پيش از هر سخن ، در اين باره، بايد به اين پرسش پاسخ داد كه : به چه كسى جوان گفته مى شود؟ و جوانى در چند سالگى آغاز مى گردد و كى پايان مى پذيرد؟
تعريف «جوانى»
واژه «جوان» يا «بُرنا» ، در زبان فارسى به معناى هر چيزى است كه از عمر آن ، چندان نگذشته باشد ؛ [ در لغت نامه دهخدا و فرهنگ عميد ، جوان چنين معنا شده است: انسان يا حيوان يا درخت كه به حدّ ميانه عمر طبيعى خود ، رسيده باشد. ] امّا در فرهنگ عربى ، دو تعبير رايج در مورد جوان وجود دارد ؛ يكى: «فَتى» [ در زبان عرب، انسان از هنگامى كه در رَحِم مادر است تا هنگام پيرى ، نام هايى به ترتيب به اين شرح دارد: 1. پيش از تولّد : جنين، 2. پس از تولّد : وليد، 3. شيرخوارگى : رضيع، 4. از شير گرفته شده : فطيم، 5 . با دست و پا راه مى رود : دارِج، 6. به پنج وجب رسيده : خماسى، 7. دندان هايش افتاده : مثغور ، 8 . دندان هايش روييده : مثغّر، 9. بالاتر از ده سالگى : مترعرع و ناشئ، 10. نزديك احتلام يا رسيدن به اين سن : يافع و مراهق ، 11. پس از احتلام و برومندى : حَرور (و در همه اين حالات به وى «غلام» گفته مى شود) ، 12. سبزه هاى سبيلش روييده : قد بقل وجهه، 13. هنگامى كه چهره اش طراوت يافته : فتى و شارخ، 14. به نهايت جوانى رسيده : مجتمع، 15. مابين سى سالگى و چهل سالگى : شاب ، 16. از چهل ساله تا شصت ساله : كَهل (و گفته شده از 34 ساله تا 51 ساله ، كهل است) ، 17. از اين به بعد ، شيخ (بحار الأنوار : ج 60 ص 351 ، به نقل از : سرّ الأدب) . ] و ديگرى «شاب» . اوّلى، از ريشه «فَتَىَ/ فتو (طراوت و شادابى)» ، [ الفاء والتاء والحرف المعتل أصلان : أحدهما يدلّ على طراوة وجِدّة ، والآخر على تبيين حكم (معجم مقاييس اللغة : ج 4 ص 473) ، وفي المفردات : الطرى من الشباب (مفردات الفاظ القرآن : ص 625) . ] و دومى از ريشه «شَبَبَ (شكوفايى و برخوردارى از حرارت)» است. [ شبّ : الشين والباء ، أصل واحد يدلّ على نماء الشى ء و قوّته فى حرارةٍ تعتريه (معجم مقاييس اللغة : ج 3 ص 177) . ]
نكته قابل توجّه اين كه نمى توان تعيين كرد كه دوران جوانى از كى آغاز مى شود و كى پايان مى يابد . در اين باره آمده است :
از نظر حقوقى ، دو دوره سنّى به رسميت شناخته شده است : طفوليت و بزرگ سالى . در اين ميان ، دوره نوجوانى و جوانى ، ناشناخته است و به همين دليل ، نمى توان تعريف دقيقى از نوجوان و جوان ، ارائه نمود . [ گزارش ملّى جوانان سال 1381 : ص 490 . ]
همچنين در كتابى كه اخيرا توسّط جمعى از برجسته ترين پژوهشگران حوزه جوانان تهيّه شده ، در تعريف «جوانى» آمده :
اصطلاح «جوانى» با توجّه به زمينه آن ، معانى مختلفى دارد . اين نكته ، بويژه در مورد اين گزارش ، مصداق دارد . در بخش نخست ، «جوانان» به عنوان يك رقم آمارى تلقّى مى شوند و افرادى را كه سن آنها بين پانزده تا 24 سال است ، در بر مى گيرند . اين تقسيم بندى ، براى سهولت مقايسه انجام شده است ؛ زيرا اين گروه سنّى ، گروهى است كه در مورد آن ، اطّلاعات قابل دسترس ، تدارك ديده شده اند. در هر حال ، هنگامى كه استفاده از اصطلاح «جوان» بر مبناى كشور خاصّى مدّ نظر قرار مى گيرد ، محدوده سنّى فوق ، اغلب خيلى كوچك است . براى مثال ، گزارش توسعه انسانى برنامه عمران ملل متّحد در سال 2000م ، براى اردن ، بر اين نكته تأكيد دارد كه: «جوان، كسى است كه سن او بين پانزده تا 29 سال باشد» . [ گزارش وضعيت جهانى جوانان 2003 : ص 81 . اين گزارش ، توسّط برجسته ترين پژوهشگران حوزه جوانان جهان ، بر اساس درخواست سازمان ملل متّحد تهيه شده و توسّط دفتر بين الملل سازمان ملّى جوانان ، به فارسى ترجمه شده است .
در دومين بخش از گزارش ياد شده ، معانى ديگرى از جوانى آمده است ؛ مانند : «فاصله بين نوجوانى و بلوغ جسمى» در زبان انگليسى يا «دوره گذار از كودكى به بزرگ سالى» و در جمع بندى نهايى آمده : «جوانى ، دوره گذار از نوجوانى به بزرگ سالى ، از وابستگى به استقلال ، و از وضعيت فرد دريافت كننده خدمات جامعه به كسى است كه در حيات فرهنگى ، سياسى و اقتصاد ملّى مشاركت مى كند» ؛ ليكن هيچ يك از اين تعاريف ، دوران جوانى را به طور دقيق ، مشخّص نمى كند . ]
آنچه در گزارش توسعه انسانى برنامه عمران ملل متّحد در تعيين سن جوان آمده ، هماهنگ با روايتى از امام صادق عليه السلام در اين باره است كه مى فرمايد:
إِذا زادَ الرَّجُلُ عَلَى الثَّلاثينَ فَهُوَ كَهلٌ وإذا زادَ عَلَى الأَربَعينَ فَهُوَ شَيخٌ . [ بحار الأنوار : ج 75 ص 253 . ]
هنگامى كه سنّ مرد از سى سال گذشت ، «كَهل (ميان سال)» است و وقتى كه از چهل سال گذشت ، «شيخ (پير)» ناميده مى شود.
مفهوم اين سخن ، آن است كه دوران جوانى با بلوغ ، يعنى پانزده سالگى آغاز مى شود و تا سى سالگى ادامه دارد.
بر پايه آنچه گذشت ، دوران جوانى را به دوران رشد ، شكوفايى ، شادابى و گرمى زندگى مى توان تعريف كرد . بنا بر اين ، تعريف دوران جوانى ممكن است در اعصار مختلف تاريخ ، متفاوت باشد ، چنان كه شاعر عرب ، در عصرى كه نيرو و شادابى جوانان طولانى بوده ، سروده است :
إذا عَاشَ الفَتى مِئَتَينِ عامافَقَد ذَهَبَ البَشاشَةُ وَ الفَتاءُ . [ معجم مقاييس اللغة : ج 4 ص 474 ، ذيل مادّه «فَتَىَ» . ]
وقتى جوان ، دويست سال عمر كند /
خوش رويى و شادابى از بين مى رود .
بنا بر تعريف ياد شده، مى توان گفت جوانى در افراد مختلف نيز متفاوت است و بدين سان ، اختلاف واژه شناسان در تعيين محدوده دوران جوانى نيز قابل توجيه است . [ ر . ك : لغت نامه دهخدا ، واژه هاى «شاب» و «كهل» . ]
مراحل زندگى از نگاه قرآن
قرآن كريم ، مراحل زندگى انسان را از نظر توانمندى به سه دوره ، تقسيم كرده است:
«اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُم مِن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ. [ روم، آيه 54 . ]
خدا ، همان كسى است كه شما را آفريد ، در حالى كه ناتوان بوديد . آن گاه ، پس از ناتوانى قوت بخشيد و سپس ، بعد از توانمندى، ناتوانى [و پيرى] قرار داد . او هر چه بخواهد ، مى آفريند ، و هم اوست داناى توانا» .
دوران هاى سه گانه زندگى ، در آيه اى ديگر ، چنين آمده است:
«ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخا. [ غافر، آيه 67. ]
سپس شما را به صورت نوزادى [از شكم مادر] بيرون مى فرستد، تا به كمال نيرومندى خود برسيد، سپس تا پير شويد».
دوران جوانى ، همان دوران قوّت و كمال نيرومندى است و تا هر زمان كه توانمندى انسان تداوم داشته باشد، جوان خواهد بود.
نكته ظريفى كه در اين جا قابل تأمّل است ، اين كه اسلام ، در رهنمودهاى حكيمانه خود ، رمز تداوم جوانىِ جان و انديشه را در چهارده قرن پيش به جامعه بشر ، عرضه كرده است.
رمز تداوم جوانىِ جان
يكى از برجسته ترين آثار جوانى، شادابى و نشاط است . از نظر اسلام، باورهاى صحيح و كردارهاى نيك ، رمز تداوم نشاط و شادابى جوانى است . از اين رو ، امام
على عليه السلام در تبيين اوصاف شخص باايمان مى فرمايد:
تَراهُ بَعيدا كَسَلُهُ دائِما نَشاطُهُ . [ ر . ك : ص 267 ح 462 . ]
او (مؤمن) را چنان مى بينى كه كسالت از وى دور، و نشاط او هميشگى است.
روزى امام صادق عليه السلام از شخصى به نام سليمان بن جعفر پرسيد كه «فَتى» نزد شما كيست؟» .
گفت : ما به جوان ، «فَتى» مى گوييم.
امام عليه السلام فرمود:
أما عَلِمتَ أنَّ أصحابَ الكَهفِ كانوا كُلُّهُم كُهولاً فَسَّماهُمُ اللّه ُ فِتيَةً بِإِيمانهِمِ؟! يا سُلَيمانُ! مَن آمَنَ بِاللّه ِ وَاتَّقى فَهُوَ الفَتى . [ ر . ك : ص 347 ح 538 . ]
مگر نمى دانى كه اصحاب كهف ، همگى ميان سال بودند، امّا خداوند به سبب ايمانشان ، آنان را «فتية (جوانان)» ناميد؟ اى سليمان! هر كه به خدا ايمان آورد و تقوا پيشه كند ، جوان [واقعى] است».
انسان هاى شايسته ، در دوران پيرى ، به رغم ناتوانى قواى جسمانى ، به قوّت انديشه و شادابى جان آنها افزوده مى شود و همان گونه كه در كلام على عليه السلام آمده است:
إذا شابَ العاقِلُ شَبَّ عَقلُهُ . [ غرر الحكم : ح 4169 . ]
خردمند ، چون پير شود، عقلش جوان مى گردد.
نمونه روشن اين گونه سالخوردگان در عصر حاضر، امام خمينى قدس سره است كه با انديشه جوان و جان نيرومند و شاداب خود، نه تنها جوانان ايران ، بلكه جوانان مسلمان را در سطح جهان به خود جذب كرد.
رهنمودهاى اسلام درباره جوانان
حكمت نامه جوان ، رهنمودهاى حكيمانه قرآن و احاديث اسلامى درباره جوانان را در
پنج بخش ، تقديم مى كند:
يك. نقش جوانى در خودسازى و سازندگى
تأمّل در بخش نخست اين حكمت نامه ، نشان مى دهد كه از نگاه قرآن و احاديث اسلامى، جوانى ، بهار زندگى و بهترين فرصت براى خودسازى و سازندگى است . اين فرصت ، به قدرى ارزشمند است كه در قيامت ، حسابرسى جداگانه از ايّام عمر دارد ؛ [ ر . ك : ص 49 ح 21 . ] اما كمتر جوانى است كه تا خزان پيرى اش فرا نرسد ، ارزش بهار جوانى را آن گونه كه شايسته است ، بشناسد.
فصل اوّل اين بخش ، سه پيام مهم اخلاقى، فرهنگى و سياسى براى جوانان و مسئولان فرهنگى و سياسى جوامع اسلامى دارد:
الف ـ پيام اخلاقى
پيام اخلاقى اولين فصل كتاب براى جوانان اين است كه : بشتابيد! بشتابيد كه بهار جوانى ، بسى تند و زودگذر است . تا دير نشده ، برنامه زندگى هدفمند خود را تنظيم نموده ، آن را با انضباط كامل اجرا كنيد . تأخير و امروز و فردا كردن را از خود دور كنيد و انضباط كارى را سرلوحه زندگى خود قرار دهيد . [ ر . ك : ص 45 ح 13 . ] فردا را جزء عمر خود محسوب نكنيد ، [ ر . ك : ص 45 ح 12 . ] هر كارى را در وقت خود انجام دهيد [ ر . ك : ص 45 ح 8 . ] و به گونه اى براى زندگى خود برنامه ريزى نماييد كه هر روز ، يك گام جلوتر باشيد. [ ر . ك : ص 49 ح 19 . ]
ب ـ پيام فرهنگى
فصل دوم از بخش اوّل حكمت نامه، پيام به مسئولان فرهنگى جوامع اسلامى
است كه تعليم و تربيت جوانان را جدّى بگيرند ؛ چرا كه ذهن جوان ، آمادگى بيشترى براى آموختن دارد، [ ر . ك : ص 57 ح 29 . ] و فطرت پاك و روح لطيف او ، بهتر سخن حق را مى پذيرد، چنان كه امام على عليه السلام مى فرمايد:
إنَّما قَلبُ الحَدَثِ كَالأَرضِ الخالِيَةِ ما اُلقِيَ فيها مِن شَى ءٍ قَبِلَتهُ . [ ر . ك : ص 59 ح 35 . ]
همانا ، دل جوان ، مانند زمين خالى است كه هر چه در آن افكنده شود ، آن را مى پذيرد .
پيامبر خدا ، با عنايت به اين اصل مهم تربيتى، در آغاز بعثت ، تلاش خود را براى دعوت جوانان به اسلام ، متمركز كرد و نتيجه گرفت . از اين رو ، به اصحاب خود نيز توصيه مى كرد كه مواظب جوان ها باشند :
اُوصيكُم بِالشُّبّانِ خَيرا فَإِنَّهُم أرَقُّ أفئِدَةً إنَّ اللّه َ بَعَثَنى بَشيرا و نَذيرا فَحالَفَنِى الشُّبّانُ وخالَفَنِى الشُّيوخُ . [ ر . ك : ص 53 ح 23 . ]
شما را نسبت به جوانان به نيكى سفارش مى كنم ؛ چرا كه آنان ، دل هاى رقيق ترى دارند . به راستى كه خداوند ، مرا نويدبخش و بيم دهنده برانگيخت . آن هنگام ، جوانان با من هم پيمان شدند ، در حالى كه پيران به مخالفت با من برخاستند .
همچنين ، امام صادق عليه السلام ، براى تبليغ مكتب اهل بيت عليهم السلام به ابوجعفر اَحول ، چنين توصيه مى فرمايد :
عَلَيكَ بِالأَحداثِ ؛ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلى كُلِّ خَيرٍ . [ ر . ك : ص 55 ح 27 . ]
جوانان را درياب ، كه آنان به سوى هر نيكى اى پُر شتاب ترند .
اين پيام، وظيفه همه مسئولان فرهنگى جوامع اسلامى و بخصوص رسانه هاى گروهى و مبلّغان را بسيار سنگين مى نمايد.
ج ـ پيام سياسى
فصل سوم از بخش يكم ، حامل پيام سياسى فوق العاده مهمِ جوان گرايى براى رهبران امّت اسلامى است.
خداوند متعال ، پيامبران خود را از ميان جوانان ، انتخاب كرده است . [ ر . ك : ص 61 ح 39 و 40 . ] خاتم انبيا محمّد صلي الله عليه و آله نيز براى جذب قشر جوان به آيين اسلام ، اهميّت ويژه اى قائل بود . از اين رو ، غالب هواداران او در آغاز بعثت ، جوانان بودند . نخستين نماينده فرهنگى ـ سياسى او ، يعنى مُصعَب بن عُمَير ، جوانى نورس بود . نخستين فرماندار او پس از فتح شهر مهم مكّه ، جوانى 21 ساله به نام عَتّاب بن اُسَيد بود و نيز آخرين كسى كه به فرماندهى سپاه اسلام براى جنگ با روم منصوب كرد ، جوانى هجده ساله بود كه اُسامه نام داشت و مهم تر آن كه ايشان ، در سال پايانى عمر شريف خود ، از طرف خداوند متعال ، مأموريت يافت تا امام على عليه السلام را كه در آن وقت ، جوانى تقريبا 32 ساله بود ، به عنوان رهبر آينده جهان اسلام ، به امّتْ معرّفى كند. [ ر . ك : دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام : ج 2 ص 237 ـ 354 . ]
جالب اين كه پيامبر خدا ، در پاسخ به اعتراض كسانى كه از انتصاب جوانى 21 ساله به فرماندارى مكّه آزرده خاطر شده بودند ، ضمن نامه مفصّلى نوشت:
و لايَحتَجَّ مُحتَجٌّ مِنكُم فى مُخالَفتهِ بِصِغَرِ سِنِّهِ فَلَيسَ الأَكبَرُ هُوَ الأَفضَلَ بَلِ الأَفضَلُ هُوَ الأَكبَرُ . [ ر . ك : ص 67 (جوانى بيست و يك ساله ، نخستين فرماندار مكّه) . ]
... و كسى به خاطر كمى سنّ او ، به مخالفت برنخيزد ؛ چرا كه هر بزرگ ترى از نظر سنّى ، شايسته تر نيست ؛ بلكه هر شايسته ترى ، بزرگ تر است .
نكته ديگر اين كه امام مهدى ـ عجل اللّه تعالى فرجه ـ نيز در هنگام ظهور ، شكل و شمايل جوان دارد و در حكومت او جوانان ، نقش اصلى را ايفا مى نمايند.
تأمّل در آيات و روايات اين فصل ، به روشنى نشان مى دهد كه جوان گرايى در اديان الهى برپايه حكمت ، استوار است و منافع و مصالح جامعه در همه ابعاد مديريتى اقتضا مى كند كه در نظام دينى ، جوانانِ شايسته ، بيشترين نقش را ايفا كنند.
دو . مقدّمات شكوفايى جوان
بخش دوم حكمت نامه ، با استناد به قرآن و سخنان نورانى اهل بيت عليهم السلام توضيح مى دهد كه فرصت جوانى براى هر جوانى ، بهار شكوفايى استعدادهاى انسانى نيست ؛ بلكه بهره گيرى از اين فرصت ، نياز به مقدّماتى دارد كه بايد توسّط جوانان ، فراهم گردد . كوتاهى در به دست آوردن اين مقدّمات ، در واقع ، به معناى هدر دادن فرصت گران بهاى جوانى است. اين مقدّمات ، عبارت اند از :
الف ـ معرفت
نخستين مقدّمه حركت در مسير شكوفايى و تكامل ، معرفت است . به گفته امام على عليه السلام :
ما مِن حَرَكَةٍ إلاَّ وأَنتَ مُحتاجٌ فيها إلى مَعرِفَةٍ . [ ر . ك : ص 75 ح 49 . ]
هيچ حركتى نيست ، مگر اين كه در آن به آگاهى نيازمندى .
در فصل اوّل از بخش دوم حكمت نامه ، با الهام از قرآن و احاديث اسلامى ، به انواع معارفى كه جوانان براى بهره گيرى از استعدادهاى خود به آنها نياز دارند ، اشاره شده است ؛ امّا جوانان عزيز بايد توجّه داشته باشند كه مهم ترين معرفتى كه آنان را در مسير كمال انسانى و بهره گيرى از بهار جوانى يارى مى دهد، خودشناسى است.
اين معرفت، جوانان را از خطر بيمارى احساس بى هويتى ـ كه در عصر حاضر ، نسل جوان را در سطح جهان جدّا تهديد مى كند ـ ، رهايى مى بخشد.
زيانبارترين جهل ، آن است كه جوان ، خود را نشناسد و احساس بى هويّتى كند. [ ر . ك : ص 77 ح 55 . ] اين نادانى ، زمينه را براى انواع انحرافات و فسادها فراهم مى سازد . در مقابل ، خودشناسى ، سودمندترين و سازنده ترين معرفتى است كه انسان را به قلّه تكامل مى رساند .
بنا بر اين ، نخستين گام در جهت شكوفايى جوان ، اين است كه بر اساس آموزه هاى دينى باور كند كه بى نهايتْ استعداد در وجود او نهفته است و مى تواند تا بى نهايت ، رشد كند تا آن جا كه نماينده آفريدگار هستى گردد، چنان كه در حديث قدسى آمده است:
عَبدى! أطِعنى أجعَلكَ مَثَلى . [ الجواهر السنيّة : ص 361 . ]
بنده ام ! مرا اطاعت كن تا تو را مَثَل (نماينده) خود گردانم .
رسد آدمى به جايى كه بجز خدا نبيندبنگر كه تا چه حد است مكان آدميت
طَيَران مرغ ديدى تو ز پايبند شهوتبه در آى تا ببينى طَيَران آدميت .
پيوند علم و دين
در كنار خودشناسى، آشنايى با قرآن و دين شناسى براى جوانان از اهمّيت ويژه اى برخوردار است . جوانان بايد بدانند كه بر اساس آموزه هاى قرآنى ، [ ر . ك : آل عمران : آيه 18 ، سبأ : آيه 6 ، حج : آيه 54 . ] ايمان و باورهاى دينى ، نه تنها با علم در تضاد نيست ، بلكه همراه علم است و بى ايمانى ، نشانه جهل ؛ امّا دنياى متجدّد ، به تدريج ، تباه شده است و منافع سياسى و اقتصادى سوداگران بين المللى ايجاب مى كند كه همه آنچه مقدّس و طبعا دينى است و
بخصوص اسلام ـ كه از قدرت فرهنگى و سياسى بالايى برخوردار است ـ ، از بين برود .
ميدان پرسش دادن به جوانان
براى اين كه جوانان با مسائل مختلف دينى در زمينه هاى اعتقادى، اخلاقى و عملى، هر چه بيشتر آشنا شوند ، علاوه بر ترغيب جوانان به پرسش، بايد به آنان آزادى بحث داد و بدين ترتيب ، اعتماد آنان را جلب كرد تا از گفتن آنچه در دل دارند ، بيم نداشته باشند . سيره پيشوايان اسلام در اين باره ، بسيار آموزنده است . آنان ، ضمن تشويق كردن مردم به سؤال، [ ر . ك : ص 85 ح 78 . ] در پاسخ به پرسش هاى آنان به گونه اى برخورد مى كردند كه مردم ، انواع پرسش هاى اعتقادى، سياسى و اخلاقى خود را به آسانى مطرح مى كردند و پاسخ مى شنيدند. راستى در عصر ما كدام جوان جرئت مى كند كه مشكلات جنسى خود را با يك رهبر مذهبى مطرح كند و از او رهنمود بگيرد؟!
امّا در سيره پيامبر خدا ، با شگفتى مى خوانيم كه جوانى خدمت ايشان مى رسد و در حضور ديگران از او اجازه مى خواهد تا زنا كند! نكته جالب توجّه ، اين كه وقتى مردم ، او را به خاطر اين پرسش جاهلانه نكوهش مى كنند، پيامبر خدا ، مانع مى شود و شخصا با مهربانى از جوان مى خواهد كه نزديك او بيايد .
وقتى جوان كنار پيامبر صلي الله عليه و آله مى آيد، ايشان با چهره اى بشّاش به او مى گويد: «آيا دوست دارى كسى چنين كارى را با مادرت انجام دهد؟!» .
آن جوان مى گويد : نه واللّه ـ خدا مرا فداى تو كند ـ !
پيامبر صلي الله عليه و آله مى گويد : «آيا دوست دارى كسى با دختر خودت ، چنين كند؟!» .
جوان مى گويد : نه واللّه ، هيچ كس چنين عملى را براى دخترش نمى پسندد ـ فدايت شوم ـ !
پيامبر صلي الله عليه و آله مى پرسد : «دوست دارى كسى با خواهر تو زنا كند؟!» .
جوان مى گويد : نه واللّه ، هيچ كس مايل نيست ـ فدايت شوم ـ !
پيامبر صلي الله عليه و آله مى گويد : «دوست دارى كسى با عمّه ات زنا كند؟!» .
جوان مى گويد : نه واللّه ، هيچ كس دوست ندارد ـ فدايت شوم ـ !
پيامبر صلي الله عليه و آله مى گويد : «دوست دارى كسى با خاله ات زنا كند؟!» .
جوان مى گويد : نه واللّه ، هيچ كس مايل نيست ـ فدايت شوم ـ !
در اين جا بود كه پيامبر خدا ، دست مبارك خود را بر آن جوان نهاد و از خداوند متعال براى او آمرزش خواست و پاك دامنى او را از خدا مسئلت نمود . با اين برخورد عاطفى و آموزنده پيامبر خدا ، جوان ، اصلاح شد و آن وسوسه از دل و ذهن او پاك شد . [ ر . ك : ص 87 ح 82 . ]
ب ـ خودباورى
دومين مقدّمه شكوفايى جوانى ، خودباورى به معناى اعتماد به نفس و تكيه بر استعدادهايى است كه خداوند متعال در وجود انسان براى حركت به سوى قلّه تكامل ، قرار داده است.
تصميم و تلاش براى خودسازى و سازندگى، بلندهمّتى، عزّت و استغناى نفس، استقامت در راه هدف و توكّل بر خداوند متعال در زندگى، همگى از آثار و لوازم خودباورى و اعتماد به نفس است.
جوانى كه به نيروهاى خدادادى خود اعتماد ندارد، در كارها احساس ناتوانى مى كند، همّتش كوتاه است، نمى تواند تصميم بگيرد، صبر و استقامت ندارد، و هيچ هدف مهمّى را در زندگى نمى تواند تعقيب كند.
فصل دوم از بخش دوم حكمت نامه ، جوانان مسلمان را به خودباورى و اعتماد به استعدادهاى درونى خود و تلاش براى شكوفا ساختن آنها ، دعوت مى نمايد.
ج ـ پيوند با خدا
معرفت و خودباورى ، در واقع ، مقدّمه پيوند جوان با مبدأ همه زيبايى ها و كمالات ، يعنى آفريدگار جهان است و اين پيوند است كه سعادت هميشگى او را تأمين مى نمايد، چنان كه خداوند متعال ، خود مى فرمايد:
«مَن كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِندَ اللّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ . [ نساء : آيه 134 . ]
هر كس پاداش دنيا مى خواهد ، پاداش دنيا و آخرت ، نزد خداست» .
نكته مهم اين است كه همه مى توانند اين پيوند را با خداوند متعال برقرار كنند ؛ امّا جوانان بهتر از ديگران مى توانند به او نزديك شوند.
امام خمينى قدس سره ، در وصيت نامه اخلاقى خود ، خطاب به فرزند عزيز و بزرگوارش ، در اين باره مى فرمايد:
عزيزم! از جوانى به اندازه اى كه باقى است ، استفاده كن كه در پيرى همه چيز از دست مى رود ، حتى توجه به آخرت و خداى تعالى . از مكايد بزرگ شيطان و نفس امّاره آن است كه جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پيرى مى دهد تا جوانى با غفلت از دست برود ، و به پيران ، وعده طول عمر مى دهد و تا لحظه آخر با وعده هاى پوچ ، انسان را از ذكر خدا و اخلاص براى او باز مى دارد تا مرگ برسد ، و در آن حال ، ايمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد ، مى گيرد . پس در جوانى كه قدرت بيشترى دارى به مجاهدت برخيز و از غير دوست ـ جلّ و عَلا ـ بگريز ، و پيوند خود را هر چه بيشتر ـ اگر پيوندى دارى ـ محكم تر كن ؛ و اگر خداى نخواسته ندارى ، تحصيل كن و در تقويتش همت گمار ، كه هيچ موجودى جز او ـ جلّ و عَلا ـ سزاوار پيوند نيست . و پيوند با اولياى او ، اگر براى پيوند به او نباشد ، حيله شيطانى است كه از هر طريق ، سدّ راه حق كند. [ صحيفه امام : ج 20 ص 156 . ]
گفتنى است كه آنچه درباره ارزش عبادات در دوران جوانى، و مباهات خداوند
متعال به عبادات جوان و آثار و بركات عبادات جوان در فصل سوم از بخش دوم حكمت نامه خواهد آمد، در واقع ، اشاره به نقش مؤثّر جوانى در پيوند زدنِ بيشتر و نزديك تر انسان با كمال مطلق است.
د ـ همنشين شايسته
دوست و همنشين جوان، نقش اساسى در رشد و شكوفايى و يا انحطاط و تيره روزى او دارد . همنشين تا آن جا در زندگى انسان مؤثّر است كه پيامبر خدا مى فرمايد:
اَلمَرءُ عَلى دينِ خَليلِهِ ، فَليَنظُر أَحَدُكُم مَن يُخالِلُ . [ ر . ك : ص 107 ح 134 . ]
آدمى بر آيين دوست صميمى خويش است . پس هر يك از شما بنگرد با چه كسى دوستى صميمانه دارد .
چه بسا جوانانى كه در اثر همنشينى سعادتمند شده اند ، و چه بسا جوانانى كه همنشين ، آنان را بدبخت كرده است.
فصل چهارم از بخش دوم حكمت نامه ، رهنمودهاى بسيار ارزنده اى در تبيين نقش همنشين در زندگى، ضرورت تحقيق قبل از انتخاب دوست، نشانه هاى همنشين خوب و شايسته، و حقوق همنشين، به جوانان عزيز ارائه مى نمايد.
ه ـ تقويت بدن و لذايذ مشروع
نكته بسيار مهم ديگر در شناخت عوامل شكوفايى جوان ، اين است كه نيرومندى و شادابى جسم نيز در كنار تقويت فكر و جان او مورد عنايت اسلام است ؛ زيرا توانمندى و نشاط جسم ، شرط اوّليه خودسازى و سازندگى و رسيدن انسان به قلّه كمال است . از اين رو ، وقتى از امام صادق عليه السلام سؤال مى كنند كه در آيه : «خُذُواْ مَآ ءَاتَيْنَـكُم بِقُوَّةٍ ؛ آنچه را به شما داده ايم ، به نيرومندى بگيريد» ، [ بقره : آيه 63 .
] آيا مقصود ،
نيرومندى جسم است و يا نيرومندى جان ، امام عليه السلام در پاسخ مى فرمايد: «مقصود ، نيرومندى جسم و جان ، هر دو است». [ ر . ك : ص 119 ح 163 . ]
همچنين در مورد گزينش طالوت براى فرماندهىِ نظامى جمعى از بنى اسرائيل ، در قرآن كريم آمده:
«إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ . [ بقره : آيه 247 . ]
خداوند ، او را بر شما برگزيده و بر دانش و [توانمندى] جسم او افزوده است» .
بررسى تاريخ انبيا و اوصياى آنان ، نشان مى دهد كه همه آنان از توانمندى جسم و روح در كنار هم ، برخوردار بوده اند.
بر اين پايه ، امام على عليه السلام ، در پايان دعايى كه بهترين درس خودسازى است ، بر نيرومندى «جوارح (اندام ها)» در كنار نيرومندى «جوانح (قُواى روحى)» [ جوانح ، جمع جانحه به معناى قسمت زير استخوان سينه است و در اين جا كنايه از قلب است ؛ زيرا تصميم گيرى مربوط به قلب و روح است ، نه اعضا و جوارح (الصحاح : ج 1 ص 460) . ] تأكيد فرموده است :
يارَبِّ، يارَبِّ ! قَوِّ عَلى خِدمَتِكَ جَوارحى وَاشدُد عَلَى العَزيمَةِ جَوانِحى . [ ر . ك : ص 121 ح 168 . ]
پروردگارا ، پروردگارا ، پروردگارا! اندام مرا بر خدمت گزارى ات توانمند ساز و درونم را در تصميم گيرى قوى دار .
و بر اين اساس، روايات اسلامى ، به عنوان رهنمودهاى حكيمانه اى كه ضمن توصيه هاى شمارى از انبياى گذشته نيز آمده ، تأكيد مى كنند كه انسان عاقل ، در كنار برنامه ريزى براى تحصيل علم، كار و ارتباط با خداوند متعال، بايد براى برخوردارى از لذايذ و كاميابى هاى مشروع زندگى نيز برنامه داشته باشد و توضيح داده شده كه اين برنامه ، در واقع، زمينه ساز انجام دادن ساير برنامه هاى مهم زندگى است و اين ، بدان معناست كه رسيدن به قلّه كمال ، بدون برخوردارى هاى انسان از
لذّت هاى حلال ، ميسّر نيست.
در زمينه عوامل تقويت و سلامت و شادابى جسم، روايات اسلامى ، رهنمودهاى فراوانى دارند [ ر . ك : دانش نامه احاديث پزشكى : ج 1 ص 89 (توصيه هاى پزشكى) . ] كه در فصل پنجم از بخش دوم حكمت نامه ، به شمارى از آنها (مانند : سفرهاى تفريحى ، پياده روى ، شنا ، نگاه كردن به سبزه زارها ، كُشتى ، اسب سوارى ، مسابقه سواركارى و تيراندازى) اشاره شده است.
نكته مهم تر اين كه براساس رهنمودهاى اهل بيت عليهم السلام ، انواع ورزش ها، بازى ها و كارهاى مشروعى كه موجب تقويت جسم انسان است، عبادت محسوب مى شود و اگر با قصد قربت انجام گردد، تكامل معنوى و پاداش اخروى را نيز به همراه خواهد داشت.
با اين حساب، توأم كردن فعّاليت هاى ورزشى با فعّاليت هاى هنرى و فرهنگى ـ كه در شمارى از كشورهاى پيشرفته در عصر كنونى مطرح مى شود ـ ، به بهترين وجه در رهنمودهاى پيشوايان اسلام ، وجود داشته است.
و ـ ارزش هاى اخلاقى و عملى
معرفت، خودباورى، پيوند با خدا ، همنشين خوب و در نهايت ، آنچه موجب تقويت جسم و فكر و جان مى گردد، مقدّمه پذيرش و رعايت ارزش هاى اخلاقى و عملى در زندگى اند . تحقّق اين ارزش هاست كه رفاه و خوشبختى و تكامل انسان را براى هميشه ، تأمين خواهد كرد.
بنا بر اين آنچه در تبيين ارزش هاى اخلاقى و عملى در فصل ششم از بخش دوم ملاحظه مى شود، برجسته ترين ارزش هايى است كه براى شكوفايى جوانان ، ضرورى است.
سه. آسيب شناسىِ جوان
در بخش سوم حكمت نامه ، خطرناك ترين آفاتى كه جوانان را بويژه در عصر كنونى تهديد مى كند و مانع جدّى در راه شكوفايى استعدادهاى آنهاست ، مطرح مى گردد .
اين آفات ، عبارت اند از :
الف ـ همنشين ناشايسته
مصاحب ناشايسته و ناجنس ، به دليل آن كه زمينه ساز انواع فسادها و آلودگى هاى اخلاقى و عملى است ، از همه آفات جوانى خطرناك تر است . به گفته پيامبر خدا :
مَثَلُ جَليس السّوءِ مَثَلُ القَينِ، إن لَم يُحَرِّق ثَوبَكَ أصابَكَ مِن ريحِهِ . [ ر . ك : ص 211 ح 357 . ]
همنشين بد ، مانند [كارگاه] آهنگرى است كه اگر لباست را نسوزاند ، بوى بدش آزارت مى دهد .
خطر همنشين بد تا آن جاست كه ستمگر در دوزخ ، دو دست حسرت با دندان مى گزد و مى گويد:
«يَـوَيْلَتَى لَيْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَنًا خَلِيلاً . [ فرقان : آيه 28 . ]
واى بر من! كاش فلان شخص را به دوستى صميمانه برنگزيده بودم» .
از اين رو ، در آسيب شناسى جوانان، مسئله همنشين ، بيشترين اهمّيت را دارد و بدون اين آفت زدايى، پيشگيرى از هيچ آفتى امكان پذير نيست و به گفته حافظ شيرازى:
نخستْ موعظه پير صحبت ، اين حرف استكه از مصاحب ناجنس ، احتراز كنيد .
در فصل سوم از بخش سوم حكمت نامه ، خطر همنشين بد، علامات آن، و ويژگى هاى خطرناك ترين دوستان از نگاه قرآن و احاديث اسلامى ارائه مى گردد.
ب ـ بيكارى
دومين زمينه ساز فساد و كارهاى نابخردانه ، بيكارى است . [ ر . ك : ص 203 (نكوهش بيكارى) .
] اعتياد و خودفروشى
و خطرناك تر از آن ، دين فروشى را مى توان از جمله آثار بيكارى شمرد . [ ر . ك : ص 205 (خطر بيكارى) . ] از اين رو ، لقمان حكيم مى گفت:
إن كانَ الشُّغُلُ مَجهَدَةٌ فَالفَراغَ مَفسَدَةٌ . [ ر . ك : ص 207 ح 351 . ]
اگر كار ، طاقت فرساست ، بيكارى ، مفسده آفرين است .
بدين جهت ، بيكارى ، مبغوض خداوند متعال است و شخص سالمِ بيكار نزد خداوند ، منفور است و بر اين اساس ، در نظام اسلامى ، بلكه در هر نظامى ، مهم ترين اقدام براى پيشگيرى از مفاسد جوانان و هدر رفتن نيروها و استعدادهاى آنان، ايجاد اشتغال است. [ با برآورد مركز آمار ايران در نشريه آمارگيرى (24 فروردين 1383) ، ميزان بيكارى در جمعيت فعّال ده ساله به بالا ، در آبان ماه 1382 ، 8/11 درصد بوده است . ]
علاوه بر اين ، بايد جوانان را تشويق كرد كه به شيوه اى درست و مؤثّر ، از اوقات فراغت خود بهره ببرند و بدين كار ، عادت كنند. اوقات فراغت ، بايد وسيله تقويت نيروهاى خلاّقه و قوّه ابتكار جوانان باشد. بى ترديد ، عادت به استفاده مؤثّر و مفيد از اين اوقات، سرمايه گران بهايى را براى آينده زندگى جوانان ، فراهم خواهد آورد.
ج ـ اعتياد
اعتياد، يكى از بزرگ ترين خطرهايى است كه امروزه ، جوانان را در سطح جهان ، تهديد مى كند . [ ر . ك : گزارش وضعيت جهانى جوانان 2003 : 186 ـ 203 (فصل ششم : جوانان و موادّ مخدّر) . ] پديده خطرناك موادّ مخدّر در جهان امروز از پيچيدگى هايى برخوردار است كه سازمان ملل ، تجارت آن را از جرايم سازمان يافته تلقّى مى كند . حجم گسترده تجارت و گردش مالى مرتبط با قاچاق موادّ مخدّر در سطح جهان (يكهزار و پانصد ميليارد دلار در سال) و نقش مافياى منطقه اى و جهانى با پشتوانه سازمان هاى اطّلاعاتى كشورها ، دليل روشن سازمان يافته بودن اين پديده شوم
است كه در عصر حاضر ، بيش از يك ميليارد جوان پانزده تا 25 ساله را تهديد مى كند. [ در عصر حاضر ، حدود 215 ميليون نفر معتاد در جهان وجود دارد . تعداد معتادان كشور ما بر اساس گزارش ستاد مبارزه با مواد مخدّر (در پايان سال 1382) ، متأسّفانه حدود دو ميليون نفر است كه از اين تعداد ، حدود هشتصد هزار نفر ، تفنّنى موادّ مخدّر مصرف مى كنند . ] در فصل دوم از «موانع شكوفايى جوان» ، در شمارى از روايات به خطر موادّ مخدّر ، اشاره شده است . [ ر . ك : ص 209 (اعتياد) . ]
بديهى است كه در اين جا فرصت بررسى همه عوامل اين آفت خطرناك و راه هاى پيشگيرى و علاج آن نيست . لذا تنها به دو عامل اصلى آن ، يعنى همنشين معتاد، و آشوب ها و اضطراب هاى روانى ، اشاره مى كنيم .
جوانان عزيز براى اين كه در دام اعتياد نيفتند ، بايد در انتخاب دوست و همنشين ، دقّت كنند ؛ [ ر . ك : ص 109 ح 140 . ] امّا تأمين آرامش روانى جوان ، دو راه دارد: يكى تحكيم پيوندهاى دينى ؛ چرا كه هرچه انسان با خداى مهربان نزديك تر شود ، احساس آرامش بيشترى مى كند :
«أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَـئِنُّ الْقُلُوبُ . [ رعد : آيه 28 . ]
آگاه باشيد كه با ياد خدا ، دل ها آرامش مى يابند» .
و ديگرى تحكيم پيوند خانوادگى است :
در هر خانواده ، استوارترين سد در برابر استعمال موادّ مخدّر ، شخصيت مطلوب و متعادل فرزند و پيوندهاى قوى خانوادگى است. زن و شوهرى كه به زندگى زناشويى خود با تمام وجود علاقه دارند، به فرزندانشان از زمان طفوليت ، محبّت مى ورزند، با آنها در جوانى دوست مى شوند، از آنها انتظار كمك دارند، به آنان احترام مى گذارند و از آنان احترام مى خواهند ، بهتر از هر عامل و قدرت ديگر ، مانع از آن مى شوند كه نوجوانشان در دام اعتياد ، گرفتار گردد.
هر گاه فرزند نوجوان به مادّه مخدّرى روى آورد ، پيش از آن كه وى را طرد كنيد و به او سركوفت بزنيد ، بايد بدانيد كه بحران روانى، ناهنجارى در شخصيت، سستى در روابطش با اطرافيان، و عدم سازگارى اجتماعى او، وى را بدين راه تيره كشانده است. به جاى آن كه دستش را بگيريد و از مهلكه نجاتش دهيد ، وى را با زخمِ زبان و بدخويى در اين مهلكه پرتاب نكنيد . [ پرورش فرزند در عصر دشوار ما : ص 240 ـ 241 . ]
گفتنى است كه عوامل تحكيم خانواده و آثار آن از نگاه قرآن و روايات اسلامى را در حكمت نامه خانواده ، ارائه خواهيم كرد ، إن شاء اللّه !
د ـ مستىِ جوانى
يكى از نكات مهم تربيتى كه در روايات اسلامى در زمينه آسيب شناسى جوانان بر آن تكيه شده ، آفت مستىِ جوانى است ، [ ر . ك : ص 219 (مستى جوانى) . ] با اين توضيح كه تنها نوشابه هاى الكلى موجب مستى و زوال عقل نيستند ؛ بلكه هر نوع احساس قدرتى براى انسانى كه خودسازى نكرده ، مستى مى آورد . توانمندى سياسى، اقتصادى و حتّى علمى، همانند شراب ، قدرتمند و دانشمند را مست مى نمايد .
توانمندى و نشاط جوانى نيز از اين اصل كلّى ، مستثنى نيست . اين توانمندى ، گاه جوان را چنان سرمست مى كند كه او را تا سر حدّ جنون پيش مى برد ، چنان كه پيامبر خدا مى فرمايد :
الشَّبابُ شُعبَةٌ مِنَ الجُنونِ . [ ر . ك : ص 219 ح 379 . ]
جوانى ، شاخه اى از ديوانگى است .
«جنون» ، از ريشه «جَن» به معناى پوشيدگى است . مستىِ جوانى ، قدرت تفكّر و دورانديشى را از جوان سلب مى كند و او را به كارهاى ناصواب ، وادار مى سازد .
بر اين اساس ، علاوه بر اين كه جوانان بايد خود به اين نكته مهم توجّه داشته
باشند، رهبران فرهنگى و سياسى جامعه نيز بايد با برنامه ريزى مناسب ، نيرو و نشاط آنان را در مسير صحيح ، هدايت نمايند.
ه ـ جاذبه هاى جنسى
يكى ديگر از آسيب هايى كه از نظر روايات اسلامى شكوفايى جوانان را تهديد مى كند ، جاذبه هاى جنسى است. دوره جوانى با بلوغ و ترشّح هورمون هاى جنسى آغاز مى شود . جاذبه جنسى كه معلول ترشّح اين هورمون هاست ، اگر در مسير صحيح هدايت نشود ، چه بسا به دوستى هاى نامشروع، عشق هاى نكوهيده و در نهايت ، خودكشى، قتل و متلاشى شدن خانواده ها مى انجامد.
رهنمودهاى حكيمانه اسلام براى مصون ماندن جوانان از آسيب جاذبه هاى جنسى عبارت است از:
1. رعايت پوشش اسلامى ؛ [ ر . ك : ص 183 (پوشش) . ]
2. تحريم مناظر شهوت انگيز ؛ [ ر . ك : ص 221 (لانه شيطان) . ]
3. تحريم خلوت با نامحرم ؛ [ ر . ك : ص 227 (خطر خلوت كردن با نامحرم) . ]
4. عفّت چشم ؛ [ ر . ك : ص 181 (پاكى نگاه) . ]
5 . تأمّل در عاقبت شوم هوسرانى ؛ [ ر . ك : 227 (فرجام پيروى از هوس ها) . ]
6. تأمّل در حُسن عاقبت خويشتندارى ؛ [ ر . ك : ص 229 (پاداش پاك دامنى در مسائل جنسى) . ]
7. تسهيل امر ازدواج و اقدام به آن در اوّلين فرصت ممكن . [ ر . ك : ص 185 (ازدواج) .
]
و ـ آسيب هاى فرهنگى و سياسى
خطر ديگرى كه جوانان مسلمان را تهديد مى كند و قرآن و حديث نسبت به آن هشدار داده اند، آفات فرهنگى و سياسى است.
در قرن يكم هجرى ، مكتب «غاليان» ، يعنى كسانى كه مدّعى ربوبيت پيشوايان دين بودند و همچنين مكتب «مُرجِئه» ، يعنى كسانى كه ايمانِ تنها را براى نجات انسان ، كافى مى دانستند و عملاً اباحيگرى را ترويج مى كردند ، [ مكتب مرجئه ، پيش از آن كه يك مكتب فرهنگى باشد، يك جريان سياسى براى هدم اسلام بود و بدين جهت ، اُمَويان ، از آن جانبدارى مى كردند ، بلكه در واقع ، خود ، بنيانگذار آن بودند . ] براى جوانان جاذبه داشت كه احاديث اسلامى نسبت به آن هشدار داده اند ؛ [ ر . ك : ص 83 ح 72 و ص 241 ح 412 . ]
امّا در عصر ما جريان هاى فرهنگى و سياسى فراوانى با جاذبه هاى گوناگون ، توسّط شيّادانِ سياسى و اقتصادى ، براى فريب دادن جوانان ، ساخته و پرداخته شده است كه از يك سو ، جوانان بايد بسيار هشيار باشند كه در دام آنها نيفتند و از سوى ديگر ، رهبران فرهنگى و سياسى جامعه اسلامى بايد براى ارتقاى سطح فرهنگى و تقويت شعور سياسى جوانان ، برنامه ريزى جدّى كنند.
آيات و احاديثى كه در فصل هفتم از بخش سومِ حكمت نامه درباره آسيب هاى فرهنگى و سياسى آمده اند ، جهت پيشگيرى از اين آسيب ها ، چهار پيام مهم براى جوانان دارند :
1. هشدار در مورد آسيب هاى فرهنگى و سياسى ؛
2. ضرورتِ تقويت آگاهى هاى فرهنگى و سياسى ؛
3. اجتناب از شخصيت گرايى و پيروى كوركورانه فرهنگى و سياسى ؛
4. مخالفت با رهبران فرهنگى و سياسى ناشايسته.
ز ـ آسيب هاى اخلاقى و عملى
همنشين بد، بيكارى، اعتياد، سرمستى، جاذبه هاى جنسى و آسيب هاى فرهنگى
و سياسى ، همگى زمينه ساز اخلاق نكوهيده و اعمال ناشايسته اى هستند كه انديشه و ذهن و جانِ جوان را آلوده مى كنند و استعدادهاى او را تباه مى سازند .
خطرناك ترين ضدّ ارزش هايى كه سدّ راه شكوفايى جوانان مى شوند ، عبارت اند از : عُقوق والدين، بدخُلقى، بدزبانى، غرور، خودبينى، تكبّر، حرص، حسد، كينه، عصبانيت، لجبازى، تنبلى و افراطى گرى، كه متن رهنمودهاى مربوط به اين آفت ها در فصل هشتم از بخش سوم حكمت نامه خواهد آمد.
چهار . حقوق جوان
آنچه در بخش دوم و سوم حكمت نامه ، درباره عوامل و موانع شكوفايى جوان آمده ، در واقع ، وظايف و مسئوليت هاى جوانان براى بهره گيرى لازم از بهار جوانى است ؛ امّا بايد توجّه داشت كه جوان ، به تنهايى و جدا از خانواده و جامعه ، قادر به انجام دادن اين وظايف نيست . او در صورتى مى تواند از عهده اين مسئوليت ها برآيد كه زمينه لازم براى پرورش جسم و جان او در خانواده و در جامعه ، فراهم باشد. در بخش چهارم از حكمت نامه ، در دو فصل به مسئوليت هاى خانواده و جامعه در برابر جوان با عنوان «حقوق جوان» اشاره مى شود :
الف ـ حقوق خانوادگى
از نگاه احاديث اسلامى ، به همان ميزان كه پدر و مادر بر جوان حق دارند، جوان نيز بر پدر و مادر خود ، حق دارد و تجاوز به حقوق او مذموم و محكوم است، چنان كه پيامبر خدا مى فرمايد:
يَلزَمُ الوالِدَينِ مِنَ العُقوقِ لِوَلَدِهِما مايَلزَمُ الوَلَدَ لَهُما مِن عُقوقِهِما . [ ر . ك : ص 275 ح 480 . ]
بر عهده پدر و مادر نسبت به فرزند ، حقوقى است ، مانند حقوقى كه نسبت به پدر و مادر بر عهده فرزند است .
ساده ترين حقّ جوان بر خانواده، احترام گذاشتن به شخصيت اوست . به تعبير پيامبر خدا ، فرزند در هفت سال سوم زندگى (يعنى از پانزده سالگى تا 21 سالگى) وزير خانواده است، [ ر . ك : ص 275 ح 482 . ] و اين بدان معناست كه استقلال شخصيت كودك ، از اين دوران آغاز مى شود . او از پانزده سالگى ، يك شخصيت كاملاً مستقل دارد و از اين پس ، پدر ، رهبر و راهنماى فرزند است ، نه حاكم و فرمانده بى چون و چرا ! و فرزند ، دستْ يار و مشاور پدر است، نه مطيع مطلق و برده او !
علاوه بر اين، خانواده بايد تا آن جا كه مى تواند ، زمينه رشد و شكوفايى جوان را در همه ابعاد مادّى و معنوى فراهم كند . گفتنى است كه در ميان همه حقوق جوان بر خانواده ، در احاديث اسلامى ، چند حق مورد تأكيد قرار گرفته است . اين حقوق ، عبارت اند از: فراهم كردن مقدّمات ازدواج ، برقرارى عدالت ميان فرزندان، دعا براى آنان ، و در صورتى كه جوان مرتكب خطا شد ، اجتناب از نفرين كردن بر او ، و همچنين افراط در سرزنش و توبيخ او . متن اين رهنمودها در فصل اوّل «حقوق جوان» آمده است .
ب ـ حقوق اجتماعى
در نظام برخاسته از اراده مردم مسلمان (و به تعبير ديگر : نظام مردم سالارى دينى) ، حقوق اجتماعى جوانان ، بسيار فراتر از حقوق خانوادگى آنهاست ؛ زيرا نظام اسلامى فلسفه اى جز رشد و شكوفايى انسان ندارد و بهترين فرصت براى شكوفايى استعدادهاى انسان، دوران جوانى است. بنا بر اين ، برنامه ريزى براى حلّ مشكلات جوانان و تأمين نيازهاى آنان (از قبيل: فراهم كردن زمينه تحصيل، مطالعه آزاد، اشتغال مفيد و سازنده، ازدواج، ورزش، تفريح، ابهام زدايى فرهنگى، اعتقادى و سياسى و ...) بايد در صدر همه برنامه هاى اساسى دولت اسلامى باشد.
در واقع ، مديريت سياسى و فرهنگى جامعه، حقّ جوانان است، البته مشروط به
اين كه درست تربيت شوند و مسئوليت تربيت آنها با رهبران سياسى و فرهنگى جوامع اسلامى است. رهبران جهان اسلام بايد از پيامبر خدا ، سرمشق بگيرند و جوانان را براى رسيدن به اين حق ـ كه حق جامعه اسلامى نيز هست ـ تربيت كنند.
بنا بر اين ، آنچه در فصل دوم از بخش «حقوق جوان» در متن حكمت نامه آمده، تنها اشاره به برخى از حقوق اجتماعى جوانان است.
پنج . جوانان نمونه
در بخش پنجم حكمت نامه ، قسمت هاى كوتاه و آموزنده اى از زندگىِ شمارى از بهترين جوانان تاريخ از دورترين زمان ها ، يعنى از دوران ابراهيم خليل تا خاتم انبيا و امير مؤمنان على عليه السلام ، ارائه شده كه در ميدان مجاهدتِ خودسازى و سازندگى، گوى سبقت از ديگران ربودند و در زمينه ارزش هاى انسانى ، سرمشق پويندگان راه كمال گشتند.
مطالعه اين بخش، علاوه بر آشنايى جوانان با الگوهاى عينى و عملى شكوفايى، مى تواند از خطر بزرگى كه از ناحيه مدّعيان تعليم و تربيت (كه به گفته هاى خود نيز عمل نمى كنند) جوانان را تهديد مى كند ، بكاهد.
به اميد آن كه جوانان امروزِ جهان اسلام ، با بهره گيرى از رهنمودهاى حكيمانه خاندان رسالت ، زمينه اجتماعى حكومت جهانى اسلام به رهبرى مهدى آل محمّد ـ عجل اللّه تعالى فرجه ـ را فراهم سازند .
الإمام الصادق عليه السلام ـ كانَ فيما وَعَظَ بِهِ لُقمانُ ابنَهُ ـ : وَاعلَم أنَّكَ سَتُسأَلُ غَدا إذا وَقَفتَ بَينَ يَدَيِ اللّه ِ عز و جل عَن أربَعٍ : شَبابِكَ فيما أبلَيتَهُ ، وعُمُرِكَ فيما أفنَيتَهُ ، ومالِكَ مِمَّا اكتَسَبتَهُ وفيما أنفَقتَهُ ، فَتَأَهَبّ لِذلِكَ وأعِدَّ لَهُ جَوابا . [ الكافي : ج 2 ص 135 ح 20 . ]
امام صادق عليه السلام ـ از اندرزهاى لقمان به فرزندش ـ : بدان ، فردا كه در برابر خداوند عز و جل قرار گيرى ، از چهار چيز پرسيده مى شوى : جوانى ات را در كجا نابود ساختى؛ عمرت را در كجا سپرى كردى؛ ثروتت را از كجا به دست آوردى؛ و آن را در كجا خرج نمودى . پس براى آن روز ، آماده باش و پاسخش را فراهم ساز .
كنزالفوائد : مِمّا رُوِيَ عَن لُقمانَ مِن حِكمَتِهِ ووَصِيَّتِهِ لاِبنِهِ : يا بُنَيَ ، ثِق بِاللّه ِ عز و جل ، ثُمَّ سَل فِي النّاسِ : هَل مِن أحَدٍ وَثِقَ بِاللّه ِ فَلَم يُنجِهِ؟! يا بُنَيَ ، تَوَكَّل عَلَى اللّه ِ ، ثُمَّ سَل فِي النّاسِ : مَن ذَا الَّذي تَوَكَّلَ عَلَى اللّه ِ فَلَم يَكفِهِ؟! [ كنز الفوائد : ج 2 ص 66 . ]
كنز الفوائد ـ از جمله پندها و سفارش هاى لقمان به فرزندش ـ : فرزندم! به خداى عز و جل اعتماد كن . آن گاه ، از مردم ، بپرس . آيا كسى به خدا اعتماد كرده كه خدا او را نجات نداده باشد؟ فرزندم! بر خدا توكّل كن . آن گاه از مردم ، بپرس . كيست كه بر خدا توكّل كرده و خدا ، برايش كافى نبوده است؟
لقمان عليه السلام : أشَدُّ النّاسِ حِسابا يَومَ القِيامَةِ المَكفِيُّ الفارِغُ. إن كانَ الشُّغُلُ مَجهَدَةً فَالفَراغُ مَفسَدَةٌ . [ تنبيه الخواطر : ج 1 ص 60 . ]
لقمان عليه السلام : سخت ترينِ مردم از جهت حسابرسى در روز قيامت ، شخصى است كه زندگى اش توسّط ديگرى تأمين مى شود و او بيكار است . اگر كار ، مشقّت بار است ، بيكارى تباهى آفرين است .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: کــتـــاب و کــتــابــخــانــه