#دعای روز پنجم ماه رمضان
اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ، وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ، وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ اَوْلِیائِکَ الْمُقَرَّبِینَ، بِرَاْفَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ . خدایا در این ماه مرا از استغفار کنندگان و آمرزش جویان و آمرزش خواهان قرار ده، و مرا از بندگان صالح و شایسته و مطیع و فرمانبردارت قرار بده، و مرا از دوستان مقرّب درگاهت قرار بده، ای مهربانترین مهربانان .
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: استغفار کردن و قرار گرفتن در زمره مستغفرین«خاصه مستغفرین بالاسحار»، 2: قرارگرفتن در زمره بندگان صالح و مطیع وفرمانبردارخدا، 3: قرارگرفتن درزمره اولیاء مقرب خداوند، 4: رافت وعطوفت ومهربانی پروردگارواَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بودن خداوند.
استغفارکنندگان : «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ» خدایا من را در این ماه رمضان جزو مستغفرین قرار بده، خدایا مرا از مستغفرین قرار بده! یعنی اینکه واقعاً استغفار کنم و اگر مال حرامی دارم، آن را حلال کنم. به گناهی که قبلاً کردم فکر نکنم و از آن لذت نبرم. حالا زبانی هم استغفار کنیم، خوب است. بعد از نماز مغرب هم هفتاد بار استغفار وارد است. اگر در گرفتاری هستید، اگر مشکل ازدواج دارید، اگر منزل میخواهید، استغفار کنید، خدا گره از کارهاتان باز میکند. اما باید شرایط استغفار را هم مراعات کرد. برای استغفار، باید شرایط استغفار را داشت. کسی که مال حرام خورده که با استغفار کارش درست نمیشود. باید برود و صاحبان مال را راضی کند. با مال حرام و رشوه و ربا رشد کرده ای، حال که توبه میکنی باید بروی سود ربا را به صاحبان آن بازگردانی. غذای کم و حلال بخوری تا گوشتهای تنت که با مال حرام پرورش یافته اند، آب شوند. کسی که شب تا صبح پای کار حرام نشسته، باید شبهای قدر احیا نگه دارد و عبادت کند تا جبران آن شبها بشود .
مُسْتَغْفِرِينَ : فرهنگ واژگان قرآن : آمرزش طلبان (به جدّ و جهد) . مستغفر : لغتنامه دهخدا : مستغفر. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استغفار. آمرزش خواهنده . (دهار) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مستغفر : فرهنگ فارسی معین : (مُ تَ فِ) [ ع . ] (اِفا.) آمرزش خواه . مستغفر : فرهنگ فارسی عمید : (صفت) [عربی] [قدیمی] mostaqfer کسی که استغفار میکند؛ آمرزشخواهنده. قرآن کریم : وَ مٰا کٰانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أنْتَ فیٖهِمْ وَ مٰا کٰانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ: خداوند آنها را تا تو در میان آنان هستی عذاب نمیکند و خداوند آنها را عذاب نمیکند تا آمرزش میخواهند. (انفال: ۳۳) . وَ بِالأسْحٰارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ: (متّقین) در سحرگاهان آمرزش میخواستند. (ذاریات: ۱۸) . الصَّابِرينَ وَ الصَّادِقينَ وَ الْقانِتينَ وَ الْمُنْفِقينَ وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْأَسْحارِ (آل عمران:17) .
نتیجهی استغفار کردن چیست؟ : «من اکثرالاستغفار» کسی که زیاد استغفار کند، چند چیز به دست میآورد: «جعل الله له من کل همٍ و غمٍ فرجا» اگر غم و غصه دارد، غم و غصه اش بیرون میآید. دوم: «من کل خوفٍ امنا» گاهی اخبار ناخوشایند را میدهند. اگر استغفار کنی، هیچ خبری نمیشود. اگر استغفار کرده ای از کسی نترس و فقط از خدا بترس. سوم «من کل ضیق ٍ مخرجا» صاحبخانه تو را جواب کرده؟ سفتههایت عقب افتاده؟ گرفتاری؟ اگر استغفار کنی همه اینها درست میشود. اگر در گرفتاری هستید، اگر مشکل ازدواج دارید، اگر منزل میخواهید، استغفار کنید، خدا گره از کارهاتان باز میکند. اما باید شرایط استغفار را هم مراعات کرد. و چهارم اینکه «ورزقه من حیث لایحتسب» از جایی که گمان نداری و فکرش را نمیکنیم روزی میرسد. همسفر خوب پیدا میکنی، یک زن خوب نصیبت میشود و... . [وسائل الشیعه، ج4، ص1198و1199] . رسول خدا(ص): «مَنْ أَکْثَرَ الإِسْتِغْفارَ جَعَلَ اللهُ لَهُ مِنْ کُلِّ هَمّ فَرَجاً وَ مِنْ کُلِّ ضیق مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لایَحْتَسِبُ»؛ کسى که زیاد استغفار گوید و از خدا عذرخواهى کند، خداوند از هر غصهاى برایش گشایشى قرار دهد و از هر تنگنایى راه فرارى پیش پایش گذارد و او را از جایى که گمان ندارد روزى مىدهد.(وسائل الشیعه،ج 7، ص 176) .
استغفارهمه اش برای گناه نیست : با آنکه در زيارت جامعۀکبيره که از لسان مبارک حضرت امام هادي«سلاماللهعليه»، نقل شده است : «...عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيرا» خداوند شما را از لغزشها مصون داشته، و از دستبرد فتنهها ايمنى بخشيده، و از پليديها پاك ساخته، و ناپاكى را از ساحت قدستان اى اهل بيت دور گردانده، و شما را بىنهايت پاكيزه داشته است. خدای متعال به پیغمبرش میفرماید: «و استغفر لذنبک»،(در سوره مبارکه يوسف آیه ۲۹ : يوسُفُ أَعرِض عَن هٰذا ۚ وَاستَغفِري لِذَنبِكِ ۖ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الخاطِئينَ .در سوره مبارکه محمد آیه ۱۹ : فَاعلَم أَنَّهُ لا إِلٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاستَغفِر لِذَنبِكَ وَلِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ۗ وَاللَّهُ يَعلَمُ مُتَقَلَّبَكُم وَمَثواكُم . در سوره مبارکه غافر آیه ۵۵ : فَاصبِر إِنَّ وَعدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاستَغفِر لِذَنبِكَ وَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ بِالعَشِيِّ وَالإِبكارِ . درسوره مبارکه النصر آیه ۳ : فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ وَاستَغفِرهُ ۚ إِنَّهُ كانَ تَوّابًا) . بارها در قرآن، خدای متعال به پیغمبر میفرماید «استغفار کن».(در سوره مبارکه محمد آیه ۱۹ : فَاعلَم أَنَّهُ لا إِلٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاستَغفِر لِذَنبِكَ وَلِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ۗ وَاللَّهُ يَعلَمُ مُتَقَلَّبَكُم وَمَثواكُم) با اینکه پیغمبر معصوم است، گناه از او سر نمیزند و از دستور الهی تخلّف نمیکند، اما به او هم میفرماید «استغفار کن»! . از شیخ صفیالدّین پرسیدند: شیخنا! پیغمبر فرموده است که من هر روز هفتاد بار استغفار میکنم(إنه ليغان على قلبی و إنی لأستغفر بالنهار سبعين مرة) چرا؟ پیغمبر که گناه نمیکرد؛ و حتّی خدا در سورهی فتح در مورد ترک اولای پیغمبر فرمود: «لیغفرلک اللَّه ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر»(سوره مبارکه الفتح آیه ۲) او که بار وزر و وبالی بر دوش ندارد؛ استغفار چرا؟ شیخ در جواب گفت: پیغمبر با مجاهدت خود، با ذکر و با تلاش عظیم معنوی خود، هر روز مرحلهای از مراحل قرب به خدا را طی میکرد. پیغمبر هم با اینکه انسان کامل است، متوقّف نیست؛ اما ساحت قدس قرب الهی پایان ندارد. او هم باید هر روز یک مرحله پیش برود و هر روز یک مرحله جلو میرفت. پیغمبر وقتی به مرحلهی دیروز نگاه میکرد، آن را به صورت حجابی، بُعدی و دوریای مشاهده میکرد؛ لذا از دوریِ دیروز استغفار میکرد. هر روز یک مرحلهی نو میگشود و از حضور در مرحلهی قبلی - که نسبت به موضع امروز، دوری بود - از خدا آمرزش میطلبید. (مفتاحالفلاح،شیخ بهایی ص ۱۵۰ ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی ج ۱۷ ص ۴۴ ؛ مستدرك الوسائل، محدث نوری، ج ۵، ص۳۲۰، ح ۵۹۸۷) . کسی مثل پیغمبر با آن عظمت - که نور خالص است و ظلمتی در وجود او نیست - استغفار میکرد. بله؛ پیغمبر هم استغفار میکرد؛ «لأستغفر اللَّه فی کلّ یوم سبعین مرّة». حضرت فرمود: بارها و بارها من در روز استغفار میکنم؛ «انّه لیغان علی قلبی : إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِی وَ إِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِی كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً ».(مستدركالوسائل ، محدّث نورى ج ۵ ص ۳۲۰ ؛ صحيح مسلم، مسلم نيشابوری ، ج ۸ ، ص ۷۲ ؛ سنن أبی داود، ابو داود، ج ۱ ، ص ۳۳۹؛ المستدرك علی الصحیحین ، الحاكم النيشابوری ، ج ۱ ، ص ۵۱۱ ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۱۷ ص ۴۴) .درحدیث ام سلمه : كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فِی لَيْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ الْفِرَاشِ فَدَخَلَهَا فِی ذَلِكَ مَا يَدْخُلُ النِّسَاءَ فَقَامَتْ تَطْلُبُهُ فِی جَوَانِبِ الْبَيْتِ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَيْهِ وَ هُوَ فِی جَانِبٍ مِنَ الْبَيْتِ قَائِمٌ رَافِعٌ يَدَيْهِ يَبْكِی وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَيْتَنِی أَبَداً اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً قَالَ فَانْصَرَفَتْ أُمُّ سَلَمَةَ تَبْكِی حَتَّى انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِبُكَائِهَا فَقَالَ لَهَا مَا يُبْكِيكِ يَا أُمَّ سَلَمَةَ فَقَالَتْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِمَ لَا أَبْكِی وَ أَنْتَ بِالْمَكَانِ الَّذِی أَنْتَ بِهِ مِنَ اللَّهِ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ تَسْأَلُهُ أَنْ لَا يَشْمَتَ بِكَ عَدُوّاً أَبَداً وَ أَنْ لَا يَرُدَّكَ فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذَكَ مِنْهُ أَبَداً وَ أَنْ لَا يَنْزِعَ مِنْكَ صَالِحاً أَعْطَاكَ أَبَداً وَ أَنْ لَا يَكِلَكَ إِلَى نَفْسِكَ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً فَقَالَ يَا أُمَّ سَلَمَةَ وَ مَا يُؤْمِنُنِی...» امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا (ص) در شب مخصوص به ام سلمه در خانه او بود پس او را در بستر ندید فكرى به خاطرش گذشت كه معمولا از فكر زنان مى گذرد. پس بلند شد و در اطراف خانه به دنبال او گشت تا كه به او رسید در حالیكه در گوشه ای از خانه ایستاده ودستانش بلند كرده بود و می گریست و می گفت خدایا چیزهای خوبی كه به من دادی هرگز ازم نگیر خدایا هرگز دشمن و حسود را نسبت به من شاد نكن خدایا از بدی ای كه من را از آن نجات دادی هرگز وارد نكن خدایا من را لحظه ای به خودم واگزار نكن. ام سلمه باز برگشت و گریه می كرد تا جاییكه كه رسول خدا به سبب گریه او برگشت و به او گفت ام سلمه چه چیز تو را گریانده است؟ گفت پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا برای چه گریه نكنم درحالیكه تو پیش خدا دارای جایگاهی هستی كه خداوند آنچه از گناهان گذشته و آینده تو بوده است بخشیده است از او می خواهم هرگز دشمنی نسبت به تو شاد نشود و هرگز از بدی ای كه تو را از آن نجات داده وارد نكند و هرگز خوبی هایی كه به تو داده است را از تو نگیرد و لحظه ای تو را به خود وانگذارد پس گفت ام سلمه و آنچه به من ایمان آورده است. (تفسیر قمی ، علی بن ابراهیم قمی ج ۲ ص ۷۴ ؛ تفسیر نورالثقلین ، شیخ حویزی :ج۳ ص ۴۵۱ ؛ بحارالانوار : ج۱۶ ص ۲۱۷ ح ۶ ؛ میزان الحكمه ، محمدی ری شهری : ج ۴ ص ۳۲۳۲) . در حدیث عایشه : عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عِنْدَ عَائِشَةَ لَيْلَتَهَا فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اَللَّهِ لِمَ تُتْعِبُ نَفْسَكَ وَ قَدْ غَفَرَ اَللَّهُ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ يَا عَائِشَةُ أَ لاَ أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً قَالَ وَ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُومُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِ رِجْلَيْهِ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى: «طه `مٰا أَنْزَلْنٰا عَلَيْكَ اَلْقُرْآنَ لِتَشْقىٰ . امام باقر علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله نزد عایشه بود، شبى که نوبت او بود، به پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله گفت: اى رسول خدا! چرا خودت را برنج می اندازى، با آنکه خدا گناه گذشته و آینده ترا آمرزیده است؟ فرمود: اى عایشه: آیا من بنده سپاسگزار خدا نباشم؟. و گفت: رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله روى انگشتهاى پایش می ایستاد تا خداى سبحانه و تعالى نازل فرمود: «طه ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که برنج افتى. امام خمینی (رحمت الله علیه) بعد از ذکر حدیث و ترجمه آن می فرماید؛ با توجه به عصمت نبی مکرم اسلام ،بزرگان از علما توجیهاتی در این آیه شریفه فرموده اند، که به بعضی از آنها اشاره می شود. مرحوم مجلسی می فرماید مقصود از گناه، در آیه: لیغفر لک الله ما تقدم من (ذنبک)و ما تاخر... گناه امت است که به شفاعت حضرت آمرزیده می شود، اما اینکه چرا آیه گناه امت را به پیامبر نسبت داده است به خاطر اتصالی است که بین پیامبر با امت وجود دارد و پیامبر معصوم از گناه بودند . مرحوم مجلسی دلیل بر مدعی خود را روایت امام صادق علیه السلام می دانند که به صراحت فرمود ( مَا کَانَ لَهُ مِنْ ذَنْبٍ وَ لاَ هَمٍ بِذَنْبٍ وَ لَکِنَّ اَللَّهَ حَمَّلَهُ ذُنُوبَ شِیعَتِهِ ثُمَّ غَفَرَهَا لَهُ). برای پیامبر صلی الله علیه و آله نه گناهی بود و نه اراده بر گناه، ولکن خدای تعالی گناه پیروان او را بر ایشان تحمیل کرد و پس از آن بخاطر وجود پیامبر آنها را بخشید . امام علی علیه السلام در دعای کمیل : اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتك العصم اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم اللهم اغفر لی الذنوب التی تغير النعم اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء اللهم اغفر لی كل ذنب أذنبته و كل خطيئة أخطأتها اللهم إنی أتقرب إليك بذكرك و أستشفع بك إلى نفسك ... و كان علی بن الحسين سيد العابدين ص يصلی عامة الليل فی شهر رمضان فإذا كان السحر دعا بهذا الدعاء إلهی لا تؤدبنی بعقوبتك و لا تمكر بی فی حيلتك من أين لی الخير يا رب و لا يوجد إلا من عندك و من أين لی النجاة و لا تستطاع إلا بك لا الذی أحسن استغنى عن عونك و رحمتك و لا الذی أساء و اجترأ عليك و لم يرضك خرج عن قدرتك يا رب يا رب يا رب ... أبكی لسؤال منكر و نكير إيای أبكی لخروجی من قبری عريانا ذليلا حاملا ثقلی على ظهری أنظر مرة عن يمينی و أخرى عن شمالی إذ الخلائق فی شأن غير شأنی لكل امرئ منهم يومئذ شأن يغنيه وجوه يومئذ مسفرة ضاحكة مستبشرة و وجوه يومئذ عليها غبرة ترهقها قترة و ذلة... و كان علی بن الحسين سيد العابدين ص يصلی عامة الليل فی شهر رمضان فإذا كان السحر دعا بهذا الدعاء إلهی لا تؤدبنی بعقوبتك و لا تمكر بی فی حيلتك من أين لی الخير يا رب و لا يوجد إلا من عندك و من أين لی النجاة و لا تستطاع إلا بك لا الذی أحسن استغنى عن عونك و رحمتك و لا الذی أساء و اجترأ عليك و لم يرضك خرج عن قدرتك ...
شرایط استغفار چیست؟ : شخصی در محضر حضرت علی (علیهالسلام) گفت: استغفرالله، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) فرمود: مادرت به عزایت گریه نماید، آیا میدانی استغفار چیست؟ همانا استغفار درجه علیین است و آن اسمی است که به شش معنی واقع میگردد: اول پشیمانی بر گذشته میباشد، دوم عزم و اراده برای دوری از آن گناه تا ابد، سوم حق مخلوقات را ادا نمایی تا خدا را پاک و مطهر ملاقات کنی و حقی از مخلوقات بر عهده تو نباشد، چهارم اینکه به سوی هر فریضهای که ضایع نموده ای روی آورده و حق آن را ادا کنی، پنجم اینکه گوشتی را که به واسطه حرام روییده شده به واسطه اندوهها آب کنی تا پوست به استخوان چسبیده و گوشت تازه بین آنها روییده شود و ششم اینکه درد و رنج فرمان برداری و اطاعت را به جسم بچشانی چنان چه شیرینی معصیت را به آن چشانده بودی، پس در آن هنگام میتوانی بگویی: استغفرالله، [نهجالبلاغه، حکمت 417] .
بنده صالح وقانت خداوند : «وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ» خدایا من را از بندگان شایسته خودت قرار بده. فرمانبردار تو باشم. اطاعت تو را کنم. خدا آدم فرمانبردار را دوست دارد. هنگامی که بنده در پیشگاه خداوند دارای مقام و منزلت است که واجبات الهی را انجام داده و از محرمات او بپرهیزد. آنگاه است که آن بنده به عنوان بنده صالح که مطیع پروردگار خویش است قرار خواهد گرفت که در این روز ما نیز از خداوند میخواهیم که ما را جزء بندگان صالح که مطیع اوامر او میباشند، قرار دهد. بنده صالح، كسى است كه «صالحات» را انجام دهد، اعمال خوب و شايسته و بجا و مفيد و خداپسند. در قرآن كريم، حضرت شعيب، بنده صالح به شمار رفته است. شعيب، مردم را به خداپرستى، وزن و سنجش عادلانه در روابط اقتصادى و فساد نكردن در زمين دعوت مى كرد. (سوره هود، آيات 84 تا 88). در آيه اى ديگر، «صالحين»، كسانى به شمار رفته اند كه به خدا و روز قيامت باور داشته باشند و به معروف، امر كنند و از منكر جلوگيرى نمايند و در كارهاى خوب، سرعت بگيرند.(آل عمران، آيه 114). مى بينيم،كه در عمل و تفكّرِ «عبد صالح» اينها نهفته است : ـ ايمان به مبدأ و معاد ـ تلاش در جهت قسط و عدالت اقتصادى ـ پيشتازى و پيشاهنگى در خوبيها ـ مبارزه با فساد و منكرات ـ گسترش معروف و خوبيها. اينها همه، نشان دهنده طاعت و اطاعت يك «بنده» از «خدا» است و «قانت» نيز به معناى مطيع مى باشد آن كس مى تواند «عمل صالح» كند كه «عبدصالح» و «بنده مطيع» و گوش به فرمان خداوند باشد ... وَ کُلاًّ جَعَلْنا صالِحِینَ (انبیاء 73) خداوند انبیاء را جزء صالحین دانسته و فرموده است: «وزكریا ویحیی وعیسی والیاس كل من الصالحین» (انعام/ 85) . خداوند كسانی را كه به خدا و روز قیامت ایمان دارند و امر به معروف و نهی از منكر میكنند و در كارهای خیر سرعت میگیرند، جزء صالحان میداند. «یؤْمِنُونَ بِاللهِ والیومِ الآخِرِ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَیسارِعُونَ فِی الخَیراتِ وَأولئِكَ مِنَ الصَّالِحِین» ـ َ(آلعمران/114) . و كسانی كه ایمان آورده و كارهای شایسته انجام دادند آنها را در زمره صالحان وارد خواهیم كرد.«وَالذِینَ آمَنُوا وعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ» ـ (عنكبوت/9) .
صَّالِحِينَ : فرهنگ واژگان قرآن : شايسته گان . صالحین جمع صالح : فرهنگ فارسی معین : (لِ) [ ع . ] (ص .) 1 - نیکوکار. 2 - شایسته ، درخور. 3 - لایق . 4 - دارای اعتقاد و عمل درست دینی . صالح : فرهنگ فارسی عمید : (اسم، صفت) [عربی] sāleh ۱. نیکوکار.۲. (صفت) شایسته؛ درخور.۳. (صفت) نیک.۴. [مقابلِ فاسد] پایبند به اصول اخلاقی و مذهبی .
قَانِتِينَ : فرهنگ واژگان قرآن : مطيعان و فرمانبرداران-عبادتگران(کلمه قانت اسم فاعل از مصدر قنوت است وقنوت به معناي اطاعتی است که با خضوع و فروتنی همراه باشد ) . "قانت" از مادهی "قنوت" به معنى ملازمت اطاعت توأم با خضوع است؛ «حَافِظُواْ عَلىَ الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلَوةِ الْوُسْطَى وَ قُومُواْ لِلَّهِ قَانِتِین»[بقره 238] «در انجام همهی نمازها، (به خصوص) نماز وسطى [نماز ظهر] کوشا باشید! و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا بپاخیزید.» . «وَ مَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ ... وَ کاَنَتْ مِنَ الْقَانِتِین»[تحریم 12] «و همچنین به مریم دختر عمران ... از مطیعان فرمان خدا بود!» ونیزقرآن کريم فرموده است: «قُومُوا لِلّهِ قَانِتِينَ». (بقره: 238) . امام باقر (عليهالسلام) در معناي «قَانِتِينَ» ميفرمايد: «مطيعين راغبين»: (تفسير نورالثقلين؛ ج 1، ص 237) اطاعتگران با ميل و رغبت باشيد.
مقرّب شدن درگاه الهی : وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ اَوْلِیائِکَ الْمُقَرَّبِینَ، همان طور که در روایات و آیات آمده است کسانی مقرب درگاه الهی قرار میگیرند که هیچ گاه از یاد خداوند در تمام لحظات عمر و حیات خویش غافل نگردند و بندگی خدا را فقط برای رضای خداوند انجام دهند که برای فهم بیشتر به نمونه بارز آن حضرت امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) اشاره میکنیم که در مناجات با خداوند چنین فرمودند: الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لاطمعا فی جنتک لکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک؛ بار خدایا! تو را به خاطر ترس از جهنمت و یا به جهت طمع به بهشتت عبادت نمیکنم، بلکه تو را شایسته عبادت یافتم، پس تو را عبادت میکنم. [بحارالانوار، ج72، ص278] . ما نیز در این روز از خداوند میخواهیم که به حق لطف و رحمتش ما را از دوستان و اولیاء و مقربان درگاهش قرار دهد.انشاء الله که تابع باشیم. بهشت خدا جدا از بهشت معمول است، بهشت معمولی برای کسانی است که غذا و حوری میخواهند؛ اما آنها که خود خدا را میخواهند و عبادت را برای خود خدا کردند و نه برای ترس از جهنم، آنها در بهشت خدا وارد میشوند. آیه قرآن هم وجود دارد. «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» [فجر، آیه 29و30] از خدا بخواهیم که در آن بهشت قرار بگیریم. جنت فردوس، جنت عدن جنتهای متعدد وجود دارد ولی جنت خدا عالی است.
اولیاء : فرهنگ فارسی معین : (اَ یا اُ) [ ع . ] (اِ.) جِ ولی . 1 - بزرگان . 2 - یاران ، دوستان ، عارفان . أَولِيَاءَ : فرهنگ واژگان قرآن : دوستان-سرپرستان-صاحب اختياران (کلمه اوليا جمع کلمه ولي است ، که از ماده ولايت است ، و ولايت در اصل به معناي مالکيت تدبير امر است ، مثلا ولي صغير يا مجنون يا سفيه ، کسي است که مالک تدبير امور و اموال آنان باشد ، که خود آنان مالک اموال خويشند ، ولي تدبير امر اموالشان به دست وليشان است . اين معناي اصلي کلمه ولايت است ، ولي در مورد حب و دوست داشتن نيز استعمال شده ، و اين بدان مناسبت بود که غالبا ولايت مستلزم تصرف يک دوست در امور دوست ديگر است ، يک ولي در امور کسي که تحت سرپرستي او است، دخالت ميکند ، تا پاسخگوي علاقه او نسبت به خودش باشد و يک مولي عليه اجازه دخالت در امور خود را به وليش ميدهد ، تا بيشتر به او تقرب جويد ، اجازه ميدهد چون متاثر از خواست و ساير شؤون روحي او است ، پس تصرف محبوب در زندگي محب ، هيچگاه خالي از حب نيست )
مقربین : تقرّب مصدر باب تفعّل و از ریشه «ق ـ رـ ب» است. قُرب در لغت خلاف بُعد[لسان العرب، ج ۱۱، ص ۸۲؛ مقاییس اللغه، ج ۵، ص ۸۰؛ مفردات، ص ۶۶۳، «قرب»]. و به معنای نزدیکی است[ترتیب العین، ج ۳، ص ۱۴۵۴؛ الصحاح، ج ۱، ص ۱۹۸؛ القاموس المحیط، ج ۱، ص ۲۱۱، «قرب»]؛ خواه مادی یا معنوی[ التحقیق، ج ۹، ص ۲۲۶،«قرب»]، بنابراین در موارد گوناگونی مانند نزدیکی از حیث زمان، مکان، نسبت، منزلت و... به کار میرود[مفردات، ص ۶۶۳؛ بصائر ذوی التمییز، ج ۴، ص ۲۵۳؛ نثر طوبی، ص ۲۹۳ - ۲۹۴، «قرب»]. تقرّب در لغت به معنای طلب نزدیکی است[القاموس المحیط، ج ۱، ص ۲۱۱].در فرهنگ اسلامی، تقرّب به معنای طلب نزدیک شدن به خداوند با انجام دادن عملی است[الصحاح، ج ۱، ص ۱۹۹؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۶۶۴؛ تاج العروس، ج ۲، ص ۳۰۸، «قرب»] و کسانی که به قرب الهی رسیدهاند "مُقَرَّب" نامیده میشوند و از آنجا که در حقیقت خدا بنده خویش را به خود نزدیک میسازد، یکی از اسماء الهی "مُقَرِّب"[ المقام الاسنی، ص ۹۵؛ المصباح، کفعمی، ص ۳۵۸] است. در فلسفه اخلاق، برخی قرب به خدا را مطلوب نهایی انسان و ملاک ارزشمند بودن فعل اخلاقی را تأثیر آن در نزدیک کردن صاحبش به خدا دانسته اند[فلسفه اخلاق، ص ۱۸۲].مقرّبین، کسانی هستند که به خدا نزدیکشان کرده اند. آنان نزدیکان به خدا نیستند، بلکه نزدیک شدگان به خدایند[مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۰].
تقرّب به خداوند : در روایتی از مولا علی(ع) آمده است: "نماز، مایه تقرّب بنده به خداوند است"["الصلوة قربان كل تقى"؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۶. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۱.]. به ویژه نماز مستحب که زمینهساز کمال تقرّب است[در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۱.]. در روایتی نقل شده است: "شبی که پیامبر(ص) را به معراج بردند، حضرت از خداوند پرسید: حال مؤمن نزد حضرتت چگونه است؟ حضرت فرمود: بنده من با چیزی به اندازه انجام کارهای واجب، به من نزدیک نمیشود لکن با انجام مستحبّات چنان به من نزدیک میشود که محبوب من میشود، وقتی چنین شد، من گوش او میشوم که با آن میشنود و چشم او میشوم که با آن میبیند، زبان او میشوم که با آن سخن میگوید و دست او میشوم که با آن اشیاء را میگیرد، اگر مرا بخواند، جوابش را میدهم و اگر از من سؤال کند، عطایش میدهم"["لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِ(ص)، قَالَ: يَا رَبِّ، مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَكَ؟...وَ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ، وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتّى أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ، وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا؛ إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ، وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ"؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲، ح ۸].[در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۱.] . امامان معصوم(ع) از مقرّبان بودند، آنان در این خصال و فضایل رفتار، در نهایت برجستگی بودند[در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۱].
اولياى خدا ، شیطان وطاغوت : ولىّ خدا، يعنى دوست خدا، هم پيمان با خدا، هم جبهه و هماهنگ با جبهه خداپرستان و صف موحّدين.در قرآن در مورد اينگونه «ولايت»، كه نوعى همبستگى، همدلى و هم خط بودن است، سه اصطلاح بيان شده است : 1. اولياء الشيطان . 2. اولياء الطاغوت . 3. اولياء اللّه . يعنى كسانى كه شيطان، ولىّ و سررشته دار آنهاست، يا طاغوت، يا كه در سايه آرام بخش و سازنده «ولاية اللّه » آرميده اند. آنكه در «ولايت اللّه » قرار گيرد، هرگز در دلش ترس و هراسى و بيم و اندوهى راه نخواهد يافت. «اِنَّ اَولِياءَ اللّه لاخَوفٌ عَلَيهِم وَلاهُم يَحزَنُون» (يونس، آيه62) . يكى از ويژگي هاى اولياءالله برخوردارى از ايمان است: «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ... الَّذِينَ آمَنُوا...». (سوره يونس/10،63) مقصود از ايمان اولياء اللّه، مرتبه اوليه ايمان نيست بلكه مراد، ايمان كامل و درجه عالى ايمان است زيرا اولياءاللّه، پيش از برخوردارى از چنين ايمانى داراى تقوايى مستمر بودند «وَكَانُوا يَتَّقُونَ» (سوره يونس/10،63)؛ از امیرمؤمنان (ع) درباره تفسیر آیه «أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ»، سؤال شد: «أَوْلِیَاء چه کسانی هستند»؟ امیرمؤمنین (ع) فرمودند: «ایشان جماعتی هستند که در عبادت خداوند متعال اخلاص ورزیدند. در زمانیکه دیگر مردمان به ظاهر دنیا توجّه میکردند، آنان به باطن آن توجّه داشتند و آن زمانکه دیگران به امور زودگذر دنیا فریفته شده بودند، اینان عواقب و سرانجام امور را مدّ نظر داشتند و به همینخاطر چیزهایی را که میدانستند آنان را رها خواهد کرد، ترک کردند و چیزهایی را که میدانستند موجب نابودی آنان خواهد شد، از بین بردند» . (نفى ترس و غم از اولياء خدا) آنكه «ولايت اللّه» را داشته باشد، از ظلمات به نور وارد مى شود: «أللّه ُ وَلِىُّ الذّينَ آمَنُوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُلُماتِ اِلَى النُّورِ» (بقره، آيه 257). آنكه خداوند، ولىّ او باشد، به مبارزه در راه خدا و بر ضدّ طاغوت برمى خيزد. «اولياء اللّه» كسانى اند كه در صفات و چگونگى عمل، سنخيّت و تشابهى با اوصاف الهى داشته باشند. اولياء خدا اهل تقوا هستند. «اِن اَولِيائُهُ إلاَّ المُتَّقُونَ».(انفال، آيه 34).
بِرَاْفَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ . به حق مهربانیات، ای مهربانترین مهربانان نزدیکت قرار ده.
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoaa5.htm
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoaa5.pdf
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoa.apk
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان ، سی روز سی دعا