آشنایی نسل جدید با اسناد لانه جاسوسی؛ خنثیکننده توطئههای آمریکا
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار هزاران نفر از دانشآموزان و دانشجویان، ضمن اشاره به تسخیر سفارت سابق آمریکا توسط دانشجویان، به ریشهیابی دشمنی دیرینه آمریکا با ملت ایران پرداختند.
اما نقطه شروع خصومت آمریکا به جمهوری اسلامی چیست؟ کسانی که حافظه تاریخی ندارند و تحت تاثیر القائات رسانهای بیگانه قرار گرفتهاند شاید فکر کنند این خصومت مربوط به حادثه سیزدهم آبان ۵۸ باشد اما برای مردم ایران حادثه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فراموش شدنی نیست. آمریکا حتی از همان ابتدای پیروزی انقلاب و قبل از ماجرای لانه جاسوسی هم این دشمنی را دنبال میکرد به طوری که بعد از تسخیر لانه «اسنادی که از سفارت به دست آمد... نشان داد که از همان روزهای اوّلِ بعد از پیروزی انقلاب، سفارت آمریکا مرکز توطئه و جاسوسی علیه ایران بوده؛ حتّی در سفارت آمریکا طرّاحی کودتا میشده که علیه انقلاب کودتا کنند؛ طرّاحی جنگ داخلی میشده؛ تلاش میکردند که در استانهای مرزی کشور، جنگ داخلی راه بیندازند؛ طرّاحی میشده که چگونه در حکومتِ جدیدِ انقلابی نفوذ کنند؛ رسانههای ضدّانقلاب را که در داخل بودند، مدیریّت میکردند، هدایت میکردند: این را بنویسید، این را بگویید، این را جعل کنید، این شایعهسازی را بکنید؛ برای تحریم هم برنامهریزی میکردند؛ یعنی سفارت، از اوّلین روزهای شروع انقلاب، مرکز توطئه علیه کشور و علیه انقلاب بوده. [لذا دشمنی آمریکا] ربطی به تسخیر لانهی جاسوسی ندارد؛ مدّتها قبل از آن، اینها فعّالیّت خودشان را علیه انقلاب شروع کرده بودند.» ۱۴۰۲/۰۸/۱۰ به همین مناسبت رسانه KHAMENEI.IR در گفتوگو با دکتر محمد مهدی اعتصامی، عضو گروه پژوهشی کتب درسی به بررسی نحوه بازنمایی اسناد لانه جاسوسی در کتب درسی پرداخته است.
حادثه سیزدهم آبان ۵۸ و دستیابی به اسنادی که در آنجا بود باعث شد که سفارت آمریکا به لانه جاسوسی مشهور شود. در ابتدای بحث، نمونههایی از محتوای این اسناد و توطئههای آمریکا قبل و بعد از انقلاب را که در این اسناد به آن اشاره شده بیان بفرمایید.
در اسنادی که بعد از تسخیر لانه مطالعه شد مشخص شد که آمریکا درحال رقمزدن توطئههای عمیقی بود با هدف اینکه انقلاب نوپای مردم را تضعیف و سرنگون کند. یکی از مهمترین اقدامات آنها در این اسناد، تحریک گروههای قومی و منطقهای در ایران بود. یعنی در آن اسناد به شکل کاملاً مشخص افرادی با همدیگر مذاکره میکنند؛ متن مذاکرات منتقل شده که بیان میکند اگر ما این اقوام را تحریک و حس ناسیونالیستی آنها را تشدید کرده و نیروهای تجزیهطلب را تقویت کنیم به تضعیف نظام حاکم در جمهوری اسلامی ایران منجر خواهد شد.
ما مشاهده کردیم که اوایل انقلاب این تحریکهای مختلف در این زمینهها صورت میگرفت. اسنادی که در لانه جاسوسی وجود داشت حاکی از تماسهای مکرری است با جریانهای مخالف نظام، چه در داخل کشور و چه کسانی که فرار کرده و به خارج از کشور رفته بودند. برای اینکه مجدد این نیروهای مخالف نظام را که در نتیجه انقلاب از هم پاشیده شده بود، در جهت تضعیف انقلاب سامان بدهند و امکاناتی برایشان فراهم کنند و به اصطلاح یک گروه مخالف و اپوزیسیون قوی علیه جمهوری اسلامی ایران به وجود بیاورند، تلاش میکنند.
در حالی که کشور ما و جمهوری اسلامی و انقلاب ما با پیروزی انقلاب دست آمریکا را از این کشور کوتاه کرد؛ اما دخالتی در نظام آمریکا که آن طرف دنیا بود، نداشت. آمریکا منتظر این امور نبود و مرتباً در سیاستهای داخلی ایران مداخله میکرد و نقشههایی میکشید؛ بهویژه برای سرنگونی نظامی که یک نظام سیاسی مشروع بود که سازمان ملل او را پذیرفته بود. درحالیکه مردم همگی در یک انتخابات و همهپرسی عادلانه به نظام جمهوری اسلامی و مسئولان آن رأی داده بودند و مشخص بود که حتی با نگرشهای آنها در دموکراسی موافق هستند؛ ولی آمریکا فارغ از اینکه توجهی به مقررات بینالمللی کند برای اینکه جمهوری اسلامی ایران را تضعیف یا سرنگون کند اقدامات مختلفی را انجام میداد.
این اسناد چاپشده بیش از هفتاد جلد کتاب است. نوجوانان و جوانان نسل امروز تا چه حد با این اسناد آشنا هستند؟
به نظر میرسد آشنایی نوجوانان و جوانان ما با این اسناد بسیار اندک است و درواقع بهطورکلی میتوان گفت که ناآشنا هستند. این موضوع هم دلایل مختلفی درواقع میتواند داشته باشد که این دلایل برمیگردد به قدرت رسانهای، تبلیغاتی یعنی عدم کفایت رسانهای، تبلیغاتی و آموزشی نظام ما باعث شد که در این زمینه نتواند واکنش لازم را از خودش نشان بدهد.
ایران شاید تنها کشوری باشد که اسناد توطئههای آمریکا را به نحو روشن و واضحی در اختیار دارد. یعنی این اسناد که اگر میخواست از سوی خود آمریکاییها منتشر شود ممکن بود ۳۰-۴۰سال بعد منتشر شود. در همان زمانی که این اسناد تولید شد بخشی از این اسناد که مربوط میشود به سال ۵۷، ۵۸، ۵۹ در اختیار کشور ما قرار گرفت. یعنی این چیزی بود که برای کشورهای دیگر به این نحو محقق نشد. با اینکه آنها تلاش کردند اسناد را نابود کرده و آنها را تکهتکه کردند؛ ولی با مهارتهای خاصی این اسناد به همدیگر چسبیده و محتوای آنها مشخص شد؛ بنابراین این یک امتیاز است درواقع برای کشور ما که چنین اسنادی را از همان ابتدای انقلاب در اختیار داشت.
به جای اینکه بخواهد تا ۴۰ سال بعد منتشر شوند؛ البته برای مسئولان نظام بهعنوان اینکه شگردها و توطئههای مختلف آمریکا را متوجه شوند در همان زمان بسیار خوب بود که متوجه شوند چگونه دخالتهایی در نظام از طرف آمریکا صورت میگیرد. در همان زمان همت کردند و ۷۰ جلد از این اسناد را در همان سالها منتشر کردند که اقدام بسیار مؤثری بود. در آن دوره در همان دههی ۶۰، بسیار از این اسناد استفاده میکردند؛ اما بهتدریج این اسناد به فراموشی سپرده شدند.
البته در کتابهای درسی و آموزشی، یعنی در برخی کتابهای تاریخی و فرهنگی که کتابهای درسی را تشکیل میدادند در تحلیلها به اسناد ارجاع داده میشد. اما خودِ متنِ سند کمتر مشاهده شده ولی مثلاً در مورد دخالتهای آمریکا کتابهای تاریخ درسی، فصلی در این زمینه دارند و به اسناد ارجاع هم داده میشد. اما این کار چندان برجسته، شفاف و مشخص نبود و در مدرسه هم عملاً به نحو مطلوبی آموزش داده نمیشد.
از این جهت اصولاً این موضوع به کتاب تاریخ و اسناد لانهی جاسوسی هم اختصاص ندارد. معمولاً مطالب کتاب درسی آنچنانی که باید در نهاد فرهنگساز مدرسه ارائه شود وجود نداشت؛ مانند دیگر موضوعات دیگر اجتماعی. متأسفانه این مشکل را ما در مورد آموزشها و محتوای کتابهای درسی داریم که در مرحلهی عمل و اجرای در صحنه کلاس و نحوه امتحانات و این قبیل امور آنطور که باید آموزش داده نمیشود که برای دانشآموز فرهنگسازی شود تا بهشکل یک گفتمان و فکر برای دانشآموز دربیاید. در مجموع این مشکل اساسی ماست ولی بهطورکلی با توجه به اینکه این اسناد به دورهی معاصر ما مربوط میشد و به زمانی که دانشآموزان در آن حضور دارند، جا دارد که کارهای فوقالعادهتری در این زمینه صورت بگیرد.
در سالهای گذشته یکی از مطالبات رهبر انقلاب از مسئولان افزودهشدن اسناد لانه جاسوسی به محتوای کتابهای درسی برای آشنایی نسل جدید با خیانتهای آمریکا بوده است. چه اقداماتی صورت گرفته است؟
فرمایش رهبر انقلاب درواقع یک بیان و رهنمود کلی است درباره اینکه اصولاً این اسناد در نظام آموزشی حتماً موردتوجه قرار بگیرد. نظام آموزشی هم علاوه بر کتابهای درسی و مجلاتی که توسط نظام آموزشی ما برای دانشآموزان از دوره ابتدایی گرفته تا پایان دبیرستان منتشر میشود و برای مجموعه معلّمان و فیلمهایی که برای دانشآموزان در مدرسه نمایش داده میشود؛ یعنی از رسانههای مختلفی که در نظام آموزشی ما مورد استفاده قرار میگیرند و در همهی رسانههای آموزشوپرورش، باید رهنمود رهبر انقلاب موردتوجه قرار بگیرد. حالا از جمله البته کتاب درسی.
در کتابهای درسی به شکل رقیقی بهویژه در کتابهای تاریخ آمده بود به این اسناد ارجاع داده شده بود که مثلاً آمریکا در موضوع اقوام این دخالتها را میکرد و آدرس کتاب سند لانهی جاسوسی هم داده شده بود. اما خود سند برای رویت دانشآموز وجود نداشت. اقدامی که امسال برای محتوای کتابها صورت گرفت تا جایی که مقدور بود انجام شد، چون کتابها برای اینکه اصلاح شوند و تغییر کنند معمولاً یک زمان پنج ششساله لازم است که مجموعهی کتاب بخواهد تجدید و تصحیح شود؛ ولی برای اینکه مثلاً صفحاتی تازه قرار بدهند این امکانپذیر است که در یکی دو سال این مواردی که لازم است در کتابهای درسی وارد شود. کتابهایی که با این محتوا از سال قبل آماده شد در سال جدید توزیع شد.
عناوین موضوعات مربوط به آمریکا و توطئههای آمریکا در کتاب درسی وجود دارد. به همین دلیل میشد بهراحتی از این اسناد تحت همین عناوین استفاده شود و در سه کتاب تاریخ، سه کتاب مطالعات اجتماعی، مطالعات فرهنگی و چند کتاب دیگر الحمدلله این اسناد آمده است؛ ولی به نظر میرسد مهمترین قدم نحوه انتقال این مطالب به دانشآموز در صحنهی کلاس است. مثلاً اگر بخواهند از متن این اسناد سؤال طرح کنند و بچهها مجبور شوند این اسناد را حفظ کنند که در کنکور بیاید خودبهخود توجه دانشآموز به این اسناد کم میشود. این مطالب باید به شکلهای مؤثری از سوی معلّم در صحنهی کلاس اجرا شود که دانشآموزان نسبت به خواندن این اسناد رغبت پیدا کنند و توجهشان به نکات داخل آنها جلب شود. اگر نسل جدید ما این اسناد را بخواند، برایشان شگردهای نفوذ و توطئه آمریکا در کشورشان روشن میشود و خود این جلوی توطئههای بعدی را میگیرد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
قطع رشته آخر
حضرت آیتالله خامنهای: «قضیهی لانه جاسوسی، این آخرین رشتهی ارتباط ممکن را بین انقلاب و آمریکا برید و قطع کرد. این، خدمت بزرگ و ذیقیمت را به انقلاب ما کرد.» ۱۳۷۲/۸/۱۲
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت ۱۳ آبان، روز ملی مبارزه با استکبار جهانی، لوح «قطع رشته آخر» را منتشر میکند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
روایتی از آغاز تا پایان ۴۴۴روز افتخار
روز تحقیر استکبار
«جوانان امام بزرگوار ما، جوانان پیرو خطّ امام، رفتند این جاسوسخانهی آمریکا را فتح کردند؛ آمریکاییها را دستبسته و چشمبسته اسیر خودشان کردند؛ موسی ایندفعه فرعون را اینجور شکست داد.» ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
آن روز جوانان و دانشجویان حقیقت و هویّت سفارت آمریکا را کشف کردند و اسم سفارت را گذاشتند لانهی جاسوسی. کسی فکرش را نمیکرد سالها بعد، اسم سفارتخانههای آمریکا حتی در کشورهای اروپایی هم به لانهی جاسوسی مشهور شود. جوانهای ما چند دهه از تقویم تاریخ دنیا جلو بودند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR، به مناسبت سالروز تسخیر سفارت ایالات متحده آمریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام، تصاویر منتشرنشده و دیدنی از ۴۴۴روز خشم انقلابی ملت ایران علیه ابرقدرت دسیسهگر را منتشر میکند.
پیش از این نیز مجموعهای از تصاویر تسخیر لانه جاسوسی آمریکا با عنوان «سیلی جوانان ایرانی به آمریکا» منتشر شده بود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
روایتی تصویری از تظاهرات خونین ۱۳ آبان ۵۷
انتقامکِشی بهخاطر امام
هنگامی که آسفالتهای خیابان انقلاب رنگ خونشان را میگرفت -خون دانشآموزهای درسِ شاه نیاموخته را-، غبار اندوه و خشم مبارزه، آمیخته میشد با احساسی از حیرت و اعجاب؛ اعجاب از آنکه چگونه ۱۵ سال پیش در همین روز، همین روزِ سیزدهم آبانِ تاریخساز، امامشان را به هوای نابودی و فراموشی، تبعید کردند و حالا، فرزندانش از مدرسه فرار کردهاند تا به قیمت خون نشان دهند دروغ است اینکه از دل برود هر آنکه از دیده برفت. عکسهای امام در دستانشان بود اما به چشم قلب، او را میدیدند که چند روز بعد، بر منبرِ روییده از خونهای آنها، مینشیند و توی دهان دولت میزند.
مجموعهی تصویری «انتقامکِشی بهخاطر امام»* گزارشی است ناب از تصاویری جاودانه از حماسهی بزرگ سیزدهم آبان ۱۳۵۷. در آستانه این روز بزرگ، پایگاه اطلاعرسانی KAHMENEI.IR این تصاویر را پیشکش مخاطبان گرامی خود میکند.
*«توی همین خیابانهای تهران. وقتی این نوجوانها و جوانها توی میدان آمدند و فریاد چهارده سال قبل امام را در فضا انعکاس دادند، جلادان مزدور آمریکا از اینها انتقام گرفتند؛ روی اینها آتش گشودند، خون اینها روی اسفالت خیابانهای تهران ریخت و آن را رنگین کرد.» ۱۳۸۹/۸/۱۲
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
اطلاعنگاشت | آمریکا و رژیم صهیونیستی؛ از مدیریت جنایت تا شراکت در جرم!
رسانه KHAMENEI.IR در اطلاعنگاشت زیر نگاهی به نقشآفرینی آمریکا در جنایات رژیم صهیونیستی پس از شکست ترمیمناپذیر در عملیات طوفان الاقصی داشته است.
[یادداشت مرتبط]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
قدرت ایمان؛ پیروز میدان
حضرت آیتالله خامنهای: «میدان، میدانِ غزه و اسرائیل نیست، میدانِ حق و باطل است. میدان، میدانِ استکبار و ایمان است؛ یکطرف، قدرت ایمان، یکطرف قدرت استکبار. البته قدرت استکبار با بمب و فشار نظامی و بمباران و فاجعه و جنایت پیش میآید، قدرت ایمان بر همه اینها به توفیق الهی غلبه پیدا خواهد کرد.» ۱۴۰۲/۰۸/۱۰
رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، لوح «قدرت ایمان؛ پیروز میدان» را منتشر میکند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان
[دریافت PDF]
در آستانه روز ملّی مبارزه با استکبار جهانی(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
بسیار جلسهی پُربرکت و پُرشور و پُرمعنایی است جلسهی شما عزیزان، جوانان، نوجوانان. تشکّر میکنم از کسانی که برنامه اجرا کردند، سخنرانی کردند، سرود خواندند، قرآن تلاوت کردند، و از مجری محترم برنامه.
در میان این سه مناسبتی که در سیزدهم آبان اتّفاق افتاده، در دو مناسبت آمریکاییها ضربه زدند به ملّت ایران، در یک مناسبت ملّت ایران ضربه زد به آمریکاییها. آن دو مناسبتی که ضربهی آمریکا بود به ملّت ایران، یکی تبعید امام بود در سیزدهم آبان سال ۴۳؛ علّت تبعید امام مخالفت او با کاپیتولاسیون بود. «کاپیتولاسیون» یک اصطلاح سیاسی است؛ معنایش این است که کارکنان یک کشوری در کشور دیگر مصونیّت داشته باشند؛ یعنی آنچه در ایران به وسیلهی دولت خائن پهلوی تصویب شد این بود که کارکنان آمریکا در ایران مصونیّت داشته باشند به معنای اینکه هر جنایتی کردند، در دادگاههای ایران نباید محاکمه بشوند؛ این قانونِ کاپیتولاسیون بود. این جزو یکی از خفّتبارترین قانونها است؛ یعنی اگر فرض کنید یک آمریکاییِ مست، در خیابان سوار ماشین بزند ده نفر را از بین ببرد، دادگاههای ایران حق ندارند این شخص را محاکمه کنند؛ باید بفرستند آمریکا، آنجا محاکمه بشود. این قانون را در دولت پهلوی تصویب کردند، یک صدا در مخالفت با این قانون بلند شد ــ یک صدای رسا ــ و آن صدای امام بزرگوار بود؛ امام ایستادند، سخنرانی کردند، گفتند ما زیر بار این قانون نمیرویم؛(۲) نتیجهاش این شد که امام را در سیزدهم آبان دستگیر کردند و از ایران تبعید کردند. پس کار، کار آمریکاییها بود؛ یعنی ضربه را آمریکاییها زدند به ما.
ضربهی دوّم کشتار دانشآموزان بود. در روزهای اوج حرکت انقلابی ملّت ایران ــ که این انقلاب فقط علیه پهلوی نبود، علیه پهلوی و آمریکا بود ــ پلیس طاغوت، پلیس شاه، دانشآموزان را جلوی همین دانشگاه [تهران] قتلعام کردند؛ رگبار گرفتند، عدّهای دانشآموز را به خاکوخون کشیدند؛ این هم در روز سیزدهم آبان بود. خب، این دو حادثه ضربههایی بود که آمریکاییها به ما زدند، به ملّت ایران زدند.
ده ماه بعد از پیروزی انقلاب، سیزدهم آبان سال ۵۸ بود که دانشجوها رفتند وارد سفارت آمریکا شدند و آن سفارت را تسخیر کردند و اسرار و اسناد پنهانی آن سفارت را افشا کردند، آبروی آمریکا رفت؛ این ضربهی ما بود، ضربهی ملّت ایران به آمریکا بود. این سه حادثه است.
خب، حرف من این است: من میگویم شما جوانِ امروز باید از قضایای مختلف تحلیل داشته باشید؛ صِرف احساسات کافی نیست. حالا من منظور خودم را از این حرف شرح میدهم. شما باید از اصل انقلاب اسلامی تحلیل داشته باشید؛ از قضیّهی دفاع مقدّس، جنگ هشتساله، باید تحلیل داشته باشید؛ از قضایای گوناگونی که در دههی ۶۰ اتّفاق افتاد همینجور؛ از واگراییهایی که در دههی ۷۰ اتّفاق افتاد باید تحلیل داشته باشید؛ از حوادث گوناگونی که در دههی ۸۰ و ۹۰ اتّفاق افتاد باید تحلیل داشته باشید؛ یعنی بدانید و تشخیص بدهید که این حادثه چه بود، از کجا شروع شد، چه کسی پشت این حادثه بود، چه چیزی نتیجهی این حادثه شد؛ اینها تحلیل است.
حالا من یک مسئله را میخواهم مطرح کنم و آن مقابلهی ما با آمریکا است. خب الان یک ساعت است که شما مرتّب دارید علیه آمریکا شعار میدهید ــ در اینکه تردیدی نیست ــ امّا مسئله چیست؟ مشکل ما با آمریکا چیست؟ خود آمریکاییها دشمنیهای خودشان با ملّت ایران را به مسئلهی سفارت منسوب میکنند ــ ببینید، این [مطلبی] که عرض میکنم از روی توجّه و اطّلاع از کارهایی است که دارد میشود و میخواهند بکنند؛ میخواهم شما جوانهای عزیز توجّه داشته باشید ــ کسانی هم به تَبَع آنها همین را تکرار میکنند؛ یعنی چه؟ یعنی میگویند «آقا! علّت اینکه آمریکا ایران را تحریم میکند، با ایران بدی میکند، در ایران اغتشاش راه میاندازد، مشکلات درست میکند، علّت این دشمنیهای آمریکا با ایران این است که دانشجویان شما رفتند سفارت آمریکا را تسخیر کردند»؛ این را، هم آمریکاییها میگویند، هم مَنتَبَع(۳) آنها در داخل کشور میگویند. در دورهی ریاست جمهوری بنده هم یک خبرنگار و مصاحبهگرِ معروفِ آن روزِ آمریکا در نیویورک با من مصاحبه کرد، اوّلین حرفش همین بود که اختلاف ما و شما از ورود شما به سفارت ما و تسخیر سفارت ما است. میخواهند این را جا بیندازند، [در حالی که] این دروغ بزرگی است؛ قضیّه این نیست. ۲۶ سال قبل از حادثهی سفارت، کودتای بیستوهشتم مرداد اتّفاق افتاده؛ آن روز که دیگر کسی به سفارت نرفته بود. سال ۳۲، آمریکاییها در ایران یک دولت ملّی مستقل را که وابستهی به آمریکا نبود، با کودتای مجرمانهی ظالمانهای سرنگون کردند؛ این دشمنی آمریکاییها است. پس مسئلهی دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی، با ملّت ایران، با ایران اسلامی، ربطی به مسئلهی سفارت ندارد.
اسنادی که از سفارت به دست آمد ــ میدانید دیگر؛ دانشجوها رفتند اسناد را آوردند، مقدار زیادی از این اسناد را آمریکاییها در کاغذخردکن ریخته بودند، دانشجوها با حوصلهی تمام نشستند این کاغذها را به هم وصل کردند که الان این یادداشتها هفتاد هشتاد جلد کتاب است ــ نشان داد که از همان روزهای اوّلِ بعد از پیروزی انقلاب، سفارت آمریکا مرکز توطئه و جاسوسی علیه ایران بوده؛ حتّی در سفارت آمریکا طرّاحی کودتا میشده که علیه انقلاب کودتا کنند؛ طرّاحی جنگ داخلی میشده؛ تلاش میکردند که در استانهای مرزی کشور، جنگ داخلی راه بیندازند؛ طرّاحی میشده که چگونه در حکومتِ جدیدِ انقلابی نفوذ کنند؛ رسانههای ضدّانقلاب را که در داخل بودند، مدیریّت میکردند، هدایت میکردند: این را بنویسید، این را بگویید، این را جعل کنید، این شایعهسازی را بکنید؛ برای تحریم هم برنامهریزی میکردند؛ یعنی سفارت، از اوّلین روزهای شروع انقلاب، مرکز توطئه علیه کشور و علیه انقلاب بوده. [لذا دشمنی آمریکا] ربطی به تسخیر لانهی جاسوسی ندارد؛ مدّتها قبل از آن، اینها فعّالیّت خودشان را علیه انقلاب شروع کرده بودند.
پس مسئله آنجوری نیست که آمریکاییها وانمود میکنند و آنجوری نیست که یک عدّه، یا سادهلوحانه یا به دلایل گوناگون و انگیزههای گوناگون، در داخل ترویج میکنند که «آقا! علّت اینکه شما میبینید یک قدرتی مثل آمریکا اینقدر علیه جمهوری اسلامی فعّالیّت میکند، این است که شما فلان وقت رفتید سفارت اینها را گرفتید»؛ نه، قضیّه این نیست. پس قضیّه چیست؟ برای اینکه بتوانیم ریشهایتر مطلب را بفهمیم، یک قدری عقب برویم. من دوست دارم و مایلم شما جوانها و نوجوانها روی این مسائل با دقّت و با فکر کار کنید؛ چون فردا مال شما است، بازوهای پیشرفت کشور شما هستید، کشور مال شما است و باید پیش بروید. یک مقداری عمیقتر برویم مسائل را بسنجیم.
مسئلهی نفوذ غربیها در ایران از انگلیسها شروع شد؛ اوّل آنها آمدند در ایران. البتّه از [سالِ] ۱۸۰۰ میلادی در دولت قاجاریها نفوذ کردند و بتدریج نفوذ خودشان را گسترش دادند. هدف انگلیسیها این بود که در ایران همان کاری را بکنند که در هندوستان کردند. میدانید هندوستان حدود ۱۵۰ سال در مشت انگلیس بود و رمق هندوستان را انگلیسها گرفتند؛ ثروت عمدهی انگلیسها ناشی از استعمار هند است که حالا خود آن داستان مفصّلی دارد. همین کار را میخواستند با ایران بکنند؛ یعنی اوّل از یک جای کوچکی شروع کنند، بتدریج توسعه بدهند، منابع اقتصادی کشور را در اختیار بگیرند و بعد که اقتصاد کشور در اختیارشان قرار گرفت، آنوقت تصرّف سیاسی برایشان آسان میشود؛ عیناً مثل کاری که در هند کردند. در هند، اوّل کمپانی هند شرقی را راه انداختند، بعد که پیش رفتند، حکومت هند را تصرّف کردند، هند شد یک قسمتی از امپراتوریِ انگلیس؛ حدود ۱۵۰ سال وضع اینجوری بود. خب، در ایران [هم] میخواستند همین کار را بکنند. یکی از اوّلین کارهایی که کردند قضیّهی انحصار تنباکو بود ــ اسم «نهضت تنباکو» را قاعدتاً شنیدهاید ــ تا انحصار کِشت و فروش و خرید تنباکوی کشور در اختیار انگلیس باشد. دستگاههای دولتیِ آن زمان ــ زمان ناصرالدّینشاه ــ نفهمیدند که معنای این کار چیست، قبول کردند. میرزای شیرازی، مرجع تقلید شیعه، در سامرّا فهمید که پشت این قضیّه چیست، با یک فتوا این قرارداد را به هم زد و از بین برد. این کارِ اوّلشان بود؛ خب، این نشد. پیدرپی، قراردادهای گوناگونی از این قبیل بود که یکی از مهمترینهایش قراردادی بود معروف به «قرارداد وثوقالدّوله» که در سال ۱۹۱۹ میلادی و ۱۲۹۹ هجری شمسی، انگلیسها به نخستوزیر وقت ایران(۴) رشوهی مفصّلی دادند و این قرارداد را بستند. «قرارداد وثوقالدّوله» اقتصاد و سیاست و ارتش و نظام و همه چیزِ ایران را در اختیار انگلیسها قرار میداد. این قرارداد هم بسته شد، منتها شهید مدرّس در مجلسِ شورای ملّیِ آن زمان یکتنه در مقابل این قرارداد ایستاد، افشاگری کرد و نگذاشت به نتیجه برسد، این قرارداد هم باطل شد. قراردادهای دیگری هم بود ــ [مانند] قرارداد رویتر و غیره ــ که اغلب این قراردادها به وسیلهی علمای دین باطل شد، از بین رفت، جلویش گرفته شد.
البتّه بعد هم انگلیسها انتقام خودشان را از علمای دین گرفتند. دولت انگلیس دید اینجوری نمیشود و آن نقشهای که در هند عمل کردند، در ایران عملی نیست؛ به یک راهحلّی رسیدند ــ درست توجّه کنید ــ آن راهحل این بود: به فکر افتادند که باید یک دولتِ دیکتاتورِ خشنِ صد درصد وابستهی به خودشان را در ایران سر کار بیاورند تا دیگر دغدغهای نداشته باشند و هر کاری میخواهند، در ایران به وسیلهی خود آن دولت انجام بگیرد. رضاخان قزّاق را پیدا کردند؛ او را میشناختند، شناسایی کردند. رضاخان همان کسی بود که انگلیسها احتیاج داشتند؛ آدمی بود بسیار بیرحم، بسیار خشن، بسیار گستاخ، عامی، بیسوادِ بیاطّلاع از معارف و مانند اینها، لاتمنش، بیتقوا و بیایمان؛ یک آدم اینجوری را پیدا کردند. از ضعف پادشاه قاجار که احمدشاه بود استفاده کردند، به وسیلهی رضاشاه و یک نفر دیگر ــ سیّدضیاء طباطبائی که بعد او را کنار زدند ــ در ایران کودتا راه انداختند؛ رضاخان را اوّل کردند فرمانده کلّ قوا، بعد کردند نخستوزیر، بعد کردند شاه ایران؛ همان چیزی که انگلیسها میخواستند در ایران تحقّق پیدا کرد.
خب، اوّلکاری که به دست رضاشاه کردند [این بود که] روحانیّت را منکوب کردند، ملّت را مرعوب کردند. ملّت را بشدّت مرعوب کردند؛ آنجوری که پدرمادرهای ما و بزرگترهای ما برای ما نقل کردند، در زمان رضاشاه کسی جرئت نَفَس کشیدن نداشت؛ در اتاق خلوت هم کسی جرئت نداشت از رضاشاه انتقاد کند؛ در اتاق خلوت، بین دو سه نفر افراد خانواده هم کسی جرئت نداشت! اینقدر ملّت را مرعوب کرده بود. علما را خانهنشین کرد، عمامهها را از سرهایشان برداشت، حوزههای علمیّه را تعطیل کرد، با احکام دینی مثل حجاب هم علناً مخالفت کرد و آن کاری را که انگلیسها مایل بودند در ایران انجام بگیرد، یعنی تصرّف منابع مالی و اقتصادی، همه را انجام داد؛ هر کار آنها میخواستند انجام داد. البتّه اینجا من اشاره کنم که یک عدّه روشنفکران غربزده یا وابستهی به غرب ــ همه وابسته نبودند؛ یک عدّهایشان هم وابسته نبودند، لکن غربزده بودند، مبهوت غرب بودند ــ در رنگ و روغن زدن به حکومت رضاخان نقش داشتند؛ آنها هم پیش خدا مؤاخَذند؛ آن روشنفکرانی هم که نمیخواهم اسم بیاورم، در جنایت به ملّت ایران با رضاشاه شریکند؛ این هم هست.
خب، رضاشاه شد عامل انگلیس در ایران. در این بین، جنگ جهانی دوّم پیش آمد. در جنگ جهانی دوّم، رضاشاه بر طبق طبیعت خودش به آلمان تمایل پیدا کرد؛ نوع کارهای هیتلر را دوست میداشت، یک گرایشی به آلمانها پیدا کرد، انگلیسها فهمیدند، دیدند این دیگر به درد نمیخورد؛ [لذا در] سال ۱۳۲۰ شمسی رضاشاه را برکنار کردند؛ خودشان آوردند، خودشان هم برکنارش کردند. [او را] برکنار کردند، پسرش را با شرایط معیّنی جایش گذاشتند که باید این کار را بکنی، اینجور عمل کنی، اینجور رفتار کنی، او هم گفت چشم؛ حتّی گفتند فلان رادیو را نباید گوش کنی، گفت چشم؛ تا این حد! خب، تا اینجا حاکمیّت انگلیس بود.
دههی ۲۰ شمسی سالهای افول تدریجی قدرت انگلیس است؛ [مردم] مبارزه کردند، هند آزاد شد، بعضی از کشورهای دیگرِ آفریقا و غیره آزاد شدند، انگلیس ضعیف شد و ضعف انگلیس موجب شد که آمریکا بیاید وسط میدان. اواسط دههی ۲۰ شمسی آمریکا پایش را گذاشت در ایران؛ اوّل هم با روی خوش و به صورت ملایم، با «اصل چهارم ترومن»(۵) و چیزهایی که حالا تفاصیلش زیاد است. حتّی در یک مواردی با مخالفین انگلیسها همصدایی کرد، همراهی کرد، برای اینکه نظرها را به خودش جلب کند؛ و متأسّفانه توانست بعضی از سیاستمدارهای غیر وابستهی به انگلیس را به خودش وابسته کند، به خودش علاقهمند کند. رفتار آمریکا در ایران اینجوری بود؛ اوّل با نرمش وارد شد و نشان داد که داعیهی استعماری در ایران ندارد. این بود، تا وقتی که یک دولت ملّی سر کار آمد؛ دولت مصدّق. اتّفاقاً مصدّق بر اثر سادهانگاری، سهلانگاری یا سادهلوحی ــ هر چه میخواهید بگویید ــ به آمریکا خوشبین بود. مصدّق علیه انگلیس بود، به کمک آمریکاییها امیدوار بود! دل بستن به کمک بیگانه این[طور] است. وقتی این دولت سر کار آمد و معلوم شد که این دولت وابستهی به آمریکا نیست و نمیتواند باشد، آمریکاییها کودتای بیستوهشتم مرداد را راه انداختند، دولت را ساقط کردند، در ایران فجایع زیادی به وجود آوردند.
بعد که نقاب از صورت آمریکاییها افتاد و معلوم شد که یک دولت مهربان و دوست با ایران نیستند، دیگر هر کار توانستند کردند؛ آمریکاییها مقدّرات کشور را در دست گرفتند، از لحاظ سیاسی و اقتصادی کشور را به طور کامل به خودشان وابسته کردند، پای رژیم صهیونیستی را به ایران باز کردند ــ آمریکاییها این کار را کردند؛ پای رژیم صهیونیستی را آمریکاییها به ایران باز کردند ــ ساواک را تشکیل دادند؛ ساواک مرکز کمال خشونت و بیرحمی با مردم، با معترضین، با مخالفین، و سرکوب بیرحمانهی کوچکترین مخالفت بود. اینها همه در دورهی تسلّط آمریکاییها است؛ مال دههی ۳۰ و ۴۰ و مانند اینها است. چند ده هزار مستشار نظامی را آوردند داخل ایران و هزینهی سنگین ادارهی اینها را بر دوش ملّت ایران بار کردند؛ سلاح در اختیار آنها، خرید سلاح در اختیار آنها، [اینکه] از چه کسی بخرند، به چه قیمتی بخرند، چه جوری پولش را بدهند، چه جوری سلاح را تحویل بگیرند، همه به عهدهی آمریکاییها و در اختیار آمریکاییها بود. اشاعهی فساد، به صورت برنامهریزیشده؛ یعنی در دههی ۳۰ و ۴۰ ــ که دیگر در آخرِ دههی ۴۰ و اوایلِ ۵۰ به اوج خودش رسید ــ فساد اخلاقی با برنامهریزیِ دقیقِ آمریکاییها در ایران انجام میگرفت برای اینکه جوانها را به فساد بکشانند. خب معلوم است جوانی که به فساد کشیده بشود قدرت ایستادگی ندارد، قدرت مقاومت ندارد؛ اینها میخواستند جوان ایرانی را بیخاصیّت کنند. عقبماندگی در علم، عقبماندگی در فنّاوریها، پیشرفت در فساد اخلاقی، شدّت تبعیض طبقاتی به صورت هولناک؛ همهی اینها در دورهی حاکمیّت آمریکاییها و نفوذ آمریکاییها در ایران انجام گرفت.
این دشمنی را ادامه دادند، بعد که حرکت انقلابی اوج گرفت، احساس خطر کردند و شدّتعمل را بیشتر کردند؛ حتّی حدود یک هفته به پیروزی انقلاب، یک ژنرال برجستهی آمریکایی به نام «هایزر» آمد تهران برای اینکه اگر بتواند، یک کودتا راه بیندازد و صدها هزار، بلکه میلیونها آدم را به قتل برسانند؛ نیّتشان این بود؛ هایزر این کار را میخواست بکند. البتّه انقلاب به نقطهای رسیده بود که دیگر تدابیر اینها بیفایده بود. عزم راسخی مثل امام بزرگوار در مقابل اینها قرار داشت. آنها میخواستند کودتا کنند، حکومت نظامی اعلام کردند، امام به مردم گفت بروید در خیابانها، حکومت نظامی را به هم زد، نقشهشان را باطل کرد، لذا شکست خوردند. هایزر هم دید فایدهای ندارد، از ایران رفت که البتّه اگر چهار پنج روز دیگر در ایران میماند، احتمالاً جزو اوّلین اعدامیهای بعد از انقلاب میشد؛ شانس آورد که زودتر رفت.
خب، مسئلهی آمریکا و ایران این است. اینکه شما میگویید «مرگ بر آمریکا»، این صرفاً یک شعار نیست، این یک خطّمشی است. علّتش هم همین است که گفتم؛ آمریکاییها سالهای متمادی، از سالهای میانی دههی ۲۰ تا پیروزی انقلاب ــ یعنی سالهای آخر دههی ۵۰ ــ ۳۰ سال در ایران هر کار توانستند علیه ملّت ایران کردند، هر جور توانستند ضربه زدند؛ از لحاظ مالی، از لحاظ اقتصادی، از لحاظ سیاسی، از لحاظ علمی، از لحاظ اخلاقی. انقلاب در یک چنین وضعی پیروز شد؛ انقلاب در مقابل یک چنین حاکمیّت فاسدی و نفوذ مخرّبی قرار گرفت و به توفیق الهی، به همّت ملّت ایران و به رهبری امام بزرگوار پیروز شد.
الان آن کاری که هایزر میخواست در ایران بکند، آمریکاییها دارند در غزّه میکنند؛ قضیّه همان قضیّه است؛ در فلسطین همین کار دارد انجام میگیرد. صهیونیستهایی که حاکم بر فلسطین اشغالی و فلسطین مظلوم هستند، مستظهر(۶) به حمایت آمریکا هستند. اگر حمایت آمریکا نبود، اگر پشتیبانیهای تسلیحاتی آمریکا نبود، دولت فاسد جعلی دروغین رژیم صهیونیستی در همان هفتهی اوّل از بین رفته بود، بَرافتاده بود. آمریکاییها پشت اینها قرار دارند. امروز در غزّه همان حوادثی دارد اتّفاق میافتد که اینها اگر میتوانستند، در ایران آن حوادث را انجام میدادند. فاجعهای که در غزّه به وسیلهی صهیونیستها و به کمک آمریکاییها و در واقع به دست آمریکاییها دارد اتّفاق میافتد، یک فاجعهی بینظیر است. در ظرف سه هفته، نزدیک به چهار هزار کودک به دست اینها کشته شدهاند! کجای تاریخ چنین چیزی را شما دارید؟ امّت اسلامی بایستی بداند قضیّه چیست، میدان را تشخیص بدهد. میدان، میدان غزّه و اسرائیل نیست، میدان حق و باطل است. میدان، میدان استکبار و ایمان است؛ یک طرف قدرت ایمان، یک طرف قدرت استکبار. البتّه قدرت استکبار با فشار نظامی و بمباران و فاجعه و جنایت پیش میآید، [امّا] قدرت ایمان بر همهی اینها به توفیق الهی غلبه پیدا خواهد کرد.
دلهای ما خون است به خاطر مصائب مردم فلسطین و بالخصوص مردم غزّه؛ ناراحتیم، امّا وقتی بادقّت نگاه میکنیم، میبینیم آن که در میدان پیروز است مردم غزّهاند، مردم فلسطینند؛ اینها توانستند کارهای بزرگی انجام بدهند. اوّلاً مردم غزّه با صبر خودشان، با ایستادگی خودشان، با تسلیم نشدن خودشان نقاب دروغین حقوق بشر را از چهرهی آمریکا و فرانسه و انگلیس و امثال اینها کنار کشیدند، اینها را رسوا کردند. مردم غزّه با صبرِ خودشان توانستند وجدان بشری را به حرکت دربیاورند. الان شما ببینید در دنیا چه خبر است. در همین کشورهای غربی ــ در انگلیس، در فرانسه، در ایتالیا، در ایالتهای مختلف خود آمریکا ــ مردم با جمعیّتهای انبوه میآیند داخل خیابان، علیه اسرائیل و در موارد بسیاری علیه آمریکا شعار میدهند؛ آبروی اینها رفت. اینها واقعاً هیچ علاجی ندارند، نمیتوانند توجیه کنند، لذا میبینید یک ابلهی پیدا میشود میگوید «اجتماع مردم در انگلیس کار ایران است»؛ لابد بسیج لندن این کار را کرده، بسیج پاریس این کار را کرده!(۷) از جملهی بیشرمیهای واقعیای که امروز سیاستمداران غربی و رسانهایهای غربی دارند نشان میدهند، این است که مبارزین فلسطینی را میگویند «تروریست». کسی که از خانهی خودش دفاع میکند تروریست است؟ کسی که از میهن خودش دارد دفاع میکند تروریست است؟ آن روزی که آلمانیها در جنگ جهانی دوّم آمدند پاریس را گرفتند و پاریسیها با آلمانیها مبارزه میکردند، مبارزین فرانسوی تروریست بودند؟ چطور آنها مبارزند، مایهی افتخار فرانسهاند، آنوقت جوان حماس و جهاد اسلامی تروریست است؟ بیشرمها! مردم غزّه و مبارزین فلسطین دروغگوهای دنیا را رسوا کردند.
یکی از کارهای مهمّی که [عملیّات] طوفانالاقصیٰ(۸) انجام داد این بود که نشان داد چگونه یک گروه اندک ــ اینها در مقابل آنها کمند دیگر؛ تعدادشان کمتر است ــ با تدارکات و امکانات بسیار کم امّا با ایمان و عزم راسخ، میتواند محصول سالها تلاش جنایتکارانهی دشمن را در ظرف چند ساعت دود کند و به هوا بفرستد؛ میتواند دولتهای متکبّر و مستکبر عالم را تحقیر کند؛ فلسطینیها، هم رژیم غاصب را، هم پشتیبانان رژیم غاصب را تحقیر کردند، با عمل خودشان، با شجاعت خودشان، با اقدام خودشان، و امروز با صبر خودشان. این یک درس بزرگ است. البتّه این جنایتها بشریّت را تکان داد، همه را تکان داد.
این را من چند روز قبل از این هم گفتم،(۹) حالا هم تکرار میکنم: از دنیای اسلام توقّع بیشتری هست. دولتهای مسلمان باید بدانند که اگر امروز به فلسطین کمک نکنند ــ هر کس هر جور میتواند کمک کند ــ دشمنِ فلسطین را که دشمن اسلام و دشمن انسانیّت است تقویت کردهاند و فردا همین خطر، خودشان را تهدید خواهد کرد. آنچه دولتهای اسلامی باید بر آن پافشاری کنند، قطع فوری این جنایتهایی است که دارند در غزّه انجام میدهند؛ این بمبارانها باید فوراً قطع بشود؛ راه صدور نفت و ارزاق به رژیم صهیونیستی را ببندند؛ دولتهای اسلامی با رژیم صهیونیستی همکاری اقتصادی نکنند؛ در همهی مجامع جهانی با صدای بلند این جنایت را، این فاجعهآفرینی را، بدون تردید و بدون لکنت محکوم کنند. اینجور نباشد که در یک اجتماع اسلامی یا اجتماع عربی، همان چند نفری هم که حرف میزنند، یا دوپهلو حرف بزنند یا با لکنت حرف بزنند؛ صریح حرفشان را بزنند. معلوم است دارد چه اتّفاقی میافتد؛ بایستی رژیم صهیونیستی محکوم بشود، بایستی همهِی دنیای اسلام علیه رژیم صهیونیستی بسیج بشوند.
البتّه ضربهای که به رژیم صهیونیستی خورده جبرانپذیر نیست؛ این را من اوّل هم گفتم، الان هم تأکید میکنم و تکرار میکنم. بتدریج، در حرفهای خود عوامل رژیم صهیونیستی هم این نشان داده شد که آن ضربهای که اینها خوردند ضربهای نیست که بشود جبرانش کرد؛ نمیتوانند جبران کنند. رژیم صهیونیستی الان درمانده است، متحیّر است، به مردم خودش هم دروغ میگوید. اینکه نسبت به اسرای خودشان در دست فلسطینیها اظهار نگرانی میکنند، این هم دروغ است؛ این بمبارانهایی که میکنند ممکن است اسرای خودشان را هم نابود کند؛ اینکه برای اسرای خودشان اظهار نگرانی میکنند، [یعنی] به مردم خودشان هم دارند دروغ میگویند. و این دروغ گفتن از روی ناچاری است؛ الان رژیم صهیونیستی دچار حیرت است، دچار ناچاری است، نمیداند چه کار باید بکند و هر کاری که میکند از روی اضطرار است؛ یعنی نمیفهمد چه کار باید بکند. اگر کمک آمریکا نبود و نباشد، قطعاً رژیم صهیونیستی در ظرف چند روز فلج خواهد شد.
و دنیای اسلام این را فراموش نکند که در این قضیّهی مهم و تعیینکننده، آن کسی که در مقابل اسلام، در مقابل یک ملّت مسلمان، در مقابلِ فلسطینِ مظلوم ایستاد، آمریکا بود، فرانسه بود، انگلیس بود؛ این را دنیای اسلام فراموش نکند، این را بفهمند؛ در معاملاتشان، در معادلاتشان، در تحلیلهایشان فراموش نکنند این را که چه کسی ایستاده است و دارد روی این مردم مظلوم و ملّت مظلوم فشار میآورد؛ صِرف رژیم صهیونیستی نیست.
البتّه ما شک نداریم که «اِنَّ وَعدَ اللَهِ حَق»؛ وعدهی الهی حق است. وَ لا یَستَخِفَّنَّکَ الَّذینَ لا یوقِنون؛(۱۰) اینهایی که به وعدهی الهی یقین ندارند، با منفیبافیهای خودشان شما را باید متزلزل نکنند، سست نکنند. و انشاءالله پیروزی نهایی و نه چندان دیر، با مردم فلسطین و فلسطین خواهد بود.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار، سه تن از دانشآموزان و دانشجویان به بیان نکاتی در خصوص مسائل کشور و حوادث غزّه پرداختند.
(۲ ر.ک: صحیفهی امام، ج ۱، ص ۴۱۵؛ سخنرانی در جمع مردم (۱۳۴۳/۸/۴)
(۳ پیروان
(۴ میرزا حسنخان وثوقالدّوله
(۵ «اصل چهارم ترومن» اشاره دارد به نکتهی چهارم از سخنان هری ترومن (رئیسجمهور آمریکا) که در سال ۱۹۴۹ در سخنرانی خود گفت: «کشورهای غنی یک مسئولیّت اخلاقی برای کمک به کشورهای فقیر دارند.»
(۶ پشتگرم
(۷ خندهی حضّار
(۸ گروههای مقاومت فلسطینی در روز شنبه پانزدهم مهرماه ۱۴۰۲ عملیّات گستردهای را با عنوان «طوفانالاقصیٰ» آغاز کردند که در ساعات ابتدایی آن، تعداد زیادی از صهیونیستها کشته و زخمی و اسیر شدند.
(۹ بیانات در دیدار دستاندرکاران کنگرهی ملّی شهدای استان لرستان (۱۴۰۲/۸/۳)
(۱۰ سورهی روم، بخشی از آیهی ۶۰
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
روایتی از دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای استان لرستان با رهبر انقلاب
لالههای لرستان
سامان سپهوند
چند دقیقه مانده به هشت صبح، جلوی ورودی حسینیه امام خمینی(ره) رسیدیم. با خودم گفتم چقدر زود و سریع! دفعات قبل تا به این نقطه میرسیدم از پا میافتادم! سردر ورودی را با دقت نگاه کردم. از بین جملاتی که روی آن هنرمندانه نصب شده بود، چشمم به سال تاسیس حسینیه افتاد: ۱۳۶۸!
بیش از سی و چهار سال است اینجا مرکز آرامش و دلگرمی اقشار و گروههای مختلف ملت ایران شده است. ملتی که با وجود تفاوتهای فرهنگی و قومی، حول محور ولایت فقیه در کنار هم زندگی میکنند. در هر فرصت و مناسبتی با شوق و ذوق از گوشه و کنار فلات پهناور ایران به اینجا می آیند تا رهبرشان را ببینند و اعلام حضور کنند برای ایستادن پای این انقلاب. خدا میداند چه رازها و ناگفتههایی در این دیدارها نهفته است. این دیدارها، آب روی آتش است برای دل مردمی که در پیچ و خم سختیهای دنیا مأمن و پناهی ندارند غیر از نائب امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف.
رأس ساعت هشت در را باز کردند. آرام قدم برداشتم و وارد محوطه اصلی حسینیه شدم. صندلیها منظم و دقیق چیده شده بودند. اضافه شدن صندلیها به حسینیه، نظم خوبی برای دیدار ایجاد میکرد ولی به طور طبیعی از تعداد افرادی که میتوانستند در دیدار حضور پیدا کنند کاسته میشد؛ با یک حساب سرانگشتی حدوداً چهارصد صندلی در حسینیه چیده شده بود. سرگرم این حساب کتابها بودم که متوجه نگاه همراه با تعجب مسئولینی شدم که قبل از ما در آنجا حضور داشتند. یک لحظه با خودم گفتم: آخه چرا باید به محض ورود تعداد صندلی ها را بشمارم؟
در ردیف سوم نشسته بودم. جوانی بلند قد با حوصله و آرام نام افرادی که قرار بود در سه چهار ردیف اول بنشینند را روی صندلیها میچسباند. اکثر آنها را میشناختم. اسم سردار روحالله نوری فرمانده لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل علیهالسلام در سالهای دفاع مقدس در آن میان بود.
کنار هر ستون تصویر یک شهید روی سه پایه قرار گرفته بود. شهید روحالله عجمیان، شهید ماشاءالله شمسه، شهید سیدفخرالدین رحیمی و شهید سیدنورخدا موسوی در کنار ستونهای سمت راست حسینیه و شهیدمحمد بروجردی، شهید غلامرضا چاغروند، شهید محمدحسن شریف قنوتی و شهید درویشعلی شکارچی در کنار ستون های سمت چپ قرار گرفته بودند. تصویر شهدا با کیفیت خوبی نقاشی شده و با خوش سلیقگی به چاپ رسیده بودند. میدانستم که این طراحی کار سیدحسن موسوی گرافیست انقلابی است و خودش با همه زحمتی که برای گنگره شهدای لرستان کشیده به دلیل مشغلهاش در آمادهسازی سالن اجلاسیه نهایی کنگره، نتوانسته به این دیدار برسد.
یک بوم نقاشی را سمت چپ محل سخنرانی حضرت آقا جانمایی کردند. ترکیبی بود از نقشه فلسطین، مسجد الاقصی و پرچم فلسطین که در دستان یک نوجوان قرار داشت. وضعیت این روزهای باریکه غزه و جنایات رژیم کودککش صهیونیستی قلب هر انسان آزاده ای را به درد می آورد. آیهای که معمولا پشت سر حضرت آقا نوشته میشود هم متناسب با وضعیت این روزها انتخاب شده بود: «وَکَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ.» (و یاری مؤمنان همواره حقّی است بر عهده ما).
پدر شهید روحالله عجمیان و برادر شهید وارد شدند و آن وسطها نشستند. خودم را به پدر شهید رساندم و کنار پایش زانو زدم. همیشه به آرامش و صبوری این مرد غبطه میخورم. این حال از کجا نشأت گرفته؟
سلام و احوال پرسی کردم و بی مقدمه سر حرف را باز کردم. قبلا هم به دیدار آمدهاید؟
لبخندی گوشه لبش نسشت و گفت: دیروز هم یک ساعتی همراه با بعضی شهدای اغتشاشات پارسال خدمت آقا بودیم!
برادر شهید انگارکه میخواست کسی صدایش را نشنود آرام گفت: عبا و چفیه و انگشتر از آقا گرفتیم! عبای ایشان به من رسید!
خوش به حالتان.
رو به پدر شهید گفتم: از روح الله بگویید. از سال ۹۵ میخواست برود مدافع حرم بشود. مدام پیگیر بود برود سوریه.
یکهو انگار چیزی یادش افتاده باشد حرفش را قطع کرد و با تأکید گفت: از تمام برادران لرستانیام تشکر میکنم. قدردان همه هستم. سر من را برزکردند در کشور. چند ثانیه طول کشید تا معنی جمله اش را متوجه شوم. خودش توضیح داد: سر بلندم کردند. در مراسمات مختلف. در روزهایی که مراسمات شهادت روحالله بود...
مکثی کرد و ادامه داد: افتخار میکنم که لُر هستم.
باز هم مکثی کرد و اشک در چشمانش حلقه زد و بغض توی گلویش نشست و با صدای بریده گفت: دلم خیلی برایش تنگ میشود. ولی خودش میخواست، راهش درست بود. با اینحال تا آخر عمر غم دارم.
کم مانده بود گریه کنم ولی به سختی خودم را کنترل کردم. فکر کردم شاید گریه من داغ دل آنها را بدتر کند.
خواستم یک جمله برای مردم بگوید: امیدوارم مردم پیرو خط رهبر باشند. مردم و مسئولین گوش به حرف آقا باشند و این راه را دنبال کنند و احترام خوش شهدا را نگه دارند.
در فاصلهای که در خدمت پدر و بردار شهید عجمیان بودم صندلیها به سرعت پر میشدند. پدر شهید داریوش مرادی روی یک ویلچر وارد شد. یک نفر ویلچر را هدایت میکرد. از فاصلهای که من ایستاده بودم حرکت دستهای پدر شهید را میدیدم. احساس کردم اصرار میکند که ویلچر را به ردیفهای جلو ببرند. پدر شهید را در ردیف چهار یا پنجم نشاندند آنهایی که تاریخ دفاع مقدس لرستان را میدانند از رشادت و دلاوری داریوش مرادی خبر دارند! داریوش تمام هشت سال دفاع مقدس را در جبهه حضور داشته و بالاخره در عملیات مرصاد مزدش را گرفته و آسمانی شد!
سری چرخاندم و اطراف را نگاه کردم. حسینیه تقریباً پر شده بود. چهره مردی میانسال با ریشهای سفید و موهای کم پشت توجهم را جلب کرد. چهره برایم آشنا بود ولی هرچه به مغزم فشار میآوردم فایده نداشت.
ناگهان یادم افتاد او اسدالله اسدی دبیر سوم سفارت جمهوری اسلامی در اتریش است. او چندین سال به دلیل یک ماجرای پیچیده و عجیب در بلژیک زندانی بوده و به تازگی از بند اسارت آزاد شده. توی دلم کسی که ایشان را در لیست دعوتیها جا داده را تحسین کردم. سراغ ایشان رفتم. خیلی متین و آرام من را پذیرفت. خودم را معرفی کردم و خلاصه کمکم رفیق شدیم. دانههای تسبیح را لای انگشتانش بازی میداد و ماجرای پنج سال اسارتش را تعریف میکرد.
پرسیدم از وقتی برگشتید: خدمت حضرت آقا رسیدید؟
من و منی کرد و گفت: بنده به لطف خدای متعال خودم را مشمول دعای حضرت آقا میدانم. سال ۱۳۷۰ که حضرت آقا تشریف آوردند به لرستان بنده خدمتشان رسیدم و خواستم برایم دعا کنند. ایشان فرمودند: زنده باشید، خدا توفیقت بده! من روش و منش آقا در کسب معرفت، علم و تولید دانش مدنظرم بوده! همیشه. چطور توانستید آن سالها را تحمل کنید؟
شمرده و آرام حرف میزد. نمیدانم ملاحظه من را میکرد که مشغول نوشتن صحبتهایش بودم یا همیشه همینطور است... توسل به قرآن و اهل بیت. در آن سالها ۴۴ بار قرآن را ختم کردم و نتیجه این ختمها یک مجموعه معرفتی پیرامون «تدبر در قرآن» است که انشاءالله امیدوارم خدای متعال توفیق بدهد و این مجموعه را تقدیم کنم.
چطور زمان را مدیریت می کردید؟
کتاب میخواندم. درخواست میدادم تا برایم کتاب بیاورند. سه چهار ماه بعد کتابی که میخواستم از طریق سفارت به دستم میرسید. کتاب انسان ۲۵۰ ساله آقا را دو بار در زندان مطالعه کردم. قبل از آن هم یکبار خواندم. توصیه میکنم کسانی که دغدغهی امر حاکمیت ولایت الهی را دارند این کتاب را مطالعه کنند.
قبلا این کتاب را خوانده بودم ولی با این تعبیر آقای اسدی ترغیب شدم یک بار دیگر هم آن را بخوانم. بعد از چند دقیقه درخواست کردم برای آشنایی نسل جوان با حقیقت کشورهای اروپایی و نوع رفتارشان با زندانیان در جمع دانشجویان و مردم عادی صحبتهایی داشته باشند، زمینهاش را هم ما فراهم میکنیم. با ایدهام موافق بود ولی اعتقاد داشت اول باید سرگذشتش در آن سالها را یک بار از اول تا آخر بنویسد یا بگوید تا دقیق و مرتب شود بعد برای عموم بیان کند. با هم قول و قرارهایی گذاشتیم. به ساعت نگاه انداختم؛ به لحظه موعود نزدیک میشدیم و من هنوز کلی کار داشتم. از ایشان جدا شدم.
مرد میانسال دیگری را دیدم که حال نزارش توجهم را جلب کرد. نفس نفس میزد و تمام صورتش را عرق گرفته بود. پرسیدم اتفاقی افتاده: نه، مادرم را مجبور شدم با ویلچر بیاورم. جابجاییاش خیلی سخت است! شما خانواده شهید هستید؟
بله. من علی معظمی گودرزی هستم. برادر شهیدان عبدالمحمد و محمدتقی معظمی گودرزی.
میشه بریم پیش مادر شهدا؟
حالا نفسش جا آمده بود. از انتهای حسینیه به سمت قسمت خواهران حرکت کردیم.
پیرزنی نورانی و با چهرهای مهربان در حالی که پاکت بزرگی را به سینه چسبانده بود در ردیفهای انتهایی نشسته بود. سلام کردم و جلویش زانو زدم. حالش را پرسیدم.
خدا را شکر کرد. علی گفت: مادر جواب سؤالها را بده! با لهجه بروجردی گفت: خا روله!
چند تا بچه داری حاج خانم؟
۶ تا پسر و ۴ تا دختر. دو تا از پسرهام شهید شدند.
آخر حرفش را با بغض گفت. علی توضیح داد که برادرانش ارتشی بودهاند. محمدتقی راننده تانک و عبدالمحمد نیروی دریایی بوده!
اشک چشمان مادر روی گونههایش غلتید. عکسهاشون همرامه.
نشونم بدید.
پاکتی که به سینه چسبانده بود با دستان لرزانش باز کرد و عکس شهدا را بیرون آورد. چهره پر ابهت دو جوان رشید با لباس ارتشی جلویم بود. توی دلم گفتم: حق داری وقتی اسم بچههایت آورده میشود بیاختیار گریه کنی! این دو پهلوان را چطور دادی؟
پرسیدم. حاج خانم الان هم حاضری بچههات رو بفرستی؟
بدون لحظهای تردید یا مکث گفت: بله که میفرستم. همین علی را میفرستم.
از جایم بلند شدم و از زحمتی که دادهام عذرخواهی کردم.
از قسمت خواهران به انتهای حسینیه رفتم. در سمت راست و کنار ستونهای انتهایی حضور یک کودک هشت نه ساله توجهم را جلب کرد. رفتم جلو تا از روبرو او را ببینم. حدسم درست بود. سید حسن هاشمی موسوی نوهی شهید عزیزالله هاشمی بود. پرسیدم: سیدحسن اینجا چطور اومدی؟ با مادر جونم اومدم. قرار بود بابام بیاد ولی کار داشت. من کارت نداشتم به همین خاطر نگران بودم که من رو راه ندن.
آنقدر صدایش بلند بود که اطرافیان همه با تعجب به گفتوگوی ما نگاه میکردند. گفتم خب پس چطور اومدی داخل؟ نترسیدی راهت ندن؟
مامانم استخاره گرفت خیلی خوب اومد.
هر چه تلاش می کردم صدایش را پایین بیاورد فایدهای نداشت.
گفتم: سیدحسن چه حسی داری؟
با انگشتانش با سرعت بازی می کرد. یکهو صدایش را بالاتر برد و گفت: حس هیجان دارم. چون میخوام برای اولینبار آقا رو ببینم!
با خودم فکر کردم چه رازی در این دیدارها نهفته که شوقش قلب کودک و پیر و جوان را به هیجان میاندازد؟!
درد شدیدی از کف پاهایم بالا میآمد و تا کمرم را درگیر میکرد. یکی دو ساعت بود تمام محوطه حسینیه را چرخیده بودم. با خودم فکر کردم سفت بودن زیلوهای کف حسینیه بیتأثیر نیست.
آیت دولتپور، فرزند شهید حجتالله دولتپور پشت میکروفون قرار گرفت و بعد از مقدمهای کوتاه مداحی را آغاز کرد. از قبل متن سرودی که قرار بود جلوی حضرت آقا به صورت دسته جمعی خوانده شود بین جمعیت توزیع کرده بودند. چند بار سرود با هدایت آقای دولتپور تمرین شد.
به ساعت نگاه کردم. ۹:۲۰. حاج کریم زینیوند ایستاد و بنا کرد به شعرخوانی:
لُرم آقا لُرِسونی تَبارم
مِه سی دَس ولی چی ذوالفقارم
دِ می نِ اقوام ایرانی همیشه
مه چی ماه شویا چهارده دیارم
بقیه شعر را نتوانستم بنویسم. خانمی با دست اشاره کرد تا بروم پیشش. پس گپ و گفتی گفتم: خانواده شهید هستید؟ بله همسر شهید سعیدی هستم.
متعجب پرسیدم: حاج نعمت سعیدی؟
بله.
خدا میداند چقدر خوشحال شدم. شخصیت و سرگذشت این شهید عملیات بدر برایم جذاب است. سالها مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی، تا ساماندهی مقابله با ضد انقلاب در لرستان و حضور همیشگی در جبههها از ایشان شخصیت ممتازی ساخته است.
پدر شهید بیات را دیدم. خدمتش رسیدم و احوالپرسی کردم. از حشمتالله و به جبهه رفتنش گفت. از شناسنامه دستکاری شده تا شهادت در ارتفاعات گمو. میگفت بیست سال پیش با مادر شهید در دیدار با حضرت آقا حضور داشته و الان مادر شهید به دلیل کهولت سن و درد زانوهایش نتوانسته بیاید. یکهو بغض کرد و به گریه افتاد.
در همان حال گریه گفت: من دست خودم نی. اسم آقا که میاد گریهام میگیره. بیست سال پیش هم همهاش گریه کردم. انگار چیزی یادش افتاده باشد با ذوق گفت: دوباره در خواب دیدهام که آقا آمده خانهمان و میهمانمان شده.
لحظاتی در ردیف آخر ایستادم تا استراحت کنم. یک نفر شروع کرد به شعار دادن: ای پسر فاطمه منتظر شماییم، این همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده.
احساس کردم به لحظات آخر نزدیک شدهایم. به ساعت نگاه کردم دو سه دقیقه بیشتر به ساعت ۱۰ نمانده بود.
از کنار جلوتر رفتم و در زاویهای قرار گرفتم که ورود حضرت آقا را ببینم. مهدی سعادتیکیا را دیدم که آن جلو منتظر مانده بود. این پا و آن پا میکرد و دستانش را به هم میفشرد. معلوم بود قرائت قرآن در حضور حضرت آقا اضطراب زیادی برایش ایجاد کرده است. تابلوی نقاشی فلسطین را به سمت راست منتقل کرده بودند. آقای کشکولی فرمانده سپاه استان از همان جایی که نمایشگاه قرار داشت خارج شد و به سمت صندلیاش در ردیف اول حرکت کرد. نگاهم به ایشان بود. هنوز به صندلیاش نرسیده بود که حضرت آقا تشریف آوردند.
یکهو شعارها شروع شد. صدای همهمه سالن را گرفته بود. با تعارف حضرت آقا جمعیت سرجایشان نشستند.
آیت دولتپور بین جمعیت ایستاد و شروع به خواندن سرود کرد. نگاهم را بین جمعیت میچرخاندم. اغلب کاغذی که شعر روی آن نوشته شده بود جلوی خودشان گرفته بودند و آن را زمزمه میکردند. هرچقدر در شعار دادن بینظمی به وجود آمد، اجرای سرود خوب و یک دست شد.
میدانستم که میثم جعفری شاعر آیینی اهل بروجرد شعر را سروده است. او را بین جمعیت ندیدم به ذهنم رسید اگر بخشی از جمعیت حاضر دست اندرکاران کنگره شهدا هستند طبیعتا میثم جعفری هم میبایست حضور داشته باشد. بعد از اتمام سرود مهدی سعادتیکیا که از ابتدای ورود حضرت آقا در جایگاه مخصوص قرائت قرآن نشسته بود شروع به قرائت کرد.
یک ربع از ساعت ده گذشته بود که حجتالاسلام والمسلمین سید احمدرضا شاهرخی و سپس سردار مرتضی کشکولی گزارش مختصری از عملکرد کنگره ارائه کردند. هر دوی ایشان روی جریانسازی انقلابی کنگره ۶ هزار و پانصد و پنجاه و پنج شهید لرستان به عنوان هدف اصلی تاکید داشتند.
حول و حوش ساعت ۱۰:۳۵ حضرت آقا شروع به سخنرانی کردند. روی زمین نشستم تا هم خستگی در کنم و هم هر چقدر که توانستم از بیانات ایشان یادداشت برداری کنم.
حضرت آقا از دو خصوصیت برجستهی مردم لُر گفتند؛ از شجاعت و دلاوری تا رفاقت و صداقت و وفاداری؛ از دلاوری مردم لُر در دوران پهلوی اول گفتند تا دوران قبل از انقلاب و نقششان در جمهوری اسلامی و دفاع مقدس.
آقا مقصود این بزرگداشتهای شهدا را جریانسازی میدانند؛ و تأکید داشتند که در این بزرگداشتها «باید جریانسازی فکری و عملی صورت بگیرد و میراثِ ارزشمندِ نسلِ گذشته و جوانِ فداکارِ گذشته منتقل بشود به جوان امروز.»
بیانات امروز آقا، از مهمترین اتفاقات این روزها هم خالی نبود؛ مسئله غزّه و افتخاری که مردم فلسطین آفریدند. «حوادث آیندهساز» تعبیری بود که برای اتفاقات این روزهای غزه به کار بردند؛ از مظلومیت و اقتدار مردم فلسطین گفتند؛ صبوری و توکل مردم فلسطین را ستودند و نتیجه این جنگ را اینگونه بیان کردند: «همین صبوری و توکّل به دادِ اینها خواهد رسید؛ همین موجب خواهد شد که اینها پیروز بشوند و در نهایت پیروز میدان خواهند شد.»
«ضربهی تعیینکننده» عنوانی بود که رهبر انقلاب به این حمله رزمندگان فلسطینی دادند و تأکید کردند: «تا کنون چنین ضربهای به این رژیم وارد نشده و همینطور که ما اوّل هم عرض کردیم، قابل ترمیم نیست.»
وقتی رهبر انقلاب از نقش مستقیم آمریکا در این جنایت گفتند یاد آن جمله معروف افتادم که میگوید هر جا جنایتی در دنیا اتفاق میافتد حتماً پای آمریکا در میان است.
چقدر پایانبندی رهبر انقلاب امیدآفرین بود و چقدر با این عبارت دلهای ما و همه دلهایی که برای غزه ناراحت شده بود، محکمتر شد؛ «دنیای آینده دنیای فلسطین است، دنیای رژیم غاصب صهیونیستی نیست، و آینده متعلّق به اینها است.»
با اتمام صحبت، شعارها شروع شد و جمعیت به سمت جلو حرکت کردند. خودم را به پیرمردی که چند لحظه قبل جا به جا شد رساندم و پرسیدم: حاج آقا چی شد؟ چرا از جای خودت بلند شدی؟
با حالت اعتراض گفت: بابا جان من پیر شدم چشمانم آقا را نمیدید. آمدم جلوتر تا صورتش را ببینم!
به عکس نگاه کردم. شهیدان سلیمانی را میشناختم. به خصوص جمشید که از شهدای شاخص و شناخته شدهی پلدختری است.
جمعیت اندک اندک در حال خارج شد از حسینیه بود. احساس کردم جلوی جایگاه شلوغ تر از حالت عادی شده. خودم را رساندم. طبق معمول ماجرای گرفتن چفیه و انگشتر از حضرت آقا در جریان بود. برخی از مسئولان لرستان هم انگار تازه همدیگر را دیده بودند و ایستاده بودند به خوش بش و احوال پرسی.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
«خط دیدار» دانشآموزان با رهبر انقلاب
«خط دیدار» دیدار دانشآموزان با رهبر انقلاب(KHAMENEI.IR)
رسانه KHAMENEI.IR در بسته تصویری «خط دیدار»، سرفصلهای بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار دانشآموزان و دانشجویان را که به مناسبت سالروز ۱۳ آبان برگزار شده بود، مرور میکند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
دیدار دانشآموزان و دانشجویان با رهبر انقلاب
رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار هزاران نفر از دانشآموزان و دانشجویان، با ریشهیابی دشمنی دیرینه آمریکا با ملت ایران، فاجعهآفرینی صهیونیستها و آمریکاییها در غزه را در تاریخ بیسابقه خواندند و با اشاره به ضربات تحقیرکنندهای که صبر و ایستادگی مردم غزه به آبرو و حیثیت رژیم غاصب جعلی و حامیان مستکبرش وارد آورده، گفتند: اگر کمکهای همهجانبه آمریکا نباشد، رژیم صهیونیستی در عرض چند روز فلج خواهد شد. دنیای اسلام هم باید با قطع همکاری اقتصادی با رژیم صهیونیستی، علیه این رژیم بسیج شود و با صدای رسا و پافشاری بر «قطع فوری بمباران و جنایتآفرینی در غزه»، به وظایف مهم خود در این رویارویی جبهه حق با جبهه باطل عمل کند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به تکیه صهیونیستها به کمکهای آمریکا افزودند: اگر حمایت آمریکا و پشتیبانی تسلیحاتی آن نبود، دولت فاسد، جعلی و دروغین صهیونیستی در همان هفته اول از بین رفته بود، بنابراین فاجعهآفرینی امروز صهیونیستها در غزه به کمک و در واقع به دست آمریکاییها است.
رهبر انقلاب کشتار چهار هزار کودک در ظرف سه هفته را جنایتی بیسابقه در تاریخ خواندند و با تأکید بر هوشیاری امت اسلامی در قبال حوادث غزه که در واقع میدان تقابل «حق و باطل» و «ایمان و استکبار» است، گفتند: قدرت استکبار با بمب و فشار نظامی و فاجعه و جنایت پیش میآید اما قدرت ایمان، به توفیق الهی بر همه اینها غلبه خواهد کرد.
ایشان در تبیین دستاوردهای صبر و ایستادگی مردم غزه گفتند: دلهای ما بخاطر مصائب مردم فلسطین و بخصوص غزه خون است اما با نگاه عمیق به صحنه معلوم میشود پیروز این میدان مردم غزه و فلسطین هستند که توانستند کارهای بزرگی انجام دهند.
حضرت آیتالله خامنهای، کنار رفتن نقاب دروغین حقوق بشر از چهره غربیها و رسوا شدن آنها را از جمله آثار صبر و ایستادگی و تسلیم نشدن مردم غزه دانستند و افزودند: مردم غزه با صبر خود، وجدان بشری را به حرکت درآوردند. میبینید امروز جمعیتهای انبوه حتی در خیابانهای آمریکا و کشورهای غربی، علیه اسرائیل و در موارد زیادی علیه آمریکا شعار میدهند.
رهبر انقلاب سخنان برخی منابع غربی همچون ساماندهی اجتماعات حمایت از فلسطین در انگلیس به وسیله ایران را ناشی از بیآبرویی غیرقابل علاج آنها خواندند و با کنایه به اینگونه تحلیلهای مضحک گفتند: لابد این اجتماعات کار بسیج لندن و بسیج پاریس است!
ایشان با اشاره به رسوا شدن دروغگویان جهان، تروریست خواندن مبارزان فلسطینی را نشانه بیشرمی واقعی سیاستمداران و رسانههای غربی خواندند و این سؤال را مطرح کردند: آیا کسی که از خانه و میهن خود دفاع میکند، تروریست است؟ آیا فرانسویهایی که در جنگ جهانی دوم در پاریس با آلمانیها مبارزه کردند، تروریست بودند؟ چطور آنها مبارز و مایه افتخار فرانسه هستند اما جوانان جهاد و حماس تروریست؟
حضرت آیتالله خامنهای درس بزرگ طوفان الاقصی را غلبه گروهی اندک و با تدارکات و امکانات کم اما با ایمان و عزم راسخ بر دشمن خواندند و گفتند: این گروه با ایمان توانست محصول سالها تلاش جنایتکارانه دشمن را در ظرف چند ساعت دود کند و به هوا بفرستد.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: فلسطینیها همچنین رژیم غاصب و دولتهای مستکبر پشتیبان آن را با عمل و شجاعت خود و امروز با صبر خود تحقیر کردهاند.
ایشان با اشاره به توقع مضاعف از دنیای اسلام در مقابل جنایتهای رژیم اشغالگر، گفتند: دولتهای اسلامی اگر امروز به فلسطین کمک نکنند، دشمن فلسطین را که در واقع دشمن اسلام و انسانیت است تقویت کردهاند و فردا همین خطر خود آنها را تهدید خواهد کرد.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر لزوم بسیج دنیای اسلام، پافشاری دولتهای اسلامی بر قطع فوری جنایات و بمبارانها در غزه را ضروری خواندند و از این دولتها خواستند راه صدور نفت و ارزاق به رژیم صهیونیستی را مسدود و با آن رژیم همکاری اقتصادی نکنند و در همه مجامع جهانی، صریح، بدون لکنت و دوپهلوگویی و با صدای بلند جنایات و فجایع رژیم غاصب را محکوم کنند.
رهبر انقلاب با تأکید مجدد بر غیرقابل جبران بودن ضربه وارد شده بر رژیم صهیونیستی و اذعان عوامل رژیم غاصب به این جبرانناپذیری گفتند: رژیم اشغالگر به حدی درمانده و متحیّر و سردرگم است که به مردمش هم دروغ میگوید، مانند اظهار نگرانی درباره اسرای خود که یک دروغ است چرا که بر اثر بمبارانها ممکن است اسرای خودشان هم نابود شوند.
حضرت آیتالله خامنهای دنیای اسلام را به توجه به این واقعیت فراخواندند که آن کسی که در مقابل اسلام و ملت مظلوم فلسطین ایستاده، فقط رژیم صهیونیستی نیست بلکه آمریکا، فرانسه و انگلیس نیز هستند و مسلمانان نباید این واقعیت را در معادلات، معاملات و تحلیلهای خود فراموش کنند و از یاد ببرند.
ایشان با استناد به قرآن کریم که «بیشک وعده الهی حق است و کسانی که به آن یقین ندارند، با منفیبافیهای خود شما را متزلزل و سست نکنند»، تأکید کردند: انشاءالله پیروزی نه چندان دور با فلسطین و مردم آن خواهد بود.
حضرت آیتالله خامنهای در بخش دیگری از سخنانشان با اشاره به ۳ مناسبت ۱۳ آبان، گفتند: آمریکاییها در دو مناسبت به ملت ایران ضربه زدند؛ در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ که پس از خروش امام خمینی در مخالفت شدید با مصوبه خفتبار کاپیتولاسیون، یعنی «مصونیت آمریکاییها در ایران از پیگیری قضایی هرگونه جرم و جنایت»، ایشان را تبعید کردند و در ۱۳ آبان ۵۷ که رژیم دستنشانده آمریکا در ایران، جمعی از دانشآموزان را در مقابل دانشگاه تهران به خاک و خون کشید.
ایشان افزودند: اما در مناسبت سوم یعنی تسخیر سفارت آمریکا به دست دانشجویان، ملت ایران به آمریکا ضربه زد و با افشای اسرار و اسناد پنهان سفارت، آبروی آمریکا را در جهان برد.
رهبر انقلاب با تأکید بر اکتفا نکردن نسل جوان به احساسات و تلاش برای شناخت و تحلیل مسائل مختلف، افزودند: باید درباره اصل انقلاب، دفاع مقدس، مسائل گوناگون دهه ۶۰، واگراییهای دهه ۷۰ و حوادث گوناگون دهه ۸۰ و ۹۰ تحلیل و ارزیابی صحیح داشت.
حضرت آیتالله خامنهای سپس به ریشهیابی و تحلیل مستند مسئله مهم علت دشمنی آمریکا با ملت ایران پرداختند.
ایشان گفتند: آمریکاییها و کسانیکه سادهلوحانه یا با انگیزههای دیگر حرفهای آنان را تکرار میکنند، میگویند خصومت و توطئههای آمریکا پس از تسخیر سفارت این کشور شروع شد اما این ادعا کاملا دروغ است؛ چرا که واقعیات تاریخی نشان میدهد خصومت آمریکاییها با ملت ایران، ۲۶ سال قبل از تسخیر سفارت یعنی از کودتای ظالمانه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت ملی دکتر مصدق، شروع شده است.
رهبر انقلاب همچنین با استناد به اسناد سفارت آمریکا گفتند: این اسناد نشان میدهد که سفارت آمریکا از روزهای اول پیروزی انقلاب یعنی ده ماه قبل از تسخیر سفارت، مرکز توطئه و جاسوسی، طرحریزی کودتا و جنگ داخلی و مدیریت رسانههای ضدانقلاب بوده است؛ بنابراین دشمنیهای آمریکا با ملت ایران علت دیگری دارد.
ایشان برای ریشهیابی مستند این خصومتها، به نفوذ انگلیسیها در دوره قاجار اشاره کردند و گفتند: انگلیسیها میخواستند با مدل استعمار هند، ابتدا بر مراکز و منابع اقتصادی ایران مسلط شوند و سپس عرصه سیاسی و حاکمیت را در اختیار بگیرند.
رهبر انقلاب «قرارداد انحصار کشت، خرید و فروش تنباکو» و «قرارداد وثوقالدوله» را دو نمونه از تلاشهای انگلیسیها برای تسلط بر منابع اقتصادی ایران برشمردند و گفتند: این دو حرکت با هوشیاری علما و حمایت مردم به جایی نرسید و انگلیسیها با به حاکمیت رساندن یک قزاق بسیار بیرحم، گستاخ، بیسواد، لاتمنش و بیایمان به نام رضاخان، کنترل ایران را در دست گرفتند و رضاخان هم با منکوب کردن علما و مرعوب کردن شدید ملت، اهداف آنها را محقق کرد که در این مسیر، عدهای روشنفکر غربزده یا وابسته هم با رنگ روغن زدن به حکومت پلید او، در جنایاتش شریک شدند.
رهبر انقلاب با اشاره به اقدام انگلیسیها در جایگزین کردن پسر رضاخان در جنگ دوم جهانی و سپس افول قدرت انگلیس در اواسط دهه ۲۰ شمسی و جایگزینی تدریجی آمریکا به جای این کشور، گفتند: آمریکاییها در ابتدا با پرهیز از داعیههای استعماری، چهرهای ملایم از خود نشان دادند اما وقتی تلاش دولت مصدق را برای غیروابستهکردن ایران دیدند، نقاب ملایمت را کنار گذاشتند و با کودتای ۲۸ مرداد، مقدرات کشور را عملا در دست گرفتند و ایران را کاملا به خود وابسته کردند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به آثار شوم تسلط آمریکا در ایران، از جمله باز کردن پای رژیم صهیونیستی به کشور، تشکیل ساواک مخوف، اعزام چنددههزار مستشار با هزینه ملت ایران برای تسلط بر همه امور نظامی، اشاعه فساد برنامهریزی شده برای بیخاصیت کردن نسل جوان، عقبنگهداشتن علمی ایران و تبعیض طبقاتی هولناک، گفتند: آمریکاییها حتی در روزهای اوجگیری انقلاب با اعزام «ژنرال هایزر» به فکر کودتا و قتلعام ملت، بهپاخاسته بودند اما عزم راسخ امام و ایستادگی ملت، این توطئه را هم خنثی کرد و ژنرال آمریکایی با ناکامی در قتل عام ملت ایران مجبور به بازگشت شد اما امریکاییها امروز هم همان هدف و کار را در غزه انجام میدهند.
رهبر انقلاب در جمعبندی این بخش از سخنانشان تأکید کردند: مرگ بر آمریکا یک شعار نیست؛ یک خطمشی است که از دل توطئهها و دشمنیهای بیپایان آمریکا با ملت ایران در طول ۷ دهه گذشته نشأت گرفته است.
در ابتدای این دیدار سه تن از دانشآموزان و دانشجویان، سرکار خانم «مبینا شِکرلب» به نمایندگی از مجلس دانشآموزی کشور و آقایان «عباده عزت امین» دانشجوی فلسطینی محصل در ایران و «برهان دلیریفر» نماینده تشکلهای دانشجویی به بیان نکاتی درخصوص مسائل کشور و حوادث غزه پرداختند.
آنچه در ادامه در اختیار مخاطبان قرار میگیرد، «بستههای خبری» است که صرفاً جهت بازنشر سریع بیانات رهبر انقلاب اسلامی در رسانه KHAMENEI.IR و حسابهای رسمی آن در شبکههای اجتماعی منتشر شده و «متن کامل بیانات حضرت آیتالله خامنهای» طبق روال مرسوم، تا ساعاتی دیگر در این پایگاه در بخش «بیانات» منتشر خواهد شد.
بخشهایی از بیانات رهبر انقلاب در این دیدار:
در میان این سه مناسبتی که در سیزده آبان اتفاق افتاده، در دو مناسبت آمریکاییها ضربه زدند به ملت ایران، در یک مناسبت ملت ایران ضربه زد به آمریکاییها.
آن دو مناسبتی که ضربهی آمریکا بود به ملت ایران،
یکی تبعید امام بود در سیزدهم آبان سال ۴۳، به علت مخالفت او با کاپیتولاسیون.
ضربهی دوم کشتار دانشآموزان بود. در روزهای اوج حرکت انقلابی ملت ایران پلیس شاه دانشآموزان را در همین جلو دانشگاه قتلعام کردند. رگبار گرفتند عدهای دانشآموز را به خاک و خون کشیدند.
ده ماه بعد از پیروزی انقلاب، سیزده آبان سال ۵۸ بود که دانشجوها رفتند وارد سفارت شدند، سفارت آمریکا و آن سفارت را تسخیر کردند و اسرار و اسناد پنهانی آن سفارت را افشا کردند. آبروی آمریکا رفت. این ضربهی ملت ایران بود به آمریکا. یک مسئله را میخواهم مطرح کنم و آن مقابلهی ما با آمریکاست. آمریکاییها دشمنیهای خودشان با ملت ایران را منسوب میکنند به مسئلهی سفارت، میگویند آقا علت اینکه آمریکا ایران را تحریم میکند، با ایران بدی میکند، در ایران اغتشاش راه میاندازد، مشکلات درست میکند علتش این است که دانشجویان شما رفتند سفارت آمریکا را تسخیر کردند این را هم آمریکاییها میگویند، هم مَن تبع آنها در داخل کشور میگویند، این دروغ بزرگی است.
۲۶ سال قبل از حادثهی سفارت کودتای ۲۸ مرداد اتفاق افتاده؛ آن روز که دیگر کسی به سفارت نرفته بود! اسنادی که از سفارت بدست آمد که الان ۸۰-۷۰ جلد کتاب است نشان داد که از همان روزهای اول بعد از پیروزی انقلاب سفارت آمریکا مرکز توطئه و جاسوسی بوده علیه ایران، حتی در سفارت آمریکا طراحی کودتا میشده که کودتا کنند علیه انقلاب.
طراحی جنگ داخلی میشده؛ تلاش میکردند که در استانهای مرزی کشور جنگ داخلی راه بیندازند. یعنی سفارت امریکا از اولین روزهای شروع انقلاب مرکز توطئه علیه کشور و علیه انقلاب بوده ربطی به تسخیر لانهی جاسوسی ندارد. مردم غزّه با صبر خودشان توانستند وجدان بشری را به حرکت در بیاورند. الان شما ببینید در دنیا چه خبر است؟ در همین کشروهای غربی، در انگلیس، در فرانسه، در ایتالیا، در خود آمریکا، ایالتهای مختلف، مردم با جمعیتهای انبوه میآیند در خیابان علیه اسرائیل و در موارد بسیاری علیه آمریکا شعار میدهند.
آبروی اینها رفت. اینها واقعا هیچ علاجی ندارند، نمیتوانند توجیه کنند. لذا میبینید یک ابلهی پیدا میشود میگوید اجتماع مردم در انگلیس کار ایران است!
لابد بسیج لندن و بسیج پاریس این کار را کردهاند؟
این خبر در حال بروزرسانی است...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
پایان بازدارندگی؛ زمانه مرگ اسرائیل
رهبر معظم انقلاب در چهار دیدار اخیرشان ضمن تشریح مسائل فلسطین و تحولات رخ داده در آن طی هشتاد سال گذشته، بر این نکته صحه گذاشتند که مقاومت فلسطین در حال حاضر به نقطهای رسیده است که شکستی غیرقابل ترمیم را به رژیم اشغالگر قدس وارد نموده است.
ایشان در تازهترین دیدار خود در جمع ستاد کنگره بزرگداشت شهدای لرستان بار دیگر بر این تکته تاکید کردند که «...ضربهای که در این حادثه، در این حملهی رزمندگان فلسطینی به رژیم غاصب وارد شد، یک ضربهی تعیینکننده است؛ تاکنون چنین ضربهای به این رژیم وارد نشده و همینطور که ما اوّل هم عرض کردیم، قابل ترمیم نیست؛ هر چه میگذرد، بیشتر معلوم میشود که قابل ترمیم نیست. اینکه شما مشاهده میکنید که رئیسجمهور آمریکا، رؤسای کشورهای ظالم و شرور از قبیل انگلیس، فرانسه و آلمان، پیدرپی خودشان را میرسانند آنجا، برای چیست؟ چون میبینند دارد متلاشی میشود، میبینند دارد نابود میشود؛ این را میفهمند، لذا خودشان را میرسانند که از نابودی جلوگیری کنند. اگر خطر تلاشی و نابودی رژیم غاصب را تهدید نمیکرد، این اشرار عالم خودشان را محتاج نمیدیدند که مرتّب پشت سر هم بیایند آنجا اظهار همبستگی کنند؛ این نشاندهندهی آن است که ضربه، ضربهی بسیار محکم و تعیینکنندهای بوده. و خب رژیمِ ضربهخوردهی زخمخوردهی در واقع ازپاافتاده ــ که بزور دارند با تسلیحات و با بمبهای کذائی و مانند اینها سرِپا نگهش میدارند ــ چون زورش به رزمندگان نرسید و زورش به رزمندگان نخواهد رسید، انتقامش را از مردم بیدفاع و مظلوم میگیرد، بمب روی سر آنها میریزد، [در حالی که] رزمندگان در این مدّت همچنان آمادهی اقدام و حفظکنندهی روحیه و انگیزه و توان اقدام بودند و بعد هم انشاءالله خواهند بود. به نظر من هر کسی راجع به غزّه صحبت میکند، باید راجع به صبر مردم و اقتدار مردم و اقتدار رزمندگان حرف بزند، وَالّا به اینها ظلم شده؛ انصافاً این صبری که اینها کردند خیلی مهم است.» ۱۴۰۲/۰۸/۰۳ به همین مناسبت رسانه KHAMENEI.IR در گفتوگویی تفصیلی با آقای دکتر سعدالله زارعی کارشناس مسائل حوزه مقاومت و رئیس موسسه مطالعات اندیشهسازان نور، به تبیین بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره عملیات طوفان الاقصی و شرایط سخت رژیم صهیونیستی پس از این عملیات پرداخته است.
ترمیمناپذیری شکست رژیم اشغالگر قدس دارای چه ابعاد و مختصاتی است و چگونه میتوان آن را تحلیل کرد؟
شکست و پیروزی گاهی جنبه راهبردی و گاهی جنبه تاکتیکی دارد. شکست و پیروزی راهبردی به شکست و پیروزیای اطلاق میشود که مربوط به راهبرد اساسی طرفی است که درباره آن صحبت میکنیم؛ مثلاً اگر یک لشکر در میدان راهبردش شکست دشمن باشد، اقدامی است که متناسب با آن سلسلهای از تاکتیکها، روشها و برنامهها به اجرا درمیآید تا این راهبرد تأمین شود. در اینجا اگر چنانچه شکست دشمن محقق نشود، یک راهبرد اساسی و حیاتی ناکام مانده و کشور یا واحد موردهدف با یک وضعیت حیاتی مواجه میشود؛ یعنی اگر پیروزی به دست آورده باشد، تأثیر عمیق، درازمدت و راهبردی در سرنوشتمان دارد و اگر شکست خورده باشد، به همین نسبت تأثیر عمیق و درازمدت حیاتی بر سرنوشتمان دارد.
این در جایی است که صحبت از وضعیت راهبردی میکنیم؛ اما زمانی که لشکر، ارتش یا کشوری تاکتیکی دارد، مثلاً در جبههای که راهبرد شکست دشمن است باید تپهای را بگیرد و از آن عبور کند و به رودخانهای برسد و آن را بگیرد و از آن بگذرد تا به نقطهای که سقوط دشمن است برسد. یک تپه در این صحنه نقش تاکتیکی دارد که تأثیر حیاتی در راهبرد و سرنوشت واحدی ندارد که از آن صحبت میکنیم و ممکن است تپه تسخیر شود یا نشود یا امروز با این عملیات تسخیر نشود و با عملیات بعدی تسخیر شود؛ این در سرنوشت میدان برای واحدی که یک هدفگذاری را دارد، تعیینکننده نخواهد بود.
این تفاوت بین شکست و پیروزی راهبردی و تاکتیکی و تأثیر این مسئله است؛ لذا در جایی که صحبت از شکست و پیروزی راهبردی است، مقوله حیاتی مطرح است و واحد موردنظر با یک موقعیت حیاتی یا با یک بحران حیاتی مواجه شده است. همانجا که تاکتیک هست، موفقیت یا شکست محدود و قابلجبران است.
آمریکایی که پایگاههایش در عراق و سوریه مورد حمله قرار میگیرد و قادر نیست از نیروهایش دفاع کند و مانع تکرار حملات به این پایگاهها شود، چگونه میخواهد رژیمی را که در مقابل فریاد فلسطینیها به لرزه درآمده سرپا نگه دارد؟
در وضعیت فعلی که رهبر انقلاب آن را شکست غیرقابل ترمیم اطلاعاتی و عملیاتی رژیم صهیونیستی دانستند، صحبت از شکست یک راهبرد اساسی است که این راهبرد نقش مستقیم و مهمی در حیات رژیم صهیونیستی دارد. اساساً حیات رژیم صهیونیستی وابسته به یک اصل به نام بازدارندگی است و بنیانگذاران رژیم صهیونیستی امثال بنگوریون تصریح کردند که وقتی بازدارندگی اسرائیل تضعیف و شکسته شود، زمان مرگ اسرائیل است. نه فقط بنیانگذاران گفتند، بلکه متأخرین نیز همین را بیان کردند و در بررسیها و مطالعات آکادمیک غرب هم این مسئله تصریح شده که حیات رژیم صهیونیستی وابسته به حفظ اصل بازدارندگی است.
در این صحنه رژیم صهیونیستی به تعبیر رهبر انقلاب هم در بُعد اطلاعاتی و هم عملیاتی با یک شکست غیرقابل جبران مواجه شد. در بحث اطلاعاتی، رژیم صهیونیستی مدعی بود که برترین سیستم اطلاعاتی دنیا را دارند و بهخصوص درباره سرویس خارجیاش یعنی موساد همیشه اسرائیلیها مدعی بودند که حتی به ابرسرویسهایی مثل سیا و امآیسیکس اطلاعات میدهند و آموزش بسیاری از مأموران سیا و امآیسیکس را آنها انجام میدهند. مدعی بودند که سرویسهای اطلاعاتی بخش وسیعی از کشورهای عربی از طریق موساد تربیت شده، آموزش دیده، سازمانیافته و قد کشیدهاند و به نقطهای رسیدهاند. بر مبنای اصل بازدارندگی، مدعی بودند آنچنان سیستم اطلاعاتیای دارند که میتواند تمام حرکات دشمن در هر جای دنیا را قبل از اینکه اقدام دشمن به صحنه اجرا دربیاید شناسایی کند و از بین ببرد.
یکی از اضلاع اصل بازدارندگی حمله به دشمن است. دشمنی که قصد اقدامی دارد و با جلوگیری از عملیاتی شدن اقدام دشمن مانع حرکت او علیه خود میشوند. سالها سیستم اطلاعاتی اسرائیل با همین ادعا بسیاری را مرعوب کرده بود. البته اقدامات پیچیدهای علیه مخالفان در کشورهای گوناگون از سوی موساد انجام شده بود و سرویسهای دیگر اسرائیل هم مثل آمان و شاباک نیز در اینجا نقشهای خود را داشتند. سرویسهای دیگر اسرائیل هم در راستای تکمیل حلقه موساد عمل میکرد. در این صحنه، مقاومت فلسطین عملیاتی را به اجرا گذاشت که خود اسرائیلیها اعتراف کردند که در طول ۷۵ سال حیات ننگین این رژیم چنین ضربهای به آنها وارد نشده بوده و واقعاً همینطور است. با اعداد و ارقام چگونه این ادعا را میتوان ثابت کرد؟
رژیم صهیونیستی در هیچ جنگی در یک عملیات حدود ۱۵۰۰ کشته، صدها اسیر و هزاران مجروح نداده بود. بیشترین تلفات اسرائیل مربوط به جنگ یوم کیپور یا جنگ ۱۹۷۳ است که در مواجهه با عملیات ارتش مصر در صحرای سینا اسرائیلیها حدود هزار کشته دادند. صحرای سینا متعلق به کشور مصر بود و مصریها بر آن اشراف داشتند و در آن جنگ بزرگ، ارتشی با دست باز از طریق سیستمهای مختلف خاکی و آبی وارد صحرای سینا شد.
در جریان عملیات طوفان الاقصی، تاکنون اسرائیلیها دستکم ۱۵۰۰ کشته، نزدیک به ۳۰۰۰ مجروح و صدها اسیر دادهاند و تمام اینها در چهار ساعت رخ داد. در روزهای بعد، یعنی از یکشنبه هفته قبل تا امروز که شنبه است، اسرائیلیها بهطور متوسط در هر روز ۵۰ کشته دادند؛ یعنی جریان حمله فلسطینیها به ارتش اسرائیل در منطقه اطراف غزه تمام نشده و بهطور متوسط روزانه ۵۰ تن از عناصر ارتش اسرائیل را به درک واصل کردند. حدود ۳۵۰ نفر طی این یک هفته از ارتش اسرائیل را کشتند و این کاملاً بیسابقه بوده است. بحث بر سر این است که یگانهای فلسطینی باید مدتها آموزش میدیدند، تمرین میکردند و کار شناسایی را در منطقهای که وارد شدند انجام میدادند.
یگانهای فلسطینی و سیستم اطلاعات عملیات فلسطینی در ۵۰ شهر و شهرک اطراف غزه عملیات اطلاعاتی انجام دادند. آنها اطلاعات مربوط به خصوصیات ۵۰ شهر و شهرک از نظر اینکه خیابان و کوچهشان کجاست و هر کدام چه وضعیتی دارند و موقعیت ساختمانهای دولتی و نظامی را طی ماههای قبل از عملیات با حضور فیزیکی به دست آورده بودند.
سؤال این است که ید بیضای اطلاعاتی اسرائیلیها کجا رفته که نتوانستند جستوجوی اطلاعاتی این شهرکها ازسوی حماس و مقدمات عملیات را شناسایی کنند که این یک شکست بزرگ اطلاعاتی است و حیثیت سیستم اطلاعاتی اسرائیل را کاملاً از بین برده که غیرقابل ترمیم است. دیگر کسی در داخل فلسطین و بین یهودیها باور نمیکند که اسرائیل آنچنان اشرافی دارد که میتواند هر اقدام علیه خودش را قبل از اینکه وارد صحنه شود شناسایی و خنثی کند. این موضوع در محیط بیرون از فلسطین در جریان جنگ ۳۳ روزه شکسته شد و اطلاعات اسرائیل درباره حزبالله و موقعیتهای استقراری، سلاحها و نیروهای حزبالله زیر سوال رفت. الان در داخل فلسطین در مواجهه با فلسطینیها زیر سوال رفته و یک شکست غیرقابل ترمیم است.
بُعد دوم، بُعد عملیاتی است. در اینجا با یک لشکر کامل اسرائیلی مواجه هستیم. معمولاً لشکرها در ارتشها بین هشت تا ده هزار نیرو دارند اما لشکرهای اسرائیلی ۱۵۰۰۰ نیرو دارند و لشکری که برای کنترل منطقه اطراف غزه و جلوگیری از نفوذ رزمندگان مقاومت آنجا مستقر شده بود هم ۱۵۰۰۰ نیروی رزمی داشته است. لشکرهای اسرائیلی یا لشکرهای مکانیزه یا زرهی هستند و لشکر پیاده نیستند. یعنی هر ۶ نفر از این ۱۵۰۰۰ نیروی رزمی مجهز به یک دستگاه تانک هستند و یک خودروی جنگی در اختیار هر ۶ نفر است. یعنی حجم عظیمی از تانکها، نفربرها و خودروهای نظامی در اینجا مطرحاند. پس ضربه به لشکری وارد شده که از نظر عدد ۱۵۰۰۰ نیرو و از نظر تجهیزات نظامی تجهیزات عظیمی داشته است.
صهیونیستها میگویند تعداد نیروهای حماس که در روز شنبه عملیات طوفان الاقصی را در این منطقه اجرا کردهاند، هزار نفر بوده است. البته ما این ادعای ارتش اسرائیل را تایید نمیکنیم و عدد نیروهای عملکننده کلمه رمزی است که حماس نمیخواهد فاش کند که چه حجم نیرو را وارد این صحنه عملیات کرده، ولی اسرائیل میگوید هزار نیرو است. سؤال این است که هزار نیروی فاقد تانک و تجهیزات که حداکثر موشکهای دوش پرتاب داشتند، چطور توانستند یک لشکر ۱۵۰۰۰ نفره مجهز به هزاران دستگاه تانک و نفربر زرهی را مغلوب کنند و این همه کشته و اسیر بگیرند و در این نقطه عملیاتی این ارتش مشغول جنگاند، جنگ هنوز تمام نشده و با نیروهای ارتش و نیروهای دیگری که به آنها پیوستند میجنگند.
این یک شکست راهبردی است و یک شکست تاکتیکی نیست؛ یعنی اینجا راهبرد بازدارندگی ارتش اسرائیل که بنا بوده این ارتش بدون آسیب اجازه تحرک به مخالفان خود را ندهد، مغلوب مخالفان خودش شده و این تئوری از بین رفته است. الان اگر چنانچه ارتش اسرائیل خطاب به یهودیهای غاصب داخل سرزمین فلسطین بیانیه بدهد و بگوید من قدرت دارم از شما و خانهها، مزارع و موقعیتهای شما در برابر دشمنانتان دفاع کنم و اجازه تحرک به دشمنان ندهم، یهودیها به این ادعای ارتش میخندند. چون اسرائیل میگوید اینها هزار نفر بودند، آن هم در فلسطینی که الان جمعیت عرب آن بر جمعیت یهودیاش میچربد. براساس آمار خود رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۲۲ تعداد عربهای فلسطینی داخل لوزی یعنی داخل مساحت ۲۸۰۰۰ کیلومترمربعی ۴۰هزار نفر بیشتر از تعداد یهودیهاست. براساس آمار خود صهیونیستها، تعداد فلسطینیها هفتمیلیون و ۲۰۰هزار نفر هستند و جمعیت یهودی فلسطین کمتر از این عدد یعنی هفتمیلیون و ۱۶۰ هزار نفر است. وقتی اسرائیل میگوید هزار فلسطینی آمدند و این مصیبت را بر سر ارتش و سیستم اطلاعاتی اسرائیل آوردند، چطور میتواند این هفت میلیون جمعیت را مهار کند؛ جمعیتی که یک روحیه مضاعف عملیاتی پیدا کرده است؟
در هیچ جای جهان اسلام وضعیت غزه را نداریم. وقتی منطقه بسته، فقیر و تحت فشار غزه در این صحنه بر صهیونیسم غلبه میکند و میتواند یک ضربه اساسی بزند، دیگر جهان اسلام چه قدرتی خواهد داشت.
از این جهت در اینجا دو اتفاق افتاده؛ یکی شکست راهبردی غیرقابل جبران اطلاعاتی و شکست راهبردی غیرقابل ترمیم عملیاتی به تعبیر رهبر انقلاب برای این رژیم رقم خورده است. مهم این دو مورد است؛ اگرچه در زمینه مخابرات هم شکست مخابراتی بزرگی خوردند. مقاومت فلسطین توانسته قبل از شلیک موشکهایش سیستمهای پدافندی گنبد آهنین و پیکان را از کار بیندازد. توانستند ارتباطات بین خود را از نفوذ اسرائیل محفوظ نگهدارند؛ چون در این صحنه باید مکالمات گستردهای بین بدنه عملکننده و اتاق فرماندهی ایجاد شود و حفظ این مکالمات خودش یک پیروزی بزرگ برای فلسطینیها است.
همینطور فاجعه قدرت تحلیلی اسرائیلیها که در اینجا با شکست راهبردی مواجه شده است. اسرائیلیها همیشه مدعی بودند که قویترین و کارآمدترین اندیشکدهها را دارند و میتوانند با تحلیل دقیق و عمیق هم وضعیت جاری را تحلیل و تحقیق کنند، هم افق را دقیقا نشان داده و راههای حرکت به سمت افق مطلوب را نشان دهند. این چه دستگاههای تحلیلگری هستند که نتوانستند این نکته را پیشبینی کنند که حماس در طول سالهای گذشته توانسته به چنان قدرتی دست پیدا کند که از یک نیروی دفاعی به یک نیروی تهاجمی تبدیل شود؟ این هم یک شکست است و شکست در نقطه توانمندی تحلیلی سیستم اسرائیل است. رهبر انقلاب در تحلیلشان عملکرد وحشیانه اسرائیل در سالهای گذشته را عامل وضعیت فعلی و شروع طوفان الاقصی میدانند. تبیین شما از این ماجرا چیست؟
بغض انباشته یک روز میترکد و کینههای انباشتهشده روزی سر باز میکنند. صهیونیستها سرزمینی را اشغال کردند و بهجای مدارا با صاحبان اصلی این سرزمین بدترین شیوههای برخورد را در مواجهه با آنها اعمال کردند. آنها اساساً با کشتار و نادیده گرفتن حقوق اولیه فلسطینیها کارشان را شروع کردند.
بمباران غزه از بین بردن حق اولیه شهروندان است که این حق اولیه حق حیات و زنده ماندن است. اسرائیل همین حق را برای فلسطینیها قائل نیست و نتانیاهو با صراحت میگوید بچهای که در قنداق است را میکشیم چرا که سرباز آینده فلسطینی است، لذا به یک کودک چندماهه لقب تروریست میدهند. این برخورد با مردم باعث انباشت کینه میشود و کسانی که کینه را انباشته در سینه نگه میدارند هر روزی که دستشان به امکانی برسد، آن را علیه اسرائیل به کار میگیرند. طبعاً اگر در کوچه پسکوچهای یک صهیونیست را ببینند اگر چاقو دستشان باشد با چاقو حمله میکنند، اگر تفنگ همراه داشته باشند با تفنگ حمله میکنند، اگر چوب به دستشان برسد با چوب حمله میکنند و اگر نه با سنگ حمله میکنند و بالاخره کینه در جایی دامنگیر آنها میشود. کار صهیونیستها یک شیوه احمقانه است؛ یعنی اگر عاقل بودند بایستی کاری میکردند که با رعایت حدودی از حقوق فلسطینیها مانع انباشت این کینه میشدند. الان کل فلسطین را با اقداماتشان یکپارچه کردند و در کنار مقاومت قرار دادند و جهان اسلام را در کنار مقاومت فلسطین قرار دادند و این احمقانهترین کاری بوده که میتوانستند طی این ۷۵ سال انجام دهند. سیاست مظلومنمایی رژیم صهیونیستی که امروز به آن تمسک جسته است ظاهراً سابقه تاریخی هم دارد؟ در این مورد توضیح دهید.
اساساً یهودیها با ادعای مظلومیت کارشان را شروع کردند. مدتی در دنیا ندبهخوانی میکردند که ما یهودیها سرزمینی نداریم و ملت پراکنده و آواره هستیم و به ما ظلم میشود و در طول قرن هفدهم به بعد، همیشه این ندبهخوانی از سوی اسرائیلیها مطرح بوده است.
بعداً که جنگ جهانی پیش آمد و تعدادی یهودی در آلمان دچار مشکلاتی شدند، ادعا کردند که آلمانها علیهشان اتاقهای گاز راه انداختند و هزاران نفر از آنها را در کورههای آدمسوزی سوزاندند و از بین بردند و با توجه به این مسئله باید سرپناهی داشته باشند. با همین ادعای دروغ به کمک انگلیسیها به فلسطین چنگ انداختند و این سرزمین را به چنگ آوردند. ورودشان به فلسطین از سال ۱۹۰۵ شروع شد، اما به محض اینکه جای پایی در فلسطین پیدا کردند و حتی قبل از اینکه حکومت تشکیل دهند، از زمانی که جمعیت قابلتوجهی آمدند یعنی ۱۹۲۳ به بعد، جنایاتشان هم شروع شد. یعنی جوخههای اعدام که بعدها به سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل تبدیل شدند، شروع به اعمال فشار به فلسطینیها کردند، مثل قتل فلسطینیها و کشاورزان، آتش زدن مزارع و خانهها و فجایعی که به بار آوردند تا رژیم تأسیس شد. بعد از تأسیس هم دوباره این جنایات را با دست بازتر ادامه دادند.
درحالیکه سازمان ملل تنها حدود ۴۷ درصد از خاک فلسطین را برای آنها به رسمیت شناخته بود، اینها حتی با کشتن عناصر سازمان ملل بر کل جغرافیای فلسطین تسلط پیدا کردند و به شیوههایی مثل آتش زدن مسجد الاقصی، فاجعه دیر یاسین، فاجعه انسانی که بعدها در قانا انجام دادند و در اردوگاههای فلسطینی و حتی اردوگاههای تحت امر سازمان ملل مثل اونروا که برای مثال در جنگ سال ۲۰۱۴ به سه مدرسه تحت اداره سازمان ملل حمله کردند و بچههای فلسطینی زیر نظر سازمان ملل را به قتل رساندند، این شیوه را ادامه دادند. هر چیزی که به اسرائیلیها بیاید مظلومیت نمیخورد. همانطور که رهبر انقلاب فرمودند که این دیو خشن میشود با عباراتی مثل ظالم و امثال اینها مورد خطاب قرار داد و نمیشود او را مظلوم دید با توجه به عملکردش؛ بالاخره هر چیزی به این رژیم میآید غیر از اینکه بگویند این رژیم مظلوم است و کسی هم مظلومیت این رژیم را قبول ندارد و به نظرم یکی از خندهدارترین حرفها در دنیا این است که کسی بگوید اسرائیل مظلوم است. افزایش حجم و شدت جنایتها در این روزها چه تبعاتی برای رژیم اشغالگر قدس خواهد داشت؟
از یک طرف فلسطینیها را عصبانی میکند و به صحنه میآورد و همانطور که گفتم جمعیت عرب فلسطینی ۴۰ هزار نفر بیشتر از جمعیت یهودی براساس آمار ۲۰۲۲ رژیم صهیونیستی است. هفت میلیون فرد فلسطینی در این لوزی هستند و حدود ۶ میلیون نفر هم بیرون از این لوزی هستند که جمع آن بیش از ۱۳ میلیون نفر است که اینها دست بسته نیستند و در این صحنه پیروزی را دیدند و مزه پیروزی را چشیدند و از امروز به بعد به دنبال فرصت میگردند تا بلاهایی از این نوع را دوباره بر سر اسرائیل دربیاورند. کاری که اسرائیل میکند گویا دارد بمب را بر سر یهودیها میریزد؛ چون همه اینها به حساب یهودیها و دولت یهودی اسرائیل فاکتور میشود و روزی باید جواب دهند؛ کما اینکه در روز شنبه گذشته، بخشی را جواب دادند.
صهیونیستها در روز ۱۵مهر که فروریختند کمبود سلاح نداشتند. پس سلاح نمیتواند خلأ ایجادشده در میان نظامیان اسرائیلی را پر کند.
مسئله دیگر این است که آنها با اقداماتشان جهان اسلام را مقتدر کردند. قبل از این جهان اسلام یک وضعیت دو دسته داشت و عدهای به دنبال عادیسازی راه افتاده بودند. خود غربیها گفتند این ماجرا سالها همزیستی و گفتوگویی بین عربها و اسرائیلیها را به تعویق انداخت و الان کسی جرأت نمیکند در جهان اسلام و در حوزه عربی صحبت از روابط با اسرائیل بکند.
مسئله سوم این است که حقانیت مقاومت را اسرائیلیها با دست خودشان تثبیت کردند. یعنی الان در جهان اسلام همه حتی کسانی که درباره بعضی از اضلاع مقاومت ابهاماتی داشتند؛ مثلاً در خصوص ورود حزبالله به سوریه سؤال داشتند، الان در این صحنه همه حق میدهند به اینکه جریان مقاومت حق دارد که با سلاح با دشمن صحبت کند و این مقاومت عربی اسلامی در ذهن تمام مسلمانان در منطقه ثبت شد.
اثر دیگر این جنایات این است که هرکس از اسرائیل حمایت میکند و در جهان اسلام منافع و نیروهایی دارد در معرض آسیب قرار میگیرد. یعنی انگلیسیها، آمریکاییها، آلمانیها و فرانسویها نیروی سیاسی و نظامی و عناصر اقتصادی دارند که امنیت میخواهند. با این روندی که اسرائیلیها دنبال میکنند امنیت اینها هم در معرض آسیب است؛ کمااینکه گروههای مقاومت عراقی اعلام کردند اگر چنانچه جنایات متوقف نشود، آنها موقعیتهای آمریکا در عراق را مورد حمله قرار میدهند و این علامتی است از اینکه توسعه این بحران میتواند کشورها را از حمایت اسرائیل، پشیمان سازد و این مسئلهای است که اسرائیل باید برای آن حسابی باز کند. حضور آمریکا و سیاستگذاریهایش در میدان و کارهایی که درحال انجام آنها هستند را چگونه ارزیابی میکنید؟ دلایل حضورشان در میدان چیست؟
اولا این حضور بسیار علنی است و اعلام شد یک هواپیمای جدید حامل سلاحهای خاص مثل بمبهای سنگرشکن و خوشهای تحویل رژیم صهیونیستی شده و این آشکار است؛ کمااینکه اظهارات مقامات ارشد آمریکا مبنی بر اینکه ما با تمام وجود از اسرائیل حفاظت میکنیم هم بر همین نکته تاکید دارد. ولی اینکه چرا این کار صورت میگیرد به دلیل ضعف ارتش اسرائیل است؛ یعنی ارتشی که در روز ۱۵مهرماه در مقابل مقاومت فلسطینی زانو زد و ضعف خود را به نمایش گذاشت.
آمریکاییها میخواهند با یکسری اقدامات به آنها دلگرمی بدهند و بگویند از پشتیبانی کشور بزرگی مثل آمریکا برخوردارند، اما درعینحال این مانورها آثار لازم را به همراه ندارد، به دلیل اینکه اولاً آمریکاییها آنچه میدهند سلاح است. صهیونیستها در روز ۱۵مهر که فروریختند کمبود سلاح نداشتند و بعد از عملیات فلسطینیها دیدیم که حجم وسیعی از اقدامات نظامی اسرائیل علیه مردم بیدفاع غزه به نمایش گذاشته شد؛ پس سلاح نمیتواند خلأ ایجادشده در میان نظامیان اسرائیلی را پر کند. نکته دوم، کسی که دارد دلداری میدهد مقاومت کنید، کسی است که دو سال پیش از افغانستان فرار کرد و در سالهای گذشته ناگزیر شد کل نیروهای نظامیاش را از عراق بیرون ببرد که البته بعدا درصدی را برگردانده است؛ ولی آمریکایی که آمده بود در عراق بماند و نزدیک به دویستهزار نیروی نظامی را گسیل کرده بود، ناگزیر شد نیروهایش را ببرد؛ یا آمریکایی که پایگاههایش در عراق و سوریه مورد حمله قرار میگیرد و قادر نیست که از نیروهایش دفاع کند و مانع تکرار حملات به این پایگاهها شود چگونه میخواهد رژیمی را که در مقابل فریاد فلسطینیها به لرزه درآمده تقویت کند و به آنها روحیه بدهد و سرپا نگه دارد؟! لذا کار آمریکاییها در عمل نتیجهای را که ادعا میشود دربرندارد. رهبر انقلاب هم این حضور آمریکا و کمکهای سران کشورهای اروپایی را به دلیل نگرانی آنها از نابودی رژیم صهیونیستی میدانند و میگویند اگر خطر تلاشی و نابودی رژیم غاصب را تهدید نمیکرد، این اشرار عالم خودشان را محتاج نمیدیدند که مرتّب پشت سر هم بیایند آنجا اظهار همبستگی کنند؛ این نشاندهنده آن است که ضربه، ضربه بسیار محکم و تعیینکنندهای بوده است. دلیل و تحلیل حرکت این چهار کشور چیست؟
اگر به قبل از این حوادث نگاهی بیندازیم میبینیم که هم رئیسجمهور آمریکا با نتانیاهو اختلافات اساسی داشت، هم مقامات اروپایی، تا جایی که نتانیاهو نتوانست در ماههای اخیر با بایدن ملاقات کند. این وضعیت نتیجه تعارضی بود که در بعضی از سیاستهای دولت نتانیاهو وجود داشت. بخشی از این تعارضات به قانون اخیری که در مجلس آنها به تصویب رسید برمیگردد. در واقع شتاب سران برای سفر به تلآویو بعد از این حوادث نشاندهنده عمق نگرانی آنهاست. درحالیکه اگر نگران نبودند وزیرخارجه به آنجا میرفت یا گفتوگوهای تلفنی صورت میگرفت. وقتی که بایدن، سوناک، مکرون و صدراعظم آلمان بلافاصله به تلآویو سفر کردند نشانگر آن بود که نسبت به روند بهشدت نگران هستند و موضوع فراتر از بحث دولت در اسرائیل بود، بلکه خود سیستم رژیم اسرائیل در معرض خطر جدی قرار داشت. کمااینکه کمکهای نظامی که این سران در همان روزهای اول ماجرا کردند به این دلیل بود که میخواستند با کمکهای نظامی این پیام را به اسرائیلیها برسانند که تنها نیستند و مورد حمایت قرار میگیرند و به آنها روحیه بدهند.
از طرف دیگر، به دشمنان رژیمصهیونیستی که در درجه اول فلسطینیها هستند یادآوری کنند که اجازه نخواهد داد آسیبی به رژیم اشغالگر برسد. همه این موارد حاکی از نگرانی شدید آنهاست و ناتوانی رژیم اسرائیل. کمااینکه در عمل آمریکاییها عملیات علیه فلسطینیها را در کنترل گرفته و خودشان مستقیما اداره نظامی را برعهده گرفتند که این نیز از فروپاشی ساختار سیاسی نظامی اسرائیل با ضربهای که به آن وارد شد، حکایت میکند. ایشان در سخنرانی اخیرشان خطاب به برخی دولت های کشورهای اسلامی مطالبه کردند که قافیه را نبازند و تحت تأثیر عملیات و جنگ روانی و رسانه ای دشمن قرار نگیرند. مقصود ایشان چه رفتارهایی و از کدام کشورهاست و دلیل این اشتباه آنان چیست؟
بعضی از کشورهای عربی مثل امارات در اظهارنظرهایی که کردند به سیاق آمریکاییها مقاومت فلسطین را با واژه تروریسم مورد خطاب قرار دادند و در واقع آن شیوه را به شکلی به عربی ترجمه کردند. در حالی که عربها ملتهای زخمخوردهای هستند هم از آمریکا و هم از رژیم صهیونیستی. اینکه برخی دولتهای عربی علیرغم این حقیقت تاریخی ادبیات آمریکاییها را درباره مقاومت به کار میبرند نوعی مرعوبیت و سرسپردگی آنها نسبت به آمریکاییها نشان میدهد. در حالیکه همه میدانند آمریکا آمریکای قدیم نبوده و از آن قدرت گذشته در آمریکا خبری نیست. آمریکاییها در حال حاضر برای جمع و جور کردن مسائل داخلی خودشان با مشکل مواجهاند، کمااینکه در مواجهه با ملتهای منطقه و برای بقای در منطقه دچار بحران و مشکل هستند. بنابراین چگونه آمریکای گرفتار میتواند کمکی به دولتهایی مثل دولت امارات بکند؟! به این جهت حضرت آقا نهیبی زدند به این دولتها و آنها را سرزنش کردند تا حد زیادی هم این تذکر موثر واقع شد. کمااینکه ادبیات کشورهای عربی تقریبا بهطور یکپارچه در جهت حمایت از فلسطینیها فعال شده است.
رهبر انقلاب در دیدار نخبگان جوان، از شهرکهای صهیونیستی در فلسطین اشغالی و مسلحبودن آنها گفتند. ماهیت و ساکنان این شهرکها چقدر با تصویری که رسانههای غربی از آن ساختهاند، مطابقت دارد؟
ساختار ارتش رژیم صهیونیستی به این صورت است که یک کادر رسمی دارد و ارتشیهایی که در یک دوره طولانی مثل بقیه ارتشهای دنیا افراد در آن حوزه هستند، رسما ارتشیاند و وظیفه نظامی در رژیم اسرائیل را برعهده دارند. رژیم صهیونیستی غیر از اینها یک نیروی ذخیره یا احتیاط دارد که شهروندان غیرنظامی به معنای غیرعرفی هستند؛ اما درعینحال حجمی بزرگتر از حجم نیروهای رسمی نظامی را تشکیل میدهند که اینها دیگر افراد جامعه رژیم غاصب بوده و هر نفر از آنها در جامعه اسرائیل در یک دوره زمانی مثلاً تا ۶۰سالگی در زمانهای لازم فراخوانده میشوند و در کادر ارتش قرار میگیرند و کارهایی انجام میدهند.
مثبت ۱۰۰ ثانیه | زلزله در پادگان سگهای هار(مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح)
در این میان، شهرکنشینان یک درجه از این شهروندانی که در غالب نیروی احتیاط کار میکنند بالاترند؛ به این معنا که صهیونیستیترین و وفادارترین عناصر به صهیونیسم در این شهرکها قرار داده میشوند که دو کارکرد دارند؛ یک کارکرد آنها این است که بتوانند مناطق فلسطینی را که خارج از سرزمینهای سال ۱۹۴۸ محسوب میشوند آرامآرام به تصرف دربیاورند و آنها برای اسرائیلیزه کردن بقیه فلسطین مأموریتهایی برعهده دارند. دومین کارکرد آنها این است که فلسطینیها را در شرایط فشار قرار دهند و باعث تضعیف فلسطینیها و حتی فرارشان از مناطقشان شود و برای یک نوع پاکسازی قومی در این شهرکها مستقر شدند؛ بنابراین کاملا واضح است عناصری که در شهرکها قرار میگیرند عضو رسمیتر ارتش نسبت به دسته دوم بوده و طبیعتاً مسلح هم هستند و رژیم صهیونیستی آنها را مسلح میکند. ضمن اینکه کل افراد اسرائیلی مسلحاند. اینکه وزیر امنیت داخلی گفت ما شهرکنشینها را مسلح میکنیم مانوری بود برای اینکه یک رعب ایجاد کند وگرنه این افراد از قبل مسلح بودند و اگر اسلحه نداشتند جرأت نمیکردند در مناطق فلسطینی حضور پیدا کنند با توجه به این جمله رهبر انقلاب که انشاءالله این حماسه گام بزرگی برای نجات فلسطین خواهد بود، به نظر شما طوفان الاقصی در آینده مسئله فلسطین چه اثری خواهد داشت؟
الان تمام فلسطینیها سر خط شدند که به کنار مقاومت بیایند، اسلحه پیدا کنند، پای کار بیایند و بهطور اساسی به سمت محو اسرائیل حرکت کنند و این تأثیر عملیات است. به همین دلیل دیروز صهیونیستها اعلام کردند که کرانه باختری را منطقه نظامی اعلام میکنیم و عملا منطقه نظامی اعلام کردند که بهخاطر ترسشان است.
اساساً حیات رژیم صهیونیستی وابسته به یک اصل به نام بازدارندگی است و بنیانگذاران رژیم صهیونیستی امثال بنگوریون تصریح کردند که وقتی بازدارندگی تضعیف و شکسته شود، زمان مرگ اسرائیل است؛ نه فقط بنیانگذاران گفتند، بلکه متأخرین نیز همین را بیان کردند و در بررسیها و مطالعات آکادمیک غرب هم این مسئله تصریح شده است.
منطقه نظامی علیه شهروندان مدنی که معنا ندارد و منطقه نظامی در جایی است که اسرائیل تصور میکند که دچار بحران امنیتی است و هر لحظه ممکن است طرف فلسطینی با هر وسیلهای به یک یگان اسرائیلی در کرانه باختری حمله کند؛ یا کاری که اسرائیلیها در شمال الجلیل انجام میدهند، مانوری که در مرزهای لبنان انجام میدهند و تخلیه وسیعی از عناصر صهیونیستی که در مرزهای شمالی انجام دادند و بیش از دویست هزار نیرو را تخلیه کردند؛ یعنی دویست هزار خانه را تخلیه کردند که نشاندهنده این است که اسرائیل دارد به سمت یک وضعیت شکننده در همه بخشهای فلسطین میرود و دیگر منحصر به سرزمینهای ۱۹۶۷ نیست و این حکایت در سرزمینهای ۱۹۴۸ هم جاری است. رهبر انقلاب فرمودند امروز یکی از مظاهر قدرت اسلام همین مسئلهای است که در فلسطین در حال روی دادن است. تحلیل شما درباره این جمله چیست؟
در اینجا قطعه کوچکی از جهان اسلام به نام غزه در بدترین شرایط قرار دارد که هر نقطهای از جهان اسلام را تصور کنید وضعیتش بهتر از وضعیت غزه است. در هیچ جای جهان اسلام وضعیت غزه را نداریم. دوونیم میلیون نفر جمعیت در جغرافیای ۱۶۵ کیلومترمربعی بین دریا و خشکی محاصرهاند و یک منطقه قفل شده است؛ منطقهای که از نظر مواهب طبیعی هم مشکل دارد و از نظر کشاورزی سرزمین باروری نیست و وضعیت بارندگیاش تعریفی ندارد. نوار غزه مشکلات مختلفی دارد و آن طرفش یک رژیم جنایتکار است که میگوید برترین ارتشهای دنیا، برترین سیستمهای اطلاعاتی دنیا و بهترین پشتیبانیها را دارد و قدرتی مثل آمریکا و کل اروپا از او پشتیبانی میکنند که در آنجا همه چیز هست و در غزه هیچ چیزی نیست. وقتی این منطقه بسته، فقیر و گرفتار غزه در این صحنه بر صهیونیسم غلبه میکند و میتواند یک ضربه اساسی بزند، دیگر جهان اسلام چه قدرتی دارد؟! اینکه این قبله محصور چنین قابلیتی از خود نشان میدهد مشت نمونه خروار جهان اسلام است و طبعا این فکر را در پی دارد که قدرت ایران، عراق، پاکستان و بقیه چقدر است. وقتی اجزای قدرت جهان اسلام به هم نزدیک شوند میتوانند تأثیر اول را در تحولات عظیم جهانی داشته باشند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
نماهنگ | دنیای آینده، دنیای فلسطین
دنیای آینده، دنیای فلسطین(KHAMENEI.IR)
حضرت آیتالله خامنهای: «امروز در رأس مسائل دنیای اسلام، مسئلهی فلسطین و همین حوادثی است که در غزّه دارد اتّفاق میافتد؛ همهی اینها حوادث آیندهسازی است... آنچه بنده میخواهم تأکید بکنم این است که دولتهای مسلمان باید در این قضیّه قافیه را نبازند؛ اینجور نباشد که خیال کنند حالا چون آمریکاییها یا بعضی کشورهای غربیِ دیگر یک غلطی میکنند و مدافعین از خانه و وطن را «تروریست» مینامند، اینها [هم] بایستی همان را تکرار کنند. کسی که از خانهِی خود و از میهن خود در مقابل دشمن دفاع میکند تروریست است؟ آن دولت جعلی و ظالمی که خانهی او را غصب کرده تروریست است. دولتهای مسلمان مراقب باشند، سخنگویان سیاسی مراقب باشند حرف آنها را تکرار نکنند و بدانند که در این قضیّه و در قضایای بعدی قطعاً فلسطین پیروز خواهد بود. دنیای آینده دنیای فلسطین است، دنیای رژیم غاصب صهیونیستی نیست، و آینده متعلّق به اینها است. بله، [صهیونیستها] ظلم میکنند، جنایت میکنند، فاجعهآفرینی میکنند، لکن تلاشی که اینها دارند میکنند بیهوده است و به جایی نخواهد رسید انشاءالله، بِاذناللهتعالی.» ۱۴۰۲/۰۸/۰۳
رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، نماهنگ «دنیای آینده، دنیای فلسطین» را منتشر میکند.
گزیده دیدار: نماهنگ | دنیای آینده، دنیای فلسطین
با توجه به پهنای باند اینترنت خود ، می توانید این فیلم را با کیفیت های مختلف زیر دریافت نمایید :
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
جنایت و مکافات؛ میراث شهرکنشینان متجاوز
این روزها یکی از اصلیترین شبهاتی که برای خدشه در مقاومت فلسطینیان مطرح شده، بحث غیرنظامی بودن شهرکنشینان مهاجری است که ساکن سرزمینهای اشغالی هستند. تا جایی که حتی برخی از مسئولین کشورهای سرسپرده استکبار نیز به مسئولان ایرانی اعتراضشان طرح همین مسئله بوده است.
رهبر انقلاب در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی با اشاره به طرح این مسائل افزودند: «مسئولین بعضی از کشورها که با مسئولین کشور ما صحبت کردند، در دفاع از رژیم غاصب صهیونیستی، اعتراضشان این بوده که چرا فلسطینیها غیرنظامیها را کشتند... این حرف، خلاف واقع است؛ یعنی اصلاً اینهایی که در شهرکها و مانند اینها هستند غیر نظامی نیستند، همه مسلّحند.» ۱۴۰۲/۰۷/۲۵
رسانه KHAMENEI.IR در گزارشی به قلم آقای روحالله عبدالملکی، پژوهشگر و مترجم به رویکرد و رفتار شهرکنشینان نسبت به مسلمانان فلسطینی پرداخته است.
اتفاقاتی که اخیراً در سرزمینهای اشغالی رخ داده است، اگر حتی از زمان شروع اشغال فلسطین توسط رژیم اشغالگر اسرائیل بیسابقه نباشد، حداقل در نیمقرن گذشته بینظیر بوده است. چیزی که تعجب همگان را برانگیخت و جهان را در بهت فرو برد، ابتکار عمل و قدرتنمایی یک جمعیت محدود مسلمان و مظلوم بود که علیرغم تحمل رنجهای ناشی از سهربع قرن ظلم و جنایت تحت رصدِ بهروزترین فناوریهای مراقبت و نظارت و تحت کنترل شدید و همهجانبه امنیتی در سرزمینهای اشغالی، در یک اقدام غافلگیرکننده و شجاعانه ضربهای مهلک و «غیرقابلترمیم» بر پیکره نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی وارد کرد.
روایت این حادثه از سوی رسانههای رژیم صهیونیستی و بسیاری از رسانههای جریان اصلی بهگونهای بازنمایی میشود که در آن مبارزان فلسطینی که تاکنون به وحشیانهترین شکل ممکن با آنها رفتار شده است، «تروریست» معرفی میشوند و شهرکنشینان اسرائیلی که همواره به جان و مال و وطن مسلمانان فلسطینی تعدی کردهاند، قربانی نشان داده میشوند تا با مظلومنمایی از آنها، افکار عمومی جهان برای پذیرش تشدید ظلم و جنایت رژیم صهیونیستی علیه مردم مظلوم فلسطین آماده شود.
اما در واقع، صحنههای خروش مبارزان فلسطینی که در روزهای گذشته مشاهده شد، ریشه در رفتار حاکمیت جعلی اسرائیل در سرزمینهای اشغالی و همچنین دههها کنشگری سبعانه و رفتار غیرانسانی شهرکنشینان اسرائیلی در همزیستی و مجاورت با مسلمانانی دارد که ساکنان اصلی فلسطین هستند. واکنش کنونی مبارزان فلسطینی در پاسخ به چندین دهه کنشگری غیرانسانی و خصمانه رژیم صهیونیستی و به دنبال آن شهرکنشینان سرزمینهای اشغالی یادآور یک ضربالمثل انگلیسی است که از کلام حضرت مسیح علیهالسلام اقتباس شده است:
هرچه بکاری، همان را درو کنی! (as you sow, so shall you reap)
کافی است رویکرد و رفتار شهرکنشینان نسبت به مسلمانان فلسطینی در دهههای گذشته مرور شود تا این واقعیت که خروش مبارزان فلسطینی در حوادث اخیر چیزی جز بازتاب برخورد غیرانسانی و خشن رژیم صهیونیستی و شهرکنشینان اسرائیلی نیست، آشکار شود. ظلم و خشونتی که از سوی شهرکنشینان در این دوران طولانی گریبانگیر مردم مظلوم فلسطین بوده، از زمان اشغال این سرزمین و سیاستگذاری شهرکسازی روند افزایشی خود را حفظ کرده است. شهرکنشینان و توسعه چرخه هراس
قبل از هر چیز، شهرکسازی بخشی از سیاستهای تبعیضآمیز رژیم صهیونیستی برای جذب و اسکان یهودیان از اقصینقاط دنیا به سرزمینهای اشغالی بوده است. طبق گزارش عفو بینالملل، کمکهای سخاوتمندانه دولت یهود در حوزه ساخت مسکن در اراضی اشغالی و مشوقهای مالیاتی برای احداث مسکن اشغالگران در کنار عوامل دیگر مانند تصرف منابع طبیعی فلسطین در جهت توسعه زیرساختهای شهرکسازی و حفاظت از شهرکها توسط ارتش رژیم صهیونیستی شرایط را برای رفتوآمد، تخریب و تصرف زمینهای ساکنان اصلی فلسطین از سوی شهرکنشینان فراهم کرد. در چنین شرایطی، شهرکنشینان اشغالگر سنت آزار و اذیت عربهای غیریهودی و مسلمانان را بهتدریج پرورش دادند و خشونت و ارعاب تبدیل به ابزاری برای گسترش شهرکسازی شد.
در نتیجه، شهرکنشینان در مسئله گسترش شهرکهای اسرائیلی خشن عمل کردند و فشار بر فلسطینیان وارد کردند تا محدودیت آنها را بیشتر کنند و ساکنان فلسطینی مجبور به ترک مناطق مسکونی خود شوند. هدف دیگر شهرکنشینان از چنین اقداماتی گسترش کنترل شهرکنشینان بر قلمرو زندگی مسلمانان بود. چنین اقدامی نقض فاحش کنوانسیون ژنو است که بر اساس آن، انتقال غیرنظامیان به یک منطقه اشغال شده را ممنوع میکند.
موارد مکرر خشونت شهرکنشینان در مناطق شهرکسازی موجب شکلگیری یکچرخه وحشت در اذهان مسلمانان و اعراب فلسطینی شد. این چرخه ترس که شهرکنشینان از طریق حضور مسلحانه، ارعاب علیه کشاورزان و ساکنان فلسطینی، و راهاندازی کمپینهای خشونتآمیز و حمله به خانههای فلسطینی در روستاها و شهرهای مجاور، آن را ایجاد میکنند، به کاهش زمینهای قابلدسترس برای فلسطینیها کمک کرده و کنترل زمین توسط شهرکنشینان را افزایش داده است. آیا مقابله با خشونت فزاینده و هراسافکنی شهرکنشینان منجر به اعمال شیوهای غیر از خشونت و واکنش متقابل میشود؟ روند افزایشی خشونت شهرکنشینان علیه مسلمانان فلسطینی
معمولاً حملات شهرکنشینان علیه اعراب و مسلمانان فلسطینی به اشکال مختلف از ارعاب تا حمله فیزیکی و قتل، پرتاب سنگ یا تخریب اموال، آسیبزدن به درختان یا محصولات کشاورزی آنها و غیره صورتگرفته است. این اعمال خشونتآمیز شهرکنشینان در سالیان گذشته تا کنون یکروند همیشگی بوده که در بازههای زمانی متعدد روند تصاعدی پیدا کرده است. بهعنوانمثال، فقط بین سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۱۲، حملات شهرکنشینان تقریباً چهار برابر شد. یا در سال ۲۰۱۴، سازمان ملل تعداد بیش از ۳۲۰ اقدام خشونتآمیز را فقط از سوی شهرکنشینان بهاصطلاح غیرنظامی اعلام کرد.
این به معنای آن بود که به طور متوسط بیش از شش حمله در هفته علیه اعراب و مسلمانان رخ میداد. شدت خشونتهای اعمالی علیه اعراب و مسلمانان فلسطینی در مواردی غیرقابلتصور است. بهعنوانمثال، شهرکنشینان اسرائیلی در سال ۲۰۱۴ به یک خانواده فلسطینی حمله کردند و علاوه بر قتل یک پدر و مادر، نوازد آنها را نیز به قتل رساندند. در نمونهای دیگر، شهرکنشینان اقدام به آتشزدن دو ماشین متعلق به عربهای ساکن اسرائیل کردند.
بیتردید با توجه به آموزههای اسلام در نفی ظلمپذیری و لزوم مبارزه با ظلم و ستم، مسلمانان فلسطینی چارهای جز مقابله با رفتارهای خشونتآمیز و بیرحمانه شهرکنشینان غاصب ندارند. انتقام شهرکنشینان تحت عبارت «پرداخت بها»
جنایتها و بیرحمی شهرکنشینان بهمنظور کاهش جمعیت فلسطینی و حتی مسیحیان کرانه باختری تحت عنوان پرداخت بها، موجب نقض حقوق بسیاری از فلسطینیان در این منطقه شده است. این حملات و اقدامات خرابکارانه شامل موارد متعددی مانند حملات خشونتآمیز علیه مردم عادی فلسطینی، سوزاندن مساجد و مزارع آنها، پرتاب سنگ، تخریب و ریشهکنکردن درختان آنها و هجوم به روستاها و زمینهای فلسطینی بوده است.
شهرکنشینان چنین اقدامات سبعانهای را بارها و بارها علیه مسلمانان و اعراب فلسطینی مرتکب شدهاند. به عنوان مثال، یهودیان افراطی اسرائیل در ماه می ۲۰۱۷، دو خودرو و یک تراکتور متعلق به فلسطینیها را به آتش کشیدند و روی دیوار مجاور نام این اقدام را حمله پرداخت بها حک کردند. مسئله عجیب اینجا است که این اقدامات فقط بهعنوان انتقام از فلسطینیها صورت نمیگیرد و آنها حتی در اعتراض به برخی از اقدامات دولت صهیونیستی در محدودکردن منافع شهرکنشینان، با خشونت و وحشیگری واکنش نشان میدهند.
دنیل بیمن، استاد دانشگاه و پژوهشگر اندیشکده مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی، با تروریستی خواندن این حملات، «تروریسم شهرکنشینان» علیه اعراب و مسلمانان فلسطینی را فزاینده توصیف کرده است. خشونت و نقض حقوق فلسطینیان در این حملات بهقدری فاحش است که حتی وزارت خارجه آمریکا نیز آنها را «حوادث تروریستی» خطاب کرده است.
با این وصف، شکایت فلسطینیها از این اقدامات تروریستی و مراجعه به پلیس صهیونیستی برای احقاق حق در موارد زیادی (تقریباً ۹۰ درصد) بدون هیچگونه کیفرخواستی، بدون نتیجه مانده است. در شرایطی که از یک سو خشونتهای بیرحمانه شهرکنشینان حتی از سوی آمریکا که نزدیکترین شریک رژیم صهیونیستی است، تروریستی توصیف میشود و از سوی دیگر شکایت مسلمانان فلسطینی نزد پلیس صهیونیستی در اکثر موارد بینتیجه میماند، آیا راهی جز واکنش متقابل و مطالبه حقوق از دسترفته برای هر انسان آزاده و منصفی باقی میماند؟ حمایت قانونی و نظامی از خشونت شهرکنشینان اسرائیلی
نهتنها رژیم اشغالگر و نظامیان آن همواره حقوق اعراب و مسلمانان فلسطینی و بهویژه زنان و کودکان را نقض کرده، بلکه حامی جدی خشونت و بیرحمی شهرکنشینان اسرائیلی نیز بوده است. در خصوص موضوع اول، قتل زنان فلسطینی در ایستهای بازرسی، ضرب و شتم زنان معترض به اشغالگری، ربودن و زندانی کردن غیرقانونی زنان و دختران جوان، محرومیت از دسترسی زنان به سرویسهای مراقبت بهداشتی، آزار و اذیت، جنایات، نفرتپراکنی و اعمال خشونت جنسی علیه زنان فلسطینی بهویژه در شهرکهای غیرقانونی کرانه باختری موارد مهم نقض حقوق بشر هستند که نظامیان صهیونیستی بهصورت جدی در آن مشارکت میکنند.
در سال ۲۰۱۷، گزارشگر ویژه خشونت علیه زنان در گزارشی اعلام میکند که هفتاد هزار فلسطینی ساکن در منطقه C کرانه باختری در معرض انواع خشونت از جمله آزار و اذیت، خشونت فیزیکی و تخریب اموال قرار دارند. در خصوص موضوع حمایت قانونی و نظامی از شهرکنشینان، درحالیکه زنان و دختران فلسطینی ساکن در کرانه باختری سالهای زیادی قربانی حملات، تهدیدات و تحقیر شهرکنشینان مجاور بودهاند، درصد ناچیزی از پروندههای شکایت آنها به اعلامجرم علیه شهرکنشینان منتهی میشود و شهرکنشینان از نوعی مصونیت نسبت به اقدامات وحشیانه خود برخوردار هستند.
شاید این تبعیض نسبت به پروندههای شکایت مسلمانان فلسطینی از شهرکنشینان عجیب به نظر برسد. اما، مسئله عجیبتر را میتوان در گزارش سال ۲۰۲۱ مرکز «ابتکار فلسطینی برای ارتقای گفتگو و دموکراسی در جهان» مشاهده کرد. بر اساس این گزارش، تخلفاتی که شهرکنشینان علیه زنان و دختران فلسطینی مرتکب میشوند در حضور نیروهای اشغالگر اسرائیلی صورت گرفتند. بااینحال، حتی یک مداخله از سوی این نیروها برای جلوگیری از انجام حملات توسط شهرکنشینان یا مداخله برای محافظت از فلسطینیهایی که با حملات شهرکنشینان مواجه شدهاند، ثبت نشده است. در نتیجه، حضور نیروهای اشغالگر اسرائیل برای محافظت از شهرکنشینان و جلوگیری از رویارویی فلسطینیان با آنها تلقی میشود. در بسیاری از موارد مشاهده شده است که نظامیان اشغالگر اسرائیلی زمانی مداخله و اقدام کردهاند که هدف آنها جلوگیری از مقابله فلسطینیان با حملات شهرکنشینان به منازل و اموالشان و همچنین ممانعت از تلاشهای فلسطینیان برای توقف آتشزدن و تخریب اموالشان از سوی شهرکنشینان بوده است. بهعنوانمثال، در یکی از شهادتهای ثبت شده توسط «مرکز زنان برای کمکهای حقوقی و مشاوره» در سال ۲۰۲۰ آمده است:
وقتی دیدم شهرکنشینان تمام اموال و منابع زندگیام را به آتش کشیدند، فریاد زدم و به سمت زمینی که سربازان اشغالگر ایستاده بودند، رفتم. آنها در فاصله دویست متری ما سد شدند و مانع از دسترسی ما به مایملکمان شدند تا نتوانیم آتش را خاموش کنیم؛ تا اینکه همه چیز در آتش سوخت. آنها سپس دوربینها را شکستند و از محل خارج شدند.
چنین وضعیتی بهخوبی روشن میکند که خشم مردم مظلوم فلسطین و خروش آنها در روزهای اخیر اتفاقی است که رژیم صهیونیستی و شهرکنشینان باید همواره منتظر آن میبودند. بیرحمی، قساوت و خشونت مزمن و پیشرونده شهرکنشینان در شرایطی که ساکان اصلی سرزمین اشغالی همه چیز خود را از دست میدهند، نتیجهای جز فوران آتشفشان مردمی ساکنان غزه و سایر مناطق اشغالی را به دنبال نخواهد داشت.
پینوشت:
Byman, Daniel, and Natan Sachs. “The Rise of Settler Terrorism: The West Bank's Other Violent Extremists.” Foreign Affairs, vol. ۹۱, no. ۵, Oct. ۲۰۱۲, pp. ۷۳-۸۶.
“Convention relative to the Protection of Civilian Persons in Time of War. Geneva, ۱۲ Aug. ۱۹۴۹.” IHL Treaties, https://ihl-databases.icrc.org/en/ihl-treaties/gciv-۱۹۴۹. Accessed ۱۷ Oct. ۲۰۲۳.
“Israel and the Occupied Palestinian Territories.” Amnesty International, Sep. ۲۰۰۸, https://www۲.ohchr.org/english/bodies/cat/docs/ngos/AI_Israel۴۲.pdf.
Laub, Karin, and Mohammed Daraghmeh. “Israeli settler attacks on Palestinians quadruple, says UN.” Independent, ۱۵ Jan. ۲۰۱۴, http://www.independent.co.uk/news/world/middle-east/israeli-settler-attacks-on-palestinians-quadruple-says-un-۹۰۶۲۴۵۶.html.
Pfeffer, Anshel, and Chaim Levinson. “Israeli Settlers’ Council Condemns ‘Marginal Group’ Behind Vandalism at IDF Base.” Haaretz, ۷ Sep. ۲۰۱۱, http://www.haaretz.com/news/diplomacy-defense/israeli-settlers-council-condemns-marginal-group-behind-vandalism-at-idf-base-۱.۳۸۳۰۸۹.
“Price Tag and Extremist Attacks in Israel.” ADL, ۲۰ June ۲۰۱۷, https://www.adl.org/resources/backgrounder/price-tag-and-extremist-attacks-israel.
“Reaping What You Sow.” Knowing Jesus, https://bible.knowing-jesus.com/topics/Reaping-What-You-Sow. Accessed ۱۷ Oct. ۲۰۲۳.
“Report of the Special Rapporteur on violence against women, its causes and consequences, on her mission to Israel.” Human Rights Council, ۸ June ۲۰۱۷, https://www.un.org/unispal/wp-content/uploads/۲۰۱۸/۰۱/A.HRC_.۳۵.۳۰.Add_.۱.pdf.
“Report on Settler Violence against Palestinian Women in the Northern Governorates of the Occupied West Bank during the First Half of ۲۰۲۱.” Miftah, July ۲۰۲۱, http://www.miftah.org/Publications/Books/Settler_violence_against_Palestinian_Women_۰۳۲۰۲۲_En.pdf.
“Settler Violence: An Armed Wing of Settlement Expansion in the Occupied Palestine Territory.” Premiere Urgence, May ۲۰۱۶, https://mdm-me.org/wp-content/uploads/۲۰۱۶/۰۵/RAPPORT-PALESTINE-ENGLISH-V۳.pdf.
Sherwood, Harriet. “Jewish settler attacks on Palestinians listed as ‘terrorist incidents’ by US.” The Guardian, ۱۹ Aug. ۲۰۱۲, https://www.theguardian.com/world/۲۰۱۲/aug/۱۹/jewish-settler-attack-terrorist-us-palestinian.
Yaakov, Yifa. “Arab Israeli complains of Galilee price tag attack.” Times of Israel, ۲۱ Apr. ۲۰۱۴, https://www.timesofisrael.com/israeli-arab-complains-of-galilee-price-tag-attack
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
نماهنگ | بیتفاوتی جایز نیست!
نماهنگ | بیتفاوتی جایز نیست(KHAMENEI.IR)
حضرت آیتالله خامنهای: «هر داراییای که خدای متعال به شما داده، در قبالش مسئولیّتی گماشته و قرار داده؛ علم هم از جملهی همین داراییهای ارزشمند است. [شما که] علم دارید، این علم، شما را مسئول میکند. «مسئول میکند» یعنی چه؟ یعنی باید، هم از علمتان به نفع مردم استفاده کنید، هم از اعتباری که این علم به شما داده به نفع مردم استفاده کنید. گاهی یک عالم میتواند از اعتباری که در جامعه دارد، در زمینهای غیر از زمینهی علمِ خودش و تخصّصِ خودش به سود مردم استفاده کند... این جملهی معروف امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در این زمینه، حرف را تمام میکند: وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلَی العُلَماءِ اَلّا یُقِرّوا عَلیٰ کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم؛ یعنی خدای متعال این تعهّد را از علما گرفته، از دانشمندان گرفته که در این زمینه تحمّل نکنند «کِظَّة ظالم» و «سَغَب مظلوم» را؛ نباید تحمّل کنند پُرخوری ستمگر و گرسنگی ستمدیده را؛ اَلّا یُقِرّوا. باید عکسالعمل نشان بدهیم، واکنش نشان بدهیم. امروز، در قضیّهی غزّه، این [وظیفهی] واکنش بر دوش همهی ما وجود دارد؛ باید واکنش نشان بدهیم؛ عدّهای گرسنهاند، عدّهای زیر بمبارانند، عدّهای دارند صدتا صدتا به شهادت میرسند. در این جبههبندیهای متعدّدی که وجود دارد در سطح جهان، در سطح کشور، عالِم ــ چه عالِم دانشگاه، چه عالِم حوزه ــ باید اوّلاً تلاش کند حق را بشناسد، حق مشخّص بشود، در کنار حق بِایستد؛ بیتفاوتی، نگاه کردنِ بیتفاوت، برای عالِم و دانشمند جایز نیست.» ۱۴۰۲/۰۷/۲۵
رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، نماهنگ «بیتفاوتی جایز نیست!» را منتشر میکند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
نماهنگ | وجدان دنیا تکان خورد
نماهنگ | وجدان دنیا تکان خورد(KHAMENEI.IR)
حضرت آیتالله خامنهای: «امروز در رأس مسائل دنیای اسلام، مسئلهی فلسطین و همین حوادثی است که در غزّه دارد اتّفاق میافتد؛ همهی اینها حوادث آیندهسازی است... دامنهی این جنایت به قدری وسیع شد که وجدان عمومی را در دنیا تکان داد. شما ملاحظه میکنید که مردم در شهرهای آمریکا، در شهرهای اروپایی، در پایتختها و همچنین در کشورهای اسلامی میآیند مخالفت خودشان را صریحاً ابراز میکنند؛ با اینکه در کشورهای اروپایی که ادّعای آزادیِ بیان میکنند، حضور مردم در راهپیماییهای خیابانی به نفع غزّه را ممنوع کردهاند ــ این هم جزو فضاحتهای آنها است؛ برای همه چیز راهپیمایی جایز است، برای دفاع از مظلوم راهپیمایی ممنوع است! ــ امّا خب مردم اعتنا نکردند، دیدید در تلویزیون تصویرها را که مردم آمدند شرکت کردند. مردم دنیا عصبیاند و انسان میداند که این روحیهی خشمی که در مردم به وجود آمده، این آزار وجدانیای که در این کشورها به وجود آمده، عکسالعمل ایجاد خواهد کرد و هیچ کس نمیتواند جلوی این عکسالعمل را بگیرد؛ هر چه هم تلاش کنند نمیتوانند جلوی این عکسالعمل را بگیرند.» ۱۴۰۲/۰۸/۰۳
رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، نماهنگ «وجدان دنیا تکان خورد» را منتشر میکند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
نماهنگ | شریک جرم قطعی
نماهنگ | شریک جرم قطعی(KHAMENEI.IR)
حضرت آیتالله خامنهای: «آمریکا شریک جرم قطعی جنایتکاران است؛ یعنی در این جنایت، دست آمریکا تا مِرفق در خون مظلومان و کودکان و بیماران و زنها و مانند اینها داخل شده و آلوده است؛ در واقع، او دارد به یک نحوی مدیریّت میکند این جنایتی را که در غزّه دارد انجام میگیرد؛ آمریکا است که دارد مدیریّت میکند.» ۱۴۰۲/۰۸/۰۳
رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، نماهنگ «شریک جرم قطعی» را منتشر میکند. بیانات رهبر انقلاب که در این فیلم مشاهده میکنید:
«امروز در رأس مسائل دنیای اسلام، مسئلهی فلسطین و همین حوادثی است که در غزّه دارد اتّفاق میافتد؛ همهی اینها حوادث آیندهسازی است.» ۱۴۰۲/۰۸/۰۳
«آنطوری که اطّلاعات متعدّد به ما میگوید، سیاستِ جاریِ این روزها، یعنی همین هفتهی اخیرِ داخلِ رژیمِ صهیونیستی را آمریکاییها دارند تنظیم میکنند؛ یعنی سیاستگذار، آنها هستند و این کارهایی که دارد انجام میگیرد سیاست آمریکاییها است. آمریکاییها مسئولیّت خودشان را مورد توجّه قرار بدهند.» ۱۴۰۲/۰۷/۲۵
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
ترس از فروپاشی
حضرت آیتالله خامنهای: «اینکه رئیسجمهور آمریکا، رؤسای کشورهای ظالم و شرور [از قبیل] انگلیس، فرانسه و آلمان، پیدرپی خودشان را میرسانند آنجا، برای چیست؟ چون میبینند دارد متلاشی و نابود میشود؛ این را میفهمند، [لذا] خودشان را میرسانند که از نابودی جلوگیری کنند... این نشاندهندهی آن است که ضربه، ضربهی بسیار محکم و تعیینکنندهای بوده.» ۱۴۰۲/۰۸/۰۳
رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب مجموعه لوح «ترس از فروپاشی» را منتشر میکند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
مظلوم اما مقتدر
حضرت آیتالله خامنهای: «در کنار مظلومیت مردم غزه دو نقطهی مهم وجود دارد. یک نقطه صبوری و توکل این مردم است. نکتهی مهم دیگر این است ضربهای که در این حمله رزمندگان فلسطینی به رژیم غاصب وارد شد یک ضربه تعیینکننده است.» ۱۴۰۲/۸/۳
«ریحانه»؛ بخش زن، خانواده و سبکزندگی رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، لوح «مظلوم اما مقتدر» را منتشر میکند.
[شبکه اجتماعی]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
شریک جرم قطعی
حضرت آیتالله خامنهای، صبح امروز: «آمریکا شریک جرم قطعی جنایتکاران صهیونیست است؛ در این جنایت، دست آمریکا تا مرفق در خون مظلومان و کودکان و بیماران و زنها داخل شده و آلوده است؛ در واقع او دارد به یک نحوی مدیریت میکند این جنایتی را که در غزه دارد انجام میگیرد.آمریکاست که دارد مدیریت میکند.» ۱۴۰۲/۸/۳
رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، لوح «شریک جُرم قطعی» را منتشر میکند.
[شبکه اجتماعی]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
سخننگاشت | دیدار دستاندرکاران برگزاری کنگره ملی شهدای استان لرستان
دستاندرکاران برگزاری کنگره ملی شهدای استان لرستان صبح امروز (چهارشنبه) با حضور در حسینیه امام خمینی(ره) با حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
مثبت ۱۰۰ ثانیه | وحشت غرب از پایان صهیونیسم(دیدار دستاندرکاران کنگره ملی شهدای استان لرستان)
مثبت ۱۰۰ ثانیه | وحشت غرب از پایان صهیونیسم(دیدار دستاندرکاران کنگره ملی شهدای استان لرستان)
رهبر انقلاب در دیدار دستاندکاران کنگره شهدای لرستان با اشاره به تعیین کننده بودن ضربه رزمندگان فلسطینی به رژیم اشغالگر در عملیات طوفان الاقصی تأکید کردند: «ضربهای که در این حادثه، در این حملهی رزمندگان فلسطینی به رژیم غاصب وارد شد، یک ضربهی تعیینکننده است... اینکه شما مشاهده میکنید که رئیسجمهور آمریکا، رؤسای کشورهای ظالم و شرور [از قبیل] انگلیس، فرانسه و آلمان، پیدرپی خودشان را میرسانند آنجا، برای چیست؟ چون میبینند دارد متلاشی میشود، میبینند دارد نابود میشود؛ این را میفهمند، [لذا] خودشان را میرسانند که از نابودی جلوگیری کنند. اگر خطر تلاشی و نابودی رژیم غاصب را تهدید نمیکرد، این اشرار عالم خودشان را محتاج نمیدیدند که مرتّب پشت سر هم بیایند آنجا اظهار همبستگی کنند؛ این نشاندهندهی آن است که ضربه، ضربهی بسیار محکم و تعیینکنندهای بوده.» ۱۴۰۲/۰۸/۰۳
«وحشت غرب از پایان صهیونیسم» سیامین شماره از بسته تصویری مثبت صد ثانیه است که به وحشت دولتهای شرور آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان از نابودی رژیم صهیونیستی و سفر به سرزمینهای اشغالی در پی عملیات طوفانالاقصی پرداخته است.
«مثبت ۱۰۰ ثانیه» عنوان بسته تصویری است که در صد ثانیه به کاوش در یک نکته مطرح شده از سوی رهبر انقلاب در جریان دیدارها و سخنرانیها میپردازد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
طوفان الاقصی؛ حمله به موجودیت رژیم اشغالگر قدس
رهبر معظم انقلاب در دو سخنرانی مهم اخیر با تشریح مسائل فلسطین و تحولات رخ داده در آن طی هشتاد سال گذشته، بر این نکته صحه گذاشتند که مقاومت فلسطین در حال حاضر به نقطهای رسیده است که شکستی غیرقابل ترمیم را به رژیم اشغالگر قدس وارد نموده است.
ایشان در دانشگاه افسری امام علی علیهالسلام فرمودند: «در این قضیّهی پانزدهم مهر به این طرف، رژیم غاصب صهیونیستی، هم از لحاظ نظامی، هم از لحاظ اطّلاعاتی، یک شکست غیر قابل ترمیم خورده؛ شکست را همه گفتند، تأکید من به «غیر قابل ترمیم بودن» است. من میگویم این زلزلهی ویرانگر توانسته است بعضی از سازههای اصلی حاکمیّت رژیم غاصب را ویران کند که تجدید بنای آن سازهها به این آسانی امکانپذیر نیست. بعید است که رژیم غاصب صهیونیستی با همهی هایوهویی که میکند، با همهی حمایتهایی که امروز در دنیا از سوی غربیها از او میشود، بتواند آن سازهها را ترمیم کند. من عرض میکنم از شنبهی پانزدهم مهر، رژیم صهیونیستی [دیگر] رژیم صهیونیستیِ قبلی نیست و ضربهای که خورده است به این آسانی قابل جبران نیست.» ۱۴۰۲/۰۷/۱۸ به همین مناسبت رسانه KHAMENEI.IR در گفتوگویی تفصیلی با آقای دکتر مسعود اسداللهی کارشناس و تحلیلگر ارشد مسائل حوزه مقاومت، به تحلیل بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره عملیات طوفان الاقصی و شرایط سخت رژیم صهیونیستی پس از این عملیات پرداخته است.
رهبر انقلاب در دیداری که در دانشگاه افسری داشتند طی نکتهای تاکید کردند اتفاق ۱۵ مهر و حرکت مقاومت فلسطین علیه رژیم اشغالگر قدس یک شکست ترمیمناپذیر بود. تفاوت رژیم اشغالگر قدس قبل از ۱۵ مهر ۱۴۰۲ با بعد از ۱۵ مهر ۱۴۰۲ دقیقا چیست و این حرکت چه اثری روی کلیت این رژیم جعلی گذاشته است؟
ترمیمناپذیری شکست در عملیات طوفان الاقصی برای صهیونیستها به ماهیت و موجودیت این رژیم بر میگیردد. معروف است که میگویند همه دولتها ارتش دارند اما اسرائیل ارتشی است که دولت دارد. مقاومت فلسطین ظرف دو روز به همه اهدافی که در این عملیات برای خودش ترسیم کرده بود رسید. آنها یک آفند و یک پدافند را طراحی کرده بودند و موفق شدند وارد سرزمینهای ۱۹۴۸ بشوند، ۲۲ شهرک صهیونیستنشین را تصرف و افراد مختلفی را اسیر کنند که همه در جنگ هم اسیر نشده بلکه برخی نظامیانی هستند که در خانههایشان اسیر شدهاند.
رهبر انقلاب فرمودند که همه درباره شکست اطلاعاتی و نظامی رژیم صهیونیستی در این جنگ متفقالقول هستند ولی اضافه کردند، این رژیم شکستی خورده که قابل ترمیم نیست. اگر این موضوع را تنها بهعنوان یک شکست اطلاعاتی -به معنای اینکه دستگاههای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی موفق به پیشبینی این عملیات نشدند و ارتش رژیم هم در خواب بود و آمادگی نداشت و یکی دو روز طول کشید تا توانست خودش را جمع کند- تفسیر کنیم، این فقط یک بخشی از واقعیت خواهد بود نه همه آن.
رهبر انقلاب فرمودند این شکست غیر قابل ترمیم است. خب شکست در یک معرکه را میشود در معرکههای دیگر جبران کرد و قابل ترمیم است. پس چه چیزی قابل ترمیم نیست؟ جواب این سؤال به درک ماهیت رژیم صهیونیستی برمیگردد. اگر ماهیت رژیم صهیونیستی را خوب تشریح کنیم، آنگاه متوجه میشویم منظور رهبر انقلاب دقیقاً چیست.
اگر جنگ با این وضعیت تمام شود قطعاً نتانیاهو بعد از مدتی برکنار خواهد شد چراکه تمام مسئولیتها بر گردن او خواهد بود. بنابراین در مسئله ورود زمینی بین نتانیاهو و بایدن، اندکی تفاوت موضع وجود دارد.
رژیم صهیونیستی از ابتدا براساس قدرت نظامی، ترور، قتل و سرکوب شکل گرفته است و ارتش در این رژیم جایگاهی بعنوان یک نهاد دفاع کننده ندارد، بلکه اصل این رژیم است. اصل رژیم صهیونیستی، عمود خیمه و کل ماهیت آن پیرامون ارتش شکل گرفته است. این موضوع برای خیلیها مفهوم نیست چون در هیچ جای دنیا چینین چیزی وجود ندارد. در بین کارشناسان مسائل رژیم صهیونیستی معروف است که میگویند همه دولتها ارتش دارند اما اسرائیل ارتشی است که دولت دارد. وقتی که شما به تاریخ این رژیم نگاه کنید، کل این نظام سیاسی، این مهاجرتی که انجام شده و شکلگیری نظام براساس موفقیتهای این ارتش است.
ارتش اسرائیل تبدیل شده بود به ارتشی شکستناپذیر که هیچ نیرویی در کل منطقه غرب آسیا وجود نداشت که بتواند این رژیم را شکست و حتی داخل این رژیم را مورد هدف قرار دهد. جنگها برای آنها همیشه در خارج از خاک سرزمینهای اشغالی فلسطین شکل میگرفت و همواره این دشمنان رژیم بودند که غافلگیر میشدند و شکست سنگینی را تحمل میکردند. در عملیات طوفان الاقصی این اسطوره شکست و ارتش رژیم صهیونیستی غافلگیر شد که یک شکست اطلاعاتی و حفاظتی آشکار و بیسابقه برای آنها است.
دوم اینکه آنها اسیر یک جنگ سریع و کوتاه مدت شدند. حماس ظرف دو روز به همه اهدافی که ترسیم کرده بود رسید. حماس یک آفند و یک پدافند را طراحی کرده بود، در آفند طی دو روز و برای اولینبار یک گروه مسلمان مبارز و مقاوم موفق شد مرزها را درنوردد و وارد سرزمینهای ۱۹۴۸ بشود، ۲۲ شهرک صهیونیستنشین را تصرف کند و در این شهرکها افراد مختلفی را اسیر کند که همه در جنگ هم اسیر نشدهاند، بلکه برخی نظامیانی هستند که در خانههایشان اسیر شدهاند؛ یعنی غافلگیری محض. جنگ به داخل اراضی اشغالی توسط این رژیم منتقل شد. عملیات آفند کوتاه مدت بود و طی دو روز انجام شد و بعد از آن حماس وارد مرحله پدافند شد.
در واقع حماس، راهبرد نظامی رژیم صهیونیستی را به خوبی علیه خود رژیم به کار گرفت و قداست و هیبت ارتش صهیونیستی را در داخل رژیم صهیونیستی و در دنیا از بین برد. زمانی رژیم صهیونیستی از نظر اطلاعاتی یک ابرقدرت بود، از نظر نظامی در رتبه اول منطقه قرار داشت. اما امروز مشخص شد یک گروه کوچک مقاومت فلسطینی -در مقایسه با ارتش اسرائیل- توانسته این رژیم را شکست اطلاعاتی، نظامی و تکنولوژیکی بدهد و ضربهای بسیار بیسابقه بر پیکره آن وارد کند.
این عملیات اعتماد عمومی صهیونیستها به این رژیم را از بین برده است. یقین حاصل شد که دیگر در این رژیم امنیتی برای صهیونیستها وجود نخواهد داشت. مهاجرت معکوس که قبلاً هم به دلایلی وجود داشت و روند آن خیلی کُند بود این روزها شدت گرفته است.
اگر جنگ با این وضعیت تمام شود قطعاً نتانیاهو بعد از مدتی برکنار خواهد شد چراکه تمام مسئولیتها بر گردن او خواهد بود. بنابراین در مسئله ورود زمینی بین نتانیاهو و بایدن، اندکی تفاوت موضع وجود دارد.
صهیونیستها در فرودگاه بنگورین برای ترک اراضی اشغالی در صف هستند و با کمبود هواپیما مواجه شدهاند. کشورهای مختلف برای بازگشت شهروندان دوتابعیتی ساکن سرزمینهای اشغالی هواپیما فرستادهاند تا این افراد را به کشورهای خودشان منتقل کنند. هیچکدام از این اتفاقات سابقه نداشته است.
۱۵ مهر یک نقطه عطف است. دیگر از ۱۵ مهر به بعد آن اسرائیل شکستناپذیر، تبدیل شده به یک رژیمی که دست و پایش به شدت بسته است و قادر به دفاع از ادعاها و افراد خود نیست. از اینجا به بعد رژیم یک بحران مشروعیت در ذهن صهیونیستها دارد. قبلاً صهیونیستها بلا استثناء معتقد بودند که حکومت و دولتشان مشروع است چراکه توانسته برای آنها امنیت و رفاه تأمین کند. اما الان امنیت بطور کامل وجود ندارد و معلوم شد که از این به بعد هم در جنگهای بعدی -هر زمانی که باشد- گروههای فلسطینی و حزبالله وارد خاک اراضی اشغالی میشوند و آن تابوی ذهنی و روانی در برابر آنها شکسته شده است.
Current Time 0:34
Duration 6:35
گفتوگو | سه راهبردی که شکست رژیمصهیونیستی را ترمیمناپذیر کرد(دکتر مسعود اسداللهی کارشناس و تحلیلگر مسائل بینالمللی و منطقهای)
گفتوگو | سه راهبردی که شکست رژیمصهیونیستی را ترمیمناپذیر کرد(دکتر مسعود اسداللهی کارشناس و تحلیلگر مسائل بینالمللی و منطقهای)
ما از ۱۵ مهر به بعد با یک رژیم شکست خورده و بحران زدهای که درون جامعه صهیونیستی و در مقابل فلسطینیها دچار شکاف اجتماعی شده مواجه هستیم. بنابراین عملیات طوفان الاقصی را باید به حق نقطه عطفی دانست که یک جهش بزرگ در مبارزات ضد اسرائیلی ایجاد کرد. عملیاتی که نشان داد محور مقاومت چقدر مؤثر عمل کرده و سردار شهید سلیمانی در مدت دو دهه که فرمانده نیروی قدس بود، به خوبی توانسته فلسطینیها را از دورانی که سلاحشان فقط سنگ بود به گروههای مبارزی با پیشرفتهترین تکنولوژیها و سلاحها تبدیل کند. بنابراین این اتفاق بسیار مهم، یک تغییر راهبردی در منطقه بوجود آورده است. این که عملیان طوفان الاقصی نشانه قدرت اسلام و جهان اسلام است چگونه تحلیل میکنید؟
تا قبل از انقلاب اسلامی، گروههای فلسطینی مسلح زیاد داشتیم و اکثریت قریب به اتفاقشان گروههای چپگرا بودند و یک گروه ملیگرا به نام فتح بود و گروه اسلامگرا نداشتیم. بعد از انقلاب اسلامی، این انقلاب الهامبخش جوانان فلسطینی شد و در ابتدا جهاد اسلامی درست شد و بعد حماس شکل گرفت. در طول زمان، این گروههای اسلامگرا آنچنان عملکرد درخشانی در مبارزه علیه اسرائیل هم از نظر اخلاقی، هم از نظر روحیه شهادتطلبانه، هم از نظر تاکتیک نظامی و هم از نظر موفقیتها از خود نشان دادند که گروههای قبلی که بسیار مدعی بودند و فکر میکردند چپگرایی و کمونیست علم مبارزه است و در نظام دوقطبی شوروی هم پشت سرشان بود، هیچکدام از آنها موفق به این کار نشده بودند؛ بنابراین این پیروزی، پیروزی اسلام است و این اسلام است که فرهنگ مقاومت را ایجاد کرده است. با فرهنگهای مادی چپگرایی و ملیگرایی نمیتوان انسانهای مبارز بهصورت دائمی داشت؛ ممکن است عدهای به صورت شخصی مبارز باشند، ولی بیش از آن توان ندارند؛ اما این حرکت مستمر چهار دهه است که ادامه پیدا میکند و لذا واقعا پیروزی اسلام است.
سیاست مظلومنمایی اسرائیل عقبه تاریخی هم دارد و در قاموس یهود و رژیم اشغالگر در حوزههای تاریخی هم این مظلومنمایی را داریم. به عقبه تاریخی این و ترفندهایش اشاره کنید و اینکه از این مظلومنمایی چه بهرهبرداریهایی میکنند؟
یهودیان در طول تاریخ به علت اتفاقاتی که در سرزمین فلسطین فعلی افتاد، حتی نحوه تعاملشان با حضرت موسی علیهالسلام خداوند آنها را سرگردان کرد و متشتت شدند و در واقع مجازات شده و در دنیا پخش شدند و همه جا در اقلیت بودند.
اسلام و مسیحیت در همه جا گسترش پیدا کرد و تعداد کشورهای مسلمان و مسیحی زیاد است؛ اما هیچ کشور یهودی در دنیا وجود ندارد؛ چون حتی از دید خودشان هم عذاب الهی است و بهدلیل گناهی که مرتکب شدند خداوند آنها را مجازات کرد و میگفتند برای اینکه یهودیها را از اقلیت دربیاوریم باید دولت تشکیل دهیم اما ظالمانه این کار را کردند و مردم را از سرزمینی که قرنها در آن زندگی میکردند بیرون کردند؛ به نام سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین و این ادعایی است که صهیونیستها میکنند که دروغ است و سرزمین بدون ملت وجود نداشته و در سرزمین فلسطین از ابتدای تاریخ ملت وجود داشته است.
جمهوری اسلامی همواره از گروههای مقاومت حمایت میکند؛ ولی تصمیمگیری برای جنگ و طراحی، انجام و تعیین زمان عملیات با خودشان است.
آنها یهودیها را از کل دنیا جمع کردند و برای اینکه بتوانند آنها را کاملا جمع کنند و حمایت جهانی را جلب کنند از ابتدا مظلومنمایی کردند که ما ملت کوچکی هستیم و در هر جا که هستیم به خاطر اینکه اقلیتیم تحت ظلم و ستمیم که دروغ است؛ ولی با این مظلومنمایی بهخصوص در جنگ جهانی دوم با ایجاد مسالهای به نام هولوکاست و کورههای آدمسوزی این را به اوج خود رساندند که مظلومترین قومیت در طول تاریخ آنها هستند.
درباره اینکه اصل کورههای آدمسوزی چه بوده و حتی درمورد تعدادشان هم بحث است و گفته میشود در آن زمان شش میلیون یهودی در اروپا زندگی نمیکردند. همیشه این روششان بوده که خودشان تجاوز کنند و دیگران را به تجاوز متهم میکنند و همواره خودشان جنایت میکردند، اما طوری نشان میدادند که جای جلاد و مقتول را عوض میکردند تا دیگران را جلاد نشان دهند و هولوکاست را به یک اهرم فشار شدید تبدیل کردند تا تمام ظلمهایی که خودشان میکنند تحت پوشش قرار دهند؛ مخصوصا ملتی که هیچ نقشی در هولوکاست نداشت و ملت فلسطین زندگی خود را میکرد.
این مظلومنمایی یک راهبرد دائمی است و مربوط به عملیات الان نیست. اسرائیلیها همیشه سعی کردند درعینحال که بزرگترین جنایتها را میکنند، خود را مظلوم جلوه دهند؛ مثلا عنوان رسمی ارتش اسرائیل ارتش دفاعی اسرائیل است؛ درحالیکه تجاوزکارترین ارتش دنیا ارتش اسرائیل است و اسم خود را ارتش دفاعی اسرائیل گذاشته است و حتی ادعا میکند اخلاقیترین ارتش دنیاست؛ درصورتیکه همه به عینه جنایتهای این رژیم را دیدند و میبینند؛ لذا این راهبرد بهعلت سیطره صهیونیستها بر رسانههای جهانی بهخصوص رسانههای جهان غرب خیلی جاها موفق بودند و قدرت رسانه اینها باعث شده صدای بقیه ملتها به گوش دنیا نرسد و صحنهها را نبینند و همواره روایت یکجانبه ببینند، روایتی که صهیونیستها راویش بودند؛ البته الان با به وجود آمدن فضای مجازی فرصتی برای ملتها ایجاد شده است.
فضای مجازی یک سلاح دولبه است و از آن هم میشود برای بیان حق استفاده کرد به شرط فعال بودن فضای مجازی و به شرط اینکه بهسرعت این جنایتها را منعکس کند و ارتباط گرفت و از این ارتباط استفاده کند و آن را به گوش جهانیان برساند که درحالحاضر چه جنایتهایی در غزه رخ میدهد که رسانهها اینها را بایکوت کردند و نمیگذارند به سمع و نظر مخاطب برسد؛ ولی میشود تا حدی این را در فضای مجازی جبران کرد. فضای مجازی باعث میشود افکار عمومی در جهان غرب به صحنه بیاید و مظلومنمایی اسرائیلیها را خنثی کند و نشان دهد اسرائیلیها مظلوم نیستند و جزو بدترین ظالمان تاریخاند. اینگونه اولا دولتهای غربی نمیتوانند به حمایت بی حد و حصر از رژیم صهیونیستی ادامه دهند و در ضمن مجبورند فشار بیاورند که به این عملیات کشتار بیرحمانه پایان دهند.
ولت بایدن نمیخواهد در دام نتانیاهو بیفتد به همین خاطر در موضوع جنایت غزّه دست نتانیاهو را باز گذاشته اما درباره متهم کردن ایران به هیچ عنوان با او همراهی نکرده است.
راهبرد مظلومنمایی اسرائیل را باید با یک راهبرد متقابل، حساب شده و با استفاده غیرشعاری و مستند از عکس، تصویر، مصاحبه و بیان واقعیتها جبران کرد و چیزی که بایستی از آن پرهیز کرد کار تبلیغی و شعاری است، چون به ضرر ملت فلسطین و سایر ملتهای دیگر تمام میشود. اگر بحث غیرحقیقی علیه اسرائیلیها منتشر شود به راحتی میتوانند آن را تکذیب کنند و لذا نباید به این سمت برویم که از هر ترفندی استفاده کنیم و اسرائیل این قدر جنایت میکند که نیازی ندارید چیزی را از خود خلق کنید و داستانهای واقعی زیادی وجود دارند. الان همه تلفن هوشمند دارند و از هر صحنهای تصویر میگیرند و باید اینها را با یک همت و پشتکار و بدون خستگی و سر رفتن حوصله و ناامید شدن ادامه داد چون تاثیرش را دیدیم. وقتی ملتها به صحنه میآیند کشورهای حامی اسرائیل مجبور میشوند به او فشار بیاورند که حداقل در مقطعی جنگ را متوقف کند. از روز اول جنگ روی این ماجرا تاکید میکردند که پای ایران را به میان بکشند و بگویند به تحریک ایران بوده یا ایران مستقیم دخالت کرده که رهبری موضعگیری کردند و گفتند حمایت میکنیم، ولی این حرکت یک حرکت صددرصد فلسطینی و جنس کار کاملا متعلق به مردم و مقاومت فلسطین است. در این باره توضیح دهید؟
از ابتدای انقلاب اسلامی و حتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصلی برای حمایت از نهضتهای آزادیبخش داریم. در اول انقلاب هنوز اصطلاح جنبشهای مقاومت یا محور مقاومت وجود نداشت. تحت این عنوان جمهوری اسلامی خود را هم از نظر شرعی، هم از نظر اخلاقی و هم از نظر قانونی موظف میدانست که از نهضتهای آزادیبخش یا گروههای مقاومت فعلی حمایت کند.
اگر ملتی از یک آرمان عدالتخواهانه حمایت میکند یا تلاش میکند آرمان عدالتخواهانه محقق شود، جمهوری اسلامی خود را موظف میداند حمایت کند و این را مخفی نکرده بهخصوص که در رأس همه آرمانها، آرمان آزادی فلسطین است؛ سرزمین مقدسی که برای همه ادیان آسمانی محترم است، مخصوصا اینکه قبله اول مسلمین بوده است و این چیزی نیست که مخفی باشد، همه دنیا هم میدانند و ایران هم با افتخار میگوید از اینها حمایت و پشتیبانی میکنم؛ اما حمایت و پشتیبانی ایران به معنای دستور دادن به این گروهها یا تعیین تکلیف که چه کار کنند یا نکنند نیست و رابطه ایران با همپیمانانش در محور مقاومت اصلا از این جنس نیست و ایران به این همپیمانان احترام میگذارد و همارز خود و همپیمان میداند و آنها را مزدور نمیداند که بخواهد امر و نهی کند.
دولت بایدن با اعزام وزیر خارجه و وزیر دفاع و جلسههای طولانی مدت و شرکت وزیر خارجه در جلسه ۵ ساعته کابینه اسرائیل در حال تعیین تکلیف برای آنهاست.
در کشورهای منطقه کشورهایی داریم که در تقابل با ایران و محور مقاومتاند. تعاملشان با این نوع گروهها که با آنها همپیماناند تعامل با یک مزدور است. اصطلاحی در عربی هست که میگوید هر کس که پول دارد تصمیم هم با اوست و جمهوری اسلامی به این اعتقاد ندارد و میگوید من حمایت میکنم چون این آرمان مهم و عدالتخواهانه است و لذا کمک میکنم و هر کمکی که از دستم بربیاید، انجام میدهم و مشورت انجام میدهم؛ ولی تصمیم گیری برای جنگ و مبارزه و طراحی، انجام و تعیین زمان عملیات با خودشان است و این اصلی است که همواره بوده و مربوط به این عملیات خاص نیست و جمهوری اسلامی همواره با همپیمانانش این گونه تعامل کرده که شما آزادید و درست است به شما کمک میکنم، ولی کمک مشروط به این نیست که از من دستور بگیرید و آزادید که خودتان آن طور که صلاح میدانید برای تحقق آرمانتان اتخاذ کنید و مسئولیتش هم بر گردن خودتان است و اگر تصمیمتان درست بود و پیروزی به دست آوردید افتخار پیروزی برای شماست و ما هم افتخار میکنیم که پشتیبانی کردیم؛ اما اگر تصمیمی گرفتید که اشتباه از آب درآمد و در عملیاتی شکست خوردید باز هم مسئولیتش گردن شماست؛ چون ما شما را برای کار خاصی مجبور نکردیم و نمیکنیم و میگوییم شما از آرمانتان حمایت کنید و جلو بروید و جزئیات با خودتان است.
در این عملیات هم همین است و ایران به هیچ عنوان نه در طراحی عملیات، نه در انجام آن و نه در تعیین زمانش نقشی نداشته است. اسرائیلیها چون در این عملیات شکست سختی خوردند برای اینکه بگویند از یک گروه کوچک فلسطینی شکست نخوردیم و از دولت بزرگی به نام ایران این ضربه را خوردیم به این نوع ادعا شروع کردند که حتی جهان غرب هم نپذیرفت و وزیر خارجه و نماینده شورای امنیت ملی آمریکا به صراحت گفتند هیچ نوع شواهدی در دست نداریم که ایران در طراحی، اجرا و تعیین زمان این عملیات نقش داشته باشد.
این یک اصل ثابت است و کسانی که میخواهند با ایران تعامل کنند بدانند که ایران با همپیمانانش به صورت همپیمان بسیار محترمانه رفتار میکند. اگر بسیاری از این گروهها به سراغ بعضی از کشورهای پولدار عربی بروند صدها برابر بیش از ایران به آنها بودجه میدهند و به این دلیل نمیروند که میدانند آنها میخواهند با آنان با دید مزدور رفتار کنند و ایران را میپذیرند با اینکه کمک مالیاش بسیار کمتر از این کشورهاست اما صادقانه است و روی عشق به این ملتها و عشق به آرمانهای عدالتخواهانه است و باید در تبلیغاتمان حواسمان باشد که فکر نکنیم اگر عملیاتی شده و موفقیتآمیز است در فضای مجازی آن را به خودمان نسبت دهیم و برخی از جوانان پرشور فکر میکنند این یک خدمت به جمهوری اسلامی است که بگویند این عملیات بزرگ کار ایران است که این بدترین کار ممکن است و آب در آسیاب دشمن ریختن است و دشمن این را میخواهد که این گروهها را متهم کند که مزدور ایراناند و آنها را متهم میکنند و میگویند حزبالله یا جنبش حماس یا جهاد اسلامی ملتهای خود را قربانی منافع ملی ایران کردند که چنین چیزی نیست و هیچ وقت نشده ایران از یک گروه مقاومت بخواهد عملیاتی را انجام دهد و تشخیص و اقدامش با خودشان است و اگر کمکهای مستشاری خواستند ایران آماده است که نظر مشورتی بدهد که از نظر علم نظامی اگر بخواهد این کار را بکند درست است یا نه و اینها مشروط خاص است و نهایتا تصمیمگیری با خود آنها است. حضور آمریکا و سیاست گذاری شان در میدان و کارهایی که در حال انجام آن هستند را چگونه مشاهده می کنید و فکر می کنید دلیل حضور آنها در میدان چیست؟
آمریکاییها همواره سیاست سنتی خودشان را بهعنوان حمایت از همپیمانشان، اسرائیل داشتهاند و در موارد مشابه قبلی نیز کاملاً یک سویه، نهتنها جنایتکاری اسرائیلیها را تأیید بلکه از آن هم پشتیبانی میکردند و حمایت سیاسی، رسانهای و بینالمللی را برای این جنایتها فراهم میکردند، این چیز تازهای نیست.
اما آن چیزی که تازه است و برای اولین بار دارد اتفاق میافتد این است که، دولت بایدن با اعزام وزیر خارجه و وزیر دفاع و جلسههای طولانی مدت و شرکت مثلا وزیر خارجه در جلسهی کابینهی اسرائیل و حضور ۵ ساعته در این جلسه دیگر معلوم است که بخاطر مشورت و رایزنی نبوده است بلکه آمریکا در حال تعیین تکلیف هست برای دولت اسرائیل در این جنگ و رهبری و هدایت این جنگ را از دولت اسرائیل گرفته و خودش دارد این را اداره میکند. وزیر دفاع آمریکا هم به اسرائیل رفت و بعد در نهایت خود رئیسجمهور آمریکا هم وارد سرزمینهای اشغالی شد.
همانطور که خود نتانیاهو هم گفت، در تاریخ روابط آمریکا و رژیم صهیونیستی این اولین باری است که رئیسجمهور آمریکا در حین جنگ و در زمانیکه رژیم صهیونیستی درگیر جنگ هست با سران این رژیم در سرزمینهای اشغالی دیدار داشته است. این اتفاق خیلی توجهها را به خود جلب کرده است. چرا که این نوع حضور مقامات آمریکایی در حین جنگی که اسرائیل درگیر آن است بیسابقه بودهاست. حتی در زمان جنگ ۳۳ روزه با لبنان هم چنین موردی پیش نیامده بود.
آمریکاییها در خصوص جنگ غزّه و آنچه که در حال اتفاق است موضعگیری دوگانهای داشتهاند. یکی درباره خود جنگ غزّه که دولت آمریکا کاملاً دست نتانیاهو را در این زمینه باز گذاشته و یک پُل جوّی برای ارسال مهمات و حمایت بیچون و چرا و همهجانبه از رژیم صهیونیستی به راه انداخته است.
و دیگر آنکه نتانیاهو در ابتدای عملیات طوفان الاقصی تلاش کرد که ایران را به طراحی این عملیات متهم کند. حتی تلاش کرد که بگوید اقدام برای اجرای این عملیات هم دستور ایران بوده است. این سیاست نتانیاهو بود که حتی وزارت دفاع رژیم صهیونیستی هم این اتهام را تکرار کرد. اما دولت بایدن در این خصوص موضعی کاملا متفاوت با نتانیاهو اتخاذ کرد. آمریکاییها میدانند که نتانیاهو به دنبال این است که آنها را درگیر جنگ مستقیم با ایران بکند. این سیاست نتانیاهو مربوط به امروز هم نیست. نتانیاهو از زمان ترامپ به شدت فعالیت میکرد که یک بهانه و اتفاقی را ساماندهی کند و براساس آن آمریکا را درگیر جنگ با ایران کند، جنگی که خود اسرائیل نمیتواند آنرا انجام بدهد.
حتی ترامپ که مواضعش بسیار ضد ایرانی بود هم این درخواست نتانیاهو را رد کرد و حاضر به پذیرش آن نشد. بایدن که مشکلات شخصیای هم با نتانیاهو دارد. پس در این خصوص قبل از اینکه ایران چنین اتهامی را تکذیب کند، وزیر خارجه آمریکا آنرا تکذیب کرد و رسماً اعلام کرد که هیچ شواهدی وجود ندارد که عملیات طوفان الاقصی توسط ایرانیها طراحی شده باشد یا آنها دستور اجرای آن را داده باشند. حتی رسانههای آمریکایی به صراحت اعلام کردند که هیچ یک از مقامات ایرانی از این عملیات اطلاعی نداشته و آنها هم غافلگیر شدهاند. این چیزی نبود که نتانیاهو بخواهد، اما دولت بایدن نمیخواهد در دام نتانیاهو بیفتد به همین خاطر در موضوع غزّه دست نتانیاهو را باز گذاشته اما درباره متهم کردن ایران به هیچ عنوان همراهی نکرده است.
این مخالفت دلایل دیگری هم دارد. آمریکاییها خواهان این هستند که همه توجهها روی جنگ اوکراین متمرکز باشد. آمریکا میخواهد اوکراین را تبدیل به یک باتلاقی برای ارتش روسیه کند و روسیه شکستخورده از اوکراین خارج بشود. حال اگر در این میان جنگ دیگری -آن هم در منطقه بسیار حساس خلیج فارس- اتفاق بیفتد، پیامدهای زیادی خواهد داشت. از جمله اینکه جنگ اوکراین را کاملاً تحتالشعاع قرار میدهد. الان با اینکه جنگ در خلیج فارس رخ نداده و درگیری فقط در غزّه است نیز شاهدیم که از روز آغاز عملیات طوفان الاقصی، پوشش رسانهای جنگ اوکراین کاملاً تعطیل شده و خبری از اوکراین نمیشنویم. این اتفاق مورد تأیید آمریکا نیست و نمیخواهند چنین اتفاقی بیفتد. از طرف دیگر آمریکاییها میدانند جنگ با ایران بسیار خطرناک و با خطر بسیار بالاست که میتواند اقتصاد دنیا را با یک چالش بسیار بزرگ روبرو کند. یعنی قیمت نفت که الان به علت تحریم نفت روسیه بالا رفته است با آغاز یک جنگ در خلیج فارس و درگیری آمریکا با ایران قیمت نفت تا بشکهای ۳۰۰ دلار هم بالا خواهد رفت این به نوعی پایان اقتصادی برای دنیا خواهد و بود چراکه با نفت ۳۰۰ دلار هم تولید هیچ کالایی صرفه ندارد. پس در این موضوع آمریکا موضعی کاملاً متفاوت با نتانیاهو اتخاذ کردند. این هم نه از باب اینکه خیلی دوستدار ایران و ملت ایران هستند، نه! بلکه از باب منافع خودشان و تمرکز بر جنگ اوکراین و شکست دادن روسیه است.
موضوع دیگر اینکه وقتی آمریکا رهبری و امر جنگ در غزّه را در دست گرفته است بنابراین در تمام جنایتهایی که دارد اتفاق میافتد شریک است. دیگر نمیتواند بگوید که از جنایتهای هر روزه اسرائیل اطلاعی ندارد. ماجرای بمباران بیمارستان المَعمدانی یک شب قبل از سفر بایدن به سرزمینهای اشغالی اتفاق افتاد. بعد از آن هم دیدیم که ارتش اسرائیل یک کلیسا را مورد هدف قرارداد. یک کلیسای تاریخی که از قدیمیترین کلیساها در طول تاریخ بود و مسیحیهای ساکن غزّه به آنجا پناه برده بودند و فکر میکردند آنجا امن است، اما رژیم صهیونیستی این کلیسا را هم بمباران کرد. در این جنایت ۳۵۰ نفر کشته و زخمی شدند و صحنههای بسیار دلخراشی بوجود آمد. آمریکا نمیتواند ادعا کند که از این مسئله اطلاع نداشته است. کاملاً مشخص است که آمریکاییها امور جنگ در غزّه را هدایت میکنند. البته اینجا گفته میشود که آمریکاییها نگران ورود زمینی ارتش اسرائیل به غزّه نیز هستند. چراکه این کار ممکن است به باتلاقی برای ارتش رژیم صهیونیستی تبدیل و با فرو رفتن در این باتلاق شکستش دوچندان شود. این حرف هم بیان میشود اما درباره اینکه واقعاً موضع آمریکاییها درباره ورود به غزّه چیست؟ آیا ورود را تأیید میکنند یا نه این حرف برای عملیات روانی است؛ باید منتظر شد که در روزهای آینده چه پیش میآید.
هنوز در این زمینه اختلاف نظر هم وجود دارد. نتانیاهو میخواهد یک پیروزی شخصی برای خودش ایجاد کند و بتواند این شکستی که رژیم صهیونیستی و هم خودش خوردند را جبران کند. اگر جنگ با این وضعیت تمام شود قطعاً نتانیاهو بعد از مدتی برکنار خواهد شد چراکه تمام مسئولیتها بر گردن او خواهد بود. بنابراین در این مسئله نیز بین نتانیاهو و بایدن، اندکی تفاوت موضع وجود دارد.
یک شکست در معرکه را میشود در معرکههای دیگر جبران و ترمیم کرد. اینکه چه چیزی غیرقابل ترمیم است به ماهیت رژیم صهیونیستی برمیگردد. اگر ماهیت رژیم صهیونیستی را خوب تشریح کنیم، آنگاه متوجه میشویم منظور رهبر انقلاب دقیقا چیست
دیگر مسئله مورد اختلاف، کمکهای انسانی به غزّه است. در بحث کمکهای انسانی، آمریکا به علت فشارهای جهانی میخواهد یک نمایش انساندوستانه بدهد که بله ببینید کمکهای انسانی وارد غزّه شده است، اما نتانیاهو و تندروهای افراطی رژیم صهیونیستی به هیچ عنوان مایل به این کار نیستند. بنابراین اگر نوعی تفاوت موضع هم دیده میشود به اختلاف دیدگاههای شخص بایدن با شخص نتانیاهو برمیگردد. اما دولت آمریکا از رژیم صهیونیستی حمایت کامل و همهجانبه میکند. آمریکا برای انجام هر نوع جنایتی به رژیم صهیونیستی چراغ سبز نشان داده است. دیگر کشورهای غربی نیز از رژیم صهیونیستی حمایت میکنند. دیدیم که نخست وزیر انگلیس و آلمان هم به سرزمینهای اشغالی سفر کردند و سایر کشروهای اروپایی نیز جنایتهای رژیم صهیونیستی را تایید میکنند. در مورد شهرک صهیونیستی که رهبری تصریح کردند که مسلحانه در صورت امکان بفرمایید ماهیت این شهرکها و ساکنینش دقیقا چیست؟
همه میدانند که شهرکنشینهای رژیم اشغالگر قدس -چه زن و چه مرد- نظامی هستند و رسماً باید در ارتش خدمت کنند. وقتی خدمتشان در ارتش تمام شود نیز به نیروهای احتیاط تبدیل میشوند. اما تفاوت آن با ارتشهای دیگر در این است که در ارتشهای دیگر نیروهای احتیاط تا یک سن معین، مثلاً تا ۶۵ سالگی نیروی احتیاط محسوب میشوند و در عین حال به زندگی عادی میپردازند، و اگر اتفاق برای آن کشور پیش بیاید احضار میشوند و به یگانهای نظامی برمیگردند. اما نیروهای احتیاط ارتش رژیم صهیونیستی در طول زندگی، درگیر مسائل ارتش باقی میمانند. نیروهای احتیاط صهیونیستها باید در طول سال روزهای متعددی را به صورت متناوب در ماههای مختلف در یگان نظامیای که خدمت کردهاند حاضر شوند و در همان جایگاه قبلی که داشتهاند -مثلاً تیربارچی، راننده تانک و حتی در جایگاههای بالاتر مثل خلبان- خدمت کنند. این نیروهای احتیاط سازماندهی شده هستند و الان در شبکههای اجتماعی گروههای مشخصی دارند که در زمان احضار صرفاً با دریافت یک پیام موظفند بلافاصله خودشان را به یگان مربوطه معرفی کنند. بنابراین یک نیروی احتیاط با معنای متداول نیستند. نیروهای احتیاط درگیرند که همچنان در طول سال باید خدمت نظامی انجام بدهند. پس شهرکنشینهای صهیونیست چه زن و چه مرد نظامی محسوب میشوند.
در این روزها رسانههای رژیم اشغالگر تلاش می کنند دائما با دروغ پراکنی حماس را متهم به کشتن زنها و بچه ها کنند و حتی در ساعات اولیه بمباران بیمارستان المَعمدانی هم در پی همین موضوع بودند. تحلیل شما از این ترفند رژیم اشغالگر چیست؟
اولاً خیلی سریع معلوم شد که اتهام دروغ سربریدن ۴۰ نوزاد یهودی توسط حماس یک خبر کذب است و به هیچ عنوان صحت ندارد. نتانیاهو این خبر دورغ را به بایدن داده بود و بایدن هم آمد جلوی دوربینها و با ریختن اشک تمساح وانمود کرد که چه جنایت بزرگی اتفاق افتاده است. یکی دو روز که گذشت، مشخص شد هیچ سند، مدرک و تصویری از این ادعای دروغ وجود ندارد و همه متوجه شدند که این خبر اصلاً صحت ندارد. حتی خانم سارا سیدنر خبرنگار CNN هم که این خبر را از نتانیاهو نقل کرده بود، اعتراف کرد که من هم الان متوجه شدم که این خبر دروغ بوده است و من هم فریب نتانیاهو را خوردهام، یک خبر دروغ را از قول او نقل کردم اما الان معلوم شد اصلا کودکی سر بریده نشده که حماس را متهم به این کار بکنند.
آمریکاییها خواهان این هستند که همه توجهها روی جنگ اوکراین متمرکز باشد. آمریکا میخواهد اوکراین را تبدیل به یک باتلاقی برای ارتش روسیه کند و روسیه شکستخورده از اوکراین خارج بشود.
این جوسازیها همیشه از طرف رژیم صهیونیستی وجود داشته است. آنها همواره میخواهند خودشان را مظلوم و قربانی جنایت دیگران معرفی کنند در حالیکه موضوع کاملاً برعکس است. این ارتش رژیم صهیونیستی است که جنایت میآفریند. در عملیات طوفان الاقصی و حتی عملیاتهای قبل از آن هیچ موردی نداریم که نیروهای حماس یا دیگر گروههای فلسطینی بیایند یک نوزاد، یک فرزند یا یک کودک اسرائیلی را دستگیر کنند و او را بکشند. چنین چیزی هیچ وقت اتفاق نیفتاده است.
پس این اتهام واقعیت ندارد و کسی در دنیا خریدار آن نیست. همه میدانند که رژیم صهیونیستی در عملیات طوفان الاقصی به شدت ضربه خورده و حیثیتش را بعنوان یک ارتش قوی نظامی از دست داده است. بنابراین سعی میکند با این نوع جو آفرینیها و اتهامات خودش را مظلوم نشان بدهد و بگوید جنایتهایی که انجام میدهد به خاطر کارهای حماس است.
در همین نبرد طوفان الاقصی شواهد متعددی بر خلاف این اتهام صهیونیستها درباره حماس سراغ داریم. فیلمهای نشان میدهد که حماس در حمله به شهرکهای صهیونیستی و خانهها آنان متعرض زنان، کودکان و حتی افراد ناتوان جسمی صهیونیست هم نشده است. در این روزها تعدادی از کودکان و زنان اسرائیلی اسیر را آزاد کرده است. حماس به تازگی نیز یک مادر و دختر اسیر آمریکایی را بعنوان یک اقدام خیرخواهانه و انساندوستانه آزاد کرد. پس اتهامات کذب صهیونیستها اصلاً صحت ندارد چنین موردی نیست. طبیعتاً در بین صهیونیستها گروههایی هستند که میخواهند با هر دروغی اتهام دیگری را به حماس و مقاومت وارد کنند اما سطح آگاهی مردم آنچنان بالا رفته که خریداری برای این اتهامات وجود ندارد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
آمریکا به دنبال ترمیم شکست رژیم اشغالگر قدس است
رهبر انقلاب در دیدارهای اخیر با اشاره به تحولات فلسطین بر ترمیمناپذیری شکست رژیم اشغالگر قدس تأکید و در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی با توصیف جنایت نسلکشی رژیم غاصب و پشتیبانی ایالات متحده از این جنایات تصریح کردند: «آنطوری که اطّلاعات متعدّد به ما میگوید، سیاستِ جاریِ این روزها، یعنی همین هفتهی اخیرِ داخلِ رژیمِ صهیونیستی را آمریکاییها دارند تنظیم میکنند؛ یعنی سیاستگذار، آنها هستند و این کارهایی که دارد انجام میگیرد سیاست آمریکاییها است. آمریکاییها مسئولیّت خودشان را مورد توجّه قرار بدهند؛ مسئولند.» ۱۴۰۲/۰۷/۲۵
رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت در گفتوگو با آقای محمدرضا رئوفشیبانی سفیر جمهوری اسلامی ایران در تونس و سفیر آکردیته در کشور لیبی دلایل و ریشههای ترمیمناپذیری شکست رژیم صهیونیستی در عملیات طوفان الأقصی را مورد بررسی قرار دادهایم. آقای شیبانی پیش از این سفیر کشورمان در لبنان و سوریه نیز بوده است.
ترمیمناپذیری شکست رژیم اشغالگر قدس از مقاومت فلسطین نکتهای بود که رهبر انقلاب در دیدار نخبگان هم به آن اشاره کردند. تحلیل شما در این مورد چیست؟ ابعاد این ضربه و چرایی ترمیمناپذیری آن را چگونه تفسیر میکنید؟
در یک بررسی پیرامون اهرمهایی که جامعه صهیونیستی در فلسطین اشغالی بر پایه آن بنا شده است و به اعتقاد تحلیلگران استراتژیست، این عملیات قطعاً ضربه مهلکی بر ارکان این رژیم وارد کرده که بدون شک ترمیمناپذیر است. این عملیات توازن میدانی را بهطور قابلملاحظهای به نفع مقاومت فلسطین تغییر داده است. در این رابطه برای روشن شدن بیشتر ابعاد این موضوع چند نکته قابل ذکر است:
الف- از لحاظ نظامی تابهحال نیروی مقاومت به شلیک موشک یا عملیات محدود یا انجام برخی عملیات استشهادی اکتفا میکرد. درحالیکه جریان مقاومت فلسطینی موفق شد در این مرحله دست به عملیات ترکیبی و گسترده نظامی بزند و در عمق بیش از ۴۰ کیلومتری در داخل فلسطین اشغالی نفوذ کرده و اهداف متعددی را در این عملیات ترسیم و به نتیجه برساند.
ب- در اختیار گرفتن تعداد قابلتوجهی از اسرای نظامی و شهرکنشین بهعنوان مهمترین برگه مذاکراتی در آینده و همچنین بهرهگیری از اصل غافلگیری در این عملیات از جمله نقاط متمایز در این مرحله است. اگر رژیم صهیونیستی و ناظران نظامی و کمیته منتخب جهت بررسی جنگ سیوسه روزه چند ماه پس از پایان این جنگ رسما شکست نظامی اسرائیل از مقاومت حزبالله را اعلام کردند؛ در این عملیات آنها بلافاصله پس از روشن شدن اولیه ابعاد این حمله و دستاوردهای مقاومت در آن، به شکست نظامی خود اعتراف کردند.
ج- نفود زمینی و استفاده از تاکتیک جنگ ترکیبی مقاومت و اقدام از جبهههای زمینی، هوایی، دریایی و پرتاب موشک ازجمله ویژگی منحصربهفرد این عملیات بود.
د- به نظر من حماس این عملیات را از نقطهای شروع کرد که عضو دیگر محور مقاومت در لبنان (حزبالله) در سال ۲۰۰۶ و در جریان جنگ سیوسه روزه آن را به پایان رسانده بود. به یاد دارم که رزمندگان مقاومت حزبالله لبنان در روزهای پایانی جنگ سیوسه روزه اراده و انگیزه وافری در ورود به خاک فلسطین اشغالی و تحت پیگرد قراردادن ستون شکستخورده و رو به فرار نظامی صهیونیستها داشتند ولیکن مقاومت لبنان به دلایل متعدد به این حداقل اکتفا کرد.
ی- توانمندی اطلاعاتی جریان مقاومت حماس در این عملیات به اعتراف کارشناسان نظامی و اطلاعاتی به حدی موفق عمل کرد که عملا دستگاههای امنیتی صهیونیستی در ساعات اولیه این عملیات زمینگیر شده بودند. این در حالی است که رکن توانمندی سیستم اطلاعاتی اسرائیل بهعنوان یکی از قویترین ارکان اطلاعاتی در سطح منطقه و بعضا در سطح بینالمللی مطرح است.
لازم میدانم بهطور خلاصه چند نکته تکمیلی را بهعنوان جمعبندی در پاسخ به این سؤال عرض کنم: این عملیات بار دیگر اسطوره شکستناپذیری ماشین جنگی اسرائیل را در افکار عمومی منطقه زیر سؤال برد.
این عملیات، ایمان و اطمینان موجود نزد افکار عمومی اتباع صهیونیستی به توانمندی ارتش بهعنوان رکن اساسی نگهدارنده جامعه صهیونیستی را بهشدت متزلزل ساخت.
امنیت و استحکام شهرکهای صهیونیستی بهعنوان شیرازه و زیرساخت جامعه صهیونیستی را متزلزل کرد.
گنبد آهنین در این عملیات عملا کارآیی خود را از دست داد و این فرضیه را که هک کردن گنبد آهنین قابل اجرا بوده و ترمیمپذیر نیست تقویت کرد.
رژیم صهیونیستی از نقطهای ضربه خورد که بههیچوجه آمادگی مقابله با آن را نداشت.
ضربه بهحدی بود که اسرائیل در آینده تحت فشار افکارعمومی داخلی و خارجی مجبور خواهد شد که در اتخاذ هر گونه اقدام خود بارها محاسبه کند.
جریان مقاومت از وضعیت یک حرکت محدود نظامی خارج شد و خود را در قامت یک نیروی مسلح و باایمان که قادر است در میدان، رودررو با ماشین جنگی صهیونیستی بایستد، جلوه کرد.
ارتقای روحیه عربی که بختک روحیه شکست و ناکامی بر اذهان آنها سایه انداخته بود، این عملیات و دستاورد آن روحیه عربی را ارتقا بخشید.
بدون تردید این عملیات تاثیرات عمیقی را در شاکله سیاست داخلی جامعه صهیونیستی بهجای خواهد گذاشت و موجب تعمیق شکاف سیاسی و اجتماعی در این جامعه خواهد شد.
صفبندی در صحنه بینالملل را واضحتر و روشنتر کرد.
رژیم اشغالگر قدس قبل و بعد از ۱۵ مهر چه تفاوتهایی دارد؟
همانگونه که مقاومت قبل از پانزدهم مهر با مقاومت فلسطینی بعد از پانزدهم مهر تفاوت ماهوی و کیفی داشته، رژیم صهیونیستی امروز بدون تردید متفاوت با رژیم صهیونیستی قبل از پانزدهم مهر خواهد بود. شدت خشم و واکنش رژیم صهیونیستی به این عملیات، عمق فاجعه و شدت فشار روانی را که اسرائیل با آن مواجه است را منعکس مینماید. به نظر من، حادثه پانزدهم مهر سؤال بزرگی را در اذهان و افکار عمومی جامعه صهیونیستی در رابطه با ماندگار بودن این رژیم بهجا گذاشت.
یکی از دستاوردهای این عملیات این نکته است که واقعیت فلسطین با قدرت خود را بر معادلات داخلی و منطقهای تحمیل کرد. این اصل علیرغم تلاشهای سالهای اخیر در عادیسازی روابط عربی و صهیونیستی صورت میگرفت که هدف آن نشر این ذهنیت بود که در نتیجه عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی عملا مسئله فلسطین به فراموشی سپرده خواهد شد. توازن وحشتی که پس از جنگ ۳۳ روزه ازسوی لبنان بر صهیونیستها تحمیل شد، در نتیجه این عملیات در معادله فلسطین- اسرائیل نیز حاکم خواهد بود. به یاد داریم که در نتیجه نمایش قدرت بازدارندگی ایجادشده برای حزبالله در مقابل اسرائیل پس از جنگ ۳۳ روزه، بارها شاهد بودیم که رژیم صهیونیستی در شرایط ترسیم خط قرمز از سوی حزبالله عقبنشینی کرد که آخرین آن ترسیم خطوط مرزی بین لبنان و فلسطین بود.
آنچه آمریکا درحالحاضر در تلاش است انجام دهد و رییس جمهور و وزیر خارجه این کشور سراسیمه وارد منطقه شده و با رهبران رژیم اشغالگر و کشورهای عربی مشغول مذاکره اند، بهمنظور دستیابی به اهدافی است که برخی از این اهداف را میتوان بدین صورت بیان کرد:
اول: خرید وقت برای صهیونیستها که بتوانند اقدامات وحشیانه خود علیه مردم بیدفاع غزه را تکمیل کنند. صهیونیستها به این حد از خشونت علیه مردم بیدفاع غزه نیاز دارند تا بتوانند افکار عمومی خود در برابر شکست مفتضحانه اخیر را قانع سازند.
دوم: درخواست از حکومتهای عربی برای مهار خشم افکار عمومی جهان عرب.
سوم: شکار فرصت از بحران پیش آمده بهنفع رژیم صهیونیستی تا از این طریق شکست رژیم را با دستاوردهای سیاسی جبران کند. موضوع طرح انتقال شهروندان فلسطینی از غزه به خارج از این منطقه در همین راستاست. در واکنش به شکست اخیر، برخی در رژیم انگشت اتهام را بهسمت ایران دراز کردند. تحلیل شما از دلایل این اتهامزنی چیست؟
این مواضع در عین حالیکه اعتراف جهانی به نقش و جایگاه تاثیرگذار جمهوری اسلامی ایران در مسئله فلسطین بهعنوان مهمترین و دیرپاترین مسئله در منطقه غرب آسیاست ولی اهداف رقبا و دشمنان جمهوری اسلامی ایران از اینکه بلافاصله پس از وقوع هر اتفاقی انگشت اتهام را به سمت ایران نشانه میروند میتوان بر اساس موارد زیر تحلیل کرد:
۱- ترویج و تقویت سیاست ایرانهراسی که بهعنوان فصل مشترک رویکرد صهیونیستها و غربیهاست.
۲- ایرانیزه کردن خطر فلسطین علیه منافع نامشروع خودشان. محدود کردن مسئله فلسطین به ایران از نگاه این کشورها در واقع بهعنوان حلقه تکمیلی رویکرد ایرانهراسی دنبال میشود که این کشورها از دیرباز سیاست خود را براساس آن طراحی کردهاند. از این طریق صهیونیستها و آمریکا در تلاش هستند که با طرح این موضوع، تکفیک و شکافی بین خواسته عربی از مسئله فلسطین با رویکرد ایرانی ایجاد کنند.
۳- حجم شکست اسرائیل و توانمندی فوقالعاده مقاومت بهگونهای بود که اگر گفته میشد این حجم از خسارتهای نظامی و امنیتی نتیجه عملیات یک گروه کوچک مقاومت که سالهای سال در شدیدترین وضعیت محاصره نگه داشته شدهاند، عملا ضربه پرستیژی و حیثیتی جبرانناپذیری به کیان صهیونیستی وارد میکرد که اقناع افکارعمومی توسط سران رژیم صهیونیستی امکانپذیر نبود.
۴- همراه کردن برخی کشورهای رقیب جمهوری اسلامی در منطقه و وادار کردن آنها به اتخاذ موضع علیه ایران و متعاقب آن علیه عملیات حماس. دستپاچگی صهیونیستها در اتخاذ سیاست هجوم وحشیانه و قتلعام مردم بیگناه و بیپناه فلسطین این رویکرد را عملا با شکست مواجه ساخت. آمریکا و رژیم گمان میکردند با ترور سردار سلیمانی ابتکار عمل در منطقه دست آنهاست. آیا میتوان گفت ماجرای اخیر محاسبات آنها را درباره اثرات ترور حاج قاسم و قدرت محور مقاومت بهم زد؟
رویکرد شهید حاج قاسم منبعث از یک مدرسه فکری بود که آثار آن درحال حاضر و در آینده در سطح منطقه و بین جریانهای مقاومت استمرار و حیات خواهد داشت. بنده این توفیق را داشتم که هم در جنگ ۳۳روزه لبنان و همچنین پنج سال در بحران سوریه از نزدیک در کنار شهید حاج قاسم حضور داشته باشم. قاطعانه معتقدم که زیربنایی که شهید سلیمانی در محور مقاومت طراحی و پیریزی کرد، استمرار این مسیر را بیمه کرده است.
جریان مقاومت حرکتی است که با ندای قدسی امام (ره) و رهبری حکیمانه، قدرتمندانه و عزتمند رهبری سرچشمه میگیرد. عناصر مقاومت هم از این دو منبع غنی سرچشمه میگیرند. حاجقاسم نیز ذوبشده در مکتب اسلام و نگاه ژرف امام و رهبری بود. جریانهای مقاومت در منطقه نیز از مدرسه حاج قاسم آموختهاند که چگونه در برابر اشغالگر و ظالم ایستادگی کنند. این حرکت جوشنده است، از درون، خود را میسازد، از عمق تاریخ شروع شده و به دوران معاصر رسیده و در آینده ادامه خواهد یافت. حاج قاسم مرحله مهمی از این حرکت بزرگ بود.
تاثیر عملیات اخیر بر موضوع عادیسازی را در کوتاهمدت و درازمدت چطور میبینید؟
به اعتقاد من، متاسفانه عادیسازی بعضی کشورهای منطقه با رژیم صهیونیستی بهعنوان یک راهبرد برای آنها تعریف شده، لذا ممکن است در نتیجه این حوادث دچار سکته بشود، لیکن چون بهعنوان راهبرد مورد توافق آمریکا، صهیونیسم و برخی عوامل منطقهای آنها درآمده، تلاش خواهند کرد که مجددا با استدلالهای مختلف آن را در دستورکار خود حفظ کنند. در همین رابطه آنچه مهم است این که:
۱- رویکرد عادیسازی در محو یا کمرنگ کردن قضیه فلسطین موفق نبوده است.
۲- مردم و افکار عمومی منطقه قانع به این رویکرد نیستند و لذا همراهی نخواهند کرد. به همین خاطر این روزها علیرغم عادیسازی روابط در برخی کشورهای عربی همچنان شاهد حضور صدها هزار نفری مردم در خیابانهای این کشور در دفاع از فلسطین هستیم.
۳- چنانچه علیرغم جنایات وحشیانه صهیونیستها علیه مردم غزه همچنان شاهد استمرار و اصرار این کشورها بر سیاست عادیسازی باشیم، این احتمال که در آینده شاهد واکنشهای مردمی علیه این حکومتها باشیم نیز وارد است. در این رابطه دقت در نحوه ورود و حضور برخی از سران این کشورها در رسانههای جمعی و نوع توجیه سیاست حمایتی آنها از مردم فلسطین انعکاسی از نگرانی درونی آنها از خشم داخلی مردم خودشان است.
شواهدی وجود دارد که رژیم صهیونیستی و آمریکا به دنبال پاکسازی قومی غزه و کوچاندن جمعیت این منطقه است. این کوچ اجباری، مستلزم حمله وسیع زمینی و اشغال است. به نظر شما، این طرح ابعادش چیست و آیا امکان اجرایی شدن دارد؟
قدرت مقاومت در لبنان و غزه ناشی از بستر مردمی این دو جریان است. بدنه مردمی حامیان مقاومت در لبنان و غزه در مراحل مختلف ثابت کردند که پای مقاومت خود ایستاده و حاضر به پرداخت هزینههای آن نیز هستند. اینجاست که آن پیرزنی که تمام مایملکش در نتیجه بمباران صهیونیستها در لبنان در جنگ ۳۳روزه نابود و با خاک یکسان شده بود، در برابر دوربینهای تلویزیون با سربلندی و افتخار اعلام کرد که تمام اینها فدای نعلین سید (حسن نصرالله) و تکرار همین صحنه در غزه هنگامی که پدری فرزند عزیزش را که در نتیجه بمباران به شهادت رسیده بود، روی دست بر ویرانههای منزلش ایستاده و با خشم، نعرهزنان میگفت تلآویو را با خاک یکسان خواهیم کرد.
با این مختصات؛ اولاً حمایت مردمی از مقاومت بهعنوان اصل اساسی استمرار مقاومت وجود و استمرار دارد و ثانیا سیاست کوچاندن این حامیان مقاومت امری غیرممکن خواهد بود. ثالثا تجربه تلخ مردم فلسطین از آوارگی، آنها را به این واقعیت واقف ساخته که ایستادگی و مقاومت در برابر اشغالگر آنها را به حقوقشان نزدیکتر خواهد ساخت تا پذیرش مهاجرت مضاعف. رابعا نگرانی کشورهای عربی همجوار غزه بهویژه مصر از تغییر دموگرافیک در کشور درنتیجه مهاجرت نیز مانع دیگری در برابر تحقق این سیاست است. اثر اتفاقات اخیر بر آینده قضیه فلسطین را چطور میبینید؟
در این رابطه مایلم به نکات زیر اشاره کنم:
۱- اینکه مسئله فلسطین همچنان با قدرت بهعنوان مهمترین مسئله منطقه مطرح خواهد بود.
۲- حلوفصل مسئله فلسطین از طریق مذاکرات بینتیجه بوده و تاریخ نشان داده است که مذاکرات سیاسی و اعطای امتیاز به رژیم صهیونیستی عملا این رژیم را جریتر کرده و امتیازات بیشتری را مطالبه میکند.
۳- اینکه جریان مقاومت همچنان بهعنوان تاثیرگذارترین روش برای وادار کردن صهیونیستها و عقبنشینی و اعطای حقوق حقه مردم فلسطین مطرح است.
۴- استمرار مسئله فلسطین موجب رو شدن آخرین برگههای حیاتی این رژیم و به دست گرفتن امور توسط جریانهای تندرو صهیونیستی شده و این خود پاشنه آشیل اسرائیل در داخل و در سطح جامعه جهانی خواهد بود. در سطح جهانی شاهد دو اتفاق موازی هستیم. از یکسو حمایت برخی دولتها از رژیم عریانتر شده تا حدی که تظاهرات در حمایت از فلسطین را هم ممنوع کردهاند و از سوی دیگر میبینیم مردم در اغلب کشورهای جهان جنایات اسرائیل را محکوم میکنند. ارزیابی شما از تقابل این دو جبهه و برآیند آن چیست؟
همانطور که در پاسخ به سؤال اول اشاره شد صفبندی بینالمللی در موضوع فلسطین روزبهروز روشنتر و واضحتر شده است. مسئله فلسطین میتواند بهعنوان میزان الحراره در جوامع اروپایی و منطقه برای انتخابهای سیاسی آتی آنها تبدیل شود. موضوع فلسطین حدفاصلی بین اصل حمایت از مظلوم یا طرفداری از ظالم تبدیل شده است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
شیشه عمر رژیم اشغالگر شکسته است
حضرت آیتالله خامنهای صبح روز ۱۸ مهر ۱۴۰۲ در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح تصریح کردند: «در این قضیّهی پانزدهم مهر به این طرف، رژیم غاصب صهیونیستی، هم از لحاظ نظامی، هم از لحاظ اطّلاعاتی، یک شکست غیر قابل ترمیم خورده؛ شکست را همه گفتند، تأکید من به «غیر قابل ترمیم بودن» است. من میگویم این زلزلهی ویرانگر توانسته است بعضی از سازههای اصلی حاکمیّت رژیم غاصب را ویران کند که تجدید بنای آن سازهها به این آسانی امکانپذیر نیست.» ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت در گفتوگو با دکتر سید احمد دستمالچیان سفیر سابق ایران در لبنان و اردن به تحلیل این نکته پرداخته است که چرا و چگونه این شکست ترمیم نخواهد شد. رهبر انقلاب در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان نیروهای مسلح تصریح کردند شکست رژیم صهیونیستی در عملیات طوفان الاقصی ترمیمناپذیر خواهد بود و بر ترمیمناپذیری آن هم تأکید کردند. این شکست چرا ترمیمناپذیر است و ابعاد و ریشههای این عدم ترمیم چیست؟
رژیم صهیونیستی دو رکن اساسی دارد و با این دو رکن به حیات ننگین خود ادامه میدهد. یکی ارتش و دیگری سامانههای اطلاعاتی و امنیتی است. رکن ارتش و نظامیگریاش در سال ۲۰۰۶ توسط حزبالله از بین رفت و شکستناپذیری به شکستپذیری تبدیل شد و این حفره دیگر ترمیم نشد.
رژیم صهیونیستی که پیش از این عملیات زمینی انجام میداد و با پشتوانه نیروی هوایی در خاک پیشروی میکرد، از آن به بعد هیچ عملیات زمینیای نداشت و زمینگیر شد. در طوفان الاقصی، رکن اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی شکست خورد و حفره بزرگی به وجود آمد، چراکه رژیم صهیونیستی از بزرگترین و مجهزترین دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی برخوردار است؛ به اضافه اینکه بصورت برخط با تمام سرویسهای امنیتی بزرگ دنیا در اروپا و آمریکا ارتباط دارد و با وجود این تشکیلات گسترده و مجهزی که داشت نتوانست از این عملیات با خبر شود و عملیات در سطح وسیعی انجام شد. دیوار حائل با سیستمهای مجهزی که داشت شکسته شد و عملیات در ساعات اولیه هیچگونه آژیر خطر و هشداری نداشت و رزمندگان مقاومت شهرکهای اطراف غزه را گرفتند، پادگانها را تخلیه کردند، براساس اطلاعات قبلی که جمعآوری کرده بودند به مناز افسران عالیرتبهای که در آن مناطق بودند رفتند و آنها را دستگیر کردند، سربازان صهیونیست را دستگیر کردند و پادگانهایی که در آن شهرکها بودند تصرف و تخلیه شدند و عملیات جنگی برای اولین بار به اراضی تحت سیطره خودشان برده شد.
شبکههای اطلاعاتی امنیتی سالیان درازی طول میکشد که پایهگذاری شود و روی این شبکهها کار میشود تا بتواند انسجام خود را داشته باشد. به همین دلیل حفرهای که ایجاد شده بسیار عمیق خواهد بود و طول میکشد تا پر شود. باید گفت از سال ۲۰۰۶ به بعد این حفره در جنگ ۳۳ روزه ایجاد شد و نتوانست پر شود. امروز ارتش رژیم صهیونیستی زمینگیر است و این حفره هم سالیان درازی طول میکشد تا پر شود. اساس حیات رژیم صهیونیستی در شبکههای اطلاعاتیاش است که این کیان را میچرخاند؛ به همین دلیل رهبر انقلاب تأکید داشتند این شکست قابل ترمیم نیست. رهبر انقلاب در دیدار نخبگان نیز به جنایت نسلکشی رژِیم صهیونیستی اشاره کردند، جنایتی که باعث عصبانیت مردم دنیا از دنیای اسلام تا درون کشورهای غربی شده است. ابعاد و آثار این واکنشهای جهانی به رفتار وحشیانه رژیم صهیونیستی را چگونه تشریح میکنید؟
رژیم صهیونیستی به رژیم کودککش معروف شده است؛ یعنی هیچ کدام از اعراف بینالمللی و قوانین حاکم بر آن را تا به حال به رسمیت نشناخته است؛ نه مقررات مصوب سازمان ملل و نه سایر مقرراتی مربوط به ممنوعیتهای اقدامات جنگی از جمله آزار رساندن به کودکان و مردان و زنان بیگناه و بیپناه و همچنین استفاده از سلاحهای ممنوعه که رژیم صهیونیستی بدون هیچگونه ملاحظه و ابایی تمام این مقررات را زیر پا گذاشته است.
در جنگ اخیر تا امروز بیشترین آمار شهدای فلسطینی مربوط به زنان و کودکان است و حتی دیدید که صهیونیستها بیمارستان المعمدانی را مورد هدف قرار دادند و آب و برق غزّه را قطع کرده و مانع رساندن مواد غذایی به فلسطینیها شدهاند. رژیم صهیونیستی با کمک سردمداران وحشی غربی خود این کارها را انجام میدهد و استانداردهای دوگانه وحشتناکی که در غرب لیبرال دموکراتیک وحشی حاکم است را اینجا نادیده میگیرند و حماس را بهعنوان گروه تروریستی خطاب قرار میدهند.
حماس و سایر گروههای مقاومت در داخل اراضی اشغالی برای بازگشت به سرزمین خود و حق تعیین سرنوشت خود میجنگند که یک اقدام شرافتمندانه و قانونی و مطابق با عرف بینالمللی است و رژیم صهیونیستی یک رژیم اشغالگر وحشی است که طبق قوانین و اعراف بینالمللی هیچگونه حق دفاعی ندارد.
با همین استانداردهای دوگانه، سردمداران استکبار باز هم چهره خبیث خود را نشان میدهند و از رژیم جنایتکار، ددمنش و کودککش صهیونیستی حمایت کردند. البته باید گفت بار دیگر نقاب از چهره آنها کشیده شد. جای خوشحالی است که مردم در سراسر دنیا و افکار عمومی بیدار شدند و شاهد تظاهرات وسیع حتی در لندن و نیویورک برای محکومیت این جنایات هستیم و همین اتفاق پاشنه آشیل جهان استکبار خواهد بود.
بیداری افکار عمومی یک امر مبارک است و تمام کسانی که طرفدار حق و عدالت و مردم مظلوم فلسطین هستند باید هر چه بیشتر در بعد نرمافزاری به آن توجه کنند؛ رهبر انقلاب نیز بارها بر این بیداری و آگاهی تأکید داشتهاند. امروز یکی از بزرگترین وظایف هر انسان عدالتخواه و صلحجو تبیین همین حقایق به قدر استطاعت فردی است و این موضوع مصداق جهاد تبیین است. یکی با قلمش، یکی در یک عملیات نظامی، یکی با مال خود و یکی با ابزارهای طبیعی که در اختیارش است میتواند این وظیفه را انجام دهد. بر تمام امت اسلامی فرض و واجب است که هر چه بیشتر جنایتهای رژیم صهیونیستی را با توجه به گسترش فضای مجازی و دستگاههای نرمافزاری به گوش جهانیان برسانند تا سدی جلوی جنایتهای این دشمن بیشرم شود. «مظلومنمایی» یکی از راهبردهای رژیم صهیونیستی پس از غافلگیری و شکست در عملیات طوفان الاقصی بود. این سیاست مظلومنمایی رژیم صهیونیستی سابقه تاریخی هم دارد؟
این از کثیفترین سیاستهایی است که رژیم صهیونیستی طی سالیان گذشته به کمک دستگاههای تبلیغاتی که در اختیارش است؛ خواسته انجام دهد. صهیونیستها کثیفترین جنایتها را انجام دادهاند و بعد هم مظلومنمایی میکنند. در جنگ ۲۲ روزه نخستوزیر رژیمصهیونیستی میگفت عمداً مدارس، مساجد و مراکز تجمع چه عزا و چه عروسی را میزنیم و عمداً کودکان را میکشیم تا بیشترین کشته را بگیریم تا اراده مقاومت شکسته شود.
رژیم نسلکش صهیونیستی هیچگاه نمیتواند جنایتهای هولناک خود را توجیه کند. آنها به رژیم کودککش معروف شدهاند و حالا مظلومنمایی میکنند. جنایتهای صبرا و شتیلا در حافظه تاریخی منطقه و جهان باقی است که چگونه بیرحمانه انسانها را به رگبار بستند و نابود و قتلعام کردند!؟ چنین رژیمی چهره کثیف خود را در طول تاریخ نشان داده و هیچوقت نمیتواند این مظلومنمایی را معکوس جلوه دهد و ماهیت پلیدش برای همگان آشکار است. آنها در روزهای اخیر با کشتارهای وسیعی که به راه انداخت بر پرونده ننگین خود افزودند و سنگینی جنایتهایشان دوچندان شد و تصویری این جنایتکاری در حافظه تاریخی مردمان باقی میماند. حضور آمریکا و سیاستگذاریهایشان در میدان و کارهایی که انجام میدهند چگونه میبینید و فکر میکنید دلیل حضور آنها در میدان چیست؟
بیشتر سردمداران آمریکا همانطور که آقای بلینکن اخیرا تصریح کردند، یهودی هستند و تحت سیطره صهیونیسم بینالملل و لابی صهیونیستی قرار دارند. اصولا سالهای زیادی است که آمریکا توسط یهودیان لابی صهیونیسم اداره میشود. آنها در سیستمهای تصمیمگیرنده و ساختارسازی آمریکا حضور دارند و متاسفانه آمریکا با آن همه قدرت و عظمتی که مردمش دارند تحت نفوذ این صهیونیستها قرار گرفته است. طرف و شریک اصلی جرم و جنایتهای رژیم صهیونیستی، آمریکاست و آقای بایدن در سفری که به سرزمینهای اشغالی داشت این امر را تصریح کرد و عملا اعلام کرد که ما در کنار اسرائیل هستیم و هر کمکی که از ما بربیاید برای این رژیم انجام میدهیم. آمریکا یک بازیچه و ابزاری شده در دست صهیونیستهایی که جز وحشیگری و خونخواری کار دیگری بلد نیستند.
در حقیقت الان رژیمصهیونیستی با ادوات نظامی آمریکاییها بهخصوص بمبهای کشتار جمعی مردم فلسطین را قتلعام میکند. این امر نمیتواند در هیچ عرفی و نظام بینالملل قابلقبول باشد که آمریکا چنین حمایت بیدریغ و بدون فکر از رژیم کودککش میکند. بنابراین آمریکا در این جنایتها شریک و مسئول است. البته مردم آمریکا با این سیاستها مخالفاند کمااینکه اخیرا در کنگره حدود ۲۰۰ نفر از کارمندان کنگره خواستار آتشبس شدند و تظاهراتهای بسیار گستردهای در جاهای مختلف آمریکا دارد صورت میگیرد. همچنین اندیشمندان و اندیشکدههای آمریکایی سوال مهمی را مطرح میکنند که با چه هزینهای و به چه دلیلی باید اینگونه بیحد و حصر از رژیمصهیونیستی باید حمایت کنیم؟ این از سوالات اساسی است که در غرب شکل گرفته و بیش از سالهای گذشته دارد رشد مییابد. درباره شهرکهای صهیونیستی که الان گرداگرد نوار غزه وجود دارد، سوالی که پیش می آید این است که ماهیت این شهرکها و ساکنانش چیست؟
این شهرک های از قدیم الایام غالب ساکنینش مسلح و جزو صهیونیست های افراطی و دوتابعیتی هستند. شهرکهای صهیونیستی و کلا جامعه صهیونیستی که در همکاری با رژیم صهیونیستی و در زیر سایه امنیت این رژیم زندگی میکنند از کفار حربی محسوب میشوند. لذا وقتی دفاع از سرزمین صورت میگیرد، ساکنان شهرکها که زیر سلطه رژیم هستند یا باید این شهرکها را خالی کنند یا جزو اهداف جنگی محسوب میشوند.
هیچ اشغالگری دفاع مشروع ندارد و وقتی در میدان نبرد قرار گیرند آنها هم به عنوان افرادی که کمک میکنند به اشغالگر جزو همان نیروها حساب میشوند. فکر میکنم در این مسیر حضور شهرکنشینان را تبیین و تفسیر کرد چون خودشان بهعنوان یک نیروی اشغالگر محسوب میشوند و درضمن اشغالگر هستند چون در مناطق اشغالی زندگی میکنند. افزایش حجم و شدت جنایتها چه تبعاتی برای رژیم اشغالگر قدس دارد؟
روزی مردان رزم، بر اثر هزینههای بسیار بالای تبلیغاتی رژیم صهیونیستی و لابی صهیونیستی در دنیا، از افکار عمومی میخواستند تا مراقب تأثیرات این امواج سهمگین و خطرناک دستگاههای تبلیغاتی تحت سیطره رژیم باشند.
ولی امروز به فضل آگاهی و بیداری که در غرب اتفاق افتاده شیشه عمر رژیم صهیونیستی که در گرو همین بیداری است شکسته شده و مردم کشورهای غربی از مسئولان جنایتکار خودشان سؤال میکنند که چرا با هزینه بالا باید گلوله تهیه شود و به سینه فلسطینیهای مظلوم شلیک شود و روزبهروز دامنه این سوالها گستردهتر خواهد شد.
این چیزی است که رژیم صهیونیستی را بیش از هر زمان دیگری در تنگنا قرار میدهد و در کنار تناقضهای داخلی و گسستهای بسیار سنگین و عمیق سیاسی و اجتماعی که در داخل رژیم صهیونیستی پیش آمده این رژیم جنایتکار را خفه میکند. همین الان در داخل سرزمینهای اشغالی نداهایی بلند است که نتانیاهو مسئول تمام جنایتهاست و باید برکنار شود. بسیاری از شخصیتهای رژیم صهیونیستی صدایشان بلند شده که جنایتهایی که نتانیاهو میکند و به فلسطینیها منتسب میکند معکوس و دروغ است؛ یعنی این ندای اعتراض از درون رژیم صهیونیستی بلند شده است. ببینید چه فاجعهای برای رژیم صهیونیستی درست شده که خودشان هم نمیتوانند خود را تأیید کنند.
همه اینها نشانه بیداری است و باید هر چه بیشتر به این بیداری دامن زده شود. همانطور که در جاهای دیگری هم که رژیم آپارتایدی وجود داشت -مثل آفریقای جنوبی که روزی در دست سفیدپوستان جنایتکار بود و به دست صاحبان اصلیاش رسید- اینجا هم همینطور خواهد شد.
تا اشغال هست، شعله مقاومت خاموش نخواهد شد و دیر یا زود رژیم صهیونیستی باید به این واقعیت تن دهد و از این منطقه برود به یک دلیل بسیار مهم؛ رژیم صهیونیستی بهعنوان یک اسم ننگین، زهرآلود، کثیف و آلوده در دریایی از مردمان مسلمان این منطقه قرار گرفته است و هرگز این مردم، بیگانه را در داخل خود نخواهند پذیرفت و تحمل نمیکنند.
سالیان درازی از روزی که انور سادات خائن رژیم کمپ دیویدی را با همکاری آمریکا و رژیم صهیونیستی درست کرد میگذرد. آنها در این خیال خام بودند که با سازش همهچیز تمام میشود و امروز دیدیم به محض شروع عملیات طوفان الاقصی یک مصری که شرایط برایش فراهم شده بود، هفت تن از صهیونیستها را از بین برد.
در اردن که ارباب سازش اعراب با اسراییل بوده و شخص ملک حسین یکی از بزرگترین دلالهای سازش بود، امروز در تمام خیابانهای اَمان، پایتخت اردن، بزرگترین اعتراضات و تظاهرات مردمی صورت میگیرد و مردم خواستار برچیده شدن سفارت آمریکا و رژیم صهیونیستی در امان هستند.
رژیم صهیونیستی چگونه میتواند با ادامه کشتارهای وحشیانهای که انجام میدهد بقبولاند که میتوانند در میان دریای خشم، نفرت و انزجاری که مردم عرب و مسلمان دارند زندگی کند و بسیار احمقند اگر چنین فکری میکنند که میتوانند این سازش و حالت مسالمتجویانه را برقرار کنند. هرگز بنا نیست بین آب و آتش آشتی برقرار باشد و این هم جزو همین قاعده است که تا اشغال هست، مقاومت هست و این جمله کلیدی است که هیچوقت نباید فراموش شود. با توجه به این جمله رهبر انقلاب که انشاءالله این حماسه گام بزرگی برای نجات فلسطین خواهد بود، به نظر شما طوفان الاقصی در آینده مسئله فلسطین چه آثاری خواهد داشت؟
طوفان الاقصی یک عملیات تعیینکننده، بینظیر و بزرگی بود چراکه بیش از گذشته هیمنه و هیبت پوشالی رژیم صهیونیستی را شکست. اگر نیروهای مقاومت حزبالله در جنگ ۳۳ روزه گنبد آهنین را شکستند و خنثی کردند و یک عملیات نظامی روانی بسیار خوبی سیدحسن نصرالله از خود نشان داد که تمام هیبت و امنیت پوشالی رژیم صهیونیستی فروریخت،
امروز این ضعف بهطور مضاعف آشکار شده است. در کجای جنگهای نیم قرن اخیر سراغ دارید که فلسطینیها توانسته باشند؛ این همه اسیر و افسران عالیرتبه اسرائیلی را به گروگان بگیرند!؟ این همه سلاح از رژیم صهیونیستی به غنیمت گرفته شود!؟ این حجم گسترده آتش علیه دشمن صورت پذیرد و شهرکنشینان رژیم صهیونیستی بیش از یک هفته در ناامنی کامل در کل سرزمینهای اشغالی و در پناهگاهها به سر ببرند!؟ این عملیات هم بلحاظ اعتبار معنوی و هم مهاجرت معکوس بزرگی که در رژیم اشغالی اتفاق افتاده ضربههای سنگینی است که در سایه طوفان الاقصی رخ میدهد.
برای اینکه اذهان به واقعیتها نزدیک شود باید به خاطر بیاوریم که این رژیم مفلوک، شکستخورده و مضمحلشده امروزی همان رژیمی است که در سال ۱۹۸۲ میلادی با فرماندهی قصاب فلسطینیها، شارون جنایتکار تا بیروت آمد و فاجعه صبرا و شتیلا را راه انداخت و حتی حیوانات اهلی آن اردوگاه را هم از دم تیغ خود گذراند و دولت دستنشانده در کشور عربی تشکیل داد.
این همان رژیم صهیونیستی است که امروز به این خواری و ذلت افتاده است و نشان میدهد که اگر صحبت از اضمحلال و نابودی و سقوط رژیم صهیونیستی میکنیم براساس این دادههاست که رژیم قصاب و جنایتکاری که در یک صبح تا ظهر نیروی قوی و قدرتمند هوایی ارتش مصر را از کار انداخت و ارتش عربی سوریه را شکست داد و کرانه باختری رود اردن را پس گرفت، این همان رژیم است، با این تفاوت که الان در داخل دیوارهای حائلی که درست کرده اسیر و گرفتار ناامنی، بیثباتی و ضربه خوردن است.
موشکهای مقاومت در قلب تلآویو بدون هیچگونه مانعی فرود آمدند؛ پس نه گنبد آهنین، نه تلفات و نه موشکهایی که درست کردند به درد نمیخورد و از نظر نظامی و در این جنگ از نظر اطلاعاتی و امنیتی شکست خوردند و فقط چند صباحی دیگر با حمایت بیچونوچرای سران استکباری غرب میتوانند به حیات ننگین خود ادامه دهند. شرایط این رژیم به شکلی نیست که بشود آن را احیا کرد و مثل بیماری است که در اتاق اضطراری و اورژانس به آن تنفس مصنوعی میدهند و بهزودی از پا در خواهد آمد و قادر به ادامه حیات نیست.
اگر فرداروزی هم کشتار وسیعی راه بیندازد، اصل قضیه پابرجاست و هیچوقت مقاومت از بین نمیرود. دشمنان احمق ما هیچگاه به این فکر نکردند که هرچه بیشتر جنایت کنند مردم بیشتر آگاه و آماده میشوند و بیشتر نیروی مقاومت را در خود ایجاد میکنند و پیچیدهتر میشوند و در فرصت دیگری به دشمن ضربه میزنند و او را از پا درمیآورند.
هرگز با کشت و کشتار و جنایت در طول تاریخ هیچ نیروی متجاوز و اشغالگری نتوانسته به اهداف شوم و پلید خود برسد و رژیم صهیونیستی هم از این دسته است. اگر روزی کشتارهایی را راه میانداخت و ابایی نداشت محصول آن همه جنایت، کشتار، خشونت، ددمنشی، پیچیدگیای است که در مقاومت ایجاد شده است و فردا روز صد چندان بر این پیچیدگی افزوده میشود و طومار ننگین رژیم صهیونیستی را میپیچند.
یک اصل مهم که باید بسیار بر آن تأکید کرد این است که هیچگاه نمیشود امید داشت به اینکه اشغالگری و تجاوز باشد و در کنارش آرامش و صلح برقرار باشد؛ مثل کسی است که خانهاش را دزد زده باشد و صاحب خانه با دزد دست به یکی شود و مسالمتآمیز با هم آشتی کنند که در قاموس طبیعت چنین چیزی نیست و نخواهد بود. رژیم صهیونیستی بدون تردید محکوم به فناست و چیزی که در میدان نشان داده میشود فانی بودن و مضمحل شدن است که دارد پیش میرود و اتفاق میافتد. رهبر انقلاب در دیدار ۱۷ ربیعالاول نیز تصریح کرده بودند اگر کشورهایی مثل ایران، عراق، سوریه، لبنان، عربستان، مصر، اردن و کشورهای خلیجفارس یک خطمشی واحد را در مسائل اساسی و کلی خود اتخاذ کنند، قدرتهای زورگو نمیتوانند در امور داخلی یا سیاست خارجیشان دخالت کنند. ایشان در جایی درخواست میکند سیاستمداران و نخبگان این کشورها روی این مسئله فکر کنند و منافعش را بسنجند. همگرایی در خطمشیها برای این کشورها چه منافعی خواهد داشت؟
حضرت امام خمینی (ره) جمله معروفی دارد که میفرمایند اگر هر مسلمانی یک سطل آب در فلسطین اشغالی جاری کند تمام رژیم صهیونیستی را آب میبرد. رهبر انقلاب که میخواهند با این تعبیرات موضوع را بیان کنند منظورشان این است که اگر کشورهای اسلامی بخواهند به مصالح خود بیندیشند باید متحد، یکدست و یکپارچه باشند تا رژیم صهیونیستی، این غده سرطانی را از این منطقه ریشهکن کنند. چون رژیم غاصب هر لحظه که فرصت پیدا کند با دستاندازی به منابع تمام این کشورها دولتهای آنها را سرنگون میکند.
اگر این کشورها برای دفاع از سرزمین فلسطین متحد شوند و در یک خط مشی واحد و منسجم نیروهایشان را هماهنگ کنند، رژیم صهیونیستی هرگز نمیتواند به حیات ننگین خود ادامه دهد و این چنین یکهتازی کند. این یک ننگ و نفرت است برای برخی کشورهای عربی که برادران عرب و مسلمان آنان در فلسطین این چنین قتلعام میشوند و نمیتوانند حتی یک اقدام ساده کمکرسانی مواد غذایی و دارویی به آنان داشته باشند. مردم عرب شریف و عزتمندند و میخواهند کمک کنند و بعضی از این رژیمها مانعاند و نمیگذارند.
اگر چنین کشورهایی با هم متحد، یکدست و یکپارچه شوند قدرت عظیمی ایجاد میشود که حداقل جلوی شرارتهای وحشیانه و بیمحابای رژیم صهیونیستی گرفته میشود. رهبر انقلاب معتقدند باید اتحاد بین کشورها برقرار شود تا با همدلی و سیاست واحد جلوی این دشمن غدار گرفته شود و این سیاست دقیقاً میتواند پشتیبان عزت و استقلال کشورها باشد.
وقتی کشورهای اسلامی و کشورهای عربی یکپارچه باشند دشمن هرگز نمیتواند آنها را تحقیر کند و عزت آنها را زیر پا بگذارد و شرافت مردم عرب و مسلمان را لکهدار کند. این فرمایش بزرگی است که با کمک وزارت خارجه باید به یک تئوری انسجام و وحدت بین مسلمین تبدیل شود و در صحنه اجرا شود. در چنین روزهایی و در چنین موقعیتی دیپلماسی که وزارت خارجه در رأس آن است باید بسیار فعالانه، هوشمند، مدبرانه، مقتدر و با درایت تمام در صحنه حاضر شود و نسبت به اموری که میتواند به وحدت مسلمین بینجامد و نسبت به یک دیپلماسی مقتدر در برابر دشمن منجر شود، طراحی و برنامهریزی کند تا بعضی از قسمتهایش اجرا شود. اگر این توصیه راهبردی رهبر انقلاب به تئوری تبدیل شود و در صحنه اجرا شود میتواند توفیقات بسیار خوبی به دنبال داشته باشد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
طوفان الاقصی؛ حمله به موجودیت رژیم اشغالگر قدس
رهبر معظم انقلاب در دو سخنرانی مهم اخیر با تشریح مسائل فلسطین و تحولات رخ داده در آن طی هشتاد سال گذشته، بر این نکته صحه گذاشتند که مقاومت فلسطین در حال حاضر به نقطهای رسیده است که شکستی غیرقابل ترمیم را به رژیم اشغالگر قدس وارد نموده است.
ایشان در دانشگاه افسری امام علی علیهالسلام فرمودند: «در این قضیّهی پانزدهم مهر به این طرف، رژیم غاصب صهیونیستی، هم از لحاظ نظامی، هم از لحاظ اطّلاعاتی، یک شکست غیر قابل ترمیم خورده؛ شکست را همه گفتند، تأکید من به «غیر قابل ترمیم بودن» است. من میگویم این زلزلهی ویرانگر توانسته است بعضی از سازههای اصلی حاکمیّت رژیم غاصب را ویران کند که تجدید بنای آن سازهها به این آسانی امکانپذیر نیست. بعید است که رژیم غاصب صهیونیستی با همهی هایوهویی که میکند، با همهی حمایتهایی که امروز در دنیا از سوی غربیها از او میشود، بتواند آن سازهها را ترمیم کند. من عرض میکنم از شنبهی پانزدهم مهر، رژیم صهیونیستی [دیگر] رژیم صهیونیستیِ قبلی نیست و ضربهای که خورده است به این آسانی قابل جبران نیست.» ۱۴۰۲/۰۷/۱۸ به همین مناسبت رسانه KHAMENEI.IR در گفتوگویی تفصیلی با آقای دکتر مسعود اسداللهی کارشناس و تحلیلگر ارشد مسائل حوزه مقاومت، به تحلیل بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره عملیات طوفان الاقصی و شرایط سخت رژیم صهیونیستی پس از این عملیات پرداخته است.
رهبر انقلاب در دیداری که در دانشگاه افسری داشتند طی نکتهای تاکید کردند اتفاق ۱۵ مهر و حرکت مقاومت فلسطین علیه رژیم اشغالگر قدس یک شکست ترمیمناپذیر بود. تفاوت رژیم اشغالگر قدس قبل از ۱۵ مهر ۱۴۰۲ با بعد از ۱۵ مهر ۱۴۰۲ دقیقا چیست و این حرکت چه اثری روی کلیت این رژیم جعلی گذاشته است؟
ترمیمناپذیری شکست در عملیات طوفان الاقصی برای صهیونیستها به ماهیت این رژیم بر میگیردد. معروف است که میگویند همه دولتها ارتش دارند اما اسرائیل ارتشی است که دولت دارد. مقاومت فلسطین ظرف دو روز به همه اهدافی که در این عملیات برای خودش ترسیم کرده بود رسید. آنها یک آفند و یک پدافند را طراحی کرده بودند و موفق شدند وارد سرزمینهای ۱۹۴۸ بشوند، ۲۲ شهرک صهیونیستنشین را تصرف و افراد مختلفی را اسیر کنند که همه در جنگ هم اسیر نشده بلکه برخی نظامیانی هستند که در خانههایشان اسیر شدهاند.
رهبر انقلاب فرمودند که همه درباره شکست اطلاعاتی و نظامی رژیم صهیونیستی در این جنگ متفقالقول هستند ولی اضافه کردند، این رژیم شکستی خورده که قابل ترمیم نیست. اگر این موضوع را تنها بهعنوان یک شکست اطلاعاتی -به معنای اینکه دستگاههای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی موفق به پیشبینی این عملیات نشدند و ارتش رژیم هم در خواب بود و آمادگی نداشت و یکی دو روز طول کشید تا توانست خودش را جمع کند- تفسیر کنیم، این فقط یک بخشی از واقعیت خواهد بود نه همه آن.
رهبر انقلاب فرمودند این شکست غیر قابل ترمیم است. خب شکست در یک معرکه را میشود در معرکههای دیگر جبران کرد و قابل ترمیم است. پس چه چیزی قابل ترمیم نیست؟ جواب این سؤال به درک ماهیت رژیم صهیونیستی برمیگردد.
رژیم صهیونیستی از ابتدا براساس قدرت نظامی، ترور، قتل و سرکوب شکل گرفته است و ارتش در این رژیم جایگاهی بعنوان یک نهاد دفاع کننده ندارد، بلکه اصل این رژیم است. اصل رژیم صهیونیستی، عمود خیمه و کل ماهیت آن پیرامون ارتش شکل گرفته است. این موضوع برای خیلیها مفهوم نیست چون در هیچ جای دنیا چینین چیزی وجود ندارد. در بین کارشناسان مسائل رژیم صهیونیستی معروف است که میگویند همه دولتها ارتش دارند اما اسرائیل ارتشی است که دولت دارد. وقتی که شما به تاریخ این رژیم نگاه کنید، کل این نظام سیاسی، این مهاجرتی که انجام شده و شکلگیری نظام براساس موفقیتهای این ارتش است.
ارتش اسرائیل تبدیل شده بود به ارتشی شکستناپذیر که هیچ نیرویی در کل منطقه غرب آسیا وجود نداشت که بتواند این رژیم را شکست و حتی داخل این رژیم را مورد هدف قرار دهد. جنگها برای آنها همیشه در خارج از خاک سرزمینهای اشغالی فلسطین شکل میگرفت و همواره این دشمنان رژیم بودند که غافلگیر میشدند و شکست سنگینی را تحمل میکردند. در عملیات طوفان الاقصی این اسطوره شکست و ارتش رژیم صهیونیستی غافلگیر شد که یک شکست اطلاعاتی و حفاظتی آشکار و بیسابقه برای آنها است.
دوم اینکه آنها اسیر یک جنگ سریع و کوتاه مدت شدند. حماس ظرف دو روز به همه اهدافی که ترسیم کرده بود رسید. حماس یک آفند و یک پدافند را طراحی کرده بود، در آفند طی دو روز و برای اولینبار یک گروه مسلمان مبارز و مقاوم موفق شد مرزها را درنوردد و وارد سرزمینهای ۱۹۴۸ بشود، ۲۲ شهرک صهیونیستنشین را تصرف کند و در این شهرکها افراد مختلفی را اسیر کند که همه در جنگ هم اسیر نشدهاند، بلکه برخی نظامیانی هستند که در خانههایشان اسیر شدهاند؛ یعنی غافلگیری محض. جنگ به داخل اراضی اشغالی توسط این رژیم منتقل شد. عملیات آفند کوتاه مدت بود و طی دو روز انجام شد و بعد از آن حماس وارد مرحله پدافند شد.
در واقع حماس، راهبرد نظامی رژیم صهیونیستی را به خوبی علیه خود رژیم به کار گرفت و قداست و هیبت ارتش صهیونیستی را در داخل رژیم صهیونیستی و در دنیا از بین برد. زمانی رژیم صهیونیستی از نظر اطلاعاتی یک ابرقدرت بود، از نظر نظامی در رتبه اول منطقه قرار داشت. اما امروز مشخص شد یک گروه کوچک مقاومت فلسطینی -در مقایسه با ارتش اسرائیل- توانسته این رژیم را شکست اطلاعاتی، نظامی و تکنولوژیکی بدهد و ضربهای بسیار بیسابقه بر پیکره آن وارد کند.
این عملیات اعتماد عمومی صهیونیستها به این رژیم را از بین برده است. یقین حاصل شد که دیگر در این رژیم امنیتی برای صهیونیستها وجود نخواهد داشت. مهاجرت معکوس که قبلاً هم به دلایلی وجود داشت و روند آن خیلی کُند بود این روزها شدت گرفته است.
صهیونیستها در فرودگاه بنگورین برای ترک اراضی اشغالی در صف هستند و با کمبود هواپیما مواجه شدهاند. کشورهای مختلف برای بازگشت شهروندان دوتابعیتی ساکن سرزمینهای اشغالی هواپیما فرستادهاند تا این افراد را به کشورهای خودشان منتقل کنند. هیچکدام از این اتفاقات سابقه نداشته است.
۱۵ مهر یک نقطه عطف است. دیگر از ۱۵ مهر به بعد آن اسرائیل شکستناپذیر، تبدیل شده به یک رژیمی که دست و پایش به شدت بسته است و قادر به دفاع از ادعاها و افراد خود نیست. از اینجا به بعد رژیم یک بحران مشروعیت در ذهن صهیونیستها دارد. قبلاً صهیونیستها بلا استثناء معتقد بودند که حکومت و دولتشان مشروع است چراکه توانسته برای آنها امنیت و رفاه تأمین کند. اما الان امنیت بطور کامل وجود ندارد و معلوم شد که از این به بعد هم در جنگهای بعدی -هر زمانی که باشد- گروههای فلسطینی و حزبالله وارد خاک اراضی اشغالی میشوند و آن تابوی ذهنی و روانی در برابر آنها شکسته شده است.
ما از ۱۵ مهر به بعد با یک رژیم شکست خورده و بحران زدهای که درون جامعه صهیونیستی و در مقابل فلسطینیها دچار شکاف اجتماعی شده مواجه هستیم. بنابراین عملیات طوفان الاقصی را باید به حق نقطه عطفی دانست که یک جهش بزرگ در مبارزات ضد اسرائیلی ایجاد کرد. عملیاتی که نشان داد محور مقاومت چقدر مؤثر عمل کرده و سردار شهید سلیمانی در مدت دو دهه که فرمانده نیروی قدس بود، به خوبی توانسته فلسطینیها را از دورانی که سلاحشان فقط سنگ بود به گروههای مبارزی با پیشرفتهترین تکنولوژیها و سلاحها تبدیل کند. بنابراین این اتفاق بسیار مهم، یک تغییر راهبردی در منطقه بوجود آورده است. این که عملیان طوفان الاقصی نشانه قدرت اسلام و جهان اسلام است چگونه تحلیل میکنید؟
تا قبل از انقلاب اسلامی، گروههای فلسطینی مسلح زیاد داشتیم و اکثریت قریب به اتفاقشان گروههای چپگرا بودند و یک گروه ملیگرا به نام فتح بود و گروه اسلامگرا نداشتیم. بعد از انقلاب اسلامی، این انقلاب الهامبخش جوانان فلسطینی شد و در ابتدا جهاد اسلامی درست شد و بعد حماس شکل گرفت. در طول زمان، این گروههای اسلامگرا آنچنان عملکرد درخشانی در مبارزه علیه اسرائیل هم از نظر اخلاقی، هم از نظر روحیه شهادتطلبانه، هم از نظر تاکتیک نظامی و هم از نظر موفقیتها از خود نشان دادند که گروههای قبلی که بسیار مدعی بودند و فکر میکردند چپگرایی و کمونیست علم مبارزه است و در نظام دوقطبی شوروی هم پشت سرشان بود، هیچکدام از آنها موفق به این کار نشده بودند؛ بنابراین این پیروزی، پیروزی اسلام است و این اسلام است که فرهنگ مقاومت را ایجاد کرده است. با فرهنگهای مادی چپگرایی و ملیگرایی نمیتوان انسانهای مبارز بهصورت دائمی داشت؛ ممکن است عدهای به صورت شخصی مبارز باشند، ولی بیش از آن توان ندارند؛ اما این حرکت مستمر چهار دهه است که ادامه پیدا میکند و لذا واقعا پیروزی اسلام است.
سیاست مظلومنمایی اسرائیل عقبه تاریخی هم دارد و در قاموس یهود و رژیم اشغالگر در حوزههای تاریخی هم این مظلومنمایی را داریم. به عقبه تاریخی این و ترفندهایش اشاره کنید و اینکه از این مظلومنمایی چه بهرهبرداریهایی میکنند؟
یهودیان در طول تاریخ به علت اتفاقاتی که در سرزمین فلسطین فعلی افتاد، حتی نحوه تعاملشان با حضرت موسی (ع) خداوند آنها را سرگردان کرد و متشتت شدند و در واقع مجازات شده و در دنیا پخش شدند و همه جا در اقلیت بودند. اسلام و مسیحیت در همه جا گسترش پیدا کرد و تعداد کشورهای مسلمان و مسیحی زیاد است؛ اما هیچ کشور یهودی در دنیا وجود ندارد؛ چون حتی از دید خودشان هم عذاب الهی است و بهدلیل گناهی که مرتکب شدند خداوند آنها را مجازات کرد و میگفتند برای اینکه یهودیها را از اقلیت دربیاوریم باید دولت تشکیل دهیم اما ظالمانه این کار را کردند و مردم را از سرزمینی که قرنها در آن زندگی میکردند بیرون کردند؛ به نام سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین و این ادعایی است که صهیونیستها میکنند که دروغ است و سرزمین بدون ملت وجود نداشته و در سرزمین فلسطین از ابتدای تاریخ ملت وجود داشته است. آنها یهودیها را از کل دنیا جمع کردند و برای اینکه بتوانند آنها را کاملا جمع کنند و حمایت جهانی را جلب کنند از ابتدا مظلومنمایی کردند که ما ملت کوچکی هستیم و در هر جا که هستیم به خاطر اینکه اقلیتیم تحت ظلم و ستمیم که دروغ است؛ ولی با این مظلومنمایی بهخصوص در جنگ جهانی دوم با ایجاد مسالهای به نام هولوکاست و کورههای آدمسوزی این را به اوج خود رساندند که مظلومترین قومیت در طول تاریخ آنها هستند. درباره اینکه اصل کورههای آدمسوزی چه بوده و حتی درمورد تعدادشان هم بحث است و گفته میشود در آن زمان شش میلیون یهودی در اروپا زندگی نمیکردند. همیشه این روششان بوده که خودشان تجاوز کنند و دیگران را به تجاوز متهم میکنند و همواره خودشان جنایت میکردند، اما طوری نشان میدادند که جای جلاد و مقتول را عوض میکردند تا دیگران را جلاد نشان دهند و هولوکاست را به یک اهرم فشار شدید تبدیل کردند تا تمام ظلمهایی که خودشان میکنند تحت پوشش قرار دهند؛ مخصوصا ملتی که هیچ نقشی در هولوکاست نداشت و ملت فلسطین زندگی خود را میکرد. این مظلومنمایی یک راهبرد دائمی است و مربوط به عملیات الان نیست. اسرائیلیها همیشه سعی کردند درعینحال که بزرگترین جنایتها را میکنند، خود را مظلوم جلوه دهند؛ مثلا عنوان رسمی ارتش اسرائیل ارتش دفاعی اسرائیل است؛ درحالیکه تجاوزکارترین ارتش دنیا ارتش اسرائیل است و اسم خود را ارتش دفاعی اسرائیل گذاشته است و حتی ادعا میکند اخلاقیترین ارتش دنیاست؛ درصورتیکه همه به عینه جنایتهای این رژیم را دیدند و میبینند؛ لذا این راهبرد بهعلت سیطره صهیونیستها بر رسانههای جهانی بهخصوص رسانههای جهان غرب خیلی جاها موفق بودند و قدرت رسانه اینها باعث شده صدای بقیه ملتها به گوش دنیا نرسد و صحنهها را نبینند و همواره روایت یکجانبه ببینند، روایتی که صهیونیستها راویش بودند؛ البته الان با به وجود آمدن فضای مجازی فرصتی برای ملتها ایجاد شده است. فضای مجازی یک سلاح دولبه است و از آن هم میشود برای بیان حق استفاده کرد به شرط فعال بودن فضای مجازی و به شرط اینکه بهسرعت این جنایتها را منعکس کند و ارتباط گرفت و از این ارتباط استفاده کند و آن را به گوش جهانیان برساند که درحالحاضر چه جنایتهایی در غزه رخ میدهد که رسانهها اینها را بایکوت کردند و نمیگذارند به سمع و نظر مخاطب برسد؛ ولی میشود تا حدی این را در فضای مجازی جبران کرد. فضای مجازی باعث میشود افکار عمومی در جهان غرب به صحنه بیاید و مظلومنمایی اسرائیلیها را خنثی کند و نشان دهد اسرائیلیها مظلوم نیستند و جزو بدترین ظالمان تاریخاند. اینگونه اولا دولتهای غربی نمیتوانند به حمایت بی حد و حصر از رژیم صهیونیستی ادامه دهند و در ضمن مجبورند فشار بیاورند که به این عملیات کشتار بیرحمانه پایان دهند. راهبرد مظلومنمایی اسرائیل را باید با یک راهبرد متقابل، حساب شده و با استفاده غیرشعاری و مستند از عکس، تصویر، مصاحبه و بیان واقعیتها جبران کرد و چیزی که بایستی از آن پرهیز کرد کار تبلیغی و شعاری است، چون به ضرر ملت فلسطین و سایر ملتهای دیگر تمام میشود. اگر بحث غیرحقیقی علیه اسرائیلیها منتشر شود به راحتی میتوانند آن را تکذیب کنند و لذا نباید به این سمت برویم که از هر ترفندی استفاده کنیم و اسرائیل این قدر جنایت میکند که نیازی ندارید چیزی را از خود خلق کنید و داستانهای واقعی زیادی وجود دارند. الان همه تلفن هوشمند دارند و از هر صحنهای تصویر میگیرند و باید اینها را با یک همت و پشتکار و بدون خستگی و سر رفتن حوصله و ناامید شدن ادامه داد چون تاثیرش را دیدیم. وقتی ملتها به صحنه میآیند کشورهای حامی اسرائیل مجبور میشوند به او فشار بیاورند که حداقل در مقطعی جنگ را متوقف کند.
از روز اول جنگ روی این ماجرا تاکید میکردند که پای ایران را به میان بکشند و بگویند به تحریک ایران بوده یا ایران مستقیم دخالت کرده که رهبری موضعگیری کردند و گفتند حمایت میکنیم، ولی این حرکت یک حرکت صددرصد فلسطینی و جنس کار کاملا متعلق به مردم و مقاومت فلسطین است. در این باره توضیح دهید؟
از ابتدای انقلاب اسلامی و حتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصلی برای حمایت از نهضتهای آزادیبخش داریم. در اول انقلاب هنوز اصطلاح جنبشهای مقاومت یا محور مقاومت وجود نداشت. تحت این عنوان جمهوری اسلامی خود را هم از نظر شرعی، هم از نظر اخلاقی و هم از نظر قانونی موظف میدانست که از نهضتهای آزادیبخش یا گروههای مقاومت فعلی حمایت کند. اگر ملتی از یک آرمان عدالتخواهانه حمایت میکند یا تلاش میکند آرمان عدالتخواهانه محقق شود، جمهوری اسلامی خود را موظف میداند حمایت کند و این را مخفی نکرده بهخصوص که در رأس همه آرمانها، آرمان آزادی فلسطین است؛ سرزمین مقدسی که برای همه ادیان آسمانی محترم است، مخصوصا اینکه قبله اول مسلمین بوده است و این چیزی نیست که مخفی باشد، همه دنیا هم میدانند و ایران هم با افتخار میگوید از اینها حمایت و پشتیبانی میکنم؛ اما حمایت و پشتیبانی ایران به معنای دستور دادن به این گروهها یا تعیین تکلیف که چه کار کنند یا نکنند نیست و رابطه ایران با همپیمانانش در محور مقاومت اصلا از این جنس نیست و ایران به این همپیمانان احترام میگذارد و همارز خود و همپیمان میداند و آنها را مزدور نمیداند که بخواهد امر و نهی کند. در کشورهای منطقه کشورهایی داریم که در تقابل با ایران و محور مقاومتاند. تعاملشان با این نوع گروهها که با آنها همپیماناند تعامل با یک مزدور است. اصطلاحی در عربی هست که میگوید هر کس که پول دارد تصمیم هم با اوست و جمهوری اسلامی به این اعتقاد ندارد و میگوید من حمایت میکنم چون این آرمان مهم و عدالتخواهانه است و لذا کمک میکنم و هر کمکی که از دستم بربیاید، انجام میدهم و مشورت انجام میدهم؛ ولی تصمیم گیری برای جنگ و مبارزه و طراحی، انجام و تعیین زمان عملیات با خودشان است و این اصلی است که همواره بوده و مربوط به این عملیات خاص نیست و جمهوری اسلامی همواره با همپیمانانش این گونه تعامل کرده که شما آزادید و درست است به شما کمک میکنم، ولی کمک مشروط به این نیست که از من دستور بگیرید و آزادید که خودتان آن طور که صلاح میدانید برای تحقق آرمانتان اتخاذ کنید و مسئولیتش هم بر گردن خودتان است و اگر تصمیمتان درست بود و پیروزی به دست آوردید افتخار پیروزی برای شماست و ما هم افتخار میکنیم که پشتیبانی کردیم؛ اما اگر تصمیمی گرفتید که اشتباه از آب درآمد و در عملیاتی شکست خوردید باز هم مسئولیتش گردن شماست؛ چون ما شما را برای کار خاصی مجبور نکردیم و نمیکنیم و میگوییم شما از آرمانتان حمایت کنید و جلو بروید و جزئیات با خودتان است.
در این عملیات هم همین است و ایران به هیچ عنوان نه در طراحی عملیات، نه در انجام آن و نه در تعیین زمانش نقشی نداشته است. اسرائیلیها چون در این عملیات شکست سختی خوردند برای اینکه بگویند از یک گروه کوچک فلسطینی شکست نخوردیم و از دولت بزرگی به نام ایران این ضربه را خوردیم به این نوع ادعا شروع کردند که حتی جهان غرب هم نپذیرفت و وزیر خارجه و نماینده شورای امنیت ملی امریکا به صراحت گفتند هیچ نوع شواهدی در دست نداریم که ایران در طراحی، اجرا و تعیین زمان این عملیات نقش داشته باشد. این یک اصل ثابت است و کسانی که میخواهند با ایران تعامل کنند بدانند که ایران با همپیمانانش به صورت همپیمان بسیار محترمانه رفتار میکند. اگر بسیاری از این گروهها به سراغ بعضی از کشورهای پولدار عربی بروند صدها برابر بیش از ایران به آنها بودجه میدهند و به این دلیل نمیروند که میدانند آنها میخواهند با آنان با دید مزدور رفتار کنند و ایران را میپذیرند با اینکه کمک مالیاش بسیار کمتر از این کشورهاست اما صادقانه است و روی عشق به این ملتها و عشق به آرمانهای عدالتخواهانه است و باید در تبلیغاتمان حواسمان باشد که فکر نکنیم اگر عملیاتی شده و موفقیتآمیز است در فضای مجازی آن را به خودمان نسبت دهیم و برخی از جوانان پرشور فکر میکنند این یک خدمت به جمهوری اسلامی است که بگویند این عملیات بزرگ کار ایران است که این بدترین کار ممکن است و آب در آسیاب دشمن ریختن است و دشمن این را میخواهد که این گروهها را متهم کند که مزدور ایراناند و آنها را متهم میکنند و میگویند حزب الله یا جنبش حماس یا جهاد اسلامی ملتهای خود را قربانی منافع ملی ایران کردند که چنین چیزی نیست و هیچ وقت نشده ایران از یک گروه مقاومت بخواهد عملیاتی را انجام دهد و تشخیص و اقدامش با خودشان است و اگر کمکهای مستشاری خواستند ایران آماده است که نظر مشورتی بدهد که از نظر علم نظامی اگر بخواهد این کار را بکند درست است یا نه و اینها مشروط خاص است و نهایتا تصمیمگیری با خود آنها است. حضور آمریکا و سیاست گذاری شان در میدان و کارهایی که در حال انجام آن هستند را چگونه مشاهده می کنید و فکر می کنید دلیل حضور آنها در میدان چیست؟
آمریکاییها همواره سیاست سنتی خودشان را بهعنوان حمایت از همپیمانشان، اسرائیل داشتهاند و در موارد مشابه قبلی نیز کاملاً یک سویه، نهتنها جنایتکاری اسرائیلیها را تأیید بلکه از آن هم پشتیبانی میکردند و حمایت سیاسی، رسانهای و بینالمللی را برای این جنایتها فراهم میکردند، این چیز تازهای نیست.
اما آن چیزی که تازه است و برای اولین بار دارد اتفاق میافتد این است که، دولت بایدن با اعزام وزیر خارجه و وزیر دفاع و جلسههای طولانی مدت و شرکت مثلا وزیر خارجه در جلسهی کابینهی اسرائیل و حضور ۵ ساعته در این جلسه دیگر معلوم است که بخاطر مشورت و رایزنی نبوده است بلکه آمریکا در حال تعیین تکلیف هست برای دولت اسرائیل در این جنگ و رهبری و هدایت این جنگ را از دولت اسرائیل گرفته و خودش دارد این را اداره میکند. وزیر دفاع آمریکا هم به اسرائیل رفت و بعد در نهایت خود رئیسجمهور آمریکا هم وارد سرزمینهای اشغالی شد.
همانطور که خود نتانیاهو هم گفت، در تاریخ روابط آمریکا و رژیم صهیونیستی این اولین باری است که رئیسجمهور آمریکا در حین جنگ و در زمانیکه رژیم صهیونیستی درگیر جنگ هست با سران این رژیم در سرزمینهای اشغالی دیدار داشته است. این اتفاق خیلی توجهها را به خود جلب کرده است. چرا که این نوع حضور مقامات آمریکایی در حین جنگی که اسرائیل درگیر آن است بیسابقه بودهاست. حتی در زمان جنگ ۳۳ روزه با لبنان هم چنین موردی پیش نیامده بود.
آمریکاییها در خصوص جنگ غزّه و آنچه که در حال اتفاق است موضعگیری دوگانهای داشتهاند. یکی درباره خود جنگ غزّه که دولت آمریکا کاملاً دست نتانیاهو را در این زمینه باز گذاشته و یک پُل جوّی برای ارسال مهمات و حمایت بیچون و چرا و همهجانبه از رژیم صهیونیستی به راه انداخته است.
و دیگر آنکه نتانیاهو در ابتدای عملیات طوفان الاقصی تلاش کرد که ایران را به طراحی این عملیات متهم کند. حتی تلاش کرد که بگوید اقدام برای اجرای این عملیات هم دستور ایران بوده است. این سیاست نتانیاهو بود که حتی وزارت دفاع رژیم صهیونیستی هم این اتهام را تکرار کرد. اما دولت بایدن در این خصوص موضعی کاملا متفاوت با نتانیاهو اتخاذ کرد. آمریکاییها میدانند که نتانیاهو به دنبال این است که آنها را درگیر جنگ مستقیم با ایران بکند. این سیاست نتانیاهو مربوط به امروز هم نیست. نتانیاهو از زمان ترامپ به شدت فعالیت میکرد که یک بهانه و اتفاقی را ساماندهی کند و براساس آن آمریکا را درگیر جنگ با ایران کند، جنگی که خود اسرائیل نمیتواند آنرا انجام بدهد.
حتی ترامپ که مواضعش بسیار ضد ایرانی بود هم این درخواست نتانیاهو را رد کرد و حاضر به پذیرش آن نشد. بایدن که مشکلات شخصیای هم با نتانیاهو دارد. پس در این خصوص قبل از اینکه ایران چنین اتهامی را تکذیب کند، وزیر خارجه آمریکا آنرا تکذیب کرد و رسماً اعلام کرد که هیچ شواهدی وجود ندارد که عملیات طوفان الاقصی توسط ایرانیها طراحی شده باشد یا آنها دستور اجرای آن را داده باشند. حتی رسانههای آمریکایی به صراحت اعلام کردند که هیچ یک از مقامات ایرانی از این عملیات اطلاعی نداشته و آنها هم غافلگیر شدهاند. این چیزی نبود که نتانیاهو بخواهد، اما دولت بایدن نمیخواهد در دام نتانیاهو بیفتد به همین خاطر در موضوع غزّه دست نتانیاهو را باز گذاشته اما درباره متهم کردن ایران به هیچ عنوان همراهی نکرده است.
این مخالفت دلایل دیگری هم دارد. آمریکاییها خواهان این هستند که همه توجهها روی جنگ اوکراین متمرکز باشد. آمریکا میخواهد اوکراین را تبدیل به یک باتلاقی برای ارتش روسیه کند و روسیه شکستخورده از اوکراین خارج بشود. حال اگر در این میان جنگ دیگری -آن هم در منطقه بسیار حساس خلیج فارس- اتفاق بیفتد، پیامدهای زیادی خواهد داشت. از جمله اینکه جنگ اوکراین را کاملاً تحتالشعاع قرار میدهد. الان با اینکه جنگ در خلیج فارس رخ نداده و درگیری فقط در غزّه است نیز شاهدیم که از روز آغاز عملیات طوفان الاقصی، پوشش رسانهای جنگ اوکراین کاملاً تعطیل شده و خبری از اوکراین نمیشنویم. این اتفاق مورد تأیید آمریکا نیست و نمیخواهند چنین اتفاقی بیفتد. از طرف دیگر آمریکاییها میدانند جنگ با ایران بسیار خطرناک و با خطر بسیار بالاست که میتواند اقتصاد دنیا را با یک چالش بسیار بزرگ روبرو کند. یعنی قیمت نفت که الان به علت تحریم نفت روسیه بالا رفته است با آغاز یک جنگ در خلیج فارس و درگیری آمریکا با ایران قیمت نفت تا بشکهای ۳۰۰ دلار هم بالا خواهد رفت این به نوعی پایان اقتصادی برای دنیا خواهد و بود چراکه با نفت ۳۰۰ دلار هم تولید هیچ کالایی صرفه ندارد. پس در این موضوع آمریکا موضعی کاملاً متفاوت با نتانیاهو اتخاذ کردند. این هم نه از باب اینکه خیلی دوستدار ایران و ملت ایران هستند، نه! بلکه از باب منافع خودشان و تمرکز بر جنگ اوکراین و شکست دادن روسیه است.
موضوع دیگر اینکه وقتی آمریکا رهبری و امر جنگ در غزّه را در دست گرفته است بنابراین در تمام جنایتهایی که دارد اتفاق میافتد شریک است. دیگر نمیتواند بگوید که از جنایتهای هر روزه اسرائیل اطلاعی ندارد. ماجرای بمباران بیمارستان المَعمدانی یک شب قبل از سفر بایدن به سرزمینهای اشغالی اتفاق افتاد. بعد از آن هم دیدیم که ارتش اسرائیل یک کلیسا را مورد هدف قرارداد. یک کلیسای تاریخی که از قدیمیترین کلیساها در طول تاریخ بود و مسیحیهای ساکن غزّه به آنجا پناه برده بودند و فکر میکردند آنجا امن است، اما رژیم صهیونیستی این کلیسا را هم بمباران کرد. در این جنایت ۳۵۰ نفر کشته و زخمی شدند و صحنههای بسیار دلخراشی بوجود آمد. آمریکا نمیتواند ادعا کند که از این مسئله اطلاع نداشته است. کاملاً مشخص است که آمریکاییها امور جنگ در غزّه را هدایت میکنند. البته اینجا گفته میشود که آمریکاییها نگران ورود زمینی ارتش اسرائیل به غزّه نیز هستند. چراکه این کار ممکن است به باتلاقی برای ارتش رژیم صهیونیستی تبدیل و با فرو رفتن در این باتلاق شکستش دوچندان شود. این حرف هم بیان میشود اما درباره اینکه واقعاً موضع آمریکاییها درباره ورود به غزّه چیست؟ آیا ورود را تأیید میکنند یا نه این حرف برای عملیات روانی است؛ باید منتظر شد که در روزهای آینده چه پیش میآید.
هنوز در این زمینه اختلاف نظر هم وجود دارد. نتانیاهو میخواهد یک پیروزی شخصی برای خودش ایجاد کند و بتواند این شکستی که رژیم صهیونیستی و هم خودش خوردند را جبران کند. اگر جنگ با این وضعیت تمام شود قطعاً نتانیاهو بعد از مدتی برکنار خواهد شد چراکه تمام مسئولیتها بر گردن او خواهد بود. بنابراین در این مسئله نیز بین نتانیاهو و بایدن، اندکی تفاوت موضع وجود دارد.
دیگر مسئله مورد اختلاف، کمکهای انسانی به غزّه است. در بحث کمکهای انسانی، آمریکا به علت فشارهای جهانی میخواهد یک نمایش انساندوستانه بدهد که بله ببینید کمکهای انسانی وارد غزّه شده است، اما نتانیاهو و تندروهای افراطی رژیم صهیونیستی به هیچ عنوان مایل به این کار نیستند. بنابراین اگر نوعی تفاوت موضع هم دیده میشود به اختلاف دیدگاههای شخص بایدن با شخص نتانیاهو برمیگردد. اما دولت آمریکا از رژیم صهیونیستی حمایت کامل و همهجانبه میکند. آمریکا برای انجام هر نوع جنایتی به رژیم صهیونیستی چراغ سبز نشان داده است. دیگر کشورهای غربی نیز از رژیم صهیونیستی حمایت میکنند. دیدیم که نخست وزیر انگلیس و آلمان هم به سرزمینهای اشغالی سفر کردند و سایر کشروهای اروپایی نیز جنایتهای رژیم صهیونیستی را تایید میکنند. در مورد شهرک صهیونیستی که رهبری تصریح کردند که مسلحانه در صورت امکان بفرمایید ماهیت این شهرکها و ساکنینش دقیقا چیست؟
همه میدانند که شهرکنشینهای رژیم اشغالگر قدس -چه زن و چه مرد- نظامی هستند و رسماً باید در ارتش خدمت کنند. وقتی خدمتشان در ارتش تمام شود نیز به نیروهای احتیاط تبدیل میشوند. اما تفاوت آن با ارتشهای دیگر در این است که در ارتشهای دیگر نیروهای احتیاط تا یک سن معین، مثلاً تا ۶۵ سالگی نیروی احتیاط محسوب میشوند و در عین حال به زندگی عادی میپردازند، و اگر اتفاق برای آن کشور پیش بیاید احضار میشوند و به یگانهای نظامی برمیگردند. اما نیروهای احتیاط ارتش رژیم صهیونیستی در طول زندگی، درگیر مسائل ارتش باقی میمانند. نیروهای احتیاط صهیونیستها باید در طول سال روزهای متعددی را به صورت متناوب در ماههای مختلف در یگان نظامیای که خدمت کردهاند حاضر شوند و در همان جایگاه قبلی که داشتهاند -مثلاً تیربارچی، راننده تانک و حتی در جایگاههای بالاتر مثل خلبان- خدمت کنند. این نیروهای احتیاط سازماندهی شده هستند و الان در شبکههای اجتماعی گروههای مشخصی دارند که در زمان احضار صرفاً با دریافت یک پیام موظفند بلافاصله خودشان را به یگان مربوطه معرفی کنند. بنابراین یک نیروی احتیاط با معنای متداول نیستند. نیروهای احتیاط درگیرند که همچنان در طول سال باید خدمت نظامی انجام بدهند. پس شهرکنشینهای صهیونیست چه زن و چه مرد نظامی محسوب میشوند.
در این روزها رسانه های رژیم اشغالگر تلاش می کنند دائما با دروغ پراکنی حماس را متهم به کشتن زنها و بچه ها کنند و حتی در ساعات اولیه بمباران بیمارستان المَعمدانی هم در پی همین موضوع بودند. تحلیل شما از این ترفند رژیم اشغالگر چیست؟
اولاً خیلی سریع معلوم شد که اتهام دروغ سربریدن ۴۰ نوزاد یهودی توسط حماس یک خبر کذب است و به هیچ عنوان صحت ندارد. نتانیاهو این خبر دورغ را به بایدن داده بود و بایدن هم آمد جلوی دوربینها و با ریختن اشک تمساح وانمود کرد که چه جنایت بزرگی اتفاق افتاده است. یکی دو روز که گذشت، مشخص شد هیچ سند، مدرک و تصویری از این ادعای دروغ وجود ندارد و همه متوجه شدند که این خبر اصلاً صحت ندارد. حتی خانم سارا سیدنر خبرنگار CNN هم که این خبر را از نتانیاهو نقل کرده بود، اعتراف کرد که من هم الان متوجه شدم که این خبر دروغ بوده است و من هم فریب نتانیاهو را خوردهام، یک خبر دروغ را از قول او نقل کردم اما الان معلوم شد اصلا کودکی سر بریده نشده که حماس را متهم به این کار بکنند.
این جوسازیها همیشه از طرف رژیم صهیونیستی وجود داشته است. آنها همواره میخواهند خودشان را مظلوم و قربانی جنایت دیگران معرفی کنند در حالیکه موضوع کاملاً برعکس است. این ارتش رژیم صهیونیستی است که جنایت میآفریند. در عملیات طوفان الاقصی و حتی عملیاتهای قبل از آن هیچ موردی نداریم که نیروهای حماس یا دیگر گروههای فلسطینی بیایند یک نوزاد، یک فرزند یا یک کودک اسرائیلی را دستگیر کنند و او را بکشند. چنین چیزی هیچ وقت اتفاق نیفتاده است.
پس این اتهام واقعیت ندارد و کسی در دنیا خریدار آن نیست. همه میدانند که رژیم صهیونیستی در عملیات طوفان الاقصی به شدت ضربه خورده و حیثیتش را بعنوان یک ارتش قوی نظامی از دست داده است. بنابراین سعی میکند با این نوع جو آفرینیها و اتهامات خودش را مظلوم نشان بدهد و بگوید جنایتهایی که انجام میدهد به خاطر کارهای حماس است.
در همین نبرد طوفان الاقصی شواهد متعددی بر خلاف این اتهام صهیونیستها درباره حماس سراغ داریم. فیلمهای نشان میدهد که حماس در حمله به شهرکهای صهیونیستی و خانهها آنان متعرض زنان، کودکان و حتی افراد ناتوان جسمی صهیونیست هم نشده است. در این روزها تعدادی از کودکان و زنان اسرائیلی اسیر را آزاد کرده است. حماس به تازگی نیز یک مادر و دختر اسیر آمریکایی را بعنوان یک اقدام خیرخواهانه و انساندوستانه آزاد کرد. پس اتهامات کذب صهیونیستها اصلاً صحت ندارد چنین موردی نیست. طبیعتاً در بین صهیونیستها گروههایی هستند که میخواهند با هر دروغی اتهام دیگری را به حماس و مقاومت وارد کنند اما سطح آگاهی مردم آنچنان بالا رفته که خریداری برای این اتهامات وجود ندارد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
محاکمه!
حضرت آیتالله خامنهای: «در قضیهی فلسطین آن چه که جلوی چشم همهی دنیاست، جنایت نسلکشی رژیم غاصب است.... مراکز پرجمعیت را انتخاب میکنند و میزنند. چند هزار تا حالا کشته دادند فلسطینیها در غزه، در همین چند روز!... دولت غاصب رژیم صهیونیستی امروز قطعاً باید محاکمه بشود.» ۱۴۰۲/۰۷/۲۵
رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، مجموعه سخننگاشت «محاکمه!» را منتشر میکند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
مثبت ۱۰۰ ثانیه | نسلکشی کسب و کار صهیونیستهاست
مثبت ۱۰۰ ثانیه | نسلکشی کسب و کار صهیونیستهاست(دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی)
مثبت ۱۰۰ ثانیه | نسلکشی کسب و کار صهیونیستهاست(دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی)
مثبت ۱۰۰ ثانیه | نسلکشی کسب و کار صهیونیستهاست(دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی)
رهبر انقلاب روز گذشته با اشاره به جنایات اخیر صهیونیستها در غزه: «در قضیّهی فلسطین، آنچه جلوی چشم همهی دنیا است جنایتِ نسلکشیِ رژیمِ غاصب است...اینها باید محاکمه بشوند؛ دولتِ غاصبِ رژیمِ صهیونیستیِ امروز قطعاً باید محاکمه بشود.» ۱۴۰۲/۰۷/۲۵
«نسلکشی کسب و کار صهیونیستهاست» بیست و نهمین شماره از بسته تصویری مثبت صد ثانیه است که مرور اجمالی بر کارنامه نسلکشی رژیم صهیونیستی از سال ۱۹۴۸ تاکنون داشته است؛ کارنامه سیاهی که اینها تنها بخشی از آن محسوب میشود:
سال ۲۰۲۳ بیش از ۳ هزار شهید تا این لحظه
سال ۲۰۱۴ بیش از ۲ هزار و ۲۰۰ نفر
سال ۲۰۰۸ بیش از ۱۳۰۰ نفر
جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ بیش از ۲ هزار نفر
سال ۲۰۰۵ حدود ۵ هزار نفر
سال ۱۹۹۷ بیش از ۳ هزار نفر
سال ۱۹۸۲ جنگ اول لبنان بیش از ۳۰ هزار نفر
جنگهای ۱۹۴۸ بیش از ۱۰ هزار نفر
و...
«مثبت ۱۰۰ ثانیه» عنوان بسته تصویری است که در صد ثانیه به کاوش در یک نکته مطرح شده از سوی رهبر انقلاب در جریان دیدارها و سخنرانیها میپردازد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
طوفان الاقصی؛ اعلام حقی که فراموش نمیشود
حضرت آیتالله خامنهای صبح روز ۱۸ مهر ۱۴۰۲ در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح درباره قضایای این روزهای فلسطین تصریح کردند: «این بلا را عملکرد خود صهیونیستها بر سرشان آورد. وقتی ظلم و جنایت از حد گذشت، وقتی درندهخویی به نهایت رسید، باید منتظر طوفان بود. شما با ملّت فلسطین چه کردید؟ اقدام شجاعانه و در عین حال فداکارانهی فلسطینیها پاسخ به جنایت دشمن غاصب بود که سالها ادامه داشت و در ماههای اخیر شدّت آن افزایش پیدا کرده بود؛ مقصّر هم دولت کنونی حاکم بر رژیم غاصب صهیونیستی است.» ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت در گفتوگو با آقای صباح زنگنه، کارشناس مسائل بینالملل به تحلیل این نکته پرداخته است که چرا و چگونه عملکرد وحشیانه رژیم اشغالگر قدس کار را به طوفان الاقصی کشاند؟ رهبر انقلاب عملکرد وحشیانه رژیم صهیونیستی در سالهای گذشته را عامل وضعیت فعلی و شروع طوفان الاقصی میدانند. تبیین شما از این ماجرا چیست؟
رژیم صهیونیستی بهطور مستمر مرتکب سیاستهای اعمال فشار، خشونت، خفقان، سلب آزادیها و تصاحب زمینها و خانههای مردم فلسطین شده است و بارها و بارها فلسطینیان و حتی سازمانهای بینالمللی به رژیم صهیونیستی هشدار داده بودند که دست از سیاستهای وحشیانه و زورگویانه بکشد. علاوه بر این درباره سیاست حمایت از گروههای افراطی و تندرو صهیونیست در ورود به حومه و صحن مسجد الاقصی و ارتکاب اهانتها نسبت به مقدسات این محل هشدار داده شده بود و اخیرا محمد ضیف تکرار کرده بود که فلسطینیها در برابر این اهانتها ساکت نخواهند ماند.
این سیاستها و اقدامات توسط رژیم صهیونیستی انجام گرفت و آنها برخلاف همه قوانین و مقررات بینالمللی و عرفهای انسانی عمل کردند و موجب ورود ضررها و خسارتهای فراوانی به ملت و شهرهای فلسطین و بهخصوص قدس شریف شده بود. این سیاستها، روشها و اقدامات علیه ملتی که در محاصره و فشار است و انواع فشارها بر او اعمال میشود صدها بار تکرار شد و هیچکدام از راههای مذاکراتی با سازمان آزادیبخش فلسطین یا دولت خودگردان فلسطین یا گروههای مختلف فلسطینی یا واسطهها یا میانجیهایی که بین فلسطینیها و اسرائیلیها رفت و آمد داشتند، نتیجهبخش نبود. تنها راهی که برای فلسطین باقی میماند این است که مقاومت کنند و در مقابل این رژیم جنایتکار، کودککش و تخریبکننده آثار و میراث فرهنگی ملت فلسطین، ایستادگی کنند و اقدام متقابل در برابر این جنایتها انجام دهند. رژیم اشغالگر پس از شروع عملیات طوفان الاقصی به افزایش بیسابقه حجم جنایتهایش دست زده است. این افزایش از سوی رژیم اشغالگر قدس چه تبعاتی برای خودشان خواهد داشت؟
افزایش حملهها که منجر به افزایش قربانیان فلسطین میشود هیچگاه در تاریخ فلسطین منجر به تسلیم مردم فلسطین نشده و اصرار این مردم بیشتر بر ایستادگی، مقاومت، ثبات و ماندن در سرزمینشان است. در این مرحله اخیر هم این انتظار میرود که مردم فلسطین همواره از زیر خاکستر جنگها و تخریب خانهها برخواهند خاست و به مقاومت خود ادامه خواهند داد.
رهبر انقلاب در دیدار اخیر تصریح کردند: این شکست برای رژیم صهیونیستی یک شکست ترمیمناپذیر خواهد بود و روی ترمیمناپذیری آن هم تاکید کردند. چرا این شکست ترمیمناپذیر است و ابعاد و ریشههای این عدم ترمیم چیست؟
رژیم صهیونیستی تا حالا ادعا میکرد که دارای قویترین سامانههای اطلاعاتی، امنیتی و حفاظتی است که در سطح منطقه و بیشتر مناطق جهان قابل مقایسه و قابل شکست و نفوذ نیست، اما نیروهای اندکی از فلسطینیان در غزه که دسترسیشان به تکنولوژیها، امکانات و تجهیزات پیشرفته بسیار کم است، توانستند از همه خطوط حفاظتی و امنیتی این رژیم عبور کنند و ضربههای سنگینی بر نیروهای نظامی و انتظامی این رژیم وارد کنند که این یک شکست حیثیتی بود برای اعتباری که رژیم صهیونیستی سالها مدعی آن بود. از ۵۰ سال پیش تاکنون چنین ضربه و چنین نفوذی از سوی اعراب یا سایر کشورها در این رژیم پدید نیامده و لذا یک شکست تاریخی محسوب میشود.
آیا سیاست مظلومنمایی رژیم صهیونیستی سابقه تاریخی دارد؟
بله، هم رژیم صهیونیستی از این رویهها استفاده کرده و هم در قرآن مجید بارها و بارها از مظلومنماییهای قوم بنیاسرائیل یاد شده است. بعد از تشکیل دولت ساختگی اسرائیل در سرزمین فلسطین این رویه بارها و بارها استفاده و تکرار شده است. زمانی به یهودیان مقیم اروپا یا کشورهای عربی حملههایی توسط شبکه صهیونیسم انجام شد و با استفاده از قربانیان این حملهها و عملیاتهای تروریستی شاهد مظلومنمایی جنبش و حرکت صهیونیستها بودهایم و هم در اروپا و هم در اغلب کشورهای عربی همسایه فلسطین از این رویه استفاده شده است.
در دورههای بعد هم رژیم صهیونیستی از این رویه به منظور جلب حمایتهای انگلیس، آمریکا و صهیونیستها استفاده و بهرهبرداری کرده است. در آخرین مرحله هم شاهد بودیم صهیونیستها که خود مرتکب انواع جنایتها شده بودند، ولی خود را قربانی اقدامات مقاومت مردم فلسطین معرفی کردند. با توجه به داشتن امکانات فراوان تبلیغاتی و رسانهای صهیونیسم از این حربه تبلیغاتی استفادههای زیادی کرده است. با عنایت به این اشاره رهبر انقلاب که «انشاءالله این حماسه گام بزرگی برای نجات فلسطین خواهد بود»، به نظر شما طوفان الاقصی در آینده مسئله فلسطین چه اثراتی خواهد داشت؟
حرکت طوفان الاقصی اولاً تاکید بسیار روشنی بر حفظ حرمت مسجد الاقصی در همین عنوان دارد و فریاد بزرگی در میان مسلمانان و حتی مسیحیان خواهد بود. از طرف دیگر، این حرکت که با امکانات اندک توانسته دژ محکم و نفوذناپذیر به تعبیر خود اسرائیلیها را مورد حمله قرار دهد. فروریختن این دژ اطلاعاتی و امنیتی موفقیت بزرگی است که دل همه نیروهای آزادیخواه و مسلمان را شاد میکند و به آنها قوت میدهد که رژیم صهیونیستی بهراحتی میتواند فروبریزد و همه ادعاهای قدرت، سیطره و هیمنهای که داشته بهراحتی قابل فروریختن است.
این پیام کاملا آشکار است که این عملیات علاوه بر اینکه توانسته حقانیت مردم فلسطین، غزه و همه مناطق فلسطین را به اثبات برساند بلکه نشان میدهد که آنها ۷۵ سال بعد از اشغالگری رژیم صهیونیستی حق خود را فراموش نکردهاند و اصالت وجودیشان در سرزمین فلسطین غیرقابل انکار و غیرقابل پاک شدن از تاریخ منطقه است.
در واقع به تعداد اندکی از کشورهای عربی که بدون در نظر گرفتن حل مسائل فلسطین، بهسمت عادیسازی حرکت کردند هشدار داده میشود که بدانند در برابر حیلهگریهای رژیم صهیونیستی دچار غفلت و تغافل شدهاند و این تغافل و غفلت هرگز به سودشان تمام نخواهد شد. رژیم صهیونیستی سیاست اصلیاش توسعهگری، اشغالگری، تسلط بر سیاستمداران کشورهای عرب بوده و هست. پس در تمام شئون زندگی در معرض آثار سوء سیاست توسعهطلبانه این رژیم قرار خواهند گرفت؛ لذا این حرکت و قیام پیامهای متعددی داشته و همگان را به تداوم ایستادگی و مقاومت امیدوار میکند.
متأسفانه برخی از کشورهای عربی در مورد عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی صحبت میکنند. استدلال مطرحشده توسط مقامات عرب این بود که اگر ما با اسرائیل مذاکره و روابط برقرار کنیم، میتوانیم به حفظ حقوق فلسطینیها کمک کنیم. متأسفانه، آنها متوجه نشدند مذاکراتی از این دست که پس از اشغالگری انجام شده، مانند توافقنامه کمپ دیوید، بههیچوجه مؤثر نخواهند بود. اردن و مصر تحت فشار اقدامات یکجانبه رژیم صهیونیستی قرار دارند و هیچیک از توافقات صلح یا مذاکره از کمپ دیوید تا اسلو یا دیگران منجر به خروج رژیم صهیونیستی نشده، بلکه منجر به از دست دادن حقوق مردم فلسطین شده است؛ بنابراین، ملت فلسطین احساس میکند که باید به خود تکیه و از حقوق خود دفاع کند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
بر رسی تحولات فلسطین وابعاد عملیات افتخار آمیز طوفان الاقصی
نماینده حماس در ایران از عملیات طوفان الأقصی گفت؛
امضای ناب فلسطینی برای آزادی کامل از بحر تا نهر
| خالد قدومی
امروز در سال ۲۰۲۳ تحت یک دکترین و تفکر جدیدی به عملیات مبارکی تحت عنوان طوفان الاقصی مبدل گشته که همان دکترین حضور در سرزمین های غصب شده، شکستن همینه دشمن، انجام عملیات، برافراشتن پرچم آزادی در این سرزمین ها و دستیابی به عملیات های موفق واقعی در عمق استراتژیک صهیونیستهاست.
نماهنگ | کار، کار فلسطینیهاست
رهبر انقلاب: آنهایی که میگویند در این عملیات «کار فلسطینیها ناشی از غیرفلسطینیها است» ملّت فلسطین را نشناختهاند، ملّت فلسطین را دستکم گرفتهاند؛ اشتباهشان در همین است؛ اینجا هم محاسبهی غلط میکنند.
در گفتگو با رسانه عربی KHAMENEI.IR بررسی شد؛
غیرقابل ترمیم بودن شکست اسرائیل به روایت سرلشکر لب...
به مناسبت بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دانشگاه افسری امام علی علیهالسلام، رسانه عربی KHAMENEI.IR در گفتوگویی با سرلشکر امین حطیط کارشناس و تحلیلگر مسائل نظامی و عضو سابق ارتش لبنان، به صورت اجمالی دلایل و عوامل شکست غیرقابل ترمیم اسرائیل را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است...
|گفتوگویی درباره اثرات عملیات طوفان الأقصی|
سازه اطلاعاتی اسرائیل فروریخته است
| سلمان رضوی
به نظر من مهمترین غافلگیری، غافلگیری اطلاعاتی بود. رژیم صهیونیستی که خودش را سردمدار سازمانهای اطلاعاتی میداند. سازمان اطلاعات ارتش یعنی آمان و سازمان به اصطلاح مخوف موساد نتوانستند اطلاعات لازم را از آنچه که در نوار غزهی ۳۶۵ کیلومتری میگذرد را در اختیار، در اختیار سران رژیم بگذارند.
شماره ۲۸
مثبت ۱۰۰ ثانیه | زلزله در پادگان سگهای هار
«زلزله در پادگان سگهای هار» بیست و هشتمین شماره از بسته تصویری مثبت صد ثانیه است که به رفتار تجاوزکارانه و بیرحمانه شهرکنشینان غاصب صهیونیست علیه ملّت فلسطین که حالا پس از زلزله ویرانگر ۱۵ مهرماه، سقوطشان سرعت گرفته، پرداخته است.
|بررسی نقش اتحاد کشورهای اسلامی در قضیه فلسطین|
دست واحد، عامل نابودی غاصب
|عباس خامهیار
این اتفاق و پیروزی ازسوی مقاومت، جهاد و گروه اندک آغاز شد و این پیروزیهای بزرگ تاریخی و بیسابقه را رقم زد و توانست دشمنی را که تا دندان مسلح است و چهارمین ارتش را در اختیار دارد با همه سیستمهای امنیتی، نظامی، تکنولوژی و با همه قواعد بزرگ بازدارندگی که در اختیار دارد زمینگیر و شکست فاحشی را تحمیل کند.
|تحلیل|
فرآیند زوال رژیم غاصب سرعت گرفته است
| هادی سیدافقهی
بیش از ۸۰۰ کشته، بیش از ۲۰۰۰ زخمی و بیش از ۱۴۰۰ اسیر کار یک سازمان بوده است؛ وای به روزی که جهان عرب و جهان اسلام دست به دست هم دهند و از امکانات اقتصادی، نظامی، تبلیغاتی، اجتماعی و پتانسیلهای بشری استفاده کنند...
|تحلیل|
طوفان الاقصی؛ ضربه کاری به ستون فقرات رژیم صهیونی...
| سیدرضا صدرالحسینی
ضربهای که عملیات طوفان الاقصی به رژیم صهیونیستی زد غیرقابل جبران است. چرا که در زیر نگین انواع و اقسام فناوریهای کسب اطلاعات مقاومت فلسطین توانست این حرکت عظیم را انجام بدهد که هیچ گونه اطلاعاتی در این رابطه در اختیار رژیم صهیونیستی نبود...
مروری بر نکات مهم بیانات رهبر انقلاب اسلامی درباره حماسه «طوفان الأقصى» فلسطینیها
اطلاعنگاشت | طوفان الاقصی، طوفان غیرت
رهبر انقلاب در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری (۱۴۰۲/۷/۱۸) نکات مهمی درباره ابعاد و اثرات بیسابقه حماسهآفرینی فلسطینیها در عملیات «طوفان الأقصى» بیان بیان کردند که در این اطلاعنگاشت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
چرا شکست اخیر اسرائیل غیرقابل ترمیم است؟
رهبر معظم انقلاب در دو سخنرانی مهم اخیر با تشریح مسائل فلسطین و تحولات رخ داده در آن طی هشتاد سال گذشته، بر این نکته صحه گذاشتند که مقاومت فلسطین در حال حاضر به نقطهای رسیده است که شکستی غیرقابل ترمیم را به رژیم اشغالگر قدس وارد نموده است.
ایشان در دانشگاه افسری امام علی علیهالسلام فرمودند: «در این قضیّهی پانزدهم مهر به این طرف، رژیم غاصب صهیونیستی، هم از لحاظ نظامی، هم از لحاظ اطّلاعاتی، یک شکست غیر قابل ترمیم خورده؛ شکست را همه گفتند، تأکید من به «غیر قابل ترمیم بودن» است. من میگویم این زلزلهی ویرانگر توانسته است بعضی از سازههای اصلی حاکمیّت رژیم غاصب را ویران کند که تجدید بنای آن سازهها به این آسانی امکانپذیر نیست. بعید است که رژیم غاصب صهیونیستی با همهی هایوهویی که میکند، با همهی حمایتهایی که امروز در دنیا از سوی غربیها از او میشود، بتواند آن سازهها را ترمیم کند. من عرض میکنم از شنبهی پانزدهم مهر، رژیم صهیونیستی [دیگر] رژیم صهیونیستیِ قبلی نیست و ضربهای که خورده است به این آسانی قابل جبران نیست.» ۱۴۰۲/۰۷/۱۸ به همین مناسبت رسانه KHAMENEI.IR در گفتوگویی تفصیلی با دکتر علی عبدی، کارشناس مسائل رژیم صهیونیستی، چرایی این شکست غیرقابل ترمیم و سیر تاریخی مسائل مربوط به تحولات اخیر فلسطین و تاریخچه شکل گیری رژیم جعلی اسرائیل و همچنین روند رشد و قدرت یافتن نیروی مقاومت فلسطین در طی سالهای گذشته را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است.
رهبر انقلاب در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت تصریح کردند که رژیمصهیونیستی لبریز از کینه و غیظ نه فقط نسبت به ما، بلکه نسبت به کشورهای اطرافش مثل سوریه و عراق هم هست؛ چراکه راهبرد از نیل تا فرات آنها محقق نشده است. در همین اتفاقات اخیر هم مشخص شد که رژیم اشغالگر قدس چه دیدگاهی نسبت به همسایگان و دیگر کشورهای اسلامی دارد. بهصورت مصداقی و جزئیتر این گزاره را توضیح دهید و بفرمایید راهبرد سرزمینی صهیونیستها طی مرور زمان چه تحولاتی داشته است؟
برای پاسخ دادن به این سؤال باید به دلایل شکلگیری رژیم صهیونیستی بازگشتی داشته باشیم؛ یعنی اگر فلسفه وجود این رژیم را فهم نکنیم و دلایل شکلگیری آن را درست بررسی نکنیم و متوجه نشویم نمیتوانیم پاسخ این سؤال را درست دریافت کنیم.
مسئله اصلی این است که تشکیل این رژیم در سرزمین فلسطین در وهله اول یک پروژه غربی، استعماری و سلطهجویانه از طرف قدرتهای استعماری آن وقت جهان بوده است. در اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم شاهد تحولات ژئوپلیتیکی و سیاسی در ابعاد جهانی بودیم و ازجمله آنها این بود که در آن زمان چند قدرت عمدتا غربی در جهان در عرصه بینالملل بازیگری میکردند که مهمترین آنها انگلستان و بعد روسیه بود و آلمان بعد از بازسازی و قدرتیابی در دوره بیسمارک یا رایش دوم ورود پیدا کرده بود و فرانسه هم به همین نسبت. در شرق تقریباً میتوانیم بگوییم دو قدرت حضور داشتند که یکی امپراتوری عثمانی که دوره زوال و افول خود را طی میکرد و ژاپن که در منتهیالیه شرق و شرق دور قدرت گرفته و درحال تبدیل شدن به اولین قدرت استعماری در آسیا بود.
وقتی به صحنه بینالملل نگاه میکنیم، میفهمیم که غیر از این پنج شش قدرت، عملاً قدرت جهانی دیگری حضور نداشت و بقیه کشورها یا به مستعمره این کشورها تبدیل شده یا ازسوی این کشورها منقاد شده و به انقیاد آنها درآمده بودند و عملاً کشور مستقلی در میان نبود؛ یعنی یا کشورها به این قدرتها وابسته یا مستعمرهشان شده بودند یا تابع بوده و قدرت مستقل و حدوسطی وجود نداشت.
وقتی وارد فضای قرن بیستم شدیم تعارض قدرتها شکل گرفت که اصل آن در تقابلی بود که بین روسیه و انگلستان در عرصه بینالمللی شکل گرفت و در همین فضا وارد جنگ جهانی اول شدیم. در جنگ جهانی اول، روسیه و عثمانی در یکسو قرار گرفتند و انگلستان و دیگر کشورها در سوی دیگر که درنهایت شاهد پایان جنگ جهانی اول در وضعیتی بودیم که هم امپراتوری روسیه فروپاشید و هم امپراتوری عثمانی که به بیمار اروپا معروف شده بود، از بین رفت و به جای آن کشور ترکیه شکل گرفت. با فروپاشی عثمانی، اتفاق بزرگی که افتاد این بود که هم عثمانی از بین رفت و هم امپراتوری روسیه نابود شد و روسها از منطقه عقبنشینی کردند. در این وضعیت، انگلستان به بازیگر اصلی منطقه تبدیل شد؛ البته فرانسویها به منطقه ورود کردند ولی هیچوقت قدرت و بضاعت انگلیسیها و جای پای آنها را نداشتند.
انگلیسیها از یکی دو قرن پیش هم در خلیجفارس، هم در افغانستان و هم در هندوستان جای پای محکمی برای خود فراهم کرده و در منطقه مصر هم بعد از حکومت محمدعلی پاشا و پسرش خلیل پاشا حضور مستقیمی پیدا کرده بودند و شاخ آفریقا و حضور در سودان و استعمار در آفریقا هم سر جای خودش بود و انگلستان به بازیگر اصلی تبدیل شد و با حضور عوامل خود در منطقه مثل ادوارد لارنس که افسر اطلاعاتی انگلستان بود و بعد افسران اطلاعاتی دیگری مثل خانم گرترود بل که میتوانیم ایشان را جزو معماران خاورمیانه پسا جنگ جهانی اول تلقی کنیم که ایشان را مادر کشور عراق، اردن و شبهجزیره عربستان سعودی تلقی میکنند؛ چون هم خاندان آلسعود و هم خاندان شریف حسین در عراق و اردن برکشیده خانم گرترود بل هستند و مرزهای جغرافیایی را نیز ترسیم کرد. در اینجا معاهده سایکس پیکو را بین وزرای خارجه فرانسه و انگلستان داشتیم و جغرافیای سیاسی جدیدی در وهله اول مطابق میل انگلستان و بعد فرانسه شکل گرفت. غایت و هدف انگلیسیها از زمانی که وارد فلسطین شدند چه بود؟
انگلیسیها در معاهده سایکس پیکو قبول کردند مناطق عربی که تا قبل از این جزو خاک و امپراتوری عثمانی تلقی میشد به کشورهای مستقل تبدیل شود و عراق، اردن، کویت، کشور سعودی، سوریه و لبنان همگی به کشور تبدیل شدند؛ اما در یک نقطه انگلستان اجازه نداد که کشور شود، یعنی مستقل شود که فلسطین بود. کاری که انگلیسیها کردند این بود که فلسطین را به زیر قیومیت خود درآوردند و این را در معاهده پاریس در ۱۹۱۹ مصوب کردند که پیشدرآمدی بر تشکیل جامعه ملل بود و مهر تاییدی از جامعه ملل که سلف سازمان ملل بعدی بود، گرفتند که آنجا هم قدرت فائقه خودشان و فرانسویها بودند و در واقع فاتحان جنگ داشتند تصمیم میگرفتند. در کنفرانسی که در ایتالیا در ۱۹۲۱ تشکیل شد این را کامل کردند و همه این کشورها صاحب دولت شدند.
درست است دولتها، دولتهای دستنشانده انگلستان بودند و ملک فیصل پسر بزرگ شریف حسین پادشاه عراق و طلال پسر دومش پادشاه اردن شد و سوریه و لبنان در اختیار فرانسویها قرار گرفت و آنها هم اجازه دادند یک دولت یک کشور وابسته به خودشان شکل بگیرد و آلسعود در عربستان به قدرت برسند. همه آنها صاحب دولت شدند؛ ولی فلسطین که مردمش مانند دیگر کشورهای عربی در این برهه تمایل شدیدی نشان دادند به اینکه مستقل و صاحب دولت شوند و به تعبیر امروزی ناسیونالیسم خود را داشته و صاحب دولت و ملت خود باشند، انگلیسیها دقیقا در این نقطه زمانی مانع تحقق این مسئله شدند و بنا بر قولی که لرد بالفور در پاسخ به نامه لرد روتشیلد بزرگ جامعه یهودیان جهان که رهبری فکری و معنوی جریان صهیونیسم را در اختیار داشت با تشکیل دولت یهود در فلسطین موافقت کرد و تمایل خود را نشان داد. بعد از این ماجراها چه اتفاقاتی رخ داد؟
در ۱۹۱۷ یعنی تقریباً ۱۹ سال بعد از برگزاری اولین کنفرانس صهیونیستی در بازل سوییس که در سال ۱۸۹۷ توسط هرتسل که سنگبنای سازمان جهانی صهیونیسم برای اشغال فلسطین و تشکیل دولت یهود گذاشته شد، انگلستان به این پروژه صهیونیستی پیوست تا پروژه صهیونیستی فقط پروژه صهیونیستی و یهودی نباشد و به یک پروژه آنگلوصهیون تبدیل شود؛ یعنی در یکسوی ماجرا انگلستان بهعنوان قدرت فائقه جهانی بعد از جنگ جهانی اول و بزرگترین قدرت استعماری جهانی و ابرقدرت آن روز دنیا در یک طرف این ماجرا بایستد و صهیونیستها و هرتسل که دیگر زنده نیست و ۱۹۰۴ از دنیا رفت در طرف دیگر.
بسیار روشن است که صهیونیستها بدون پشتوانه و حمایت انگلستان مطلقاً نمیتوانستند حتی یک سنگ را در فلسطین جابهجا کنند. حمایتی که از طرف انگلستان نصیب آنها شد موجب گردید دستشان در فلسطین باز شود و به بهانه قیومیت فلسطین و اینکه آنجا در اختیار انگلیسیها قرار گرفت اجازه دادند آنها هم وارد فلسطین شوند. البته از نیمه دوم قرن نوزدهم تشکیل کلونیهای یهودی شروع شده بود، اما بسیار محدود بود.
بعد از جنگ جهانی اول، انگلستان برای فلسطین فرماندار انتخاب کرد که خود این فرماندار هم یک سرهنگ انگلیسی یهودی بود و دایرةالمعارف یهود نوشت که بعد از ۲۰۰۰ سال اولین فرماندار یهودی بود که قدم بر خاک فلسطین میگذاشت. به نظرم بزرگترین انگیزهای که انگلستان در این زمان و در این رابطه داشت این بود که جای پای محکمی در منطقه برای خود فراهم سازد و علیرغم دولتهای دستنشاندهای که در منطقه داشت، مثل دولت آلسعود در عربستان، ملکفیصل در عراق، طلال در اردن هاشمی و دولت وابسته مصر، نگرانیای که وجود داشت این بود که هم حاکمان و هم مردم این کشورها مسلماناند و ممکن است روزی اتفاقی رقم بخورد و آنها دوباره با هم پیوند بخورند. برای اینکه مانع وحدت و اتحاد این دولتها و ملت شوند که عمومشان عرب و مسلمان بودند، باید یک دولت بیگانه در منطقه شکل میگرفت که بالذات از منطقه نبوده و شهروندان و اتباع آن با منطقه بیگانه و از جای دیگر آورده شده باشند و دولت صددرصد بیگانهای با منطقه داشته باشند تا بتوانند کاملاًً با نیات و سیاستهای بریتانیا در منطقه هماهنگ باشد.
در این برهه نزدیکترین پروژه سیاسی به این انگیزه انگلستان، حرکت صهیونیستی بود و صهیونیستها کاملاً آماده بودند خود را در خدمت امیال استعماری انگلستان و غرب قرار دهند؛ از طرف دیگر با منطقه بیگانه بودند و عمومشان اروپایی و یهودیانی بودند که در اروپا زندگی کرده و کاملاً با زبان، فرهنگ، تاریخ و همهچیز منطقه غریبه و مثل یک زائده بودند. در برهههایی صهیونیستها این تمایل را نشان داده بودند. در نامهای که هرتسل به قیصر آلمان نوشته بود اعلام کرد اگر به ما اجازه دهید دولت یهود را در فلسطین تشکیل دهیم به شما قول خواهیم داد که برج و بارو یا دژ تمدن اروپا در مقابل توحش آسیا باشیم. بعدها حییم وایزمن که به جای هرتسل رئیس سازمان جهانی صهیونیسم و اولین رئیسجمهور اسرائیل، بعد از تأسیس این رژیم شد، طی نامهای به انگلستان اعلام کرده بود که اگر اجازه دهید ما دولت خود را در فلسطین تشکیل دهیم تا نگهبان شما در تنگه سوئز باشیم؛ یعنی به نیابت از شما تنگه سوئز را کنترل خواهیم کرد؛ البته این تقریباً حدود جنگ جهانی دوم بود. اینها نشان میدهد در میان مقاصد استعماری بریتانیا، حفظ تفرقه، جدایی و تشتت میان ملتهای مسلمان منطقه و عدم شکلگیری یک وحدت و اتحادی که از دل آن قدرتی شبیه عثمانی بروز و ظهور پیدا نکند در وهله اول قرار داشته است.
عثمانی در دوره حیات خود با همه انتقاداتی که میتوانیم به او داشته باشیم، برای قدرتهای استعماری بهویژه انگلستان یک کابوس بود که با نابودیاش دست انگلستان در منطقه باز شد و به قدرت مبسوط الید و فعال در منطقه تبدیل شد. هدف غایی صهیونیستها در همین راستا در گام اول ایجاد دولت یهود بنا بر طرح هرتسل بود؛ اما در تطور و سیر تاریخی خودش انگیزه دیگری هم به آن اضافه شد که در راستای همان مقاصد استعماری انگلستان بود که بعد از جنگ جهانی دوم به آمریکا سپرده شد و نظام جهانی سلطه، کماکان اسرائیل را بخشی از بدنه خود و بخشی از سیستم نظام جهانی سلطه و جزء جداییناپذیر از خودش تلقی میکرد. هدف و سیاست اصلی چه بود؟
هدف و سیاست اصلی این بود که اسرائیل به قدرت هژمون در منطقه غرب آسیا و قدرت مسلط تبدیل شود. این فقط ادعای بنده نیست و منابع متعدد به این ارجاع داده و بهصورت مبسوط به این بحث پرداختهاند. شما را به کتاب رازهای سیاست خارجی اسرائیل نوشته اسرائیل شاهاک، استاد شیمی دانشگاه قبله اورشلیم ارجاع میدهم. ایشان بهعنوان یک روشنفکر منتقد در اسرائیل این کتاب را در دهه ۱۹۹۰ نوشت و در آنجا متذکر این شد که علت اصلی دشمنی اسرائیل با ایران این است که قرار بود اسرائیل به قدرت هژمون منطقه تبدیل شود و ایران بزرگترین مانع تبدیل به هژمون منطقه است و راز دشمنی اسرائیل با ایران به این ماجرا برمیگردد. تا سال ۱۹۴۸ هدف اصلی تأسیس اسرائیل است و از ۱۹۴۸ به بعد هدف اصلی، تثبیت اسرائیل شد که تثبیت اسرائیل تا سال ۱۹۶۷ جنگ ششروزه به طول انجامید و پس از پیروزی اسرائیل در جنگ ششروزه و فتح مسجدالاقصی و بلندیهای جولان سوریه و صحرای سینای مصر اتفاق افتاد و اسرائیل تثبیت شد. از ۱۹۶۷ به بعد چیزی که در دستورکار قرار گرفت این است که اسرائیل رفتهرفته به قدرت هژمون منطقه تبدیل شود. تبدیل اسرائیل به قدرت هژمون منطقه بهخصوص بعد از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ که تا حد زیادی حامی بعضی کشورهای عرب منطقه بود و بین این کشورها و اسرائیل ایجاد توازن میکرد رشد کرد؛ یعنی از یکسو اسرائیل را داشتیم که حامی اصلی آن آمریکا بود و از سوی دیگر، کشورهای عرب منطقه مثل عراق، سوریه و مصر که حامی اصلیشان شوروی بود. البته مصر در سال ۱۹۷۴ به آمریکا پیوست. با نابود شدن شوروی و شکست عراق در جنگ ۱۹۹۱ موازنه قوا به سود آمریکا چرخش پیدا کرد و آمریکاییها در عربستان بهصورت قانونی مستقر شدند و با دعوت عربستان در خلیجفارس حضور مستقیمی پیدا کردند. عراق بهعنوان بزرگترین قدرت نظامی در کشورهای عرب نابود شد و در اینجا اسرائیلیها خود را به این رویا خیلی نزدیک میدیدند که از همین برهه زمانی است که زدن ایران و معرفی ایران به عنوان تهدید اصلی جهانی در دستورکار قرار گرفت. اسرائیلیها همیشه این رویا و هدف را داشتند. در برههای در قالب راهبرد از نیل تا فرات این را پیگیری میکردند؛ اما شکست در جنگ ۱۹۷۳ در جنگ یوم کیپور به آنها فهماند تحقق این رویا صرفا از طریق ابزار و قدرت نظامی شدنی نیست و لذا باید از ابزارهای دیگر استفاده کنند و مقارن آغاز دهه ۹۰ که ماشین جنگی صدام نابود شد، کتابی در اسرائیل به نام خاورمیانه جدید به قلم شیمون پرز نوشته شد که در آن شیمون پرز طرحی را مطرح میکرد که امسال دیدیم نتانیاهو در سازمان ملل نقشههایی میکشد و همین لفظ را به کار میبرد که دقیقا ایده را از شیمون پرز و کتابش گرفته است. شیمون پرز مطرح میکند که برای اینکه اسرائیل را به بخشی از منطقه تبدیل کنیم و اسرائیل برای دولتها و ملتهای منطقه عادی شود باید در فرآیند توسعه اقتصادی کشورهای منطقه سهیم شویم و نهتنها سهیم شویم، بلکه اگر بتوانیم اسرائیل را به هاب و قطب توسعه اقتصاد و فنآوری در منطقه تبدیل کنیم و منافعش را به کشورهای عرب منطقه بهخصوص کشورهای حوزه خلیجفارس برسانیم؛ اسرائیل عادی و به جزئی از منطقه تبدیل میشود و میتوانیم استیلا و هژمونی خود را به این صورت حاصل کنیم، بدون اینکه بخواهیم از نظر نظامی که برایمان مقدور نیست نیل تا فرات را بگیریم. این رویاها و سیاستها بعد از شکلگیری محور مقاومت در منطقه ازسوی ایران که از سالهای آغازین قرن ۲۱ شروع شد، داستان مفصلی است که تا به امروز این هدف و سیاست اسرائیلیها را که پشتوانهاش نظام سلطه و آمریکاییها هستند ناکام گذاشتیم. این از یکسو موجب بغض، کینه و خشم آنها شده و از طرف دیگر، صهیونیستها بهدلیل اتکا به ایدئولوژی سیاسی که این ایدئولوژی سیاسی بهشدت نژادپرست و دیگرستیز است؛ یعنی بههیچوجه هیچ دیگری خود را نه تحمل میکند و نه در کنار خودش میپذیرد و جز به حرف دیگری خود نمیاندیشد و نگاه بسیار سلطهجویانهای به دیگری خودش دارد که در منطقه کشورهای عرب و مسلمان و فلسطینیها هستند؛ این ایدئولوژی یک ایدئولوژی شیطانی است؛ یعنی درست است که مدعیاند که این را از دیانت یهود گرفته و سعی میکنند رنگ و بوی دینی به آن بدهند اما واقعیت این است که یک ایدئولوژی صددرصد شیطانی است و به همین دلیل نمیتوانند کسی غیر از خود را دوست داشته باشند؛ لذا نسبت به همه ملتها و کشورهای منطقه سرشار از بغض، کینه و حسد هستند، ولو اینکه در ظاهر دست دوستی به سمتشان دراز میکنند.
رهبر معظم انقلاب عبارتی به کار بردند کشورهایی که قمار عادیسازی با رژیم صهیونیستی را برای خود سرمشق قرار میدهند، دارند روی اسب بازنده شرطبندی میکنند. عبارت اسب بازنده با عنایت به حوادث اخیر چه ابعادی دارد؟
در نگرش و نقطهنظر ایشان، رژیم صهیونیستی یک رژیم روبهافول است و این در چارچوب بحثی که سال ۲۰۱۵ (۱۳۹۴) مطرح کردند تحت عنوان اینکه اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید، قابل تفسیر و معناست که نگرش درستی هم هست؛ یعنی اسرائیل دارد زوالی را نشان میدهد. پنج سال پیش مقالهای در دانشگاه و پژوهشگاه عالی دفاع ملی درباره حکمرانی امنیتی نتانیاهو نوشتم و منتشر کردم و در آن اعلام کردم حکمرانی نتانیاهو در عین اینکه براساس معیارهای توسعهیافتگی، روابط خارجی و مباحث ساختاری امنیتی نشان میدهد که موجب رشد اسرائیل شده است اما در سوی دیگر ماجرا براساس شاخصهای دیگری نشان میدهد که زمینههای زوال اسرائیل را فراهم کرده و باعث زوال آن شده که ازجمله مهمترینش دوقطبی کردن جامعه اسرائیل و نابودی شاخصههای امنیت اجتماعی و امنیت جامعه است. براساس ارجاع به آن متن و مبانی نظری که ایشان مطرح کردند امید به چنین رژیمی شرط بستن روی اسب بازنده است. این تجربه را رژیم پهلوی داشت؛ یعنی رژیم پهلوی به امید نجات خود و رشدش در حوزههای امنیتی، نظامی و فنآوری خود روی این اسب شرطبندی کرد؛ ولی در آن برهه زمانی که دچار بحران شد و احساس خطر کرد اسرائیل نهتنها نتوانست هیچ کمکی به او بکند، بلکه رابطه با اسرائیل برایش به ضد خودش تبدیل شد و باعث خشم و نفرت بیشتر مردم شد و موجب شد رژیم پهلوی مشروعیت خود را کامل از دست بدهد و در نهایت به سقوط کشیده شود. تجربه رژیم پهلوی تجربه گرانسنگی است و اگر دولتهای منطقه بهدرستی به آن نگاه کنند کاملاً متوجه میشوند رابطه با اسرائیل نهتنها نجاتبخش نیست و هیچ کمکی به آنها نمیکند، بلکه به ضررشان است. رابطه مصر با اسرائیل و رابطه اردن با اسرائیل هم میتواند قابل توجه باشد. ۴۶ سال از کمپ دیوید میگذرد و رژیم مصر در شاخصهای توسعهیافتگی و رشد علمی و فنآوری و مواردی از این دست جزو عقبماندهترین کشورهای منطقه است. علیرغم اینکه مصر جزو قدیمیترین، دیرینهترین و باسابقهترین کشورهای منطقه است که درخششهای زیادی در برهههای تاریخی در حوزههای عمران، آبادانی، فنی و علمی داشته است ولی طی این ۴۶ سال هیچ درخششی در مصر نمیبینید و اردن هم همینطور است. اردن دومین دولتی بود که بعد از مصر با اسرائیل رابطه برقرار کرد و اسرائیل را به رسمیت شناخت؛ اما اردن هم در تمام شاخصها جزو عقبافتادهترین کشورهاست. اگر واقعا سودی داشت این کشورها باید جزو بهرهمندترین کشورهای منطقه باشند که نیستند و لذا از این جهت این تصور هم تصور نادرستی است.
این گزاره که امروز نهضت فلسطین از ۷۰ -۸۰ سال پیش سرحالتر است و جوانان فلسطینی بانشاطتر و آمادهترند را با چه فرآیند تاریخی میتوان توضیح داد؟ چه تحولاتی رخ داده که به این نقطه رسیدهاند؟
به نظرم بهترین شاخصی که میتوان برایش معرفی کرد عملیات طوفان الاقصی است؛ عملیاتی که باعث حیرت دوست و دشمن شده است؛ یعنی چه دوستان فلسطین و مقاومت فلسطین که ما باشیم و چه دشمنانشان انگشت حیرت به دهان ماندند که مقاومت فلسطین با چه توانمندی توانسته عملیاتی را با این حجم از پیچیدگی و ترکیبی بودنش با این حد از پنهانکاری و حفاظت اطلاعات انجام دهد که در عرصه نظامی اسرائیل را بهطور صددرصد غافلگیر کند. ارتشی که در جنگ ششروزه بزرگترین ارتشهای عرب را غافلگیر کرد، یعنی ارتش سوریه، ارتش مصر و ارتش اردن خودش به این نحو غافلگیر میشود و هم در عرصه نبرد اطلاعاتی بهصورت صددرصد غافلگیر شود، به نحوی که الان هم در جهان و از طرف دوستانش مورد سرزنش است که چطور اینطور از نظر اطلاعاتی غافلگیر شده و هم از طرف مردم خودش بهشدت مورد سرزنش است که دولتی که اینقدر ادعا میکرده قویترین سرویس اطلاعاتی جهان را در اختیار دارد و حتی در برهههایی به کشورهای اروپایی و آمریکا کمک میکند چطور در بیخ گوش خود و در ۶۰ -۷۰ کیلومتری خودشان در غزه چنین اتفاقاتی رقم میخورد و نسبت به آنها کاملاً بیاطلاع بودند. این از نظر نظامی و اطلاعاتی حد اعجاز است. اگر کسی بخواهد حق مطلب را ادا کند باید در حد اعجاز باشد. هیچ شاخصی بهتر از طوفان الاقصی و سلف طوفان الاقصی که سیف القدس بود نمیتواند تعبیر ایشان را بهدرستی تبیین کند. روزگاری مقاومت فلسطین در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ گروه فتح بود و مبارزین فلسطینی که به آنها فدائیان فلسطین میگفتند نیروهایی بودند که از نظر سطح آموزش، سازماندهی و عملیات در سطح نازلی بودند و تلفات زیاد داشتند و به لحاظ نظامی دستاورد ویژهای نداشتند. حتی بزرگترین عملیات و جنگ آنها که نبرد کرامه بود از نظر نظامی چندان دستاورد بزرگی تلقی نمیشود و فقط از این جهت حائز اهمیت بود که یک روحیه ایجاد کرد و نشان داد که در مقابل اسرائیلیها میشد پیروز شد. بعد اسلو را داشتیم و سپس مقاومت اسلامی بود که بعد از انتفاضه اول شروع شد که انتفاضه سنگ بود و سنگ در مقابل اسرائیل بود.
در دورهی یحیی عیاش عملیات استشهادی در مقابل اسرائیل بود و سالهای اول قرن بیستم سالهای ضعف مقاومت بود. سال ۲۰۰۶ قبل از جنگ ۳۳روزه عملیات سرب مذاب بود. ۲۰۰۸ جنگ ۱۱روزه و ۲۲روزه بود و در ۲۰۱۴ جنگ ۵۰روزه یا ۵۱روزه بود که در تمام این جنگها اسرائیل فعال مایشاء بود و هر وقت اراده میکرد وارد غزه میشد و کشتار میکرد و کرانه باختری هم به همین نسبت تا به سیفالقدس رسیدیم که نقطه عطفی در معادله و موازنه قوا بین مقاومت و اسرائیل شد و معادله جدیدی به نام بازدارندگی ایجاد کرد که بسیار حائز اهمیت بود. نبرد طوفان الاقصی را باید در امتداد سیف القدس ببینیم؛ لذا این روند کاملاً روبهرشد است. اسرائیل در مقابل یا فقط ترور کرد یا حملات کور انجام داد که ترورها باعث تضعیف و نابودی مقاومت نشد. مبارزهای که زمانی متکی به سنگ بود، امروز طوفانالاقصی را شکل میدهد که کاری میکند کارستان که نه ارتشهای عربی در جنگهای اعراب و اسرائیل توانستند انجام دهند و نه حتی در ۲۰۰۶ در نبرد بین حزبالله و اسرائیل رقم خورد و خیلی فراتر از چارچوبهای موجود عمل شد. این رشد و توفیق مقاومت تصورش جلوی چشممان است و موجب تصدیق است و چندان به استدلال نیازی ندارد. رهبر معظم انقلاب درباره شکست اخیر اسرائیل در عملیات طوفان الاقصی تصریح کردند این شکست برای اسرائیل غیرقابل ترمیم است؛ چرایی و ابعاد و ریشه این عدم ترمیم چیست؟
رهبر انقلاب در مراسم دانشآموختگی دانشگاههای افسری مسئله شکست اسرائیلیها را متذکر شدند اما نکته جدید آن بود که فرمودند این شکست غیرقابل ترمیم است. اگر دقیقتر، فنیتر و علمیتر توضیح دهیم این برمیگردد به زمانی که رژیم صهیونیستی ازسوی داوید بن گوریون پایهگذاری شد، یک دکترین نظامی برای این رژیم توسط بن گوریون تعریف و طراحی شد که تا روز ۱۵ مهر اصول این دکترین کماکان برقرار بود.
این اصول چهار رکن یا اصل داشت که بن گوریون پایهگذاری کرد و تمام رؤسای ستاد ارتش یا وزرای جنگی که میآمدند و تابع شرایط و ضوابط دکترین جدیدی ارائه میدادند بر این چهار رکن استوار بود و براساس این چهار رکن، یک خوانش راهبردی از شرایط و اقتضائات زمانه به آن ضمیمه و راهبرد جدیدتری تعریف میشد. این چهار اصل عبارتاند از:
اصل اول بازدارندگی، به این معنا که رژیم باید از نظر نظامی دارای چنان قدرتی باشد که دشمنان او حتی جرأت فکر کردن به اینکه این رژیم را مورد تهدید قرار دهند به خود راه ندهند و این یعنی اصل تفوق نظامی بر دشمنان.
اصل دوم در همین راستا اصل هشدار بود؛ به این معنا که اسرائیل باید به دلیل اینکه دچار فقدان عمق راهبردی بوده و مساحتش بسیار محدود و جغرافیایش طولی است و عرض بسیار محدودی داشته و عمق استراتژیک ندارد برای جبران این خلأ مجبور است اشراف به برتری اطلاعاتی حاصل کند تا اگر کشورهای دیگر اراده کردند به اسرائیل حمله کنند قبل از اینکه بخواهند این تصمیم را محقق سازند، اسرائیل مطلع شده و آمادگیهای لازم را کسب کرده باشد.
اصل سوم انتقال منطقه نبرد به قلمرو دشمن بود.
اصل چهارم دفاع از شهروندان در مقابل حملات هوایی، موشکی و امثالهم بود.
تمام جنگهای اعراب و اسرائیل براساس این دکترینها جلو رفت؛ مثلا براساس اصل اول که بازدارندگی است و اصل سوم شاهد این بودیم که اسرائیلیها از راهبرد عملیاتی حملات برقآسا که شیوه جنگ ارتش آلمان نازی در جنگ جهانی دوم بود بهره میبرد که مبتنی بر سه اصل بود: ۱- توانمندی فوقالعاده در آتشباری چه بهصورت توپخانه، چه بهصورت نیروی هوایی روی نیروهای دشمن و همزمان پیشروی سریع و برقآسا ازسوی نیروهای پیاده و زرهی که اینجا ستون فقرات عملیات برقآسا را نیروهای زرهی تشکیل میدادند که در جنگ ۱۹۶۷، ۱۹۷۳ و اشغال لبنان در ۱۹۸۲ این راهبرد را دیدیم و این یک راهبرد ثابت در رژیم صهیونیستی بود. اتفاقی که در روز شنبه در این طوفان سهمگین رخ داد این بود که هر چهار اصل دکترین نظامی اسرائیل که میراث بن گوریون بود دود شد و به هوا رفت و دیگر خبری از بازدارندگی به معنای آن برتری نیست و نه خبری از هشدار بود، نه خبری از انتقال نبرد به سرزمین یا قلمرو دشمن بود و نه خبری از دفاع از شهروندان در مقابل دشمن بود و روز شنبه روز نابودی دکترین نظامی و دفاعی اسرائیلیها بود که البته دکترین دفاعی نبود و این دکترین ماهیتا یک دکترین تهاجمی بود و عملاً نابود شد.
به همراه این اتفاق شاهد فروپاشی ساختارهای عینی و ذهنی نظامی و امنیتی اسرائیل بودیم که در این اتفاق رقم خورد و دکترین نظامی اسرائیل متلاشی شد و به همراهش عوارضش را تا همین الان میبینیم و تصویر و تصوری که اسرائیلیها از ارتش و نیروهای اطلاعاتی و امنیتیشان داشتند فروپاشید. براساس آخرین نظرسنجی که موسسه مطالعات امنیت ملی هر سال انجام میدهد، در ارزیابیهای سالانهاش سال ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ محبوبترین نهادها در اسرائیل ارتش و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی بودند؛ اما امروز پرسشی که در میان تمام اسرائیلیها مشترک، فراگیر و سراسری است و در رسانهها بازتاب پیدا میکند این است که مقامات نظامی و امنیتی ما کجا بودند که چنین بلای عظیمی بر سر ما نازل شد؟ به قول نتانیاهو در گفتوگو با بایدن، این بزرگترین بلایی بود که بر سر اسرائیلیها بعد از هولوکاست آمد؛ البته همهچیز را به هولوکاست ربط میدهند. این اتفاق مهمتر از شکست نظامی و امنیتی است و این است که این ذهنیت آسیب دیده است. الان وضعیت اسرائیلیها شبیه ضربالمثلی است که میگوید مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد. دیشب دو گروه از پلیسها در جنوب تلآویو به گمان اینکه طرف مقابل نیروهای مقاومت هستند که نفوذ کردهاند با هم درگیر شدند و دو کشته دادند و این اتفاق ترمیمناپذیری است؛ کمااینکه جنگ یوم کیپور که یک هفته اول آن شکست اسرائیلیها بود، هنوز برای اسرائیلیها جبران نشده و مثل یک تروما با آن درگیرند. این ماجرا شبیه همان است و این ماجرا مثل شورای جنگ ۱۹۷۳ با ابعاد بسیار گستردهتر و عمیقتر و چند ده برابر آن است که تا سالهای سال سایهاش بر سر اسرائیلیها خواهد ماند؛ البته به شرطی که اسرائیلی باقی بماند و حداقل یک نسل و نسلی که این جنگ را تجربه کرده میطلبد تا این مسئله از یادها برود و نسل جدیدتری بیاید که قدری ترمیم پیدا کند، وگرنه تا زمانی که این نسل و کسانی که این وضعیت را تجربه کردند و در سنینی بودند که میفهمند چه اتفاقی افتاده از سنین نوجوانی تا میانسالی تا زمانی که زنده هستند، این وضعیت حاکم است، مگر اینکه نسلهای بعدی بیایند که این هم به شرط موجودیت اسرائیل است.
به نظرم به این دلیل رهبری فرمودند این وضعیت ترمیمناپذیر است. اصل اول هر ساختاری نظامی و امنیتی ذهنیت آن است؛ یعنی باید ذهن باانگیزه، امیدوار، پرشور و نشاط و قوی داشت تا براساس آن بتوان ساختار عینی، نظامی و امنیتی خود را بنا کرد. وقتی ساختارهای ذهنی و روحی روانی فروپاشیده، زمانی که جنگ تمام شود و آمارهای مراجعات به کلینیکهای رواندرمانی اسرائیل بیرون بیاید، میفهمید چه اتفاقی افتاده است. وقتی اینها از هم فروپاشیده و جامعه دچار تروما شده و روان زخمهای عمیق و جدی چه بهصورت فردی و چه بهصورت جمعی است که در سیف القدس هم شبیه این را داشتیم ولی اجازه ندادند بیان شود اما الان بیان میشود. آن زمان دستگاه سانسور اجازه نمیداد این مسئله بروز و ظهور پیدا کند و اسرائیلیها هم خودسانسوری میکردند که الان دیگر بیان میشود. وقتی اصل ماجرا و زیربنای ماجرا و ساختارهای نظامی امنیتی که این ذهنیت و روان جامعه است فروپاشیده، خودبهخود ساختارها هم فروپاشیدند؛ کمااینکه در همان روز اول در رسانههای اسرائیلی عنوان شد که ساختارهای نظامی و امنیتی ما در پیرامون غزه فروپاشیده است و دچار فروپاشی ساختارها شدیم. هنوز هم درگیریها هست و هر روز به شهرکنشینان اعلام میکنند از خانههایشان بیرون نیایند که همگی نشاندهنده این داستان است و باید به ترمیمناپذیری از این زاویه نگاه کرد. حضرت آیتالله خامنهای در دیدار هفته گذشته نیز تاکید کردند که اگر کشورهایی مثل ایران، عراق، سوریه، لبنان، عربستان، مصر، اردن و کشورهای خلیجفارس یک خطمشی واحد را در مسائل اساسی و کلی خود اتخاذ کنند، قدرتهای زورگو نمیتوانند در امور داخلی یا سیاست خارجیشان دخالت کنند. فلسفه اسم آوردن از کشورها را چه میدانید؟ ایشان در جایی درخواست میکند سیاستمداران و نخبگان این کشورها روی این مسئله فکر کنند و منافعش را بسنجند. بهراستی منافع آن چیست؟ در مورد همین اتفاقات و تحولات مربوط به فلسطین اشغالی چه پیامدهایی می توانست داشته باشد؟
مسئله وحدت کشورهای اسلامی و عربی یعنی کشورهای مسلمان هم عرب و هم غیر عرب جزو آرزوهای جمهوری اسلامی ایران بود و جزو مسائلی بود که انقلاب اسلامی دوست میداشت از فردای انقلاب و تشکیل نظام بعد از انقلاب جمهوری اسلامی این اتفاق بیفتد؛ اما به دلایل متعددی نیفتاد که دلایل روشنی هم دارد و یک دلیل عمدهاش این بود که عموم این کشورها سالها دستساخت استعمار بودند و از ابتدا دستنشاندگان استعمار بر سر کار بودند. صحیفه حضرت امام(ره) سرشار از صحبتهای ایشان درباره سران کشورهای اسلامی است و بعضا بسیار مشخص اسم آورده مثل صدام، حسنی مبارک، ملک حسین پادشاه اردن، سران آل سعود و انورسادات و تعابیر بسیار تندی دارد؛ مثلا حسنی نامبارک یا حسین قاتل دورهگرد اردنی. مشکلی که داشته و داریم وابستگی سران و دولتهای کشورهای مسلمان بهخصوص کشورهای مسلمان منطقه به قدرتهای جهانی و غربی بوده است. آرزوی ما این بود که آنها استقلالی را پیش گرفته و در کنار هم قرار میگرفتند. در سازمان همکاریهای اسلامی که قبلا کنفرانس اسلامی بود، قرار بود این اتفاق بیفتد. اگر کشورهای منطقه کنار هم بودند، اسرائیل در طول این سالها با چه پشتوانهای -ولو آمریکا- میتوانست این همه به مردم مظلوم فلسطین جسارت بکند و اینطور مظلومانه و غریبانه آنها را بکشد و قتل عام کند، آن هم جلوی دوربینها با این حجم از وقاحت، بیشرمی و نجسی؟ زبان و کلمات قاصرند از اینکه حجم این دنائت را بیان کنند. اگر کشورها در کنار هم و با هم بودند این اتفاق نمیافتاد. همین الان اگر مصر به سمت سوریه و اردن دست دوستی بدهد و عراق، ایران و عربستان به این ماجرا الحاق شوند، اسرائیل مجبور است جنگ را متوقف کند؛ چون مجبور است در ۳۶۰ درجه از خودش دفاع کند و الا از ۳۶۰ درجه مورد هجوم قرار میگیرد و نمیتواند. اسرائیل امروز اسرائیل ۱۹۶۷ و ۱۹۸۲ نیست؛ برای اینکه کشورهای مسلمان دیگر کشورهای آن دوره نیستند و الان یک پشتوانه بسیار قوی به نام محور مقاومت است که اگر دولتهای مصر، اردن، عربستان و دیگر کشورها در کنار این محور قرار بگیرند، واقعا کار اسرائیل تمام است و اسرائیل نمیتواند مقاومت کند. هنوز آمار دقیق کشتههای اسرائیل معلوم نیست و رسانههای اسرائیلی اعلام کردند تلفات بیش از چیزی است که اعلام میشود؛ یعنی بالای هزار است و ممکن است تلفات واقعی به چند هزار برسد و واقعا معلوم نیست چه اتفاقی بیفتد!؟ در کل جنگ ۱۹۷۳ اسرائیل ۲۴۰۰ کشته داد ولی در یک روز این همه تلفات داد و قابل قیاس نیست. این تلفات که در یک روز داده، در جنگی که به او تحمیل شود مثلا جنگی که کمتر از یکماه به طول بینجامد با این همه کشور و محور مقاومت پشتوانهاش است با این قدرت نظامی که محور مقاومت دارد و انواع موشکها در انواع بردها و پهپادهای انتحاری و انواع و اقسام سلاح. حماس و غزه با همین کوچکیاش خود اسرائیل را به شگفتی واداشته و اعلام کردند حماس از تجهیزاتی استفاده میکند که از آن بیخبر بودیم و فکر نمیکردیم چنین تجهیزاتی در اختیار حماس قرار گرفته باشد. این بسیار واضح و مشخص است و حتی لازم نیست کشورها مستقیم ورود کنند و همین که حمایت عملی و کمک دیپلماتیک کرده و دیپلماسی را در سراسر جهان فعال کنند و از تمام اهرمهای قدرت خود برای تحت فشار قرار دادن آمریکا، اروپا و اسرائیل استفاده کنند و حمایت اقتصادی، نظامی و امنیتی اطلاعاتی بکنند آنگاه اسرائیل نمیتواند این قدر راحت جولان دهد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد