مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(6)

سرمدين

ابو مخنف مى‏نويسد: سرمدين شهرى معمور و كثير الخير بوده كه مردم بسيارى در آن مدينه اغلب دوستدار خانواده اطهار بودند چون شنيدند كه سلطان حجاز را عراقيان بى نام و ننگ كشته‏اند و حرم پادشاه عالم را با سرهاى اصحاب و انصار به شام مى‏برند. غلقوا الأبواب و صعدوا على السور و صاروا يسبونهم و يلعنونهم و يرمونهم بالحجارة. اهل سرمدين دروازه‏هاى خود را تماما بستند و بر پشت بام قلعه ‏هاى خود بر آمدند بنا كردند لشگر ابن زياد و يزيد را دشنام دادن و لعنت و نفرين كردن و سنگ باريدن فرياد مى‏كردند. يا قتلة الحسين (عليه السلام) والله لا دخلتم مدينتنا. اى قاتلان ابى عبدالله الحسين بر شما لعنت باد شما را به شهر خود راه نمى‏دهيم اگر يك نفرتان قدم باين شهر بگذارد همه را مى‏كشيم و هرگاه شما هم ما را بكشيد راه عبور از شهر خود به شما نخواهيم داد زنهاى آن شهر بر اسيران نظاره مى‏كردند لباسهاى خود را از غصه پاره كردند بر سر و سينه مى‏زدند مى‏گفتند اى خواتين با احترام خدا لعنت كند آنهائى را كه شما را به اين روز انداخته عليا مكرمه ام كلثوم كما فى المقتل المنسوب الى ابى مخنف اين اشعار را خواند.كم تنصبون لنا الأقتاب عارية اليس جدى رسول الله ويلكم   كاننا من بنات الروم فى البلد هو الذى ذلكم قصدا الى الرشد. يعنى اى بى مروت لشگر چرا اين قدر ما را بر سر اين شترهاى بى جهاز شهر به شهر مى‏بريد و چقدر اين زنان خون جگر را در بالاى چوب جهاز شتران مى‏نشانيد مگر ما دختران رومى هستيم مگر جد ما رسولخدا نيست مگر صاحب دين و هدايت نبود تقصير ما چيست كه از صدمه شتر سوارى تلف شديم.

حرّان

یکی از منازل کاروان اسراء در راه شام منزل حران است . صاحب روضة الشهداء می نویسد: چون لشگر ابن زیاد به منزل حران رسیدند اهل آن بلد به استقبال بر آمدند بر بلندی و پستی مشغول تماشای اسیران شدند و در آن مکان تلی بود که در بالای آن خانه از شخص یهودی بود که او را یحیی یهودی حرانی می نامیدند و نیز این مرد از جمله تماشائیان به تفرج آمده بود فقام علی الطریق یتصفحهم یتفرج فیهم حتی مروا علیه بالرؤس بر سر راه ایستاده تماشای اسیران می کرد تا آنکه همه گذشتند و سرها را نیز عبور دادند در میان سرها ناگاه چشمش بر سر امام (علیه السلام) افتاد که چون ماه تمام بر سر نیزه تر و تازه است فلما امعن النظر فیه رأی ان شفتیه یتحرکان و سمع کلامه (علیه السلام) درست به نظر معنی نگاه کرد بر سر نورانی حضرت دید لبهای مبارکش حرکت می کند پیش رفت گوش فرا داد این کلمات به سمع او رسید که می فرمود و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون یحیی تعجب نموده که چگونه سر بریده حرف می زند البته این سر یا سر پیغمبر است یا وصی پیغمبر پرسید ای مردم شما را بخدا این سر کیست و نامش چیست؟ گفتند سر حسین بن علی بن ابی طالب علیهما السلام است که مادرش دختر محمد است یحیی با خود گفت اگر دین جدش بر حق نبود این برهان از وی ظهور نمی کرد پس به آواز بلند فریاد کرد اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و ان ابنه هذا من اولای الله ای مردم گواه باشید که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بر حق و پسر شهید او بر حق و اهل حرم او بناحق بی حجاب و بی نقاب مانند اسیران فرنگ بر شترها سوارند ثم عمد الی عمامته پس دست برد عمامه خود را که از جنس کتان مصری بود برداشت و او را قطعه قطعه ساخت بنزد خواتین مکرمات و بنات محترمات آورد آن قطعات را تقسیم کرد که حجاب صورت کنند ثم عمد الی جبته پس دست آورد جبه خود را از بر بیرون آورده به دوش امام بیمار (علیه السلام) انداخت فرستاد هزار درهم زر آوردند پیش کش امام چهارم (علیه السلام) نموده عرض کرد فدایت شوم این زرها را به مایحتاج خود در دار غربت و اوقات کربت صرف نمائید لشگر ابن زیاد چون این محبت را از یهود دیدند بانگ بر وی زدند که یا هذا این چه کار است می کنی دشمنان والی شام را محبت و حمایت می کنی از گرد این اسیران دور شو و الا سرت را جدا می کنیم یحیی از این کلام در غضب شد اخذته الغیرة و جذبته المحبة غیرت ایمان بر آن تازه مسلمان غلبه کرد جذبه محبت اهل بیت رسالت وی را جذب نمود رو کرد به جماعتی که از نوکرها و خدام وی بودند گفت شمشیر مرا بیاورید و اسلحه بر خود راست کنید تکبیرگویان بر آن بدکیشان حمله کنید شمشیر یحیی را آوردند آن شیر شکاری شمشیر خونبار خود را از غلاف کشیده فسنله عن غمده و نظر الی فرنده فصاح باعلی صوت الله اکبر بزرگست خدای محمد این بگفت و با جماعت خود حمله بر جماعت کفر کرد یحیی پنج نفر را از دم شمشیر گذراند غلامان وی نیز جمعی را مقتول و برخی را مجروح نمودند فجاشوا علیه و جعلوه فی مثل الحلقه لشگریان ابن زیاد بر او حمله آوردند و آن تازه مسلمان را در میان گرفتند فضربوه بالسیف و السنان و رشفؤه بالأحجار و النبلان از اطراف و جوانب نیزه و شمشیر و سنگ و تیر بر بدنش زدند غلغله در جمعیت افتاد خبر بگوش اهل بیت رسالت رسید که آن جوان تازه مسلمان را لشگر ابن زیاد در میان گرفته اند دارند می کشند یحیی ضربت های پیاپی خورد و سلام داده بعد به دارالسلام آخرت روی نهاد یک سلام به سر مطهر امام (علیه السلام) و یکی به فرزند امام (علیه السلام) داد معین الدین در روضه می نویسد که مرقد پاک یحیی در دروازه حرام معروف است به مقبره یحیی شهید و یستجاب الدعاء عند ترتبه در سر قبر او هر دعائی رد نمی گردد و مستجاب می شود. در هر دو جهان گر آبرو می طلبی - بگذر بسر خاک شهیدان درش .

اندرین

چون سپاه کفرآئین پسر زیاد پلید اسراء و سرها را به قریه اندرین آوردند والی آن ولایت را خبر کردند تا تدارک سپاه دیده و به استقبال بیاید. کامل السقیفه می نویسد: حاکم این شهر را نصر بن عتبه نام بود از قبل یزید بن معاویه حکومت داشت چون شنید لشگر عراق امام آفاق را کشته اند و عیالش را اسیر کرده با سر آن سرور به شام می برند کفر و نفاق خود را آشکار کرد خرمی و سرور نمود امر بتزیین البلد و اظهار السرور و الفرح و ابعاد الهم آن ملعون امر کرد شهر را آئین بستند مردمان را گفت البسه رنگین بپوشند اظهار فرح کنند منتظر ورود کاروان اسراء باشند از آنطرف سپاه کفر اثر کاروان اسراء را به شهر داخل نموده و اسیران را با آن ذلت و خواری در جائی منزل دادند و سرها را در صندوق نهادند چون شب شد اهل آن بلد بنای عیش و عشرت نهادند که عبارت کامل این است و باتوا لیلتهم یختمرون و یرقصون و یصبحون و یضربون الطنابیر و المزامیر و لهم فی سکرتهم شهبق و زفیر آنشب را به شرب خمر مشغول گشته و بنای رقصیدن و کف زدن و وجد و نشاط نمودن گذراندند اهل طرب به ساز و آواز اشتغال داشتند که صدای طنبور و تار و آواز از فلک دوار در گذشت دل اسیران در گوشه زندان از این شادی بدرد آمد که ای خدا می پسندی محبوب ترا بکشند و اظهار سرور نمایند در این وقت که لشگر به عیش و عشرت مشغول بودند غضب و قهر قهاری شامل حال آنها شد باین معنی که ابری سیاه بر سر آن شهر خیمه زد و رعد و برق از وی جستن نمود هر وقت که صدای رعد بلند می شد زهره ها را می درید و هر دم که برق می زد جائی را می سوخت از هر مکانی صدای سوخت سوخت و از هر گوشه آوازهای برق متوالی شنیده می شد جمعی از لشگر و اهل شهر سوختند مستی از سر مردم بدر رفت و عشرت به مصیبت مبدل شد صبح زود بقیه لشگر اسیران را برداشته رو به راه نهادند.

حماة

ابی مخنف می نویسد که اهل بلد حماة نیز آن طاغیان و عاصیان را راه ندادند فغلقوا الأبواب علی وجوههم و رکبوا بسور دروازه ها را بر روی آن جماعت بستند و بر برج و بارو نشستند گفتند والله لا تدخلون بلندنا هذا در بلد ما داخل نخواهید شد اگر از اول تا آخر ما کشته شویم نخواهیم گذارد وارد این بلد شوید سپاه رو سیاه چو این بشنیدند ارتحلوا الی حمص لیکن از کلام ابن شهر آشوب و دیگران چنین بر می آید که سپاه ابن زیاد شهر حماة هم رفته اند و الان سنگی که سر بریده حضرت را بر او نهاده اند با خون خشگیده موجود است و مشهور به مشهد الراس است مرحوم علامه در ریاض از معاصرین اصحاب خود که تألیف کتاب در مقتل نموده اند نقل کرده اند که آن فاضل معاصر در کتاب خود حکایت کرده که در سفر مکه عبورم به شهر حماة افتاد در میان باغ و بساتین آن مسجدی دیدم که مسمی به مسجدالحسین بود فاضل معاصر می نویسد که وارد مسجد شدم در بعضی از عمارات مسجد یک پرده کشیده شده و آن پرده به دیوار آویخته برچیدم دیدم سنگی بر دیوار نصب است و بر آن خون خشگیده دیدم از خدام مسجد پرسیدم این سنگ چیست و این اثر و این خون چه می باشد گفتند این سنگ سنگی است که چون لشگر ابن زیاد از کوه به دمشق می رفتند سرهای شهیدان و اسیران را می بردند باین شهر وارد کردند سر مطهر فرزند خیرالبشر را روی این حجر نهادند فاثر فی هذا الحجر ما تراه تاثیرا اوداج بریده در دل سنگ این کار کرده که می بینی و من سالهاست که خادم این مسجدم لا ینقطع از میان مسجد صدای قرائت قرآن می شنوم و کسی را نمی بینم و در هر سال که شب عاشورای حسین (علیه السلام) می شود نصفه شب نوری از این سنگ ظهور می کند که بی چراغ مردم در مسجد جمع می شوند و دور آن سنگ گریه می کنند و عزاداری می نمایند و در آخرهای عاشوراء بنا می کند خون از سنگ ترشح کردن و یبقی کذلک و ینجمد همان نحو می ماند و می خشگد و احدی جرأت جسارت آن خون را ندارد خادم گفت آن خادمی که قبل از من در این مسجد خدمت می کرد او هم سالهای متمادی در خدمت بود و این سنگ را به همین حالت با این اثر و با این خون منجمد با صوت قرآن و نور نصف شب عاشوراء همه را نقل می کرد و می گفت خدام قبل هم برای او نقل کرده بودند از مسجد که بیرون آمدم از اهالی آن بلد نیز پرسیدم همه آنچه خادم گفته بود گفتند انتهی. بعد از شهادت پسر فاطمه حسین (علیه السلام) - داغ شهادتش جگر سنگ آب کرد حاصل الکلام آن فرقه لئام اهل بیت خیرالأنام را از حماة حرکت داده و رو به شهر حمص نهادند.

حمص

چون به نزدیک شهر حمص رسیدند نامه به والی آن شهر نوشتند که ما گماشتگان امیرالمومنین یزیدیم و از کوفه به شام می رویم و ان معنا راس الحسین (علیه السلام) سر بریده حسین (علیه السلام) را همراه داریم و اولاد و عترت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را اسیر نموده به دیار شام می بریم استقبال کن تدارک لشگر ببین و شهر را آئین ببندید امیر شهر حمص برادر خالد بن نشیط بود که در شهر جهنیه حکومت داشت یک برادر آنجا والی بود چنانچه عرضه داشتیم و نیز برادر دیگر در حمص ریاست داشت چون از مضمون نامه لشگر مطلع شد امر بالاعلام فنشرت و المدینة فزینت علمهای سرخ و زرد و کبود و بنفش به جلوه در آوردند و شهر را زینت کردند مردم به تماشا بر آمدند سه میل از شهر دور شدند تا آنکه لشگر ابن زیاد رسیدند و آن کافر کیشان هم سرها از صندوقها بدر آوردند و بر نیزه ها زدند و پرده گیان حرم امامت را با کمال ذلت رو به شهر آوردند اهل حمص بعد از تحقیق که اینها اولاد حیدر و فرزندان پیغمبرند به غیرت در آمدند بسکه افغان طفلان و شیون زنان ویلان را شنیدند به جوش و خروش اندر شدند به همین حالت بودند تا آنکه اهل بیت رسالت را از دروازه وارد کردند زنان شهر حمص که حرم پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را به آن خواری و زاری دیدند دست به شیون گذاشتند فازدحمت الناس فرموهم بالحجارة مردم شهر دیگر طاقت نیاوردند بنا کردند سپاه ابن زیاد را سنگباران کردن که از ضربت سنگهای گران بیست و شش نفر از فرسان کوفه و شام را به جهنم واصل کردند و دروازه ها را بستند و گفتند یا قوم لا کفر بعد الایمان نمی گذاریم یکنفر از شما از این بلد جان بدر برید تا آنکه خولی بن یزید حرامزاده را بکشیم و سر امام (علیه السلام) را از او بگیریم تا روز قیامت این افتخار در شهر ما بماند و به این نیت قسم یاد کردند و ازدحام جمعیت نزدیک کنیسه قسیسی که در جنب خالد بن نشیط بود اجتماع داشتند لشگر ابن زیاد با آن جماعت در جنگ و جدل بر آمدند و سر مردم را گرم کردند از دروازه دیگر سرها و اسیران را برداشتند و فرار کردند از حمص آمدند به سوق الطعام و در آنجا هم جای نیافتند از طرف بحیره رفتند به کیرزا از آنجا نامه به والی بعلبک نوشتند و وی را از قدوم خود اخبار دادند.

متن کامل را در لینک زیر مشاهده فرمائید

http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm

چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(8)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(7)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(6)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(5)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(4)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(3)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(2)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(1)

متن کامل را در لینک زیر مشاهده فرمائید

http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۰ | 11:30 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

رحلت آيت‏ اللَّه "سيدعلي حجت كوه كمره ‏اي" از علما و فقهاي بزرگ شيعه (29محرم 1360 ق)

رحلت آيت‏ اللَّه آيت‏ اللَّه سيد علي حجت كوه كمره‏اي از علما و دانشمندان بزرگ و از شاگردان مرحوم آيت‏ اللَّه حاج ميرزا حبيب اللَّه رشتي، فاضل ايرواني و فاضل شربياني بود. وي پس از آن كه در نجف اشرف فارغ التحصيل شد، عازم ايران گرديد و مورد تجليل فوق‏العاده‏ي استاد خود، فاضل شريباني قرار گرفت؛ به طوري كه از طرف جمعي از طلاب و بزرگان علماء نجف تا كوفه مشايعت شد و جمعي بي‏شمار به او اقتداء كرده، پشت سرش نماز خواندند. پس از ورود به تبريز مورد استقبال و اقبال عموم مردم آن مكان واقع شده و مشغول همه‏گونه وظايف لازم و خدمات ديني گرديد. او بسيار بزرگوارانه زندگي نمود و در عظمت و شخصيت وي، گذشته از مقامات شامخ و فضايل عظيم، داشتن فرزندي چون آيت‏ اللَّه سيدمحمد حجت كوه‏كمره‏ اي (يكي از مراجع سه گانه پس از ارتحال آيت اللَّه شيخ عبدالكريم حائري يزدي) است. سرانجام آيت‏اللَّه سيدعلي حجت در 29 محرم الحرام 1360 ق در تبريز وفات نمود. جنازه ‏اش را با تجليل فراوان از تبريز به قم منتقل كرده و پس از تشييعي با شكوه در راهرو صحن عتيق حرم حضرت معصومه(س) مدفون گرديد.

آیت الله سید علی حجت کوه کمره ای - قطره

رحلت آیت اللَّه "سیدعلی حجت كوه كمره ای" فقیه بزرگ ش ...

آيت اللَّه سيد علي حجت كوه كمره اي‌ - حوزه علمیه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۰ | 11:29 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(5)

حلب

در سمت غربی «حلب» کوهی است که آن را «جبل جوشن» می‏‌نامند و از آن مس استخراج کرده و به سایر شهرها می‏‌فرستادند، و گویند از آن هنگام که خاندان و اهل بیت حسین بن علی علیه‏‌السلام را بدانجا عبور افتاد، آن معدن از بین رفت، زیرا یکی از همسران امام حسین علیه‏‌السلام در دامنه ان کوه، فرزند خود را سقط کرد. نوشته ‏‌اند که: او از اهالی آن معدن آب و نان خواست ولی آنان مضایقه کرده و دشنام دادند! او آنان را نفرین کرد و پس از آن دیگر کسی از آن کوه سود نبرد. و در قسمت جنوب آن کوه، موضعی است که آن را «مشهد السقط» و «مسجد الدکَه» می‏‌نامند، و نام آن فرزند سقط شده، محسن بن حسین علیه‏‌السلام است (قمقام زخار 2/549). [حلب / مشهد الدکّه یا مشهد السِقط (مشهد المحسن) : این زیارتگاه امروزه در سمت غربی شهر حلب قرار دارد و آن را مدفن مُحَسِّن، فرزند امام حسین (ع) می‌دانند. محلی که زیارتگاه در آن قرار دارد، کوه کوچکی است که در گذشته «جوشن» نام داشته و بنا بر باورهای کهن مردم حلب، محل توقف اسرای اهل بیت (ع) در زمان رسیدن آنها به حلب بوده است و گویند در این محل، یکی از زنان امام حسین (ع) فرزندی را که از آن حضرت باردار بوده، سقط کرده است (الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام والجزیرة ج۱، ق۱، ص۴۸؛ بغیة الطلب فی تاریخ حلب ج۱، ص۴۱۱-۴۱۲). هروی در نیمه دوم سده ششم از این زیارتگاه یاد کرده (هروی، ۱۹۵۳م، ص۴) و ابن عدیم آن را زیارتگاه شیعیان حلب دانسته است (بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج۱، ص۴۱۱). بر اساس آنچه از تاریخ مفقود ابن ابی‌طی (م. ۶۳۰ق)، مورخ شیعه حلب، نقل شده، سیف‌الدوله حمدانی در سال ۳۵۱ قمری، سنگ قبر قدیمی محسن را در اینجا شناسایی کرده و بر آن زیارتگاهی ساخته است و این زیارتگاه در دوره حکومت‌های بعدی (بنی‌مرداس، آل‌زنگی و ایوبیان) به تدریج توسعه یافته است (الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام والجزیرة ج۱، ق۱، ص۴۸-۵۰)]

واقعه شهر حلب

ابو مخنف مى‏نويسد: شهر حلب را براى ورود اسيران و سرهاى آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) زينت كردند. و زينت المدينة و ضربت الطبول و اشهروا حريم آل محمد. مردم با ساز و نقاره اهل بيت رسالت را وارد شهر كردند حريم آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را با كمال خوارى و زارى به آن حالتيكه شرح داديم از كوچه و بازار حلب عبور دادند تا به منزلگاه رسيدند سرها را از نيزه‏ها بزير آوردند. ثم نصبوا الرأس فى رحبة هناك من وقت الزوال وقت العصر. يعنى سر مطهر امام (عليه السلام) را از وقت زوال ظهر تا وقت غروب بر رحبه نصب كرده بودند و مردم دسته دسته به تماشا مى‏آمدند و مى‏رفتند شيعيان و محبانى كه تك تك در ميان ايشان بودند بعد از شناختن سر امام (عليه السلام) زار زار مى‏گريستند و صلوات بر حضرت و جد و پدرش مى‏فرستادند اما جهله و اراذل در پاى سر مطهر فرياد مى‏كردند مردم تماشائى بيائيد. هذا رأس خارجى خرج بارض العراق على يزيد بن معاوية. اين صدا بگوش زينب و حرم امام (عليه السلام) رسيد زنها خود را مى‏زدند و سينه مى‏كوبيدند گريه و ناله آغاز مى‏كردند ابو مخنف مى‏گويد آن رحبه كه سر مطهر امام را بر او نصب كرده بودند اكنون در شهر حلب موجود است. لا يجوز فيها احد الا تقضى له حاجة. هر دردمند مستمندى كه پناه به آن مى‏برد دردش دوا و حاجتش روا مى‏شود. اما لشگر آن شب در حلب به عيش و عشرت بسر بردند. يتمالون من الخمر. از كثرت آشاميدن شراب حالت خود را خراب كردند طعامهاى رنگارنگ حرام مى‏خوردند اما اهل بيت رسالت با چشم پر آب در منزلى خراب از سوز دل و خستگى و بيمار دارى تا صبح به خواب نرفتند. فعند ذلك يبكى على بن الحسين (عليه السلام) و يقول. پيوسته از حال نقاهت گريان بود و مى‏فرمود: ليت شعرى هل عاقل فى الدجى انا نجل النبى ما بال حقى نكروا حقنا فاؤا علينا   بات من فجعة الزمان يناجى ضايع فى عصابة الاعلاج يقتلون بخدعة و لجاج.

قنسرین

(قنسرین شهری است در شام بین حلب و حمص واقع شده است، و کوهی در آنجا وجود دارد که می‏‌گویند قبر حضرت صالح پیامبر در آنجاست و در آن آثار پای شتر دیده می‏‌شود. (معجم البلدان 4/403)) . [شهری در چهل کیلومتری مرکز حلب] . چون به قنسرين رسيدند، مردم قنسرين درهاي شهر بر ايشان فرو بستند و از كنار ربض [ديوار شهر، خانه‏هاي حاشيه‏ي شهر] و اطراف حصار بديشان سنگ همي پراكندند و نفرين همي كردند. و ايشان را بگردانيدند.

راهب وسرمقدس

نطنزی در خصائص نقل کرده است که: مأموران ابن زیاد، بهمراه سر امام حسین علیه‏‌السلام در منزلی به نام «قنسرین» فرود آمدند، مرد راهبی از صومعه خود بیرون آمد و مشاهده کرد که از آن سر مقدس نوری بسوی آسمان ساطع است ! راهب به نزد حاملان سر آمد و 10 هزار درهم به آنان داد و آن سر مقدس را گرفت و به صومعه برد، پس صدائی شنید که هاتفی می‏‌گفت: خوشا به حال تو! و خوشا به حال آنکه حرمت این سر را شناخت. راهب سر برداشت و گفت: یا رب! بحق عیسی، این سر مقدس را اجازه فرما که با من سخن بگوید: در این هنگام آن سر مقدس به سخن آمده فرمود: ای راهب! چه می‏‌خواهی ؟! راهب گفت: تو کیستی ؟! آن سر مقدس فرمود: «انا ابن محمد المصطفی و انا ابن علی المرتضی و انا ابن فاطمة الزهراء، انا المقتول بکربلا، انا المظلوم، انا العطشان!» و بعد از این جملات سکوت کرد. آن راهب صورت بر صورت آن حضرت نهاد و گفت: صورت از صورتت بر نمی‌دارم تا اینکه بگویی که شفیع من خواهی بود در روز قیامت. باز آن سر مقدس به سخن در آمد و گفت: به دین جدَم محمد باز گرد. پس راهب گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انَ محمَد رسول الله» پس آن حضرت شفاعت او را قبول کرد. چون آن گروه صبح کردند، آن سر مقدس را از راهب گرفته و حرکت کردند، و هنگامی که به میان وادی رسیدند دیدند که آن 10 هزار درهم به سنگ مبدل شده است.(الله غافلا" عما یعمل الظالمون) و بر جانب دیگر آیه (و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون) نفش گردیده است (بحار الانوار 45/303). در صواعق المحرمة 231 این جریان را به این شکل نقل کرده است: راهب در دیر خود، آن سر مقدس را دید که نوری از آن ساطع است پس به نزد آن لشکر و نگاهبانان آمده و گفت: از کجا آمده ‏‌اید؟ گفتند: از عراق، با حسین جنگ کرده‏‌ ایم! راهب گفت: با پسر دختر پیغمبر و فرزند پسر عم رسول و پیغمبر خودتان؟ گفتند: آری! گفت: وای بر شما! اگر عسیی بن مریم را فرزندی بود ما او را برچشمان خود می‏‌نشاندیم! از شما تقاضایی دارم! گفتند: چیست؟ گفت: به امیر خود بگوئید، 10 هزار درهم نزد من است که از پدرانم به ارث برده‏‌ ام آن را از من بگیرد و این سر مقدس را تا هنگام رفتن از این جا در اختیار من بگذارد. و آنان جریان را به امیر خود گفتند و او موافقت کرد و درهم‌ها را گرفت و سر مقدس را به او سپرد. راهب آن سر مقدس را به مشک و کافور، معطر کرد و در پارچه ‌یی قرار داد و در دامن خود نهاد و زار زار گریست تا هنگام رفتن آن راهب به سر مقدس گفت: فردای قیامت مرا نزد جدت شفاعت کن و من به یگانگی خدا و رسالت محمد شهادت داده و مسلمان شدم. آنگاه به آن لشکر گفت: من می‏‌خواهم با امیر شما صحبت کنم پس نزدیک او آمد و گفت: تو را به خدا و بحق محمد سوگند می‏‌دهم آنچه با این سر مقدس تاکنون کرده‏ ‌اید، دیگر مکنید! و این سر مقدس را از صندوق بیرون نیاورید! امیر گفت: چنین خواهیم کرد! پس سر را به آن‌ها تسلیم کرد و خود از دیر به زیر آمد و به یکی از کوهستان‌ها برای عبادت رفت ولی آنان با آن سر مقدس همانند گذشته عمل کردند! و چون به دمشق نزدیک شدند دیدند که آن درهم‌ها تبدیل به خزف شده است! و هر یک جانب آن نوشته شده (و لا تسحبن)

ازقنسرین طريق معرة النعمان [شهري است مختصر ميان حلب و حماة ر.ک: ترجمه آثار البلاد، ج 357/1] گرفتند. و ام كلثوم بگريست و بفرمود: كم تنصبون لنا الاقتاب عارية - كاننا من بنات الروم في البلد - اليس جدي رسول الله ويلكم - هو الذي دلكم قصدا الي الرشد - يا امة السوء لا سقيا لربعكم - الا العذاب الذي احني علي الكبد . گويي ما دختران رومي هستيم که بر پشت اسبان و شتران بي زين و بي محمل، از اين سوي به آن سوي مي‏بريد. واي بر شما! آيا جد من رسول خدا نيست؟ آنکه شما را از گمراهي به سعادت رهنمون شد. اي امت زشت کردار! هرگز سرزمين شما سيراب نشود جز عذابي که بر جگرهاتان فرود آييد. مردم معرة ايشان را پيش باز آمدند و از مطعوم و مشروب همگنان را نزلها نهادند.

معرة النعمان

(معرة النعمان: موضعی است بین حماة و حلب، و به نام نعمان بن بشیر انصاری نامگذاری شده است چون یکی از فرزندان او در آنجا مدفون است، و گفته شده که قبر یوشع بن نون علیه‏‌السلام در آنجاست، ولی صحیح آن است که قبر او در «نابلس» است. (معجم البلدان 5/165)) . [85 کیلومتر با حلب فاصله دارد] . چون حاملان سر به «معرة النعمان» رسیدند، اهالی آنجا به آنان خدمت کرده و خوراک و نوشیدنی در اختیار آنان قرار دادند و پاسی از روز را در آنجا ماندند و از آنجا رهسپار «شیزر» شدند.

شیزر

(شیزر: منطقه ‏‌ای است در شام، که در نزدیکی مغزه قرار دارد و از آنجا تا حماة یک روز راه است. (مراصد الاطلاع 2/826)) . چون به «شیزر» رسیدند، پیرمردی گفت: این سر که به آنان همراه است، سر حسین بن علی است. اهالی آنجا با هم سوگند خوردند که به هیچ روی، آنان را به منطقه خود راه ندهند، لذا آنان بدون آنکه در آنجا توقف کنند، به حرکت خود ادامه دادند تا به «کفر طالب» رسیدند.

کفر طالب

(کفر طالب: شهری است بین مغزه و شهر حلب، در منطقه ‏‌ای قرار گرفته که آب آشامیدنی آن بوسیله آب باران که در جای مخصوصی جمع‌آوری می‏‌گردد تأمین می‏‌شود. (معجم البلدان 4/470)) . [کَفَرطاب در صد کیلومتری حلب و هفتاد کیلومتری ادلب واقع است. نام امروزی آن «خان شیخون» می باشد] . اهالی آنجا نیز درها را به روی آنان بستند و حاملان آن سر مقدس، هر چه از آنان آب طلب کردند، گفتند: به شما آب نمی‌دهیم، چرا که حسین و اصحاب او را تشنه شهید کرده‏‌ اید. [کفرطاب / مشهد رأس‌الحسین (ع) : کفرطاب از شهرهای باستانی مناطق مرکزی شام بوده که ویرانه‌های آن امروزه در غرب روستای «خان شیخون»، در میان راه حماه و معرة النعمان باقی مانده است. در برخی منابع متأخر، به وجود یک زیارتگاه رأس‌الحسین (ع) نزدیک خان شیخون اشاره شده (بوارق الحقائق ص۸۸) که کامل شحاده، باستان‌شناس سوری، محل آن را در حوالی روستای «تل‌عاس» (در جنوب ویرانه‌های کفرطاب) تعیین کرده و با استناد به شکل معماری بنا، آن را مربوط به دوره ایوبی دانسته است (الحولیات الاثریة العربیةالسوریة، مجلد ۲۰ ص۹۸)]

سیبور

(سیبور را با این نام در معاجم بلدان نیافتم ولی مقتل نویسان آن را از جمله منازل بین راه شام ذکر کرده ‏‌اند. (ریاض الاحزان 83)) . آنان بناچار از «کفر طالب» کوچ کرده و به «سیبور» رسیدند. از حضرت امام سجاد علیه‏‌السلام در این منزل نیز شعری چند نقل کرده‏‌ اند. پیرمردی از هواداران عثمان، مردان «سیبور» را گرد آورده و گفت: زینهار! فتنه مکنید، راه دهید تا مانند دیگر شهرها از اینجا بگذرند! جوانان امتناع کردند، پل ارتباطی آن منطقه را خراب کردند و سلاح بر گرفته آماه جنگ شدند. از طرفین تنی چند کشته شدند. ام کلثوم علیها السلام دعا نمود که خداوند ارزاق آن‌ها را ارزان و آبشان را گوارا سازد و شر ستمگران را از آنان باز دارد. از امام سجاد علیه‏‌السلام نقل شده که اشعاری را در «سیبور» خوانده است که از آن جمله این بیت است: آل الرسول علی الاقتاب عاریة - و آل مروان یسری تحتهم نجب (آل پیامبر بر شتران بی جهاز سوار شوند، و آل مروان سوار بر مرکب‌های نجیب شوند ؟ (الدمعة الساکبة 5/67))

چون به سيبور رسيدند علي بن الحسين اين شعرها بخواند: ساد العلوج فما ترضي به العرب - و صار يقدم رأس الامة الذنب - يا للرجال و ما يأتي الزمان به - من العجيب و ما في مثله عجب - آل الرسول علي الاقتاب عارية - و آل مروان تسري تحتهم نجب . مردي شرور و کافري، گرگ صفت که عرب بر حکومت او راضي نيست، به فرمانروايي رسيد و دم امت بر سر امت پيشي گرفت. شگفتا چه مرداني! که زمان مانند آنها به خود نديده است. خاندان رسول خدا بر پشت اسبان و شتران برهنه در حرکتند و حال آنکه آل مروان در بهترين اسبان و شتران سوارند.

جوانان سيبور به ياري آل رسول برخاستند، مردي سالخورده در ميان جمع بايستاد و گفت: اي مردم! فتنه مجوييد و قوم را راه دهيد كه اين فتنه را عاقبت نيكو نباشد. جوانان گفتند: به خداي هرگز اين نشود و البته راه ندهيم و اگر همه را سر برود، جان دريغ نداريم. و بر اين بسنده نكردند و ساز و سلاح بر تن راست كردند و سر راه بر ايشان بگرفتند و آغاز مجالدت [جدال و درگيري] و مطاردت [طرد کردن، دفع کردن، دور ساختن] نمودند. حربي سخت بر خاست و ششصد تن از آن مخاذيل، مقتول و مخذول ماند. ام كلثوم فرمود: اين شهر را چه گويند؟ گفتند: سيبور. گفت: خداي سبحانه آب ايشان گوارا كند و نرخهاي ايشان سبك گرداند [ارزاني و فراواني نعمت دهد] و دست ستمكاران از ايشان بازدارد و اگر دنيا به ظلم و جور آكنده شود، ايشان را جز عدل و داد نرسد.

متن کامل را در لینک زیر مشاهده فرمائید

http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm

چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(8)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(7)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(6)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(5)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(4)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(3)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(2)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(1)

متن کامل را در لینک زیر مشاهده فرمائید

http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۰ | 19:1 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

رحلت آيت ‏اللَّه "سيدمحمود شاهرودي" زعيم بزرگوار حوزه علميه نجف اشرف (15شهریور1353 ش)

رحلت آيت ‏اللَّه آيت ‏اللَّه سيدمحمود شاهرودي در حدود سال 1362 ق (1301 ش) در روستايي از توابع شاهرود ولادت يافت. در ابتدا تحت تربيت پدرش سيدعلي بود تا آنكه به خراسان رفت و سپس در 27 سالگي به نجف اشرف عزيمت نمود. آيت ‏اللَّه شاهرودي در نجف از درس‏هاي خارج اصول آيات عظام آخوند خراساني، آقا ضياءالدين عراقي و سيدابوالحسن اصفهاني بهره برد و به مرتبه اجتهاد نائل آمد. اين فقيه بزرگوار سپس به تدريس روي آورد و در حدود 50 سال، خارج فقه و اصول را براي طلاب و فضلاي نجف اشرف تدريس نمود. پس از وفات آيت ‏اللَّه ابوالحسن اصفهاني جمع كثيري از مردم، مقلد آيت‏ اللَّه شاهرودي شدند. اما پس از رحلت حضرات آيات بروجردي و حكيم، ايشان يكي از بزرگترين مراجع تقليد شيعيان شد. ايشان در جريان حمله مزدوران پهلوي به مدرسه فيضيه قم، جنايات خونبار درباريان را محكوم كرد و در برابر آن موضع‏گيري نمود. از اين فقيه وارسته آثار متعددي بر جاي مانده كه تقريرات بحث‏هاي آقا ضياءالدين عراقي و ميرزاي ناييني، حاشيه بر كتاب عروةالوثقي و ذخيرةالمؤمنين و.... از آن جمله است. از شاگردان ايشان مي‏توان از آيات عظام: حاج سيدمحمد شاهرودي و شيخ جواد تبريزي، سيدمرتضي فيروزآبادي، سيدجعفر مروّج شوشتري، شيخ محمدرضا رضواني خميني و... نام برد. اين عالم بزرگوار سرانجام در 14 شهريور 1353 ش برابر با 18 شعبان 1395 ق در 91 سالگي در نجف وفات يافت و پس از تشييعي باشكوه، در كربلا مدفون گرديد.

رحلت آيت اللَّه سيدمحمود شاهرودي زعيم بزرگوار حوزه علميه ن ...

آیت الله سیدمحمود شاهرودی (ره) - حوزه علمیه - تبیان

آيت ‏اللَّه "سيدمحمود شاهرودي" زعيم بزرگوار حوزه علميه نجف اشرف (1353 ش)


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۰ | 18:57 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

پیام تشکر از کاروان کشورمان در مسابقات پارالمپیک ۲۰۲۰ توکیو

با پایان کار کاروان وزرشی ایران در پارالمپیک ۲۰۲۰ توکیو، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی از کاروان کشورمان تشکر کردند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:

بسمه تعالی

از کاروان سرافراز پارالمپیک که بار دیگر با مدال آوری خود، ملت ایران را خوشحال کردند صمیمانه تشکر میکنم.

سیّدعلی خامنه‌ای
۱۴۰۰/۶/۱۳  
کاروان ایران در پارالمپیک ۲۰۲۰ توکیو موفق به کسب ۲۴ مپیام تشکر رهبر انقلاب اسلامی از کاروان کشورمان در مسابقات  پارالمپیک ۲۰۲۰ توکیودال (۱۲ طلا، ۱۱ نقره و ۱برنز) شد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۰ | 13:43 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
تاريخ : دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۰ | 13:41 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(4)

موصل

صبحگاه از راهی دیگر، قصد «کحیل» (کحیل: شهری بزرگی بوده در کنار دجله و بالاتر از تکریت و در سمت غربی آن واقع شده است، ولی اکنون اثری از این شهر نیست. (معجم البلدان 4/439)) کرده جانب «جهینه» (جهینه، به ضم جیم: منطقه ‏ای است از نواحی موصل که در کنار دجله قرار گرفته و تا موصل یک منزل راه است. (مراصد الاطلاع 1/363)) را در پیش گرفتند و والی «موصل» (موصل: شهر مشهور و قدیمی است که در کنار دجله قرار گرفته و در وسط آن شهر، قبر جرجیس پیامبر است. (مراصد الاطلاع 3/1333) را از ورود خود باخبر ساختند، وی دستور داد شهر را زینت کرده و گروهی را به بیرون از شهر فرستاد! مردم گفتند: بدون تردید، این سر حسین بن علی علیه‏‌السلام است که او را خارجی گویند! چهار هزار کس، آماده جنگ شدند تا سر مطهر را از آنان بستانند و زیارتگاهی برپا کنند و والی خود را از دم شمشیر بگذرانند؛ به روایتی گفتند: «تبا" لقوم کفروا بعد ایمانهم اضلالة بعد هدی؟ ام شک بعد یقین ؟» (وای بر گروهی که بعد از ایمان کافر شدند، آیا گمراهی بعد از هدایت و شک پس از یقین ؟!») ، مأموران چون از قصد مردم باخبر شدند مسیر خود را تغییر داده و به قصد «تل اعفر» (یتل اعفر، بعضی آن را تل یعفر می‏‌گویند، و آن قلعه ‏‌ای است بین سنجار و موصل، و در آن رودخانه ‏‌ای جاری است. (مراصد الاطلاع 1/268)) و «جبل سنجار» (سنجار: شهر مشهوری است از نواحی جزیره، که در کنار کوهی واقع است و از آنجا تا موصل سه روز راه است و تا نصیبین نیز همین اندازه. (قمقام زخار 551)) حرکت کردند تا در «نصیبین» منزل گزیدند (قمقام زخار 548) . [موصل / مشهد رأس‌الحسین (ع) :  شهرآشوب و هروی از این زیارتگاه یاد کرده ‌اند (مناقب آل ابی‌طالب ج۴، ص۹۰؛ الاشارات الی معرفة الزیارات ص۷۰) و هروی آن را به عنوان «محل گذاشتن سر امام حسین (ع) در زمان عبور اسرا» معرفی کرده است] . بَلَد / مقام عمر بن امام حسین (ع) : بلد شهر کوچکی در شمال موصل بوده که امروزه به نام اسکی موصل شناخته می‌شود. هروی به وجود زیارتگاهی به نام «عمر بن الحسین» (ع) در این شهر اشاره کرده که با استناد به کتیبه موجود در آن، این زیارتگاه، مقام عمر بن امام حسین (ع) در زمان اسارت وی در سال ۶۱ قمری بوده و ساختمان زیارتگاه را شخصی به نام ابراهیم بن قاسم مدائنی در سال ۱۰۳ (؟) ساخته و خان القطن (سرای پنبه) در بازار کهنه شهر بلد را وقف آن کرده است (مناقب آل ابی‌طالب ج۴، ص۹۰؛ الاشارات الی معرفة الزیارات ص68)

مشهد النقطه واقعه منزل موصل

چون لشگر ابن زياد در اثناى راه خود به نزديك موصل رسيدند كس به امير موصل فرستادند و پيغام دادند كه شهر را بياراى و به استقبال ما بيرون آى و طبقهاى زر و سيم مهيا ساز تا بر ما نثار كنى به آمدن ما در منزل تو و نيز افتخار بر تمام حكام ديار كن زيرا كه سر حسين بن على (عليه السلام) و برادران و ياران او همراه است و اهل بيت او را نيز از خانم و كنيز با ديده‏هاى اشگ ريز مى‏آوريم والسلام عمادالدوله كه حاكم موصل بود اهل شهر را جمع كرد و صورت حال را با ايشان در ميان آورد گفت اى قوم زنهار باين سخن تن ندهيد و بدين نصيحت همداستان نباشيد اصلا نه استقبال كنيد و نه اين جماعت را به شهر خود راه بدهيد زيرا اين كار براى شما عار و شكست است. رعايا گفتند: اى امير خدا تو را خير دهد، تو هميشه به رعايا مهربان بوده و هستى آنچه فرمائى اطاعت مى‏كنيم، پس موصليان آب و آذوقه فرستادند و پيغام دادند آمدن شما به شهر ما مصلحت نيست اين آذوقه را بگيريد و هر كجا كه مى‏خواهيد برويد، آن جماعت از اين جواب در خشم شدند از پشت شهر انداختند جائى كه در يك فرسخى شهر واقع بود فرود آمدند سر مطهر منور امام (عليه السلام) را از نيزه فرود آوردند و در آنجا سنگ بزرگى بود روى آن سنگ نهادند قطره خونى از سر مبارك بر آن سنگ چكيد و آن خون در ميان سنگ نهان شد هر سال روز عاشوراء از آن سنگ خون تازه مى‏جوشيد، مردمان از اطراف و اكناف و نواحى مى‏آمدند و دور آن سنگ حلقه ماتم مى‏زدند و به مراسم عزادارى مشغول مى‏شدند و به همين منوال بود تا زمان عبدالملك مروان عليه اللعنة و العذاب كه آن سنگ را از آن مقام برداشتند و ديگر كسى از آن سنگ نشانى پيدا نكرد وليكن اهل موصل در آن موضع قبه و بارگاهى ساختند و او را مشهد النقطه نام نهادند هر سال كه ماه محرم مى‏شود مردم در آنجا آمده و مراسم عزاء بجاى مى‏آورند. صاحب روضة الشهداء مى‏نويسد: چون اهل موصل لشگر ابن زياد را به شهر خود راه ندادند شمر لعين با تابعان خود در بيرون شهر شب را منزل كردند صبح رو به شهر نصيبين نهادند.

نصیبین

(نصیبین: شهر آبادی است از بلاد جزیره، که در مسیر قافله‌هایی که از موصل به شام می‏‌روند قرار گرفته، و از موصل تا بدانجا شش روز راه است. (معجم البلدان 5/288)) . و چون به «نصیبین» رسیدند، منصور بن الیاس به آراستن شهر دستور داد! و آینه‏‌ها را در کار آرایش بکار بردند! و کسی که سر مقدس امام علیه‏‌السلام با او بود، خواست که وارد شهر شود، ولی اسب او فرمان او را نبرد، اسب دیگر آوردند، آن اسب نیز اطاعت نکرد! تا چند اسب عوض کردند، ناگاه سر مطهر را دیدند که بر روی زمین است! ابراهیم موصلی، آن سر مقدس را برداشت و نیک در آن نگریست تا این‌که آن را شناخت و آن‌ها را ملامت کرد، اهل شهر چون این صحنه را مشاهده کردند، آن سر مقدس را از وی گرفته و او را کشتند و سر مطهر را در بیرون شهر گذاردند و به درون شهر نبردند! و گویا بعدها همانجا که سر شریف افتاده بود زیارتگاه شد (نفس المهموم 426) . و در قمقام زخار آمده است: در اینجا سر امام را به مردم نشان دادند! زینب کبری علیها السلام از مشاهده آن صحنه جانخراش، طاقت از دست داد و این ابیات را زمزمه کرد: انشهر مابین البریة عنوة و والدنا اوحی الیه جلیل کفرتم برب العرش ثم نبیه کان لم یجئکم فی الزمان رسول لحاکم اله العرش یا شر امة لکم فی لظی یوم المعاد عویل (به ستم، ما شهره بین خلائق شویم در حالی که پرودگار جلیل وحی بر جد ما می‏‌فرستاد؛ شما به خدای عرش و پیامبر او کافر شدید گویا که پیامبری در این زمان نیامده است؛ ای بدترین امت! شما را خدای عرش لعنت کند که شما را در زبانه آتش روز معاد فغان و فریادی است»)(قمقام زخار 548)". مسجد امام زین‌العابدین(ع) و مقام رأس‌الحسین(ع) در نصیبین که شهری است در ترکیه. گفته می‌شود اثر خون سر امام حسین(ع) در این مکان مانده‌ است. هروی این زیارتگاه را به نام مشهد النقطه ثبت کرده ‌است. [نصیبین / مسجد امام زین‌العابدین (ع)؛ مشهدالرأس و مشهدالنقطه: بن شهرآشوب به وجود «مشهدالرأس» (زیارتگاه رأس الحسین) در نصیبین اشاره کرده است (مناقب آل ابی‌طالب ج۴، ص۹۰). هروی نیز به وجود سه زیارتگاه در این شهر اشاره کرده که عبارت بوده‌ اند از: مسجد امام زین‌العابدین (ع)، مشهد الرأس که درباره آن گفته شده: «در زمان بردن اسرا به شام، سر امام حسین (ع) را در این محل آویخته‌اند»، و مشهد النقطه که درباره آن گفته‌ اند: «از سر امام حسین (ع) خونی در آنجا چکیده است» (مناقب آل ابی‌طالب ص۶۵-۶۶)]

عین الورده

(عین الورده: شهر مشهوری است از شهرهای جزیره، که بین حران و نصیبین واقع شده است و تا نصیبین 15 فرسخ فاصله دارد، و واقعه عین الورد که بین توابین و شامیان رخ داد، در این منطقه اتفاق افتاده است. (نفس المهموم 566 ؛ معجم البلدان 4/180)) . [امروزه منطقه عین الورد به نام رأس العین شناخته می شود. نام دیگر عین الورد، «جزیره» است»] . کاروان، بامدادان به «عین الورده» رسید و والی آنجا را خبر کردند، او و اهل آن شهر پذیرفتند که آن سرها در شهر بگردانند، و مقرر شد که از باب اربعین داخل گردند، سر منور را در میدان شهر بر نیزه کردند، و از نیمروز تا عصر در معرض تماشای مردم قرار دادند، گروهی شادمانی می‏‌کردند که سر خارجی است، و جمعی گریان بودند.

واقعه منزل نصيبين

چون اهل بيت رسالت را آن قوم ضلالت آئين به نزديكى شهر نصيبين آوردند سرها را از صندوقها بدر آوردند و بر نيزه‏هاى بلندى زدند و در نظر اهل بيت جلوه دادند فلما رات زينب راس اخيها بكت و انشات تقول همينكه چشم عليا مكرمه زينب خاتون بسر برادر افتاد با چشم گريان اين ابيات را انشاء نمود زبانحال آن مخدره‏ : اتشهرونا فى البرية عنوةكفرتم برب العرش ثم نبيهلحاكم اله العرش يا شر امة   و والدنا اوحى اليه جليل كان لم يجئكم فى الزمان رسول لكم فى لظى يوم المعاد عويل . معين صاحب روضه مى‏نويسد كه لشگر كس بنزد حاكم نصيبين فرستادند كه نام او مقصود بن الياس بود كه شهر را بيارائيد و به استقبال بدر آئيد. يامرونه بتزئين البلد و القرى و تحسين الضيافة و القرى دخلوها فى كبكبة عظيمة. بعد از آراستن شهر و آوردن اسيران به در دروازه و ديدن تماشائيان . فمالبثوا الا ان برقت سحابة عليهم ببرق من القهر الالهى. ناگاه به قدرت الهى از ابر قهر و غضب پادشاهى برقى پديد آمد كه يك نيمه شهر را سوخت غوغا در شهر پديدار شد مردمان بهم بر آمده لشگريان خجالت زده از آن شهر به در آمدند قصد مرحله ديگر كردند به شهرى رسيدند كه رئيس آنجا سليمان بن يوسف بود.

واقعه بعد از شهر نصيبين (دروازه سلیمان)

سليمان را دو برادر بود يكى از آنها در جنگ صفين بدست اميرالمومنين (عليه السلام) كشته شده بود و يكى با اين برادر در حكومت شهر شريك بود و شهر ايشان دو دروازه داشت يكى به سليمان تعلق داشت ديگرى به برادرش چون خبر آمدن لشگر را به شهر شنيدند تهيه و تدارك ديدند و تشريفات چيدند اما در باب ورود به شهر با هم مخاصمه كردند او مى‏گفت بايد از دروازه من وارد شوند ديگرى‏ مى‏گفت از دروازه من ميان دو ناصبى ملعون جنگ در افتاد. فقامت الفتنة و هاجت الفساد فاخذ السيوف من الجانبين فاخذها و نفذت السهام من الطرفين منافذها و انقطع الأمن و الأمان فقتل سليمان. در ميان آن گير و دار. سليمان وارد نيران شد كه لشگر شمر عليه اللعنة از آنجا نيز سراسيمه شده روى به حلب نهادند. فانقلبوا من شر المنقلب فانحدروا الى حلب. در كامل السقيفه مى‏نويسد: عبور لشگر كفرآئين پسر زياد پليد به ميا فارقين‏(به فتح ميم و تشديد ياء اسم شهرى است كه زنى آنرا ساخت و نامش ميار فارقين بود) افتاد در اين منزل كه لشگر عبور كرده ‏اند از جاده سلطانى و اصلى نرفتند بلكه از ترس محبان اهل بيت عليهم السلام از بيراهه حركت كردند لهذا ترتيبى از حركت ايشان در كتب مقاتل نيست فقط نامى از منازلى كه به آن گذشته‏ اند برده شده و آنها عبارتند از: اندرين چنانچه در كامل السقيفه آمده و ديگر شهر ايمد چنانچه صاحب روضه نام آن را برده. در مقتل ابو مخنف است كه از نصيبين به عين الورده و از آنجا به ناصر جمان و از آنجا به دوغان عبور كردند. در نسخه ديگر ابو مخنف آمده كه از عين الورده به دعوات رفتند و از والى آنجا درخواست استقبال نمودند والى با طبل و نقاره به استقبال آن كفر كيشان آمد و سپاه را از دروازه اربعين به شهر وارد نمود سپس از آنجا به حلب رفتند.

رقه

(رقه اسم شهری است مشهور در کنار شط فرات، و از بلاد جزیره محسوب می‏‌شود و تا حران سه روز راه است. (مراصد الاطلاع 2/626)) . آنگاه مأموران ابن زیاد، سر امام حسین علیه‏‌السلام و سایر شهدا را از «عین الورده» حرکت دادند و طی طریق کردند تا به «رقه» رسیدند. [در جنوب رقّه کوه و منطقه صفین واقع شده که محل درگیری معروف صفین در سال 37 قمری بود] . [بالِس / مشهد الحَجَر : بالِس شهر تاریخی کهنی در شمال شام بر ساحل رود فرات است که در قرون اولیه اسلامی، بندرگاه کشتی‌هایی که در این رود حرکت می‌کردند، شناخته می‌شده است. بخشی از ویرانه‌های این شهر امروزه در ساحل دریاچه عظیم اسد که پس از تأسیس سد بزرگ فرات در غرب رقّه به وجود آمده، هنوز قابل رؤیت است و در چند کیلومتری آن، شهر نسبتاً جدیدی به نام «مسکنه» قرار دارد. هروی از زیارتگاهی به نام «مشهد الحَجَر» در بالس یاد کرده که به گفته وی، محل گذاشتن سر امام حسین (ع) در زمان عبور اسرا بوده است (الاشارات الی معرفة الزیارات ص۶۱). امروزه درون قبرستانی قدیمی مشرف به ویرانه‌های شهر بالس، محلی وجود دارد که اهالی منطقه، آن را مقام رأس الحسین (ع) می‌دانند (تحقیق میدانی نگارنده) و ممکن است بقایای زیارتگاه مورد اشاره هروی باشد]

جوسق

(جوسق، به مکان‌های بسیاری اطلاق می‏‌شود، قریه بزرگی از توابع بغداد و قریه ‏‌ای از قریه‏ ‌های نهروان و به قریه ‏‌ای از نواحی مصر و به قریه ‏‌ای از قریه‏‌های ری و به قلعه‏ ‌ای در ری نیز اطلاق می‏‌شود. (مراصد الاطلاع 1/358)) . هنگامی که کاروان از «رقه» عبور کردند، بر مکانی به نام «جوسق» وارد شدند و از آنجا نیز حرکت کرده و بسوی فرات ره سپردند تا به نزدیکی‌های «بسر» (بسر - بضم باء و سکون سین - قریه است در شام از اراضی دمشق محسوب می‏‌شود و در آنجا مزاری است که گفته شده قبر یسع است. (مراصد الاطلاع 1/196)) رسیدند و از این مکان به والی «حلب» نامه ‏‌ای نوشتند و آنان را از جریان کار خود آگاه ساختند و شب را در «دعوات» و یا در «حلب» بسر بردند!

دعوات

(در معاجم، موضعی را به این عنوان یعنی «دعوات» نیافتم، ولی در کتب، مقتل از آن نام برده شده است) . مأموران چون به نزدیک «دعوات» رسیدند، نامه‏‌ ای به والی آنجا نوشته که: ما سر حسین را با خود آورده‏‌ ایم. او چون بر مضمون نامه آگاه شد، دستور داد تا در بوق‌ها و کرناها بدمند و خود نیز برای استقبال از شهر بیرون آمد، سپس سر مقدس امام را بر نیزه زده و از دروازه‏‌ای که آن را اربعین می‏‌نامیدند وارد نموده و در یکی از میدان‌های شهر آن سر مطهر را از ظهر تا عصر در معرض تماشای مردم قرار دادند، در این شهر نیز گروهی گریان بودند و جماعتی شادی می‏‌کردند و می‏‌گفتند: این سر خارجی است که بر یزید خروج کرده است! پس شب در آنجا ماندند، و صبح به طرف «حلب» حرکت کردند. علی بن الحسین علیه‏‌السلام در آن هنگام گریست و این شعر را خواند: لیت شعری هل عاقل فی الدیاجی - بات من فجعة الزمان یناجی - انا نجل الامام ما بال حقی - ضائع بین عصبة الاعلاج (ای کاش می‏‌دانستم که شخص خردمندی هست که در ظلمت‌ها بیتوته کند و از سختی‌های زمان زمزمه نماید؛ من فرزند امام هستم، چه شده است که حق من ضایع شود بین این گروه کفار») (الدمعة الساکبة 5/65)

متن کامل را در لینک زیر مشاهده فرمائید

http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm

چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(8)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(7)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(6)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(5)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(4)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(3)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(2)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(1)

متن کامل را در لینک زیر مشاهده فرمائید

http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۰ | 14:32 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شهادت آيت‏ اللَّه "علي قدوسي" دادستان كل انقلاب اسلامي (14شهریور1360 ش)

شهادت آيت‏اللَّه آيت‏ اللَّه شيخ علي قدوسي در سال 1306 در نهاوند به دنيا آمد. در 15 سالگي به تشويق پدر كه عالم معروف شهر بود، راهي قم شد و به تحصيلات حوزوي روي آورد. پس از اتمام سطح، از درس خارج آيت‏ اللَّه بروجردي و حضرت امام بهره برد و فلسفه را از علامه طباطبايي فراگرفت. آيت‏ اللَّه قدوسي در فراگيري رموز فلسفه از خود نبوغ فراواني بروز داد به گونه ‏اي كه مورد توجه خاص استاد قرار گرفت و علامه طباطبايي، ايشان را به دامادي خود پذيرفت. وي از سال 41 به جريان سياسي ضدرژيم پيوست و در اين راه متحمل سختي‏هاي فراوان و زندان گرديد. شهيد قدوسي از اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم و مورد اعتماد قاطع زُعماي حوزه بود و در دوران انقلاب با پيروي از راه امام، همگام با مردم، نهايت تلاش خود را در پيروزي انقلاب اسلامي به كار بست. اين مجاهد نستوه پس از پيروزي نهضت اسلامي، از طرف حضرت امام(ره) به دادستاني كل انقلاب اسلامي، منصوب شد و در اين سنگر به خدمت پرداخت. سرانجام اين عالم رباني در اثر انفجاري توسط منافقين كوردل به فيض شهادت نائل آمد و در حرم حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد.

علی قدوسی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

زندگینامه شهید آیت الله علی قدوسی - پایگاه اینترنتی بسیج

علی قدوسی - ويکی شيعه

آیت‌الله قدوسی ترور شد - تاریخ ایرانی

مرکز اسناد انقلاب اسلامی - شهادت آيت‌الله قدوسي

زندگينامه شهيد آيت الله قدوسي

زندگینامه شهید قدوسی - تبیان

عدالت در خون(شهادت آیت اللّه قدوسی) - پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۰ | 14:22 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شهادت سرتيپ "وحيد دستجردي" رييس كل شهرباني كشور (14شهریور1360ش)

شهادت سرتيپ سرهنگ هوشنگ وحيد دستجردي در سال 1304 در اصفهان به دنيا آمد. وي پس از پشت سرگذاشتن دروس ابتدايي و متوسطه، در سال 1328 وارد آموزشگاه شهرباني شد و پس از 32 سال خدمت در پست‏هاي مختلف باز نشسته شد. اين شهيد بزرگوار كه از طرفداران نهضت اسلامي به رهبري امام خميني(ره) به شمار مي‏رفت، پس از پيروزي انقلاب، در اسفند 1357 به خدمت دعوت گرديد و در 24 اسفند 1359 به رياست شهرباني كل كشور منصوب شد. سرهنگ وحيد دستجردي سرانجام در واقعه انفجار دفتر نخست وزيري در 8 شهريور 1360 به شدت زخمي شد و شش روز بعد بر اثر جراحات وارده، به شهادت رسيد و در بهشت زهراي تهران به خاك سپرده شد.

14 شهریور شهادت شهید سرتیپ وحید دستجردی - شهدای ایران

خبرگزاری ایمنا - به شهادت رسیدن سرتيپ دستجردی

قسم | سالروز شهادت سرهنگ هوشنگ وحید دستجردی

شهادت سرتيپ "وحيد دستجردي" رييس كل شهرباني كشور ...

زندگینامه مختصر سرتیپ هوشنگ وحید دستجردی | پایگاه ...

هوشنگ وحید دستجردی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۰ | 14:20 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حضرت آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی که از اعاظم و بزرگان مراجع تقلید شیعه در نجف بودند بدرود زندگی گفتند(14شهریور1353ش)

حضرت آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی که از اعاظم و بزرگان مراجع تقلید شیعه در نجف بودند بدرود زندگی گفتند(1353ش)سید محمود حسینی شاهرودی (۱۲۶۲–۱۳۵۳ خورشیدی) مرجع تقلید ایرانی است. او پس از فوت سید ابوالحسن اصفهانی سال‌های متمادی زعامت دینی و علمی و مرجعیت حوزه‌های علمیهٔ تشیع را برعهده داشت. سید محمد حسینی شاهرودی از مراجع کنونی تقلید شیعه فرزند اوست.[۱] از شاگردان میرزای نائینی، آقا ضیاءالدین عراقی، آخوند خراسانی، و سید ابوالحسن اصفهانی بود. شاهرودی موافق انقلاب ۱۳۵۷ ایران بود. مؤسس اولین بعثه در مکه و مدینه و احیاگر سنت پیاده‌روی به سوی کربلا بود. مدفن او در بالاسر حرم علی بن ابی طالب در نجف قرار دارد.[۲]

آیت الله العظمی سید محمود حسینی شاهرودی - موسسه مطالعات ...

آیت الله العظمی سید محمود حسینی شاهرودی به روایت تصویر

آیت الله العظمی سید محمود حسینی شاهرودی به روایت تصویر - ...

تصویری نادر از مرحوم حضرت آیت الله سید محمود شاهرودی و ...

زندگینامه حضرت آیت الله العظمی حاج سید محمود حسینی ...

سید محمود حسینی شاهرودی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

سید محمود حسینی شاهرودی - ويکی شيعه

آیت الله سیدمحمود شاهرودی (ره) - تبیان


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۰ | 14:18 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

بررسی میراث بیست سال حضور آمریکا و غرب گرایان در وضعیت امروز افغانستان

به نام آزادی؛ به کام استعمار

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif «عملیات ماندگار و بلندمدت آزادی»... از آن سوی کره خاکی لشکرکشی کرده بودند تا به زعم خودشان با کندن ریشه تروریسم، آزادی و دموکراسی و مدنیت را برای میلیون‌ها نفر از مردم افغانستان به ارمغان بیاورند. حالا ۲۰ سال از آن روز می‌گذرد. ارتشی که قرار بود دموکراسی و آزادی مدنی را برای افغانستانی‌ها به ارمغان بیاورد، مشغول جمع کردن بساطی است که از پاییز ۱۳۸۰ در این کشور گسترده بود. نام عملیات، آزادی بود اما واقعیت چیز دیگری را نشان می‌دهد:

«بیست سال آمدند افغانستان را اشغال کردند و در این بیست سال انواع و اقسام ظلمها را به افغانها کردند؛ مجلس عزایشان را، مجلس عروسی‌شان را بمباران کردند، جوانهایشان را کشتند، عناصر فراوانی از اینها را بی‌جهت به زندانهای گوناگون انداختند، ده‌ها برابر -چندده برابر- تولید موادّ مخدّر را در افغانستان افزایش دادند؛ این کارها را کردند، یک قدم هم برای پیشرفت افغانستان برنداشتند؛ یعنی افغانستان امروز از لحاظ پیشرفتهای مدنی و پیشرفتهای عمرانی و مانند اینها از آن زمان اگر عقب‌تر نباشد جلوتر نیست.» ۱۴۰۰/۰۶/۰۶

حالا ۲۰ سال از آن روز گذشته. مرور میراث به جای مانده ی آمریکا، عبرت انگیز است. ۲۰ سال بعد از شروع عملیات بلندمدت آزادی، ده‌ها هزار کشته روی دست این ملت مانده است. این خون‌ها اما نه بهای آزادی و مردم‌سالاری شده‌‌اند و نه ارتقای شاخص های عمومی زندگی. خون‌هایی که به بهانه ی ارمغان آوردن دموکراسی آنهم به ضرب شلیک موشک و فرود بمب روی خاک افغانستان ریخته شد؛ اما حالا ورق‌های تقویم برگشته به همان وضعیتی که ۲۰ سال قبل حاکم بود. گویی عمر و زندگی و زمان و حتی خون آدم‌ها در شرق این کره خاکی به اندازه هم نوع های غربی‌شان اهمیتی ندارد؛ اصلا همه چیز ملعبه‌ای است برای سیاست جهان‌گستری نظامی و میلیتاریستی غرب.

مرحوم جلال آل‌احمد روزی در نقد و طعنه به غرب‌گرایان و حامیان جهان سومی‌شان گفته بود صدر تاریخی که تمام هستی و هویت خود را به غرب گره زده باشد، ذیل تاریخ غرب است. حالا و در قرن بیست و یکم و در عصر به زعم برخی مدعیان، آزادی و جریان آزاد اطلاعات و عملیات‌های ماندگار و بلندمدت آزادی هنوز هم شرق، حاشیه و ذیل تمدن غرب است اگر نتواند یا نخواهد روی پای خویش بایستد. وضعیت امروز افغانستان نماد تام و کامل این مفهوم است. نه در لشکرکشی به افغانستان، منافع مردم افغان اهمیت داشت و نه دلیل خروج نظامیان آمریکایی، منافع این ملت خسته و زخم‌خورده بود. در این میان هم آمریکا فقط متهم اصلی نیست، بلکه غرب‌گرایان همسایه هم در ظلمی که به مردم افغان شده شریکند. روشنفکران و سیاستمداران و دولت متمایل به آمریکا به جای بستن کمر همت برای خدمت به مردم خود و جبران عقب‌ماندگی تاریخی این مردم نجیب که میراث شوم شرق و غرب است، اولویت نخست خود را کاشتن تخم بدبینی به دیگر همسایگان تعریف کردند. پروژه‌ای که دُم خروس سفارشی بودن آن از سوی اجانب آمریکایی و انگلیسی و غربی آنقدر بیرون زد که نیازی به شرح و توضیح اضافه ندارد.

دولت و ساختاری که رئیس جمهورش ماموریت نخست خود را خوشایند آمریکایی‌ها تعریف کرده بود، چنان سریع و تحقیرآمیز مجبور به فرار شد که به قول خودش حتی نتوانست کفش‌ها و لباس‌هایش را با خود همراه ببرد. آمریکایی‌ها که پیشتر حتی غارها و کوه‌های افغانستان هم از شر جنگنده‌ها و بمب‌افکن‌ها و پهپادهایشان در امان نبود، حالا افغانستان را به همان‌هایی واگذار کردند که ۲۰ سال قبل به نیت جنگ با آنها راهی این سوی کره زمین شده بودند.

مردم افغانستان نشان داده‌اند هر گاه کسی نیت خالصانه برای دفاع از شرافت و آزادگی داشته و صادقانه با آنها همراه باشد او را همراهی می کنند.مردم نجیبی که اگر سیاستمداران و روشنفکران افغان دست یاری به سوی آنها دراز کرده بودند بعید نبود که حماسه اخراج ارتش اشغالگر سرخ را این مرتبه با ارتش آمریکایی تکرار کنند اما اینگونه نشد و رئیس‌جمهوری که قرار بود بلاگردان مردمش باشد هم مخفیانه و سریع، سوار هواپیما شد و گریخت. این وسط دوباره مردم رنج‌دیده و زخمی افغانستان ماندند در میان کوهی از درد و رنج و تنها در میان طوفان حوادث، بدون یار و همراه.

شاهد اصلی سلحشوری مردم نجیب افغانستان، تاریخ است. حماسه هایی از جنس دفاع مقدس و نبرد با ارتش بعث و صدام تا همراهی حماسی با سایر مجاهدان محور مقاومت در مبارزه با داعش و تروریست‌های تکفیری در عراق و سوریه. همراهی پررنگی که حاصلش تربیت فرماندهان برجسته مبارزات ضدتروریستی در غرب آسیا و البته تقدیم شهدای والا مقام در راه دفاع از آرمان هاست.

رشته‌های قرن‌ها هم‌زبانی و هم‌فرهنگی و هم‌دینی چیزی نیست که به این سادگی بشود آن را گسست. به تعبیر آن نویسنده مرحوم افغانستانی - محمدسرور رجایی- افغانستان قرن‌هاست با ایران خون‌شریک است؛ هرچند خطوط سیاسی و بین‌‌المللی استعمارگرانه‌ قرن نوزدهمی بین این دو فاصله انداخته باشد. موضوعی که در بیانات اخیر رهبر انقلاب هم به چشم می‌خورد: «به ‌هر حال در مورد افغانستان ما طرف‌دار ملّت افغانیم؛ دولتها می‌آیند و میروند؛ انواع و اقسام دولتها در این سالها در افغانستان سر کار آمده‌اند. دولتها می‌آیند و میروند، آن که باقی میماند ملّت افغانستان است؛ ما طرف‌دار ملّت افغانستان هستیم. نوع رابطه‌ی ما با دولتها هم به نوع رابطه‌ی آنها با ما بستگی دارد. و امیدواریم که ان‌شاءالله خدای متعال خیر مقدّر بفرماید برای مردم افغان و آنها را از این وضعیّت نجات بدهد و ان‌شاءالله وضعشان را به بهترین وجهی قرار بدهد و تفضّلات خودش را بر آنها نازل کند و بر ما ان‌شاءالله.» ۱۴۰۰/۰۶/۰۶

این نگاه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مورد مردم افغانستان مسبوق به سابقه است. جمهوری اسلامی سالها میزبان چندین میلیون نفر از مهاجران افغانستانی بوده و مقصد نخست بخش قابل توجهی از مردم مهاجر این کشور است.

 به طور مشخص هم ۶ سال قبل در سال ۱۳۹۴ دستور مشخص رهبر انقلاب مبنی بر آنکه هیچ کودک افغانستانی در ایران نباید از تحصیل باز بماند باب جدیدی در نگاه ایشان در برادری دو ملت باز کرد. در این نگاه، مردم افغانستان فارغ از اینکه چه دولتی بر مسند امر قرار گیرد،محور و اولویت اصلی جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شود و نسبت جمهوری اسلامی با دولت‌های متعدد در افغانستان از گذشته تا کنون و حتی در آینده بر حسب نوع تعاملی است که آنها در پیش خواهند گرفت.

همه اینها اما چیزی از مسئولیت روشنفکران و سیاستمداران افغان کم نمی‌کند. وضعیت دردآور امروز آینه تمام‌نمای ساختارهای بین‌المللی و اعتماد و اتکای به آن است. ساختارهایی که از ابتدای تاسیس خود از یک قرن قبل به بعد، آنقدری که در خدمت قدرت‌های بزرگ و استعمارگر و چرخاندن چرخ صنعت و اقتصاد و سیاست آنها بوده‌اند، نفعی برای دیگر مناطق جهان و به‌خصوص شرق نداشته‌اند. پوشاندن اسکلت استعماریِ قرن هفده و هیجده و نوزده استعمار با رنگ و لعاب‌های پرزرق و برق قرن بیست و یکمی. چیزی عوض نشده. استعمار همان استعمار است و ظلم و بهره‌کشی هم همان.

اعتماد و اتکا به چنین ساختار پرفریبی که به اقتضای زمان ممکن است یک ارتش خونریز باشد یا دایه مهربان‌تر از مادر، وضعیتی را به ارمغان خواهد آورد که امروز در افغانستان می‌بینیم. دردآورتر روشنفکران و سیاستمداران و روسای جمهوری که در جولان استعمار، مردم خود را تنها رها می‌کنند. بیراه هم نخواهد بود که در چنین وضعیتی فلان نیروی تحت امر آمریکایی‌ها، هنگام توزیع نان در میان مهاجران افغان که چند دهه رنج را روی دوش انداخته و دوباره از خاک وطن دل بریده‌اند، بی‌حرمتی کند و در پاسخ به اعتراض آن افغان، متکبرانه پاسخ دهد: «تو اینجا یک مهاجر هستی؛ حرف نزن!»
 

نسخه قابل چاپنسخه قابل چاپ

برچسب‌ها: تروریسم؛ خاورمیانه؛ غرب‌زدگی؛ طالبان؛ سیاهه‌‌ی جنایات امریکا؛ حمله امریکا به افغانستان؛ سیاستهای استعمارگران در خاورمیانه؛ نشریه خط حزب‌الله؛

در اين رابطه بخوانید :

....

منبع چاپی: گزارش هفته خط حزب‌الله ۳۰۴


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خـــــــــط حـــــــــــزب الله

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۰ | 14:14 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

پیام تسلیت در پی درگذشت آیت‌الله سید محمدسعید حکیم

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی درگذشت آیت‌الله آقای حاج سید محمدسعید حکیم از مراجع تقلید در نجف اشرف را تسلیت گفتند.

متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

درگذشت عالم محقّق مرحوم آیةالله آقای حاج سید محمدسعید حکیم رحمةالله‌علیه را به حوزه‌ی عظیم‌الشأن نجف و مراجع تقلید و علمای بزرگوار آن، و به بیت رفیع طباطبائی حکیم مخصوصاً فرزندان و بازماندگان ایشان تسلیت عرض میکنم. ایشان از مراجع تقلید و دارای آثار با ارزش در فقه و اصول بودند و فقدان ایشان ضایعه‌ی علمی برای آن حوزه مبارک محسوب میشود. رضوان الهی را برای آن مرحوم مسألت میکنم.

سیّدعلی خامنه‌ای
۱۳ شهریور ۱۴۰۰


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۰ | 14:12 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

پیوندهای مرتبطعکس ويژهعکس ويژه

نسخه قابل چاپنسخه قابل چاپ

۱۴۰۰/۰۶/۱۲

پیام تسلیت در پی درگذشت سرلشکر فیروزآبادی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی درگذشت سرلشکر سیّدحسن فیروزآبادی را تسلیت گفتند.
 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

درگذشت همکار دیرین اینجانب، سرلشگر جناب آقای دکتر سیّدحسن فیروزآبادی رحمةالله علیه را به همسر گرامی و فرزندان محترم و دیگر بازماندگان تسلیت عرض میکنم.

عمری مجاهدت ارزشمند، از تلاشهای مبارزاتی دوران دانشجوئی در مشهد، تا فعّالیّتهای متنوّع و گسترده در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در عرصه‌های مهم مانند جهاد سازندگی و مجموعه‌های وابسته به شورای عالی دفاع، و بویژه خدمات طولانی مدّت در رأس ستاد کل نیروهای مسلح و سرانجام عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، ذخیره‌ی معنوی و توشه‌ی اخروی این برادر پرتلاش و خیرخواه است.

روح تعبد و تدین و صدق و ثبات در پایبندی به ایمان و عمل انقلابی، امتیاز بزرگ دیگری است که همواره با این برادر گرامی همراه بود. این خصوصیات برجسته مایه‌ی رحمت و رضوان الهی برای ایشان خواهد بود ان‌شاءالله. مغفرت الهی برای وی و آرامش و بردباری برای بازماندگان را از خداوند متعال مسئلت مینمایم.

سیّدعلی خامنه‌ای
۱۴۰۰/۶/۱۲


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۰ | 14:11 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

 خط حزب‌الله ۳۰۴ | به نام آزادی به کام استعمار

* شماره‌ی سیصد و چهارم هفته‌نامه‌ی خط حزب‌الله با عنوان «به نام آزادی به کام استعمار» منتشر شد.

* خط حزب‌الله در شماره ۳۰۴ با عنوان «به نام آزادی به کام استعمار» به بررسی میراث بیست سال حضور آمریکا و غربگرایان در وضعیت امروز افغانستان می‌پردازد. در این گزارش آمده است: بیست سال از روزی که آمریکا با لشکرکشی از غرب کره‌خاکی عملیات «ماندگار و بلند مدت آزادی» را به خیال ریشه‌کن کردن تروریسم و به ارمغان آوردن آزادی و دموکراسی برای مردم افغانستان آغاز کرد، گذشت. عملیاتی جنایت‌بار که ده‌ها هزار کشته روی دست ملت افغانستان برجای گذاشت و بی‌هیچ حاصلی برای مردم افغانستان با خروج فضاحت‌بار آمریکا از این کشور به پایان رسید.

* سخن هفته‌ی این شماره خط حزب‌الله، براساس توصیه‌های رهبر انقلاب در دیدار اخیر با رئیس‌جمهور و هیئت دولت سیزدهم، چگونگی بازسازی انقلابی مدیریت اجرایی کشور را بررسی کرده و با تیتر «تحول مستمر» به بررسی این مطالبه کلان از دولت سیزدهم پرداخته است.

* شماره‌ی این هفته‌ی خط حزب‌الله به روح مطهر شهید مدافع حرم جهانپور شریفی تقدیم می‌شود.

دریافت «خط حزب‌الله» نسخه‌ی مطالعه | نسخه چاپی | تابلو اعلانات


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خـــــــــط حـــــــــــزب الله

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۰ | 20:49 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

 آخرین رنگ بندی کرونایی کشور/ کاهش قرمزها

اقتصادنیوز : بنابر اعلام وزارت بهداشت ۵۸ شهرستان در وضعیت زرد کرونا قرار گرفتند همچنین تعداد شهر‌های قرمز کرونا به ۲۴۶ شهرستان کاهش یافت.

به گزارش اقتصادنیوز به نقل ازباشگاه خبرنگاران جوان، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی آخرین رنگ‌بندی شهرستان‌های کشور را از روز سیزدهم شهریور در نظر گرفته می‌شود،  در اپلیکیشن ماسک منتشر کرد.

بر این اساس ۲۴۶ شهرستان قرمز، ۱۴۴ شهرستان نارنجی و ۵۸ شهرستان زرد هستند همچنین تعداد شهر‌های آبی همچنان صفر است.

شهرستان‌‌هایی که  در وضعیت قرمز قرار گرفته اند، بدین شرح است:

ورود به وضعیت قرمز

ورزقان (آذربایجان شرقی)
ملکشاهی، هلیلان (ایلام)
ماه نشان (زنجان)
آرادان (سمنان)
دلیجان، کمیجان (مرکزی)
بانه، دیواندره (کردستان)
سیرجان، قلعه گنج (کرمان)
روانسر، قصر شیرین (کرمانشاه)

خروج از وضعیت قرمز

گرمی (اردبیل)
نائین، نطنز، گلپایگان (اصفهان)
بدره، دره‌شهر (ایلام)
گناوه (بوشهر)
فیروزکوه، قرچک، ورامین (تهران)
درمیان، زیرکوه، فردوس (خراسان جنوبی)
بجستان، بردسکن، بینالود، تربت جام، خواف، فریمان، فیروزه، مه ولات، چناران، کلات (خراسان رضوی)
راز و جرگلان، مانه و سملقان (خراسان شمالی)
آغاجاری، امیدیه، بهبهان، شادگان (خوزستان)
طارم (زنجان)
دامغان (سمنان)
خنج، سروستان، فراشبند، لارستان، لامرد، کازرون، کوار (فارس)
بوئین زهرا (قزوین)
تنکابن، ساری، عباس آباد، نکا (مازندران)
زرندیه (مرکزی)
بستک، بندر لنگه، بندرعباس، جاسک، خمیر، رودان، قشم (هرمزگان)
فامنین (همدان)
ارزوئیه، جیرفت، کوهبنان (کرمان)
لنده (کهگیلویه و بویر احمد)
آزادشهر، آق قلا، بندرگز، ترکمن، کلاله، گرگان، گمیشان، گنبد کاووس (گلستان)
آستارا، رشت، رودبار، سیاهکل، طوالش، لاهیجان، ماسال (گیلان)
مهریز، یزد (یزد)

آخرین رنگ بندی کرونایی کشور/ شمار شهرهای قرمز کاهش یافت

مذاکرات وزیر بهداشت و شهردار تهران درباره تسریع در واکسیناسیون | زاکانی: ۱۱۰ سوله، ورزشگاه‌ها و مراکز شهرداری تهران برای کمک آماده هستند

رئیس دانشگاه علوم پزشکی مشهد مطرح کرد: عبور از موج پنجم‌کرونا نگرانی از آغاز موج ششم

آخرین آمار کرونا تا شنبه ۱۳ شهریور؛ فوت ۵۱۵ بیمار کرونایی در ۲۴ ساعت گذشته

لیست آزمایشگاه‌های تشخیص کرونا در کشور + جدول شهر‌ها (شهریور ۱۴۰۰)

آخرین رنگ‌بندی کرونا در کشور + اسامی شهر‌ها (شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۰)

علائم درگیری ریه با کرونا | بیمار کرونایی چه زمانی باید سی‌تی‌اسکن دهد؟

ورود ۵ میلیون دُز واکسن سینوفارم به تهران (امروز ۱۲ شهریورماه ۱۴۰۰)

دریافت دو دز واکسن خطر ابتلای طولانی مدت به کرونا را نصف می‌کند

رئیسی: برگزاری مراسم اربعین منوط به موافقت دولت عراق است

ویدئو | پشت‌پرده واکسن چینی، واکسن کوبایی و افشاگری ظریف

با ۵ میلیون دوز در یک محموله رکورد واردات واکسن شکسته شد

وزیر بهداشت: مطمئن ترین راه کنترل کرونا واکسیناسیون است

سران قوا بر ضرورت هم‌افزایی برای مقابله با کرونا تأکید کردند

حضور در پیاده روی اربعین ملزم به دریافت ۲ دوز واکسن است

واکسیناسیون در استان از پانزدهم شهریور سرعت می‌گیرد

واکسن آسترازنکا وارد کشور شد+ویدئو (۱۱شهریور ۱۴۰۰)

وزیر بهداشت: واکسیناسیون تنها راه جلوگیری از کروناست

سازمان بهداشت جهانی مخالف دوز سوم زودهنگام است

واکسیناسیون شتاب می‌گیرد /ورود 6 میلیون دُز در 2 روز

فاصله زیاد بین دو دُز واکسن کرونا نگران‌کننده است؟

آمار واکسیناسیون پایتخت از ۵ میلیون دُز فراتر رفت

واردات ۴۰ میلیون دُز واکسن کرونا تا پایان شهریور

ورود محموله چند میلیونی واکسن کرونا به کشور

طب سنتی با واکسیناسون کرونا مخالف نیست

شرایط جدید واردات واکسن کرونای روسی

مدارس چگونه بازگشایی می شوند ؟

علائم ابتلا به ویروس دلتا را بشناسید

مادران باردار واکسن سینوفارم بزنند؟

آمار قربانیان کرونا از مرز ۱۱۰هزار نفر

ديگر نگران نباشيد؛ واكسن هست

از سویه «مو» کرونا چه می‌دانیم؟

کرونا پشت هیچ مرزی نمی‌ماند

آخرین آمار ویروس کرونا در ایران


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: همه باهم کرونا را شکست بدهیم

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۰ | 20:28 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(3)

تکریت

(تکریت بلده ‏‌ای است بین بغداد و موصل، به بغداد نزدیکتر است و فاصله آن تا بغداد 30 فرسخ می‏‌باشد و در غرب دجله واقع شده است. (مراصد الاطلاع 1/268)) . [تکریت 165 کیلومتری بغداد است] . در کامل بهائی آمده است: چون سر امام حسین علیه‏‌السلام را از کوفه بیرون آوردند، مأموران ابن زیاد از قبایل عرب بیمناک بودند که شاید هنوز قدری از غیرت دینی که در ایشان باقی مانده، آنان را وادارد که سر امام علیه‏‌السلام را از دست ایشان بگیرند، از این روی، دور از جاده اصلی، و از بیراهه حرکت می‏‌کردند! ابومخنف نقل کرده است که: سر مقدس را از شرق «حصاصه»(حصاصه قریه ‏‌ای است نزدیک قصر ابن هبیره و از نواحی کوفه است. (معجم البلدان 2/263)) برده و از «تکریت» گذشتند و والی آنجا را از ورود خود آگاه کردند، او افراد بسیاری را با پرچم به استقبال آنان روانه کرد! و اگر کسی از صاحب سر سؤال می‏‌کرد، می‏‌گفتند: خارجی است! (از این نقل چنین بر می‏‌آید که حاملان سر از معرفی سر مقدس امام علیه‏‌السلام بیم داشتند، لذا امام علیه‏‌السلام را خارجی یعنی کسی که بر یزید خروج کرده معرفی می‏‌کردند) . مردی نصرانی که آن سر را دیده و آن پاسخ را شنیده بود، با خود گفت: این چنین نیست که می‏‌گویند، این سر حسین بن علی فرزند فاطمه است و من خود در کوفه بودم که او را شهید کردند؛ سایر نصرانیان از این واقعه آگاه شدند و به تعظیم و اجلال آن حضرت ناقوس‌ها را شکستند و گفتند: خداوندا! از شومی و عصیان این قوم که فرزند پیغمبر خود را کشته اند، به تو پناه می‏‌بریم. کوفیان چون این حال را مشاهده کردند راه بیابان را در پیش گرفته و از آنجا کوچ کردند! (قمقام زخار 2/547)

واقعه منزل كحيله

چون سپاه ابن زياد ملعون به كحيله رسيدند به اهل آن بلد پيغام دادند كه ما را بايد شما ملاقات كنيد با آذوقه و علوفه فان معنا راس الحسين (عليه السلام) زيرا كه حامل سر امام مى‏باشيم و به شام مى‏رويم فرمان ابن زياد را فرستادند كه بايد عمال و حكام بلاد و امصار به استقبال لشگر ما بدر آيند شهر را آئين ببندند آب و آذوقه را دريغ ندارند. لهذا والى كحيله لشگر را سيورسات فرستاد علمهاى بشارت به جلوه در آورد. و امر بالاعلام فبشرت والمدينة فزينت فتداعت الناس من كل جانب و مكان . شهر را زينت كردند مردم از هر جانب بيرون آمدند والى ملعون با خواص خود تا سه ميل به استقبال رفت مردم از يكديگر مى‏پرسيدند چه خبر است ديگرى مى‏گفت سرها و اسراى خارجى را به شام مى‏برند كه ابن زياد در ارض عراق آنها را كشته است يكى در ميان اين جمعيت كه از واقعه مخبر بود گفت واى بر شما لال شويد و خارجى نگوئيد. والله هذا راس الحسين (عليه السلام). چون آن جماعت اين سخن را شنيدند به گريه و ناله در آمدند چهار هزار سوار هم عهد شدند و نيز سوگندهاى غلاظ و شداد خوردند كه سپاه ابن زياد را به قتل برسانند و سرها را ببرند و به بدنها ملحق كنند و اسرا را نجات بدهند تا اين فخر از براى ايشان الى يوم القيمه بماند اما جاسوسان خبر از براى لشگر ابن زياد بردند كه جماعت اوس و خزرج كه چهار هزار سوار مكمل يراقند عازم حمله‏ اند دانسته باشيد كوفيان بى آزرم از ترس وارد به كحيله نشدند بلكه از راه منحرف شدند و راه تل اعقر را پيش گرفتند و به تعجيل هر چه تمامتر خود را به منزل جهنيه رسانيدند.

وادی النخله

(وادی النخله، مکانی را به این نام در معجم البلدان و دیگر کتب نیافتم، ولی در مراصد الاطلاع موضعی به نام نخلا ذکر کرده است که از نواحی موصل شرقیه نزدیک خازر است و شاید مراد از وادی النخله آن باشد. (مراصد اطلاع 3/1363)) . شب را در «وادی النخله» فرود آمدند و در طول شب صدای نوحه جنیان را می‌شنیدند (قمقار زخار 2/548): نساء الجن یبکین من الحزن شجیات - و اسعدن بنوح للنساء الهاشمیات - و یندبن حسینا عظمت تلک الرزیات - و یلطمن خدودا" کالدنانیر نقیات - و یلبسن ثیاب السود بعد القصبیات . (زنان جن از غصه و حزن می‏‌گریند، و برای زنان هاشمی نوحه می‏‌نمایند؛ بر حسین و بزرگی این مصیبت‌ها ندبه می‏‌کنند و بر چهره خود لطمه می‏‌زنند؛ و جامه‏‌های سیاه بعد از لباس‌های کتانی در بر می‏‌کنند»)(بحار الانوار 45/236)

لینا(لبا)

احتمالا با طلوع آفتاب به منزل لینا رسیدند. لینا منطقه ای سرسبز و آباد بود و جمعیت قابل توجهی داشت. پیر و جوان، زن و مرد به تماشا آمدند و همین که سر امام را بر نیزه دیدند و دریافتند که فرزند پیامبر(ص) را کشته اند، قاتلان و حاملان را لعنت کردند و بر پیامبر(ص) و خانواده اش درود فرستادند و خطاب به حاملان و فرماندهان گفتند: ای قاتلان فرزند پیامبر، از شهر ما دور شوید.

واقعه منزل جهنيه

عامل وى را خبر دادند كه سر حسين بن على (عليه السلام) با ما است و از جانب ابن زياد بسوى يزيد مى‏رويم بايد به استقبال ما بيائى و آذوقه و علوفه حاضر كنى شهر را زينت كردند علمها به جلوه آوردند مردم به استقبال در آمدند چون دانستند كه ايشان سر امام عالم امكان (عليه السلام) را همراه دارند سى هزار جمعيت شوريدند بناى مخاصمت گذاشتند خيال آن داشتند كه سرها و اسيران را بگيرند كه لشگر از آن شهر فرار كردند.

متن کامل را در لینک زیر مشاهده فرمائید

http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm

چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(8)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(7)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(6)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(5)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(4)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(3)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(2)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(1)

متن کامل را در لینک زیر مشاهده فرمائید

http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۰ | 20:27 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

محاصره‏ ي مكّه و سنگ‏ باران كعبه از سوي سپاهيان يزيدبن معاويه (26محرم64 ق)

محاصره‏ ي مكّه و سنگ‏ باران كعبه از سوي سپاهيان يزيدبن معاويه (64 ق)يزيدبن معاويه پس از شهادت اباعبداللّه الحسين(ع) و يارانش در كربلا و اسير نمودن اهل‏بيت و بازماندگان آنان، خود را در نزد مسلمانان، بي‏مقدار و بي‏اعتبار كرد. از سوي ديگر، افشاگري‏هاي خاندان عصمت و طهارت و طرفداران اهل‏بيت(ع)، مردم را بر ضد حكومت يزيد وادار به قيام نمود. به همين جهت در سال 63 ق شورش‏ها و جنبش‏هايى بر ضد يزيد در حجاز به وجود آمد. سرانجام اهالي مكه و مدينه اقدام به مخالفت‏هاي علني و درگيري مسلحانه با سپاهيان و عاملان يزيد نمودند. در مكه، عبدالله بن زبير با پرداختن به عبادت و مخالفت با يزيدبن معاويه، مردم را به گرد خود جمع كرد وبه تدريج قوت يافته بود و توانست شهر مكه را از دست عامل يزيد بيرون آورد و خود بر آن استيلا يابد. سپاهيان شام به مكه هجوم آورده و آن را در محاصره خويش قرار دادند و بر اهالي آن بسيار سخت گرفتند. آنان بر بلندي‏هاي اطراف مكه، منجنيق‏ها و سنگ‏اندازهاي بزرگي نصب كرده و به وسيله‏ي آنها شهر را سنگ‏باران كردند. عبدالله بن زبير و بسياري از مردم به مسجدالحرام پناه آورده تا از شدت سنگ‏باران دشمن در امان باشند، ولي حصين بن نمير دستور داد كه مسجدالحرام و كعبه را نيز نشانه گرفته و زير ضربات خويش قرار دهند.سپاهيان يزيد با اين اعمال ننگين خودكاري از پيش نبرده و متقابلاً موجب تقويت عبدالله بن زبير و قيام او گرديدند. سرانجام يزيد در 14 ربيع‏الاول همان سال به هلاكت رسيد و نيروهاي شامي به شام بازگشت نمودند و عبدالله بن زبير، زمام امور حجاز را به دست گرفت.

محاصره ي مكّه و سنگ باران كعبه از سوي سپاهيان يزيدبن معاو ...

محاصره ي مكّه و سنگ باران كعبه از سوي سپاهيان يزيدبن معاويه

ابرهه بن صباح - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

لشکرکشی ابرهه به مکه به روایت تاریخ و قرآن - پایگاه مجلات ...

لشکرکشی ابرهه به مکه به روایت تاریخ و قرآن - کتابخانه ...

لشكركشى ابرهه به مكه - به روايت تاريخ و قرآن - دانشنامه ...

خانه کعبه چندبار تجدید بنا شد+تصاویر - مشرق

تخریب و بنای مجدد کعبه در سال 64 ه. ق

تخریب کعبه در طول تاریخ با چه هدفی بوده؟! - تبیان

تخریب خانه کعبه - ویکی‌پرسش

نگاهي به جريان بازسازي كعبه به دست مبارك امام سجاد(ع)

الف - بعد از یزید چه کسی به کعبه حمله کرد؟

سوم ماه ربيع الاوّل سال 64 به آتش کشيدن خانه خدا به دستور ...

دزدیده شدن حجرالاسود از سوی قرامطه - جام جم آنلاین

تصرف مسجدالحرام - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

تاریخ مکه (بعد از رحلت رسول اکرم تا آغاز حکومت آل سعود)

رخدادهای خانه خدا: 3 بار سیل، 3 حمله و سرقت حجرالاسود - ...


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۰ | 20:23 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

عمليات فتح 10 در شمال اربيل توسط سپاه(13شهریور1366ش)

عمليات فتح 10 در شمال اربيل توسط سپاه(1366ش)

عمليات فتح 10 در شمال اربيل توسط سپاه(1366ش) عمليات‌ فتح ۱۰ در چنين روزي از سال ۱۳۶۶ هجري شمسي با مشاركت‌ معارضان‌ كرد عراقي به مرحله اجرا گذاشته شد. عمليات‌ فتح ۱۰ نيز مانند ساير سلسله‌ عمليات‌هاي‌ فتح‌ در عمق‌ جبهه‌ شمالي‌ دشمن‌ و مشخصاً‌ در محور شمال‌ شرقي‌ استان‌ كردنشين‌ اربيل‌ عراق، با مشاركت‌ معارضان‌ كرد عراقي‌ به‌ اجرا درآمد. نيروهاي‌ خودي‌ در شامگاه ‌سيزدهم شهريورماه سال ‌۱۳۶۶ هجري شمسي با رمز مبارک "يا اباعبدالله‌ الحسين (ع)" به‌طور نامنظم‌ و با حمله‌اي‌ محدود، مواضع‌ خودي‌ را به‌ قصد انهدام‌ نيروهاي‌ دشمن‌ بر بلندي‌هاي‌ منطقه‌ ترك‌ كردند. رزمندگان سپاه اسلام با رعايت‌ اصل‌ استتار و غافل‌گيري‌، هم‌زمان‌ با اعلام‌ رمز عمليات،‌ به‌ نابودي ‌سي و شش پايگاه‌ حفاظتي‌ و مقر فرماندهي‌ گردان‌ "خفيفه" در بلندي‌هاي‌ منطقه‌ پرداختند. هم‌چنين‌ قواي‌ ايراني‌ و معارضين‌ عراقي‌ توانستند پانزده دستگاه‌ خودروي‌ نظامي، سه قبضه‌ توپ‌ ضد هوايي، سه زاغه‌ مهمات، چهار دستگاه‌ خودروي‌ مهندسي‌ و چندين‌ قضبه‌ انواع‌ سلاح‌هاي‌ نيمه‌سنگين‌ دشمن‌ را نابود نمايند. در جريان‌ عمليات‌ فتح ۱۰،‌ ده‌ها دستگاه‌ خودرو، ده‌ها قبضه‌ سلاح‌ انفرادي، مقداري‌ مهمات‌ و چند قبضه‌ توپ‌ ضد هوايي‌ دشمن‌ توسط‌ رزمندگان‌ اسلام‌ به‌ غنيمت‌ گرفته‌ شد. علاوه بر اين‌ها،‌ تعداد پانصد نفر از نيروهاي‌ دشمن‌ بعثي كشته‌ و زخمي‌ شدند و ده‌ها نفر نيز به‌ اسارت‌ درآمدند.

عمليات‌ فتح 10 - نمایش محتوای دفاع مقدس - صدا و سیمای آبادان

عملیات فتح 10 در شمال اربیل توسط سپاه(1366هجری شمسی ...

عمليات فتح 10 در شمال اربيل (1366ش)-13 شهریور - انهار

اجرای عملیات فتح 10 علیه عراق - روزنامه تعادل

عملیات فتح 10 در شمال اربیل سال 1366 - ...

عمليات‌ فتح 10 - پایگاه جامع عاشورا

عمليات‌ فتح 10 - تبیان

عملیات فتح 10 - آوینی


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۰ | 20:17 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روز بزرگداشت "ابوريحان محمد بن احمد خوارزمي بيروني" دانشمند نامدار جهان اسلام (13شهریور)

روز بزرگداشت ابوريحان بيروني از برجسته‏ترين دانشمندان سراسر اعصار بشري و از بزرگ‏ترين دانشمندان ايراني عهد اسلامي، در سال 362 ق در شهر بيرون واقع در جمهوري ازبكستان امروزي به دنيا آمد. 25 سال نخست عمر خود را در خوارزم گذراند و علوم مختلف را آموخت. سپس به بخارا، پايتخت سامانيان رفت و در آنجا، از حمايت معنوي امير منصور بن نوح ساماني برخوردار گرديد. در اين دوره، ابوريحان با ابن سينا مكاتبات علمي داشته است. ابوريحان در زمان حكومت سلطان محمود غزنوي به دربار راه پيدا كرد و در سفرهاي جنگي محمود به هندوستان و مسافرت‏هاي ممتد او به آن ديار، همراه وي بود. او در ضمن اين سفرها بود كه با دانشمندان آن سامان آشنا شد و علاوه بر فراگيري زبان سانسكريت، علوم و عقايد هندوان نيز آگاهي يافت و كتاب مالَلهِند را نگاشت. آثار ابوريحان بيروني، محدود به مرزهاي تخصصي رشته‏هاي دانش بشري در آن روزگار نگرديده، بلكه با انديشه وسيع خود، همه ابعاد معرفت را در برگرفته است. اگر دانش‏هاي نقلي را كنار بگذاريم، وي در معارف عقلي، خصوصاً در شعب علوم اثباتي و انساني، صاحب نظر و موثر است. بيروني نويسنده پركاري بود كه تا بيش از يكصد و شصت اثر از خود بر جاي گذاشت. اين كتب در فنون گوناگون از قبيل رياضي، نجوم، جغرافيا، فيزيك، مكانيك، طبيعي، گياه‏شناسي، طب، ادبيات، تاريخ، دين و فلسفه به رشته تحرير درآمده‏اند. وي سرانجام در 2 رجب سال 440ق در 78 سالگي در غزنين درگذشت. در جمهوري اسلامي ايران، 13شهريور، به پاسداشت مقام‏علمي آن يگانه‏روزگار، به نام ابوريحان‏بيروني مزين شده‏ است.

لقب ابوریحان بیرونی از کجا آمده است؟ - ایسنا

ابوریحان بیرونی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

ابوریحان بیرونی - دانشنامه‌ی اسلامی

زندگینامه ابوریحان بیرونی | آسمونی

زندگینامه ابوریحان بیرونی - برترینها

ابوریحان بیرونی - دانشنامه رشد

ابوریحان بیرونی - ویکی‌گفتاورد

ابوریحان بیرونی کیست؟


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۰ | 20:15 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(2)

از قادسیه تا كحيله

چون اهل بيت گرام و حرم امام (عليه السلام) را با سرهاى شهدا به شام غم انجام بردند در هر منزلى از منازل و مرحله ‏اى از مراحل كرامتى ظاهر و برهانى باهر گشت كه اسباب تنبه بعضى و باعث هدايت جمعى گشت ليكن بر شقاوت اشقياء مى‏افزود چنانچه خداوند در قرآن فرموده : ولا يزيد الظالمين الاخسارا بل لم يزدهم الاطغيانا و غرورا. روزى كه از كوفه بيرون آمدند منزل اول قادسيه بود از آنجا اهل بيت را حركت دادند. قال ابو مخنف: و ساروا بالروس الى شرقى الجصاصة ثم عبروا تكريت از طرف شرقى جصاصه با اسراء و سرها روان شدند تا عبور به كنار شهر تكريت نمودند به عامل تكريت نوشتند كه بايد به استقبال ما بيائى و زاد و توشه از براى لشگر و علوفه از براى چهارپايان سپاه بياورى ما جمعيت زياديم و مامور از جانب ابن زياديم و با ما است سر بريده حسين بن على (عليه السلام) كه در كربلا كشته‏ ايم و سر او را براى يزيد مى‏بريم حاكم تكريت چون نامه مطالعه نمود حكم كرد تدارك سيورسات و آذوقه نمايند و جمعيت به استقبال بروند، جمعيت زيادى بيرون شهر رفته و علمهاى سرخ و زرد به جلوه در آوردند بوق و نقاره زدند شهر را آئين بستند مردم بى دين از هر جانب و مكان رو به استقبال آوردند چون فريقين به يكديگر برخوردند بشارت و مباركباد گفتند و تماشائيان از سر نورانى امام (عليه السلام) مى‏پرسيدند و جواب هذا رأس الخارجى مى‏شنيدند اتفاقا در ميان آن جمعيت مردى بود نصرانى كه كيش ترسا و آئين مسيحا داشت و از كوفه آمده بود و گفت ويلكم انى كنت فى الكوفة من در كوفه بودم نام صاحب اين سر خارجى نبود مى‏گفتند سر حسين بن على بن ابيطالب عليهما السلام است همان على كه مدتى در كوفه سلطنت داشت و بر ما امير بود و مادرش فاطمه زهرا عليها السلام و جدش محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله و سلم) است اين سر پسر اوست مردم بفكر فرو رفتند نصرانيها چون اين خبر را شنيدند رفتند ناقوسهاى خود را برگرفتند بنا كردند به ناقوس زدن رهبانان در كنيسه‏هاى خود را بستند و لعنت و نفرين در حق قاتلان حضرت مى‏كردند و مى‏گفتند الها معبودا انا برئنا من قوم قتلوا ابن بنت نبيهم . اى خداى ما و اى سيد ما ما بيزاريم از قومى كه پسر فاطمه دختر پيغمبر خود را مى‏كشند. خبر به لشگر رسيد كه نصارى شورش كرده‏ اند و نزديك است مردم ديگر را به شورش در آورند سپاه ترسيدند فلم يدخلوها و رحلوها عن تكريت داخل شهر تكريت نشدند از همانجا رو به راه نهادند تا رسيدند به اعسا از آنجا نيز گذشتند به دير نصرانى عروه رسيدند از آنجا هم عبور كردند رسيدند به صليتاء و از آنجا هم گذشتند تا آنكه رسيدند به وادى النخله شب را در وادى النخله بسر بردند. ابو مخنف مى‏نويسد: سپاه كفرآئين پسر اسراء را از آن منزل كوچ دادند و طى منازل و قطع طريق كردند تا رسيدند به ارمينا و در آنجا توقف ننمودند و ساروا حتى وصلوا الى بلد يقال لبنا عبور كردند تا آنكه رسيدند به بلد لبنا آن بلد معموره بود پرجمعيت مقابل است با مدينه مرشاد شيخ طريحى عليه الرحمه مى‏نويسد اهل بيت را به مرشاد بردند و نيز ابو مخنف مى‏نويسد به لبنا على اى نحو كان چون اسيران خونين دل را بدان منزل رسانيدند خبر به شهر لبنا دادند جمعيت آن شهر بيرون آمدند فخرجت المخدرات من خدورهن و الكهول و الشبان ينظرون الى رأس الحسين (عليه السلام) و يصلون عليه و على جده و ابيه و يلعنون من قتله الخ مرد و زن از صغير و كبير و پير و جوان حتى مخدرات پشت پرده بيرون آمدند و نظر بر سر مطهر نورانى امام حسين (عليه السلام) مى‏كردند و صلوات بر او و پدر و جدش مى‏فرستادند و لعنت بر قاتلان حضرت مى‏نمودند و نيز لشگر را فحش و دشنام مى‏دادند و مى‏گفتند يا قتلة اولاد الأنبياء اخرجوا من بلدنا اى كشندگان اولاد انبياء از شهر ما بيرون رويد اينجا نمانيد آن سپاه روسياه چون اين واقعه بشنيدند فرستادند آن شهر را خراب كردند و رحلوا من لبنا از آنجا كوچ كردند و ساروا حتى و صلوا الى الكحيلة.

دستی ازدیوارباقلم آهنین

در اولین منزلی که در آن مأموران ابن‌زیاد که حامل سر مبارک امام حسین علیه‏‌السلام بودند، از مرکب‌های خود فرود آمدند، مشغول می‌گساری و عشرت شدند، ناگهان دستی از دیوار پدیدار شد و با قلمی از آهن این چند بیتی را با خون بر دیوار نوشت: اترجو امة قتلت حسینا شفاعة جده یوم الحساب. (آیا امتی که حسین را کشتند امید شفاعت جد او را دارند در روز حساب ؟!») با مشاهده این صحنه عجیب، آنان برخاسته و آن سر مقدس را ترک کرده و پا به فرار گذاشتند، و سپس بازگشتند (بحار الانوار 45/305). و ابن حجر در صواعق به همین کیفیت مطلب فوق را نقل کرده است (صواعق المحرقه 192) و باز می‏‌گوید که: این شعر را 300 سال قبل از بعثت خاتم النبیین (ص) بر سنگی نوشته یافتند، و نیز در یکی از کنیسه‏‌های رومیان این اشعار نوشته شده بود و کس ندانست در چه زمانی نوشته شده است ؟!  [أترجو امة قتلت حسينا - شفاعة جده يوم الحساب . آيا آن رژيم و آن گروه زشت كردار و خودكامه اي كه حسين عليه السلام را كشته اند، اميد شفاعت نياي گرانقدرش را در روز رستاخيز و روز حسابرسي دارند؟! . فلا والله ليس لهم شفيع - و هم يوم القيامة في العذاب . نه، به خداي سوگند كه براي چنين مردم تاريك انديش و شقاوت پيشه اي شفاعتگري نخواهد بود؛ و آنان در روز رستاخيز در عذاب سهمگين خدا گرفتار خواهند بود. و قد قتلوا الحسين بحكم جور - و خالف حكمهم حكم الكتاب . آن تبهكاران روزگار، حسين عليه السلام را به فرمان ستم و ستمكاران كشتند و فرمان و كارشان مخالف فرمان قرآن و آورنده ي قرآن بود. «معالي السبطين، ج 2، ص 126» . و نيز از بزرگان قبيله ي «بني سليم» آورده اند كه: آنان براي پيكاري با روميان به سرزمين آنان تاختند و در آن جنگ به عبادتگاهي وارد شدند و ديدند كه بر سينه ي ديوار آن، همين شعر نگاشته شده است! أترجو امة قتلت حسينا... آيا جامعه و مردمي كه حسين را كشته اند، باز هم اميد شفاعت نياي گرانقدر او را دارند؟ نه، به خداي سوگند براي آنان شفاعتگري نخواهد بود؛ و آنان در روز رستاخيز در عذاب خواهند بود! جهادگران با خواندن اين شعر غرق در حيرت شدند و از راهبان دير پرسيدند كه اين شعر را چه زماني، و چه كسي نوشته است؟ آنان گفتند: سيصد سال پيش از بعثت پيامبر شما، اين شعر بر اين ديوار نوشته شده بود! «عبدالرحمن بن مسلم» از پدرش آورده است كه گفت: ما در پيكاري با روميان به برخي از شهرهاي آنان وارد شديم و در نزديكي فلسطين بر عبادتگاهي از عبادتگاه هاي مسيحيان گذرمان افتاد. بر ديوار آن عبادتگاه نوشته اي را ديدم و از مردمي كه به زبان رومي آشنا بودند، خواستيم تا آن نوشته را براي ما بخوانند و ترجمه كنند. هنگامي كه آنان خواندند و ترجمه كردند، ديديم اين گونه است: أترجو امة قتلت حسينا... و نيز در كتاب «ياقوت» از «عبدالله صفار» آورده است كه: ما در يكي از جنگ ها به جنگاوران دشمن حمله برديم و ضمن درهم كوبيدن و تار و مار ساختن آنان، گروهي را به اسارت گرفتيم كه در ميان اسيران، پيري از خردمندان مسيحيان بود. ما آن پير خردمند را بسيار گرامي داشتيم و با او رفتاري شايسته و نيكو پيشه ساختيم. او ضمن سخنانش به ما گفت: پدرم از پدرانش نقل مي كرد كه آنان حدود سيصد سال پيش از بعثت پيامبر اسلام در نقطه اي از سرزمين هاي روم به حفاري مشغول بوده اند كه با تخته سنگي بزرگ روبرو مي گردند. هنگامي كه خاك ها را از روي آن كنار مي زنند، مي بينند بر روي آن به زبان فرزندان «شيث» نوشته شده است: أترجو أمة قتلت حسينا... «بحار، ج 44، ص 224»] . قمقام زخار 544. و مجلسی رحمه الله در بحار 45/236 از طبری نقل کرده است که حاملان سر مقدس امام، در اولین منزل که به شام می‏‌رفتند صدای نوحه فرشتگان را شنیدند: "ای کسانی که به نادانی خود، حسین را کشتید! بشارت باد شما را عذاب و شکنجه؛ همه اهل آسمان شما را نفرین کنند از پیامبر و فرشته و دیگر طوایف؛ شما بر زبان سلیمان و موسی و عیسی صاحب انجیل لعنت شده‏‌ اید") . و سلیمان بن یسار گفته است: سنگی را یافتند که بر آن نوشته شده بود: "لا بد ان ترد القیامة فاطمه و قمیصها بدم الحسین ملطخ ویل لمن شفعاؤه خصمائه و الصور فی یوم القیامة ینقخ (بی گمان فاطمه علیها السلام در روز محشر خواهد آمد در حالی که پیراهن او به خون حسین آغشته است؛ وای بر کسی که شفیعان او دشمنانش باشند، هنگامی که روز قیامت در صور دمیده شود»)".

خرابه و دیر نزدیک فرات

نیاز به آب و تراکم شهرها و روستا ها در حاشیه فرات، باعث شد تا کاروان مسیر خویش را از کنار فرات انتخاب کند. گزارش آن است که به دیری از نصاری که احتمالا مخروبه بود، رسیدند. فرماندهان و سربازان برای استراحت و صرف غذا متوقف شدند و به خوردن و آشامیدن شراب و شادی پرداختند. سرها را از صندوق بیرون آوردند و دست به دست گرداندند. سلیمان بن مهران اعمش می گوید: در طواف کعبه بودم، دیدم مردی می گرید و می گوید اللهم اغفرلی و انا اعلم انک لا تغفر. گفتم چرا چنین می گویی؟ پاسخ داد: من یکی از چهل نفری بودم که سر حسین(ع) را به شام می بردند. وقتی به اولین منزل بر دیر نصارا رسیدیم، سر را بر نیزه کردیم و به طعام نشستیم. ناگهان دستی پیدا شد و با قلمی آهنین بر دیوار نوشت: اترجوا امة قتلت حسینا     شفاعة جده یوم الحساب . بسیار ترسیدیم. یکی از ما تصمیم گرفت دست را بگیرد اما دست ناپدید شد. در برخی روایات، وقتی از راهب پرسیدند گفت: 500 سال قبل از بعثت پیامبر شما، این جمله نگاشته شده است. (در برخی اقوال 300 سال) این ابیات را به خط سریانی نیز نقل کرده اند.

نزدیک قادسیه

منزلگاه قادسیه همان سرزمین مشهور عراق است که جنگ میان سپاهیان اسلام و یزدگرد سوم ساسانی رخ داد. قادسیه در 15 فرسنگی کوفه است. در این منزل ام کلثوم با آه و اندوه این اشعار را زمزمه کرد: «در کتابهای معتبر تاریخی از بانوی بزرگوار ما حضرت زینب (س)، در طول این راه سخنی و یا خطبه ای نقل نشده است. البته در پاره ای از نقلهای غیر معتبر آمده است که آن مکرمه در قادسیه چند شعر به صورت مرثیه خوانده است مانند: ماتَتْ رِجالی وَ أَفْنَی الدَّهْرُ ساداتی - وَزادَنی حَسَراتٍ بَعْدَ لَوْعاتی - یسَیروُنا عَلَی الاقْتابِ عارِیهً - کَأنَّنا بَینَهُم بَعْضَ الغْنَیماتِ - عَزَّ عَلَیکَ رَسُولَ اللَّهِ ماصَنَعُوا - بِأَهْلِ بَیتِکَ یا نُورَالبَرِیّاتِ . مردانم كشته شدند و روزگار، بزرگانم را به كام مرگ كشيد و پيوسته حسرت‌ها و اندوه‌هاي مرا افزون‌تر مي‌گرداند. ما را بر شتران بي‌محمل سوار كردند چنان كه گويا ما در ميان آنها غنيمت جنگي هستيم. اي رسول خدا(ص) بر تو دشوار است كه مي‌بيني با ما اين گونه رفتار مي‌كنند. [زندگاني حضرت فاطمه زهرا(س) و دختران آن حضرت ، زینب عقیله بنی هاشم، ص: ۹۲]. در این منزل ام کلثوم با آه و اندوه این اشعار را زمزمه کرد:  ماتت رجالی و افنی الدهر ساداتی - و زادنی حسرات بعد لو عاتی - یسیرونا علی الاقتاب عاریة - کاءننا بینهم بعض الغنیمات - عزّ علیک رسول الله ما صنعوا - باهل بیتک یا نور البریات . مردان ما را کشتند و روزگار، بزرگان را از ما گرفت و اندوه و سوزش ما را افزود. مردان پستی که می دانستند ما دختران رسول خدا هستیم بر ما هجوم آوردند و ما را بر شتران برهنه سوار کردند. گویی ما غنایم برای آنان بودیم.

ای رسول خدا، بر تو سخت و سنگین است کاری که کردند. ای گروه، شما کافر به رسول خدا شدید. وای بر شما ای گمراهان کافر.». آیا این سروده از ام کلثوم است یا نوعی زبان حال که شاعری سروده و بعدها به ام کلثوم منسوب شده است، جای تامل دارد.

نُخَیْله

اولین منزل اسرای کربلا، نُخیله بود؛ منطقه ای که امیرمؤمنان علی(ع) بارها در آن جا بودند؛ از جمله هنگام حرکت به سوی صفین ونهروان که درآن فرودآمده ونمازگزاردند.[معجم البلدان،ج 5، ص 278]

متن کامل را در لینک زیر مشاهده فرمائید

http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm

چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(8)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(7)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(6)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(5)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(4)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(3)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(2)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(1)

متن کامل را در لینک زیر مشاهده فرمائید

http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۰ | 20:15 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شهادت "حضرت امام زين ‏العابدين"(ع) امام چهارمِ شيعيان بنا به روايتي (25محرم94 يا 95 ق)

شهادت "حضرت امام زين ‏العابدين"(ع) امام چهارمِ شيعيان بنا به روايتي (94 يا 95 ق) تاريخ دقيق شهادت امام سجاد(ع) مشخص نيست ولي روايت 25 محرمِ سال 94 هجري سندّيت بيشتري دارد. مدت عمر آن حضرت پنجاه و هفت سال و طول امامت آن بزرگوار سي و چهار سال و اندي مي‏باشد. آن حضرت به دست هِشام‏ بن عبدُالمَلِك در زمان خلافت وليدبن عبدالملك مسموم گرديدند و در كنار مرقد مطهر عموي بزرگوارش، حضرت امام حسن‏ مجتبي(ع) در قبرستان بقيع به خاك سپرده شدند. حضرت امام زين‏ العابدين(ع) پس از واقعه‏ي پرشور كربلا، به همراه ديگر افراد خاندان اهل‏بيت(ع) به كوفه و شام برده مي‏شوند. ايشان به همراه عمّه‏ي بزرگوار خود، حضرت زينب كبري(س) رسالت حسيني را با افشاي ماهيت دستگاه فاسد اموي و معرفي راه پاك ثاراللَّه به عنوان مسير صحيح به سوي نجات، كامل مي‏كنند. آن امام بزرگوار پس از رسوا ساختن حكام جور در مجلس عبيداللَّه بن زياد و يزيد بن معاويه، به مدينه باز مي‏گردند و لحظه ‏اي از زنده نگاه داشتن واقعه‏ي عاشورا باز نايستادند.

شهادت حضرت "امام زين العابدين(ع)" به روايتي (12محرم95 ق) بوده است که قبلا در 12محرم توضیح داده شده است

شهادت "حضرت امام زين ‏العابدين"(ع) امام چهارمِ شيعيان بنا به روايتي (25محرم94 يا 95 ق) بوده است - حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) در تاریخ پنجم شعبان سال ۳۸ هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود، پدر بزرگوار او امام حسین (علیه‌السلام) و مادر او شهربانو، از شاهزادگان ایرانی است. وقایع مهمی که در دوران عمر شریفِ آن حضرت و امامت او رخ داد یکی واقعه کربلا در سال ۶۱ هجری قمری بود که منجر به اسارت آن بزرگوار به همراه خاندان اهل بیت (علیهم‌السلام) شد.[۱۳]  [۱۴]  . و دیگری واقعه حرّه در سال ۶۲ هجری قمری بود که در مدینه واقع شد.[۱۵]  [۱۶]  [۱۷] . امام سجاد و زین العابدین : (۳۸- ۹۵ق)، چهارمین امام شیعیان. مدت امامت وی ۳۴ سال بود. امام سجاد(ع) در واقعه کربلا حضور داشت؛ ولی به علت بیماری، در جنگ شرکت نکرد. لشکر عمر بن سعد پس از شهادت امام حسین(ع) او را همراه اسیران کربلا به کوفه و شام بردند. خطبه امام سجاد در شام باعث آگاهی مردم از جایگاه اهل بیت شد. واقعه حره، نهضت توابین و قیام مختار در زمان امام سجاد(ع) روی داد. مجموعه ادعیه و مناجات امام سجاد(ع) در کتاب صحیفه سجادیه گرد آمده است. رسالة الحقوق، شامل ۵۰ حقّ از حقوق خدا و بندگان، مردم و حاکمان، والدین و فرزندان، همسایگان و ... از آثار اوست.

بنابر روایات شیعه، امام سجاد(ع) به دستور ولید بن عبد الملک با سمّ به شهادت رسید. مدفن وی در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) است. کنیه امام سجاد(ع)، ابوالحسن، ابوالحسین، ابومحمّد،‌ابولقاسم و ابوعبداللّه گزارش شده[۹] و القاب وی، زین العابدین، سیدالساجدین، سجاد، ذو الثفنات، هاشمی، علوی، مدنی، قرشی، علی‌اکبر است.[۱۰] امام سجاد(ع) در زمان خویش به نام‌های «علی‌الخیر»، «علی‌الاصغر» و «علی‌العابد» شهرت داشته است.[۱۱] امامت امام سجاد(ع) با شهادت امام حسین(ع) در عاشورای سال ۶۱ قمری آغاز شد و تا زمان شهادتش، یعنی سال ۹۴ قمری یا سال ۹۵ قمری ادامه داشت. مدت امامت او را ۳۴ سال گفته‌اند.[۲۴] . امام سجاد(ع) جانشین و وصی حسین بن علی(ع) است.[۲۵] در احادیث نقل شده از پیامبر(ص) درباره اسامی امامان شیعه هم نام امام سجاد(ع) در میان امامان آمده است.[۲۶] متکلمان شیعه مانند شیخ مفید، برتری علمی و عملی وی بر دیگران پس از پدرش را نخستین دلیل بر امامت وی دانسته‌اند.[۲۷] . پس از مراجعت از اسارت، مواریث امامت را از ام‌سلمه تحویل گرفت، چنان که در روایات آمده که امام حسین (علیه‌السلام) قبل از حرکت به سمت مکه این مواریث را به ام‌سلمه سپرد،[۱۲۷]  . مواریث امامت به دست امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) رسید و این، از جمله اموری است که در منابع اهل سنت هم بدان تصریح شده است.[۱۲۸]  [۱۲۹] . امامت حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) از لحظه شهادت پدر بزرگوارشان در کربلا یعنی عصر روز دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری آغاز شد. اما بالنسبه به مدت استمرار این امامت پربرکت در بین مورخین، اتفاق نظر وجود ندارد، گروهی آن را تا سال ۹۴ هجری قمری دانسته و گروه دیگری آن را تا سال ۹۵ هجری قمری می‌دانند. بنابراین مدت امامت حضرت ۳۴ سال و یا ۳۵ سال بوده است. آن حضرت بعدازشهادت در قبرستان بقيع در كنار قبر مطهر عمويش امام حسن‌مجتبي علیه‌السلام به خاك سپرده شد.[۲۱] . تاریخ دقیق شهادت امام سجاد(ع) روشن نیست؛ برخی آن را سال ۹۵ق[۱۲] و برخی دیگر ۹۴ق دانسته‌اند.[۱۳] درباره روز درگذشت امام سجاد(ع) هم اختلافاتی وجود دارد؛ از جمله شنبه[۱۴] ۱۲ محرم،[۱۵] و ۲۵ محرم.[۱۶] گزارش‌های دیگری نیز از جمله ۱۸،[۱۷] ۱۹، و ۲۲ محرم در منابع دیده می‌شود.[۱۸] . سن امام هنگام شهادت ۵۷ سال گفته شده است.[۲۱] .

سالروز شهادت امام زین العابدین علیه السلام بر شیعیان آن حضرت تسلیت...

نحوه شهادت امام سجاد (ع) پس از واقعه کربلا

شهادت امام زین العابدین علیه السلام

امام سجاد علیه‌السلام - ويکی شيعه

شعر-حضرت سجّاد زین العابدین


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۲ شهریور ۱۴۰۰ | 20:10 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

قتل "محمد امين" به دستور برادرش "مأمون" در جنگ بين سپاهيان دو طرف (25محرم198ق)

قتل "محمد امين" به دستور برادرش "مأمون" در جنگ بين سپاهيان دو طرف (198ق) هارون در زمان حيات خود، پسر خويش محمد، ملقب به امين را كه مادرش زبيده بود،جانشين خود قرار داد و پسر ديگرش عبداللَّه مامون را كه بزرگتر از امين و از مادري كنيز و ايراني بود وليعهد امين قرار داد. پس از مرگ هارون، امين به خلافت رسيد و پنج سال خلافت كرد و برادرش را از ولايتعهدي خلع نمود. مأمون كه درخراسان امارت داشت به كمك ايرانيان عليه برادرش قيام كرد و سرانجام طاهربن حسين ذواليمينين را به بغداد فرستاد و طاهر، امين را كشت و سرش را به مرو منتقل كرد. از آن زمان خلافت عباسي به مامون منتقل شد.

امین، ششمین خلیفه عباسی پسر هارون الرشید و مادرش‌ام جعفر زبیده، دختر جعفر بن منصور، است. او در شوال سال ۱۷۰ق. در بغداد زاده شد.[۱] و در حکومت پدر عهده دار اداره عراق و شام و مغرب شد و برادرانش مامون و مؤتمن نیز بر قسمت‌های مرکزی و شرقی قلمرو گسترده پدرشان حکومت می‌کردند.[۶]  [۷]  به رغم درایت و کاردانی بیشتر مامون نسبت به امین و اعتراف پدرش به این نکته، امین با نفوذ مادرش و دیگر بزرگان خاندان عباسی[۸]  [۹]  و به دلیل آن که مادر مامون کنیزی ایرانی بود، به عنوان ولیعهد اول هارون برگزیده و برای او از مردم بیعت گرفته شد.[۱۰]  [۱۱]

جنگ بین امین و مأمون معروف به فتنهٔ چهارم، به مجموعه حوادث و اتفاقاتی گفته می‌شود که بین سال‌های ۱۹۵ تا ۱۹۸ ه‍. ق، بر سر جانشینی هارون‌الرشید، خلیفهٔ عباسی، میان مدعیان اصلی خلافت، امین و مأمون، دو فرزند ارشد هارون، روی داد و در نتیجهٔ آن برای مدتی قسمت غربی و شرقی خلافت عباسی، در ستیز و کشمکش پنهان و سرانجام آشکار با یکدیگر قرار گرفتند. در این سلسله درگیری‌ها، مأمون تحت حمایت خراسانیان، در قلمرو خویش به مرکزیت مرو به برپایی و حفظ استقلال سیاسی اقدام کرد و امین نیز با حمایت مردم عرب و به‌خصوص خاندان بنی‌هاشم و ابناء دولت عباسی در مرکز و غرب خلافت، به پایتختی بغداد، به مقابله با برادر خویش پرداخت.

امین (خلیفه عباسی) - دانشنامه‌ی اسلامی

جنگ امین و مأمون - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

امین (خلیفه) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

امین عباسی - ویکی فقه

مأمون

مأمون - ويکی شيعه

مأمون - دانشنامه‌ی اسلامی

مأمون - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

حکایت فرزند گمنام هارون الرشید

قاسم بن هارون - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

آقازاده‌ای که منصب حکومتی را قبول نکرد!

قاسم بن هارون الرشید عباسی - ویکی فقه

هارون الرشید - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

هارون الرشید - دانشنامه‌ی اسلامی

هارون الرشید - دانشنامه رشد

هارون عباسی - ويکی شيعه

هارون الرشید - ویکی فقه

هارون الرشید


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۲ شهریور ۱۴۰۰ | 20:8 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(1)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام

منازلى كه كاروان اهلبیت امام حسین علیه السلام بين كوفه و شام سير نمودند با سه احتمال

احتمال نخست: راه بادیه

کوفه، در عرض جغرافیایىِ حدود 32 درجه و دمشق، در عرض جغرافیایىِ حدود 33 واقع است. این، بدان معناست که مسیر طبیعى میان این دو شهر، تقریبا بر روى یک مدار، قرار دارد و نیازى به بالا رفتن و پایین آمدن بر روى زمین، جز در حدّ کسرى از یک درجه نیست. بر روى این مدار، راهى واقع بوده که به «راه بادیه» مشهور بوده است. این مسیر، کوتاه ترین راه بین این دو شهر است و حدود 923 کیلومتر [خط مستقیم 867 کیلومتر] مسافت داشته است. مشکل اصلى این راه کوتاه، گذشتن آن از صحراى بزرگ میان عراق و شام است که از روزگاران کهن، به «بادیة الشام» مشهور بوده است. این مسیر، براى افرادى قابل استفاده بوده که امکانات کافى (بویژه آب) براى پیمودن مسافت هاى طولانى میان منزل هاى دور از همِ صحرا را داشته اند، هر چند، گاهى شتاب مسافر، او را وادار به پیمودن این مسیر مى کرده است. گفتنى است در صحراها، شهرهاى بزرگ، وجود ندارند؛ امّا این به معناى نبودن راه یا چند آبادى کوچک نیست.

احتمال دوم: راه کناره فرات

فرات، یکى از دو رود بزرگ عراق است که از ترکیه سرچشمه مى گیرد و پس از گذشتن از سوریه و عراق، به خلیج فارس مى پیوندد. کوفیان، براى مسافرت به شمال عراق و شام، از کناره این رود، حرکت مى کردند تا هم به آب، دسترس داشته باشند و هم از امکانات شهرهاى ساخته شده در کناره فرات، استفاده کنند. گفتنى است لشکرهاى انبوه و کاروان هاى بزرگ که به آب فراوان نیاز داشتند، ناگزیر از پیمودن این مسیر بودند. [لشکر امیر مؤمنان علیه السلام هم براى نبرد صفّین، همین مسیر را پیمود] . این مسیر، ابتدا از کوفه به مقدار زیادى به سوى شمال غرب مى رود و سپس از آن جا به سوى جنوب، بر مى گردد و با گذر از بسیارى از شهرهاى شام، به دمشق مى رسد. این راه، انشعاب هاى متعدّد داشته و با طول تقریبى 1190 تا 1333 کیلومتر، جاى گزین مناسبى براى راه کوتاه، امّا سختِ بادیه بوده است. مجموع این راه و راه بادیه را مى توان به یک مثلّث، تشبیه کرد که قاعده آن، راه بادیه است.

احتمال سوم: راه کناره دجله

دجله، دیگر رود بزرگ عراق است و آن نیز مانند فرات، از ترکیه سرچشمه مى گیرد؛ امّا از شام نمى گذرد و درگذشته، براى رفتن به شمال شرق عراق، از مسیر کناره آن، استفاده مى کرده اند. این راه، مسیر اصلى میان کوفه و دمشق، نبوده است و باید پس از پیمودن مقدار کوتاهى از آن، کم کم به سمت غرب پیچید و پس از طىّ مسیر نه چندان کوتاهى، به راه کناره فرات پیوست و از آن طریق، وارد دمشق شد. این مسیر را مى توان سه ضلع از یک مستطیل دانست که ضلع دیگر طولىِ آن را راه بادیه و سه ضلع یاد شده آن را: مسافت پیموده شده از کوفه به سمت شمال، راه پیموده شده به سمت غرب، و راه پیموده شده به سمت جنوب ـ که بازگشت به بخشى از مسیر پیموده شده قبلى است ـ، تشکیل مى دهند. از این رو، از همه راه هاى دیگر، طولانى تر است و طول آن، حدود 1545 کیلومتر است. این راه را «راه سلطانى» نامیده اند.

سید بن طاووس می‌‏گوید: چون یزید بن معاویه نامه عبیدالله را دریافت کرد و بر مضمون آن اطلاع یافت، پاسخ آن نامه را فرستاد و به عبیدالله بن زیاد فرمان داد که سر امام حسین علیه‏‌السلام و سرهای یاران آن حضرت را به همراه زنان و کودکان به شام بفرستد. ابن زیاد محفر بن ثعلبه را خواند و آن سرهای پاک و اهل بیت آن حضرت را به او سپرد، و او آنان را همانند اسیران کفار در حالی که اهالی شهرها به تماشای ایشان و سرهای مبارک می‏‌پرداختند، به شام برد(مشهور بر سر زبان‌ها، زجر بن قیس(با جیم) است ولی صحیح، زحر بن قیس می‏‌باشد). امام محمد باقر(ع) فرموده است: از پدرم علی‌بن‌الحسین علیه‏‌السلام پرسیدم که چگونه او را از کوفه به شام حرکت دادند؟! فرمود: مرا بر شتری که عریان بود و جهاز نداشت سوار کردند و سر مقدس پدرم حسین علیه‏‌السلام را بر نیزه‏‌ای نصب کرده بودند و زنان ما را پشت سر من بر قاطرهائی که زیراندازی نداشت سوار کردند، و اطراف و پشت سر ما را گروهی با نیزه احاطه کرده بودند، و چون یکی از ما می‏‌گریست با نیزه به سر او می‏‌زدند! تا آنکه وارد دمشق شدیم(بحار الانوار 45/145).

عبيدالله بن زياد مخذول سر مطهر حضرت امام (عليه السلام) را به زحر بن قيس داده به شام فرستاد و بدنبال آنها حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) را زير غل جامعه قرار داده و دست به گردن بسته با مخدرات مانند اسيران كفار بر شتران برهنه سوار كرده روانه داشت به قولى عبدالله بن ربيعه الحميرى يا عمرو بن ربيعه يا ربيعة بن عمر و الحميرى و به قول ابن عبد ربه الغاز بن ربيعة الجرشى گويد: من نزد يزيد بن معاويه نشسته بودم ناگاه زحر در آمد يزيد هراسان گفت: ماورائك يا زحر؟ گفت: اميرالمومنين را به فتح و نصرت بشارت باد، ورد علينا الحسين بن على فى ثمانية عشر من اهل بيته و ستين رجلا من شيعته، فبرزنا اليهم فسئلناهم ان لوينزلوا على حكم الامير عبيدالله او القتل فاختاروا القتال فغدونا عليهم مع شروق الشمس، فاحطنا بهم من كل ناحية حتى اذا اخذت السيوف مأخذها من هام القوم، جعلوا يلوذون بالاكام و الحفر كمالا ذالحمام من صقر، فوالله ما كان الاجزر جزور اونومة قائل، حتى اتينا آخرهم فهاتيك اجسادهم مجردة و ثيابهم مرملة و خدودهم معفره، تصهرهم الشمس و تسفى عليهم الريح، زوارهم العقبان و الرخم بقاع سبسب. امام با هيجده نفر از اهل بيت و شصت كس از اصحاب خود بيامدند و ما نيز جانب آنها شتافته نخست گفتيم كه حكم ابن زياد را اطاعت كنيد يا جنگ را آماده باشيد، البته تن به ذلت نداده مهياى قتال شدند دو ساعت كه از روز بر آمد از هر طرف بتاختيم و تيغ‏ها به كار برديم، چندان كه كسى خواب نيمروز كند يا قصابى شترى بكشد همه را از دم شمشير گذرانيديم، اكنون بدن‏ها در آن بيابان برهنه و بر خاك افتاده و روى‏ها به خون آغشته، از تابش آفتاب همى گدازد و بادها خاك خون آلود بر آنها همى پراكند، كس به زيارتشان جز مرغان نرود. يزيد اندكى سر بزير افكنده آگاه سر برداشت و گفت: قد كنت ارضى من طاعتكم بدون قتل الحسين، اما لوانى صاحبه لعفوت عنه از اطاعت شما بدون كشتن امام خشنود بودم و اگر به جاى ابن زياد بودم البته از او در مى‏گذشتم. مرحوم مفيد در ارشاد مى‏نويسد: پس از آنكه عبيدالله بن زياد مخذول سر مطهر امام (عليه السلام) را به شام فرستاد فرمان داد بانوان و كودكان را مهياى سفر به شام كرده و دستور ويژه‏اى راجع به حضرت امام سجاد (عليه السلام) داد مبنى بر اينكه روى غلى كه بر گردن آن امام همام بود غل ديگرى قرار دادند و سپس جملگى را به دنبال رؤس مطهره همراه با محفر بن ثعلبه عائذى و شمر بن ذى الجوشن روانه نمود كاروان بانوان و اطفال همه جا طى طريق نموده تا به جماعتى كه حامل رؤس مطهره بودند ملحق شدند.

مأمورین عمر سعد مطابق نقشه های امروزی، از سرزمین چهار دولت «عراق، سوریه، لبنان و ترکیه» عبور کرده اند و این مسیر طولانی را هم مستقیم طی نکرده اند؛ بلکه با حرکتی مارپیچ، رنج این سفر اجباری را بر اهل بیت رسول الله| بیشتر نموده اند؛ به گونه ای که بارها به خاک ترکیه امروزین وارد و از آن خارج شدند.. [تهیه کننده : حجة السلام سیدمحمد باقری پور 20محرم سال 1398] متن کامل را در لینک زیر مشاهده فرمائید

http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm

چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(8)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(7)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(6)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(5)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(4)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(3)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(2)

مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(1)

متن کامل را در لینک زیر مشاهده فرمائید

http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۲ شهریور ۱۴۰۰ | 19:18 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
تاريخ : جمعه ۱۲ شهریور ۱۴۰۰ | 19:17 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

وقایع بین راه کوفه تاشام  
راهب و سر مبارک حضرت علیه السلام
اشعاری ازباقری پوردررابطه باقصه دیرراهب
دیرراهب درمسیرشام بود - كاندرآن یك راهبی خوشنام بود
یك شب آنجااهلبیت مصطفی - باگروه شامیان بی حیا
دركناردیرراهب ماندگار - جملگی تن خسته وحال فكار
راس شاه دین حسین بن – علی روی نیزه همچنان خورمنجلی
دركنارصومعه بنهاده شد - حاملِ سربهرخواب آماده شد
نیمه شب نوری زِسرساطع شده - آنچنان گوئی كه خورطالع شده
راهب ازآن نوردرآن نیمه شب - درتحیرگشته واندرعجب
سربرون كردازدرون دیرخویش - دیدجمعی خسته باحال پریش
یك سری برنیزه دیداما چه سر – بود زیباهمچنان قرص قمر
میرودنوری بسوی آسمان - گشته ازنورش منوركهكشان
گِرداوباشد ملائك درطواف - آنچنان كه حاجیان گِردِ مَطاف
یك نهیبی زد شمایان كیستید - دركناردیرمن ازچیستید
این سرِبالای نی ازآنِ كیست - باچنین شوكت به نی ازآنِِ چیست
یك نفرگفتاكه ماموریم ما - چونكه ماموریم معذوریم ما
این سرِبالای نی باشد حسین - بوده ازبهرنبی نوردوعین
لیك چون گشته مخالف بایزید - كشته شد باخنجروتیغ وحدید
میبریم اینك سرش راسوی شام - تاكه برگیریم انعامی تمام
گفت راهب امشب این قرص قمر - میدهیدش برمنِ خونین جگر
بدره زردارم آن مال شما - باشداین ازبخت واقبال شما
زربداد ودرعوض آن سرگرفت - زنده بود وزندگی ازسرگرفت
برد سررادردرون صومعه - كرد با اوگفتگوبی واهمه
توكه باشی ای سرِدورازبدن - كه شدی دورازعزیزان ووطن
كی ترا ای سرزتن كرده جدا - باچه جرمی اینچنین گشتی فدا
جد توباشد كه وبابت چه كس - كاینچنین باشی توبی فریاد رس
گفت آن سربهرِراهب درجواب - مادرم زهراعلی ام هست باب
من كه باشم مصطفی رانورعین - نام من ای راهبا باشد حسین
جد من پیغمبرآخرزمان - آن شفیع این جهان وآن جهان
من كه بی تقصیروبی جرم وگناه - كشته ی شمرلعین تبت یداه
درلبِ آب فرات وتشنه لب – شد سرم ازتن جدا یاللعجب
جسم من مانده بدشت كربلا - راس من بینی بروی نیزه ها
اهلبیت من اسیرشامیان - اززنان وخواهران وكودكان
جمله همراه سرم دراین دیار - معرض دید صغاروهم كبار
میبرندم شام درنزد یزید - اینچنین ظلمی دراین عالم كه دید
آن سرِپاك حسین شد روضه خوان - گشت راهب بهرِ اوگریه كنان
راهب سر امام حسین علیه السلام را گرفت و ده هزار درهم به کفار پول داد و سر را در اتاق خود برد و شنید که صدائی به او می گوید : خوشا به حالت و خوشا به حال کسی که قدر و حرمت این شخص را بشناسد . راهب سر را بالا برد و عرض کرد خدایا بحق حضرت عیسی علیه السلام امر کن که این سر با من سخن بگوید ناگهان از سر صدائی شنیده شد که : یا راهِبْ اَی شَئٍ تُرید ای راهب چه چیز می خواهی؟ راهب پرسید : تو چه کسی هستی؟ حضرت در جواب فرمود : اَنَا بنُ مُحَمَّدِ المُصطَفی وَ اَنَا بنُ عَلی المُرتَضی وَ اَنَا بنُ فاطِمَهُ الزَّهراء وَ اَنَا المَقتوُلُ بِکَربَلاء اَنَا المَظلوُم اَنَا العَطشان
پس سر مبارک حضرت ساکت شد ، راهب صورت خود را به صورت حضرت چسبانید و عرض کرد صورتم را از صورت تو بر نمی دارم تا به من بگوئی شفیع تو هستم روز قیامت . سر مبارک حضرت فرمود : باید به دین جدم برگردی . راهب گفت : اشهد ان لااله الا الله اشهد ان محمد رسول الله ...
سپس حضرت به او وعده شفاعت روز قیامت را داد .
ناگهان راهب صداهائی شنید ...

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر نوشته حجة الاسلام سیدمحمدباقری پورجلددوم]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۲ شهریور ۱۴۰۰ | 19:16 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

درگذشت فيزيكدان شهير دكتر "محمود حسابي" پدر فيزيك نوين ايران (12شهریور1371 ش)

درگذشت فيزيكدان شهير دكتر دكتر محمود حسابي در سال 1281 شمسي از پدر و مادر تفرشي، در تهران ديده به جهان گشود. پدرش از سادات و سفير كبير ايران در بغداد و سپس شامات بود كه به همراه خانواده‏اش به بيروت نقل مكان كرد ولي پس از مدتي بدون خانواده‏اش به ايران بازگشت و از آن پس، استاد با فقر و تنگدستي، تحصيلات خود را ادامه داد. او از ابتدا تا پايان تحصيلات عالي، همواره حايز رتبه نخست در ميان همدرسان بود. دكتر حسابي همزمان با فراگيري دروس در مدرسه، فراگيري و خواندن گنجينه‏هاي معارف اسلامي و ايراني پرداخت. وي انديشمندي بود كه تنها به يك رشته از علوم و فنون بسنده نكرد و از سن 17 سالگي موفق به اخذ مدارج عالي تحصيل گرديد. از جمله اين مدارك علمي مي‏توان به كارشناسي ادبيات، علوم، مهندسي راه و ساختمان، معدن، برق، زيست‏شناسي و دكتراي فيزيك اشاره كرد. او به زبان‏هاي رايج دنيا مانند عربي، انگليسي، آلماني و فرانسه، آشنايي كامل داشته و با زبان‏هاي سانسكريت، لاتين، يوناني، پهلوي، اَوِستا، تركي و ايتاليايي و روسي نيز آشنا بود. دكتر حسابي تنها شاگرد ايراني آلبرت انيشتين بود و علاوه بر استاد با دانشمندان معروف دنيا مانند: برتراند راسل و آندره ژيد ارتباط علمي داشت. دكتر حسابي پايه‏گذار ده‏ها مركز علمي، صنعتي، فرهنگي و خدماتي در كشور بود كه عبارتند از: دانشسراي عالي، اولين ايستگاه هواشناسي، اولين بيمارستان خصوصي ايران، دانشكده فني و دانشكده علوم دانشگاه تهران، نخستين رصدخانه براي پيگيري اطلاعات ارسالي از ماهواره‏ها، مؤسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران، انجمن موسيقي ايران و فرهنگستان زبان ايراني و.... . ايشان همچنين مدير عامل شركت ملي نفت ايران و نيز وزير فرهنگ در دولت دكتر محمد مصدق بود. معروف‏ترين تئوري علمي دكتر حسابي، نگره بي‏نهايت بودن ذرات است كه بالاترين نشان كشور فرانسه را براي ايشان به ارمغان آورد. استاد حسابي انسان آزاده‏اي بود و همواره در صحنه تحقيق و تدريس و خدمت حضور داشت و به ترتيب هفت نسل دانشجو و استاد تا سن 90 سالگي پرداخت. نام‏هاي ايراني، ديدگاني فيزيك، فيزيك حالت جامد مجموعه معادل‏هاي فارسي اصطلاحات فيزيك، فرهنگ حسابي و رساله توانايي زبان فارسي بخشي از تأليفات اوست. در سال 1366 در كنگره شصت سال فيزيك ايران، از خدمات دكتر حسابي به عنوان پدر فيزيك نوين ايران، قدرداني گرديد و در سال 1990 به عنوان مرد علمي سال جهان و مرد بين المللي 1991 انتخاب شد. پروفسور محمود حسابي سرانجام در دوازدهم شهريور 1371 ش در نود سالگي و هنگام معالجه بيماري قلب در بيمارستان دانشگاه ژنو بدرود حيات گفت. پيكر وي با حضور بسياري از شاگردان و دانش‏دوستان بر حَسَب وصيتش در تفرش به خاك سپرده شد.

زندگینامه دکتر حسابی - آفتاب

تحقیق - دكتر محمود حسابي

پدر علم فیریک ایران - دانشنامه رشد

دکتر محمود حسابی - جزیره دانش

زندگینامه دکتر محمود حسابی - آسمونی

محمود حسابی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

دکتر پرفسور محمود حسابی کیست؟ - باشگاه خبرنگاران

خلاصه ای از زندگی و فعالیت های پروفسور حسابی - تبیان


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۲ شهریور ۱۴۰۰ | 19:13 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شهادت جهادگر ضد استعمار انگليس "رييسعلي دلواري" (12شهریور1294 ش)

شهادت جهادگر ضد استعمار انگليس "رييسعلي دلواري" (1294 ش) رييسعلي فرزند رييس محمد در سال 1261 ش در دهستاني از توابع بوشهر به دنيا آمد. او در عصر مشروطيت، جواني 24 ساله، بلند همت، شجاع، در صدق و صفا كم مانند و در حب وطن و توكل به خدا، ضرب المثل بود. اگرچه سواد و معلومات كافي نداشت، اما پاكي و سرشت و صفات حميده او زبانزد اطرافيان بود. رييسعلي بعد از اين كه قواي اشغالگر انگليس بوشهر را به تصرف خود درآوردند، با شجاعتي وصف‏ناپذير به مقابله با تجاوزگران پرداخت و شكست‏هاي سنگيني بر آنان وارد كرد. پس از اشغال بوشهر در رمضان سال 1333 ق، نيروهاي انگليسي قصد تصرف دلوار را مي‏كنند. محلي كه پيش از آن، چند بار سربازان انگليسي به آنجا يورش برده و هر بار طعم تلخ شكست را چشيده بودند. رييسعلي همراه با ياران خود، عليه اشغالگران وارد نبرد شده و نيروهاي متجاوز را كه قريب به پنج هزار نفر بودند، تار و مار مي‏كند. قيام مردم تنگستان بر روي هم هفت سال به طول انجاميد و در اين مدت، دليران تنگستان، دو هدف عمده را دنبال مي‏كردند: پاسداري از بوشهر، دشتستان و تنگستان به عنوان منطقه سكونت خود و جلوگيري از نفوذ قواي بيگانه به درون سرزمين ايران و دفاع از استقلال وطن. رييسعلي دلواري اين آزاده دلاور، سرانجام در حين مبارزه با دشمنان اسلام و ايران در دوازدهم شهريور 1294 ش برابر با 23 شوال 1333 ق در 33 سالگي، از پشت مورد هدف گلوله فرد خائني قرار گرفت و به شهادت رسيد.

۱۲ شهریور سالروز شهادت رئیسعلی دلواری و روزملی مبارزه با استعمار

12 شهریور روز شهادت رئیسعلی دلواری و روز مبارز ملی مبارزه ملی ...

رییس‌علی دلواری سمبل مبارزه ایرانی در مقابل استعمار است - ...

نگاهي به زندگينامه شهيد رئيسعلي دلواري - خبرگزاری علم و ...

آغاز گفتمان مقاومت اسلامی با شهادت رئیسعلی دلواری - ...

رییس‌علی دلواری سمبل مبارزه ایرانی در مقابل استعمار است

روز شهادت رئیسعلی دلواری، روز مبارزه با استعمار انگلیس ...

رئیسعلی دلواری؛ ‌‌بزرگمردی که انگلیس را به زانو درآورد- ...

سالروز شهادت رئیس علی دلواری | خبرگزاری صدا و سیما

عکس/ آرامگاه رئیسعلی دلواری کجاست؟ - مشرق نیوز

در مورد رئیسعلی دلواری در ویکی تابناک بیشتر بخوانید

رئیس‌علی دلواری - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مقبره رئيسعلي دلواري در وادي السلام |

شهادت رییسعلی دلواری - روزنامه تعادل

رئیسعلی دلواری کیست؟ - جهان نيوز

رئیسعلی دلواری - ويکی شيعه

درباره رییسعلی دلواری - ایرنا



تاريخ : جمعه ۱۲ شهریور ۱۴۰۰ | 19:11 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

·  فصل پانزدهم : فرستادن عبیدالله مخذول روس مطهر و اهل بیت امام (علیه السلام) را از کوفه خراب به شام تار

·  منازلی که کاروان اسراء بین کوفه و شام سیر نمودند

·  واقعه منزل کحیله

·  واقعه منزل جهنیه

·  واقعه منزل موصل

·  واقعه منزل نصیبین

·  واقعه بعد از شهر نصیبین

·  واقعه شهر حلب

·  وقایعی که در راه شام اتفاق افتاد ولی مکان آنها معلوم نشده

·  واقعه دیر راهب

·  واقعه دیگر در بین راه کوفه و شام

·  رسیدن لشگر کفرآئین پسر زیاد به شهر سرمدین

·  واقعه منزل حرّان

·  واقعه منزل اندرین(99)

·  واقعه معرّه النعمان

·  واقعه شیزر

·  واقعه کفرطاب(102)

·  واقعه سیبور

·  واقعه منزل حماة(103)

·  واقعه شهر حمص

·  واقعه بعلبک

·  واقعه صومعه راهب

·  واقعه عسقلان(104)

·  رسیدن سپاه کفرآئین پسر زیاد مخذول به چهار فرسخی شام و خبر دادن از ورود اهل اهل بیت(علیه السلام) به یزید پلید


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۰ | 10:36 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

عمليات كوچك شهيد رجايي و باهنر در حميديه، به طور مشترك(10شهریور1360ش)

عمليات كوچك شهيد رجايي و باهنر در حميديه، به طور مشترك(1360ش)

عمليات كوچك شهيد رجايي و باهنر در حميديه، به طور مشترك(1360ش) محل نبرد : غرب سرپل ذهاب شرح عملیات : پس از عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا و ریاست جمهوری ، سپاه و ارتش با همکاری یکدیگر برای اجرای چند عملیات بزرگ جهت بیرون راندن عراق از خاک ایران آماده می شدند . اما انفجار دفتر نخست وزیری و شهادت رجایی و باهنر (رئیس جمهور و نخست وزیر وقت) موجی از شادی در جبهه دشمن به همراه داشت و فرماندهان جهت جلوگیری از تضعیف روحیه نیروهای ایران مصمم به اتخاذ هرچه سریعتر شیوه تهاجم شدند . در همین راستا دو عملیات به طور همزمان در جنوب سوسنگرد و غرب سرپل ذهاب با نام شهیدان رجایی و باهنر اجرا گردید . عملیاتی که در جنوب سوسنگرد اجرا شد هرچند محدود بود ، موقعیت استراتژیک خوبی برای نیروهای ایران در جبهه کرخه کور فراهم کرد . اما عملیات غرب سرپل ذهاب با هدف تکمیل اهداف عملیات بازی دراز و همچنین آزادسازی ارتفاعات کوره موش و قراویز در شمالغرب سرپل ذهاب اجرا گردید که با وجود موفقیت اولیه با مقاومت عراق و اجرای پاتک های سنگین حفظ ارتفاعات آزاد شده میسر نگردید .

عمليات كوچك شهيد رجايي و باهنر (1360ش)-10 شهریور - انهار

عمليات كوچك شهيد رجايي و باهنر در حميديه، به طور مشترك ...

عملیات شهیدان رجایی و باهنر - خبرگزاری دفاع مقدس

عملیات رجایی و باهنر - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

عملیات رجایی و باهنر - آوینی


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۰ | 10:25 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

دستور حمله آلمان به لهستان توسط آدولف هيتلر (9شهریور 1318 ش)

دستور حمله آلمان به لهستان توسط آدولف هيتلر ( 1318 ش)آدولف هيتلر در پارلمان آلمان نطقي ايراد نمود و به بهانه اينكه لهستان در مرزهاي آلمان دست به تجاوز زده و در واقع به علت اينكه پيشنهادهاي آلمان را درباره الحاق دالان دانزيك به آلمان پذيرفته دستور حمله به لهستان را صادر كرد.

حمله ماشین جنگی آلمان به لهستان و شروع یک ...

جنگ جهانی دوم - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

جنگ جهانی دوم - تاریخ ایران و جهان

بلیتسکریگ - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

(تصاویر) آلبوم جنگ‌جهانی‌دوم؛ آغازجنگ(1) - فرارو

حمله آلمان نازی به لهستان - نازی سنتر

نبرد لهستان-حمله آلمان به لهستان


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۹ شهریور ۱۴۰۰ | 19:10 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |