رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری ( 26 جمادی الاول 1443 )
• درگذشت "ابن طيفور" نويسنده و شاعر عرب(280 ق)
ابوالفضل احمدبن ابي طاهر طيفور بغدادي معروف به ابن طيفور اديب و كاتب عرب و ايراني الاصل و اهل خراسان، در سال 204 ق در بغداد زاده شد. پس از گذراندن مقدماتِ تحصيل، در بغداد به كتابت اشتغال يافت و در اين شهر با بسياري از مشاهير علم و ادبِ آن زمان آشنا شد. از آن جا كه ابن طيفور، اهل ذوق ...
• قتل "تگودار احمد" ايلخان مسلمان مغول(683 ق)
تگودار پس از به سلطنت رسيدن در سال 681 ق، بر اثر معاشرت با مسلمانان، به دين اسلام درآمد و خود را سلطان احمد خواند. تگودار چون متدين به دين اسلام بود، با پادشاه مصر صلح كرد، اما ارغون و ديگر شاهزادگانِ مغول، اين امر را بهانه ساخته، توطئهاي عليه تگودار به راه انداختند و سر به طغيان ...
• رحلت محقق كبير و فقيه شهير "ميرزا محمد حسين ناييني" مرجع و زعيم حوزه و مجاهد دوران مشروطه(1355 ق)
آيت اللَّه ميرزا محمدحسين ناييني در سال 1277 ق در شهر نايين به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى حوزوي خود را در زادگاه خويش گذراند و در هفده سالگي به شهر اصفهان هجرت كرد و سپس در سال 1303 ق به عراق رفت. ميرزاي ناييني در آغاز ورود به عتبات، پس از زيارت بارگاه ملكوتي امام علي(ع) راهي سامرا ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
تظاهرات خونين مردم مشهد و ديگر شهرها در اعتراض به رژيم پهلوي (10دی1357ش)
تظاهرات خونين مردم مشهد و ديگر شهرها در اعتراض به رژيم پهلوي (1357ش) در روز دهم دي ماه 1357، مردم مشهد در حين تظاهرات ضد رژيم، به چند كلانتري، انجمن ايران و آمريكا و نيز به منزل چند مستشار آمريكايي حمله كردند. به دستور فرماندار نظامي مشهد، با تانك به مردم حمله شد و در نتيجه، طبق آماري كه روزنامهها منتشر كردند، دويست نفرشهيد و دو هزار نفرزخمي بر جاي ماند. در همان روز، در كرمانشاه، در زد و خورد مردم و مأموران انتظامي، يكصد نفر كشته و چهار صد تن ديگر زخمي شدند. در شهرهاي ملاير، همدان، لنگرود، اردبيل، رشت، شيراز، گرگان، لار، خرمآباد، قم، بروجرد، ورامين، بابل و پل دختر نيز تظاهرات قهرآميز مردم، صدها شهيد و كشته داد. همچنين در تهران مانند روزهاي گذشته، بين مردم و مأموران درگيري روي داد و چندين ساختمان دولتي به آتش كشيده شد.
مشهد، شهر شهادت | مناسبت ماه دی - تظاهرات خونین مردم مشهد در سال ...
نقش مشهد در انقلاب اسلامی - موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي
مشهد از مقاومت تا پیروزی: بررسی مبارزات علما و مردم مشهد از 1341 ـ 1357
نقش حوزه علمیه نواب در شکل گیری حرکت مردم مشهد در انقلاب ...
باشگاه اندیشه › یکشنبه خونین مشهد در آیینه خاطرات
خونین ترین روزهای انقلاب مشهد - تبلیغات و ارتباطات اسلامی
کشتار در خیابانهای مشهد - قدس آنلاین | پایگاه خبری - تحلیلی
در یکشنبه خونین مشهد چه گذشت؟ - بازگشت به پرتال
ایرنا - مروری بر وقایع دی ماه 1357 / روزهای خونین مشهد
روایت 4 شاهد عینی از «یکشنبه خونین مشهد» - تحلیلی مشــهد ...
روایت 4 شاهد عینی از «یکشنبه خونین مشهد» - تی نیوز
انقلاب اسلامی :: دیماه خونین نقطهی عطف انقلاب اسلامی در مشهد
حوزه نیوز :شورآفرینی مردم و روحانیت برای پیروزی انقلاب
مزار شهدای یکشنبه خونین مشهد در بهشت رضا علیه السلام
مزار شهدای یکشنبه خونین مشهد در بهشت رضا علیه السلام
حضور درخشان علما و حوزه مشهد در انقلاب اسلامی - شبکه اجتهاد
سایت جماران - نقش علمای مشهد در انقلاب اسلامی
نقش رهبر انقلاب در روابط میان علما و روشنفکران؟ | پرسمان ...
خبرگزاری رسا:نقش رهبر معظم انقلاب در مبارزات انقلابی مشهد
يادي از 10 دي- يکشنبه خونين سال 57 در مشهد - السلام عليك يا ...
۹ و ۱۰ دی ماه ۵۷ مشهد از زبان شاهدان عینی - قدس آنلاین | پایگاه ...
10 دی 1357گُلهایی که پاسخشان گلوله بود - روزنامه مردم مشهد ، ...
تظاهرات خونین مردم مشهد و دیگر شهرها در 10 دی 1357 - ایبنا | ...
9 و 10 دی ماه 57 مشهد از زبان شاهدان عینی- اخبار استانها - اخبار ...
خونین ترین روز مشهد - شهرداری منطقه 8 مشهد - شهرداری مشهد
ایبنا - تظاهرات خونين مردم مشهد و ديگر شهرها در 10 دی 1357
یادی از واقعه خونین دهم دیماه 1357 مشهد - پایگاه خبری وبدا ...
روایت رهبر انقلاب از حادثه ای با 300شهید در مشهد+عکس - ...
حماسه نهم و دهم دی 57 مشهد - پایگاه اطلاع رسانی یاران رضا
روزنامه ابتکار - تظاهرات خونین مردم مشهد در آستانه انقلاب 57
حماسه نهم و دهم دی 57 مشهد - پایگاه اطلاع رسانی یاران رضا
همايش نقش مشهد در انقلاب اسلامی برگزار شد - IQNA
آن روزها | مسجد کرامت؛ مرکز مبارزه مشهد - khamenei.ir
ایرنا - مروری بر وقایع دی ماه 1357 / روزهای خونین مشهد
گزارشی تاریخی از وقایع یکشنبه خونین مشهد - خراسان
در یکشنبه خونین مشهد چه گذشت؟ - پرتال امام خمینی
قدرت نمایی بزرگ مردم مشهد در برابر رژیم پهلوی
آستان نیوز - در یکشنبه خونین مشهد چه گذشت؟
تاریخ شفاهی :: نقش مشهد در انقلاب اسلامی
پیشگامان انقلاب اسلامی در حوزه علمیه مشهد
رويدادهای سال 1357 - خونین ترین روز مشهد
از نواب صفوی تا شهید هاشمی نژاد؛
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی ( 10 دی 1400 )
شهادت "ثقةالاسلام ميرزا علي آقا تبريزي" توسط قواي متجاوز روس در تبريز (1290ش)
ميرزا علي آقا تبريزي معروف به ثقةالاسلام، در سال 1239 ش (رجب 1277 ق) در تبريز به دنيا آمد. وي در 23 سالگي راهي عتبات عاليات گرديد و در محضر شيخ محمد حسين فاضل اردكاني، ميرزا حبيباللَّه رشتي و شيخ زينالعابدين مازندراني در تكميل معارف اسلامي خود كوشيد تا به مقام اجتهاد نائل آمد. ثقةالاسلام ...
تظاهرات خونين مردم مشهد و ديگر شهرها در اعتراض به رژيم پهلوي (1357ش)
در روز دهم دي ماه 1357، مردم مشهد در حين تظاهرات ضد رژيم، به چند كلانتري، انجمن ايران و آمريكا و نيز به منزل چند مستشار آمريكايي حمله كردند. به دستور فرماندار نظامي مشهد، با تانك به مردم حمله شد و در نتيجه، طبق آماري كه روزنامه ها منتشر كردند، دويست نفرشهيد و دو هزار نفرزخمي بر جاي ...
تأسيس مجمع جهاني اهل بيت(ع) به دستور مقام معظم رهبري حضرت آيت اللَّه "خامنهاي" (1369ش)
مجمع جهاني اهل بيت(ع) در دهم دي ماه 1369، با هدف تجمّع شيعه، ايجاد رابطه بين جهان تشيع، رونق بخشيدن به حوزه هاي علميه شيعه، حل مشكلات شيعيان با ساير فِرَق اسلامي و استفاده از امكانات حقيقي و حقوقي اهل تشيع به وجود آمد. شكلگيري اين مجمع پس از حكم حضرت آيتاللَّه خامنهاي رهبر معظم ...
افتتاح راديو "سواحيلي" براي شرق و مركز آفريقا در صدا و سيما(1373ش)
رادیو سواحیلی در تاریخ 31دسامبر 1994 (10/10/1373 ) با هدف رساندن پیام انقلاب اسلامی به سرزمينهاي آفریقای شرقي ومرکزی فعاليت خودرا آغاز کرد. فعاليتهاي مختلف رادیو شامل برنامه های خبری، اقتصادی، سیاسی، مذهبی و اجتماعی می باشد،اين برنامه ها در کشورهای کنیا، تانزانیا، اوگاندا ، کنگو و ...
آغاز به كار شبكه سراسري مستقل راديو قرآن (1376ش)
در تاریخ 10/10/1376 همزمان با حلول ماه مبارک رمضان سال 1418 هجری قمری در محضر مقام معظم رهبری ، رادیو قرآن ،رسماً به عنوان یک شبکه سراسری 24 ساعته در خدمت قرآن دوستان میهن اسلامی قرار گرفت و دوران جدیدی از فعالیت قرآنی خویش را آغاز نمود .
شهادت شهید موسی عسکری (1362ش)
شهید موسی عسکری در سال ۱۳۴۰ش در خانوادهای مذهبی در روستای کوچکی بهنام دولابان واقع در استان کرمان دیده به جهان هستی گشود. مشهدی عبدل، پدر موسی، مداح اهل بیت (ع) بود. موسی چهار سال بیشتر نداشت که مادر خود را از دست داد و سرپرستی او و خواهر کوچکترش را زن بابای آنها عهدهدار شد. ...
جیمی کارتر رئیس جمهوری آمریکا در ادامه سفر تاریخی خود به چند کشور اروپائی و آسیایی وارد تهران شد.(1356ش)
در فرودگاه شاه و فرح از کارتر و همسرش استقبال نموده خوش آمد گفتند. از میان همراهان کارتر نام اشخاص زیر قابل ذکر است: سایروس ونس وزیر امور خارجه، برژینسکی مشاور امنیت ملی آمریکا و نیز اتوتون
در ساعت 9/30، تظاهراتی در دانشسرای راهنمایی تحصیلی بابل از سوی 40 نفر در اعتراض به بازداشت یکی از دبیران به نام آقای حسین صادق افراکتی برپا گردید.(1356ش)
این عده در ادامه اعتراض خود از رفتن به کلاس خودداری کردند و از دانشسرا خارج شدند؛ همچنین در ساعت 15، حدود 150 نفر دیگر از دانشجویان، به تبعیت از اقدامات دانشجویان وقت صبح، از شرکت در کلاس درس خودداری کردند و ضمن برپایی تظاهرات در محوطه دانشسرا، شعارهای «مرگ بر ساواک، پیروزی و آزادی ...
در ساعت 10/50، تظاهراتی در تهران در اعتراض به سفر کارتر به ایران، از سوی جمعیتی حدود 700 نفر از دانشجویان در خیابان تخت جمشید برپا گردید.(1356ش)
تظاهر کنندگان پلاکارد هایی به زبان انگلیسی و با مضمون آزادی زندانیان سیاسی و بازگشت امام به وطن با خود حمل می کردند. این عده با دخالت مأموران متفرق و دو نفر دستگیر شدند.
جمعیتی حدود 400 نفر از دانشجویان ایرانی، در اعتراض به سفر پرزیدنت کارتر به ایران، تظاهراتی در مقابل کاخ سفید برپا کردند.(1356ش)
تظاهر کنندگان، کارتر را سلطان بادام زمینی می خواندند. دانشجویان ضمن سردادن شعار «مرگ بر کارتر» و «مگر بر شاه »، اوراقی از سوی فدراسیون دانشجویان ایرانی در امریکا توزیع کردند که در آنها از حقوق بشر به عنوان یک تبلیغات توخالی یاد شده بود.
قانون اصلاح قانون تقسيمات كشور به تصويب رسيد. (1316ش)
به موجب اين قانون كشور ايران به ده استان و 49 شهرستان و 290 بخش تقسيم شد و هر بخش مركب از چندين دهستان است
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی ( 31 دسامبر 2021 )
• تولد "گوتفريد بورْگر" شاعر و اديب برجسته آلماني (1747م)
گوتفريد آگوسْتْ بورْگِر، شاعر معروف آلماني، در 31 دسامبر 1747م در آلمان به دنيا آمد. بورگر از همان دوران جواني با انواع مصائب و حوادث دست به گريبان بود و اين ناكاميها كه تا آخر عمر دامنش را رها نكرد، تاثيري مستقيم در آثار او و در نتيجه در ادبيات آلمان قرن هجدهم بر جاي گذاشت، به طوري ...
• تولد "آرتور كريستين سن" شرقشناس برجسته دانماركي (1875م)
آرتور كريستين سَن، مستشرق دانماركي در 31 دسامبر 1875م در كپنهاك، پايتخت دانمارك به دنيا آمد. وي در دوران تحصيل در دوره متوسطه به زبانشناسي و امور مشرق علاقهمند گرديد و پس از فراگيري زبان فرانسه و لاتين و تاريخ، به آموختن زبانهاي فارسي، عربي، سانسكريت و تركي پرداخت. كريستين سن پس ...
• تولد "آندره وِزالْيوس" پزشك و جراح بلژيكي (1514م)
آندرياس وساليوس يا آندره وزاليوس در 31 دسامبر 1514م در بروكسل در بلژيك به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات متوسطه، وارد دانشگاه شد و در رشته پزشكي فارغالتحصيل گرديد. وزاليوس از آن پس، در حالي كه بيشتر از بيست سال نداشت، به استادي دانشگاه رسيد و به تدريس پرداخت. با اين حال، وي مايل به ...
• تولد "هانري ماتيس" نقاش معروف فرانسوي (1869م)
هانري ماتيس، نقاش فرانسوي در 31 دسامبر 1869م در فرانسه به دنيا آمد. وي پس از طي دروس متوسطه، به خواست پدرش براي تحصيل حقوق به پاريس رفت ولي به جاي حقوق، به نقاشي روي آورد. ماتيس پس از رسم تابلوهاي متعدد، اولين نمايشگاه آثار هنري خود را در 27 سالگي برپا كرد و حتي يكي از آثارش را دولت ...
• قتل "گريگوري راسپوتين" شخصيت مرموز دربار تزاري روس (1916م)
گريگوري افيموويچ نوويخ معروف به راسپوتين، دهقان زادهاي روسي بود كه در 12 مه سال 1872م به دنيا آمد. وي از همان ابتداي سنين جواني به حرفه جادوگري و پيشگويى روي آورد و توانست با استفاده لباس كشيشي، به دربار تزار نيكلاي دوم، پادشاه روسيه راه يابد. راسپوتين طي سالهاي حضور در دربار، ...
• استعفاي "بوريس يلتسين" از رياست جمهوري روسيه (1999م)
بوريس يِلْتْسين، اولين رئيس جمهور روسيه پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق در اول فوريه 1931م در منطقه اورال روسيه در خانوادهاي تهيدست به دنيا آمد و پس از اخذ ديپلم به حزب كمونيست پيوست. ترقي بوريس در حزب كمونيست به كندي صورت گرفت چرا كه علاقهاي به فعاليتهاي حزبي نشان نميداد ...
• اختراع کبریت (1827م)
اولین کبریت شیمیایی در سال ۱۸۲۷ میلادی توسط «جان واکر» اختراع شد. این کبریتها چوبهای باریکی بودند که سرهای آنها نخست گوگردی شده و سپش در کلرات پتاسیم و رصن و گوگرد اکسیژنه آغشته میشد و در آخر در محلول اسید سولفوریک فرو برده میشد. در سال ۱۸۳۰ میلادی شارل سوریای فرانسوی کبریت ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای میلادی
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری ( 25 جمادی الاول 1443 )
• درگذشت "ابن يعيش" اديب و عالم عرب در حَلَب(643 ق)
ابوالبقا يعيش بن علي بن يعيش معروف به ابن يعيش، اديب نحوي و از بزرگان نحو و فنون عربي است. او در شهرهاي حَلَب، موصل و دمشق، نحو و حديث آموخت و پس از تكميل مراحل تحصيلي به تدريس مشغول شد. شهرت ابن يعيش بيشتر در علم نحو بود و شاگردان بسياري از محضر درس اين عالم بزرگ، كسب فيض كردند و ...
• درگذشت "نورالدين علي بن عبدالعالي عاملي" عالم بزرگ شيعه(938 ق)
ابوالقاسم نورالدين علي بن عبدالعالي عاملي ميسي معروف به ابن مفلح از بزرگان و متبحرين علماي شيعه قرن دهم هجري است كه با محقق كرَكي معاصر و از اساتيد شهيد ثاني ميباشد. وي عالمي محقق و زاهد و عابد و به عَلاّمةُ العُلَما معروف بود. شرح جعفريهي محقق كَرَكي و شرح صِيَغُ العُقود و الايقاعات ...
• رحلت استاد برجسته ي حوزهي علميه ي قم، آيت اللَّه "ميرزا محمد فيض قمي" (1370 ق)
ميرزا محمدفيض قمي از نوادگان ملا محسن فيض كاشاني در سال 1293 ق در شهر قم به دنيا آمد. وي پس از فراگيري مقدمات و سطوح حوزه در قم و تهران، براي تكميل تحصيلات خود راهي عتبات عاليات گرديد و از محضر علامه سيد محمدكاظم يزدي طباطبايى، آخوندملا كاظم خراساني، آقا شيخ فتحاللَّه اصفهاني و سيد ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
روز بصیرت و میثاق امت با ولایت(نهم دی)
روز نهم دي ماه روز بصيرت و ميثاق امت با ولايت است و مردم آگاه و با شعور ایران با حضور هشيارانه خود در صحنه علاوه بر حفظ پايه هاي نظام اسلامي و دفاع از ارزش ها و اهداف عاشورایی، با دشمنان ولايت فقيه كه از اركان مهم اين نظام است به مبارزه پرداختند و رهنمودها و روشنگري هاي مقام معظم رهبري از عوامل اصلي ظهور حماسه 9 دي و حضور ميليوني مردم در صحنه دفاع از ارزش هاي انقلاب و نظام است. بي ترديد آنچه در نهم ديماه 1388اتفاق افتاد حماسه اي به يادماندني در تاريخ 32ساله انقلاب بود. ملت بزرگ و عاشورايي ايران اسلامي صحنه پرشكوهي را در تاريخ انقلاب رقم زد و خواب را از چشم گستاخانه فتنه گران ربود و سد بزرگي را در مقابل آنان ايجاد كرد و اين حركت ملي درسي براي اهل ترديد و عبرتي براي تصميم سازان فتنه شد كه اگر بخواهند با آرمان هاي يك ملت و انديشه هاي برآمده از خون شهدا و رهبري،به گستاخي حرمت شكني كنند،با خشم عاشورايي آنان روبرو خواهند شد. بدون شك تعظيم و نكوداشت سالگرد اين حماسه تاريخي در شرايط حساس امروز بسيار لازم و حياتي است و موجب تعظيم شعائر اسلامي و بيعت مجدد با آرمان هاي نظام مقدس جمهوري اسلامي،امام راحل(ره)و مقام معظم رهبري (مدظله العالي)مي باشد. امروز هوشیاری و بیداری ملت ایران سلاحی برنده در مقابل هجمه های دشمنان داخلی و خارجی است و گرامیداشت این روز بزرگ بسیار اثر بخش و مهم است.
حماسه 9 دي
ملاک، حال فعلی افراد است
روایت یک دیدار ویژه دراوج فتنه
نهم دی روز محو فتنه و فتنه گران
نهم دی، باطل السحر فتنه 88 | اتاق خبر 24
تظاهرات ۹ دی ۱۳۸۸ - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
چرا روز 9 دی 1388 حماسه نامیده شد؟ - راه دانا
در روز 9 دی 88 چه گذشت؟ +تصاویر - مشرق نیوز
فتنه 88 و حماسه 9 دی در کلام امام خامنهای - راسخون
حماسه 9 دی در کلام مقام معظم رهبری - باشگاه خبرنگاران
در روز 9 دی 88 چه گذشت؟ +تصاویر - پایگاه خبری تحلیلی ...
حماسه مردمی نهم دی آبی بر آتش فتنه ۸۸ بود/ لزوم بصیرت ...
سالروزحماسه9دی ، روز بصيرت وميثاق امت با ولايت - دانشگاه ...
حماسه 9 دی جلوه بصیرتافزایی و ولایتمداری مردم ایران است - ...
مرکز اسناد انقلاب اسلامی - نقشآفرینی هیئتهای مذهبی در حماسه ...
حماسه «نهم دی ماه» در کلام حضرت آیتالله خامنهای - khamenei.ir
چرا روز 9 دی 1388 حماسه نامیده شد؟ - شبکه اطلاع رسانی راه دانا
در خواست مردم در حماسه 9 دی 88 چه بود + تصاویر | اتاق خبر 24
چه وقایعی سیل خروشان مردم را به خیابان کشاند؟ / حماسه 9 دی
حماسه بهیاد ماندنی ملت در 9 دی؛ طنین "مرگ بر فتنهگر"از دیار ...
حماسه 9 دی در کلام مقام معظم رهبری - باشگاه خبرنگاران جوان
۹ دی، برائت ملت ایران از دشمنان فتنه گر و آری گفتن به نظام ...
حماسه 9 دی، روز بیداری ملت ایران در برابر توطئه های پنهان ...
بیست جمله طلایی راجع به «۹ دی» و «فتنه» - khamenei.ir
روز بصيرت و ميثاق امت با ولايت - دانشگاه علم و صنعت ایران
هر آنچه باید درباره حماسه مردم در 9 دی 88 بدانیم / تصاویر
سالروز حماسه 9 ديماه ، روز بصيرت و ميثاق امت با ولايت
مروری بر حماسهآفرینی مردم سراسر ایران در 9 دی 88
حادثه بینظیر ۹دی نمونهای از قدرت فکری مردم
تظاهرات ۹ دی ۱۳۸۸ - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
تحلیل سرداران سپاه ازحوادث 9دی 88 - ایسنا
در روز 9 دی 88 چه گذشت؟ +تصاویر - مشرق
رهبر انقلاب در آستانه سالروز حماسه ۹ دی
ارتباط 9 دی 88 با امروز چیست؟ - مشرق
فیشهای حماسه نهم دی - khamenei.ir
جستار - حماسه نهم دی - khamenei.ir
نقش وجایگاه روز9دی چیست؟-شفاف
چیستی حماسه نهم دی سال 1388
سران فتنه - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
فتنه 88
سران فتنه
ماجرای فتنه 88
فتنه ۸۸ - khamenei.ir
فیشهای فتنه ۸۸ - khamenei.ir
ماهيت فتنه 88 چه بود؟ - مشرق نیوز
شاخص ها و مولفه های بصیرت سیاسی
شرح ماجرا / شناخت فتنه ۸۸ - خبرگزاری رسا
چند پرسش بنیادین درباره فتنه ۸۸ - مشرق نیوز
فتنه ۸۸ به روایت تصویر - باشگاه خبرنگاران جوان
در روز عاشورای 88 چه گذشت؟ - خبرگزاری میزان
حماسه ۹ دی، رفراندوم ملی در دفاع از نظام و رهبری
فتنه ۸۸ کودتای از پیش طراحی شده بود - خبرگزاری حوزه
در روز 9 دی 88 چه گذشت؟ +تصاویر و شعارها - جهان نيوز
فتنه 88 : از شروع فتنه تا حوادث و نظر رهبری در مورد فتنه ...
سالروز حماسه 9 دی ماه، روز بصیرت و میثاق امت با ولایت، ...
خلاصه فتنه 88 کودتای مخملی برای براندازی نظام بود-اخبار ...
فیلم/ ارتباط فتنه ۸۸ با دوره نخستوزیری موسوی چیست؟ - ...
عاشورای ۸۸؛ اوج هتاکی فتنهگران/ لکه ننگی که عاشورائیان ...
هتک حرمتهای فتنهگران از چه تاریخی کلید خورد؟ - مشرق نیوز
آثار و تبعات دهگانه فتنه 88 بر جمهوری اسلامی ایران - مشرق نیوز
بزرگداشت حماسه ۹دی و سالگرد شهادت«سردار سلیمانی»ویژه ...
ریشههای فتنه ۸۸ و چگونگی شکل گیری حماسه نهم دی - پرسمان
جشنواره ملی مجازی حماسه تا حماسه ویژه حماسه ۹ دی (برائت از ...
فرهنگ نامه بصيرت - محمدی ریشهری، محمد - کتابخانه مدرسه فقاهت
بصیرت از دیدگاه آیات قرآنی و کلام رهبری - نمایش محتوایی بصیرت- صداو...
مؤلفهها و کارکردهای بصیرت از نگاه امام خامنهای در حوزه دفاع از ارزشها ومبانی
بصیرت از منظر نهج البلاغه - مجله حصون زمستان 1388 ، شماره 22 - سرمقاله; صبر و بصیرت - بصیرت و پاسداری از انقلاب اسلامی - ولایتمداری و بصیرت دینی - ضرورت بصیرت دینی برای نیروهای مسلح - بصیرت آفرینی قرآن - بصیرت دینی و راه های کسب آن - بصیرت دینی، عوامل و موانع - بصیرت دینی در قیام عاشورا - رابطه تقوا و بصیرت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
روایت یک دیدار ویژه در اوج فتنه
اشاره: سیام تیرماه ۱۳۸۸ کشور همچنان از التهابات پس از انتخابات ریاستجمهوری رنج میبرد. رسانههای بیگانه و بلندگوهای داخلیشان همچنان مشغول تردیدافکنی در اعتماد مردم و مشروعیت نظام هستند. در این شرایط، جمعی از فضلای حوزه علمیه دیداری با رهبر انقلاب دارند تا دیدگاههای خود در مورد انتخابات و مسائل کشور را بیپرده با ایشان در میان بگذارند. برای آنکه سخنان حضار صریح مطرح شود، جلسه از حضور دیگران خلوت شده بود. مشروح دیدار نیز در آن ایام منتشر نگردید و حتی خبر رسمی نیز از آن به بیرون درز نکرد. نظر به اهمیت این موضوع، مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، در کتابی تحلیلی-روایی دربارهی فتنه ۸۸ که حاوی بخشهایی از بیانات و مواضع منتشر نشدهی رهبر انقلاب اسلامی درباره فتنه است و به زودی روانه بازار میشود، با یکی از حاضران در این جلسه، گفتوگویی انجام داده است که نظر به اهمیت موضوع، بخشهایی از آن همزمان با سالگرد حماسهی نهم دیماه تقدیم مخاطبین محترم شده است.
شما در پایان تیرماه سال ۱۳۸۸ به همراه تعدادی از فضلای حوزه علمیه قم، با حضرت آیتالله خامنهای دیدار داشتید به عنوان مقدمه گفتوگو توضیح دهید چرا این دیدارانجام شد؟
رهبر معظم انقلاب از طرق مختلف با حوزه در ارتباط دو طرفه هستند. گاه این ارتباطها با واسطه و گاه بیواسطه است. یکی از روحانیونی که در این زمینه بسیار فعال هستند جناب آقای مروی {معاون امور حوزوی دفتر رهبری} است. ایشان در طول سال و بهطور مستمر با مراجع، علما و فضلای حوزه دیدار و جلسه دارند و ضمن رصد تحولات در موضوعات مبتلابه جامعه و نظام و حوزه با آنها رایزنی و مشورت میکنند و مسائل را به رهبر معظم انقلاب و یا دفتر ایشان منتقل میکنند.
جمعی که در آن تاریخ خدمت رهبر انقلاب رسیدند، بخشی از فضلای حوزه بودند که در ایام انتخابات ۸۸ و بعد از حوادث پیرامون آن، در درون حوزه به صوَری احساس مسئولیت میکردند و به دنبال نوعی راهکار برای حل مسائل بودند، بعضاً دیدارهایی را با برخی از مراجع ترتیب داده بودند؛ آن روزها حوزه بسیار محل آمد و شد گروههای مختلف بود و خیلی از مسائل داشت رقم میخورد. هر کس احساس میکرد که نقشی را باید ایفا کند و نمیشد ساکت و منتظر ماند. برخی از این دوستان از طریق نوشتن نامه خطاب به آقا و برخی از طریق آقای مروی و حتی مواردی از طریق دفتر، نظرات خود را در مورد مسائل پیشآمده مطرح کرده بودند. در این گفتوگوها و در آن نامهها بعضا تقاضای دیداری خدمت ایشان هم مطرح شده بود و این دیدار در پایان تیر ماه سال ۸۸ انجام شد. فضای جلسه چگونه بود؟
در آن نشست، فضا کاملاً یک فضای طلبگی بود؛ یعنی بحث مثل محیطهایی که طلبهها سرِ درس و بحث گفتوگو میکنند با حفظ احترام و شئونی که وجود داشت. اصولاً جلسه، جلسه رسمیای نبود. دوستان بعضاً هرچه به ذهنشان میرسید بیان میکردند. فضای گفتوگو بود؛ یعنی هیچ کدام از دوستان احساسشان این نبود که دارند یک کار رسمی میکنند؛ آمده بودند تا تحلیل خودشان را عرضه بکنند و بشنوند و بگویند؛ یعنی باز تحلیلشان نسبت به آنچه که از حضرت آقا میشنوند را هم بگویند. برگزاری جلسه به این شیوه، نظر فضلا بود؟
دو طرفه بود؛ یعنی هرچند این شیوه مورد نظر ما بود اما عامل تحقق گفتوگو، حضرت آیتالله خامنهای بودند. استقبال ایشان از این گفتوگو هم بسیار مناسب و خوب بود؛ یعنی دامن زد به اینکه بحث به همین ترتیب تا آخر ادامه پیدا بکند. ایشان دو نکته را بیان کردند که جلسه را از یک جلسه رسمی خارج و به جلسه استاد و شاگردی تبدیل کرد: نکته اول ایشان این بود که ما همیشه در حوزه پُز شما را میدهیم و به تلاشهای شما در جهت تعالی روزافزون نقش و جایگاه و کارکرد حوزه امیدواریم و هر نوع حمایتی از آن میکنیم. بر همین اساس نکته دومی که نقل به مضمون بر آن تاکید فرمودند این بود که هرچه میخواهد دل تنگتان بگویید.
جلسه در سه مقطع و سه بخش تقسیم میشد: بخش اول، تحلیلها و پرسشهایی بود که دوستان مطرح کردند، بخش دوم، پاسخی بود که آقا نسبت به مباحث مطروحه دادند و علاوه بر آن به منشاء مسائل پیشآمده پرداختند؛ و در بخش سوم هر کدام از دوستان دو مرتبه بر اساس پاسخی که ایشان دادند، اظهار نظر کردند. محورها یا مسائلی که مدنظر دوستان بود ـ اعم از اینکه تحلیل داشتند، یا شبهه و ابهام و پرسش ـ چه بود؟
مطلب نخست این بود که آیا ایشان در این انتخاباتی که واقع شده به دنبال یک جراحی و حذف جمعی هستند و یا اینکه یک رویکرد دیگری وجود دارد؟ البته نظر دوستان این بود که اگر اینطور چیزی هست گفتوگو دارند و قاعدتاً آنچنان که از رهبری حضرت امام (رضواناللّهتعالی) سابقهای وجود دارد و از پیشینهای که در فعالیتهای خود حضرت آقا بویژه در دوران اصلاحات هست، نه این چنین بوده و نه چنین توقعی میرود؛ و لذا واقعاً پرسش و ابهام بود. ابهام نه برای خود عزیزانی که آنجا بودند. این ابهامی بود که بعضا در سطح جامعه هم مطرح میشد و سؤالی بود که نیاز داشت پاسخش از خود رهبر معظم انقلاب شنیده بشود و ببینیم که چه رویکردی وجود دارد.
محور دوم این بود که به نظر دوستان برخی از مواضع و رفتارهای صورت گرفته در دولت آقای احمدینژاد یک نوع اختلال در مناسبات بین رهبری با جمعی از مراجع و بزرگان حوزه به وجود آورده است.
مسئله دیگری که اشاره شد، حضور یک جریان بیمنطق است که خیلی مواضع تند میگیرد و برخوردهای خشنی انجام میدهد که عملاً به سوی حذف برخیها پیش میروند؛ یعنی توقع دارند که یک برخورد حذفی و جراحیای نسبت به همه افرادی باشد که به نحوی در انتخابات ۸۸ به کاندیداهای غیرمنتخب رأی دادند یا در یک مسیر متفاوتی بودند و این برخوردهای نادرست گاه نسبت به شخصیتهای حوزوی دارد انجام میشود. درباره برخی رخدادهای نادرست و تشنجات بوجود آمده پس از انتخابات مانند مجتمع سبحان و کهریزک و درگیریهای خیابانی هم گفتوگویی صورت گرفت؟
بله. البته پیامدهای اجتماعی این حوادث غیرقابل دفاع و چگونگی مدیریت مسائل مرتبط با انتخابات مدنظر دوستان بود. چون آنچه که اثر اجتماعی دارد متن خود واقعه به تنهایی نیست. این فضایی است که ایجاد میشود و برداشتی است که جامعه از این مسأله میکند؛ از اصل تقلب که در جامعه داشت القاء میشد، تا این حوادثی که بعد اتفاق افتاده بود و عملکرد صداوسیما نسبت به این امر که احیاناً خوب مدیریت نمیشد و یا عملکرد نیروی انتظامی که باز ذهنیت جامعه را نسبت به حادثهای که داشت اتفاق میافتاد بیشتر مشوش میکرد. به ادعای تقلب اشاره کردید که بنیان شروع فتنه پس از انتخابات بر آن نهاده شد. چه مباحثی از سوی فضلا درباره ادعای تقلب مطرح شد؟
تقریباً این در ذهن دوستان کاملاً مسلّم بود که در انتخابات، تقلبی انجام نشده. به همین دلیل، عمدتا مسائل پیرامون انتخابات در جلسه مطرح شد و اتفاقاً این آقا بودند که بعد بحث را متوجه اصل مسأله انتخابات کردند و راجع به آن هم صحبتهایی مطرح کردند؛ یعنی ایشان در پاسخگویی ضمن اینکه نسبت به آن چند محور پاسخ گفتند، تحلیل خودشان را نسبت به مسائل اصلی و فرعی انتخابات بیان کردند. یعنی شما و دیگر فضلای قم چون ادعای تقلب را نادرست میدانستید در این جلسه به آن نپرداختید.
بله. بازگردیم به جلسه با رهبر معظم انقلاب. پاسخهای ایشان به مسائل مطرح شده چه بود؟
در مورد رابطه با مراجع، حضرت آقا به انواع ارتباطاتی که با مراجع دارند و آمد و شدهایی که وجود دارد و حتی روابط خصوصی و گرمی که با آنها دارند اشاره کردند و گفتند من نمیپذیرم که در این ارتباط مشکلی به وجود آمده باشد. درباره ادعای جراحی بخشی از نیروهای سیاسی و در نتیجه محدود شدن چتر رهبری چه نکاتی بیان کردند؟
ایشان نسبت به این مسأله خیلی صریح و شفاف نظراتشان را بیان کردند، البته توقع دوستان هم همین بود. ایشان نسبت به این مباحث وارد گفتوگو شدند و توضیح دادند که رویکرد و عملکردشان درگذشته چهطور بوده و الان هم چتر رهبری برای همه نیروهای انقلاب فراگیر است. البته اشاره کردند که در خصوص انقلاب و نظام با هیچ کس رودربایستی ندارند و اگر عدهای در برابر نظام اسلامی و مصالح مردم بایستند آنها هستند که خواسته یا ناخواسته خودشان را از زیر چتر رهبری خارج کردهاند. چه مصادیقی از گذشته بیان کردند؟
اشاره کردند بعد از رحلت امام و در آغاز دوران رهبریشان، یکی از پرچمداران یکی از دو جریان سیاسی فعال در کشور (به تعبیر آن روزها جناح راست) به نزد ایشان میروند و ضمن معرفی افرادی برای مسئولیتهای مختلف در دفتر رهبری، اعلام آمادگی میکنند که خودشان هم به عنوان مسئول دفتر رهبری فعال شوند. آقا ادامه دادند که من موافقت نکردم. منظورشان این بود که میخواستند دفتر رهبری تعلق به یک جناح خاصی نداشته باشد و اشاره کردند به افرادی که برای اداره دفتر انتخاب کرده بودند. گفتند: اینها در جناحبندیهای موجود، علقه خاصی نداشته و یا جامعه اینها را منتسب به یک جناح خاص نمیشناخت.
باز اشاره کردند به کار دیگری که انجام شد و فرمودند کسانی را که به عنوان جناح و جریان چپ شناخته میشدند ـ برای مثال از آقای موسوی خوئینیها نام بردند ـ به عنوان مشاور انتخابشان کردند و امکانات در اختیارشان گذاشتند. حتی وقتی آقای خوئینیها نظر رهبری درباره برخی افرادی که قرار بود با وی کار کنند را میپرسند، آقا به ایشان گفتند: هر کسی را شما خواستید بیاورید. البته اضافه کردند که وی چند سالی هم آمد و بعد نیامد. این جناح در آن شرایط بیشترین حملات را به آقای هاشمی رفسنجانی و دولت وی داشتند و از هیچ مخالفتی خودداری نمیکردند. در حالی که رهبر انقلاب از دولت آقای هاشمی حمایت میکردند؛ یعنی به رغم اینکه مواضع آنها را قبول نداشتند اما از حضور و فعالیتشان پشتیبانی میکردند.
اتفاقا موارد مشخصی را هم در این خصوص بیان کردند از جمله اینکه در اوایل دوران رهبریشان دو روزنامه سلام و جهان اسلام متعلق به جریان به اصطلاح چپ و منتقد و معترض سیاستها و عملکرد دولت آقای هاشمی بودند و برخیها بدنبال آن بودند تا با توصیه رهبری به مسئولان قضایی، این دو روزنامه تعطیل شود که ایشان با آن مخالفت کردهاند. به مورد دیگری هم اشاره کردند که مربوط به دوران وزارت ارشاد آقای خاتمی بود. در دولت اول آقای هاشمی؟
همان موقعی که گرایشهای اقتصادی باز آقای هاشمی مشخص شده بود. رهبر انقلاب برای ما نقل کردند که روزی به آقای خاتمی گفتهاند: حضور جریان سیاسی شما را لازم میدانم. من حضور دو جریان معتقد به انقلاب با سلایق مختلف سیاسی و اجتماعی را برای نظام لازم و مفید میدانم. همچنین ارتباطاتی را که با مجمع روحانیون داشتهاند یادآوری کردند و اینکه از ابتدای رهبریشان به مجمع روحانیون کمک مالی میکردهاند. جمعبندی شما از این بخش چیست؟
خلاصه بیانشان این بود که از ناحیه رهبری این مراقبت وجود داشته است و بنا بر این نبوده و نیست و در عمل هم اینگونه نشده که رهبری چتر حمایتیاش را نسبت به جریانهای در خط انقلاب و مردم پوشش ندهد. صحبتشان این بود که از ناحیه ما دعوت و تلاش بوده اگر یک عده خودشان فاصله میگیرند از حوزه رهبری، دیگر برعهده ما نیست.
نکته دیگر این بود که تاکید داشتند چه در دوران امام و چه در دوران پس از امام، رویکرد و عملکرد رهبری به هیچ وجه مبنی بر جراحی و حذف افراد و گروهها نبوده و نخواهد بود. منتهی همه در معرض امتحان قرار داشته و دارند. متاسفانه عدهای در دوره امام و جمعی هم در دوره پس از امام با مواضع و عملکردشان، خودشان را از صف انقلاب جدا کردند و دچار ریزش شدند. در مورد برخوردهای حذفیِ دیگران چه موضعی داشتند؟
ایشان برخوردهای غیرمنطقی و بعضاً توهینآمیزی را که از ناحیه نیروهای غیررسمی و به هر عنوان و بهانهای انجام میشد را نامرتبط با رهبری دانستند و صراحتاً آنها را نفی و مخالفت خود را بیان کردند. حتی وقتی یکی از دوستان گفتند که این رفتارهای نادرست دارد به جریان روشنفکری حوزوی آسیب میزند، آقا ضمن بیان این که من هر حمایتی را برای تحول در حوزه انجام میدهم به صراحت فرمودند: من اجازه نمیدهم جریان روشتفکری در حوزه آسیب ببیند و یا منزوی شود و هر اقدامی که لازم باشد برای تقویت شما انجام میدهم. درباره درگیریهای خیابانی و یا حوادثی مثل کهریزک چه گفتند؟
اولا حوادثی مثل کوی سبحان و کهریزک و... را تاسفبار و غیرقابل دفاع دانستند و مثلا راجع به کهریزک به پیگیریهایی که خودشان کرده بودند و دستوراتی که داده بودند اشاره کردند. ثانیا بیان کردند وقتی در کف خیابان دارد حوادثی اتفاق میافتد، همه نمیتوانند در لحظه برای بهترین نوعی که میشود عمل کرد، تصمیم بگیرند. خطاها و اشتباههای هم وجود دارد. آنچنان نیست که کارهایی که شده قابل دفاع باشد. از سوی دیگر اشاره به این مطلب هم کردند که حضرت امام خیلی از مواقع نسبت به شکایت از عملکرد مسئولان میفرمودند که اداره کردن خیلی سخت است. یعنی کسی که در متن واقعه دارد کار میکند، کار خیلی دشوار است. نمیشود کاری بدون نقص درآورد مخصوصاً وقتی که رقیبی دارد خیلی فعال عمل میکند.
افزودهای که ایشان بر تحلیل دوستان داشتند این بود که آنچه در متن حوادث داشت اتفاق میافتاد فقط بازیگران آشکار نبودند که این حوادث را رقم میزدند بلکه مرکزی به عنوان سازماندهی وجود داشت که در مقابل چارچوبهای جمهوری اسلامی و نظام فعالانه عمل میکرد؛ یعنی در صحنهای که رقیب معاند با نظام اسلامی بهصورت سازمانیافته دارد هوشمندانه بحرانسازی میکند، مدیریت بحران هیچ موقع خالی از خطا نیست و باید بهصورت جامع همه جوانب دیده بشود و به تناسب آن با خطاها و کاستیها برخورد شود. ظاهراً عدهای توقعشان قبل از انتخابات سال ۱۳۸۸ این بود که آقا از یک فرد دیگر به عنوان کاندیدا که به لحاظ گفتمانی محاسن رئیسجمهور را میداشت و به لحاظ عملکردی معایب وی را نمیداشت حمایت میکردند تا رئیسجمهور شود.
در جلسه هم یکی از دوستان این مساله را مطرح کرد که اگر از قبل روی یک فردی به عنوان کاندیدا کار میشد که متوازنتر حرکت بکند و تشنجآفرینی نکند کار به اینجا کشیده نمیشد. پاسخ آقا چه بود؟
اولاً گفتند خب این کار را باید شماها میکردید، چرا نکردید؟ ثانیاً گفتند اما اینکه توقع داشته باشید رهبری این کار را بکند، من هرگز این کار را نمیکنم. مقصودشان این بود که هیچگاه رهبری تلاش نمیکند تا از قبل یک مهندسیای نسبت به انتخابات بشود. مهندسی انتخابات در یک مشارکت حداقلی، امکانپذیرتر است تا مشارکت حداکثری.
رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیاناتشان که استدلال میکردند رویکرد و رویهشان تغییری نکرده بر این مطلب تاکید داشتند که من (رهبری) نه تنها در این انتخابات بلکه در گذشته هم معتقد و مُصر بر مشارکت حداکثری مردم در امور از جمله مشارکت حداکثری در انتخابات بودم. ایشان استناد کردند به اختلاف دیدگاهی که بر سر این قبیل موارد با برخی از آقایان داشتهاند و در جلسات متعدد روی آن بحث کردهاند. برای مثال اشاره کردند ظاهراً به دوره دوم انتخاب آقای خاتمی و گفتند: من مثل سابق، اعتقادم این بود که باید مشارکت بالا باشد و بر آن اصرار داشتم. اما برخی از آقایان همیشه با آن مخالف بودند و معتقد بودند که لازم نیست مشارکت مردم در انتخابات بالا باشد؛ اگر ده دوازده میلیون هم شرکت کنند رئیسجمهور مورد نظر ما انتخاب میشود. با توضیحاتی که تا اینجا دادید مشخص شد شما بر مسائل قبل و بعد از انتخابات متمرکز شده بودید.
بله. اما رهبر انقلاب اشاره کردند که مسأله اساسی در انتخابات اتهام تقلب و کشاندن مردم به خیابانها برای مقابله با نظام به جای پیگیری ادعای خود از طریق قانون و مجاری قانونی بود. در واقع ایشان خواستند بگویند که اگر شما میخواهید آن چیزی را که دارد رخ میدهد، تحلیل کنید، باید ببینید که چرا این حادثه واقع شد؛ یعنی این هم باید در مرکز تحلیل شما باشد. شما فقط در این مساله که نظر بخشی از افکار عمومی جامعه چیست متوقف نشوید؛ زیرا نزاع بر سر مسأله مهمتری است. آقا در تبیین نظرشان سیر مسائل و برخی اقدامات انجام شده از ناحیه ایشان و دفترشان را بازگو کردند که برخی از آنها را بهطور خلاصه توضیح خواهم داد. به گفته ایشان مشکل از آنجا آغاز شد که آقای موسوی حتی قبل از برگزاری انتخابات خود را پیروز انتخابات معرفی کردند. در روز انتخابات هم قبل از اینکه انتخابات تمام بشود، آقای موسوی اعلان کرد که پیروز قطعی انتخابات است. فردای آن روز هم دیدیم که ادعا کردند تقلب شده و باید انتخابات ابطال بشود. چرا ابطال؟
پرسش مهم آقا هم این بود که اگر این افراد معتقد بودند آراء جابجا و در انتخابات تقلب شده، ولی چرا شعار ابطال انتخابات را دادند؟ چرا دنبال بازشماری آراء نیامدند؟ یعنی از تقلب نرفتند به سراغ اینکه باید صندوقها بازبینی بشود، بلکه رفتند سراغ اینکه آراء ابطال بشود و وقتی دیدند رهبری زیر بار حرف زور ابطال نمیرود رفراندوم را مطرح کردند. گفته میشود ایشان برای بازگرداندن آقای موسوی به تمکین در برابر قانون و نیافتادن در دام مقابله با نظام اقداماتی را انجام دادهاند. آیا اشارهای به آنها داشتند؟
نقل کردند فردای روز انتخابات که آقای موسوی اطلاعیهای مبنی بر تقلب را داده بود، ما پیغامی را برای وی فرستادیم با این مضمون که شما چرا تقلب را مطرح کردید؟ چکار میخواهید بکنید؟ اگر معتقد به تقلب هستید راهکار قانونی دارد و آن بازشماری است و این راه هموار بود. از قول آقای موسوی در محافل سیاسی ادعا شده که من مساله ابطال انتخابات را در جلسهای با حضور آقای هاشمی و آقای خاتمی و... مطرح کردم و آنها هم با ابطال موافقند.
این نقل قول ظاهراً به گوش رهبری هم رسیده و ایشان هم به آن واکنش نشان دادهاند. خودشان در این جلسه نقل کردند من این ادعا را دنبال کردم. از طریق واسطهای از آقای هاشمی سوال کردم آیا چنین چیزی صحت دارد؟ آقای هاشمی گفته بود آقای موسوی در جلسه مورد اشاره بحث ابطال را مطرح کرد ولی من با آن مخالفت کردم. درباره آقای خاتمی چه؟
فرمودند از آقای خاتمی هم توسط فردی پرسیده شد ولی او هم پاسخ داده بود که با نظر آقای موسوی مخالفت کرده است. روز یکشنبه ۲۴ خرداد هم آقای موسوی با رهبر انقلاب دیدار کرد.
آقا گفتند: در این دیدار آقای موسوی بحث تقلب و ابطال را مطرح کرد و من تاکید کردم: آقای موسوی شما عقلت را دست بچهها نده. ابطال یعنی چه؟ چرا انتخابات با این عظمت را باید ابطال کرد؟ ادعاهایتان را از مسیر قانونی دنبال کنید و اگر مشخص شد تقلب یا تضییع حقی شده، من از استیفای حق شما دفاع خواهم کرد اما به او تاکید کردم طرح ابطال انتخابات بیمعناست و من زیر بار آن نمیروم. آقای موسوی قبول کرده بود از طریق قانونی ادعایش را پیگیری کند؟
ظاهراً بله. آقای موسوی پذیرفت که از مسیر قانونی ادعایش را پیگیری کند اما بعد که رفتند، دومرتبه مردم را برای فردا (دوشنبه) به تظاهرات فرا خواندند و به این که مسائل از طریق قانونی پیش برود تمکین نکردند.
همچنین آقا در خصوص دعوت مردم به شورش، به بخش دیگری از مصاحبه روز قبل از انتخابات آقای موسوی با مجله امریکایی تایم اشاره کردند: وقتی خبرنگار از وی میپرسد با اختیارات کمی که رئیسجمهور در برابر رهبری دارد چکار میخواهید بکنید؟ آقای موسوی میگوید: حضور مردم در خیابان مسائل را حل میکند. حضرت آیتالله خامنهای بارها درباره دلایل ناموجه و غیرقانونی بودن ابطال انتخابات در مجامع عمومی توضیح دادهاند. آیا در این خصوص مطلبی برای بازگویی دارید؟
از جمله مواردی که ایشان بیان کردند این بود که ما در دورههای قبل هم در برابر ابطال انتخابات ایستادیم و این کار را نکردیم. اشاره کردند به انتخابات مجلس ششم در تهران. در آن مورد، شورای نگهبان حکم به ابطال داد و به لحاظ قانونی هم در حیطه مسئولیت و شأن شورای نگهبان بود که این کار را بکند. اما رهبر انقلاب تصریح کردند که جلوی این کار ایستادم و اجازه ندادم انتخابات مجلس ششم در تهران باطل شود، به رغم اینکه وجود تخلف محرز بود.
در مورد انتخابات دوم خرداد هم رهبری در جلسه ۲۶ خرداد ۱۳۸۸ با نمایندگان ستادهای کاندیداها اشاره کرده بودند که فردای دوم خرداد و انتخاب آقای خاتمی یکی از مسئولان دولتی پیش من آمد و گفت که انتخابات باید ابطال شود و من آنچنان با او برخورد کردم که انتظار نداشت. یعنی رهبری با ابطال مخالفت کردهاند، صرف نظر از نتیجه...
بله صرف نظر از نتیجهای که وجود دارد؛ چون در این دو انتخابات اصلاحطلبان رای آورده بودند. ایشان تاکید کردند نه تنها زیر بار ابطال انتخابات نرفته و نخواهند رفت حتی تاخیر در برگزاری انتخابات مجلس هفتم را هم که عدهای دنبال آن بودند نپذیرفتند؛ زیرا یک آسیب جدی به کشور و ایجاد بحران برای مردم و نظام است. همانطور که سیره امام هم نسبت به این مسأله اینگونه بوده است. یعنی اصل انتخابات آنچنان اصل مهمی است که حریم آن نباید به این سرعت و با بهانههای واهی و غیرقانونی و یا با اردوکشی خیابانی مخدوش شود.
ایشان گفتند اگر انتخابات باطل شود، باید ده بیست روز دیگر مجددا برگزار شود. چه کسی باید انتخابات را برگزار کند؟ وزارت کشور و شورای نگهبان. خب آقایان میگویند به این دو تا که اعتماد نداریم، پس باید عوض شوند. وزیر کشور به مجلس معرفی شود، رآی بیاورد یا نیاورد. و سپس رئیس ستاد انتخابات و دیگر عناصر اصلی هم باید عوض شوند. از طرف دیگر اعضای شورای نگهبان هم باید عوض شوند. یعنی پنج شش ماه کشور تعطیل و دچار بحران شود.
به بیان رهبری، مسأله اصلی این بود که این افراد نمیخواستند تسلیم قانون شوند و فکر میکردند که میتوانند با کشاندن مردم به خیابانها، نظام را تسلیم خواست غیرقانونی و غیرمنطقی و بحرانآفرین خود کنند. والا اگر اینها در چهارچوب قانون عمل میکردند، راه باز بود. همچنان که به گفته آقا: من به خودشان و نمایندگانشان و افراد بسیاری که خیرخواهانه برای حل و فصل مسائل، در ارتباط با این آقایان بودند گفتم درباره هر صندوقی که شکایت دارند بازشماری انجام شود. حتی موافقت کردم به شکل تصادفی تعدادی از همه صندوقها بازشماری شود و اگر تغییری ایجاد شد، تعداد بیشتری از صندوقها را ادامه دهند و برای این کار از شورای نگهبان خواستم زمان را برای بررسی زیاد کنند. البته آنها تن به بازشماری صندوقها ندادند ولی این کار هم انجام شد و نتیجه بازشماری با آنچه اعلام شده بود، مغایرتی نداشت. به اعتقاد آقا معلوم بود دیگرانی هستند که پخت و پز میکنند و این افراد را اداره میکنند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
۱۳۹۷/۱۰/۰۸
کتاب «فتنه تغلّب»
فتنهی ۸۸ یک رخداد دورانساز در تاریخ انقلاب اسلامی است که نمیتوان بهسادگی از کنار آن گذشت. از این رو دست یافتن به جزئیات بیشتر یا مرور تجربههای آن به شکل مستند و روایی، برای غنیسازی تحلیلها نیز اهمیت فراوان دارد. از سوی دیگر، مسائل مربوط به فتنهی ۸۸ در ذهن برخی اقشار و لایههای اجتماعی رسوب کرده و همچنان زنده است که باید به آن پاسخ داده شود؛ ضمن آنکه نسلهای جوانتر بدون آنکه خود با بلوغ سیاسی در آن تجربه حضور داشته باشند، تحت هجوم القائات دشمنان دراینباره هستند. در چنین شرایطی است که هر چندوقت یکبار رهبر معظم انقلاب بر اساس اقتضاء به موضوع فتنهی ۸۸ میپردازند و اجازه نمیدهند بهکلی فراموش شود یا جای شاکی و متهم در رابطه با این امر، عوض شود.
اکنون با گذشت حدود یک دهه از برگزاری حماسهی ۴۰ میلیونی انتخابات دورهی دهم ریاست جمهوری و رخدادهایی که به علت ایستادگی در برابر نتیجهی آراء و روندهای قانونی، کام مردم را تلخ کرد، انتشارات مؤسسهی پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، کتاب «فتنه تغلّب» را که به روایتهایی از متن و فرامتن فتنهی ۸۸ اختصاص دارد، منتشر کرده است. این کتاب شامل روایتهایی است از بیانات و اقدامات رهبر انقلاب در جریان فتنهی ۸۸ که میتواند لایههایی تازه از واقعیت را نمایان کرده و رسوبات ابهام و تردید دراینباره را از ذهنها بزداید.
«فتنه تغلب» شامل برخی سخنان منتشرنشدهی رهبر انقلاب است؛ از جمله در طلیعهی کتاب که دیدگاهی کلان به موقعیت نظام اسلامی در برابر نظام سلطه عرضه میکند. همچنین روایتهایی از برخی سخنان و کنشهای ایشان را در بر میگیرد که دیگران آنها را بیان نمودهاند؛ از جمله حجتالاسلام حمید پارسانیا شرحی از جلسهی صمیمانه و گفتوگوهای صریح تعدادی از فضلای حوزهی علمیه با رهبر انقلاب در اواخر تیرماه ۸۸ را ارائه نموده است.
نماهنگ | فتنه تغلّب
آقای حسن رحیمپور ازغدی، خطبهی ۲۰ شهریور ۸۸ آیتالله خامنهای در نماز جمعهی تهران را که به دستهبندی مخالفان سیاسی و روش برخورد با آنها مطابق سیرهی اهلبیت علیهمالسلام اختصاص داشته، تحلیل کرده است.
علاوه بر این دو مصاحبه، کتاب حاوی بخشی از خاطرات منتشرنشدهی دکتر علی آقامحمدی است که همراه با گروهی از دوستانش -که همگی مورد اعتماد مهندس موسوی بودهاند- در دو مقطع از سال ۸۸ به رایزنی برای رفع ابهامات و حل مناقشات پرداخته است؛ روندی که هم مورد توافق ارکان نظام مانند رهبر انقلاب و شورای نگهبان و هم مورد حمایت کسانی همچون مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی بوده است.
آقایان محسنی اژهای و سیدمهدی خاموشی نیز که گفتوگوهایی نزدیک و فشرده در چند برهه از سال ۸۸ با نامزدهای انتخابات داشتند، مذاکرات خود را در این کتاب تشریح نمودهاند. روایت مذاکرات این دو تن که از دو موضع مختلف با سران معترض انجام شده، هم نشانگر زاویهی دید آقایان موسوی و کروبی و هم نشانگر ریشههای تردیدها و تصمیمهای ایشان است.
یادداشتی بلند با عنوان «چرا؟» در ۱۶ بند به قلم آقای علیرضا شمیرانی، از دیگر مطالب این کتاب است. وی تلاش میکند تا با کنار هم قرار دادن سطور گفته و ناگفتهای از رخدادها و کنش - واکنشهای سال ۸۸ که دربرگیرندهی بیانات رهبر انقلاب در کنار اظهارات دیگرانی همچون مقامات مسئول کشور، برخی اعضای دفتر رهبری و چهرههای سیاسی هوادار نامزدها است، مخاطب را با تبیینی استفهامی به تأمل دربارهی آنچه رخ داده، برانگیزد.
بازخوانی زمینهها و پیامدهای خطبهی ۲۹ خرداد ۸۸ و روایتهایی از چند گفتوگوی رودرروی رهبر انقلاب اسلامی با برخی منتقدان عملکرد نظام در جریان فتنهی ۸۸، بخشهای دیگری از این کتاب به قلم آقایان مصطفی غفاری و حسین شهسواری است.
بخش پیوست «فتنه تغلب» شامل پنج خردهروایت است که بیانات و مواضع رهبر انقلاب اسلامی دربارهی این موضوع را از یکم فروردین ۱۳۸۸ تاکنون تلخیص و تنظیم نموده و میتواند راهنمایی برای علاقهمندان به فهم دقیقتر منظومهی فکری و عملکردی حضرت آیتالله خامنهای دربارهی فتنه باشد.
اما یکی از مهمترین بخشهای این کتاب، بازنشر متن کامل نشست رهبر معظم انقلاب با نمایندگان ستادهای انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ است که این روزها برخی رسانهها آن را -که احتمالاً از نسخهی پیشنویس کتاب برداشت شده- منتشر نمودهاند. این موضوع با واکنش دستپاچهی رسانههای بیگانه و حامی فتنه مواجه شد. آنها نهفقط به تفسیر بلکه به روایت متن و حاشیهی آن بهزعم خود پرداختند؛ درحالیکه با فرض صحت، هیچ کدام نفیکنندهی آنچه از مضامین صریح این دیدار منتشر شده، نیست.
«فتنه تغلب» به کوشش آقای مصطفی غفاری گرد آمده و انتشارات انقلاب اسلامی (وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای) آن را در ۴۶۰ صفحه به بهای ۳۲ هزار تومان روانهی بازار کتاب نموده است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
نگاهی گذرا به نقش دشمن در فتنهی ۸۸
کودتای رنگی ناموفق
«فتنهی ۸۸» از نگاه رهبر انقلاب اسلامی حادثهای بود که کشور را تا «لب پرتگاه جنگ داخلی» پیش برد؛ فتنهای که دشمن در آن امیدوار به «براندازیِ نظام اسلامی» شده بود و در نهایت با «بصیرت ملت» ناکام ماند. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در سالروز حماسهی نهم دی، ۱۰ جملهی برگزیده از حضرت آیتالله خامنهای پیرامون نقش و توطئههای دشمن در فتنهی ۸۸ را بازخوانی میکند. این کارهایی که در سال ۸۸ کردند، از ابتکارات جدید بود که ابتکار آمریکاییها بود... انقلاب رنگی بود؛ درواقع کودتای رنگی، یک کودتای رنگی ناموفّق.
هدفهایی که آنها دنبال میکردند... این بود که اگر براندازی نظام جمهوری اسلامی تحقّق پیدا نکند، انقلاب را استحاله کنند؛ یعنی صورت انقلاب باقی بماند، امّا باطن انقلاب، سیرت انقلاب، روح انقلاب از بین برود. در این زمینه خیلی تلاش کردند؛ که آخرین نمایشنامهی آنها که روی صحنه آمد، همین فتنهی ۸۸ بود.
۱۳۸۹/۱۱/۱۵ من در همین فتنهی ۸۸ به بعضی دوستان، قرائن و شواهد را نشان دادم؛ حدّاقل از ده سال، پانزده سال قبل از آن، برنامهریزی وجود داشت. از بعد از رحلت امام برنامهریزی وجود داشت؛ اثر آن برنامهریزی در سال ۷۸ ظاهر شد... [قضایای سال ۸۸] یک تجدید حیاتی بود برای آن برنامهریزیها. البتّه سعی کردند با ملاحظهی وقت و جوانب گوناگون، این کار را انجام دهند.
۱۳۸۹/۸/۴ هم در سال ۷۸، هم در سال ۸۸ -با فاصلهی ده سال- نقشه و توطئهی دشمن یک جور بود. در هر دو مورد سعیشان این بود که بتوانند ثبات سیاسی را در کشور به هم بزنند؛ سعیشان این بود که تلاطم ایجاد کنند؛ این آرامش عمومی را، این ثبات را از این ملّت بگیرند.
جنگ امنیّتی ـ سیاسی [آمریکاییها]، سال ۸۸ و حوادث سال ۸۸ بود. برای آن حوادث سالها زحمت کشیده بودند.
۱۳۹۷/۵/۲۲ یک رفراندوم چهل میلیونی به نفع نظام جمهوری اسلامی و به نفع انتخابات انجام گرفت؛ همین بود که دشمن را عصبانی کرد. خواستند با فتنه اثر آن را از بین ببرند.
۱۳۸۹/۷/۲۷ این وحدت کلمه، خاری در چشم دشمنان است. سعیشان این است که وحدت کلمهی ملّت را به هم بزنند. به گمان من مهمترین هدف از حوادث دوران فتنهی بعد از انتخابات [سال۸۸] این بود که بین آحاد ملّت شکاف بیندازند.
۱۳۸۸/۱۱/۱۹ در فتنهی ۸۸ یکی از این شبکههای اجتماعی -که میتوانست عامل فتنه و فتنهگران قرار بگیرد- احتیاج به تعمیر داشت؛ دولت آمریکا از او خواست تعمیراتش را عقب بیندازد؛ امیدوار بودند که بتوانند با این کارهای رسانهای و شبکهی فِیسبوک و توییتر و امثال اینها، نظام جمهوری اسلامی را براندازند؛ خیالهای احمقانهی خام!.
در قضایای سال ۸۸ که دشمن تصوّر میکرد طرّاحی دهسالهی او بر ضدّ جمهوری اسلامی به نتیجه رسیده است، ملّت ایران با قدرت در صحنه حاضر شد و بر دهان مخالفان و معارضان بینالمللی زد.
۱۳۹۱/۱۰/۲۷ فتنهای به وجود آمد، کارهایی شد، تلاشهایی شد، آمریکا از فتنهگران دفاع کرد، انگلیس دفاع کرد، قدرتهای غربی دفاع کردند، منافقین دفاع کردند، سلطنتطلبها دفاع کردند؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که در مقابل همهی این اتّحاد و اتّفاق نامیمون، مردم عزیز ما، ملّت بزرگ ما در روز نهم دی، در روز بیستودوّم بهمن، آنچنان عظمتی از خودشان نشان دادند که دنیا را خیره کرد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
اعدام صدام حسین (۹ دی ۱۳۸۵)
صدام حسین رئیسجمهور سابق عراق (۸ اردیبهشت ۱۳۱۶ - ۹ دی ۱۳۸۵) پس از آنکه توسط دادگاه به اتهام جنایت علیه بشریت از جمله کشتار ۱۴۳ تن از مردم دجیل در سال ۱۳۶۱ مجرم شناخته شد، در ساعت ۶:۰۷ به وقت محلی (۳:۰۷ UTC) در تاریخ ۹ دی ۱۳۸۵ (۳۰ دسامبر ۲۰۰۶) به دار آویخته شد . صدام از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۸۲ (۱۹۷۹ تا ۲۰۰۳) که نیروهای ائتلاف بینالملی به رهبری آمریکا به عراق حمله کردند رئیس جمهور عراق بود. صدام حدوداً در ساعت ۶ بامداد به وقت محلی در تاریخ ۹ دی ۱۳۸۵ (۳۰ دسامبر ۲۰۰۶) در صبح روز عید قربان به دار آویخته شد. مراسم اعدام در اردوگاه عدالت در شهر کاظمین در شمال عراق برگزار شد. این مرکز سابقاً محل حضور سران اطلاعات نظامی بود. این اردوگاه بعدها با نام اردوگاه بانزای شناخته میشد که در آن شهروندان عراقی زیادی توسط مأموران صدام شکنجه و کشته شدند. برخلاف گزارشهای اولیه صدام به تنهایی و در غیاب دو وزیر خود به نامهای برزان ابراهیم التکریتی و عواد حامد البندر اعدام شد. این دو نفر پس از عید قربان اعدام شدند. خانوادهٔ صدام درخواست کردند تا جسد وی را به کشور یمن انتقال داده و دفن کنند تا سپس در صورت به گفتهٔ خودشان «آزاد شدن عراق» به این کشور برگردانده شود. با وجود گفتههای ضد و نقیض مسئولان عراقی در مورد جایگاه و شیوهٔ خاکسپاری صدام، سرانجام جنازه او را برای تدفین در روستای محل تولدش به نام عوجه در تکریت به سران عشیرهٔ بوناصر تحویل دادند. جسد صدام حسین نزدیک محل دفن پسرانش قصی و عدی به خاک سپرده شد.
صدام؛ نامردی که با جنایت بزرگ شد و زندگی کرد + تصاویر - YJC
اسرار جدید درباره دستگیری صدام حسین در سالروز اعدامش ...
جزئیات نحوه دستگیری صدام و کشته شدن پسرانش از زبان ...
ژنرالهای معروف صدام در جنگ با ایران را بشناسید | خبرگزاری ...
تصویری کمتر دیدهشده از لحظه دستگیری صدام - شبکه خبری ...
جديدترين جنايات صدام در كشتار اسراي ايراني | خبرگزاری فارس
یک راز صدام بعد از سی و شش سال فاش شد - Sputnik Iran
فیلم | بخشهایی از مستند کشتار خونین صدام حسین در حزب ...
كودتاي صدام بر عليه حسن البكر-قتل حسن البکر رئیس جمهور ...
ماجرای کشتن دایی صدام توسط او در 17 سالگی - خبرگزاری آنا
جلادی از نسل عمر سعد در عراق+تصاویر | خبرگزاری فارس
جديدترين جنايات صدام د ر كشتار اسراي ايراني - تابناک
آخرین حرفهای صدام قبل از اعدام درباره ایرانیان - نمناک
اخبار و مقالات در خصوص اعدام صدام (سایت ساجد)
وقتی صدام به تکریتیها خیانت کرد- اخبار رسانه ها
بخشی از جنایت های صدام +عکس - مشرق نیوز
جنایت های صدام از زبان «شبیه صدام» - بصیرت
مهمترین راز صدام حسین قبل از اعدام افشا شد
فیلم/ لحظه اعدام صدام در "9 دی" - مشرق نیوز
خاطرات بدل صدام؛ "میخائیل رمضان" - پارسینه
حزب بعث صدام و 4دهه جنایت - خراسان
تصویری از لحظه دستگیری صدام - تابناک
لحظه اعدام صدام حسین + فیلم - YJC
صدام حسین - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
صدام حسین - ویکیپدیا ، دانشنامهٔ آزاد
فیلم/ لحظه اعدام صدام در "9 دی"
خاطرات خواندنی از بعث و صدام
صدام حسین - ويکی شيعه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی ( 9 دی 1400 )
روز بصیرت و میثاق امت با ولایت
روز نهم دي ماه روز بصيرت و ميثاق امت با ولايت است و مردم آگاه و با شعور ایران با حضور هشيارانه خود در صحنه علاوه بر حفظ پايه هاي نظام اسلامي و دفاع از ارزش ها و اهداف عاشورایی، با دشمنان ولايت فقيه كه از اركان مهم اين نظام است به مبارزه پرداختند و رهنمودها و روشنگري هاي مقام معظم ...
ترور نافرجام "شيخ فضل اللَّه نوري" به دست كريم دواتگر عامل كميته مجازات(1287ش)
شيخ فضلاللَّه نوري از جمله عالمان بزرگي بود كه در رهبري مشروطه مشروعه نقش مهمي ايفا نمود و زمينههاي تحصن مردم عليه استبداد زمان را در حرم حضرت عبدالعظيم فراهم آورد. شيخِ شهيد، از جمله رادمرداني بود كه در برابر بيگانه سر تسليم فرود نياورد از اين رو طرح ترور شيخ، در سفارت انگليس تهيه ...
عضويت ايران در جامعه ملل پس از جنگ جهاني اول (1300 ش)
در روز ۹ دی ۱۳۰۰ شمسی مجلس شورای ملی، عضویت ایران در جامعه ملل را تصویب کرد. جامعه ملل، یک سازمان بینالمللی میان دولتی بود که در نتیجه امضای عهدنامه ورسای، طی سالهای ۱۲۹۸ تا ۱۲۹۹ خورشیدی تاسیس شد و تا زمان وقوع جنگ جهانی دوم مهمترین نهاد بینالمللی میان دولتی به شمار میآمد. ...
ورود حضرت آيت اللَّه "سيد حسين طباطبايي بروجردي" به قم (1323 ش)
پس از ارتحال آيتاللَّه حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي مؤسس حوزه علميه قم در سال 1315ش، مسؤوليت اداره حوزه بر عهده سه تن از مراجع بزرگ عصر به نام حضرات آيات: سيد محمدتقي خوانساري، سيد محمد حجت كوه كمرهاي و سيد صدرالدين صدر قرار گرفت و اين مراجع سه گانه به مدت هشت سال، حوزه عظيم قم ...
معرفي "شاپور بختيار" به عنوان نخست وزير خاندان پهلوي (1357 ش)
شاه پس از تعيين ارتشبد غلامرضا ازهاري به رياست دولت نظامي، با ايراد نطق معروف خود به اشتباهات خويش اعتراف نمود كه اين امر به تزلزل كابينه كمك زيادي كرد. در آن تاريخ براي شاه مسلَّم و يقين شده بود كه دوران پادشاهي او پايان يافته است و خيلي زود بايد خاك ايران را ترك كند. او همچنين اعتقادي ...
شهادت شهید صادق مزدستان (1361ش)
شهید صادق مزدستان در سال ۱۳۳۵ش در شهرستان قائمشهر از استان مازندران چشم به جهان هستی گشود. او هفتمین فرزند خانواده مزدستان بود. آنها در منزلی شخصی زندگی میکردند و از وضعیت مالی متوسطی برخوردار بودند. صادق، کودکی پرجنب و جوش و فعال بود. برادرش، علی که جانباز جنگ تحمیلی است درباره ...
حاج شیخ فضل الله نوری در جلوخان منزل عضدالملک توسط شخصی به نام کریم دواتگر مورد سوء قصد قرار گرفت.(1287ش)
شیخ و سه نفر از اطرافیان وی زخمی شدند. ضارب چون نتوانست فرار کند تیری در دهان خود خالی کرد و مجروح شد. پس از مدتی شیخ فضل الله ضارب خود را بخشید
میرزاعلی آقا ثقه الاسلام تبریزی مجتهد بزرگ و مبارز تبریز هنگام خروج از منزل خود توسط عده ای از اعضا کنسولگری روس دستگیر شد. (1290ش)
در همان روز عده ای قریب دویست نفر از طرف روس ها دستگیر و به زندان کشیده شدند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی ( 30 دسامبر 2021 )
• مرگ "رومَنْ رولان" نويسنده و اديب معروف فرانسوي (1944م)
رومن رولان، نويسنده بلند آوازه فرانسوي، در 28 ژانويه 1866م در فرانسه به دنيا آمد. او تحصيلات خويش رادر رشته تاريخ به پايان رساند و در تاريخ موسيقي تخصص پيدا كرد؛ با اين حال به ادبيات علاقه خاصي داشت. از اين جهت با نوشتن دو رشته نمايشنامههاي جديد دراماتيك درصدد برآمد كه سطح تئاتر ...
• تولد "روديارْد كيپلينْگْ" شاعر و نويسنده انگليسي (1865م)
روديارْدْ كيپلينگ اديب انگليسي در 30 دسامبر 1865م در بندر بمبئي در هندوستان به دنيا آمد و از پنج سالگي خواندن و نوشتن را فرا گرفت. وي از طفوليت، تحت تأثير شخصيت ادبي و هنري پدرش و داستانهايى كه برگرفته از فرهنگ عامه مردم هند بود قرار گرفت و اين تأثيرپذيري، در آثار وي نمود يافت. همين ...
• آغاز قيام ضد استعماري "بوكسورها" در چين (1899م)
در اواخر قرن نوزدهم، زندگي سنتي و بيآلايش مردم چين زير نفوذ غربگرايى رو به اضمحلال بود. در سال 1894، چين، شبه جزيره كره را در برابر جنگ با ژاپن از دست داده بود و كشورهاي قدرتمند آن روز اروپا همچون انگليس، آلمان و روسيه قسمتهايى از سرزمين چين را اشغال كرده بودند. در گرماگرم چنين ...
• تولد "رشيد كَرامي" سياستمدار برجسته و نخستوزير پيشين لبنان (1921م)
رشيد كرامي به عنوان شخصيتي كه بخشي از تاريخ لبنان در نيمه دوم قرن بيستم با حيات سياسي وي عجين شده است، در 30 دسامبر سال 1921م در طرابلس لبنان در يك خانواده مسلمان به دنيا آمد. وي تحصيلات عالي خود را در دانشگاه اسلامي طرابلس آغاز كرد و همزمان با فارغالتحصيل شدن از دانشكده حقوق دانشگاه ...
• حمله صهيونيستهاي مسلح به روستاي بَلَد الشيخ (1947م)
در 30 دسامبر 1947م تروريستهاي مسلح وابسته به دو سازمان صهيونيستي، در عملياتي مشترك، دهكده بلَدُالشيخ را در فلسطين مورد حمله قرار دادند. در اين حمله وحشيانه خانه فلسطينيها به آتش كشيده شد و شصت فلسطيني در داخل خانههايشان كشته شدند. در همين روز، گروه تروريستي صهيونيستها به نام ايرْگون ...
• مرگ "آلفرد وايْتْهِد" فيلسوف و رياضيدان معروف انگليسي (1947م)
آلفرد نورْثْ وايْتْهِد، رياضيدان و فيلسوف انگليسي در 15 فوريه 1861م به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات خود، به تدريس فلسفه و رياضي در دانشگاههاي انگلستان و امريكا مشغول شد و كتابهايى درباره رياضيات نگاشت. وايْتهِد برخلاف سالهاي جواني كه بيشتر به رياضي تمايل داشت، در سنين پاياني ...
• الغاء رژيم سلطنتي و اعلام جمهوري خلق در كشور "روماني" (1947م)
كشور روماني تا سال 1862م، اميرنشيني خود مختار در قلمرو عثماني بود تا اين كه در سيزدهم ژوئيه 1878م استقلال خود را از عثماني بازيافت. در جريان جنگ جهاني دوم، اين كشور با تحمل خسارتهاي بسيار، بخش اعظم سرزمينهايي را كه به عنوان غنيمت دريافت كرده بود، از دست داد. روماني پس از جنگ جهاني ...
• اعدام صدام حسین رئیس جمهور سابق عراق (2006م)
صدام حسین رئیسجمهور سابق عراق (۸ اردیبهشت ۱۳۱۶ - ۹ دی ۱۳۸۵) پس از آنکه توسط دادگاه به اتهام جنایت علیه بشریت از جمله کشتار ۱۴۳ تن از مردم دجیل در سال ۱۳۶۱ مجرم شناخته شد، در ساعت ۶:۰۷ به وقت محلی (۳:۰۷ UTC) در تاریخ ۹ دی ۱۳۸۵ (۳۰ دسامبر ۲۰۰۶) به دار آویخته شد. صدام از سال ۱۳۵۸ ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای میلادی
ادامه مطلب را ببينيد
26 حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيِّ عَنْ بِسْطَامَ بْنِ مُرَّةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ حَسَّانَ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الْعَبْدِيِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ أَمَرَنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِالْمَسِيرِ إِلَى الْمَدَائِنِ مِنَ الْكُوفَةِ فَسِرْنَا يَوْمَ الْأَحَدِ وَ تَخَلَّفَ عَمْرُو بْنُ حُرَيْثٍ فِي سَبْعَةِ نَفَرٍ فَخَرَجُوا إِلَى مَكَانٍ بِالْحِيرَةِ يُسَمَّى الْخَوَرْنَقَ فَقَالُوا نَتَنَزَّهُ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ خَرَجْنَا فَلَحِقْنَا عَلِيّاً ع قَبْلَ أَنْ يُجَمِّعَ فَبَيْنَمَا هُمْ يَتَغَذُّونَ إِذْ خَرَجَ عَلَيْهِمْ ضَبٌّ فَصَادُوهُ فَأَخَذَهُ عَمْرُو بْنُ حُرَيْثٍ فَنَصَبَ كَفَّهُ وَ قَالَ بَايِعُوا هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فَبَايَعَهُ السَّبْعَةُ وَ عَمْرٌو ثَامِنُهُمْ وَ ارْتَحَلُوا لَيْلَةَ الْأَرْبِعَاءِ فَقَدِمُوا الْمَدَائِنَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَخْطُبُ وَ لَمْ يُفَارِقْ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ كَانُوا جَمِيعاً حَتَّى نَزَلُوا عَلَى بَابِ الْمَسْجِدِ فَلَمَّا دَخَلُوا نَظَرَ إِلَيْهِمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَسَرَّ إِلَيَّ أَلْفَ حَدِيثٍ فِي كُلِّ حَدِيثٍ أَلْفُ بَابٍ لِكُلِّ بَابٍ أَلْفُ مِفْتَاحٍ وَ إِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ يَقُولُ يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ وَ إِنِّي أُقْسِمُ لَكُمْ بِاللَّهِ لَيُبْعَثَنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَمَانِيَةُ نَفَرٍ يُدْعَوْنَ بِإِمَامِهِمْ وَ هُوَ ضَبٌّ وَ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُسَمِّيَهُمْ لَفَعَلْتُ قَالَ فَلَقَدْ رَأَيْتُ عَمْرَو بْنَ حُرَيْثٍ قَدْ سَقَطَ كَمَا تَسْقُطُ السَّعَفَةُ حَيَاءً وَ لَوْماً
26- اصبغ بن نباته گويد: امير المؤمنين بما دستور فرمود: تا از كوفه بمدائن برويم ما روز يك شنبه حركت كرديم و عمرو بن حريث با هفت نفر با ما نيامدند و بجائى در حيره كه نامش خورنق بود رفتند و گفتند در اينجا گردشى ميكنيم و چون روز چهارشنبه فرا رسيد كوچ ميكنيم و پيش از آنكه على (ع) نماز جمعه بخواند بعلى مىپيونديم در آن ميان كه آنان غذا ميخوردند ناگاه سوسمارى پيدا شد آن را شكار كردند عمرو بن حريث دست خود را پيش آورد و گفت باين سوسمار بيعت كنيد كه امير المؤمنين همين است آن هفت نفر بيعت كردند و عمرو هشتمين نفر بود كه بيعت نمود و شب چهارشنبه حركت كردند و روز جمعه بمدائن رسيدند و امير المؤمنين بخطبه نماز مشغول بود همگى آنان دسته جمعى بدر مسجد رسيدند و چون از در وارد شدند امير المؤمنين نگاهى بآنان كرد و فرمود:
اى مردم همانا رسول خدا هزار حديث بطور محرمانه بمن فرمود كه هر حديثى هزار باب بود و براى بابى هزار كليد و من شنيدم كه خداوند جل جلاله ميفرمايد: روزى كه هر مردمى را كه با پيشوايانشان ميخوانيم (بنى اسرائيل: 71).
و من براى شما بخدا سوگند ياد ميكنم كه بطور مسلم روز قيامت هشت نفر با پيشوايشان كه سوسمارى است بمحشر مىآيند و اگر بخواهم نام آنان را بگويم ميگويم راوى گويد: ديدم كه عمرو بن حريث همچون شاخه درخت خرما از شرم و ملامت سر بزير افكند
27 حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَمْزَةَ الْعَدَوِيِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَلَّمَ عَلِيّاً ع بَاباً يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ وَ يَفْتَحُ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ
27- امام باقر (ع) فرمود: همانا كه رسول خدا بعلى (ع) بابى بياموخت كه هزار باب ميگشود و هر بابى هزار باب ميگشود.
28 حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَمَّا مَرِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَرَضَهُ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ بَعَثَ إِلَى عَلِيٍّ ع فَلَمَّا جَاءَ أَكَبَّ عَلَيْهِ فَلَمْ يَزَلْ يُحَدِّثُهُ وَ يُحَدِّثُهُ فَلَمَّا خَرَجَ لَقِيَاهُ وَ قَالا لَهُ بِمَا حَدَّثَكَ صَاحِبُكَ فَقَالَ حَدَّثَنِي بِبَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ كُلُّ بَابٍ مِنْهَا يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ
28- امام صادق (ع) فرمود: چون رسول خدا (ص) بيمار شد همان بيمارى كه در آن رحلت فرمود كس بنزد على (ع) فرستاد چون على (ع) آمد خود را بر روى پيغمبر انداخت و مدتى اين با او سخن ميگفت و او با اين و چون بيرون شد آن دو نفر على را ملاقات كردند و باو گفتند رفيقت بتو چه گفت؟ فرمود: بابى را بيان كرد كه هزار باب ميگشود و هر باب آن هزار باب ميگشود.
29 حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ ابْنَا مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ قَالَ سَمِعْتُ بَعْضَ أَصْحَابِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع مِمَّنْ يَثِقُ بِهِ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً ع يَقُولُ إِنَّ فِي صَدْرِي هَذَا لَعِلْماً جَمّاً عَلَّمَنِيهِ رَسُولُ اللَّهِ ص لَوْ أَجِدُ لَهُ حَفَظَةً يَرْعَوْنَهُ حَقَّ رِعَايَتِهِ وَ يَرْوُونَهُ كَمَا يَسْمَعُونَهُ مِنِّي إِذاً لَأَوْدَعْتُهُمْ بَعْضَهُ فَعَلِمَ بِهِ كَثِيراً مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ الْعِلْمَ مِفْتَاحُ كُلِّ بَابٍ وَ كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ
29- ابى اسحاق سبيعى گويد: از اصحاب امير المؤمنين كه مورد اعتماد بود شنيدم كه گفت شنيدم على (ع) ميفرمود در اين سينه من دانش انباشتهاى هست كه رسول خدا آن را بمن آموخته است و اگر كسانى را مىيافتم كه حافظ آن باشند و چنانچه شايد آن را رعايت ميكردند و بهمان نحو كه از من ميشنوند باز گو ميكردند برخى از آن دانش را بدست آنان مىسپردم تا بسيارى از دانش با همان دانسته ميشد همانا دانش كليد هر بابى است و هر بابى هزار باب ميگشايد.
30 حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ
عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ وَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِيِّ عَنْ حَارِثِ بْنِ حَصِيرَةَ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ مِمَّا كَانَ وَ مِمَّا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّ بَابٍ مِنْهَا يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ فَذَلِكَ أَلْفُ أَلْفِ بَابٍ حَتَّى عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ
30- اصبغ بن نباته گويد: شنيدم امير المؤمنين (ع) ميفرمود: همانا رسول خدا هزار باب از حلال و حرام و آنچه شده است و از آنچه تا روز قيامت خواهد شد بمن آموخت كه از هر بابى از آن هزار باب گشوده ميشد اين هزار هزار باب شد تا آنجا كه دانش سر رسيد مرگها و بلاها و مطالب حق را فرا گرفتم.
(شرح:)
عين اين روايت با همين سند در شماره 22 گفته شد با تفاوت در يك كلمه: از آنچه خواهد شد.
31 حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَجَّالِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ اللُّؤْلُؤِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَوْصَى رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى عَلِيٍّ ع بِأَلْفِ بَابٍ كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ
31- امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) بعلى هزار باب وصيت فرمود كه هر بابى هزار باب ميگشود.
32 حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ الْبَجَلِيِّ عَنْ أَبِي يَحْيَى مَعْمَرٍ الْقَطَّانِ عَنْ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ ادْعُوا لِي خَلِيلِي فَأَرْسَلَتَا إِلَى أَبَوَيْهِمَا فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِمَا أَعْرَضَ عَنْهُمَا بِوَجْهِهِ وَ قَالَ ادْعُوا إِلَيَّ خَلِيلِي فَأُرْسِلَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ أَكَبَّ عَلَيْهِ يُحَدِّثُهُ فَلَمَّا خَرَجَ لَقِيَاهُ وَ قَالا مَا حَدَّثَكَ خَلِيلُكَ قَالَ حَدَّثَنِي أَلْفَ بَابٍ كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ
32- امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا در همان بيمارى كه از دنيا رفت فرمود دوست مرا براى من بخوانيد آن دو زن (عايشة و حفصة) كس بنزد پدرانشان فرستادند چون چشم حضرت بآنان افتاد روى از آنان بگردانيد و فرمود دوست مرا براى من بخوانيد كس بنزد على بن ابى طالب فرستاده شد و چون حضرت او را ديد خود را بر روى او افكند و بسخن گفتن پرداخت و چون بيرون آمد آن دو نفر (ابو بكر و عمر) حضرت را ملاقات كردند و گفتند دوستت بتو چه گفت؟ فرمود: هزار باب مرا حديث كرد كه از هر بابى هزار باب گشوده ميشد.
33 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْهَمْدَانِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بَلَغَنَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَلَّمَ عَلِيّاً ع أَلْفَ بَابٍ يَفْتَحُ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ قَالَ نَعَمْ فَقَالَ لِي بَلْ عَلَّمَهُ بَاباً وَاحِداً فَتَحَ ذَلِكَ الْبَابُ أَلْفَ بَابٍ فَتَحَ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ
33- عمر بن يزيد گويد: بامام صادق (ع) عرض كردم: بما چنين رسيده است كه رسول خدا (ص) بعلى هزار باب بياموخت كه هر بابى هزار باب ميگشود؟ فرمود: آرى (پس فرمود بلكه يك باب باو بياموخت كه آن يك باب هزار باب گشود و هر بابى هزار باب).
34 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ وَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ عَلِيٌّ ع عَلَّمَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص أَلْفَ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ
34- امام باقر (ع) فرمود: على (ع) فرمود: رسول خدا مرا هزار باب بياموخت كه هزار باب ميگشود.
35 حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَلَّمَ عَلِيّاً ع بَاباً يَفْتَحُ لَهُ أَلْفَ بَابٍ كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ لَهُ أَلْفَ بَابٍ
35- عبد الرحمن بن ابى عبد اللَّه گويد: شنيدم امام صادق (ع) ميفرمود: همانا رسول خدا (ص) بعلى بابى بياموخت كه هزار باب ميگشود و هر باب براى او هزار باب ميگشود.
36 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيّاً ع بَاباً يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ
36- امام صادق فرمود: رسول خدا بعلى بابىبياموخت كه هزار باب ميگشودو هر باب هزار باب ميگشود.
37 حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ الشِّيعَةَ يَتَحَدَّثُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَلَّمَ عَلِيّاً ع بَاباً يَفْتَحُ مِنْهُ أَلْفَ بَابٍ كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ اللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَّمَ عَلِيّاً ع أَلْفَ بَابٍ يَفْتَحُ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ فَقُلْتُ لَهُ وَ اللَّهِ هَذَا لَعِلْمٌ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ لِأَحَدٍ وَ لَيْسَ بِذَاكَ
37- ابى بصير گويد: بخدمت امام صادق (ع) رسيدم و عرض كردم: جماعت شيعه حديث ميكنند كه رسول خدا على را بابى بياموخت كه از آن يك باب هزار باب ميگشود و هر بابى هزار باب ميگشود پس امام صادق (ع) فرمود.
اى ابا محمد بخدا قسم كه رسول خدا بعلى هزار باب بياموخت كه هر بابى هزار باب ميگشود بحضرت عرض كردم بخدا كه دانش (بمعناى واقعى) همين است فرمود: دانش اين است و كسى را چنين علمى نيست و (دانش ما) فقط اين نيست.
38 حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سِنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَزَّازِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ بَشِيرٍ عَنْ أَبِيهِ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ ادْعُوا لِي خَلِيلِي فَأَرْسَلَتَا إِلَى أَبَوَيْهِمَا فَلَمَّا رَآهُمَا أَعْرَضَ بِوَجْهِهِ عَنْهُمَا ثُمَّ قَالَ ادْعُوا لِي خَلِيلِي فَأَرْسَلَتَا إِلَى عَلِيٍّ ع فَلَمَّا جَاءَ أَكَبَّ عَلَيْهِ فَلَمْ يَزَلْ يُحَدِّثُهُ وَ يُحَدِّثُهُ فَلَمَّا خَرَجَ لَقِيَاهُ فَقَالا لَهُ مَا حَدَّثَكَ قَالَ حَدَّثَنِي بِبَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ
38- امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) در همان بيمارى كه در آن از دنيا رحلت كرد فرمود: دوست مرا براى من بخوانيد آن دو زن (عايشة و حفصة) كس بنزد پدرانشان فرستادند چون پيغمبر آنان را ديد روى از آنان برگردانيد سپس نزد على فرستادند چون على تشريف آورد خود را بروى پيغمبر انداخت و پيوسته با او حديث ميكرد و او با على حديث ميكرد و چون بيرون شد آن دو نفر (ابو بكر و عمر) على را ملاقات كردند و گفتندش: چه گفت؟ فرمود: بابى را بمن حديث كرد كه هزار باب ميگشود و هر باب هزار باب ميگشود.
39 حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُرَازِمِ بْنِ حَكِيمٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيّاً ع أَلْفَ بَابٍ يَفْتَحُ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ
39- امام صادق (ع) فرمود رسول خدا بعلى هزار باب بياموخت كه هر بابى هزار باب ميگشود.
40 حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ جَاءَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع حِينَ دَفَنَ فَاطِمَةَ ع فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ قَالَ لَهُمَا فِيهِ أَمَّا مَا ذَكَرْتُمَا أَنِّي لَمْ أُشْهِدْكُمَا أَمْرَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَإِنَّهُ قَالَ لَا يَرَى عَوْرَتِي أَحَدٌ غَيْرُكَ إِلَّا ذَهَبَ بَصَرُهُ فَلَمْ أَكُنْ لآِذَنَكُمَا لِذَلِكَ وَ أَمَّا إِكْبَابِي عَلَيْهِ فَإِنَّهُ عَلَّمَنِي أَلْفَ حَرْفٍ الْحَرْفُ يَفْتَحُ أَلْفَ حَرْفٍ فَلَمْ أَكُنْ لِأَطَّلِعَكُمَا عَلَى سِرِّ رَسُولِ اللَّهِ ص
40- امام صادق (ع) فرمود: چون فاطمة بخاك سپرده شد ابو بكر و عمر بنزد امير المؤمنين آمدند حضرت (ضمن حديثى طولانى بآنان فرمود: اما آنچه گفتيد كه من نگذاشتم شما دو نفر شاهد كار تجهيز رسول خدا شويد براى اين بود كه پيغمبر فرمود: عورت مرا بجز تو هر كس ببيند چشماش كور مىشود از اين رو من نخواستم بشما اجازه حضور داده باشم و اما آنچه من خود را بروى پيغمبر انداختم براى اين بود كه پيغمبر هزار حرف بمن آموخت كه هر حرفى هزار حرف ميگشود و نميبايست من شما را به راز رسول خدا آگاه سازم.
41 حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَلَّمَ عَلِيّاً ع أَلْفَ حَرْفٍ كُلُّ حَرْفٍ يَفْتَحُ أَلْفَ حَرْفٍ وَ الْأَلْفُ حَرْفٍ كُلُّ حَرْفٍ مِنْهَا يَفْتَحُ أَلْفَ حَرْفٍ
41- امام باقر (ع) فرمود: همانا رسول خدا (ص) بعلى هزار حرف بياموخت كه از هر حرفى هزار حرف باز ميشد و از هر حرف آن هزار حرف، هزار حرف ديگر باز ميشد.
42 حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ فِي ذُؤَابَةِ سَيْفِ رَسُولِ اللَّهِ ص صَحِيفَةٌ صَغِيرَةٌ فَقُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَيُّ شَيْءٍ كَانَ فِي تِلْكَ الصَّحِيفَةِ قَالَ هِيَ الْأَحْرُفُ الَّتِي يَفْتَحُ كُلُّ حَرْفٍ مِنْهَا أَلْفَ حَرْفٍ قَالَ أَبُو بَصِيرٍ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَمَا خَرَجَ مِنْهَا إِلَّا حَرْفَانِ حَتَّى السَّاعَةِ
42- ابى بصير گويد: امام صادق (ع) فرمود: در دسته شمشير رسول خدا صحيفه كوچكى گذاشته شده بود عرض كردم در آن صحيفه چه بود؟ فرمود همان حرفهائى كه از هر حرف آن هزار حرف گشوده ميشد ابو بصير گويد: امام صادق (ع) فرمود: تا بامروز بجز دو حرف از آن حرفها بديگران آموخته نشده است.
43 حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع سَيَأْتِي مَسْجِدَكُمْ هَذَا يَعْنِي مَكَّةَ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ يَعْلَمُ أَهْلُ مَكَّةَ أَنَّهُمْ لَمْ يَلِدْهُمْ آبَاؤُهُمْ وَ لَا أَجْدَادُهُمْ عَلَيْهِمُ السُّيُوفُ مَكْتُوبٌ عَلَى كُلِّ سَيْفٍ كَلِمَةٌ تَفْتَحُ أَلْفَ كَلِمَةٍ تُبْعَثُ الرِّيحُ فَتُنَادِي بِكُلِّ وَادٍ هَذَا الْمَهْدِيُّ يَقْضِي بِقَضَاءِ آلِ دَاوُدَ لَا يَسْأَلُ عَلَيْهِ بَيِّنَةً
43- ابان بن تغلب گويد: امام صادق (ع) فرمود: در آينده نزديكى باين مسجد شما (يعنى مكه) سيصد و سيزده نفر مىآيند اهل مكه آنان را ميشناسند كه از پدران و نياكان مكيان متولد نشدهاند شمشيرهائى دارند كه بهر شمشيرى كلمهاى نوشته شده است كه هزار كلمه از آن باز مىشود.
و بادى مأمور مىشود كه در همه بيابان آواز دهد: اين است همان مهدى كه با حكم خاندان داود حكم ميكند و بر حكم خويش گواهى مطالبه نميكند.
44 حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ وَ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَوْصَى رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى عَلِيٍّ ع أَلْفَ بَابٍ يَفْتَحُ كُلُّ كَلِمَةٍ وَ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ كَلِمَةٍ وَ أَلْفَ بَابٍ
44- امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) بعلى (ع) هزار باب وصيت فرمود كه هر كلمه و هر بابى هزار كلمه و هزار باب ميگشود.
45 حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ الْبَجَلِيِّ عَنْ ذَرِيحٍ الْمُحَارِبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ جَلَّلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيّاً ع ثَوْباً ثُمَّ عَلَّمَهُ أَلْفَ كَلِمَةٍ
45- امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) جامهاى بر سر على بينداخت و سپس هزار كلمه او را بياموخت.
46 حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ وَ أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ وَ حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِيُّ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ نَاتَانَةَ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ وَ أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الثَّانِي ع أَنَّهُ سَمِعَهُ يَقُولُ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيّاً ع أَلْفَ كَلِمَةٍ كُلُّ كَلِمَةٍ يَفْتَحُ أَلْفَ كَلِمَة
46- عبد اللَّه بن مغيرة گويد: شنيدم از امام جواد كه ميفرمود: رسول خدا (ص) بعلى (ع) هزار كلمه بياموخت كه هر كلمه هزار كلمه ميگشود.
47 حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عِيسَى وَ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ النَّبِيَّ ص حَدَّثَ عَلِيّاً ع أَلْفَ كَلِمَةٍ كُلُّ كَلِمَةٍ يَفْتَحُ أَلْفَ كَلِمَةٍ فَمَا يَدْرِي النَّاسُ مَا حَدَّثَهُ
47- امام صادق (ع) از پدرش نقل ميفرمايد: كه پيغمبر (ص) هزار كلمه بعلى (ع) حديث فرمود كه هر كلمهاى هزار كلمه ميگشود پس مردم چه ميدانند (يا نميدانند) كه پيغمبر چه حديثى بعلى عليه السّلام فرموده است.
48 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ مَادٍ الْقَلَانِسِيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ ع قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى عَلِيٍّ ع وَ هُوَ عَلَى مِنْبَرِهِ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَ تَأْذَنُ لِي أَنْ أَتَكَلَّمَ بِمَا سَمِعْتُ عَنْ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ يَرْوِيهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَقُولُوا عَلَى عَمَّارٍ إِلَّا مَا قَالَهُ حَتَّى قَالَ ذَلِكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ تَكَلَّمْ قَالَ سَمِعْتُ عَمَّاراً يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ أَنَا أُقَاتِلُ عَلَى التَّنْزِيلِ وَ عَلِيٌّ يُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِيلِ فَقَالَ ع صَدَقَ عَمَّارٌ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ إِنَّ هَذِهِ عِنْدِي لَفِي أَلْفِ كَلِمَةٍ تَتْبَعُ كُلَّ كَلِمَةٍ أَلْفُ كَلِمَةٍ
48- امام باقر (ع) فرمود: على عليه السّلام بر فراز منبرش بود كه مردى بخدمتش رسيد و عرض كرد يا امير المؤمنين آيا اجازه بمن ميدهى كه روايتى را كه عمار بن ياسر از رسول خدا نقل كرد و من آن را از عمار شنيدم بگويم؟ فرمود از خداوند بپرهيزيد و بر عمار بجز همان را كه خود او گفته است نگوئيد على (ع) اين جمله را سه بار تكرار فرمود و سپس بآن مرد فرمود: اكنون حرف بزن، او گفت شنيدم كه عمار ميگفت: شنيدم از رسول خدا ميفرمود: من بر طبق تنزيل قرآن جنگ ميكنم و على (ع) بر طبق تاويل آن چنگ خواهد نمود حضرت فرمود: بپروردگار كعبه سوگند كه عمار راست گفت و اين نزد من جزو همان هزار كلمهاى است كه هر كلمهاى هزار كلمه بدنبال دارد:
49 حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ حُمَيْدِ بْنِ الْمُثَنَّى الْعِجْلِيِّ عَنْ ذَرِيحِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ يَزِيدَ الْمُحَارِبِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ نَحْنُ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ ثُمَّ قَالَ جَلَّلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى عَلِيٍّ ع ثَوْباً ثُمَّ عَلَّمَهُ أَلْفَ كَلِمَةٍ كُلُّ كَلِمَةٍ يَفْتَحُ أَلْفَ كَلِمَةٍ
49- محمد بن يزيد محاربى گويد: شنيدم امام صادق (ع) ميفرمود ما وارثان پيغمبرانيم سپس فرمود: رسول خدا جامهاى بر سر على (ع) كشيد و سپس هزار كلمه او را بياموخت كه هر كلمهاى هزار كلمه ميگشود.
50 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ وَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيّاً ع أَلْفَ كَلِمَةٍ يَفْتَحُ كُلُّ كَلِمَةٍ مِنْهَا أَلْفَ كَلِمَةٍ وَ الْأَلْفُ الْكَلِمَةِ يَفْتَحُ كُلُّ كَلِمَةٍ أَلْفَ كَلِمَةٍ
50- امام زين العابدين فرمود: رسول خدا (ص) بعلى (ع) هزار كلمه بياموخت كه هر كلمهاى از آنها هزار كلمه ميگشود (و هر يك از آن هزار كلمه هزار كلمه ديگر را ميگشود).
51 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ ذَكْوَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً ع يَقُولُ حَدَّثَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص بِأَلْفِ حَدِيثٍ لِكُلِّ حَدِيثٍ أَلْفُ بَابٍ
51- اصبغ بن نباته گويد: شنيدم على (ع) ميفرمود رسول خدا هزار حديث بمن بيان فرمود كه براى هر حديثى هزار باب است.
52 حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ الْبَجَلِيِّ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُثَنَّى بْنِ الْوَلِيدِ الْحَنَّاطِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ حَبِيبٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي مَرَضِهِ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ ادْعُوا لِي خَلِيلِي فَأَرْسَلَتْ عَائِشَةُ وَ حَفْصَةُ إِلَى أَبَوَيْهِمَا فَلَمَّا جَاءَا غَطَّى رَسُولُ اللَّهِ ص وَجْهَهُ وَ رَأْسَهُ فَانْصَرَفَا فَكَشَفَ رَأْسَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ ادْعُوا لِي خَلِيلِي فَأَرْسَلَتْ حَفْصَةُ إِلَى أَبِيهَا وَ عَائِشَةُ إِلَى أَبِيهَا فَلَمَّا جَاءَا غَطَّى رَسُولُ اللَّهِ ص وَجْهَهُ فَانْطَلَقَا وَ قَالا مَا نَرَى رَسُولَ اللَّهِ ص أَرَادَنَا قَالَتَا أَجَلْ إِنَّمَا قَالَ ادْعُوا لِي خَلِيلِي أَوْ قَالَ حَبِيبِي فَرَجَوْنَا أَنْ تَكُونَا أَنْتُمَا هُمَا فَجَاءَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ أَلْزَقَ رَسُولُ اللَّهِ ص صَدْرَهُ بِصَدْرِهِ وَ أَوْمَأَ إِلَى أُذُنِهِ فَحَدَّثَهُ بِأَلْفِ حَدِيثٍ لِكُلِّ حَدِيثٍ أَلْفُ بَابٍ
52- امام باقر (ع) فرمود: رسول خدا در همان بيمارى كه قبض روح شد فرمود: دوست مرا براى من بخوانيد عايشة و حفصة كس بنزد پدرانشان فرستادند همين كه آمدند رسول خدا صورت و سر خود را پوشانيد و آن دو نفر كه باز گشتند رسول خدا جامه از سر خود برداشت و سپس فرمود: دوست مرا براى من بخوانيد حفصة كسى بنزد پدرش فرستاد و عايشة كسى بنزد پدرش و چون هر دو آمدند رسول خدا (ص) صورت خود را پوشانيد و آن دو نفر راه خود گرفتند و گفتند بنظر ما رسول خدا ما را نخواسته است عايشة و حفصة گفتند آرى فقط فرمود: خليل مرا يا فرمود حبيب مرا براى من بخوانيد و ما اميد اين داشتيم كه شما دو نفر حبيب يا خليل آن حضرت باشيد.
پس امير المؤمنين (ع) تشريف آورد و رسول خدا سينه خود را بسينه او چسبانيد و سر بگوش او نهاد و هزار حديث براى او بيان فرمود كه هر حديثى هزار باب داشت.
53 حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ الْمُكَتِّبُ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ عَنْ بَكْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ ص الْوَفَاةُ دَعَانِي فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَيْهِ قَالَ لِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أَهْلِي وَ أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي وَلِيُّكَ وَلِيِّي وَ وَلِيِّي وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّكَ عَدُوِّي وَ عَدُوِّي عَدُوُّ اللَّهِ يَا عَلِيُّ الْمُنْكِرُ لِوَلَايَتِكَ بَعْدِي كَالْمُنْكِرِ لِرِسَالَتِي فِي حَيَاتِي لِأَنَّكَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ ثُمَّ أَدْنَانِي فَأَسَرَّ إِلَيَّ أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْعِلْمِ كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ
53- امير المؤمنين (ع) فرمود: چون هنگام وفات رسول خدا فرا رسيد مرا خواست و چون بخدمتش رسيدم بمن فرمود: يا على تو جانشين منى و نماينده منى بر خاندانم و امتم در زندگى من و پس از مرگ من دوست تو دوست من است و دوست من دوست خدا است و دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خدا است يا على كسى كه پس از مرگ من ولايت تو را انكار كند مانند كسى است كه در زنده بودن من پيغمبرى مرا انكار نمايد زيرا تو از من هستى و من از تو سپس مرا بخودش نزديك كرد و هزار باب از دانش را با من براز گفت كه هر بابى هزار باب ميگشود.
خداى عز و جل هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفريده است
خلق الله عز و جل ألف ألف عالم و ألف ألف آدم
54 حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ فَقَالَ يَا جَابِرُ تَأْوِيلُ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَى هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ أَسْكَنَ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَيْرَ هَذَا الْعَالَمِ وَ جَدَّدَ عَالَماً مِنْ غَيْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ وَ خَلَقَ لَهُمْ أَرْضاً غَيْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَيْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ وَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَخْلُقْ بَشَراً غَيْرَكُمْ بَلْ وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ الآْدَمِيِّينَ
54- جابر بن يزيد گويد: از امام باقر (ع) پرسيدم معناى اينكه خداى عز و جل ميفرمايد: آيا بآفرينش نخستين ما عاجز شديم بلكه آنان از آفرينش تازهاى در اشتباهند (سوره ق آيه 15) چيست؟
فرمود اى جابر تأويل اين آيه چنين است كه خداى عز و جل چون اين آفريدگان و اين جهان را فانى نمود و بهشتيان را در بهشت و دوزخيان را در دوزخ جاى داد.
خداى عز و جل جهانى از نو مىآفريند كه بجز اين جهان باشد و جهانى كه از نو بوجود مىآورد نيازى بنر و ماده نخواهد داشت آنان خداى را بپرستند و بيگانگىاش بشناسند و زمينى براى آنان بيافريند كه بار سنگينى آنان را بكشد و بجز اين زمين باشد و آسمانى براى آنان بيافريند كه بر آنان سايه بيفكند و بجز اين آسمان باشد. شايد تو را عقيده بر اين است كه فقط همين يك جهان را آفريده است؟ و معتقدى كه خداى عز و جل بجز شما بشريرا نيافريده است؟ بلكه بخدا قسم همانا خداى تبارك و تعالى هزار هزار جهان و هزار هزار آدم آفريده است كه تو در آخر آن جهانها و آن آدميان ميباشى
تم كتاب الخصال بحمد الله و توفيقه
با سپاس و توفيق خداوندى كتاب خصال پايان يافت.
http://ketaab.iec-md.org/HADITH/khesaal_sadooq_45.html
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خصال صدوق
ادامه مطلب را ببينيد
شهادت عالم مجاهد آيت اللَّه "سيد محمد باقر صدر" توسط دژخيمان بعث عراق(24جمادی الاول1400ق)
• شهادت عالم مجاهد آيت اللَّه "سيد محمد باقر صدر" توسط دژخيمان بعث عراق(1400ق)
آيت اللَّه سيدمحمدباقر صدر در 25 ذيقعدهي سال 1353 ق در شهر كاظمين در خانوادهاي عالمپرور به دنيا آمد. وي در كودكي پدر را از دست داد و از آن پس تحت تكفّل برادر بزرگش، سيد اسماعيل، قرار گرفت. شهيد صدر در 12 سالگي راهي نجف اشرف گرديد و پس از چند سال، دورهي عالي فقه و اصول را در نزد ...
• شهادت بانوي عالمه و آگاه "سيده بنتُ الهدي صدر" به دست مزدوران(1400 ق)
سيده بنت الهدي صدر در سال 1357 ق در خانوادهي علم و تقوا در كاظمين به دنيا آمد. بنت الهدي دوران كودكي خود را در كنار پدري دانشمند، مادري متقي و برادراني عالم گذراند. وي بدون آن كه به مدارس نامناسبِ دخترانهي آن روزِ عراق پاي گذارد، نزد برادرانش سيدمحمدباقر و گاه سيداسماعيل، قرآن، ...
شهادت آیت اللّه سید محمدباقر صدر و خواهرش بنت الهدی
شهادت سید محمدباقر صدر و خواهرش | دانشنامه پژوهه پژوهشکده ...
شهادت آیت الله سید محمد باقر صدر و خواهر ایشان بنت الهدی صدر ...
شهادت عالم مجاهد آیت الله سیدمحمد باقر صدر و خواهرش بنتالهدی
شهادت عالم مجاهد آیت اللَّه "سیدمحمد باقر صدر" و خواهرش "بِنتُ ا ...
سالگرد شهادت آیت الله صدر و خواهرش بنت الهدی ؛ ننگ ابدی در ...
شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر و خواهرش بنت الهدی صدر
شهادت آیت اللّه سید محمدباقر صدر و خواهرش بنت الهدی | ...
رابطه با شهید آیت الله سید محمد باقر صدر - پرتال امام خمینی
مختصری از زندگینامه و شهادت آیت الله سيد محمد باقر صدر - ...
زندگینامه آیت الله سیدمحمدباقر صدر - امام موسی صدر
مزار شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر کجاست+تصاویر | ...
ویژه نامه آیت الله شهید سید محمد باقر صدر (ره)
شهید سید محمدباقر صدر - دانشنامهی اسلامی
سید محمدباقر صدر - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
شهادت سيد محمدباقر و بنت الهدي صدر
آیتالله سیدمحمدباقر صدر - ویکی فقه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
سفارش امام کاظم علیه السّلام به هشام و توصیف ایشان از «عقل»
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَشَّرَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ الْفَهْمِ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ[۱]
همانا خداوند تبارک و تعالى خردمندان و فهمیدگان را در کتابش بشارت داده و فرموده است : «پس بشارت ده به آن بندگانم که به سخن(سخنان اهل بیت = زیرا آنان امنای وحی، خزّان علم الهی، خلیفه خدا بر روی زمین، اوتواالعلم، راسخان در علم، و…هستند ولا غیر) گوش فرا می دهند و از آن (به) بهترین (وجهی) پیروى می کنند، اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان».
یَا هِشَامَ بْنَ الْحَکَمِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَکْمَلَ لِلنَّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقُولِ وَ أَفْضَى إِلَیْهِمْ بِالْبَیَانِ وَ دَلَّهُمْ عَلَى رُبُوبِیَّتِهِ بِالْأَدِلَّاءِ فَقَالَ وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ[۲] إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِلَى قَوْلِهِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ[۳]
اى هشام بن حکم به راستى خداوند عزیز و جلیل به وسیله عقلها حجتها را بر مردم تمام کرد و بیان حجتها را به آنان رسانید و با برهان، آنان را به پروردگارى خویش راهنمایى کرد و فرمود: «و معبود شما، معبودى یگانه است که جز او هیچ معبودى نیست * راستى که در آفرینش آسمانها و زمین و در پى یک دیگر آمدن شب و روز- تا آنجا که می فرماید:- براى گروهى که می اندیشند نشانه هاى [گویا] وجود دارد».
یَا هِشَامُ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ دَلِیلًا عَلَى مَعْرِفَتِهِ بِأَنَّ لَهُمْ مُدَبِّراً فَقَالَ وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ[۴] وَ قَالَ حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ. إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ[۵] وَ قَالَ وَ مِنْ آیاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ[۶]
اى هشام! بی گمان خداوند عزیز و جلیل این امور را برهانى براى شناساندن خویش نهاده به این گونه که براى آنان چاره ساز باشد و فرموده است: «و شب و روز و خورشید و ماه را براى شما رام گردانید و ستارگان به فرمان او مسخّر شده اند. مسلّما در این [امور] براى مردمى که اندیشه می کنند نشانه هاست». و فرموده: «حاء، میم.* سوگند به کتاب روشنگر* ما آن را قرآنى عربى قرار دادیم، باشد که بیندیشند». و فرمود: «و از نشانه هاى او [اینکه] برق را براى شما بیم آور و امید بخش می نمایاند و از آسمان به تدریج آبى فرو می فرستد که به وسیله آن زمین را پس از مرگش زنده می گرداند. در این [امر هم] براى مردمى که خردورزی می کنند قطعا نشانه هایى است».
یَا هِشَامُ ثُمَّ وَعَظَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ رَغَّبَهُمْ فِی الْآخِرَهِ فَقَالَ وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَهُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ[۷] وَ قَالَ وَ ما أُوتِیتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَمَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ زِینَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقى أَ فَلا تَعْقِلُونَ[۸]
اى هشام! پس آنگاه خداوند خردمندان را پند داده و آنان را مشتاق آخرت گردانده و فرموده است:
« و زندگى دنیا جز بازى و سرگرمى نیست و قطعا سراى بازپسین براى کسانى که پرهیزگارى می کنند بهتر است. آیا نمی اندیشند؟». و فرموده: « و هر آنچه به شما داده شده است متاع زندگى دنیا و زیور آن است. و [لى] آنچه پیش خداست بهتر و پایدارتر است، پس آیا تعقّل نمی کنید؟!!».
یَا هِشَامُ ثُمَّ خَوَّفَ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ عَذَابَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ. وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحِینَ وَ بِاللَّیْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ[۹]
اى هشام! سپس آنان را که به عذاب خدا نمىاندیشند بیم داده و خداى عزیز و جلیل فرموده است: «سپس دیگران را هلاک کردیم* و در حقیقت، شما بر آنان، صبحگاهان* و شامگاهان مىگذرید. پس آیا تعقّل نمی کنید؟!!
یَا هِشَامُ ثُمَّ بَیَّنَ أَنَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ فَقَالَ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ[۱۰]
اى هشام! پس آنگاه روشن ساخته که عقل همراه دانش است و فرموده است: «و این مثلها را براى مردم می زنیم و [لى] جز دانشوران [در] آنها تعقّل نمی کنند!».
یَا هِشَامُ ثُمَّ ذَمَّ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ فَقَالَ وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ[۱۱] وَ قَالَ إِنَ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ[۱۲] وَ قَالَ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ[۱۳] ثُمَّ ذَمَّ الْکَثْرَهَ فَقَالَ وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ[۱۴] وَ قَالَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ[۱۵]وَأَکْثَرُهُمْ لَایَشْعُرُونَ[۱۶]
اى هشام! سپس آنان را که تعقل نمی کنند نکوهش کرده و فرموده است: «و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید»، میگویند «نه، بلکه از چیزى که پدران خود را بر آن یافته ایم، پیروى می کنیم». آیا هر چند پدرانشان چیزى را درک نمی کرده و به راه صواب نمی رفته اند باز هم در خور پیروى هستند». و دیگر بار فرموده است: «قطعا بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانى اند که تعقل نمى کنند». و باز هم فرموده: و اگر از آنان بپرسى «چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است؟ مسلما خواهند گفت: «خدا». بگو: «ستایش از آن خداست». ولى بیشترشان نمی دانند». سپس اکثریت را نکوهش کرده و فرموده است: «و اگر از بیشتر کسانى که در این سرزمین می باشند پیروى کنى تو را از راه خدا گمراه می کنند». و باز هم فرمود: «لیکن بیشتر آنان نمی دانند». و بیشتر آنان نمی فهمند.
یَا هِشَامُ ثُمَّ مَدَحَ الْقِلَّهَ فَقَالَ وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ[۱۷] وَ قَالَ وَ قَلِیلٌ ما هُمْ[۱۸] وَ قَالَ وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ[۱۹]
اى هشام! پس آنگاه [گروه] اندک را ستوده است و فرموده: «و از بندگان من اندکى سپاسگزارند». و فرموده : «و ایشان اندکند» و[دیگر بار] فرموده: «و با او جز [عده] اندکى ایمان نیاورده بودند».
یَا هِشَامُ ثُمَّ ذَکَرَ أُولِی الْأَلْبَابِ بِأَحْسَنِ الذِّکْرِ وَ حَلَّاهُمْ بِأَحْسَنِ الْحِلْیَهِ فَقَالَ یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ[۲۰]
اى هشام! سپس خداوند عقلورزان را به نیکوترین حالت یاد نموده و به زیباترین زیور آراسته و فرموده است: «خدا به هر کس که بخواهد حکمت می بخشد و به هر کس حکمت داده شود به یقین خیرى فراوان داده شده است، و جز خردمندان کسى پند نمی گیرد».
یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ- إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْرى لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ[۲۱] یَعْنِی الْعَقْلَ وَ قَالَ وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَه[۲۲] قَالَ الْفَهْمَ وَ الْعَقْلَ
اى هشام! همانا خداوند فرموده است: «قطعا در این [عقوبتها] براى هر صاحبدل عبرتى است». یعنى آن که خردمند است و فرموده است: «و به راستى لقمان را حکمت دادیم». یعنى درک و عقل.
یَا هِشَامُ إِنَّ لُقْمَانَ قَالَ لِابْنِهِ تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَکُنْ أَعْقَلَ النَّاسِ یَا بُنَیَّ إِنَّ الدُّنْیَا بَحْرٌ عَمِیقٌ قَدْ غَرِقَ فِیهِ عَالَمٌ کَثِیرٌ فَلْتَکُنْ سَفِینَتُکَ فِیهَا تَقْوَى اللَّهِ وَ حَشْوُهَا الْإِیمَانَ[۲۳] وَ شِرَاعُهَا التَّوَکُّلَ وَ قَیِّمُهَا الْعَقْلَ وَ دَلِیلُهَا الْعِلْمَ وَ سُکَّانُهَا الصَّبْرَ
اى هشام! همانا لقمان به پسرش گفت: براى حقّ فروتنى نما تا خردورزترین مردم باشى. اى فرزند عزیزم! به راستى دنیا دریایى عمیق است که مردمى بسیار در آن غرقه اند؛ پس می بایست کشتى تو پرهیزگارى از خداوند باشد و بارش از ایمان و بادبانش توکل و ناخدایش عقل و راهنمایش دانش و لنگرش شکیبایى باشد.
یَا هِشَامُ لِکُلِّ شَیْءٍ دَلِیلٌ وَ دَلِیلُ الْعَاقِلِ التَّفَکُّرُ وَ دَلِیلُ التَّفَکُّرِ الصَّمْتُ وَ لِکُلِّ شَیْءٍ مَطِیَّهٌ وَ مَطِیَّهُ الْعَاقِلِ التَّوَاضُعُ وَ کَفَى بِکَ جَهْلًا أَنْ تَرْکَبَ مَا نُهِیتَ عَنْهُ
اى هشام! هر چیزى را نشانه اى است و نشانه خردورز، تفکّر و نشانه تفکّر، سکوت است. و هر چیزى را مرکبى است و مرکب خردورز، فروتنى است ودرنادانى تو همین کافى باشد که بر مرکبى سوار شوى که تو رااز آن بازداشته اند.
یَا هِشَامُ لَوْ کَانَ فِی یَدِکَ جَوْزَهٌ وَ قَالَ النَّاسُ فِی یَدِکَ لُؤْلُؤَهٌ مَا کَانَ یَنْفَعُکَ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهَا جَوْزَهٌ وَ لَوْ کَانَ فِی یَدِکَ لُؤْلُؤَهٌ وَ قَالَ النَّاسُ إِنَّهَا جَوْزَهٌ مَا ضَرَّکَ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهَا لُؤْلُؤَهٌ
اى هشام! اگر در دست تو گردو باشد و مردم گویند که در دستت مروارید است، تو را سودى ندهد در حالى که می دانى آن، گردو است و چون در دستت مرواریدى باشد و مردم گویند آن، گردو است تو را زیانى نرساند و حال آن که می دانى آن، مروارید است.
یَا هِشَامُ مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلَى عِبَادِهِ إِلَّا لِیَعْقِلُوا عَنِ اللَّهِ فَأَحْسَنُهُمْ اسْتِجَابَهً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَهً لِلَّهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلًا وَ أَعْقَلُهُمْ أَرْفَعُهُمْ دَرَجَهً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ
اى هشام! خداوند انبیاء و پیامبران را به سوى مردم نفرستاد جز براى اینکه در باره خدا بیندیشند. پس آنان که خداى را نیکوتر پذیرفته اند کسانی اند که خداى را بهتر شناخته اند و آنان که به امر خدا داناترند کسانی اند که خردورزترند و خردورزترین آنان، کسانی اند که در دنیا و آخرت بلند مرتبه ترند.
یَا هِشَامُ مَا مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ مَلَکٌ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهِ فَلَا یَتَوَاضَعُ إِلَّا رَفَعَهُ اللَّهُ وَ لَا یَتَعَاظَمُ إِلَّا وَضَعَهُ اللَّهُ
اى هشام! هیچ بنده اى نیست جز آن که فرشته اى موى پیشانی اش را به دست گرفته است [یعنى زمام او را در دست دارد]؛ پس او براى خدا فروتنى نکند جز آن که فرشته او را بالا برد و او بر خدا تکبر نورزد جز آن که فرشته او را پست سازد.
یَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّهً ظَاهِرَهً وَ حُجَّهً بَاطِنَهً فَأَمَّا الظَّاهِرَهُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّهُ وَ أَمَّا الْبَاطِنَهُ فَالْعُقُولُ
اى هشام! به راستى خدا را بر مردم دو حجت است: حجتى آشکار و حجتى نهان. و امّا حجّت آشکار فرستاده شدگان و پیغمبران و امامان هستند و امّا حجت نهان عقلهایند.
یَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ الَّذِی لَا یَشْغَلُ الْحَلَالُ شُکْرَهُ وَ لَا یَغْلِبُ الْحَرَامُ صَبْرَهُ
اى هشام! به راستى عاقل کسى است که حلال، او را از سپاسدارى باز ندارد و حرام بر شکیب او چیره نشود.
یَا هِشَامُ مَنْ سَلَّطَ ثَلَاثاً عَلَى ثَلَاثٍ فَکَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ مَنْ أَظْلَمَ نُورَ فِکْرِهِ[۲۴] بِطُولِ أَمَلِهِ وَ مَحَا طَرَائِفَ حِکْمَتِهِ بِفُضُولِ کَلَامِهِ وَ أَطْفَأَ نُورَ عِبْرَتِهِ بِشَهَوَاتِ نَفْسِهِ فَکَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ وَ مَنْ هَدَمَ عَقْلَهُ أَفْسَدَ عَلَیْهِ دِینَهُ وَ دُنْیَاهُ
اى هشام! هر که سه چیز را بر سه چیز مسلط سازد. گویى که در نابودى عقل خویش هواى نفسانی اش را یارى رسانده است: هر که با آرزوى دراز، روشنى عقلش را تاریک کند و با پرگویى، نکات جالب انگیز حکمتش را محو نماید و با شهوتهاى نفسانى، روشنى عبرت را خاموش کند؛ در نتیجه ،گویى هواى نفسانی اش را بر نابودى عقلش یارى رسانده و آن کس که عقلش را نابود کند دین و دنیاى خویش را تباه کرده است.
یَا هِشَامُ کَیْفَ یَزْکُو عِنْدَ اللَّهِ عَمَلُکَ وَ أَنْتَ قَدْ شَغَلْتَ عَقْلَکَ عَنْ أَمْرِ رَبِّکَ وَ أَطَعْتَ هَوَاکَ عَلَى غَلَبَهِ عَقْلِکَ
اى هشام! چگونه کردارت در پیشگاه خدا پاک باشد و حال آن که عقل خویش را از فرمان پروردگارت بازداشته اى و در غلبه بر عقل خویش از هواى نفست فرمان برده اى.
یَا هِشَامُ الصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَهِ عَلَامَهُ قُوَّهِ الْعَقْلِ فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْیَا وَ الرَّاغِبِینَ فِیهَا وَ رَغِبَ فِیمَا عِنْدَ رَبِّهِ وَ کَانَ اللَّهُ آنِسَهُ فِی الْوَحْشَهِ وَ صَاحِبَهُ فِی الْوَحْدَهِ وَ غِنَاهُ فِی الْعَیْلَهِ وَ مُعِزَّهُ فِی غَیْرِ عَشِیرَهٍ[۲۵]
اى هشام! شکیبایى بر تنهایى نشانه نیروى عقل است؛ پس هر که با (نوری از) خداى تبارک و تعالى تعقل کند، از اهل دنیا و مشتاقان به آن، دورى جوید و به آنچه نزد پروردگارش باشد مشتاق گردد و خداى، هنگام ترس از بی کسى، مایه آرامش او و در تنهایى همراه او و در تنگدستى باعث توانگرى او و در بی کسى، عزّت دهنده به اوست.
یَا هِشَامُ نُصِبَ الْخَلْقُ لِطَاعَهِ اللَّهِ[۲۶] وَ لَا نَجَاهَ إِلَّا بِالطَّاعَهِ وَ الطَّاعَهُ بِالْعِلْمِ وَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ وَ التَّعَلُّمُ بِالْعَقْلِ یُعْتَقَدُ[۲۷] وَ لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِیٍّ وَ مَعْرِفَهُ الْعَالِمِ بِالْعَقْلِ
اى هشام! آفریدگان براى فرمانبردارى از خدا آفریده شده اند و نجاتى جز در فرمانبردارى نیست و فرمانبردارى با دانش و دانش با یادگیرى و یادگیرى با عقل استوار گردد و دانش جز از دانشمند ربّانى به دست نیاید و شناخت دانشمند به عقل حاصل گردد.
یَا هِشَامُ قَلِیلُ الْعَمَلِ مِنَ الْعَاقِلِ مَقْبُولٌ مُضَاعَفٌ وَ کَثِیرُ الْعَمَلِ مِنْ أَهْلِ الْهَوَى وَ الْجَهْلِ مَرْدُودٌ
اى هشام! کردار اندک از خردورز چند برابر پذیرفته آید و کردار بسیار از هوسباز و نادان پذیرفته نیاید.
یَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ رَضِیَ بِالدُّونِ مِنَ الدُّنْیَا مَعَ الْحِکْمَهِ وَ لَمْ یَرْضَ بِالدُّونِ مِنَ الْحِکْمَهِ مَعَ الدُّنْیَا فَلِذَلِکَ رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ
اى هشام! به راستى خردورز به اندک از دنیا که همراه حکمت باشد خشنود شود و به حکمت اندک که همراه دنیا باشد خشنود نشود و به همین سبب تجارتش سودآور است.
یَا هِشَامُ إِنْ کَانَ یُغْنِیکَ مَا یَکْفِیکَ فَأَدْنَى مَا فِی الدُّنْیَا یَکْفِیکَ وَ إِنْ کَانَ لَا یُغْنِیکَ مَا یَکْفِیکَ فَلَیْسَ شَیْءٌ مِنَ الدُّنْیَا یُغْنِیکَ
اى هشام! اگر آنچه تو را کافى است، بی نیازت کند، پس اندکترین چیز دنیا تو را کافى باشد و چون آنچه که تو را کافى است بی نیازت نکند پس دیگر هیچ چیز از دنیا تو را کافى نخواهد بود.
یَا هِشَامُ إِنَّ الْعُقَلَاءَ تَرَکُوا فُضُولَ الدُّنْیَا فَکَیْفَ الذُّنُوبُ وَ تَرْکُ الدُّنْیَا مِنَ الْفَضْلِ وَ تَرْکُ الذُّنُوبِ مِنَ الْفَرْضِ[۲۸]
اى هشام! همانا خردورزان زیاده بر نیازشان را رها کرده اند تا چه برسد به گناهان. رها کردن دنیا فضیلت است، و رها نمودن گناهان از واجبات.
یَا هِشَامُ إِنَّ الْعُقَلَاءَ زَهِدُوا فِی الدُّنْیَا وَ رَغِبُوا فِی الْآخِرَهِ لِأَنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْیَا طَالِبَهٌ وَمَطْلُوبَهٌ وَالْآخِرَهَ طَالِبَهٌ وَمَطْلُوبَهٌ فَمَنْ طَلَبَ الْآخِرَهَ طَلَبَتْهُ الدُّنْیَا حَتَّى یَسْتَوْفِیَ مِنْهَارِزْقَهُ وَمَنْ طَلَبَ الدُّنْیَا طَلَبَتْهُ الْآخِرَهُ فَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ فَیُفْسِدُ عَلَیْهِ دُنْیَاهُ وَآخِرَتَهُ
اى هشام! به راستى خردورزان در دنیا پارسایى کردند و به سراى واپسین دل بستند؛ چرا که آنان فهمیدند که دنیا، خواهان است و خواسته شده و آخرت نیز خواهان است و خواسته شده. پس هر که خواهان آخرت باشد، دنیا جویاى او شود تا اینکه او روزیش را از دنیا برگیرد و هر که دنیا را بخواهد آخرت، او را بجوید؛ پس مرگش در رسد و دنیا و آخرتش را تباه کند.
یَا هِشَامُ مَنْ أَرَادَ الْغِنَى بِلَا مَالٍ وَ رَاحَهَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلَامَهَ فِی الدِّینِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ فِی مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ یُکَمِّلَ عَقْلَهُ فَمَنْ عَقَلَ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ اسْتَغْنَى وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ بِمَا یَکْفِیهِ لَمْ یُدْرِکِ الْغِنَى أَبَداً
اى هشام! هر که خواهان توانگرى بدون دارایى و آسودگى دل از حسد و سلامت دین است می بایست براى درخواست آن، در درگاه خداوند گریه و زارى کند که عقلش را کامل کند، پس هر که بیندیشد، به آنچه او را کافى است قناعت کند و هر که به آنچه او را کافى است قناعت کند بی نیاز گردد و هر که به آنچه او را کافى است قناعت ننمود هرگز بی نیاز نگردد.
یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ حَکَى عَنْ قَوْمٍ صَالِحِینَ أَنَّهُمْ قَالُوا- رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ[۲۹] حِینَ عَلِمُوا أَنَّ الْقُلُوبَ تَزِیغُ وَ تَعُودُ إِلَى عَمَاهَا وَ رَدَاهَا[۳۰]
اى هشام! به راستى خداوند جلیل و عزیز از مردمى درست پیشه حکایت کرد که آنان گفتند: «پروردگارا، پس از آن که ما را هدایت کردى دلهایمان را دست خوش انحراف مگردان و از جانب خود، رحمتى بر ما ارزانى دار که تو خود بخشایشگرى». این سخن، آن هنگام بود که فهمیدند دلها منحرف می شوند وبه کورى و تباهى خود بازمی گردند.
إِنَّهُ لَمْ یَخَفِ اللَّهَ مَنْ لَمْ یَعْقِلْ عَنِ اللَّهِ وَ مَنْ لَمْ یَعْقِلْ عَنِ اللَّهِ لَمْ یُعْقَدْ قَلْبُهُ عَلَى مَعْرِفَهٍ ثَابِتَهٍ یُبْصِرُهَا وَ یَجِدُ حَقِیقَتَهَا فِی قَلْبِهِ وَ لَا یَکُونُ أَحَدٌ کَذَلِکَ إِلَّا مَنْ کَانَ قَوْلُهُ لِفِعْلِهِ مُصَدِّقاً وَ سِرُّهُ لِعَلَانِیَتِهِ مُوَافِقاً لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَدُلَ عَلَى الْبَاطِنِ الْخَفِیِّ مِنَ الْعَقْلِ إِلَّا بِظَاهِرٍ مِنْهُ وَ نَاطِقٍ عَنْهُ
به راستى هر که (به نوری) از خدا تعقل نکند از او بیمناک نباشد و هر که(به نوری) از خدا تعقل نکند دلش بر معرفتى پایدار که بینایش سازد و حقیقتش را در دلش دریابد پایبند نشود و هیچ کس این چنین نخواهد شد جز آن کس که سخنش کردارش را تأیید کند و نهانش با عیانش یکسان باشد؛ چرا که خداوند بر باطن نهان عقل گواهى قرار نداده جز با ظاهر و سخن گفتن از آن.
یَا هِشَامُ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَقُولُ مَا مِنْ شَیْءٍ عُبِدَ اللَّهُ بِهِ[۳۱] أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ وَ مَا تَمَّ عَقْلُ امْرِئٍ حَتَّى یَکُونَ فِیهِ خِصَالٌ شَتَّى
اى هشام! امیر مؤمنان علیه السّلام بارها می فرمود: هیچ چیزى که خداوند با آن فرمانبردارى شود برتر از عقل نیست و عقل مرد، کامل نگردد جز آن که شش ویژگى گوناگون را دارا باشد:
الْکُفْرُ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونَانِ[۳۲] وَ الرُّشْدُ وَ الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولَانِ[۳۳] وَ فَضْلُ مَالِهِ مَبْذُولٌ وَ فَضْلُ قَوْلِهِ مَکْفُوفٌ نَصِیبُهُ مِنَ الدُّنْیَا الْقُوتُ وَ لَا یَشْبَعُ مِنَ الْعِلْمِ دَهْرَهُ الذُّلُّ أَحَبُّ إِلَیْهِ مَعَ اللَّهِ مِنَ الْعِزِّ مَعَ غَیْرِهِ وَ التَّوَاضُعُ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الشَّرَفِ یَسْتَکْثِرُ قَلِیلَ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَیْرِهِ وَ یَسْتَقِلُّ کَثِیرَ الْمَعْرُوفِ مِنْ نَفْسِهِ وَ یَرَى النَّاسَ کُلَّهُمْ خَیْراً مِنْهُ وَ أَنَّهُ شَرُّهُمْ فِی نَفْسِهِ وَ هُوَ تَمَامُ الْأَمْرِ[۳۴]
(مردم) از کفر و شرّ او در امان باشند و هدایت و نیکى از او خواسته شود و زیادى دارایی اش [به دیگران] بخشیده شود و زیادى گفتارش بازداشته شده باشد، سهمش از دنیا همان قوت روزانه اش باشد و هرگز از علم آموزى سیر نشود، خوارى همراه با خداوند برایش محبوبتر از ارجمندى همراه دیگرى است و فروتنى برایش محبوبتر از اشرافی گرى است. احسان اندک دیگران را بسیار و احسان بسیار خویش را اندک شمارد و همگان را بهتر از خود و خویشتن را پستترین مردم بداند و این تمام کار است.
یَا هِشَامُ مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَکَا عَمَلُهُ وَ مَنْ حَسُنَتْ نِیَّتُهُ زِیدَ فِی رِزْقِهِ وَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِإِخْوَانِهِ وَ أَهْلِهِ مُدَّ فِی عُمُرِهِ
اى هشام! آن کس که راست زبان باشد پاک کردار گردد و کسى که نیک نیت باشد روزیش فزون گردد و آن که با برادران و خانواده اش خوش اخلاق باشد عمرش طولانى شود.
یَا هِشَامُ لَا تَمْنَحُوا الْجُهَّالَ الْحِکْمَهَ فَتَظْلِمُوهَا[۳۵] وَ لَا تَمْنَعُوهَا أَهْلَهَا فَتَظْلِمُوهُمْ
اى هشام! حکمت را به نادانان یاد ندهید که به حکمت ستم کرده اید و آن را از اهلش باز ندارید که به آنان ستم روا داشته اید.
یَا هِشَامُ کَمَا تَرَکُوا لَکُمُ الْحِکْمَهَ فَاتْرُکُوا لَهُمُ الدُّنْیَا[۳۶]
اى هشام! همان طور که [دنیا پرستان] حکمت را براى شما واگذاشتند شما [نیز] دنیا را براى آنان واگذارید.
یَا هِشَامُ لَا دِینَ لِمَنْ لَا مُرُوَّهَ لَهُ وَ لَا مُرُوَّهَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ وَ إِنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ قَدْراً الَّذِی لَا یَرَى الدُّنْیَا لِنَفْسِهِ خَطَراً[۳۷] أَمَا إِنَّ أَبْدَانَکُمْ لَیْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّهُ فَلَا تَبِیعُوهَا بِغَیْرِهَا[۳۸]
اى هشام! آن کس که جوانمردى ندارد دین ندارد و [نیز] آن کس که جوانمردى ندارد عقل ندارد و عالى قدرترین مردم کسى است که دنیا را براى خویش ارزش نداند. هان! همانا جسمهاى شما را بهایى جز بهشت نباشد؛ پس آنها را به چیز دیگرى نفروشید.
یَا هِشَامُ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع کَانَ یَقُولُ[۳۹] لَا یَجْلِسُ فِی صَدْرِ الْمَجْلِسِ إِلَّا رَجُلٌ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ یُجِیبُ إِذَا سُئِلَ وَ یَنْطِقُ إِذَا عَجَزَ الْقَوْمُ عَنِ الْکَلَامِ وَ یُشِیرُ بِالرَّأْیِ الَّذِی فِیهِ صَلَاحُ أَهْلِهِ فَمَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْهُنَّ فَجَلَسَ فَهُوَ أَحْمَقُ
اى هشام! به راستى امیر مؤمنان بارها می فرمود: «در بالاى مجلس کسى ننشیند جز مردى که سه ویژگى را دارا باشد: چون از او چیزى پرسیده شود [به درستى] پاسخ گوید. وآن هنگام که مردم ازسخن ناتوان شدند اوسخن گوید ونظرى بدهد که به صلاح مردم باشد؛ پس هرکه هیچ یک ازاین ویژگی ها را دارا نبود و در بالاى مجلس نشست احمق است»
وَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع إِذَا طَلَبْتُمُ الْحَوَائِجَ فَاطْلُبُوهَا مِنْ أَهْلِهَا قِیلَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَنْ أَهْلُهَا قَالَ الَّذِینَ قَصَّ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ وَ ذَکَرَهُمْ فَقَالَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ[۴۰] قَالَ هُمْ أُولُو الْعُقُولِ
و حسن بن على علیهما السّلام فرمود: اگر نیازهایى را درخواست کردید از اهل آن درخواست کنید پرسیده شد : اى فرزند پیامبر خدا، اهل آن چه کسانی اند؟ فرمود: آنان که خدا در کتابش داستانشان را نقل کرده و از آنان یاد نموده و فرموده است: «تنها صاحبدلان اند که پند پذیرند» فرمود: آنان خردمندانند.
وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع مُجَالَسَهُ الصَّالِحِینَ دَاعِیَهٌ إِلَى الصَّلَاحِ وَ أَدَبُ الْعُلَمَاءِ زِیَادَهٌ فِی الْعَقْلِ وَ طَاعَهُ وُلَاهِ الْعَدْلِ تَمَامُ الْعِزِّ وَ اسْتِثْمَارُ الْمَالِ[۴۱] تَمَامُ الْمُرُوَّهِ وَ إِرْشَادُ الْمُسْتَشِیرِ قَضَاءٌ لِحَقِّ النِّعْمَهِ وَ کَفُّ الْأَذَى مِنْ کَمَالِ الْعَقْلِ وَ فِیهِ رَاحَهُ الْبَدَنِ عَاجِلًا وَ آجِلًا
و امام علىّ بن حسین علیهما السّلام فرمود: همنشینى با صالحان به صلاح انجامد و ادب آموزى از دانشمندان عقلفزا است و فرمانبردارى از حاکمان عادل کمال بزرگ منشى است و به دست آوردن سود از دارایى کمال جوانمردى و راهنمایى مشورت جو، به انجام رساندن حقّ نعمت است و خوددارى از آزار رسانى، کمال عقل و آسودگى تن در دنیا و آخرت است.
یَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ لَا یُحَدِّثُ مَنْ یَخَافُ تَکْذِیبَهُ وَ لَا یَسْأَلُ مَنْ یَخَافُ مَنْعَهُ وَ لَا یَعِدُ مَا لَا یَقْدِرُ عَلَیْهِ وَ لَا یَرْجُو مَا یُعَنَّفُ بِرَجَائِهِ[۴۲] وَ لَا یَتَقَدَّمُ عَلَى مَا یَخَافُ الْعَجْزَ عَنْهُ[۴۳]
اى هشام! به راستى خردمند با کسى که بیم دارد تکذیبش کند سخن نمی گوید و از کسى که بیم مضایقه دارد درخواست نمی کند و بر آنچه نتواند وعده نمی دهد و بر آنچه که به خاطر امیدواریش نکوهیده گردد امید نبندد و بر آنچه که بیم ناتوانى از آن را دارد گام برندارد
وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یُوصِی أَصْحَابَهُ یَقُولُ أُوصِیکُمْ بِالْخَشْیَهِ مِنَ اللَّهِ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَهِ وَ الْعَدْلِ فِی الرِّضَا وَ الْغَضَبِ وَ الِاکْتِسَابِ فِی الْفَقْرِ وَ الْغِنَى وَ أَنْ تَصِلُوا مَنْ قَطَعَکُمْ وَ تَعْفُوا عَمَّنْ ظَلَمَکُمْ وَ تَعْطِفُوا عَلَى مَنْ حَرَمَکُمْ
و امیر مؤمنان علیه السّلام بارها به یاران خود سفارش می فرمود و می گفت: شما را به خدا ترسى در نهان و آشکار و دادگرى هنگام خشنودى و خشمگیرى و به دست آوردن [حلال و ثواب] در تهیدستى و توانگرى سفارش می کنم و اینکه با کسى که با شما قطع رابطه کرده پیوند دارید و از آن کس که بر شما ستم روا داشته درگذرید و به کسى که از شما مضایقه کرده محبت کنید،
وَلْیَکُنْ نَظَرُکُمْ عَبَراً وَصَمْتُکُمْ فِکْراً وَ قَوْلُکُمْ ذِکْراً وَ طَبِیعَتُکُمُ السَّخَاءَ[۴۴] فَإِنَّهُ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّهَ بَخِیلٌ وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ سَخِیٌّ
و می بایست نگاه شما عبرت آموز و سکوت شما فکر و سخن شما ذکر و طینت شما سخاوت ورزى باشد؛ چرا که تنگ نظر به بهشت و سخاوت ورز به دوزخ درنیاید.
یَا هِشَامُ رَحِمَ اللَّهُ مَنِ اسْتَحْیَا مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ فَحَفِظَ الرَّأْسَ وَ مَا حَوَى[۴۵] وَ الْبَطْنَ وَ مَا وَعَى وَ ذَکَرَ الْمَوْتَ وَ الْبِلَى وَ عَلِمَ أَنَّ الْجَنَّهَ مَحْفُوفَهٌ بِالْمَکَارِهِ[۴۶] وَ النَّارَ مَحْفُوفَهٌ بِالشَّهَوَاتِ
اى هشام! خدا رحمت کند کسى را که آن گونه که باید، از خدا حیا کند؛ پس سر و آنچه را که در بر دارد و شکم و آنچه را که در آن جاى می دهد [از حرام] نگهدارد و مرگ و پوسیدگى [بدن] را یاد آورد و بداند که بهشت در میانه ناخوشایندیها و دوزخ در میانه شهوت هاست.
یَا هِشَامُ مَنْ کَفَّ نَفْسَهُ عَنْ أَعْرَاضِ النَّاسِ أَقَالَهُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النَّاسِ کَفَّ اللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ
اى هشام! هر که از ریختن آبروى مردم خوددارى کند خداوند از خطاى او در روز رستاخیز بگذرد و هر که از خشمگیرى بر مردم خوددارى کند خداوند از خشمگیرى بر او در روز رستاخیز خوددارى نماید.
یَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ لَا یَکْذِبُ وَ إِنْ کَانَ فِیهِ هَوَاهُ
اى هشام! همانا عاقل دروغ نمی گوید هر چند دلش بخواهد.
یَا هِشَامُ وُجِدَ فِی ذُؤَابَهِ[۴۷] سَیْفِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّ أَعْتَى النَّاسِ عَلَى اللَّهِ مَنْ ضَرَبَ غَیْرَ ضَارِبِهِ وَ قَتَلَ غَیْرَ قَاتِلِهِ وَ مَنْ تَوَلَّى غَیْرَ مَوَالِیهِ فَهُوَ کَافِرٌ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ ص وَ مَنْ أَحْدَثَ حَدَثاً[۴۸] أَوْ آوَى مُحْدِثاً لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا
اى هشام! بر روى بند شمشیر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله [این نوشته] یافت شد که: به راستى گردن کشترین مردم کسى است که آن کس را که او را نزده بزند و کسى را که [قصد] کشتن او را نداشته بکشد و هر که ولایت کسى جز ولایت امامش را بپذیرد به آنچه که خدا بر پیامبرش محمّد صلّى اللَّه علیه و آله فرستاده کفر ورزیده و هر که بدعتى تازه گزارد و یا بدعتگذارى را پناه دهد خداوند در روز رستاخیز از او بازگشت و فدیه اى نپذیرد.
یَا هِشَامُ أَفْضَلُ مَا یَتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ بَعْدَ الْمَعْرِفَهِ بِهِ الصَّلَاهُ وَ بِرُّ الْوَالِدَیْنِ وَ تَرْکُ الْحَسَدِ وَ الْعُجْبِ وَ الْفَخْرِ
اى هشام! برترین تقرّبجویى بنده به سوى خداوند پس از شناخت او، نماز و نیکى به پدر و مادر و دورىجویى از حسد و خود بزرگ بینى و به خود بالیدن است.
یَا هِشَامُ أَصْلَحُ أَیَّامِکَ الَّذِی هُوَ أَمَامَکَ فَانْظُرْ أَیُّ یَوْمٍ هُوَ وَ أَعِدَّ لَهُ الْجَوَابَ فَإِنَّکَ مَوْقُوفٌ وَ مَسْئُولٌ وَ خُذْ مَوْعِظَتَکَ مِنَ الدَّهْرِ وَ أَهْلِهِ فَإِنَّ الدَّهْرَ طَوِیلَهٌ قَصِیرَهٌ فَاعْمَلْ کَأَنَّکَ تَرَى ثَوَابَ عَمَلِکَ لِتَکُونَ أَطْمَعَ فِی ذَلِکَ وَ اعْقِلْ عَنِ اللَّهِ وَ انْظُرْ[۴۹] فِی تَصَرُّفِ الدَّهْرِ وَ أَحْوَالِهِ فَإِنَّ مَا هُوَ آتٍ مِنَ الدُّنْیَا کَمَا وَلَّى مِنْهَا فَاعْتَبِرْ بِهَا
اى هشام! روزهاى پیش روى خویش را اصلاح کن و نگاه کن که آن چه روزى است و پاسخ را آماده کن؛ چرا که تو در بازداشت و بازپرسى خواهى بود و از زمانه و مردمش پند بگیر؛ زیرا زمانه طولانى است و [براى مردمش] کوتاه است. به گونه اى کارى را انجام بده که گویا پاداش کردارت را می بینى تا به آن کار حریصتر گردى و عقل را از خدا دریافت کن و در دگرگونى زمانه و حالتهاى آن نظر افکن، پس به راستى آنچه در دنیا بیاید همان است که از دنیا رفته پس، از آن عبرت گیر،
وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع إِنَّ جَمِیعَ مَا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا بَحْرِهَا وَ بَرِّهَا وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا عِنْدَ وَلِیٍّ مِنْ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ وَ أَهْلِ الْمَعْرِفَهِ بِحَقِّ اللَّهِ کَفَیْءِ الظِّلَالِ ثُمَّ قَالَ ع أَ وَ لَا حُرٌّ یَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَهَ لِأَهْلِهَا[۵۰] یَعْنِی الدُّنْیَا فَلَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّهُ فَلَا تَبِیعُوهَا بِغَیْرِهَا فَإِنَّهُ مَنْ رَضِیَ مِنَ اللَّهِ بِالدُّنْیَا فَقَدْ رَضِیَ بِالْخَسِیسِ.
و على بن حسین علیهما السّلام فرمود: همانا هر آنچه که در شرق و غرب دنیا از دریا گرفته تا خشکى دشت و کوه آن کوه خورشید بر آن تابیده نزد دوستى از دوستداران خدا و معرفت داران به حقّ خدا همچون بازگشت سایه است. پس آنگاه فرمود: آیا آزاده اى نیست که این تهمانده جویده شده- یعنى دنیا- را براى اهلش واگذارد؟ جانهاى شما را قیمتى جز بهشت نباشد؛ پس به غیر آن نفروشید؛ چرا که هر که از خدا به دنیا خشنود شود بی گمان به چیزى پست خشنود شده است.
یَا هِشَامُ إِنَّ کُلَّ النَّاسِ یُبْصِرُ النُّجُومَ وَ لَکِنْ لَا یَهْتَدِی بِهَا إِلَّا مَنْ یَعْرِفُ مَجَارِیَهَا وَ مَنَازِلَهَا وَ کَذَلِکَ أَنْتُمْ تَدْرُسُونَ الْحِکْمَهَ وَ لَکِنْ لَا یَهْتَدِی بِهَا مِنْکُمْ إِلَّا مَنْ عَمِلَ بِهَا
اى هشام! به راستى همه مردم ستارگان را می بینند ولى جز آن کس که راهها و منزلگاههاى ستارگان را می داند به آنها رهنمون نمی شود و همین طور شما حکمت را می خوانید ولى جز آن کس که به آن عمل می کند کسى به آن رهنمون نمی شود.
یَا هِشَامُ إِنَّ الْمَسِیحَ ع قَالَ لِلْحَوَارِیِّینَ یَا عَبِیدَ السَّوْءِ یَهُولُکُمْ طُولُ النَّخْلَهِ[۵۱] وَ تَذْکُرُونَ شَوْکَهَا وَ مَئُونَهَ مَرَاقِیهَا وَ تَنْسَوْنَ طِیبَ ثَمَرِهَا وَ مَرَافِقَهَا[۵۲] کَذَلِکَ تَذْکُرُونَ مَئُونَهَ عَمَلِ الْآخِرَهِ فَیَطُولُ عَلَیْکُمْ أَمَدُهُ[۵۳] وَ تَنْسَوْنَ مَا تُفْضُونَ إِلَیْهِ مِنْ نَعِیمِهَا وَ نَوْرِهَا وَ ثَمَرِهَا
اى هشام! همانا مسیح علیه السّلام به حواریون فرمود: اى بندگان بد! بلندى نخل شما را به هراس می اندازد و خار و سختى بالا روى از آن را به یاد می آورید و شیرینى و منافع ثمره نخل را از یاد می برید؛ همین طور سختى کار آخرت را به یاد می آورید و روز فرا رسیدنش بر شما طولانى می آید و نعمت و روشنى و سودى که به آنها دست می یابید را از یاد می برید.
یَا عَبِیدَ السَّوْءِ نَقُّوا الْقَمْحَ وَ طَیِّبُوهُ وَ أَدِقُّوا طَحْنَهُ تَجِدُوا طَعْمَهُ وَ یَهْنِئْکُمْ أَکْلُهُ کَذَلِکَ فَأَخْلِصُوا الْإِیمَانَ وَ أَکْمِلُوهُ تَجِدُوا حَلَاوَتَهُ وَ یَنْفَعْکُمْ غِبُّهُ[۵۴]
اى بندگان بد! گندم را پاک سازید و تمیز نمایید و آن را به خوبى آرد کنید تا مزه اش را دریابید و خوردنش بر شما گوارا باشد همین طور ایمان را خالص کنید و کامل نمایید تا شیرینی اش را دریابید و از سرانجامش بهره برید.
بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُمْ لَوْ وَجَدْتُمْ سِرَاجاً یَتَوَقَّدُ بِالْقَطِرَانِ[۵۵] فِی لَیْلَهٍ مُظْلِمَهٍ لَاسْتَضَأْتُمْ بِهِ وَ لَمْ یَمْنَعْکُمْ مِنْهُ رِیحُ نَتْنِهِ کَذَلِکَ یَنْبَغِی لَکُمْ أَنْ تَأْخُذُوا الْحِکْمَهَ مِمَّنْ وَجَدْتُمُوهَا مَعَهُ وَ لَا یَمْنَعْکُمْ مِنْهُ سُوءُ رَغْبَتِهِ فِیهَا
از روى حقّ به شما می گویم: اگر چراغى را بیابید که با روغن قطران [روغنى بدبو] در شبى تاریک روشنایى دهد از نورش استفاده می کنید و بوى بدش شما را از آن باز نمی دارد همین طور سزاست که حکمت از هر که یافتید برگیرید و بی میلى او به یاد دادن حکمت، شما را از آن باز نمی دارد.
یَا عَبِیدَ الدُّنْیَا بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُمْ لَا تُدْرِکُونَ شَرَفَ الْآخِرَهِ إِلَّا بِتَرْکِ مَا تُحِبُّونَ فَلَا تُنْظِرُوا بِالتَّوْبَهِ غَداً فَإِنَّ دُونَ غَدٍ یَوْماً وَ لَیْلَهً وَ قَضَاءَ اللَّهِ فِیهِمَا[۵۶] یَغْدُو وَ یَرُوحُ
اى بندگان دنیا! از روى حقّ به شما می گویم: به شرف سراى واپسین دست نیابید جز با رها کردن آنچه دوست دارید. و براى توبه کردن منتظر فردا نباشید؛ چرا که تا فردا روز و شبى مانده و قضاى الهى در این صبحگاهان و شامگاهان در آمد و رفت است.
بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُمْ إِنَّ مَنْ لَیْسَ عَلَیْهِ دَیْنٌ مِنَ النَّاسِ أَرْوَحُ وَ أَقَلُّ هَمّاً مِمَّنْ عَلَیْهِ الدَّیْنُ وَ إِنْ أَحْسَنَ الْقَضَاءَ وَ کَذَلِکَ مَنْ لَمْ یَعْمَلِ الْخَطِیئَهَ أَرْوَحُ هَمّاً مِمَّنْ عَمِلَ الْخَطِیئَهَ وَ إِنْ أَخْلَصَ التَّوْبَهَ وَ أَنَابَ وَ إِنَّ صِغَارَ الذُّنُوبِ وَ مُحَقَّرَاتِهَا[۵۷] مِنْ مَکَایِدِ إِبْلِیسَ یُحَقِّرُهَا لَکُمْ وَ یُصَغِّرُهَا فِی أَعْیُنِکُمْ فَتَجْتَمِعُ وَ تَکْثُرُ فَتُحِیطُ بِکُمْ
از روى حقّ به شما می گویم: به راستى هر که از مردم بدهى بر عهده ندارد آسوده تر و کم غصه تر از کسى است که از مردم بدهى بر عهده دارد و اگر چه بدهی اش را به نیکى اداء کند و همین طور کسى که گناهى را مرتکب نشده آسوده تر و کم غصه تر از کسى است که مرتکب گناهى شده و اگر چه با اخلاص توبه کند و بازگردد و همانا گناهان عقل و کوچک از دامهاى ابلیس است. آنها را در چشم شما عقل و کوچک نشان دهد تا انباشته شوند و بسیار گردند و شما را فراگیرند.
بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُمْ إِنَّ النَّاسَ فِی الْحِکْمَهِ رَجُلَانِ فَرَجُلٌ أَتْقَنَهَا بِقَوْلِهِ وَ صَدَّقَهَا بِفِعْلِهِ وَ رَجُلٌ أَتْقَنَهَا بِقَوْلِهِ وَ ضَیَّعَهَا بِسُوءِ فِعْلِهِ
فَشَتَّانَ بَیْنَهُمَا فَطُوبَى لِلْعُلَمَاءِ بِالْفِعْلِ وَ وَیْلٌ لِلْعُلَمَاءِ بِالْقَوْلِ
از روى حقّ به شما می گویم: به راستى مردم در حکمت دو دسته اند: مردى که آن را با سخن خویش استوار دارد و با کردارش تصدیق نماید و مردى که با سخن خویش آن را استوار دارد و با کردارش تباه کند، پس بین این دو چقدر فاصله است! پس خوشا به حال دانایان با کردار و بدا به حال دانایان [تنها] با سخن.
یَا عَبِیدَ السَّوْءِ اتَّخِذُوا مَسَاجِدَ رَبِّکُمْ سُجُوناً لِأَجْسَادِکُمْ وَ جِبَاهِکُمْ وَ اجْعَلُوا قُلُوبَکُمْ بُیُوتاً لِلتَّقْوَى وَ لَا تَجْعَلُوا قُلُوبَکُمْ مَأْوًى لِلشَّهَوَاتِ إِنَّ أَجْزَعَکُمْ عِنْدَ الْبَلَاءِ لَأَشَدُّکُمْ حُبّاً لِلدُّنْیَا وَ إِنَّ أَصْبَرَکُمْ عَلَى الْبَلَاءِ لَأَزْهَدُکُمْ فِی الدُّنْیَا
اى بندگان بد! مساجد پروردگارتان را زندانهایى براى بدنها و پیشانی هاى خود کنید و دلهایتان را منزل پرهیزگارى سازید و دلهایتان را جایگاه شهوتها قرار ندهید، به راستى بی قرارترین شما هنگامه مصیبت، دنیا دوستترین شماست و همانا بردبارترین شما هنگامه مصیبت پارساترین شما در دنیاست.
یَا عَبِیدَ السَّوْءِ لَا تَکُونُوا شَبِیهاً بِالْحِدَاءِ الْخَاطِفَهِ[۵۸] وَ لَا بِالثَّعَالِبِ الْخَادِعَهِ وَ لَا بِالذِّئَابِ الْغَادِرَهِ وَ لَا بِالْأُسُدِ الْعَاتِیَهِ کَمَا تَفْعَلُ بِالْفَرَائِسِ[۵۹] کَذَلِکَ تَفْعَلُونَ بِالنَّاسِ فَرِیقاً تَخْطَفُونَ وَ فَرِیقاً تَخْدَعُونَ وَ فَرِیقاً تَغْدِرُونَ بِهِمْ[۶۰]
اى بندگان بد! همانند پرنده گوشت ربا و روبهان فریب دهنده و گرگان حیله گر و شیران درنده نباشید که همان گونه که آنان با شکار خود می کنند. شما نیز با مردم همان کنید. گروهى را بربایید و به گروهى نیرنگ زنید و به گروهى خیانت ورزید.
بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُمْ لَا یُغْنِی عَنِ الْجَسَدِ أَنْ یَکُونَ ظَاهِرُهُ صَحِیحاً وَ بَاطِنُهُ فَاسِداً کَذَلِکَ لَا تُغْنِی أَجْسَادُکُمُ الَّتِی قَدْ أَعْجَبَتْکُمْ وَ قَدْ فَسَدَتْ قُلُوبُکُمْ وَ مَا یُغْنِی عَنْکُمْ أَنْ تُنَقُّوا جُلُودَکُمْ وَ قُلُوبُکُمْ دَنِسَهٌ لَا تَکُونُوا کَالْمُنْخُلِ[۶۱] یُخْرِجُ مِنْهُ الدَّقِیقَ الطَّیِّبَ وَ یُمْسِکُ النُّخَالَهَ کَذَلِکَ أَنْتُمْ تُخْرِجُونَ الْحِکْمَهَ مِنْ أَفْوَاهِکُمْ وَ یَبْقَى الْغِلُّ فِی صُدُورِکُمْ
از روى حقّ می گویم: بدنهایى که ظاهرش درست و درونش تباه است ثمرى ندارد، همین طور بدنهایتان که شما را پسند آمده اند در حالى که دلهایتان تباه است ثمرى ندهد و شما را سودى ندهد که ظاهرتان را پاکیزه سازید و دلهایتان لکه دار باشد. همچون غربال نباشید که آرد نرم را خارج می کند و نخاله را نگه می دارد. همین طور شما حکمت را از دهانتان خارج می کنید و ناخالصى در سینه هایتان بجا می ماند.
یَا عَبِیدَ الدُّنْیَا إِنَّمَا مَثَلُکُمْ مَثَلُ السِّرَاجِ یُضِیءُ لِلنَّاسِ وَ یُحْرِقُ نَفْسَهُ
اى بندگان دنیا! به راستى مثل شما همچون چراغى است که به مردم نور دهد و خودش را بسوزاند.
یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ زَاحِمُوا الْعُلَمَاءَ فِی مَجَالِسِهِمْ وَ لَوْ جُثُوّاً عَلَى الرُّکَبِ[۶۲] فَإِنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْقُلُوبَ الْمَیْتَهَ بِنُورِ الْحِکْمَهِ کَمَا یُحْیِی الْأَرْضَ الْمَیْتَهَ بِوَابِلِ الْمَطَرِ[۶۳]
اى بنى اسرائیل! در محافل دانشمندان ازدحام و انبوهى نمایید هر چند بر روى زانو نشینید؛ چرا که خداوند دلها را با روشنى حکمت، زنده کند همان گونه که زمین بایر و خشک را با باران تند زنده کند».
یَا هِشَامُ مَکْتُوبٌ فِی الْإِنْجِیلِ طُوبَى لِلْمُتَرَاحِمِینَ أُولَئِکَ هُمُ الْمَرْحُومُونَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ طُوبَى لِلْمُصْلِحِینَ بَیْنَ النَّاسِ أُولَئِکَ هُمُ الْمُقَرَّبُونَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ طُوبَى لِلْمُطَهَّرَهِ قُلُوبُهُمْ أُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ طُوبَى لِلْمُتَوَاضِعِینَ فِی الدُّنْیَا أُولَئِکَ یَرْتَقُونَ مَنَابِرَ الْمُلْکِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ
اى هشام! در انجیل نوشته شده که «خوشا به حال مهرورزان، آنان کسانی اند که در روز رستاخیز مهربانى بینند. خوشا به حال اصلاح دهندگان میان مردم، آنان در روز رستاخیز همان مقربانند. خوشا به حال پاک دلان، آنان در روز رستاخیز همان پارسایانند. خوشا به حال فروتنان در دنیا، آنان در روز رستاخیز بر جایگاههایى شاهانه برآیند.
یَا هِشَامُ قِلَّهُ الْمَنْطِقِ حُکْمٌ عَظِیمٌ فَعَلَیْکُمْ بِالصَّمْتِ فَإِنَّهُ دَعَهٌ حَسَنَهٌ وَ قِلَّهُ وِزْرٍ وَ خِفَّهٌ مِنَ الذُّنُوبِ فَحَصِّنُوا بَابَ الْحِلْمِ فَإِنَّ بَابَهُ الصَّبْرُ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُبْغِضُ الضَّحَّاکَ مِنْ غَیْرِ عَجَبٍ وَ الْمَشَّاءَ إِلَى غَیْرِ أَرَبٍ[۶۴]
اى هشام! اندک گویى بزرگ حکمتى است؛ پس بر شما باد به [رعایت] سکوت؛ زیرا شیوه اى نیکو و مایه کم گناهى وسبکى گناهان است ودر بردبارى رامحکم کنیدکه درش صبر است وبه راستى خداى عزیز وجلیل کسى را که بی سبب ، بسیار بخندد و بدون هدف، بسیار پرسه زند را دشمن می دارد
وَ یَجِبُ عَلَى الْوَالِی أَنْ یَکُونَ کَالرَّاعِی لَا یَغْفُلُ عَنْ رَعِیَّتِهِ وَ لَا یَتَکَبَّرُ عَلَیْهِمْ فَاسْتَحْیُوا مِنَ اللَّهِ فِی سَرَائِرِکُمْ کَمَا تَسْتَحْیُونَ مِنَ النَّاسِ فِی عَلَانِیَتِکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْکَلِمَهَ مِنَ الْحِکْمَهِ ضَالَّهُ الْمُؤْمِنِ فَعَلَیْکُمْ بِالْعِلْمِ قَبْلَ أَنْ یُرْفَعَ وَ رَفْعُهُ غَیْبَهُ عَالِمِکُمْ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ
و بر حاکم واجب است که همچون چوپان باشد؛ از مردمش بی خبر نباشد و بر آنها بزرگى ننماید. در خلوت خویش از خداوند حیا کنید همان گونه که در آشکار خود از مردم حیا می کنید و بدانید که [حتى] یک کلمه از حکمت گمشده مؤمن است؛ بر شما باد به علم آموزى پیش از آن که [از میان] برداشته شود و برداشته شدن علم همان از دست رفتن دانشمند از میان شماست.
یَا هِشَامُ تَعَلَّمْ مِنَ الْعِلْمِ مَا جَهِلْتَ وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ مِمَّا عُلِّمْتَ عَظِّمِ الْعَالِمَ لِعِلْمِهِ وَ دَعْ مُنَازَعَتَهُ وَ صَغِّرِ الْجَاهِلَ لِجَهْلِهِ وَ لَا تَطْرُدْهُ وَ لَکِنْ قَرِّبْهُ وَ عَلِّمْهُ
اى هشام! آنچه را که از دانش نمی دانى یادگیر و آنچه را که یاد گرفته اى به نادان یاد ده، دانشمند را به سبب دانش او، بزرگ دار و مجادله با او را رها کن و نادان را به سبب نادانی اش کوچک شمار ولى او را [از خویش] مران بلکه او را بخود نزدیک کن و یاد ده.
یَا هِشَامُ إِنَّ کُلَّ نِعْمَهٍ عَجَزْتَ عَنْ شُکْرِهَا بِمَنْزِلَهِ سَیِّئَهٍ تُؤَاخَذُ بِهَا
اى هشام! به راستى درسپاسدارى هرنعمت که کوتاهى کنى همانند گناهى باشد که به آن بازخواست شوى
وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً کَسَرَتْ قُلُوبَهُمْ خَشْیَتُهُ فَأَسْکَتَتْهُمْ عَنِ الْمَنْطِقِ[۶۵] وَ إِنَّهُمْ لَفُصَحَاءُ عُقَلَاءُ یَسْتَبِقُونَ إِلَى اللَّهِ بِالْأَعْمَالِ الزَّکِیَّهِ لَا یَسْتَکْثِرُونَ لَهُ الْکَثِیرَ وَ لَا یَرْضَوْنَ لَهُمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ بِالْقَلِیلِ یَرَوْنَ فِی أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ أَشْرَارٌ وَ إِنَّهُمْ لَأَکْیَاسٌ وَ أَبْرَارٌ[۶۶]
و امیر مؤمنان صلوات اللَّه علیه فرمود: همانا براى خداوند، بندگانى است که از بیم او شکسته دل شدهاند [بیمناک شده اند] و آنان را از سخن بازداشته در حالى که سخنورانى خردورزند؛ با کردارهاى پاک در پیشگاه خداوند [از یک دیگر] پیشى گیرند؛ [کردار] بسیار را در پیشگاه او زیاد نشمارند؛ به اندک کردارشان خرسند نباشند؛ خویشتن را بد بدانند و حال آن که آنان بی گمان هوشیاران و نیکوکاران هستند.
یَا هِشَامُ الْحَیَاءُ مِنَ الْإِیمَانِ وَ الْإِیمَانُ فِی الْجَنَّهِ وَ الْبَذَاءُ مِنَ الْجَفَاءِ وَ الْجَفَاءُ[۶۷] فِی النَّارِ
اى هشام! حیا از ایمان باشد و ایمان در بهشت است و بی حیایى از درشتى است و درشتى در دوزخ است.
یَا هِشَامُ الْمُتَکَلِّمُونَ ثَلَاثَهٌ فَرَابِحٌ وَ سَالِمٌ وَ شَاجِبٌ[۶۸] فَأَمَّا الرَّابِحُ فَالذَّاکِرُ لِلَّهِ وَ أَمَّا السَّالِمُ فَالسَّاکِتُ وَ أَمَّا الشَّاجِبُ فَالَّذِی یَخُوضُ فِی الْبَاطِلِ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّهَ عَلَى کُلِّ فَاحِشٍ بَذِیءٍ قَلِیلِ الْحَیَاءِ لَا یُبَالِی مَا قَالَ وَ لَا مَا قِیلَ فِیهِ
اى هشام! سخن گویان سه گونه اند: سود برنده و سالم و بیهوده گو؛ امّا سود برنده همان یادکننده خداوند است و امّا سالم همان ساکت است و امّا بیهوده گو کسى است که در باطل غرق میشود. به راستى خداوند بهشت را بر هر ناسزاگوى بد زبان بی حیا که از هر چه گوید و بر او گویند باکى ندارد حرام کرده است.
وَ کَانَ أَبُوذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْه یَقُولُ یَا مُبْتَغِیَ الْعِلْمِ إِنَّ هَذَا اللِّسَانَ مِفْتَاحُ خَیْرٍ وَ مِفْتَاحُ شَرٍّ فَاخْتِمْ عَلَى فِیکَ کَمَا تَخْتِمُ عَلَى ذَهَبِکَ وَ وَرِقِکَ
و ابو ذر- رضى اللَّه عنه- بارها می فرمود: اى خواهنده دانش به راستى این زبان هم کلید نیکى است و هم کلید بدى؛ پس همان گونه که بر طلا و نقره ات مهر می زنى بر دهانت نیز مهر بزن.
یَا هِشَامُ بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ یَکُونُ ذَا وَجْهَیْنِ وَ ذَا لِسَانَیْنِ یُطْرِی أَخَاهُ إِذَا شَاهَدَهُ[۶۹] وَ یَأْکُلُهُ إِذَا غَابَ عَنْهُ إِنْ أُعْطِیَ حَسَدَهُ وَ إِنِ ابْتُلِیَ خَذَلَهُ إِنَّ أَسْرَعَ الْخَیْرِ ثَوَاباً الْبِرُّ وَ أَسْرَعَ الشَّرِّ عُقُوبَهً الْبَغْیُ وَ إِنَّ شَرَّ عِبَادِ اللَّهِ مَنْ تُکْرَهُ مُجَالَسَتُهُ لِفُحْشِهِ وَ هَلْ یَکُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِی النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ وَ مِنْ حُسْنِ إِسْلَامِ الْمَرْءِ تَرْکُ مَا لَا یَعْنِیهِ
اى هشام! چه بد باشد آن بنده اى که دو رو و دو زبان است. برادرش را جلوى رویش می ستاید و در پشت سرش گوشتش را [با غیبت از او] می خورد، اگر به برادرش چیزى بخشیده شود بر او رشک برد و هنگامى که دچار بلایى شود وارهاندش. به راستى سریعترین نیکى در پاداشگیرى احسان است و سریعترین بدى در کیفر دهى، ستم است و همانا بدترین بندگان خدا کسى است که به خطر بد زبانیش همنشینى با او را ناخوشایند می دارى. آیا مردم را چیزى جز دروشده زبانهایشان به دوزخ واژگون می کند؟ از مسلمانى مرد رها کردن سخن بیهوده است.
یَا هِشَامُ لَا یَکُونُ الرَّجُلُ مُؤْمِناً حَتَّى یَکُونَ خَائِفاً رَاجِیاً وَ لَا یَکُونُ خَائِفاً رَاجِیاً حَتَّى یَکُونَ عَامِلًا لِمَا یَخَافُ وَ یَرْجُو
اى هشام! مرد، مؤمن نباشد تا اینکه هراسناک امیدوار باشد و هراسناک امیدوار نباشد تا اینکه به آنچه هراس و امید دارد عمل نماید.
یَا هِشَامُ قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ عَظَمَتِی وَ قُدْرَتِی وَ بَهَائِی وَ عُلُوِّی فِی مَکَانِی لَا یُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَایَ عَلَى هَوَاهُ إِلَّا جَعَلْتُ الْغِنَى فِی نَفْسِهِ وَ هَمَّهُ فِی آخِرَتِهِ وَ کَفَفْتُ عَلَیْهِ فِی ضَیْعَتِهِ[۷۰] وَ ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ وَ کُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَهِ کُلِّ تَاجِرٍ
اى هشام! خداوند جلیل و عزیز فرمود: به عزت وبزرگى وقدرت و آبرو و فرازمندى مقامم سوگند که بنده اى خواست مرا برخواست خود برتر ندارد جز آن که او را درنزد خودش بی نیاز نمایم و همتش را در آخرت قرار دهم و درکسب و حرفه اش او را تأمین کنم و آسمانها و زمین را ضامن روزیش کنم و بالاتر از تجارت هر تاجرى سودى نصیبش سازم.
یَا هِشَامُ الْغَضَبُ مِفْتَاحُ الشَّرِّ وَ أَکْمَلُ الْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ إِنْ خَالَطْتَ النَّاسَ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ لَا تُخَالِطَ أَحَداً مِنْهُمْ إِلَّا مَنْ کَانَتْ یَدُکَ عَلَیْهِ الْعُلْیَا[۷۱] فَافْعَلْ
اى هشام! خشم کلید بدى است و کاملترین مؤمنان در ایمان، خوش اخلاقترین آنان است. و اگر خواهى که با مردم نشست و برخاست داشته باشى؛ پس اگر می توانى با هیچ کس نشست و برخاست نداشته باشى جز با کسى
که دست بالاترى [در احسان] بر او داشته باشى، پس همان گونه کن.
یَا هِشَامُ عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ فَإِنَّ الرِّفْقَ یُمْنٌ وَ الْخُرْقَ شُؤْمٌ إِنَّ الرِّفْقَ وَ الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ یَعْمُرُ الدِّیَارَ وَ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ
اى هشام! بر تو باد به نرم رفتارى؛ چرا که نرم رفتارى خجسته و تندخویى شوم است. همانا نرم رفتارى و نیکى و نیک خویى خانه ها را آباد سازد و روزى را فزون کند.
یَا هِشَامُ قَوْلُ اللَّهِ هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ[۷۲] جَرَتْ فِی الْمُؤْمِنِ وَ الْکَافِرِ وَ الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ مَنْ صُنِعَ إِلَیْهِ مَعْرُوفٌ فَعَلَیْهِ أَنْ یُکَافِئَ بِهِ وَلَیْسَتِ الْمُکَافَأَهُ أَنْ تَصْنَعَ کَمَا صَنَعَ حَتَّى تَرَى فَضْلَکَ فَإِنْ صَنَعْتَ کَمَا صَنَعَ فَلَهُ الْفَضْلُ بِالابْتِدَاءِ[۷۳]
اى هشام! این سخن خداوند: «مگر پاداش احسان جز احسان است؟» در مؤمن و کافر و نیکوکار و بزهکار جارى است. هر که به او احسانى شود باید آن احسان را جبران کند و جبران کردن، این نیست که همان گونه که او احسان کرده تو احسان کنى تا اینکه احسان خویش را به او بنمایانى پس اگر همان گونه احسان کردى که او با تو احسان کرده بود او با آغازیدن احسان، بر تو برترى دارد.
یَا هِشَامُ إِنَّ مَثَلَ الدُّنْیَا مَثَلُ الْحَیَّهِ مَسُّهَا لَیِّنٌ وَ فِی جَوْفِهَا السَّمُّ الْقَاتِلُ یَحْذَرُهَا الرِّجَالُ ذَوُو الْعُقُولِ وَ یَهْوِی إِلَیْهَا الصِّبْیَانُ بِأَیْدِیهِمْ
اى هشام! به درستى مثل دنیا، همانند مارى است که دست ساییدن بر آن نرم است و درونش زهر کشنده دارد. مردان خردمند از آن پروا دارند و کودکان در دستشان بگیرند.
یَا هِشَامُ اصْبِرْ عَلَى طَاعَهِ اللَّهِ وَ اصْبِرْ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ فَإِنَّمَا الدُّنْیَا سَاعَهٌ فَمَا مَضَى مِنْهَا فَلَیْسَ تَجِدُ لَهُ سُرُوراً وَ لَا حُزْناً وَ مَا لَمْ یَأْتِ مِنْهَا فَلَیْسَ تَعْرِفُهُ فَاصْبِرْ عَلَى تِلْکَ السَّاعَهِ الَّتِی أَنْتَ فِیهَا فَکَأَنَّکَ قَدِ اغْتَبَطْتَ[۷۴]
اى هشام! در فرمانبردارى از خداوند شکیبایى پیشه کن و [در دورى] از نافرمانى او شکیبا باش؛ چرا که بی گمان دنیا ساعتى است و از آنچه از دنیا رفته شادى و حزنى نیابى و از آنچه که هنوز نیامده آگاهى ندارى؛ پس بر همین ساعتى که در آن هستى صبر پیشه دار که گویا تو مورد حسرت دیگران هستى.
یَا هِشَامُ مَثَلُ الدُّنْیَا مَثَلُ مَاءِ الْبَحْرِ کُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى یَقْتُلَهُ
اى هشام! مثل دنیا همانند آب دریاست. هر چه [شخص تشنه] از آن نوشد تشنگى او فزون گردد تا اینکه او را بکشد.
یَا هِشَامُ إِیَّاکَ وَ الْکِبْرَ فَإِنَّهُ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّهَ مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّهٍ مِنْ کِبْرٍ الْکِبْرُ رِدَاءُ اللَّهِ فَمَنْ نَازَعَهُ رِدَاءَهُ أَکَبَّهُ اللَّهُ فِی النَّارِ عَلَى وَجْهِهِ
اى هشام! از بزرگى فروشى دورى گزین؛ زیرا هر که در دلش به اندازه دانهاى بزرگى فروشى باشد به بهشت نرود و بزرگى فروشى جامه خداست [یعنى ویژه اوست]. هر که بر سر جامه خدا با او ستیزه کند، خداوند او را به رو در دوزخ اندازد.
یَا هِشَامُ لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ مِنْهُ وَ إِنْ عَمِلَ سَیِّئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَیْهِ
اى هشام! از ما نیست هر که در هر روز بر خویش حسابرسى نکند که اگر عملى نیکو انجام داده آن را افزون کند
و چون گناهى مرتکب شده از خدا آمرزش جوید و به سوى خداوند بازگردد
یَا هِشَامُ تَمَثَّلَتِ الدُّنْیَا لِلْمَسِیحِ ع فِی صُورَهِ امْرَأَهٍ زَرْقَاءَ فَقَالَ لَهَا کَمْ تَزَوَّجْتِ فَقَالَتْ کَثِیراً قَالَ فَکُلٌّ طَلَّقَکِ قَالَتْ لَا بَلْ کُلًّا قَتَلْتُ قَالَ الْمَسِیحُ ع فَوَیْحُ لِأَزْوَاجِکِ الْبَاقِینَ کَیْفَ لَا یَعْتَبِرُونَ بِالْمَاضِینَ
اى هشام! دنیا به شکل زنى چشم آبى بر حضرت مسیح علیه السّلام مجسم شد، پس حضرت مسیح علیه السّلام به او فرمود: چند شوهر کردهاى؟ او گفت: بسیار. آن حضرت پرسید: و همه آنان تو را طلاق دادهاند؟ او گفت: نه بلکه همگى را کشتم. حضرت مسیح علیه السّلام فرمود: پس واى بر شوهران باقى ماندهات، چطور از پیشینیان از خویش عبرت نمىگیرند.
یَا هِشَامُ إِنَّ ضَوْءَ الْجَسَدِ فِی عَیْنِهِ فَإِنْ کَانَ الْبَصَرُ مُضِیئاً اسْتَضَاءَ الْجَسَدُ کُلُّهُ وَ إِنَّ ضَوْءَ الرُّوحِ الْعَقْلُ فَإِذَا کَانَ الْعَبْدُ عَاقِلًا کَانَ عَالِماً بِرَبِّهِ وَ إِذَا کَانَ عَالِماً بِرَبِّهِ أَبْصَرَ دِینَهُ وَ إِنْ کَانَ جَاهِلًا بِرَبِّهِ لَمْ یَقُمْ لَهُ دِینٌ وَ کَمَا لَا یَقُومُ الْجَسَدُ إِلَّا بِالنَّفْسِ الْحَیَّهِ فَکَذَلِکَ لَا یَقُومُ الدِّینُ إِلَّا بِالنِّیَّهِ الصَّادِقَهِ وَ لَا تَثْبُتُ النِّیَّهُ الصَّادِقَهُ إِلَّا بِالْعَقْلِ
اى هشام! به راستى نور تن در چشم است، پس چون چشم نورانى باشد تمام تن نورانى شود و همانا نور جان خرد است، پس چون بنده خردورز باشد به پروردگارش شناخت یابد و آنگاه که به پروردگارش شناخت یافت نسبت به دینش بینا گردد و اگر شناختى به پروردگارش نداشته باشد دینى براى او پابرجا نماند و همان گونه که تن جز با جان پابرجا نماند دین نیز جز با قصد راستین بجا نماند و قصد راستین جز با خرد پاینده نشود.
یَا هِشَامُ إِنَّ الزَّرْعَ یَنْبُتُ فِی السَّهْلِ وَ لَا یَنْبُتُ فِی الصَّفَا[۷۵] فَکَذَلِکَ الْحِکْمَهُ تَعْمُرُ فِی قَلْبِ الْمُتَوَاضِعِ وَ لَا تَعْمُرُ فِی قَلْبِ الْمُتَکَبِّرِ الْجَبَّارِ لِأَنَّ اللَّهَ جَعَلَ التَّوَاضُعَ آلَهَ الْعَقْلِ وَ جَعَلَ التَّکَبُّرَ مِنْ آلَهِ الْجَهْلِ أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ مَنْ شَمَخَ إِلَى السَّقْفِ[۷۶] بِرَأْسِهِ
شَجَّهُ[۷۷] وَ مَنْ خَفَضَ رَأْسَهُ اسْتَظَلَّ تَحْتَهُ وَ أَکَنَّهُ وَ کَذَلِکَ مَنْ لَمْ یَتَوَاضَعْ لِلَّهِ خَفَضَهُ اللَّهُ وَ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ
اى هشام! به راستى کشت در زمین هموار بروید و در سنگلاخ نروید و همین طور حکمت در دل فروتن سکنى گزیند و در دل خودخواه ستمگر ساکن نشود؛ زیرا خداوند فروتنى را وسیله خرد و خودخواهى را وسیله نادانى قرار داد.
آیا نمىدانى هر که سرش را به سقف بکوبد سرش را بشکند و هر که سر فرود آورد سقف بر او سایه اندازد و در پناهش گیرد و همین طور هر که در درگاه خداوند فروتنى نکند خداوند او را پایین آورد و هر که در درگاه خداوند فروتنى کند خداوند او را بر فراز دارد.
یَا هِشَامُ مَا أَقْبَحَ الْفَقْرَ بَعْدَ الْغِنَى وَ أَقْبَحَ الْخَطِیئَهَ بَعْدَ النُّسُکِ وَ أَقْبَحُ مِنْ ذَلِکَ الْعَابِدُ لِلَّهِ ثُمَّ یَتْرُکُ عِبَادَتَهُ
اى هشام! چه زشت است تنگدستى پس از توانگرى و گناهکارى پس از عبادت و از آن زشتتر این است که عبادتکننده خدا، عبادت را وارهاند.
یَا هِشَامُ لَا خَیْرَ فِی الْعَیْشِ إِلَّا لِرَجُلَیْنِ لِمُسْتَمِعٍ وَاعٍ وَ عَالِمٍ نَاطِقٍ
اى هشام! در زندگى جز براى دو کس سعادتى نباشد: شنوندهاى پذیرنده و دانایى گوینده.
یَا هِشَامُ مَا قُسِمَ بَیْنَ الْعِبَادِ أَفْضَلُ مِنَ الْعَقْلِ نَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً إِلَّا عَاقِلًا حَتَّى یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ جَهْدِ الْمُجْتَهِدِینَ وَ مَا أَدَّى الْعَبْدُ فَرِیضَهً مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ حَتَّى عَقَلَ عَنْهُ[۷۸]
اى هشام! چیزى برتر از خرد میان بندگان تقسیم نشده است و خواب خردورز برتر از شبزندهدارى نادان است و خداوند هیچ پیامبرى را برنینگیخت جز آن که خردورز بود تا آنجا که خردش از تلاش همه تلاشگران برتر بوده است
و بنده هیچ واجبى از واجبات را به جا نیاورد تا اینکه به آن تعقل کند.
یَا هِشَامُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا رَأَیْتُمُ الْمُؤْمِنَ صَمُوتاً فَادْنُوا مِنْهُ فَإِنَّهُ یُلْقِی الْحِکْمَهَ وَ الْمُؤْمِنُ قَلِیلُ الْکَلَامِ کَثِیرُ الْعَمَلِ وَ الْمُنَافِقُ کَثِیرُ الْکَلَامِ قَلِیلُ الْعَمَلِ
اى هشام! فرستاده خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: چون مؤمنى را دیدید که خموش است به او نزدیک شوید؛ چرا که او [به شما] حکمت بیاموزد و مؤمن کم گوى و پرعمل، و منافق پرگوى و کم عمل است.
یَا هِشَامُ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ ع قُلْ لِعِبَادِی لَا یَجْعَلُوا بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیَا فَیَصُدَّهُمْ عَنْ ذِکْرِی وَ عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِی وَ مُنَاجَاتِی أُولَئِکَ قُطَّاعُ الطَّرِیقِ مِنْ عِبَادِی إِنَّ أَدْنَى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلَاوَهَ مَحَبَّتِی[۷۹] وَ مُنَاجَاتِی مِنْ قُلُوبِهِمْ
اى هشام! خداى تعالى به داود وحى کرد: به بندگانم بگو که میان من و خویشتن دانشمند فریفته دنیا را ننهند که آنان را از یاد من و از راه دوستدارى من و مناجات با من باز مىدارد، آنان راهزنان بندگانم هستند، به راستى کمترین کارى که با آنان کنم این است که شیرینى دوستدارى من و مناجات با من را از دلهایشان بردارم.
یَا هِشَامُ مَنْ تَعَظَّمَ فِی نَفْسِهِ لَعَنَتْهُ مَلَائِکَهُ السَّمَاءِ وَ مَلَائِکَهُ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَکَبَّرَ عَلَى إِخْوَانِهِ وَ اسْتَطَالَ عَلَیْهِمْ فَقَدْ ضَادَّ اللَّهَ[۸۰] وَ مَنِ ادَّعَى مَا لَیْسَ لَهُ فَهُوَ أَعْنَى لِغَیْرِ رُشْدِهِ[۸۱]
اى هشام! هر کس خویشتن را بزرگ داند فرشتگان آسمان و فرشتگان زمین بر او لعنت کنند و هر کس بر برادرانش بزرگى نماید و تکبر ورزد بىگمان به مقابله با خدا برخاسته و هر کس چیزى را ادعا کند که ندارد در خلاف جهت رشدش، خویش را به سختى و دشوارى افکنده است.
یَا هِشَامُ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ ع یَا دَاوُدُ حَذِّرْ وَ أَنْذِرْ[۸۲] أَصْحَابَکَ عَنْ حُبِّ الشَّهَوَاتِ فَإِنَّ الْمُعَلَّقَهَ قُلُوبُهُمْ بِشَهَوَاتِ الدُّنْیَا قُلُوبُهُمْ مَحْجُوبَهٌ عَنِّی
اى هشام! خداى تعالى به داود علیه السّلام وحى فرمود: اى داود! یارانت را از دوستدارى شهوات دور دار و بترسان؛ زیرا دلبستگان شهوات دنیا، دلهایشان از [یاد] من در حجاب است.
یَا هِشَامُ إِیَّاکَ وَ الْکِبْرَ عَلَى أَوْلِیَائِی وَ الِاسْتِطَالَهَ بِعِلْمِکَ فَیَمْقُتُکَ اللَّهُ فَلَا تَنْفَعُکَ بَعْدَ مَقْتِهِ دُنْیَاکَ وَ لَا آخِرَتُکَ وَ کُنْ فِی الدُّنْیَا کَسَاکِنِ دَارٍ لَیْسَتْ لَهُ إِنَّمَا یَنْتَظِرُ الرَّحِیلَ
اى هشام! از بزرگى کردن بر دوستان من و تکبرورزى به دانش خویش بپرهیز که خداوند تو را سخت دشمن دارد و پس از دشمنى خداوند از دنیا و آخرت خویش سودى نبرى : و در دنیا همانند کسى باش که در خانهاى سکنى گزیده که براى او نیست و فقط در انتظار کوچ کردن است.
یَا هِشَامُ مُجَالَسَهُ أَهْلِ الدِّینِ شَرَفُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ وَ مُشَاوَرَهُ الْعَاقِلِ النَّاصِحِ یُمْنٌ وَ بَرَکَهٌ وَ رُشْدٌ وَ تَوْفِیقٌ مِنَ اللَّهِ فَإِذَا أَشَارَ[۸۳] عَلَیْکَ الْعَاقِلُ النَّاصِحُ فَإِیَّاکَ وَ الْخِلَافَ فَإِنَّ فِی ذَلِکَ الْعَطَبَ[۸۴]
اى هشام! همنشین با دینداران، بزرگى دنیا و آخرت است و مشورتجویى از خردورز خیرخواه خجستگى و برکت و رشد و توفیقى از خداوند است؛ پس چون خردورز خیرخواه مشورتى به تو داد از مخالفت با او بپرهیز؛ چرا که در آن نابودى باشد.
یَا هِشَامُ إِیَّاکَ وَ مُخَالَطَهَ النَّاسِ وَ الْأُنْسَ بِهِمْ إِلَّا أَنْ تَجِدَ مِنْهُمْ عَاقِلًا وَ مَأْمُوناً فَآنِسْ بِهِ وَ اهْرُبْ مِنْ سَائِرِهِمْ کَهَرَبِکَ مِنَ السِّبَاعِ الضَّارِیَهِ[۸۵] وَ یَنْبَغِی لِلْعَاقِلِ إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَنْ یَسْتَحْیِیَ مِنَ اللَّهِ وَ إِذَا تَفَرَّدَ لَهُ بِالنِّعَمِ أَنْ یُشَارِکَ فِی عَمَلِهِ أَحَداً غَیْرَهُ[۸۶]
اى هشام! از معاشرت و الفت با مردم بپرهیز مگر آن که در میانشان خردورزى درستکار بیابى، پس با او الفت گیر و از دیگران همچون گریز از درندگان شکارى بگریز و خردورز را سزاست که چون عملى را انجام دهد از خدا حیا کند و آن هنگام که فقط به او نعمتى دهند دیگرى را در کارش [استفاده از نعمت] شرکت دهد
وَ إِذَا مَرَّ بِکَ[۸۷] أَمْرَانِ لَا تَدْرِی أَیُّهُمَا خَیْرٌ وَ أَصْوَبُ فَانْظُرْ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى هَوَاکَ فَخَالِفْهُ فَإِنَّ کَثِیرَ الصَّوَابِ فِی مُخَالَفَهِ هَوَاکَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَغْلِبَ الْحِکْمَهَ وَ تَضَعَهَا فِی أَهْلِ الْجَهَالَهِ[۸۸]
و چون دو کار بر تو پیش آمد که نمىدانى کدام بهتر و درستتر است. نگاه کن که کدامین از آن دو به هواى نفست نزدیکتر است پس با آن مخالفت ورز؛ زیرا به راستى بسیار از درستىها در مخالفتجویى با هواى نفست است و بپرهیز از اینکه حکمت را به دست آورى و به دست نادانان سپارى.
قَالَ هِشَامٌ فَقُلْتُ لَهُ فَإِنْ وَجَدْتُ رَجُلًا طَالِباً لَهُ غَیْرَ أَنَّ عَقْلَهُ لَا یَتَّسِعُ لِضَبْطِ مَا أُلْقِی إِلَیْهِ قَالَ ع فَتَلَطَّفْ لَهُ فِی النَّصِیحَهِ فَإِنْ ضَاقَ قَلْبُهُ فَلَا تَعْرِضَنَّ نَفْسَکَ لِلْفِتْنَهِ وَ احْذَرْ رَدَّ الْمُتَکَبِّرِینَ فَإِنَّ الْعِلْمَ یَدِلُّ عَلَى أَنْ یُمْلَى عَلَى مَنْ لَا یُفِیقُ[۸۹]
هشام گفت: به امام کاظم علیه السّلام عرض کردم: اگر مرد جویاى آن را بیابم ولى درکش ظرفیت نگهدارى آموخته هایم را نداشته باشد[چه کنم] ؟ امام علیه السّلام فرمود: دراندرزگویى به او نرمى و مهربانى نما واگر[در اندرز آموزى] دلتنگ شد، خویشتن را در اندرزگویى به او به سختى بسیار نینداز و از علم ناپذیرى خودخواهان برحذر باش؛ چرا که علم خوار مىشود که بر ناهوشیاران عرضه شود.
قُلْتُ فَإِنْ لَمْ أَجِدْ مَنْ یَعْقِلُ السُّؤَالَ عَنْهَا قَالَ ع فَاغْتَنِمْ جَهْلَهُ عَنِ السُّؤَالِ حَتَّى تَسْلَمَ مِنْ فِتْنَهِ الْقَوْلِ وَ عَظِیمِ فِتْنَهِ الرَّدِّ وَ
اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَمْ یَرْفَعِ الْمُتَوَاضِعِینَ بِقَدْرِ تَوَاضُعِهِمْ وَ لَکِنْ رَفَعَهُمْ بِقَدْرِ عَظَمَتِهِ وَ مَجْدِهِ وَ لَمْ یُؤْمِنِ الْخَائِفِینَ بِقَدْرِ خَوْفِهِمْ وَ لَکِنْ آمَنَهُمْ بِقَدْرِ کَرَمِهِ وَ جُودِهِ وَ لَمْ یُفَرِّجِ الْمَحْزُونِینَ[۹۰] بِقَدْرِ حُزْنِهِمْ وَ لَکِنْ بِقَدْرِ رَأْفَتِهِ وَ رَحْمَتِهِ
عرض کردم: پس اگر کسى را نیافتم که توان فهم سؤال از آن را داشته باشد [چه کنم]؟ امام علیه السّلام فرمود: نادانى در باره سؤال را غنیمت شمار تا از بلاى سخن [در یاد دادن علم] و بزرگ بلاى ناپذیرفتن در امان باشى و بدان که خداوند فروتنان را به اندازه فروتنى ایشان، بر فراز نمىدارد بلکه به اندازه بزرگى و فرازمندى خویش بر فراز دارد و هراسناکان را به اندازه هراس ایشان آسوده ندارد بلکه به اندازه کرم و بخشش خویش آنان را آسودگى دهد و اندوهناکان را به اندازه اندوه ایشان فرج حاصل نکند بلکه به اندازه مهر و رحمتش بدهد.
فَمَا ظَنُّکَ بِالرَّءُوفِ الرَّحِیمِ الَّذِی یَتَوَدَّدُ إِلَى مَنْ یُؤْذِیهِ بِأَوْلِیَائِهِ فَکَیْفَ بِمَنْ یُؤْذَى فِیهِ وَ مَا ظَنُّکَ بِالتَّوَّابِ الرَّحِیمِ الَّذِی یَتُوبُ عَلَى مَنْ یُعَادِیهِ فَکَیْفَ بِمَنْ یَتَرَضَّاهُ[۹۱] وَ یَخْتَارُ عَدَاوَهَ الْخَلْقِ فِیهِ.
پس چه مىپندارى در باره مهربان بخشایشگرى که به آنان که دوستانش را آزار مىرساند مهر ورزد تا چه برسد به کسى که به خاطر خدا [از دیگران] آزار مىبیند؟ و چه مىپندارى در باره توبه پذیر بخشایشگرى که دشمن خویش را مىبخشد تا چه برسد به آن کس که خرسندى خدا را مىجوید و به خاطر او دشمنى مردم را برمىگزیند.
یَا هِشَامُ مَنْ أَحَبَّ الدُّنْیَا ذَهَبَ خَوْفُ الْآخِرَهِ مِنْ قَلْبِهِ وَ مَا أُوتِیَ عَبْدٌ عِلْماً فَازْدَادَ لِلدُّنْیَا حُبّاً إِلَّا ازْدَادَ مِنَ اللَّهِ بُعْداً وَ ازْدَادَ اللَّهُ عَلَیْهِ غَضَباً
اى هشام! هر که دوستدار دنیا شد هراس روز رستاخیز از دلش برود و به هیچ بندهاى دانشى داده نشد که دوستدارى دنیا را فزون کند جز آن که دورى از خدا را فزون نماید و خداوند خشمش را بر او بیشتر کند.
یَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ اللَّبِیبَ مَنْ تَرَکَ مَا لَا طَاقَهَ لَهُ بِهِ وَ أَکْثَرُ الصَّوَابِ فِی خِلَافِ الْهَوَى وَ مَنْ طَالَ أَمَلُهُ سَاءَ عَمَلُهُ
اى هشام! به راستى خردورز فرزانه کسى است که آنچه را که توانش را ندارد وارهاند و درستى بیشتر در مخالفتورزى با هواى نفس است و هر که آرزویش دراز شود کردارش بد شود.
یَا هِشَامُ لَوْ رَأَیْتَ مَسِیرَ الْأَجَلِ لَأَلْهَاکَ عَنِ الْأَمَلِ
اى هشام! اگر راه مرگ را ببینى بىگمان تو را از آرزو باز دارد.
یَا هِشَامُ إِیَّاکَ وَ الطَّمَعَ وَ عَلَیْکَ بِالْیَأْسِ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ وَ أَمِتِ الطَّمَعَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ فَإِنَّ الطَّمَعَ مِفْتَاحٌ لِلذُّلِ وَ اخْتِلَاسُ الْعَقْلِ وَ اخْتِلَاقُ الْمُرُوَّاتِ[۹۲] وَ تَدْنِیسُ الْعِرْضِ وَ الذَّهَابُ بِالْعِلْمِ وَ عَلَیْکَ بِالاعْتِصَامِ بِرَبِّکَ وَ التَّوَکُّلِ عَلَیْهِ وَ جَاهِدْ نَفْسَکَ لِتَرُدَّهَا عَنْ هَوَاهَا فَإِنَّهُ وَاجِبٌ عَلَیْکَ کَجِهَادِ عَدُوِّکَ
اى هشام! از زیاده خواهى بپرهیز و مىبایست از [درخواست] دارایى مردم ناامید شوى و زیاده خواهى از آفریدگان را در خویشتن بکش؛ چرا که زیاده خواهى کلید پستى و ربوده شدن خرد و فرساینده جوانمردىها و لکهدارى آبرو و از کف رفتن دانش است و مىبایست به پروردگارت پناه ببرى و بر او توکل کنى و با نفست ستیز کن تا از امیال و خواستههایش بازگردانى؛ چرا که این ستیزهجویى همچون ستیز با دشمنت بر تو واجب است.
قَالَ هِشَامٌ فَقُلْتُ لَهُ فَأَیُّ الْأَعْدَاءِ أَوْجَبُهُمْ مُجَاهَدَهً قَالَ ع أَقْرَبُهُمْ إِلَیْکَ وَ أَعْدَاهُمْ لَکَ وَ أَضَرُّهُمْ بِکَ وَ أَعْظَمُهُمْ لَکَ عَدَاوَهً وَ أَخْفَاهُمْ لَکَ شَخْصاً مَعَ دُنُوِّهِ مِنْکَ وَ مَنْ یُحَرِّضُ أَعْدَاءَکَ عَلَیْکَ وَ هُوَ إِبْلِیسُ الْمُوَکَّلُ بِوَسْوَاسٍ مِنَ الْقُلُوبِ فَلَهُ فَلْتَشْتَدَّ عَدَاوَتُکَ وَ لَا یَکُونَنَّ أَصْبَرَ عَلَى مُجَاهَدَتِهِ لِهَلَکَتِکَ مِنْکَ عَلَى صَبْرِکَ لِمُجَاهَدَتِهِ فَإِنَّهُ أَضْعَفُ مِنْکَ رُکْناً فِی قُوَّتِهِ[۹۳] وَ أَقَلُّ مِنْکَ ضَرَراً فِی کَثْرَهِ شَرِّهِ إِذَا أَنْتَ اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیتَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ
هشام گفت: به امام کاظم علیه السّلام عرض کردم:ستیز با کدامین از دشمنان واجبتر است؟ امام علیه السّلام فرمود: نزدیکترین و دشمنترین و آسیب زنندهترین و عداوتمندترین و پنهانترین دشمنى که در همان حال به تو نزدیک است و آن کس که دشمنانت را بر علیه تو مىشوراند و او [همان] ابلیس است که براى وسوسه اندازى در دلها گماشته شده است؛ پس باید با او به شدّت دشمنى کنى و نبایستى ابلیس در تلاش براى هلاکت تو از شکیبایى تو در ستیزه با او شکیباتر باشد؛ چرا که او در قوت خویش از تو سست بنیانتر و با همه بدىهایش از تو کم ضررتر است و چون به خدا پناه آورى بىگمان به راهى راست هدایت شوى.
یَا هِشَامُ مَنْ أَکْرَمَهُ اللَّهُ بِثَلَاثٍ فَقَدْ لَطُفَ لَهُ:
اى هشام! هر آن کس که خدا سه چیز به او عنایت کند به راستى که به او لطف نموده است:
عَقْلٌ یَکْفِیهِ مَئُونَهَ هَوَاهُ وَ
خردى که او را از دشوارى هواى نفسش دور دارد و
عِلْمٌ یَکْفِیهِ مَئُونَهَ جَهْلِهِ وَ
دانشى که از دشوارى نادانى او را برکنار دارد و
غِنًى یَکْفِیهِ مَخَافَهَ الْفَقْرِ.
توانگرىاى که هراس از تنگدستى را از او دور سازد.
یَا هِشَامُ احْذَرْ هَذِهِ الدُّنْیَا وَ احْذَرْ أَهْلَهَا فَإِنَّ النَّاسَ فِیهَا عَلَى أَرْبَعَهِ أَصْنَافٍ :
اى هشام! از این سراى و مردمانش پروا کن؛ زیرا مردم چهار دستهاند:
رَجُلٍ مُتَرَدٍّ مُعَانِقٍ لِهَوَاهُ وَ
مردى نابود و هم آغوش هواى نفسانىاش و
مُتَعَلِّمٍ مُقْرِئٍ[۹۴] کُلَّمَا ازْدَادَ عِلْماً ازْدَادَ کِبْراً یَسْتَعْلِی[۹۵] بِقِرَاءَتِهِ وَ عِلْمِهِ عَلَى مَنْ هُوَ دُونَهُ وَ
یادگیرندهاى قرآن خوان که هر چه دانش او فزون گردد تکبرش بیشتر شود که با قرآن خواندن و دانش خویش بر آن کس که پایین دست اوست تکبر ورزد و
عَابِدٍ جَاهِلٍ یَسْتَصْغِرُ مَنْ هُوَ دُونَهُ فِی عِبَادَتِهِ یُحِبُّ أَنْ یُعَظَّمَ وَ یُوَقَّرَ وَ
عبادت پیشه نادانى که آن کس را که پایین دست اوست در عبادت کوچک مىشمارد، دوست دارد که بزرگ داشته شود و محترم انگاشته شود و
ذِی بَصِیرَهٍ عَالِمٍ عَارِفٍ بِطَرِیقِ الْحَقِّ یُحِبُّ الْقِیَامَ بِهِ فَهُوَ عَاجِزٌ أَوْ مَغْلُوبٌ وَ لَا یَقْدِرُ عَلَى الْقِیَامِ بِمَا یَعْرِفُهُ فَهُوَ مَحْزُونٌ مَغْمُومٌ بِذَلِکَ فَهُوَ أَمْثَلُ أَهْلِ زَمَانِهِ[۹۶] وَ أَوْجَهُهُمْ عَقْلًا
صاحب بصیرتى دانا و آگاه به راه حقّ که دوست دارد در راه خدا به پا خیزد ولى ناتوان یاشکست خورده است وتوان بپا خیزى براى آنچه که مىداند را ندارد؛ پس او اندوهناک و غمگین است و او بهترین مردم زمانه خویش و نیکخردترین آنان است.
یَا هِشَامُ اعْرِفْ الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَکُنْ مِنَ الْمُهْتَدِینَ قَالَ هِشَامٌ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَا نَعْرِفُ إِلَّا مَا عَرَّفْتَنَا فَقَالَ ع
اى هشام! خرد و لشکریانش و نادانى و لشکریانش را بشناس تا از هدایت یافتگان باشى. هشام گفت: پس به امام کاظم علیه السّلام عرض کردم: فدایت گردم، ما چیزى جز آنچه به ما یاد دادهاید نمىدانیم.
یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ خَلَقَهُ اللَّهُ مِنَ الرُّوحَانِیِّینَ[۹۷]– عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ[۹۸] فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ خَلَقْتُکَ خَلْقاً عَظِیماً وَ کَرَّمْتُکَ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِی
اى هشام! همانا خداوند خرد را آفرید و آن نخستین آفریده از روحانیّین است که خداوند از سمت راست عرش از نور خویش بیافرید، پس به او فرمود: برگرد پس برگشت، آنگاه به او فرمود: پیش رو اى پس پیشرو آمد. پس خداى جلیل و عزیز فرمود: تو را مخلوقى بزرگ آفریدم و بر تمام آفریدگانم تو را ارجمند داشتم،
ثُمَّ خَلَقَ الْجَهْلَ مِنَ الْبَحْرِ الْأُجَاجِ الظُّلْمَانِیِّ فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَلَمْ یُقْبِلْ فَقَالَ لَهُ اسْتَکْبَرْتَ فَلَعَنَهُ
پس آنگاه نادانى را از دریایى تلخ و تیره آفرید. پس به او فرمود: برگرد پس برگشت، آنگاه فرمود: پیش رو آى و آن پیش رو نیامد، پس به او فرمود: خود را بزرگ داشتى، پس او را لعنت نمود
ثُمَّ جَعَلَ لِلْعَقْلِ خَمْسَهً وَ سَبْعِینَ جُنْداً
سپس براى خرد هفتاد و پنج لشکر نهاد.
فَلَمَّا رَأَى الْجَهْلُ مَا کَرَّمَ اللَّهُ بِهِ الْعَقْلَ وَ مَا أَعْطَاهُ أَضْمَرَ لَهُ الْعَدَاوَهَ فَقَالَ الْجَهْلُ یَا رَبِّ هَذَا خَلْقٌ مِثْلِی خَلَقْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ قَوَّیْتَهُ وَ أَنَا ضِدُّهُ وَ لَا قُوَّهَ لِی بِهِ أَعْطِنِی مِنَ الْجُنْدِ مِثْلَ مَا أَعْطَیْتَهُ فَقَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى نَعَمْ فَإِنْ عَصَیْتَنِی بَعْدَ ذَلِکَ أَخْرَجْتُکَ وَ جُنْدَکَ مِنْ جِوَارِی وَ مِنْ رَحْمَتِی فَقَالَ قَدْ رَضِیتُ فَأَعْطَاهُ اللَّهُ خَمْسَهً وَ سَبْعِینَ جُنْداً
پس چون نادانى دید که خداوند چگونه به خرد ارج مىنهد و چه به او بخشیده است دشمنى او را به دل گرفت و نادانى گفت: پروردگارا! این آفریدهاى همانند من است که او را آفریدى و ارج نهادى و توانایش ساختى و من ضدّ اویم و توان و نیرویى ندارم. همانند لشکرى که به او ارزانى داشتهاى به من نیز ارزانى نما، پس خداوند تبارک و تعالى فرمود: آرى! ولى اگر از این پس، از فرمانم سر باززنى تو و لشکرت را از پیشگاه و رحمت خویش بیرون رانم. پس نادانى گفت: به راستى پذیرفتم. پس خداوند به او هفتاد و پنج لشکر داد.
فَکَانَ مِمَّا أَعْطَى الْعَقْلَ مِنَ الْخَمْسَهِ وَ السَّبْعِینَ جُنْداً الْخَیْرُ وَ هُوَ وَزِیرُ الْعَقْلِ وَ جَعَلَ ضِدَّهُ الشَّرَّ وَ هُوَ وَزِیرُ الْجَهْلِ.
و یکى از هفتاد و پنج لشکرى که خداوند به خرد عطا نمود خیر بود که وزیر خرد است و ضدّ آن را شرّ قرار داد که وزیر نادانى است.
جنود العقل و الجهل
لشکریان خرد و نادانى
الْإِیمَانُ، الْکُفْرُ؛ التَّصْدِیقُ، التَّکْذِیبُ؛ الْإِخْلَاصُ، النِّفَاقُ؛ الرَّجَاءُ، الْقُنُوطُ؛ الْعَدْلُ الْجَوْرُ؛
ایمان، کفر؛ باور دارى، ناباورى؛ پاکدلى، دورویى؛ امیدوارى، ناامیدى؛ دادگرى، بیدادگرى؛
الرِّضَا، السُّخْطُ؛ الشُّکْرُ، الْکُفْرَانُ؛ الْیَأْسُ، الطَّمَعُ؛ التَّوَکُّلُ، الْحِرْصُ؛ الرَّأْفَهُ، الْغِلْظَهُ؛
خرسندى، ناخرسندى؛سپاسدارى، ناسپاسى؛ امید گسستن [از مردم]، چشم داشت [از مردم]؛ توکّل، آز؛ نرم رفتارى، تندى؛
الْعِلْمُ، الْجَهْلُ؛ الْعِفَّهُ، التَّهَتُّکُ؛ الزُّهْدُ، الرَّغْبَهُ؛ الرِّفْقُ، الْخُرْقُ؛ الرَّهْبَهُ، الْجُرْأَهُ؛
دانش، نادانى؛ پاکدامنى، پرده درى؛ پارسایى، شوق به دنیا؛ مدارا، تندخویى؛ بیم، گستاخى؛
التَّوَاضُعُ، الْکِبْرُ؛ التُّؤَدَهُ[۹۹]، الْعَجَلَهُ؛ الْحِلْمُ، السَّفَهُ؛ الصَّمْتُ، الْهَذَرُ[۱۰۰]؛ الِاسْتِسْلَامُ، الِاسْتِکْبَارُ؛
فروتنى، بزرگى؛ آهسته کارى، شتابزدگى؛ بردبارى، نابردبارى؛ سکوت، پرگویى؛ پذیرفتن، گردن فرازى؛
التَّسْلِیمُ التَّجَبُّرُ؛ الْعَفْوُ الْحِقْدُ؛ الرَّحْمَهُ الْقَسْوَهُ؛ الْیَقِینُ الشَّکُّ؛ الصَّبْرُ الْجَزَعُ؛
فرمانبرى، گردنکشى؛ گذشت، کینهتوزى؛ نرم دلى، سنگدلى؛ یقین، شک؛ شکیبایى، بىقرارى؛
الصَّفْحُ الِانْتِقَامُ؛ الْغِنَى الْفَقْرُ؛ التَّفَکُّرُ السَّهْوُ؛ الْحِفْظُ النِّسْیَانُ؛ التَّوَاصُلُ الْقَطِیعَهُ؛
بخشش، انتقام؛ بىنیازى، نیازمندى؛ اندیشه کردن، غفلتورزى؛ به خاطرسپارى، فراموشى؛ به هم پیوستن، از هم گسستن؛
الْقَنَاعَهُ الشَّرَهُ[۱۰۱]؛ الْمُوَاسَاهُ الْمَنْعُ؛ الْمَوَدَّهُ الْعَدَاوَهُ؛ الْوَفَاءُ الْغَدْرُ؛ الطَّاعَهُ الْمَعْصِیَهُ؛
قناعت، شکمپرستى؛ گشاده دستى، مضایقه؛ دوستى، دشمنى؛ وفادارى، خیانت؛ فرمانبرى، نافرمانى؛
الْخُضُوعُ، التَّطَاوُلُ[۱۰۲]؛ السَّلَامَهُ الْبَلَاءُ؛ الْفَهْمُ الْغَبَاوَهُ[۱۰۳]؛ الْمَعْرِفَهُ الْإِنْکَارُ؛ الْمُدَارَاهُ الْمُکَاشَفَهُ؛
فروتنى، گردنفرازى؛ سلامتى، ناگوارى؛ فهمیدن، نفهمیدن؛ شناختن، انکار کردن؛ مدارا، تندى؛
سَلَامَهُ الْغَیْبِ، الْمُمَاکَرَهُ[۱۰۴]؛ الْکِتْمَانُ، الْإِفْشَاءُ؛ الْبِرُّ، الْعُقُوقُ؛ الْحَقِیقَهُ، التَّسْوِیفُ[۱۰۵]؛ الْمَعْرُوفُ، الْمُنْکَرُ؛
پاک درونى، حیلهگرى به همدیگر؛ راز دارى، افشاگرى؛ نیکى، سرپیچى؛ حقیقتورزى، امروز و فردا کردن؛ پسند، ناپسند؛
التَّقِیَّهُ الْإِذَاعَهُ؛ الْإِنْصَافُ، الظُّلْمُ؛ التُّقَى، الْحَسَدُ[۱۰۶]؛ النَّظَافَهُ الْقَذَرُ؛ الْحَیَاءُ الْقِحَهُ[۱۰۷]؛
مخفى کارى، آشکار نمایى؛ دادگرى، ستمگرى؛ پرهیزگارى، حسد؛ پاکیزگى، آلودگى؛ حیا، بىحیایى؛
الْقَصْدُ الْإِسْرَافُ؛ الرَّاحَهُ التَّعَبُ؛ السُّهُولَهُ الصُّعُوبَهُ؛ الْعَافِیَهُ الْبَلْوَى؛ الْقَوَامُ، الْمُکَاثَرَهُ[۱۰۸]؛
میانه روى، زیاده روى؛ آسودگى، سختى؛ آسانگیرى، سختگیرى؛ تندرستى، بلا؛ اعتدال، فزونطلبى؛
الْحِکْمَهُ الْهَوَى؛ الْوَقَارُ، الْخِفَّهُ؛ السَّعَادَهُ الشَّقَاءُ؛ التَّوْبَهُ الْإِصْرَارُ؛ الْمُحَافَظَهُ التَّهَاوُنُ[۱۰۹]؛
حکمتجویى، هوسبازى؛ متانت، سبکى؛ نیک بختى، بدبختى؛ توبه، اصرار بر گناه؛ مراقبت، سهل انگارى؛
الدُّعَاءُ الِاسْتِنْکَافُ؛ النَّشَاطُ الْکَسَلُ؛ الْفَرَحُ الْحَزَنُ؛ الْأُلْفَهُ الْفُرْقَهُ؛ السَّخَاءُ الْبُخْلُ؛
دعا کردن، تکبرورزى؛ خرّمى، ملالت؛ شادى، اندوه؛ الفتگیرى، پراکنده شدن؛ بخشش، تنگ نظرى؛
الْخُشُوعُ الْعُجْبُ؛ صَوْنُ الْحَدِیثِ[۱۱۰]،النَّمِیمَهُ؛ الِاسْتِغْفَارُ، الِاغْتِرَارُ؛ الْکِیَاسَهُ الْحُمْقُ[۱۱۱]؛
خشوع، خود بزرگ بینى؛ نگهدارى سخن، سخن چینى؛ آمرزشجویى، فریفتگى؛ هوشمندى، حماقت.
یَا هِشَامُ لَا تُجْمَعُ[۱۱۲] هَذِهِ الْخِصَالُ إِلَّا لِنَبِیٍّ أَوْ وَصِیٍّ أَوْ مُؤْمِنٍ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ أَمَّا سَائِرُ ذَلِکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ أَحَدَهُمْ لَا یَخْلُو مِنْ أَنْ یَکُونَ فِیهِ بَعْضُ هَذِهِ الْجُنُودِ مِنَ أَجْنَادِ الْعَقْلِ حَتَّى یَسْتَکْمِلَ الْعَقْلَ وَ یَتَخَلَّصَ مِنْ جُنُودِ الْجَهْلِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَکُونُ فِی الدَّرَجَهِ الْعُلْیَا مَعَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ ع وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ لِطَاعَتِهِ.
اى هشام! این ویژگىها گرد هم نیاید جز در پیامبر یا در جانشین او یا در مؤمنى که خداوند دلش را براى ایمان آزموده است ولى مؤمنان دیگر هیچ کدام از این حالت خارج نیستند که در آنان برخى از لشکریان خرد باشد تا خرد ایشان کامل شود و از لشکریان نادانى رهایى یابند، پس در آن هنگام در بلندترین مرتبه همراه پیامبران و اوصیاء باشند. خداوند ما و شما را براى فرمانبرى از او، توفیق دهد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: احــــادیـــث و روایـــات
ادامه مطلب را ببينيد
امضاي نخستين قانون اساسي ايران توسط "مظفرالدين شاه" با نام نظامنامه سياسي (8دی1285ش)
نخستين قانون اساسي مشروطه با نام نظامنامه سياسي كه توسط اولين مجلس شوراي ملي ايران در 51 ماده تهيه و تدوين شده بود، در هشتم دي ماه 1285 ش به امضاي پادشاه وقت ايران، مظفرالدين شاه قاجار، رسيد و مظفرالدين شاه، خود پس از ده روز درگذشت. قانون اساسي امضا شده توسط شاه، در برگيرنده خواست واقعي مردم و علما نبود و اصولاً بدون وقت كافي و با عجله به طور عمده در جهت مسائل مجلس شوراي ملي تدوين شده بود. اين قانون همچنين از بسياري مسائل مهم و اساسي ديگرِ حقوقي كه ميبايد در آن مطرح ميشد، بيبهره بود. از سوي ديگر، روشنگريهاي روحانيت كه در صف مقدم نهضت و مبارزات مشروطيت حضور داشتند، عليرغم كارشكنيهاي مداوم درباريان، شرايطي را به وجود آورد كه پس از مرگ مظفرالدين شاه، در همان آغاز سلطنت محمدعلي شاه، كميسيوني در مجلس شوراي ملي به منظور تهيه متمم قانون اساسي تشكيل شد. متمم قانون اساسي سرانجام در 107 ماده تصويب و در 15 مهر 1286 ش به امضاي محمدعلي شاه قاجار رسيد. قانون اساسي مشروطه در طول سالهاي متمادي، به ويژه در دوره رژيم ديكتاتوري پهلوي، دستخوشِ تغيير و تحول بسيار شد، به طوري كه در زمان محمدرضا پهلوي، چندين بار، اصول آن تغيير يافت و يا مواردي به آن اضافه شد. حذف و اضافه اين اصول، معمولاً به ضرر حاكميت مردم و اسلام بر كشور و در جهت تثبيت سلطه استبدادي پهلوي بود. دگرگوني اصول مهم قانون اساسي اوليه، از عوامل انحراف نهضت مشروطيت بود. در نهايت با طلوع آفتاب پرشكوه انقلاب اسلامي، قانون اساسي كشور نيز مورد بازنگري كلي قرار گرفت و قانون اساسي فعلي جايگزين آن شد.
اولین قانون اساسی ایران - تاریخ ایرانی
قانون اساسی - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
تاریخچه قانون اساسی در ایران و جهان
درباره قانون اساسی بیشتر بدانیم - تبیان
تاریخچه قانون اساسی در ایران و جهان - انتخاب
قانون اساسی مشروطه - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
تاریخچه قانون اساسی در ایران و جهان - انتخابات
امضای نخستین قانون اساسی ایران توسط مظفرالدین شاه با نام ...
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
امضاي نخستين قانون اساسي ايران توسط "مظفرالدين شاه" با نام نظامنامه سياسي (8دی1285ش)
امضاي نخستين قانون اساسي ايران توسط "مظفرالدين شاه" با نام نظامنامه سياسي (1285ش) نخستين قانون اساسي مشروطه با نام نظامنامه سياسي كه توسط اولين مجلس شوراي ملي ايران در 51 ماده تهيه و تدوين شده بود، در هشتم دي ماه 1285 ش به امضاي پادشاه وقت ايران، مظفرالدين شاه قاجار، رسيد و مظفرالدين شاه، خود پس از ده روز درگذشت. قانون اساسي امضا شده توسط شاه، در برگيرنده خواست واقعي مردم و علما نبود و اصولاً بدون وقت كافي و با عجله به طور عمده در جهت مسائل مجلس شوراي ملي تدوين شده بود. اين قانون همچنين از بسياري مسائل مهم و اساسي ديگرِ حقوقي كه ميبايد در آن مطرح ميشد، بيبهره بود. از سوي ديگر، روشنگريهاي روحانيت كه در صف مقدم نهضت و مبارزات مشروطيت حضور داشتند، عليرغم كارشكنيهاي مداوم درباريان، شرايطي را به وجود آورد كه پس از مرگ مظفرالدين شاه، در همان آغاز سلطنت محمدعلي شاه، كميسيوني در مجلس شوراي ملي به منظور تهيه متمم قانون اساسي تشكيل شد. متمم قانون اساسي سرانجام در 107 ماده تصويب و در 15 مهر 1286 ش به امضاي محمدعلي شاه قاجار رسيد. قانون اساسي مشروطه در طول سالهاي متمادي، به ويژه در دوره رژيم ديكتاتوري پهلوي، دستخوشِ تغيير و تحول بسيار شد، به طوري كه در زمان محمدرضا پهلوي، چندين بار، اصول آن تغيير يافت و يا مواردي به آن اضافه شد. حذف و اضافه اين اصول، معمولاً به ضرر حاكميت مردم و اسلام بر كشور و در جهت تثبيت سلطه استبدادي پهلوي بود. دگرگوني اصول مهم قانون اساسي اوليه، از عوامل انحراف نهضت مشروطيت بود. در نهايت با طلوع آفتاب پرشكوه انقلاب اسلامي، قانون اساسي كشور نيز مورد بازنگري كلي قرار گرفت و قانون اساسي فعلي جايگزين آن شد.
۸ دی ۱۲۸۵ | نخستین قانون اساسی ایران امضا شد - تاریخ ایرانی
8 دي 1285ش.، سالروز امضاي نخستين قانون اساسي ايران
مقایسه تطبیقی قانون اساسی ایران با قانون دوره مشروطه
کدام حکومت اولین قانون اساسی ایران را نوشت؟ - ایسنا
نخستین قانون اساسی ایران امضا شد - روزنامه تعادل
امضای نخستین قانون اساسی ایران - دنیای اقتصاد
قانون اساسی مشروطه - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
تاریخچه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
مقایسه دو قانون اساسی ایران - راسخون
تاریخچه قانون اساسی در ایران و جهان
قانون اساسی - دانشنامه رشد
متمم قانون اساسی مشروطه
قانون اساسی چیست ؟
قانون اساسي چيست؟
اقسام قانون اساسی
انواع قانون اساسی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی ( 8 دی 1400 )
تغيير نام خبرگزاري پارس به خبرگزاري جمهوري اسلامي (1360ش)
خبرگزاري يا آژانس خبري پارس به عنوان خبرگزاري رسمي ايران، در سال 1313 ش به عنوان يكي از واحدهاي تحت نظر وزارت امور خارجه تأسيس شد. آژانس پارس در سال 1319 ش كه اداره كل انتشارات و راديو به وجود آمد، از آن وزارت به اين اداره منتقل گرديد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، نام خبرگزاري پارس ...
امضاي نخستين قانون اساسي ايران توسط "مظفرالدين شاه" با نام نظامنامه سياسي (1285ش)
نخستين قانون اساسي مشروطه با نام نظامنامه سياسي كه توسط اولين مجلس شوراي ملي ايران در 51 ماده تهيه و تدوين شده بود، در هشتم دي ماه 1285 ش به امضاي پادشاه وقت ايران، مظفرالدين شاه قاجار، رسيد و مظفرالدين شاه، خود پس از ده روز درگذشت. قانون اساسي امضا شده توسط شاه، در برگيرنده خواست ...
اجتماع بزرگ مردم در ميدان بهارستان تهران براي ملي شدن نفت و آزادي مطبوعات (1329ش)
پس ازآن كه از اول تيرماه سال 1329 ش، مجلس شوراي ملي براي رسيدگي به مسأله نفت، كميسيون خاصي را تعيين نمود، بحث بر سر ملي كردن نفت بر سر زبانها افتاد و اين مسأله پس از مدتي به طور جدي مطرح شد. در اين ميان، سپهبد رزم آرا، نخست وزير رژيم پهلوي، به شدت با ملي شدن نفت مخالفت ورزيد و ايران ...
تصويب قانون اداره صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران (1359ش)
در اجرای اصل یکصد و هفتاد و پنجم قانون اساسی، سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران سازمانی است مستقل و مستقیماً زیر نظر قوای سهگانه: قضاییه، مقننه و مجریه و بدین منظور هر یک از قوا یک نماینده تعیین و به صورت شورای سرپرستی سازمان را اداره خواهند نمود. (ماده 1 قانون اداره صدا و سیمای ...
شهادت شهید جعفر گمنام (1359ش)
شهید جعفر گمنام در سال ۱۳۳۵ش در شهرستان فردوس چشم به جهان هستی گشود. او تحصیلاتش را در مدارس نمونه فردوس به پایان رسانید. وی استعداد سرشاری در زمینه کارهای فنی و کشاورزی داشت. شهید گمنام، در خانوادهای مذهبی و پیرو سیره ائمه اطهار (ع) رشد و تربیت پیدا کرد و از نظر اخلاقی بسیار بلندنظر ...
شهادت شهید سیدعلیرضا حسینی (1360ش)
شهید سیدعلیرضا حسینی در سال ۱۳۳۷ش در خانوادهای مستضعف و مذهبی در شهر تهران چشم به جهان هستی گشود و از کودکی با اسلام ناب محمدی (ص) انس گرفت. از زمانی که سیدعلیرضا خود را شناخت، ارزشهای معنوی را بر مادیات ترجیح میداد و با خلوص نیت، خویشتن را مهیای خدمت به خلق مینمود. اوجگیری مبارزات ...
دکتر عباسعلی خلعتبری وزیر امور خارجه شد.(1351ش)
دکتر عباسعلی خلعتبری وزیر امور خارجه شد. وی قبلاً در سمت های وزیرمختار ایران در ورشو، مدیرکل وزارت امور خارجه، دبیرکل پیمان مرکزی سنتو و قائم مقامی وزارت امور خارجه خدمت کرده بود
بنابر گزارش آسوشیتدپرس، «یک گروه مارکسیست اسلامی مسئولیت انفجار بمب در انجمن ایران و امریکا را بر عهده گرفته است.»(1356ش)
این خبرگزاری اعلام کرد، مردی که مدعی سخنگوی یک سازمان زیرزمینی است ضمن تماس با این خبرگزاری اطلاع داد که به منظور اعتراض نسبت به دیدار کارتر از تهران، انفجارهای بیشتری در پیش خواهد بود(با این حال سازمان چریک های فدایی خلق مسئولیت این بمب گذاری را برعهده گرفت).
درگذشت جهانگیر جهانگیری، فیلمنامهنویس و کارگردان سینمای ایران (1392ش)
جهانگیری در سال ۱۳۲۵ در بندر انزلی به دنیا آمد. وی فعالیت در سینما را در سال ۱۳۴۴ با عنوان دستیار کارگردان و مدیر تدارکات آغاز کرد. این هنرمند سابق کارگردانی آثاری نظیر کنسرت روی آب (۱۳۸۹)، افراطیها (۱۳۸۸)، غریبهای در شهر (۱۳۸۸)، چشمک (۱۳۸۷)، ملودی (۱۳۸۶)، بیهمتا (۱۳۸۰)، یاغی ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی ( 29 دسامبر 2021 )
• مرگ "رايْنِر ماريا ريلْكه" بزرگترين شاعر آلماني قرن بيستم (1926م)
راينر ماريا ريلْكِه، اديب شهير آلماني در چهارم دسامبر 1875م در پراگ پايتخت چك از پدر و مادري آلماني به دنيا آمد. او در اوايل عمر به سفرهاي متعدد رفت و از روسيه، بالكان و فرانسه ديدن كرد. ريلكه در 21 سالگي در دانشگاه مونيخ به تحصيل در رشته فلسفه و تاريخ هنر پرداخت و با شركت در جريانهاي ...
• آزمايش اولين ماشين بخار توسط "ژوزف كونيو" مبتكر فرانسوي (1770م)
نخستین اتومبیل بیش از دو قرن پیش اختراع شد. سازندهٔ آن یک مهندس فرانسوی بود بهنام ”ژوزف کونیو“ که در ارتش خدمت میکرد و تجربه زیادی در ساختن ابزارها و ماشینآلات داشت. اتومبیل اختراعی او که اکنون در موزه نگهداری میشود، بهمنظور حملونقل توپ و ساز و برگ جنگی ساخته شده بود که دارای ...
• درگذشت "كِلِمِنْسْ مِتِرنيخْ" صدراعظم معروف و مقتدر اتريش (1859م)
كلمنس وِنتِسل لوتار مِتِرنيخ شاهزاده و سياستمدار معروف اتريش در اولين روز اوت سال 1773م به دنيا آمد. وي از سنين جواني وارد عرصه سياست شد و از 36 سالگي به عنوان وزيرخارجه اتريش انتخاب گرديد و از همين زمان مقام صدراعظمي اين كشور را نيز بر عهده گرفت و تا حدود 40 سال بعد، به صورت ...
• امضاي قرارداد استقلال "ايرلند" بين رهبران ايرلند و انگلستان (1937م)
در 29 دسامبر 1937م قرارداد استقلال ايرلند به امضاي رهبران جمهوري خواه ايرلند و دولت انگليس رسيد، اما به دليل آغاز جنگ جهاني دوم، دولت انگليس از اجراي اين قرارداد خودداري كرد. پس از جنگ جهاني دوم، جمهوري ايرلند جنوبي، در سال 1949م، رسماً استقلال خود را از انگليس اعلام كرد. استقلال ...
• تأسيس صندوق بين المللي توسعه كشاورزي وابسته به سازمان ملل متحد (1977م)
نخستين اقدام براي تأسيس صندوق بينالمللي توسعه كشاورزي در جريان كنفرانس جهاني خواربار در رُم ايتاليا در سال 1974م انجام يافت. در 29 دسامبر 1977م، با تصويب مجمع عمومي و شوراي اقتصادي و اجتماعي سازمان ملل، بينالمللي توسعه كشاوري صندوق موسوم به ايفاد، به عنوان يكي از كارگزاريهاي تخصصي ...
• درگذشت لئوپولد کرونکر، ریاضیدان و منطقدان آلمانی (1891م)
لئوپولد کرونکر Leopold Kronecker) , دسامبر ۱۸۲۳-۲۹ دسامبر ۱۸۹۱) ریاضیدان و منطقدان آلمانی بود معتقد بود حساب و آنالیز باید بر پایه عددهای صحیح بنا شوند.
• درگذشت آندری تارکوفسکی، کارگردان و فیلمساز روسی (1986م)
در ۴ آوریل ۱۹۳۷ در روستایی در استان کوستروما به دنیا آمد و کودکیاش را در منطقه ایوانوونای شوروی گذارند. پدرش شاعر برجسته آرسنی تارکوفسکی و مادرش ماریا ایوانووا ویشنیاکووا بود. پیش از نام نویسی در مدرسه فیلم در دو رشته موسیقی و عربی تحصیل میکرد. وی با ساخت اولین فیلم بلند خود با ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای میلادی
ادامه مطلب را ببينيد
جرعههایی از کتاب جذاب و خواندنی «از چیزی نمیترسیدم» زندگینامه خودنوشت حاجقاسم
نخستین آشنایی با امام(ره) و شریعتی در مشهد
نثر صمیمانه و روایت صادقانه سردار سلیمانی از شرایط دوران کودکی تا 22 سالگیاش که بخشهای مهمی از آن، خاطرات زندگی فقیرانه در روستاست، روند شکلگیری شخصیت و تبلور خصایل والای انسانی در او را به روشنی ترسیم میکند
نوائیان – «قاسم سلیمانی در زندگی، آنچنان که یک فرمانده نظامی باید باشد، منظم و دقیق بود. او برای دقیقههای زندگیاش برنامه داشت. ساعتهای کاری و فشردگی مسئولیتهایش، بیشتر اوقات وقتی برای امور شخصیاش باقی نمیگذاشت؛ اما یک چیز در این میان استثنا بود: مطالعه کردن و نوشتن. حاج قاسم، هم خودش، هم بچههایش را موظف به خواندن میدانست. دایره کتابهای انتخابیاش وسیع بود: از شعر فارسی و رمان خارجی تا کتابهای تاریخی و سیاسی و از همه خاطرهها و شرح حالها تا کتابهای نظامی. روش خواندنش هم، در نوع خود، جالب بود: کتاب را با دقت میخواند. بر ابتدا و میانه و انتهای کتاب یادداشت مینوشت. گاهی حتی یادداشتهای مفصلترش را در دفتر جداگانهای ثبت میکرد. بسیاری از کتابها را با ماژیک رنگی نشانهگذاری میکرد و خط میکشید. بله، اینطور با کتاب مأنوس بود.» اینها فرازهایی است از مقدمه کتاب «از چیزی نمیترسیدم»، به قلم خانم زینب سلیمانی. «از چیزی نمیترسیدم»، یک زندگینامه خودنوشت یا به قول دانشگاهیها، اتوبیوگرافی است. وقتی مقدمه این کتاب را میخواندم، گزارش دختر گرامی حاجقاسم از نحوه ارتباط پدرش با کتاب و کتابخوانی، بیش از همه نظرم را جلب کرد؛ کسانی که اهل کتاب خواندن هستند، عموماً در نوشتن مطلب هم توانایی خاص پیدا میکنند و شاهد این مدعای من، نثر صریح و ساده سردار است درباره زندگی خودش و صد افسوس این گزارش دلچسب و خواندنی را، ناتمام گذاشته و به قول فرزندش، آنقدر مشغلههای مهم و حساس داشتهاست که نتوانسته این نوشته را به آخر برساند. این گزارش کوتاه، حال و احوال سردار را از تولد تا 22 سالگی، یعنی بین سالهای 1335 تا 1357، نشان میدهد و نحوه شکل گرفتن شخصیت و منش او را برای خواننده به تصویر میکشد. حجم کتاب کم است و هنگامی که خواننده به صفحه پایانی آن میرسد، همچنان در عطش دانستن ادامه روایت، میسوزد. این روزها و در آستانه دومین سالروز شهادت سردار حاجقاسم سلیمانی، شاید آوردن فرازهایی از متن شیرین و خواندنی زندگینامه او، خالی از لطف و بهره معنوی نباشد. این کتاب، سال گذشته و در مراسمی با حضور خانواده شهید و جمعی از مسئولان و علاقهمندان به سردار دلها، روز 14 دیماه 1399، همراه با یادداشت رهبر انقلاب بر آن، رونمایی شد و پس از انتشار، به سرعت موردتوجه قرار گرفت. اینک با هم، فرازهایی از این زندگینامه خودنوشت را مرور میکنیم؛ فرازهایی که درواقع، گزارشی از چگونگی تکوین شخصیت آن شهید بزرگوار، به روایت خود اوست.
سیراب از زلال مهر مادری
«آرامآرام از بغل مادر به چادر بسته شده به پشت او منتقل میشوم. بعضی وقتها از صبح تا ظهر، روی پشت او، داخل چادرِ بسته شده قرار داشتم و او در تمام این حال، در حال کار کردن بود یا درو میکرد یا بافه جمع میکرد یا خانه را رفت و روب میکرد و یا گله را میدوشید یا غذا و نان میپخت و من چه آرامشی در پشت او داشتم! همانجا میخوابیدم. به نظرم مادرم هم از حرارت من آرامش داشت. با راه افتادن، کار کردن من هم شروع شد. دنبال مادرم راه میافتادم، با پای برهنه یا با کفشهای لاستیکی که مادرم از پیلهورهای دورهگرد با دادن کُرک و پشم میخرید. مثل جوجه اردکی دنبال او میرفتم. در روز چندبار زمین میخوردم یا خار در پاها و دستهایم فرومیرفت! پیوسته از سرپنجه ای پایم خون میچکید و مادر آرامآرام، با سوزن خیاطی، خارها را از پایم درمیآورد و با اُشتُرَک (گیاهی دارویی) محل زخمها را مرهم میگذاشت.»
شیرینی سخاوت، در عین نیاز
«تمام زمستان تا ماهِ دوم بهار، همه چشم ما به جَوال گندمها بود که یکی پس از دیگری تمام میشدند. مادرم به شدت مراقب بود که دچار مشکل نشویم؛ لذا برای برکت گندمها، بعضی وقتها مقداری کُرد (نخود سبز) داخل گندمها میکرد. هفتهای یکی دوبار هم، وسط آنها، نان سیلک (ارزن) میپخت و به ما میداد که نانِ فقیرترین مردم بود. در عین حال، در همین نداری، روزی نبود که خانه ما خالی از مهمان باشد ... در همسایگی ما خانهای بود که آه در بساط نداشت. مادرم که نان میپخت، بچههای او میایستادند به تماشا. هنوز ایستادن آن دو دختر در ذهنم مجسّم است. مادرم چند دسته نان به آنها میداد و این عمل هر روز تکرار میشد. بعضی وقتها هم برادرم، حسین، ناراحت میشد و آنها را دعوا میکرد؛ اما گرسنگی باعث میشد تکان نخورند تا دستههای نان را دریافت کنند!»
بوی خوش بیسکویت!
«[در مدرسه ما] آقا معلم همهکاره بود. آن وقت سپاهدانش بود. سپاهی دانشیها خیلی قدرت داشتند. بعضی وقتها حکم پاسگاه را انجام میدادند. هر سال یک معلم جدید میآمد. بهترین آنها تشکری، اولین معلم سال اول دبستانم بود. خیلی مهربان بود. تازه دادنِ بیسکویت به دانشآموزان باب شدهبود و کارتنهای بیسکویت را که خالی میکردند، بوی بیسکویت گُرجی حالی به ما میداد که از سینه مادر شیرینتر! وقتی زنگ تفریح، مدیر بیسکویتها را توزیع میکرد، چه صفایی داشت. اولینبار بود که بیسکویت میخوردم. هنوز شیرینی طعم آن را در کام خود دارم.»
مهمان حبیب خداست
«سیدمحمد آمده بود. سید روضه میخواند. سالی سه چهار ماه خانه ما میماند. بهترین غذا مالِ او بود. پدر و مادرم خیلی به او احترام میگذاشتند. با آمدن سید، ماها سیر میشدیم. با پدرم رفیق صمیمی بود. بعد از اینکه خرش را آب بُرد، دیگر کمتر خانه ما میآمد. آن روز خیلی توجه نداشتم. بعداً فهمیدم در عشیرۀ بزرگ ما، هیچکس مثل پدر و مادرم مهماننواز نیستند. همیشه در خانه ما مهمان بود؛ در حالی که من و چهار خواهر و برادر دیگرم که دوتای آنها از من بزرگتر بودند، همیشه چشممان به جَوال (کیسه) آرد بود ... به دلیل اعتقادی جدّی که در خانهمان وجود داشت که «مهمان حبیب خداست»، هرگز یادم نمیآید که اخمی یا بیتوجهی [به مهمان] شدهباشد. عمده مهمانها غریبه بودند که در راه، به سمت روستاهای دیگر، ظهر به محل ایلِ ما میرسیدند و درخواست چای داشتند: چای با هِل و قَلَمفُر(نوعی گل میخک). مادرم به ما اصلاً نمیداد. معرکه بود! بعد هم اگر نزدیک ظهر بود، ناهار یا شام میخوردند: بعضاً نان و ماست یا نان و گورهماست (مخلوط شیر و ماست) یا تخممرغ یا آبگرمو (اشکنه کرمانی). اگر مهمان خیلی مهم بود، برای او خروس میکشتند و پلو بار میگذاشتند.»
قصه غصه پدرم
«پدرم اهل نماز بود. شاید در آن وقت چند نفر نماز میخواندند؛ اما پدرم به شدت تقیّد به نماز اول وقت داشت. نماز صبح را از روی ستاره و نماز ظهر را از روی سایه تشخیص میداد ... همانگونه که به نماز تقیّد داشت، به حلال و حرام هم همینگونه بود. همه اهل عشیرهمان او را به درستی میشناختند. آن وقتها ایشان مشهد رفتهبود و به «مشدی حسن» مشهور بود. زکات مالش را، چه در گندم و جو و چه در گوسفندها، به موقع به سیدمحمد میداد ... پدرم نُهصد تومان [به بانک تعاونِ روستایی] بدهکار بود. به همین دلیل هی به خانه کدخدا رفت و آمد میکرد که به نوعی [مشکل را] حل کند. بدهی پدرم مرا از [بیماری] مادرم بیشتر نگران کرد. به خاطر ترس از به زندان افتادن پدرم، بارها گریه کردم. بالاخره، برادرم حسین تصمیم گرفت برای کارکردن به شهر برود تا شاید پولی برای دادنِ قرض پدرم پیدا کند. او با گریه مادرم بدرقه شد، رفت. پس از دو هفته بازگشت. کاری نتوانسته بود پیدا کند. حالا ترسم چندبرابر شدهبود.»
کارگر نمیخواهید؟
«تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی، قرض پدرم را ادا بکنم. پدر و مادرم هر دو مخالفت کردند. من تازه وارد چهاردهسال شده بودم؛ آن هم یک بچه ضعیف که تا حالا فقط رابُر (شهر راور در استان کرمان) را دیده بود. اصرار زیاد کردم. با احمد و تاجعلی که مثل سه برادر بودیم ... راهی شهر [کرمان] شدیم. درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاه را میزدم و سوال میکردم : «آیا کارگر نمیخواهید؟» همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیف من میکردند و جواب رد میدادند. آخر، در یک ساختمان در حال ساخت وارد شدم. چند نوجوان و جوان سیاهچُرده مثل خودم، اما زبل و زرنگ، مشغول کار بودند ... استادعلی که از صدا زدن بچهها فهمیدم نامش «اوستا علی» است، نگاهی به من کرد و گفت: «اسمت چیست؟» گفتم: «قاسم.» [پرسید:] «چند سالته؟» گفتم: «سیزده سال.» [ادامه داد:] «مگه درس نمیخونی؟» [گفتم:] «ول کردم.» [پرسید:] «چرا؟» [جواب دادم:] «پدرم قرض دارد.» اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم، جلوی چشمم آمد ...اوستا که دلش به رحم آمدهبود، گفت: «میتونی آجر بیاری؟» گفتم: «بله.» گفت: «روزی دو تومان میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کردم ... [چند ماه بعد، یک] شب، آهسته پولهایم را شمردم: همه دو تومانی و تعداد زیادی هم دوریالی، پنج ریالی و دهشاهی بود؛ سرجمع 1250 تومان! از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدم، موفق شدم بعد از پنج ماه، هزار تومان برای پدرم پول بفرستم ... بالاخره موفق شدم قرض پدرم را ادا کنم.»
نخستین کلمه علیه شاه
«اولین بار که کلمهای برعلیه شاه شنیدم، در سال 53 بود. در سالن غذاخوری با علی یزدانپناه مشغول صحبت بودیم. چهارم آبان 53 بود، روز تولد شاه. من داشتم شعری را در روزنامه که به مناسبت تولد ولیعهد نوشته شدهبود، میخواندم. دیدم او ناراحت شد. گفت: «شما میدونید همه این فسادها زیر سر همین خانوادهاست؟» ناراحت شدم و گفتم: «کدوم فسادها؟» علی از لُختی زنها و مراکز فساد حرف زد. حرفهای او مرا ساکت کرد. آنوقت شاه هنوز در ذهنم ارزشمند بود. این حرف مثل پتکی بود بر افکار من! ... شبی در خانه مشغول صحبت بودیم. بهرام فرجی که پدرش پسردایی پدرم بود، آنجا بود. دیدم بهرام هم حرفهای شبیه علی یزدانپناه میزند؛ اما نه از فساد شاه بلکه از ظلم شاه که مردم را میگیرند، زندانی میکنند و میکُشند ... با صدای بلند گفتم: «غلط میکنه!» با این کلمه، رنگ بهرام مثل گچ سفید شد. با دستپاچگی گفت: «میخواهی بگیرنمون؟» ... .»
عملیات گاردن پارتی!
«تابستان سال 55 گاردنپارتی را به کرمان آوردند ... آن روز همه خوانندهها و رقاصههای معروف آمدهبودند در یک زمینِ باز، در انتهای خیابان ابوحامد که در آن زمان به خیابان صمصام معروف بود. خیمه بسیار عظیمی برپا کرده بودند ... با دوستم فتحعلی که اهل جَواران بود و علی یزدانپناه، تصمیم به مقابله و خرابکاری گرفتیم. شب که همه مشغول تماشای اجرای برنامهها در محل گاردنپارتی بودند، 150 کِرمَک چرخ و موتور را کشیدیم و همه را پنچر نمودیم و بیسر و صدا فرار کردیم! در دوران نوجوانی، این نوع مبارزه با فساد را با افتخار انجام میدادیم و هیچ ترسی از کسی هم نداشتیم.»
آشنایی با دو نام جدید؛ خمینی و شریعتی
«سال 56 برای اولینبار با اتوبوس به زیارت مشهد مقدس رفتم ... بعد از زیارت به دنبال باشگاه ورزشی میگشتم. چشمم به یک زورخانه در نزدیکی حرم افتاد. حالا دیگر هم میل میگرفتم و هم کبّاده میزدم و هم بیش از هفتاد مرتبه شنا میرفتم. یک جوان خوشتیپی که آقاسیدجواد صدایش میکردند، تعارفم کرد. با یک لُنگِ ورزشی وارد گود شدم ... سیدجواد از من سوال کرد: «بچه کجایی؟» گفتم: «کرمان.» اسمم را سوال کرد. به او گفتم. ... اصرار کرد هر روز عصر به باشگاه آنها بروم ... روز بعد همراه سیدجواد جوان دیگری هم آمدهبود که او را حسن صدا میزدند ... سهتایی روی یکی از میزهای ورزشی نشستیم. سیدجواد سوال کرد: «تا حالا نام دکتر شریعتی را شنیدهای؟» گفتم: «نه، کیه مگه؟» سید بدون واهمه خاصی توضیح داد: «شریعتی معلّمه و چند کتاب نوشته. او ضدّ شاهه.» ... دوستش حسن به سخن آمد. سوال کرد: «آیتا... خمینی رو میشناسی؟» گفتم: «نه.» گفت: «تو مقلّد کی هستی؟» گفتم: «مقلّد چیه؟» و هر دو به هم نگاه کردند ... سید و دوستش توضیح مفصلی درباره مردی دادند که او را آیتا... خمینی معرفی میکردند. بعد [سیدجواد] نگاه عمیقی به اطراف کرد و از زیر پیراهنش عکسی را درآورد. عکس را برابر چشمانم قرار داد: عکس یک مرد روحانیِ میانسال که عینک بر چشم، مشغول مطالعه بود و زیر آن نوشته بود: «آیتا... العظمی سید روحا... خمینی». از من سوال کرد: «میخوای این عکس رو به تو بدم؟» به سرعت جواب دادم: «بله، میخوام.» حسن، دوست سیدجواد، گفت: «نباید این عکس رو کسی ببینه وگرنه ساواک تو رو دستگیر میکنه.» عکس را گرفتم و در زیر پیراهنم پنهان کردم. خداحافظی کردم و از آنها جدا شدم. «شریعتی و خمینی» دو نام جدیدی بود که میشنیدم.»
یک انقلابی «دو آتیشه»
«حالا من یک «انقلابی دوآتیشه»، شدیدتر از علی یزدانپناه بودم و بدون ترس از احدی، بیمحابا [علیه رژیم] حرف میزدم ... اواخر سال 56 بود. مدتها امتحان برای گواهینامه رانندگی میدادم. قبول شدهبودم. به مرکز راهنمایی و رانندگی برای گرفتن گواهینامه خود مراجعه کردم. افسری بود به نام آذرینسب. گفت: «بیا تو، اتفاقاً گواهینامهات رو خمینی امضا کرده؛ آمادهاست تحویل بگیری.» من از طعنه او خیلی متوجه چیزی نشدم. مرا به داخل اتاقی هدایت کردند. دو نفر درجهدار دیگر هم وارد شدند و شروع به دادن فحشهای رکیک کردند. من در محاصره آنها قرار داشتم و هیچ راه گریزی نبود. آنها با سیلی و لگد و ناسزای غیرقابل بیان میگفتند: «تو شبها میروی دیوارنویسی میکنی؟!» آنقدر مرا زدند که بیحال روی زمین افتادم. از بینی و صورتم خون جاری بود. یکی از آنها با پوتین روی شکمم ایستاد و آنچنان ضربهای به شکمم زد که احساس کردم همه احشای درونم نابود شد. بهرغم ورزشکار بودن و تمرینات سختی که در ورزش کاراته و زورخانه میکردم، توانم تمام شد و بیهوش شدم ... سه روز از شدت درد تکان نمیتوانستم بخورم؛ اما انرژی جدیدی در خود احساس میکردم. ترس از کتک خوردن و شکنجه فروریخته بود. فکر کردم هر چه باید بشود، شد! ... با هر ضربه و لگدی کلمه «خمینی» در عمق وجود من حک شدهبود.»
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: ویژه نامه سپهبدشهیدحاج قاسم سلیمانی
ادامه مطلب را ببينيد
شیوع دوباره کرونا؛ آرام اما صعودی
تعداد بیماران حاد تنفسی طی 5 روز از 360 به 430 نفر رسید
محمد بهبودی نیا/چهارشنبه هفته گذشته معاون وزیر بهداشت از شناسایی یک بیمار مبتلا به سویه امیکرون در مشهد خبر داد. در پی ورود امیکرون معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی مشهد نیز اعلام کرد «به منظور برنامه ریزی و آمادگی هر چه بیشتر برای مقابله با سویه جدید کرونا به نام امیکرون دانشگاه علوم پزشکی مشهد به حالت آماده باش درآمده است » و در ادامه از افزایش تعداد مراجعان به بیمارستان امام رضا (ع) خبر داد.رئیس کمیته اطلاع رسانی کرونای دانشگاه علوم پزشکی مشهد روز گذشته در گفت و گو با خراسان رضوی اظهار کرد: «طی پنج روز گذشته موارد بستری و مراجعه به بیمارستان ها افزایشی بوده است . چند روز آینده در اعلام آمار بسیار تعیین کننده است. تعداد بستری های آی سی یو در خراسان رضوی طی یک هفته گذشته زیر 100 نفر بود ولی از پنج روز گذشته تعداد بستری ها در آی سی یو به بالای 100 نفر رسیده است و در بستری های موجود در بخش بیماران حاد تنفسی بیمارستان های استان که آمار آن هادر 27 آذر 360 نفر بوده، به عدد430 نفر در دوم دی ماه رسیده ایم که این روند صعودی در بستری ها کاملا واضح است و این آمار نگران کننده است.»
به گزارش خراسان رضوی، رئیس کمیته اطلاع رسانی کرونای دانشگاه علوم پزشکی مشهد در پاسخ به این سوال که آخرین آمار بیماران مبتلا به امیکرون در شهرستان های تحت نظر دانشگاه علوم پزشکی مشهد و شهر مشهد چقدر است گفت: دانشگاه علوم پزشکی مشهد مرجع اعلام این آمار نیست بلکه ما تمام نمونه های مشکوک را به تهران ارسال می کنیم و در ادامه پس از مشخص شدن نوع کرونا از سوی وزارت بهداشت آمار قطعی اعلام می شود .روال ما بر این است که هر بیماری را که مبتلا به کرونا باشد این احتمال را می دهیم که او به امیکرون مبتلاست. در مرحله اولیه برای ما مهم بود که فردی در استان و مشهد به این بیماری مبتلا شده است یا خیر اما بعد از شناسایی یک نمونه در مشهد مشخص شد که این بیماری به مشهد نیز رسیده است و از این تاریخ به بعد باید اقدامات پیشگیرانه بیشتری را در دستور کار قرار دهیم .
محمد پهلوان افزود: به دلیل این که سرعت انتقال این بیماری چندین برابر سویه کرونای دلتاست، دانشگاه علوم پزشکی مشهد نیز 24 ساعته به صورت آماده باش در آمده تا در صورت شیوع گسترده غافلگیر نشویم.
امیکرون توان عفونت مجدد در افرادی را که قبلا کرونا گرفته اند ، دارد
رئیس کمیته اطلاع رسانی کرونای دانشگاه علوم پزشکی مشهد درباره تعداد بیماران بستری در بیمارستان های زیر مجموعه دانشگاه علوم پزشکی مشهد گفت:طی پنج روز گذشته موارد بستری و مراجعه به بیمارستان ها افزایشی بوده است .چند روز آینده در اعلام آمار بسیار تعیین کننده است. تعداد بستری های آی سی یو در خراسان رضوی طی یک هفته گذشته زیر 100 نفر بود ولی از پنج روز گذشته تعداد بستری ها در آی سی یو به بالای 100 نفر رسیده است و در بستری های موجود در بخش بیماران حاد تنفسی در بیمارستان های استان که آمار آن ها 27 آذر 360 نفر بوده ، این عدد در دوم دی ماه به 430 نفر رسید،این روند صعودی در بستری ها کاملا واضح است و این آمار نگران کننده است زیرا میکرون قابلیت سرایت بالایی دارد و ممکن است به یک باره تعداد بیماران بالا برود. با این حال تا روز سه شنبه هفته جاری می توان با قطعیت بیشتری در باره چگونگی روند ابتلا اعلام نظر کرد.وی افزود: رنگ بندی جدید در باره شهر مشهد و استان هنوز اعلام نشده است چون قرار بر این است که در جلسه ستاد ملی کرونا فرمول جدیدی را برای رنگ بندی ها با توجه به سویه امیکرون تعیین کنند.پهلوان در پاسخ به این شایعه که آیا افرادی که در گذشته به انواع دیگر کرونا مبتلا شده اند در برابر امیکرون مقاوم اند گفت :هنوز اطلاعی در این زمینه در دنیا وجود ندارد اما آخرین مطالب علمی که مطرح شده این است که این ویروس توان عفونت مجدد در افرادی را که قبلا دچار کرونا شده اند ، دارد و این تصور که قبلاً فردی کرونا گرفته است، در مقابل امیکرون مقاوم است تصور صحیحی نیست. تنها موضوعی که مسجل شده این است که افرادی که دوز سوم واکسن را دریافت کرده اند در مقابل بیماری کرونا مقاوم ترند.وی در زمینه احتمال برگشت محدودیت ها در صورت شیوع گسترده کرونا گفت:ستاد ملی کرونا در باره موضوع محدودیت ها تصمیم گیری می کند و در صورت شیوع گسترده کرونا احتمال برگشت محدودیت ها بالاست اما به دلیل این که رنگ بندی شهرها و استان هنوز تغییر نکرده است پروتکل های جدید و محدودیتی به ما ابلاغ نشده است.
کمبود واکسن نداریم
سخنگوی دانشگاه علوم پزشکی مشهد گفت: تا روز جمعه هفته گذشته 250هزار نفر در شهرستان های زیر مجموعه دانشگاه علوم پزشکی مشهد برای تزریق دوز سوم واکسن اقدام کرده اند و این تعداد با سرعت در حال افزایش است . واکسیناسیون نوبت اول به ۹۲ درصد و دوز دوم نیز به 77 درصد رسیده است.
وی در پاسخ به این سوال که آیا واکسن به اندازه کافی وجود دارد گفت: اکنون واکسن به میزان کافی موجود است و مشکل اصلی رعایت نکردن پروتکل هاست که باید جدی گرفته شود زیرا همیشه باید پیشگیری را بر درمان مقدم بدانیم و در صورت رعایت کامل پروتکل ها شاهد میزان درگیری کمتری هستیم.
خبر مرتبط
30 درصد ظرفیت بیمارستان های خصوصی ویژه بیماران کرونایی باشد
دکتر ایوب توکلیان،جانشین معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی مشهد در حاشیه نشست با روسای بیمارستانهای خصوصی مشهد گفت: بیمارستانهای خصوصی مانند پیک گذشته، باید ۳۰ درصد از ظرفیت خود را برای ارائه خدمات به بیماران مبتلا به کرونا اختصاص دهند تا در صورت نیاز مورد استفاده قرار گیرد. به گزارش ایسنا وی خاطرنشان کرد: بیمارستانهای خصوصی باید کاملا در حالت آماده باش باشند و طبق پروتکلهای ابلاغی وزارت عمل کنند و با دستورالعمل های ابلاغی کمیته علمی دانشگاه و وزارت بهداشت هماهنگ باشند.وی در باره چگونگی مدیریت بیماران کووید در این بیمارستانها گفت: بیمارستانهای خصوصی مانند پیک ششم باید همکاری لازم را در پذیرش بیماران تنفسی داشته باشند و ۳۰ درصد تختهای بیمارستانی را مانند بیمارستانهای دانشگاهی برای شرایط بحران خالی نگه دارند و برای پیشگیری از غافلگیری در بحران تا حد امکان جراحیهای الکتیو را تعدیل کنند.وی گفت: برای اجرا و آمادگی هر چه بهتر کمیتههای ترخیص بیمارستانها و تیمهای تنفسی باید مانند گذشته با قوت و عزم بیشتری فعالیت کنند.
بهبودی نیا- مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی مشهد با اشاره به تنظیم شرایط جدید رنگبندی شهرهای کشور بر اساس مبتلایان به امیکرون گفت: در صورت تغییر رنگبندی مشهد به نارنجی احتمال بازگشت محدودیتها به مشهد وجود دارد. پهلوان در گفت و گو با ایسنا اظهار کرد: احتمالا هر منطقهای که مواردی از امیکرون در آن مشاهده شود به رنگ نارنجی تغییر رنگ خواهد داد. با توجه به شناسایی امیکرون در مشهد، احتمال تغییر رنگبندی مشهد به نارنجی وجود دارد اما منتظر ابلاغ رسمی آن از سوی وزارت بهداشت هستیم. (شایان ذکر است تا لحظه تنظیم این خبر – ساعت 19 – جزئیات رنگ بندی جدید مشهد از سوی دانشگاه علوم پزشکی اعلام نشده است.) مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی مشهد تصریح کرد: این نگرانی وجود دارد که با توجه به قدرت سرایت چندین برابری امیکرون، شاهد شیوع انفجاری کرونا در مشهد باشیم که برای جلوگیری از این اتفاق رعایت حداکثری پروتکلها توسط مردم لازم است. وی افزود: در طول چهار روز گذشته تعداد بیماران سرپایی با شیب ملایمی روند افزایشی داشته است. هنوز نشانههای انفجاری کرونا در مشهد مشاهده نشده است اما در حالت آمادهباش قرار داریم.
احتمالا ویروس شایع میان کودکان مشهدی، امیکرون است
همچنین رئیس بخش مراقبتهای ویژه کودکان بیمارستان اکبر مشهد نیز گفت: پزشکان احتمال میدهند ویروسی که بیشتر کودکان در مشهد درگیر آن هستند، همان امیکرون باشد اما به دلیل نبود کیت نمیتوان با قطعیت در این خصوص اظهار نظر کرد. خادمی در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: اطلاعات موجود درباره ویروس، ناکافی و سویه امیکرون هنوز ناشناخته است. در بسیاری از مقالات گفته شده این ویروس علایم جدی ندارد ولی از گوشه و کنار دنیا به ندرت اطلاعاتی هم میرسد که علایم تنفسی در برخی از بیماران دیده شده است. خوشبختانه در بیشتر منابع علمی و پزشکی آمده که ویروس امیکرون ضعیف است. وی افزود: در مشهد این ویروس وجود دارد و نیاز است که کیتهای تشخیصی آن وارد شود تا بتوانیم به طور دقیق این ویروس را شناسایی کنیم. این پزشک اطفال تصریح کرد: مشهد درگیر بیماری ویروسی شدیدی است که علایمی بین علایم آنفلوآنزا و سرماخوردگی دارد. شیوع این ویروس بسیار بالاست و علایم آن بین کودکان شدیدتر و در بزرگ سالان خفیفتر است. رئیس بخش مراقبتهای ویژه کودکان بیمارستان تخصصی کودکان اکبر مشهد ادامه داد: این ویروس همه اعضای خانواده را درگیر میکند. خوشبختانه تاکنون کسانی که مبتلا شدهاند، در بیمارستان بستری نشدهاند. وی افزود: در مجموع نگرانی زیادی بابت شیوع این ویروس نداریم اما همچنان بهترین راهکار پیشگیری از این بیماری، رعایت دستورالعملهای بهداشتی، استفاده از ماسک، اجتناب جدی از دورهمیها و واکسیناسیون است. به دلیل بالا بودن قدرت شیوع این ویروس شرایط زندگی سخت خواهد شد اما بعید میدانم مرگومیر به همراه داشته باشد.
اخبار کوتاه
* ایرنا/ مدیر امور دارو و مواد تحت کنترل دانشگاه علوم پزشکی مشهد گفت: تمامی داروهای موردنیاز بیماران کرونایی در استان موجود است و کمبودی در این زمینه وجود ندارد.
احتمال بازگشت محدودیتهای کرونایی به مشهد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: همه باهم کرونا را شکست بدهیم ، روزهای کرونائی هر روز یک دعا ، قرنطینه و واکسن از وبا و طاعون تا کرونا
ادامه مطلب را ببينيد
درگذشت "شاه عباس صفوي" در بهشهرِ مازندران(23جمادی الاولی1038 ق)
درگذشت "شاه عباس صفوي" در بهشهرِ مازندران(1038 ق) دورهي حكومت شاه عباس، پادشاه معروفِ صفويه، به دليل وجود دانشمندان، علما و هنرمندان برجسته، از اهميت ويژهاي برخوردار است. بناي مسجد امام و ميدان نقش جهان، ايجاد تونِلي در كوهرنگِ اصفهان براي انتقال آب كارون به زاينده رود، تأسيس مركز تجارت ابريشم، احداث راه كاروانهاي تجارت ابريشم از طريق اصفهان و نيز ساخت كاروانسراهاي فراوان و ايجاد واحد پول جديد در سراسر كشور از جمله اقدامات شاه عباس صفوي به شمار ميروند. با وجود همهي اين كارها، او پادشاهي قسّي القلب و سنگدل بود و كشتارهاي فراواني كرد. شاه عباس صفوي سرانجام پس از 42 سال سلطنت، در 59 سالگي درگذشت و در قم به خاك سپرده شد.
زندگینامه تصویری شاه عباس، پادشاه مقتدر و بافرهنگ صفوی ...
شاه عباس؛ پادشاه سنگدلی که به افسانه بدل شد - تاریخ ایرانی
شاه عباس یکم - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
شاه عباس اول صفوی - ویکی فقه
شاه عباس اول - دانشنامه - رشد
شاه عباس اول - ويکی شيعه
حکومت شاه عباس - تاریخ ما
شاه عباس دوم - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
در احوالات شاه عباس دوم صفوی - ویرگول
ایران در عصر شاهعباس دوم صفوی
شاه عباس دوم صفوی - ویکی فقه
جنگ شاه عباس دوم و تزارالکسی
شاه عباس دوم - تقویم تاریخ صبور
شاه عباس دوم - دانشنامه رشد
شاه عباس سوم - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
شاه عباس سوم - تقویم تاریخ صبور
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
رحلت فقيه و مرجع بزرگوار آيت اللَّه "سيد محمد حجّت كوه كمره اي" (23جمادی الاولی1373 ق)(29دی1331ش)
رحلت فقيه و مرجع بزرگوار آيت اللَّه "سيد محمد حجّت كوه كمره اي" (1331ش)
آيت اللَّه سيدمحمد حجّت كوهكمرهاي در سال 1271ش (1310 ق) در تبريز به دنيا آمد. پدر ايشان آيتاللَّه سيدعلي از مراجع معروف و معاصر شيخ مرتضي انصاري بود. ايشان پس از تحصيل مقدمات در تبريز راهي نجف اشرف گرديد و از محضر آيات عظام سيد محمدكاظم يزدي، ميرزا حبيباللَّه رشتي، شيخ الشريعه اصفهاني، ميرزاي ناييني و آقاضياءالدين عراقي استفاده نمود. ايشان سپس راهي قم گرديد و از درس آيتاللَّه شيخ عبدالكريم حائري يزدي بهره برد و مورد توجه و لطف استاد قرار گرفت، به طوري كه وي را به عنوان يكي از دو وصي شرعي خود انتخاب نمود. آيت اللَّه حجت در فن رجال و درايه تخصص فراواني داشت و از علماي بزرگ، اجازه روايت اخذ كرده بود. ايشان پس از درگذشت آيت اللَّه حائري، زعامت اجرايي و علمي حوزه را با همكاري دو تن از بزرگان معاصرش به دوش كشيد و به تأليف و تدريس خود ادامه داد. سرانجام اين عالم رباني در 29 دي 1331ش (3 جمادي الاولي 1372ق) در 60 سالگي رحلت كرد و در مدرسه حجتيه قم مدفون گشت.
آيت الله سیدمحمد حجت كوه كمره ای(ره) | پایگاه خبری رسمی بلاغ
ملاقات هفتگی آیت الله العظمی حجت کوه کمرهای با امام زمان عج ...
دانشمندی که هیچ چیز را فراموش نمی کرد-زندگینامه آیت الله کوه ...
جمله ای که آیت الله حجت کوه کمره ای را به گریه انداخت! | وارث
سید محمد حجت کوه کمره ای - دانشنامهی اسلامی
سید محمد حجت کوهکمری - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
سید محمد حجت کوه کمره ای (ره) – الشیعه
سید محمد حجت کوهکمری - ويکی شيعه
سیدمحمد حجت کوهکمری - ویکی فقه
سید محمد حُجَّت کوه کمَره ای
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
قتل "ميرزا جهانگير خان شيرازي" به دستور محمدعلي شاه قاجار(23جمادی الاول1326 ق)
قتل "ميرزا جهانگير خان شيرازي" به دستور محمدعلي شاه قاجار(1326 ق) ميرزا جهانگير خان شيرازي در سال 1292 ق در شيراز به دنيا آمد. در 1311 ق در مدرسهي دارالفنون در تهران به تحصيل علوم و فنون جديد پرداخت و يكي از دانشمندان زمان گرديد. در اين هنگام بود كه نهضت آزاديخواهي آغاز شده و او با حضور در جلسات و مجامع مخفيِ اين نهضت، با بزرگان سياسي ايران آشنا گشت. وي در اوايل سلطنت محمدعلي شاه قاجار، روزنامهي صور اسرافيل را راهاندازي كرد و از مشروطه دفاع نمود. سرانجام پس از اشغال مجلس توسط قواي روس، به دستور محمدعلي شاه، جهانگير خان به وسيلهي قزاقان دستگير و به باغشاه منتقل شد. در باغشاه او را به همراه ملك المتكلمين به طرزي فجيع به قتل رساندند.
قتل فجیع-اعدام فجیع «میرزا جهانگیر خان شیرازی» (1287ش)
میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل - موسسه مطالعات تاریخ معاصر
میرزا جهانگیرخان شیرازی؛ از خوشنویسی تا مدیریت "صور ...
جهانگیرخان صور اسرافیل - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
قتل میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل - روزنامه تعادل
میرزا جهانگیرخان شیرازی - ویکی فقه
درباره جهانگیرخان شیرازی - ایرنا
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
قتل "ملك المتكلمين" دانشمند و روشنفكر مشروطه خواه به فرمان شاه قاجار(23جمادی الاول1326ق)
قتل "ملك المتكلمين" دانشمند و روشنفكر مشروطهخواه به فرمان شاهقاجار(1326ق) حاج ميرزا نصراللَّه مَلِكُ المُتِكَلِّمين در رجب سال 1277 ق در اصفهان به دنيا آمد. در 22 سالگي به مكه رفت و در بازگشت، به هندوستان عزيمت نمود. در هندوستان كتابي به نام "مِنَ الخَلقِ اِلي الحَق" براي بيدار ساختن مسلمانان تصنيف كرد. پس از انتشار اين كتاب، انگليسيها او را از هندوستان اخراج نمودند. از آن پس به ايران آمد و در نهضت مشروطه با خطابه هاي خود به آگاهي بخشي مردم پرداخت. ملكالمتكلمين كه از خطبا و وعاظ مشهور دورهي انقلاب مشروطيت به شمار ميرود، در همان روزي كه مجلس شوراي ملي، به فرمان محمدعلي شاه قاجار به توپ بسته شد، دستگير و به دستور شاه، به قتل رسيد.
ملک المتکلمین؛ منادی آزادیخواهی و استبدادستیزی - ایرنا
روایت کسروی از قتل ملکالمتکلمین و صوراسرافیل - دنیای ...
آزادمردی که تا آخرین نفس پای مشروطیت ایستاد | ایبنا
در مورد ملک المتکلمین در ویکی تابناک بیشتر بخوانید
ملکالمتکلمین - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
روایت قتل خطیب مشروطه - مورخان
ملکالمتکلمین - دانشنامه رشد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری ( 23 جمادی الاول 1443 )
• درگذشت "شاه عباس صفوي" در بهشهرِ مازندران(1038 ق)
دورهي حكومت شاه عباس، پادشاه معروفِ صفويه، به دليل وجود دانشمندان، علما و هنرمندان برجسته، از اهميت ويژهاي برخوردار است. بناي مسجد امام و ميدان نقش جهان، ايجاد تونِلي در كوهرنگِ اصفهان براي انتقال آب كارون به زاينده رود، تأسيس مركز تجارت ابريشم، احداث راه كاروانهاي تجارت ابريشم ...
• به توپ بستن مجلس به فرمان محمدعلي شاه و آغاز دورهي استبداد صغير(1326 ق)
محمد علي شاه از آغاز، مصمم به برانداختن مشروطيت بود. وي سوء قصد عليه خود را بهانهاي براي حمله به آزاديخواهان قرار داد و به دستور او، نيروهاي دولتي به سوي مجلس روان شده و راههايى كه به مجلس منتهي ميشد، بستند. آزاديخواهان در سنگرهاي خود آمادهباش بودند. چون خبر به آيتاللَّه بهبهاني ...
• قتل "ميرزا جهانگير خان شيرازي" به دستور محمدعلي شاه قاجار(1326 ق)
ميرزا جهانگير خان شيرازي در سال 1292 ق در شيراز به دنيا آمد. در 1311 ق در مدرسهي دارالفنون در تهران به تحصيل علوم و فنون جديد پرداخت و يكي از دانشمندان زمان گرديد. در اين هنگام بود كه نهضت آزاديخواهي آغاز شده و او با حضور در جلسات و مجامع مخفيِ اين نهضت، با بزرگان سياسي ايران آشنا ...
• قتل "ملكالمتكلمين" دانشمند و روشنفكر مشروطهخواه به فرمان شاهقاجار(1326ق)
حاج ميرزا نصراللَّه مَلِكُ المُتِكَلِّمين در رجب سال 1277 ق در اصفهان به دنيا آمد. در 22 سالگي به مكه رفت و در بازگشت، به هندوستان عزيمت نمود. در هندوستان كتابي به نام "مِنَ الخَلقِ اِلي الحَق" براي بيدار ساختن مسلمانان تصنيف كرد. پس از انتشار اين كتاب، انگليسيها او را از هندوستان ...
• درگذشت آيتاللَّه "سيدمحمد حجت كوه كمرهاي" عالم وفقيه رباني(1373 ق)
آيت اللَّه سيدمحمد حجت كوهكمرهاي در سال 1310 ق درتبريز به دنيا آمد. پس از فراگيري دروس مقدماتي در زادگاه خود، رهسپار نجف اشرف گرديد و از محضر حضرات آيات: سيدمحمد كاظم يزدي، سيد ابوتراب خوانساري، شريعت اصفهاني، ميرزاي ناييني، سيدمحمد فيروزآبادي و آقا ضياءعراقي بهره جست و در اندك ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
فرمان امام خميني براي تشكيل نهضت سوادآموزي (7دی1358ش)
در هفتم دي ماه 1358، حضرت امام، فرمان بسيج عمومي براي مبارزه با بيسوادي در كشور و تشكيل نهضت سوادآموزي را صادر كردند. در اين فرمان، به همه مردم ايران، توصيه شده بود كه در اين نهضت مردمي شركت كنند و در باسواد كردن افراد بيسواد، بكوشند. براساس آخرين گزارشهاي منتشره، ميزان با سوادي در ايران به طور چشمگيري افزايش يافته و ايران اسلامي از چهارچوب كشورهاي بيسواد جهان خارج و در رديفِ كشورهاي باسواد قرار گرفته است. در سال 1355 تنها 47 درصد جمعيت شش سال به بالا با سواد بودهاند كه اين رقم در آغاز دهه سوم انقلاب اسلامي، هشتاد درصد ميباشد.
روز سوادآموزي
سوادآموزی، تنها فرایند یادگیری مهارت های خواندن، نوشتن و حساب کردن نیست؛ بلکه کمک کردن به آزادسازی انسان و رشد کامل اوست. سوادآموزی، شرایط مناسب را برای کسب آگاهی انتقادی از تضادهای جامعه ای به وجود می آورد که فرد در آن زندگی می کند. همچنین، سوادآموزی انسان را برمی انگیزد تا با مشارکت فعال و بهره گرفتن از نیروی نوآوری، طرح هایی بیافریند که می تواند در متحول ساختن جهان مؤثر باشد. در مجموع، سوادآموزی حق اساسی هر انسان است. سوادآموزی و به طور کلی آموزش و پرورش، یکی از ابزارهای اصلی برای تمام دگرگونی های اجتماعی است. سوادآموزی، عملی سیاسی است؛ یعنی مشارکت انسان، در ساختن هدف ها و ایجاد محیط و شرایط مناسب زندگی. سوادآموزی در ایران، از سال 1315 شمسی، با تشکیلات سازمان تعلیمات اکابر آغاز شد. در آن زمان، این بخش از وظیفه سوادآموزی، از ادارات مربوط به وزارت معارف به شمار می رفت، ولی پس از مدتی، چون توفیق چشم گیری نداشت، منحل شد. سرانجام بعد از انقلاب به رهبری امام خمینی رحمه الله نهضت سوادآموزی پایه گذاری شد و فصل جدیدی را در تاریخ انقلاب ما گشود. این نهضت در ابتدا در قالب نهادی مستقل کار خود را آغاز نمود و سپس در سال 1361، به آموزش و پرورش پیوست. همکاری این نهاد انقلابی با آموزش و پرورش، به صورت کار مشترک آغاز و سبب شد که تلاش وسیع تری در مجموع کشور شروع و خوش بختانه دستاوردهای بزرگی نصیب ملت شایسته و انقلابی ایران شود.
۷ دی؛ روز نهضت سواد آموزی | ستاره
سوادآموزی در ایران - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
جدیدترینهای «نهضت سوادآموزی» | خبر فارسی
سازمان نهضت سوادآموزی - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
سالروز تشکیل نهضت سوادآموزی به فرمان امام خمینی(ره)
روایت باسوادان تحصیل کرده در نهضت سوادآموزی/ آنان که ...
به سوی روشنایی(تأسیس نهضت سوادآموزی و روز سوادآموزی)
نگاهی به فعالیتهای نهضت سوادآموزی از آغاز تاکنون - مهرخانه
۷ دی؛ سالروز تشکیل نهضت سوادآموزی به دستور امام خمینی - ...
7 دی ، سالروز تشکیل نهضت سوادآموزی به فرمان امام خمینی ره ...
هفتم دیماه سالروز تشکیل نهضت سوادآموزی به فرمان امام خمینی (ره)
سازمان نهضت سواد آموزی - پورتال مركز اطلاع رساني وروابط عمومي
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
شهادت روحاني مجاهد، آيت اللَّه "حسين غفاري" در زندان رژيم پهلوي (7دی1353ش)
شهادت روحاني مجاهد، آيت اللَّه "حسين غفاري" در زندان رژيم پهلوي (1353ش) آيت اللَّه شيخ حسين غفاري در سال 1295 ش برابر با 1335 ق در آذرشهر تبريز متولد گرديد. وي در ابتدا در كنار تحصيل، كار ميكرد و زندگي فقيرانهاي داشت. ايشان پس از مدتي تصميم گرفت براي بهرهگيري از استادان حوزه علميه قم راهي اين شهر گردد. از اين رو، وارد حوزه علميه قم شد و از محضر استاداني چون محمدفيض قمي، سيدمحمدتقي خوانساري، سيد شهاب الدين مرعشي نجفي، علامه طباطبايي، سيد احمد خوانساري، سيد حسين بروجردي و امام خميني(ره) بهرههاي وافر يافت و به درجات بالاي علمي رسيد. اين روحاني والامقام كه در كمال سادگي و قناعت زندگي ميكرد، به خاطر ظلم و ستم رژيم وابسته پهلوي، با انتشار مجله و تأليف كتب متعدد، به مبارزه با رژيم شاه پرداخت. وي در كنار عالمان مجاهدي همچون عبدالرحيم رباني شيرازي، سيد محمود طالقاني، سيد محمدعلي قاضي طباطبايي، سيد اسداللَّه مدني، علي قدوسي و مرتضي مطهري و... مبارزات خود را ادامه داد و تهديدات رژيم، هراسي به دل او نيافكند. ايشان همچنين با سخنرانيهاي متعدد، مظالم و مفاسد رژيم شاه را افشا كرد. آيت اللَّه غفاري در جريان نهضت مقدس امام خميني(ره) بارها به زندان افتاد و شكنجه هاي سختي را متحمل شد. مزدوران پهلوي براي در هم شكستن اراده اين عالم مجاهد، فرزندان، برادر و همسرش را نيز دستگير كردند اما آيت اللَّه غفاري، چونان كوه استوار و پرصلابت ايستادگي ميكرد و اين رنج و درد را در راه هدف والا و مقدمش، به جان خريد. به طور كلي حبسهاي ايشان از سال 1340 آغاز و تا پايان عمر به مدت سيزده سال ادامه يافت. آيت اللَّه غفاري در طول سالهاي سياه زندان در برابر انواع شكنجه هاي روحي و جسمي مقاومت مينمود و وقتي در زندان، نظر ايشان را درباره امام خميني(ره) سوال كردند گفت: من فكر ميكنم تنها كسي كه ميتواند ايران را نجات دهد، آيت اللَّه خميني است. و نيز جمله شجاعانه و قهرمانانه او كه فرمود: "دشمن خميني كافر است" كمر استبداد شاهي را شكست. در نهايت، رژيم كه از به زانو درآوردن اين اسوه پايداري نااميد شده بود تصميم به شهادت ايشان گرفت. سرانجام اين مجاهد سختكوش و روحاني مبارز، پس از تحمل شكنجههاي وحشتناك عوامل مزدور پهلوي، در هفتم دي ماه 1353 ش 58 سالگي به شهادت رسيد و در قم به خاك سپرده شد.
كشتار وحشيانه مردم قزوين توسط رژيم طاغوت (1357ش) : اوجگيري نهضت اسلامي و انجام تظاهرات سراسري در تمامي شهرهاي ايران به ويژه در چند ماهه آخر حاكميت رژيم شاهنشاني باعث شد تا در بسياري از شهرها، اين راهپيماييها، با دخالت مأموران حكومت نظامي و كشتار مردم بيگناه، به خاك و خون كشيده شود. در قزوين نيز اين وضعيت ادامه داشت و مردم خشمگين، علاوه بر راهپيمايي، به تشييع جنازه شهدا ميپرداختند و در طي آن، مراتب انزجار خود را از جنايات رژيم پهلوي اعلام ميكردند. در اين ميان در روز هفتم دي ماه 1357، مأموران انتظامي به سوي مردم شليك كردند و در حدود بيست نفر را به شهادت رساندند. از اين رو، تشييع جنازه شهداي حوادث هفتم دي، در فرداي آن روز باحضور هزاران نفر از مردم معترضِ قزوين انجام گرفت كه اين مراسم نيز با هجوم مأموران به خاك و خون كشيده شد. قتل عام مردم در شهرهاي مختلف كشور در نهايت باعث اتحاد بيشتر آحاد ملت براي سرنگوني رژيم پوسيده شاهنشاهي گرديد و در كمتر از يك ماه و نيم بعد، بهار آزادي را براي ايران به ارمغان آورد.
روایتهایی از زندگانی مردی که درزندانهای پهلوی سختترین شکنجهها را تحمل کرد ...
آیت الله غفاری ، شهید سیاهچاله های طاغوت - خبرگزاری صدا و سیما
تصاویر/ شهید آیت الله شیخ حسین غفاری - خبرگزاری دفاع ...
مروری بر زندگی نامه سیاسی آیتالله حسین غفاری - پارسینه
حسین غفاری (شهید آیت الله غفاری) | فرهیختگان تمدن شیعه
راز شهادت آیت الله غفاری چیست | خبرگزاری فارس
حسین غفاری (روحانی) - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
شهید آیت الله غفاری - دانشنامهی اسلامی
حسین غفاری - ويکی شيعه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی ( 7 دی 1400 )
شهادت روحاني مجاهد، آيت اللَّه "حسين غفاري" در زندان رژيم پهلوي (1353ش)
آيت اللَّه شيخ حسين غفاري در سال 1295 ش برابر با 1335 ق در آذرشهر تبريز متولد گرديد. وي در ابتدا در كنار تحصيل، كار ميكرد و زندگي فقيرانهاي داشت. ايشان پس از مدتي تصميم گرفت براي بهرهگيري از استادان حوزه علميه قم راهي اين شهر گردد. از اين رو، وارد حوزه علميه قم شد و از محضر استاداني ...
كشتار وحشيانه مردم قزوين توسط رژيم طاغوت (1357ش)
اوجگيري نهضت اسلامي و انجام تظاهرات سراسري در تمامي شهرهاي ايران به ويژه در چند ماهه آخر حاكميت رژيم شاهنشاني باعث شد تا در بسياري از شهرها، اين راهپيماييها، با دخالت مأموران حكومت نظامي و كشتار مردم بيگناه، به خاك و خون كشيده شود. در قزوين نيز اين وضعيت ادامه داشت و مردم خشمگين، ...
فرمان امام خميني براي تشكيل نهضت سوادآموزي (1358ش)
در هفتم دي ماه 1358، حضرت امام، فرمان بسيج عمومي براي مبارزه با بيسوادي در كشور و تشكيل نهضت سوادآموزي را صادر كردند. در اين فرمان، به همه مردم ايران، توصيه شده بود كه در اين نهضت مردمي شركت كنند و در باسواد كردن افراد بيسواد، بكوشند. براساس آخرين گزارشهاي منتشره، ميزان با سوادي ...
رحلت آيت اللَّه "سيد محمدباقر موسوي همداني" مترجم تفسير شريف الميزان (1379ش)
آيت اللَّه سيد محمدباقر موسوي همداني در سال 1304ش (1344ق) در همدان به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايي را در بيجار پشت سر گذاشت. وي در 16 سالگي به قصد تحصيل علوم ديني راهي قم و تهران شد و از استادان آن بهره گرفت. با ورود آيتاللَّه بروجردي به قم، آيتاللَّه موسوي به درس ايشان حاضر شد و ...
روز سوادآموزي
سوادآموزی، تنها فرایند یادگیری مهارت های خواندن، نوشتن و حساب کردن نیست؛ بلکه کمک کردن به آزادسازی انسان و رشد کامل اوست. سوادآموزی، شرایط مناسب را برای کسب آگاهی انتقادی از تضادهای جامعه ای به وجود می آورد که فرد در آن زندگی می کند. همچنین، سوادآموزی انسان را برمی انگیزد تا با مشارکت ...
شهادت شهید حسن پاک یاری (1359ش)
در صبحی بهاری از سال ۱۳۳۸ش در یکی از محلههای قدیمی شیراز، دامان پرمهر مادری به شور و شوق وجود نوزادی بهنام حسن طراوت یافت: شهید حسن پاکیاری. او دوران کودکیاش را در شیراز گذراند و ایام بازی و سرگرمیهای کوچه پسکوچهاش را به خاطرهها سپرد تا در پشت نیمکتهای مدرسه، علم بیاموزد. ...
شهادت شهید محمد چاحوضی (1360ش)
شهید محمد چاحوضی در سال ۱۳۴۱ش در روستای چاحوض از توابع شهرستان بیرجند چشم به جهان هستی گشود. محمد از کودکی به کار و تلاش و کمک به خانوادهاش مشغول شد؛ بهطوریکه از زمانی که قدرت انجام کار پیدا کرد، به قالیبافی پرداخت. در عین حال، محمد از تحصیل نیز غافل نبود و روزها در زادگاهش روستای ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی ( 28 دسامبر 2021 )
• مرگ "كوندامين" رياضي دان شهير فرانسوي(1774م)
كوندامين، رياضيدان، سياح و مهندس معروف فرانسوي در سوم مه 1701م در پاريس به دنيا آمد. وي گرچه تحصيلات مرتبي نداشت ولي به سبب علاقه فراواني كه به جفرافيا و رياضيات پيدا كرد، به مطالعه درباره اين علوم پرداخت و دانشمند مشهوري شد. كوندامين در سال 1735م به همراه دانشمندان آكادمي علوم فرانسه، ...
• كشف اكسيژن توسط "ژوزف پريسْتْلي" شيميدان انگليسي (1774م)
ژوزف پريسْتْلي، شيميدان معروف انگليسي طي آزمايشهاي خود موفق شد تا در 28 دسامبر 1774م، گاز اكسيژن را كشف كند. اكسيژن گازي بيرنگ، بي بو و نامرئي است كه نزديك به نيمي از اتمهاي جهان را شامل ميشود. پريستلي، از گرما دادن اكسيد جيوه قرمز به وجود اكسيژن پي برد، اما به اهميت آن واقف ...
• پايان اولين دوره جمهوري فرانسه پس از تاج گذاري ناپلئون (1804م)
شكلگيري انقلاب كبير فرانسه در اواسط سال 1789م به تزلزل پايههاي امپراتوري در اين كشور انجاميد و پس از وقوع حوادث متعدد، به سرنگوني رژيم پادشاهي و اعلام حكومت جمهوري در سپتامبر 1792م منجر شد. از اين رو، از بيست و دوم سپتامبر اين سال، دوره اول جمهوري اول فرانسه معروف به دوره كنوانسيون ...
• تولد "وودرو ويلسون" بيست و هشتمين رئيس جمهور امريكا (1856م) (ر.ك: 3 فوريه)
توماس وودرو ویلسون (به انگلیسی: Woodrow Wilson) (زاده: ۲۸ دسامبر ۱۸۵۶، در گذشته: ۳ فوریه ۱۹۲۴) بیست و هشتمین رئیس جمهور ایالات متحده بود که از سال ۱۹۱۳ تا ۱۹۲۱ در این مقام باقی ماند. ویلسون در سال ۱۹۱۹ دچار یک نوع بیماری که موجب فلج شدن وی گردید شد و فعالیتهایش محدود شدند. مهمترین ...
• به نمايش درآمدن اولين فيلم جهان در پاريس و سالگرد ايجاد سينما (1895م)
نيمه دوم قرن نوزدهم، يكي از پربارترين دورانها براي اختراعات و اكتشافاتي است كه آثار و نتايج آن در قرن بيستم هم برجاي ماند. به طوري كه بسياري از پيشرفتهاي علمي و صنعتي و پزشكي در قرن بعد كه چهره جهان را تغيير داد در واقع ادامه و تكميل اختراعات و اكتشافات نيمه دوم قرن نوزدهم است. ...
• روز ملي "نپال"
كشور نپال در دامنه كوه هيماليا، در مرتفعترين نقطه جهان و بين پرجمعيتترين كشورهاي جهان يعني چين و هند قرار گرفته است. مساحت اين كشور آسيايى 147/181 كيلومتر مربع و جمعيت آن نزديك به 24 ميليون نفر ميباشد. پيشبيني ميشود كه جمعيت نپال تا سال 2025م در حدود 38 ميليون نفر گردد. پايتخت ...
• درگذشت میشل دئون نویسنده فرانسوی ( 2016 م)
میشل دئون نویسنده، دراماتورژ و استاد دانشگاه قرن بیستم میلادی اهل فرانسه در گالوی ایرلند و در ۹۷ سالگی چشم از جهان فروبست. این نویسنده نامدار که از اعضای آکادمی فرانسه بود، در جهان انگلیسی زبان با ترجمه دو کتابش شناخته میشد: رمان «امشب کجای میمیری؟» که کتابی زندگینامهای ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای میلادی
ادامه مطلب را ببينيد