌الله رو به فزونی نهاد.

در این میان، اسراییل نیز در سال‌های ۱۹۹۳ و ۱۹۹۶ عملیات‌های خوشه‌های خشم و تسویه حساب را به اجرا گذاشت که با مقاومت سرسختانه حزب‌الله، که از کم‌ترین امکانات نظامی برخوردار بود، روبه‌رو شد.

در ماه سپتامبر ۱۹۹۷ دو تن از رزمندگان حزب‌الله در حمله به یکی از مواضع ارتش اسرائیل در منطقه جبل‌الرفیع در جنوب لبنان به شهادت رسیده و پیکر آنان به دست نیروهای اسرائیلی افتاد. تلویزیون اسرائیل بدون اطلاع از هویت این دو نفر، تصویر خون‌آلود آنان را به نمایش گذاشت، به سرعت مشخص شد که یکی از این دو تن، سید هادی، فرزند سید حسن نصر‌الله، دبیر کل حزب‌الله است. انتشار این خبر همانند بمبی در جامعه لبنان صدا کرد و تحول بسیار مهمی در پی داشت. در تاریخ لبنان، چه در زمان جنگ داخلی و چه در مقابله با تجاوز نظامی اسرائیل، هیچ‌گاه دیده نشد که فرزند یکی از رهبران گروهای سیاسی و یا شبه نظامیان در راه مبارزه کشته شده باشد.

این واقعه، موجی از احساسات جوشان همدردی، احترام و شیفتگی را نسبت به دبیر کل حزب‌الله در میان همه طوایف مذهبی لبنان در پی داشت، به گونه‌ای که همه آحاد ملت لبنان از هر دین و مذهبی، تحت تأثیر شدید این واقعه قرار گرفتند. رهبران سیاسی لبنان نیز یکی پس از دیگری به دیدار سید حسن نصر‌الله رفته و ضمن گفتن تبریک و تسلیت به مناسبت شهادت سید هادی نسبت به شخصیت مبارز و صادق دبیر کل حزب‌الله، مراتب قدردانی و احترام خود را ابراز داشتند.

دبیرکل حزب الله

در سال ۱۹۹۲ م، سیدعباس موسوی دبیرکل حزب‌الله لبنان و استاد سیدحسن به دست صهیونیست‌ها ترور شد. با آمدن نصرالله به صدر حزب، تشکیلات شیعه لبنان از جرگه دفاعی و نظامی امنیتی فراتر رفت و حوزه جدیدی برای حضور حزب‌الله در ساختار سیاسی لبنان تعریف کرد. به‌گونه‌ای که در انتخابات پارلمانی لبنان در سال‌های ۱۹۹۶، ‌ ۲۰۰۰ و ۲۰۰۵ م، همواره بر حضور نمایندگان جنبش حزب‌الله در پارلمان افزوده شده است.

پیروزی چشمگیر حزب‌الله به رهبری سیدحسن نصر الله و اخراج نیروهای اسرائیلی از جنوب لبنان در سال۲۰۰۰ م، هیچ وقت از خاطره‌ها فراموش نخواهد شد.

سیدحسن نصر الله پس از صبحی طفیلی و سیدعباس موسوی، سومین دبیرکل حزب‌الله لبنان است و همواره یکی از اهداف اصلی سرویس‌های جاسوسی و تروریستی رژیم صهیونیستی به حساب می‌آید. وی در سال ۱۹۹۷ م، سیدهادی پسر ارشدش را در رویارویی با نیروهای اسرائیلی در جنوب لبنان از دست داد[۱].

دریافت حکم اخذ وجوهات شرعیه از امام خمینی

سید حسن نصرالله در 28 اکتبر 1981م برابر با چهارشنبه ششم آبان ۱۳۶۰ش به همراه برخی اعضای جنبش امل در جماران به حضور امام خمینی(ره) رسیدند. در این دیدار سید حسن نصرالله، حکم اجازه اخذ وجوهات شرعیه را در ۲۱ سالگی از امام دریافت نمود.[۹]

دریافت حکم اجازه از امام خمینی رحمة‌الله‌علیه

پیش از ظهر روز ششم آبان ۱۳۶۰ ش یاران جنبش امل به همراه سید حسن نصرالله در جماران به حضور امام خمینی رحمة‌الله‌علیه رسیدند. همان روز سید حسن نصرالله، حکم اجازه اخذ وجوهات شرعیه را در ۲۱ سالگی از امام دریافت نمود.

این در حالی بود که امام خمینی رحمة‌الله‌علیه به ندرت چنین شرایطی را برای کسی ایجاد کرده بود شیخ صبحی طفیلی از سران مقاومت، هفت سال بعد (۱۴ آبان ۱۳۶۷) و شهید سید عباس موسوی اولین دبیر کل حزب الله، نیز در ۲۰ بهمن ۱۳۶۶ اجازه تصرف در امور حسبیه و شرعیه را به امر امام پیدا کردند.[۹]

متن حکم امام

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد الله رب العالمین و الصلوة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

و بعد، جناب حجت الاسلام آقای حاج سید حسن نصرالله (دامت افاضاته) از طرف اینجانب مجازند در تصدی امور حسبیه و اخذ وجوه شرعیه و مصرف مظالم عباد و زکوات و کفارات در مصارف مقرره شرعیه و در مورد سهمین مبارکین نیز مجازند در اخذ و صرف آن در مخارج خودشان به نحو اقتصاد و در مورد مازاد بر مخارج نیز مجازند نصف آن را در خارج سادات عظام ـ کثرالله امثالهم ـ و ترویج شریعت مقدسه صرف نموده و نصف دیگر را ارسال دارند.

واوصیه - ایده الله تعالی ـ بما اوصی به السلف الصالح من ملازمه التقوی و التجنب عن الهوی و التمسک بعروة الاحتیاط فی امور الدین و الدنیا و ان لانیسانی من صالح دعواته و السلام علیه و علی اخواننا المؤمنین و رحمة الله و برکاته[۱۰]

روح الله الموسوی الخمینی

تاسیس حزب الله

تشکیلات حزب الله در سال ۱۹۸۹ م (۱۳۶۳ ش) با انتشار بیانیه سرگشاده‌ای به نام «پیام به مستضعفین جهان» موجودیت خود را به طور رسمی اعلام کرد. به موازات فعالیتهای نظامی رزمندگان مقاومت اسلامی و پیش از صدور بیانیه رسمی اعلام موجودیت، تلاش سران و بنیانگذاران حزب الله برای سازماندهی تشکیلات خود و یافتن یک چهار چوب سیاسی که بتواند در آینده روحانیون و شخصیتهای سیاسی مبارز را هماهنگ و منظم کند، ادامه یافت.
در این زمینه کمیته‌ای ۹ نفره از علمای بزرگ شیعه و شخصیتهای مستقل تشکیل شد و با انتشار بیانیه‌ای تعهد خود را به ولایت فقیه و جنگ با اسرائیل اعلام کرد.

ملاقات با امام خمینی رحمة‌الله‌علیه

این کمیته هئیتی پنج نفره را به نام « شورای لبنان » به ریاست شهید سید عباس موسوی تشکیل داد و آن را برای ملاقات با امام خمینی رحمة‌الله‌علیه و کسب تکلیف شرعی از محضر ایشان به تهران اعزام کرد. این هیئت در دیدار با امام اهداف و برنامه‌های خود را شرح داد و سپس با ایشان بیعت کرد. امام خمینی رحمة‌الله‌علیه به عنوان ولی امر مسلمین این شورا را تایید کردند و از اعضای آن خواستند که راهشان را ادامه دهند. در این دیدار شهید سید عباس موسوی در مورد شرایط وقت لبنان و عزم اسلام گرایان برای مقابله با ارتش اسرائیل که بخش عظیمی از لبنان را اشغال کرده بود، صحبت کرد. امام در جواب فرمودند: «مهم عمل است. شما در مرحله کربلایی قرار دارید. توقع نداشته باشید که ثمره عملتان را در دوران حیات خود بچینید.[۱۱]

فعالیتهای سید حسن نصرالله در زمان دبیرکلی

مقاومت اسلامی طی زمان دبیركلی او چندین جنگ و مبارزه قهرمانانه با ارتش اشغالگر انجام داد كه بارزترین آنها، عملیات «تسویه حساب» در ژوئیه (١٩٩٣م)، و «خوشه‌های خشم» درآوریل (١٩٩۶م) بود که به امضای تفاهم‌نامه انجامید. این تفاهم‌نامه یکی از بزرگترین کلیدهای تغییرات در فعالیت مقاومت اسلامی به شمار می‌آمد و فرصت موفقیت تاریخی عظیمی را برای مقاومت پیش آورد؛ یعنی آزادسازی بخش عمدەای از اراضی لبنان در می ٢٠٠٠.

در زمان دبیرکلی او، حزب‌الله به طور گسترده گرفتار فراز و نشیب‌های حیات سیاسی داخلی لبنان شد، و در سال ١٩٩٢ در انتخابات مجلس شرکت کرد. این نخستین انتخابات مجلس بعد از پایان جنگ داخلی در لبنان بود و حزب‌الله به موفقیتی مهم دست یافت؛ ١٢ نماینده از اعضای پارلمان لبنان. این افراد کمیته وفاداری به مقاومت را تشکیل دادند.

فعالیت‌ها

جنبش‌های چپ مارکسیستی و کمونیستی در آن دوران در البازوریه بسیار فعال بودند؛ اما وی به جنبش اسلامی امل که امام موسی صدر آن را در لبنان پایه‌ریزی کرده بود، پیوست. دیری نگذشت که سیدحسن به‌عنوان نمایندۀ امل در البازوریه فعالیت سیاسی‌اش را گسترش داد. او در مسجد صدر شهر صور با یک روحانی مدرس علوم دینی به نام سیدمحمد الغروی آشنا شد و با کمک او برای ادامه تحصیلات حوزوی به نجف رفت. او در آنجا سراغ آیت‌الله سیدمحمد باقر صدر را گرفت اما او را به شخصی به نام سیدعباس موسوی معرفی کردند و در اولین دیدارش با موسوی در ابتدای گفت‌وگو سعی کرد از لهجۀ لبنانی دوری کند و با عربی فصیح صحبتش را آغاز کرد.

نصرالله به دلیل فشارهای موجود در عراق به لبنان برگشت و در حوزۀ علمیه بعلبک مشغول به تحصیل و تدریس شد. در کنار تحصیلات حوزوی، سید از آموزش‌های نظامی غافل نماند و دوره‌های مختلف چریکی را پشت‌سر گذاشت. سیدحسن نصرالله به دلیل توانایی‌ در مدیریت و فرماندهی، به‌عنوان نماینده جنبش امل در درۀ بقاع منصوب شد. در سال ۱۹۸۲ با آغاز اشغال لبنان، جنبش امل به ۲ جریان تقسیم شد، ‌ جریان اول به رهبری نبیه‌ بری، خواهان قرارگرفتن نیروهای جنبش در کنار جبهه نجات ملی بود و جریان دوم که سیدعباس موسوی و سیدحسن نصرالله آن را رهبری می‌کردند، خواستار حفظ نیروهای اصولگرای شیعی و سازماندهی آنها برای رویارویی با اشغالگران اسرائیلی بود.

مهمترین دلیل نیروهای اصولگرای شیعی در ملحق نشدن به نیروهای جبهه نجات ملی وجود شخصیتی چون بشیر جمیل بود. چرا که بشیر جمیل در کنار روابطش با رژیم صهیونیستی به دنبال ریاست‌جمهوری لبنان بود. از اینجا بود که هسته‌های اولیه حزب‌الله شکل‌گرفت و با ملحق شدن نیروهای اصولگرا به تشکیلات جدید، این سازمان در ساختار سیاسی - نظامی لبنان عرض اندام کرد. در ابتدای تشکیل حزب‌الله، سیدحسن ۲۲ ساله بود و به‌عنوان یک نیروی تبلیغاتی برای جذب جوانان شیعی برای پیوستن به حزب کار می‌کرد. پس از مدتی وی به سمت معاون دفتر حزب در بیروت در کنار ابراهیم امین السید ایفای مسئولیت کرد تا اینکه معاونت اجرایی حزب که به منظور تنفیذ مصوبات شورای مرکزی حزب‌الله ایجاد شده بود، تأسیس شد. سید حسن نصرالله در این زمان به سمت معاون اجرایی حزب مشغول به کار شد. پس از آن برای ادامه تحصیلات حوزوی راهی قم شد و پس از مدتی به دلیل اختلافات تنش‌زای جنبش امل و حزب‌الله دوباره به لبنان برگشت.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: شهید سید حسن نصرالله

تاريخ : یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳ | 10:7 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |