هجرت پيامبر اكرم(ص) از مكه به مدينه و لَيلَة المبيت (1ربیع الاول1 ق)
هجرت پيامبر اكرم(ص) از مكه به مدينه و لَيلَة المبيت (1 ق) مسألهي هجرت پيامبر از مكه به مدينه، در جريان بيعت دوم عقبه تثبيت و تعيين شد. كفار قريش با آگاهي از اين امر در صدد كشتن پيامبر برآمدند. براي اين كار پيشنهاد ابوجهل مورد موافقت سران قريش قرار گرفت كه براساس آن از هر تيرهي قريش، جوان دليري برگزيده شود تا همه با هم شبانه به پيامبر حملهور شوند و او را به قتل برسانند. خداوند، پيامبر را از توطئهي قريش آگاه كرد و فرمان هجرت ايشان را در همان شب صادر فرمود. پيامبر(ص) براي گمراه كردن كفار، علي(ع) را در بستر خود قرار داد. اين شب معروف به ليلةالمبيت شد و هجرت رسول اكرم(ص) مبدأ تاريخ مسلمانان واقع گرديد.
لیلة المبیت شبی است که سران قریش تصمیم گرفتند در آن شب پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) را به قتل برسانند ولی خداوند نقشه آنان را نقش بر آب کرد و حضرت علی (علیهالسلام) به جای پیامبر اکرم در بستر آن حضرت خوابید و نقشه قریش به سرانجام نرسید. شبی که امام علی(ع) برای حفظ جان پیامبر(ص) در بستر ایشان خوابید. مشرکان قصد داشتند در این شب دستهجمعی به خانه پیامبر حمله کنند و او را به قتل برسانند. به درخواست پیامبر(ص)، امام علی(ع) در بستر ایشان خوابید و در نتیجه مشرکان متوجه عدم حضور پیامبر نشدند و رسول خدا(ص) توانست در آن شب به سمت یثرب هجرت کند. بسیاری از مفسران، شأن نزول آیه شراء در سوره بقره را این فداکاری امام علی در لیلة المبیت دانستهاند. تاریخ این واقعه، شب اول ماه ربیع الاول سال سیزدهم یا چهاردهم بعثت ذکر شده است. آیه لیلة المبیت به آیه ۲۰۷ سوره بقره ، و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد . درباره خوابیدن علی علیهالسّلام در بستر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در شب هجرت آن حضرت به مدینه اطلاق میشود.
واقعه لیله المبیت و نزول آیه 207 سوره مبارکه سوره بقره در ...
ویژه نامه شب «ليلة المبيت» | شبکه قرآن
لیلة المبیت - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
لیلة المبیت - دانشنامهی اسلامی
لیلة المبیت - دانشنامه رشد
آیه لیلة المبیت - ویکی فقه
آیه لیلة المبیت - ویکی حج
لیلة المبیت - ويکی شيعه
لیلةالمبیت - ویکی فقه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
آغاز قيام توابين در كوفه به رهبري "ابن صُرَد خزاعي" عليه حكومت ظُلم اُموي (1ربیع الاول65ق)
آغاز قيام توابين در كوفه به رهبري "ابن صُرَد خزاعي" عليه حكومت ظُلم اُموي (65ق) گروهي از مردم كوفه كه از شهادت امام حسين(ع) سخت اندوهگين شده و از اين كه امام را ياري نكردند، پشيمان شدند، توبه نموده و خود را توّابين ناميدند. اينان پس از اين كه بر مزار سيدالشهداء به عزاداري پرداختند، به رهبري سليمان بن صُرَد خزاعي از اصحاب رسول خدا و شانزده هزار نفر، راهي كوفه شدند تا انتقام خون امام حسين(ع) رابگيرند. در نتيجه، جنگي با لشكر شام روي داد كه سليمان كشته شد و سپاه منهزم گرديد.
قیام توابین، نخستین قیام پس از شهادت امام حسین(ع) - ...
علت شکلگیری قیام توابین/ چرا مختار قیام توابین را همراهی ...
قیام توابین چگونه بود؟ و وضعیّت آنها در نزد خدای متعال چگونه ...
قیام توّابین، به رهبرى سلیمان بن صرد خزاعى - پرتال جامع ...
توابين چه كساني بودند؟ چرا مختار با آنها همراه نشد؟
قیام توابین | دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم
قیام توابین(1) - پرتال جامع علوم انسانی
قیام توابین(2) - پرتال جامع علوم انسانی
قيام توابين(بخش دوم) - قیام توابین (2)
نهضت توابین - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
"توابین" چه کسانی بودند؟ - ایسنا
قیام توابین - دانشنامهی اسلامی
قیام توابین (۲) – الشیعه
قیام توابین - ويکی شيعه
قیام توابین - ویکی فقه
قیام توابین(بخش دوم)
قیام توابین(بخش سوم)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری ( 1 ربیع الاول 1444 )
• هجرت پيامبر اكرم(ص) از مكه به مدينه و لَيلَة المبيت (1 ق)
مسألهي هجرت پيامبر از مكه به مدينه، در جريان بيعت دوم عقبه تثبيت و تعيين شد. كفار قريش با آگاهي از اين امر در صدد كشتن پيامبر برآمدند. براي اين كار پيشنهاد ابوجهل مورد موافقت سران قريش قرار گرفت كه براساس آن از هر تيرهي قريش، جوان دليري برگزيده شود تا همه با هم شبانه به پيامبر حملهور ...
• رحلت "زينب بنت خزيمه" همسر پيامبر(ص) در مدينهي منوره (4 ق)
زينب بنت خزيمه پس از آن كه شوهر اولش در اُحد به شهادت رسيد، به شرف ازدواج با حضرت محمد(ص) نايل شد و چند ماه پس از آن بدرود حيات گفت. اين بانوي بزرگوار از كثرت رَحْم و اطعام و صدقه برمساكين و فقرا به "امُّ المساكين" شهرت دارد.
• قتل "مُسَوّر بن مَخزَمه ي زهري" از ياران امام علي(ع) (62 ق)
مُسَوَّر بن مَخْزَمَة بن نوفل زهري از اصحاب رسول اكرم(ص) و امام علي(ع) و از فقهاي عصر و اهل علم و ديانت زمان خود بود. وي بعد از معاويه با يزيد بيعت نكرد و در مكه اقامت گزيد. مسور به هنگام خواندن نمازدر حجراسماعيل، در حملهي سپاه يزيد به مكه بر اثر برخورد سنگ منجنيق كشته شد.
• آغاز قيام توابين در كوفه به رهبري "ابن صُرَد خزاعي" عليه حكومت ظُلم اُموي (65ق)
گروهي از مردم كوفه كه از شهادت امام حسين(ع) سخت اندوهگين شده و از اين كه امام را ياري نكردند، پشيمان شدند، توبه نموده و خود را توّابين ناميدند. اينان پس از اين كه بر مزار سيدالشهداء به عزاداري پرداختند، به رهبري سليمان بن صُرَد خزاعي از اصحاب رسول خدا و شانزده هزار نفر، راهي كوفه ...
• وفات "ابن منير" فقيه و مفسر و خطيب (683 ق)
احمد بن محمد بن منصور مشهور به ابن منير از علما و ادباي قرن هفتم هجري بود. وي فقيه اصولي، مفسر، اديب، نحوي، بياني و از اساتيد ابوحيان معروف ميباشد. وي در مصر تدريس ميكرد و قاضي آن ديار بود. تفسير قرآن، مناسبات تراجم البخاري و الانتصاف من صاحب الكَشّاف از تاليفات او هستند. وي در ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
آغاز عمليات بزرگ ثامن الائمه و شكست حصر آبادان (5مهر1360 ش)
به فرمان امام خميني(ره)، رزمندگان دلير اسلام، در عملياتي سريع و هماهنگ عليه مواضع ارتش اشغالگر عراق، موفق به شكستن حلقه محاصره شهر آبادان شدند. اين شهر از ابتداي جنگ تحميلي به مدت حدود يك سال، در محاصره نيروهاي نظامي عراق بود و به خاطر وجود استحكامات متعدد دشمن، شكست محاصره آن بسيار دشوار به نظر ميرسيد. اما رزمندگان اسلام در عمليات ثامنالائمه با رشادت، اين محاصره را شكستند و اولين پيروزي بزرگ خود را در جنگ به ثبت رساندند. عمليات بزرگ ثامنالائمه با رمز نوراني "نصرُ من اللَّه و فتحٌ قريب" در جبهه جنوب و شمال آبادان در شرق رود كارون در وسعت 150 كيلومتر مربع از 5 مهر 1360، با هدف شكست حصر آبادان و با همكاري ارتش و سپاه انجام شد. بدين ترتيب، اولين همكاري سپاه و ارتش در اين عمليات و در مقياس وسيع به منصه ظهور رسيد و تحقق يافت. نتايج عمليات بزرگ ثامن الائمه: تلفات نيروي انساني دشمن: 1800 نفر اسير، 1500 تا 2000 نفر كشته و زخمي؛ ساير نتايج: آزادسازي 150 كيلومتر مربع از خاك ميهن اسلامي شامل دو جاده استراتژيك اهواز - آبادان و ماهشهر - آبادان و خروج شهر آبادان از محاصره؛ تجهيزات و امكانات: تانك و نفربر: 90 دستگاه انهدامي و 160 دستگاه اغتنامي، خودرو: 100 دستگاه انهدامي و 150 دستگاه اغتنامي و... .
عملیات ثامن الائمه(ع) - Aviny.com - شهید آوینی
عملیات ثامن الائمه(ع - موسسه شهید حسن باقری
عملیات ثامنالائمه - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
عمليات ثامن الائمه، شكست حصر آبادان
تحلیلی بر عملیات ثامنالائمه(ع) - ایسنا
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
رحلت فقيه و مرجع كبير آيت اللَّه "سيد عبداللَّه شيرازي" زعيم حوزه علميه مشهد (5مهر1363 ش)
رحلت فقيه و مرجع كبير آيت اللَّه "سيد عبداللَّه شيرازي" زعيم حوزه علميه مشهد (1363 ش) آيت اللَّه سيدعبداللَّه شيرازي در سال 1270 ش (1309 ق) در بيت علم و فضيلت در شيراز به دنيا آمد. ايشان در 21 سالگي به همراه پدر بزرگوار خود به دليل مبارزات ضد استعماري انگليس به مدت شش ماه از شيراز تبعيد شد و پس از بازگشت، به تحصيل و تدريس ادامه داد. آيت اللَّه شيرازي سپس براي تكميل تحصيلات خود، در سال 1294 ش به نجف اشرف رفت و در حلقه درس حضرات آيات: آقا ضياءالدين عراقي، سيدابوالحسن اصفهاني و ميرزاي نائيني شاگردي نمود. اين عالم رباني پس از اقامت سيزده ساله در نجف اشرف و اخذ درجه اجتهاد، به زادگاه خود، شيراز، بازگشت و به احياي حوزه علميه شيراز همّت گماشت. ايشان مبارزات سياسي خود را پس از بازگشت از نجف ادامه داده و مخالفت رسمي و علني خويش را با حكومت رضاشاه پهلوي اعلام كرد. آيت اللَّه شيرازي در اين راه متحمل سختيهاي فراواني شده، ضمن بيحرمتي به ايشان، اين عالمِ نستوه را به زندان كشاندند. پس از ماجراي كشف حجاب و كشتار خونين مسجد گوهرشاد به دستور رضاخان، آيت اللَّه شيرازي به طور مخفيانه راهي نجف اشرف شده و اين اقامت، چهل سال به طول انجاميد. ده سال پاياني عمر معظمٌ له در مشهد گذشت و حضور ايشان، حوزه اين شهر را رونقي دوباره بخشيد. آيت اللَّه شيرازي همچنين در نهضت اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني نيز، همواره پشتيباني خود را اعلام داشته و در آگاه سازي افكار مردم مشهد، نقش مهي ايفا نمود. از آيت اللَّه شيرازي آثار و بناهاي فراواني به جاي مانده كه تاسيس مدارس، كتابخانه ها، مساجد و... در شهرهاي مختلف از آن جمله اند. همچنين عُمدَةُالوسايل، الامامَةُ و الشيعَه و ذخيرةُ الصّالحين از جمله كتب اين عالم آگاه ميباشند. آيت اللَّه سيدعبداللَّه شيرازي سرانجام در پنجم مهرماه 1363 ش برابر با اول محرم 1405 ق در 93 سالگي به سوي معبود شتافت و پس از تشييعي با شكوه، در جوار حرم منوَّر امام رضا(ع) به خاك سپرده شد .
آیت الله العظمی سید عبدالله موسوی شیرازی به ... - نسیم آنلاین
آیت الله العظمی سید عبدالله شیرازی در آیینه تصاویر - موسسه ...
فرازی از زندگی نامه فقید سعید آیت الله العظمی سید عبدالله ...
مرجع عالیقدر آیتالله سید عبدالله شیرازی؛ مردی که درد دین ...
تصاویری از دیدار مرحوم آیتالله سید عبدالله شیرازی با امام ...
آیت الله سید عبدالله شیرازی - دانشنامهی اسلامی
شیرازی، عبدالله - ویکینور، دانشنامۀ تخصصی
سید عبدالله شیرازی - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
سید عبدالله موسوی شیرازی - ويکی شيعه
سید عبدالله شیرازی - ویکی فقه
آيت الله سيد عبدالله شيرازي
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی ( 5 مهر 1401 )
اشغال قصر شيرين، غرب دزفول و مناطق اطراف توسط دشمن بعثي در آغاز جنگ (1359 ش)
در نخستين روز مهرماه سال 1359، نيروي زميني عراق، با تعداد زيادي نيرو و ادوات جنگي، اقدام به پيشروي در خاك جمهوري اسلامي ايران نمود و قسمت اعظم نوار مرزي به ويژه در جبهههاي مياني را به تصرف خود درآورد. در ادامه، قصر شيرين در محاصره تانكهاي دشمن قرار گرفت. نيروهاي بعثي پس از دور زدن ...
نفوذ دشمن متجاوز به گيلانغرب (1359 ش)
آغاز عمليات بزرگ ثامن الائمه و شكست حصر آبادان (1360 ش)
به فرمان امام خميني(ره)، رزمندگان دلير اسلام، در عملياتي سريع و هماهنگ عليه مواضع ارتش اشغالگر عراق، موفق به شكستن حلقه محاصره شهر آبادان شدند. اين شهر از ابتداي جنگ تحميلي به مدت حدود يك سال، در محاصره نيروهاي نظامي عراق بود و به خاطر وجود استحكامات متعدد دشمن، شكست محاصره آن بسيار ...
رحلت فقيه و مرجع كبير آيت اللَّه "سيد عبداللَّه شيرازي" زعيم حوزه علميه مشهد (1363 ش)
آيتاللَّه سيدعبداللَّه شيرازي در سال 1270 ش (1309 ق) در بيت علم و فضيلت در شيراز به دنيا آمد. ايشان در 21 سالگي به همراه پدر بزرگوار خود به دليل مبارزات ضد استعماري انگليس به مدت شش ماه از شيراز تبعيد شد و پس از بازگشت، به تحصيل و تدريس ادامه داد. آيتاللَّه شيرازي سپس براي تكميل ...
روز جهاني جهانگردی (برابر با 27 سپتامبر)
جهانگردي در دنياي امروز، يكي از بهترين ابزارهاي تبادل و تعامل فرهنگي است و سياحت يا گشت و گذار در سرزمينهاي مختلف، از روشهاي موفق و گذران سالم اوقات فراغت ميباشد. جهانگردي در واقع مجموعهاي از سيرو سفرها و سياحتهاي داخلي و خارجي است كه با اهداف و نيتهاي مختلف انجام ميگيرد. جهانگرد ...
شهادت شهيد مهدی سليمان پور (1360ش)
روز فرخنده نيمه شعبان، ميلاد يگانه منجي عالم بشريت، در سال ۱۳۳۷ش نويدبخش تولد کودکي از تبار ياران حضرت بقيةالله در خانوادهاي متدين بود که نامش را به تبرک نام حضرت اباصالح (عج) مهدي نهادند: شهيد مهدي سليمانپور. مهدي کودکي فعال، زرنگ و باهوش و نسبت به تعاليم دين بسيار حساس بود. وي ...
شهادت شهيد سيد علی موسوی (1360ش)
سال ۱۳۴۰ش بود؛ سالي که در منطقه رهنان اصفهان، کودکي بهنام سيدعلي در خانوادهاي مذهبي و متدين مصادف با تولد هشتمين اختر تابناک آسمان امامت و ولايت امام رضا (ع) پا به عرصه هستي نهاد: شهيد سيدعلي موسوي. دوران کودکي را با شور و شعف در کنار پدر و مادر سپري نمود و با رسيدن به هفت سالگي ...
انجمن شهر تهران مجدداً غلامرضا نیک پی را برای مدت سه سال به شهرداری پایتخت انتخاب کرد(1350ش)
پزشک قانونی اعلام کرد که در شش ماهه اول سال 1351 در تهران 988 نفر کشته شده اند(1351ش)
دولت اعلام کرد: در سال 1353 مجموعاً 7 میلیارد دلار به کشورهای خارج کمک کرده است.(1354ش)
کمک های ایران برای کشورهای بزرگ صنعتی چون فرانسه، انگلستان و ایتالیا اهمیت بسزایی داشته و آنها را از بحران اقتصادی نجات داده است.
درگذشت محرم بسیم ، پدربزرگ سینمای ایران (1392ش)
محرم بسیم در سال 1299 در باکو متولد شد و فعالیت هنری خود را از تئاتر مدرسه شروع کرد. در سال 1317 فعالیت در سینما را آغاز کرد . محرم بسیم که عمر خود را در راه خدمت به فرهنگ و هنر این مرز و بوم صرف کرد در 93 سالگی در گذشت. وی در فیلم هایی همچون سهراب ، شبیخون ، گلنار ، می خواهم ...
وثوق الدوله قحطی و کمبود نان را در تهران حل کرد و در رأس اداره نان یک بلژیکی به نام «مولیتور» قرار داد (1297ش)
و بحرانی که از یک سال قبل آغاز شده بود خاتمه یافت. بحران نان کابینه قبلی را ساقط کرده بود
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی ( 27 سپتامبر 2022 )
• پيروزي ارتش آلمان عليه نظاميان شوروي در جريان جنگ جهاني دوم (1941م)
در جريان پيشروي نيروهاي آلمان نازي به خاك شوروي كه از 22 ژوئن 1941 شروع شده بود، قواي شوروي در حالي كه خسته بودند و مهمّاتشان رو به پايان بود، مورد حمله همه جانبه سربازان آلماني قرار گرفتند. در اين نبرد كه در 27 سپتامبر 1941م به پيروزي آلماني منجر گرديد، روسها به شدت شكست خوردند. ...
• انتخاب شهر "پكن" به عنوان پايتخت كشور جمهوري خلق چين (1949م)
شهر پكن در چين يكي از شهرهاي قديمي است كه سابقه آن به بيش از هزار سال قبل از ميلاد ميرسد و سابقه پايتختي آن را ميتوان از سدههاي اوليه بعد از ميلاد به حساب آورد. در قرن سيزدهم كه مغولها سرتاسر چين را تصرف كردند و سلسله يوآن را تأسيس نمودند، بخشي از اين منطقه را خانبالق ناميده و ...
• آغاز سلطنت رسمي "پتر كبير" امپراتور معروف روسيه (1689م)
پتر كبير، تزار بزرگ و معروف روسيه، در 12 مارس سال 1672م در مسكو به دنيا آمد. در 29 آوريل 1782 به سلطنت رسيد ولي نيابت سلطنت بر عهده خواهرش سوفي قرار گرفت. پس از آن كه خواهرش به نيابت سلطنت رسيد، او را به قريهاي در نزديك مسكو فرستاد كه اين امر باعث تربيت روحي و اخلاقي پتر شد. خواهر ...
• آغاز به كار اولين راه آهن جهان در انگلستان (1825م)
نخستين راههاي ريلي با ريلهاي چوبي ساخته ميشد و واگنهاي اسبي بر روي آنها حركت ميكرد. در قرون هفده و هجده ميلادي اين قطارها براي حمل زغال سنگ و سنگ معدن به كار ميرفت. در قرن هجدهم كه مخترعان انگليسي، فرانسوي و امريكايى مشغول آزمايش لوكوموتيوهاي بخار شدند، ريلهاي چُدَني جايگزين ...
• اشغال "كابل" پايتخت افغانستان توسط گروه طالبان (1996م)
ظهور گروهك طالبان در جنوب افغانستان در سال 1994م و اعلام موجوديت آن در سپتامبر اين سال، چهره سياسي كشور و مسير جنگ و زد و خوردها را عوض كرد. طالبان كه در پاكستان آموزش ديده بودند و هدفشان ظاهراً برقراري دولت واحد اسلامي در افغانستان بود، پادگانهاي نظامي نواحي مركزي و غرب كشور را ...
• روز جهاني جهانگردي
جهانگردي با انگيزههاي مختلف از ديرباز بين انسانها رواج داشته و آثار مكتوب و به جا مانده از اين گردشها، به نسلهاي مختلف بشري در شناختن تاريخ و جغرافياي مكاني و شرايط زندگي و حكومتي گذشتگان كمك ميكند. اما جهانگردي با سبك جديد از اوايل قرن شانزدهم ميلادي آغاز شد. زماني كه انقلاب ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای میلادی
ادامه مطلب را ببينيد
زندانی شدن اباصلت بعد از شهادت امام رضا و آزادی وی با توسل به امام جواد
اباصلت هروی می گوید: من در خدمت حضرت رضا علیه السلام بودم. به من فرمود:« ای اباصلت! داخل این قبّه ای که قبر هارون است، برو و از چهار طرف آن کمی خاک بردار و بیاور.» من رفتم و خاک ها را آوردم. امام خاکها را بویید و فرمود:« میخواهند مرا پشت سر هارون دفن کنند، ولی در آنجا سنگی ظاهر می شود که اگر همه کلنگهای خراسان را بیاورند، نمی توانند آن را بکَنند.» و این سخن را در مورد بالای سر و پایین پای هارون فرمود. بعد وقتی خاک پیش روی هارون یعنی طرف قبله هارون را بویید، فرمود:« این خاک، جایگاه قبر من است. ای اباصلت، وقتی قبر من ظاهر شد، رطوبتی پیدا می شود. من دعایی به تو تعلیم می کنم. آن را بخوان. قبر پر از آب می شود. در آن آب ماهی های کوچکی ظاهر می شوند. این نان را که به تو می دهم برای آنها خرد کن. آنها نان را می خورند. سپس ماهی بزرگی ظاهر می شود و تمام آن ماهی های کوچک را می بلعد و بعد غایب می شود. در آن هنگام دست خود را روی آب بگذار و این دعا را که به تو میآموزم بخوان. همهی آبها فرو می روند. همهی این کارها را در حضور مأمون انجام ده.» سپس فرمود:« ای اباصلت! من فردا نزد این مرد فاجر و تبهکار می روم. وقتی از نزد او خارج شدم، اگر سرم با عبایم پوشانده بودم، دیگر با من حرف نزن و بدان که مرا مسموم کرده است.» فردا صبح، امام در محراب خود به انتظار نشست. بعد از مدتی مأمون غلامش را فرستاد که امام را نزد او ببرد. امام به مجلس مأمون رفت و من هم به دنبالش بودم. در جلوی او طبقی از خرما و انواع میوه بود. خود مأمون خوشه ای از انگور به دست داشت که تعدادی از آن را خورده و مقداری باقی مانده بود. با دیدن امام، برخاست و او را در آغوش کشید و پیشانی اش را بوسید و کنار خود نشاند. سپس آن خوشه انگور را به امام تعارف کرد و گفت:« من از این انگور بهتر ندیده ام.» امام فرمود:« چه بسا انگورهای بهشتی بهتر باشد.»
مأمون گفت:« از این انگور میل کنید.» امام فرمود:« مرا معذور بدار.» مأمون گفت:« هیچ چاره ای ندارید. مگر می خواهید ما را متهم کنید؟ نه. حتماً بخورید.» سپس خودش خوشه انگور را برداشت و از آن خورد و آن را به دست امام داد. امام سه دانه خورد و بقیه اش را زمین گذاشت و فوراً برخاست. مأمون پرسید:« کجا می روید؟» فرمود:« همان جا که مرا فرستادی.» سپس عبایش را به سر انداخت و به خانه رفت و به من فرمود:« در را ببند.» سپس در بستر افتاد. من در وسط خانه محزون و ناراحت ایستاده بودم که ناگهان دیدم جوانی بسیار زیبا پیش رویم ایستاده که شبیه ترین کس به حضرت رضا علیه السلام است. جلو رفتم و عرض کردم:« از کجا داخل شدید؟ درها که بسته بود.» فرمود:« آن کس که مرا از مدینه تا اینجا آورد، از در بسته هم وارد کرد.» پرسیدم:« شما کیستید؟» فرمود:« من حجّت خدا بر تو هستم، ای اباصلت! من محمد بن علی الجواد هستم.» سپس به طرف پدر گرامیش رفت و فرمود:« تو هم داخل شو!» تا چشم مبارک حضرت رضا علیه السلام به فرزندش افتاد، او را در آغوش کشید و پیشانیاش را بوسید. حضرت جواد علیه السلام خود را روی بدن امام رضا انداخت و او را بوسید. سپس آهسته شروع کردند به گفتگو که من چیزی نشنیدم. اسراری بین آن پدر و پسر گذشت تا زمانی که روح ملکوتی امام رضا علیه السلام به عالم قدس پر کشید. امام جواد علیه السلام فرمود: ای اباصلت! برو از داخل آن تخت و لوازم غسل و آب را بیاور.» گفتم:« آنجا چنین وسایلی نیست.» فرمود:« هر چه می گویم، بکن!» من داخل خزانه شدم و دیدم بله، همه چیز هست. آنها را آوردم و دامن خود را به کمر زدم تا در غسل امام کمک کنم. حضرت جواد فرمود:« ای اباصلت! کنار برو. کسی که به من کمک می کند غیر از توست.» سپس پدر عزیزش را غسل داد. بعد فرمود:« داخل خزانه زنبیلی است که در آن کفن و حنوط است. آنها را بیاور.» من رفتم و زنبیلی دیدم که تا به حال ندیده بودم. کفن و حنوط کافور را آوردم. حضرت جواد پدرش را کفن کرد و نماز خواند و باز فرمود:« تابوت را بیاور.»
عرض کردم:« از نجاری؟» فرمود:« در خزانه تابوت هست.» داخل شدم. دیدم تابوتی آماده است. آن را آوردم. امام جواد، پدرش را داخل تابوت گذاشت و سپس به نماز ایستاد. هنوز نمازش تمام نشده بود که ناگهان دیدم سقف شکافته شد و تابوت از آن شکاف به طرف آسمان رفت. گفتم:« یا ابن رسول الله! الان مأمون می آید و می گوید بدن مبارک حضرت رضا چه شد؟» فرمود:« آرام باش! آن بدن مطهّر به زودی برمی گردد. ای اباصلت! هیچ پیامبری در شرق عالم نمی میرد، مگر آنکه خداوند ارواح و اجساد او و وصیاش را به هم ملحق فرماید، حتی اگر وصیّ اش در غرب عالم بمیرد.» در این هنگام دوباره سقف شکافته شد و تابوت به زمین نشست. سپس حضرت جواد، بدن مبارک پدرش را از تابوت خارج کرد و به وضعیت اولیّه خود در بستر قرار داد. گویی نه غسل داده و نه کفن شده بود. بعد فرمود:« ای اباصلت! برخیز و در را برای مأمون باز کن.» ناگهان مأمون به همراه غلامانش با چشمی گریان و گریبانی چاک کرده داخل شد. همان طور که بر سر خود می زد، کنار سر مطهّر حضرت رضا علیه السلام نشست و دستور تجهیز و دفن امام را صادر کرد. تمام آنچه را که امام رضا به من فرموده بود، به وقوع پیوست. مأمون می گفت:« ما همیشه از حضرت رضا در زنده بودنش کرامات زیادی می دیدیم. حالا بعد از وفاتش هم از آن کرامات به ما نشان میدهد.» وزیر مأمون به او گفت:« فهمیدید حضرت رضا به شما چه نشان داد؟» مأمون گفت:« نه.» گفت:« او با نشان دادن این ماهیهای کوچک و آن ماهی بزرگ می خواهد بگوید سلطنت شما بنی عباس با تمام کثرت و درازیِ مدت، مانند این ماهی های کوچک است که وقتی اجل شما رسید، خداوند مردی از ما اهل بیت را به شما مسلّط خواهد کرد و همه شما را از بین خواهد برد.»
مأمون گفت:« راست گفتی.» بعد مأمون به من گفت:« آن چه دعایی بود که خواندی؟» گفتم:« به خدا قسم، همان ساعت فراموش کردم.» واقعاً هم فراموش کرده بودم. ولی مأمون مرا حبس کرد و تا یک سال در زندان بودم. دیگر دلم به تنگ آمده بود. یک شب تا صبح دعا کردم و خدا را به حق محمد و آل محمد خواندم که ناگاه حضرت جواد علیه السلام داخل زندان شد و فرمود:« ای اباصلت، دلتنگ شده ای؟»
گفتم:« به خدا قسم، آری.» فرمود:« بلند شو!» زنجیر را باز کرد و مرا از زندان خارج فرمود. محافظین مرا میدیدند ولی نمیتوانستند چیزی بگویند. فرمود:« برو در امان خدا که دیگر دست مأمون به تو نخواهد رسید.» و تا کنون من دیگر مأمون را ندیده ام. بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۳۰۰، ح ۱۰. از عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۴۲.
اباصلت میگوید: بعد از شهادت حضرت، بهدستور مأمون زندانی شدم و یک سال در زندان بودم و به هر دری میزدم، خلاصی حاصل نمیشد. عاقبت، شبی از زندان و دوری و تنهایی بسیار دلتنگ شده بودم و به ستوه آمده بودم، به محمد و آل محمد متوسل شدم و حضرت جواد(علیهالسلام) را به یاری طلبیدم. هنوز لحظاتی از این توسل و استمداد و استخلاص نگذشته بود که حضرت جوادالائمه را در زندان پیش روی خودم دیدم! فرمودند: دلتنگ شدهای؟ گفتم: آری، یابن رسول الله. فرمودند: برخیز! پس زنجیر از پاهای من گشوده شد. امام دست مرا گرفت و با هم از میان درهای بسته و از مقابل چشمان باز نگهبانان عبور کردیم، مأمورین به روشنی ما را میدیدند؛ اما قدرت و توانانی حرکت و عکسالعمل نداشتند! وقتی از زندان و مأمورین فاصله گرفتیم، امام فرمودند: دیگر دست آنها به تو نخواهد رسید و چشم در چشم مأمون نخواهی افتاد و چنین شد. مأمون، با فاصلۀ کمی از دنیا رفت و من برای همیشه، خلاص شدم. پیش از خداحافظی از امام پرسیدم: آقا چرا در طول این یک سال به سراغ من نیامدید؟! درحالیکه من شما را بسیار طلب کرده بودم. امام فرمودند: «أَمَا لَوْ فَعَلْتَ قَبْلَ هَذَا مَا فَعَلْتَهُ اللَّيْلَةَ لَكَانَ اللَّهُ قَدْ خَلَّصَكَ كَمَا يُخَلِّصُكَ السَّاعَةَ»، اگر پیش از این نیز مانند امشب با اخلاص ما را میخواندی، همان وقت رهایی مییافتی! [با این سخن چشم من باز شد. به خودم و به یک سال گذشتهام نگاه کردم، دیدم جز همان شب آخر در تمام یک سال گذشته، هرگز امام را به اخلاص طلب نکرده بودم. امام را میخواندم؛ اما چشم امیدم به دوستانی بوده که در دربار مأمون داشتم. وقتی امیدم از همه بریده شد و تنها، امام را ملجأ و پناه یافتم، او دستم را گرفت] الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۵۲؛ بحار الانوار، ج۵۰، ص۴۹ و عیون اخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 245
عبدالسلام بن صالح بن سلیمان مشهور به خواجه اباصلت در مدینه منوّره به دنیا آمده و از آنجا که جدّ اعلایِ او از هرات افغانستان امروزی است، لذا به اباصلت هروی معروف گردیدهاست.
نام او عبدالسلام بن صالح بن سلیمان بن ایوب بن مَیسَره[۱][۲] است و به اباصلت هروی شهرت دارد. گویا جد اول یا دوم اباصلت، در هرات میزیسته و در فتوحات، اسیر و به حجاز برده شده و به عنوان غلام در اختیار عبدالرحمن بن سَمُره قرشی قرار گرفتهاست. به همین دلیل است که مورخان اباصلت را از موالی عبدالرحمن بن سمره دانستهاند.[۳] معروفترین لقب وی «هَرَوی» که شیعه و سنی به آن اشاره کردهاند، برگرفته از محل زندگی اجداد اوست.[۴][۵][۶] «قُرشی»، «عَبْشمی»، «نیشابوری»، «بصری» و «خراسانی» را نیز از القاب او ذکر کردهاند. تاریخ ولادت وی روشن نیست، ولی از آن رو که به گفته خودش از روزگار کودکی ۳۰ سال در محضر سفیان بن عیینه (متوفی ۱۹۸ق) بودهاست،[۷] میتوان تولد او را در حدود ۱۶۰ق تخمین زد. ابوالصلت به روایتی در مدینه زاده شد[۸] و در نیشابور اقامت گزید.[۹] وی چهارشنبه، ۱۴ شوال سال ۲۳۶ هجری قمری از دنیا رفت.[۱۰]
اکثر قریب به اتفاق علمای امامیه، وی را از اصحاب علی بن موسی الرضا دانستهاند.[۱۱][۱۲] هرچند بیشتر منابع اهل سنت، اباصلت را خادم علی بن موسی الرضا معرفی کردهاند[۱۳] اما از علمای امامیه کسی جز مقدس اردبیلی، او را خادم علی بن موسی الرضا ندانستهاست.[۱۴][۱۵] شاید از آنجا که جنبه علمی و حدیثی اباصلت بر خادم بودن وی غلبه داشته، اکثر علمای امامیه واژه خادم را دربارهٔ او به کار نبردهاند. اباصلت در نیشابور در خدمت علی بن موسی الرضا حاضر بوده و در سرخس نیز به دیدار ایشان رفتهاست.[۱۶][۱۷] او هنگام ورود علی بن موسی الرضا به نیشابور، حدیث سلسلهالذهب را از ایشان نقل کردهاست. اکثر روایات مربوط به نحوه شهادت علی بن موسی الرضا از اباصلت نقل شدهاند.
در اینکه اباصلت، محمد بن علی بن موسی را ملاقات کرده جای تردید نیست زیرا زمانی که علی بن موسی الرضا در بستر شهادت بود، محمد بن علی بن موسی از مدینه به طوس آمده و گفتگویی میان محمد بن علی و اباصلت رخ دادهاست. بعد از شهادت علی بن موسی الرضا نیز دو ملاقات بین محمد بن علی و اباصلت گزارش شدهاست: یکی هنگام نماز خواندن محمد بن علی بر پیکر علی بن موسی الرضا بود و دیگری زمانی رخ داد که اباصلت به دستور مأمون زندانی شد و با معجزه محمد بن علی بن موسی و حضور آن حضرت در زندان، رهایی یافت.[۱۸]
او در طلب علم به نقاط مختلفی چون عراق، حجاز و یمن سفر کرد[۱۹] و از کسانی چون حماد بن زید، عطاء بن مسلم، معتز بن سلیمان، عبدالرزاق صنعانی، مالک بن انس، فُضیل بن عیاض و عبدالله بن مبارک استماع حدیث نمود.[۲۰][۲۱][۲۲] ابالصلت چندی در بغداد به روایت حدیث پرداخت[۲۳] و در روزگار مأمون به عزم جنگ به مرو آمد و چون به مجلس خلیفه وارد شد و مأمون کلام او را شنید، به او علاقمند شد و از خواصش قرار داد. ابالصلت در رد مرجئه، جهمیه، زنادقه و قدریه میکوشید و بارها با بشر مریسی در حضور مأمون مناظره کرد.[۲۴]
اباصلت هروی نزد همه رجالیان شیعه مورد وثوق است. در بین اهل سنت نیز رجالیانی همچون یحیی بن معین، عجلی، ابن شاهین وی را توثیق کردهاند.[۲۵][۲۶][۲۷] حال آنکه بعضی دیگر همچون جوزجانی، نسائی، ابوحاتم رازی، عقیلی، ابن حبان، ابن عدی و دار قطنی او را تضعیف نمودهاند.[۲۸][۲۹][۳۰] اباصلت، احادیث بسیاری از علی بن موسی الرضا نقل کرده که بیشتر آنها را شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا، الأمالی و خصال نقل کردهاست. از میان روایت کنندگان از اباصلت فرزندش محمد، احمد بن یحیی بلاذری، عبدالله بن احمد ابی خثیمه، ابوبکر ابن ابی الدنیا، یعقوب ابن سفیان بسوی، سهل بن زنجله، احمد بن منصور رمادی و عباس بن محمد دوری را میتوان یاد کرد.[۳۱][۳۲][۳۳] برخی از این روایات در کتابی به نام مُسند اباصلت جمعآوری و با پیشدرآمدی از آیت ا… سبحانی به چاپ رسیدهاست.
با وجود آنکه اباصلت از یاران علی بن موسی الرضا شمرده شده ولی در مذهب او اختلاف وجود دارد. از یک سو شیخ طوسی او را از عامه شمرده[۳۴][۳۵] ولی گروهی از محدثان اهل سنت، تنها بر تشیع او خرده گرفتهاند.[۳۶][۳۷] این گروه، سنی بودن اباصلت را انکار کرده و فقط به دلایل گرایشهای شیعی، او را مورد بیمهری و گاه توهین قرار دادهاند.[۳۸]
آرامگاه خواجه اباصلت مشهد
اباصلت هروی در آخر شوال سال ۲۳۶ هجری قمری (۳۳ سال پس از درگذشت علی بن موسی الرضا) در خراسان درگذشت. هماکنون آرامگاهی منسوب به وی با نام خواجه اباصلت در سمت شرقی بیرون شهر مشهد و در ۵ کیلومتری این شهر وجود دارد. در قم و سمنان نیز مزارهایی منسوب به او موجود است.[۳۹] مقبره و گنبد و صحن آرامگاه خواجه در مشهد، به همّت کربلایی محمد علی درویش و با کمکهای مردمی تجدید بنا شده. برخی از اهل عرفان مثل درویش علی متوفی ۷۲۶ق، در کنار مزار او دفن شدهاند. بنای اصلی بقعه، چهار ضلعی است و از هر طرف به وسیلهٔ چهار در به بیرون مرتبط میشود. این بنا تزئینات کاشی هفت رنگ، دو رواق مستطیلیشکل و آینهکاریهایی دارد.[۴۰]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری
ادامه مطلب را ببينيد
شامِ غریبانِ جواد ابن الرّضا شد
شامِ غریبانِ جواد ابن الرّضا شد - بهرِ رضا امشب جواد اندر عزا شد
آقا جواد امشب غمِ بابا گرفته - گَردِ یتیمی چهره یِ او را گرفته
گوید پدر جانم رضا جانم رضا جان - دور از وطن در شهرِ غربت داده ای جان
جانِ پدر دور از وطن در شهرِ غربت - با زهرِ کین گشته نصیبِ تو شهادت
مامون تورا دور از وطن بنموده مسموم - کرده شهیدت آن پلید، ای شاهِ معصوم
با جبر و کین کرده جدایت از مدینه - ای ماهِ هشتم، ای امامِ بی قرینه
گشتی شهید اندر خراسان ای پدر جان - دور از عیال و خانمانت داده ای جان
در کودکی کردی یتیمم جانِ بابا - اندر دیارِ طوس تو بگرفته ماوا
باشد حریمِ تو بهشتی در خراسان - زوّار تو روزِ جزا نبود هراسان
زوّار قبرِ حضرتش نیکو سرشت است - ای باقری زوّارِ او جایش بهشت است
سروده شده شب شام غریبان امام رضاعلیه السلام سال 1401
برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
حدیث امام جواد (ع) درباره زیارت امام رضا علیه السلام
امام جواد علیه السلام: هرکس پدرم را با معرفت به حقش در طوس زیارت کند، نزد خدای تعالی بهشت را برایش ضمانت می کنم.
شیخ صدوق نقل کرده است:از ابو هاشم، داود بن قاسم جعفری روایت شده که گفت: از امام جواد علیه السلام شنیدم که می فرمود: همانا میان دو کوه طوس، قطعه ای است که از بهشت گرفته شده است؛ هر کس به آن در آید، در روز قیامت از آتش ایمن خواهد بود. [۱] .
و نیز گفته است: از عبدالرحمان بن ابی نجران روایت شده که گفت: از امام جواد علیه السلام پرسیدم: چه می فرمائید در پاداش کسی که پدر بزرگوارت را زیارت کند؟
حضرت فرمود: به خدا سوگند! بهشت است.[۲] .
همچنین آورده است:از احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی روایت شده که گفت: در کتاب (نوشته ی) امام رضا علیه السلام خواندم که: به شیعیانم ابلاغ کن که زیارت من، نزد خدای متعال با هزار حج برابر است.
راوی گفت: به امام جواد علیه السلام عرض کردم: هزار حج؟!
حضرت فرمود: آری؛ به خدا سوگند! و برابر با هزار هزار حج است، برای کسی که با معرفت آن حضرت را زیارت کند. [۳] .
و نیز نقل کرده است:عبدالعظیم حسنی از امام جواد علیه السلام روایت کرده که فرمود: برای کسی که پدر بزرگوارم را با معرفت حقش در طوس زیارت نماید، بهشت را از جانب خدای متعال ضمانت می کنم. [۴] .
همچنین گفته است:از علی بن اسباط روایت شده که گفت: از امام جواد علیه السلام پرسیدم: پاداش کسی که پدر بزرگوارت را در خراسان زیارت کند، چیست؟
حضرت فرمود: بهشت است؛ به خدا سوگند! بهشت است؛ به خدا سوگند! [۵] .
و نیز آورده است:از عبدالعظیم حسنی روایت شده که گفت: از امام جواد علیه السلام شنیدم که می فرمود: هیچ کس پدرم را زیارت نمی کند که آزار و اذیتی از قبیل باران، سرما، یا گرما به او برسد، مگر اینکه خدای متعال بدنش را بر آتش جهنم، حرام می فرماید. [۶] .
کلینی گفته است:از محمد بن سلیمان روایت شده که گفت: از امام جواد علیه السلام راجع به مردی پرسیدم که حج واجب خود را به جای آورده و با احرام عمره ی تمتع، داخل حرم شده و خدای متعال او را در انجام عمره و حجش یاری کرده است؛ سپس به مدینه رفته، پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم را زیارت نموده است؛ آنگاه با معرفت به حق شما و آگاهی از اینکه شما حجت خدا بر خلق او هستید و در ورودی به ساحت قدس ربوبی می باشید، خدمت شما رسیده و شما را زیارت کرده است؛ بعد از این، به زیارت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام مشرف شده؛ سپس امام موسی کاظم علیه السلام را در بغداد زیارت نموده، آنگاه به شهر و دیار خود مراجعت کرده است.
پس چون موسم حج فرا رسیده، خدای متعال حج دوباره، روزی اش کرده است؛ اکنون بفرمائید فضیلت کدام یک بیشتر است؛ بعد از حج واجب، رفتن و حج دوباره (و مستحبی) به جای آوردن؛ یا به قصد زیارت پدر بزرگوارت علی بن موسی الرضا علیه السلام به خراسان رفتن؟حضرت فرمود: (نه؛ بلکه) رفتن به خراسان و زیارت امام رضا علیه السلام برتر است؛ ولی باید این کار در ماه رجب صورت گیرد و زیارت آن حضرت، امروز (در ایام حج) روا نیست؛ زیرا این کار برای ما و شما از طرف حکومت، زشت و زننده تلقی می شود. [۷] .
ابن قولویه آورده است:از حمدان دسوایی روایت شده که گفت: بر امام جواد علیه السلام داخل شدم و عرض کردم: پاداش کسی که پدر شما را در طوس زیارت کند، چیست؟
حضرت فرمود: هر کس قبر پدرم را در طوس زیارت کند، خدای متعال گناهان گذشته و آینده ی او را می آمرزد.
حمدان گفت: مدتی بعد، ایوب بن نوح بن دراج را دیدم و به او گفتم: ای ابا الحسین! همانا من، از آقایم امام جواد علیه السلام شنیدم که می فرمود: هر کس قبر پدرم را در طوس زیارت کند، خدای متعال گناهان گذشته و آینده اش را می بخشد.
ایوب گفت: آیا بیشتر از این، برایت بگویم؟
گفتم آری؛ او گفت؛ از وی (یعنی امام جواد علیه السلام) شنیدم که چنین فرمود و اضافه کرد که: چون روز قیامت فرا رسد، برای زائر قبر امام رضا علیه السلام، منبری مقابل منبر رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم نصب می شود، تا وقتی که حساب رسی مردم به پایان رسد [تا وقتی که خدای متعال، از حسابرسی خلایق فارغ گردد.] [۸] .
و نیز گفته است:علی بن ابراهیم به نقل از حمدان بن اسحاق گفت که: از امام جواد علیه السلام شنیدم، یا مردی از قول حضرت برایم نقل کرد که حضرت فرمود: هر کس قبر پدرم را در طوس زیارت کند، خدای متعال گناهان گذشته و آینده اش را می آمرزد.
راوی گفت: بعد از زیارت حضرت، به حج مشرف شدم و ایوب بن نوح را دیدم و او به من گفت: امام جواد علیه السلام فرمود: هر کس قبر پدرم را در طوس زیارت کند، خدای متعال گناهان گذشته و آینده ی او را می آمرزد و برای وی، منبری در مقابل منبر رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم و علی علیه السلام قرار می دهد تا وقتی که خدای متعال، حسابرسی خلایق را به پایان برساند.
بعدها ایوب بن نوح را، در حال زیارت حضرت رضا علیه السلام دیدم که گفت: آمده ام، منبر را درخواست کنم. [۹] .
همچنین گفته است:از علی بن مهزیار، روایت شده که گفت: به امام جواد علیه السلام عرض کردم: پاداش کسی که قبر امام رضا علیه السلام را زیارت کند، چیست؟
حضرت فرمود: پاداش او بهشت است؛ به خدا سوگند! [۱۰] .
و نیز آورده است:از داود بن صرمی روایت شده که گفت: در روایتی از امام جواد علیه السلام شنیدم که می فرمود: هر کس قبر پدرم را زیارت کند، پاداشش بهشت است. [۱۱] .
—————————————————————————————————————————————–
پی نوشت ها: الخرائج و الجرائح ۱: ۳۸۳، ح ۱۳٫
منبع: فرهنگ جامع سخنان امام جواد؛ گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم؛ ترجمه مسلم صاحبی؛ شرکت جاپ و نشر بین الملل چاپ اول زمستان ۱۳۸۷٫
برگرفته از کتاب دانشنامه امام جواد علیه السلام
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری
ادامه مطلب را ببينيد
روضه شهادت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام
امام رضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان و دهمین تن از چهارده معصوم (علیهم السلام) است. نام مبارکش علی می باشد و به سال ۱۴۸ه.ق در مدینه به دنیا آمد. پدر ارجمندش موسی بن جعفر (علیه السلام) امام هفتم است و مادرش، نجمه- ام البنین. مشهورترین لقبش رضا است و کنیهاش ابوالحسن.[۱] . خلفای عبّاسی معاصر آن امام معصوم (علیه السلام) سه تن بودند : ۱. هارون ؛ ۲. محمد امین ؛ ۳. عبداللَّه مأمون . علی بن موسی الرضا بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، کنیهاش، ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضا است. در روایتی از امام جواد(ع) آمده است که این لقب از سوی خداوند به پدرش داده شده است؛[۱] ولی برخی منابع گفتهاند مأمون لقب رضا را به او داد.[۲] صابر، صدیق، رضی و وفی از دیگر القاب آن حضرت است.[۳] در برخی روایات او عالم آل محمد نامیده شده است.[۴] نقل شده است که امام کاظم(ع) به فرزندانش میگفت: «برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است.»[۵] همچنین امام جواد(ع) در زیارت امام رضا(ع) او را امام رئوف خطاب کرده است.[۶] لقب امام رئوف در بین شیعیان شهرت بسیار دارد.[۷] . مادر امام رضا(ع) کنیزی از اهالی نوبه بوده است[۱۱] که با نامهای مختلفی از او یاد شده است. گفته شده است هنگامی که امام کاظم(ع) او را خریداری کرد، نام تُکتَم را برای وی برگزید[۱۲] و وقتی امام رضا (ع) را به دنیا آورد، امام کاظم(ع) او را طاهره نامید.[۱۳] شیخ صدوق گفته است که عدهای نام مادر امام رضا (ع) را سَکَن نوبیه روایت کردهاند. همچنین اروی، نجمه، سمانه، نیز نامیده شده است و کنیهاش ام البنین بوده است.[۱۴] . در روایتی آمده که مادر امام رضا(ع) کنیزی پاک و پرهیزگار به نام نجمه بود که حمیده مادر امام کاظم(ع) وی را خریداری و به پسرش بخشید و بعد از ولادت حضرت رضا(ع) او را طاهره نامید.»[۱۵] . امام رضا(ع) پس از شهادت پدرش امام کاظم(ع) در سال ۱۸۳ق امامت را عهدهدار شد؛ مدت امامت آن حضرت ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق) بود که با خلافت هارون الرشید(۱۰ سال)، محمد امین (حدود ۵ سال)، مأمون (۵ سال) همزمان شد.[۲۸] . ده سال از این سالها را در عصر هارون، پنج سال را در عصر امین و دو سال را در عهد مأمون و در مدینه سپری کرد. . دوره زندگانی علی بن موسی الرضا همزمان با حکومت عباسیان بودهاست که با مشکلات عدیدهای از جمله جنگهای داخلی و شورشهای مختلف علیه حکومت مواجه بودند. دوران امامت وی با سه خلیفهٔ عباسی شامل هارون الرشید، امین و مأمون مقارن بود. او در عصر حکومت هارون و امین، غالباً به مباحثه با مذاهب دیگر در اعتقادات اسلامی و ترویج مذهب امامیه میپرداخت. در این دوران با تدارک سفر و مناظرات با بزرگان ادیان و مذاهب مختلف، سعی در کاهش گسترش مذاهب دیگر کرد. مبارزه با جریان واقفیه که پس از مرگ موسی کاظم و انکار امامت وی رخداد، از جمله اهم اقدامات وی بشمار میآید. حکومت نیز در این دوران مواجههای با وی نداشت . چون پدر گرامی امام رضاعلیه السلام به شهادت رسید، در مدینه بود و رسیدگی به امور شیعیان را آغاز کرد. شاگردان پدر را پیرامون خویش گرد آورد و به تعلیم معارف ناب دینی پرداخت. در این سالها شیعیان بهرهها از او برگرفتند و هدایتها یافتند و معارف دینی نشو و قوام و دوام پیدا کردند . شخصیت ممتاز و برجسته امام در مدینه چنان جلوه مینمود که سراسر حجاز آن روزگار در همه مسائل مادی و معنوی خویش از او مدد میگرفت . هرچند که وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگی موسی بن جعفر(ع) بسیار پیچیده بود؛ اما بیشتر اصحاب امام کاظم(ع) جانشینی امام رضا (ع) را پذیرفتند.[۳۰] . پس از شهادت امام کاظم(ع)، بیشتر شیعیان با توجه به وصیت امام(ع) و دلایل و شواهد دیگر، امامت فرزند ایشان، علی بن موسی الرضا (ع) را پذیرفتند و وی را به عنوان امام هشتم تأیید نمودند. این دسته که بزرگان اصحاب امام کاظم (ع) را هم شامل میشد، به نام قطعیه مشهور شدند؛[۳۱] ولی گروه دیگری از اصحاب امام هفتم(ع) از پذیرفتن امامت علی بن موسی الرضا(ع) سرباز زده و در امامت حضرت موسی بن جعفر(ع) توقف کردند که به همین جهت واقفیه (یا واقفه) نامیده شدند.[۳۲] واقفیه معتقد بودند که امام کاظم(ع)، مهدی موعود است که در غیبت به سر میبرد و بازخواهد گشت.[۳۳] . امام رضا حدود هفده سال (۱۸۳-۲۰۰ یا ۲۰۱) از دوره امامت خود را در مدینه حضور داشت و از جایگاه ویژهای در میان مردم برخوردار بود. خود امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایتعهدی داشت، در توصیف این دوره گفته است: همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و وقتی سوار بر مرکب خود، از کوچههای مدینه عبور میکردم، کسی عزیرتر از من نبود.[۳۴] . من در مسجد پیامبر مینشستم و دانشمندانی که در مدینه بودند، هرگاه در مسئلهای درمیماندند، همگی به من ارجاع میدادند و مسائلشان را نزد من میفرستادند و من به آنها پاسخ میدادم.[۳۵] . هجرت امام رضا(ع) از مدینه به مرو در سال ۲۰۰ [۳۶] یا ۲۰۱ قمری[۳۷] بود . مسیر حرکت طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.[۴۰] به گزارش شیخ مفید مأموران مأمون، امام رضا (ع) و برخی از بنیهاشم را از مسیر بصره به مرو آوردند. مأمون آنها را در خانهای و امام رضا را در خانهای دیگر جای داد و او را اکرام کرد.[۴۱] . به گزارش یعقوبی مأمون، امام رضا را از مدینه به خراسان آورد و فرستاده وی جهت آوردن حضرت به خراسان، رجاء بن ابیضحاک خویشاوند فضل بن سهل بود. حضرت را از راه بصره آوردند تا به مرو رسید.[۳۸] به عقیده برخی مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعهنشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام میترسید. او دستور داد تا حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره،خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند.[۳۹] . اسحاق بن راهویه میگوید: وقتی امام رضا(ع) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، شماری از مُحدِّثان عرض کردند: ای پسر پیغمبر از شهر ما تشریف میبرید و برای ما حدیثی بیان نمیفرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون آورد و فرمود: و حدیث سریف حدیث سلسلهالذهب را در شهر نیشابور اینکونه بیان کرد : شنیدم از پدرم موسی بن جعفر که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب که فرمود شنیدم از رسول خدا که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها. «کلمه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.[۴۲] . بیان این حدیث را در نیشابور یکی از مهمترین و مستندترین حوادث مسیر حرکت امام رضا(ع) میدانند.[۴۳] . از حضرت رضا علیه السلام در راه مکه به خراسان مخصوصاً در شهر نیشابور معجزات بسیاری دیده شد و سخنان آموزنده ای در تاریخ به ثبت رسید که از مهمترین آنها حدیث معروف سلسله الذهب است که در نیشابور ایراد فرمود . مأمورین مأمون، امام رضا را از نیشابور به طرف طوس حرکت دادند و از نواحی دهسرخ و رباط سعد گذشتند و به سناباد* وارد کردند . حضرت در سناباد جای قبر مطهّر خود را نشان دادند و پس از اقامتی کوتاه از سرخس به مرو ،مقرّ حکومت مأمون، رفتند . محل قبر حضرت رضا علیه السلام باغ حمید بن قحطبه است که حضرت آن را در قبال قرآنی که به حمیدبن قحطبه دادند خریداری کردند و آن باغ محل حرم کنونی ملک حضرت شد . موضوع ولایتعهدی امام رضا : پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من میخواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو بسپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. امام در پاسخ مأمون گفت: «اگر حکومت حق توست، نمیتـوانی به کس دیگر ببخشی و اگر متعلق به تو نیست، شایستگی بخشـش آن را نـداری»[۴۴] محققان معتقدند این پاسخ امام اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.[۴۵] سید جعفر مرتضی عاملی نیز معتقد است اساسا مأمون جدیتی در پیشنهاد خلافت به امام رضا (ع) نداشت. وی مباحث گستردهای را مطرح ساخته و در نهایت این پیشنهاد مأمون را تلاشی برای تثبیت خلافت خود وی ارزیابی میکند.[۴۶] پس از این، مأمون خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به امام واگذار نماید. باز با مخالفت شدید امام مواجه شد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شورا را در شش نفر قرار داد (ر.ک: شورای شش نفره) که یکی از آنان جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنان مخالفت کرد گردنش زده شود. چارهای نیست جز اینکه آنچه از تو میخواهم بپذیری که من گزیری از آن نمییابم. امام (ع) پاسخ داد: پس من میپذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم. مأمون، شرط او را پذیرفت.[۴۷] . بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ق. با امام رضا به عنوان ولیعهد پس از خود بیعت کرد و مردم را به جای لباس سیاه[یادداشت ۱]، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا (ع) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز نپوشد مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.[۴۸] . انگیزه مأمون از ولایتعهدی امام رضا : مأمون برای فریب مردم و در حقیقت نظارت بیشتر بر امام (علیه السلام)، ایشان را به پایتخت خویش آورد و واداشت تا منصب ولایتعهدی را بپذیرد.[۱۶] . مأمون از این کار چند هدف را پی میجست : الف. راضی ساختن شیعیان ؛ ب. فروکش ساختن قیامهای علویان ؛ ج. استوار کردن پایههای حکومت خویش از گذر ربط آن به امام رضا (علیه السلام) ؛ د. ترساندن و تنبیه عبّاسیان متمرّد ؛ هـ. لکهدار ساختن شخصیت معنوی امام (علیه السلام) به آلودگیهای حکومت.[۱۷] [۱۸] . هر چند امام رضا (علیه السلام) چارهای جز پذیرفتن ولایتعهدی در پیش نداشت، امّا شرطهایی برای آن نهاد که مأمون را در رسیدن به اهداف خویش ناکام ساختند. شرطهای امام (علیه السلام) این بود که : ۱. در امر و نهی حکومت دخالت نکند ؛ ۲. فتوا ندهد ؛ ۳. قضاوت نکند ؛ ۴. در عزل و نصب شرکت نجوید ؛ ۵. امور و سنن دینی را جابه جا نکند . [۱۹] . در نظر تاریخ نگاران، بر نهادن چنین شرطهایی برای حکومت از نپذیرفتن ولایتعهدی، ناگوارتر بود؛ زیرا از نامشروع بودن حکومت حکایت میکردند و اینکه امام رضا (علیه السلام) به دخالت در چنین حکومتی رغبت نشان نمیدهد . از سوی دیگر امام (علیه السلام) فرصتی یافت تا به وظایف آسمانی خویش با فراغ بال بیشتری بپردازد و از جمله، با علما و بزرگان به مناظره بنشیند و حتی شخص مأمون را در مناظره شکست دهد و او را مجبور به اظهار عجز کند. برگزاردن نماز پرشکوه عید فطر به امامت امام رضا (علیه السلام) که مأمون چارهای ندید جز آنکه اقامه نماز را در همان آغاز ممنوع سازد و نماز باران امام (علیه السلام) که به بارش باران انجامید و آتش محبّت ایشان را بیش از پیش در دل مشتاقان شعلهور ساخت، از فعّالیتهای این دوره است . از فعّالیتهای امام رضا(علیه السلام) در دوران ولایتعهدی آن بود که به شهرهای متعدّدی سفر کرد و مردم را به دیدار خویش برخوردار ساخت. آن امام همام (علیه السلام)، پیش از سفر، کسانی را به مقصد میفرستاد تا مردم را آگاه کنند و مقدمات سفر را آماده سازند. این تدبیر امام موجب میگشت که کسان بیشتری از وجود امام بهرهمند شوند و از آن سو نیز حکومت به هراسی بیشتر افتد.[۱۴] . ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) سه سال[۱۵] طول کشید که همه آن در عصر مأمون بود . مأمون پس از آوردن امام رضا(ع) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت میگرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است.[۴۹] برخی از این مناظرات [یا احتجاجات] از این قرارند:[۵۰] : مناظره امام رضا در باب توحید . احتجاج در باب امامت . مناظره امام رضا با سلیمان مروزی . مناظره امام رضا با ابو قرة . مناظره امام رضا با جاثلیق . مناظره امام رضا با رأس الجالوت . مناظره امام رضا با عالم زرتشتی . مناظره امام رضا(ع) با عمران صابی . مأمون میخواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهل بیت علیهم السلام داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «علم لدنّی» میدانستند، از بین ببرد.[۵۱] صدوق در این باره میگوید: مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار میداد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمیشد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه میشود، ملتزم میگردید.[۵۲] . این مجالس به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که وی متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا علیهالسلام مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی میشوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.[۵۳] . پس از عقد ولایتعهدی (در ۷ رمضان سال ۲۰۱) چون عید (ظاهراً عید فطر سال ۲۰۱ق) رسید مأمون از امام خواست تا نماز عید بخواند، اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایتعهدی با مأمون ذکر کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست. مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا(ص) به نماز خواهم رفت. مأمون نیز پذیرفت. مردم انتظار داشتند که امام رضا (ع) مانند خلفا با آداب و رسوم خاصی از خانه خارج شود، اما دیدند که ایشان با پای برهنه در حالیکه تکبیر میگوید به راه افتاد. امیران که با لباس رسمی و معمولِ اینگونه مراسم آمده بودند، با دیدن این وضع، یکباره از اسبها فرود آمده و کفشها را از پا درآوردند و با گریه و تکبیرگویان پشت سر امام به راه افتادند. امام در هر قدم که میرفت سه بار تکبیر میگفت . گفتهاند که فضل به مأمون گفت: اگر امام رضا بدین صورت به مصلّا(محل برپایی نماز) برسد، مردم فریفته او میشوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد. پس مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را به پا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت.[۵۴] . آن حضرت در طوس به دست مأمون به شهادت رسید. حرم او در مشهد زیارتگاه مسلمانان است. پس از شهادت امام رضا(ع)، مأمون، او را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) در روستای سناباد، دفن کرد.[۷۰] امروزه حرم رضوی، در ایران و در شهر مشهد مقدس واقع است و سالانه زیارتگاه میلیونها مسلمان از کشورهای مختلف است.[۷۱] . کلینی، وفات او را در ماه صفر سال ۲۰۳ق. در ۵۵ سالگی ذکر میکند.[۵۶] طبق نظر بیشتر علماء و مورخین سال شهادت امام رضا، ۲۰۳ق. بوده است.[۵۷] طبرسی روز شهادت را در آخر ماه صفر نقل میکند.[۵۸] . شیخ مفید نقل میکند مأمون، عبدالله بن بشیر را امر کرد که ناخنهایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی بدو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون پیش امام رضا(ع) رفته و عبدالله را صدا زده و از او خواسته است که با دستانش آب انار بگیرد و سپس آن را به امام رضا(ع) نوشانید و این سبب وفات حضرت پس از دو روز شده است.[۶۲] . شیخ صدوق روایاتی را بدین مضمون نقل میکند که در بعضی از آنها سم در انگور ذکر شده است و در بعضی، هم در انگور و هم در انار آمده است.[۶۳] سید جعفر مرتضی عاملی، شش نظر را درباره درگذشت امام رضا(ع) ذکر میکند.[۶۴] . ابن حِبّان از محدثان و رجال شناسان قرن چهارم هجری، ذیل نام «علی بن موسی الرضا» مینویسد: علی بن موسی الرضا به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند، رحلت یافت. این حادثه در روز شنبه سال ۲۰۳ق. بود.[۶۵] . در مورد علت قتل امام رضا(ع) توسط مأمون، دلایل مختلفی ذکر شده است: غلبه امام بر علمای مختلف در جلسات مناظره،[۶۶] استقبال پرشور مردم از امامت امام در مراسم نماز عید مأمون از این حادثه احساس خطر کرد و متوجه شد دادن ولایت عهدی به امام، اوضاع را علیه وی سختتر کرده است. از این رو، مراقبانی برای آن حضرت گمارد تا مبادا اقدامی بر ضد مأمون انجام دهد.[۶۷] امام از مأمون وحشتی نداشت و در اکثر اوقات به او چنان جواب میداد که ناراحتش میکرد. این وضع نیز باعث خشم مأمون و زیادتر شدن دشمنی وی نسبت به حضرت میشد، هرچند آشکار نمیکرد.[۶۸] چنانکه نقل شده هنگامی که مأمون از خبر یکی از فتوحات نظامیاش خوشحالی میکرد، امام رضا(ع) به او گفت: «ای امیر مؤمنان، از خدا بترس درباره امت محمد(ص) و آنچه که خدا به تو واگذار کرده است. تو امور مسلمین را تضییع کردهای و...»[۶۹] . حضرت امام رضا علیه السلام ولایتعهدی را قبول نمیکرد و مکرر میفرمود:«این عهد و بیعت ناتمام خواهد ماند.» . روزی مأمون به او گفت:«خوب است شما به عراق بروید و من جانشین شما در خراسان باشم.» . امام لبخندی زد و فرمود:«نه، به جان خودم قسم من در همین جا اقامتی کوتاه دارم و پیش از اینکه از اینجا بیرون نمیروم مگر اینکه مرگ مرا در مییابد.» . مأمون که به دست خود، کار را بر خویش سخت کرده و به اهداف خویش نیز نرسیده بود، تصمیم بر قتل امام رضا (علیه السلام) گرفت و به سال ۲۰۳ه. آن امام همام را در پنجاه و پنج سالگی به شهادت رساند . مرقد مطهّر امام رضا (علیه السلام) در مشهد مقدس جای دارد.[۲۰] [۲۱] . رویداد شهادت امام رضا علیه السلام بوسیله زهر در شهر طوس، در روایاتی از پیامبر یا ائمه اطهار علیهم السلام، سال ها پیش از آن حضرت پیش بینی شده بود. به عنوان نمونه شیخ صدوق به سند خود از نعمان بن سعد روایت کرده که گفت: امام علی بن ابیطالب علیهالسلام فرمود : سَیُقتَلُ رَجُلٌ مِن وُلِدی بِاَرض خُراسان بِالسَّمَّ ظُلماً اِسمُهُ اِسمِی وَ اِسمٌ اَبیهِ اِسمٌ اِبن عمران مُوسی الا فَمَن زارَةٌ فِی غُربَتهِ غَفَراللهُ ذُنوبَهٌ ما تقدّم منها و ما تَاَخَّر و لو کانَت مثل عَدَدِ النُّجومِ و قطر الامطار وَ وَرَقِ الاشجار.[۱۳] به زودی مردی از فرزندان من در سرزمین خراسان از روی ستم و جور به زهر کشته میشود، اسم او اسم من، و اسم پدرش اسم موسی بن عمران است بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را میآمرزد و لو این که به تعداد ستارگان و قطرات باران و برگ درختان باشد . و سید هاشم بحرانی در مدینه المعاجز مینویسد: از سلیمان بن حفص مروزی روایت شده که گفت: از موسی بن جعفر علیه السلام شنیدم که میفرمود : ان ابنی علیّاً مَقتُولٌ بالسّم مَدفُونٌ اِلی جَنبِ هارُون بِطُوس مَن زارَةٌ کَمَن زارَ رَسُول الله[۱۴]؛ پسرم علی را با سم مظلومانه به قتل میرسانند و او در جنب قبر هارون در طوس مدفون میشود، کسی که او را زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت نموده است . همچنین دسته ای از روایات از خود امام رضا علیه السلام نقل شده که در آنها از شهادت خود به دست مامون و از دفنش در طوس کنار قبر هارون خبر داده است، از جمله: اباصلت هروی گفت: شنیدم از امام رضا علیه السلام که میفرمود: به خدا نیست از ما ائمه احدی، مگر این که کشته یا شهید میشود. عرض شد: ای فرزند رسول خدا، پس ترا چه کسی به قتل میرساند؟ فرمود: بدترین مخلوق خدا در زمان خودم مرا به زهر میکشد، و سپس در یک خانه تباه شده در دیار غربت دفن میکنند. آگاه باشید هر کس مرا در غربتم زیارت کند خداوند به او اجر صدهزار شهید و صدهزار صدیق و صدهزار حج و عمره کننده و صدهزار جهادگر مینویسد و در زمره ما محشور میگردد و در بالاترین درجات بهشت رفیق ما قرار داده میشود.[۱۵] . صاحب بحار الانوار به نقل از امالى شیخ صدوق و عیون اخبار الرضا نقل می کند که: ابا صلت گفت در خدمت حضرت رضا علیه السّلام بودم فرمود داخل این قبهاى که هارون مدفون است برو از چهار طرف آن خاک بردار بیاور. داخل قبه شدم و خاک را آوردم ملاحظه فرمود گفت این قسمت از خاک را که مربوط به طرف راست است بمن بده، تقدیم کردم، بو کشیده ریخت، فرمود در اینجا می خواهند برایم قبر حفر کنند، سنگى پدیدار خواهد شد که اگر تمام کلنگهاى خراسان را جمع کنند نمیتوانند آن را بردارند. در مورد خاکى که از پائین پا و بالاى سر آورده بودم همین فرمایش را تکرار نمود... پس از آن فرمود: فردا می روم پیش این نابکار، وقتى خارج شدم اگر سرم پوشیده نبود با من حرف بزن جواب می دهم، چنانچه سرم پوشیده بود با من صحبت مکن . ابا صلت گفت: صبحگاه فردا لباس پوشید در محراب بانتظار نشست، در این موقع غلام مأمون وارد شده گفت امیر المؤمنین شما را مىخواهد، کفش پوشیده از جاى حرکت نمود و رفت، منهم از پى آن جناب رفتم تا وارد بر مأمون شد، جلو مأمون ظرفى از انگور و چند ظرف دیگر از میوههاى مختلف بود، یک خوشه انگور بدست داشت که مقدارى از آن را خورده بود همین که چشمش بحضرت رضا افتاد از جاى حرکت کرده او را در بغل گرفت و پیشانیش را بوسید و آن جناب را پهلوى خود نشانید. امام فرمود انگور خوب انگور بهشتى است. مأمون درخواست کرد از آن انگور بخورد، فرمود مرا معاف دار، گفت ممکن نیست، شاید بمن اطمینان ندارى، مأمون خوشه را گرفت و چند دانه از آن را خورد و براى مرتبه دوم بدست حضرت رضا علیه السّلام داد، آن جناب سه دانه از انگور خورد به گوشهاى پرت کرده از جاى حرکت نمود. مأمون گفت: کجا میروى؟ فرمود: به جایى که فرستادى! وقتى خارج شد عبا را بر سر کشیده بود چیزى عرض نکردم تا داخل خانه شد، دستور داد درها را ببندم، در رختخواب خوابید، من با حزن و اندوه داخل حیاط ایستاده بودم. در همین موقع مشاهده کردم جوانى خوش روى با موىهاى مجعد شبیه بحضرت رضا علیه السّلام وارد شد، پیش رفته عرض کردم از کجا آمدى، درها که بسته بود؟ فرمود کسى که مرا از مدینه در این ساعت بطوس آورده از درهاى بسته نیز داخلم کرده . گفتم: شما کیستى؟ «فقال انا حجة اللَّه علیک یا ابا صلت انا محمد بن علی». به طرف اطاق علی بن موسى الرضا علیه السّلام رفت به من نیز فرمود: وارد شوم. همین که چشم حضرت رضا علیه السّلام به او افتاد فرزندش را در آغوش گرفت و بسینه چسبانید پیشانیش را بوسید و بجانب خود کشانید. امام جواد پیوسته پدر را مىبوسید و آرام با او سخنانى می گفت که من نفهمیدم. در این هنگام کفى بر دهان حضرت رضا علیه السّلام آشکار شد، حضرت جواد آن کف را مکید امام دست در گریبان خود کرد چیزى شبیه گنجشک خارج کرده بحضرت جواد داد آن را بلعید. در این موقع حضرت رضا علیه السّلام از دنیا رفت . حضرت جواد فرمود: ابا صلت حرکت کن از انبار تخت بیاور با آب تا پدرم را غسل دهم. عرض کردم: در انبار تخت و آب نیست، فرمود هر چه می گویم بجاى آور، داخل انبار شدم تخت و آب بود بیرون آوردم دامن بکمر زدم تا امام را غسل دهم. فرمود تو یک طرف برو کسى هست که بمن کمک کند. حضرت رضا را غسل داد باز فرمود داخل انبار شو زنبیلى که در آن کفن و حنوط پدرم هست بیاور وارد شدم زنبیلى دیدم که قبلا در آنجا ندیده بودم، آوردم خدمت ایشان پدر خود را کفن کرد و بر بدنش نماز خواند . آنگاه فرمود تابوت بیاور، عرض کردم بروم پیش نجار بگویم تابوت بسازد فرمود داخل انبار تابوت هست وارد شدم تابوتى دیدم که در آنجا قبلا ندیده بودم جسم پاک امام را در آن تابوت نهاد دو رکعت نماز خواند هنوز تمام نشده بود تابوت بلند شد و سقف شکافته گردید از خانه خارج شد. عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه هم اکنون مأمون مىآید حضرت رضا را از من میخواهد، چه کنم؟ فرمود: ساکت باش الان بر میگردد هر پیغمبر اگر چه در مشرق بمیرد و وصى او در مغرب خداوند بین ارواح و اجساد آنها جمع خواهد کرد هنوز سخن امام جواد تمام نشده بود که سقف شکافته شد و تابوت بر زمین آمد، از جاى حرکت نمود پیکر پاک امام را از تابوت بیرون آورد و در رختخوابش گذاشت مثل اینکه نه غسل داده شد و نه کفن گردیده . فرمود: حرکت کن در را براى مأمون بگشا. همین که در را گشودم دیدم مأمون و غلامان ایستادهاند با گریه داخل شد گریبان چاک زد و بر سر خود میزد با صداى بلند میگفت: آه آقاى من ترا از دست دادم، کنار بستر حضرت رضا نشست و دستور داد آماده غسل و کفن شوند امر کرد برایش قبر بکنند. تمام آنچه حضرت رضا فرموده بود آشکار گردید. خواست قبر پدرش را قبله قبر حضرت رضا قرار دهد یکى از اطرافیان گفت مگر نمیگوئى این شخص امام است جوابداد چرا، گفت باید قبر او جلو باشد دستور داد در طرف قبله قبر بکنند گفتم بمن فرموده است که هفت پله بکنند و ضریحى بگشایند گفت بمقدارى که ابا صلت میگوید بدون ضریح بکنید ولى لحد قرار میدهم . وقتى رطوبت و ماهیها را مشاهده کرد گفت: پیوسته حضرت رضا در زمان زندگانى ما را از عجایب خود بهرهمند میکرد اینک بعد از مرگ نیز نشان میدهد وزیرش گفت میدانى منظور از نشان دادن این عجایب چیست مأمون گفت: نه. وزیر گفت: میخواهد بفهماند که اقتدار و سلطنت شما بنى عباس با زیادى حکمروا و مدت طولانى مثل این ماهیهاى کوچک است وقتى مدت شما تمام شود خداوند شخصى از ما را بر شما مسلط خواهد کرد که این سلسله را منقرض کند گفت راست میگوئى . ابا صلت میگوید: آنگاه مأمون گفت آن دعائى که میخواندى بمن بیاموز. سوگند یاد کردم که همین الان فراموش کردم، راست هم میگفتم. دستور داد مرا زندانى کنند و حضرت رضا علیه السّلام را دفن نمود . یک سال در زندان بودم خیلى دلم تنگ شد شبانگاهى تا بصبح متوسل به خاندان نبوت شدم و از خدا خواستم بحق آنها مرا نجات دهد هنوز دعایم تمام نشده بود که امام جواد وارد شد فرمود دلت تنگ شده است عرض کردم: آرى بخدا قسم. فرمود: حرکت کن دست به زنجیرهائى که به آن بسته شده بودم زد باز شد دست مرا گرفت و از زندان خارج نمود با اینکه غلامها و زندانبانها ایستاده بودند و مرا میدیدند ولى قدرت حرف زدن نداشتند از زندان که بیرون آمدم فرمود: در پناه خدا دیگر نه تو مأمون را خواهى دید و نه او ترا. ابا صلت گفت: بعد از آن تاکنون مأمون را ندیدهام.[۱۶] . پس از شهادت، بدن مقدّس امام را جلوتر از قبر هارون الرشید دفن کردند. قبر مطهر امام رضا علیه السلام از آن زمان تا امروز زیارتگاه مسلمین و شیعیان جهان است. برای زیارت امام از ائمه اطهار ثوابهای فراوانی نقل شده است و از آن روضه منوره، معجزات و کرامات بی شماری به وقوع پیوسته است. حضرت رضا علیه السلام یک فرزند بیشتر نداشت که حضرت جواد علیه السلام بود؛ ولی براداران زیادی داشت از جمله زید بن موسی بود که علیه مأمون قیام کرد.
امام رضا (ع) از تولد تا شهادت/ خلاصهای از زندگینامه امام هشتم ...
امام رضا علیه السلام و مساله ولایت عهدی - پرتال جامع علوم انسانی
: شهادت امام رضا علیه السلام از زبان اباصلت هروی - دانشنامه رشد
شهادت امام رضا علیه السلام از زبان اباصلت هروی | پایگاه خبری ...
ولایتعهدی علی بن موسی الرضا - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
فیشهای حضرت امام رضا (علیه السلام) - Khamenei.ir
کرامات امام رضا علیه السلام در مسیر سفرش به ایران
شهادت امام رضا علیه السلام - دانشنامهی اسلامی
امام رضا علیهالسلام - ویکینور، دانشنامۀ تخصصی
اشعار امام رضاعلیه السلام سروده های باقری پور
ویژه نامه شهادت حضرت امام ر ضا علیه السلام
شناسنامه امام رضا علیه السلام - شبکه الکوثر
علی بن موسی الرضا - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
حضرت امام رضا علیه السلام - دانشنامه رشد
امام رضا علیه السلام - دانشنامهی اسلامی
جاده ولایت ، هجرت امام رضا - شمس توس
زندگینامه شمس الشموس امام رضا (ع)
امام رضا علیهالسلام - ويکی شيعه
اي بَضعَةُ النّبي و اَيا هشتمين امام
امام رضا علیهالسلام - ویکی فقه
ثواب زیارت امام رضا علیه السلام
ولایتعهدی امام رضا علیه السلام
شها د ت امام رضا علیه السلام
ازراهِ دور میدهم آقایِ من سلام
باغ حمیدبن قحطبه محل دفن امام ... - حضرت امام رضا علیه السلام
تاریخچه ساخت حرم مطهر امام رضا(ع) - قدس آنلاین | پایگاه خبری ...
منزل امام رضا (ع) در مرو ترکمنستان - حضرت امام رضا علیه السلام
سفر علی بن موسی الرضا به مرو - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا علیه السلام از مدینه ...
نگاهی به پیشینه محل دفن امام رضا(ع) - مشرق نیوز
منزل امام رضا (ع) در مرو/ تصاویر - آفتاب نیوز
خرید محل دفت توسط حضرت - تبیان
همگام با امام از نیشابور تا مرو
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری
ادامه مطلب را ببينيد
اي بَضعَةُ النّبي و اَيا هشتمين امام
اي بَضعَةُ النّبي و اَيا هشتمين امام _ باشی تو هشتمین ولِیِّ خداوندِ لایَنام
دار الشّفا حریم تو باشد به خاص و عام _ گيرد به يك نگاهِ تو هر زخم اِلتِيام
تو اي امامِ ثامن و اي ضامنِ غريب _ محبوبِ عالمي و هم از بهرِ ما حبيب
دار الشَّفايِ تو به مريضان بود طبيب _ آرند رو به درگهِ تو جمله يِ انام
ازشِدّتِ مصائب و از قِلَّتِ رجا _ آرند رو به بارگاهِ تو اربابِ التجا
گویند سلام جمله ز هر شهر و هرکجا _ خواهند از شما كه شوي شافع الانام
هر مستمند رو به پنجره فولادت آورد _ هرجا بُوَد مريض بهرِ شفا يادت آورد
مارا بيادِ زمزم، آبِ سنابادت آورد _ نوشیم ما زِ حوضِ طلا يت به صبح و شام
آن صحنهات هست چو صحنِ بهشتيان _ باشند خادمانِ تو، همه، حوران، فرشتگان
زیرا تویی وَلیِّ خداوندِ لا مکان _ باشد رواقها و مَضجَعِ تو مَلجَاءِ اَنام
هر زائری که روی کند سویِ آن حرم _ نزدِ خدای عزّ وجلّ هست محترم
دارد ثواب نزدِ خدا بهرِ هر قدم _ از هر کجا که سوي تو زائر كند سلام
گاهی ز دور و گاه زِ نزدیک زائران - گویند سلام سویِ حریمت زِ هر مکان
دارند امید زِ حضرتِ آقا جوابشان _ ای باقری امامِ رضا یَسمَعُ الكَلام
سروده شده پایان صفر سال 1399
مُلکِ خراسان را ببين دارد به سر هشت آسمان
هفت آسمان باشد بسر بهر تمام مردمان _ مُلکِ خراسان را ببين دارد به سر هشت آسمان
در مشهد و بين دو كوه هست آسماني هشتمین _ آن آسمان هشتمین، باشد امام شيعيان
آن آسمان هشتمين باشد علي موسي الرضا _ باشد مزارش روضه اي از هشت رضوان جنان
چونكه حريمش قطعه اي باشد ز اَقطاعِ بهشت _ شد خادمش روح الامين با جمله يِ كروبيان
ايران بود در سايه يِ لطفِ علي موسي الرّضا _ لطف خدا شد شاملِ ما جمله یِ ايرانيان
مشهد درخشد چون نگين در نقشه يِ ايران زمين _ ماهم در اين مشهد شديم همواره در دار الامان
محفوظ فرما اي خدا حقِّ علي موسي الرّضا _ اين باقري و جمله ي ايران و هم ايرانيان
سروده شده پایان صفر سال 1399
در خراسان هست خورشيدي عيان
گرچه هست هفت آسمان بالايِ سر _ كافريده خالِقِ كُلِّ جهان
بهر خود هر آسمان را عالمي است _ هريكي را هست خورشيدي عيان
زير آن هفت آسمان باشد زمين _ رُبعِ آن مسكون زِ بهرِ ساكنان
ساكنانش انس و جن و وحش وطير _ آدمي هم ساكن قسمي از آن
بهر انسانها بود یک رهنما _ بهرِ هر عصری به هر دور و زمان
هر زمانی رهنمایی لازم است _ تا نمايد راه و بي رَه را عيان
رهنما و هادي و هم مقتدا _ بهر انسانها بود پيغمبران
خاتمِ پيغمبران احمد بود _ او بُوَد پيغمبرِ كُلِّ جهان
بعد احمد نیست در دنیا نبی _ لیک باشد یک امامی هر زمان
جانشينِ مصطفی، شد مرتضي _ تا امامِ مهديِ صاحب زمان
از دوازده جانشين مصطفي _ در خراسان هست خورشيدي عيان
شد علي موسي الرضا شمس الشّموس _ بهرِ مشهد یک امامي مهربان
بَضعَةٌ مِنِّی علی موسی الرّضا _ شد حریمش بهرِ ما دار الامان
خفته اندر مشهد و بینِ دو کوه _ جنَّتی باشد حریمش مِن جَنان
خقته در ایران امامی بس رئوف _ خوش بحالِ جمله یِ ایرانیان
او پناه و ضامنِ این کشور است _ بیمه یِ ایران بُوَد در هر زمان
باقری و خاندانش جملگی است _ خادمی بر درگهِ شاهِ جهان
سروده شده توسط حجة الاسلام باقری پور پایان صفر سال 1399
شعر-درمشهد است خفته رضا هشتمین
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری
ادامه مطلب را ببينيد
امشب عزای شمس الشّموس است
جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان
امشب عزایِ شمس الشّموس است - وقت غروب خورشید طوس است
ای شیعیان شورونوای غربت کیست - ابن الرّضا امشب کنار تربتِ کیست
جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان
امشب عزادار ابن الرضا شد - چون که زبابا امشب جدا شد
او ازمدینه آمده اندر خراسان - جان دادن بابا کنون گردیده آسان
جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان
دور از مدینه چون که رضا شد - مشهد برایش کرب و بلا شد
غیر از رضا دور از وطن اینسان که باشد - بی تاب ومهجور از وطن اینسان که باشد
جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان
آمد به ایران فرزند احمد - نورخدائی آمد به مشهد
این سرزمین از مقدمش مینوسرشت است - درمشهد و بین دو کوه باغ بهشت است
جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان
او از مدینه چون که جدا شد - یعنی شهیدِ راه خدا شد
او بضعة منّی به گفت احمد آمد - بهر شهادت او به طوس و مشهد آمد
جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان
در طوس گشته مسموم کینه - با زهر مامون آن بی قرینه
مامون چرا با حضرتش جورو جفا کرد - مسموم از انگور جفا آن بی حیا کرد
جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان
خورشید دلها در شهر مشهد - خاموش گشته با ظلم بی حد
صحن و سرایش باقری باغ بهشت است - این آستان قدس او مینوسرشت است
جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان
شامِ وفاتِ هشتم امام است
شامِ وفاتِ هشتم امام است - امشب عزادار خیر الانام است
او بضعه یِ پاکِ رسولِ کردگار است - او هشتمین حجّت برایِ کردگار است
جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان
شاهِ خراسان مسموم گشته - امشب شهید آن معصوم گشته
از زهرِ مامون شد شهید اندر خراسان - در حجره یِ در بسته او تنها دهد جان
جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان
امشب محمّد باشد عزادار - زهرا و حیدر در غم گرفتار
گفتا محمّد بَضعةٌ مِنّی برایش - او بَضعه یِ احمد بود جانها فدایش
جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان
امشب عزایِ شمس الشّموس است - از شهرِ یثرب تا ملک طوس است
جن و ملک سینه زن از بهرِ رضا شد - اندر مدینه فاطمه صاحب عزا شد
جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان
امشب خراسان باشد سیه پوش - بیت الرّضا شد تاریک و خاموش
باب الجواد امشب سیه پوشِ رضاشد - در شهرِ یثرب هم تقی صاحب عزا شد
جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان
مشهد سراسر ماتم گرفته - شمس و قمر را هم غم گرفته
ای باقری بنگر پیاده سویِ مشهد - ازسنّی و شیعه روان باعشقِ بی حد
جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان
سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمد باقری پور آخرماه صفرسال 1398
ازکتاب مجموعه اشعارباقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری
ادامه مطلب را ببينيد
شهادت امام رضاعلیه السلام (آخر ماه صفر 203ق)
شهادت امام رضاعلیه السلام (آخر ماه صفر 203ق) قول مشهور درشهادت امام هشتم حضرت رضا علیه السلام روز آخر ماه صفر سال 203 قمري يعني دو سال پس از آوردن آن حضرت از مدينه به خراسان و يك سال و اندي پس ازصدور فرمان وليعهدي به نام آن حضرت، از سوي مأمون عباسي ميباشد. طبق قول مشهور، آن حضرت پس ازشهادت پدربزرگوارش، درسن 35 سالگي عهدهدارمقام ولايت و رهبري شد و مدت امامت آن حضرت 20 سال به طول انجاميد، كه 10 سال آن با خلافت هارونالرشيد و 5 سال باخلافت محمدامين و 5 سال ديگر با خلافت عبداللَّه مامون مصادف بود. از عمر آن حضرت در هنگام شهادت، 54 سال و 3 ماه و 19 روز ميگذشت.
شهادت امام رضا علیه السلام از زبان اباصلت هروی - دانشنامه رشد
امام رضا (ع) از تولد تا شهادت/ خلاصهای از زندگینامه امام هشتم ...
نگاهی کوتاه به زندگی امام رضا - || شبکه امام رضا علیه السلام ||
شهادت امام رضا علیه السلام - دانشنامهی اسلامی
محل زندگی و محل شهادت امام رضا (ع) - پرسمان
زندگينامه امام علی بن موسی الرضا (عليهالسلام)
داستان شهادت و دفن امام رضا (علیه السلام)
گلچین شهادت حضرت رضا (ع) - میثم مطیعی
امام رضا (ع) از ولادت تا شهادت - ایرنا
نحوه شهادت امام رضا عليه السّلام
امام رضا علیهالسلام - ويکی شيعه
امام رضا علیهالسلام - ویکی فقه
شهادت امام رضا علیه السلام
چگونگی شهادت امام رضا (ع)
ویژه نامه شهادت امام رضا(ع)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
من کیستم؟ گدای توام یا امام رضا
من کیستم؟ گدایِ توام یا امام رضا - شرمنده از عطایِ تو ام یا امام رضا
هرگز نمیروم ز درگهِ تو جایِ دیگری - تا هستم، آشنایِ تو ام یا امام رضا
من ریزه خوارِ خوانِ تو ام در تمامِ عمر - راضی به هرچه با رضایِ تو ام یا امام رضا
ای بضعه یِ رسولِ خدا در زمینِ خُور - در این دیار، جان فدایِ تو ام یا امام رضا
مهر تو شد ز روزِ ازل در سرشتِ من - سر زنده من به پایِ توام یا امام رضا
باب الرّضایِ تو باز است روز و شب - بِاین آستان گدایِ تو ام یا امام رضا
باب الجوادِ تو باز است بهرِ جود - من بهره منداز سخایِ توام یا امام رضا
دار الشفای تواست پذیرایِ هر مریض - من سالم از شفایِ توام یا امام رضا
دارم به لب ثنایِ تو هر صبح و ظهر و شام - من زنده با ثنایِ تو ام یا امام رضا
من، باقری، کُنمت دائماً سلام - من آن غلامِ با وفایِ تو ام یا امام رضا
سروده شده شهادت امام رضاعلیه السلام سال 1400
درمشهد است خفته رضا هشتمین
درمشهد است خفته رضا هشتمین امام - کَاز ما بر او درود هزاران به صبح و شام
این افتخار بس به ما که غلامیم و نوکرش - هستیم مشهدی و مجاور به آن امام
هر صبح رو کنیم ما به سویِ بارگاهِ او - گوئیم ای امام، زِما بر شما سلام
ماها کنارِ سفره یِ احسان نشسته ایم - هستیم ریزه خوارِ خانِ شما جمله خاص و عام
بینِ دوکوه، مشهدِ ما باشد از بهشت - این گفته ای است از امامِ جواد آن نُهُم امام
مشهد، نه؛ خراسان، نه؛ جمله یِ ایرانِ ما بُوَد - ملک رضا و خانه یِ او، ما همه غلام
هستند عدّه ای خَدومِ رضا با لباسِ فُرم - خدمت کنند در حرمش صبح و ظهر و شام
لیکن تمامِ مشهدیا بی لباس و آرم - در خدمتند بهرِ زائر آن شه علی الدّوام
در روزهایِ آخرِ ماهِ صفر همه - در خدمتند بهرِ زائرِ آقا زخاص و عام
این افتخار باقریا بس برای تو - باشی برایِ حضرتِ آن شه یکی غلام
سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمد باقری پور آخرماه صفرسال 1398
زائرین پیاده وایستگاههای صلواتی
ایستگاه صلواتی که پذیرای شماست - بهر چای و استراحت این مکان جای شماست
خادمینِ صلواتی شب و روز آماده - بهر نیرویِ شما گرم غذاهای شماست
خادمین صلواتی همه در خدمتِ تان - اندر اینجا همگی واله و شیدای شماست
این شما پای پیاده همه رو سویِ امام - این علاقه به امام است که به دلهای شماست
این همه موکب و خادم همه در خدمت تان - سرمه دیده یِ شان خاک قدمهای شماست
این شما پای پیاده ز رهِ دور و دراز - شوق دیدار رضا جمله سرا پای شماست
این شما پای پیاده سوی مشهد شب و روز - یا رضا رضا رضا هست که به لبهای شماست
جملگی شاد و غزلخوان بسوی مشهد و طوس - یا علی مو سی الرّضا شعر و غزلهای شماست
این شما پای پیاده زشمال و زجنوب - جمله راههای خراسان زیر پاهای شماست
این شما نوحه کنان سویِ خراسان شب و روز - بلبلان گرد شما مست ز غوغای شماست
جملگیتان بسلامت سوی مشهد بروید - بارگاه رضوی مسکن و ماوایِ شماست
باقری بهر شما ها این چکامه بسرود - صله اینست که مشمول دعاهای شماست
ازکتاب مجموعه اشعارباقری
کتاب مجموعه اشعارباقری را اینجا مشاهده فرمائید
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری
ادامه مطلب را ببينيد
ما پیاده میرویم به حرم امام رضا
ما پیاده میرویم به حرم امام رضا - كه شفاعت بكند امام رضا روزجزا
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
كوه دشت و میكنیم طی به امیدكرمش - میرویم ازراه دوری به طواف حرمش
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
عاشق امام رضا با پا نه كه باسرمیره - به امید كرمش دشت وكوه وكمر میره
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
زائرپیاده وقتی میرسه به حرمش - برای دین خدائی میشه ثابت قدمش
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
میره توی حرم ومیگه سلام آقا رضا - السّلام ای آقا جون ای شفیع روزجزا
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
میبوسه پنجره رومی اُفته روی قدمش - رازدلهاشومیگه با آقا توی حرمش
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
با آقا میگه آقا ازراه دوری اومدم - به امیدكرمت با یك غروری اومدم
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
اومدم كه دردم و دوا كنی ای آقا جون - اومدم حاجتم وروا كنی ای آقا جون
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
اومدم پیش خدا توبكنی شفاعتم - اومدم كه ازكرم روا كنی توحاجتم
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
باقری خادم تو نوكرزائرین تو - توبهشت میخواد بشه جزء مجاورین تو
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
ازکتاب مجموعه اشعار باقری
کتاب مجموعه اشعارباقری را اینجا مشاهده فرمائید
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری
ادامه مطلب را ببينيد
ملت ایران با قدرت به دشمنان سیلی زد
انقلاب اسلامی؛ خیزش های مردمی و بیداری اسلامی
«جام جم» از اجرای پروژه بی ثبات سازی و ایجاد آشوب در قلب ایران گزارش می دهد: شنای بازیگران آشوب در حفره امنیت
واکنش اسرائیل و آمریکا به اعتراضات در ایران/ بایدن: در کنار شهروندان شجاع و زنان شجاع ایران هستیم
تاکید راب مالی بر ادامه تلاشهای آمریکا برای تشدید اوضاع در ایران
بازتاب راهپیمایی مردم ایران در شبکه المیادین
توئیت هیلاری کلینتون در حمایت از اعتراضات در ایران
افزایش تعداد کشتههای حوادث اخیر در کشور به ۴۱ نفر
واکنش رئیسی به اعتراضات در کشور و فوت مهسا امینی
جان باختن ۱۷ نفر از حاضران در اعتراضات کشور/ دستگیری ۱۲۸ نفر در گیلان
هشدار وزارت اطلاعات درباره اعتراضات اخیر
اعتراض مردمی، واکنش به جراحی اقتصادی دولت
- سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بیانیهای اعتراضات را اغتشاشگری خواند.[۶۴]
- ارتش جمهوری اسلامی ایران در بیانیهای ضمن محکومیت اغتشاشگران و تخریب اموال عمومی و اختلال در امنیت مردم و حمایت همهجانبه از نیروی انتظامی، تأکید کردهاست که کارکنان ارتش با حمایت از همرزمان خود در فراجا آمادگی مقابله با توطئههای گوناگون دشمنان را دارند.[۶۵]
- جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با صدور بیانیهای اغتشاشات اخیر و آنچه که توهین به مقدسات خواندهاست را محکوم کرد.[۶۶]
- با اعتراضات سراسری و اعمال محدودیتها و قطعی اینترنت، احمد وحیدی وزیر جمهوری اسلامی ضمن ابراز نگرانی دربارهٔ حضور بیشتر شهروندان اعلام کرد که قطع و اختلال تا پایان اعتراضات ادامه خواهد داشت.[۶۷]
- وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در پی حوادث اخیر بیانیه صادر کرد. ستاد خبری وزارت اطلاعات در پیامی اعلام کرد: هرگونه حضور و همراهی در تجمعات غیرقانونی طبق قانون مجازات اسلامی، موجب تعقیب قضائی خواهد گردید.[۶۸]
- معاون رئیسجمهوری و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران، سید امیرحسین قاضیزاده هاشمی اتفاقات اخیر را اعلام جنگ رسمی علیه خدا و احکام خدا خواند.[۶۹]
حامیان اغتشاشات
سیاستمداران و هنرمندان و ورزشکاران زیادی به اعتراضات واکنش نشان دادند و بسیاری از آنها نیز از مردم ایران حمایت کردند و با آنها همدردی کردند.
- آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد خواستار تحقیقات فوری درمورد مرگ مهسا امینی گردید. وی از نیروهای امنیتی ایران خواست از بکارگیری «نیروی غیرضروری یا نامتناسب» علیه معترضان خودداری کنند. گوترش در ملاقات با رئیسی موضوع نقض حقوق بشر در ایران را مطرح کردهاست.[۴۹]
- رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران، گفت: «همانطور که بایدن در نشست سازمان ملل گفت آمریکا از زنان شجاعی که در ایران برای حفظ حقوق اولیه خود اعتراضات مسالمتآمیز برگزار میکنند، حمایت و سرکوب وحشیانه دولت را محکوم میکند.»[۵۰]
- اولاف شولتس، صدراعظم آلمان در اول مهر ۱۴۰۱ به صورت رسمی به اعتراضات اخیر ایران و مرگ مهسا امینی واکنش نشان داد و گفت: «زنان ایران باید بتوانند مطابق اراده و خواست خود زندگی کنند، بدون آن که ترسی از جان و زندگی خود داشته باشند.»».[۳۶]
- آنالنا بربوک وزیر خارجه آلمان در ۳۱ شهریور برخورد خشونتآمیز علیه معترضان و تظاهراتکنندگان در ایران را به شدت محکوم کرد.[۳۶][۵۱]
- ملانی جولی، وزیر خارجه کانادا طی بیانیهای دربارهٔ مرگ مهسا امینی نوشت: «مرگ مهسا امینی در زمان بازداشت رخ داد. کانادا خواهان تحقیقات کامل و شفاف دربارهٔ مرگ مهسا امینی است. ما ایران را ترغیب میکنیم به همه اشکال آزار و تبعیض علیه زنان پایان بدهد و به حق اعتراضات مسالمتآمیز احترام بگذارد.»[۵۲]
- عفو بینالملل در بیانیهای اعلام کرد: سرکوب خونین اعترضات مردم ایران درپی جان باختن مهسا امینی در بازداشت پلیس، نیازمند اقدام فوری و ملموس جهانی است تا به مصونیتی که به مقامات ایران اجازه داده به صورت گسترده به شکنجه، کشتار و اعدامهای فرمایشی اقدام کنند، رسیدگی شود.[۵۳] عفو بینالملل اضافه کرد: «پلیس امنیت اخلاقی» که مجری قوانین «تحقیرآمیز» و «تبعیضآمیز» حجاب اجباری در ایران است، مهسا امینی را بهطور «خودسرانه» بازداشت کرده بود.[۵۴]
- اتحادیه اروپا، با تأکید بر «جراحات وارده» به مهسا امینی نوشتهاست: «آنچه برای او اتفاق افتاد غیرقابل قبول است و عاملان این قتل باید پاسخگو باشند.»[۵۵]
- جاوید رحمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور ایران، روز جمعه اول مهر ۱۴۰۱نسبت به رفتار جمهوری اسلامی با مهسا امینی ابراز تاسف و ناراحتی عمیق نمود و اضافه کرد این حادثه نشانهای از نقض گسترده حقوق بشر در ایران است.[۵۶][۵۷] وی خواستار تصویب قطعنامهای در سازمان ملل برای محکومیت حجاب اجباری در ایران شد.[۵۸]
- جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا، در توییتی نوشت: «از مردم ایران که در حال تظاهرات مسالمتآمیز و ابراز خواستههای خود هستند، با قدرت حمایت میکنیم. از رژیم ایران میخواهیم به سرکوب آزادی بیان پایان داده و آزار و تبعیض علیه زنان را متوقف کند.»[۵۰]
- گابریل بوریچ، رئیسجمهوری شیلی در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل، به مرگ مهسا اشاره کرد و خواستار پایان دادن به خشونت علیه زنان در ایران گردید.[۵۹]
- علی کریمی، بازیکن پیشین تیم ملی فوتبال ایران و بایرن مونیخ، در اینستاگرام طی روزهای گذشته پستهای اعتراضی زیادی را در واکنش به قتل مهسا امینی منتشر کردهاست. او در پاسخ به کانال تلگرامی وابسته به سپاه قدس جمهوری اسلامی که او را حامی فتنهگران و اغتشاشگران خوانده بود، نوشت: «اگر امثال شما مسلمان و وطنپرستند، خدایا کافرم گردان.»[۵۰]
- یوسف کرمی، قهرمان تکواندو جهان، در اینستاگرام خود نوشت: «وقتی تمام راههای مطالبه گری را به روی مردم عادی میبندید، آنها خیابان را انتخاب میکنند. مردم ما دشمن ما نیستند.»[۵۰]
- امید نوروزی، قهرمان کشتی المپیک، در اینستاگرام خود نوشت: «قتل و غارت بیت المال را به پایان برسانید.»[۵۰]
- یائیر لاپید، نخستوزیر اسرائیل در نشست سازمان ملل، گفت: «رژیم ایران از یهودیها، زنان و غرب متنفر است و آنها را مانند مهسا امینی میکشد.» همچنین لاپید در ادامه گفت: «جوانان ایرانی دارند از غل و زنجیر رژیم جمهوری اسلامی رنج میکشند و جهان سکوت میکند»[۵۰]
- جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید، نیز در واکنش به تحریم گشت ارشاد این نهاد را «مسئول قتل مهسا امینی» خواند و افزود: «ما به پاسخگو کردن مقامهای ایرانی و حمایت از شایستگی ایرانیان برای اعتراض آزادانه ادامه خواهیم داد.»[۵۰][۶۰]
- مسیح علینژاد، فعال حقوق بشر گفت: «اینترنت باشد یا نباشد، خامنهای که هست، مردم در خیابان بمانند.»[۵۰]
- فرامرز اصلانی، آهنگساز و خواننده، به ایران اینترنشنال گفت: «وقتی من میگویم بیایید آغازی باشیم برای یک پایان دلخواه، این پایان خواسته مردم است.»[۵۰]
- مارک رافالو، بازیگر آمریکایی، در حمایت از معترضان ایران در توییتی نوشت: «از تلاش مردم ایران برای آزادی حمایت کنید.»[۵۰]
- پارسا پیروزفر، بازیگر سینما و تئاتر، در واکنش به سرکوب اعتراضات سراسری در اینستاگرامش نوشت: «کدام آب مقدس این خونها را خواهد شست؟ کدام بهشت پاداش آتش این گلولههاست؟»[۵۰]
- سازمان ملل، کارشناسان مستقل حقوق بشر سازمان ملل روز پنجشنبه ۳۱ شهریور با انتشار بیانیهای ویژه کشته شدن مهسا امینی در بازداشت «پلیس امنیت اخلاقی» را محکوم کردند.[۶۱]
- جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا، در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل گفت: «با شهروندان شجاع و زنان شجاع ایران که هماکنون برای به دست آوردن حقوق اولیه خود تظاهرات میکنند، اعلام همبستگی میکنیم.»[۵۳]
- آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا ضمن درخواست برای به رسمیت شناختن حق اعتراضات مسالمت آمیز برای مردم ایران گفت: «مردم ایران و آمریکا برای مهسا امینی سوگواری میکنند.»[۶۲]
- هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه دولت باراک اوباما هم در توییتی نوشت: «ایرانیان برای حقوق اولیه انسانی خود تظاهرات میکنند. آنان شایسته زندگی عاری از خشونت و ارعاب هستند. چشم جهان به شماست.»[۵۰]
- روبرتو مانچینی، سرمربی تیم ملی فوتبال ایتالیا که با این تیم قهرمان رقابتهای یورو ۲۰۲۰ شد، با بازنشر پستی در اینستاگرام، از اعتراضات مردم ایران حمایت کرد.[۶۳]
- ریس جیمز، مدافع ملیپوش تیم ملی فوتبال انگلیس و باشگاه چلسی با بازنشر یک پست در استوری اینستاگرام خود به قتل مهسا امینی توسط گشت ارشاد، عکسالعمل نشان داد و از اعتراضات مردم ایران حمایت کرد.[۶۳]
- کلودیا تنی، عضو جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا، گفت: «مردم ایران شجاعت فوقالعادهای از خود در برابر یک رژیم منزجرکننده وحشی نشان میدهند. چنین لحظاتی مسیر تاریخ بشر را تغییر میدهد. ما باید هرکاری که میتوانیم برای پیروزی مردم ایران انجام دهیم.»[۵۳]
- حامد اسماعیلیون در تجمع مقابل دفتر سازمان ملل در نیویورک خطاب به پدر مهسا امینی گفت: «رنج ما تا آخر زندگی ادامه خواهد داشت اما به مردم امید بدهیم که تغییر را ایجاد کنند. رنج ما بعد از آزادی ایران است. اول ایران باید آزاد شود.»[۵۳]
- شهرام ناظری، خواننده موسیقی سنتی، در سوگ کشته شدن مهسا امینی قطعه کوتاهی را با نام «آی یٔازیزم» به زبان کردی در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد و نوشت: «ژینا گیان، آواز زندگی بودی. صدای تو باید بلند خوانده شود. صدای تو اکنون در صدای ماست.»[۵۳]
- محسن چاووشی، خواننده موسیقی پاپ در یکی از تازهترین واکنشها به اعتراضات در ایران، در توییتر خود نوشت: «امروز و در تمام این سالها، هر جا حرف زدهام از خوزستان تا کردستان و جایجای این وطن به عشق مردم بوده و بس. همین مردمی که امروز ناجوانمردانه و بیگناه کتک میخورند. من، محسن چاوشی، در صحت عقل و سلامت جان، اعلام میکنم از امروز تمام همکاریهای خود را با وزارت ارشاد و … برای مجوز و امثالهم قطع میکنم و مثل همیشه به خواست و عشق مردم میخوانم. سکوت دیگر جایز نیست.»[۵۰]
- مریم بوبانی، شبنم فرشادجو، شیوا ابراهیمی و کتایون ریاحی چهار بازیگر سینما نیز، با برداشتن روسری و حجاب اجباری، تصویری بدون حجاب از خود منتشر کردند.[۵۰]
نزیه منصور در گفتگو با العالم: بایدن قاتل خاشقچی را در آغوش می گیرد و علیه ایران صحبت می کند/ تلاشها برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی راه به جایی نخواهد برد/ آمریکا علیه مردم ایران عملیات انتحاری انجام داده است/ واشنگتن یقین دارد که تغییر نظام ایران محال است
اظهار نظر اولیه پزشکی قانونی درخصوص بررسی پرونده مهسا امینی
آتش زدن نیروی پلیس و آمبولانس بنام مهسا!!!
پدر مهسا امینی: سوءاستفادهکنندگان دلسوز ما نیستند
امیرعبدالهیان: آمریکا به جای ریختن اشک تمساح، به تروریسم اقتصادی پایان دهد
حضور نماینده ولی فقیه در منزل خانواده مهسا امینی
قالیباف: مجلس موضوع مهسا امینی را تا اصلاح فرآیندها رسیدگی میکند
اجتماع بزرگ امت رسول الله (ص) در میدان انقلاب/ تجمع تهرانیها در محکومیت اغتشاشات+ ویدیو و متن بیانیه
جانهایی که آشوب از ایران گرفت
آیتالله رئیسی از مجروحین اغتشاشات عیادت کرد
حمایت اتحادیه اروپا از اغتشاشات در ایران/ بورل: علیه تهران اقدام میکنیم
آشوبطلبان یک بسیجی را در تهران با گلوله به شهادت رساندند
آیا پیام راهپیمایی بزرگ مردمی به دشمنان جمهوری اسلامی رسید؟
ملت ایران با قدرت به دشمنان سیلی زد
رسانههای صهیونیست: ایران موفق به مهار آشوب شد/ تلاشهای آمریکا جواب نداد
در حاشیه راهپیمایی بزرگ مردمی در تهران؛ واکنش بانوان ایرانی به بی حرمتی اغتشاشگران به حجاب
- آشوبطلبان یک بسیجی را در تهران با گلوله به شهادت رساندند
- اجتماع بزرگ امت رسول الله (ص) در میدان انقلاب/ تجمع تهرانیها در محکومیت اغتشاشات+ ویدیو و متن بیانیه
- تشییع پیکر شهید امنیت حسین تقی پور در میدان انقلاب اسلامی+ ویدیو
- راهپیمایی مردم ایران علیه اقدامات آشوبگرانه
- ویدئویی از حضور تظاهرکنندگان پس از تاریک شدن هوا در اجتماع بزرگ امت رسول الله (ص)
- امیرعبداللهیان: آمریکاییها در روزهای اخیر به ایران پیام دادند
- جانهایی که آشوب از ایران گرفت
- تصاویر العالم از حضور گسترده مردم انقلابی تهران در اجتماع بزرگ «امت رسول الله (ص)» + ویدیو
- آیتالله رئیسی از مجروحین اغتشاشات عیادت کرد
- واکنش بانوان ایرانی به بی حرمتی اغتشاشگران به حجاب
- برخورد پلیس فرانسه با آشوبگران مقابل سفارت ایران
- ۳۶ جنگنده قطری در ترکیه مستقر میشوند
- رسانههای صهیونیست: ایران موفق به مهار آشوب شد/ تلاشهای آمریکا جواب نداد
- خروش دیار علویان علیه آشوبگران/ «نه» رسای مازندرانیها به اغتشاش
- نامزد نخستوزیر آینده عراق در 23 محور برنامههای خود را اعلام کرد
- شعر خوانی احمد بابایی در توصیف فتنه در اجتماع بزرگ امت رسول الله (ص)+ ویدیو
- مدارس استان البرز تعطیل شد
- حمایت اتحادیه اروپا از اغتشاشات در ایران/ بورل: علیه تهران اقدام میکنیم
- اجرای سرود نوجوانان در اجتماع بزرگ امت رسوالله (ص)+ ویدیو
- تعدادی از سردستههای آشوبگران در رجایی شهر کرج دستگیر شدند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
سیل خروشان مردم؛ رمز پایان آشوب
اجتماع بزرگ «امت رسول ا...» در تهران و سایر شهرها برگزار شد و مردم با حضور گسترده، انزجار خود را از اغتشاش و برهم زنندگان امنیت جامعه اعلام کردند
گروه سیاسی-مردم با حضور پرشور خود در صحنه، بار دیگر نسخه برچیده شدن اغتشاشات را پیچیدند و در پاسخ به هتک حرمتهای اخیر، یکپارچه در حمایت از شعائر دینی و انقلابی به پا خاستند؛ مردمی که بازیگر اصلی این میدان بودند و همان طور که بنیان گذار فقید انقلاب اسلامی بارها تصریح کرده بود، تنها حضور اقشار مختلف مردم در صحنه و اجتماعات آنان دست صحنه گردانی قدرت های بزرگ را قطع خواهد کرد و جلوی فتنه ها و اغتشاشات را خواهد گرفت. در همین راستا و در پی هتک حرمت به قرآن و مقدسات اسلامی توسط آشوبگران در چند روز اخیر و به دنبال فراخوان هیئت های مذهبی برای تجمع و راهپیمایی در محکومیت این اقدام، اجتماع بزرگ امت رسول ا... روز گذشته در چند استان کشور برگزار شد. در این میان حضور چشمگیر مردم پایتخت مورد توجه رسانه ها قرار گرفت به طوری که ساعاتی از برگزاری مراسم نگذشته بود که مسیرهای منتهی به میدان انقلاب مملو از جمعیت شد. مردم تهران با در دست داشتن پرچم ایران و با سر دادن شعارهایی در بیزاری از فتنه گران و حمایت از نیروی انتظامی در این راهپیمایی شرکت کردند. به گزارش ایرنا، مردم تهران با سر دادن شعار «از فتنه گر بیزارم، کشورم را دوست دارم»،« ما لشکر امامیم، آماده قیامیم»، «کوه اراده هستیم، آمریکا را شکستیم»، «از پشه ها چه واهمه، ایران پر از حاج قاسمه»،« سلبریتی حیا کن، جوون ها رو رها کن» و «مرگ بر منافق» در این راهپیمایی حضور یافتند. از نکات جالب توجه و زیبا و ماندگار این اجتماع، این بود که مردم به صورت خودجوش با اهدای گل به سربازان و فرماندهان نیروی انتظامی که درصدد حفظ نظم و امنیت این مراسم بودند، از آنان تشکر کردند و شعار«نیروی انتظامی، تشکر، تشکر» سردادند. در کنار مردم پایتخت، دیگر نقاط کشور از جمله شهرهای خراسان، مازندران، اصفهان، کردستان، سمنان، یزد، فارس و بندرعباس شاهد خروش کم نظیر مردم بود. حضور گرم و پرشوری که آب سردی بود بر اغتشاشات اخیر. در همین خصوص، حجتالاسلام والمسلمین محسنی اژهای رئیس دستگاه قضا که به صورت سرزده در مقر فرماندهی یگان امداد فراجا حضور یافته بود، ضمن تقدیر از زحمات و خدمات نیروهای این یگان و کلیه اعضا و نیروهای فرماندهی انتظامی کشور که در روزهای اخیر، با جانفشانی و اقتدار، از امنیت و آرامش شهروندان حفاظت و صیانت کردند، بر ضرورت برخورد قاطعانه با عناصر اصلی اغتشاشات تاکید کرد و گفت: «در روند بررسیها و تحقیقات، به دقت همه مستندات و ادلّه موجود از جمله موارد و مطالب ارائه شده از ناحیه نیروهای انتظامی و اعترافات و اظهارات افراد دستگیرشده لحاظ شود. مقام قضایی قبل از حکم دادن واقعیات میدانی پرونده را از نزدیک ببیند و اگر خودش از نزدیک و در میدان هم مسائل را مشاهده کند، حتما حکم متقن تری خواهد داد. برخورد قاطعانه و بدون مماشات با عناصر اصلی و حرفهای اغتشاشات ضروری است.» رئیس جمهور نیز در تماس تلفنی اخیر خود با خانواده شهید دوستمحمدی، با تاکید بر ضرورت تفکیک میان اعتراض و اخلال در نظم و امنیت عمومی، بروز وقایعی از جنس آن چه که به شهادت شهید دوستمحمدی انجامیده است، آشوبگری و شرارت خواند و ضرورت برخورد قاطع با معارضان امنیت و آرامش کشور و مردم را به دستگاههای مسئول متذکر شد. رئیسجمهور، در گفتوگوی تلفنی با خانواده شهید حسین اجاقی نیز تاکید کرد که حضور حماسی مردم شهر تبریز در مراسم تشییع پیکر این شهید بزرگوار، نشانه قدرشناسی این مردم نسبت به مدافعان امنیت و انزجار آنان از آشوبطلبان و اخلالگران نظام و امنیت عمومی است.از ابتدای شروع برخی تجمعها، حمایت گروههای تروریستی مانند گروهک منافقین و کومله در کنار تعطیل کردن برنامههای عادی شبکههای فارسی زبان بیگانه نشان میداد که دشمن برای هزینهتراشی برنامه جدی و البته خشنی را پیگیری میکند.
جوان -حساب لشکر پیاده نظام دشمن از عموم مردم سوگوار مهسا و جمعی که منتقد گشت ارشاد بودند، جداست. مردم عادی دغدغه و مطالباتی مشخص و با پیگیری قانونمند داشتند و اغتشاشگران اتفاقاً اوضاع را برآشفته میپسندند. مردم ما چه موافق گشت ارشاد و چه منتقد و حتی مخالف آن باشند، امنیت و کشور خود را دوست دارند.
همشهری -این روزنامه در گزارشی با عنوان: «شغل جدید: آتشبیار» و با درج تصاویری از علی کریمی، مهران مدیری، کتایون ریاحی و... نوشت: برخی از بهاصطلاح «سلبریتیهای» عمدتا بدون آگاهی و دانش از فضای سیاسی از سوی این فضا شکار شده و به دام جوسازی و حتی همراهی با ضدانقلاب میافتند. مسئلهای که نشان میدهد افراد مشهور دیرزمانی است در جنگ نرم مغلوب شده و اینک بهعنوان سربازانی «کر و کور» در خدمت جریانی قرار گرفتهاند که ابایی در بیان این که اصل نظام را هدف گرفتهاند، ندارند.
جمهوری اسلامی - درست است که اعتراض و تجمع برای گرفتن حق خود، حق طبیعی و قانونی مردم است ولی توسل به هر اقدامی و انجام هر کاری برای رسیدن به آن جایز نیست. آن چه را این روزها در بسیاری از نقاط کشور جریان دارد، نمیتوان از جنس مطالبه حق دانست.
آرمان ملی - نگاهی به صحبتهای مقامات کشورمان یا مقامات سایر کشورها موید این است که اگر ملاحظاتی شود، شاید زودتر از آن چه تصور میشود، دو طرف به سمت توافق بروند. ... ایران نیز بارها این موضوع را مطرح کرده که در شرایط حاضر توپ در زمین آمریکاست و آن ها هستند که باید انتخاب کنند میخواهند به برجام بازگردند یا رویه دیگری را پیش بگیرند.
کیهان - طی یکی دو روز آینده، مرزبندیها شفافتر و صف شهروندان از اشرار جدا می شود، مردم با بصیرت و انقلابی ایران چنان صحنهگردانی میکنند که بار دیگر تیر دشمنان نظام به سنگ میخورد. خواسته مردم آگاه ایران این است که به جنایتکاران امان ندهید.
واکنش فرمانده انتظامی مشهد به تجمع عصر امروز در بلوار وکیل آباد (۲۸ شهریورماه ۱۴۰۱)
ویدئو| روایت یک شهروند مشهدی از آتشزدن خودرواش توسط آشوبگران
ویدئو| روایت یک شهروند مشهدی از آتشزدن خودرواش توسط آشوبگران
بسیجی مجروح در اغتشاشات ارومیه به شهادت رسید+ بیانیه سپاه
بسیجی مجروح در اغتشاشات ارومیه به شهادت رسید+ بیانیه سپاه
یکی از تحریککنندگان تخریب اموال عمومی در اغتشاشات کرمان بازداشت شد
تعدادی از عناصر خودفروخته و آشوبگر در زاهدان دستگیر شدند
ویدئو| پشتپرده اغتشاشات اخیر و تلاش تروریستها برای کشتهسازی
تعدادی از سردستههای اغتشاشگران در کرج دستگیر شدند
واکنش ستاد کل نیروهای مسلح به اغتشاشات اخیر| اجازه نمیدهیم امنیت و آرامش ملت خدشهدار شود
وزارت اطلاعات: حضور در تجمعات غیرقانونی موجب تعقیب قضایی میشود
بیانیه ارتش در واکنش به اغتشاشات اخیر| ارتش آمادگی مقابله با توطئههای گوناگون دشمنان را دارد
واکنش توییتری کاربران به هتک حرمت و آتش زدن پرچم کشورمان در اغتشاشات شب گذشته
دادستان مرکز خراسان رضوی: آمار دقیق دستگیرشدگان در مشهد و خسارات اغتشاشات در حال جمعبندی است
آتش زدن یک مسجد توسط آشوبگران در مشهد
۷۳۹ اغتشاشگر در گیلان دستگیر شدند| شناسایی کامل لیدر اغتشاشات+ جزئیات انهدام یک تیم خرابکاری
درباره شهید رسول دوست محمدی، مدافع حریم اهل بیت (ع) | رسالت «رسول»
عوامل تعرض به یک مسجد در رباط کریم دستگیر شدند
لحظه دستگیری لیدرهای اغتشاشات پلخواجو اصفهان + فیلم
لیدرهای اغتشاشات اخیر در زنجان بازداشت شدند
بسیجی مجروح در اغتشاشات ارومیه به شهادت رسید+ بیانیه سپاه
تعدادی از سردستههای اغتشاشگران در کرج دستگیر شدند
حضوروحدت آفرین در تشییع شهدای دفاع مقدس و مدافع امنیت
ردپای سفارتخانهها و سرویسهای خارجی در مسائل اخیر تهران
لحظه دستگیری لیدرهای اغتشاشات پلخواجو اصفهان + فیلم
41 کشته و تخریب گسترده اموال عمومی در اغتشاشات
خبرنگار الجزیره: عجله کنید؛ همه در راه ایران هستند
روغن ریخته سلبریتیها نذر امامزاده!
جهت یادآوری به فرح و ربع الپهلوی!
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
زائرینِ پیاده
زائرینِ پیاده - سویِ مشهد روانند
بهرِ مولا رضاجان - جملگی نوحه خوانند
جمله گویند از جان - یارضا یارضا جان
یارضا یارضا جان - یارضا یارضا جان
زِ اصفهان و زِ شیراز - وَ از قم و یزد و کرمان
ساری و رشت و اهواز - زابل و تفت و گرگان
جمله گویند از جان - یارضا یارضا جان
یارضا یارضا جان - یارضا یارضا جان
آبله بر کفِ پا - مهرِ حق هست بر دل
خسته یِ راه امّا - عشقِ دیدار است حاصل
جمله گویند از جان - یارضا یارضا جان
یارضا یارضا جان - یارضا یارضا جان
گر چه باشند خسته - لیک شوقِ زیارت
باقری بهرِ آنان - بهتر از هر عبادت
جمله گویند از جان - یارضا یارضا جان
یارضا یارضا جان - یارضا یارضا جان
سروده شده آخرصفر مهر سال 1401
ما پياده ميرويم به حرم امام رضا
ما پياده ميرويم به حرم امام رضا***كه شفاعت بكند امام رضا روزجزا
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
كوه دشت و ميكنيم طي به اميدكرمش***ميرويم ازراه دوري به طواف حرمش
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
عاشق امام رضا با پا نه كه باسرميره***به اميد كرمش دشت وكوه وكمر ميره
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
زائرپياده وقتي ميرسه به حرمش***براي دين خدائي ميشه ثابت قدمش
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
ميره توي حرم وميگه سلام آقا رضا***السلام اي آقا جون اي شفيع روزجزا
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
ميبوسه پنجره رومي اُفته روي قدمش***رازدلهاشوميگه با آقا توي حرمش
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
با آقا ميگه آقا ازراه دوري اومدم***به اميدكرمت با يك غروري اومدم
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
اومدم كه دردم و دوا كني اي آقا جون***اومدم حاجتم وروا كني اي آقا جون
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
اومدم پيش خدا توبكني شفاعتم***اومدم كه ازكرم روا كني توحاجتم
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
باقري خادم تو نوكرزائرين تو***توبهشت ميخواد بشه جزء مجاورين تو
آقاجون امام رضا آقا جون امام رضا
زائرین پیاده امام رضا علیه السلام وایستگاههای صلواتی
ایستگاه صلواتی که پذیرای شماست
بهر چای و استراحت این مکان جای شماست
خادمینِ صلواتی شب و روز آماده
بهر نیرویِ شما گرم غذاهای شماست
خادمین صلواتی همه در خدمتِ تان
اندر اینجا همگی واله و شیدای شماست
این شما پای پیاده همه رو سویِ امام
این علاقه به امام است که به دلهای شماست
این همه موکب و خادم همه در خدمت تان
سرمه دیده یِ شان خاک قدمهای شماست
این شما پای پیاده ز رهِ دور و دراز
شوق دیدار رضا جمله سرا پای شماست
این شما پای پیاده سوی مشهد شب و روز
یا رضا رضا رضا هست که به لبهای شماست
جملگی شاد و غزلخوان بسوی مشهد و طوس
یا علی مو سی الرّضا شعر و غزلهای شماست
این شما پای پیاده زشمال و زجنوب
جمله راههای خراسان زیر پاهای شماست
این شما نوحه کنان سویِ خراسان شب و روز
بلبلان گرد شما مست ز غوغای شماست
جملگیتان بسلامت سوی مشهد بروید
بارگاه رضوی مسکن و ماوایِ شماست
باقری بهر شما ها این چکامه بسرود
صله اینست که مشمول دعاهای شماست
همراه زائرین پياده به مشهدالرضا(ع( شعری از سیدمحمدباقری پور
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/zaerinepayadeemamreza.htm
کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی ( 4 مهر 1401 )
تشكيل جلسه سازمان كنفرانس اسلامي در مورد جنگ ايران و عراق (1359 ش)
سازمان كنفرانس اسلامي از نخستين روزهاي جنگ ايران و عراق وارد صحنه شد. وزراي خارجه كشورهاي عضو سازمان كه براي شركت در اجلاس سالانه مجمع عمومي در نيويورك بودند در تاريخ چهارم مهر 1359، به منظور بررسي جنگ ايران و عراق تشكيل جلسه دادند. برگزاري اين جلسه به پيشنهاد نمايندگان اندونزي و ...
اعتراض مردم تهران نسبت به كمبود نان و ارزاق عمومي (1304 ش)
در اواخر تابستان 1304، به علت كمبود گندم و آرد، ميزان دريافت آرد نانواييهاي تهران از سهميه معين شده كمتر شد و تهيه نان در شهر با سختي روبرو گرديد. ادامه اين مشكل، موجب نارضايتي مردم از دولت شد. همزمان با گسترش دايره نارضايتي مردم، مأموران نظميه نيز با تحريك احساسات مردم و ايجاد ناامني ...
اشغال بُستان توسط اشغالگران بعثي در روزهاي آغازين جنگ (1359 ش)
هجوم نيروهاي عراقي به خوزستان بعد از 31 شهريور 1359 از محورها و معابر متعدد و با به کارگيري نيروهاي زرهي و مکانيزه مجهز ، باعث تصرف بخش هاي وسيعي از استان زرخيز خوزستان شد ؛ به طوري که دشمن تا چند کيلومتري دزفول و اهواز پيشروي کرد.دشمن متجاوز در اوائل جنگ تحميلي از طريق تنگ چزابه ...
درگذشت استاد "رضا مافي" خطاط صاحب سبك و نقاش برجسته معاصر (1361 ش)
استاد رضا مافي در سال 1322 ش در مشهد به دنيا آمد. از كودكي به هنر گرايش داشت. اولين استاد وي در زمينه هنر خطاطي، استاد اعتضادي بود كه در آن زمان، كتب خطي موزه آستان قدس رضوي را مرمت ميكرد. بعدها نزد استاد حسين ميرخاني در تهران شاگردي نمود و از شيوه ميرزا غلامرضا اصفهاني هنرمند قرن ...
تأسيس بندر و منطقه آزاد تجاري در جزيره كيش (1365 ش)
جزيره كيش در زمان حكومت ستمشاهي به عنوان مركزي توريستي و تفريحي مورد استفاده قرار ميگرفت. پس از پيروزي انقلاب، تأسيسات سياحتي - اقتصادي اين منطقه براي عموم گشايش يافت، تا اين كه طرح ايجاد بندر آزاد در اين جزيره كه قبلاً توسط دولت به تصويب رسيده بود، از طريق رسانههاي گروهي اعلام ...
درگذشت استاد "عبدالكريم روشن تهراني" عارف معاصر (1371 ش)
حاج ميرزا عبدالكريم روشن تهراني عارف و استاد برجسته معاصر، در سال 1282 ش در تهران به دنيا آمد. اشتياق تفحّص در مباني عرفان و فلسفه، او را به سوي فراگيري علوم اسلامي كشاند. وي در اين زمينه از استادان بنام عصر خود، دانش آموخت و پس از چندي، خود، در رديف استادان برجسته عرفان قرار گرفت. ...
امضاي پيمان منع آزمايش های هسته اي توسط ايران (1375 ش)
در سال 1375 ،معاهده CTBT يا معاهده منع آزمايشات هستهاي به امضاء دستگاه ديپلماسي كشور ميرسد
شهادت شهيد احمد دميرچی (1357ش)
شهيد احمد دميرچي در سال ۱۳۳۲ش در تهران متولد شد. او دوران کودکي را در کانون پرمهر خانواده طي کرد و از تربيت اسلامي بهرهمند شد. سپس تا سال ششم ابتدايي درس خواند اما بروز برخي مشکلات او را از ادامه تحصيل بازداشت. احمد پس از آن، حرفه ساخت کانال کولر را بهعنوان شغل خويش انتخاب کرد. ...
شهادت شهيد محمدباقر منصوری (1371ش)
شهرستان بيجار از استان کردستان در سال ۱۳۴۳ش شاهد ولادت کودکي بهنام محمدباقر بود: شهيد محمدباقر منصوري. او روزهاي زيباي کودکياش را در کنار خانواده سپري کرد. سال ۱۳۴۹ش آموختن را آغاز نمود و تا پايان سال دوم مقطع راهنمايي درس خواند. ۱۵ ساله بود (سال ۱۳۵۸ش) که به عضويت افتخاري مرکز ...
درگذشت «هما روستا» بازیگر پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون ( 1394 ش)
«هما روستا»، 4 مهرماه 1323 متولد شد. او که بازیگری و کارگردانی تئاترهای مختلفی را در کارنامهاش داشت، همسر مرحوم «حمید سمندریان»، کارگردان نامدار تئاتر ایران بود. استاد سمندریان نیز سال 1391 از دنیا رفت. خانم هما روستا در کارنامه هنری خود ایفای نقش در نمایشهایی همچون "باغ آلبالو" ...
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری ( 29 صفر 1444 )
• درگذشت"ابوعبداللَّه محمد بن جابر بن سنان" رياضيدان بزرگ مسلمان (317 ق)
ابو عبداللَّه محمد بن جابر بن سنان بتاني از مشاهير و اكابر حكماي اسلام و منجم، اختر شناس و رياضي دان بود و در هندسه و رياضيات و هيئت سرآمد روزگار خود به شمار ميرفت. وي در مصر به دنيا آمد و بيش از چهل سال به رَصَد افلاك و نجوم اشتغال داشت. او زمان دقيق سال خورشيدي را معين نمود و كتب ...
• درگذشت محقق و عالم آگاه "ملاحسينعلي تويسركاني" (1286 ق)
ملاحسينعلي تويسركاني دانشمندي آگاه و اهل تحقيق و مطالعه بود و در علومي چون فقه و اصول فقه، اطلاعات و دانش بسياري داشت. تويسركاني سالهاي بسياري را به تدريس پرداخت و دانش خود را در اختيار دانش پژوهان قرار داد. از مهمترين كتابهاي ملاحسينعلي تويسركاني ميتوان به كشف الاسرار در فقه ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی ( 26 سپتامبر 2022 )
• تولد "توماس اِلْيُوت" نويسنده و اديب معروف انگليسي (1888م) (ر.ك: 5 ژانويه)
تی. اِس. اِلیوت با نام کامل توماس استرنز الیوت (به انگلیسی: Thomas Stearns Eliot) (۲۶ سپتامبر ۱۸۸۸ - ۴ ژانویه ۱۹۶۵) شاعر، نمایشنامهنویس، منتقد ادبی و ویراستار آمریکایی-بریتانیایی بود. او با آثاری چون «سرزمین هرز»(۱۹۲۲) و «چهار کوارتت»(۱۹۴۳)، رهبر جنبش نوسازی شعر و شاعری به ...
• تأسيس اولين كليساي مسيحي به فرمان "كُنْسْتانْتين" امپراتور روم در اورشليم (330م)
كُنْسْتانتين (قُسطَنْطين) كبير، امپراتور روم در نيمه اول قرن چهارم ميلادي حكومت را در اختيار داشت. يكي از اقدامات وي صدور فرمان ميلان بود. بر اساس اين فرمان، مسيحيان در انجام عبادات خود آزادي يافتند و دين مسيحيت در سراسر روم رسميت يافت. در ادامه دلبستگي به دين مسيح(ع)، كنستانتين در ...
• آغاز سلطنت "خسرو پرويز" پادشاه معروف سلسله ساساني (590م)
خسرو پرويز پادشاه ساساني يكي از معروفترين پادشاهان اين سلسله به شمار ميرفت و دوران حكومت وي با بعثت پيامبر اسلام(ص) همزمان بود. خسرو بعد از مرگ هرمز چهارم، در بيست و ششم سپتامبر 590م به سلطنت نشست و البته براي دستيابي به تخت و تاج شاهي، با واگذاري ارمنستان به روم، از حمايت امپراتور ...
• اختراع زبان بينالمللي "اسپرانتو" توسط "لودويك زامنهوف" لغت شناس روسي (1887م)
اسپرانْتو، زباني بين المللي است كه در 26 سپتامبر 1887م به وسيله جزوهاي با نام "يك زبان جهاني" كه مؤلف آن، امضاي مستعار اِسْپِرانْتو را براي خود انتخاب كرده بود، معرفي گرديد. اين اسم مستعار كه در زبان جديد به معني اميد است را يك پزشك لهستاني به نام لوْدويك زامِنْهوف انتخاب كرده بود ...
• تولد "مارتين هايْدْگِر" فيلسوف برجسته آلماني (1889م)
مارتين هايْدِگِر، نظريهپرداز معروف آلماني در 26 سپتامبر 1889م در شهرِ بادن آلمان به دنيا آمد. وي پس از طي دروس مقدماتي و متوسطه، به تحصيل در رشته فلسفه پرداخت و سپس به تدريس فلسفه روي آورد. هايدِگِر پس از مدتي به رياست دانشگاه فرايْبورْگْ آلمان دست يافت و به تمجيد از آدولف هيتلر، ...
• روز استقلال "زلاندنو" از استعمار انگلستان (1907م)
جزاير زلاندنو در سال 1642م توسط آبِل تاسْمان، كاشف معروف هلندي كشف و بعداً جزو مستعمرات انگلستان در اقيانوسيه شد. در سال 1840م، بوميان اين سرزمين حكومت انگلستان رابه رسميت شناختند، ولي اين توافق ديري نپاييد و به جنگ ميان بوميان و اشغالگران انجاميد. درقرن نوزدهم ميلادي مهاجرت وسيع ...
• آغاز نخست وزيري "احمد بن بلا" در الجزاير پس از استقلال اين كشور (1962م)
احمدبن بلا، سياستمدار معروف الجزايري، در سال 1916 در شهري در نزديك مرز الجزاير با مراكش به دنيا آمد. وي پس از پايان جنگ جهاني دوم به يك سازمان سياسي موسوم به جنبش آزاديهاي دموكراتيك پيوست اما بعدها اين سازمان را رها كرد تا خود سازماندهي سياسي نويني را به وجود آورد. بنبلا در سال ...
• درگذشت "جورج سانْتايانا" فيلسوف و نويسنده معروف اسپانيايي (1952م) (ر.ك: 16 دسامبر)
خورخه اگوستین نیوکلاس روئیز د سانتایا ای بوراس (به اسپانیایی: Jorge Agustín Nicolás Ruiz de Santayana y Borrás) معروف به جرج سانتایانا (به اسپانیایی: George Santayana) (زادهٔ ۱۶ دسامبر ۱۸۶۳ در مادرید، اسپانیا - درگذشتهٔ ۲۶ سپتامبر ۱۹۵۲ در رم، ایتالیا) فیلسوف، شاعر و رماننویس اسپانیایی ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای میلادی
ادامه مطلب را ببينيد
انتخاب شهيد مهندس "محمدجواد تندگويان" به وزارت نفت دولت شهيد رجايي (3مهر1359 ش)
با انتخاب شهيد رجايي به نخست وزيري و معرفي كابينه به مجلس در مرداد 1359، برخي از وزارتخانه ها از جمله وزارت نفت بدون وزير باقي ماند. در دوم مهر آن سال از سوي شهيد رجايي، مهندس محمد جواد تندگويان براي وزارت نفت معرفي شد. نخست وزير در معرفي ايشان به مجلس، از فعاليتهاي تخصصي وي در صنعت نفت ياد كرد و از مهار گاز يكي از چاهها كه در مطبوعات خارجي نيز انعكاس يافت به عنوان بخشي از تواناييهاي ايشان نام برد. پس از سخنان موافق و مخالف، مهندس تندگويان با اكثريت قاطع آرا به عنوان وزير نفت دولت شهيد رجايي از مجلس رأي اعتماد گرفت. سرانجام چهل روز بعد در 12 آبان 1359 در جريان بازديد از مناطق نفتي خوزستان به همراه جمعي ديگر به اسارت نيروهاي متجاوز عراقي درآمد تا اين كه پس از تحمل شكنجههاي بسيار و شهادت ايشان، جنازه شهيد تندگويان در سال 1370 به ايران منتقل شد و در بهشت زهرا مدفون گرديد.
محمدجواد تندگویان - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
زندگینامه شهید محمدجواد تندگویان - آسمونی
شهید تندگویان - تاریخ ایرانی
زندگی نامه شهید محمد جواد تندگویان - نفت نیوز
مروری بر خاطرات وزیر شهید جوان محمد جواد تندگویان - وزارت نفت
شهید محمد جواد تندگویان | شخصیت نگار
وزير نفت شهيد رجايي چگونه به شهادت رسيد؟
نحوه شناسایی پیکر شهيد تندگويان - باشگاه خبرنگاران جوان
فیلم / معارفه شهيد محمد جواد تندگویان در مجلس
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی ( 3 مهر 1401 )
رحلت فقيه بزرگ آيت اللَّه "ميرزا ابوالقاسم كبير قمي" (1313 ش)
آيتاللَّه شيخ ابوالقاسم كبير قمي در سال 1262 ش (1280 ق) متولد گرديد و پس از طي مقدمات و سطوح در قم، از وجود آيات عظام: ميرزا خليل تهراني نجفي، آخوند ملامحمد كاظم خراساني و سيدمحمد كاظم يزدي در نجف و ميرزا محمد حسن آشتياني در تهران بهرههاي وافر يافت. آيتاللَّه قمي پس از آن، از ...
درگذشت "غمام همداني" شاعر معاصر ايراني (1321 ش)
محمد يوسفزاده معروف به غَمام همداني در سال 1253 ش در نجف اشرف به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتي را تا سيزده سالگي در آن شهر گذرانيد. وي سپس به ايران آمد و در همدان، ادبيات فارسي و عربي و فقه را از استادان آن ديار فراگرفت. غمام همداني در منطق، فلسفه اسلامي و ادبيات به ويژه شعر فارسي و ...
اعتصاب كاركنان مخابرات تهران و كشت و صنعت شوشتر در اعتراض به رژيم پهلوي (1357 ش)
انتخاب شهيد مهندس "محمدجواد تندگويان" به وزارت نفت دولت شهيد رجايي (1359 ش)
با انتخاب شهيد رجايي به نخست وزيري و معرفي كابينه به مجلس در مرداد 1359، برخي از وزارتخانهها از جمله وزارت نفت بدون وزير باقي ماند. در دوم مهر آن سال از سوي شهيد رجايي، مهندس محمد جواد تندگويان براي وزارت نفت معرفي شد. نخست وزير در معرفي ايشان به مجلس، از فعاليتهاي تخصصي وي در ...
سفر هيئت ايراني به نيويورك براي انجام مذاكرات سه جانبه پس از پايان جنگ (1367 ش)
به درخواست دبير كل سازمان ملل متحد و به منظور ادامه مذاكرات در نيويورك، هيئت بلندپايه جمهوري اسلامي ايران به سرپرستي وزير وقت امور خارجه، در تاريخ سوم مهر 1367 عازم مقر سازمان ملل شد. اين هيئت به مدت دو هفته، علاوه بر شركت در مذاكرات سه جانبه وزاري خارجه ايران، عراق و دبير كل، از ...
شهادت شهيد احمد رجب خيشگر (1359ش)
شهيد احمد رجب خيشگر در يکي ار روزهاي زيباي سال ۱۳۳۹ش، در جمع مهربان و صميمي خانوادهاي متدين در شهر دزفول، چشم به جهان هستي گشود. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت به پايان رساند. در سالهاي اوجگيري مبارزات ملت ايران براي به پيروزي رساندن انقلاب اسلامي، به صف قيام مردمي پيوست ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی ( 25 سپتامبر 2022 )
• تولد "ژان فيليپ رامو" موسيقيدان معروف فرانسوي (1683م)
ژان فيليپ رامو، آهنگساز و موسيقيدان فرانسوي در 25 سپتامبر 1683م در فرانسه به دنيا آمد. وي از كودكي علاقه فراواني به نواختن آهنگ داشت و به زودي در اين عرصه پيشرفت كرد به طوري كه در هفت سالگي به درجه درخشاني در اين هنر رسيد. رامو از همان زمان به عنوان نوازنده ويولُن به ...
• مرگ "راجر بيكُن" فيلسوف، شيميدان، نويسنده و كشيش انگليسي (1294م)
راجر بيكُن، فيلسوف و مدرس معروف انگليسي در 11 آوريل سال 1214م در انگلستان به دنيا آمد. او سپس در دانشگاههاي آكْسْفورد انگلستان و پاريس به تحصيل و سپس تدريس پرداخت. بيكن از آن پس به عنوان كشيش به خدمت مشغول گرديد. او در اين زمان در زمينه علم كيميا مطالعاتي نمود و دريافت كه چگونه ميتوان ...
• كشف اقيانوس كبير توسط دريانوردان اسپانيايي (1513م)
اقيانوس آرام يا كبير در ابتدا در 25 سپتامبر 1513م توسط واسكو بالبوآ دريانورد اسپانيايي كشف شد ولي اين كشف تنها در سواحل پاناما و غرب اين اقيانوس صورت گرفت. هرچند قبل از وي مردماني از چين و ژاپن و ديگران در پهنههاي وسيعي از اقيانوس آرام دريانوردي كرده بودند ولي شناسايي بعدي آن در ...
• تولد "ويليام فاكنر" اديب و نويسنده برجسته امريكايي(1897م)
ويليام فالْكنرْ، رماننويس امريكايي در 25 سپتامبر 1897م در ايالت ميسيسيپي امريكا به دنيا آمد. وي در مدرسه، شاگرد متوسطي بود، اما به خواندن آثار نويسندگان شوق فراوان نشان ميداد. ولي تحصيلات خود را در سطوح بالا ادامه نداد و براي امرار معاش به شغلهاي گوناگون پرداخت. با اين وجود، ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای میلادی
ادامه مطلب را ببينيد
راهنمای سفر به مشهد گردشگری مذهبی
بدون شک خیلی از ما با شنیدن اسم مشهد، اولین چیزی که در ذهنمان مجسم می شود خاطره آخرین سفر به مشهد و زیارت حرم مطهر امام رضا(ع) است و یا اشتیاق بی اندازه برای سفر به این شهر می باشد.
اگر شما جزو کسانی هستید که میخواهید یک سفر جدید و متفاوت به مشهد داشته باشید، بهتر است بعد از اینکه خیال تان از بابت رزرو هتل مشهد و یا اجاره سوییت در مشهد راحت شد کمی بیشتر با دیدنی های این شهر آشنا شوید. در این مقاله اطلاعات بیشتر را در مورد مکانهای مذهبی مشهد مشاهده کنید.
بیشتر بخوانید : بهترین هتلهای مشهد
اماکن مذهبی مشهد
حرم مطهر امام رضا (ع)
حرم امام رضا (ع) از اولین و مهمترین جاهای دیدنی مشهد است که پیکر مطهر هشتمین امام ما شیعیان در آن به خاک سپرده شده است. یکی از مهمترین بناهای تاریخی و مذهبی ایران به شمار می رود که سالانه بیش از 20 میلیون نفر از ایران و سایر کشورهای جهان برای زیارت آن رهسپار مشهد می شوند.
علاوه بر بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) حرم مطهر رضوی شامل مجموعه ای از آرامگاه های معروف، کتابخانه، موزه، مدرسه های تاریخی، ساعت های تاریخی و… است که می توانید زمان بیشتری را برای بازدید از این اماکن اختصاص دهید.
مسجد گوهرشاد
در بخش جنوبی حرم امام رضا (ع) مسجدی زیبا قرار دارد که به مسجد گوهرشاد معروف است. این مسجد جزو جاهای دیدنی مشهد نزدیک به حرم می باشد که به دستور گوهرشاد همسر شاهرخ در دوره ی تیموریان ساخته شد.
حرم مطهر امام رضا (ع) یکی از شش معماری-آرامگاهی ایران است که ارزش جهانی در بر دارد که در حقیقت در هر دوره تاریخی به رغم تحولات سیاسی، تغییرات و تکامل بنیادی و فضایی در کالبد آن به وجود آمده است. پس از آن که پیکر مطهر حضرت رضا(ع) در کاخ حمید بن قحطبه طائی در اراضی سناباد به خاک سپرده شد، این مکان مورد توجه مسلمین قرار گرفت. آنچه امروزه این جایگاه معنوی را مزین نموده، فضاهای معماری، رواقها، صحنهای متبرکه و تاسیسات عامالمنفعه علمیـ فرهنگی است که از دوران سامانیان تا عصر حاضر در آن ایجاد شده و به شکوهش افزوده است.
حرم مطهر امام رضا (ع)، مرقدی از جنس نور در مشهد مقدس : حرم مطهر امام رضا (ع) به لحاظ معماری و تزیینات یکی از جامعترین و باشکوهترین ابنیه جهان اسلام به شمار میرود که علاوه بر وجهه معنوی آراسته به بیشترین شیوههای هنری، از جمله انواع کاشیکاری، گچبری، اقلام سته خط در خوشنویسی، آیینهکاری، معرق چوب، منبت، حجاری، خاتم و… است که سلسلهوار فضاها، طرحها و رنگها را به نقطه کانونی آن یعنی بقعه حرم مطهر امام رضا (ع) یا مضجع شریف آن امام همام پیوند میدهد.
مطالب مرتبط
روستای عجیب دیزباد بالا، متمدن ترین روستای ایران! - روستای دیزباد بالا . روستایی که صد در صد مردم آن باسواد هستند و به همین دلیل آن را متمدنترین روستای ایران میدانند!
کاروانسرای فخر داوود، برجای مانده از دوران تیموریان در شرق ایران - کاروانسرای فخر داوود در استان خراسان رضوی یکی از قدیمیترین کاروانسراهای ایران است که در دوره تیموریان در میان راه ابرایشم بنا شد.
دره زیبای شمخال + تصاویر - دره شمخال در روستایی کوهپایه ای در شمال قوچان قرار دارد. اسم روستا ظاهراً از یک نوع تفنگ به نام شمخال گرفته شده است. اینجا همه چیز برق و جلای دیگری دارد پاها در خنکای آب جاری در میان صخره ها، لذتی وصف ناشدنی به وجود آدمی می دمد. این خنکا در اوج گرما عطش را فرو می نشاند و خستگی را از تن برون می کند، گویی آبشارها آهنگ زندگی را در گوش نجوا می کنند و صدای پای آب با صدای پای تو در هم می آمیزد نوای دل انگیزی را ساز می کند که در هیچ سازی نمی توان یافت.
راهنمای سفر به مشهد ( بخش اول) - راهنمای سفر به مشهد ( بخش دوم) - راهنمای سفر به مشهد ( بخش سوم)
راهنمای سفر به مشهد | مهمترین جاذبه های گردشگری مشهد که باید ...
8 مکان زیارتی مشهد و لیست کامل اماکن مذهبی مشهد به همراه ...
راهنمای کامل صحن های حرم امام رضا (ع) به همراه نقشه صحن ها و ...
چالیدره مشهد | یک روز پر هیجان و شاد در منطقه نمونه گردشگری چالیدره مشهد
لیست کامل پارکهای مشهد از پارک ملت تا کمپ طرق به همراه توضیحات ،آدرس و تصاویر
راهنمای سفر به مشهد، کامل ترین راهنما
راهنمای سفر به مشهد ؛ هرآنچه قبل از سفر باید بدانید !
ادامه مطلب را ببينيد
روضه شهادت امام حسن علیه السلام
زیارت امام حسن (ع) در روز دوشنبه
روز دوشنبه روز امام حسن و امام حسین علیهما السّلام است،در زیارت حضرت امام حسن علیه السّلام میگویى:
اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا ابْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا حَبِیبَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا صِفْوَةَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا أَمِینَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا حُجَّةَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا نُورَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا صِرَاطَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا بَیانَ حُكْمِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا نَاصِرَ دِینِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا السَّیدُ الزَّكِی اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا الْبَرُّ الْوَفِی اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا الْقَائِمُ الْأَمِینُ اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا الْعَالِمُ بِالتَّأْوِیلِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا الْهَادِی الْمَهْدِی اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا الطَّاهِرُ الزَّكِی اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا التَّقِی النَّقِی اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا الْحَقُّ الْحَقِیقُ اَلسَّلامُ عَلَیكَ أَیّهَا الشَّهِیدُ الصِّدِّیقُ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.
غرق احسان حسین و حسنم
غرق احسان حسین و حسنم - بر سر خوان حسین و حسنم
بلبل عشق مر ا نا م د هد - تا غز ل خو ا ن حسین و حسنم
هر نم ا شک مر ا ا و ج د هد - محو عرفان حسین و حسنم
فا ر غ ا ز عا لم سر گشتگی ا م - تا پر یشا ن حسین و حسنم
نان خو رسفر ه سبطین شد م - شکر مهمان حسین و حسنم
قِدمت عشق من امروزی نیست - نسل سلمان حسین و حسنم
هر د و غر بت ز د ه و مظلومند - دیده گریان حسین و حسنم
بنو یسید به ر و ی کفنم - ا ز غلا ما ن حسین و حسنم
زهرای اطهر نشسته بو د ، دید حسین دارد می آید ، بغض راه گلویش را گرفته (معمولاً اگر مادر ببیند بچه اش وارد خانه شود ناراحت بود می پرسد چرا گریانی ؟ که ترا اذیت کرده ؟) اشکهای چشمش را پاک کرد زهرای اطهر فرمود : میوة دلم حسینم چرا منقلبی ؟ چرا گریه می کنی ؟ عرضه داشت مادر : امروز من و برادرم حسن ، رفتیم برای زیارت جدمان پیغمبر ، پیغمبر تا ما را دید خوشحال شد ما را در آغوش گرفت ، ما را می بوسید و می بوئید . مرا روی یک زانو نشاند وبرادرم حسن را روی یک زانو ، گاهی دست به سر و روی من می کشید ، گاهی دست به سر و روی برادرم حسن ، گاهی منُ می بوسید گاهی حسن را می بوسید ، مادر فقط یک فرق بود، وقتی من می بوسید زیر گلوی من می بوسید مادرلبهایش را روی لبهای حسن می گذاشت .
گفت مادر : چرا زیر گلوی برادرم حسن را نبوسید ؟ فرمود : حسینم غصه نخور ، ناراحت نباش ، الان می رویم خدمت پیغمبر ، پیغمبر دید زهرا دارد میاد ، دست حسین گرفته ، قضیه را به بابایش گفت . یک وقت زهرا دید پیغمبر منقلب شد ، گریه کرد . فرمود : دخترم جبرئیل به من خبر داد حسن را با زهر مسموم می کنند از این رو من لبان او را که محل تماس با زهر می باشد بوسیدم .
زهرا جان با شمشیر سر حسین را از تن جدا می کنند لذا من گلوی او را که محل تماس شمشیر است بوسیدم. رحمت خدا بر این گریه ها ، اینجا پیغمبر زیر گلوی حسین بوسید اما کربلا ، زینب لبهایش را روی رگهای بریده برادر گذاشت ، همه صدا بزنید حسین
مهرت به کاینات برابر نمی شود
مهر ت به کا ینا ت بر ا بر نمی شو د - داغی زماتم تو فزونترنمی شود
ازداغ جانگدازتوای گوهروجود - سنگ است هردلی که مکدّرنمی شود
ظلمی که بر تو رفت زبیداد اهل ظلم - بر صفحه خیال مصوّر نمی شود
تنها جنازه تو شد آماج تیرکین - یک ره شد این جنایت و دیگر نمی شود
بی بهره از فروغ ولای تو یا حسن - مشمول این حدیث پیمبر نمی شود
فرموددیده ای که کند گریه برحسن - آن دیده کورواردمحشرنمی شود
د ا ر م ا مید بو سه قبر تو د ر بقیع- امّا چه می توان که میسرّ نمی شود
با این ستم که بر تو و بر مدفنت رسید - ویران چرا بنای ستمگر نمی شود
آن راچه دوستی است"موّید"که دیده اش - ازخون دل زداغ حسن،ترنمی شود
مروان به دستور معاویه – علیها اللعنه – در خطبه های نماز جمعه، نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و امام حسن (علیه السّلام) مجتبی سبّ و ناسزا می گفت: یک روز اسامه بن زید که یکی از اصحاب رسول خدا بود، در پای منبر مروان نشسته بود، این واقعه را دید و دشنام ها را شنید، طاقت نیاورده با چشم گریان به در خانه ی امام حسین (علیه السّلام) رفته و عرض کرد: الان مسجد بودم که مروان به منبر رفت در حضور برادرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) ناسزا گفت. لمّا سمع الامام امتلات عیناه بالدم (چشم های حضرت مانند دو کاسه ی خون شد) شمشیر را از غلاف کشیده با پای برهنه دوان دوان به سمت مسجد حرکت کرد. نگهبانان و غلامان مروان هنگامی که حالت امام حسین (علیه السّلام) را دیدند: (کالاسد الهجوم و القضاء المحتوم) مانند شیری که می آید، بر خود ترسیدند، آن حضرت وارد مسجد شد، مروان را از گریبانش گرفته و از منبر پایین کشید، عمامه ی او را به گردنش پیچید و نزدیک بود، روح از بدنش بیرون رود. سپس مروان رو کرد به امام حسن (علیه السّلام) گفت: یا ابا محمد! یا حسن بن علی ! ترا به عصمت مادرت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به فریاد من برس و مرا از دست برادرت حسین (علیه السّلام) نجات بده. امام مجتبی تا نام مادر را شنید از جا برخاست به نزد برادر آمده، فرمودند: برادر به جان من دست از مروان بردار. امام حسن (علیه السّلام) فرمودند: مرا به عصمت مادر قسم داد مگر ما قرار نگذاشته بودیم هر که ما را به عصمت زهرا (سلام الله علیها) قسم بدهد هر حاجتی که داشته باشد برآورده می شود. امام حسین (علیه السّلام) دست از مروان برداشت و او را به خاطر قسمی که به مادرش داده بودرها کردند. (ریاض القدس، ج 1، ص 20 منبع:كتاب گلواژه های روضه)
عالم از فیض تو می گردد گلستان یا حسن
عالم از فیض تومی گردد گلستان یا حسن - خار را فیض توسازدلاله باران یاحسن
تو کر یم ا هل بیتی ا ی کر یم ا هل بیت - خلق عا لم بر درت محتاج احسان یا حسن
دشمنت کزدشمنی درپیش رودشنام داد - شدخجل ازجودت ای دریای غفران یا حسن
خا ک گیرد حا ئر ت با گرد ر ا ه ز ا ئر ت - درد بی درمان عالم راست درمان یاحسن
گرشو م بهر گد ا یی سا کن با ب ا لبقیع - می فر و شم نا ز بر ملک سلیمان یا حسن
دوست دارم چون چراغ لاله سوزم دربقیع - آب گردم شمع سان درآن بیابان یا حسن
دوست دارم روی بگذارم به روی تربتت - گرچه مانع می شود خصم تو از آن یا حسن
گفت پیغمبرکه هرچشمی بگریددرغمت - نیست در روز جزا آن چشم گریان یا حسن
(پیغمبرفرمود : هرچشمی كه برحسنم گریه كندروزقیامت گریان نمیشود)
مصطفی در کو د کی بو سید لبها ی ترا - رازها در سینه ات می دید پنهان یا حسن
هر کسی ا ز د شمنا ن آ ز ا ر بیند لیک تو - دیده ای ا ز دوستان رنج فراوان یاحسن
گرچه عمری با جفا ی همرهانت ساختی - سوختی هرروز چون شمع شبستان یا حسن
روزوشب خون شددلت تا همسرت شدقاتلت - ریخت درکامت شراراززهرسوزان یا حسن
آنچه تو ا ز یا ر د ید ی دشمن از دشمن ندید - ای غریب خانه ، ای مظلوم دوران یا حسن
از همین جا دلها مون را روانه مدینه کنیم ، ناله بزنیم برای غریب مدینه ، درسته علی اوّل مظلوم عالم است ،اما دل علی خوش بود همدمی مثل زهرا داشته ، تا چشمش به زهرا می افتاد غم های دلش برطرف می شد ، اما بمیرم برات امام حسن ، هر وقت می آمد خانه قاتلش روبرویش بود . آری همان دشمن خانگی عاقبت مسمومش كرد. تا زهر اثر کرد فرمود: بروید خواهرم زینب را خبر کنید ، زینب آمد تا حال برادر دید ،دوید در خانه ابی عبدالله ، حسین جان بیا ، عباسم بیا ، همه آمدند کنار بستر امام حسن . نمی دانم اینجا به زینب خیلی سخت گذشت یا آن ساعت که آمد گودی قتلگاه شمشیر شکسته ها را کنار زد ،نیزه شکسته ها را کنار زد لبهایش را بر آن رگهای بریده گذاشت همه بگوییم یا حسین .
صَلَّی اللهُ عَلَیكَ یا مولای یا حسن بن علی
کنید عالمیان گریه در عزای حسن
کنید عالمیان گریه در عزای حسن - که شد بلند به ماتم ز نو لوای حسن
اگر گذشت محر م رسید ما ه صفر - حسینیا ن بخر و شید د ر عزای حسن
پی تسلّی ز هر ا خو ش آ نکه می گرید - گهی بر ا ی حسین و گهی برای حسن
غمی که داشت دردل غمگین شرحش را - زمن مجوکه حسن داند وخدای حسن
بحال ا و بنگر ، جو ر چر خ و طغیا نش - که بعد قتل ، عد و کر د تیر با ر ا نش
دانشمند توانا شهید حاج شیخ احمد كافى رضوان اللّه تعالى علیه فرمود یكى از منبرى هاى مهم تهران مرحوم حاج شیخ على اكبر ترك بود خیلى منبر خوبى بود او دو خوبى داشت یكى آدم رشید بود دوم آدم متدینى بود، عالى بود، حاج شیخ على اكبر تبریزى آن سال كه من نجف بودم ایام فاطمیه عراق مى آمد فاطمیه اول را كربلا منبر مى رفت فاطمیه دوم نجف، من از خودش شنیدم.
مرحوم حاج شیخ على اكبر تبریزى مى گفت: من جوان بودم تبریز منبر مى رفتم ماه رمضان تا شب بیست و هفتم ماه رمضان پیش نیآمد ما شبى نامى از آقا امام حسین ع ببریم غرضى هم نداشتم زمینه حرف جور نشد منبراست گفت همان شب بیست و هفتم رفتم خانه خوابیدم در عالم رؤ یا مشرف شدم محضر مقدس بى بى فاطمه سلام اللّه علیها سلام كردم حضرت كِدرانه جوابم داد. گفتم بى بى جان من از آن نوكرهاى بى ادب نیستم اسائه ادبى خیال نمى كنم از من سر زده باشد كه از من كدر شده باشید. چرا این طور جواب مرا مى دهید؟ حضرت فرمود: حاج شیخ مگر حسن پسر من نیست ؟ فهمیدم كار از كجا آب خورده چرا یادى از حسنم نمى كنى ؟ حسنم غریب است حسنم مظلوم است. قربان غربتت بروم آقا ، چقدر آزار و اذیت کردند فرزندان فاطمه را ، بعد باباش علی ، دوم مظلوم عالم است امام حسن ، بعد شهادت هم بدن مطهرش را تیر باران کردند بدن امام حسن را در بقیع دفن کردند امام حسین کنار قبر برادر نشستند اما برادران دیگر آمدند زیر بغلهای حسین را گرفتند ا کنار قبر برادر جداساختند . اما آی دلهای آماده ، کنار نهر علقمه ، کنار بدن عباس حسین تنها بود ، کسی نبود زیر بغلهایش را بگیرد ، دستها را به کمر گرفتند فرمودند : اَلانَ اِنکسَر ظَهری وَقَلَّت حیلَتی ...
شهى كه بود ز جانها لطیف تر بدنش
شهى كه بود ز جانها لطیف تر بدنش - شدى بسان زمرد ز زهر كینه تنش
امام دوم و سبط رسول و پو ر بتول - كه ذوالجلال بنامید از ازل حسنش
روا نبود كه آ بش بز هر آ لا یند - كسى كه فاطمه دادى زجان خو د لبنش
فلك بد ست حسن د ا د تا كه كا سه ز هر - بر یخته جگر پا ره پا ره در لنگش
چه حرفهاكه شنیداززبان دشمن ودوست - كه سخت تربدى اززخم نیزه بربدنش
زبسكه جام بلانوش كرد و صبر نمود - فزون زجد و پدر بود گوئیا محنش
كمان جو ر كشید ند بر جنا ز ه ا و - كه پا ره پا ره ز پیكا ن تیر شد كفنش
عقیده من این است هر کس که می خواهد روضه امام حسن(ع) بخواند، باید در ماه رمضان بخواند. چرا؟ چون امام حسن(ع) روزه بود. بارها مرتبه امام حسن(ع) را زهر دادند. هر دفعه می آمد به حرم پیغمبر(ص) متوسل می شد و خدا شفایش می داد. معاویه به تنگ آمد.به پادشاه روم نوشت: من یک دشمن سرسخت دارم. چند مرتبه تا حالا زهرش دادم،ولی کارگر نشده،می خواهم او را از پا در بیاورم. یک زهری برایم آماده کن تا از زندگی قطع امید کند و کشته شود. پادشاه روم زهری آماده کرد. و برای معاویه فرستاد. و پیغام داد: مبادا!این زهر را به یک خدا پرست و مومن و مسلمانی بدهی. معاویه با چند واسطه با زن امام حسن (ع) جعده تماس گرفت و این زن خبیثه و ملعونه را فریب داد. معاویه صد هزار درهم پول برای جعده فرستاد و پیغام داد: فقط این زهر را به شوهرت بده تا بخورد.ممکن است به من بگویی پول به من دادی اما شوهرم را از من گرفتی چه کنم؟ تو شوهرت را بکش من تو را برای پسرم،یزید می گیرم. این زن فریب خورد.آی بمیرم، امام حسن (ع) روزه بود. هوا بسیار گرم بود. این زن نا نجیب یک ظرف شیر مخلوط با عسل که در آن زهر ریخته بود برای آقا آورد. آقا تشنه اش بود،تا این شربت از گلوی آقا پایین رفت اثر زهر را احساس کرد. شاید داد زده و ناله می کرده است: آه جگرم! آه جگرم! شماها بیشترتان زن دارید. می دانید چه می گویم. هر مردی در زندگی هر دردی داشته باشد اول به زنش می گوید. آی بمیرم برایت امام حسن!که در خانه ات هم غریب بودی،زنت دشمنت بود. تا آب از گلویش پایین رفت عوض اینکه زنش جعده را صدا بزند صدا زد: کنیزها!بروید زینیم بگویید بیایید، خواهرم بیاید،این بلاکش دوران باید. بی بی را خبر کردند، آمد. صدا زد: حسنم! داداش چه شده؟ صدا زد: خواهرم!حالم منقلب است. برو زود حسینم راخبر کن بیاید. نمی دانم رفقا! هیچ وقت مریض شده اید تا ببینید خواهرتانچه می کند؟ آی آنهایی که خواهر دارید تا زنده است قدرش را بدانید.خواهر خوب نعمتی است. وقتی آدم مریض می شود خواهر می آید،جلوی چشم آدم چیزی نمی گوید، اما می رود در صحن حیاط هی پشت دستش می زند و می گوید: نمی دانم داداشم چه شده است. بروید زودتر طبیب بیاورید برادم ناراحت است. امشب چراغها را خاموش کنید. چرا؟ چون کنارقبر امام حسن(ع) تاریك است همه كنار بستر امام حسن (ع) آمدند. صدا زد: برادرم! چه شده داداش؟ فرمود: حسینم! هر چه به سرم آمد از همین کوزه بود. برادرم!به خدا قسم اگر بخواهم بگویم،چه کسی زهرم داد می توانم بگویم،اما رسوایش نمی کنم. چقدر این بچه های فاطمه(ع) آقا هستند. صدا زد : حسینم ! دلم می خواهد مرا به سوی قبر جدم پیغمبر (ص) ببری تا با او تجدید عهد کنم. آنگاه مرا به جانب قبر مادرم فاطمه(س) برگردان. سپس مرا به بقیع ببر و در آنجا دفن کن. راضی نیستم به اندازه یک حجامتی خونریزی شود. یک وقت سرش را بلند کرد حالش منقلب شد صدا زد: زینبم!برو برایم یک تشت بیار! آی غریب آقا! رفتند یک تشت آوردند. آقا سرش را میان تشت کرد،همه نگاه می کنند یک وقت پاره های جگرش را میان تشت دیدند. جنازه امام حسن(ع) را به طرف حرم پیغمبر(ص) آوردند. یک وقت عایشه دختر ابی بکرسوار بر استر آمد و جلوی جنازه را گرفت. گفت: نمی گذارم جنازه حسن را کنار قبر شوهرم،پیغمبر دفن کنید. گفت: پیغمبر(ص) شوهر من است،پیغمبر(ص) را در خانه اش دفن کردید و خانه پیغمبر(ص) مال من است. ابن عباس جلو آمد،صدا زد: آی عایشه!پیغمبر(ص) نُه تا زن داشت،این خانه را اگر هشت قسمت کنند یک قسمت آن خانه سهم نه زن می شود. چطور نمی گذاری؟ یک روز سوار شتر می شوی جنگ جمل را راه می اندازی و به جنگ علی (ع) می آیی. یک روز سوار قاطر می شوی جلوی جنازه حسن (ع) ا می گیری.اگر تو زنده بمانی سوار فیل هم می شوی.جنازه آقا را به سمت قبرستان بقیع حرکت دادند. آی بمیرم جنازه امام حسن (ع) را تیر باران کردند.
بر غربت من آسمانها گریه کرده
بر غربت من آسمانها گریه کرده - مرغ هوا ماهی دریا گریه کرده
خون شد د ل د هر ازغربت من - درکوچه دشمن،درخانه دشمن
آه ای مدینه تو بمان با کوچه هایت - با خاطرات قصه های مجتبایت
بنگر که جا نم بر لب رسیده - با ا شک و نا له ز ینب ر سید ه
درجام صبرم جرعه جرعه فتنه ها بود - صلحم برای خاطردین خدا بود
ای غم که عمر ی بو د ی کنا ر م - د یگر ا مید ما ند ن ندارم
عوض لا له و گل بر بد نت - چو به ی تیر نشسته به تنت
پیش چشمان حسین و عباس - خون بریزد زحجاب کفنت
بدن امام مجتبی را به طرف حرم پیغمبر حرکت دادند زینب منتظر بود .
مدینه چطور بدن برادر را تشییع کنند . هی از حجره بیرون میاد هی برمی گردد ، خواهر علاقه خاصی به برادر دارد . خدایا کی حسینم بر می گردد ، کی عباسم بر می گردد از تشییع جنازه حسن ، یک وقت نگاه کند ببیند عباس دارد میاد ، همین که زینب را دید صدای گریه عباس بلند شد ، گفت عباسم حق داری گریه کنی ، آخر داغ برادر دیدی . صدا زد ، زینبم درسته ، اما نبودی ببینی بدن برادر را تیر باران کردند . امام حسین چوبه های تیر را در می آورد ناله می کرد ، صدا می زد : غارت زده به کسی نمی گویند که مالش را بردند ، غارت زده منم که داغ برادری مثل تو را دیدم ، برادر دیگر بعد تو محاسنم را خضاب نمی کنم ، همه حرفها را اینجا زد اما یک حرف را گذاشت برای علقمه ، آنجا دید فرق عباس شکافته صدا زد : حالا دیگر کمرم شکست .
یا حسن ای شیر خدا را پسر
یا حسن ای شیرخدا راپسر - همچو نبی ازهمه کس خوب تر
ای یکمین فرد بنی فا طمه - سر و ر ذ ر یه ز هر ا همه
درره دین سخت ترین امتحان - بودهمان صلح توبادشمنان
دشمن ازاین صلح تورسوا شده - مشت عدوپیش همه واشده
دوست وَدشمن به توتهمت زدند - درحرمت دست به غارت زدند
با غم د ل سو ختی و سا ختی - پر چم د ین تا که بر ا فر ا ختی
ای پسرفاطمه روحی فداک - شدجگرت درره دین چاک چاک
قربان غربتت بروم آقا ، نامش غریب ، قبرش غریب ، تو خانه غریب ، در مسجد غریب ، در میان یارانش غریب ، پای منبر می نشست خطیب نا جوان مردانه تعریف ابوسفیان و معاویه می کرد جسارت به علی و فرزندان علی و فاطمه می کرد همه را امام حسن می شنید ، غربت از این بالاتر برای یک مرد می شود مگر، حتی در خانه محرم ندارد ، رحمت خدا بر این گریه هاتون ، آخر فاطمه خریدار اشک های شماست .
نقل می کنند: زائری از مدینه آمد مشهد ، حرم امام رضا ،دم در ایستاد .گفت : امام رضا در مدینه بودم به من گفتند امام رضا غریبه ، با هزار زحمت آمدم مشهد ، حالا می بینم حرم با صفایی داری ، این همه زائر، این همه خادم ، باز هم می گویند تو غریبی . آقا اگر می خواهی غریب ببینی پاشو بریم مدینه ، چهار تا قبر غریب نشانت بدهم . غریب امام مجتبی است حتی یک شمعی هم کنار قبرش روشن نیست .
آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا
آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا - تو که پرواز می کنی تو حرم امام رضا
من کبوتربقیع ام باتوخیلی فرق دارم - سرموبه جای گنبد روی خاکها میذارم
خو نه ی قشنگ تو کجا و ا ین خونه کجا - گنبد طلا کجا قبر ا ی ویرونه کجا
اونجاهرکی میپره طائرافلاکی میشه - اینجا هرکی میپره بال وپرش خاکی میشه
ا ند ر ا و نجا خا د ما با ز ا ئر ا مهر بو نن - اینجا زائرا رو از کنا ر قبر ا می رونن
تو که هر شب می سوزه چلچراغا دوروبرت - به امام رضابگوغریب تویی یا مادرت
***
مدینه موج اشک وآه دارد
مدینه مو ج ا شک و آ ه دارد - غم هجر رسو ل ا لله د ا ر د
مدینه در عزا بنشسته امشب - در شادی به مردم بسته امشب
مدینه شاهد داغی گران است - که سوگ خاتم پیغمبران است
ز دست خلق پریشان است زهرا - ز قطع وحی گریان است زهرا
حسن قبری ملا ل انگیز دارد - حسن صبری شهادت خیز دارد
سلام ما به قبر بی چراغش - قلو ب شیعیا ن سو ز د ز د ا غش
شب رحلت خاتم الانبیا ، شب شهادت میوه ی دلش امام حسن مجتبی است،امشب هم برای پیغمبر گریه کنیم، هم برای کریم اهل بیت،با پای دل برویم خانه امام مجتبی،کاش امشب مدینه بودیم کنار قبر ویرانش می نشستیم برای غربتش اشک می ریختیم .
(یاد امام ، شهدا،اموات فیض ببرند)مرد هر مشکلی دارد، هر گرفتاری برایش پیش بیاید به محرم خانه اش می گوید ، فدای غربتت یا امام مجتبی در خانه محرم نداشتی ، چه کرد زهر با بدن امام مجتبی ، یک مرتبه صدای ناله آقا بلند شد آه جگرم.
یک لحظه ریخت در طشت - یک عمرخون دل را
چو ن آ ب کو ز ه نو شید - فر ز ند پا ک ز هر ا
امام حسن آمد ، ابوالفضل آمد ،همه دور بستر امام حسن ، یک مرتبه دیدند زینب هی دست روی دست می زند می گوید : وای برادرم . من نمی دانم اینجا خیلی به زینب سخت گذشت وقتی در میان طشت خونابه جگر امام حسن را دید یا شام،در مجلس یزید ، وقتی نگاه کند ببیند سر بریده حسین میان طشت قرآن تلاوت می کند و ...
دردا که بعد فاطمه روز حسن رسید
دردا که بعد فاطمه روز حسن رسید - روز ملال و غصه و رنج و محن رسید
از ز هر همسرش جگرش پاره پاره شد - بس تیرها که لحظه دفنش به تن رسد
بعد از حسن به نیزه عیان شد سر حسین - بیش ازهزار زخم ورا بر بدن رسید
بر پیکری که بود پر از بوسه رسول - از گرد وخاک و نیزه شکسته کفن رسید
از جا مه ها ی یو سف کر ببلا فقط - بر ز ینب ستم ز د ه یک پیر هن رسید
پاداش آ ن نصا یح زیبا ا ز آن گروه - تیرش درون سینه، سنان بر دهن رسید
"میثم"بگوبه فاطمه زآن خیمه هاکه سوخت - یک کربلاشراره آتش به من رسید
مرثیه خو ا ن خا مس آ ل عبا منم - د ر خیمه ها ی سوخته ا ش سوخت دامنم
استاد حاج غلامرضا سازگار
مرحوم آقا سید علی اکبر تبریزی یکی از منبریهای معروف می گوید: یک ماه رمضان به تبریز رفتم. تا شب بیست و هفتم ماه رمضان پیش نیامد تا توسلی به امام حسن (ع)پیدا کنم. آن شب بعد از منبرم رفتم خانه خوابیدم. در عالم رویا بی بی فاطمه (ع) را دیدم. به حضرت زهرا (س) سلام کردم. دیدم حضرت زهرا (س) مکدرانه به من جواب داد. گفتم: بی بی جان! من از خودم خاطر جمع هستم، در نوکریم خیانت نکردم، صاف هستم. چرا من سلام می کنم و شما مکدرانه به من جواب می دهید؟ یک مرتبه خانم صدا زد: حاج شیخ! مگر حسن پسرم نیست؟ پیغمبر (ص) فرمود: هر چشمی که برای حسنم گریه کند فردای قیامت کور وارد محشر نمی شود. من می گویم: چرا این همه چراغانی کرده اید؟ به رفقا بگویید یکی از این چراغ ها را بردارند و به قبرستان بقیع،سر قبر امام حسن(ع) بروند. آی مدینه رفته ها! قبرش تاریک است. اسمش غریب است،خودش غریب است.
امام دوم و سبط رسول و پور بتول - که ذوالجلال بنامید از ازل حسنش
چه حرفهاکه شنیداززبان دشمن ودوست - که بودسخت تراززخم نیزه بربدنش .
ای خدا! امام حسن (ع) را زهرش دادند. بمیرم آقا روزه بود. زنش زهر را داخل شربت ریخته بود و برای آقا آورد. همین که امام حسن (ع)مقداری از آن شربت را خورد،همین که از گلویش پایین رفت، زهر بر بدن مبارک آقا اثر کرد. آقا!من برایت بمیرم که در خانه ات هم غریب بودی
از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
از تاب رفت وطشت طلب کردوناله کرد - و آن طشت رازخون جگر باغ لاله کرد
خونی که خورد درهمه عمر ازگلو بریخت - خود را تهی زخون دل چند ساله کرد
نبود عجب که خون جگر گر شدش بجام - عمریش روزگار همین در پیاله کرد
نتوان نو شت قصه د رد و مصیبتش - ور نه توان ز غصه هزاران رساله کرد
زینب د ر ید معجر و آ ه از جگر کشید - کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد
هر خواهری که بود روان کردسیل خون - هردختری که بود پریشان کُلاله کرد
یارب به اهلبیت ندانم چه سان گذشت - آن روزشدعیان که رسول ازجهان گذشت
وصال شیرازی
وصال شیرازی شعرهای زیادی دارند، در باب آقا اباعبدالله در عالم رویا صدیقه طاهره را دید، بی بی فرمود: همش برا حسین (علیه السّلام) شعر گفتی چرا برای حسنِ غریب من شعر نمی گی، وصال این چند خط را گفت: از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد - آن طشت را ز خون جگر پر ز لاله کرد - خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت - دل را تهی ز خون دل چند ساله کرد (منبع:كتاب گلواژه های روضه)
***
ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین
ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین - علت لطف خدا، یا حسن و یا حسین
تاکه خدایی شوم،کرب وبلایی شوم - می زنم ازدل صدا،یا حسن ویاحسین
بانی اشک دوچشم،رحمت جاری حق - آبروی چشم ها،یا حسن ویاحسین
قبله حا جا ت ما ، اوج عبادات ما - روح مناجات ما ، یا حسن و یا حسین
یکی بدون حرم، یکی بدون کفن - سرم فدای شما، یا حسن و یا حسین
هردوشهیدمادر، هردوغریب مادر - کشته یک ماجرا، یا حسن و یا حسین
حسن امام حسین،حسین اسیرحسن - هردوبه هم مبتلا،یا حسن ویاحسین
تاب و قرار زینب ، ذ کر فرار زینب - در وسط شعله ها ، یا حسن و یا حسین
بر غربت من آسمانها گریه کرده
بر غربت من آسمانها گریه کرده - مرغ هوا ماهی دریا گریه کرده
خون شد دل دهراز غربت من - درکوچه دشمن ، درخانه دشمن
آه ای مدینه توبمان باکوچه هایت - باخاطرات قصه های مجتبایت
بنگر که جا نم بر لب ر سید ه - با ا شک و نا له ز ینب ر سید ه
درجام صبرم جرعه جرعه فتنه هابود - صلحم برای خاطردین خدا بود
ای غم که عمر ی بو د ی کنا ر م - د یگر ا مید ما ند ن ند ا رم
ای پسر اول زهرا حسن
ای پسر ا و ل ز هر ا حسن - سیـد نا سیـد نا یا حسن
صورت تو سوره فرقان ونور - چشم بدازروی دل آرات دور
عفو خد ا شیفته یا ر بت - عا شق «العفو» نما ز شبت
وصف توممکن نبوَدبا سخن - تو حسنی توحسنی توحسن
طلعت زیبا ت شد ه با غ گل - ا ز ا ثـر بـو سه ختـم رسل
جای تو آغوش رسول خداست - مرکب تودوش رسول خداست
بهر تو ا ی مهر تو خیرالعمل - دوش محمّد شد ه «نعم الجمل»
تا تونهی پای به پشتش،رسول - مانده خم وسجده خودداده طول
آنکه دهد شهد به وحی از دولب - ازلب شیرین تـو نـوشدرطب
روی تو آیینه حسـن آفرین - یک حسن واین همه حسن؟آفرین!
چارم آن پنجی و د ر چشم من - پنـج تنـی پنـج تنـی پنج تن
جو د تو ا ز چشمه بی ابتداست - سفره تو مُلک و سیع خداست
ای همه بادشمن خودگشته دوست - خنـده تـوپاسخ دشنام اوست
خشم عدو تا به تو شدّت گرفت - مهر تو از خشم تو سبقت گرفت
هر که شرف از کرم آرد به کف - دست تو بخشیده کرم را شرف
نیست به وصف تو رسا صحبتم - غـرق شـد م در عـرق خجلتم
خالـق خـلقی و خـدا نیستی - فوق ملَک، فوق بـشر، کیستی؟
صبرتوشایسته ترین ابتلاست - صلح تویک نهضت کرب وبلاست
حیف که کشتند تو را دوستان - خـار ستـم در جـگرِ بوستان
شیر خد ا ر ا پسری یـا حسن - ا ز همه مظلومتری یـا حسن
ای تـو جگر پا ره یِ پا ره جگر - در بغـل مـا د ر و جـد و پدر
«جعده»ات ارچه دشمن جانی است - قاتـل تـو«مغیره»و«ثانی»است
قلب تو در کوچه شد ای جان پاک - چون سندِ باغ فدک چاک چاک
سـوز درون ا ز سخنت ریـخته - خـون دلـت از دهـنت ریـخته
آه تـو ا ز بـس شر ر ا فر و خته - زهر ز سو ز جگرت سوخته
نخل وجودت به تب و تاب شد - آب شد و آب شد و آب شد
حلم ز د ا غ تو زمینگیر شـد - لالـه تشییع تنـت ، تیـر شـد
آن همـه تیـر ا ی پسر فاطمه - رفـت فـرو در جگـر فاطمه
خارچوبربرگ گل یاس ریخت - خون دل ازدیده عباس ریخت
ای سند غر بت تـو قبـر تـو- صبر شد ه خو نْ جگر از صبر تو
اشک بد ه تا کـه نثـا ر ت کنم - گریه چو شمع شب تارت کنم
خـاک رهِ میثمتـان، «میثـمم» - باغمتان دردوجهان خرّمم
من جگر پاره ی زهرایم و پاره جگرم
من جگر پاره ی زهرایم و پاره جگرم - همه را یارم وخود از همه مظلومترم
خانـه ا م قتلگـه و یـا ر ستمگر قا تل - سوخته ا ز شر ر ز هر ، ز پا تا به سرم
عمرمن بودمحرّم، همه روز و همه شب - قاتل از زهر جفا کشت به ماه صفرم
لب فر و بستم و دیدم که اهانت میکرد - قاتـل مـادر مظلومه مـن بـر پدرم
با وجودی که خزان کُشت بهارانم را - طشت شد باغ گل و لاله ز خون جگرم
من که طاووس بهشتم به چه جرم وگنهی - سوخته ازشرردوزخیان بال وپرم؟
قسمتم بو د به مسجد که ز طفلی هر روز - قاتل مادر خو د ر ا سر منبر نگرم
تادرآن کوچه رخ یاس نبی گشت کبود - تیره شد صورت خورشیدبه پیش نظرم
مضطرب بودم ولرزیدم وحیران بودم - که چسان مادرخود رابه سوی خانه برم
درهمان لحظه که شدمادرمن نقش زمین - من نگه کردم واوگفت خدایا پسرم
«میثم»ازآه توگرسوخت جهان،نیست عجب - از شرارجگر و سوز دلت بـا خبرم
ای غریب وطن یابن رسول الله
ای غریب وطن یابن رسول الله - سیدی یا حسن یابن رسول الله
ای که خون شد دلت همسرت قاتلت - یا حسن یا حسن امام مظلوم
تو که حکم خدا از سخنت ریخته - ز چـه خون دلت از دهنت ریخته
ای به ما ه صفر پا ره پا ره جگر - یا حسن یا حسن امام مظلوم
توکه جزلطف وجزکرم نداری حسن - درمدینه چراحرم نداری حسن
شاهد صبر تو غربت قبر تو - یا حسن یا حسن امام مظلوم
غمت ا ز کو د کی آ تشِ دلها شده - شاهـدم چادر خاکی زهرا شده
دردل کوچه ها با دلت شد چه ها - یا حسن یا حسن امام مظلوم
روز تشییع تو خو ن د ل یاران شده - تنت ازتیرکینه لاله باران شده
پیش چشم حسین آن شه عالمین - یا حسن یا حسن امام مظلوم
قبر بی ز ا ئرت شد سند غربتت - اشک مهدی روان درحرم خلوتت
شیعه گوید مدام به مزارت سلام - یا حسن یا حسن امام مظلوم
دردا که بعد فاطمه روز حسن رسید
دردا که بعد فاطمه روز حسن رسید - روز ملال و غصه و رنج و محن رسید
از زهر همسرش جگرش پاره پاره شد - بس تیرها که لحظه دفنش به تن رسد
بعد از حسن به نیزه عیان شد سر حسین - بیش از هزار زخم ورا بر بدن رسید
بر پیکری که بود پر از بوسه رسول - از گرد و خاک و نیزه شکسته کفن رسید
از جا مه ها ی یو سف کر ببلا فقط - بر ز ینب ستم ز د ه یک پیر هن رسید
پاداش آ ن نصایح ز یبا ا ز آ ن گروه - تیرش درون سینه، سنان بر دهن رسید
"میثم"بگوبه فاطمه زآن خیمه هاکه سوخت - یک کربلاشراره آتش به من رسید
مرثیه خو ا ن خا مس آ ل عبا منم - در خیمه ها ی سوخته ا ش سوخت دامنم
استاد حاج غلامرضا سازگار
امام دوم و سبط رسول و پور بتول
امام د و م و سبط رسو ل و پو ر بتول - که ذ و الجلال بنامید از ازل حسنش
چه حرفهاکه شنیداززبان دشمن ودوست - که بودسخت تراززخم نیزه بربدنش .
یا فاطمه چیدند گل یاسمنت را
یا فا طمه چید ند گل یا سمنت را - تا ر ا ج نمو د ند عقیق یمنت را
آن قوم که پهلوی توراهم بشکستند - کشتندپس ازکشتن محسن،حسنت را
داغ جان سوز حسن بسکه حسن انگیز است
داغ جان سوزحسن بسکه ملال انگیزاست - عالم ازماتم او صحنه رستاخیزاست
نه همین شرح غمش خاطرما كرده ملول - یادمظلومی اونیزملال انگیزاست
جعده ر ا همسری اوش ندارد ثمری - باد پاییز به هر جا که وزد گلریز است
بدنش کوثر و از سوز عطش می سوزد - لگنش دربروازخون جگرلبریز است
دل زینب زغم مرگ برادر خون است - چشم قاسم زغم باب چه گوهرریزاست
مجتبی سر حلقه اهل نیاز
مجتبی سر حلقه ا هل نیا ز - نیمه شب بید ا ر شد ا ز خواب ناز
خسته دل آشفته حال و بی قرار - تشنگی افكنده بر جانش شرار
خسته بود اما به آب سلسبیل - این عطش او را به قتل آمد دلیل
كوزه ر ا برداشت آن عالیجناب - پس بیاشامید از آن یك جرعه آب
آب ا و شد آ تش ا فر و خته - خرمن جا نش ا ز آ ن شد سوخته
ازگلو تا ناف اوشد چاكچاك - گشت غلطان همچوماهی روی خاك
آه ازآنساعت كه باصدشوروشین - شدبه بالین حسن گریان حسین
د ید د شمن د ست ظلم افروخته - ز هر كینش بی برادر ساخته
گلزار شهدا
ببار طشت كه بانك رحیل می آید
ببار طشت كه بانك رحیل می آید - صدای وا حسن از جبرئیل بر آید
یقین كه سا قی كو ثر به آ ب د ید ه خود - پی تسلّیم از سلسبیل میآید
طلب نمود حسین را بیا بوقت وداع - ببین كه بوی فراق از خلیل می آید
ز سبز ی ر خ گلفا م ا ز ا ین جها ن فنا - د لیل مرگ ز حی جلیل میآید
بیا ببین كه چه خونها ز راه حلقومم - بسان موج كه از رود نیل می آید
جواب د ا د خد ا ی د و چشم گر یا نت - ید بسیط ز نعم الوكیل می آید
خوشابه حال تومحزون زشعرجانكاهت - مدام اجرتوبی شك جزیل می آید
خزائن الشهداء
***
ای داغدیده خواهرم خواهر برس فریاد من
ای داغدیده خواهرم خواهربرس فریاد من- ای یادگار مادرم خواهر برس فریاد من
آهسته تر آهسته تر بیدار شو از خواب ناز - طشتی بیاوردربرم خواهر برس فریاد من
بر تو دخیلم خواهرا یك لحظه بالینم بیا - ای نسل جد اطهرم خواهر برس فریاد من
هفتادودو پاره جگر زین آب كوزه شد مرا - دردل فتاده آذرم خواهربرس فریاد من
بنما حسینم ر ا خبر ا ما د می آ هسته تر - تا آید آن تاج سرم خواهر برس فریاد من
آمدحسین بالین وی چون جان درآغوشش كشید - گفتانشین زینب برم خواهربرس فریادمن
كه ای برادر با جان و دل برابر من
كه ای برادرباجان ودل برابر من - بیاكه مرگ حسین ریخت خاك برسرمن
بیا كه شد دل زینب ز غصه ریش آخر - بیا كه كرده معاویه كار خویش آخر
هنو ز هجر نبی آ و ر د بفر یا د م - هنو ز ما تم ز هر ا نر فته ا ز یا د م
هنوز دیده خونبار در سراغ علیست - هنوز لاله دل داغدار داغ علیست
زمانه رخت سیه تا ز ه د ر بر م كرده - بیا بیا كه فلك بی برادرم كرده
گلزار شهدا
شنیدستم كه در شهر مدینه
شنید ستم كه د ر شهر مد ینه - امام مجتبی آ ن بی قرینه
ز زهر جعده چون از پا در افتاد - برآورد از جگر افغان وفریاد
كه ای محنت نصیب ای خواهرمن - بیاورطشتی اكنون دربرمن
دلم ا ز ز هر كین شد پا ره پا ره - مصیبا تم فزون شد از شماره
برو ز ینب حسینم ر ا خبر كن - سیه ا ز ما تم مر گم به بر كن
بدان خو ا هر وداع آخرین است - دگر دیدار روز واپسین است
بگو با ا هلبیت مضطر من - بیا یند ا ین ز ما ن ا ند ر بر من
كه من درحال نزع واحتضارم - درایندم جان به جانان می سپارم
كجا ئی قا سم ز ا ر حز ینم - كه یكبا ر د گر ر و یت ببینم
بیا با با و صیت با تو د ا ر م - تر ا د ست عمو یت می سپارم
بقربان تو و روی نكویت - نهال من مكش دست از عمویت
بیا با با ببو سم ر و ی ما هت - بكن یا ر ی ز عم بی پناهت
چنان بگرفته خون راه گلویم - كه نتوانم غم د ل با تو گویم
دم مر د ن به صد ا فغا ن و شینم - همی یا د غر یبی حسینم
مصیبات حسن بس گریه خیزاست - كه دردیوان شرمی لاله ریزاست
بیا ای زینب ای روح روانم
بیا ای زینب ای روح روانم - که زد زهر جفا آتش به جانم
بیا ای خواهر غم پرور من - تو باشی غم گسار و یاور من
ببالینم نشین یکدم زیاری - مکن در ماتمم افغان و زاری
حسینم را از این ماتم خبر کن - توکل بر خدای دادگر کن
بیاور طشتی ای خواهر ز احسان - مکن درمرگ من گیسو پریشان
مکن شیون که من در بستر خواب - شدم مسموم کین با قطره آب
کند د ر کر بلا با کا م عطشان - حسینم ر ا به ر ا ه د و ست قربان
مرا گشته جگر ا ز ز هر پا ره - فزون ز خم حسین ا ست ا زشماره
بد شت کر بلا ا ی نو ر عینم - نبا شد جز تو غمخو ا ر حسینم
محمد علی مردانی
عالم امروز پر از ماتم و رنج و محن است
عالم امر و ز پر ا ز ما تم و ر نج و محن است - ابر غم بر سر هر محفل و هر ا نجمن است
این چه شوراست که برپا شده درارض وسماء - این چه سوز است که درسینه هرمرد و زن است
هر که ر ا می نگر ی رخت عز ا کرد ه به بر - کوزه پر آ ب و جگر خو ن و سیه پیرهن است
بانگ و فر یا د به گو ش آ ید ا ز ا فلا ک مگر - رحلت ختم رسو لا ن و عز ا ی حسن است
عصمت پا ک خد ا حضرت ز هر ا ی بتو ل - در جنا ن بز م عز ا چید ه و غر ق محن است
بیا بنشین دمى خواهر، كنار بسترم امشب
بیابنشین دمى خواهر،كناربسترم امشب - نظركن حالت محزون وچشمان ترم امشب
حسینم را بگو آید، كنارم لحظه اى ا ز غم - كه گویم درد دل با یادگار مادرم امشب
بهارعمرم آخرشد،خزان از زهرملعونه - زظلم اوست بى تاب و توان در بسترم امشب
نظركن خواهرا اكنون، ببین حال پریشانم - زجا برخیز و رُوْ طشتى بیاوردربرم امشب
بیا خو ا هر دم آخر، مرا دیگر حلالم كن - كه مهمانم به جنّت نزد جدّ اطهرم امشب
شدم راحت من ولیكن دچارغم شودقاسم - به فکرآن جوان،بى كَسُ وبى یاورم امشب
(شاعر محترم خاكبازان)
هرگز دلى ز غم چو دل مجتبى نسوخت
هرگزدلى ز غم چو دل مجتبى نسوخت - ور سوخت اجنبى دگراز آشنا نسوخت
هر گلشنى كه سوخت ز باد سموم سوخت - از باد نو بها رى و نسیم صبا نسوخت
چندان دلش زسرزنش دوستان گداخت - كزدشمنان ز هر بد و هر ناسزا نسوخت
هرگز بر ا د ر ى به عز ا ى بر ا د ر ى - د ر ر و ز گا ر چون شه گلگون قبا نسوخت
آن دم كه سوخت حاصل دوران زسوزدهر - درحیرتم كه خرمن گردون چرانسوخت
تا شد ر و ا ن عا لم ا مكا ن ز تن ر و ا ن - جنبند ه ا ى نما ند كز ین ماجرا نسوخت
(مرحوم كمپانى)
زهر جفا نیلی نموده پیکر من
زهر جفا نیلی نمو د ه پیکر من - یعنی رسید ه لحظه ها ی آ خر من
دربین حجره برخودم می پیچم ازدرد - این چه بلایی بودآمدبرسرمن
چشمم نمی بیند،زمین خوردم دوباره - این ضعف بسیارم شده دردسرمن
درد کمر آ خر ا ما نم ر ا بر ید ه - تا ز ه شبیه تو شد م ا ی مادر من
از روضه های«تازیانه»،«میخ»،«سیلی» - آتش زبانه میکشد از باور من
با هرنفس خون جگر می ریزد ا ز لب - آ لا له می بارد کنار بستر من
شکرخدا این جا نبوده تا ببیند - این صحنه ی جان کندنم راخواهرمن
تصو یر ی ا ز گو د ا ل و تلّ ز ینبیه - ا فتا د ه بین قلب چشمان ترمن
محمد فردوسی
ای یادگارمادرم زینب ای زینب
ای یادگار مادرم زینب ای زینب - اكنون بیا اندر برم زینب ای زینب
دراین دل شب لحظه ای نزد من بنشین - اندركناربسترم زینب ای زینب
ای خواهر غم پرورم زینب ای زینب - طشتی بیاوردر برم زینب ای زینب
شدقاتل من همسرم دردل این شب - اینك گذشت آب ازسرم زینب ای زینب
گشتم شهیداززهركین زینب ای زینب - اكنون شدم زاروحزین زینب ای زینب
شدبی وفایاران من،من شدم بی یار - من با غم ومحنت قرین زینب ای زینب
من میروم ازاین جهان زینب ای زینب - ازاین جهان سوی جنان زینب ای زینب
باپاره ها یی ا زجگر رفتم ا ز د نیا - رفته مر ا ا ز كف عنان زینب ای زینب
ای خواهرغمدیده ام زینب ای زینب - هستی تونوردیده ام زینب ای زینب
ازمردمان بی و فا بس جفا دیدم - رنج و مصیبت دیده ام زینب ای زینب
تومیروی در كربلا زینب ا ی زینب - با محنت و ر نج و بلا زینب ای زینب
تو میر و ی ا ی خواهرم همره سجاد - د ر كوفه و شا م بلازینب ای زینب
ای كه تو ئی د ر شا م تا ر آ فتا ب من - بو د ی كنار بستر جد و با ب من
اكنون كنا ر بستر من نشستی تو - ا ی محر م ا سر ا ر من ما هتا ب من
آمدچوعباس وحسین دردل آن شب - دیدند حسن اززهركین شدبتاب وتب
رفت ازجهان سوی جنان سبط پیغمبر - ای باقری غمگین شده حضرت زینب
ای غریب اندر مدینه سروده شده 7/4/91درمدینه منوره
ای غریب ا ند ر مد ینه - ازجفا وظلم و كینه
دوستانِ توهمیشه - زین مصیبت دل غمینه
تو ا ما مِ مجتبا یی - تو صبو ر ا ند ر بلا یی
مصطفی ر ا نو رِ عینی - تو گلِ با غِ و لا یی
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
گشته ا ی با ز هرِ كینه - تو شهید ا ند رمدینه
جعده كرده كارِ خود را - شیوهِ دشمن همینه
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
گفتی ای خواهربیاور - طشتی اكنون دربرِمن
خونِ دلها یی كه خوردم - ریزد اینك ازسرِمن
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
ای حسین جانِ برادر - ای ابا الفضلِ دلاور
میروم ا ز د ا رِد نیا - د ركنا رِجد و ما د ر
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
در بقیع اكنون غریبم - با غم و ر نج عجیبم
من ند ا ر م سا یبا نی - ا ز عد و ی نا نجیبم
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
هركسی ازراهِ دوری - دربقیع آید سراغم
زیرِ نورِ مَه ببیند - قبرِ بی شمع وچراغم
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
زینتِ دوشِ نبی و - این همه ظلم وستمها
توبنال ای باقری پور - زین مصیبت زین المها
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
ناله سر قبر حسن سبط پیمبر
ناله سر قبر حسن سبط پیمبر - گوید برادر یا حسن بادیده تر
بو د ی تو یا ر م ا ز بعد با با - بعد ا ز تو گشتم بی یا ر و تنها
راحت شدی تو از ظلم عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن
دیگر نگردی خونجگر از جور عدوان - دیگر نبینی ظلمها از آل سفیان
راحت شد ی تو ا ز غصه و غم - د نیا بر ا یت شد غرق ماتم
راحت شدی تو از ظلم عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن
دیدی توازدنیاپرستان ظلم بیحد - دیدی جفازان كینه دل آن دیووآن دد
با قلب پر خون رفتی ز د نیا - راحت شد ی ا ز رنج و المها
راحت شدی تو از ظلم عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن
آیا شود من بر سرم روغن بمالم - یا كه زنم عطر و كنم زیبا جمالم
راس تو با شد بر خا ك و خونین - ای یادگار طه و یا سین
راحت شدی تو از ظلم و عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن
من از غم تو ای برادر بی قرارم - گریم شب و روز از غمت ای گلعزارم
گرید بر ا یت هر با سعا د ت - گر یا ن نگردد روز قیا مت
راحت شدی تو از ظلم عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن
دنیا پس ازتوای برادرشا م تا راست - ازهجرتواین خواهرانت بی قراراست
هم نو حه گر شد ا ین شیعیا نت - هم با قری پور هم دوستا نت
راحت شدی تو از ظلم عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن
غبار غم بر چهره عالم نشسته
غبار غم بر چهره عالم نشسته - سبط نبی از این جهان چون دیده بسته
علی خورد خون جگر/زهرا كند پسرپسر - ا لله ا كبر ا لله ا كبر/ا لله ا كبر ا لله ا كبر
حسن ز جور آشنا خون در دلش شد - تا همسر نامهربانش قاتلش شد
از لب و لعل گهرش/برون بریزد جگرش - ا لله ا كبر ا لله ا كبر/ا لله ا كبر ا لله ا كبر
تا زنده بود از آل سفیان ظلمها دید - بعد شهادت زال مروان هم جفا دید
كنار قبر مادرش/شد تیر باران پیكرش - ا لله ا كبر ا لله ا كبر/ا لله ا كبر ا لله ا كبر
ناله سر قبرش حسین سبط پیمبر
ناله سر قبرش حسین سبط پیمبر - گوید برادر یا حسین با دیده تر
بودی تو یار و یاورم/بعد از علی و مادرم - ا لله ا كبر ا لله ا كبر/ا لله ا كبر ا لله ا كبر
دیدی تو از دنیا پرستان ظلم بیحد - دیدی جفا زان كینه دل آن دیو و آن در
با قلب پر خون از جفا/رفتی تو از دار فنا - ا لله ا كبر ا لله ا كبر/ا لله ا كبر ا لله ا كبر
دیگر نگردی خونجگر از جور عدوان - دیگر نبینی ظلمها از آل سفیان
راحت شدی ازحزن وغم/دیگرنمی بینی ستم - الله اكبر الله اكبر/الله اكبر الله اكبر
آیا شود من بر سرم روغن بمالم - عطرم زنم شانه كنم زیبا جمالم
باشدسرتوروی خاك/پرخاك وخون آن جسم پاك - الله اكبر الله اكبر/الله اكبر الله اكبر
من از غم تو ای برادر بی قرارم - گریم شب و روز از غمت ای گلعذارم
گرید بر ا یت مؤمنین/هم با قر ی د لغمین - ا لله ا كبر ا لله ا كبر/ا لله ا كبر ا لله ا كبر
اندر بقیع غبار حزن و غم نشسته
اندر بقیع غبا ر حز ن و غم نشسته - محزون و غمگین ما د ر ی پهلو شكسته
گاهی كند پدر پدر/گاهی بنالد بر پسر - مظلوم حسن جان/ مظلوم حسن جا ن
حسن ز جو آشنا خون در دلش شد - تا همسر نامهربانش قاتلش شد
از لب و لعل گهرش/برون بریزد جگرش - مظلوم حسن جا ن/مظلوم حسن جا ن
تا زنده بود از آل سفیان ظلمها دید - بعد شهادت زال مروان هم جفا دید
كنار قبر مادرش/شد تیره باران پیكرش - مظلوم حسن جا ن/مظلوم حسن جا ن
ناله سر قبرش حسین سبط پیمبر - گوید برادر یا حسن با دیده تر
بودی تو یار و یاورم/بعد از علی و مادرم - مظلوم حسن جا ن/مظلوم حسن جا ن
دیدی تو از دنیا پرستان ظلم بی حد - دیدی جفا زان كینه دل آن دیو و آن دد
با قلب پر خون از جفا/رفتی تو از دار فنا - مظلوم حسن جا ن/مظلوم حسن جا ن
دیگر نگردی خونجگر از جور عدوان - دیگر نبینی ظلمها از آل سفیان
راحت شدی ازحزن وغم/دیگرنمی بینی ستم - مظلوم حسن جا ن/مظلوم حسن جا ن
آیا شود من بر سرم روغن بمالم - عطرم زنم شانه كنم زیبا جمالم
باشدسرتوروی خاك/پرخاك وخون آن جسم پاك - مظلوم حسن جا ن/مظلوم حسن جا ن
من از غم تو ای برادر بی قرارم - گریم شب و روز از غمت ای گلعذارم
گرید برایت مؤمنین/هم باقری دلغمین - مظلوم حسن جا ن/مظلوم حسن جا ن
من غریبم در مدینه/از جفا و ظلم و كینه
من غریبم درمدینه/ازجفا وظلم و كینه - دوستان من همیشه/زین مصیبت دل غمینه
من امام مجتبایم/من صبور اندر بلایم - مصطفی را نور عینم/من گل باغ ولایم
گشته ام با زهر كینه/من شهید اندر مدینه - جعده كرده كار خود را/شیوه دشمن همینه
تو بیاورخواهر من/طشتی اكنون در بر من - خون دلهایی كه خوردم/ریزد اینك از سرمن
ای حسین جان ای برادر/ای اباالفضل دلاور - مردم از دار دنیا/در كنار جد و مادر
در بقیع اكنون غریبم/گشته است غربت نصیبم - من ندارم سایبانی/از عدوی نانجیبم
هر كسی از راه دوری/در بقیع آید سراغم - زیر نور مه ببیند/قبر بی شمع و چراغم
زینت دوش نبی و/اینچنین ظلم و ستمها - تو بنال ای باقری پور/زین مصیبت زین المها
مراثی در باره بقیع
بَقیع یا بقیع الغرقد یا جنتالبقیع گورستانی تاریخی درمدینه است که عده بسیاری ازاهل بیت و صحابه پیامبر اسلام ازجمله چهار تن از امامان شیعه در این قبرستان مدفون هستند. پیشینهٔ تاریخی بقیع به دوران قبل از اسلام میرسد ولی در کتب تاریخی به روشنی قدمت تاریخی آن مشخص نشدهاست. بعد از هجرت مسلمانان به مدینه، بقیع تنها قبرستان مسلمانان بوده، مردم مدینه قبل از آمدن مسلمانان به آنجا اجساد مردگان خود را در دو گورستان «بنیحرام» و «بنیسالم» و گاهی نیز در خانههایشان دفن میکردند و در واقع بقیع اولین قبرستانی است که به دستور پیامبر اسلام و توسط مسلمانان صدر اسلام ساخته شد. اولین کسی که در آنجا به توصیه پیامبر دفن شد عثمان بن مظعون بود که از دوستان نزدیک پیامبر و علی بن ابیطالب به شمار میرفت؛ علی در سخنانش از عثمان بسیار یاد میکرد. حضرت محمد صلی الله علیه وآله برخی از کشتهشدگان جنگ اُحُد (زخمیهایی که در مدینه درگذشته بودند) و یکی از فرزندانش بنام ابراهیم را در آنجا به خاک سپرد. به نوشته تاریخ طبری بعدها که عثمان پسر عفان در قبرستان یهودیهای مدینه به نام حش کوکب دفن شد، بنیامیه اما بقیع را به قدری وسعت داد که قبر عثمان در بقیع قرار گرفت. بقیع هماینک مدفن چهار امام شیعه (حسن مجتبی، سجاد، محمد باقر و جعفر صادق) است. همچنین قبر زنان پیامبر (غیر از خدیجه) و نیز عباس عموی پیامبر، فاطمه بنت اسد، مادر علی ابن ابی طالب، امالبنین (مادر ابوالفضل العباس) و برخی دیگر از بزرگان اسلام در این گورستان قرار دارد. قبرستان بقیع در چند قدمی مسجد النبی قرار دارد. تقریبا تمامی صحابه پیامبر و شخصیت های صدر اسلام در این گورستان دفن شده اند. با این وجود تعداد اندکی از قبرها دارای محل دقیق و شناخته شده هستند. قبور ۲۴ نفر از خاندان پیامبر اسلام (اهل بیت) دارای قبر مشخص هستند. این افراد عبارتند از:
حلیمه مادر رضاعی پیامبر؛ تمامی همسران پیامبر (غیر از خدیجه که در گورستان ابوطالب مکه مدفون است): جویریه، امسلمه، زینب دختر جحش، زینب دختر خزیمه، سوده، حفصه، صفیه، امحبیبه، عایشه؛ ابراهیم پسر محمد؛ همه دختران پیامبر: زینب، رقیه و امکلثوم. فاطمه زهرا نیز گرچه به ظن قریب به یقین در بقیع دفن شده ولی محل دقیق دفن وی مورد اختلاف است؛ چهار امام شیعیان امام حسن مجتبی، امام زین العابدین علی بن الحسین، امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهم السلام، فاطمه بنت اسد مادر امام علی و عباس عموی پیامبر؛ ام البنین همسر امام علی و مادر حضرت ابوالفضل، صفیه و عاتکه عمههای پیامبر؛ عقیل بن ابیطالب و عبدالله بن جعفر؛
بجز قبر اهل بیت، قبر چهار تن از شخصیتهای صدر اسلام نیز مشخص است. این افراد عبارتند از:
عثمان، ابوسعید خدری؛ مالک بن انس؛ نافع مدنی.
تا پیش از حمله وهابیان به حجاز، بر قبور ائمه و برخی دیگر از بزرگان مدفون در این قبرستان، بارگاه و گنبدهایی وجود داشت. بسیاری از این بناها، در ۱۲۲۰ق. در حمله اول وهابیان به مدینه ویران شدند، ولی مدتی بعد به دستور عبدالحمید دوم، سلطان عثمانی، بازسازی شدند. سرانجام، در یومالهدم (۸ شوال سال ۱۳۴۴ق./۱۳۰۴ش.) پس از حمله دوم وهابیان، همه بناهای موجود در بقیع به دست امیرمحمد حاکم مدینه و به دستور پدرش عبدالعزیز آل سعود ویران شدند. در حال حاضر نیز مقابر بقیع بدون گنبد و بارگاهاند. روی قبرها سنگهایی نصب کرده اند که هیچ نوشته و کتیبه ای ندارند. روتر که در ۱۳۰۵ش، یعنی اندکی پس از دومین غلبه وهابیان از بقیع دیدن کرده، آن را به ویرانههای شهری تشبیه میکند که گرفتار زلزله شده است. در ۱۳۳۳ش بر اثر فشار مراجع دینی و اقدامات سیاسی به دستور سعود بن عبدالعزیز گذرگاههایی از سیمان ساختند تا آمد و شد زائران را تسهیل کند. در زمان فیصل بن عبدالعزیز نیز درِ بزرگی برای آن تهیه شد و سالها بعد سایهبانی در ضلع غربی بقیع ساخته شد. (تاریخ حرم ائمه بقیع / ص۶۱ - سفرنامه میرزا محمدحسین فراهانی، ص۲۳۸ - رحله ابن جبیر، ص۱۷۳ - «قبور ائمه بقیع چگونه تخریب شد؟». پایگاه خبری افکارنیوز- پايگاه اطلاع رساني رسا - آثار اسلامی در مدینه و مکه رسول جعفریان)
همزمان با انتشار اخبار هجوم وهابیها به مدینة النبی و تخریب آثار تاریخی اسلامی، سید اشرف الدین گیلانی معروف به «نسیم شمال»، محبوبترین و معروفترین شاعر ملی انقلاب مشروطه، شعری در رثای این واقعه سرود. بخشی از این شعر که در روزنامه «نسیم شمال» منتشر شده به شرح زیر است:
ازبرای رفع دشمن سربسرهمت کنید - ای مسلمانان،وهابی راهمه لعنت کنید
ازوهابی شاخ لعنت سبزشددرکوهسار - مذهب شمرازوهابی شد دوباره آشکار
هر مسلما نی شد ا ز ظلم و ها بی بی قرار - با ز داغ کربلا را تازه کرده روزگار
از جفاهای وهابی گشته د لها داغدار - ای مسلما نا ن بر ا ی د فع ا و همت کنید
این جسارت درمدینه کس ندیده تاکنون - گشت اندرمسجدومحراب جاری جوی خون
بارگاه حمزه شد ا ز توپ ظا لم سر نگو ن - طا لع ا هل مد ینه سر بسر شد واژگون
زان جسارت مردوزن هم کشته شدازحد فزون - ای مسلمانان برای دفع اوهمت کنید
از برای خویش دشمن از خدا پروا نه کرد - باز همچون بت پرستان یاد از بتخانه کرد
خویش ر ا ا ز بهر دنیا غرق د ر افسانه کرد - مسجد پا ک رسول الله را ویرانه کرد
ای مسلمانان برای دفع او همت کنید
از وهابی در جهان منسوخ شد نام یزید - چونکه یک ملیان یزید بی حیا گشته پدید
از برای شیعه حال کربلا گشته جدید - همچو ظلمی را کسی هرگز ندید و نه شنید
ای مسلمانان برای دفع او همت کنید
منظورازشاخ لعنت«شاخ شیطان»است. نماد شاخ (به انگلیسی: Sign of the horns) به شیوهٔ قرار گرفتن انگشتان یک دست بهصورتی گفته میشود که انگشت اشاره و کوچک باز بمانند و دو انگشت میانی به حالت مُشت جمع شوند.
در شرح السنة از عقبة بن عمر روايت مى كند كه گفت : پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله با دست خود به طرف يمن كرد و فرمود: آگاه باشيد كه آن جا پربركت است . بدانيد و آگاه باشيد كه قساوت و سنگ دلى در ميان شتر دارانى است كه در زير دم شتران هستند، جايى كه شاخ شيطان از آن جا بيرون مى آيد. آن حضرت از يمن تعريف و از نجد بدگويى كرده و مى گويد: جاى زلزله و فتنه ها و فساد نجد است ، قساوت و سنگدلى در ميان شترداران است كه همان نجد باشد، و شاخ شيطان از آن جا بيرون مى آيد. حضرت فرقه وهابى را تعبير به شاخ نموده ؛ چون شاخ حيوانات براى انسان و ديگر حيوانات بسيار خطرناك مى باشد. - ممكن است انسان به وسيله شاخ زدن حيوان از بين برود. مى گويند: نجدى هاى مهاجم يعنى سربازان عبدالعزيز بن مسعود و پيروان محمد بن عبدالوهاب روى قبر پيامبر صلى الله عليه و آله قهوه مى كوبيدند و فرياد مى زدند: محمد! ((قم قم !! انت قلت النجد قرن الشيطان )) يعنى اى محمد! برخيز، برخيز! تو گفتى كه نجد شاخ شيطان است !؟ از جمله عقايد وهابى ها (شاخ شيطان ) اين است كه : 1. خدا را جسم ميدانند، براى او دست و پا، صورت و اعضا در نظر مى گيرند؛ 2. همه مسلمانان را به غير از خودشان كافر و مشرك دانسته و قتل و غارت آنان را جايز مى دانند؛ 3. خراب كردن قبر امامان و پيغمبران را واجب دانسته ؛ 4. زيارت كردن را حرام و شرك مى دانند. در زمان خودمان شمه اى از جنايات و قتل و كشتار آنها را ديديم و شنيديم كه چگونه در جمعه خونين مكه در چهارم ديحجه الحرام مطابق نهم مرداد سال 66 حمله كردند و صدها نفر از زايران خانه خدا را قتل عام كرده و هزاران نفر را مجروح ساختند. موحدين و يگانه پرستان را مشرك دانسته و حتى آخوندهاى دربارى آنان ، فرياد مى زدند و مى گفتند ((اقتل المجوس اقتل المشركين )) مجوس و مشركين را بكشيد. درحج خونین سال 1394 هم درمسجدالحرام به بهانه سقوط جرثقیل و هم در منا به بهانه...صدها حاجی را به خاک وخون کشیدند، و...
بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را
بشکند د ستی که و یر ا ن کرد ا ین گلخانه را - در عزا بنشا ند ا و ، شمع و گل و پروانه را
بشکنددستی که هتک حرمت این خانه کرد - شیعه راسوزاندوخون درقلب صاحبخانه کرد
درون قلب جهان ، ا نقلا ب گشته بیا - نفس ، بدون تو همچون عذاب گشته بیا
نظاره کن به فر ا سو ی مدینه و ببین - حرم به د ست حر ا می خراب گشته بیا
این گلستان نبی با ر دگر ویران شده - چشمها ی منتقم ، با ر د گر گریان شده
بعدتخریب بقیع واین ستم درآن دیار - گشت روشن،ازچه قبرفاطمه پنهان شده
خوش آن نسیم كه مى آید از كنار بقیع
خوش آن نسیم كه مى آید ازكنار بقیع - خوشاهواى روان بخش ومُشكباربقیع
فرشتگان ز زمین مى برند سو ى بهشت - براى غا لیه ی حوریان غبار بقیع
اگر كه طو ر تجلّى ز صد ق مى طلبى - بیا به گلشن روحانى دیار بقیع
دریغ و درد كه از ظلم دشمنان خدا - خراب شد همه آثار بى شمار بقیع
ایا كه غیرت دین دارى و ولایت آل - ببار خون، عوض اشك در كنار بقیع
خراب كرد ستم، مشهد چهار امام - كز آن شرف به سما یافت خاكسار بقیع
نخست مرقد سبط نبى ا ما م حسن - بزرگ محور اعزاز و افتخار بقیع
مزار حضرت سجا د ، اسوه عبّاد - ا مین ا عظم حق ، ركن استوار بقیع
مزار حضرت باقر، عزیز پیغمبر - كه بر فزوده به ا جلا ل و اشتهار بقیع
مزارحضرت صادق رییس مذهب ودین - جهان علم وعمل،نوركردگاربقیع
قبور منهدم دیگر از تبار رسول - فزوده است بر اوضاع رنج بار بقیع
زظلم فرقه وهّابیان ناكس دون - بیا ببین كه خزان گشته نوبهار بقیع
سعودیان عَمیل یهو د و صهیونیسم - ز ظلم ، هتك نمودند اعتبار بقیع
قبور آل پیمبر، خراب و ویران است - فرشتگان همگان اند سوگوار بقیع
دراین مصائب عظمى ولىّ عصربوَد - شكسته خاطرومحزون وداغدار بقیع
كندظهوروجهان پركند زدانش و داد - زند به ریشه خصم ستم شعار بقیع
قیام باید ومردانگىّ وهمّت وعزم - كه بر طرف كند ا ین و ضع ناگوار بقیع
وگرنه تانشود قطع دست استعمار - جهان شیعه بو د ز ا ر و دل فكار بقیع
حرامیان به حرم تاكه حاكم اندرواست - كه مسلمین همه باشندشرمساربقیع
سلام بى حد و بسیار بر پیمبر و آ ل - د ر و د و ا فر و بى ا نتها نثار بقیع
ز یاد مرقد ویران اولیاى خدا - همیشه«لطفى صافى»است بى قرار بقیع
آیت الله صافی گلپایگانی
سلام من به مدینه، به آستان رفیعش
سلام من به مدینه ، به آستان رفیعش - به مسجد نبوی و به لاله های غریبش
سلام من به علی و به حلم و صبرعجیبش - سلام من به بقیع وچهارقبرغریبش
نشسته با ز د لم پشت درب بسته آنجا - گرفته با ز دلم بهر قبر مخفی زهرا
سلام ما به بقیع و بُقاع ویرانش
سلام ما به بقیع وبُقاع ویرانش - به آن حریم که باشد مَلَک نگهبانش
سلام ما به بقیع آ ن تجسُّم غر بت - گو ا ه بر سخنم تر بت ا ما ما نش
بقیع تربت پاک چهار معصوم است - چهار نور خدا می دَمَد ز دامانش
یکی است حضرت باقرازآن چهارامام - که داغ او زده آتش به قلب یارانش
غریب اوست که درموسم زیارت حجّ - مدینه وآنهمه زایرکه هست مهمانش
شب شها د ت ا و یک نفر نمیما ند - که ا شک غم بفشا ند به قبر ویرانش
شهید شد ز جو ر هشا م آ ن مظلوم - بزهرتَعبِیه درزین که آب شد جانش
سید رضا مؤید
غربت آباد دیار آشنایى ها، بقیع
غربت آ با د د یا ر آ شنا یى ها ، بقیع - همدم د یر ینه یِ غمها ى نا پید ا ، بقیع
درتوحتّى لحظه ها هم بى قرارى مى كنند - اى تمام واژه هاى اشك را معنى بقیع
درتو،خون دیده هادریاشدوصاحبدلان - جرعه جرعه عشق نوشیدند از این دریا بقیع
سنگ فرش كوچه هایت داغ هاى سینه سوز - شمع فانوس نگاهت چشم خون پالا بقیع
تو بلو ر ر وشنا یى ها ى شهر یثربى - چون نگینى ما ند ه د ر ا نگشتر بطحا بقیع
هم صد ا با قرنها مظلو مى آ ل رسول - حنجرى كو ؟ تا د ر این غربت كند آوا، بقیع
وسعت تنها یى ا ت دل ها ى ما را مى برد! - تا خد ا ، تا عشق ، تا تنها یى مولا بقیع
قصّه مظلومى اش راباتوگفت آن شب كه داشت - در گلو، بُغضِ غریب ماتم زهرا، بقیع
در هجوم تیرگى ها، در شب سرد سكوت - حسرتى مى بُرد خورشید جهان آرا بقیع
اى مز ا ر هرچه خو ر شید ا ز د یا ر روشنى - اى شكو ه نو ر د ر آ ئینه غبر ا بقیع
كاش چشمى بودواشكى،اشتیاق مویه اى - با تومى ماندیم ، تا موعود ، تا فردا بقیع
اى بهشت آ ر ز و ، گم كر د ه د لها ى پا ك - اى زیارتگاه یك عالم د ل شیدا بقیع
سیل اشك عاشقان بگذار تا دریا شود - چشمه اى از چشم جان بیدلان بگشا بقیع
دارم امّید آنكه در محشر پناهم مى دهد - سایه دیوار این «آشفته»حالى ها بقیع
جعفر رسول زاده _ آشفته
باز كن بر روى من آغوش جان را اى بقیع
باز كن برروى من آغوش جان را اى بقیع - تا ببینم دوست دارى میهمان را اى بقیع
خاكى ا ما بر تر ا ز ا فلا ك دارى جایگاه - در تو مى بینم شكو هِ آسمان ر ا ا ى بقیع
پنج خورشیدِ جهانافروز در دامان تست - كردهاى رشك فلك این خاكدان را اى بقیع
مىرسیم از گرد ره با كوله با ر اشك و آه - بار د ه ا ین كاروانِ خسته جان را اى بقیع
جزتو غمهاى على را هیچ كس باور نكرد -مىكشى بردوش خودبارى گران را اى بقیع
باز گو با ما، مزار كعبه ی دلها كجاست - د ر كجا كردى نها ن آ ن بىنشان را اى بقیع
قطرهاى، اما در آغوش تو دریا خفته است - كرده ا ى پنهان تو موجى بیكران را اى بقیع
چشم توخون گریدو«پروانه»مىداندكجاست - چشمه ی جوشان این اشكِ روان را اى بقیع
محمّد على مجاهدى «پروانه»
جلوه جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
جلو ه جنت به چشم خا کیا ن دارد بقیع - یا صفا ى خلو ت افلاکیان دارد بقیع
گرحصا رکعبه ر ا جبر یل دربانى کند - صدچو موسى و مسیحا پاسبان دارد بقیع
گرچه با شمع و چر ا غ ا ین آستان بیگانه است- الفتى با مهرو ماه آسمان دارد بقیع
گرچه محصولش بظاهر یک نیستان ناله است - یک چمن گل نیزدرآغوش جان داردبقیع
گرچه مى تا بد بر ا و خو ر شید سو ز ا ن حجاز - از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع
میتو ا ن گفت ا ز گلا ب گریه ا هل نظر - بى نها یت چشمه ا شک ر و ا ن دارد بقیع
بشکند با ر ا ما نت گرچه پشت کو ه را - قد ر ت حمل چنین با ر گران دارد بقیع
تا سرو کارش بو د با عترت پاک رسول - کى عنایت با کم و کیف جها ن دارد بقیع
این مبارک بقعه را حاجتبنور ماه نیست - در دل هر ذره خورشیدى نهان دارد بقیع
اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال - هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع
چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه - پاس حفظ این امانت را بجان دارد بقیع
فاطمه بنت اسد عباس عم ، ا م ا لبنین - اینهمه همسایه عرش آستان دارد بقیع
در پنا ه مجتبى د ر ظل ز ین ا لعا بد ین - ارتباط معنوى با قدسیان دارد بقیع
باقر علم نبى و صا د ق آ ل رسول - خفته ا ند آ نجا که عمر جاودان دارد بقیع
قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز - داغ هجده ساله زهراى جوان دارد بقیع
کس نمید ا ند چرا یا قرة عین الرسول - منظر فصل غم انگیر خزان دارد بقیع
آخر اینجا قصه گوى رنج بى پایان تست - غصه وغم کاروان درکاروان دارد بقیع
خفته بین منبر و محرابى اما باز هم - ا ز تو ا ى ا نسیه حو ر ا نشان دارد بقیع
راز مخفى بودن قبر تر ا با ما نگفت - تا بکى مهر خمو شى بر د ها ن دارد بقیع؟
شب که تنها میشود با خلو ت ر و حا نى اش - این مد ینه ا نتظا ر میهمان دارد بقیع
شب که تاریک است ودربرروى مردم بستهاست - زائرى چون مهدى صاحب زمان داردبقیع
کا ش با شد قبضه خاکم د ر آ ن وادى «شفق» - چون ز فیض فا طمه خط ا ما ن دارد بقیع
محمدحسین بهجتى «شفق»
بس كه پنهان گشته گل در زیر دامان بقیع
بس كه پنها ن گشته گل د ر ز یر دامان بقیع - بوى گل مى آ ید ا ز چاك گریبان بقیع
مرغ شب درسوگ گلهایى كه براین خاك ریخت - ازسرشب تاسحر،باشدغزلخوان بقیع
ناله ها ى حضرت زهرا هنو ز آ ید به گوش - ا ز فضا ى حسرت آ لو دِ غم افشان بقیع
گوش د ه تا گریه ی ز ا ر على ر ا بشنوى - نیمه شب ها ا ز دل خونین و حیران بقیع
این حریم عشق دارد عقده ها پنهان به دل - شعلهها سر مىكشد از جان سوزان بقیع
از د ل هر ذ رّ ه بینى جلو ه گر صد آ فتا ب - گر شكافى ذ رّه ذ رّه خا كِ رخشان بقیع
هرگل اینجاداردازخون جگرنقش ونگار - وه چه خوش رنگ است گلهاى گلستان بقیع
بسته ا م پیمان ا لفت با مز ا ر عا شقا ن - خورده عمق جا ن من پیو ند با جان بقیع
اى ولىّ حق ، تسلاّ بخشِ د ل ها ى حز ین - خیز و سا ما ن د ه به گلزار پریشان بقیع
سینه این خاكِ گلگون، هست مالامالِ درد - كوش اى غمخوار رنجوران به درمان بقیع
اى جها ن آ با د كن ، برخیز و مهر و د ا د كن - با ز كن آ با د ا ز نو ، كوى ویران بقیع
چون ببیندهرغروبش مات وخاموش وغریب - سیلِ خون ریزد«شفق»ازدل به دامان بقیع
محمدحسین بهجتى «شفق»
یه بار میشه بقیعت و بیام زیارت آقاجون
یه با ر میشه بقیعت و بیا م ز یا ر ت آقاجون - کنارِ قبرِ ما د ر و عرض ارادت آقاجون
سرم پایین،چشمای توتاج روی سرم میشه - بی سروسامونت میشم با یه عبارت آقاجون
میشه یه روزبگن به من خاکِ بقیع وسرمه کن - خاکِ بقیع وخونِ چشم،توونظارت آقاجون
اون روز میدونم که دیگه گمشده ام پیدامیشه - چون توبه من نشون میدی بایه اشارت آقاجون
عمرم د ا ر ه میگذره و هنوز بقیع رو ندیدم - آقا به فر یا د م برس جو نم نثا ر ت آقا جون
نذارچشام بسته بشه حسرت به دل مونده برم - نذاربا این همه دعا، باشم خمارت آقاجون
تو مکتب تشیعت، شیعه شدم رهام نکن - نذار که دشمنات کنند دلم رو غارت آقاجون
اى راهیان شهر نور این جا بقیع ست
اى راهیان شهر نور این جا بقیع ست - این خاك عنبربوى مشك آسا، بقیع ست
این جا هزاران داستان نا گفته دارد - این جا د و صد سرّ نهان بنهفته دارد
سوز جگرها بس د ر ا ین خاك بقیع ست - بیرون ز حدّ عقل ادراك بقیع ست
آیینه آیین حق را قبر این جاست - خاكش عجین با زهر تلخ و صبر این جاست
این خاك تا عرش خدا ره توشه دارد - ركن و حطیم و كعبه در هر گوشه دارد
بیمارعشق سرمدى راتربت اینجاست - یك شهرنى،یك دهرحزن وغربت اینجاست
این جا به «كرّمنا بنى آدم» طرازست - از این زمین تا عرش رحمان راه، بازست
ایمان و عشق و سرّ حق راجوهر اینجاست - انهار نور و چشمه ساركوثراینجاست
روح عروج «اِرجعى» پویاست ا ین جا - خا كش قر ین با تربت زهراست این جا
عطرى ز بوى بقعه زهرا در این جاست - حزنى ز اندوه شب مولا در این جاست
داناى اسرار نها نِ ا ین جهان كو - فر ز ند ز هر ا ، مهد ى صاحب زمان كو
كو آن كه از هر بى نشان دارد نشانه؟ - كو آن كه با شد آگه از دفن شبانه؟
كو آن كه ریزد ا شك و ا ز سیلى بگوید - با سو ز د ل از صورت نیلى بگوید
تا ا ز مز ا ر مخفى ما د ر بگو ید - تا ا ز جفا ى خصم بد گو هر بگوید
اى دست حق،وى حجّت خلاّق دادار - زنجیروغُل ازگردن بیمار بردار
محمّد آزادگان
برگشا مهر خموشى از زبانت اى بقیع!
برگشا مهر خموشى ا ز ز با نت ا ى بقیع! - جا ى زهرا را بگو با زائرانت اى بقیع
دیده ى گریان ما ر ا بنگر و ، با ما بگو - د ر كجا خوابیده آن آرام جانت اى بقیع
لطف كن! گم كرده ى ما را نشان ما بده - بشكن این مهر خموشى از زبانت اى بقیع
گر د هى بر من نشان از قبر ز هر ا ، تا ابد - بر ندارم سر ز خا ك آ ستا نت اى بقیع
گفت مولا: راز این مطلب مگو با هیچكس - خوب بیرون آمدى از امتحانت اى بقیع
گر ندارى ا ذ ن ا ز مو لا كه سازى بر ملا - لا اقل با ما بگو ا ز داستانت اى بقیع
فاطمه با پهلوى بشكسته شد مهمان تو - ده خبر ما را ز حال میهمانت اى بقیع
آرزو دارد به دل(خسرو)كه تا صاحب زمان - برملا سازد مگر راز نهانت اى بقیع
محمد خسرو نژاد
ای جانِ جهانیان فدایت
ای جانِ جهانیان فدایت - «هستی»همه سائل وگدایت
ای تکیه گه گنا ه کاران - د یو ا ر بقیع با صفا یت
گریان نبود به روزمحشر - چشمی که بگریدازبرایت
آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه
آخریه روزشیعه برات حرم میسازه - حرم برای توشه کرم میسازه
آخر برات یه گنبد طلا میسازیم - شبیه گنبد امام رضا می سازیم
***
بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را
بشکند دستی که ویران کرد ا ین گلخانه را - در عزا بنشاند او، شمع و گل و پروانه را
بشکنددستی که هتک حرمت این خانه کرد - شیعه راسوزاندوخون درقلب صاحبخانه کرد
در جهان، هم شأن و همتائی کجا دارد بقیع
درجهان،هم شأن وهمتائی کجاداردبقیع - چونکه یک جا،چارمحبوب خداداردبقیع
نور چشمان رسول و، پو ر د لبند بتول - صادق و سجاد و باقر، مجتبی دارد بقیع
گرچه تاریک است، در ظاهر ندارد یک چراغ
گرچه تاریک است، در ظاهر ندارد یک چراغ - همچو ایوانِ نجف نوروصفا دارد بقیع
سر به دیوارش زند هر کس از این جا بگذرد - در سکوتش نالهها وگریهها دارد بقیع
درون قلب جهان، انقلاب گشته بیا
درون قلب جهان، انقلاب گشته بیا - نفس، بدون تو همچون عذاب گشته بیا
نظاره کن به فرا سوی مدینه و ببین - حرم به دست حرامی خراب گشته بیا
بشنو از این قبرها بانگ اناالمظلوم را
بشنو از این قبرها بانگ انا المظلوم را - تا که مهدی باز آید، این ندا دارد بقیع
تاشودثابت که نورحق نمیگرددخموش - گرچه ویران شد،جلال کبریاداردبقیع
این گلستان نبی بار دگر ویران شده
این گلستان نبی با ر د گر ویران شده - چشمهای منتقم، بار دگر گریان شده
بعدتخریب بقیع واین ستم درآن دیار - گشت روشن،ازچه قبرفاطمه پنهان شده
شب كه تنها میشود با خلوت روحانی اش
شب كه تنها میشود با خلو ت روحانی ا ش - این مدینه انـتظار میهمان دارد بـقـیـع
شب كه تاریك است ودربرروی مردم بسته است - زائری چون مهدی صاحب زمان داردبقیع
یا رب چه حكمتىست در این قطعه شریف
یا رب چه حكمتىست دراین قطعه شریف - مهمان غریب وبارگه میزبان،غریب
یا رب كرامتى! كه زنم بوسه بر بقیع - سر را نهم به خاك و بگریم بر آن غریب
دریغ و درد كه از ظلم دشمنان خدا
دریغ ودرد كه از ظلم دشمنان خدا - خراب شد همه آثار بى شمار بقیع
خراب كرد ستم،مشهدچهارامام - كز آن شرف به سما یافت خاكساربقیع
http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری
ادامه مطلب را ببينيد
روضه رحلت جانسوز خاتم پیامبران صلی الله علیه وآله
زیارت حضرت رسول (ص) در روز شنبه
أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُهُ وَ أَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ أَدَّیتَ الَّذِی عَلَیكَ مِنَ الْحَقِّ وَ أَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِینَ وَ غَلُظْتَ عَلَى الْكَافِرِینَ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصا حَتَّى أَتَاكَ الْیقِینُ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكَ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِینَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی اسْتَنْقَذَنَا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلالِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ صَلَوَاتِ مَلائِكَتِكَ وَ أَنْبِیائِكَ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ عِبَادِكَ الصَّالِحِینَ وَ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ مَنْ سَبَّحَ لَكَ یا رَبَّ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِیكَ وَ أَمِینِكَ وَ نَجِیبِكَ وَ حَبِیبِكَ وَ صَفِیكَ وَ صِفْوَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ وَ خَالِصَتِكَ وَ خِیرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ أَعْطِهِ الْفَضْلَ وَ الْفَضِیلَةَ وَ الْوَسِیلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الرَّفِیعَةَ وَ ابْعَثْهُ مَقَاما مَحْمُودا یغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الآخِرُونَ اَللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابا رَحِیما» إِلَهِی فَقَدْ أَتَیتُ نَبِیكَ مُسْتَغْفِرا تَائِبا مِنْ ذُنُوبِی، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهَا لِی یا سَیدَنَا أَتَوَجَّهُ بِكَ وَ بِأَهْلِ بَیتِكَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى رَبِّكَ وَ رَبِّی لِیغْفِرَ لِی، آنگاه سه بار بگو: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ. سپس بگو: أُصِبْنَا بِكَ یا حَبِیبَ قُلُوبِنَا فَمَا أَعْظَمَ الْمُصِیبَةَ بِكَ حَیثُ انْقَطَعَ عَنَّا الْوَحْی وَ حَیثُ فَقَدْنَاكَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ یا سَیدَنَا یا رَسُولَ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیكَ وَ عَلَى آلِ بَیتِكَ [الطَّیبِینَ] الطَّاهِرِینَ هَذَا یوْمُ السَّبْتِ وَ هُوَ یوْمُكَ وَ أَنَا فِیهِ ضَیفُكَ وَ جَارُكَ فَأَضِفْنِی وَ أَجِرْنِی فَإِنَّكَ كَرِیمٌ تُحِبُّ الضِّیافَةَ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِی وَ أَحْسِنْ ضِیافَتِی وَ أَجِرْنَا وَ أَحْسِنْ إِجَارَتَنَا بِمَنْزِلَةِ اللَّهِ عِنْدَكَ وَ عِنْدَ آلِ بَیتِكَ وَ بِمَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَهُ وَ بِمَا اسْتَوْدَعَكُمْ مِنْ عِلْمِهِ فَإِنَّهُ أَكْرَمُ الْأَكْرَمِینَ.
زیارت تعلیم داده شده به بزنطى
[زیارت تعلیم داده شده به بزنطى] به گونه اى كه با سند صحیح روایت شده چنین است: ابن ابى نصر خدمت حضرت رضا علیه السّلام عرض كرد: پس از نماز چگونه بر حضرت پیامبر صلى اللّه علیه و آله صلوات و سلام فرستاد؟فرمود میگویى:
اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا خِیرَةَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا حَبِیبَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا صِفْوَةَ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا أَمِینَ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَأَشْهَدُ أَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَأَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ وَجَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ رَبِّكَ وَ عَبَدْتَهُ حَتَّى أَتَاكَ الْیقِینُ فَجَزَاكَ اللَّهُ یارَسُولَ اللَّهِ أَفْضَلَ مَاجَزَى نَبِیًّا عَنْ أُمَّتِهِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ مَا صَلَّیتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَآلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّكَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.
زیارت حضرت رسول اکرم (ص)زیارت ازبعید
اَشْهَدُ اَنْلا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریكَ لَهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَ اَنَّهُ سَیّدُ الْأَوَّلینَ وَالْأخِرینَ، وَاَنَّهُ سَیدُ الْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ وَعَلى اَهْلِ بَیتِهِ الأَئِمَّةِ الطَّیبینَ. پس بگو: اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا رَسُولَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا خَلیلَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا نَبِىَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا صَفِىَّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا رَحْمَةَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا خِیرَةَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا حَبیبَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا نَجیبَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا خاتَمَ النَّبِیینَ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا سَیدَ الْمُرْسَلینَ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا قآئِماً بِالْقِسْطِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا فاتِحَ الْخَیرِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا مَعْدِنَ الْوَحْىِ وَالتَّنْزیلِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا مُبَلِّغاً عَنِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ اَیهَا السِّراجُ الْمُنیرُ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا مُبَشِّرُ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا نَذیرُ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا مُنْذِرُ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا نُورَ اللَّهِ الَّذى یسْتَضآءُ بِهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ وَعَلى اَهْلِ بَیتِكَ الطَّیبینَ الطَّاهِرینَ الْهادینَ الْمَهْدِیینَ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ وَعَلى جَدِّكَ عَبْدِ المُطَّلِبِ وَعَلى اَبیكَ عِبْدِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلى اُمِّكَ آمِنَةَ بِنْتِ وَهَبٍ اَلسَّلامُ عَلى عَمِّكَ حَمْزَةَ سَیدِ الشُّهَدآءِ اَلسَّلامُ عَلى عَمِّكَ الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِالمُطَّلِبِ، اَلسَّلامُ عَلى عَمِّكَ وَكَفیلِكَ اَبیطالِبٍ، اَلسَّلامُ عَلى ابْنِ عَمِّكَ جَعْفَرٍ الطَّیارِ فى جِنانِ الْخُلْدِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا مُحَمَّدُ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا اَحْمَدُ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى الْأَوَّلینَ وَالْأخِرینَ، وَالسَّابِقَ اِلى طاعَةِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالْمُهَیمِنِ عَلى رُسُلِهِ، وَالْخاتَمَ لِأَنْبِیآئِهِ، وَالشَّاهِدَ عَلى خَلْقِهِ، وَالشَّفِیعَ اِلَیهِ، وَالْمَكینَ لَدَیهِ، وَالْمُطاعَ فى مَلَكُوتِهِ، الْأَحْمَدَ مِنَ الْأَوْصافِ، الْمُحَمَّدَ لِسآئِرِ الْأَشْرافِ، الْكَریمَ عِنْدَ الرَّبِّ، وَالْمُكَلَّمَ مِنْ وَرآءِ الْحُجُبِ، الْفآئِزَ بِالسِّباقِ، وَالْفائِتَ عَنِ اللِّحاقِ، تَسْلیمَ عارِفٍ بِحَقِّكَ، مُعْتَرِفٍ بِالتَّقْصیرِ فى قِیامِهِ بِواجِبِكَ غَیرِ مُنْكِرٍ مَا انْتَهى اِلَیهِ مِنْ فَضْلِكَ، مُوقِنٍ بِالْمَزیداتِ مِنْ رَبِّكَ مُؤْمِنٍ بِالْكِتابِ الْمُنْزَلِ عَلَیكَ، مُحَلِّلٍ حَلالَكَ مُحَرِّمٍ حَرامَكَ، اَشْهَدُ یا رَسُولَ اللَّهِ مَعَ كُلِّ شاهِدٍ، وَاَتَحَمَّلُها عَنْ كُلِّ جاحِدٍ، اَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّكَ، وَنَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ، وَجاهَدْتَ فى سَبیلِ رَبِّكَ، وَصَدَعْتَ بِاَمْرِهِ، وَاحْتَمَلْتَ الْأَذى فى جَنْبِهِ، وَدَعَوْتَ اِلى سَبیلِهِ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ الْجَمیلَةِ، وَاَدَّیتَ الْحَقَّ الَّذى كانَ عَلَیكَ، وَاَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنینَ وَغَلُظْتَ عَلَى الْكافِرینَ، وَعَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتّى اَتیكَ الْیقینُ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكَ اَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمینَ، وَاَعْلى مَنازِلِ الْمُقَرَّبینَ، وَاَرْفَعَ دَرَجاتِ الْمُرْسَلینَ، حَیثُ لا یلْحَقُكَ لاحِقٌ، وَلا یفُوقُكَ فائِقٌ، وَلا یسْبِقُكَ سابِقٌ، وَلا یطْمَعُ فى اِدْراكِكَ طامِعٌ، اَلْحَمْدُ للَّهِ الَّذىِ اسْتَنْقَذَنا بِكَ مِنَ الْهَلَكَةِ، وَهَدانا بِكَ مِنَ الضَّلالَةِ وَنوَّرَنا بِكَ مِنَ الظُّلْمَةِ، فَجَزاكَ اللَّهُ یا رَسُولَ اللَّهِ مِنْ مَبْعُوثٍ، اَفْضَلَ ما جازى نَبِیاً عَنْ اُمَّتِهِ، وَرَسُولاً عَمَّنْ اُرْسِلَ اِلَیهِ بَاَبى اَنْتَ وَاُمّى یا رَسُولَ اللَّهِ، زُرْتُكَ عارِفاً، بِحَقِّكَ مُقِرّاً بِفَضْلِكَ، مُسْتَبْصِراً بِضَلالَةِ مَنْ خالَفَكَ، وَخالَفَ اَهْلَ بَیتِكَ، عارِفاً بِالْهُدَى الَّذى اَنْتَ عَلَیهِ، بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى وَنَفْسى وَاَهْلى وَمالى وَوَلَدى، اَ نَا اُصَلّى عَلَیكَ كَما صَلَّى اللَّهُ عَلَیكَ، وَصَلّى عَلَیكَ مَلائِكَتُهُ وَاَنْبِیآؤُهُ وَرُسُلُهُ، صَلوةً مُتَتابِعَةً وافِرَةً مُتَواصِلَةً لاَ انْقِطاعَ لَها، وَلا اَمَدَ وَلا اَجَلَ، صَلَّى اللَّهُ عَلَیكَ وَعَلى اَهْلِ بَیتِكَ الطَّیبینَ الطَّاهِرینَ، كَما اَنْتُمْ اَهْلُهُ. پس دستها را بگشا و بگو: اَللّهُمَّ اجْعَلْ جَوامِعَ صَلَواتِكَ، وَنَوامِىَ بَرَكاتِكَ، وَفَواضِلَ خَیراتِكَ، وَشَرآئِفَ تَحِیّاتِكَ وَتَسْلیماتِكَ، وَكَراماتِكَ وَرَحَماتِكَ، وَصَلَواتِ مَلائِكَتِكَ الْمُقَرَّبینَ، وَاَنْبِیآئِكَ الْمُرْسَلینَ وَاَئِمَّتِكَ الْمُنْتَجَبینَ، وَعِبادِكَ الصَّالِحینَ، وَاَهْلِ السَّمواتِ وَالْأَرَضینَ، وَمَنْ سَبَّحَ لَكَ یا رَبَّ الْعالَمینَ مِنَ الْأَوَّلینَ وَالْأخِرینَ، عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَشاهِدِكَ، وَنَبِیكَ وَنَذیرِكَ، وَاَمینِكَ وَمَكینِكَ، وَنَجِیكَ وَنَجیبِكَ، وَحَبیبِكَ وَخَلیلِكَ، وَصَفیكَ وَصَفْوَتِكَ، وَخاصَّتِكَ وَخالِصَتِكَ، وَرَحْمَتِكَ وَخَیرِ خِیرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، نَبِىِّ الرَّحْمَةِ، وَخازِنِ الْمَغْفِرَةِ، وَقآئِدِ الْخَیرِ وَالْبَرَكَةِ، وَمُنْقِذِ الْعِبادِ مِنَ الْهَلَكَةِ بِاِذْنِكَ، وَداعیهِمْ اِلى دینِكَ الْقَیمِ بِاَمْرِكَ، اَوَّلِ النَّبِیینَ میثاقاً، وَآخِرِهِمْ مَبْعَثاً الَّذى غَمَسْتَهُ فى بَحْرِ الْفَضیلَةِ، وَالْمَنْزِلَةِ الْجَلیلَةِ، وَالدَّرَجَةِ الرَّفیعَهِ وَالْمَرْتَبَةِ الْخَطیرَهِ، وَاَوْدَعْتَهُ الْأَصْلابَ الطَّاهِرَةَ، وَنَقَلْتَهُ مِنْها اِلَى الْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لُطْفاً مِنْكَ لَهُ، وَتَحَنُّناً مِنْكَ عَلَیهِ اِذْ وَكَّلْتَ لِصَوْنِهِ وَحِراسَتِهِ، وَحِفْظِهِ وَحِیاطَتِهِ مِنْ قُدْرَتِكَ عَیناً عاصِمَةً، حَجَبْتَ بِها عَنْهُ مَدانِسَ الْعَهْرِ، وَمَعآئِبَ السِّفاحِ، حَتَّى رَفَعْتَ بِهِ نَواظِرَ الْعِبادِ، وَاَحْییتَ بِهِ مَیتَ الْبِلادِ، بِاَنْ كَشَفْتَ عَنْ نُورِ وِلادَتِهِ ظُلَمَ الْأَسْتارِ، وَاَلْبَسْتَ حَرَمَكَ بِهِ حُلَلَ الْأَنْوارِ، اَللّهُمَّ فَكَما خَصَصْتَهُ بِشَرَفِ هذِهِ الْمَرْتَبَةِ الْكَریمَةِ، وَذُخْرِ هذِهِ الْمَنْقَبَةِ الْعَظیمَةِ، صَلِّ عَلَیهِ كَما وَفى بِعَهْدِكَ، وَبَلَّغَ رِسالاتِكَ، وَقاتَلَ اَهْلَ الْجُحُودِ عَلى تَوْحیدِكَ، وَقَطَعَ رَحِمَ الْكُفْرِ فى اِعْزازِ دینِكَ، وَلَبِسَ ثَوْبَ الْبَلْوى فى مُجاهَدَةِ اَعْدآئِكَ، وَاَوْجَبْتَ لَهُ بِكُلِ اَذًى مَسَّهُ، اَوْ كَیدٍ اَحَسَّ بِهِ مِنَ الْفِئَةِ الَّتى حاوَلَتْ قَتْلَهُ، فَضیلَةً تَفُوقُ الْفَضآئِلَ، وَیمْلِكُ بِهَا الْجَزیلَ مِنْ نَوالِكَ، وَقَدْ اَسَرَّ الْحَسْرَةَ، وَاَخْفَى الزَّفْرَةَ، وَتَجَرَّعَ الْغُصَّةَ، وَلَمْ یتَخَطَّ ما مَثَّلَ لَهُ وَحْیكَ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ وَعَلى اَهْلِ بَیتِهِ صَلوةً تَرْضاها لَهُمْ، وَبَلِّغْهُمْ مِنَّا تَحِیةً كَثیرَةً وَسَلاماً، وَآتِنا مِنْ لَدُنْكَ فى مُوالاتِهِمْ فَضْلاً وَاِحْساناً، وَرَحْمَةً وَغُفْراناً، اِنَّكَ ذُوالْفَضْلِ الْعَظیمِ. پس چهارركعت نماز زیارت بكن به دو سلام با هر سوره كه خواهى صاحب فضل بزرگ و چون فارغ شوى تسبیح فاطمه زهراعلیها السلام را بخوان پس بگو: اَللّهُمَّ اِنَّكَ قُلْتَ لِنَبِیّكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیه وَ الِهِ «وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جآؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ، وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً» وَلَمْ اَحْضُرْ زَمانَ رَسُولِكَ عَلَیهِ وَ آلِهِ السَّلامُ، اَللّهُمَّ وَقَدْ زُرْتُهُ راغِباً تائِباً مِنْ سَیّىِ عَمَلى، وَمُسْتَغْفِراً لَكَ مِنْ ذُنُوبى، مُقِرّاً لَكَ بِها، وَاَنْتَ اَعْلَمُ بِها مِنّى، وَمُتَوَجِّهاً اِلَیكَ بِنَبِیّكَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ، صَلَواتُكَ عَلَیهِ وَ آلِهِ، فَاجْعَلْنِى اللّهُمَّ بِمُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَیتِهِ عِنْدَكَ وَجیهاً فِى الدُّنْیا وَالْأخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبینَ، یا مُحَمَّدُ یا رَسُولَ اللَّهِ، بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى یا نَبِىَّ اللَّهِ، یا سَیّدَ خَلْقِ اللَّهِ، اِنّى اَتَوَجَّهُ بِكَ اِلىَ اللَّهِ رَبِّكَ وَرَبّى، لِیغْفِرَ لى ذُنُوبى، وَیتَقَبَّلَ مِنّى عَمَلى، وَیقْضِىَ لى حَوآئِجى، فَكُنْ لى شَفیعاً عِنْدَ رَبِّكَ وَرَبّى، فَنِعْمَ الْمَسْئُولُ الْمَوْلى رَبّى، وَنِعْمَ الشَّفیعُ اَنْتَ، یا مُحَمَّدُ عَلَیكَ وَعَلى اَهْلِ بَیتِكَ السَّلامُ، اَللّهُمَّ وَاَوْجِبْ لى مِنْكَ الْمَغْفِرَةَ وَالرَّحْمَةَ، وَالرِّزْقَ الْواسِعَ الطَّیبَ النَّافِعَ، كَما اَوْجَبْتَ لِمَنْ اَتى نَبِیكَ مُحَمَّداً صَلَواتُكَ عَلَیهِ وَآلِهِ، وَهُوَ حَىٌّ فَاَقَرَّ لَهُ بِذُنُوبِهِ، وَاسْتَغْفَرَ لَهُ رَسُولُكَ عَلَیهِ وَآلِهِ السَّلامُ، فَغَفَرْتَ لَهُ بِرَحْمَتِكَ یا اَرْحَمْ الرَّاحِمینَ، اَللّهُمَّ وَقَدْ اَمَّلْتُكَ وَرَجَوْتُكَ، وَقُمْتُ بَینَ یدَیكَ وَرَغِبْتُ اِلَیكَ عَمَّنْ سِواكَ، وَقَدْ اَمَّلْتُ جَزیلَ ثَوابِكَ، وَاِنّى لَمُقِرٌّ غَیرُ مُنْكِرٍ، وَتائِبٌ اِلَیكَ مِمَّا اقْتَرَفْتُ، وَعآئِذٌ بِكَ فى هذَا الْمَقامِ مِمَّا قَدَّمْتُ مِنَ الْأَعْمالِ التَّى تَقَدَّمْتَ اِلَىَّ فیها، وَنَهَیتَنى عَنْها، وَاَوْعَدْتَ عَلَیهَا الْعِقابَ، وَاَعُوذُ بِكَرَمِ وَجْهِكَ اَنْ تُقیمَنى مَقامَ الْخِزْىِ وَالذُّلِّ، یوْمَ تُهْتَكُ فیهِ الْأَسْتارُ، وَتَبْدُو فیهِ الْأَسْرارُ وَالْفَضائِحُ، وَتَرْعَدُ فیهِ الْفَرایصُ، یوْمَ الْحَسْرَةِ وَالنَّدامَةِ یوْمَ الْأفِكَةِ، یوْمَ الْأزِفَةِ، یوْمَ التَّغابُنِ، یوْمَ الْفَصْلِ، یوْمَ الْجَزآءِ، یوْماً كانَ مِقْدارُهُ خَمْسینَ اَلْفَ سَنَةٍ، یوْمَ النَّفْخَةِ، یوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ، تَتْبَعُهَا الرَّادِفَهُ، یوْمَ النَّشْرِ، یوْمَ الْعَرْضِ، یوْمَ یقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمینَ، یوْمَ یفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخیهِ وَاُمِّهِ وَاَبیهِ وَصاحِبَتِهِ وَبَنیهِ، یوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ وَاَكْنافُ السَّمآءِ، یوْمَ تَاْتى كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها، یوْمَ یرَدُّونَ اِلَى اللَّهِ فَینَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا، یوْمَ لا یغْنى مَوْلىً عَنْ مَوْلىً شَیئاً وَلا هُمْ ینْصَرُونَ، اِلاَّ مَنْ رَحِمَ اللَّهُ، اِنَّهُ هُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ، یوْمَ یرَدُّونَ اِلى عالِمِ الْغَیبِ وَالشَّهادَةِ، یوْمَ یرَدُّونَ اِلَى اللَّهِ مَوْلیهُمُ الْحَقِّ، یوْمَ یخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً، كَاَنَّهُمْ اِلى نُصُبٍ یوفِضُونَ، وَكَاَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ، مُهْطِعینَ اِلَى الدَّاعِ اِلَى اللَّهِ، یوْمَ الْواقِعَةِ یوْمَ تُرَجُّ الْأَرْضُ رَجّاً، یوْمَ تَكُونُ السَّمآءُ كَالْمُهْلِ، وَتَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ، وَلا یسْئَلُ حَمیمٌ حَمیماً، یوْمَ الشَّاهِدِ وَالْمَشْهُودِ، یوْمَ تَكُونُ الْمَلائِكَةُ صَفّاً صَفّاً، اَللّهُمَّ ارْحَمْ مَوْقِفى فى ذلِكَ الْیوْمِ، بِمَوْقِفى فى هذَا الْیوْمِ وَلا تُخْزِنى فى ذلِكَ الْمَوْقِفِ بِما جَنَیتُ عَلى نَفْسى، وَاجْعَلْ یا رَبِّ فى ذلِكَ الْیوْمِ مَعَ اَوْلِیآئِكَ مُنْطَلَقى وَفى زُمْرَةِ مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَیتِهِ عَلَیهِمُ السَّلامُ مَحْشَرى، وَاجْعَلْ حَوْضَهُ مَوْرِدى، وَفِى الْغُرِّ الْكِرامِ مَصْدَرى، وَاَعْطِنى كِتابِى بِیمینى، حَتّى اَفُوزَ بِحَسَناتى، وَتُبَیضَ بِهِ وَجْهى، وَتُیسِّرَ بِهِ حِسابِى، وَتُرَجِّحَ بِهِ میزانى، وَاَمْضِىَ مَعَ الْفآئِزینَ مِنْ عِبادِكَ الصَّالِحینَ اِلى رِضْوانِكَ وَجِنانِكَ اِلهَ الْعالَمینَ، اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِكَ مِنْ اَنْ تَفْضَحَنى فى ذلِكَ الْیوْمِ بَینَ یدَىِ الْخَلایقِ بِجَریرَتى، اَوْ اَنْ اَلْقَى الْخِزْىَ وَالنَّدامَةَ بِخَطیئَتى، اَوْ اَنْ تُظْهِرَ فیهِ سَیئاتِى عَلى حَسَناتى، اَوْ اَنْ تُنَوِّهَ بَینَ الْخَلائِقِ بِاسْمى، یا كَریمُ یا كَریمُ، الْعَفْوَ الْعَفْوَ، السَّتْرَ السَّتْرَ، اَللّهُمَّ وَاَعُوذُ بِكَ مِنْ اَنْ یكُونَ فى ذلِكَ الْیوْمِ فى مَواقِفِ الْأَشْرارِ مَوْقِفى، اَوْ فى مَقامِ الْأَشْقیآءِ مَقامى، وَاِذا مَیزْتَ بَینَ خَلْقِكَ فَسُقْتَ كُلّاً بِاَعْمالِهِمْ زُمَراً اِلى مَنازِلِهِمْ، فَسُقْنى بِرَحْمَتِكَ فى عِبادِكَ الصَّالِحینَ، وَفى زُمْرَةِ اَوْلِیآئِكَ الْمُتَّقینَ اِلى جَنّاتِكَ یا رَبَّ الْعالَمینَ، پس وداع كن آن حضرت را و بگو: اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا رَسُولَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ اَیهَا الْبَشیرُ النَّذیرُ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ اَیهَا السِّراجُ الْمُنیرُ، اَلسَّلامُ عَلَیكَ اَیهَا السَّفیرُ بَینَ اللَّهِ وَبَینَ خَلْقِهِ، اَشْهَدُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِى الْأَصْلابِ الشّامِخَةِ، وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِیةُ بِاَنْجاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْكَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیابِها، وَاَشْهَدُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَنّى مُؤْمِنٌ بِكَ، وَبِالْأَئِمَّةِ مِنْ اَهْلِ بَیتِكَ، مُوقِنٌ بِجَمیعِ ما اَتَیتَ بِهِ راضٍ مُؤْمِنٌ، وَاَشْهَدُ اَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ اَهْلِ بَیتِكَ اَعْلامُ الْهُدى، وَالْعُرْوَةُ الْوُثقى، وَالْحُجَّةُ عَلى اَهْلِ الدُّنْیا، اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَةِ نَبِیكَ عَلَیهِ وَ الِهِ السَّلامُ، وَاِنْ تَوَفَّیتَنى فَاِنّى اَشْهَدُ فى مَماتى عَلى ما اَشْهَدُ عَلَیهِ فى حَیوتى، اَنَّكَ اَنْتَ اللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، وَحْدَكَ لاشَریكَ لَكَ وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَرَسُولُكَ، وَاَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ اَهْلِ بَیتِهِ اَوْلِیآؤُكَ وَاَنْصارُكَ، وَحُجَجُكَ عَلى خَلْقِكَ، وَخُلَفآؤُكَ فى عِبادِكَ، وَاَعْلامُكَ فى بِلادِكَ، وَخُزَّانُ عِلْمِكَ، وَحَفَظَةُ سِرِّكَ، وَتَراجِمَةُ وحْیكَ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَبَلِّغْ رُوحَ نَبِیكَ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ فى ساعَتى هذِهِ وَفى كُلِّ ساعَةٍ تَحِیةً مِنّى وَسَلاماً، وَالسَّلامُ عَلَیكَ یا رَسُولَ اللَّهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ، لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ تَسْلیمى عَلَیكَ.
زیارت حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَآله درحرم آن حضرت
امّا كیفیت زیارت حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله پس چنین است هرگاه وارد شدى انشاءاللّه تعالى مدینه پیغمبرصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله پس غسل كن براى زیارت و چون خواستى داخل مسجد آن حضرت شوى بایست نزد در و بخوان آن اذن دخول اوّل را و داخل شو از در جبرئیل و مقدّم دار پاى راست را در وقت دخول پس صد مرتبه اَللّهُ اَكْبَرُ بگو پس دو ركعت نماز تحیت مسجد بگذار و برو به سمت حجره شریفه و دست بمال بر آن و ببوس آن را و بگو:
اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا رَسُولَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا نَبِىَّ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا خاتِمَ النَّبِیینَ اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ وَاَقَمْتَ الصَّلوةَ وَ اتَیتَ الزَّكوةَ وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَعَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصاً حَتّى اَتیكَ الْیقینُ فَصَلَواتُ اللّهِ عَلَیكَ وَرَحْمَتُهُ وَعَلى اَهْلِ بَیتِكَ الطّاهِرینَ.
پس بایست نزد ستون پیش كه از جانب راست قبر است رو به قبله كه دوش چپ به جانب قبر باشد و دوش راست به جانب منبر كه آن موضع رسول خداصلى الله علیه و آله است و بگو:
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریكَ لَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَاَشْهَدُ اَنَّكَ رَسُولُ اللّهِ وَاَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللّهِ وَاَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّكَ وَنَصَحْتَ لاُمَّتِكَ وَجاهَدْتَ فى سَبیلِ اللّهِ وَعَبَدْتَ اللّهَ حَتّى اَتیكَ الْیقینُ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَاَدَّیتَ الَّذى عَلَیكَ مِنَ الْحَقِّ وَاَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنینَ وَغَلُظْتَ عَلَى الْكافِرینَ فَبَلَّغَ اللّهُ بِكَ اَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُكَرَّمینَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذىِ اِسْتَنْقَذَنا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَالضَّلالَةِ اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَصَلَواتِ مَلاَّئِكَتِكَ الْمُقَرَّبینَ وَاَنْبِیاَّئِكَ الْمُرْسَلینَ وَعِبادِكَ الصّالِحینَ وَاَهْلِ السَّمواتِ وَالاْرَضینَ وَمَنْ سَبَّحَ لَكَ یا رَبَّ الْعالَمینَ مِنَ الاْوَّلینَ وَالاْخِرینَ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَنَبِیكَ وَاَمینِكَ وَنَجِیكَ وَحَبیبِكَ وَصَفِیكَ وَخآصَّتِكَ وَ صَفْوَتِكَ وَخِیرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ اَللّهُمَّ اَعْطِهِ الدَّرَجَةَ الرَّفیعَةَ وَآتِهِ الْوَسیلَةَ مِنَ الْجَّنَةِ وَابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً یغْبِطُهُ بِهِ الاْوَّلُونَ وَالآخِرُونَ اَللّهُمَّ اِنَّكَ قُلْتَ وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جآؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحیماً وَاِنّى اَتَیتُكَ مُسْتَغْفِرًا تآئِباً مِنْ ذُنُوبى وَاِنّى اَتَوَجَّهُ بِكَ اِلَى اللّهِ رَبّى وَرَبِّكَ لِیغْفِرَ لى ذُنُوبى. و اگر تو را حاجتى باشد بگردان قبر مطهّر را در پشت كتف خود و رو به قبله كن و دستها را بردار و حاجت خود را بطلب بدرستى كه سزاوار است كه برآورده شود اِنْشاءَاللّهُ تَعالى.
و ابن قولویه به سند معتبر روایت كرده از محمّد بن مسعود كه گفت دیدم حضرت صادق علیه السلام را كه به نزد قبر حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله آمد ودست مبارك خود را بر قبر گذاشت و گفت : اَسْئَلُ اللّهَ الَّذِى اجْتَباكَ وَاخْتارَكَ وَهَداكَ وَهَدى بِكَ اَنْ یصَلِّىَ عَلَیكَ. پس فرمود: اِنَّ اللّهَ وَمَلاَّئِكَتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ یا اَیهَا الَّذینَ امَنُوا صَلّوُا عَلَیهِ وَسَلِّمُوا تَسْلیما.
شیخ در مصباح فرموده كه چون فارغ شدى از دعاء در نزد قبر شریف پس برو به نزد منبر و دست بر آن بمال و بگیر دُو قبّه پائین منبر را كه مثل انار مى ماند و به مال صورت و چشمهاى خود را به آن پس بدرستى كه در آن شفاى چشم است و بایست نزد منبر و حمد و ثناى الهى بجا آور و حاجت خود را بطلب پس بدرستى كه رسول خداصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله فرمود كه مابین قبر و منبر من باغى است از باغهاى بهشت و منبر من بر درى است از درهاى بهشت پس مى روى به مقام نبى صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله و نماز مى كنى در آنجا آنچه خواهى و نماز بسیار كن در مسجد پیغمبرصَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله پس بدرستى كه نماز در آن معادل با هزار نماز است و هرگاه داخل مسجد مى شوى یا بیرون مى روى صلوات بفرست بر آن حضرت و نماز گذار در خانه فاطمه صَلَواتُ اللّه عَلَیها و برو در مقام جبرئیل علیه السلام و آن در زیر ناودان است پس بدرستى كه محلّ ایستادن جبرئیل علیه السلام در وقت اذن دخول خواستن از پیغمبرصلى الله علیه و آله آنجا بوده و بگو: اَسْئَلُكَ اَىْ جَوادُ اَىْ كَریمُ اَىْ قَریبُ اَىْ بَعیدُ اَنْ تَرُدَّ عَلَىَّ نِعْمَتَكَ.
وصایاى رسول خداصلی الله علیه وآله به جانشینش علی علیه السلام
حضرت باقر العلوم علیه السلام حكایت فرماید: در آخرین روزهاى عمر پر بركت پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله ، در همان بیمارى و ناراحتى كه در اثر زهر وارد شده بود و منجر به شهادت حضرتش گشت ، امام علىّ علیه السلام كنار بستر رسول خدا حضور داشت و سر مبارك آن حضرت را بر زانوان خود نهاده بود. و مهاجرین و انصار در منزل آن حضرت حضور داشتند و برخى از ایشان اطراف بستر آن بزرگوار حلقه زده بودند كه ناگهان چشم هاى نازنین خویش را گشود و خطاب به جانشین خود امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام كرد و فرمود: برادرم ! آیا وصیت مرا مى پذیرى ؟ و وعده ها و توصیه هاى مرا انجام مى دهى ؟ امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام در پاسخ ، اظهار داشت : بلى ، یا رسول اللّه ! و شروع به گریستن كرد به طورى كه از شدّت گریه و غم و اندوه نزدیك بود بیهوش گردد. پس از آن رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله به بلال فرمود: اى بلال ! شمشیر و كلاه خود و زره و اسب و شتر و پارچه اى كه در هنگام عبادت بر شكم خود مى بستم بیاور. پس بلال حبشى دستور حضرت را اطاعت كرد و آن وسایل را به حضور ایشان آورد، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: یا علىّ! این وسایل و اسباب ، مختصّ تو است ، آن ها را بردار و به خانه ات بِبَر، كه پس از من بر تو مضایقه نكنند. لذا امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام آن وسایل را برداشت ؛ و در حضور حاضران بر چشم و سر خود مالید و سپس آن ها را به خانه خود برد. (چهل داستان و چهل حدیث از حضرت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله عبداللّه صالحى - همراه با چهارده معصوم یک ازمؤلّف باقری پور
قالَ صلّى اللّه علیه و آله : وَ عَظَنی جِبْرئیلُ علیه السلام : یا مُحَمَّدُ ، اءحْبِبْ مَنْ شِئْتَ فَإ نَّكَ مُفارِقُهُ، وَ اعْمَلْ ما شِئْتَ فَإ نَّكَ مُلاقیه، جبرئیل مرا موعظه و نصحیت كرد: با هر كس كه خواهى دوست باش ، بالا خره بین تو و او جدائى خواهد افتاد. هر چه خواهى انجام ده ، ولى بدان نتیجه و پاداش آنرا خواهى گرفت .
بشارت به ظهور پیامبر آخرالزمان.
همانطور که خدا در قرآن کریم از زبان حضرت مسیح می فرماید: وَ إِذْ قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیمَ یا بَنی إِسْرائیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَی مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یأْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ؛ من فرستاده خدا به سوی شمایم در حالی كه كتاب آسمانی قبل از خود یعنی تورات را تصدیق دارم و به آمدن رسولی بعد از خودم كه نامش احمد است بشارت میدهم (سوره صف، آیه 6)
بعد از حضرت مسیح تقریبا بیش از 500 سال گذشت تا اینکه رسول خدا مبعوث شدند. سالهای اوّلیه بعثت پر از سختی و دشواری بود تا اینکه موفّق شدند یک پایگاه اسلامی نسبتا قوی در مدینه تشکیل بدهند. ده سال از هجرت پیامبر از مکه به مدینه می گذشت که رسول خدا برای اوّلین بار، مسیحیان نجران را به پذیرفتن آخرین دین و کامل ترین دین خدا دعوت کرد. اگر چنانچه انجیل تحریف نشده بود، قطعاً مسیحیان آن زمان بهتر می توانستند راه راست رو پیدا کنند. قطعاً زودتر از اینها به حضرت رسول گرویده و ایمان می آوردند. امّا پیامبر مجبور شدند برای اثبات حقّانیت خود، با آنها مباهله کند، این مباهله انجام نشد، به این دلیل که مسیحیان با دیدن رسول خدا که با عزیزترین افراد خانواده اش آمده، پا پس کشیده و شهادت به حقّانیت او دادند. پس اهلبیت رسول خدا در اوّلین دیدار و ارتباطی که با مسیحیان داشتند، موجب هدایت آنها شدند. شاید این تقدیر الهی است که اهلبیت پیامبر همواره چراغ راه هدایت و سفینه نجات (منجی) انسانها باشند.
رحلت آخرین پیامبر صلی الله علیه وآله
همه باهم به سما دست دعابازکنید - خون فشانید زچشم وبه خدارازکنید
مهر غم نقش به بال و پرتان می گردد - مرگ دورسرپیغمبرتان میگردد
پیک غم ا ز حر م خو ا جه ا سر ا آ ید - خبر ا ز فا جعه محشر کبر ا آ ید
کا ر و ا ن ا جل ا ز جا نب صحر ا آ ید - نگذ ا ر ید كه د رِ خا نه زهرا آید
رحلت آخرین پیامبر خدا، بی تردید از بزرگترین مصایب روزگار هست. از این باب که پایانی بر ارتباط وحیانی خدا با انسانها و ابتدایی بر مصایب اهلبیت ایشان است. مصایب اهلبیت هر کدام کتابی است مفصّل، یکی از آنها غربت امام حسن علیه السلام است. کریم اهلبیت که مورّخان نوشته اند هیچ مستمند و فقیری از ایشان سوالی نکرد مگر اینکه مشمول فیض و کرامت ایشان شد، حتّی بیش از آنچه خواسته بود. غربت از این بیشتر نمی شود؛ حضرت که رسول خدا رو درک کرده و شاهد زحمات و تلاش های ایشان برای عاقبت به خیر کردن امّتش بودند، حالا شاهد روی کار آمدن یک عدّه آدم سودجو هستند که راه امّت را کج کرده و به بیراهه می برند. آن هم در شرایطی که سکوت و صلح تنها راه چاره است. این قطعاً یکی از بدترین دوران زندگی اهلبیت پیامبر علیهم السلام بوده است. در نهایت هم غریبانه از دست کسی زهر نوشیدند که قاعدتا باید محرم رازهای ایشان باشد، باید همسر و همدم و هم غم و هم غصّه ایشان باشد، امّا به وعده ای ناچیز امام و مولای خودش را به شهادت رسانید.
خیره مانده چشم هایت سوی در - داغ آن کوچه هنوزت برجگر
تا زمانی که به دنیا زیستی - دیگر از آن کوچه ننمودی گذر
این مظلومیت همچنان در طول تاریخ با امام مجتبی علیه السلام همراه هست، قبری بی نام و نشان، بدون گنبد و ضریح در مدینه (درست مثل زمان حیات ایشان) و از آن بدتر، همنشینی با کسانی که از اسلام فقط خم و راست شدن رو به قبله و خواندن قرآن بدون تدبّر رو فهمیدند، آنها که خود را مسلمان می دانند در حالی که سنّی هم نیستند، از مذهبی ساختگی و پایه ریزی شده با ستونهای اغوا و زر و زور پیروی می کنند.
پیغمبری که دید ستم های بی شمار
پیغمبری که دیدستم های بی شمار - از کس نخواست اجررسالت به روزگار
چون ارتحال یافت خلایق شدند جمع - تا هدیه ای دهند به زهرای داغدار
گو یا ند ا شت شهر مد ینه درخت و گل - کآن را کنند در قدم فاطمه نثار
بر دوش بار هیزمشان جای دسته گل - رنگ شرارت از رخشان بود آشکار
با بی که بو د ز ا ئر آ ن سید ر سل - آ تش ز د ند عا قبت آن قوم نا به کار
برروی دست وسینه آن بضعة الرسول - تقدیم شد سه لوحه به عنوان افتخار
سیلی و تا ز یا نه و ضرب غلا ف تیغ - ای دل بگیر آتش و ای دیده خون ببار
آید صد ا ی فا طمه ازپشت دربگوش - تا صبح روزحشرمباد این صدا خموش
پیامبرصلى الله علیه وآله فرمان داد: كاغذى بیاورید كه رهنماى مكتوبى برایتان بگذارم تا پس از من گمراه نشوید. معلوم بود كه پیامبرصلى الله علیه وآله در چه موردى مىخواهد سند بگذارد. عمر ممانعت كرد و كاش فقط ممانعت مىكرد! فریاد زد: ان الرَّجُلَ لَیهْجُر و حَسبنا كِتابُ اللَّه (صحیح بخارى). این مرد هذیان مىگوید كتاب خدا براى ما كافى است. پیامبرصلى الله علیه وآله را مىگفت! این نسبت را به كسى مىداد كه وحى مطلق بود. خدا درباره ى او تصریح كرده بود كه ما ینطِقُ عن الهوى إن هو الّا وحى یوحى»؛ پیامبرصلى الله علیه وآله جز به زبان وحى سخن نمىگوید. جز به دستور خدا حرف نمىزند و جز حرف خدا را منتقل نمىكند. پیامبرصلى الله علیه وآله با شنیدن این حرف دلش شكست و اشك در چشمانش نشست؛ ولى ماجرا را پى نگرفت. پنجهى انكارى كه مىتواند حنجرهى وحى را بفشارد، كاغذ را بهتر مىتواند مچاله كند؛ چنانچه بعداً هم نشان داد كه مىتواند. در كوچههاى بنىهاشم، جلو مادر سادات را گرفت. سند فدك را به من رد كن! این كاغذ چیست؟ آن را به من بده!... نمىگویم كاغذ را چطور گرفت و مچاله كرد. همین قدر بگویم:
چون غبار كوچه بنشست برزمین - حق تعالى دیدوجبریل امین
بر رخ مِىْ یك نشا ن پنجه بو د - ا ز د ل سا قى ا ثر با قى نبود
آمد ا ز كو چه برون زهرا ولى - زیر لب با هر قد م مىگفت على
با سرچادر به چشمش مىكشید - از كناردیده اش خون مىچكید
تا قدم د ر خا نه ى حیدر نهاد - زینب او را دید و زد از غصّه داد
چا د ر ت ما د ر چر ا خا كى شده - پنجه بر روى تو حكاكى شده
ازچه رومادرچنین غم دیده اى - روى خود ازمن چراپوشیده اى؟
(منبع: گریزهای مداحی،محمد هادی میهن دوست،ص34.)
رو در جنان چو خاتم پیغمبران گذاشت
رودرجنان چوخاتم پیغمبران گذاشت - داغی گران به سینه اهل جهان گذاشت
او بُد همای قدسی و عالم بر او قفس - بگشود بال و روی برآن آشیان گذاشت
در راه سر بلندی دین و رضای حق - کوشید تا که بر سر این کار جان گذاشت
راحت بشد از شماتت و آزاردشمنان - رفت وغمش به سینه عالم نشان گذاشت
رفت ا ز میا ن ا مت و د ر بین مسلمین - از خود به یادگار دو شیءگران گذاشت
هست آن دوشیءعترت وقرآن که امتش - نه حداین شناخت ونه حرمت برآن گذاشت
او د ر گذ شت و فا طمه ی د ل شکسته را - تنها میا ن ا مت نا مهر با ن گذاشت
زهر ا مگرنبو د ز عتر ت که خصم دون - بس دردوداغ بردل آن نوجوان گذاشت
شیر خد ا ا ما م ز ما ن بو د و فا طمه - جان را به راه حفظ امام زمان گذاشت
سلمان می گه: ندیدم یه بار پیغمبر حسین و ببینه و گریه نكنه،می گه تو اوج شادی داشت لبخند می زد،صورتش پر از شور و شعف و شادی بود تا نگا ش به حسینش می افتاد، اشك از كوشه چشمش جاری می شد،پیغمبر بالای منبر داره خطبه می خونه،پیغمبری كه اجازه نداد حسین و از روی سینش جدا كنند،اون پیغمبری كه دم آخر هی زیر گلوشو بوسه زد،پیغمبری كه همه وجودش پر شده از عشق حسین،پیغمبری كه گفت: حسین منی و انا من حسین، اون پیغمبری كه حسین جاش رو دوشش بود،بالا منبر داشت خطبه می خوند،یه مرتبه دیدند،نگاه پیغمبر چرخید به طرف در مسجد،شوق و شور تو چهره پیغمبر نمایان شد،دیدند بغلش و وا كرد همه دیدند حسین داره می دوه،می خواد بیاد تو بغل پیغمبر،قرار بگیره،حواسش تو صورت پیغمبره،پاش گرفت به حصیر كنار ستون مسجد، جلو پیغمبر باصورت افتاد رو زمین،پیغمبر خطبشو قطع كرد،سراسیمه از بالا منبر امد پایین، رو زمین نشت، لباسای حسین رو درآورد، هی بوسه می زنه، عزیزم طوریت نشد بابا،جایی از بدنت درد نگرفت، جایت زخم نشد، گفتند: یا رسول الله ما حسین و بلند می كردیم ، شما خطبه تونو ادامه می دادید،پیغمبر فرمود خاموش، وقتی حسینم رو زمین افتاد، دیدم عرش خدا به لرزه افتاد،آسمونیا می گن یا رسول الله پاشو،آسمونیها طاقت ندارن حسین زمین بیفته،جان....رحمت خدا به این نالت، روضه پیغمبر و می خوای بشنوی من روضه پیغمبر و اینجور بلدم، جور دیگه ای بلد نیستم،من میگم روضه پیغمبر این دو بیته
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت - نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت
هوا ز باد مخالف چو قیر گون گردید - عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
به امر حق به دارالملک هستی
به امر حق به دارالملک هستی - محمدکرد دانشگاه تاسیس
علی داماد خود استاد کل را - درآنجا نصب کرد از بهر تدریس
بود برنامه اش تبیان قرآن - بر این استاد واین برنامه تقدیس
اگر خواهی شوی انسان کامل - به دانشگاه احمد نام بنویس
پیامبر(ص) با شروع بعثتش دانشگاه انسان ساز خود را تاسیس کرد. زحمات زیادی کشید وخون دل های فراوانی خورد تا این دانشگاه رونق گرفت. اساتید دانشگاه را نسل در نسل معرفی کردوفرمود از شما اجری نمی خواهم، مگرمودت و دوستی و احترام به اساتید دانشگاه. اما بعد رسول الله، شاگردان منافق، کینه ها حسادت ها وعقده های خود را نمایان کردند. دور این دانشگاه را محاصره کردند. هیزم آوردند و در دانشگاه راآتش زدند و احترام اساتید خود را با سیلی و تازیانه وغلاف شمشیر به جای آوردند. دانشگاه به حالت نیمه تعطیل در آمد. نسل در نسل همین احترام ها رابا اساتید دیگر دانشگاه هم به جای آوردند . بعضی را مسموم، بعضی راشهید وبعضی را در زندان اسیر کردند.کاری کردند که الان اکثر مردم از فیض دیدار امام و مرادو استاد خویش محروم هستند وفقط عده ای محدود از شاگردان خصوصی سعادت دیدار با او را دارند .«اللهم العن امّة اسست اساس الظلم والجور علیکم اهل البیت».
لعنت حق باد برآن قوم پست - کز عداوت عهد وپیمان راشکست
رخنه د ر کار رسالت کرده اند - با ستم غصب خلافت کرده اند
پس گرفتند از شما این اصل را - پاره کردند رشته های وصل را
لعن حق برآن گروهی کز ستم - بهر قتلت کرده قامت را علم
اسب هاشان را به زین آراستند - بهر ذبح تو ز جا بر خواستند
آن یکی می زد تو را تیر خدنگ - دیگری می زد تو را ظلمانه سنگ
آن یکی با نیز ه می شد حمله و ر - تیغ ز هر آ لو د در دست دگر
از سنان و خنجرو شمشیر تیز - جملگی بودند با تو در ستیز
مدینه شهر ناله های رسول
مدینه شهرناله های رسول - شهرلاله های سرسبز بتول
تو بهشتی و لی بها ر ت كو - ا ی قر ا ر همه قرارت كو
شكو ه بر د ر گه خد ا داری - نا له و ا محمد ا داری
شهراحمدكجاست احمدتو - ازچه خاموش شدمحمدتو
آسما نها همه خراب شوید - كوهها در شراره آب شوید
ناله ها ، آ ه ا ز جگر خیز ید - اختران بر زمین فرو ریزید
لحظه هامحشری عظیم شُدید - امت مصطفی یتیم شُدید
ای جها ن وجود هستت رفت - خاتم الانبیاء زدستت رفت
گرد غم بر رُ خ فلك بنشست - پشت شیر خد ا ی را بشكست
گرد غربت مدینه را به سر است - از مدینه علی غریب تر است
دیگه كسی رو نداره علی،یه پیغمبر بود حامی علی بود،دیگه یه مدینه می مونه، یه زهرا و علی،اونم زهرایی كه از رنگ و روش پیداست دیگه نمی دونه.
او كه بار بلای امت برد - او كه پا بر نجات خلق فشرد
نزدمردم دوتاودیعه سپرد
جگرش را زطعنه چنگ زدند - بر جبینش زكینه سنگ زدند
بر قدم ها ش خا ر افشاندند - كاذبش گفته ساحرش خواندند
بارهاجان خویش داد ازدست - تا كه گردد بشرخدای پرست
چقدرپیغمبروشكنجه وآزاردادند،چقدربرای این مردم خون دل خورد،
وقت ر فتن نخو ا ست ا ز ا مت - ا جرٌ اِ لّا مو دّ ت عتر ت
استاد ما قشنگ می گفت:می فرمود مودت با محبت فرق می كنه،مودت یه درجه بالاتر از محبته، این همه پیغمبر به مودت ذوی القربی تاکید كرد. لحظه های آخر امیرالمؤمنین علیه السلام با سختی زیر بغل های پیغمبر و گرفت،اُورد تو مسجد،اشاره كرد،تأكید كرد بر مودت،محبت یعنی اینكه اگه كسی رو دوست داشته باشی می تونی تو دلت نگه داری بهش نگی، اما مودت یعنی كسی رو كه دوست داری بهش ابراز كنی،مودت یعنی ،علاقه خودتو بهش نشون بدی، این مردم دارن آماده می شن ،محبت خودشونو به زهرا نشون بدن،اما رسم مدینه ایها فرق داره، آخ بمیرم.سالی یه شب می خوای برا ی پیغمبر گریه كنی ، پیغمبری كه رحمت للعالمینه ، سنگ تموم باید بذاری،
وقت رفتن نخواست از امت - اجرٌ اِلّا مودّت عترت
بود روی زمین جنازه او
خیلی این حرف سنگینه،گفت:علی جان،تا بدن منو غسل ندادی، تا بدن منو خودت كفن نكردی،تا با دستای خودت منو تو خاك نگذاشتی،از كنار من تكون نخور،یعنی علی اگه منو رها كنی ،این مردم سراغ من نمیان،مردم اسیر دنیاشونن،وای وای از این مدینه
بود روی زمین جنازه او - كه شكستند ، عهد تازه ی او
منكر آیه شریفه شدند - بانی فتنه ی سقیفه شدند
چیره شد دست ظلم بر مظلوم - غصب شد حق چهارده معصوم
همه اهلبیت حقشون توی این یه بیت غصب شده
از سقیفه ستم به مولا رفت - آتش از بیت وحی بالا رفت
زخم شمشیر بر سر حیدر - گشت اجر رسالت دیگر
حمله بر حجت خدا كردند - فرق او را زهم دوتا كردند
بعد قتل علی امام حسن - گشت همچون علی غریب وطن
ریخت یك آسمان بلا به سرش - خون شد از غیر و آشنا جگرش
آسمان بس كه خون به جامش ریخت - جگرش خون شدوزكامش ریخت
روز تشییع در بر یاران - پیكرش شد به تیر گلباران
بارش تیر و پیكر یار كجا - یاس زهرا و نیش خار كجا
آل هاشم اگر كه خون جگرید - این خبر را به خواهرش نبرید
سوز زخم درون بس است - دیدن طشت خون بس است
یوسف فاطمه حسین عزیز - این قدر اشك از دو دیده نریز
مجتبی هم به غربت توگریست - اما هیچ روزی به سان روزتونیست
حسین
ای تشنه لب حسین
زهرا به خانه و ملک الموت پشت در
ز هر ا به خا نه و ملک ا لمو ت پشت د ر - ظاهرشده زمرگ به بابش نبی اثر
ملك الموت ازبهرقبض روح شریف پیامبر پشت در ایستاده اذن ورود میخواهد
از هیچ کس نکرده طلب اذ ن و ا ی عجب - بی اذن فاطمه ننهد پای پیش تر
با آن که بود داغ پدر سخت، فاطمه - در باز کرد و اشک فرو ریخت از بصر
یک چشم ا و به سو ی ا جل چشم دیگرش - محو نگاه آخر خود بود بر پدر
اشک حسن چکید ه به رخسار مصطفی - روی حسین نهاده به قلب پیام بر
دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار - بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر
زد بوسه ها به حلق حسین و لب حسن - از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بر
هر لحظه یاد کرد به افسوس و اشک و آه - گاهی ز طشت و گاه ز گودال قتلگاه
شیخ صدوق (ره) در كتاب نصوص از حبش بن معتمر از أبى ذر غفارى حدیث كند كه گفت: وارد شدم بر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله در همان مرضى كه بوسیله آن از دنیا رحلت فرمود، پس به من فرمود: اى ابا ذر دخترم فاطمه را نزد من آر، ابو ذر گوید: برخاستم و نزد فاطمه آمده عرض كردم: اى بانوى زنان پدرت رسول خدا اجابت فرما. حضرت لباس خود را پوشید و بیرون آمد تا بر آن حضرت وارد شد، چون رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله را (در آن حال) دید خود را به روى او انداخت و گریست، از گریه او پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله نیز گریست و فاطمه را به خویش چسباند و فرمود: اى فاطمه پدرت به فدایت گریه مكن زیرا تو اولین كسى هستى كه در حالى كه به تو ستم شده و حقّت غصب شده و به ناحق گرفته شده به من ملحق شوى، و به همین زودى كینهها و عداوتهاى نفاق آشكار گردد، و جامه دین را در بر گیرد، پس تو اولین كسى هستى كه نزد حوض (كوثر) بر من وارد شوى، عرض كرد: اى پدر كجا ملاقاتت كنم؟ فرمود: نزد حوض كوثر، و من شیعیان و دوستانت را سیراب كنم و دشمنانت و كسانى كه تو را به غضب درآوردهاند از حوض دور كنم، عرض كرد: اى رسول خدا اگر نزد حوض ملاقاتت نكردم (كجا دیدارت كنم)؟ فرمود: نزد میزان. عرض كرد: اگر نزد میزان ملاقاتت نكردم؟ فرمود: نزد صراط (ملاقاتم كنى) و من به خدا عرض كنم: پروردگارا شیعه على را (از آتش و عذاب) سالم نگهدار ابو ذر گفت: دل زهرا (از این كلام) آرام شد، سپس رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله به من توجه فرموده گفت: اى ابا ذر این (فاطمه) پاره تن من است هر كه او را بیازارد مرا آزرده، هر آینه او بانوى زنان عالمیان است، و شوهرش سید اوصیاء است، و دو فرزندش آقایان اهل بهشتند، و همانا آن دو امام و پیشوایند چه آنكه قیام كنند و چه آنكه در خانه بنشینند، و پدرشان از آن دو بهتر است؛ و به زودى خداوند از صلب حسین نه نفر پیشوایان و امامان امین و معصوم كه به عدل قیام كنند بیرون آورد، و از ما است مهدى این امّت، ابو ذر گفت: عرض كردم: اى رسول خدا! امامان بعد از شما چند نفرند؟ فرمود: به عدد نقیبان بنى اسرائیل. (بنی اسرائیل 12طائفه بودند) (الإنصاف فى النص على الأئمة (ع) ترجمه رسولى محلاتى ص: 206و207)
دخترم روشنی چشم تَـرَم زهرا جان
دخترم روشنی چشم تَـرَم زهرا جان - پیشتر آی و ببین بیشترم زهرا جان
سفرمرگ به پیش آمده وبایدرفت - زین جهان روبه جهان دگرم زهراجان
جان سپا ر م من و ا ز فتنه ا یا م ترا - بخداوند جهان می سپرم زهرا جان
دخترم اینهمه درماتم من گریه مکن - آتش ازاشک مزن برجگرم زهراجان
بعد من عمر توکم باشد و از عترت من - زود ترازهمه آئی به بـرم زهـرا جان
ناگزیرم که دراین امت بی مهرتورا - می گذارم من وخود می گذرم زهراجان
خاتم الانبیاء رسول خدا
خاتم الانبیاء رسول خدا - كه جهانش هزار باد فدا
كرد ا علا م بر سر منبر - به خلا ئق ز ا صغر و ا كبر
كه من ای مسلمین نیك خصال - دیدم آزارها به بیست وسه سال
كرده ام روز و شب حمایت تان - سنگ خوردم پی هدایت تان
ساحرم خو ا ند ه ا ید و جادوگر - بر سرم ریختید خاكستر
گا ه كرد ید سنگبا ر ا نم - گه شكستید دُ ر د ند ا نم
مثل من ا ز منا فق و كفّا ر - هیچ پیغمبری ند ید آزار
حال من می روم ازاین دنیا - اجرومزدی نخواستم زشما
دوامانت مراست بین شما - طاعت ازاین دو هست،دَین شما
پیغمبر وقتی كه از مسیر همیشه گیش می رفت ، هر روز یه یهودی خاكستر رو سرش می ریخت،یه روز داره می ره، دید رفیق هر روزه نیست،در خونش و زد،خانم خونه در و باز كرد تعجب كرد، شما! اینجا چی می خواید!پیغمبر متبسم بود،فرمود دیدم رفیق هر روزم نیومده،خاكستر رو سرم نریخته،گفتم یا مریضه برم عیادتش ،یا سفره،اگر مشكلی داره،من برا خانوادش مشكل و حل كنم، گفت آقا صبر كن ،آمد پیش شوهرش گفت بلند شو ببین كی امده،همون كه هر روز خاكستر رو سرش می ریختی،آی چهل و هشتم،اینها دو ماه برای پاره های تن پیغمبر گریه كردند، دو ماه نه یه عمر،ایناه خدا بچه كه بهشون می ده ، می گردند،تو اسمای بچه های پیغمبر، ببینند كدوم اسمو بگذارم. طرف به خود اُمد، حالا چه كنم،زنه گفت بذار بیا بالینت، بسه دیگه ،پیغمبر با لبخند اُمد، یا رسول الله بالین منم میای،میشه نیاد، ما هر گناهی كه كردیم ، خاكستر به آینه قرآن كه نریختیم،لبخند زد،رفیق دیدم امروز نیومدی دلم هواتو كرد،گفتم یا مریضی یا سفر رفتی، یهودیه یه نگاه كرد،گفت: اشهدان لا اله الا الله،و انك رسول الله، سرش تو دامن پیغمبر بود جون داد، ببین چه جوری خدا یه نفرو مفتی می آمرزه،تو دامن پیغمبر، جون داد، رفت بهشت،كار پیغمبر اینه، كار حجتشم همینه، اون مرد زیدی مذهب بود چهار تا پسر داشت شیعه اثی عشری،داوزده امامی، یه روز گفت: اگه شما راست می گید امام زمانی دارید:بیاد منو شفا بده،منم بشم دوازده امامی، یه دل شب داد زد،بچه ها بیاید،سید شما، مولاتون،آقاتون، بچه ها آمدند،چی شده بابا، بخدا آقاتون اُمد،منو شفا داد گفت حرف این بچه ها تو گوش كن،آقا جان شما به یه چشم به هم زدن آدم درست می كنید،من یه عمر دارم میام،یه بار یه نگاه كن،دو سه روز دیگه این سیاهی هارو جمع می كنند،یابن الحسن از نو مسلمانم كن،بیا بالینم،بگم اشهدانك حجةالله،
كرده ام روز و شب حمایت تان - سنگ خوردم پی هدایت تان
اُحد وقتی فاطمه سلام الله علیها رسید دید داره، از لب مبارك بابا خون می ریزه، حسیر آتش زد، با خاكستر حسیر زخم بابا رو التیام بخشید،جلو خون ریزی رو گرفت،وقتی پیغمبر رو سنگباران می كردند، خدیجه سلام الله علیها می اُمد ، جلوی سنگ ها ، سپر بلای پیغمبر می شد،سنگ ها رو به جان می خرید، یعنی زهرا جان، زینب جان،یاد بگیرید.
ساحرم خوانده اید و جادوگر - بر سرم ریختید خاكستر
گاه كرد ید سنگبا ر ا نم - گه شكستید دُ ر د ند ا نم
مثل من ا ز منا فق و كفّا ر - هیچ پیغمبری ند ید آ ز ا ر
حال چون می روم ازاین دنیا - اجرومزدی نخواستم زشما
جز كه با عترتم مودت تان - حرمت و طا عت و محبت تان
دوامانت مراست بین شما - طاعت ازاین دوهست،دین شما
این دو ا ز ا مر د ا و ر منا ن - یكی عترت بود، یكی قرآن
این دوباهم چواین دوانگشتند - تا ابدمتصل به یك مشتند
كافر است آن كسی كه در اقرار - یكی ازاین دوراكند انكار
چون پیمبر زدار دنیا رفت - روح او در بهشت اعلی رفت
جمـع گشتند امـت اسـلام - تا به زهرا د هند یک انعـام
رو سوی بیت کبریا کردند - جـای گل، بار هیزم آوردند
گلشان شعله های آذر بود - حـرمتِ دختـرِ پیمبر بـود
دختر وحی را به خانه زدند - بـر تـن وحی تازیانه زدند
اولین اجر مصطفی این بود - حمله بربیت آل یاسین بود
اجر د و م نصیب مو لا شد - کُشتـه در صبحِ شامِ احیا شد
آنکه عمری چوشمع میشدآب - رُخش ازخون سرگرفت خضاب
فـرق بشْکسته و دل صد چاک - مثل زهرا شبانه رفت به خاک
اجـر سـوم رسیـد بـر حسنش - تیرباران شد از جفا بـدنش
اجر چا ر م بد شت کر ببلا - بر حسینش رسید و آ ل عبا
از این جا رو می خوام از زبان حضرت زهرا سلام الله علیها بخونم. دیگه امروز جون به لب زهرا سلام الله علیها رسید، بالین بابا،دیگه داشت،دق می كرد،خدانكه یه خانم باردار براش مصائب سنگین پیش بیاد،اینقدر این ماه صفر زهرا سلام الله علیها بالین پیغمبر گریه كرده،اینقدر بالین بابا ناله زده و اشك ریخته،یا بقیة الله، یه وقت دید یكی در زد، اَمد پشت در ، تو كی هستی،عرضه داشت یه عرب هستم،اُمدم دیدن پیغمبر،فرمود حال بابام وخیمه،امروز ملاقاتی نداریم،رفت،ساعتی دیگه دق الباب، همون پیرمرد،خانم اجازه بدید، بیام بالین پیغمبر، فرمود تو رو خدا برو،بابام هیچ حالش خوب نیست داره به خودش می پیچه،بار سوم كه آمد،پیغمبر فاطمه رو صدا زد،دخترم این ملكوت موته، از احدی اجازه نمی گیره، از تو اجازه می گیره،فاطمه جان برات حرمت قائله،چی شد ، من دارم مدح می گم،آخ یه عده ریختند در خانه، یا بقیة الله، تو خودت دیگه هرچی روضه بلدی بخون.
ملكوت الموت مزن شعله به زخم جگرم - وای من گر تو مدارا نكنی با پدرم
سئوال ، آیا سكینه هم بالای گودی از این حرفا زده یا نه.
ختم رسل امشب بار سفر بسته
ختم رسل ا مشب با ر سفر بسته - از ما تمش گر یا ن ز هر ا ی دلخسته
از رحلت بابا زهراسیه پوش است - آن اسوه ی تقوا از گریه مدهوش است
امشب فلک ا ز د ل شو ر و نو ا دارد - خیل ملک برسر دست عز ا دارد
شب رحلت جانگداز رسول خدا است ، شب شهادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی ، عاشقان مدینه دلها را روانه مدینه منوره کنیم ، یا رسول الله اگر چه این عاشقان مدینه نیستند اما به یاد شما در این جا اقامه عزا گرفتند . میان بستر قلب عالم خلقت افتاده ،اطراف بستر عزیزانش نشسته اند . (پدر چراغ خانه است) پیغمبر گاهی از هوش می رود گاهی به هوش می آید ، علی گریه می کند ، فاطمه گریه می کند ، وقتی پیغمبر اشکهای چشم دخترش فاطمه را دید فرمود : گریه نکن دخترم اوّل کسی که به من ملحق می شود تویی بابا . امّا کربلا ،روز عاشورا وقتی میوه ی دلش حسین به میدان می رفت دید سکینه نار دانه اشک می ریزد ابی عبد الله از ذوالجناح پیاده شد صدا زد دخترم با اشکهای چشمت قلبم آتش مزن همه بگوئیم حسین ...
پیغمبر اكرم ز عالم دیده بسته
پیغمبراكرم زعالم دیده بسته - زهراوحیدرگشته امشب زاروخسته
على خو رد خو ن جگر - زهرا كند پدر پدر - بقیه الله ، بقه الله
روز عزاى رحمة للعالمین است - آغاز غربت امیرالمؤمنین است
شام عزاى رحمة للعالمین است - آغاز غربت امیرالمؤمنین است
على خورد خون جگر - زهرا كند پدر پدر - بقیه الله ، بقه الله
درمرگ پیغمبر بو د خون قلب آ لش - بانگ اذان دیگرنیایدازبلالش
على خو رد خو ن جگر - ز هر ا كند پد ر پد ر - بقیه الله ، بقیه الله
ماتم گرفت حال و هوای مدینه را
ماتم گرفت حا ل و هو ا ی مد ینه را - پوشید کعبه رخت عزای مدینه را
خاکم بسر که دست اجل تیشه بر گرفت - وزپا فکند نخل رسای مدینه را
رکن علی شکست ز فقد ا ن مصطفی - در بر گرفت خاک صفای مدینه را
آدم گریست تاکه ملائک بروی دست - بردندسوی سدره همای مدینه را
روزهای آخر عمر مبارک پیغمبر بود فرمود : بلال مردم خبر کن بیایند مسجد ،بلال فریاد زد مردم بیائید پیغمر می خواهد وداع کند امروز ، مردم آمدند مسجد، یک وقت دیدند زیر بغلها پیغمبرگرفتند وارد شد در حالیکه رنگ صورت حضرت پریده ،بالای منبر رفت ، شروع به صحبت کرد در بین سخنانش فرمود : مردم هر کسی حقی بر من دارد بیایید قصاص کند دیدند یک مرد عربی ( سوادة بن قیس ) از میان جمعیت بلند شد . گفت : یا رسول الله از سفر طائف می آمدی مردم به استقبال شما آمدند من هم در میان جمعیت بودم عصا بدستت بود عصا را بلند کردی به مرکب بزنید به بدن من اصابت کرد حالا می خواهم قصاص کنم . فرمود : بلال برو خانه فاطمه ، عصای مَمشوق مرا بیاور ، بلال از مسجد بیرون آمد در حالیکه فریاد می زد آی مردم پیغمبر شما ، خودش را در معرض قصاص قرار داده ، کسی تو خانه نماند . بلال آمد د رخانه زهرا ، بابایت پیغمبر عصای ممشوق می خواهد . قضیه را بلال شرح داد صدای ناله زهرا بلند شد بلال به فرزندانم حسن و حسین بگو نزد آن مرد بروند تا قصاص شوند بلال عصا را آورد خدمت پیغمبر ، مردم دارند گریه می کنند ، عصا را پیغمبر به مرد عرب داد . گفت : یا رسول الله وقتی عصا به بدن من اصابت کرد بدن من برهنه بود شما هم باید بدنتان را برهنه کنید حضرت وضع قصاص ( شکم مبارک ) را برهنه کرد . یک وقت دیدند سواده آمد گفت یا رسول الله خیلی وقتها دنبال بهانه می گشتم بدن مبارک شما را ببوسم خم شد بدن مطهر پیغمبر را بوسه داد پیغمبر در حقش دعا کرد. یا رسول الله ، کربلا هم زینب خم شد لبها را گذاشت بر آن رگهای بریده ...(شمس الدین ، مهدوی ، در عزای مظلومان ،شفق ، قم ،ص 21-22 . دشتی ، محمِّد ، فرهنگ سخنان فاطمه،ص 48)
مدینه، چه کردی رسول خدا را
مد ینه ، چه کر د ی ر سو ل خدا را - گرفتی ز ما خا تم الانبیا را
چه بیدادگربود،این چرخگردون - که خاک یتیمی،به سرریخت مارا
د ر یغا که روح د عا ، ر فت د ر خاک - گرفتند از ما روان دعا را
به سوگ محمّد ، بگریید ، یاران - که زهرا ببیند ، سرشک شما را
بیا ر ید گل برد ر بیت ز هر ا - که همد ر د با شید ، خیرالنسا را
ا لهی ا لهی که ا هـل مد یـنـه - نبینند ، تـنـها یـی مر تـضـا را
الهی نبینم که ز هـر ا به صحـرا - دهد آب با اشک خود نخلها را
مبا د ا که د ر بـیـت و حی ا لهی - بدون طها ر ت ، گذارید پا را
ببوسید،روی حسین وحسن را - تسلّا دهید این دو صاحبْ عزا را
خدا را چه شد، آن طبیب دو عالم - که آورد،برزخم جانها،دوا را
نه لب بر گلو ی حسینش نها د ه - نه بو سید ه لعل لب مجتبا را
سلامی نداده است، براهلبیتش - زیارت نکرده است، بیت الولا را
زنان مدینه، چو جان در بر خود - بگیرید، دخت رسول خدا را
مبا د ا مبا د ا ، گذ ا ر ید تنها - در این روزها، عصمت کبریا را
ز نا ن مدینه ، به جا ن پیمبر - بگو یید ا سر ا ر ا ین ما جرا را
چرا شعله از بیت زهرا بلند است - ببینید، آتش زدند آن سرا را
دریغا! دریغا! که درپشت آن در - شکستند،ارکان ارض و سما را
بیا یید ، د ر آ ستا ن و لا یت - که کشتند ، ر یحا نة المصطفا را
خطاکار ، آ ن بو د ، ا ی ا هل عالم - کز اوّل رها کرد، تیرخطا را
خدا ر ا د ر بیت تو حید و آتش؟ - یهودند این جانیان، یا نصارا؟
یهود و نصارا به پیغمبر خود - روا داشت کی این چنین ناروا را؟
کسی کو ز ند ، لطمه برروی زهرا - به قرآن که کفرش بود آشکارا
نه سهمی،زقرآن واسلام دارد - نه دیده است،یک لحظه رنگ حیارا
ندیده است، پیغمبری، جز محمّد - ز امّت،چنین ظلم وجوروجفارا
شراری ، ز بیت ا لو لا ر فت با لا - که بگرفت در کام خود کربلا را
عدو ، آ تشی ز د به بیت ولایت - که بگرفت، تاحشر،دودش فضا را
ز ما م سخن ر ا نگهد ا ر «میثم» - که آتش زدی ، قلب اهل ولارا
حاج غلامرضا سازگار
دخترم روشنی چشم تَرَم زهرا جان
دختر م ر و شنی چشم تَرَ م زهرا جان - پیشتر آی و ببین بیشترم زهرا جان
سفرمرگ به پیش آمده و باید رفت - زین جهان رو به جهان دگرم زهرا جان
جا ن سپا ر م من و ا ز فتنه ا یا م ترا - بخداوند جهان می سپر م زهرا جان
دخـترم اینهمه درماتم من گریه مکن - آتش ازاشک مزن برجگرم زهراجان
بعد من عمر تو کم باشد و از عترت من - زودتر از همه آئی به برم زهرا جان
ناگزیرم که دراین امت بی مهرتو را - می گذارم من وخود میگذرم زهراجان
مدینه شهر رسالت محیط غمها بود
مدینه شهر رسا لت محیط غمها بود - بکوچه کوچه آ ن ناله بود و غوغا بود
حکایت از غم هجران مصطفی می کرد - قیامتی که به شهر مدینه بر پا بود
نَفَس نَفَس ز د نش بو د پیک رحلت ا و - که از وجود وی ، آثار ضعف پیدا بود
به خانه اشک عزا، در سقیفه طرح نفاق - به خانه شور غم ودرسقیفه شورا بود
بنا له ا مت ا سلا م ، جمع گشته و لی - میا ن جمع علی بو د ، آ نکه تنها بود
تما م بر سر یک حرف متفق گشتند - که آ ن گر فتن حق علی و ز هر ا بود
مدینه مدفن پیغمبر ماست
مدینه مدفن پیغمبر ماست - که خاکش سرمه چــشم تر ماست
مدینه مَهبط جبرئیل بوده است - مدینه مَرقد چار اختر ماست
مدینه سرفراز و سر بلند است - مدینه داغدار و دردمند است
ز دیوار و ز مین و کوچه ها یش - صدای ناله زهرا بلند اســت
بقیع دل خراش ما د ر اینجاست - قبور اولیای ما در اینجاست
درونش قبربی نام ونشانی است - که میگویند آنجا قبر زهراست
مدینه شهر ا یثا ر و ر شا د ت - مدینه مد فن زهر ا ی ا طهر
مدینه شهر ز یبا ی پیمبر - مد ینه مد فن ز هر ا ی ا طهر
مدینه گشته ای ازظلم واندوه - بـه مثل کربلا درروزعاشور
مدینه شهر خون،شهرقیامی - مدینه مدفن چندین امامی
مدینه کی شو د مهد ی بیا ید - بیا ید قبر ز هر ا را بیا بد
ز داغ من ببر رَخت عزا کن ای علی جان
زداغ من ببررَخت عزا کن ای علی جان - خدا حافظ برای من دعا کن ای علی جان
پس ا ز من زخم ها ی کینه سروامیکند بَهرت - بروخودرامهیای بلاکن ای علی جان
بــدستت میسپارم هستی خودراگل خود را - زجان ودل،غم اورادواکن ای علی جان
بگوآیدحسن تامن زنم بوسه به لبهایش - تو پاک اشک ازعذارمجتبی کن ای علی جان
نهدبرسینه ام تاسربگیرم بوسه ازحنجر - توعشقم راحسینم را صدا کن ای عــلی جان
برای ماندن نهضت پس ا زخون حسین من - تو زینب راسفیرکربلا کن ای علی جان
مقررگشته برتو صبروغربت،ورنه میگفتم - که اول میخ را ازدرجدا کن ای علی جان
منبع : باب الحرم
ای ملائک سوی یثرب همه پرواز کنید
ای ملائک سوی یثرب همه پرواز کنید - شمع سان ناله ز سوز جگر آغاز کنید
همه با هم به سَماء دست دعابازکنید - خون فشانید زچشم و به خدا راز کنید
مهر غم نقش به با ل و پرتان می گردد - مرگ دور سر پیغمبرتان می گردد
پیک غم ا ز حر م خو ا جه ا سر ی آ ید - خبر ا ز فا جعه محشر کبر ی آ ید
کا ر و ا نِ ا جل ا ز جا نب صحر ا آ ید - نگذ ا ر ید د ر خا نه ز هر ا آ ید
قا صد مرگ کجا ، کعبه مقصو د کجا - ملک ا لموت کجا ، خا نه معبو د کجا
اجل ایستاده هراسان به دربیت رسول - پشت درلحظه به لحظه طلبداذن دخول
لرزد ا ز ز مز مه یِ او دل زهرای بتول - فاطمه سوی پدر آمده محزون و ملول
كِای پدر پیکی غریب است تو را می خواند - کیست کزهرسخنش قلب مرا لرزاند
گفت د ر پا سخِ زهرا ، پدر، ای پاک سرشت - دست تقدیر برای تو غمِ تازه نوشت
پدرت می ر و د امروز به گلزار بهشت - آسمانْ کوه بلا ر ا به سر دوش تو هِشت
فلک امروز پُر ا ز نا له جبر ا ئیل است - این غریبی که بود پشت در عزرائیل است
این،نه آنست که ازکس طلبداذن دُخول - این اجل باشدوبربردن جانهاست عَجول
اذن ناکرده طلب ، جز به د ر بیت رسول - پاسداری کند ا ز حُرمت زهرای بتول
ای فدای تو و خون دل و اشک بَصرت - بازکن دَرکه شود خاک یتیمی به سرت
فا طمه برد به با با سر تسلیم فر و د - د رِ کاشانه به سو ی ملک الموت گشود
چون به دارالشرف وحی اجل یافت ورود - به ادب روی به پیغمبراسلام نمود
کی تنت جان جهان گر دهی اذنم، ز کرم - آمدم روح تو در جنت اعلی ببرم
گفت ای دوست کمی صبر و تحمل باید - که مرا پیک خداحضرت جبریل آید
رنگ ا ند و ه ز آ ئینه د ل بز د ا ید - غُصه ا ز سینه پر غُصه من بگشاید
جبرئیل آمد و گفت ای به فدایت گردم - باغ جنت را از بهر تو زینت کردم
گفت ای پیک خدا،حامل فیض ورحمت - سخنی گوکه زقلبم بِـرُبائی محنت
غم من نیست غم حو ر و قصو ر و جنت - چه کند روز جزا خالق من با امت
گفت جبرئیل که فرموده چنین معبودت - آنقدربرتوببخشم که کنم خوشنودت
ای به دوشت غم امت،همه دم درهمه حال - بُرده برشانه خودکوه غم ودردوملال
امت ا جر تو عطا کرد به قر آ ن و به آل - حُرمت هر دو کنار حَرمت شد پامال
کرده غصب فد ک و حق علی را بُردند - پهلوی فاطمه ا ت را ز لگد آزردند
برلب خلق هنوزاز غم توزمزمه بود - شعله هادرجگرواشک به چشم همه بود
شهر ا ز فتنه ا یا م پُر ا ز و ا همه بود - اولین اجر رسالت ، زدن فاطمه بود
گشت ا ز حق کُشی یِ امت بیدادگرت - کشتن محسن مظلوم تو اجر دگرت
با سر ا نگشت خزان سخت ورق برگردید - غنچه و لا له خونین تو پرپرگردید
سومین اجرتو زخم سرِحیدرگردید - به حَسن ازهمه کس،ظلم فزون ترگردید
بعد ا ز آ ن زهر که برنوردو عینت دادند - اجرهابودکه امت به حسینت دادند
گرگها بر بد ن یو سف تو چنگ زدند - بررُخ چرخ ، ز خونِ دل او، رنگ زدند
دست بگشوده به پیشانی او سنگ زدند - تهمت کفربه آل تو ، به نیرنگ زدند
شعر: استاد غلامرضا سازگار
باز هنگام غم و ناله و افغان آمد
با ز هنگا م غم و نا له و ا فغا ن آ مد - با ز ا ر كا ن فلك ز ا ر و پر یشا ن آمد
عرش وفرش وقلم وكرسی وجنات برین - زین عزاجمله سیه پوش وپریشان آمد
از غم رحلت آ ن پا د شه كو ن و مكان - جبرئیل ناله كنان زار و نواخوان آمد
آدم و نوح و سلیمان و شعیب و یعقوب - سر زنان از غم سرخیل رسولان آمد
خضرو الیاس وخلیل عیسی وموسی جلیل - سر كنان خاك عزاچاك گریبان آمد
مرتضی شال به گردن به عزا بادل ریش - سر زنان ناله كنان همچو یتیمان آمد
فاطمه موی پریشان شده ازمرگ پدر - گشت چون خاك زمین پیكربی جان آمد
حسن ازمرگ پیمبرشده لرزان چون بید - سر زنان ناله كنان زاروجگرخون آمد
زین ا لم چا ك گریبان شه بی غسل و كفن - بر سر جد كبارش به صد افغان آمد
شهربطحا شده بیت الحزن از بهررسول - خاك غم بر سر مرد و زن دوران آمد
با ر ا لها تو عز ا د ا ر ی ما ا ز كرمت - كن قبول چون به عزای شه خوبان آمد
با ر ا لها بر سا ن قا ئم د ین پو ر حسن - كه بسا فتنه و آ شو ب فر ا و ا ن آمد
مرحوم غلامرضا اصلاح پذیر
هنگامه رنج و غم و ماتم شده امشب
هنگامه رنج و غم و ماتم شده امشب - گریان، زغمی دیده عالم شده امشب
آهنگ سرشکم،که رسد برلب مژگان - با این دل سودازده همدم شده امشب
پا یا ن شب آ خر ما ه صفر ا ست ا ین - یا آ نکه ز نو ما ه محرّ م شده امشب
مهتاب ، رخ خویش نهان کرد زماتم - چون رحلت پیغمبر خاتم شده امشب
از د ا غ جگر سو ز نبی سید ا بر ا ر - نخل قد زهرا و علی خم شده امشب
شدکارفلک،خون جگرخوردن ازاین غم - گردون،زمحن بارخ درهم شده امشب
سیمای جهان ، غرقه یِ خون دل«یاسر» - در سوگ رسول اللّه اعظم شده امشب
محمود تاری «یاسر»
کم گریه کن که گریه امانت بریده است
کم گریه کن که گر یه ا ما نت بر ید ه است - گویا که وقت رفتن بابا رسیده است
حق داری ازغمش به سروسینه میزنی - چون مثل اوکسی به دو عالم ندیده است
در ر و ز آ خر ش چه شده این چنین نبی - جز اهل بیت تو زهمه دل بریده است
بر روی سینه اش حسنین ناله می زنند - اشکش برای هردو زغمها چکیده است
بر گو که مر تضی چه شنید ه کنا ر ا و - رنگش چنین زطرح مسائل پریده است
اینجا همه بر ا ی شما گر یه می کنند - چون ا ز سقیفه بوی جسارت وزیده است
این ر و ز ها به پشت د ر خانه ات مرو - گویا عدو که نقشه ی قتلت کشیده است
جان حسین وجان حسن جان مرتضی - کم گریه کن که گریه امانت بریده است
سروده ی کمال مومنی
از سراپای مدینه گِل غم میریزد
از سراپای مدینه گِل غم میریزد - اشک از دیده ی غم بار حرم میریزد
از نگا ه نگر ا ن ، برق الم میریزد - خوب پیداست که باران ستم میریزد
سایه خنده ازاین گلکده کم کم برود - یا قراراست که پیغمبر اکرم برود؟
نور ا ز خند ه لب ها ی تَرَ ش می بارید - از گرفتاری امت به جزا میترسید
دربه در ، د ر پی ا ر شا د بشر میگردید - مثل اوهیچ رسولی غم واندوه ندید
دردلم شورعجیبی ست نمیدانم چیست - درگلوبغض عجیبی ست نمیدانم چیست
دخترت ز ا ر به سرمیز ند ا ی و ا ی دلم - در دلم غصه شرر میزند ای وای دلم
پد ر م حر ف سفر میز ند ا ی و ا ی دلم - حرف از داغ پسر میز ند ای وای دلم
دل بریدن ز تو بابا بخدا آسان نیست - بعد تو واسطه ی وحی خدا با ما کیست؟
این جوان کیست که ازدیدن رویش دردل - غصه داخل شده وخنده زلب شدزائل
گفت : با لحن غر یبا نه و لی چو ن سا ئل : - با ا جا ز ه بگذ ا ر ید بیا یم داخل
با ا د ب آ مد و د ر پیش پد ر ز ا نو زد - پرده از صورت پوشیده ی خود یک سو زد
مژده ای رحمت رحمان که سحرنزدیک است - ای رسول مدنی وقت سفرنزدیک است
شب بیچا ر گی نسل بشر نز د یک ا ست - به علی هم بر سا ن ر و ز خطر نزدیک است
پدر آ ما د ه ر فتن به سما و ا ت و لی - نگر ا ن است بر ا ی غم فر د ا ی علی
تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد - نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد
آ ه ا ز سینه ا فلا ک بر آ مد هیها ت - به علی فا طمه ر ا با ز ا ما نت میداد
این همه بی کسی ای وای سرم دردگرفت - دل سرشارغم شعله وَرم دردگرفت
اوزفردای حسین وحسنش داشت خبر - ازخزان گشتن باغ وچمنش داشت خبر
از به آ تش ز د ن یا سمنش د ا شت خبر - از غم حیدر خیبر شکنش داشت خبر
اشک از دیده فرو ریخت و روحش پر زد - پر زد و دختر مظلومه ی او بر سر زد
ختم رسل امشب بار سفر بسته
ختم رسل ا مشب با ر سفر بسته - از ما تمش گر یا ن زهر ا ی د لخسته
از رحلت بابا زهراسیه پوش است - آن اسوه ی تقوا از گریه مدهوش است
امشب فلک ا ز د ل شو ر و نو ا دارد - خیل ملک بر سر دست عز ا دارد
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است - دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه - تاریک تر ز عرصه تاریک محشر است
گرد ملا ل بر رخ ا سلا م و مسلمین - اشک عز ا به د ید ه زهرای اطهر است
گفتم چه ر و ی داده که زهرا زند به سر - دیدم که روز،روزعزای پیمبر است
پا یا ن عمر سید و مو لا ی کا ئنا ت - آغاز دور غر بت ز هر ا و حید ر است
قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر - اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است
روی حسین مانده به دیواربی کسی - چشم حسن به اشک دوچشم برادراست
ای د ل بیا و گریه ز ینب نظا ره کن - ما نند پیر هن جگر خو یش پا ره کن
ماتم جهانسوز خاتم النبیین است
ماتم جهانسوز خاتم النبیین است - یا كه آخرین روز صادر نخستین است
روزنوحه قرآن درمصیبت طاها است - روز ناله فرقان ازفراق یاسین است
خاطری نباشد شاد د ر قلمرو ایجاد - آه وناله وفریاد درمحیط تكوین است
كعبه راسزدامروزرونهد به ویرانی - زآنكه چشم زمزم راسیل اشك خونین است
صبح آ فر ینش ر ا شا م تا ر با ز آ مد - تیره اهل بینش را دیده جهان بین است
رایت شریعت ر ا نو بت نگونساری است - روزغربت اسلام روز وحشت دین است
شاهدحقیقت راهردوچشم حق بین خفت - آه بانوی كبری همچو شمع بالین است
هادی طریقت ر ا ز ند گی به سر آ مد - گمرهان ا مت ر ا سینه ها پر ا ز كین است
شاهبازوحدت را بندغم به گردن شد - كركس طبیعت را دست وپنجه رنگین است
شد همای فرخ فربسته بال و بی شهپر - عرصه جهان یكسر صیدگاه شاهین است
خا تم سلیمان ر ا ا هرمن به جا د و برد - مسند سلیما نی مركز شیا طین است
شب زغم نگیردخواب،چشم نرگس شاداب - لیك چشم هرخاری شب به خواب نوشین است
پشت آ سما ن شد خم ز یر با ر ا ین ما تم - چشم ا بر شد پر نم د ر مصیبت خا تم
رحلت رحمت للعالمین آمده
رحلت رحمت للعالمین آمده - ناله از قلب جبریل امین آمده
از ملایک همـه، آید این زمزمه - السلام علیک، یا رسول الله
آه و واویلتا محشر کبری شده - روز تنهایی حیدر و زهرا شده
حضرت فاطمه، دارد این زمزمه - السلام علیک، یا رسول الله
اهل عالم عزای خاتم الانبیاست - همه جاکربلای خاتم الانبیاست
زین بلای عظیم، گشته امت یتیم - السلام علیک، یا رسول الله
درسقیفه بپا فتنه دیگرشده - بعدختم رسل،ستم به حیدرشده
غربت حیدراست،جان پیغمبراست - السلام علیک، یا رسول الله
بر در خانه دختر ختم رسل - هیزم آورده اند عوض دسته گل
شد ز بیت خدا، دود آتش به پا - السلام علیک، یا رسول الله
یا محمّد بیا بلای دیگر ببین - خانه وحی را طعمه آذر ببین
گشته حقّت ادا،شده محسن فدا - السلام علیک، یا رسول الله
سوخته قلب علی مرتضی
سوخته قلب علی مرتضی - حضرت زهرا شد ه صا حب عزا
بر پـدر و بـر حسن و بر رضا - آجرک ا... بقیه ا...
پیکـر پـاک خاتم المرسلین - مانده میان حجره روی زمین
جـان محمّد شده خانه نشین - آجرک ا... بقیه ا...
خون شد ه ا ز غم جگر فاطمه - رفتـه ز دنیـا پـد ر فاطمه
رخت عزا شد به بر فاطمه - آجرک ا... بقیه ا...
گشته جهان بزم عزای حسن - جان دو عالم به فدای حسن
گریه کن ای دیده برای حسن - آجرک ا... بقیه ا...
غریب خانه دروطن کشته شد - بگـو امـام ممتحـن کشته شد
یوسف فاطمه حسن کشته شد - آجرک ا... بقیه ا...
شهرخراسان همه جامحشر است - برجگر شیعه غم دیگراست
قتـل جگـر پـاره پیغمبـر است - آجرک ا... بقیه ا...
فاطمه را خون چکد از هر دو عین - بیشتر ا ز همه برای حسین
داغ حسیــن است غـم عالمین - آجرک ا... بقیه ا...
در ماتم فراق پدر گریه میکنم
در ماتم فراق پدر گریه میکنم - همراه شمس و نجم و قمرگریه میکنم
شب ها و ر و ز ها ز غمش مویه میکنم - تا آخرین توان بصر گریه میکنم
خواب شبا نه ا زسر ز هر ا پریده است - مانند شمع تا به سحر گریه میکنم
داغی عظیم دیده ام ای مردمان شهر - با لحن جانگدازی اگر,گریه میکنم
پیغمبر طو ا یف ا هل بکا ء شد م - قد ر تـمـا م ا شـک بشر گـر یه میکنم
خشکداگرکه چشمه اشکم دوباره من - بادیده های سرخ جگرگریه میکنم
وحید قاسمی
ای جان من فدای تو یا ایّها الرسول
ای جان من فدای تو یا ایّها الرسول - حاتم بود گدای تو یا ایّها الرسول
صدمرده همچومن بخدازنده میشود - از لعلِ جان فزای تو یا ایّهاالرسول
در سر هو ا ی غیرِ تو ما ر ا ر و ا مباد - در سر بود هوای تو یا ایّها الرسول
سوگندمیخورم که توراتا به روزحشر - نشناخت جز خدای تو یا ایّها الرسول
خالق اراده کردوجهان راخوش آفرید - آن هم فقط برای تو یا ایّها الرسول
زهرا که جا نِ عا لم و آ د م فد ا ش باد - نالیده در عزای تو یا ایّها الرسول
شاعر : سیروس بداغی
پيغمبر اكرم ز عالم ديده بسته
غبار غم بر چهره عالم نشسته - پيغمبر اكرم ز عالم ديده بسته
علي خو ر د خو ن جگر - زهرا كند پدر پدر - الله اكبر الله اكبر
رفت ازجهان فاني آن ختم النبيين - بنگرسرش بردامن خير الوصيين
گشته علي ز ا ر و حز ين - زهرا يتيم و دلغمين - الله اكبر الله اكبر
شهر مدينه در فراقش غرق ماتم - اوضاع عالم در عزايش گشته درهم
گريان حسين و هم حسن - پيروجوان و مرد و زن - الله اكبر الله اكبر
زهراخوردبعد پدرسيلي ز عدوان - آتش بگيرد خانه اش ازظلم وطغيان
بر دختر پا ك نبي - كند ا ثر بي پد ر ي - الله اكبر الله اكبر
حق علي وفاطمه مغصوب گردد - دخت نبي گريان چنان يعقوب گردد
علي شود خا نه نشين - زهرا حزين و دلغمين - الله اكبر الله اكبر
گرددحسن بعد نبي مظلوم دوران - قلبش شود پرخون زظلم آل سفيان
در طشت ريزد از جفا - جگر بسط مصطفي - الله اكبر الله اكبر
بس نامه ها از كوفيان آيد به بطحا - گردد حسين سوي عراق آنكه مهيّا
گردد ز جور اشقيا - شهيد دشت كربلا - الله اكبر الله اكبر
بعد نبي برمسلمين جوروجفا شد - اي باقري ازمشركين بس ظلمها شد
اسير آن مستكبرين - گشته كنون مستضعفين - الله اكبر الله اكبر
دخت نبي امشب سه جا باشد عزادار
دخت نبي امشب سه جا باشدعزادار - ميگريدومينالد آن محزونه زار
گاهي همي گو يد پد ر - گاهي رضا گاهي پسر - الله اكبر الله اكبر
اندر مدينه بر سر قبر محمّد - يا بر سر قبر حسن آن سبط احمد
باچشم گريان مي رود - محزون ونالان مي رود - الله اكبر الله اكبر
اندرخراسان بر سرقبررضايش - گريان و نالان گشته است اندرعزايش
بر مشهد هشتم امام - باشد عزادار او مدام - الله اكبر الله اكبر
د ر كر بلا بهر شهيد ا ن و حسينش - برپا نما يد ا و عز ا و شور و شينش
نالد ز بهر اكبرش - عباس و عون و جعفرش - الله اكبر الله اكبر
در جبهه ها محز و ن بو د بهر شهيد ا ن - از بهر مفقو د ا لا ثر ها و اسيران
بنمايد او از مهتري - رزمندگان را رهبري - الله اكبر الله اكبر
يا فاطمه درياي خون اين سرزمين است - از ظلم بعثي لاله گون ايران زمين است
شد لاله گون دشت و دمن - بهر شهيدان وطن - الله اكبر الله اكبر
يا فا طمه گشته ا ست ايران غرقه د رخون - مستكبرين ا ين خا ك را كردندگلگون
شد باقري و مسلمين - آزرده از مستكبرين - الله اكبر الله اكبر
سروده شده درزمان جنگ تحميلي
اي مسلمين رفت از جهان پيغمبر ما
يا مصطفي كن يك نظر بر ملت ما - از غم رها كن بر طرف كن ذلّت ما
استاد دانشگاه دين و علم و دانش - كن يك نظر بر ما بده ايمان و بينش
فرما نر و ا ي ا ين جها ن آ فر ينش - با عزّ تت كن برطر ف ا ين ذلت ما
اي مسلمين ر فت ا ز جها ن پيغمبرما - آن مهر با نتر ا ز پد ر تاج سر ما
آن پيشو ا ي ا مت و آ ن ر هبر ما - جا ر ي شد ا شك غم ز چشم ملت ما
اي مسلمين رفت ازجهان آن شاه لولاك - آنكو بدي فرمانروابرجمله افلاك
سوي جنان بگشود پر زين عالم خاك - رفت از جهان آن رهگشاي عزّت ما
سبط پيمبرمجتبي با قلب پرخون - گشته روان سوي جنان باحال محزون
بهرش بريزاشك ازبصر چون رود جيحون - زائر شدن مرقدپاكش لذّت ما
اندرجنا ن زهرای ا طهر مو پريشان - گه نالد و گويد پدر گاهي رضا جان
گاهي بگويد يا حسين اي روح ريحان - برحال زهرا نوحه گرشدملّت ما
از ا ين مصيبت كن برادر آه و زاري - اي باقري بر فاطمه كن سوگواري
از دين و قرآن و وطن كن پاسداري - هم از خميني رهبر اين ملت ما
فاطمه ناله سر كرد رخت عزا به بر كرد
شد رحلت پيمبر ز هر ا بو د عز ا د ا ر - بر سر زنان ملائك با ديدگان خونبار
شهر مدينه از غم ماتم سراست امشب - در ماتم پيمبر دل غمسراست امشب
فاطمه ناله سركرد رخت عزا به بر كرد
خيل ملك ا ز ا ين غم با ا شك و آه و ناله - دارند داغ بر دل از غصه همچو لاله
فاطمه ناله سر كرد رخت عزا به بر كرد
بهر پد ر سيه پو ش گشته بتو ل عذرا - داغ پسر شر ر ز د بر جسم و جان زهرا
فاطمه ناله سر كرد رخت عزا به بر كرد
اي غم رسيد ه زهرا بي بي سرت سلامت - بر تو چها رسيده از ظلم و جور امت
فاطمه ناله سر كرد رخت عزا به بر كرد
از زهرجعده دون خونين جگرحسن شد - لعل لبش خدايا چون برگ ياسمن شد
فاطمه ناله سر كرد رخت عزا به بر كرد
الماس ريزه ها زد تا بر د لش شر ا ر ه - بهر علاج د ر د ش شد بسته راه چاره
فاطمه ناله سر كرد رخت عزا به بر كرد
علي سهرابي (صفا)
آه و واویلا، که چشمان پیمبر بسته شد
آه و واویلا ، که چشمان پیمبر بسته شد - باب وحی و خانۀ زهرای اطهر بسته شد
دست فتنه،بازشدبازوی حیدربسته شد - هم عزای مصطفی، هم غربت شیرخداست
دریغا که روح دعا، رفت در خاک
دریغا که روح دعا ، رفت در خاک - گرفتند از ما روان دعا را
به سوگ محمّد، بگریید، یاران - که زهرا ببیند، سرشک شما را
جان جهان ز پیکر هستی جدا شده
جان جهان زپیکر هستی جدا شده - خاموش، شمع محفل نورالهدی شده
ملک خد ا ست غر ق د ر اندوه و اضطراب - واویلتا عزای رسول خدا شده
ای امت رسول، قیامت بپا کنید
ای امت رسول، قیامت بپا کنید - لبریز، جام دیده ز اشک عزا کنید
در ما تم پیمبر و تنها یی علی - با ید بر ا ی حضر ت زهرا دعا کنید
آه و واویلتا محشر کبری شده
آه و واویلتا محشر کبری شده - روز تنهایی حیدر و زهرا شده
حضرت فاطمه ، دارد این زمزمه - السلام علیک ، یا رسول الله
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است - دیدم شروع محشرکبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه - تاریک تر ز عرصه تاریک محشر است
پیامبر اکرم(ع)-مقتل-بشارت به فاطمه(س)
فاطمه تو اولین نفر از عترتم هستی که به من ملحق می شوی!
پس از اینکه بیماری پیغمبر شدت پیدا كرد و وفات او نزدیك شد، در آخرین لحظات حیات به على بن ابى طالب علیه السّلام فرمود: اینك سرم را روى دامن خود بگذار زیرا امر خداوند نزدیك شده و آخرین دقائق زندگى من در این جهان در رسیده است. هر گاه جان از كالبدم بیرون شد او را در دست بگیر و به صورت خود بكش پس از این مرا بطرف قبله برگردان و غسل و تكفین مرا خود انجام ده، و بر من نماز بگذار، و تا آنگاه كه بدن مرا در زیر خاك پنهان نساختهاى از من مفارقت نكن، و در همه این امور از خداوند استعانت بجوى. در این هنگام امیر المؤمنین علیه السّلام سر مبارك حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله را در دامن خود گذاشت، و آن جناب از فشار مرض از حال رفت، حضرت زهرا سلام اللَّه علیها در چهره پدرش مینگریست و گریه میكرد و این شعر را قرائت می نمود: «و أبیض یستسقى الغمام بوجهه - ثمال الیتامى عصمة للأرامل» حضرت رسول دیدگان مباركش را باز كرد و با صوت ضعیف گفت: اى دخترك من این بیت گفته عمویت ابو طالب است، شما به جاى او این آیه را از قرآن قرائت كنید: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ. در این هنگام حضرت زهراء سلام اللَّه علیها مدتى گریه كرد پدر بزرگوارش او را نزدیك خود طلبید و مطالبى را در نهانى با او در میان گذاشت كه در اثر آن چهرهاش از هم باز شد و آثار خوشحالى در وى ظاهر گردید. بعد از این مذاكرات كه با حضرت زهراء سلام اللَّه علیها انجام پذیرفت جان پاكش از كالبد شریفش بیرون شد و در این حال دست امیر المؤمنین علیه السّلام در زیر گلوى آن جناب قرار داشت و جان شریف او در دست علی علیه السّلام قرار گرفت و آن حضرت او را بالاى سر خود بردند و پس از آن بصورت خود كشیدند پس از اینكه حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله از دنیا رفتند امیر المؤمنین علیه السّلام طبق وصیت آن جناب بدن مبارك او را بطرف قبله كشیدند و تشریفات تغسیل و تكفین او را فراهم كردند. از حضرت زهرا سؤال شد پدرت در نهانى چه موضوعاتى با شما در میان نهاد؟ فرمود: پدرم بمن اطلاع داد كه من اول كس از اهل بیت او خواهم بود كه بوى ملحق میگردم، و این قضیه در همین نزدیكىها انجام خواهد گرفت، و بهمین جهت من خوشحال شدم. (منابع: ارشاد المفید 1: 181 - إعلام الورى، الطبرسی،ج1،267 - بحار الأنوار 12: 465/ 19)
دخترم روشنی چشم ترم زهرا جان
دخترم روشنی چشم ترم زهرا جان - پیشتر آی و ببین بیشترم زهرا جان
تا در این لحظه آخر نگرم رویت سیر - یک زمان دور مشو از نظرم زهرا جان
سفر مرگ به پیش آمده و باید رفت - زین جهان رو به جهان دگرم زهرا جان
جان سپارم من و از فتنه ی ایام ترا - به خداوند جهان میسپرم زهرا جان
افسوس پس از وفات احمد
افسوس پس از وفات احمد - از جور و جفا و ظلم بی حد
پهلوش ز ضرب بر شکستند - بازوش ز تازیانه خستند
برروی چو ماه انوار او - برگ گل و روی اطهر او
از کینه عدو نواخت سیلی - وز سیلی کین بگشت نیلی
در ماتم فراق پدر گریه میکنم
در ما تم فر ا ق پدر گریه میکنم - همراه شمس و نجم و قمرگریه میکنم
شب ها و ر و ز ها زغمش مویه میکنم - تا آخرین توان بصر گریه میکنم
خواب شبا نه ا ز سر زهرا پریده است - مانند شمع تا به سحر گریه میکنم
داغی عظیم دیده ام ای مردمان شهر - با لحن جانگدازی اگرگریه میکنم
پیغمبر طـو ا یـف ا هل بـکـا ء شـد م – قد ر تما م ا شک بشر گر یه میکنم
خشکداگرکه چشمه ی اشکم دوباره من - با دیده های سرخ جگرگریه میکنم
وحید قاسمی
فاطمه زهرا(س ) در بقیع زیر درختچه اى در فراق رسول خدا (ص ) نوحه سرایى مى كردند، چون آن درختچه را قطع كردند، على (ع ) در خارج مدینه در بقیع ، خانه اى براى فاطمه زهرا(س) ساخت كه براى نوحه سرایى در آن ماءوا مى گرفت ، این خانه همان بیت الاءحزن خوانده مى شود. این خانه مزار همه نسل هاى امت بود، صبح گاهان حسنین (ع ) را پیش روى خود حركت داده و را چشم گریان به بقیع رفته و در بین قبرها تا غروب گریه مى كرد. شبانگاه امیرالمؤ منین (ع ) نزد آن حضرت آمده ایشان رابه منزل مى برد.
http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری
ادامه مطلب را ببينيد
کتاب روضه های محرم وصفر جلد اول و دوم
کتاب روضه های محرم وصفر جلد اول
حاوی روضه های شب آخرذیحجه تا شب یازدهم محرم
روضه های آماده برای روضه خوانان سخنرانان، مداحان وذاکرین اهل البیت علیهم السلام
طبق مناسبتهای ماه محرم وماه صفر
تهیه وتنظیم توسّط حجّة الاسلام سیدمحمّدباقری پور
درمؤسّسه فرهنگی هدایت
http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.htm
برای دریافت فایل پی دی اف روی لینک زیر کلیک کنید
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/rozehayemoharramosafar1.pdf
کتاب روضه های محرم وصفر جلد دوم
حاوی روضه های روز یازدهم محرم تا آخرماه صفر
روضه های آماده برای روضه خوانان سخنرانان، مداحان وذاکرین اهل البیت علیهم السلام
طبق مناسبتهای ماه محرم وماه صفراست
تهیه وتنظیم توسّط حجّة الاسلام سیدمحمّدباقری پور
درمؤسّسه فرهنگی هدایت
http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.htm
برای دریافت فایل پی دی اف روی لینک زیر کلیک کنید
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/rozehayemoharramosafar2.pdf
كتاب موبايل محرم وصفر جاوا و آندروید
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، کتاب نوشته های باقری
ادامه مطلب را ببينيد
ایکه شُدی شهید ظلم وجفا یا امام حسن
ایکه شُدی شهیدِ ظلم وجفا یا امام حسن - دیدی بسی سِتم بِه راه خدا یا امام حسن
گر کشته شد حسین تشنه کنارِ دو نهر آب - در آن زمینِ کرب و بلا یا امام حسن
لیکن تو گشته ای شهید با آبِ زهر آلود - مسموم ز آب رفته ای ز دارِ فنا یا امام حسن
بعد از تمامِ زخمِ زبانها که دیدی از دشمن - کشتند عاقبت تو را به زهر جفا یا امام حسن
تنها نه در زمان زندگی یِ خود ستم دیدی - بعد از شهادتت زدند تیرِ جفا یا امام حسن
مروانیان زدند بسی تیرها به تابوتت - پر خون جنازه ات بِشُد به رنج و عنا یا امام حسن
نَبوَد کسی به مِثلِ تو اینسان غریبِ وطن - دیدی ستم بسی تو از آن آشنا یا امام حسن
الآن هم از غریبیِ تو در بقیع حیرانم - کردند در حصار آن مزارِ تو را یا امام حسن
نی جراتی است که بگریم کنارِ تربتِ تو - نی رخصتی است که بگیرم عزا یا امام حسن
چون شمعِ سوخته گریند بی صدا زوّار - بینند در بقیع چون مزارِ تو را یا امام حسن
جَنبِ مزارِ تو بسی طعنه بشنود شیعه - از شرطه ها شنوند بس ناسزا یا امام حسن
ای باقری برسد صاحب الزّمان به نزدیکی - آنروز دشمنان شود به فنا یا امام حسن
سروده شده توسط حجة الاسلام باقری پور آخر ماه صفر سال 1399
ای غریب اندر مدینه
ای غریب اندر مدینه - ازجفا وطلم وكینه
دوستانِ توهمیشه - زین مصیبت دل غمینه
تو امامِ مجتبایی - تو صبوراندربلایی
مصطفی را نورِ عینی - توگلِ باغِ ولایی
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
گشته ای بازهرِ كینه - تو شهیداندرمدینه
جعده كرده كارِ خودرا - شیوهِ دشمن همینه
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
گفتی ای خواهربیاور - طشتی اكنون دربرِمن
خونِ دلهایی كه خوردم - ریزداینك ازسرِمن
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
ای حسین جانِ برادر - ای ابا الفضلِ دلاور
میروم ازدارِدنیا – دركنارِجد ومادر
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
دربقیع اكنون غریبم - با غم و رنج عجیبم
من ندارم سایبانی - ازعدوی نا نجیبم
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
هركسی ازراهِ دوری - دربقیع آید سراغم
زیرِ نورِ مَه ببیند - قبرِ بی شمع وچراغم
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
زینتِ دوشِ نبی و - این همه ظلم وستمها
توبنال ای باقری پور - زین مصیبت زین المها
سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان
سروده شده 7/4/91درمدینه منوره
من امام مجتبایم
من غریبم در مدینه - از جفا و ظلم و كینه
دوستان من همیشه - زین مصیبت دل غمینه
من امام مجتبایم - من صبور اندر بلایم
مصطفی را نور عینم - من گل باغ ولایم
گشته ام با زهر كینه - من شهید اندر مدینه
جعده كرده كار خود را - شیوه یِ دشمن همینه
تو بیاور خواهر من - طشتی اكنون در بر من
خون دلهایی كه خوردم - ریزد اینك از سر من
ای حسین جان ای برادر - ای اباالفضل دلاور
میروم از دار دنیا - در كنار جد و مادر
در بقیع اكنون غریبم - گشته است غربت نصیبم
من ندارم سایبانی - از عدوی نانجیبم
هر كسی از راه دوری - در بقیع آید سراغم
زیر نور مه ببیند - قبر بی شمع و چراغم
زینت دوش نبی و - اینچنین ظلم و ستمها
تو بنال ای باقری پور - زین مصیبت زین المها
غبار غم بر چهره عالم
غبار غم بر چهره عالم نشسته - سبط نبی از این جهان چون دیده بسته
علی خورد خون جگر - زهرا كند پسرپسر
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
حسن ز جور آشنا خون در دلش شد***تا همسر نامهربانش قاتلش شد
از لب و لعل گهرش - برون بریزد جگرش
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
تا زنده بود از آل سفیان ظلمها دید - بعد شهادت زال مروان هم جفا دید
كنار قبر مادرش - شد تیر باران پیكرش
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
ناله سر قبرش حسین سبط پیمبر - گوید برادر یا حسن با دیدۀ تر
بودی تو یار و یاورم - بعد از علی و مادرم
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
دیدی تو از دنیا پرستان ظلم بیحد - دیدی جفا زان كینه دل، آن دیو و آن در
با قلب پر خون از جفا - رفتی تو از دارِ فنا
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
دیگر نگردی خونجگر از جورِ عدوان - دیگر نبینی ظلمها از آل سفیان
راحت شدی از حزن و غم - دیگر نمی بینی ستم
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
آیا شود من بر سرم روغن بمالم - عطرم زنم، شانه كنم، زیبا جمالم
باشد سرِ تو روی خاك - پر خاك و خون آن جسمِ پاك
ا لله ا كبر ا لله ا كبر - ا لله ا كبر ا لله ا كبر
من از غمِ تو ای برادر بی قرارم - گریم شب و روز از غمت ای گلعذارم
گرید برایت مؤمنین - هم باقری دلغمین
ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر
ناله سر قبر حسن سبط پیمبر
ناله سر قبر حسن سبط پیمبر - گوید برادر یا حسن بادیده تر
راحت شدی تو از ظلم عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن
دیگر نگردی خونجگر از جور عدوان - دیگر نبینی ظلمها از آل سفیان
راحت شدی تو از غصه و غم - دنیا برایت شد غرق ماتم
دیدی تو از دنیا پرستان ظلم بیحد - دیدی جفا زان كینه دل آن دیو و آن در
با قلب پر خون رفتی ز دنیا - راحت شدی از رنج و المها
آیا شود من بر سرم روغن بمالم - یا كه زنم عطر و كنم زیبا جمالم
راس تو باشد بر خاك و خونین - ای یادگار طه و یاسین
من از غم تو ای برادر بی قرارم - گریم شب و روز از غمت ای گلعزارم
گرید برایت هر با سعادت - گریان نگردد روز قیامت
دنیا پس ازتوای برادرشا م تا راست - ازهجرتواین خواهرانت بی قراراست
هم نوحه گرشداین شیعیا نت - هم با قری پورهم دوستا نت
کتاب مجموعه اشعارباقری را اینجا مشاهده فرمائید
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری
ادامه مطلب را ببينيد