تو آن آیهای که از سوره کوثر نازل می شوی تا منجی روز محشر باشی. تو آمدی و پردههای شب را کنار زدی تا در زلالی سینه ات، پرنده ایمان، دوباره اوج بگیرد.
او امام مجتبی علیه السلام، سید نجیبان است و به یمن این میلاد، شیعیان علی علیه السلام از شادی در قالب تن نمی گنجند و شادی نوشان کوثر محبت اویند. میلاد حسن علیه السلام، مُهر ناامیدی بر پیشانی شب زده و راه روشن «صراط المستقیم» را به همگان نشان داده است
امروز علی علیهالسلام و زهرا علیهاالسلام غرق سرورند و پیامبر لبخند، به تبسمی شکفته، مهاجر و انصار و فرشتگان حوالی کهکشان را مجذوب خویش میسازد که «کریم اهل بیت»، از نسل او، پا به عرصه گیتی نهاده تا میان دو دسته از امت، آشتی برقرار کند و خون اسلام را پاسدا
زندگی از لبخند تو آغاز می شود و باران ها ستاره می بارند بر ایوان های تاریک مانده ما. با آمدنت، غروبها کوتاه و کوتاهتر شدند و آفتاب، بلندتر از همیشه، بر پنجره های ما پدیدار شد.
امشب ستارهها جشن ساده علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام را چراغانی میکنند. امشب گلدان آغوش فاطمه، سرشار از عطر این گلِ آسمانی خواهد شد. امشب بوی سیب، مدینه را بیهوش میکند؛ سیبی که عطرش، روزها و سالها و قرنها را در مینوردد، سیبی که عرشی است.
یگانه ای و نداری شبیه و مانندی که بی بدیل ترین جلوه خداوندی معطل اند هزاران فرشته کاسه به دست عسل بیاوری از آن لبی که می خندی
یگانه ای و نداری شبیه و مانندی که بی بدیل ترین جلوه خداوندی معطل اند هزاران فرشته کاسه به دست عسل بیاوری از آن لبی که می خندی
ناگهان آسمان بهاری شد عشق در کوچه ها جاری شد نور ماه مدینه را تا دید عرق شرم ماه جاری شد
صدای شر شر باران شعر می آید کسی دوباره به ایوان شعر می آید غزل ،قصیده، نمی دانم، این که در راه است چقدر ساده به دیوان شعر می آید
نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا چقدر محترم است این گدای با آقا نشسته ام بنویسم حسن ، كریم ، كرم ، مدینه ، سفره ی آقا ، برو بیا ، آقا
ای وسعت بهاری بی انتهای سبز مرد غریب شهر ولی آشنای سبز روح اجابت است به دست تو بسکه داشت باغ دعای هر شب تو ربنای سبز
در ساحل زیبای دو دریاست ظهورت ای هر دو جهان مست تو و ساغر نورت افطارِ علی بوسه ای از جام دو چشمت کوثر سر ذوق آمده از مستی و شورت
علی علیه السلام، مردی فراتر از شعار
امـام عـلى عـلیـه السـّلام در سـاده زیـسـتـى یـك الگـوى كامل بود، كار مى كرد و زندگى را با كار روزانه اداره مى فرمود، مشك آب درماندگان راه را بر دوش مى كشید. درخت مى كاشت ، با دلوِ آب ، باغ دیگران را آبیارى مى كرد و مُزد مى گرفت
ما انتظار دستهایى را مى کشیم که نوازشگرى را نسیم از او آموخت; ماه و خورشید به اشارت وى بالا و پایین مى روند و روز و شب، تفسیر پشت و روى آن اند.
میگویم از تو می خواهم که خانه ای را که در بن بست سکوت ساخته ام ویران سازی میگویم از تو می خواهم که عشق به خودت را همچون داغی آتش در سینه ام نگاه داری میگویم از تو می خواهم که اشک هایم را در جویبار انتظارت بریزم
پنجره قلب منتظران رو به آسمان بی کرانت گشوده است تا به یک اشارت تو، غبار غم و اندوه غیبت از دل ها بر خیزد و چشم ها به تماشای باران ظهور بنشیند.
نوشته اند دلم را برای خون جگری
نوشته اند دلم را برای خون جگری بدون گریه زمانه نمی شود سپری نیازمندِ تکامل ، به گریه محتاج است درخت آب ندیده نمی دهد ثمری
نَمی از چشم های توست چشمه ، رود ، دریا هم کمی از ردِّ پای توست جنگل ، کوه ، صحرا هم تو از تورات و انجیل و زبور از نور لبریزی تو قرآنی ، زمین محو شکوهت، آسمان ها هم
گریه ی ما یک زمان به کار می آید
مزرعه ی عاشقان به بار می آید گریه ی ما یک زمان به کار می آید این دل پاییزیَم علامت خوبی است بعد خزان نوبت بهار می آید
رو به گندمزارها میآیی ای مولای گندمگون ! آیهی صلحند چشمان شما ـ «والتین والزیتون» ـ ابروانت خط نستعلیق خطاطی زبردستند آخرین بیت از غزلهایی خیال انگیز و یکدستند
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو سپند وار زكف داده ام عنان بی تو ز تلخ كامی دوران نشد دلم فارغ زجام عشق لبی تر نكرد جان بی تو
ای صاحب زمانه! زمان بدی شدهست
دنیا بد است ، بیتو مکان بدی شدهست ای صاحب زمانه! زمان بدی شدهست حتی پیامی از تو به اینجا نمیرسد بعد از تو باد ، نامهرسان بدی شدهست
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
زلفت اگر نبود، نسیم سحر نبود گمراه می شدیم نگاهت اگر نبود مهر شما به داد تمنای ما رسید ورنه پل صراط، چنین بی خطر نبود
کى به پایان برسد درد؟ ، خدا مى داند
در سکوت شب هر کوچه این شهر خراب گم شود ناله شبگرد ، خدا مى داند مردم شهر همه منتظر یک نفرند چه زمانى رسد این مرد؟ ، خدا مى داند
دل شود امشب شکوفا در زمین می زند لبخند شادی بر زمین آسمان ِ دل تبسم می کند روی ماهت را تجسم می کند
آسمان! امشب جمال حق تعالی را ببین
آسمان! امشب جمال حق تعالی را ببین نیمه ی ماه محمد، ماه زهـرا را ببیـن بـرفراز دست مولانـا امام عسگری ماه نـرگس، آفتاب عالم آرا را ببیـن
گفتم که خدا مرا مرادی بفرست توفان زده ام مرا نجاتی بفرست فرمود که با زمزمه یا مهدی نذر گل نرگس صلواتی بفرست
ارزش معنوی حضرت علی اکبر علیهالسلام به اندازهای است که پدر بزرگوارش که مقام عصمت و امامت دارد، زندگی پس از او را فنا و مرگ میداند، و پس از شهادتش، امام، قاتلان او را هتاکان بر خداوند رحمان، و حرمت رسول الله دانستهاند.
روشی زیبا از امام عارفان برای آموزش عقاید
حضرت با چنین برخوردی، این نکته را به آنان متذکر می شدند که اولا خداوند به تمامی اعمال انسانها آگاه است و ثانیا با وجود علمش چون حلیم است بلافاصله عذاب نمی کند.
استراتژی امام چهارم برای اصلاح جامعه
امام علیه السلام با این شیوه حکیمانه، ضمن این که مردم را موعظه و نصیحت می کرد ، تفکرات اصیل اسلامی را به آنان منتقل می نمود و در عین حال حساسیت حکومت را بر نمی انگیخت. در نتیجه، آن حضرت می توانست در یک فضای مناسب، اهداف و آرمان های والای خود را عملی سازد
نمی از دریای فضائل امام زین العابدین علیه السلام
امام زین العابدین علیه السلام ، به خاطر معرفت کامل و عشق وافری که به معبود خویش داشت، در هنگام امور عبادی به پروردگار خود توجه کامل پیدا می نمود و نسبت به تمام امور اطراف خود بی توجه می گشت.
نقشه راهی برای سیر در مسیر سعادت
خیر در این است که انسان به مانند راننده ای که مدام مراقب است تا منحرف نشده و حادثه ای برایش رخ ندهد مراقب خود باشد تا از جاده بندگی منحرف نشده و در قعر جهنم سقوط نکند و با توجه به سوره تحریم این توجه تنها منحصر به خودش هم نباید باشد بلکه این راننده باید م
امشب ای اهل دعا روح دعا می آید پسر خامس اصحاب کسا می آید مؤمنین گرد هم آیید به محراب دعا صف ببندید که مولای شما می آید
حضرت سجاد علیه السلام دارای پانصد درخت خرما بود در نزد هر درخت دو رکعت نماز می خواند و در موقع نماز رنگش تغییر می کرد و ایستادنش در نماز مانند ایستادن بنده ذلیل بود که در مقابل پادشاهی بلند مرتبه ایستاده باشد و اعضای بدنش از خوف و خشیت الهی می لرزید و به
لقب «زین العابدین» از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله برای او معّین شد و پیامبر گرامی، خود او را زین العابدین خواند و فرمود: هنگامی که قیامت بر پا شود، ندا دهنده ای در میان جمع اهل محشر ندا در دهد که مایه زینت عابدان کجاست
امام سجاد علیه السلام، برده داری بود که بجای شلاق زدن و کار کشیدن از برده ها، آنها را در فضایی قرار می داد که بتوانند حقایق و معارف دینی را به صورت علمی و عملی بیاموزند و بعد آزاد شوند.
عبدالملک مروان گوید: ین العابدین علیه السلام از نظر عظمت و شخصیت در سطح بسیار بالایی بود، طوری که هر چه می کوشیدند او را خوار و پست نمایند، بالاتر و برتر می رفت و بر عزت و شرافتش افزوده می گشت .
مردم در محضر امام سجاد علیه السلام تحت تأثیر هیبت و شکوه ایشان، یارای هرزه گویی و بیهوده گویی نداشتند، بلکه سکوتی همراه با ادب بر مجلس امام حاکم بود.
سیری در مکارم اخلاقی پیشوای چهارم
هر شب با انبانی انباشته از نان و خرما و ... به طور ناشناس به خانه ی آنان می رفت. تا وقتی که آن حضرت رحلت کرد، کسی نفهمید که زندگانی آنان را چه کسی تأمین می کند. پس از شهادت حضرتش، دریافتند که آن فرد ناشناس، «علی بن الحسین علیه السلام بوده است.
تجلّی کلام الهی در سیره امام سجاد علیه السلام
عایشه روایت می کند از مردم مدینه شنیدم که می گفتند: ما صدقه پنهانی را هنگامی از دست دادیم که علی بن الحسین در گذشت!
آن چه خوبان همه دارند تو تنها دارى
امام سجاد علیه السلام هنگامی که مسافرت می نمود با قافله ای حرکت می کرد که او را نمی شناختند و با اهل کاروان شرط می کرد که در طول سفر خدمت گذار آنان باشد .
زیباترین مناجاتها در دیار «صحیفه سجادیه» ماندگار میشوند. صحیفه سجادیه، سرزمین نور و خوشبختی است که همیشه مهیای ورود سالکان دلسوخته است.
هنوز مرثیه سی سالهات، گدازندهتر است از هرم آفتاب ظهر تابستان. ای اقتدار کربلا در جریان لحظهها! دیری است زمین چشم انتظار آهنگ عاشورایی قدمهای توست. خوش آمدی!
ای زینتِ عبادت پیشگان؛ همدم بینوایان؛ بردبارترین بردباران؛ شفاعت کننده فرمانداری معزول نزدِ عبدالملک مروان؛ و... شبیهترین کسان به امیرمؤمنان علی علیهالسلام !
امام سجاد علیهالسلام : «مؤمن از دعای خود یکی از سه نتیجه را میگیرد: یا برایش ذخیره میشود؛ یا در دنیا برایش برآورده میشود؛ یا بلایی از او بازگردانده میشود».
سجده به تو میبالد و هستیاش را از آن تو میداند، ای سجاد! که پیشانی موحدت، همه عمر آشنا به خاک بود و لبهای زمزمهگرت یکنفس نیایش میسرود. سر از سجدههای عاشقانهات برندار که تداوم هستی به یمن این سجدههاست... که رحمت و لطف پروردگار بر کاینات به خاطر آ
بنا نیست امروز افسرده باشیم پس از چند شب باز پژمرده باشیم مگر می شود نور را دیده باشیم؟ ولی دل به خورشید نسپرده باشیم
امشب ای اهل دعا روح دعا می آیدپسر خامس اصحاب کسا می آیدمؤمنین گرد هم آیید به محراب دعاصف ببندید که مولای شما می آید
ماه فروردین فراز آمد ز فردوس برینگلستان را كرد در بر، حلّه هاى حور عینارغوان سرمایه بگرفته است از كان بدخشیاسمین پیرایه بگرفته است از درّ ثمین
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــــــــانــــــــدان نـــــــور