دیدار هزاران نفر از زنان و دختران با رهبر انقلاب

رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار هزاران نفر از زنان و دختران مناطق مختلف کشور، حضرت فاطمه زهرا(س) را در همه عرصه‌ها یک انسان عرشیِ آراسته به والاترین خصوصیات خواندند و با تبیین نگاه اسلام به شأن و حقوق زنان در عرصه خانه و اجتماع، باید‌ها و نبایدهای رفتار مردان با همسران و زنان را در زمینه‌های مختلف تشریح کردند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به فضائل بی‌حدّ و حصر بانوی دو عالم در «عبادت و خشوع، ایثار و گذشت برای مردم، تاب‌آوری در سختی‌ها و مصائب، دفاع شجاعانه از حق مظلوم، روشنگری و تبیین حقایق، فهم و عمل سیاسی، «خانه‌داری، همسرداری و فرزندپروی»، حضور در حوادث مهم تاریخ صدر اسلام» و دیگر عرصه‌ها، گفتند: زن ایرانی الحمدلله از چنین خورشیدی که به فرموده پیامبر(ص)، سرور همه زنان عالم در همه دوران تاریخ است، الگو و درس می‌گیرد و در جهت اهداف او حرکت می‌کند.

ایشان شأن زنان در اسلام را بسیار بالا و والا خواندند و افزودند: تعابیر قرآن درباره هویت و شخصیت زن، عالی‌ترین و مترقی‌ترین تعابیر است.

رهبر انقلاب با اشاره به آیات قرآن کریم درباره «نقش برابر زن و مرد در حیات و تاریخ بشر و امکان برابر رشد زن و مرد در رسیدن به کمالات معنوی و عالی‌ترین مقامات»، گفتند: همه این نکات با بدفهمی‌های کسانی که دین دارند اما دین را نشناخته‌اند و کسانی که از اساس دین را قبول ندارند، در تضاد است.

ایشان با تبیین منطق قرآن در زمینه حقوق زنان در جامعه تأکید کردند: در اسلام در فعالیت‌های اجتماعی، کسب و کار، فعالیت سیاسی، دستیابی به بیشترِ مناصب حکومتی و در عرصه‌های دیگر، زن با مرد حقوق برابری دارد و در سلوک معنوی و تلاش و حرکت فردی و عمومی، زمینه‌های پیشرفت او باز است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به اینکه فرهنگ منحط غربی و سرمایه‌داری از نگاه اسلام کاملاً مردود است، افزودند: در اسلام برای حفظ شأن زنان و مهار خواهش‌های بسیار قوی و خطرناک جنسی، محدودیت‌ها و احکامی در «ارتباط زن با مرد، پوشش زن و مرد، حجاب زن و تشویق به ازدواج» وجود دارد که کاملاً منطبق با طبیعت زن و مصلحت و نیازهای حقیقی جامعه است؛ در حالیکه مهار کشش‌های بی‌پایان و مخرب جنسی در فرهنگ غربی، مطلقاً مورد توجه نیست.

رهبر انقلاب، زن و مرد را در اسلام دو عنصر متعادل با مشترکات فراوان و برخی تفاوت‌های ناشی از جسم و طبیعت دانستند و گفتند: این «دو عنصر مکمل» در اداره جامعه بشری، ادامه نسل بشر، پیشرفت تمدن، تأمین نیازهای جامعه و اداره زندگی نقش‌آفرین هستند.

ایشان در روند این نقش‌آفرینی حیاتی، تشکیل خانواده را از مهمترین کارها برشمردند و افزودند: برخلاف فراموشی نهاد خانواده در فرهنگ غلط غربی، در اسلام برای «زن، مرد و فرزندان» به عنوان عناصر شکل‌دهنده خانواده، حقوق متقابل و مشخصی دیده شده است.

رهبر انقلاب در بخش دیگری از سخنانشان که به حقوق زن اختصاص داشت، «عدالت در رفتار اجتماعی و خانوادگی» را اولین حق زنان برشمردند و با تأکید بر وظیفه دولت و آحاد جامعه در تأمین این حق، گفتند: «حفظ امنیت، حرمت و کرامت» نیز از حقوق اصلی زنان است و بر خلاف سرمایه‌داری غرب که کرامت زن را لگدمال می‌کند، اسلام بر رعایت کامل احترام زن تأکید دارد.

ایشان با اشاره به روایتی از پیغمبر اکرم که زن را «گُل» و نه «کارگزار و مأمور انجام کارهای خانه» می‌داند، افزودند: در این نگاه باید با پرهیز از عتاب و خطاب زن، او را همچون گل مراقبت و محافظت کرد تا او نیز خانه را از رنگ و عطر خود برخوردار سازد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مثال زدن قرآن از دو بانوی مؤمن یعنی مریم و آسیه (همسر فرعون) را یک شاخص برای همه مردان و زنان مومن و نشان‌دهنده اهمیت فکر و عمل زن خواندند و گفتند: حقوق اجتماعی زن همچون تساوی دستمزد با مردان در کار واحد، بیمه زنان شاغل و یا سرپرست خانوار، مرخصی‌های ویژه زنان و ده‌ها مسئله دیگر باید بدون تبعیض رعایت شود و محفوظ باشد.

ایشان مهمترین حق و نیاز زن در خانه را «محبت همسر» برشمردند و با بیان روایتی که مردان را به ابراز علاقه و بیان محبت به زنان خود توصیه می‌کند، افزودند: حق مهم و بزرگ دیگر زن در خانه، «نفی هر گونه خشونت علیه او» و اجتناب کامل از انحرافات رایج در غرب همچون کشتن و یا کتک زدن زنان به دست مردان و همسران است.

رهبر انقلاب «پرهیز از تحمیل کارِ خانه به زن»، «کمک شوهر به زن در گذراندن عوارض فرزندآوری» و «باز گذاشتن راه ترقی و پیشرفت علمی و شغلی» را از دیگر حقوق زنان دانستند و با تأکید بر اینکه زن مدیر و رئیس خانه است، گفتند: باید از زنان که با وجود درآمدهای ناکافی و ثابت همسران و گرانی اجناس، هنرمندانه خانه را اداره می‌کنند قدردانی کرد.

ایشان در بیان تقابل نگاه سرمایه‌داری و اسلام به زن، گفتند: زن در اسلام، استقلال، توانایی، هویت و امکان پیشرفت دارد اما نگاه سرمایه‌داری، تبعیت و هضم شدن هویتی زن در مرد و عدم رعایت شرافت و حرمت زن است و زن را وسیله مادی و ابزار هوسرانی و خوشگذرانی می‌داند که باندهای خلافکار که اخیراً در آمریکا سر و صدای زیادی به پا کرده‌اند نتیجه این نوع نگاه است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، «تخریب بنای خانواده» و ایجاد آسیب‌هایی همچون کودکان پدرنشناس، کاهش نسبت‌های خانوادگی، باندهای شکار دختران جوان و ترویج روزافزون بی‌بندوباری جنسی به نام آزادی را از گناهان بزرگ فرهنگ سرمایه‌داری در یکی دو قرن اخیر برشمردند و گفتند: سرمایه‌داری غرب با فریبکاری، اسم این حجم عظیم از کارهای خلاف را «آزادی» می‌گذارد و برای رواج آن حتی در کشور ما نیز از این عنوان استفاده می‌کنند در حالی‌که این آزادی نیست بلکه اسارت است.

ایشان با اشاره به اصرار غرب برای صادرات فرهنگ غلط خود به دنیا، افزودند: آنها مدعی هستند که محدودیت‌های معیّن برای زن از جمله حجاب، مانع پیشرفت او خواهد شد اما جمهوری اسلامی این منطق غلط را باطل کرد و نشان داد که زن مسلمان و مقیّد به پوشش اسلامی می‌تواند در همه عرصه‌ها ،بیشتر از دیگران حرکت و نقش‌آفرینی کند.

رهبر انقلاب، پیشرفت‌های علمی، ورزشی، فکری، پژوهشی، سیاسی، اجتماعی، سلامت وبهداشت، امید به زندگی و پشتیبانی‌های جهادی و همراهی‌های زمینه‌ساز همسران شهدای پر افتخار را دستاوردهای بی‌سابقه زنان در طول تاریخ ایران خواندند و گفتند: ایران در تاریخ خود هیچ‌گاه از حتی یک‌صدم اینهمه زنان دانشمند، متفکر و صاحب فکر و نظر، برخوردار نبوده و جمهوری اسلامی بود که باعث ارتقاء و پیشروی زنان در همه عرصه‌های مهم شد.

ایشان در بیان توصیه‌ای مهم، رسانه‌ها را از ترویج تفکر غلط سرمایه‌داری غرب درباره زن بر حذر داشتند و افزودند: وقتی درباره حجاب و پوشش زنان و همکاری زن و مرد بحث می‌شود نباید رسانه داخل کشور، حرف غربی‌ها را تکرار و برجسته کند بلکه باید نگاه عمیق و کارسازِ اسلام در داخل و مجامع جهانی مطرح و بزرگ شود که این بهترین راه ترویج اسلام است و باعث گرایش بسیاری از مردم دنیا بخصوص زنان به آن خواهد شد.

پیش از سخنان رهبر انقلاب، «همسر سردار شهید غلامعلی رشید و مادر شهید امین‌عباس رشید» و همچنین دختر سردار شهید حسین سلامی مطالبی در خصوص زنان، مسئولیت‌ها و نیازهای آنها مطرح کردند.

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif آنچه در ادامه در اختیار مخاطبان قرار میگیرد، «بسته‌های خبری» است که صرفاً جهت بازنشر سریع بیانات رهبر انقلاب اسلامی در رسانه KHAMENEI.IR و حساب‌های رسمی آن در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده و «متن کامل بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای» طبق روال مرسوم، تا ساعاتی دیگر در این پایگاه در بخش «بیانات» منتشر خواهد شد.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif بخش‌هایی از بیانات رهبر انقلاب در این دیدار:
* درباره‌ی حضرت زهرا (سلام‌اللّه‌علیها) فضائل ایشان را بخواهیم بشمریم حد و حصر ندارد. در یک جمله اگر بخواهیم این بزرگوار را معرفی کنیم باید بگوییم انسان عرشی، انسان کامل، مثل بقیه‌ی معصومین، انسانند اما اهل عرشند.

ما فرشی‌ها، زمینی‌ها قادر نیستیم رتبه و مقام و نورانیت اینها را ببینیم، حتی به آن چشم بدوزیم؛ مثل انسان که در مقابل خورشید نمیتواند به خورشید مستقیم نگاه کند.

فاطمه‌ی زهرا (سلام‌اللّه‌علیها) در همه‌ی ابعاد زندگی یک موجود عرشی است، یک انسان عرشی است؛ چه در عبادت و خشوع در مقابل پروردگار که شنیدید عبادتهای ایشان را، مناجاتهای ایشان را در شبها، دعای ایشان را برای دیگران، هم در ایثار و گذشت برای مردم؛ یعنی آنکه غرق در معارف الهی و معنوی و توجه به خدا است، از زمین غافل نیست، از انسانها غافل نیست.

در سختی‌ها و مصیبت‌ها کیست که بتواند این مسائل را تاب بیاورد و طاقت بیاورد، مصائب حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) را؟ در این زمینه هم ایشان یک انسان آسمانی است.

در دفاع شجاعانه از حقّ مظلوم؛ در تبیین حقایق و روشنگری؛ در فهم و عمل سیاسی هم ایشان یک انسان عرشی است.

* فاطمه‌ی زهرا (سلام اللّه علیها) به عنوان یک زن و دارای جنسیّت زنانه، در خانه‌داری، در شوهرداری، در فرزندپروری، کسی مثل زینب را پرورش میدهد و به وجود می‌آورد، کسی مثل امام حسین و امام حسن را در آغوش خودش تربیت میکند.

در حضور در جایگاه‌های غیرقابل فراموشی در تاریخ، حضور در شعب ابی‌طالب، حضور در هجرت به مدینه، حضور در برخی از غزوات پیامبر، حضور در مباهله... اینها فهرستهایی است که تمامی ندارد.

به طور خلاصه اگر بخواهیم بگوییم، همانی که خود پیغمبر فرمود: سیّدة نساء العالمین؛ سرور زنان جهان.

از پیغمبر اکرم، طبق روایت، درباره حضرت مریم پرسیدند، فرمود: مَریَمَ کَانَت سَیِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمها؛ آن سرور زنان زمان خودش بود، زنان عالم، امّا فاطمه سرور زنان همه‌ی عالم است در همه‌ی دورانهای تاریخ.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۴ | 19:48 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اُمّ ‌الْبَنین علیهاسلام

«فاطمه کلابیه» معروف به «ام‌ البنین»، همسر امام علی (علیه ‌السلام) است. فرزندان او عباس، عبداللّه، جعفر و عثمان (علیهم ‌السلام) هستند که هر چهار نفر در کربلا در رکاب امام حسین (علیه‌ السلام) به شهادت رسیدند. مرقد ام‌البنین در قبرستان بقیع در مدینه قرار دارد. .

ام ‌البنین با نام فاطمه‌ بنت‌ حزام (۶۴ یا ۷۰ق)، یکی از همسران امام علی علیه ‌السّلام و مادر حضرت عباس علیه ‌السّلام است. ام‌البنین را زنی شاعر و فصیح و از خانواده ‌ای اصیل و شجاع شمرده‌ اند. حضرت علی (علیه‌ السّلام) با معرفی برادرش عقیل که عالم به انساب عرب بود، وی را که خاندانش در شجاعت معروف بودند، به همسری انتخاب کرد.
فاطمه‌ بنت‌ حزام به ‌جهت داشتن چهار فرزند پسر، به‌نام‌های عباس، جعفر، عبدالله و عثمان، ام‌البنین لقب گرفت و نسل امام علی (علیه ‌السّلام) از همسرش‌ ام‌البنین تنها از طریق عبیدالله بن عباس استمرار یافت. ام ‌البنین در کربلا حضور نداشت؛ اما فرزندانش همگی در رکاب امام حسین علیه ‌السّلام به شهادت رسیدند و به گزارش منابع تاریخی، ‌ام‌البنین در پی آگاهی از واقعه کربلا، برای جان امام حسین (علیه ‌السّلام) بیش از پسرانش نگران بود.

فاطمه بنت حِزام مشهور به اُمّ ‌الْبَنین درگذشته ۶۴ق از همسران امام علی ع و مادر عباس ع، عبدالله، جعفر و عثمان بود که هر چهار تن در روز عاشورا به شهادت رسیدند. پس از واقعه کربلا، ام‌ البنین روزها به قبرستان بقیع می‌رفت و برای امام حسین ع و فرزندانش سوگواری می‌کرد. عالمان شیعه شجاعت، فصاحت و علاقه ام‌البنین به اهل‌بیت ع به‌ویژه امام حسین(ع) را ستوده و از او به نیکی یاد کرده‌ اند. به‌ گفته شهید ثانی و عبدالرزاق مُقَرَّم، ام‌ البنین به خاندان پیامبر ص محبت شدیدی داشت و خود را وقف خدمت به آنان کرده بود؛ به‌همین دلیل اهل‌بیت نیز برای او احترام ویژه قائل بودند و در روزهای عید، نزد او می‌رفتند. ام‌البنین در قبرستان بقیع دفن شده است.

شخصیت

‌ام ‌البنین را زنی شاعروفصیح[۱۹] [۲۰] . و از خانواده ‌ای اصیل و شجاع شمرده ‌اند. [۲۱] [۲۲] . از زندگی او تا پیش از ازدواجش با امام علی (علیه‌السّلام) خبری در دست نیست. پس از شهادت حضرت زهرا سلام ‌الله ‌علیها به همسری امام علی (علیه‌السّلام) درآمد. با توجه به تولد نخستین فرزند او، عباس، به سال ۲۶ق. [۲۳] . و وجود گزارش‌هایی درباره ازدواج حضرت علی با امامه، خواهر‌زاده حضرت فاطمه سلام ‌الله‌علیها بر پایه وصیت ایشان، [۲۴] [۲۵] . به‌نظر می‌رسد ازدواج‌ ام ‌البنین حدود سال ۲۵ق. رخ داده باشد. نیز گزارش‌هایی از ازدواج او به‌عنوان دومین همسر امام علی (علیه ‌السّلام) در دست است.[۲۶] [۲۷] .

ازدواج با امیرالمومنین

به هر روی، امیرمؤمنان (علیه ‌السّلام) از برادرش عقیل که به نسب عرب آشنا بود، خواست تا زنی از خاندانی اصیل و شجاع را برای او خواستگاری کند تا از او دارای فرزندانی شجاع شود. عقیل با اعتقاد به شجاعت پدران‌ ام‌البنین، او را برای ازدواج با ایشان پیشنهاد کرد.[۲۸] [۲۹] [۳۰] . بر پایه گزارش‌هایی، پدران و خویشان‌ ام ‌البنین از دلیران عرب پیش از اسلام؛ چنان‌که ابوبره عامر بن مالک، جد دوم او، در میان قبایل عرب در شجاعت بی‌ نظیر خوانده شده و از او با تعبیر کنایی «ملاعب الاسنه» (بازیگر با نیزه‌ها) یاد کرده ‌اند.[۳۱] [۳۲] [۳۳] . به گزارش ابن عبدالبر، وی پیش از مسلمان شدن نزد رسول خدا آمد و با تقدیم هدایایی، از ایشان خواست مبلغانی را به نجد اعزام کند.[۳۴] [۳۵] . بر پایه گزارش‌هایی که در شماری از منابع متاخر آمده‌ اند، ‌ام‌ البنین پس از خواستگاری امام علی (علیه ‌السّلام)، سوگند یاد کرد که برای فرزندان ایشان همچون مادری دلسوز باشد. با ورود‌ ام‌البنین به خانه امیرمؤمنان، او ضمن پرستاری از کودکان امام، همانند مادر واقعی با آنان رفتار می‌کرد. آنان نیز او را بسیار دوست می‌داشتند.[۳۶] [۳۷] [۳۸] [۳۹] . آورده‌ اند که‌ ام‌ البنین از امام علی (علیه ‌السّلام) خواست که او را فاطمه صدا نکند؛ زیرا ممکن است فرزندان حضرت زهرا با شنیدن این نام، به یاد مادرشان افتند و غمگین شوند.[۴۰] .

جایگاه اُمّ ‌الْبَنین نزد شیعیان

عالمان شیعه، شجاعت، فصاحت و علاقه اُمّ ‌الْبَنین به اهل‌بیت ع به ‌ویژه امام حسین ع را ستوده و از او به نیکی و بزرگی یاد کرده‌ اند.[۱] به گفته شهید ثانی فقیه شیعه قرن دهم و سید عبدالرزّاق مُقَرَّم مقتل‌نویس شیعه (درگذشته ۱۳۹۱ق)، ام‌ البنین نسبت به خاندان پیامبر، محبت شدیدی داشت و خود را وقف خدمت به آنان کرده بود. اهل‌بیت ع نیز برای او احترام ویژه قائل بودند و در روزهای عید، نزد او می‌رفتند.[۲] باقر شریف قرشی تاریخ‌ پژوه شیعه درگذشته ۱۴۳۳ق نیز گفته است در تاریخ زنی همچون اُمّ ‌الْبَنین دیده نشده که نسبت به فرزندانِ هم شوی (هَووی) خود محبتی خالصانه ورزد و آنان را بر فرزندان خویش مقدم بدارد.[۳] . سید محمود حسینی شاهرودی درگذشته ۱۳۹۴ق از مراجع تقلید شیعه گفته است من در مشکلات، برای اُمّ ‌الْبَنین صد مرتبه صلوات می‌فرستم و حاجت می‌گیرم.[۴] برخی گزارش کرده ‌اند که زنان ایرانی برای برآورده شدن حاجات خود و همچنین برای بالا بردن نیروی شکیبایی و تحمل مصائب به اُمّ ‌الْبَنین متوسل شده و سفره‌های نذری به نام او برگزار می‌کنند.[۵] همچنین در برخی از مناطق شیعی سفره‌هایی با نام «سفره مادر حضرت ابوالفضل» یا سفره ام ‌البنین مرسوم است.[۶] . در ایران، ۱۳ جمادی‌الثانی روز وفات ام‌البنین به‌عنوان «روز تکریم مادران و همسران شهدا» در تقویم رسمی کشور نام ‌گذاری شده است.[۷] .

معرفی و نسب اُمّ ‌الْبَنین

اُمّ ‌الْبَنین از قبیله بنی ‌کلاب، پدرش حِزام بن خالد یا حرام بن خالد[۸] و مادرش لیلی یا ثمامه دختر سهل بن عامر بن مالک است.[۹] به‌ نقل تاریخ‌ نگاران، قبیله بنی‌کلاب به شهامت، رشادت و شجاعت و ویژگی‌های نیکوی اخلاقی مشهور بودند و همین موضوع در ازدواج علی(ع) با اُمّ ‌الْبَنین تأثیرگذار بود.[۱۰] . از تاریخ ولادت و درگذشت ام ‌البنین اطلاع دقیقی در دست نیست. برخی با توجه به شواهد تاریخی، ولادت او را بین سال‌های ۵ تا ۹ هجری قمری دانسته ‌اند.[۱۱] در خصوص درگذشت ام ‌البنین هم، برخی تاریخ‌ نگاران، تاریخ وفات او را ۱۳ جمادی‌الثانی ۶۴ق[۱۲] و برخی دیگر ۱۸ جمادی‌الثانی ۶۴ق دانسته‌ اند.[۱۳] برخی نیز مدعی‌ اند بر زنده‌ بودن ام ‌البنین پس از واقعه کربلا دلیل مستندی وجود ندارد.[۱۴] بنا بر نقل مورخان، محل دفن او قبرستان بقیع است.[۱۵]

ازدواج اُمّ ‌الْبَنین با حضرت علی علیه السلام

پس ازشهادت حضرت فاطمه س،امام علی ع بابرادرش عقیل که درنسب‌ شناسی[یادداشت ۱] عرب خبره بود، دربارهٔ انتخاب همسری که اصیل و از خاندانی دلیر و نیرومند باشد و فرزندانی دلیر و جنگاور بیاورد، مشورت کرد. [یادداشت ۲] عقیل، فاطمه بنت حزام را پیشنهاد کرد و علی(ع) با او ازدواج کرد.[۲۳] گفته شده، ام ‌البنین پیش از ازدواج با حضرت علی (ع)، با شخص دیگری ازدواج نکرده بود.[۲۴] . دربارهٔ اینکه او بعد از حضرت فاطمه س همسر دوم یا سوم امام علی(ع) بوده است اختلاف ‌نظر وجود دارد.[۲۵] بر اساس برخی نقل‌های تاریخی امام علی(ع) بعد از شهادت حضرت فاطمه(س) و با توصیه او با امامه نوه پیامبر ص و دختر زینب ازدواج کرد[۲۶] با این حال برخی بر اساس روایتی از امام صادق ع معتقدند که ام ‌البنین اولین همسر امام علی(ع) بعد از حضرت فاطمه(س) بوده است.[۲۷] برخی با استناد به اینکه اولین فرزند ام ‌البنین در سال ۲۶ قمری به دنیا آمده است ازدواج امام علی ع با ام ‌البنین را قبل از سال ۲۳ قمری می‌دانند، برخی دیگر سال ازدواج آنها را ۱۳ یا ۱۶ قمری می‌دانند چرا که معتقدند بین ازدواج آنها و تولد حضرت عباس ع بزرگ‌ ترین فرزندشان ۱۰ سال فاصله بوده است.[۲۸] [یادداشت ۳] . گفته شده پس از گذشت مدتی از ازدواجشان، ام ‌البنین به امام علی(ع) پیشنهاد کرد او را به نام اصلی ‌اش که فاطمه بود، صدا نزند، تا حسنین ع با شنیدن نام فاطمه به یاد مادرشان نیفتند. از این ‌رو امام علی(ع) او را ام‌البنین [مادر پسران] نامید.[۲۹] . ام‌البنین چهار پسر به نام‌های عباس ع ، عبدالله، جعفر و عثمان به دنیا آورد.[۳۰] . بنا بر نقل سهل بن عبدالله بخاری، ام‌ البنین بعد از شهادت امام علی ع با شخص دیگری ازدواج نکرد.[۳۱] . در نیاکان مادری حضرت عباس(ع) نیز، نام پهلوانان بزرگی به چشم می‌خورد که آوازه بلندی در عرب داشتند. عقیل با آگاهی از نام و آوازه آنان حضرت امّ ‌البنین(س) را برای ازدواج به امام علی(ع) پیشنهاد کرد. امام(ع) با توجه به تأثیر عنصر مهم توارث در روحیات فرزند، اقدام به این ازدواج می‌نماید؛ مُلاعب الاسنة: از جمله نیاکان مادری حضرت عباس(ع) که لقب عامر بن مالک بن جعفر بن کلاب است. اوس بن حجر شاعر جاهلی درباره ‌اش سروده: یُلاَعِبُ اَطْرَافَ الاْسِنَّةِ عَامِرٌ/ فَرَاحَ لَهُ حَظُّ الْکَتَائِبِ اَجْمَعِ، عامر، سرنیزه ‌ها را به بازی می‌گیرد؛ پس او به تنهایی کارایی و توان یک لشکر را دارد. [۲۲] . سخن امیرالمؤمنین(ع) به برادرش عقیل این است: انظر الی امرأة قد ولدتها الفَحولة من العرب لِأتزوّجها فتلد لی غلاما فارساً. ابن عنبه، عمدة الطّالب فی أنساب آل أبی طالب، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۵۷. اگر ولادت ام‌البنین در سال ۵ یا ۹ هجری قمری باشد ازدواجش با امیرالمؤمنین(ع) در سال ۱۳ یا ۱۶ بسیار دور از ذهن و غیرقابل باور است؛ بنابراین منطقی‌تر این است که ازدواج امام علی(ع) با ام‌البنین در سال‌های نزدیک به۲۳ قمری یا کمی پس از آن باشد.

فرزندان

ثمره ازدواج‌ ام ‌البنین با علی (علیه ‌السّلام)، فرزندانی به نام‌های عباس، جعفر، عبدالله و عثمان بود. [۴۱] [۴۲] [۴۳] . شماری دیگر، ابوبکر را نیز بر فرزندان او افزوده [۴۴] [۴۵] [۴۶] . و شماری از عثمان یاد نکرده ‌اند.[۴۷] [۴۸] [۴۹] . به سبب داشتن این پسران، فاطمه به‌ ام ‌البنین (مادر پسران) شهرت یافت. منابع بیش از این به زندگی او در مدینه و هجرتش به کوفه در دوران خلافت امیرمؤمنان (۳۵-۴۰ق.) و نیز به ازدواج او پس از شهادت امام علی (علیه ‌السّلام) اشاره نکرده‌اند. این شاید از این‌رو است که وی دیگر ازدواج نکرد و حتی آن‌گاه که برخی همسران امام علی (علیه ‌السّلام) برای مشورت درباره ازدواجشان نزد‌ ام‌البنین آمدند، به آنان سفارش کرد که سزاوار نیست پس از علی، با مردی دیگر پیمان همسری ببندند و آنان نیز به سفارش وی عمل کردند.[۵۰]

شهادت فرزندان

ام ‌البنین در کربلا حضور نداشت؛ اما فرزندانش همگی در رکاب امام حسین علیه ‌السّلام به شهادت رسیدند. عثمان با کنیه ابوعمرو در ۲۱ سالگی، جعفر با کنیه ابوعبدالله در ۲۹سالگی[۵۱] [۵۲] [۵۳] [۵۴] و عبدالله (اکبر)[۵۵] با کنیه ابومحمد در ۲۵ سالگی به شهادت رسیدند.[۵۶] [۵۷] [۵۸] [۵۹] . عباس که از او با لقب عباس الاکبر و با کنیه ابوالفضل یاد شده است، [۶۰] [۶۱] [۶۲] . از دیگر برادران تنی خود بزرگ‌تر و واپسین شهید از آنان است.[۶۳] [۶۴] . در شب تاسوعا عبدالله بن ابی المحل بن حزام، برادرزاده‌ ام ‌البنین، و نیز شمر بن ذی الجوشن کلابی، از قبیله ‌ام ‌البنین، امان نامه‌ ای را از عبیدالله بن زیاد برای فرزندان‌ ام ‌البنین در کربلا آوردند؛ اما با واکنش تند ایشان رو به رو شدند.[۶۵] [۶۶] [۶۷]

واکنش اُمّ ‌الْبَنین به خبر شهادت فرزندانش

اُمّ ‌الْبَنین در واقعه کربلا حضور نداشت. اما چهار فرزندش در روز عاشورا در کربلا به شهادت رسیدند.[۳۲] هنگامی که کاروان اسیران کربلا وارد مدینه شد و او از شهادت فرزندانش باخبر شد، از سرنوشت امام حسین ع پرسید و وقتی خبر شهادت او را شنید، گفت: «ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین می‌شد و او زنده می‌ماند.» این سخنِ او را برخی دلیل دلدادگی عمیق او به اهل‌بیت و امام حسین(ع) دانسته‌ اند.[۳۳] .

سوگواری ام‌البنین

محبت خالصانه‌ ام ‌البنین به اهل‌بیت و نیز شهادت فرزندانش در رکاب سیدالشهدا (علیه ‌السّلام) موجب شده تا شیعیان برای او جایگاهی والا و ارزشی ویژه قائل باشند و از او نزد خدا شفاعت طلبند. به گزارش شماری از منابع، ‌ام‌البنین در پی آگاهی از واقعه کربلا، برای جان امام حسین (علیه‌ السّلام) بیش از پسرانش نگران بود. او از حال امام جویا شد و گفت: اگر حسین زنده باشد، غمی نیست که فرزندانم را از دست داده باشم.[۶۸] [۶۹] [۷۰] . این سخن او را دلیل اخلاص کامل او به اهل‌بیت علیهم ‌السلام به ‌ویژه امام حسین (علیه‌ السّلام) دانسته ‌اند. از آن پس وی در خانه ‌اش با حضور زنان بنی‌هاشم مجلس سوگواری برپا می‌کرد.[۷۱] . او هر روز با نوه ‌اش عبیدالله، فرزند عباس، به بقیع می‌رفت و سروده‌هایی را که خود در رثای عباس سروده بود، می‌خواند و دردمندانه می‌گریست. وی در این سروده‌ها، مردم را از‌ ام‌ البنین خواندن خود نهی می‌کرد؛ زیرا چهار پسرش را که همچون شیر بیشه بودند، از دست داده بود و دیگر پسری نداشت که به نام آنان «مادر پسران» خوانده شود. نیز در سروده ‌های دیگر، از شاهدان نبرد پسرانش می‌پرسد: چگونه گرز آهنین بر سر عباس فرود آمد؟ و خود پاسخ می‌دهد: اگر عباس دست داشت و شمشیرش در دستانش بود، کسی به او نزدیک نمی‌شد.[۷۲] [۷۳] [۷۴] . مردم نزد او گرد می‌آمدند و با وی در گریستن هم‌نوا می‌شدند. گفته‌اند که حتی مروان بن حکم اموی، از دشمنان اهل‌بیت، نیز با شنیدن سروده‌های جانسوز او می‌گریست. [۷۵] [۷۶] [۷۷] .

https://imamhussain.org/filestorage/images/58c51b6decc2d1.jpg

سوگواری اُمّ ‌الْبَنین برای فرزندان

طبق نقل مقاتل الطالبیین، ام‌البنین پس از باخبر شدن از شهادت فرزندانش، هر روز با نوه‌اش عبیدالله فرزند عباس به قبرستان بقیع می‌رفت و در آنجا اشعاری که خود سروده بود، می‌خواند و می‌گریست. اهل مدینه گرد او جمع می‌شدند و همراه او گریه می‌کردند، گفته شده که مروان بن حکم یکی از حاکمان مدینه، نیز با آنان همراه می‌شد.[۳۴] . ام‌ البنین را ادیب و شاعری فصیح و اهل فضل و دانش دانسته ‌اند[۳۵] که در رثای حضرت عباس این اشعار را سروده بود و می‌خواند: اشعار ام ‌البنین در سوگ عباس علیه السلام : یا من رَاَی العباس کرّ--- علی جماهیر النقد --- و وراه من ابناء حیدر --- کل لیث ذی لبد --- انبئت اَنّ ابنی اصیب --- براسه مقطوع ید --- ویلی علی شبلی اما --- ل براسه ضرب العمد --- لو کان سیفک فی ید --- یک لما دنا منک احد[۳۶] . ای که عباس را دیدی، بر انبوه دشمنان فرومایه حمله می‌کرد و در آن هنگام که فرزندان حیدر در کارزار چون شیران در پشت سر وی بودند. می‌گویند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فرود آمده. وای بر من، آیا بر فرق شیر شجاعِ من عمود فرود آمد و سر او را کج کرد؟ اگر شمشیرت را در دست داشتی کسی به تو نزدیک نمی‌شد»[۳۷] . دیگر مرا ام‌البنین نخوانید : لا تدعُوَنِّی وَ یْکَ اُمَّ البنین --- تُذکِّرینی بِلُیوث العرین --- کانت بنونَ لیْ اُدعَی بهِم --- و الیومَ اَصبَحتُ و لا من بَنین --- اَربعهٌ مِثلَ نسُورُ الرّبی --- قد وَاصلُوا الموتَ بقَطعِ الوَتینِ --- تنازَعُ الحِرصانَ اَشلائَهُم --- فَکُلّهُم اَمسُوا صَریعاً طَعین --- یا لَیتَ شِعری اَکَما اَخبَروا --- بِاَنَّ عبّاساً مَقطُوعَ الیَدَین[۳۸] . وای بر تو مرا دیگر مادر پسران مخوان که مرا به یاد شیران بیشه‌ام می‌اندازی. من پسرانی داشتم که به خاطر آنان مرا ام البنین می‌خواندند ولی امروز دیگر پسری ندارم. چهار پسر که مانند عقاب‌های کوهسار بودند و با بریده شدن رگ حیات یکی پس از دیگری به مرگ پیوستند. بر سر نعش آنها نیزه‌ها به ستیزه برخاستند و همه آنان از زخم نیزه به خاک افتادند. ای کاش می‌دانستم آیا چنان‌که خبر دادند؛ عباس من دست راستش قطع شده بوده است! »[۳۹] [یادداشت ۴][۴۰] .


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: ام البنین علیهاسلام

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ | 20:41 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

وفات و محل دفن ام البنین

هنگام درگذشت وی را ۱۳ جمادی الثانی سال ۶۴ یا ۷۰ق. گزارش کرده‌ اند.[۷۸] . برخی مدفن او را در بقیع، سمت چپ ورودی و کنار صفیه و عاتکه، عمه‌ های پیامبر (صلی ‌الله ‌علیه ‌و‌آله‌ وسلّم) دانسته ‌اند.[۷۹] . اما شماری دیگر این سخن را رد کرده ‌اند؛ زیرا افزون بر فقدان شاهد تاریخی در منابع اصیل، حتی در سفرنامه ‌های دو سده اخیر، از این گزارش خبری در دست نیست. از این‌رو، می‌توان گفت قبر وی می‌بایست کنار دیگر همسران امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) و فرزندان ایشان در بقیع باشد؛ اما مکان دقیق آن مشخص نیست.[۸۰]

استمرار نسل امام علی از ام‌البنین

نسل امام علی (علیه‌السّلام) از همسرش‌ ام‌البنین تنها از طریق عبیدالله بن عباس استمرار یافت: [۸۱] [۸۲] [۸۳] . -۱. عبیدالله بن حسن بن عبیدالله بن عباس که به سال ۲۰۴ق. به امارت حرمین رسید و امیر الحاج آن سال بود.[۸۴] [۸۵] . -۲. فضل بن حسن بن عبیدالله که به وی ابن‌ هاشمیه می‌گفتند و نزد خلفا دارای حشمت و احترام بود.[۸۶] [۸۷] . -۳. محمد بن علی بن حمزه که شاعر و راوی حدیث امام حسن عسکری علیه‌ السّلام بود و مادر امام پس از شهادت فرزندش در منزل او ماند.[۸۸] [۸۹] [۹۰] . ۴. - عباس بن حسن بن عبیدالله که به اعتقاد علویان در شعر سرآمد فرزندان ابوطالب بود و در بقیع دفن شد.[۹۱] [۹۲] . در ایران، شماری از تبار حضرت عباس دارای آرامگاه و بارگاه هستند و مردم به زیارت آنان می‌روند. امامزاده سید شاه سید علی در قم از آن جمله است که نسب او را این‌گونه گزارش کرده‌اند: علی بن ابراهیم بن جعفر بن عباس بن امیرالمؤمنین.[۹۳] [۹۴] . البته بیشتر نوادگان عباس در عربستان و کشورهایی مانند عراق، مصر، اردن و ترکمنستان پراکنده‌اند که از ایشان برخی در دانش و ادب و شعر و حدیث سرآمد دوران خویش بوده‌ اند؛ از جمله ابویعلی حمزة بن قاسم بن علی بن حمزة بن حسن بن عبیدالله بن عباس از محدثان مورد اعتماد شیعه و صاحب کتاب التوحید، الزیاره و المناسک که مزار او در حله عراق معروف است و مردم به زیارتش می‌روند.[۹۵] [۹۶] [۹۷] [۹۸] .

توسل‌جویی‌

قرنهاست‌ که‌ زنان‌ شیعه‌ برای‌ دور کردن‌ بلا و نقمتی‌ و دست‌ یافتن‌ به‌ خواسته‌ و نعمتی‌ به‌ ایشان توسل‌ می‌جویند و از او طلب یاری‌ و مرادخواهی‌ می‌کنند. توسل‌ به‌ ام‌البنین‌ معمولاً از طریق‌ نذر و دادن‌ نذری‌هایی‌ مانند‌ انداختن‌ سفره نذری‌، پختن‌ آش ‌ و حلوای‌ نذری‌، و خیر کردن‌ خرما در راه‌ خدا و به‌ نام‌ او صورت‌ می‌پذیرد. مردم‌ با برگذاری‌ اینگونه‌ مراسم‌ و شعائر دینی‌ معتقدند که‌ می‌توانند ارواح‌ مقدسان‌ را به‌ یاری‌ بطلبند و با کمک‌ آنها تنگی‌ها و مصایب‌ زندگی‌ را از میان‌ بردارند. این‌ مراسم‌ و شعائر یک‌ واقعیت‌ اجتماعی‌ است‌ و بخشی‌ از حیات ‌ دینی‌ و زندگی‌ معنوی‌ مردم‌ مسلمان ‌ در جامعه‌های‌ سنتی‌ را شکل‌ می‌دهد و کارکردی‌ روانی‌ - اجتماعی‌ در انسجام‌ نظام‌ زندگی‌ و پاسخ‌ گویی‌ به‌ خواست‌ها و انتظارات‌ عاطفی‌ برگذار کنندگان‌ مراسم‌ دارد. در اهدای‌ نذری‌ به‌ ام ‌البنین‌، یا هر شخصیت‌ مقدس‌ دیگر، عقیده‌ و عملِ صاحب‌ نذر، و اسباب‌ و مواد نذری‌ نقشی‌ مهم‌ و اساسی‌ میان‌ نذر دهنده‌ و نذر گیرنده‌ دارد. وضع‌ و حالت‌ احساسی‌ و معنوی‌ و قصد و نیت خالص‌ و پاک‌ نذر دهنده‌، پاکیزه‌ و حلال ‌بودن‌ اسباب‌ و خوراکی‌های‌ نذری‌، ادعیه‌ و اوراد مخصوص‌ آیین‌های‌ نذری‌ و توسل، و کامل‌ و دقیق‌ انجام‌ دادن‌ اعمال‌ مربوط به‌ مراسم‌ و شعایر نذر و نیاز، صاحبان‌ نذر را در نزدیکی‌ به‌ مقدسان‌ و رسیدن‌ به‌ آرمان‌ها و آرزوهایشان‌ کمک‌ می‌کند.

اُمّ ‌الْبَنین در اشعار

محمدحسین غروی اصفهانی مشهور به کُمپانی فقیه و فیلسوف قرن چهاردهم (درگذشت: ۱۳۶۱ق : چشمه خور درفلک چارمین --- سوخت ز داغ دل ام البنین --- آه دل پرده نشین حیا --- برده دل از عیسی گردون نشین --- دامنش از لخت جگر لاله زار --- خون دل ودیده روان زاستین --- چارجوان بود مرا دلفروز --- والیوم اصبحت ولا من بنین[۴۱] . ژولیده نیشابوری شاعر آیینی درگذشت: ۱۳۸۶ش : آن کنیزم که در سرای علی --- همچو زهرا شدم فنای علی --- ریختم عشق را بپای علی --- شد همه هستی‌ام فدای علی[۴۲] . غلامرضا سازگار مداح و شاعر مشهور آیینی زاده: ۱۳۲۰ش : ای به بنین تو درود همه --- فاطمه یا فاطمه یا فاطمه --- باغ گل یاس سلام علیک --- مادر عباس سلام علیک --- سایه ‌نشین حرم آفتاب --- غرق شده در کرم آفتاب --- فاطمه دوم حیدر شدی --- مادر یک ماه و سه اختر شدی --- قدر تو گوی شرف از ناس برد --- ارث ادب را ز تو عباس برد --- جز تو که در کرب و بلای حسین --- چار پسر کرده فدای حسین --- چار پسر دادی و زین افتخار --- شد حرم چار امامت مزار[۴۳] .

سفره ام ‌البنین

سفره ام‌ البنین‌ یا سفره مادر حضرت عباس بزرگداشت و توسل به حضرت ام‌البنین بوده که با دعا خواندن و اطعام دیگران همراه است.[۱۶] خواندن زیارت عاشورا، دعای توسل، سوره یس، زیارت ام ‌البنین، ذکر صلوات و توسل به حضرت عباس[۱۷] در سفره ام ‌البنین انجام می‌شود.[۱۸] ثواب این دعاها به ام ‌البنین هدیه می‌گردد. این سفره برای برآورده شدن حاجت‌ها، بالا بردن صبر و تحمل مصیبت‌ها است.[۱۹] . کاچی، نان، پنیر، حلوا، سبزی و خرما از خوراکی‌های این سفره است.[۲۰] توسل، نذر و تبرک از طریق سفره انداختن و اطعام را صحیح دانسته‌ اند.[۲۱] . این‌ سفره‌ در میان‌ مردم‌ برخی‌ از شهرها و آبادی‌های‌ ایران‌ به‌ «سفره مادر حضرت‌ ابوالفضل‌» یا «سفره مادر حضرت‌ عباس‌» نیز شهرت‌ دارد. سفره‌ای‌ به‌ نام‌ «بی‌ بی‌ سه‌شنبه ‌» را نیز در جاهایی‌، مانند خراسان‌[۹۹] . به‌ حضرت‌ فاطمه ام‌البنین‌، و در جاهایی‌ دیگر مانند شاهرود[۱۰۰] [۱۰۱] . به‌ حضرت‌ فاطمه زهرا سلام ‌الله‌علیها نسبت‌ داده‌ اند و به‌ نام‌ آن‌ دو بی‌بی‌ «سفره ام‌البنی‌» و «سفره حضرت‌ فاطمه ‌» نامیده‌ اند. در پندار عامه‌، بی‌بی‌ سه ‌شنبه‌ زنی‌ نیکوکار بوده‌ که‌ در روز سه ‌شنبه‌ زاده‌ شده‌، و سه ‌شنبه‌ ازدواج ‌ کرده‌، و سه‌ شنبه‌ نیز مرده‌ است‌. [۱۰۲] [۱۰۳] . شاید منسوب‌ کردن‌ سفره‌های‌ حضرت‌ فاطمه زهرا و فاطمه ام‌ البنین‌ به‌ بی‌بی‌ سه‌ شنبه‌، به‌ این‌ سبب‌ بوده‌ است‌ که‌ در گذشته‌ سفره‌های‌ نذری‌ این‌ دو خاتون‌ را در روز سه‌شنبه‌ می‌انداخته‌اند. هنوز هم‌ در بعضی‌ از مناطق‌ ایران، آش‌ ام‌ البنین‌ را در روز سه ‌شنبه‌ می‌پزند و سفره‌اش‌ را هم‌ در این‌ روز می‌اندازند.[۱۰۴] . ام‌البنین‌، این‌ مادر مقدس‌ مثالی‌ نیز در آیین‌ اهدای‌ نذری‌ با حضور خود همچون‌ یک‌ میانجی‌ نمادی‌ میان‌ آدمیزادگان‌ و پروردگار عمل‌ می‌کند و زمینه نزدیکی‌ نذر دهندگان‌ را با خداوند برای‌ برآورده‌ شدن‌ حاجاتشان‌ و رهایی‌ آنان‌ از تنگی‌ و سختی‌ معیشت، فراهم‌ می‌نماید.
اسباب‌ و خوراکی‌های‌ سفره ام ‌البنین‌، ساده‌تر و کمتر از سفره حضرت‌ ابوالفضل‌ است‌. قرآن‌، شمع‌، آینه‌، جانماز، مهر، تسبیح‌ و کتاب‌ دعا از اسباب‌ مخصوص‌ سفره‌؛ کاچی‌، نان‌، پنیر، سبزی‌، ماست‌ و آجیل‌ مشکل‌گشا و خرما از خوراکی‌های‌ نذری‌ سفره‌ است‌. آش و حلوا و پلو و چند گونه‌ خوراکی‌ و میوه دیگر نیز از خوراکی‌های‌ دیگر سفره ام ‌البنین‌ است‌ که‌ برخی‌ از آن‌ها جنبه نذری‌، و برخی‌ دیگر جنبه تشریفاتی‌ دارد. [۱۰۵] . صاحبان‌ نذر، بنابر نیت‌هایی‌ که‌ می‌کنند، سفره‌های‌ نذری‌ خود را پیش‌ یا پس‌ از برآورده‌ شدن‌ حاجاتشان‌ می‌اندازند و اهدا می‌کنند. خوراکی‌های‌ نذری‌ را صاحب‌ سفره، خود به‌ تنهایی‌ یا با مشارکت‌ زنان‌ حاجتمند و نذردار دیگر فراهم‌ می‌کند. مشارکت‌ مردم‌ در‌ انداختن‌ سفره ام‌ البنین‌ به‌ اینگونه‌ است‌ که‌ هرکس‌ هر نوع‌ خوراکی‌ را که‌ نذر کرده‌ است‌، تهیه‌ می‌کند و به‌ صاحب‌ سفره‌ می‌دهد که‌ در سفره ‌اش‌ بگذارد. حلال‌ بودن‌ اسباب‌ و خوراکی‌های‌ سفره‌ و پولی‌ که‌ این‌ اسباب‌ و خوراکی‌ها با آن‌ فراهم‌ می‌شود، همچنین‌ پاکیزگی‌ و مطهر بودن‌ زنان‌ شرکت‌ کننده‌ در پای‌ سفره نذری‌ از شرایط بنیادی‌ در آیین‌ سفره‌های‌ نذری‌ است‌. برخی‌ نیز برای‌ فراهم‌ کردن‌ مواد خوراکی‌های‌ نذری‌ سفره‌، دوشیزگان‌ نابالغی‌ را که‌ فاطمه‌ نامیده‌ می‌شوند و در پندار عامه‌ پاک‌ و معصوم ‌ انگاشته‌ می‌شوند، برمی‌گزینند.

آداب‌ سفره‌اندازی‌

انداختن‌ سفره‌ ام‌ البنین‌ معمولاً زمان‌ معین‌ و مشخصی‌ ندارد و آن‌ را در هر روز از سال‌ و در هر موقع‌ از روز می‌توان‌ انداخت‌. در بعضی‌ جاها، از جمله‌ خراسان، این‌ سفره‌ را در روز سه‌شنبه‌ می‌اندازند. سفره ام‌البنین‌ را که‌ یک‌ سفره پارچه‌ای‌ سفید است‌، در میان‌ اتاقی‌ در خانه‌ می‌گسترند و اسباب‌ و خوراکی‌ها را روی‌ آن‌ می‌چینند. از آداب‌ سفره نماز و دعاست‌. نماز سفره‌، دو رکعت نماز حاجت‌ است‌ که‌ آن‌ را صاحب‌ سفره‌ و زنانی‌ که‌ حاجت‌ و نیازی‌ دارند، روی‌ سجاده ‌ و در پای‌ سفره‌ می‌خوانند. زنان‌ به‌ هنگام‌ نیت ‌کردن‌، حضرت‌ فاطمه ام‌البنین‌ را به‌ دست‌های‌ بریده فرزندش‌ ابوالفضل‌ قسم ‌ می‌دهند که‌ حاجتشان‌ را برآورده‌ کند. در برخی‌ از مناطق‌ ایران‌، پیش‌ از خواندن‌ نماز ام‌البنین‌، دو رکعت‌ نماز هم‌ به‌ نام‌ حضرت‌ ابوالفضل‌، باب‌ الحوائج، می‌خوانند و حاجت خواهی‌ می‌کنند. پس‌ از پایان‌ نماز، دعای‌ توسل‌ می‌خوانند. آنگاه‌ صد بار به ‌شمار دانه‌های‌ تسبیح ‌ این‌ اوراد[۱۰۶] [۱۰۷] . را که‌ مخصوص‌ سفره ابوالفضل‌ است‌، [۱۰۸] می‌خوانند: ای‌ ماه‌ بنی‌هاشم‌، خورشید لقا عباس‌ ••••• ای‌ نور دل‌ حیدر، شمع‌ شهدا عباس‌ --- از رنج‌ و غم‌ و محنت‌، ما رو به‌ تو آوردیم‌ ••••• دست‌ من‌ محزون‌ گیر، از بهر خدا عباس‌ . دعا و اوراد سفره‌ را معمولاً ملاّ یا روضه ‌خوان‌ زن‌ که‌ او را در خراسان‌ "آتو"[۱۰۹] . و در تهران "خانم‌ درسی" می‌گویند، می‌خواند و بانوان‌ پای‌ سفره‌ پس‌ از او تکرار می‌کنند. سرانجام‌، حاضران‌ در مجلس‌ خوردن‌ خوراکی‌های‌ سفره ‌ را آغاز می‌کنند. سفره ام ‌البنین‌ اختصاص‌ به‌ بانوان‌ دارد و مردان‌ نباید در مراسم‌ سفره ‌اندازی‌ شرکت‌ کنند. خوردن‌ بعضی‌ از خوراکی‌های‌ نذری‌ این‌ سفره‌، مانند کاچی، حلوا، خرما و آش برای‌ مردان‌ و پسر بچه‌ها ممنوع‌ است‌. [۱۱۰] [۱۱۱] . خراسانی‌ها خوردن‌ آش‌ ام ‌البنین‌ را برای‌ مردان‌ ناشایست‌ می‌دانند و می‌گویند که‌ اگر مردی‌ از این‌ آش‌ بخورد، به‌ زندانمی‌افتد. زنان‌ باردار را نیز از خوردن‌ این‌ آش‌ بازمی‌دارند تا اگر طفل‌ در شکم‌ آنان‌ پسر باشد، در بزرگی‌ به‌ زندان‌ نیفتد. [۱۱۲] .

آش‌ و حلوای‌ نذری‌

از نذری‌های‌ دیگری‌ که‌ به‌ نام‌ فاطمه ام ‌البنین‌ می‌دهند، آش‌ و حلواست‌. این‌ آش‌ و حلوا در بیش‌تر جاها و در میان‌ مردم‌ به‌ نام‌ آش‌ مادر ابوالفضل‌ و حلوای‌ ام ‌البنین‌، [۱۱۳] . و در خراسان‌ به‌ نام‌ آش‌ اُماج‌ کماج‌[۱۱۴] معروف‌ است‌. فراهم‌ کردن‌ مواد آش‌ و طرز پختن‌ آن‌ آداب‌ خاصی‌ دارد. معمولاً آرد آش‌، یا پول ‌ خرید آرد را زنان‌ در شب‌ سه ‌شنبه‌ با گدایی ‌ از ۷ خانه ‌که‌ در آن‌ زنی‌ به‌ نام‌ فاطمه‌ باشد، به‌دست‌ می‌آورند. بُنشَن‌ و مواد آش‌ را هم‌ از دکان‌های‌ سرگذر و محله‌ می‌خرند. آرد را در سینی‌ یا بشقابی‌ می‌ریزند و در همان‌ شب‌ سه ‌شنبه‌ همراه‌ با شمع ‌یا چراغی‌ افروخته‌ در اتاقی‌ روی‌ سفره نذری‌ می‌گذارند و در اتاق‌ را می‌بندند. سپیده‌ دم‌ روز سه ‌شنبه‌ در اتاق‌ را می‌گشایند و آرد را که‌ می‌پندارند ام‌البنین‌ تبرک ‌کرده‌، برمی‌دارند و خمیر می‌کنند و از آن‌ اُماج‌ (دانه‌هایی‌ گرد به‌ شکل‌ و‌اندازه ماش‌) و یا رشته‌ درست‌ می‌کنند و در آش‌ نذری‌ می‌ریزند. کسانی‌ که‌ حلوا یا کاچی‌ نذر کرده‌ اند، آرد را با آب و روغن و زعفران ‌و شکر یا عسل ‌ می‌آمیزند و حلوا و کاچی‌ می‌پزند. خراسانی‌ها با مقداری‌ از این‌ آرد چند قرص‌ نان ‌ هم‌ به‌ نام‌ کماج‌ روی‌ ساج می‌پزند. آش‌ و حلوای‌ نذری‌ را کاسه‌ کاسه‌ و بشقاب‌ بشقاب‌ میان‌ خویشان‌ و همسایگان‌ پخش‌ می‌کنند، یا در سفره نذری‌ ام‌البنین‌ که‌ خود یا دیگران‌ انداخته‌اند، می‌گذارند. در خراسان‌ آش‌ اُماج‌ کماج‌ را با چند شمعروی‌ سفره ‌ می‌چینند. وقتی‌ همه‌ زنان‌ پای‌ سفره‌ نشستند، آتو روضه ‌می‌خواند و ۷ آیه ‌از آیه‌های‌ سوره یس‌ را که‌ مخصوص‌ سفره ام‌ البنین‌ است‌، قرائت ‌می‌کند. زنان‌ پس‌ از خواندن‌ هر آیه‌، یک‌ صدا می‌گویند: السلام‌ علیک‌ یا امیرالمؤمنین‌. دختر نابالغی‌ به‌ نام‌ فاطمه‌ نیز که‌ پای‌ سفره‌ و رو به‌ قبله‌ نشسته‌ است‌، پس‌ از هر آیه‌ مقداری‌ آش‌ را با قاشقی‌ که‌ در دست‌ دارد، از کاسه‌اش‌ بر می‌دارد و در بشقابی‌ می‌ریزد و در آخر آش‌ را در کاسه‌ برمی‌گرداند. پس‌ از پایان‌ خواندن‌ دعا و اوراد، آش‌ را در بشقاب‌هایی‌ می‌ریزند و میان‌ زنان‌ مجلس‌ پخش‌ می‌کنند. [۱۱۵] [۱۱۶] .

پذيرش‌ نذري‌

نذر دهندگان‌ معتقدند که‌ اگر نذرشان‌ در پیشگاه‌ حق‌ پذیرفته‌ گردد، حضرت‌ ام‌ البنین‌ شب‌ هنگام‌ با حضور روحانی‌ خود در پای‌ سفره گسترده‌ در اتاق‌ در بسته‌، آرد مخصوص‌ آش‌ یا حلوا یا کاچی‌ نذری‌ آنها را تبرک ‌ می‌کند. نشانه حضور نمادین‌ بی‌ بی‌ ام ‌البنین‌، و تبرک‌ آرد را اثری‌ می‌پندارند که‌ بر روی‌ آرد افتاده‌ است‌. این‌ اثر را نقشی‌ رمزی‌ و نمادین‌ از پنجه‌ یا مهر یا تسبیح ‌ ام ‌البنین‌ می‌انگارند و آن‌ را علامت‌ قبول‌ نذر و برآورده‌ شدن‌ حاجاتشان‌ می‌پندارند. نظیر چنین‌ پنداشتی‌ از قدیم‌ در میان‌ جامعه زرتشتی ایران ‌ نیز رواج‌ داشته‌ است‌. زرتشتیان‌ معتقدند که‌ نذر و حاجتشان‌ هنگامی‌ پذیرفته‌ و برآورده‌ می‌شود که‌ دختر شاه‌ پریان‌ بیاید و از خوراکی‌های‌ سفره نذریشان‌ بخورد. زرتشتیان‌ سفره ‌های‌ نذری‌ خود را در سفره‌ خانه‌ های‌ خانه ‌شان‌ می‌اندازند و یک‌ شب‌ درِ سفره‌خانه‌ را می‌بندند تا دختر شاه‌ پریان‌ بر سر سفره‌ بیاید. نشانه حضور دختر شاه‌ پریان‌ و پذیرش‌ نذریشان‌ از پدید آمدن‌ علامتی‌ روی‌ تخم‌ مرغی‌ که‌ در پنبه ‌ گذارده‌ شده‌ است‌ و رویش‌ آویشن ‌ پاشیده‌اند، آشکار می‌گردد. [۱۱۷] .

ولادت و نسب --- ازدواج با علی علیه‌السلام --- پس از واقعه کربلا --- وفات --- سخن بزرگان درباره‌ ام‌البنین --- پانویس --- منابع

نسب‌ شناسی --- شخصیت --- ازدواج با امیرالمومنین --- فرزندان --- شهادت فرزندان --- سوگواری ام ‌البنین --- وفات و محل دفن --- استمرار نسل امام علی از ام‌ البنین --- ام ‌البنین‌ در فرهنگ‌ عامه‌ --- توسل ‌جویی‌ --- سفره ام ‌البنین‌ --- آداب‌ سفره ‌اندازی‌ --- آش‌ و حلوای‌ نذری‌ --- پذيرش‌ نذري‌ --- فهرست منابع --- پانویس --- منبع


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: ام البنین علیهاسلام

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ | 20:40 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ام البنین (سلام الله علیها) و تولدی نورانی

در کتب تاریخی نوشته اند: حَزام بن خالد به همراه جمعی از «بنی کلاب» به سفر رفته بود. در یکی از شب ها به خواب فرو رفته و در عالم رؤیا دید که در زمین سرسبزی نشسته است و مرواریدهای درخشانی از اطراف بر دستان او می ریزد و او از زیبایی آنها متعجب می شود. سپس مردی را می بیند که به سوی او می آید از طرف بلندی و هنگامیکه به او می رسد سلام می کند و حزام او را جواب می دهد. آن مرد به او می گوید: این مروارید را به چه قیمت می فروشی؟ حزام نگاه کرد و آن درّ زیبا را در دستان خود دید؛ رو به مرد کرده و گفت: من قیمت این درّ را نمی دانم که به شما بگویم، شما آن را به چه قیمت خریداری؟ مرد گفت: من نیز نمی دانم قیمت او را ولی این هدیه ای است که یکی از پادشاهان عطا کرده است. و من ضامن هستم برای تو به چیزی که از درهم و دینار بالاتر است. حزام گفت: آن چیز چیست؟ مرد گفت: تضمین می کنم که او شرافت و سیادت ابدی دارد و بهره و بزرگی از او است. حزام گفت: آیا این را برایم ضمانت می کنی؟ و مرد پاسخ داد: آری. و حزام در پایان به مرد گفت: و تو اکنون واسطه در این امر می شوی. و مرد نیز گفت: و من واسطه می شوم؛ او را به من اعطاء کرده اند و من به تو عطا می کنم. وقتی حزام از خواب بیدار شد رؤیای خود را برای بنی کلاب گفت و خواستار تعبیر آن شد. یکی از خاندان وی گفت: اگر رؤیای صادقه باشد دختری روزی تو خواهد شد که یکی از بزرگان او را عقد خواهد کرد و به سبب این دختر مجد و شرافت و آقایی نصیب تو خواهد شد. و هنگامی که او از سفر برگشت، ثمامة بنت سهیل، همسر باوفای او، که حامله بود وضع حمل کرده و دختری چونان مروارید درخشان وزیبا به دنیا آورد. حزام پس از آگاه شدن از تولد دخترش به خود گفت: قد صدّقت الرؤیا و از این بشارت شاد و مسرور شد. نام او را فاطمه نهاد، و به رسم عرب کنیه ای برای وی برگزیدند که ام البنین بود. به هر حال پس از این رؤیای صادقه فاطمه، مادر فضلیت ها، به دنیا آمد و دوران کودکی را چونان دیگر کودکان گذراند و در دامان مادری مهربان و پاک و پدری شجاع که دارای سجایای اخلاقی فراوان بودند رشد کرد. مورخان در مورد مادر بزرگوار فاطمه این گونه می نویسند: ثمامه، مادر ام البنین، بانویی ادیب و کامل و عاقل بود. آداب عرب را به دخترش آموخت و هر آنچه مورد نیاز یک دختر است در زندگانی از مسایل مربوط به خانه داری و اَدای حقوق و همسرداری و غیره را به او یاد داد .

تصمیم گیری حضرت علی (علیه السلام) به ازدواج

ده سال پس از رحلت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، بنابر وصیت خود حضرت فاطمه وقتی علی (علیه السلام) به فکر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود. عقیل یکی از کسانی بود که نظر و گفته اش در علم انساب حجت بود ودر مسجد حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) برای وی حصیری میگذاردند که برآن نماز میکرد وقبائل عرب برای شناخت وآگاهی از علم انساب به دورش جمع می شدند واودرپاسخ مراجعات، بسیار سریع الانتقال بود. از این روست که علی بن ابیطالب (علیه السلام) آنگاه که قصد ازدواج دارد به برادر خویش، عقیل بن ابی طالب که در علم «انساب» معروف بود و ذهن و سینه اش گنجینه ای از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده می فرماید: زنی را برای من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسری شجاع و سوارکار به دنیا آورد. عقیل، بانو ام البنین از خاندان بنی کلاب را که در شجاعت بى‏ مانند بود، براى حضرت انتخاب کرد. ودر پاسخ برادر گفت: با ام البنین کلابیه ازدواج کن زیرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست. عقیل همچنین از دیگر خصوصیات بارز خاندان بنی کلاب می گوید و امام این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگارى نزد پدر ام‌البنین فرستاد. حضرت علی (علیه السلام) پس از اینکه فاطمه کلابیه را تایید کرد وپسندید عقیل برادرش را برای خواستگاری به نزد پدر فاطمه فرستاد. حزام که بسیار میهمان دوست بود پذیرایی کاملی از او کرده و با احترام فراوان به او خیرمقدم گفته و در مقابل وی قربانی کرد. سنت و رسم عرب این بود که تا سه روز از میهمان پذیرایی می کردند و روز سوم حاجت او را می پرسیدند و از علت آمدنش سؤال می کردند و خانواده ام البنین که خارج از مدینه زندگی می کردند نیز چنین رسمی را به جای آوردند. روز چهارم با ادب و احترام از علت ورود وی جویا شدند و عقیل گفت: به خواستگاری دخترت فاطمه آمده ام، برای پیشوای دین و بزرگ اوصیا و امیر مؤمنان علی بن ابیطالب. حزام که هرگز پیش بینی چنین پیشنهادی را نمی کرد، حیرت زده ماند. با کمال صداقت و راستگویی گفت: بَه بَه چه نسب شریفی و چه خاندان با مجد و عظمتی! اما ای عقیل «شایسته امیرالمؤمنین یک زن بادیه نشین با فرهنگ ابتدایی بادیه نشینان نیست. او با یک زن که فرهنگ بالاتری دارد باید ازدواج کند و این دو فرهنگ با هم فرق دارند.»عقیل پس از شنیدن سخنان وی گفت: امیرالمؤمنین از آنچه تو می گویی خبر دارد و با این اوصاف میل به ازدواج با او دارد. پدر ام البنین که نمی دانست چه بگوید از عقیل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهیل، و خود دختر سؤال کند و به او گفت: زنان بیشتر از روحیات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بیشتر می دانند. وقتی پدر ام البنین به نزد همسر و دخترش برگشت دید همسرش موهای ام البنین را شانه می زند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود برای مادر سخن می گویدمادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته ام. نهرهای روان و میوه های فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان می درخشیدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می کردم… در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از آن ساطع می شد که چشمها را خیره می کرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم. نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را می شنیدم ولی او را نمی دیدم گفت: فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره درخشان پدرشان سید و سرور همه انسانهاست بعد از پیامبر گرامی و اینگونه در خبر آمده است . پس از خواب بیدار شدم در حالی که می ترسیدم. مادرم! تاویل رؤیای من چیست؟! مادر به دخترک فهیمه و عاقله خود گفت: دخترم رؤیای تو صادقه است ای دخترکم به زودی تو با مرد جلیل القدری که مجد و عظمت فراوانی دارد ازدواج می کنی. مردی که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب چهار فرزند می شوی که اولین آنها مثل ماه چهره اش درخشان است و سه تای دیگر چونان ستارگانند. پس از صحبتهای دوستانه و صمیمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذیرش علی(علیه السلام) سؤال کرد و گفت: آیا دخترمان را شایسته همسری امیرالمؤمنین (علیه السلام) می دانی؟ بدان که خانه او خانه وحی و نبوت و خانه علم و حکمت و آداب است اگر (دخترت را) اهل و لایق این خانه می دانی – که خادمه این خانه باشد – قبول کنیم و اگر اهلیت در او نمی بینی پس نه؟ همسر او که قلبی مالامال از عشق به امامت داشت گفت: «ای حزام ! به خدا سوگند من او را خوب تربیت کردم و از خدای متعال و قدیر خواستارم که او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد برای خدمت به آقا و مولایم امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس او را به علی بن ابیطالب، مولایم، تزویج کن.»عقیل با اجازه از ام البنین عقد بین این دو بزرگوار را اجرا کرد با مهریه ای که سنت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) بود و برای دختران و همسران خود معین کرده بود و آن 500 درهم بود در حالی که پدر او می گفت: او هدیه ای است از سوی ما به پسرعموی رسول خدا و ما طمع به مال و ثروت او ندوخته ایم.

فاطمه کلابیه سراسر نجابت و پاکی و خلوص بود. هنگامی که می خواست پابه خانه علی بگذارد گفت تا دختر بزرگ فاطمه (سلام الله علیها) اجازه نفرمایند وارد خانه نمی شوم این نهایت ادب او را به خاندان امامت می رساند روز اولی که ام البنین (علیهاالسلام) پا در خانه علی (علیه‏السلام) گذاشت، حسن و حسین(علیهماالسلام) مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آن‏که وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و هم‏چون مادری مهربان به دلجویی و پرستاریآنان پرداخت. وهمواره می گفت من کنیز فرزندان فاطمه هستم. فاطمه کلابیه، بعد از گذشت مدت کوتاهی از زندگی مشترک با علی علیه لسلام، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا (علیهاالسلام) از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا (علیهاالسلام) نیفتند و در نتیجه، خاطرات تلخ گذشته، در ذهن آن‏ها تداعی نگردد و رنج بی‏ مادری آن‏ها را آزار ندهد. حضرت علی (علیه السلام) در همسرش، خردى نیرومند، ایمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نیکو مشاهده کرد و او را گرامى داشت و از صمیم قلب در حفظ او کوشید.

منم که سایه نشین و جود مولایم --- کنیز خانه غم؛ خاک پای زهرایم --- منم که خانـــه به دوش غــم علی --- منم که همقدم محنت ولی هستم --- منم که شاهد زخم شکسته ابرویم --- انیس گریه به یاس شکسته پهلویم --- منم که در همه جا در تب حسن بودم --- منم که شاهد خون لب حسن بودم --- منم که جلوه حق را به عین می دیدم --- خدای را به جمال حسین می دیددم --- منم که بوده دلم صبح و شام با زینب --- منم میان همه؛ هم کلام با زینب --- منم که سوگ گلستان و باغبان دارم --- به سینه زخم غم کربلائیان دارم --- منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد --- چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد --- منم که مادر عشق و امید و احساسم --- فدای یک سر موی حسین عباسم .

هنگامی که امام حسین (علیه‏السلام) آهنگ ترک مدینه و تشرف برای حج و به دنبال آنْ هجرت به سوی عراق کرد، ام البنین علیهاالسلام به همراهان امام حسین علیه السلام چنین سفارش می‏کرد: چشم و دل مولایم امام حسین علیه السلام و فرمان‏بردار او باشید. مورخان می نویسند: پس از واقعه کربلا بشیر در مدینه ام البنین را ملاقات می کند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد. ام البنین پس از دیدن وی که فرستاده امام سجاد علیه‏ السلام بود می گوید: ای بشیر! از امام حسین (علیه ‏السلام) چه خبر داری؟ بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید. ام‏ البنین فرمود: از حسین (علیه ‏السلام) مرا خبر ده! بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی ام‏ البنین پیوسته از امام حسین (علیه‏ السلام) خبر می‏گرفت وبا صبر و بصیرتی بی نظیر می گوید: یا بشیر اَخْبِرْنِی عَنْ اَبِی عَبْدِاللّه علیه‏ السلام أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین
ای بشیر خبر از (امام من) اباعبدالله الحسین بده فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان مینایی است فدای اباعبدالله (علیه السلام) باد. چون بشیر خبر شهادت امام حسین (علیه‏السلام) را به آن حضرت داد، صیحه ‏ای کشید و گفت: قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی؛ ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد. اما فقدان فرزندانش او را متأثر و ناراحت کرده بود، چنانکه وقتی حضرت زینب(سلام الله علیها) سپرخونین حضرت عباس را به عنوان یادگاری به ام البنین نشان داد، وی تا آن رادید چنان دلش سوخت که نتوانست تحمل کند و بی هوش بر زمین افتاد.

چطور به حضرت ام البنین متوسل شویم؟

سید محمود حسینی شاهرودی (متوفی ۱۳۹۴ق) از مراجع تقلید شیعه و از شاگردان میرزای نائینی و آقا ضیاء عراقی گفته است من در مشکلات، برای ام البنین صد مرتبه صلوات می‌فرستم و حاجت می‌گیرم . برخی گزارش کرده‌اند که ام البنین در میان زنان شیعه جایگاه ویژه‌ای دارد، زنان ایرانی برای برآورده شدن حاجات خود و همچنین برای بالا بردن نیروی شکیبایی و تحمل مصائب به او متوسل شده و سفره‌های نذری به نام او برگزار می‌کنند . همچنین در برخی از مناطق شیعی سفره‌هایی با نام «سفره مادر حضرت ابوالفضل» یا سفره ام البنین مرسوم است.

نذر زیارت کربلا به نیابت از حضرت ام البنین

آنچه به تجربه به اثبات رسیده است و در کتبی که مربوط به کرامات این بزرگوار ثبت است (از جمله کتاب ستاره درخشان مدینه نوشته شیخ علی ربّانی خلخالی)، آمده است: نذر زیارت کربلا به نیابت از حضرت ام البنین به این نحو که هرگاه حاجت مهمی تو را روی داد به نیابت ایشان به کربلا برو و ثواب زیارت را به روح این علیا مخدره هدیه کن و از ایشان بخواه که در درگاه الهی شفیع شده تا مشکلت بر طرف گردد. حتی اگر خودت نمی‌توانی به کربلا بروی، خرج سفر کسی را تامین نما تا وی به کربلا رفته و به نیابت از ایشان زیارت به جا آورد.

ختم سوره یاسین

به این صورت که؛ از شب جمعه ما بین نماز و مغرب و عشا تا هشت شب (به تعداد فرزندان حضرت ام البنین و نیز فرزندان حضرت زهرا) مشغول به تلاوت سوره یاسین گردد به نحوی که؛ اولین شب جمعه به نیابت از حضرت عباس سوره یاسین را خوانده و به روح مطهر حضرت ام البنین هدیه نماید و ما بین نماز مغرب و عشاء، زیارت حضرت ام البنین را هم خوانده و سپس به تعداد ۱۳۵ صلوات هدیه به روح حضرت ام البنین نماید. در روز دوم که شب شنبه می‌شود به عبدالله دیگر فرزند حضرت ام البنین سوره یاسین را خوانده و به روح مطهر حضرت ام البنین هدیه نماید و ما بین نماز مغرب و عشاء، زیارت حضرت ام البنین را هم خوانده و سپس به تعداد ۱۳۵ صلوات هدیه به روح حضرت ام البنین نماید. در روز سوم که شب یکشنبه می‌گردد به نیابت عثمان دیگر فرزند حضرت ام البنین سوره یاسین را خوانده و به روح مطهر حضرت ام البنین هدیه نماید و ما بین نماز مغرب و عشاء، زیارت حضرت ام البنین را هم خوانده و سپس به تعداد ۱۳۵ صلوات هدیه به روح حضرت ام البنین نماید. در روز چهارم که شب دوشنبه می‌گردد به نیابت از جعفر دیگر فرزند حضرت ام البنین سوره یاسین را خوانده و به روح مطهر حضرت ام البنین هدیه نماید و ما بین نماز مغرب و عشاء، زیارت حضرت ام البنین را هم خوانده و سپس به تعداد ۱۳۵ صلوات هدیه به روح حضرت ام البنین نماید. در روز پنجم که شب سه شنبه می‌گردد به نیابت از حضرت زینب سلام الله علی‌ها سوره یاسین را خوانده و به روح مطهر حضرت ام البنین هدیه نماید و ما بین نماز مغرب و عشاء، زیارت حضرت ام البنین را هم خوانده و سپس به تعداد ۱۳۵ صلوات هدیه به روح حضرت ام البنین نماید. در روز ششم که شب جهارشنبه می‌شود به نیابت از حضرت ام کلثوم سلام الله علی‌ها سوره یاسین را خوانده و به روح مطهر حضرت ام البنین هدیه نماید و ما بین نماز مغرب و عشاء، زیارت حضرت ام البنین را هم خوانده و سپس به تعداد ۱۳۵ صلوات هدیه به روح حضرت ام البنین نماید. در روز هفتم که شب پنج شنبه می‌گردد به نیابت از امام حسن علیه السلام سوره یاسین را خوانده و به روح مطهر حضرت ام البنین هدیه نماید و ما بین نماز مغرب و عشاء، زیارت حضرت ام البنین را هم خوانده و سپس به تعداد ۱۳۵ صلوات هدیه به روح حضرت ام البنین نماید. در روز هشتم که شب جمعه می‌گردد به نیابت از اباعبد الله الحسین سوره یاسین را خوانده و به روح مطهر حضرت ام البنین هدیه نماید و ما بین نماز مغرب و عشاء، زیارت حضرت ام البنین را هم خوانده و سپس به تعداد ۱۳۵ صلوات هدیه به روح حضرت ام البنین نماید. سپس با ذکر مصائب حضرت ابا عبد الله به حضرت ام البنین متوسل شده و از ایشان طلب حاجت نماید ان شاء الله برآورده می‌گردد.

ختم صلوات

بدین صورت که؛ روز چهارشنبه شروع نماید تا چهل روز، هر روز پس از نماز صبح به تعداد ۱۳۵ مرتبه به نام فاطمه صلوات فرستاده و به روح حضرت فاطمه کلابیه، خانم ام البنین سلام الله علی‌ها هدیه نماید. ان شاء الله در روز چهلم حاجت روا گردد. در این ختم شرط است که اهل منزل از شروع این ختم مطلع نباشند و در طول این چهل روز مراقبه شدید نفس نماید که به گناهی مبتلا نگردد.

ختم چهارده هزار صلوات

اول وضو گرفته و دهان را با گلاب خوشبو نمایید. سپس سه مرتبه صلوات اسرار آمیز که ذکر می‌گردد را بفرستید و پس از آن به نیابت از حضرت ام البنین برای هر معصوم ۱۰۰۰ صلوات فرستاده و به روح پاک ائمه معصومین هدیه نمایید. سپس از حضرت ام البنین بخواهید که شفیع در درگاه الهی قرار گیرد و حاجت شما را از حضرت حق طلب نماید.

صلوات اسرار آمیز

اللهم صلّ علی سیدنا و حبیبنا و شفیعنا محمد، حاء الرحمه و میم الملک و دال الدّوام، السیّد الکامل الفاتح، کلّما ذکرک و ذکره الذّاکرون و کلّما سهی و غفل عن ذکرک و ذکره الغافلون صلاة دائمة بدوامک، باقیة ببقائک، لا منتهی لها دون ذلک و علی آله و اصحابه، کذلک انک علی کل شیئ قدیر و بالاجابة جدیر . خدایا بر آقا، دوست و شفیع ما حضرت محمد که حرف حاء در نامش، نشانه رحمت است و حرف میم در نامش، نشانه ملک و سلطنت و حرف دالش، نشانه دوام و بقاء است، همو که آقای کامل و گشاینده است؛ درودی بفرست به تعداد هر آنچه که تو را یاد می‌کنند و هر آنچه که از تو غافل شده است (یعنی به تعداد کل مخلوقات هستی که به شماره نمی‌آیند) آنچنان درودی که به دوام تو دائم است و به بقای تو باقی، و هیچ انتهایی ندارد و نیز بر خاندان پاک و مطهرش ونیز بر اصحابش، این چنین است که تو بر هر چیز توانایی و بر پذیرفتن حاجات جدیر

آن کنیزم که در سرای علی ، وبگاه بحارالاشعار.

ای به بنین تو درود همه ، وبگاه زبده الاشعار.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: ام البنین علیهاسلام

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ | 20:38 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مروری بر سبک زندگی و خصوصیات اخلاقی حضرت ام‌البنین علیهاسلام

شخصیتی ممتاز در میان زنان

حضرت ام ‌البنین (س)، شخصیتی است که در میان زنان عرب از جنبه‌های مختلف اخلاقی، معنوی، علمی و اجتماعی معروف و مشهور بوده است. از زمان حضور حضرت ام‌البنین (س) در این عالم خاکی تا به امروز، افراد زیادی درباره عظمت، صبر، علم، فضل، کمال، انسانیت و شخصیت حضرت ام‌ البنین (س) قلم فرسایی کرده و سخن گفته اند. تقریبا تمام جهان عرب و شخصیت‌هایی که در زمینه زندگانی شیعیان و پیروان اهل بیت (ع) مطالعاتی داشته و دارند در برابر شخصیت این بانوی بزرگ سر تعظیم فرود آورده ‌اند.

مادری نیکو

اولین و بارزترین ویژگی شخصیت حضرت ام‌ البنین (س) از اسم آن بزرگوار مشخص می‌شود. او ام بنین است یعنی مادر فرزندان و برای خانم‌ها هیچ شخصیتی و هیچ مقام و عظمتی بالاتر از مادر بودن نیست. پیامبر اکرم (ص) وقتی می‌خواهند دختر بزرگوارشان را احترام کنند، او را فاطمه ام ابی‌ها می‌خوانند و از طرف دیگر درباره شخصیت مادر می‌فرمایند «بهشت تحت اقدام و قدم‌های مادران است.» اگر خانمی بتواند در عالم نسوان، مادری را به کمال برساند و وظیفه مادری را به درستی انجام دهد به طور قطع یکی از بهترین زنان این عالم محسوب می‌شود و حضرت ام‌ البنین (س) از نام مبارک شان پیداست که نیکو مادری بودند و در مادر بودن گوی سبقت را از دیگران ربودند.

داشتن نگاهی جامع به مسائل اجتماعی

نکته بارز دیگری که در زندگی و شخصیت حضرت ام ‌البنین (س) به چشم می‌خورد، این است که ایشان یک شاعره عرب بود و اشعار فصیح و بلیغی از ایشان به جای مانده که قطعا شعرای عرب در برابر این بلاغت و فصاحت و نوع گفتار و نگاه آن بزرگ زن عرصه تاریخ به مسائل اجتماعی و سیاسی سر تعظیم فرود آورده اند. بعد از واقعه کربلا مردم ایشان را، ام ‌البنین (س) یعنی مادر فرزندان خطاب می‌کردند و اشعار بسیار زیبایی از آن بزرگوار باقی مانده که در آن‌ها هم نگاه سیاسی، هم نگاه اجتماعی و هم نگاه ولایتی و ارادت به اهل بیت (ع) را نشان داده است.

اسوه صبر و بردباری

نکته دیگری که در شخصیت این بانوی بزرگ و بی بدیل بعد از معصومان در عالم هستی می‌شود سراغ گرفت، روحیه صبر و بردباری و حلم آن بزرگوار است. کمتر شخصیتی را داریم که درباره صبر و بردباری او به اندازه ام البنین (س) قلم فرسایی شده یا سخن گفته شده باشد. از زینب کبری (س) در واقعه کربلا که بگذریم، ام‌ البنین (س) یکی از شاخص‌ ترین اسوه‌ های صبر است.

در تاریخ می‌گویند که وقتی «بشیر بن جزلم» خبر شهادت اصحاب امام حسین (ع) را به مدینه آورد، این بانوی بزرگ سر راه کاروان آمده بود. «بشیر» با دیدن ایشان می‌گوید: «فرزندانت به شهادت رسیدند». حضرت ام البنین (س) می‌گوید: «اگر چه دلم را شکستی و قلبم را پاره کردی، اما از شهادت حسین(ع)برای من بگو.» امام باقر(ع)می‌فرمایند:«۱۰سال بعد از واقعه کربلا تا سال ۶۹ هجری که به ارتحال آن بانوی بزرگ نزدیک می‌شویم و در آن سال رحلت کردند، تمام این ایام ایشان می‌آمد کنار بقیع. هم عزاداری می‌کرد و هم برای بیان حقایق، زنان را اطراف خودش جمع و از وقایع جانسوز کربلا پرده برداری می‌کرد.» صبوری و حلم در زندگی آن شخصیت بی بدیل آن قدر زیاد است که تقریبا بیشتر ائمه ‌ای که بعد از ام ‌البنین (س) در این عالم هستی زندگی کرده اند، از حلم و صبر آن بانو تعریف و توصیف کرده اند از جمله امام باقر (ع) و امام صادق (ع)

توجه ویژه به ادب و عفاف

نکته دیگری که در زندگی و شخصیت حضرت ام‌ البنین (س) باید به آن توجه کرد، ادب و عفاف ام‌ البنین (س) است. شخصیتی که عقیل به خواستگاری‌ اش برای امام علی (ع) رفت. امیرالمومنین (ع)، چون عقیل سرشناس مردم عرب بود و قبایل عرب را می‌شناخت، فرمودند: «برای من همسری انتخاب کن که فرزندانی شجاع از او به دنیا بیایند و بتوانند از دین و روش و منش دین نبوی حمایت و حراست کنند.» عقیل با شناختی که از قبایل عرب داشت، نگاهش به خانه فاطمه ام ‌البنین (س) دوخته شد.

ویژگیها و فضائل حضرت امّ البنین علیهاالسلام --- ویژگی ها و فضایل ام البنین علیها السلام

اشعارحضرت ام البنین

وَفاتِ حَضرتِ اُمُّ البنین است

بِنال اَی دِل که عالَم دِلغمین اَست - وَفاتِ حَضرتِ اُمُّ البَنین اَست

بُوَد اُمُّ البنین، مامِ شهیدان - شَهیدانَش چِنان دُرِّ ثَمین اَست

بِعالَم نیست مانندی چِنو او - پَس اَز بِنتُ النَّبِی او بَرتَرین اَست

بِه فَرزندانِ او بنگر، اَ زیرا - که یاوَر اَز بَرایِ شاهِ دین اَست

نِگَر، عَبدُاللَّهُ و عُثمان و جَعفَر - وَ عَبّاسَش، که هَر یِک بی قَرین اَست

بِعالَم مِثل و مانندی نَباشَد - چِنان عَبّاس، کُو یِک مَه جَبین اَست

بُوَد ماهِ بَنی هاشِم، اَبَالفضل - که او خود یِک قَمَر رویِ زمین اَست

نِگَر بَر این قَمَر در راهِ عَلقَم - زِ فَرقِ او روان خون بَر جَبین اَست

نِگر دَر کَربلا وَ روزِ عاشور - عزیزانَش فدا دَر راهِ دین اَست

نَبُود اُمُّ البَنین در کربلا، لیک - زِداغِ مرگِ آنان دِل غَمین اَست

پَس اَز عاشور، با یادِ شَهیدان - عَزادارِ بَقیع، اُمُّ البَنین است

نَباشَد مادَری دَر دَهر چون او - بَر اُو اَز مادَران صَد آفرین اَست

نِگَر، اَی باقری، اَز بَعدِ زهرا - که یاوَر بَر عَلی اُمُّ البَنین اَست

وفات حضرتِ امّ البنین شد

وفات حضرتِ امّ البنین شد - عزا درآسمانها وزمین شد

چو سیزده از جمادی الثانی بگذشت - بپا شد بزم ماتم دردرو دشت

دوباره حجله یِ ماتم بپا شد - امیرالمؤمنین صاحب عزا شد

وفات حضرتِ امّ البنین است - عزا دارش امیرالمؤمنین است

وفاتِ مادرِعبّاس باشد - خزان در بوستانِ یاس باشد

وفاتِ مادرِ رزمندگان است - عزادارش زمین و آسمان است

وفاتِ مادرِ چندین شهید است - که اجرش با خداوندِ مجید است

وفاتِ همسرِ تاجِ سرِ ما - علی اوّل امام و رهبرِ ما

وفاتِ آن عزادارِ بقیع است - که قبرش جنبِ دیوارِ بقیع است

عزا دارش زمین تا عرشِ دادار - علی هم درجنان باشد عزادار

زند عبّاس و عثمان، عبد و جعفر - برایِ مادرش بر سینه و سر

برایِ مادری گریان و نالان - پس از عاشور از بهرِ شهیدان

زدیده اشکِ گوهربار میسفت - زبهرِ چارفرزندش همی گفت

مرا امّ البنین دیگر مخوانید - مرا چون مادران مادر ندانید

که من امّ البنینِ بی بنینم - زداغِ آن بنینم دل غمینم

دگر آن شیرمردان را ندارم - زداغِ هجرِ آنان بی قرارم

بنینِ من شهیدِ کربلایند - شهیدِ راهِ قرآن و خدایند

ندانم من که با آنان چها شد - فقط دانم شهیدِ کربلا شد

ندانم من به عبّاسم چه کردند - ندانم با گلِ یاسم چه کردند

شنیدم دستهایِ او قلم شد - زداغش پشتِ من یکباره خم شد

الا ای مادرانِ قد خمیده - الا ای خواهرانِ داغدیده

همه امّ البنین یاری نمائید - برای او عزاداری نمائید

غلامش باقری هم نوحه خوان است - به روزِرحلت اوروضه خوان است

سروده شده وفات حضرت ام البنین سال 1396

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: ام البنین علیهاسلام

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ | 20:37 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

دشمن را به زانو درآوردیم/ باید در جهت حل مشکلات کشور گام برداریم

دشمن را به زانو درآوردیم/ باید در جهت حل مشکلات کشور گام برداریم رئیس مجلس شورای اسلامی در نشست خبری گفت: پس از اینکه توانستیم در جنگ ۱۲ روزه پیروز شویم، الان باید در جهت حل مشکلات کشور گام برداریم.

جوان آنلاین: محمدباقر قالیباف عصر امروز (سه‌شنبه ۱۱ آذر ماه) در نشست خبری که در ساختمان شیخ فضل‌الله مجلس شورای اسلامی با حضور نمایندگان رسانه‌های داخلی و خارجی برگزار شد، گفت: به مناسبت روز مجلس، جا دارد که به نمایندگان دغدغه‌مند مجلس بابت زحماتشان تشکر کنم و یاد شهید آیت‌الله مدرس را گرامی می‌دارم.

وی ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه گفت: جا دارد یاد شهید فریدون عباسی را که همکار ما در مجلس شورای اسلامی بود و در جنگ ۱۲ روزه به شهادت رسید، گرامی دارم. وی فردی مخلص بود.

رئیس مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: قرار بود در خرداد امسال نشست خبری بنده برگزار شود که به دلیل تجاوز رژیم صهیونیستی و آمریکا لغو شد. خداوند بزرگ را شاکریم و سر تعظیم جلوی ملت ایران فرو می‌آوریم که با بزرگ‌منشی خود، در برابر دشمن ایستادند و بزرگوارانه از کوتاهی و نقایص عملکردی ما گذشتند و در مقابله با دشمن ایستادند. ملت ایران نشان دادند که ۹۰ میلیون فرد منسجم و یکپارچه هستیم و در برابر دشمن متجاوز می‌ایستیم.

وی ادامه داد: پس از اینکه توانستیم در جنگ ۱۲ روزه پیروز شویم، الان باید در جهت حل مشکلات کشور گام برداریم.

وی تاکید کرد: با هوشمندی مقام معظم رهبری، جایگزین فرماندهان شهیدمان سریع مشخص شد و در قریب ۵ روز تسلط کافی بر آسمان و زمین دشمن پیدا کردیم و در روز ۶ و ۷ جنگ، دشمن به دنبال توقف جنگ به هر قیمتی بود.

رئیس مجلس گفت: ما دشمن را به زانو درآوردیم و امروز با همه وجود باور کردیم که قدرت ما فقط در توان موشکی ما نیست، بلکه بعد از خداوند، ملت بزرگمان است که در خدمت عزت کشور هستند. این پیروزی با این انسجام زیباتر و مقتدرانه‌تر بود.

قالیباف در ادامه، گفت: طبق برنامه هفتم اگر بخواهیم رشد ۸ درصدی اقتصادی را داشته باشیم، سهم بهره‌وری را از سهم سرمایه‌گذاری بیشتر می‌دانم.

وی ادامه داد: ما در سرمایه‌گذاری مشکلاتی داریم، اما معتقدم که می‌توانیم جای بهره‌وری را با سرمایه‌گذاری تغییر دهیم، چرا که امروز در کشورمان به اندازه درآمد ارزی کشور، می‌توانیم از محل بهره‌وری سرمایه به دست آوریم.

وی گفت: با اصلاح در حوزه‌های انرژی و معادن که دست خودمان است و مصرف درست انرژی، می‌توانیم درآمد کشور را در حوزه ارزی در طول اجرای قانون برنامه هفتم دو برابر کنیم.

رئیس مجلس اظهار کرد: همچنین با اعطای کالابرگ، توجه به مسکن، افزایش قدرت خرید مردم و توجه به حوزه سلامت، می‌توانیم پرداخت از جیب مردم را نسبت به امروز کاهش دهیم. ما می‌توانیم کشور را تا سال ۱۴۱۴ با این اقدامات در ریل پیشرفت علی رغم تحریم‌های یکجانبه آمریکا قرار دهیم.

رئیس مجلس شورای اسلامی در ابتدای پرسش و پاسخ به سوال خبرنگاران در نشست خبری خود در پاسخ به پرسش خبرنگاری که راجع به ارزیابی طرح کالابرگ و اهداف تحقق طرح و نوع توزیع آن پرسید، گفت: چه فرقی بین کوپن گذشته و کالابرگ و پولی که به حساب مردم واگذار می‌شود وجود دارد؟ با ماده ۳۱ که در برنامه هفتم در رابطه با کالابرگ الکترونیک هست، بند چ تبصره ۵ بودجه ۱۴۰۴ نیز در همین رابطه قانون مطرح شده و این‌ها چه فرقی با هم دارند؟ در کمک نقدی که می‌کنیم در حقیقت یک وجهی را به حساب مردم واریز می‌کنیم و این یک کمک هزینه است ولی این مشکل مردم را حل نمی‌کند زیرا واقعاً تورم به گونه‌ای است که ما اگر در کالاهای اساسی که نیاز واقعی مردم هست تورم در نظر بگیریم، درست است.

وی افزود: اگر امروز ۲۱۰۰ کالری به ازای هر فرد برای نیازهای بدن را تأمین کنیم موفق شدیم با تورم بالا این اهداف محقق نمی‌شود یک زمانی ۴۵ هزار تومان یارانه می‌دادیم و آن زمان ۴۵ دلار بود و امروز ۴۵ سنت شده است. وقتی می‌خواهیم به مردم کمک کنیم باید قدرت خرید مردم را در نظر بگیریم.

قالیباف همچنین بیان کرد: ما برای ما به التفاوت خرید کالاها در قانون پیش بینی کرده‌ایم. امسال بیش از ۸ میلیارد دلار با ارز ۲۸ و ۵۰۰ هزار تومان اعتبار به کالاهای اساسی اختصاص داده‌ایم، این به غیر از ریالی است که یارانه پرداخت می‌کنیم. اشکال کار ما این است که این ارز را در ابتدای زنجیره به کسانی می‌دهیم که وارد کننده کالاهای اساسی و نهاده‌ها است. اگر این را در صندوق برای کالابرگ قرار دهیم و آن را تبدیل به ریال کنیم، همینطور اجازه دهیم قیمت واردات در کالاها لحاظ شود و در انحصار ۴ و یا ۵ نفر نباشد، اساساً این ۲۸,۵۰۰ تومان یک رانت قانونی است. باید اجازه دهیم ۲۰۰ نفر با تعهدات ارزی واردات را انجام دهند و ضوابط بانک مرکزی را انجام دهند و یا به منشأ ارزی خارج از کشور وارد کننده‌ها کاری نداشته باشیم. ولی رقابت در واردات زیاد خواهد شد.

رئیس مجلس با بیان اینکه ۳۵ درصد تولید مرغ و تخم مرغ کشورمان در سه استان شمالی انجام می‌شود، ادامه داد: می‌توانیم واردات دان این‌ها را از کشورهای همسایه شمالی تأمین کنیم، حمل و نقل ریلی و بنادر در دسترس است. اینطور از بندرعباس به مازندران و اردبیل حمل و نقل انجام نمی‌دهیم. باید کاری کنیم مرغی که با عرض ۲۸,۵۰۰ تومان دان آن وارد می‌شود، به قیمت ۱۰۰ تا ۱۱۰ هزار تومان به دست مصرف کننده برسد، حالا با اختصاص ارز قیمت مرغ ۱۷۰ هزار تومان است. در واقع با بیش از ۱۲ هزار فروشگاه در کشور از طریق پلتفرم کالابرگ را اختصاص می‌دهیم و این بستر آماده است.

قالیباف یادآور شد: مجلس اعتبار خرید کالاهای اساسی در سال ۱۴۰۰ مصوب کرد، به نحوی که هر میزان قیمت‌ها تغییر کند کالری مورد نیاز مردم تأمین شود، باید همه بتوانند نهاده‌ها را وارد کنند. باید از حساب اعتباری کالاهای اساسی از سیستم بانکی به قدرت خرید مردم منتقل شود و ما این قدرت را حفظ کنیم. این موضوعی است که در قانون بودجه و برنامه هفتم توسعه دیده شده است و حرف من نیست.

وی افزود: وزارت رفاه موظف شده بود پنجره واحد ایجاد کند، حتی باید صدک‌ها و دهک‌ها را استخراج می‌کرد تا اطلاعات دقیق باشد. باید تلاش کنم فقر مطلق را به صفر برسانند و پنج دهک اول را که با صراحت ذکر شده است از فقر رها کنند. چه بسا کسی که در فقر مطلق است باید یارانه بیشتری دریافت کند نسبت به کسی که در دهک ۷ است و یا کسانی که در پوشش نهادهای حمایتی نظیر کمیته امداد و سازمان بهزیستی هستند. چه بسا کسانی که در پوشش نهادهای حمایتی هم نباشند و باید طبق قانون این افراد شناسایی شوند.

رئیس مجلس تصریح کرد: بحث کالابرگ روشن است و این مطالبه ما است و رئیس جمهور به این اعتقاد دارد که قانون را به درستی اجرا کند و در جلسه سران همین موضوع را بحث کرده‌ایم، موضوع این است که هر درآمد دیگری را نظیر واردات خودرو که برای دولت درآمد ایجاد می‌کند بر اساس اعتقاد رئیس جمهور باید اولویت را برای حفظ قدرت خرید مردم قرار دهیم.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ | 18:18 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس و چیستی مکتب «موازنه عدمی»

یک فیلسوف ژرف‌اندیش که محجوب سیاست‌ورزی خویش شد!

یک فیلسوف ژرف‌اندیش که محجوب سیاست‌ورزی خویش شد! موازنه عدمی، گفتمانی است که اساساً بر تجربه تاریخی استوار گشته و از دل آن برآمده است. هم از این روی بر آگاهی در این حوزه تأکید فراوان دارد. آیت‌الله مدرس بر این باور بود که تاریخ ایران و جهان واژگونه و در راستای میل و خواست زورمداران به نگارش درآمده و باید مورد بازنگری و بازنگاری قرار گیرد؛ ضمن اینکه اشراف بر وقایع گذشته نیز در انحصار تاریخ‌نگاران نیست و همه ملت باید از آن برخوردار باشند

محمدرضا کائینی

جوان آنلاین: شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس، بیش و پیش از آنکه یک سیاستمدار زبده و کارآمد باشد، هستنی‌اندیشی قوی و صاحب مکتب بود. سوگمندانه باید اذعان داشت که شخصیت علمی و نظری وی، همچنان در حجاب کارکرد سیاسی‌اش باقی مانده است! مقال پی آمده درصدد است تا با استناد به دیدگاه‌های شش تن از مدرس‌پژوهان به بازخوانی مهم‌ترین نظریه آن بزرگ، یعنی «موازنه عدمی» بپردازد. امید آنکه تاریخ‌پژوهان و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

«موازنه عدمی»، یعنی نفی سلطه
طبعاً در آغاز مقال، باید از نظریه موازنه عدمی آیت‌الله سیدحسن مدرس و مکتبی که سامان می‌دهد، تصویری روشن داشته باشیم. هرچند در مفهوم این نظریه میان پژوهشگران اختلافاتی نیز وجود دارد، اما این تفاوت‌ها کمتر به معنای جوهری آن که «نفی سلطه» باشد، تسری یافته است. امیر حقیقت، مدرس‌پژوه، در باب معنا و خواستگاه این تئوری در اندیشه و زندگی مدرس آورده است: «حادثه‌ای در نجف، آغازگاه اندیشه‌موازنه عدمی بود. روزی مرحوم مدرس در بحبوحه قحطی آب، دید که انگلیسی‌ها در معبد آناهیتا به حفاری مشغولند! از بیرون، این کار ممکن بود طلب خدمت یا علم بنماید، اما در باطن، تابعیت سلطه قدرتی بیرونی بود. همین تجربه، ذهن او را متوجه لایه‌های پنهان تسلط کرد. اینکه گاه، سلطه در صورت خیر ظاهر می‌شود. از آن پس به تاریخ روابط دولت‌ها و ملت‌ها پرداخت و دریافت که سیاست باید بر اصل عدم سلطه استوار شود. این خرده‌حادثه، نقطه عطفی شد: او از تجربه‌ای روزمره، پلی به نظریه‌ای عمومی زد و آن را مبنای فعالیت‌های سیاسی ـ اجتماعی خویش قرار داد. ممکن است برخی موازنه عدمی را انفعال یا نفی مطلق بپندارند. این سوء‌برداشت، ریشه در سطحی خواندن واژه عدم دارد. مدرس هیچ‌گاه به سلب قدرت، یا دست شستن از حق نظر نداشت. عدم در اندیشه او یعنی تعیین مرز، یعنی اجازه ندادن به ادغام کامل اراده هر فرد یا جامعه در اراده دیگری؛ این عدم، فعال است نه منفعل. او می‌خواست انسان در برابر قدرت، موجودی انتخابگر بماند نه تابع و ناگزیر از پذیرش. بنابراین موازنه عدمی نوعی کنش عقلانی است، برای حفظ کرامت انسان در روابط پیچیده سیاسی و اجتماعی. رفتار او با رضاخان، صحنه امتحان این نظریه است. مدرس با صراحت گفت: رضاخان نباشد، اما برای نفی او از روش‌های سلطه‌جویانه استفاده نکرد. مبارزه‌اش در چارچوب قانون و مجلس بود. معتقد بود اگر قرار است سلطنتی وجود داشته باشد، باید مشروطه باشد، یعنی قدرت محدود و پاسخگو. او عدالت را فقط در ساختار جمعی می‌دید. او حتی در برابر خطر از ترور و حذف پرهیز می‌کرد؛ چون می‌دانست روش سلطه را با سلطه نمی‌توان شکست. این تمایز رفتاری نشان می‌دهد که موازنه عدمی در عمل هم کارکرد دارد و به شعار تبدیل نمی‌شود. پس از مدرس، اندیشه‌اش در متن تاریخ بازتاب یافت، اما کمتر با نام خودش شناخته شد! هر جا سخن از تعامل برابر ملت‌ها یا دولت‌هاست، رد پای آموزه‌های مدرس هست. او نخستین کسی بود که اصل عدم سلطه را از اخلاق فردی به ساختار سیاست عمومی برد. بسیاری از اندیشمندان مسلمان و حتی جریان‌های ضد‌استعماری، بی‌آنکه مستقیماً از مدرس یاد کنند، در مدار همان منطق حرکت کردند. موازنه عدمی مثل دانه‌ای است که نهفته در خاک مانده، اما جوانه‌هایش در بسیاری از نظریه‌های بعدی پیداست. موازنه عدمی هم دعوت به استقلال است، هم آموزش تعامل. به‌جای گزینش میان انزوا و وابستگی راه سومی می‌گشاید: آزادی در رابطه. مدرس می‌گوید: انسان می‌تواند با دیگری باشد، بی‌آنکه در او حل شود. این فکر هنوز می‌تواند راهنمای سیاست بدون سلطه باشد. جهان مدرن اگر اصل عدم را به رسمیت بشناسد، گفت‌وگوی قدرت‌ها به گفت‌وگوی انسان‌ها تبدیل خواهد شد. از نگاه مدرس، بقا در آزادی معنا دارد، نه در تصادم سلطه‌ها! همین معناست که میراث فکری او را ماندگار ساخته است....»

قاطعیت و شدت عمل، با موازنه عدمی جمع می‌شود
ممکن است، تصور شود از آن روی که موازنه عدمی از نیک‌خواهی و همکاری منشأ گرفته است، دیگر نمی‌تواند شامل قاطعیت و شدت عمل باشد. به عبارت دیگر با توصیفاتی که برخی از این نظریه ارائه می‌کنند، محتوای آن تنها از «جمالیات» تشکیل یافته و «جلالیات» را فرونهاده است، در حالی که اینگونه نیست و شارحان موازنه عدمی آن را رد می‌کنند. عادل مقصودپور، مدرس پژوه در این خصوص معتقد است:
«مدرس با مطالعه تاریخ و شناخت سقراط، بودا و حافظ دریافت که انسان‌های ماندگار، مشترکاً به شاخص‌های حقیقی حیات رسیده‌اند. سقراط از زندان گریختن را نپذیرفت، بودا سلطه ثروت را رد کرد و حافظ نیز عشق را اصل زندگی دانست. مدرس با نگاهی عارفانه، مسیر آنان را پی گرفت و حقیقت را در عشق به کل هستی دید. با این همه در فهم بهینه این اندیشه، باید ملاک تمایز حقیقت و مجاز را در عالم دریافت. بی‌تردید این ملاک عقلی است و نه سلیقه‌ای. مولانا می‌گوید: کار حقیقی نشانه عنایت خداست، هرگاه کار انسان با طبیعت و عشق آمیخته شود، حقیقی است و بی‌عشق، البته مجازی. عشق آتش حقیقت است که در وجود انسان زبانه می‌کشد. حافظ هم عشق را شرط شناخت هستی می‌داند. از نگاه مدرس، هر قدر انسان از عشق دور شود، رفتارش مجازی‌تر می‌شود. همانطور که پیامبر اسلام (ص) را رحمه للعالمین خوانده‌اند، نه فقط رحمه للمسلمین. البته ممکن است این سؤال هم پیش بیاید که در سیاست، انسان به وسیله عقل باید چه چیز را حقیقی و چه چیز را مجازی بداند؟ پاسخ این است که هرگاه انسان چندخدایی شود، یعنی برای هر گروه خدایی جدا فرض کند، به مجاز می‌رسد! اگر بپندارد خود ارزشمند است، ولی دیگری نه، برده‌داری را می‌پذیرد، اما اگر بداند همه آفریده یک خدا هستند، سلطه معنا ندارد و سخن از تعامل و نیک‌خواهی پیش می‌آید. مدرس در مواجهه جدی خویش با رضاخان با حقیقت سروکار داشت، نه با شخص. شدت عمل زمانی لازم است که غده‌ای سرطانی مجموعه‌ای را تهدید می‌کند. چنان‌که خداوند در مورد قوم لوط، با رأفتی قاطعانه عمل کرد. پس قاطعیت، منافاتی با عدمی‌بودن ندارد. مولا علی (ع) نیز با قاسطین و ناکثین و مارقین با شدت عمل ناشی از آگاهی و خیرخواهی مواجه شد. این را هم نباید ناگفته گذاشت که ما بیشتر شخص مدرس را ستایش کرده‌ایم تا اندیشه‌اش را. او را از زاویه‌های جزئی دیدیم نه با کلیت نظام فکری‌اش. باید بینش او را نسبت به هستی فهمید تا گفتار و رفتار سیاسی‌اش معنای واقعی خود را پیدا کند....»

در موازنه عدمی، مرزی میان دین و سیاست نیست
در این بخش از نوشتار، بهتر است که میان ایده موازنه عدمی و «سیاست دینی» نسبت‌سنجی کنیم. به عبارت دیگر ببینیم که مبدع این نظریه، خود در عرصه سیاست چه کرده و از آن مهم‌تر در این میدان تا چه میزان مقید به معارف دینی و شریعت بوده است؟ این سؤال از آن روی مطرح می‌شود که طی سه دهه اخیر، عده‌ای تلاش کرده‌اند تا از مدرس چهره‌ای فرادینی و سکولار ارائه کنند! مجید نوید، مدرس پژوه در این باره به ارائه توضیحات پی آمده دست زده است:
«مدرس میان رفتار دینی و سیاسی خویش، مرز یا حائلی نمی‌دید. می‌گفت: ما قانونی می‌نویسیم که هم مسلمان بودن و هم ایرانی بودن‌مان را در آن ببینیم. جمله مشهور سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما به معنای یک کل یکپارچه است. جدایی این دو به تشتت نظری می‌انجامد. با این همه نباید از نظر دور داشت که از منظر او فهم موقعیت تاریخی ـ سیاسی، شرط عمل دینی است. شاهد آن نیز موضع وی در برابر اولتیماتوم روسیه بود که با تدبیر درباره آن گفت: اگر مشیت الهی تسلیم است، تسلیم می‌شویم، ولی سند تسلیم خودمان را با دستان‌مان امضا نمی‌کنیم! در میان خصال او، شجاعت مکانتی ویژه دارد. او از کودکی این ویژگی را با خویش داشت. مدرس در شش سالگی، نهالی را از جایی برآورد و در خانه کاشت تا یادگاری برای مادرش باشد. این نشانه‌ای از استقلال و تمایزطلبی او بود. در نوجوانی نیز وقتی در روضه‌ای از کارگری امام صادق (ع) سخن می‌رفت و حاضران گریه می‌کردند، او خندید و گفت: از اینکه امامم کار می‌کرده، لذت بردم! همین نگاه وارسته از ترس، خمیره شخصیتی‌اش شد. انسانی که نفع شخصی، تعلق و وابستگی، مانع از حق‌گویی‌اش نمی‌شد. هم از این روی و در تمامی عمرش، آزادگی پیشه کرد. از اصفهان تا نجف و تا تهران و خواف و کاشمر از سفر‌های تنها تا تصمیم برای نرفتن به هند برای زعامت مسلمانان، تبعیت نکردن از دستور‌های پرمنفعت و شجاعتش در گسستن از الگو‌های رایج در زمره علائم این ویژگی بود. او در ماجرای رویگردانی از مهاجرت به هند گفت: مردم ایران، برای تحصیلش هزینه داده‌اند و اکنون به خدماتش نیاز دارند! این ازخودگذشتگی، همان شجاعت واقعی است و در همه کس وجود ندارد. مدرس در محیطی روستایی رشد کرد که آزادگی با طبیعت آن همراه است. این فضا و تعلیمات پدربزرگ و پدرش به او روحی جسور داد. او بعد‌ها تجربیات اجتماعی و سیاسی فراوانی آموخت و شجاعتش را به پختگی تبدیل کرد. در مجلس، گفتار و تحلیل‌هایش حکایت از پرورده‌شدن این خصلت دارد. رشد او، حاصل عمل به آموزه‌های ایمانی و آگاهی از خود بود البته همراه با تواضع در کردار. از خدمت به پیرمردان در قهوه‌خانه تا کارگری نزد اربابی هندی برای یادگیری تاریخ پلوتارک، همه نشانه‌فروتنی و یقین او به راه خویشند. گفت‌وگوی او با رضاخان معروف است. مدرس بی‌پروا از او پرسید: این همه زمین مردم را برای چه می‌گیری؟ این تصاحب‌ها برای شاه زشت است... او پیشنهاد کرد که شاه بیمارستان بسازد، تا اعتماد مردم افزایش یابد. این نگاه اصلاح‌گرایانه از بی‌باکی فکری درمی‌آید، نه سازش. با این حال وقتی رضاخان خوشش نیامد، مدرس عقب ننشست. آن روایت مشهور هم قابل اشاره است که درشکه‌چی برای رفتن به کاخ سعدآباد کرایه سنگین خواست و مدرس گفت ملاقات با رضاخان، اینقدر نمی‌ارزد! این جمله تصویری است، از مردی که ترس در قاموسش جایی ندارد....»

حاکمیت «رضاخان»، حاصل طراحی انگلیسی‌هاست
موازنه عدمی، گفتمانی است که اساساً بر تجربه تاریخی استوار گشته و از دل آن برآمده است. هم از این روی بر آگاهی در این حوزه، تأکید فراوان دارد. مدرس بر این باور بود که تاریخ ایران و جهان واژگونه و در راستای میل و خواست زورمداران به نگارش درآمده و باید مورد بازنگری و بازنگاری قرار گیرد؛ ضمن اینکه اشراف بر وقایع گذشته نیز در انحصار تاریخ نگاران نیست و همه ملت باید از آن برخوردار باشند. قاسم تبریزی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این فقره اذعان دارد: «مدرس درک وقایع تاریخی را منحصر به مورخان نمی‌دانست. معتقد بود که مروجان دین و مدیران سیاسی جامعه نیز باید فهم تاریخی صحیح داشته باشند. سخن مشهورش این بود: اگر وعاظ، معلمان، نویسندگان و مورخان بخواهند خدمت واقعی به ملت کنند و از هوی و هوس به دور باشند باید تاریخ را بفهمند. مدرس به نبود تاریخدانان واقعی اشاره می‌کرد و می‌گفت: هرودوت با نگاهی تحریف‌گر تاریخ ما را نوشت و اعتماد به گفته‌هایش دشوار است! از دید او مورخ باید با بینش موشکاف و سندشناسی، تاریخ را زنده و روزآمد کند. وی همچنین باور داشت که اگر فهم تاریخی و شناخت رجال و وقایع از روی بصیرت باشد، نویسنده و هنرمند می‌توانند ملت را در مسیر درست فکری و سیاسی قرار دهند. یکی از معضلات رسانه‌ها و سیاستمداران امروز، همین ناآگاهی از تاریخ و ایضاً علل صعود و سقوط دولت‌هاست. مدرس با شناخت تاریخ جهان و پدیده استعمار آینده ایران را پیش‌بینی می‌کرد و در این‌باره، شواهد زیادی وجود دارد. مدرس معتقد بود که مورخ باید سندشناس، رجال‌شناس و جریان‌شناس باشد و تاریخ را از دست واژگونه‌نمایی نجات دهد. این اصول، همچنان تعیین‌کننده هستند. قبلاً اگر درباریان و چپ‌ها تاریخ را وفق منافع خود می‌نوشتند، امروز وظیفه ما بازنویسی آن است تا بالاخره حقایق آشکار شوند. مدرس در اوج اختناق رضاخانی بر همین نکته تأکید داشت و می‌گفت تاریخ نباید فقط شرح زندگی انسان‌ها باشد، بلکه باید عبرت و درس‌آموزی به همراه بیاورد. تاریخ‌نگاری مطلوب او با همین ملاک شناخته می‌شود. مدرس کتاب‌های سیاسی متعددی را در دوران تحصیل در اصفهان و نجف مطالعه کرده بود. از فارابی و ابن رشد گرفته تا افلاطون و ارسطو، اما بیش از همه سیاست را از زاویه دین و تجربه نهضت‌های پیشین و معاصر مانند تنباکو و مشروطه می‌شناخت. درباره شکل نوین استعمار می‌گفت قدرت‌ها دیگر سرزمین نمی‌خواهند، منافع سرزمین را می‌خواهند! پیش‌بینی می‌کرد که آنها روزی خواهند گفت خاک مال خودتان، ولی نفت و سنگ آهن و مس مال ما! این پیش‌بینی‌ها، چندی بعد عیناً در سیاست خارجی غرب تجلی یافت و مابه‌ازای عینی و خارجی پیدا کرد. در آغاز قرن چهاردهم شمسی، مدرس اظهار داشت که حاکمیت رضاخان حاصل طراحی انگلیسی‌هاست و نوعی تجدد ظاهری به ایران می‌دهد، تمدنی با قواره غرب‌زدگی و شعار‌های پوچ! او گفت که مطبوعات، کتب و ترجمه‌های بی‌هویت، نسل آینده را از مسیر استقلال فکری خارج خواهند کرد و دیدیم که دست‌کم در چند دهه هم این اتفاق افتاد، هرچند که نهایتاً دوام نداشت. بعد‌ها جلال‌آل‌احمد با کتاب‌های غرب‌زدگی و در خدمت و خیانت روشنفکران، به نوعی همین تحلیل مدرس را بسط داد و به‌روز کرد....»

مدرس در مجلس ماند که روند مشروطیت را اصلاح کند
و سرانجام همان بهتر که نتیجه عملی موازنه عدمی را در کردار پایه‌گذار این مکتب و کنش و واکنش‌های وی رصد کنیم. مدرس به قصد تطابق مصوبات مجلس با شرع وارد این نهاد شد، اما هنگامی که دریافت زمینه‌ای برای انجام این کار وجود ندارد، با بازیرکی نمایندگی را ترک نگفت تا فرآیند مشروطه را اصلاح و از تندروی‌های مخرب افراطیون ممانعت به عمل آورد. وی بار‌ها در مقام انجام وظیفه کشور را از تنگنا‌ها رهانید و بینش همکاران خود را ارتقا داد. وی سرانجام جان خویش را نیز فدیه این هدف مقدس ساخت. دکتر موسی فقیه حقانی پژوهشگر تاریخ معاصر در تببین این فرآیند خاطرنشان ساخته است: «مدرس در اصفهان درس خواند و در نجف و سامرا، شاگرد آیات: میرزای شیرازی، آخوند خراسانی و سیدمحمدکاظم یزدی شد. از فتوای تحریم تنباکو و مفهوم محاربه با امام‌زمان (عج)، بسیار تأثیر گرفت که بعد‌ها در مواضع وی خود را نشان داد. آخوند و یزدی هر دو دین را از سیاست جدا نمی‌دانستند، هر چند یکی موافق مشروطه و دیگری منتقد آن بود. مدرس نیز در آغاز مشروطه را راهی برای مقابله با استبداد و سپس استعمار می‌دانست و بر مبنای اصل دوم متمم قانون اساسی وارد مجلس شد تا تطبیق قوانین با اسلام را بسنجد، هر چند که این اصل در عمل اجرا نمی‌شد! مشروطه‌خواهان این اصل را برای ساکت‌کردن آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری تصویب کردند و از ابتدا تصمیمی به اجرای آن نداشتند! شهید مدرس وقتی این موضوع را دریافت از صحنه خارج نشد، بلکه در مجلس ماند تا با هوش و زیرکی خود شرایط مشروطیت و کشور را اصلاح کند. او همیشه می‌گفت: قانون وقتی صحیح است که مخالف مذهب نباشد. بی‌تردید، مدرس به وظیفه دینی خود کاملاً آگاه بود. او با تکیه بر قواعدی چون: خیرالموجودین و دفع افسد به فاسد، تلاش می‌کرد تا از نیرو‌های قابل اعتماد استفاده و وضع را کنترل کند. در آستانه کودتای ۱۲۹۹، می‌خواست که با بازگرداندن احمدشاه و همکاری نیرو‌های دینی و ملی، جلوی عاملان بیگانه بایستد. به رضاخان هشدار داد که از انگلیس جدا شود و حتی گفت اگر او آنها را رها کند، من او را می‌گیرم! هدف مدرس، استفاده از قدرت برای حفظ استقلال ایران بود، نه معامله و زدوبند‌های رایج سیاسی. متأسفانه عده‌ای، برخی جهت‌گیری‌های او را به درستی درنیافتند. مدرس سیاستمداری شجاع و مسلط، اما سیاستش مبتنی بر پرهیزگاری و خویشتنداری بود. مثلاً وثوق‌الدوله را به‌خاطر قرارداد ۱۹۱۹ کوبید، اما بعد‌ها وی را برای مقابله با رضاخان به‌کار گرفت! چون در آن شرایط، چنین رویکردی می‌توانست به نفع ملت باشد. این انعطاف ناشی از تدبیر و مال‌اندیشی وی بود، نه فرصت‌طلبی. لغو کاپیتولاسیون در دوره رضاخان، نتیجه فشار مدرس بود، اگرچه این موضوع کمتر گفته می‌شود. با این حال استعمار با همکاری اطرافیان رضاخان، برنامه‌های وی را خنثی می‌کرد....»


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: شهید سید حسن مُدَرّس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ | 18:15 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ | 18:13 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

بنیان‌گذار ماشین کشتار صهیونیستی

«رژیم وحشى و گرگ‌‌صفت صهیونیست که سیاستش این است که با مشت آهنین، با بى‌‌رحمى و سنگ‌‌دلى با مردم رفتار بکند و ‌آدم‌‌کشى و کودک‌‌کشى و حمله‌‌ى به مناطق و ویرانگرى اصلاً برایش مهم نیست و انکار هم نمیکند، علاجش جز از بین رفتن و ‌نابود شدن نیست. رژیم صهیونیستى یک رژیمى است که از اولِ تولد نامشروع خود، بنا را گذاشته است بر خشونت آشکار، انکار هم نمیکنند؛ بنا را گذاشتند ‌بر مشت آهنین، همه جا هم میگویند، افتخار هم میکنند، سیاستشان هم همین است.»۱۳۹۳/۰۵/۰۱
رهبر انقلاب در سخنان متعددی به نقش بنیان‌گذاران رژیم صهیونیستی در نهادینه کردن خشونت، اشغال و سیاست مشتِ آهنین اشاره کرده‌اند.
بخش «درس و عبرت تاریخ» رسانه KHAMENEI.IRبه بهانه دهم آذرماه، سال‌مرگ دیوید بن‌گوریون، بنیان‌گذار رژیم جعلی اسرائیل گزارشی اجمالی درباره‌ی بُنیادهای خشونت‌ساختاری رژیم صهیونیستی و مسیرى که بنیان‌گذاران آن برای دهه‌ها به منطقه تحمیل کردند، منتشر کرده است.

* تأسیس رژیم صهیونیستی
در سال ۱۹۴۷ میلادی، زمانی که بریتانیا احساس کرد زمینه لازم برای تشکیل دولتی یهودی در فلسطین فراهم شده با همکاری ایالات متحده، طرحی را در سازمان ملل متحد به تصویب رساند که بخشی از خاک فلسطین را به قوم یهود اختصاص می‌داد. یک سال بعد، در ۱۹۴۸ میلادی، انگلیس قیومیت خود بر فلسطین را پایان داد و از این سرزمین خارج شد. بلافاصله پس از خروج بریتانیا، در شب چهاردهم ماه می ۱۹۴۸، دیوید بن‌گوریون موجودیت دولت اسرائیل را اعلام کرد.

دیوید بن‌گوریون که نام واقعی او دیوید گرین بود، از افراد موثر در تأسیس رژیم صهیونیستی محسوب می‌شود. او در سال ۱۸۸۶ در لهستان متولد شد و در سال ۱۹۰۶ به فلسطین مهاجرت کرد. بن‌گوریون در گروه «پاولی صیون» به فعالیت پرداخت و از همان آغاز در مسیر تشکیل دولت یهود گام برداشت. همزمان با تأسیس دولت اسرائیل، نخست‌وزیر و وزیر دفاع آن شد و در سال ۱۹۵۵ نیز مجددا به سمت نخست وزیری منصوب گردید. (۱)

* گسترش سرزمین‌های اشغالی
بن‌گوریون دولت را نهادی می‌دید که خشونت را سازماندهی و هدایت می‌کند و آن را ابزاری ضروری برای آزادسازی انرژی سربازان و تعالی غرایز سرکوب‌شده «انسان یهودی» می‌دانست. همین دیدگاه پایه تشکیل و حفظ رژیم اسرائیل شد و او سازمان‌های نظامی صهیونیستی مانند «هاشو‌میر» را با شعار «یهودیه با خون و آتش سقوط کرد و با خون و آتش برپا خواهد شد» تأسیس کرد.(۲) از اواخر قرن نوزدهم، سازمان «عاشقان صهیون» تلاش گسترده‌ای برای مهاجرت یهودیان به فلسطین آغاز کرد. هجرت اول در سال ۱۸۸۲ و هجرت دوم در سال ۱۹۰۵ اتفاق افتاد که خود بن‌گوریون نیز در آن حضور داشت.

با اعلام موجودیت رژیم اسرائیل، بن‌گوریون بر این باور بود که اوضاع فلسطین از طریق نیروی نظامی و جنگ قابل حل است و بازگشت اعراب به «یافا» نه ظلم، که اشتباهی بزرگ است. از زمان تأسیس رژیم اسرائیل تا سال ۱۹۷۷، نخست‌وزیران این رژیم سرزمین‌هایی از اعراب را اشغال و بخشی از فلسطین را به خاک خود ضمیمه کردند و مرتکب جنایات وسیع علیه مردم فلسطین شدند؛ از جمله قتل‌عام‌هایی در دیریاسین (۱۹۴۸)، دهکده قیبه (۱۹۵۳)، غزّه (۱۹۵۶)، کفر قاسم (۱۹۵۶) و تَل زعتر، با هدف تضمین موجودیت و امنیت رژیم.(۳)

* مصادره اموال فلسطینی‌ها
در راستای سیاست مهاجرت یهودیان به فلسطین و اسکان آنها، رژیم صهیونیستی همواره اجرای برنامه‌هایی برای بیرون کردن و آواره کردن فلسطینی‌ها از خانه و کاشانه‌شان و مصادره اراضی و املاک آنها را در دستور کار داشت. از سال ۱۹۴۸ به بعد، دولت اسرائیل تلاش کرد جمعیت یهودیان مهاجر از کشورهای دیگر را به فلسطین بیاورد و برای اسکان این مهاجران تازه‌وارد، از خانه‌ها، زمین‌ها و دارایی‌های فلسطینی‌ها استفاده می‌کرد. دیوید بن‌گوریون صریحاً دستور داده بود که خانه‌های متروک اعراب به یهودیان اختصاص یابد، اقدامی که پایه‌گذار سیاست‌های توسعه‌طلبانه و تغییر جمعیتی رژیم شد.

دیوید بن‌گوریون زندگی یهودیان در تبعید را نشانه وابستگی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و فکری می‌دانست. از نگاه او، این وابستگی ناشی از محرومیت یهودیان از وطن، رانده شدن از سرزمین خود و محرومیت از داشتن کار و صنایع اساسی بود. در نتیجه وظیفه تاریخی یهودیان پایان دادن به این وابستگی و تبدیل شدن به «آقای خود» است.(۴)

* خشونت در بازسازی شخصیت یهود
برنامه بن‌گوریون با پذیرش زندگی در تبعید مخالف بود و تلاش می‌کرد هرچه سریع‌تر آن را پایان دهد. محور این برنامه پاسخ به سؤالی بنیادی بود که آیا یهودیان باید به قدرت دیگران تکیه کنند یا به قدرت خود؟ او معتقد بود انتظار برای دخالت الهی در سرنوشت یهودیان به پایان رسیده و هر فرد باید به ابزارها و وسایل طبیعی و معمولی مانند تسلیحات و تجهیزات نظامی، اتکا کند. این نگرش در ادبیات صهیونیسم به «چالش ناتوانی و عدم مشارکت در قدرت» شناخته می‌شود و هدف آن خروج یهودیان از موضع ضعف تاریخی است.

در این چارچوب، خشونت به ابزاری مرکزی در بازسازی شخصیت یهودی تبدیل شد. رهبران صهیونیست با زبان اسلحه قادر به پیشبرد اهداف خود هستند و دسترسی به سلاح، فرصتی برای شکل‌دهی «یهودیه جدید» بود. بن‌گوریون خاطرات خود از روزهای اولیه تأسیس رژیم را چنین بیان می‌کرد: «وقتی سلاح‌ها به دست ما رسید، دنیا نمی‌دانست چقدر خوشحال بودیم؛ مانند کودکان با سلاح‌ها بازی می‌کردیم و هرگز آن را از خود دور نکردیم؛ می‌خواندیم و صحبت می‌کردیم در حالی که سلاح‌ها در دست و بر دوش ما بود.»(۵) بر این اساس، او معتقد بود که تمام ابزارها و روش‌ها، چه خوب و چه بد، مادامی که یهودیان را به اهدافشان برسانند، مشروع و قابل استفاده هستند؛ نگرشی که بعدها به یکی از اصول اساسی سیاست‌ها و رفتارهای رژیم صهیونیستی تبدیل شد.

* سیاست زور و جنگ
دیوید بن‌گوریون از دهه ۱۹۳۰ به وضوح بر نقش اسلحه و زور در بقای یهودیان و تحقق اهداف صهیونیستی تأکید داشت. در سال ۱۹۳۷ و در یکی از جلسات هستدروت گفته بود: «ارزش و منزلت اسرائیل نه در رهایی بلکه در جنگ است.» به باور او، تنها زور اسلحه می‌تواند سرنوشت قوم یهود را تعیین کند و قطعنامه‌های رسمی و مذاکرات با اعراب هیچگاه تأثیر واقعی ندارند.

در تلگرافی به سربازان و افسران تیپ نهم، بن‌گوریون با لحنی نظامی و تهدیدآمیز نوشت: «ای ملّت‌های شکست‌خورده گوش کنید! ترس از ما فلسطینیان را فرا می‌گیرد؛ دلیر مردان وحشت‌زده می‌شوند، اشک‌ها می‌خشکد و ساکنان کنعان پا به فرار می‌گذارند. شکوه و عظمت قدرت توست که آنان را چون سنگ سخت و منجمد می‌کند و ملّت برگزیده خداوند به هر کجا که او اراده کرده است، می‌رود.»(۶)

با آغاز جنگ و تأسیس رژیم اسرائیل، بن‌گوریون دستور داد که فعالیت‌های نظامی صرفاً به دفاع محدود نشود. در بیانیه‌ای خطاب به نیروهای هاگانا در سال ۱۹۴۸ تأکید کرد که باید در طول جبهه حمله کنیم و خود را به محدوده‌ای محدود نکنیم که طبق قطعنامه تقسیم فلسطین به دولت یهود اختصاص یافته است. هدف باید هر دشمنی باشد که در مسیر ما قرار دارد و هیچ محدودیت جغرافیایی نباید مانع آن شود.

این رویکرد در دهه‌های بعد نیز ادامه یافت. مناخیم بگین، نخست‌وزیر بعدی اسرائیل، اقدام به جنگ را به یک «راهنما و محرک وجودی» تبدیل کرد و اصل معروف دکارت «من فکر می‌کنم، پس هستم» را به «من می‌جنگم، پس هستم» تغییر داد. او در سال ۱۹۵۸ به سربازان اسرائیلی دستور داد که در مواجهه با دشمن عربی مهربان نباشند و تأکید کرد: «تا وقتی تمدن عربی را نابود نکرده‌ایم و بر خرابه‌های آن تمدن خود را بنا نکرده‌ایم، نباید نسبت به دشمن خود مهربان باشیم.»

این نگرش مستقیماً از اصولی نشئت می‌گیرد که بن‌گوریون پایه‌گذاری کرد؛ بر اساس آن، هرگونه توافق با اعراب تنها از طریق زور و استفاده از سلاح ممکن است، زیرا به باور او اعراب قادر به همزیستی مسالمت‌آمیز با یهودیان نیستند. همین دیدگاه، پایه سیاست «بازدارندگی اسرائیل» را شکل داد و باعث شد که زور و خشونت به ابزار اصلی صهیونیسم تبدیل شود.

بن‌گوریون، صهیونیست‌ها را همچون جنگجویان اسپانیایی می‌دید که با گلوله و آتش میلیون‌ها نفر از ساکنان اصلی آمریکای مرکزی و جنوبی را سرکوب کردند و جنگ و درگیری باید ادامه داشته باشد و صهیونیسم چاره‌ای جز استفاده مستمر از زور برای تحقق اهداف خود ندارد؛ هر هدف عربی در جنگ بهانه‌ای برای سرکوب فلسطینیان و آواره کردن آن‌ها محسوب می‌شود. (۷)

* یهودیِ جنگجو
به تعبیر یسرائیل تال، رئیس ستاد ارتش اسرائیل در سال ۱۹۷۳، سرنوشت هر ملّت را رفتار آن ملّت می‌سازد و همین سرنوشت، یهودیان را به «امتی جنگجو» تبدیل کرده است؛ امتی که دیگر امکان بازگشت از این مسیر را ندارد. او تأکید می‌کرد سربازان اسرائیلی باور دارند که نباید شکست بخورند، زیرا در صورت شکست، زنان و کودکانشان محکوم به اعدام خواهند بود.(۸) این تصور دائمی از تهدید، به یکی از بنیان‌های هویتی رژیم صهیونیستی تبدیل شده است.

صهیونیسم، برای پیشبرد اهداف استراتژیک و سیاسی خود در جهان عرب و سپس در سطح جهانی، بر نظامی‌سازی ساختار اجتماعی و سیاسی خود در داخل فلسطین تأکید کرده است. نتیجه این روند آن است که «ارتش اسرائیل» ابزار دفاعی یک کشور و سرچشمه ارزش‌های اجتماعی و الگوی زندگی عمومی و خصوصی ساکنان سرزمین‌های اشغالی شده است. ارتش در این ساختار، مرجع تربیتی و فرهنگی جامعه به شمار می‌رود و نقش آن به مراتب فراتر از وظایف نظامی تعریف می‌شود.

با تبدیل دولت صهیونیستی به نوعی «اردوگاه نظامی»، ارتش فقط برای دفاع یا توسعه مرزها عمل نمی‌کند و به مکانی تبدیل شده که در آن «تمدن اسرائیلی» شکل می‌گیرد و شخصیت یهودیِ مطلوب بازسازی می‌شود. بر اساس همین منطق بود که بن‌گوریون ارتش اسرائیل را بهترین تفسیر عملی از تورات می‌دانست؛ یعنی جایی که ایده‌های صهیونیستی نه در قالب شعار، بلکه در عمل نظامی و خشونت سازمان‌یافته، معنا پیدا می‌کند. (۹)

* لبنان؛ میدان اجرای طرح‌های صهیونیستی
لبنان نیز در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ قربانی سیاست‌های توسعه‌طلبانه رژیم صهیونیستی شد. تجاوزات اسرائیل در این دوره حدود چهل هزار قربانی برجای گذاشت و علاوه بر حملات مستقیم، اسرائیل با ایجاد و حمایت از گردان‌های مسلح در جنگ داخلی لبنان، نفوذ خود را در این کشور گسترش داد.

اسناد تاریخی نشان می‌دهد موشه شارِت (موسی شرتوک) و دیوید بن‌گوریون در روند نظامی‌سازی و مکانیزه کردن ارتش اسرائیل در پرونده لبنان نقش داشتند.(۱۰) با این حال، هنگامی که شارِت نسبت به عملیات سرّی و غیر اخلاقی بن‌گوریون در لبنان اعتراض کرد، هیئت وزیران او را از صحنه کنار گذاشت تا این فعالیت‌ها پنهان بماند. بعدها پسر شارِت، با وجود فشارها و محدودیت‌های قانونی، بخشی از این اطلاعات را منتشر کرد.

در یادداشت‌های روزانه شارِت که در ماه مه ۱۹۵۵ فاش شد، طرح اسرائیل برای فروپاشی لبنان آشکار گردید؛ طرحی که زمینه‌های آن سال‌ها بعد در جنگ ۱۹۷۸ لبنان نمایان شد. طبق این اسناد، موشه دایان – وزیر دفاع دولت بن‌گوریون – در جلسه‌ای سری در ۱۶ مه قانونی را تصویب کرد که بر اساس آن، بقایای درگیری‌های داخلی لبنان دستاویزی برای ورود ارتش اسرائیل به خاک لبنان و تصرف زمین‌های این کشور قرار گیرد.(۱۱) این رویکرد بخشی از سیاست کلان اسرائیل برای ایجاد بی‌ثباتی در کشورهای همسایه و بهره‌برداری از آن برای گسترش نفوذ خود بود.

* چشم‌انداز توسعه‌طلبانه بن‌گوریون
یکی از محورهای اصلی اندیشه صهیونیستی در دوره بن‌گوریون، گسترش مرزهای اسرائیل به فراتر از محدوده اعلام‌شده در سال ۱۹۴۸ بود. او بارها و آشکارا تأکید می‌کرد که پروژه صهیونیسم با ساخت دولتی کوچک در بخشی از فلسطین کامل نمی‌شود و این دولت باید سکوی پرش برای دستیابی به «سرزمین اسرائیل بزرگ» باشد.

بن‌گوریون در سخنانی صریح، کرانه باختری و شرق اردن را بخشی از طرح توسعه‌طلبانه آینده اسرائیل معرفی کرده بود. او می‌گفت: «در فلسطین شرقی زمین‌های وسیع‌تری که خالی از سکنه می‌باشد وجود دارد. رودخانه اردن لزوماً مرز دائمی هجرت و اسکان ما نیست. بدون تعدیلِ سندِ قیمومت، می‌توانیم تقاضایِ حقِ ورود به شرقِ اردن و اسکان در آن را بکنیم.» (۱۲)این نگاه، پایه نظری سیاست‌هایی بود که بعدها در قالب اشغال، شهرک‌سازی و طرح‌های الحاق دنبال شد.

او همچنین بارها اعلام کرده بود که اسرائیل با جنگ تأسیس شده و تنها با تداوم جنگ می‌تواند بقا یابد؛ بنابراین هرگز به مرزهای موجود راضی نخواهد شد. در نگاه او، «امپراتوری اسرائیل» باید تا آنجا گسترش یابد که مرزهایش «از نیل تا فرات» امتداد پیدا کند. از نظر بن‌گوریون، تشکیل یک کشور یهودی در بخشی از فلسطین «ابزاری قدرتمند» برای پیشبرد مراحل بعدی صهیونیسم و «وسیله‌ای برای بازپس‌گیری تمام سرزمین اسرائیل» بود.

* اهمیت حمایت قدرت‌های بزرگ
با وجود گرایش رژیم صهیونیستی به خوداتکایی و استقلال نسبی، دیوید بن‌گوریون به خوبی آگاه بود که کشور تازه‌ تأسیس اسرائیل نمی‌تواند به طور کامل خودکفا باشد. او معتقد بود دولت کوچک با منابع محدود قادر نیست در زمان جنگ و بحران، خود را از جامعه بین‌المللی جدا نگه دارد. بر اساس تحلیل بن‌گوریون، برای تضمین امنیت ملّی و حفاظت از منافع اسرائیل، لازم است همواره حمایت حدأقلی قدرتی بزرگ پشت سر کشور وجود داشته باشد. این حمایت می‌تواند به صورت دیپلماتیک، اقتصادی و حتی نظامی باشد و ترجیحاً آمریکا گزینه اصلی برای ایفای این نقش است.

این ایده به پایه‌ای برای دکترین امنیت ملّی اسرائیل تبدیل شد و در عمل نیز تل‌آویو همواره بر آن پایبند بوده است. نمونه‌های بارز این سیاست را می‌توان در سه جنگ اصلی اسرائیل مشاهده کرد: جنگ سینا، جنگ شش روزه ۱۹۶۷ و جنگ لبنان، که در همه موارد رضایت آشکار یا تلویحی قدرت حامی اسرائیل، پیش‌شرط آغاز عملیات و اقدامات نظامی بوده است. (۱۳) بنابراین، این خط مشی و دکترین خشونت‌آمیز، هم در دوران زمامداری بن‌گوریون و هم پس از آن، به شاخص و مسیر اصلی سیاست‌های رژیم صهیونیستی تبدیل شد.

بن‌گوریون سرانجام در سال ۱۳۴۲ شمسی/ ۱۹۶۳ میلادی از قدرت کناره‌گیری کرد و «لوی اشکول» جای او را در مقام نخست‌وزیری و وزارت دفاع گرفت؛ اما حتی پس از بازنشستگی نیز دست از هدایت جریان‌های صهیونیستی در حزب «ماپای» برنداشت. سرانجام در دهم آذر ۱۳۵۲ شمسی/ اول دسامبر ۱۹۷۳، مرگ او در ۸۷سالگی رقم خورد؛ اما میراث مخربش همچنان بر سیاست‌های رژیم صهیونیستی سایه انداخته است. میراثی که بر پایه خشونت، اشغال، تغییر بافت جمعیتی و گسترش‌طلبی بنا شد و به الگویی برای رفتارهای تجاوزکارانه‌ای تبدیل گردید که تا امروز منطقه را دچار بحران، ناامنی و بی‌ثباتی کرده است.

دیوک، دیوید (۱۳۸۴). بیداری: ناگفته‌هایی از نفوذ یهود در آمریکا. قم: تسنیم اندیشه، ص ۲۳۰.

ادیب‌مرتضی، احسان (۱۳۸۹). تروریسم صهیونیستی: ماهیت، تاریخ و واقعیت‌ها. تهران: اندیشه‌سازان نور، ص ۳۵.

کریمی، محمد (۱۳۸۰). پشت نقاب صلح: بررسی اهداف استراتژیک احزاب کار و لیکود در اسرائیل. تهران: کیهان، ص ۱۱۶.

تروریسم صهیونیستی، ص ۱۵.

تروریسم صهیونیستی، ص ۱۷.

تروریسم صهیونیستی، ص ۷۸.

تروریسم صهیونیستی، ص ۱۲۱.

تروریسم صهیونیستی، ص ۱۲۲.

تروریسم صهیونیستی، ص ۳۴۷.

(۱۰ بیداری: ناگفته‌هایی از نفوذ یهود در آمریکا، ص۲۳۶.

(۱۱ بیداری: ناگفته‌هایی از نفوذ یهود در آمریکا، ص ۲۳۷.

(۱۲ پشت نقاب صلح ....، ص ۱۶۷.

(۱۳ کرمی، جهانگیر(۱۳۸۹). دکترین نظامی اسرائیل. تهران: مؤسسه مطالعات اندیشه‌سازان نور، ص ۶۸.

بر اساس تحلیل بن‌گوریون، برای تضمین امنیت ملّی و حفاظت از منافع اسرائیل، لازم است همواره حمایت حدأقلی قدرتی بزرگ پشت سر کشور وجود داشته باشد. این حمایت می‌تواند به صورت دیپلماتیک، اقتصادی و حتی نظامی باشد و ترجیحاً آمریکا گزینه اصلی برای ایفای این نقش است.

[متن کامل]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ | 18:9 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ونزوئلا؛ ایستگاه جدید برای براندازی دولت‌های ملّی

در میانه‌ی جنگ آنگاه که اخبار و روایت‌های گوناگون اوج می‌گیرند و خیز بر می‌دارند و حتی برخی متخصص رسانه‌ای را در خود غرق می‌کنند - اخبار و روایت‌هایی که بعضاً حتی صحت و سقم‌شان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آن‌گونه که هستند نه آن‌گونه که دشمن آن را بازنمایی می‌کند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا می‌کند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی می‌بینیم و امکان رمزگشایی‌ آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویت‌ها را به شیوه‌ای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیده‌ها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمی‌گیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانه‌ی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا به‌صورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابه‌لای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آن‌گونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و شصت‌ودومین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهیده فهیمه مقیمی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانه‌ی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.

دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و شصت‌ودو

سرمقاله

* ونزوئلا؛ ایستگاه جدید برای براندازی دولت‌های ملّی

* «مردم در منطقه آمریکای جنوبی، ونزوئلا و کشورهای دیگر منطقه به‌شدت آرام و فراری از تنش و درگیری‌اند.» اینها بخش‌هایی از روایتی است که یکی از دیپلمات‌های کشورمان از روحیه اجتماعی مردم در آمریکای جنوبی دارد. مردمی که در طول تاریخ خودشان هر قدر نجابت به خرج داده و اهل آرامش بوده‌اند اما به همان اندازه هم مورد طمع استعمارگرانی از پرتغال، فرانسه، هلند و اسپانیا بوده‌اند.


برخلاف تصور، منشأ اکثریت غالب درگیری‌ها در پانصد سال اخیر این منطقه، نه نزاع‌های داخلی، بلکه قیام‌ها و ستیزهایی علیه استعمارگران و دست‌نشاندگان محلی آن‌ها بوده است. پیش از قرن نوزدهم، تاریخ آمریکای لاتین کارنامه پرباری از مقاومت‌های مردمی و قیام‌های خونین علیه دستگاه استعماری اسپانیا، فرانسه و پرتغال را به ثبت رسانده است. اما با افول قدرت‌های سنتی اروپایی پس از پایان جنگ جهانی دوم، دوران جدیدی از سلطه در منطقه آغاز شد که رهبری آن را ایالات متحده آمریکا بر عهده گرفت.

صنعت و اقتصاد آمریکا که شکوفایی خود را مدیون جنگ عالم‌گیری بود که شعله‌هایش به خاک این کشور نرسید، پس از جنگ جهانی دوم باید روند رشد و سیطره خود را ادامه می‌داد. این پیشروی بر پایه نفت، مواد اولیه معدنی و محصولات کشاورزی سایر نقاط دنیا بنا شده بود. بی‌دلیل نیست که جغرافیای آمریکای جنوبی تقریباً همزمان با غرب آسیا، به یکی از مهم‌ترین نقاط مورد طمع واشنگتن تبدیل شد. در این میان، کودتای ۲۸ مرداد برای براندازی دولتی ملی در ایران که ملی شدن صنعت نفت را هدف قرار داده بود، عملاً به یک راهنمای عملی برای براندازی دولت‌های مستقل در آمریکای جنوبی تبدیل شد؛ دولت‌هایی که به ساز مقامات کاخ سفید نمی‌رقصیدند.

نتیجه این مداخلات آن شد که جوامع آمریکای لاتین در طول نیمه دوم قرن بیستم، با راهبری دیکتاتورهای وابسته به آمریکا و بلوک غرب، تبدیل به پادگان‌های امپریالیستی دنیا شدند تا حافظ منافع سیاسی و اقتصادی غرب باشند.

جنگ‌افروزی‌ها و لفاظی‌های امروز ایالات متحده علیه ونزوئلا نه‌تنها جدید نیست، بلکه دقیقاً در امتداد ۷۵ سال استعمار نوین این منطقه قرار دارد. اگر مقامات کاخ سفید برای نفت، طوق بردگی را به زور بر گردن جوامع غرب آسیا انداختند، در آمریکای جنوبی، آن‌ها حتی به میوه و کشاورزی این مردم نیز رحم نکردند.

بخشی غم‌انگیز از تاریخ این منطقه، داستان شلتاق سرمایه‌داری آمریکا و کشیدن تسمه از گرده مردم توسط شرکت‌هایی بود که با حمایت دیکتاتورهای فاسد مورد حمایت واشنگتن، محصولات میوه و کشاورزی منطقه را به غارت می‌بردند.

قصه فشار، تحریم و محاصره امروز ونزوئلا توسط کاخ سفید، باز هم همان قصه چند صد ساله استعمار قدیم و قصه ۷۵ ساله استعمار نوین است. آمریکای جنوبی پس از ۴۰۰ سال استعمار مستقیم اروپاییان و یک قرن تحمیل دیکتاتورهای وابسته به آمریکا، هنوز در قرن بیست‌ویکم مشغول دست‌وپنجه نرم کردن با سایه سنگین سلطه است.

جرم جوامع این منطقه فقط یک چیز است: آن‌ها می‌خواهند خودشان برای سرنوشت‌شان تصمیم بگیرند؛ نه اینکه فرمان سرنوشت‌شان از واشنگتن صادر شود یا بخشی از جغرافیای منفعت‌طلبانه مقامات کاخ سفید باشند.

در ۵۰ سال گذشته هر وقت جوامع منطقه نخواسته‌اند زیر بار سلطه و استیلا بروند، شمشیر غرب از نیام بیرون آمده. به همین دلیل هم تقریبا همه درگیری‌های ۵ قرن اخیر علیه استعمارگران و دست‌نشانده‌های آنها بوده. انگار که استعمار قدیم و جدید عهد کرده‌اند آب خوش از گلوی مردم نجیب این منطقه پایین نرود. جرم آمریکای جنوبی این است که با نه گفتن به استیلا و سلطه، اسرار باطن استعمار جدید و قدیم را هویدا می‌کنند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ | 18:6 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |