نمایندۀ امام خمینی در لبنان
در دیداری که حسن نصرالله در سال ۱۳۶۰ با آیتالله خمینی در تهران داشت، رهبر انقلاب ایران او را بهعنوان نماینده خود در امور حسبیه و اخذ امور شرعیه در لبنان منصوب کرد.
نصرالله در زمان دریافت این حکم تنها ۲۱ سال داشت و نخستین فرد از رهبران حزبالله لبنان بود که چنین حکمی را ازامام دریافت میکرد. نصرالله در سال ۱۳۶۱ هم بهعنوان سرپرست تیم ورزشی جنبش امل به تهران سفر کرد اما به دلیل درگرفتن جنگ ۱۹۸۲ لبنان این سفر نیمهتمام ماند.
نصرالله در سال ۱۳۶۶ تصمیم گرفت که برای ادامه تحصیلات دینی به قم مهاجرت کند. او دو سال در حوزه علمیه قم تحصیل کرد. نصرالله در این مدت زبان فارسی را به خوبی آموخت و دوستان نزدیکی در میان نخبگان سیاسی-نظامی ایران پیدا کرد. او در سال ۱۳۶۸ به لبنان بازگشت.
نصرالله در سخنرانیهایش از انقلاب اسلامی ایران دفاع میکرد و آن را وظیفهای بر اساس قانون وفاداری میدانست.
معاون سید حسن نصرالله در پاسخ به سؤالی مبنی بر واکنش حزبالله در صورت حمله اسرائیل و حامیان آن به ایران گفت: رابطه ما با جمهوری اسلامی ایران مثل پدر و فرزند است و در صورت حمله متجاوزان از ایران دفاع خواهیم کرد، حتی اگر شود خودمان را فدای بقای جمهوری اسلامی بکنیم، این کار را خواهیم کرد و این کار نه از روی تعصب، بلکه به خاطر مصالح حقیقی جهان اسلام است.
در سال ۱۹۹۰ م (۱۳۶۹ ش) با برقراری آرامش نسبی در لبنان سید حسن نصرالله که همچنان تشنه علوم و معارف اهل بیت علیهم السلام بود، توانست برادران خود را در شورای مرکزی حزب الله (بر خلاف اراده و خواست آنان) متقاعد کند که عازم شهر مقدس قم شود. او میدانست با فراگیری هر چه بیشتر علوم اهل بیت علیهمالسّلام میتواند قویتر و با دست پر به میدان مقاومت باز گردد تا مسئولیت خود را به نحو احسن ادامه دهد و این بار نقش بین المللی را ایفا کند.
ارتباط سید حسن نصرالله با اوضاع لبنان با آمدن او به قم قطع نشد. با آنکه وی در حوزه علمیه قم حضور داشت، اما اوضاع لبنان و حزب الله را با دقت پیگیری میکرد. او برای کسب دانش بیشتر و فراگیری بحث خارج فقه به قم آمد تا در کلاس درس شاگردان امام خمینی رحمةاللهعلیه شرکت کند و با کسب آگاهی و عرفان بیشتر بتواند جنبش مقاومت اسلامی لبنان راغنی سازد.
او قصد داشت دو سه سالی را با خدای خود خلوت کند. دانش و عرفان بجوید و با روحی سرشار از علم و معرفت به بیروت باز گردد، ولی برخی از اعضای شورای رهبری حزب الله در بیروت سید حسن را به حال خود نگذاشتند و به او اجازه ندادند به آرزوی دیرینه خود برسد. ویژگیها و توانمندیهای سرشاری که داشت، به مسئولان جمهوری اسلامی و حزب الله اجازه نداد از استعدادها و توانمندیهای او چشم پوشی کنند.
در ماههای اول آمدن به قم او میخواست همه وقت خود را صرف فراگیری علم کند و با برخی از طلاب لبنانی قرار گذاشت در کلاس درس علمای مشهور شرکت کند. او تنها در کلاسهای درس فقه و علم اصول شرکت نمیکرد، بلکه در دروس تفسیر قرآن آیتالله جوادی آملی نیز حضور مییافت.
او به صورت نامنظم در بیشتر درسهای بحث خارج فقه حوزه شرکت میکرد. از جمله کلاسهای بحث آیتالله فاضل لنکرانی رحمةاللهعلیه و آیتالله سید کاظم حائری . همچنین او از ابتدای پیوستن به طلبگی علاقه و صف ناپذیری به علمای عارف و سالک داشت.
او در محضر بزرگانی چون آیتالله بهجت و آیتالله کشمیری رحمةاللهعلیه حضور مییافت. پس از پایان اقامت در قم و بازگشت به بیروت، هرگاه به ایران میآمد از برادران مسئول میخواست ملاقات او را با آیتالله بهجت و آقایان کشمیری رحمةاللهعلیه و حسن زاده آملی تدارک ببینند.
با علمای بزرگ دیگری که در عرفان و سلوک شهرت داشتند و ساکن تهران و مشهد بودند، ملاقات میکرد و اصول عرفان عملی و سلوک الی الله را از آنان جویا میشد.
در آن ایام شوق تحصیل علوم دینی لحظهای سید حسن جوان را آرام نمیگذاشت. او که بسیار تحت تاثیر اندیشه امام موسی صدر بود به قشر روحانیت علاقمند و وارد حوزه علمیه « امام علی علیه السلام » در شهر بعلبک شد و مقدمات علوم دینی را نزد اساتید آن حوزه فرا گرفت. مؤسس این حوزه امام موسی صدر بود که آن وقت به مدیریت شهید سید عباس موسوی اداره میشد. در این حوزه علاوه بر سید حسن نصرالله، آقایان شهید شیخ علی کریم ، شیخ حسن یاسین و شیخ محمد خاتون نیز تحصیل میکردند و با وی هم درس بودند[۵]
در مدت حضور در جنوب لبنان با « سید محمد غروی » امام جمعه شهر شیعه نشین صور آشنا شد[۶]
وی سید حسن را به تحصیل در حوزه علمیه نجف تشویق کرد و سرانجام سید عازم حوزه علمیه نجف شد.
معرفی به آیتالله سید محمد باقر صدر
سید محمد غروی یادداشتی به دست سید حسن داده بود که در آن طلبه جوان به محضر شهید و الامقام آیتالله سید محمد باقر صدر متفکر، عالم و مجاهد وارسته عراقی معرفی شده بود. هوش سرشار طلبه جوان و تلاش وجدیت او مورد اهتمام و عنایت شهید صدر قرار گرفت. به طوری که از شهید سید عباس موسوی خواست بر وضعیت علمی نصر الله نظارت داشته باشد و به او کمک کند. بدین ترتیب روابط دوستانه و صمیمانه میان این دو شکل گرفت. در حقیقت سید عباس نه فقط دوست و برادر بزرگ تر سید حسن، بلکه استاد و رفیق راه او نیز بود. دیدار شهید صدر نیز برای سید حسن جوان سراسر لطف بود.
عالم فرزانهای که ضمن برخورداری از هوش سرشار و ظرافتها و دقتهای علمی، نوآوریهای بسیاری را در عرصههای گوناگون علوم دینی رقم زد و برای زدودن گرد شبهات از چهره درخشان اسلام ، همت بسیار نمود. آن مرد مجاهد با همه اشتغالات علمی، هیچ گاه از مبارزه غافل نماند و در عرصه سیاسی حضوری نقش آفرین داشت.
منسجم کردن طلاب لبنانی و خارجی
وی در آن دو سال کوشید میان طلاب لبنانی قدیم و جدید حوزه علمیه قم ارتباط و هماهنگی به وجود بیاورد برای آنان جلسات فرهنگی دایر کرد و از برخی شخصیتهای ایرانی دعوت کرد برای طلاب لبنانی سخنرانی کنند در آن مرحله حجت الاسلام سید علی اکبر محتشمی پور و آیتالله مصباح یزدی دعوت شدند. او با سایر طلاب خارجی حوزه علمیه قم نیز ارتباط برقرار کرد. نظر به اینکه او یک چهره حوزوی نبود و در حقیقت میهمان حوزه محسوب میشدبرخی از مدارس طلاب غیر ایرانی از وی دعوت میکردند در مناسبتهای سیاسی سخنرانی کند.
او افزون بر منسجم کردن طلاب لبنانی و طلاب کشورهای عربی، با طلاب پاکستانی و افغانی هم روابط دوستانهای برقرار کرد و کوشید تجربه تاسیس حزب الله لبنان را به آنان منتقل کند. با باز گشت به لبنان حوزه علمیه قم یکی از مجاهدان بزرگ و راستین خود را از دست داد و او به پایگاه اصلی خود بازگشت.[۱۳]
شهید محمد هادی و محمد جواد در قم
زمانی که سید حسن نصرالله و خانواده اش در قم اقامت داشتند، دو پسرش شهید محمد هادی و محمد جواد در دبستان شاهد نور ایمان واقع در خیابان بلوار امین قم (آموزش و پرورش بخش یک قم) به تحصیل اشتغال داشتند. آقای علی حجتی آوینی از فرهنگیان با سابقه قم و مدیریت وقت آموزشگاه مذکور، در این خصوص میگوید: «سال تحصیلی ۷۰-۶۹ بود. من مدیریت دبستان شاهد نور ایمان را بر عهده داشتم. بهمن ماه بود. چند ماه از شروع سال تحصیلی میگذشت. از بنیاد شهید قم در مورد ثبت نام فرزندان آقای سید حسن نصرالله با من تماس گرفتند و هماهنگی لازم به عمل آمد.
چند روز بعد آقای نصرالله همراه فرزندانش به دفتر مدرسه آمدند. معرفی نامهای از بنیاد شهید داشتند. ایشان بسیار خوش برخورد و مهربان بود. پسرانش دوقلو و بسیار پر جنب و جوش و فعال بودند. آنها اصلا فارسی بلد نبودند. آزمون اولیهای از محمد هادی و محمد جواد گرفتم. بعد آنها را در پایه سوم ابتدایی ثبت نام کردم و به کلاس آقای محمد رضا رضوان طلب فرستادم. آقای رضوان طلب هم اکنون باز نشسته شده است. ایشان با کمک آقای محمد شاطر کریمی مربی پرورشی دبستان به آموزش شاگردان جدید خود همت گماشت. در اوایل محمد هادی و محمد جواد از بچههای مدرسه فاصله میگرفتند، چون فارسی بلد نبودند و نمیتوانستند با دیگر دانش آموزان ارتباط برقرار کنند.
تاسیس « حزب الدعوه » از تلاشهای او در این عرصه بود که زمینه خدمات و روشنگریهای بسیار را فراهم آورد. از سوی دیگر رابطه او با امام خمینی رحمةاللهعلیه و عبارت شور آفرین او در باره امام (ذوبوا فی الخمینی کما ذاب هو فی الاسلام، در خمینی ذوب شوید، همان گونه که او در اسلام ذوب شده است) جنبش عظیمی در عالم اسلام ایجاد کرد.
سید حسن نصرالله این جلوهها را در سیره شهید صدر مشاهده میکرد و از این رو در نجف نیز دست از مبارزه برنداشت تا اینکه در سال ۱۳۵۷ ش عراق را مخفیانه و به دور از چشم نظام بعثی صدام حسین - که در آن روزگار به طور فجیعی بر ضد حوزههای علمیه شوریده بود - ترک کرد.[۷]
سید حسن نصر الله پس از بازگشت به لبنان، قبل از هر چیز علاقه داشت تحصیلات حوزوی خود را ادامه دهد. مدتی نگذشته بود که سید عباس موسوی با همکاری تعدادی از علمای دینی لبنان، حوزه علمیه امام منتظر عجل الله فرجه الشریف را در شهر بعلبک تاسیس نمود.
این حوزه از جمله مراکز نمونه به شمار میرفت و نقش بسیار مؤثر تبلیغی در منطقه بقاع و سایر مناطق همچون بیروت و جنوب لبنان داشت. سید حسن نصرالله در این حوزه هم در سطوح بالاتر درس میخواند و هم به طلاب جدید درس میداد.[۸]
باتوجه به شرايط ظلم و فشار علیه حوزههای دینی (علما و طلاب)، دور از چشم نظام عراق ازاین کشور گریخت، و در لبنان به حوزه امام منتظر(عج) پیوست و تحصیلات دینی خود را در آنجا ادامه داد. این مدرسه دینی به دست شهید سید عباس موسوی (که او نیز نمیتوانست به عراق بازگردد) بنا شده بود. سید حسن نصرالله علاوه بر فعالیت عملی در حوزه دینی در بعلبک، فعالیت سیاسی و سازمانی در جنبش امل در منطقه بقاع را نیز از سر گرفت و در سال ١٩٧٩م مسئول سیاسی منطقه بقاع و عضوسیاسی دفتر جنبش شد.
در سال ١٩٨٢ به دنبال اختلافات ریشهای با رهبری سیاسی وقت جنبش در خصوص روشهای مقابله با تحولات سیاسی و نظامی درپی حمله اسرائیل به لبنان، همراە با گروە عظیمی از مسئولان و کادریهای جنبش امل ازآن کناره گرفت.
فعالیتهای سیاسی: از جنبش امل تا حزبالله
سید حسن نصرالله از سالهای نخست عمرش وارد فعالیتهای سیاسی شد. برخی فعالیتهای سیاسی او عبارتند از:
وی به جهت علاقه به امام موسی صدر، پس از پایان دوره دبیرستان در سال ۱۹۷۵م به جنبش اَمَل پیوست و به همراه برادرش سید حسین، مسئول آن جنبش در شهرک البازوریه شد.[۹۳]
در سال ۱۹۸۲م به عضویت کمیته سیاسی جنبش امل درآمد و مسئولیت سیاسی این جنبش در منطقه بقاع را برعهده گرفت.[۹۴]
در سال ۱۹۸۲م و در پی اشغال لبنان از سوی نیروهای رژیم صهیونسیتی و طرح صلح میان اسرائیل و لبنان از سوی برخی رهبران جنبش امل، سید حسن بههمراه گروهی از روحانیان مبارز همچون سید عباس موسوی و صُبْحی طُفَیلی از جنبش امل جدا شدند و هسته اولیه حزبالله لبنان را تأسیس کردند.[۹۵]
در سال ۱۹۸۵م به عنوان مسئول و نماینده حزبالله در منطقه بقاع منصوب شد.[۹۶]
در سال ۱۹۸۷م رئیس کمیته اجرایی حزبالله و عضو شورای تصمیمگیری حزبالله شد.[۹۷]
وی در سال ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰م و حضورش در قم، نماینده حزبالله در تهران و مسئول پیگیری کارهای حزبالله در ایران بود.[۹۸]
در سال ۱۹۹۲م با ترور سید عباس موسوی به عنوان دبیرکل حزبالله انتخاب شد.[۹۹]
سید حسن در سال ۱۳۶۰ش، حکم اجازه اخذ وجوهات شرعیه و تصرف در امور حسبیه و شرعیه را از امام خمینی دریافت کرد.[۱۰۰] او همچنین نماینده و وکیل آیتالله خامنهای در بیروت و جبل عامل بود.[۱۰۱]
از امل تا حزبالله
سید حسن نصرالله ۳۱ آگوست ۱۹۶۰ (۹ شهریور ۱۳۳۹) در روستای «البزوریه» در نزدیکی شهر «صور» در جنوب لبنان به دنیا آمد. سید حسن و همسرش «فاطمه یاسین» صاحب پنج فرزند به نامهای محمدهادی، زینب، محمدجواد، محمدمهدی، و محمدعلی بودند. محمدهادی، پسر ارشد نصرالله، سال ۱۹۹۷ در جریان درگیریها در جنوب لبنان توسط ارتش اسرائیل به شهادت رسید و پیکرش هفت سال بعد، سال ۲۰۰۴، در مبادلهی اسرا با این رژیم، تحویل گرفته شد. نصرالله تحصیلات اولیه را در مدرسهی «الکفاح» در محلهی فقیرنشین «کرنتینا» در بیروت سپری کرد و سپس در یکی از مدارس مقطع متوسطه در محلهی «سن الفیل» در شرق بیروت ادامهی تحصیل داد. پس از آغاز جنگ داخلی لبنان در سال ۱۹۷۵، خانوادهی نصرالله دوباره به الزوریه، زادگاه سید حسن، نقلمکان کردند و او تحصیلات متوسطهی خود را در آنجا به پایان رساند. نصرالله در ۱۶ سالگی در حوزهی علمیهی نجف در عراق ثبت نام کرد و آنجا تحت تعلیم سید عباس الموسوی (که بعدها دبیرکل حزبالله شد) قرار گرفت. نصرالله سپس، سال ۱۹۷۸، عراق را ترک کرد؛ مدت کوتاهی در شهر قم، در ایران، تحصیل کرد؛ و بالأخره به لبنان بازگشت و تحصیل علوم دینی را در مدرسهی علمیه «امام المنتظَر» در بعلبک ادامه داد؛ مدرسهای که توسط الموسوی تأسیس شده بود.
نصرالله در دوران دبیرستان با جنبش امل آشنا و وارد حوزهی فعالیتهای سیاسی شد. وی در نهایت به عنوان رهبر سازمانی این جنبش در البزوریه منصوب شد. سال ۱۹۷۹، رئیس دفتر سیاسی امل در منطقهی بقاع شد. با این حال، سال ۱۹۸۲، در نتیجهی اختلاف با رهبری امل بر سر راهبردهای مبارزه با اسرائیل، به سازمان تازهتأسیس حزبالله پیوست و به عنوان رهبر این سازمان در منطقهی بقاع منصوب شد. در این سِمت، عهدهدار بسیج نیرو و تشکیل تیمهای نظامی بود. سید حسن به مرور زمان در سلسلهمراتب حزبالله صعود کرد و به عنوان مسئول اجرایی ارشد این سازمان مسئولیت اجرای تصمیمات اتخاذشده توسط شورای حزب را به عهده گرفت. در نهایت، سال ۱۹۹۲، پس از ترور الموسوی، نصرالله بهرغم اینکه جوانترین عضو شورا بود، به اتفاق آرا به عنوان دبیرکل جدید حزبالله انتخاب شد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: شهید سید حسن نصرالله