منطق «همه با هم باشید»

در میانه‌ی جنگ آنگاه که اخبار و روایت‌های گوناگون اوج می‌گیرند و خیز بر می‌دارند و حتی برخی متخصص رسانه‌ای را در خود غرق می‌کنند - اخبار و روایت‌هایی که بعضاً حتی صحت و سقم‌شان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آن‌گونه که هستند نه آن‌گونه که دشمن آن را بازنمایی می‌کند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا می‌کند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی می‌بینیم و امکان رمزگشایی‌ آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویت‌ها را به شیوه‌ای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیده‌ها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمی‌گیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانه‌ی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا به‌صورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابه‌لای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آن‌گونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و شصت و یکمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید علیرضا فلاح تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانه‌ی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.

دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و شصت و یک

سرمقاله

* منطق «همه با هم باشید»

* ملّت‌ها در طول تاریخ، لحظاتی را تجربه کرده‌اند که فشار، تهدیدها و توطئه‌های خارجی، قدرت درونی آن‌ها را محک زده است. ایران با پیشینه کهن و پیچیده، قومیت‌های گوناگون و موقعیت راهبردی ژئوپلیتیکی، از این قاعده مستثنی نیست. در چنین زمان‌های حساسی، وحدت و انسجام تنها یک فضیلت اجتماعی نیست، بلکه به یک ضرورت ملّی تبدیل می‌شود. بقا، ثبات و پیشرفت یک کشور تحت فشار، تا حدّ زیادی به اراده جمعی مردم و توانایی آن‌ها برای پشت سر گذاشتن اختلافات در راه اهداف مشترک بستگی دارد.


برای درک اهمیت وحدت، باید این واقعیت را در نظر بگیریم که محیط ژئوپلیتیکی ایران همواره تحت تأثیر مطامع قدرت‌های خارجی بوده است. از منابع عظیم طبیعی گرفته تا موقعیت محوری آن میان شرق و غرب، ایران همواره مورد توجه قدرت‌های جهانی بوده است.

واقعیت‌های سیاسی مدرن -از تحریم‌های اقتصادی و درگیری‌های منطقه‌ای تا تهدیدات سایبری و هجوم اطلاعات نادرست- بر پیچیدگی این چالش‌ها افزوده است. وقتی یک ملّت تحت چنین فشارهایی باشد، تفرقه دقیقاً همان چیزی است که دشمنان خارجی به دنبال آن هستند. تفرقه، ساختارهای درونی را تضعیف کرده و کشور را در برابر نفوذ، خرابکاری و بی‌ثباتی آسیب‌پذیر می‌کند.

خداوند متعال در قرآن کریم، بر وحدت به عنوان یک اصل الهی برای استحکام جامعه تأکید می‌ورزد. آیه «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» (آل‌عمران: ۱۰۳)، «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید»، دعوتی همیشگی برای همبستگی است. این فرمان نشان می‌دهد که تفرقه، جوامع را از نظر معنوی، سیاسی و اجتماعی تضعیف می‌کند. در مقابل، وحدت به منبعی از پشتیبانی الهی و تاب‌آوری جمعی تبدیل می‌شود.

علاوه بر این، قرآن بارها درباره نیروهای خارجی که در پی ایجاد تفرقه هستند هشدار می‌دهد: «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء» (مائده: ۹۱)، «شیطان فقط می‌خواهد میان شما دشمنی و کینه برانگیزد...». به بیان امروزی، این آیه نشان می‌دهد که چگونه اطلاعات نادرست، جنگ روانی و دستکاری خارجی می‌توانند در صورت عدم محافظت از وحدت، یک جامعه را متلاشی کنند.

تاریخ و علوم سیاسی نیز هر دو بر این موضوع تأکید دارند که تاب‌آوری یک ملّت به همبستگی درونی آن بستگی دارد. ژان ژاک روسو، فیلسوف مشهور، می‌گوید: «قدرت یک ملّت نه با تعداد سربازانش، بلکه با وحدت مردمانش سنجیده می‌شود.» این ایده با شرایط کنونی ما که درگیر نوعی جنگ احزاب هستیم، هم‌خوانی دارد. صرف‌نظر از اختلافات سیاسی، تنوع اجتماعی یا منازعات ایدئولوژیک، امنیت ملّی و استقلال، نیازمند حس مشترک هدف‌مند است.

با این حال، وحدت به معنای یکنواختی نیست. موزاییک غنی فرهنگی ایران -شامل فارسی، آذری، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن و دیگران- یکی از نقاط قوت آن است. آنچه لازم است، حذف تفاوت‌ها نیست، بلکه یافتن این تفاوت‌ها در یک هویت ملّی منسجم است.

اندیشمندان برجسته همواره استدلال کرده‌اند که وحدت یک ضرورت راهبردی برای ملّت‌ها تحت تهدید است. برای نمونه آرنولد توین‌بی، تاریخ‌دان مشهور جهان، معتقد است تمدن‌ها نه به دلیل حملات خارجی، بلکه به دلیل فروپاشی درونی از بین می‌روند: «تمدن‌ها بیشتری براثر خودکشی می‌میرند تا قتل.» این قواعد منطقی درباره ایران نیز صدق می‌کنند؛ تهدیدات خارجی زمانی بیشترین اثر را دارند که انسجام درونی تضعیف شده باشد.

امروز ایران با تهدیدها و تنش‌های ژئوپلیتیکی، رقابت‌های منطقه‌ای، کمپین‌های جنگ رسانه‌ای و تلاش برای منزوی کردن راهبردی روبه‌رو است. هر یک از این چالش‌ها، انسجام داخلی را حیاتی‌تر می‌کنند. اگر کشور متحد بماند، در سراسر گسل‌های قومی، زبانی و سیاسی، توانایی آن برای مقاومت در برابر فشار خارجی به‌طور چشمگیری افزایش می‌یابد. در مقابل، اگر اختلافات به درگیری یا بی‌اعتمادی تبدیل شود، تاب‌آوری ملّت تضعیف می‌شود.

وحدت برای ایران یک آرمان انتزاعی نیست؛ بلکه یک ضرورت عملّی برای بقا و پیشرفت است. با تداوم فشارهای دشمن، انسجام مردم ایران به ارزشمندترین نیروی راهبردی آنان تبدیل می‌شود.

رهنمودهای اصیل قرآن، درس‌های تاریخ و خرد اندیشمندان جهانی همگی به یک حقیقت اشاره دارند: یک ملّت متحد، استوار می‌ایستد، در حالی‌که یک ملّت متفرق، شکننده می‌شود. راز توصیه‌های مکرر رهبر انقلاب نیز در همین نکته نهفته است؛ «در برابر دشمن، همه با هم باشید.»


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ | 18:5 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

صورت حساب سنگین یک تجاوز

در میانه‌ی جنگ آنگاه که اخبار و روایت‌های گوناگون اوج می‌گیرند و خیز بر می‌دارند و حتی برخی متخصص رسانه‌ای را در خود غرق می‌کنند - اخبار و روایت‌هایی که بعضاً حتی صحت و سقم‌شان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آن‌گونه که هستند نه آن‌گونه که دشمن آن را بازنمایی می‌کند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا می‌کند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی می‌بینیم و امکان رمزگشایی‌ آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویت‌ها را به شیوه‌ای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیده‌ها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمی‌گیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانه‌ی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا به‌صورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابه‌لای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آن‌گونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و شصتمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید رمضانعلی چوبداری تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانه‌ی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.

دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و شصت

سرمقاله

* صورت حساب سنگین یک تجاوز

* جنگ ۱۲روزه یکی از بزرگ‌ترین شکست‌هایی بود که رژیم صهیونیستی در تاریخ جعلی خود متحمل شد. طبق برخی اعترافات منابع آمریکایی و صهیونیستی، این تجاوز نتیجه طراحی ۲۰ساله‌ برای حمله به ایران بود که با شکست دشمن صهیونی همراه شد.

میزان واقعی خسارت‌های رژیم صهیونیستی به‌ویژه در بخش‌های امنیتی و نظامی به دلیل سانسور شدید هیچگاه رسانه‌ای نشده اما بررسی اعترافات مقامات اسرائیلی و گزارش رسانه‌های این رژیم بخشی از این خسارت‌ها را نشان می‌دهد.

موج شدید حملات ایران به اسرائیل باعث شد که این رژیم به سانسور شدید روی بیاورد. روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» در گزارشی با اشاره به حملات ایران، افشا کرد برخی نقاطی که توسط موشک‌های ایرانی هدف گرفته شدند از سوی تل‌آویو اعلام نشده‌اند و برخی پژوهشگران با استفاده از تصاویر ماهواره‌ای آن‌ها را افشا کرده‌اند. این روزنامه نوشت از آغاز تا پایان جنگ، ایران در مجموع حدود ۵۳۰ موشک بالستیک را در ۴۲ موج شلیک کرد.

این حملات خسارت بزرگی به صهیونیست‌ها وارد کرد. داده‌های اداره مالیات اسرائیل حاکی است که از آغاز جنگ با ایران بیش از ۴۱ هزار پرونده خسارت ثبت شد که تقریباً ۳۳ هزار مورد آن مربوط به آسیب به منازل مسکونی، ۴۱۰۰ مورد مربوط به خودروها و بیش از ۴۰۰۰ مورد مربوط به اموال و تجهیزات بود.

اداره مالیات اسرائیل هزینه اولیه خسارت‌های مسکونی را ۱.۳ میلیارد دلار برآورد کرد که انتظار می‌رود به بیش از ۱.۵ میلیارد دلار برسد. در این مدت بیش از ۱۸ هزار نفر مجبور به تخلیه خانه‌های خود شدند و هزینه اسکان اضطراری و خدمات برای آنها حدود ۵۰۰ میلیون دلار برآورد شد.

باید توجه داشت که خسارت به ساختمان‌های دولتی، بخصوص امنیتی و نظامی در این گزارش وجود ندارد و اساساً مشمول این روند نیز نمی‌شود.

درهمین‌حال تحلیلگران اقتصادی هزینه‌های مستقیم و غیرمستقیم این جنگ را بین ۲۰ تا ۴۰ میلیارد دلار برای اسرائیل برآورد می‌کنند، رقمی که شامل هزینه‌های نظامی، دفاع موشکی، اختلال در فعالیت‌های اقتصادی، خسارات ناشی از حملات ایران و هزینه‌های بازسازی است.

طبق اذعان رسانه‌های عبری میانگین هزینه روزانه نظامی اسرائیل در این دوره حدود ۷۲۵ میلیون دلار بود که در مجموع به ۸.۷ میلیارد دلار رسید و بیش از ۲.۵ میلیارد دلار هزینه سامانه پدافندی اسرائیل شد.

از سوی دیگر اختلال اقتصادی ناشی از تعطیلی گسترده کسب‌وکارها و فلج شدن بخش‌های گردشگری، فناوری پیشرفته، حمل‌ونقل و خدمات روزانه ۱.۵ میلیارد دلار زیان ایجاد کرد و در مجموع به حدود ۱۸ میلیارد دلار رسید.

همچنین بنابر اعتراف رسانه‌های این رژیم حملات موشکی ایران حدود سه میلیارد دلار خسارت مستقیم به زیرساخت‌ها وارد کرد؛ ازجمله پالایشگاه نفت حیفا، مؤسسه وایزمن و ساختمان‌های نظامی در تل‌آویو که بازسازی آنها نیازمند بودجه سنگین و چند برابری است.

تحلیلگران اسرائیلی اذعان دارند که این جنگ توانسته است یکی از شدیدترین بحران‌های انسانی و اقتصادی را در تاریخ این رژیم ایجاد کند.

گیورا آیلند رئیس پیشین شورای امنیت رژیم بعد از پایان جنگ صریحاً اعلام کرد که ادامه جنگ به نفع اسرائیل نبود.

این موارد تنها بخش کوچکی از خسارت‌هایی است که اسرائیل در جنگ ۱۲روزه با ایران متحمل شد. سانسور شدید در سرزمین‌های اشغالی مانع از انتشار آمار واقعی شده است و بدون این سانسور به‌وضوح روشن می‌شود که چرا اسرائیل مجبور به تن دادن به آتش‌بس شد و چگونه برنامه ۲۰ساله خود برای جنگ با ایران را تنها در ۱۲روز شکست‌خورده دید.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ | 17:44 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

صخره سخت

در میانه‌ی جنگ آنگاه که اخبار و روایت‌های گوناگون اوج می‌گیرند و خیز بر می‌دارند و حتی برخی متخصص رسانه‌ای را در خود غرق می‌کنند - اخبار و روایت‌هایی که بعضاً حتی صحت و سقم‌شان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آن‌گونه که هستند نه آن‌گونه که دشمن آن را بازنمایی می‌کند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا می‌کند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی می‌بینیم و امکان رمزگشایی‌ آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویت‌ها را به شیوه‌ای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیده‌ها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمی‌گیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانه‌ی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا به‌صورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابه‌لای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آن‌گونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و پنجاه‌ونهمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهیده نیلوفر قلعه‌وند تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانه‌ی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.

دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و پنجاه‌ونه

سرمقاله

* صخره سخت

* کانون اراده و قدرت! این عبارت چهارکلمه‌ای را می‌توان خیمه اصلی حاکم بر سخنان تلویزیونی پنجشنبه‌شب رهبر انقلاب دانست.


برخلاف آنچه در جریان‌سازی سنگین رسانه‌ای غرب علیه ایران به راه افتاده که ایران را موجودی ضعیف و در گوشه رینگ توصیف می‌کنند که زمان زدن ضربه اصلی به آن فرا رسیده، این نگاه اما با دریافت‌ واقعیت‌هایی از بطن جامعه ایران تحلیلی برعکس از فضاسازی‌های اخیر علیه ایران دارد.

مفهوم پایه‌ای که رهبر انقلاب سایر محورهای بیانات خویش را روی آن بنا کردند درست نقطه مقابل آن دستگاه تحلیلی است که دشمن در پی ساختن آن در اذهان است: ایران همچنان سخت و ستبر ایستاده است.

یک وجه مهم این استواری بعد سخت آن است. مَطلع سخنان ایشان و اشاره مستقیم به بسیج، دالّ مرکزی این بخش است.

بسیج متعلق به قشر خاصی نیست، تنها مرزبندی‌اش با دیگری و دشمن است و از همه مهم‌تر نقطه جوشش اصلی پدیده‌ای است که در سال‌های متأخر به‌نام محور مقاومت شناخته می‌شود.

هسته سخت مقاومت، ایران است و هسته سخت ایران هم بسیج.

برخلاف ادعا و تصور دشمن و برخلاف آنچه که به‌عنوان یکی از اهداف جنگ ۱۲روزه در نظر گرفته شده بود، ایران نه‌تنها از تفکر و راهبرد مقاومت دست برنداشته و نه‌تنها در مقابل خواست دشمن برای دست برداشتن از مقاومت کوتاه نیامده بلکه در پی تقویت این راهبرد است.

در این چارچوب ناگفته پیداست که موضع ایران در برابر دیگر مسائل این روزها مانند طرح‌های اخیر منطقه‌ای برای فشار به جریان‌های مقاومت در جغرافیای غرب آسیا چیست. اینها وجه سخت ماجراست.

وجه نرم آن هم تقویت انسجام داخلی و استحکام صفوف ملّی بین جریان‌های مختلف مردمی و سیاسی ازیک‌سو، و دولت و ملّت از سوی دیگر است.

اینجا فقط و فقط با دشمنِ آن‌سوی مرز است که باید مرزبندی کرد. هر مرز و شعار و صدا و ادعایی که بوی شکاف و گسل داشته و ساحت میدان و مبارزه خود را درون مرزهای کشور تعریف کرده باشد در خدمت مستقیم به طرح‌ دشمن برای شکستن کمر ایران است ولو آیات کتاب خدا را دستاویز خود قرار داده باشد.

وجه سخت ماجرا متوجه تدبیر برای پر کردن مشت نیروهای مسلح است و وجه نرم آن هم حمایت و تقویت بخش‌های مختلف داخلی و اجرایی کشور برای پیشبرد امور در زمینه حل مسائل کشور و عبور از وضعیت «نه جنگ، نه صلح» است.

دفاع و امنیت را مسئولانی است و تدبیر امور داخل کشور را هم مسئولانی. ایران در حکم جزیره ثبات غرب آسیا از نظر اوضاع داخلی نیز با تدبیر و تسلط مشغول رتق‌وفتق امور داخلی خود است.

اشارات رهبر انقلاب در حمایت همه‌جانبه از دولت که در برخی مسائل به سمت اصلاح بنیادینی حرکت کرده که شروعش از دولت پیش کلید خورده، نشان‌دهنده روح حاکم بر کشور برای اداره امور و بی‌توجهی به وضعیت نه جنگ، نه صلحی است که دشمن در پی استمرار آن است.

در زمانی که جریان‌ها و رسانه‌های خارجی عامدانه و بعضی جریان‌های غافل داخلی ناخواسته زیر سایه جنگ رفته و تصویرگر قفل شدن امور در داخل شده‌اند، دولت و مردم، مسلط و با تدبیر مشغول اداره امور عادی مُلک هستند.

این استواری و ایستادگی و سخت بودن و اعتماد به قدرت و قوت ملّی و مردمی، به‌قدری ریشه‌دار است که حتی شایعه ارسال پیام غیرمستقیم به آمریکا برای بازگشت به میز مذاکره هم خیلی شفاف و صریح رد می‌شود و آن را یک دروغ بزرگ توصیف می‌کند تا راه برای هر نوع سوءبرداشت و ارسال پیام ضعف به دشمن بسته شود.

در همین چارچوب است که ایستادگی در برابر دشمن آمریکایی و صهیونی در جنگ ۱۲روزه، جنگ احزابی بود در برابر تمام جبهه کفر که صخره سخت غرب آسیا نه‌تنها کمر خم نکرد بلکه مستظهر به یک حمایت ۹۰ میلیونی مردمی - از اقشار و جریان‌ها و درجات دینی و مذهبی و فرهنگی مختلف اما باغیرت و باشرف – ضربه دشمن را با ضربه متقابل پاسخ داد تا نقطه پایان دوران بزن‌دَررویی را به دشمن صهیونی و آمریکایی یادآوری کنند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ | 17:42 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ترجمه و شرح حکمت 170 نهج البلاغه: گناه نکردن آسان‌تر از توبه کردن

متن نهج البلاغه

نهج البلاغه ( نسخه صبحی صالح )

وَ قَالَ (علیه السلام): تَرْكُ الذَّنْبِ، أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْمَعُونَةِ [التَّوْبَةِ].

و فرمود (ع): گناه نكردن از توبه نمودن آسانتر است.

شرح

شرح : پیام امام امیر المومنین ( مکارم شیرازی )شرح ابن میثم بحرانی ( ترجمه محمدی مقدم )منهاج البراعه (خوئی)جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ( مهدوی دامغانی )

راه نزديكتر!
امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه به نکته مهمى در مورد ترک گناه و مقایسه آن با توبه از گناه اشاره کرده مى فرماید: «ترک گناه آسان تر از تقاضاى توبه است»; (تَرْکُ الذَّنْبِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ التَّوبةِ(1)).
امام(علیه السلام) فرمود ترک گناه از تقاضاى توبه آسان تر است این نکته دلایل زیادى دارد، زیرا از یک سو ممکن است انسان پس از ارتکاب گناه توفیق توبه نیابد و از دنیا برود به خصوص اگر توبه را به تأخیر بیندازد آن گونه که سیره بسیارى از غافلان است.
از سوى دیگر توبه شرایط زیادى دارد پشیمانى قطعى از گناه و تصمیم بر ترک در آینده و پرداخت حق الناس و قضاى عبادات و پرداختن و کفاره اگر عملى است که داراى قضا و کفاره بوده مانند ترک روزه واجب و جبران کردن خطاهاى گذشته با اعمال صالح آینده، زیرا در قرآن مجید کرارا بعد از جمله «تابُوا» واژه «اَصْلَحُوا» ذکر شده است.(2)
از همه اینها گذشته گناه رسوباتى در روح انسان از خود بجاى مى گذارد که برطرف ساختن آن بسیار مشکل است و درست به این مى ماند که به کسى بگویند مراقب باش بدنت مجروح نشود و دست و پایت نشکند. او بگوید مهم نیست اگر مجروح شد مداوا مى کنم و اگر شکست به شکسته بند مراجعه مى نمایم در حالى که بعد از مداواى جراحات و جبران استخوان هاى شکسته آثارى از آن در ظاهر یا در باطن باقى مى ماند که گاه تا آخر عمر همراه انسان است.
مرحوم علامه مجلسى در روضه بحارالانوار در حدیث معروف «هشام بن حکم» از امام موسى بن جعفر(علیه السلام) جمله اى از حضرت مسیح نقل مى کند و آن جمله این است: «بِحَقِّ أقُولُ لَکُمْ إنَّ مَنْ لَیْسَ عَلَیْهِ دَیْنٌ مِنَ النّاسِ أرْوَحُ وَأقَلُّ هَمّاً مِمَّنْ عَلَیْهِ دَیْنٌ وَإنْ أحْسَنَ الْقَضاءَ وَکَذلِکَ مَنْ لَمْ یَعْمَلِ الْخَطیئَةِ أرْوَحُ هَمّاً (مِمَّنْ) عَمِلَ الْخَطیئَةَ وَإنْ أخْلَصَ التَّوْبَةَ وَأنابَ; به حق براى شما مى گویم. کسى که بدهى به مردم ندارد راحت تر و کم غصه تر است از کسى که دینى بر ذمه اوست، هرچند مى تواند به خوبى آن را ادا کند. همین گونه کسى که گناهى نکرده راحت تر و کم اندوه تر است از کسى که مرتکب گناهى شده، هرچند توبه خالصانه اى بعد از آن کند و به خدا باز گردد».(3)
مرحوم کلینى در کافى و مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار داستان جالبى از عابدى از بنى اسرائیل نقل مى کند که ذکر آن در اینجا بسیار مناسب است. در این حدیث امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «مرد عابدى در بنى اسرائیل بود که هرگز مرتکب خلافى در امور دنیا نشده بود (و گناهى نکرده بود) به گونه اى که ابلیس از دست او ناراحت شد و فریاد کشید و لشکرش نزد او حاضر شدند. ابلیس گفت: چه کسى مى تواند براى من این عابد را گمراه سازد؟ یکى از آنها گفت: من آماده ام. ابلیس گفت: از کدام راه به سراغ او مى روى؟ گفت: از ناحیه زنان (و شهوت جنسى که بسیار نیرومند است). ابلیس گفت: کار تو نیست این عابد مسائل مربوط به زنان را تجربه نکرده است. دیگرى از شیاطین گفت: من آمادگى داردم. ابلیس گفت: از کجا به سراغ او مى روى؟ گفت: به وسیله شراب و لذات. ابلیس گفت: کار تو نیست او علاقه اى به این امور ندارد. سومى گفت: من آماده ام (که او را گمراه سازم). ابلیس گفت: از چه راه به سراغ او مى روى؟ گفت: از طریق کارهاى نیک (و عبادت!) ابلیس پسندید گفت: برو، این کار از تو ساخته است. او به صومعه عابد رفت و در برابر او ایستاد و مشغول نماز شد. عابد از عبادت خسته مى شد و مى خوابید و آن شیطان چشمش به خواب فرو نمى رفت، عابد استراحت مى کرد ولى شیطان استراحت نمى کرد. عابد در حالى که خود را در برابر او قاصر و عمل خود را کوچک مى دید گفت: اى بنده خدا از چه راه این همه قدرت و قوت بر نماز و عبادت پیدا کردى؟ شیطان جوابش را نداد. بار دوم و بار سوم تکرار کرد. شیطان در جواب او گفت: اى بنده خدا! گناهى از من سر زده و من از آن توبه کردم هر زمان که گناه به خاطرم مى آید قوتى بر نماز پیدا مى کنم. عابد گفت: اگر چنین است گناهت را به من بگو تا من هم انجام دهم و توبه کنم و هرگاه چنین کردم (و گناه به خاطرم آمد) قوت بر نماز پیدا کنم.
شیطان به او گفت: به شهر مى روى (در محله بدنام) و سراغ فلان زن آلوده را مى گیرى دو درهم به او بده و مرتکب گناه شو. عابد گفت: من دو درهم ندارم اصلاً نمى دانم دو درهم چیست. شیطان دو درهم از زیر پاى خود در آورد و به او داد. مرد عابد (ساده لوح) با همان لباس عبادت وارد شهر شد و سراغ منزل آن زن آلوده را گرفت. مردم او را راهنمایى کردند و تصورشان این بود که آمده است او را موعظه کند تا دست از کار زشت بر دارد. فرد عابد هنگامى که به سراغ آن زن آمد دو درهم را نزد او افکند و گفت: برخیز! برخاست و به داخل منزلش شد و به عابد گفت: داخل شو. آن گاه زن آلوده گفت: تو با وضع و هیئتى به سراغ من آمده اى که هیچ کس به این صورت به سراغ من نمى آید. (با لباس عابدان و پارسایان آمده اى) بگو ببینم چه خبر است. عابد جریان را به طور کامل براى آن زن تعریف کرد. آن زن گفت: «إنَّ تَرْکَ الذَّنْبِ أهْوَنُ مِنْ طَلَبِ التَّوْبَةِ وَلَیْسَ کُلُّ مَنْ طَلَبَ التَّوْبَةَ وَجَدَها; ترک گناه آسان تر از تقاضاى توبه است و تمام کسانى که تقاضاى توبه مى کنند ممکن است موفق به توبه نشوند». سپس افزود: تصور مى کنم فردى که این دستور را به تو داده شیطانى بوده که در برابر تو به صورت عابدى ظاهر شده است. برگرد که من هرگز تسلیم خواسته تو نخواهم شد. مرد عابد (از خواب غفلت بیدار شد و) بازگشت (و اثرى از آن شیطان ندید) اتفاقاً آن زن بدکاره آن شب از دنیا رفت و مردم دیدند بر در خانه او نوشته شده است به تشییع جنازه این زن حاضر شوید که از اهل بهشت است. مردم به شک افتادند سه روز دست نگه داشته و او را دفن نکردند، چون در کار او حیران بودند. خداوند به پیامبر آن زمان یعنى «موسى بن عمران» وحى فرستاد که به سراغ فلان زن برو نماز بر او بخوان و به مردم بگو که در نماز بر او شرکت کنند که من او را بخشیدم و بهشت را بر او واجب کردم، زیرا فلان بنده عابد مرا از گناه باز داشت(4). (5)
*****
پی نوشت:
(1). در متن نسخه صبحى صالح «طَلَبِ الْمَعُونَةِ» آمده است در حالى که اکثر نسخه ها «طَلَبِ التَّوْبَة» است و مناسب نیز همین است و به نظر مى رسد واژه «الْمَعُونَة» خطاى ناسخ باشد.
(2). در 5 مورد از آیات قرآن (تابُوا وَأصْلَحُوا) و در 2 مورد «تاب و اصلح» ذکر شده است.
(3). بحارالانوار، ج 75، ص 307، ح 1.
(4). بحارالانوار، ج 8، ص 384، ح 584.
(5). سند گفتار حکیمانه: مرحوم کلینى در جلد دوم کتاب اصول کافى این کلام نورانى را از امام صادق از جدش امیرمؤمنان(علیهما السلام) به این صورت نقل مى کند: «تَرْکُ الْخَطِیئَةِ أیْسَرُ مِنْ طَلَبِ التَّوْبَةِ وَکَمْ مِنْ شَهْوَةِ ساعَة أوْرَثَتْ حُزْناً طَویلاً وَالْمَوْتُ فَضَحَ الدُّنْیا فَلَمْ یَتْرُکْ لِذى لُبٍّ فَرَحاً; ترک گناه از تقاضاى توبه آسان تر است و چه بسیار شهوت رانى ساعتى که اندوه طولانى به دنبال دارد و مرگ چهره نازیباى دنیا را آشکار کرده و براى هیچ عاقلى شادى نگذارده است». (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 142)


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: همراه بـا حکمتهای نهج البلاغه

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ | 17:37 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

عاملان سرقت در ایستگاه های اتوبوس به دام افتادند

قمه کشی گوشی قاپ ها در محاصره پلیس!

موتورسوارانی که در حاشیه خیابان ها و به ویژه ایستگاه های اتوبوس گوشی قاپی می کردند در حالی به چنگ پلیس افتادند که با بیرون کشیدن قمه از غلاف سعی داشتند نیروهای انتظامی را برای یافتن راه گریز بترسانند!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، در پی گزارش هایی از گوشی قاپی توسط دو جوان موتورسوار که کاپشن های مشکی به تن داشتند،تحقیقات علمی و میدانی نیروهای انتظامی با بهره گیری از توان تخصصی پلیس و با راهنمایی و دستورهای ویژه سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد) برای شناسایی عاملان سرقت های مذکور آغاز شد.
در همین حال نیروهای انتظامی با گشت زنی های هدفمند و به کارگیری منابع و مخبران محلی، موتورسواران مظنون را در مناطق احتمالی وقوع جرم و به ویژه ایستگاه های اتوبوس زیر نظر گرفتند تا این که دو جوان موتورسوار در چهارراه ابوطالب مشهد، به قاب ظن نیروهای گشت وارد شدند. اما هنوز در تیررس نگاه های ماموران قرارداشتند که لاستیک عقب موتورسیکلت طرح هوندای آنان پنچر شد. در این شرایط عوامل انتظامی به سوی موتورسواران رفتند اما ترک نشین موتورسیکلت با مشاهده نیروهای انتظامی با اضطراب عجیبی موتورسیکلت را روی زمین انداخت و پا به فرارگذاشت. ماموران که دیگر یقین داشتند با دزدان گوشی قاپ روبه رو شده اند ابتدا دست‌بندهای قانون را بردستان راکب موتورسیکلت حلقه زدند و بلافاصله به تعقیب مظنون فراری پرداختند . این جوان زمانی که خود را در حلقه محاصره پلیس دید ناگهان قمه ۳۵ سانتی متری را با غلاف از درون جیب خود بیرون کشید و به طرف ماموران گرفت تا آن ها احساس خطر کنند و مسیر فرار برای وی باز شود! ولی نیروهای کارآزموده کلانتری شفا با اجرای یک فن دفاع شخصی، قمه را در حالی از چنگ وی خارج کردند که در بازرسی از زیر کاپشن او یک قبضه قمه ۶۰ سانتی متری نیز کشف شد.

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با انتقال دو جوان ۲۲ و ۲۴ ساله به مقر انتظامی، بازجویی های فنی از آنان در دایره تجسس کلانتری آغاز و مشخص شد که یکی از دستگیر شدگان سوابق کیفری نیز دارد؛ بنابراین با دستورهای محرمانه رئیس کلانتری، تحقیقات از آنان با شیوه تخصصی ادامه یافت و آن ها در حالی در برابر مال‌باختگان قرار گرفتند که دو تن از شاکیان موتورسواران را شناسایی کردند. از سوی دیگر پلاک مخدوش موتورسیکلت نیز بر ارتکاب جرم توسط آنان مهر تایید می زد که یکی از مال باختگان به محض ورود به کلانتری، موتورسیکلت سارقان را شناسایی کرد و گفت: سارقان با همین موتورسیکلت گوشی تلفنم را ربودند. این زن جوان اضافه کرد: در ایستگاه اتوبوس خیابان ابوطالب نشسته بودم که دو جوان موتورسوار که ترک نشین آن کاپشن مشکی به تن داشت،گوشی تلفنم را چنگ زد و فرارکردند اما من چهره راکب را هنگام دور زدن آن ها دیدم که اکنون دستگیر شده است.
زن جوان دیگری که هدف گوشی قاپی قرارگرفته بود پس از مراجعه به دایره تجسس گفت:در بولوار شهید موسوی قوچانی کنار ایستگاه اتوبوس ایستاده بودم که دونفر از پشت سر گوشی ام را قاپیدند و با موتورسیکلت از محل گریختند اما فردی که درکنارمن بود چهره آن ها را دید و اکنون نیز دو سارق جوان را در کلانتری شناسایی کرد.
بنا بر گزارش روزنامه خراسان، در حالی که یکی از متهمان به نام «حسین-ف» مدعی بود دو فقره سابقه کیفری دارد در بازجویی ها اظهار داشت: من فقط راکب موتورسیکلت بودم و جرمی مرتکب نشده ام. موتورسیکلت نیز متعلق به دوستم است.
«محمد-ق»(متهم دیگر) نیز ادعا کرد: من گوشی قاپی ها را قبول ندارم و چاقویی را نیز که به طرف ماموران گرفتم برای دعوا با خودم حمل می کنم و همیشه آن را همراه دارم! وی در پاسخ به این سوال که اما مال‌باختگان شما را شناسایی کرده اند! گفت: من آن ها را نمی شناسم! ...
بررسی های بیشتر در این باره با دستور مقام قضایی همچنان ادامه دارد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ | 17:34 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

قالیباف: مسأله قانون حجاب برای برخی «سیاسی» شده/ برای اجرای آن کمبود قانونی نداریم + فیلم

سرویس: اخبار سیاسی کدخبر: ۷۵۷۲۰۸ ۱۴۰۴/۰۹/۱۱ - ۱۷:۲۰

اقتصادنیوز: قالیباف گفت: به هر حال امروز از به تعبیر مقام معظم رهبری، بلندترین منبع جمهوری اسلامی و از «مناره مسجد» حرف‌هایی زده شده که گفته‌اند خلاف قانون عمل شده است. اگر چنین باشد، یا من خلاف قانون انجام داده‌ام، یا شورای عالی امنیت ملی، یا اینکه این سخنان دقیق نبوده است.

 قالیباف: مسأله قانون حجاب برای برخی «سیاسی» شده/ برای اجرای آن کمبود قانونی نداریم + فیلم

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از انتخاب، محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی امروز (سه‌شنبه) در دومین نشست خبری خود که به مناسبت دهم و آذر و روز مجلس برگزار شده است؛ به سوالات خبرنگاران پاسخ داد.

قالیباف با بیان اینکه موضوع ابلاغ قانون و روندی که اکنون دنبال می‌شود، باید روشن و دقیق بررسی شود؛ گفت: این را هم تأکید می‌کنم که مسأله قانون حجاب برای برخی، موضوعی سیاسی شده؛ در حالی که اصل حجاب ریشه در فرهنگ ایرانی و اسلامی دارد. ضمن اینکه هم‌اکنون نیز قانون وجود دارد و همان‌طور که رئیس قوه قضاییه گفته، برای اجرای آن کمبود قانونی نداریم.

رئیس نهاد قانونگذاری کشورمان در پاسخ به سوال خبرنگار صبح مجلس درخصوص عدم ابلاغ قانون حجاب، گفت: امروز مطلع شدم چند نفر از همکاران در این خصوص اظهاراتی داشتند که مدعی‌العموم باید ورود کند. لازم می‌دانم توضیحاتی در این خصوص بدهم.

قالیباف گفت: به هر حال امروز از به تعبیر مقام معظم رهبری، بلندترین منبع جمهوری اسلامی و از «مناره مسجد» حرف‌هایی زده شده که گفته‌اند خلاف قانون عمل شده است. اگر چنین باشد، یا من خلاف قانون انجام داده‌ام، یا شورای عالی امنیت ملی، یا اینکه این سخنان دقیق نبوده است. در هر صورت باید موضوع بررسی شود.

وی تأکید کرد: از دبیر شورای عالی امنیت ملی می‌خواهم که درباره ادعای «ابلاغ خلاف قانون» پاسخ و مستند قانونی ارائه کند. همه مستندات را در جلسات غیرعلنی و کمیسیون‌ها توضیح داده‌ام. برخی مطالب هم به نقل از مقام معظم رهبری به من نسبت داده‌اند که صحیح نیست.

قالیباف با بیان اینکه موضوع ابلاغ قانون و روندی که اکنون دنبال می‌شود، باید روشن و دقیق بررسی شود؛ گفت: این را هم تأکید می‌کنم که مسأله قانون حجاب برای برخی، موضوعی سیاسی شده؛ در حالی که اصل حجاب ریشه در فرهنگ ایرانی و اسلامی دارد. ضمن اینکه هم‌اکنون نیز قانون وجود دارد و همان‌طور که رئیس قوه قضاییه گفته، برای اجرای آن کمبود قانونی نداریم.

واکنش قالیباف به بنزین ۵ هزار تومانی + فیلم۴ دقيقه پيشاقتصاد نیوز

جزئیات جدید پرونده پژمان جمشیدی: پای نفر سوم در میان است/ DNA جمشیدی در پرونده ثبت شده/ این خانم اصلاً ساکن تهران نبود!۵ دقيقه پيشخبرورزشی

ویدیو| نوجوانان روشندل، میهمان ویژه تمرین پرسپولیس۷ دقيقه پيشخبرورزشی

وزیر ارتباطات: محدودسازی اینترنت باعث افزایش کلاهبرداری آنلاین شده است٩ دقيقه پيشاکوایران

ریزش قیمت طلا ۱۸ عیار امروز ۱۱ آذر ۱۴۰۴ / طلا عقب نشینی کرد + جدول٩ دقيقه پيشاقتصاد آنلاین

مجوز افزایش قیمت اینترنت صادر شد/ مردم آماده باشند٩ دقيقه پيشاقتصاد آنلاین

جلسه مهم گروسی درباره پرونده هسته ای ایران + عکس۱۰ دقيقه پيشنامه نیوز

جزئیات جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین۱۰ دقيقه پيشمشرق نیوز

توهین به امام معصوم در روز روشن با خیال راحت؛ آجرک‌الله یا بقیّة‌الله !۱۰ دقيقه پيشنامه نیوز

بیانیه سازمان هواپیمایی درباره یک سانحه تلخ۱۰ دقيقه پيشهمشهری آنلاین

تلاش این رژیم برای هدف قرار دادن قدرت موشکی ایران و براندازی نظام است۱۱ دقيقه پيشافکار نیوز

اظهارات جدید اولیانوف: با گروسی درباره تحولات موضوع هسته‌ای ایران گفت‌وگو کردم۱۲ دقيقه پيشاقتصاد نیوز

فیلم/ لحظه تخریب یک شهروند فلسطینی توسط صهیونیست‌ها۱٣ دقيقه پيشمشرق نیوز

نتیجه یک پرونده فوت مشکوک در مرکز تهران۱٣ دقيقه پيشسرانه

ویدیو/ ایجاد رعب و وحشت در حسن‌آباد فشافویه۱۴ دقيقه پيشصد آنلاین

جهش سنگین قیمت کوییک در بازار / کوییک سایپا رکورد زد! + جدول۱۴ دقيقه پيشاقتصاد آنلاین

ریزش قیمت طلا ۱۸ عیار امروز ۱۲ آذر ۱۴۰۴ / طلا عقب نشینی کرد۱۴ دقيقه پيشاقتصاد آنلاین

کابوس لیورپول تکمیل شد؛ بزرگ‌ترین ستاره تیم می‌رود!۱۵ دقيقه پيشخبرورزشی

درخواست عارف برای نقش‌آفرینی فرهنگستان علوم در برنامه هشتم۱۵ دقيقه پيشخبرگزاری تسنیم

امید: محدودیتی برای تشکل‌های دانشجویی برای ۱۶ آذر ایجاد نکردیم۱۵ دقيقه پيشخبرگزاری تسنیم

قالیباف: وزارت جهادکشاورزی بجای تولید کننده، تاجر شده است۱۵ دقيقه پيشخبرگزاری تسنیم

ماجرای کشف جمجمه انسان در شورآباد۱۵ دقيقه پيشمشرق نیوز

پایان راه جیب بران بازار و مترو۱۷ دقيقه پيششاخص برتر

شناسایی ۶۲ درصد مبتلایان HIV‌در سال گذشته/انتقال ویروس از مادر به نوزاد در کشور به صفر رسید۱۸ دقيقه پيشخبرگزاری تسنیم

آمریکا و ترکیه از این کشور چه می‌خواهند؟۱٩ دقيقه پيشاکوایران

پیش‌بینی تازه از قیمت طلا/ اونس طلا به ۵,۰۰۰ دلار می‌رسد؟۱٩ دقيقه پيشاقتصاد نیوز

قیمت خودرو سورن پلاس ترمز برید - ۱۱ آذر۱٩ دقيقه پيشخودرویک

خبرخوش برای بیمه‌شدگان تامین اجتماعی/ تا سقف ۷ سال رایگان سابقه بیمه بخرید۱٩ دقيقه پيشاقتصاد آنلاین

بازگشت تنها خرید به‌دردبخور سرخ‌ها؛ گمگشته باز آمد!۲۰ دقيقه پيشهمشهری آنلاین

تصمیم مهم سران قوا برای کالاهای اساسی۲۱ دقيقه پيشمشرق نیوز


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ | 17:27 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شهید سید حسن مُدَرّس

سید حسن مدرس طباطبایی[۱] مشهور به سید حسن مدرّس ۱۲۴۹ – ۱۰ آذر ۱۳۱۶ سیاست ‌مدار، فقیه ،مجتهد شیعه و نمایندهٔ مردم تهران در دوره های دوم تا ششم مجلس شورای ملی بود. او در سال ۱۳۱۶ و پس از ۷ سال تبعید در خواف و کاشمر به دستور رضاشاه کشته شد.[۲] . سید حسن مدرس در سال ۱۲۴۹ برابر ۱۲۸۷قمری در روستای سرابه کچو از توابع شهرستان اردستان[۳] از توابع استان اصفهان متولد شد.[۴] پس از مدتی جهت درس خواندن به روستای اِسفه در حومه قمشه نزد پدربزرگ‌اش میرعبدالباقی رفت و پس از درگذشت میرعبدالباقی، در شانزده سالگی برای ادامه تحصیلات به اصفهان رفت.[۵] . او تحصیل خود را در علوم اسلامی در اصفهان نزد مرتضی ریزی، جهانگیرخان قشقایی و سید محمدباقر درچه ‌ای و در سامرا و نجف ادامه داد. در نجف نزد مراجعی چون میرزای شیرازی، آخوند خراسانی و سید محمدکاظم یزدی به تحصیل پرداخت. وی تحصیلات حوزوی‌اش را تا درجه اجتهاد ادامه داد؛ آن‌گاه به اصفهان بازگشت و مشغول تدریس فقه و اصول شد.[۶] وی دوران نمایندگی را در خانه وزیر مختار فرانسه در تهران زندگی کرد که پس از زمستان ۱۳۹۳ این خانه به موزه تبدیل شده است.

سید حسن مُدَرّس۱۲۴۹ش-۱۳۱۶ش فقیه و سیاستمدار شیعی بود. مدرس از علمای اصفهان در دوران مشروطه بود که به حمایت از مشروطه‌خواهان پرداخت. وی در دوره دوم مجلس، از طرف فقها به‌عنوان یکی از مجتهدانی تعیین شد که طبق قانون اساسی مشروطه می‌بایست بر هماهنگی مصوبات مجلس با شرع اسلام نظارت داشته باشند. او از دوره سوم تا دوره ششم نیز برای چهار دوره نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی بود. در دوره جنگ جهانی اول، کمیته دفاع ملی را تشکیل داد و به قم مهاجرت کرد. سید حسن مدرس با اقدامات رضاخان مخالفت می‌کرد. رضاخان او را تبعید کرد و به شهادت رساند. ۱۰ آذر در جمهوری اسلامی ایران، به مناسبت شهادت او، به نام «روز مجلس» نامگذاری شده است.

زندگی نامه و تحصیلات

سید حسن مدرس در سال ۱۲۸۷ق/۱۲۴۹ش در روستای سرابه، از توابع شهرستان اردستان در استان اصفهان متولد شد. پدرش سید اسماعیل طباطبائی امور شرعی مردم آن روستا را به عهده داشت. سید حسن بعد از تحصیلات مقدماتی و به‌ منظور ادامه تحصیل علوم دینی، در سال ۱۲۹۸ق نزد جدش سید عبدالباقی، به مدت ۱۳ سال در حوزه علمیه اصفهان مشغول تحصیل شد. مقدمات ادبیات عرب، منطق و بیان را نزد اساتیدی چون میرزا عبدالعلی هرندی آموخت. با ملا محمد کاشی کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل کرد. از میرزا جهانگیرخان قشقایی، عرفان و فلسفه آموخت.[۱] در درس سید محمدباقر درچه ‌ای و شیخ مرتضی ریزی شرکت کرد و به درجه اجتهاد رسید.[۲] . در شعبان ۱۳۱۱ق/۱۲۷۲ش وارد نجف و با حسنعلی نخودکی اصفهانی هم‌حجره شد.[۳] در درس سید محمد فشارکی و شریعت اصفهانی شرکت نمود و درس‌های خود را با سید ابوالحسن اصفهانی و سید علی کازرونی مباحثه می‌کرد. مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته کار کرده، درآمد آن را در پنج روز دیگر مصرف می‌کرد.[۴] پس از هفت سال اقامت در نجف و تأیید مقام اجتهاد او از سوی علمای نجف در سال ۱۳۲۴ق به اصفهان بازگشت.[۵]

تدریس

مدرس پس از بازگشت به اصفهان، صبح‌ها در مدرسه جده کوچک، فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ، منطق و شرح منظومه و در روزهای پنجشنبه، نهج البلاغه را تدریس می‌کرد.[۶] با ورود به تهران درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار آغاز کرد. وی در۲۷ تیر سال ۱۳۰۴ش تولیت این مدرسه را به عهده گرفت و برای اولین بار طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا درآورد و به منظور حسن اداره این مدرسه، نظام ‌نامه‌ ای تدوین کرد و امور تحصیلی طلاب را مورد رسیدگی قرار داد و سعی در احیا و آبادانی روستاها و مغازه‌های موقوفه مدرسه کرد.[۷] . از معروف‌ ترین شاگردان وی سید کمال ‌الدین نوربخش دهکردی، محمد شریعت سنگلجی، محمدهادی تهرانی، میرزا ابوالحسن شعرانی، میرزا علی آقا شیرازی، مهدی الهی قمشه‌ای، بدیع الزمان فروزانفر، سید مرتضی پسندیده و جلال الدین همائی بودند.[۸]

آثار

حاشیه بر کتاب النکاح محمد رضا نجفی مسجدشاهی. رساله ‌ای در لزوم و عدم لزوم قبض در موقوفه. اصول تشکیلات عدلیه با "همکاری دیگران" . کتابی در باب استصحاب "در علم اصول" . تعلیقه بر کفایة الاصول آخوند خراسانی . رساله ‌ای در ترتب "در علم اصول فقه" . رساله ‌ای در شرط متاخر "در اصول" . دوره تقریرات اصول میرزای شیرازی . کتاب احوال الظن فی اصول الدین . شرح رسائل مرتضی انصاری . رساله ‌ای در شرط امام و ماموم . رساله ‌ای در عقود و ایقاعات . کتاب حجیة الظن "در اصول" . زندگینامه [۹]. شرح روان بر نهج البلاغه . رسائل الفقهیه.[۱۰][۱۱] .

فعالیت‌های سیاسی

در زمان مشروطه، مدرس به حمایت از جنبش مشروطیت برخاست و در کنار حاج آقا نورالله اصفهانی، برای تدارک و تقویت مشروطه‌خواهان کوشید. با اوج‌ گیری جنبش مشروطه‌خواهی و دوران استبداد صغیر، مدرس به همراه حاج آقا نورالله، انجمنی با عنوان انجمن ملی تشکیل داد و خود به نایب رئیسی این انجمن انتخاب شد. وی با مشروطه‌خواهان بختیاری، مخفیانه در تماس بود و همکاری داشت.[۱۲] . پس از فتح تهران و پیروزی مشروطه‌خواهان، مقدمات تأسیس دوره دوم مجلس شورای ملی فراهم و انتخابات به صورت عمومی برگزار و مجلس تشکیل شد. بر اساس اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه، باید پنج نفر از مجتهدان در مجلس حضور داشته و بر مصوبات مجلس به ‌منظور عدم مغایرت آنها با احکام شرع نظارت داشته باشند. به این منظور، مراجع نجف بیست نفر از مجتهدان از جمله مدرس را به مجلس شورای ملی معرفی کردند[۱۳] و مدرس هم بر اساس قرعه انتخاب شد.[۱۴] . با تصویب مجلس دوم، کارشناسی به نام مورگان شوستر، به مدت سه سال به‌عنوان خزانه‌دار کل کشور استخدام و مشغول رسیدگی به امور مالی ایران شد، ولی ازآنجا‌که ادامه فعالیت وی، منافع و امتیازها و در نتیجه نفوذ سیاسی روس و انگلیس را نقض می‌کرد دولت روسیه در ذی‌حجه ۱۳۲۹ق با هم‌دستی دولت انگلیس اولتیماتومی مبنی بر عزل مورگان شوستر صادر کرد و در پی آن، قشون روس وارد بندر انزلی شد و تا قزوین پیشروی کرد. مدرس نطق تندی در مجلس انجام داد و همین امر در رأی مخالف مجلس برضد اولتیماتوم موثر بود.[۱۵] . وی در سومین دوره مجلس شورای ملی، افزون بر وظیفه نظارتی، نمایندگی مردم تهران را نیز برعهده داشت. با شروع جنگ جهانی اول، ایران رسماً خود را به‌عنوان دولت بی‌طرف اعلام کرد، ولی نیروهای متفقین با نقض بی‌طرفی ایران، وارد خاک کشور شدند با پیشنهاد مدرس و موافقت مجلس، قرار شد گروهی از نمایندگان به منظور مخالفت با قوای متجاوز به قم مهاجرت کنند و یک دولت سایه در کنار دولت اصلی تشکیل دهند. بدین منظور بیست و هفت نفر از نمایندگان مجلس به همراه گروهی از رجال سیاسی و مردم عادی، تهران را به قصد قم ترک کردند. مهاجران در قم کمیته ‌ای با عنوان «کمیته دفاع ملی» تشکیل دادند. اما قشون روس روانه قم شد و در پی شکست مهاجران، گروهی به همراه سلیمان میرزا و مدرس از راه کاشان به اصفهان و از راه کوه‌های بختیاری خود را به غرب ایران رساندند. در شعبان ۱۳۳۶ق با پایان یافتن جنگ اول جهانی، مدرس به همراه دیگر مهاجران پس از دو سال، به تهران بازگشت و در مدرسه سپهسالار به تدریس مشغول شد.[۱۶] .

مجلس شورای ملی

فعالیت سیاسی او با عضویت در انجمن مقدس ملی اصفهان آغاز شد.[۷] در ۱۲۸۹[۶] هم‌زمان با تشکیل دوره دوم مجلس شورای ملی که پس از استبداد صغیر برپا شد، نورالله نجفی اصفهانی از سوی آخوند خراسانی و عبدالله مازندرانی به‌عنوان یکی از مجتهدان طراز اول به مجلس شورای ملی معرفی گردید که وی نیز مدرس را برای این امر معرفی نمود[۸] و از سوی مجلس نیز پذیرفته شد.[۹] وی در دوره سوم نیز از طرف مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد؛ ولی این مجلس به علت فشار خارجی و آغاز جنگ جهانی اول، یک سال بیشتر دوام نیاورد.[۶] .

کمیته دفاع ملی

در ۱۲۹۳" ۱۳۳۲ قمری" که جنگ جهانی اول شروع شد، دولت ایران رسماً اعلام بی‌طرفی کرد، اما نیروهای روسیه، انگلیس و عثمانی، بدون توجه به این بی‌طرفی وارد کشور شدند و به درگیری با یکدیگر پرداختند. در ۱۲۹۵" ۱۳۳۴ قمری" بیست و هفت نفر از نمایندگان مجلس و گروهی از رجال سیاسی و مردم عادی به منظور مقابله با حمله روس و انگلیس به ایران، به طرف قم حرکت کردند و در آن شهر «کمیته دفاع ملی» را تشکیل دادند و یک هیئت ۴ نفری را برای اداره امور برگزیدند که مدرس یکی از آنان بود.[۹][۱۰] بعد از تصرف قم به دست روسیه، این کمیته کارش را در کرمانشاه ادامه داد.[۱۰] .

مدرس و کابینه سید ضیاء طباطبایی

کابینه سید ضیاء طباطبایی شماری از رجال دولت و مجلس را برای جلوگیری از مقاومت و قیام احتمالی دستگیر و زندانی کرد. مدرس نیز در شمار زندانیان سیاسی قرار گرفت. او ابتدا در محل قزاقخانه قدیم برای چند روز زندانی شد، ولی بعدها او را به همراه شیخ حسین یزدی که سابقه دوستی خوبی با مدرس نداشت، به‌وسیله گاری پُست به قزوین تبعید و در آنجا زندانی شد. بعد از دولت سید ضیاء، مدرس به تهران بازگشت.[۱۷] . مخالفت با رضاخان : در مجلس چهارم، مدرس با قرارداد ۱۹۱۹م مخالفت کرد و مانع تصویب اعتبارنامه برخی از نمایندگان شد.[۱۸] در این دوران رضاخان در مقام وزارت جنگ در امور لشکری، کشوری و مالی، مداخله می‌کرد. مدرس در آغاز با سردار سپه مدارا کرد، ولی بعدها با اقدامات او مخالفت کرد.[۱۹] . رضاخان در انتخابات مجلس پنجم توانست با حمایت نظامیان، هواداران خود را وارد مجلس کند و در نخستین اقدام، تغییر رژیم سلطنتی ایران به حکومت جمهوری را در دستور کار قرار داد. مدرس برای آگاهی علما نامه ‌های بسیاری درباره ماهیت جمهوری رضاخانی نوشت و به قم فرستاد. سردار سپه در پی سفری به قم بنا به خواست علما انصراف خود را از جمهوری به صورت رسمی اعلام کرد. چالش‌ها ادامه داشت و مدرس تنها راه چاره را استیضاح رئیس ‌الوزراء تشخیص داد. وی در ۷ مرداد ۱۳۰۳ش به همراه شش تن از نمایندگان، رضاخان را به دلیل سوء سیاست داخلی و خارجی، قیام و اقدام بر ضد قانون اساسی و حکومت مشروطه و نیز تحویل ندادن اموال مقصران به دولت استیضاح کرد[۲۰] اما این اقدامات به جایی نرسید و سردار سپه رأی اعتماد گرفت.[۲۱] . صبح ۷ آبان ۱۳۰۵ش هنگامی که مدرس برای تدریس به سوی مدرسه سپهسالار رهسپار گشت، در خم کوچه ‌ای از پشت سر و جلو و نیز پشت‌ بام او را هدف گلوله قرار دادند اما مدرس با ترفندی جان سالم بدر برد.[۲۲] . در آبان ۱۳۰۶ش حاج آقا نورالله اصفهانی، عالم با نفوذ اصفهان، همراه شماری از روحانیان آن شهر در اعتراض به برخی برنامه‌ها و اقدامات رضاخان به قم مهاجرت کرد و از علمای سراسر کشور نیز خواست تا به منظور اعلام همدردی و اعتراض به رضاخان به قم مهاجرت کنند. مدرس اقدام آنان را تأیید و با آنها اظهار همدردی و همکاری کرد.[۲۳] ..

مخالفت با رضاشاه

پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ که توسط رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی صورت گرفت، مدرس به قزوین تبعید و در آن‌جا زندانی شد. وی بیش از ۳ماه در حبس بود و پس از عزل سید ضیاء آزاد شد.[۹] . مدرس پس از آزادی، به نمایندگی مردم تهران در دوره چهارم مجلس انتخاب شد و به عنوان نایب رئیس مجلس و رهبری اکثریت مجلس برگزیده شد. دوره پنجم مجلس در ۱۳۰۲ افتتاح شد و در این دوره که با تغییر سلسله قاجاریه و روی کار آمدن رضاخان همراه بود، مدرس، رهبری اقلیت محافظه‌کار و مذهبی مجلس[۱۰] را بر عهده داشت.[۶] از مخالفت‌های وی با رضاشاه، در مورد سربازی دوساله اجباری بود که رضاشاه لایحه آن را به مجلس داده ‌بود و مدرس آن را به دلیل این‌که جوانان، تحت سلطه افراد غیرمذهبی قرار خواهند گرفت، مغایر با اصول بنیادی اسلام خواند و با آن مخالفت کرد.[۱۰] . با شروع مدرن شدن ایران و اضافه شدن مواردی مانند راه‌آهن سراسری، یکسان‌سازی اندازه ‌گیری در سراسر ایران، و نهایتاً حذف سلطنت و تبدیل به جمهوری، مدرس آن را حمله‌ ای به اسلام و شریعت تلقی کرد و یک اعتصاب از طرف مذهبی‌ها ترتیب داد که در آن شعار می‌دادند: «ما می‌خواهیم دین پدرانمان را نگاه داریم، جمهوری نمی‌خواهیم، مردم قرآنیم، جمهوی نمی‌خواهیم». بعد از آن رضاشاه از ترس نا آرامی‌های بیشتر درخواست کرد که لایحه جمهوری شدن به تصویب نرسد و به قم رفت.[۱۰] صادق زیباکلام در این باره معتقد است: اینکه چرا مرحوم مدرس، ملک‌الشعرای بهار و برخی دیگر با مسئله جمهوریت مخالفت می‌کنند برخلاف آنچه گفته می‌شود ربطی به مذهب ندارد. مرحوم مدرس، مصدق، ملک‌الشعرای بهار و چند نفر دیگر که در مجموع حدود ده نفر می‌شدند و در مجلس چهارم به اقلیت مشهور بودند در مقابل اکثریتی که از رضاخان حمایت می‌کردند، مخالف او بودند. اما چرا این‌ها با جمهوریت مخالف بودند یک بحث اساسی‌تری مطرح بود. این افراد اساساً با رضاخان دچار مشکل شده بودند؛ اما تفاوت این اقلیت با دیگران در اینجا بود که مدرس نگران بود. او فکر می‌کرد که این شمشیری که امروز اینقدر پرقدرت و نیرومند دارد تمام قدرت‌های گریز از مرکز را سر جایشان می‌نشاند، شمشیر دولبه است و بعدها اگر مصدق و مدرس و هر کس دیگری در مقابلش بایستند همان رفتار را با مدرس و مصدق و کازرونی وهم می‌کند و کرد. بیم و نگرانی‌های مدرس خیلی هم بی‌راه نبود. [۱۲] . یکی از وقایع مهم مجلس پنجم، استیضاح رضاخان، سرانجام در روز ۷ مرداد ۱۳۰۴، مدرس به همراه شش تن دیگر از نمایندگان مخالف بود که رضاخان رئیس‌الوزراء را به دلیل سوء سیاست داخلی و خارجی، قیام و اقدام بر ضد قانون اساسی و حکومت مشروطه استیضاح نمودند که نهایتاً رای نیاورد.[۹]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: شهید سید حسن مُدَرّس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۴ | 13:6 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

سوءقصد به سیدحسن مدرس

در سال ۱۳۰۵ وی مورد سوء قصد قرار گرفت که از ترور جان سالم به در برد. یحیی دولت‌ آبادی می‌نویسد: چون کسی تردید ندارد که این یک حملهٔ سیاسی است که واقع شده است به این سبب بر وجههٔ ملی او افزوده می‌شود و بر تنفر خلق از سردار سپه و کارکنان او، به حدی که چون سردار سپه از مازندران برمی گردد برای برائت ذمهٔ خویش و جبران تنفری که از خلق نسبت به او حاصل شده است و با مقصود اساسی وی منافات دارد، در مریضخانه از مدرس عیادت می‌کند. [۱۳] سردار سپه با چند کلمه صحبت مدرس را راضی کرده بظاهر با خود رام می‌کند. مدرس هم که دانسته است در مخالفت کردن با سردار سپه خطر جانی هست موقع را مغتنم شمرده روی خوش به او نشان می‌دهد. خصوصاً که سردار سپه هم به گفتهٔ عوام رگ خواب مدرس را به دست آورده به او وعده می‌دهد بعد از این در کارهای دولت با او مشورت خواهد کرد.

تبعید و قتل

موسی نجفی بر این عقیده است که مدرس در جریان قیام نورالله نجفی اصفهانی در دیماه ۱۳۰۵ شمسی در قم علیه اقدامات رضاشاه طی تلگرافی از قیام ایشان حمایت کرد.[۱۶] و این امر باعث دستگیری وی گردید. او در زمان دستگیری نایب التولیه مدرسه سپهسالار بود . به دستور رضاشاه در ۱۶ مهر ۱۳۰۷ مدرس را دستگیر و به دامغان و مشهد و سپس به خواف تبعید کرد. مدرس ۷ سال در خواف توسط مأموران زیر نظر بود و در ۲۲ مهر ۱۳۱۶ از خواف به کاشمر منتقل شد.[۶] مدرس در شب ۱۰ آذر ۱۳۱۶ برابر با ۲۷ رمضان ۱۳۵۶"قمری" به قتل می رسد.[۱۰] طبق گزارش‌های تاریخی با دستور مستقیم رضاشاه که از سوی رکن‌الدین مختاری اجرای آن به ریاست شهربانی خراسان محول شد، نهایتاً محمود مستوفیان، حبیب‌ الله خلج و محمدکاظم جهانسوزی با معاونت یکدیگر در شب ۱۰ آذر ۱۳۱۶ حسن مدرس را ابتدا مسموم و سپس خفه کرده به قتل می‌رسانند.[۱۷] [۱۸] . مدفن مدرس پس از شهریور ۱۳۲۰ و خروج رضا شاه از ایران، توسط اهالی محل مشخص گردید. آرامگاه وی در شهر کاشمر واقع است.

شامگاه ۱۶ مهر سال ۱۳۰۷ سرتیپ درگاهی، رئیس شهربانی در تهران و همراهانش به منزل مدرس هجوم آوردند و وی را ابتدا به یکی از روستاهای اطراف مشهد و سپس به شهر دورافتاده خواف تبعید کردند. شهید مدرس در خواف در قلعه ‌ای نظامی زندانی شد و تحت نظر شدید مأموران امنیتی قرار گرفت و ممنوع‌ الملاقات شد. دوران تبعید او بیشتر از نه سال طول کشید. سرانجام غروب ۲۶ رمضان سال ۱۳۵۷ق برابر با ۱۰ آذر سال ۱۳۱۶ هجری شمسی سه مأمور نزد مدرس آمدند و چای سمی را به اجبار به او خوراندند. ماموران که دیدند خبری از اثر سم نیست، عمامه سید را در هنگام نماز از سرش برداشتند، برگردنش انداختند و او را خفه کردند. وی در شهر کاشمر به خاک سپرده شد.[۲۴] [۲۵] . در ایران به مناسبت شهادت سید حسن مدرس در ۱۰ آذر، این روز به نام روز مجلس نامگذاری شده است.[۲۶] .

محاکمه سرپاس مختاری به جرم قتل مدرس

احمد سمیعی در کتاب برکشیده به ناسزا سدر این مورد می گوید "سید حسن مدرس" نماینده ۵ دوره مجلس شورای ملی از دوره ۲ تا ۶ را به "خواف" تبعید کرده بودند و چون اداره شهربانی از دادن خرجی به او امتناع می‌نمود، وی در نهایت سختی به سر می‌برد. حتی اکثراً روزه بود. بنا به اقرار "پاسیار منصور وقار" طبق دستور کتبی مختاری به "یاور جهان‌سوزی" وی به قتل رسید و مدرس را هنگام نماز با عمامه خویش خفه کردند. [۱۹] . پس از شهریور 1320 و خروج رضا شاه و در جریان محاکمه سرپاس مختاری موضوع قتل مدرس مطرح می شود. و بر اساس نظر دادستان دیوان کیفر محمود مستوفیان و حبیب الله خلجی به عنوان عاملین قتل و سرپاس مختاری و جهانسوزی و وقار به عنوان معاونت در قتل مجکوم شدند.

یکی از برجسته ‌ترین چهره‌های مبارز سیاسی دوران رضاخان، آیة الله سید حسن مدرس قمشه ‌ای است. شخصیت مدرس --- ورود به مجلس --- نقش مدرس --- مدرس در نگاه مستشارآمریکایی --- عملکرد مزدوران در قبال مدرس --- مدرس آزاداندیش --- انتقال قدرت --- ایستادگی مقابل استبداد --- شهادت مدرس

بازسازی آرامگاه مدرس

آرامگاه سید حسن مدرس

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c3/Tomb_of_Hassan_Modarres2021-03-23_36.jpg/960px-Tomb_of_Hassan_Modarres2021-03-23_36.jpg

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/a/a4/Hassan_Modarres%2C_c._1930s_%28cropped%29.jpg

محدوده وسیعی در حدود ۵۰ هزار متر مربع در زمان حکومت پهلوی برای آرامگاه شهید مدرس در نظر گرفته می‌شود؛[۲۷] ولی بازسازی قبر وی پس از انقلاب اسلامی صورت پذیرفت. امام خمینی که در سخنان خود بارها از شخصیت و فعالیت‌های مدرس تمجید می کرد[۲۸] در ۲۸ شهریور سال ۱۳۶۳ش طی پیامی به عباس واعظ طبسی تولیت آستان قدس رضوی از او خواست آرامگاه سید حسن مدرس را تعمیر و بازسازی کند. در سال ۱۳۶۳ش بنای آرامگاه جدید به جای مقبره کوچک قبلی و در میان باغ وسیع و محصوری در کاشمر ساخته شد. این بنا از یک گنبد مرکزی، چهار ایوان و گنبد فیروزه ‌ای شکل گرفته به سبک معماری اسلامی و به اسلوب عصر صفوی بنیان گردیده است.[۲۹] .

https://commons.wikishia.net/w/images/b/be/%D8%A2%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3.jpg

https://commons.wikishia.net/w/images/thumb/6/6d/%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3_2.jpg/450px-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3_2.jpg

حسن مدرس سمت چپ تصویر، در کنار علمای اصفهان در مدرسه علمیه صدر

https://commons.wikishia.net/w/images/f/f4/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3_%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1_%DA%A9%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D9%86%D9%87_%D9%85%D9%88%D9%82%D8%AA_%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D9%86_%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%85_%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%A7%D9%88%D9%84.jpg

سید حسن مدرس وزیر کابینه موقت مهاجرین هنگام جنگ جهانی اول.

https://commons.wikishia.net/w/images/thumb/9/90/%D9%85%D8%B1%D9%82%D8%AF_%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3_%D8%AF%D8%B1_%DA%A9%D8%A7%D8%B4%D9%85%D8%B1.jpg/450px-%D9%85%D8%B1%D9%82%D8%AF_%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3_%D8%AF%D8%B1_%DA%A9%D8%A7%D8%B4%D9%85%D8%B1.jpg

https://commons.wikishia.net/w/images/5/59/%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B4%D8%AF%DB%8C%D9%87-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D8%B4%D9%85%D8%B1.jpg


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: شهید سید حسن مُدَرّس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۴ | 13:4 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

10آذر سالگرد شهادت زنده همیشه تاریخ، آیت‌الله سیدحسن مدرس

https://historydocuments.ir/pic/article/1408.jpg

چکیده

آیت ‌الله سید حسن مدرس با این که مجتهدی طراز اول بود اما بیشتر به عنوان یک روحانی مبارز شناخته می‌شود که جانش را فدای حفظ استقلال کشور و مبارزه با استبداد کرده است. وجهۀ سیاسی شخصیت‌مدرس تا حدودی مدارج علمی و شخصیت حوزوی او را تحت‌الشعاع قرار داده است. علت آن هم موقعیت بحرانی عصر وی بود، زمانه‌ای که ایران برای حل بحران‌ها و حفظ استقلالش به سیاستمداران زنده و شجاع نیاز داشت. در این برهه زمانی، وی در برابر استبداد رضاخانی و دخالت بیگانگان در امور کشور سکوت اختیار نکرد و راه مبارزه با آنها را در پیش گرفت. شهید مدرس در تمام دوران مبارزه و مقاومت در مقابل این عوامل، ابتدا به حفظ مبانی اسلام و سپس به فکر منافع توده مردم و دفاع از منافع ملی ایران بود. وی فلسفه سیاسی‌اش را که بر پایه شعار «سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما» استوار بود، در تمام ابعاد دوران مبارزه مطمح نظر قرار داد تا کرامت انسانی، آزادی و رفتار سیاسی و اجتماعی مناسب و قانونمندی در جامعه ایجاد شود. در این مقاله سعی شده است با روش گردآوری داده‌های تاریخی و با تکیه بر اسناد به بررسی فعالیت‌های سیاسی ـ اجتماعی و مبارزات و مجاهدات شهید سیدحسن مدرس در دو دوره سلطنت قاجار و پهلوی پرداخته شود.

زندگی‌ نامه آیت‌ الله مدرس

آیت ‌الله سید حسن مدرس در سال 1288 ه‌.ق در محله سرابه «کچو» از توابع اردستان چشم به جهان گشود.[1] پدرش سید اسماعیل و پدربزرگش میرعبدالباقی بود. در آن هنگام حدود 20 سال از سلطنت ناصرالدین شاه قاجار در ایران سپری می‌شد. پدر و جد مدرس که از سادات طباطبایی و اصالتاً زواره ‌ای بودند، هنگامی که وی شش ساله بود به قمشه در جنوب اصفهان مهاجرت کردند. مدرس تا سن 14 سالگی از محضر درس و تعلیم جدش میرعبدالباقی که خود از علمای آن روزگار بود بهره فراوان برد. وی در 16 سالگی جهت ادامه تحصیل در علوم دینی و حوزوی به اصفهان مراجعت کرد و از محضر اساتیدی چون میرزا عبدالعلی هرندی، آخوند کاشانی، جهانگیر قشقایی، شیخ‌مرتضی یزدی و آقا سیدمحمدباقر درچه‌ای کسب علم کرد. مدرس به دنبال واقعه تحریم تنباکو (1890 ـ 1892 م / 1308 ـ 1310 ق) جهت ادامه تحصیل و بهره‌مندی از محضر آیت‌‌الله حاج‌ میرزا حسن شیرازی (صاحب فتوای مشهور تحریم تنباکو) راهی نجف شد و در آن جا هم از محضر استادانی مانند آخوند خراسانی مؤلف کفایه‌الاصول و آیت‌الله یزدی مؤلف عروه الوثقی بهره گرفت و به درجه اجتهاد رسید. میرزای شیرازی در باره سیدحسن مدرس فرموده: «این سید اولاد رسول‌الله پاکدامنی اجدادش را داراست و در هوش و فراست گاهی من را به تعجب می‌افکند. در مدتی بسیار کوتاه از تمام همدرسی‌هایش درگذشته و در منطق، فقه و اصول سرآمد همه یارانش می‌باشد و قوه قضاوت او به حد کمال و نهایت درستکاری و تقوا است.»[2] آیت ‌الله مدرس در سال 1324ق با چنین جایگاهی از نجف به اصفهان بازگشت و تدریس و مباحثه علوم دینی را در رأس کارهای خویش قرار داد.[3] وی با حربه منطق و استدلال با عوامل ظلم و ستم به مبارزه برخاست و در راه باز پس‌گیری اموال موقوفه از غاصبان آن‌ها، ستیزی آشتی‌ناپذیر در پیش گرفت. در زمان مشروطه اوضاع اصفهان دگرگون شد. مدرس در این دوره به حمایت از جنبش مشروطیت برخاست و در کنار حاج آقا نورالله اصفهانی برای تدارک و تقویت مشروطه‌خواهان بسیار کوشید. وی با اوج‌گیری جنبش مشروطه‌خواهی و دوران استبداد صغیر، به همراه حاج آقا نورالله، انجمنی با عنوان انجمن مقدس ملی اصفهان (که بعدها به نام انجمن ولایتی تغییر نام یافت)[4] تشکیل داد و خود به نایب رییسی این انجمن انتخاب شد.

انجمن مقدس ملی اصفهان، اصلی‌ترین نهاد و مهم‌ترین ارگان سیاسی شهر و بیانگر ایده‌ها و تحقق‌بخش آرمان‌های جنبش مشروطیت در اصفهان بود. مذاکرات این انجمن بیانگر این است که مردم تحت ستم و خسته و منزجر از استبداد و استعمار می‌خواهند با برادری و برابری، در محیطی آزاد، با انتخاب خود و به رهبری چهره‌ای محبوب و مجتهد، سرنوشت خویش را به دست بگیرند و مشکلات و دشواری‌ها را به دور از اعمال قدرت‌های خارجی حل سازند و در جامعه‌ای اسلامی بر پایه عدل و داد زندگی کنند.[5]

آیت‌الله مدرس در ابتدا با مشروطه‌خواهان بختیاری نیز به صورت مخفیانه همکاری داشت.[6] با دعوت و همکاری ایشان، نیروهای مشروطه‌خواه بختیاری به رهبری صمصام‌السلطنه به منظور شکست اقبال‌الدوله، حاکم مستبد اصفهان وارد این شهر شدند. مدرس در میدان نقش جهان سخنرانی کرد و پس از آن، به دلیل آن که امکان حمله قشون دولتی به اهالی شهر بسیار بود، مردم مسلح و تفنگداران بختیاری بر بام و گلدسته مساجد و عمارت‌های اطراف میدان موضع گرفتند. با آمدن افراد اقبال‌الدوله، جنگ میان قشون دولتی و مردم آغاز شد. در این جنگ، قشون دولتی به سختی شکست خوردند و شماری متواری و تعدادی اسیر شدند. اقبال الدوله نیز به قنسول خانه انگلیس پناهنده شد. در پی این پیروزی، اداره امور شهر اصفهان به انجمن ولایتی سپرده شد. پس از فتح تهران و پیروزی کامل مشروطه‌خواهان، صمصام‌السلطنه که به‌عنوان فرمانده نیروهای مسلح عشایر بختیاری، نقش مهمی در ماجرای مشروطیت داشت، در رأس حکومت اصفهان قرار گرفت. وی در مقام حاکم اصفهان، مخارج قوا و خسارت‌هایی که در جنگ به نیروهایش وارد آمده بود را به ‌عنوان غرامت از مردم اصفهان مطالبه کرد. از این زمان به بعد، مدرس با وی به مخالفت برخاست و حتی به‌ عنوان اعتراض به اعمال او، از جلسه انجمن ولایتی خارج شد. در ماجرایی دیگر، زمانی که به مدرس خبر می‌دهند حاکم اصفهان افرادی را به‌خاطر اخاذی شلاق زده است، ایشان با شنیدن این خبر به‌ شدت ناراحت می‌شود و می‌گوید: «حاکم چنین حقی نداشت؛ اگر شلاق زدن حد شرعی است، پس در صلاحیت مجتهد است. اینها دیروز به نام استبداد و امروز به نام مشروطه مردم را کتک می‌زنند.»[7] صمصام‌السلطنه با مشاهده این وضعیت، کینه او را به دل می‌گیرد و دستور توقیف و سپس تبعید وی را صادر می‌کند. سواران بختیاری به آیت‌الله مدرس اعلام می‌کنند برای خروج از اصفهان و اقامت در خارج از شهر آماده شود و ایشان بدون تأمل کفش‌هایش را درمی‌آورد، زیر بغل می‌گذارد و با پای برهنه پیشاپیش سواران صمصام به راه می‌افتد. در طول مسیر، مردم با مشاهده چنین وضعیتی، با حالتی عصبانی اطراف مدرس و سواران جمع شده و هر لحظه به تعداد جمعیت افزوده می‌شود. آیت‌الله مدرس با پیش‌بینی درگیری خونین میان مردم و سواران، جمعیت را از درگیری بر حذر می‌دارد و از آنها می‌خواهد پراکنده شوند. در ادامه با انتشار خبر تبعید آیت‌الله مدرس، مردم کسب و کار خود را رها کرده و در محل انجمن ولایتی تجمع و خواهان تعیین تکلیف قطعی و بازگشت وی می‌شوند. زمانی که خبر به حاکم اصفهان می‌رسد، او با حالتی پریشان به حاج آقا نورالله اصفهانی متوسل می‌شود. حاج آقا نورالله خود را در تخت فولاد به مدرس می‌رساند و از وی می‌خواهد به شهر بازگردد و ایشان در میان فریادهای پرخروش مردم که «زنده باد مدرس» می‌گفتند، به اصفهان بازمی‌گردد. بعد از این اتفاق، صمصام‌السلطنه ناچار می‌شود در وضع مالیات و رفتارهای خود تجدید نظر کند.[8]

آیت‌ الله مدرس در ایام تدریس در اصفهان، به وضع طلاب، مدارس علمیه و موقوفات آن‌ها رسیدگی می‌کرد. او متولیان را تحت فشار قرار می‌داد تا درآمد موقوفات را برای طلاب مصرف کنند. اما این اقدامات بر گروهی سودجو و فرصت‌طلب ناگوار آمد و آنها تصمیم به ترور وی گرفتند. در این ایام دو بار به جان مدرس سوء قصد شد که با شجاعت و رفتار شگفت ‌انگیز او، این سوء قصدها نافرجام ماند.

ورود آیت‌الله مدرس به مجلس شورای ملی با عنوان مجتهد طراز اول

پس از فتح تهران و پیروزی کامل مشروطه‌خواهان، مقدمات تأسیس دوره دوم مجلس شورای ملی فراهم و انتخابات به صورت عمومی (نه صنفی) برگزار و مجلس تشکیل شد. بر اساس اصل دوم متمم قانون اساسی، باید پنج نفر از مجتهدان در مجلس حضور می‌داشتند و بر مصوبات مجلس به ‌منظور عدم مغایرت با احکام شرع نظارت می‌کردند. به این منظور، مراجع معظم نجف، 20 نفر از مجتهدان طراز اول از جمله آیت‌ الله مدرس را به مجلس شورای ملی معرفی کردند تا از این تعداد، پنج نفر انتخاب شود. در میان آنها میرزا زین‌العابدین قمی در همان جلسات اول به اتفاق آرا و شهید مدرس به همراه سه تن دیگر در جلسه هفتم شعبان 1328 ه‌.ق طبق قانون و به قید قرعه انتخاب شدند.[9]

با تشکیل مجلس دوم، آیت ‌الله مدرس در تاریخ 28 ذی‌الحجه سال 1328ق در جلسات مجلس شرکت کرد و به‌عنوان مجتهد طراز اول، مشغول دفاع از حریم اسلام و حاکمیت امت مسلمان شد. وی در مجلس شورای ملی با هرگونه خودکامگی، استبداد، قانون شکنی و نفوذ بیگانگان مخالفت و مبارزه می‌کرد. نطق‌های او درباره مسائل و موضوع‌های دینی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و قضایی، بیانگر کثرت معلومات، هوش و ذکاوت، بینش قوی و تیزبینی سیاسی اوست. از جلسه 200 (19 محرم 1329) تا جلسه 326 (30 ذی الحجه 1329) مجلس شورای ملی بیش از 60 نطق ایراد کرد که 15 مورد اقتصادی، 11 مورد سیاسی، 5 مورد در باره امور فرهنگی و 29 نطق راجع به مباحث حقوقی و قضایی بود.[10]

از مخالفت با اولتیماتوم روسیه تا مهاجرت به کرمانشاه

دوره دوم مجلس شورای ملی با تصویب نمایندگان(که مدرس هم از جمله موافقان بود) برای چند ماه تمدید شد. با تصویب مجلس دوم، فردی به نام مورگان شوستر، به مدت سه سال به‌ عنوان خزانه ‌دار کل کشور استخدام و مشغول رسیدگی به امور مالی ایران شد، ولی ازآن جا ‌که ادامه فعالیت وی، مانع منافع، امتیازها و در نتیجه نفوذ سیاسی روس و انگلیس می‌شد،[11] دولت روسیه نتوانست تاب بیاورد. از این‌رو، اولتیماتوم ننگینی را در ذی‌الحجه 1329ه‌.ق با همدستی دولت انگلیس مبنی بر عزل مورگان شوستر صادر کرد.[12] آیت الله مدرس با ایراد نطقی کوتاه، ولی شجاعانه، جسارت نمایندگان در مخالفت با اولتیماتوم را برانگیخت و همین امر منجر به رأی مجلس برضد اولتیماتوم شد. مردم نیز به حمایت از مجلس تظاهرات کردند و در نتیجه دولت نتوانست از طریق مجلس به خواسته نامشروع خود دست یابد.[13] به دنبال این ماجرا، ناصرالملک، نایب السلطنه مجلس را منحل و اولتیماتوم روسیه را پذیرفت. بعد از انحلال مجلس، دولت تمایلی به برگزاری انتخابات سومین دوره قانونگذاری نداشت و چون تعویق انتخابات نیازمند تصویب شورای ملی بود، دولت به ناچار مجلسی با عنوان «مجلس مشاوره عالی» مرکب از نمایندگان دوره اول و دوم مجلس شورای ملی و برخی از شخصیت‌های سیاسی کشور تشکیل داد تا مجوز تعویق انتخابات را به دست آورد. مجلس یاد شده در تاریخ 11 ذی الحجه 1331 ق تشکیل شد اما آیت‌الله مدرس با تصمیم دولت به شدت مخالفت کرد و آن را مغایر قانون اساسی دانست.[14] فاصله بین تعطیلی مجلس دوم تا تشکیل مجلس سوم، دوره اقتدار ناصرالملک بود که تا زمان تاجگذاری احمد شاه به طول انجامید. در این مدت ناصرالملک از برگزاری انتخابات مجلس سوم خودداری کرد. زمانی که احمدشاه پس از تاجگذاری قدرت را به دست گرفت، میرزا حسن خان مستوفی‌الممالک را به عنوان رئیس‌الوزراء انتخاب کرد و او را مأمور برگزاری انتخابات مجلس سوم کرد. این بار آیت‌الله مدرس با رأی مردم تهران به مجلس راه یافت. کمی پس از تشکیل مجلس سوم جنگ جهانی اول آغاز شد. انگلستان و روسیه از ایران خواستند به متحدین اعلان جنگ دهند اما دولت ایران به خواست آنها تن نداد و اعلام بی‌طرفی کرد. انگلستان و روسیه نیز که مترصد فرصت بودند با نقض بی‌طرفی ایران از شمال و جنوب به ایران تاختند. روس‌ها تا قزوین پیش رفتند و با احتمال سقوط تهران، مجلس از اکثریت افتاد و منحل شد و به قول آیت ‌الله مدرس مجلس جوان‌مرگ شد.[15]

در این زمان مدرس و گروهی از ملیون به کرمانشاه مهاجرت کردند و در آن جا به منظور مقابله با اشغالگران، دولت موقت ملی را به ریاست رضاقلی خان نظام‌السلطنه مافی تشکیل دادند. آیت‌الله مدرس به عنوان وزیر عدلیه و اوقاف این دولت انتخاب شد. پس از ناکامی دولت موقت ملی، مهاجران ناگزیر به خاک عثمانی رفتند. مدرس در استانبول ضمن ملاقات با سلطان عثمانی و صدراعظم آن کشور، نسبت به ادعای دولت عثمانی در باره قسمتی از خاک ایران و نیز عدم حسن نیت ترکان نسبت به ایرانیان گلایه و انتقاد کرد. [16]

اوضاع ایران به هنگام بازگشت مهاجرین نابسامان بود. مشکلات ناشی از حضور نیروهای بیگانه در کشور هنوز به قوت خود باقی بود. فقر، گرسنگی، قحطی و نا امنی از جمله مشکلات کشور بود. صمصام‌ السلطنه بختیاری، رئیس‌الوزراء نه تنها توان حل مشکلات را نداشت بلکه با سوء مدیریت بر مشکلات افزوده بود. آیت‌الله مدرس که پس از بازگشت به تهران در مدرسه سپهسالار به تدریس مشغول بود به دلیل نابسامانی مملکت، به مخالفت با صمصام ‌السلطنه پرداخت و با گروهی از مردم و رجال مملکت به حضرت عبدالعظیم(ع) رفت و متحصن شد. احمد شاه برای جلب نظر آنها ناگزیر صمصام‌السلطنه را از وزارت عزل و کالسکه سلطنتی را برای مراجعت متحصنین به حضرت عبدالعظیم(ع) فرستاد.[17]

مخالفان صمصام‌ السلطنه خواهان صدراعظمی قدرتمند بودند که بتواند خرابی‌ها و نابسامانی‌های ناشی از جنگ را برطرف سازد. به همین دلیل از اعطای وزارت به وثوق‌الدوله‌ حمایت کردند. او نیز در دوره صدارتش توانست تا حدودی نظم و امنیت را در کشور برقرار کند، اما هنگامی که قرارداد 1919م را با انگلستان منعقد کرد، حامیانش را از دست داد. آیت‌ الله مدرس نیز که ابتدا از وزارت او حمایت می‌کرد با انعقاد قرارداد 1919م به صف مخالفان پیوست و رهبری مخالفان وثوق‌الدوله را در دست گرفت. آیت ‌الله مدرس قرارداد 1919م را قراردادی ننگین می‌دانست و معتقد بود که «روز انعقاد قرارداد (آگوست 1919 ) یک روز نحس برای ایران بود و یک سیاست مضر برای دیانت اسلام. ایرانی باید خودش ایرانی باشد، سیاستش هم ایرانی باشد. روی ایرانی بودن هم بایستد..»[18] او بعدها درباره این قرارداد در یکی از جلسات رسمی مجلس شورای ملی این گونه گفت: «بنده خیال می‌کنم هر کس، متن قرارداد را مطالعه کرده باشد- چون من اهل سیاست نبودم مرور نمی‌کردم- اگر چه یکی از مخالفین بودم اما هر چه می‌گفتند که این قرارداد کجایش بد است می‌گفتم چیزی که می‌فهمم بد است آن ماده اولش است که ما استقلال ایران را می‌شناسیم...اگر کسی خوب بررسی می‌کرد و روح قرارداد را می‌فهمید دو چیز استنباط می‌کرد و آن این بود که ایران تمامش مال ایرانی است. مالش، خاکش، حیثیتش، چه‌اش، چه‌اش، همه چیزش متعلق به ایرانی است. فقط این قرارداد در دو چیزش دیگری را شرکت می‌داد یکی پولش، یکی قوه‌اش! این روح قرارداد بود... من مخالف بودم، من مخالفت کردم...»[19] بی‌شک، مخالفت‌های مدرس از عوامل مهم شکست قرارداد 1919م وثوق ‌الدوله است، به‌ گونه‌ای‌ که این واقعیت در تلگراف سرپرسی کاکس انگلیسی به سر لرد کرُزُن، وزیر امور خارجه وقت بریتانیا کاملاً مشهود است.[20] بدین ترتیب، مدرس با رهبری مبارزات مجلس، بزرگ‌ترین قدرت استعماری زمان خود، یعنی انگلستان را به زانو درآورد و با نهایت تواضع، چنین افتخاری را به ملت ایران نسبت داد.[21]

انگلستان پس از شکست قرارداد، دست از تلاش نکشید و کودتای سوم اسفند 1299ش را طراحی و اجرا کرد. رضاخان میرپنج با حمایت انگلستان و استفاده از نیروهای قزاق در اسفند 1299ش از قزوین راهی تهران شد. حدود نیمه شب سوم اسفند 1299ش رضاخان و نیروهایش توانستند وارد تهران شوند و احمدشاه را وادار کنند که حکم رئیس الوزرائی سید ضیاء‌الدین طباطبایی را صادر کند. کابینه سید ضیاء که بعدها به کابینه سیاه و کابینه کودتا معروف شد، شمار بسیاری از رجال دولت و مجلس را برای جلوگیری از مقاومت و قیام احتمالی دستگیر و زندانی کرد. مدرس نیز در این رستاخیز مخوف و گرداب هولناک گرفتار شد و در شمار زندانیان سیاسی قرار گرفت. او ابتدا در محل قزاقخانه قدیم در همان اتاقی که فرمانفرما حبس بود، برای چند روز زندانی شد، ولی بعدها او را به قزوین تبعید و در آن جا زندانی کردند[22] و تا پایان کار کابینه سید ضیاء در تبعید باقی ماند.[23]

مجلس چهارم و رویارویی با رضاخان

کابینه قوام‌السلطنه که پس از سقوط کابینه سید ضیاءالدین طباطبایی روی کار آمد، در نخستین اقدام خود، چهارمین دوره مجلس شورای ملی را افتتاح کرد. آیت‌الله مدرس نیز برای دومین بار به نمایندگی از طرف مردم تهران در آن حضور داشت. این مجلس در روز اول تیرماه 1300 به ریاست حسین پیرنیا (مؤتمن الملک) و نایب اولی آیت‌الله مدرس افتتاح شد. با آغاز مجلس چهارم، مدرس با اعتبارنامه نمایندگان موافق قرارداد 1919م به ‌شدت مخالفت کرد و مانع تصویب اعتبارنامه برخی از آنها شد.[24] از حوادث اسفباری که همزمان با دوران مجلس چهارم اتفاق افتاد، طغیان و سرکشی رضاخان در مقام وزارت جنگ بود. وی که پس از سقوط کابینه سیاه، پست وزارت جنگ را تصاحب کرده بود، در همه امور لشکری، کشوری و مالی، بی‌پروا مداخله می‌کرد و سعی داشت همه شئون حکومتی را به اختیار خود در آورد. مدرس از آن جا که پشتیبان دولت قوام‌السلطنه بود، در آغاز با سردار سپه مدارا کرد، ولی با خودسری و فزون‌خواهی بی‌حد و اندازه رضاخان، سرانجام کاسه صبرش لبریز شد و با قدرت معنوی فوق‌العاده‌ای، مبارزه با این چهره منفور را آغاز کرد.[25]

قدرت ‌گیری رضاخان باعث شد تا آیت‌الله مدرس او را تهدیدی علیه استقلال کشور بداند و به این ترتیب حملاتش را متوجه او ساخت و با ایراد سخنرانی در مجلس، نمایندگان را به مبارزه با سردارسپه فراخواند.[26] رضاخان در جلسه ۲۴ مهرماه 1301 مجلس شورای ملی، در حالی که سعی داشت خود را مطیع و تابع مجلس نشان دهد، متعهد شد حکومت نظامی را لغو کند و پذیرفت که اداره مالیات‌های مستقیم، غیر مستقیم و خالصجات را همانند گذشته به وزارت دارایی واگذار کند.[27]

قوام السلطنه در بهمن 1301 استعفا داد و احمدشاه بر حسب ابراز تمایل اکثریت مجلس شورای ملی، فرمان نخست وزیری مستوفی‌الممالک را صادر کرد. آیت‌ الله مدرس به رغم اعتقادی که به پاکدامنی، وطن پرستی و درستکاری مستوفی‌‌الممالک داشت؛ برای جلوگیری از قدرت یافتن سردار سپه، دولت مستوفی را استیضاح کرد و مستوفی نیز بی‌آن که پاسخی به استیضاح بدهد، در جلسه 284 مجلس چهارم طی نطقی کوتاه از صدارت کنار رفت. با سقوط دولت مستوفی‌الممالک، هنگامی که مدرس درصدد بود قوام السلطنه را به نخست ‌وزیری برساند، مشیرالدوله برای چندمین بار صدارت یافت و در همین هنگام، دوره دو ساله مجلس چهارم به پایان رسید.[28]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: شهید سید حسن مُدَرّس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۴ | 13:3 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مدرس و مجلس پنجم شورای ملی

دولت مشیرالدوله در تابستان 1302 انتخابات پنجمین دوره قانونگذاری را آغازکرد. سردار سپه که به اهمیت و نقش مجلس شورای ملی پی برده بود، درصدد برآمد با حمایت و همکاری نظامیان وفادار به خود، در انتخابات دخالت کرده و هواداران خود را به مجلس بفرستد.[29] این ترفند و نقشه سردار سپه در شهرستان ها به نحو مطلوبی کارساز شد و هنوز انتخابات تمام شهرها به پایان نرسیده بود که دولت مشیرالدوله در آبان 1302 زیر فشار تحریکات و خودسری‌های رضاخان ازکار کناره‌گیری کرد و شاه جوان قاجار نیز در نهایت ضعف و گرفتاری به ناچار فرمان نخست وزیری رضاخان را صادر کرد و برای رهایی از تبعات بحران‌های سیاسی کشور که سردارسپه عامل و منشأ آن‌ها بود، راهی فرنگ شد. دولت رضا خان میرپنج به سرعت کار انتخابات را به نفع خویش به پایان رساند و وکلای فرمایشی یکی پس از دیگری سر از صندوق‌ها درآوردند؛ بدین صورت اکثریت مخالفان سردار سپه در مجلس چهارم، مبدل به اکثریت موافقان او در مجلس پنجم شد. مدرس و عده‌ای دیگر از نمایندگان در بهمن 1302 به دخالت نظامیان در امر انتخابات و سوء استفاده آن‌ها در این حوزه اعتراض کردند. مدرس در مجلس پنجم تلاش کرد از ورود نمایندگان طرفدار رضاخان جلوگیری کند. [30]

مخالفت با جمهوری‌خواهی قلابی!

سردار سپه که پس از کودتای ۱۲۹۹ همواره رؤیای حکومت مطلقه ایران را در سر می‌پروراند، با تصدی پست ریاست وزرا گام بلندی به سوی تحقق آرزوهایش برداشت. اولین طرحی که برای طرد قاجار از صحنه سیاسی ایران به ذهن رضاخان و هواخواهان او خطور کرد و بدون تردید بی ارتباط با حامیان خارجی وی نبود، موضوع تغییر رژیم سلطنت ایران به حکومت جمهوری بود. دگرگونی نظام حکومتی ایران طبیعتاً منجر به خلع خانواده قاجار از مسند قدرت سیاسی ایران می‌شد و رضاخان تردیدی نداشت که در آن شرایط کسی غیر از او نمی ‌تواند پست ریاست جمهوری را تصاحب کند. هواخواهان سردار سپه و روزنامه‌های طرفدار وی تبلیغات گسترده‌ای به نفع او و نظام جمهوری به راه انداختند و علیه خاندان قاجار، شخص احمد شاه و نظام سلطنتی شعار می‌دادند. سردار سپه و حامیانش مترصد بودند از طریق مجلس شورای ملی به نیات قدرت طلبانه خود دست یابند. آنان در صدد بودند با تصویب طرحی در مجلس شورای ملی، نظام سلطنت را ملغی و جمهوری را جایگزین آن کنند. تصویب چنین طرحی توسط مجلس شورای ملی هر چند غیرقانونی و مغایر با اصول قانون اساسی بود، اما آسان‌ترین و نزدیک ‌ترین راه برای انتقال قدرت از قاجار به پهلوی به نظر می‌آمد.[31] مخالفان رضاخان در اولین حرکت سعی کردند با جلوگیری از تصویب اعتبارنامه‌ها وقت مجلس را بگیرند، مانند اعتبارنامه نوری‌زاده که به تحریک مدرس در شعبه مجلس رد شد. همین اتلاف وقت فرصتی فراهم کرد تا مردم در جریان امر قرار گیرند. البته اعضای فراکسیون تجدد (طرفداران رضاخان) نیز در تصمیمی متقابل تلاش کردند اعتبارنامه‌های مدرس، سلیمان میرزا و نصرت الدوله را رد کنند.[32]

آیت ‌الله مدرس که بیشتر هواداران او در مجلس چهارم به اقلیتی انگشت ‌شمار در مجلس پنجم تبدیل شده بود، خطر این حرکت را حس کرد و درصدد چاره‌جویی برآمد. ایشان ابتدا به تحریک و تشویق قاجارها همت گماشت، سپس روزنامه‌نگاران را بر ضد جمهوری‌خواهی ترغیب کرد. همچنین برای آگاهی علما از نیت شوم رضاخان، نامه‌های بسیاری درباره ماهیت جمهوری رضاخانی نوشت و به قم فرستاد.[33]

در جلسه هفتم مجلس شورای ملی(30 اسفند 1302) گروهی از نمایندگان وابسته به دولت سردار سپه طرح سه ماده‌ای زیر را با قید فوریت پیشنهاد کردند: «ماده اول -تبدیل رژیم مشروطیت به جمهوریت. ماده دوم -اختیار دادن به وکلای دوره پنجم که در مواد قانون اساسی موافق مصالح مملکت و رژیم تجدید نظر نمایند. ماده سوم -پس از معلوم شدن نتیجه آرای عمومی تغییر رژیم به وسیله مجلس شورای ملی اعلام شود.» مدرس درباره این طرح پیشنهادی گفت: «... چون مطلب مهمی است، بنده عرضم این است که باید وکلایی هم که مسافرت کرده‌اند و شاید قریب به ده- پانزده نفرند، آنها هم برگردند و هیئت رئیسه دایمی هم معین شود و این مطلب به این مهمی در حضور تمام وکلا مطرح شود...» مجلس پیشنهاد مدرس را پذیرفت و قرار شد در دوم فروردین 1303 مجلس شورای ملی برای تصمیم‌گیری درباره طرح یاد شده تشکیل جلسه دهد.[34] در همین حال نیز مردم در حمایت از سلطنت قاجاریه در اطراف مجلس جمع شدند اما سردار سپه با عده ‌ای قزاق به مجلس رفت و شخصاً با مردم درگیر شد. با رسیدن خبر این درگیری به مؤتمن ‌الملک، رئیس مجلس و تغیّر او نسبت به سردار سپه، وی ناگزیر از مردم عذرخواهی کرد و اعلام نمود اگر مردم جمهوری نخواهند او نیز صرف نظر خواهد کرد. سردارسپه در پی سفری به قم بنا به خواست علما و مردم، انصراف خود را از جمهوری به صورت رسمی اعلام کرد و در پی آن، اعلامیه‌ای از سوی علمای قم خطاب به ملت ایران صادر شد و بر پایان این ماجرا مهر تأیید زد.[35] در طول این مدت نیز روزنامه‌های طرفدار رضاخان مانند تجدد و حلاج به نقد عملکرد و اقدامات مدرس و همراهانش در مجلس و بیرون مجلس می‌پرداختند. [36]

مدرس پس از شکست طرح جمهوری رضاخانی همچنان با فزون خواهی و برنامه‌های غیر قانونی رضاخان مقابله می‌کرد. به همین خاطر از همفکران خود در شهرهای دیگر نیز استمداد طلبید. وی در سوم مرداد 1303 به علمای اصفهان نامه‌ای نوشت و از آن‌ها تقاضای اتحاد، وحدت و آگاهی مردم نسبت به اقدامات رضاخان و طرفداران وی همانند تهران کرد. علمای اصفهان نیز در پاسخ به نامه وی از تشکیل هیئت علمیه اصفهان و انجام اقدامات لازم جهت مقابله با اهداف و خیالات باطل رضاخان و طرفداران وی خبر دادند.[37] با فراهم کردن این مقدمات، در هفتم مرداد 1303 مدرس و گروهی از همفکرانش دست به استیضاح دولت سردارسپه زدند اما هفدهم مرداد 1303، روز بررسی استیضاح توسط مجلس شورای ملی، صحن مجلس شاهد درگیری سردارسپه و هوادارانش با مدرس و اقلیت استیضاح کننده بود. در همین روز مدرس و برخی از اعضای فراکسیون اقلیت بیرون از ساختمان مجلس شورای ملی مورد ضرب و شتم اوباش طرفدار سردار سپه قرار گرفتند. استیضاح کنندگان در اعتراض به این اقدام‌ها در جلسه بعدازظهر مجلس که طرح استیضاح بررسی شد، شرکت نکردند و در نتیجه دولت سردار سپه هم رأی اعتماد گرفت. [38]

تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی

از این زمان به بعد سیر صعودی اقدامات رضاخان برای کسب قدرت سرعت بیشتری گرفت و او توانست با کمک مزدورانش هر روز پایه‌های قدرتش را مستحکم‌تر و زمینه را برای خلع سلطنت قاجار فراهم سازد. آیت‌الله مدرس نیز تمام تلاش خود را برای هرچه بیشتر آشکار کردن چهره واقعی رضاخان انجام می‌داد. مدرس به همراه نمایندگانی چون ملک الشعراء، مخبرالسلطنه، قوام‌الدوله، نبیل‌الدوله، مورخ‌الدوله و... علیه تغییر رژیم و سلطنت قاجار در تلاش بودند.[39] مدرس در مجلس به مقایسه دوران حکومت سلسله قاجاریه و دوره رضاخانی می‌پرداخت و اوضاع دوره رضاخانی را بسیار بدتر از دوره قاجار توصیف می‌کرد،[40] مانند سخنانی که در جلسه 76 مجلس شورای ملی به تاریخ 17 آبان 1303 ایراد کرد: « این وضعیت کنونی که سرتاسر مملکت را احاطه نموده از صد و پنجاه سال تا به حال چنین نبوده است.» بعد در ادامه به بررسی اوضاع ایران در طول این برهه از تاریخ می‌پردازد که «هم استبداد بود، هم این که بعضی به فکر مردم بودند، بعضی به فکر عیاشی، گاهی گرانی، گاهی بیماری‌های همه‌گیر، گاهی جنگ عمومی و...» سپس اظهار می‌کند: «با این همه، هیچ وقت اوضاع ایران به شکل امروز نبوده است... با این که زمینه مشروطه حاضر نشده بود بحمدالله تغییر وضع ضرری برای ما ایجاد نکرد؛ در این هفده هیجده سال به یک مشی حرکت شد و همه حرکت کردند و بنده بلا استثنا همه مشروطه طلبان را خوب می‌دانم. ... در ادارات اراده اجتماعی که معنی مشروطه بود کاملاً به جریان نیفتاد...» وی همچنین بیان کرد: «اگر تمام دول دنیا برخلاف من باشند ولی قلوب مردم بالطبیعه با من باشد من به تنهایی مقاومت می‌کنم به جای این که صد نفر وکیل هم عقیده من باشند. پس قوت ما توجه قلوب عامه است.... مقاومت کردیم مملکت را نگاهداری کنیم، اراده اجتماعی را که حقیقت مشروطه است نگاهداری کنیم. کارها را اداره کردیم. اما می‌خواهم عرض کنم، هر چه می‌خواهید بگویید، بگویید، امروز اثری از آن مشروطه نیست...»[41]

وی در عرصه بین المللی نیز ساکت ننشست و رحیم زاده صفوی را به نمایندگی از طرف خود و دربار قاجار به پاریس فرستاد تا ضمن ترغیب احمدشاه به بازگشت به ایران، در صورت امکان روزنامه ‌ای به دو زبان فارسی و فرانسوی چاپ و حقایق احوال ایران را به گوش جهانیان برساند.[42] مدرس بر این عقیده بود که هدف انگلستان از طراحی برنامه تغییر حکومت ایران، محو موجودیت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ملت ایران و تصاحب ثروت و منابع ملی ایران از طرق و روش‌های جدید بود. وی تولد حکومت پهلوی را معادل از دست رفتن همه چیز ایران می‌دانست. دغدغه خاطر مدرس این بود که با تغییر سلطنت، جامعه ایرانی از هویت دینی و ملی خود ساقط شود، ارزش‌های دینی و سنتی از ذهن و رفتار جامعه محو گردند، استقلال سیاسی و اقتصادی کشور از دست رفته و جامعه‌ای بی هویت، مسخ و مسحور شده و بدون انسجام و با فاصله طبقاتی ره‌آورد این دگرگونی باشد.[43]

بالاخره با مهیا شدن زمینه‌ها در 9 آبان 1304ش، طرفداران رضاخان که در مجلس اکثریت داشتند تصمیم گرفتند کار را یکسره کنند، بنابر این ماده واحده‌ای را که متضمن خلع سلطنت از قاجارها بود تسلیم مجلس شورای ملی کردند. آیت ‌الله مدرس و یارانش به استعفای مستوفی‌الممالک، رئیس مجلس استناد جستند و جلسه را غیر رسمی و غیر قانونی خواندند اما اکثریت مجلس در اختیار هواداران رضاخان بود و مخالفت آن اقلیت کاری از پیش نبرد. مخالفان فقط توانستند پس از ایراد سخنرانی و اعلام مخالفت ‌شان جلسه مجلس را به عنوان اعتراض ترک کنند و آیت‌الله مدرس نیز با بیان این جمله که «صد هزار رأی هم بدهید، خلاف قانون اساسی است.»، غیر قانونی بودن جلسه را اعلام کرد. مجلس در غیاب شهید مدرس، احمدشاه را از سلطنت خلع کرد و حکومت را تا تشکیل مجلس مؤسسان، به رضاخان سپرد.[44] طولی نکشید نمایندگان مجلس مؤسسان که با اعمال نفوذ و سرنیزه رضاخان انتخاب شده بودند، وی را به ‌عنوان اعلیحضرت رضاشاه کبیر، بر سرنوشت امت مسلمان حاکم ساختند و او در روز چهارم اردیبهشت 1305 به صورت رسمی در کاخ گلستان تاجگذاری کرد.[45]

پس از انتقال سلطنت به رضاخان، آیت ‌الله مدرس همچنان در صحنه سیاست ماند و به مبارزات و فعالیت‌های اصلاحگر خود ادامه داد. ایشان در اوایل سلطنت رضاخان تا اندازه‌ای به وی نزدیک شد تا شاید بتواند با پند و اندرز او را از مأموریت خائنانه‌اش منصرف سازد اما گوش رضاشاه به چنین حرف‌هایی بدهکار نبود[46] هر چند اگر مدرس همانند عده‌ای که در آغاز با سلطنت سردار سپه مخالف بودند اما پس از آن مهر سکوت بر لب زدند، سکوت می‌کرد، می‌توانست رضاخان را نسبت به خویش بر سر مهر آورد و حتی حاضر بود در ازای آن نیز امتیازهای زیادی به مدرس بدهد، اما این شهید بزرگوار با مصلحت اندیشی از هر عامل و حادثه‌ای برای مهار دیکتاتوری رضاخان بهره برداری می‌کرد. استقرار کابینه‌ای قوی و معتقد به حکومت قانون می‌توانست حداقل مانعی در برابر اعمال بی رویه و خلاف قانون رضاشاه باشد.[47]

مدرس در مجلس ششم و هفتم

عمر مجلس پنجم به سر آمد و مدرس در انتخابات ششمین دوره مجلس شورای ملی هم شرکت کرد و به‌ عنوان نفر اول انتخابات تهران وارد مجلس شد.[48] هشت نفر از یاران مدرس نیز موفق شدند به مجلس راه یابند. نخستین اقدام مدرس در مجلس ششم، مخالفت با اعتبارنامه نمایندگانی بود که با مداخله نظامیان انتخاب شده بودند و چون این امر با تأیید و حتی فرمان رضاخان صورت گرفته بود، مخالفت مدرس ضدیت با شاه به شمار می‌آمد.[49] از فعالیت‌های دیگر مدرس در مجلس ششم، دقت فوق‌العاده او بر برنامه‌های فرهنگی،‌ اقتصادی و سیاست خارجی بود.[50] او همیشه مردم و منافع عمومی را بر خود مقدم می‌داشت و مراقب بود تا امتیازی به بیگانگان داده نشود و در امور مملکت دخالت نکنند.[51]

وی جزئیات بودجه سالانه، برنامه‌ها و لوایح اقتصادی را به دقت بررسی می‌کرد تا مبادا منافع ملی آسیب ببیند و اصرار داشت موافقتنامه‌های اقتصادی ایران با کشورهای خارجی پس از تأیید مجلس شورای ملی به اجرا گذاشته شود. مدرس تأمل و اهتمام ویژه‌ای داشت تا طرح‌های انتقال صنایع جدید بهانه‌ای برای حیف و میل ثروت عمومی نشود.[52] پس از دولت مستوفی که بیش از یک سال دوام نیاورد، رضاخان مهره مطیعی چون مهدی‌قلی هدایت را مأمور تشکیل دولت ساخت. مدرس طی نطقی با کابینه هدایت و برنامه‌های او مخالفت کرد و با شجاعت تمام، رئیس‌الوزراء و اعضای کابینه را ترسو، ضعیف و مجری بی‌اراده مقاصد شاه قلمداد کرد که بدون مشورت با مجلس روی کار آمده است.[53]

آیت ‌الله مدرس در هفتم آبان 1305 در راه مدرسه سپهسالار مورد حمله و اصابت چند گلوله از جانب چند نفر از اوباش قرار گرفت که به دست و کتف او خورد. رضا شاه که در مازندران بود به وسیله تلگراف از مدرس احوال‌پرسی کرد و مدرس در پاسخ او گفت: «به کوری چشم دشمنان نمرده‌ام و هنوز زنده‌ام.» ترور مدرس انعکاس وسیعی در میان مردم بر جای گذاشت و نمایندگان مجلس در دو جلسه به بررسی این موضوع پرداختند. دوستان اندک مدرس در مجلس سوء قصد به مدرس را اقدامی صرفاً سیاسی تلقی کردند و دولت و شخص شاه را در ماجرا دخیل دانستند.[54] همفکران و همراهان مدرس نیز در طول سال‌های 1304 تا 1306 در شهرهای مختلف مانند رشت، اصفهان و... اقدام به تشکیل مجمع ‌هایی به نام هیئت علمیه کرده و هر هفته در نقطه ‌ای جمع می‌شدند. از طرف مدرس نیز واعظانی جهت سخنرانی کردن برای آنها در مساجد فرستاده می‌شد.[55]

با پایان کار مجلس ششم، رضاخان به عنوان شاه با اقداماتش آن چنان قدرتی پیدا کرده بود که توانست از ورود مخالفینش به مجلس جلوگیری کند. با فرا رسیدن انتخابات دوره هفتم مجلس شورای ملی در سال 1307 رضاخان تصمیم گرفت به هر شکل ممکن از ورود مدرس و یارانش به مجلس جلوگیری کند و در همین راستا انتخاباتی کاملاً فرمایشی برگزار کرد، به نحوی که حتی یک رأی هم به اسم آیت ‌الله مدرس از صندوق‌ها بیرون نیامد. به همین علت آیت ‌الله مدرس در اعتراض به اقدامات رضاشاه، عنوان کرد: «من یک رأی برای خودم نوشتم، آن رأی کجاست.» رضاخان به این اعمال هم اکتفا نکرد و با تهدید به مدرس تکلیف کرد که از سیاست دوری کند. مدرس در جواب گفت «من وظیفه انسانی و شرعی خویش را دخالت در سیاست و مبارزه در راه آزادی می‌دانم و به هیچ عنوان دست از سیاست برنمی‌دارم و هرکجا باشم همین است و بس.»[56]

مدرسه سپهسالار؛ آخرین سنگر مقاومت

پس از این که از ورود آیت ‌الله مدرس به مجلس جلوگیری شد، وی جلسه‌های درس خود را در مدرسه سپهسالار تشکیل داد و آن را به مرکز افشاگری و بیان اعمال خلاف قانون رژیم پهلوی تبدیل کرد. مدرس چنان بی پرده صحبت می‌کرد که خشم رضاخان را برمی‌انگیخت. برای نمونه هنگامی که ایشان در باب «مزدحم» در فقه تدریس می‌کرد، با اشاره به این که اگر کسی در ازدحام کشته شود، خونش هدر است و باید دیه او را حاکم شرع بدهد، گفت: «مثلاً روز دهم حمل (فروردین 1303) که سردار سپه به مجلس آمد و زد و خورد بود، اگر سردارسپه کشته می‌شد، خونش هدر بود.»[57]

مدرس از تبعید تا شهادت

در 16 مهرماه 1307 دو روز پس از افتتاح هفتمین دوره مجلس شورای ملی به دستور رضاخان و رئیس نظمیه وقت محمد درگاهی، به منزل آیت‌ الله مدرس یورش بردند و بعد از ضرب و جرح، وی را به خراسان تبعید کردند.[58] مدرس مدت کوتاهی در مشهد مستقر بود اما به دلیل همکاری مریدان مدرس در آن جا و فعالیت آن‌ها (مانند ترتیب ملاقات افراد) با مدرس، اقامت وی در آن جا به صلاح دیده نشد[59] و سید حسن مدرس به سمت شرق تبعید که ابتدا قرار بود در گناباد و قائن سکونت داده شود اما بعداً بنا به ملاحظاتی به خواف تبعید شد.[60]

دوران حبس شهید مدرس در خواف، 9 سال طول کشید؛ اما در این مدت هم ترس و اضطراب رضاخان از مدرس دربند کشیده شده در دور افتاده‌ترین نقطه ایران، کاهش نیافت و حتی تعدادی محافظ دائمی نیز جهت کنترل وی در اطراف منزلش گمارده شد.[61] سرانجام در ۱۳۱۶ ش رضاخان تصمیم گرفت مدرس را به شهادت برساند. دستور قتل به رییس شهربانی خواف ابلاغ شد؛ اما وی سرحدی بودن خواف را بهانه کرد و از قتل مدرس امتناع ورزید. لذا مدرس را به کاشمر منتقل کردند. «اقتدار نظام»، رئیس شهربانی کاشمر نیز از اجرای دستور قتل مدرس خودداری کرد و مجبور به ترک پست خود شد و محمود مستوفیان به سمت رئیس شهربانی کاشمر منصوب شد. اندکی بعد میرزا کاظم جهانسوزی، افسر شهربانی به اتفاق دو مأمور دیگر شهربانی از مشهد به کاشمر رفتند و هنگام افطار ۲۶ رمضان ۱۳۵۷ق ( دهم آذرماه ۱۳۱۶ش) آیت‌ الله سید حسن مدرس را به شهادت رساندند.[62]

علاوه بر مدرس، اقوام او نیز به مخالفت با رژیم پرداختند که از جمله آن‌ها سید تقی نوری‌زاده، خواهرزاده مدرس بود که بعد از مدتی که در عراق ساکن بود، با ورود به ایران، شروع به فعالیت بر ضد حکومت پهلوی کرد. جلب نظرعلما علیه قانون متحد الشکل شدن و... در ولایت‌های خوزستان، فارس و لرستان از جمله فعالیت های ایشان بود. وی سرانجام توسط نظمیه دستگیر و زندانی شد.[63]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: شهید سید حسن مُدَرّس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۴ | 13:2 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |