روایت گزینشی

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و هفتاد و هفتمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید احسان قاسمی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و هفتاد و هفت
سرمقاله
روایت گزینشی
رسانهها در دنیای امروز به عنوان ابزار اصلی شکلدهنده به افکار عمومی و همچنین شکلدهی به واقعیت هستند. در این میان رسانههای غربی نقش بسیار مهمتری دارند، چرا که با توجه به تعداد و همچنین مجهز بودن آنها به تکنولوژیهای پیشرفته، پیشرو در روایتسازی هستند. این رسانهها به راحتی جای قربانی و جنایتکار را تغییر میدهند و رویدادهای جهانی متناسب با دوری و نزدیکی به منافع غرب پوشش داده میشوند. حمله مسلحانه در استرالیا نمونه موردی مناسبی برای این مسئله است.
پس از حمله به مراسم یهودیان در سیدنی، رسانههای جریان اصلی غرب بهسرعت پوشش گستردهای از این رویداد ارائه دادند. تیترها بر «شوک ملی»، «تهدید علیه امنیت عمومی» و «لزوم همبستگی اجتماعی» متمرکز بود و گزارشها با بار احساسی بالا تنظیم شد. قربانیان با نام، تصویر و جزئیات زندگی شخصی معرفی شدند و فضای خبری بهگونهای شکل گرفت که همدلی عمومی در کوتاهترین زمان ممکن ایجاد شود. این نوع پوشش در چارچوبهای رایج رسانهای غرب قابل انتظار است.
مسئله اما از جایی آغاز میشود که این سطح از توجه و همدردی بهصورت گزینشی به کار گرفته میشود. پرسش اصلی این نیست که آیا پوشش حادثه سیدنی درست یا نادرست بوده است بلکه این است که آیا همین رسانهها در مواجهه با دیگر فجایع انسانی بهویژه آنچه در غزه رخ میدهد نیز از همین الگو استفاده میکنند؟!
در حادثه سیدنی، قربانیان بهسرعت به سوژههای خبری تبدیل شدند. رسانهها از زندگی آنها گفتند، تصاویر خانوادگی منتشر کردند و روایتهای احساسی را در مرکز توجه قرار دادند. پوشش خبری بهگونهای بود که این حادثه به یک مسئله جدی برای افکار عمومی غرب و حتی جهان تبدیل شود.
اما در پوشش تحولات غزه، الگوی متفاوتی حاکم است. شهادت بیش از ۷۰ هزار فلسطینی بهویژه زنان و کودکان، اغلب در قالب آمارهای کلی مطرح میشود. نام، تصویر و روایت فردی قربانیان کمتر در رسانههای جریان اصلی دیده میشود و زبان گزارشها معمولا خنثی است. در نتیجه، وجه انسانی به حاشیه میرود و تاثیر خبری خود را از دست میدهد.
این تفاوت در نحوه روایت، نشاندهنده نوعی استاندارد دوگانه در ارزشگذاری جان انسانهاست. در منطق رسانهای غرب، همه قربانیان به یک اندازه دیده نمیشوند. قربانیانی که در جغرافیای غرب یا در چارچوب منافع سیاسی آن قرار دارند، از پوشش گستردهتر و همدلانهتری برخوردار میشوند، اما قربانیان جنایت جنگی در مناطقی مانند غزه در حاشیه میمانند.
نحوه نسبت دادن مسئولیت نیز در این میان قابل توجه است. در پوشش حادثه سیدنی، عامل حمله بهعنوان یک فرد مشخص معرفی میشود و مسئولیت اقدام خشونتآمیز بهطور مستقیم به او نسبت داده میشود. اما در گزارشهای مربوط به غزه، نوعی از ساختارهای خاص زبانی به کار میرود که عامل را کمرنگ یا پنهان میکند. عباراتی مانند «کشته شدند» یا «جان باختند» بدون اشاره به عامل جنایت، بهطور مداوم تکرار میشود و نقش عامل جنایت در روایت کمرنگ میگردد.
این تفاوت، پیامد رسانهای مشخصی دارد. وقتی مسئولیت بهروشنی مطرح نشود، جنایت و خشونت بهعنوان یک واقعیت مبهم و اجتنابناپذیر جلوه میکند. در چنین شرایطی، مخاطب کمتر با پرسش درباره چرایی و چگونگی آنچه رخ داده مواجه میشود و روایت رسمی بدون چالش جدی پذیرفته میشود.
استاندارد دوگانه در بازنمایی قربانیان، بهتدریج مفهوم همدردی را نیز سیاسی میکند. همدلی رسانهای بهجای آنکه واکنشی انسانی و فراگیر باشد، به ابزاری انتخابی تبدیل میشود که بسته به موقعیت جغرافیایی و ملاحظات سیاسی فعال یا غیرفعال میگردد. این روند، ادعای بیطرفی رسانههای جریان اصلی غرب را کاملاً باطل می کند. اگر قرار است جنایت و خشونت محکوم شود، این محکومیت باید مبتنی بر یک معیار واحد باشد. نمیتوان یک نوع خشونت را با شدیدترین واژگان محکوم کرد و نوع دیگر را با زبان خنثی یا توجیههای امنیتی توضیح داد.
در کل، رسانههای جریان اصلی در بیش از دو سال گذشته قربانیان فلسطینی در نوار غزه را تبدیل به اعدادی کردهاند که گویی قربانی شدن هر انسان در این منطقه امری عادی است. حال آنکه ارزش جان انسانها در همه جا باید یکسان باشد. نمیتوان بیش از ۷۰ هزار شهید در نوار غزه را تنها یک عدد دانست اما کشته شدن چند تن را یک شوک بزرگ قلمداد کرد.
تفاوت پوشش رسانهای رسانههای جریان اصلی غرب در دو نمونه حادثه سیدنی و جنایات اسرائیل در غزه نشاندهنده استانداردهای دوگانه حاکم بر رسانههای غربی و ارزشگذاری گزینشی جان انسانهاست. رسانههای غربی، قربانیان «شایسته همدردی» را برجسته میکنند و قربانیان فلسطینی را به حاشیه میرانند. برخی از این رسانهها حتی پا را از این نیز فراتر گذاشته و باند جنایتکار و مسئول این نسلکشی را توجیه و تطهیر نیز می کنند! این واقعیت حاکم بر رسانههای غربی است که به صورت مداوم در حال روایتسازی و تلاش برای شکلدهی به افکار جهانی هستند.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
