«توپ بازی» درخیابان فاجعه آفرید!
توپ بازی یک نوجوان ۱۴ساله در خیابان که به درگیری بزرگترها انجامید،مرگ تاسف باری را در مشهد رقم زد.
به گزارش روزنامه خراسان،شب گذشته زوجی برای تعمیر خودرو به تعمیرگاهی در مشهد رفته بودند که ناگهان نوجوانی هنگام بازی در خیابان توپ فوتبالش را طوری شوت کرد که بر سر مرد جوان فرود آمد و او را که جمجمه اش مورد عمل جراحی قرارگرفته بود، نقش بر زمین کرد. همسر این مرد که اوضاع را این گونه دید به سوی نوجوان مذکور رفت و او نیز از سر عصبانیت آنی چند ضربه با دست بر سر و صورت وی نواخت.طولی نکشید که با حضور امدادگران اورژانس نوجوان راهی بیمارستان شد و بدین ترتیب اهالی محل ماجرا را به مادر این نوجوان اطلاع دادند.
این زن ۴۰ساله که از شنیدن ماجرای فرزندش دچار شوک شده بود سراسیمه خود را به محل حادثه رساند و دقایقی بعد با حضور نیروهای گشت کلانتری سپاد مشهد، زوج جوان به همراه مادر نوجوان مذکور به کلانتری منتقل شدند اما وقتی زوج جوان از خودروی پلیس بیرون آمدند مشخص شد که زن ۴۰ ساله حال مناسبی ندارد، به همین دلیل نیروهای پلیس بی درنگ با امدادگران اورژانس تماس گرفتند و مادر این نوجوان را به مرکز درمانی انتقال دادند اما متاسفانه این زن در بیمارستان جان سپرد و این گونه فاجعه ای تلخ به خاطر توپبازی در خیابان رقم خورد. بررسی های پلیس با دستورهای قاضی خاکشور (قاضی ویژه قتل عمد) درحالی ادامه یافت که جسد زن۴۰ساله برای تعیین علت دقیق مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد. در همین حال بررسی های مقدماتی نشان داد که زن یاد شده دارای سابقه بیماری صرع بوده است.
با دستگیری خدمتکار منزل لو رفت
ماجرای سرقت ۱۷هزار دلاری!
ماموران کلانتری نجفی مشهد زنی را دستگیر کردند که۱۷هزار دلار و تعدادی سکه طلا را از منزل صاحب کارش سرقت کرده بود.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، فرمانده انتظامی مشهد درباره این ماجرا به خبرنگار ارشد روزنامه خراسان گفت: درپی گزارش سرقت های متعدد از یک منزل مسکونی در خیابان کوثرمشهد، گروهی از نیروهای گشت انتظامی با دستور سرهنگ محمد ولیان(رئیس کلانتری نجفی) عازم محل شدند و زن جوانی را به اتهام سرقت دستگیر کردند. سرهنگ محمدچراغ افزود: شاکی پرونده که مدعی بود خدمتکار منزلش طی یک ماه گذشته مبلغ۱۷هزار دلار را به همراه ۳سکه طلا سرقت کرده است، درباره جزئیات این ماجرا به پلیس گفت: از یک ماه قبل زنی را به عنوان خدمتکار استخدام کردم اما بعد از مدتی متوجه شدم که هرچند روز یک بار از دلارهای داخل منزل کاسته می شود. این بود که به خدمتکارمان مشکوک شدیم و دوربین مداربسته پنهانی را در خانه نصب کردیم. آن جا بود که فهمیدیم خدمتکار مذکور کلید اتاق را با کلیدهای دیگر عوض کرده و زمانی که کسی در منزل حضور ندارد، به سراغ کمد می رود و مقداری از دلارها را سرقت می کند که تاکنون معادل یک میلیارد وچهارصد هزارتومان را به سرقت برده است!
کلیددارامنیت مشهد تصریح کرد: درهمین حال زن۳۹ساله نیز مورد بازجویی قرارگرفت و ضمن اعتراف به سرقت های مذکور گفت:به عنوان خدمتکار در منزل شاکی کار می کردم اما به دلیل مشکلات مالی که داشتم با دیدن دلارها وسوسه شدم و به سراغ کمد می رفتم که در اتاق پسر صاحبخانه قرار داشت. وقتی برای اولین بار با ترس تعدادی از دلارها را سرقت کردم و دیدم اتفاقی نیفتاد، دوباره هم این کار را تکرار کردم تا این که صاحبخانه متوجه شد و پلیس مرا دستگیر کرد. سرهنگ چراغ با بیان این که بارها به خانواده ها هشدار دادیم در انتخاب و استخدام خدمتکار حتما با دقت عمل کنند و مدارک شناسایی آنان را مورد توجه قرار دهند اما بازهم متاسفانه برخی از افراد از طریق فضاهای مجازی و یا به صورت اتفاقی افرادی را شناسایی و استخدام می کنند که متاسفانه دچار مشکلاتی می شوند و گاهی حتی جان آنان در معرض خطر قرار می گیرد.
رئیس پلیس مشهد بازهم به شهروندان توصیه کرد:برای استخدام افراد ناشناس حتما مراقبت لازم را داشته باشند.
کابـوس خیانت!
دختر۱۶ساله ای که با موهای رنگی و پوشش نامتعارف وارد مرکز انتظامی شده بود تا از یک مزاحم خیابانی شکایت کند، با بیان این که به خاطر خیانت های پدر و مادرم به یکدیگر، حتی از ازدواج هم می ترسم، درباره سرگذشت تاسفبار خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت: پدرم تبعه یک کشور دیگر بود که در عراق کار می کرد. مدتی بعد او از طریق یکی از بستگانمان به خواستگاری مادرم آمده بود که آن زمان ۲۸سال داشت. خانواده ام خیلی تلاش کردند تا شناسنامه ایرانی برای پدرم بگیرند ولی موفق نشدند با وجود این پدرم به درخواست مادربزرگم در ایران ماند و کارگری در عراق را رها کرد ولی تیره روزی ها و نابسامانی زندگی من از روزی آغاز شد که فهمیدم پدر و مادرم به یکدیگر خیانت می کنند. زمانی که ۷ سال بیشتر نداشتم پدرم دست مرا میگرفت و با خودش نزد زنان غریبه ای می برد که با آن ها در ارتباط بود.
ما هم چون ماهواره در خانه داشتیم و من فیلم هایی از خیانت های زوج ها را میدیدم خیلی زود فهمیدم که پدرم به مادرم خیانت می کند ولی از ترس چیزی نمی گفتم چون پدرم مردی خشن و پرخاشگر بود که به راحتی مرا کتک می زد. حدود ۲ سال بعد هم با دیدن یک فیلم در گوشی تلفن مادرم، متوجه ارتباط او نیز با یک مرد غریبه شدم و در همان سن وسال سعی می کردم پیام های او و آن مرد غریبه را بخوانم. چندبار خواستم این ماجرا را به دیگران و نزدیکانم بگویم ولی کسی حرف مرا باور نمی کرد. حتی یک بار وقتی در ۱۲سالگی راننده یک دستگاه پراید، مزاحمم شد و مرا به داخل خودرواش کشاند، مادرم گفت:این موضوع را به کسی نگو! چون بعد پدرت دیگر نمیگذارد بیرون از خانه بروی! در واقع من بهانه ای برای انتقام گیری پدرومادرم از یکدیگر بودم.
خلاصه رفتارهای خیانت آمیز آن ها در حالی برای من به یک کابوس وحشتناک تبدیل شده بود که حتی وقتی به قیافه ظاهری برادر کوچکترم نگاه می کنم!تصورات زشت و زننده ای وجودم را آزار می دهد و مدام به این نکته می اندیشم که نکند او حاصل یک خیانت باشد؛ چرا که این ماجراها را در فیلم های ماهواره ای دیده ام و بر ذهن و افکارم تاثیر گذاشته است. بالاخره در میان همین آشفتگی های خانوادگی ،حدود ۵سال قبل مادرم به طور ناگهانی ما را رها کرد و به مکان نامعلومی رفت،البته من می دانستم او با همان مرد خارجی به دنبال سرنوشت خودش رفته است و یک سال قبل هم این موضوع را برای پدرم بازگو کردم اما اکنون با خانواده مادریام ارتباطی نداریم چرا که آن ها به پدرم بی احترامی می کنند و او هم مرا مقصر رفتارهای مادرم می داند! از طرف دیگر هم پدرم همچنان با زنان غریبه ارتباط دارد و من از این صحنه های تلخ بسیار ناراحتم! پدر و مادرم اختلافات زیادی با هم داشتند اما رفتارهای خیانت آلود آن ها زندگی مرا نیز به تباهی کشاند و اکنون من برای دل خودم موهایم را رنگ می کنم اما موتورسواری مدام مزاحمم می شود به همین خاطر به کلانتری آمدم تا از او شکایت کنم ولی ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: اقدامات مشاوره ای و مهارت آموزی های رفتاری و همچنین پیگیری شکایت این دختر نوجوان با دستور سرهنگ ابراهیم عربخانی(رئیس کلانتری گلشهرمشهد)در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
بر اساس ماجرای واقعی در زیر پوست شهر
اعترافات وحشتناک عامل قتل «قهرمان مچ اندازی بانوان»!
متهم به قتل مچ دستان همسرش را برای صحنه سازی قطع کرد
عامل قتل قهرمان مچ اندازی که با صحنهسازی زیرکانه، قصد داشت ماجرای قتل هولناک همسرش را خودکشی جلوه دهد در حالی با هوشیاری مقام قضایی و کارآگاهان پلیس آگاهی رسوا شد که با چاقوی قصابی مچ دستان همسرش را قطع کرده بود.
دادستان عمومی و انقلاب فریمان روز گذشته و در پی افشای راز یک پرونده همسرکشی به خبرنگار ارشد روزنامه خراسان گفت: نیمه شب پانزدهم خرداد، امدادگران اورژانس پیکرزن جوانی را به بیمارستان الزهرا(س) فریمان انتقال دادند که استخوان دستان وی از مچ قطع شده بود و آثاری از کبودی نیز بر چهره داشت اما طولی نکشید که مرگ وی توسط کادر درمانی تایید شد و پرونده ای جنایی شکل گرفت.
قاضی دکتر مهدی حقدادی افزود: با توجه به اهمیت موضوع بلافاصله بازپرس دادسرا عازم مرکز درمانی شد و ماجرای مرگ زن۲۳ساله زیر ذره بین تحقیقات قضایی قرار گرفت. وی گفت: بررسیهای مقدماتی نشان می داد که عامل جنایت با صحنه سازی خودکشی(بریدگی رگ دستان) قصد داشته جنایت خود را پنهان کند اما کنکاش های بیشتر بازپرس پرونده بیانگر آن بود که آثاری از کبودی در زیرگلوی زن جوان وجود دارد و ضربه ای نیز به ناحیه سر وارد آمده است.
این مقام ارشد در دستگاه قضا در فریمان اضافه کرد: با افشای راز این جنایت، بی درنگ، گروهی از افسران زبده پلیس آگاهی نیز در کنار مقام قضایی قرا رگرفتند و به این ترتیب بررسی های ویژه جنایی وارد مرحله جدیدی شد.
قاضی دکتر حقدادی تصریح کرد: با بررسی های تخصصی در محل وقوع جنایت که یک منزل مسکونی در خیابان امام خمینی (ره) بود، مشخص شد که با وجود جنایت فجیع، خون اندکی روی زمین ریخته شده است و همین موضوع نیز بر فرضیه جنایت مهر تایید زد.
دادستان با تجربه فریمان با اشاره به این که همسر مقتول به عنوان اولین متهم تحت تعقیب قرار گرفت، خاطرنشان کرد: اولین مراحل تحقیقات نشان داد که مرد۳۳ ساله دختر خردسال خودش را به منزل مادرش برده و پس از ارتکاب جنایت به مکان نامعلومی گریخته است. بنابراین گروه عملیاتی پلیس آگاهی شبانه وارد عمل شد و با هدایت های قضایی، مکان های احتمالی تردد یا اختفای متهم به قتل را زیر رصدهای اطلاعاتی قرار دادند.
مقام ارشد قضایی در فریمان اضافه کرد: این عملیات به سرپرستی رئیس پلیس آگاهی تا صبح روز بعد در حالی ادامه یافت که پلیس با بهره گیری از توان تخصصی خود به سرنخ هایی از مخفی شدن متهم در یکی از روستاهای اطراف رسید اما صبح هنگام وقبل از آغاز عملیات دستگیری ،متهم ۳۳ساله که خود را در محاصره نیروهای انتظامی می دید، تصمیم گرفت خود را تسلیم قانون کند و به این ترتیب دقایقی بعد دستبندهای فولادین بر دستان وی حلقه شد و به مقر انتظامی انتقال یافت.
قاضی مهدی حقدادی درباره اعترافات (متهم به قتل)نیز گفت: این متهم جوان با بیان این که همسرش از قهرمانان مچ اندازی بود و در حال حاضر نیز قصد مربیگری در امور ورزشی را داشت به برخی از اختلافات و سوءظن های خود اشاره کرد و مدعی شد که همسرش تصاویری با حجاب نامتعارف از خود در فضای مجازی منتشر کرده بود که موجب عصبانیتش شده است. این متهم به قتل همچنین افزود: یک پیامک اشتباهی در شبکه های اجتماعی برای من از شماره تلفن همسرم ارسال شد که به او سوءظن پیدا کردم و به همین خاطر دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم. آن شب به خانه رفتم و دخترم را به منزل مادرم بردم . سپس به منزلم بازگشتم و به مشاجره لفظی با همسرم پرداختم. در اثنای همین درگیری لفظی ناگهان گلویش را به شدت فشار دادم که بیهوش روی زمین افتاد. در حالی که بسیار خشمگین بودم سرش را محکم به کف زمین کوبیدم ولی باز هم آرام نشدم. این بود که به طرف یخچال منزل رفتم و از روی آن چاقوی قصابی را برداشتم و مچ دستان او را بریدم. بعد هم به خانه مادرم رفتم و در حالی که ماجرا را برایش بازگو می کردم او را سوار پراید کردم و به منزل خودمان آوردم. وقتی مادرم مقابل منزل از خودرو پیاده شد، من هم از آن جا گریختم.دادستان عمومی و انقلاب فریمان به دیگر اقدامات قضایی و پلیسی اشاره کرد و افزود: در ادامه تحقیقات، چاقوی قصابی (آلت قتاله) نیز کشف شد و بررسی های ویژه ای برای افشای دیگر ابعاد و زوایای این جنایت هولناک ادامه یافت.
درخور یادآوری است: تحقیقات پلیس درباره ادعاهای متهم به همسرکشی زیر نظر ستوان یکم آدینه (افسر پرونده )آغاز شده است.
دلباختگی های رنگی در فضای مجازی!
آن روزها که دختری ناآگاه بودم و از ازدواج با اتباع بیگانه چیزی نمی دانستم برخلاف میل خانواده ام با جوانی از اتباع افغانستانی پای سفره عقد نشستم و درحالی آینده ام را به نابودی کشاندم که او فقط یک بیمار فضاهای مجازی بود و مدام با زنان غریبه ارتباط برقرار می کرد تا حدی که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن جوانی که به خاطر کتک کاری های وحشتناک همسرش و همچنین ارتباطات غیراخلاقی او در فضای مجازی، تقاضای طلاق کرده بود با بیان این که دیگر نمی توانم این شرایط هولناک روحی و روانی را تحمل کنم درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت: ۵ سال بیشتر نداشتم که پدرم بر اثر ابتلا به سرطان از دنیا رفت و من و ۵ خواهر و برادرم را مادرم با سختی در روستا بزرگ کرد.البته از سوی کمیته امداد امام خمینی(ره) نیز تحت پوشش قرار داشتیم و آن ها برای تامین مخارج زندگی به ما کمک می کردند تا این که برادر بزرگ ترم ترک تحصیل کرد و به چوپانی در روستا مشغول شد. من هم در مقطع راهنمایی درس و مدرسه را رها کردم تا این که در عروسی خواهر بزرگم، زنی تبعه خارجی مرا برای پسرش خواستگاری کرد اما مادرم با این ازدواج به شدت مخالف بود. او اعتقاد داشت ازدواج با اتباع بیگانه مشکلات زیادی دارد و عاقبت به خیر نمیشوم. ولی من که عاشق تیپ و قیافه او شده بودم و از سوی دیگر هم «غلام احمد» جوانی بسیار چرب زبان بود با امید و آرزوهای واهی مرا به سوی عشقی پوشالی کشید که در نهایت به همه چیز پشت پا زدم و با او ازدواج کردم.
او بلافاصله بعد از عقد مرا به مشهد آورد و تا ۳ سال بعد هیچ ارتباطی با خانواده ام نداشتم. بالاخره زمانی که دخترم به ۲سالگی رسید «غلام احمد» با اصرار دیگران مرا به فریمان برد تا با خانواده ام دیدار کنم اما خوشی این دیدار طولی نکشید و روزهای فلاکت بار من درحالی آغاز شد که متوجه ارتباطات نامتعارف شوهرم با زنی غریبه شدم .آن زن که «آتنا» نام داشت به «غلام احمد» پیام داده بود که از اروپا به مشهد آمده است و قصد دارد عشق گذشته خودش را ملاقات کند! این گونه بود که دیگر من شوهرم را درخانه نمی دیدم. او یک دستگاه پژو پارس خرید و شب ها را تا دیرهنگام در بیرون از منزل به سر میبرد. وقتی اعتراض می کردم، پاسخ می داد که من بیمار فضای مجازی هستم و نمیتوانم از زنانی که با آن ها آشنا می شوم چشم پوشی کنم! حتی وقتی «آتنا» به اروپا بازگشت او مدام درخانه گریه می کرد و با عکس های او سخن می گفت. در این شرایط من هم بسیار دلشکسته بودم وتنها به آینده فرزندانم میاندیشیدم. حتی یک روز زنی که واسطه آشنایی های فضای مجازی بود به شوهرم پیام داده بود که زنی بهتر و زیباتر از «آتنا» را برایت پیدا کرده ام. با وجود این، همسرم فقط در جستوجوی زنان غریبه بود و با یکی از همسایگانمان نیز ارتباط داشت.آن زن هم به بهانه های مختلف به خانه ام میآمد و من اگر اعتراض می کردم، مشت و لگدهای شوهرم را به چشم میدیدم. او همه درآمدش را درحالی برای خوشگذرانی هایش در فضای مجازی هزینه می کرد که من درخانه خیاطی می کردم و با درآمدم برای فرزندانم پوشاک و لوازم تحصیلی می خریدم. آخرین باز نیز با یک بهانه واهی چنان کتکم زد که دل یکی از همسایگان به حالم سوخت و از من خواست برای مدتی به خانه آن ها بروم! ولی من به منزل خواهرم رفتم و سپس به کلانتری آمدم تا از او طلاق بگیرم. دیگر با این شرایط وحشتناک نمی توانم کنار بیایم اما ای کاش ...گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: بررسی های تخصصی روان شناختی و اقدامات قانونی برای این زن جوان با دستورهای ویژه سرهنگ ابراهیم عربخانی(رئیس کلانتری گلشهرمشهد) در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.
بر اساس ماجرای واقعی در زیر پوست شهر
با واژگونی خودروی سرقتی درعملیات تعقیب وگریز لو رفت
ماجرای زورگیری وحشتناک قمه کش نقابدار از زنان!
موتورسوار خطرناکی که با همدستی یکی از دوستانش از زنان مشهدی زورگیری می کرد در حالی با عملیات تعقیب وگریز نیروهای گشت کلانتری نجفی مشهد دستگیر شد که فیلمی از قمه کشی های مخوف او هنگام سرقت از یک زن جوان در فضای مجازی منتشر شده بود.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،ساعت ۸ صبح روز یک شنبه گذشته نیروهای گشت کلانتری نجفی مشهد هنگامی که با دستورهای ویژه سرهنگ محمد چراغ(فرمانده انتظامی مشهد)مشغول اجرای طرح های مقابله با جرایم خشن بودند،ناگهان به راننده یک دستگاه پژو۲۰۶در بزرگراه شهیدکلانتری مشکوک شدند که رفتارهای نامتعارفی داشت. نیروهای انتظامی بلافاصله شماره پلاک خودروی مذکور را از مرکز فرماندهی استعلام کردند و متوجه شدند که خودروی پژو سابقه سرقت دارد و روز گذشته (۱۰ خرداد)از حوزه استحفاظی کلانتری خواجه ربیع مشهد سرقت شده است. این گونه بود که بی سیم های پلیس به کار افتاد و ماجرا به سرهنگ محمد ولیان(رئیس کلانتری نجفی)گزارش شد. طولی نکشید که عملیات دستگیری راننده جوان با هدایت مستقیم رئیس کلانتری در دستور کار عوامل گشت نامحسوس قرارگرفت. اما راننده جوان در یک لحظه متوجه نیروهای انتظامی شد و پدال گاز را فشرد. بدین ترتیب خودروهای پلیس درحالی آژیرکشان به تعقیب جوان پژوسوار پرداختند که وی با سرعت وحشتناکی از لابه لای خودروها عبور می کرد و رانندگان ،وحشت زده خودروها را به حاشیه بزرگراه می کشاندند. صحنه های بسیار دلهره آوری رقم می خورد و هر لحظه امکان داشت حادثه دلخراشی رهگذران را درجای خود میخکوب کند.
درهمین حال نیروهای انتظامی برای جلوگیری از حوادث تلخ ،سلاح ها را غلاف کردند و تنها از طریق بلندگو فرمان «ایست»می دادند اما راننده جوان بی توجه به اخطارهای پلیس همچنان بر سرعت هولناک خود می افزود. در همین هنگام ناگهان راننده پژو به شدت پدال ترمز را فشرد و خودرو با صدای دلخراشی در حاشیه خیابان واژگون شد.گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است نیروهای انتظامی بلافاصله با امدادگران اورژانس تماس گرفتند و سپس به یاری راننده حادثه دیده شتافتند. دقایقی بعد با حضور نیروهای امدادی جوان ۳۳ساله به بیمارستان ولایت منتقل شد و بدین ترتیب تحقیقات پلیس درباره این ماجرای هولناک ادامه یافت. بررسی های مقدماتی بیانگر آن بود که راننده پژو به صورت سطحی مجروح شده است و نیازی به اعمال جراحی ندارد و از سوی دیگر مالک خودروی سرقتی شناسایی و به کلانتری دعوت شد.چندساعت بعد با انتقال متهم به سرقت ۳۳ساله به دایره تجسس کلانتری نجفی،بازجویی های تخصصی درحالی آغاز شد که کنکاش های پلیس نشان داد«حسین-د»در زورگیری های خشن از زنان مشهدی نیز نقش دارد چراکه تصاویر نقابدار او در آلبوم های متهمان تحت تعقیب نقش بسته بود. با به دست آمدن این اطلاعات واکاوی های فنی نیروهای انتظامی وارد مرحله جدیدی شد اما سارق خودرو هر گونه زورگیری در معابر شهری را انکار می کرد. بنابراین با راهنمایی های سرهنگ چراغ،گروه زبده ای از نیروهای تجسس با کسب مجوز قضایی مخفیگاه متهم مذکور را در بولوار رسالت شناسایی کردند و مورد بازرسی قرار دادند. در نتیجه کفش و لباس هایی کشف شد که زورگیر نقابدار مخوف هنگام سرقت گوشی تلفن یک زن جوان در معابر شهری به تن داشت. از سوی دیگر هنگامی که مدارک مستند و فیلم زورگیری این جوان خطرناک روی میز افسران دایره تجسس قرارگرفت او دیگر همه راه های گریز را بسته دید و به ناچار راز سرقت های خشن همراه با ایجاد رعب و وحشت وقمه کشی را فاش کرد.به گزارش روزنامه خراسان، تحقیقات گسترده پلیس برای افشای دیگر زورگیری های این جوان نقابدار و همچنین دستگیری موتورسوار همدست وی ادامه دارد.
قصه عجیب مردی در خیال خوشبختی!
مرد۴۵ساله که به اتهام انتشار عکس های خصوصی به کلانتری گلشهر احضار شده بود با بیان اینکه وقتی وارد رابطه غیراخلاقی عاطفی شدم خودم را خوشبخت ترین مرد دنیا می دانستم درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر گفت:من اهل نوده هستم،پدرم کارگر ومادرم خانه دار بود. من هم تا مقطع دیپلم درس خواندم. بعد پایان خدمت سربازی یک مغازه کوچک موبایل فروشی اجاره کردم و مشغول کار شدم چراکه قبل از سربازی مدتی را در یک موبایل فروشی شاگردی کرده بودم و تقریبا در امور تخصصی آن تبحر داشتم.کم کم مغازه رونق گرفت و من که اسم و رسمی پیدا کرده بودم با دختریکی از اقوام دورم به طور کاملا سنتی ازدواج کردم .زندگی خوبی داشتیم و حالا یک پسر داشتم. آن زمان موبایل ها را به صورت اقساطی وبا چک خرید وفروش می کردم .خداراشکر توانستم دوتا خانه و گاراژ و خودرو بخرم و مقداری طلا پس انداز کنم .
درهمین روزها یک خانم جوان افغانستانی مشتری ام بود و برای خودش و چندتن از اعضای خانواده و فامیل از من موبایل قسطی خرید.کم کم روابط مان بیشتر شد و باهم صمیمی شدیم. زمانی به خودم آمدم که دیدم عاشق «زیبا» شده ام .دیگرهیچ چیز برایم مهم نبود فقط می خواستم به «زیبا» برسم. او به من گفت که قبلاً ازدواج کرده است ومن هم با خیال راحت یک صیغه محرمیت خواندم تا بعد با او ازدواج کنم. چند بار به او گفتم به پدرت بگو که ما قصد ازدواج داریم! ولی او هر بار بهانه ای میآورد. تا این که یک شب هراسان و وحشت زده با من تماس گرفت که صاحب خانه می خواهد آن ها را از خانه بیرون کند. من که حسابی شیفته او شده بودم با مقدار پس اندازی که داشتم یک خانه دو طبقه اجاره کردم و قرار شد که آن ها دریک طبقه زندگی کنند و درطبقه پایین هم یک کارگاه خیاطی راه اندازی کنیم. من حدود ۱۰ دستگاه چرخ خیاطی هم خریدم اوایل خوب بود وکارگاه با سرپرستی «زیبا» می چرخید. من هم گاه وبی گاه به او سرمی زدم. مدتی بعد فهمیدم کارگاه رونق سابق را ندارد درضمن می دیدم که «زیبا» مرتب برخط است ولی جواب مرا نمیدهد. یک روزگوشی اش را گرفتم و متوجه شدم با پسری درارتباط است. ازآن جا بود که قهر و آشتی های ما شروع شد. او هر طور بود مرا قانع کرد که متوجه اشتباهش شده است!خلاصه آن کارگاه پاتوق قرارهای مخفیانه من و «زیبا»شده بود. مدتی گذشت یک روز «زیبا» گفت :برای من خواستگارآمده است که همه خانواده راضی هستند. من هم درواقع خودم را شوهر«زیبا» میدانستم اصرار کردم که موضوع ازدواج ما را به پدرش بگوید ولی او راضی نبود. خلاصه قرار شد که رابطه ما پایان یابد ازطرفی پدرش به رفت وآمد ما هم مشکوک شده بود.«زیبا» گوشی خودش را خاموش کرد .حدود یک هفته بعد زنگ زد که من به خاطرتو آن خواستگار را که در فرانسه زندگی میکرده وکارمند یکی از مراکز دیپلماتیک بوده رد کردم. باز من خام حرف های او شدم. «زیبا» گفت که اگر واقعا عاشقش هستم باید تکلیف زن و بچه ام را مشخص کنم از سوی دیگر مدتی بود که همسرم متوجه رابطه پنهانی من شده بود. من هم یک شب به خانه پدر همسرم رفتم دوتا خانه و گاراژ و مقداری پول ،حق طلاق و حضانت فرزندم را به همسرم دادم و از او جدا شدم. به خیال خودم خوشبخت ترین مرد دنیا بودم. خلاصه خیانت ها و بازی دادن «زیبا» ادامه داشت. من هم تمام پل های پشت سرم را خراب می کردم درهمین اثنا در کارگاه خیاطی هم ورشکست شدم تا این که چند ماه قبل به یک باره موبایل «زیبا» خاموش شد. برخط بود ولی جواب نمیداد برای همین به در منزل شان رفتم آن جا متوجه شدم که خانه خودشان را عوض کردند و او با پسری که ساکن بلژیک و از همشهری های خودشان بود ازدواج کرده است من هم برای انتقام از او همه پیام وچت هایی که برای من میفرستاد وعکس هایش را برای خودش فرستادم الان هم هدفم این است که به شوهر «زیبا» ماجرا را بگویم وهمان طور که او زندگی مرا خراب و با خاک یکسان کرد من هم همین بلا را سرش بیاورم و پای تمام عواقبش ایستاده ام اما ای کاش...گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است بررسی های روان شناختی و اقدامات مشاوره ای برای بازگشت این جوان به مسیر درست زندگی درحالی با دستور ویژه سرهنگ ابراهیم عربخانی(رئیس کلانتری گلشهر مشهد ) ادامه یافت که وی به اتهام انتشارتصاویرخصوصی به مراجع قضایی معرفی شد و در صورت محکومیت باید مجازات سنگینی را تحمل کند.
براساس ماجرای واقعی در زیر پوست شهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی