#دعای روز پانزدهم ماه رمضان
اَللّهُمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین، وَاشْرَحْ فیهِ صَدْری بِاِنابَةِ المُخْبتینَ، بِامانِکَ یا امانَ الخائِفین. خدایا در این ماه اطاعتی همانند اطاعت و فرمان برداری خاشعین و فروتنان روزی من فرما، و شرح صدری برای توبه و انابه همانند توبه وانابه یِ خاضعان و متواضعان و فروتنان مرحمت فرما، به امان دادنت، ای امان بخش خائفان و ترسناکان .
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: طلب اطاعت وفرمان برداری مثل اطاعت وفرمان برداری خاشعین، 2: شرح صدر پیداکردن برای توبه وانابه و تضرع وزاری کردن همانند مخبتین وخاضعان و متواضعان، امان خواستن از خداوندِ امان دهنده یِ خائفان و ترسناکان .
طاعة خاشعین : در فراز ابتدایی این دعا «اللهم ارزقنی فیه طاعه الخاشعین» یعنی «خدایا در این روز اطاعت بندگان خاشع و خاضع خود را نصیب من گردان» آمده است. برای آنکه بدانیم خاشعین چه کسانی هستند، بهتر است اول در مورد متکبرین صحبت به میان آوریم؛ چرا که خضوع و خشوع به طور کامل با تکبر و غرور تضاد دارد، به طوری که هر آنچه که در صفات متکبرین وجود دارد، ضد آن در خاشعین موجود است. برای روشن شدن این موضوع اشاره میکنیم به قسمتی از سخنان گهربار حضرت علی (علیهالسّلام) که در مورد متکبران اینگونه فرمودند: «أَلَا فـَالْحـَذَرَ الْحـَذَرَ مـِنْ طـَاعـَهِ سـَادَاتـِکُمْ وَ کُبَرَائِکُمْ الَّذِینَ تَکَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ وَ تـَرَفَّعـُوا فـَوْقَ نـَسـَبـِهـِمْ وَ أَلْقَوُا الْهَجِینَهَ عَلَى رَبِّهِمْ وَ جَاحَدُوا اللَّهَ عَلَى مَا صَنَعَ بِهِمْ مـُکـَابـَرَهً لِقـَضـَائِهِ وَ مـُغـَالَبـَهً لِآلَائِهِ فـَإِنَّهـُمْ قـَوَاعـِدُ أَسـَاسِ الْعـَصَبِیَّهِ وَ دَعَائِمُ أَرْکَانِ الْفِتْنَهِ وَ سُیُوفُ اعْتِزَاءِ الْجَاهِلِیَّهِ: آگاه باشید! زنهار! زنهار! از پیروی و فرمانبری سران و بزرگانتان، آنان که به اصل و حسب خود مینازند و خود را بالاتر از آنچه هستند میپندارند و کارهای نادرست را به خدا نسبت میدهند و نعمتهای گسترده خدا را انکار میکنند، تا با خواستههای پروردگار مبارزه کنند و نعمتهای او را نادیده انگارند، آنان شالوده تعصب جاهلی و ستونهای فتنه و شمشیرهای تفاخر جاهلیت هستند.» [نهج البلاغه، خ192] . امام علی (علیهالسّلام) همچنین در قسمتی دیگر نیز فرمودند: «أَمْراً تَشَابَهَتِ الْقُلُوبُ فِیهِ وَ تَتَابَعَتِ الْقُرُونُ عَلَیْهِ وَ کِبْراً تَضَایَقَتِ الصُّدُورُ بِهِ؛ کبر و خودپسندی چیزی است که قلبهای متکبران را همانند کرده، تا قرنها به تضاد و خونریزی گذراندند و سینهها از کینهها تنگی گرفت.» [نهج البلاغه، خ192] . در جای دیگری میفرمایند: فَاللهَ اللهَ فی کِبْرِ الْحَمیَّهِ وَ فَخْرِ الْجاهِلیَّهِ: خدا را خدا را! از تکبّر و خودپسندی و از تفاخر جاهلی بر حذر باشید. [نهجالبلاغه، خ192] . خضوع و خشوع همانند ظرفی است که انسان به وسیله آن به جمعآوری رضا و خشنودی خداوند میپردازد و تکبر چون ظرفی است تو خالی که هیچ چیزی در آن جز غرور و تکبر جای نمیگیرد و این خضوع و خشوع است که انسان را به خدای خویش نزدیک میسازد؛ زیرا که هرچه انسان نزد پروردگار عالمیان، خود را ذلیل و خوار نشان دهد، ارزشش در پیشگاه او بیشتر میشود.
اطاعت : «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ...»؛ [نساء 59 . نور 59 . تغابن 12] . «اَطیعُوا اللّه» یعنی وجوب پیروی از کتاب الهی و «اَطیعُوا الرَّسول» یعنی وجوب پیروی از سنّت نبوی. [جامعالبیان، مج۴، ج۵، ص۲۰۳ـ۲۰۴. تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۱۴. رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۳] . شیخ طوسی ذیل آیة (النّساء/59) میفرماید: «الطّاعة هی إمتثال الأمر، فطاعة الله هی إمتثال أوامره و الإنتهاء عن نواهیه و طاعةالرّسول کذلک: طاعت به معنی فرمانبرداری است. طاعت خدا و رسول یعنی فرمانبرداری در برابر اوامر آنها و بازایستادن از نواهی ایشان میباشد» (طوسی، 1383، ج 3: 236). علاّمه طباطبائی نیز در ذیل آیة مذکور میفرماید: «لاینبغی أن یرتاب فی انّ الله لا یرید بإطاعته إلاّ إطاعته فی ما یوحیه إلینا من طریق رسوله: بیتردید مقصود از اطاعت خداوند چیزی جز احکامی که از طریق پیامبرش به سوی ما وحی فرموده نیست» (طباطبائی، 1375، ج 4: 388) . امام على عليه السلام ـ در فرمان ولايت مصر به مالك اشتر ـ نوشت: وَ اردُدْ إلى اللّه ِ و رسولِهِ ما يُضلِعُكَ مِن الخُطُوبِ، و يَشتَبِهُ علَيكَ مِن الاُمورِ؛ فقد قالَ اللّه ُ تعالى لِقَومٍ أحَبَّ إرشادَهُم : «يا أَيُّها الذينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّه َ و أَطِيعُوا الرَّسولَ و أُولِي الأَمْرِ مِنْكُمْ فإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلى اللّه ِ و الرَّسولِ» فالرَّدُّ إلى اللّه ِ الأخذُ بِمُحكَمِ كتابِهِ، و الرَّدُّ إلى الرَّسولِ الأخذُ بِسُنَّتِهِ الجامِعَةِ غيرِ المُفَرِّقَةِ . مسائل دشوارى را كه از پس آنها برنمى آيى و امورى را كه در آنها شبهه و ترديد دارى ، به خدا و رسول او ارجاع ده ؛ چه ، خداى متعال به كسانى كه دوست داشته ارشادشان كند ، فرموده است : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا فرمان بريد و رسول و اولو الامر خود را اطاعت كنيد و چنانچه درباره چيزى اختلاف كرديد ، آن را به خدا و رسول ارجاع دهيد» . ارجاع دادن به خداوند ، همان عمل كردن به محكمات كتاب اوست و ارجاع دادن به رسول همان عمل كردن به سنّت اوست كه مايه اتحاد و همبستگى است و از پراكندگى و جدايى جلوگيرى مى كند .[ میزان الحکمه،جلد ششم] . «قُل اَطیعوا اللّهَ والرَّسولَ»؛ [آل عمران آیه۳۲] . «مَن یُطِعِ الرَّسولَ فَقَد اَطاعَ اللّهَ»؛ [نساء 54] . سیوطی در ذیل آیة ﴿مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ... ﴾ [نساء80] ، گفته است: «قال رسول الله(ص): فإنّ مِن طاعة الله أن تطیعونی: اطاعت از من بسان اطاعت خداوند واجب باشد» (سیوطی، 1362، ج 2: 185). نسائی گوید: «قال رسول الله(ص): مَن أطاعنی فقد أطاع الله و من عصانی فقد عصی الله: هرکه از من اطاعت نماید، از خداوند اطاعت کرده باشد و هر که مرا عصیان کند، خدا را عصیان کرده باشد» (نسائی، 1392: 666). «وما اَرسَلنا مِن رَسول اِلاّ لِیُطاعَ بِاِذنِ اللّهِ»؛ [نساء 64] . «واَطیعوا اللّهَ والرَّسولَ لَعَلَّکُم تُرحَمون»؛ [آل عمران 132] . «...و مَن یُطِعِ اللّهَ و رَسولَهُ یُدخِلهُ جَنّـت تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ...»؛ [نساء 13] . «ومَن یُطِعِ اللّهَ والرَّسولَ فَاُولئِکَ مَعَ الَّذینَ اَنعَمَ اللّهُ عَلَیهِم مِنَ النَّبِیّینَ والصِّدّیقِینَ والشُّهَداءِ والصّــلِحین». [نساء 69] . «ومَن یُطِعِ اللّهَ و رَسولَهُ فَقَد فازَ فَوزًا عَظیمـا». [احزاب 71] . «وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ» [نور 52] . «فَلا تُطِعِ الکـفِرینَ»؛ [فرقان 52] . «ولا تُطِعِ الکـفِرینَ والمُنـفِقینَ». [احزاب 1]. «فَلا تُطِعِ المُکَذِّبین»؛ [قلم 8] . «ولا تُطِع کُلَّ حَلاّف مَهین هَمّاز مَشّاء بِنَمیم مَنّاع لِلخَیرِ مُعتَد اَثیم عُتُلّ بَعدَ ذلِکَ زَنیم»؛ [قلم 10تا 13] . «ولا تُطِع مَن اَغفَلنا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا واتَّبَعَ هَوهُ»؛ [کهف 28] . «ولا تُطِع مِنهُم ءاثِمـًا...». [انسان/۷۶،۲۴] . «ولا تُطیعوا اَمرَ المُسرِفین»؛ [شعراء 151] . «و اِن جـهَداکَ لِتُشرِکَ بی مالَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعهُما»؛ [عنکبوت ۸ . لقمان ۱۵] . وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ [انعام 116] . گروهی دیگر که بعد از اطاعت خدا و رسول در قرآن به اطاعت از آنان امر شده، اولی الامر هستند: «...اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ واُولِی الاَمرِ مِنکُم...»؛ [نساء 59] . بیشتر مفسران شیعه، براساس مطلق و بیقید و شرط بودن امر به اطاعت از اولیالامر، لزوم عصمت اولیالامر را استفاده کرده و آن را بر امامان دوازدهگانه (علیهم السلام) تطبیق دادهاند. این مطلب در روایات فراوان منقول از اهل بیت (علیه السلام) نیز تأکید شده است، چون وجوب اطاعت مطلق مانند اطاعت از خدا و رسول در صورتی پذیرفتنی است که فرد از خطا مصون باشد و هرگز بهکار خطا و زشت فرمان ندهد و چنین ویژگی را در امیران یا عالمان نمیتوان یافت، بنابراین، اولیالامر به امامان دوازدهگانه اختصاص خواهد داشت. [مجمع البیان، ج۳، ص۱۱۴. نورالثقلین، ج۱، ص۴۹۷۵۰۵. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۸۸۳۹۸. و ص۴۰۸۴۱۲] . از امیرمؤمنان (علیه السلام) نقل شده است که امام حق باید بر اساس عدل حکمرانی کند و امانتدار باشد و در این صورت است که مردم باید از او فرمانبرداری کنند. [التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۳. التحریر والتنویر، ج۵، ص۹۶] . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : إنّهُ لا يُدرَكُ ما عِندَ اللّه ِ إلاّ بطاعَتِهِ . به آنچه نزد خداست جز با طاعت از او ، نتوان رسيد . امام على عليه السلام : الطّاعةُ تُطفِئُ غَضَبَ الربِّ . فرمانبرى از خدا ، خشم پروردگار را فرو مى نشاند . امام على عليه السلام : طاعَةُ اللّه ِ مِفتاحُ كُلِّ سَدادٍ، و صَلاحُ كُلِّ فَسادٍ . طاعت خدا ، كليد هر درستى است و مايه اصلاح هر گونه تباهى . امام على عليه السلام : أجدَرُ الناسِ برَحمَةِ اللّه ِ أقوَمُهُم بالطّاعَةِ . سزاوارترين مردم به رحمت خدا ، فرمانبردارترين آنهاست . امام على عليه السلام : إذا قَوِيتَ فَاقْوَ على طاعَةِ اللّه ِ سبحانَهُ، إذا ضَعُفتَ فاضعُفْ عن مَعاصِي اللّه ِ . اگر نيرومندى ، در طاعت خداوند سبحان نيرومند باش و اگر ناتوانى در نافرمانى از خدا ، ناتوان باش . امام على عليه السلام : إنّ وَلِيَّ محمّدٍ مَن أطاعَ اللّه َ و إن بَعُدَت لُحمَتُهُ، و إنّ عَدُوَّ محمّدٍ مَن عَصَى اللّه َ و إن قَرُبَت قَرابَتُهُ . دوستِ محمّد صلى الله عليه و آله كسى است كه از خدا فرمان برد ، هرچند خويشاوند او نباشد و دشمنِ محمّد صلى الله عليه و آله كسى است كه خدا را نافرمانى كند ، اگر چه از خويشان نزديك او باشد . امام هادى عليه السلام : مَن أطاعَ الخالِقَ لَم يُبالِ بسَخَطِ المَخلوقِ . هر كه آفريدگار را فرمان برد ، از خشم و ناخشنودى مخلوق پروايى به دل راه ندهد . امام على عليه السلام : إن أطَعتُمُونِي فَإنّي حامِلُكُم إن شاءَ اللّه ُ على سبيلِ الجَنَّةِ، و إن كانَ ذا مَشَقَّةٍ شَديدَةٍ و مَذاقَةٍ مَريرَةٍ . اگر اطاعتم كنيد ، به خواست خدا شما را به راه بهشت مى برم ، هرچند راهى پر رنج و پر مرارت باشد . امام على عليه السلام : ألا فَالحَذَرَ الحَذَرَ مِن طاعَةِ ساداتِكم و كُبَرائكُمُ الَّذينَ تَكَبَّرُوا عن حَسَبِهِم، و تَرَفَّعُوا فَوقَ نَسَبِهِم... و لا تُطِيعُوا الأدعِياءَ الذينَ شَرِبتُم بِصَفوِكُم كَدَرَهُم، و خَلَطتُم بِصِحَّتِكُم مَرَضَهُم، و أدخَلتُم في حَقِّكُم باطِلَهُم، و هُم أساسُ الفُسوقِ . هان! بپرهيزيد، بپرهيزيد از فرمانبرى مهتران و بزرگانتان كه به حسب و نسب خود مى نازند و بدين سبب خود را برتر از ديگران مى پندارند... از اين بى بتّه هاى مدّعى بزرگى كه آب تيره آنان را با آب زلال خود نوشيديد و بيماريشان را به سلامتى خود درآميختيد و باطلشان را به حق خود راه داديد و بنياد گناهانند ، اطاعت نكنيد . [میزان الحکمه،جلد ششم] . از رسول الله (ص) : «لا طاعَةَ فى مَعْصیةِ اللهِ، اِنّما الطاعَةُ فى المعروفِ»: «اطاعت از دیگرى در معصیت خدا جائز نیست، اطاعت تنها در معروف جائز است.» [صحیح مسلم، جلد 3، صفحه 1469] . در نهجالبلاغه از امیرمؤمنان على (ع) : «لا طاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فى مَعْصیَةِ الخالِق»: «هرگز اطاعت از مخلوق در معصیت خالق جائز نیست.» [نهجالبلاغه، کلمات قصار، کلمه 165] . امام علی علیه السلام : إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَضَعَ الثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ وَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ ذِيَادَةً لِعِبَادِهِ عَنْ نِقْمَتِهِ وَ حِيَاشَةً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِه . خداوند سبحان پاداش را براى فرمانبرى اش قرار داد و كيفر را براى نا فرمانى اش، تا بدين وسيله بندگانش را از خشم خود نگه دارد و آنان را به سوى بهشت خويش براند. [نهج البلاغه: حکمت 368؛ عنه البحار: 6 / 114 ح10] .
خاشعین : وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاّ عَلَی الْخاشِعینَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ؛ [بقره 45 و46]... خاشعان ... همان كسانى كه مىدانند پروردگارشان را ملاقات خواهند كرد، و به سوى او باز مىگردند.» . مطلوب در نماز دو نوع از خشوع است: یکی «خشوع دل و قلب» که عبارت است از اینکه آدمی جمیع حواس خود را متوجّه نماز سازد و همه فکر و همّ او نماز باشد و در دل او به جز معبودش کسی دیگر نباشد.دیگری «خشوع جوارح و ظاهر» که عبارت است از این که مقابل قبله راست بایستد با وقار و خضوع. دستهای خود را بر رانهای خود مقابل زانو گذارد و پاهای خود را گشاده از یکدیگر گذارد. انگشتان پای خود را رو به قبله بدارد. چشم بر موضع سجده اندازد و التفات به چیز دیگر نکند و با ریش و انگشت خود بازی نکند و امثال اینها.[معراج السعاده، ص۸۴۴] . طبرسی، از مجاهد بن جبر نقل کرده که خشوع به معنای خوف دائم در قلب است.[تفسیر جوامع الجامع، ۱۳۷۷ش، ج۳، ص۲۷] . طبق فرموده پیامبر کسی که پیکرش بیش از دلش خاشع باشد، این خشوع منافقانه است.[کافی، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۳۹۶] . امام سجاد(ع) نیز در دعای ابوحمزه ثمالی از قلبی که خشوع ندارد به خداوند پناه میبرد: و أَعوذ بک مِن نفسٍ لا تَقنَعُ و بَطنٍ لا یشبع و قلبٍ لا یخشع.[اقبال الاعمال، ۱۴۱۷ق، ص۳۴۵–۳۳۴] خدایا! به تو پناه میبرم از نفسی که قانع نمیشود و شکمی که سیر نمیشود و دلی که خاشع نمیشود. خشوع یا خشوع چشمها ست یا خشوع چهرهها ست یا خشوع صداها : خشوع چشمها : «خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ»[ قلم–۴۳] ؛ شکستگی و تأثر قلب از عظمت آنچه میبینند در چشمهایش هویدا میشود.[المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۲۴] . خشوع چهرهها: «وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ»[ غاشیه–۲] : چهرههایی که در این روز ذلیل و سر شکسته است، یعنی به واسطه عذاب و شدایدی که آنها را فرا میگیرد، ذلیل و خوارند.[مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۱۰، ص۷۲۶] . خشوع صداها: «خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمن فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسا»[ طه–۱۰۸] : آن روز صداها به خاطر استغراق در مذلت و خواری در برابر خدای تعالی آن چنان آهسته میشود که هیچ شنوندهای جز صدایی خفیف نمیشنود.[المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۴، ص۲۱۱] . جسم و جان بايد توأم با هم در برابر خدا خضوع و خشوع كند؛ زيرا خشوع قلب، خشوع اعضا و جوارح را نيز در پي دارد؛ چنان كه حضرت اميرمؤمنان علی علیه السلام فرمودند: «ليخشع لله سبحانه قلبك، فمن خشع قلبه خشعت جميع جوارحه؛(شرح غررالحكم، ج ۵، صفحه ۴۶۰٫) بايد قلبت براي خداي سبحان خاشع شود و كسي كه قلبش خاشع شد، همه ی اعضايش خاشع مي شود». امام على عليه السلام : مَن خَشَعَ قَلبُهُ خَشَعَتْ جَوارِحُهُ . كسى كه دلش خاشع شد، اندامهايش نيز خاشع شود . امام على عليه السلام : لِيَخْشَعْ للّه ِ سُبحانَهُ قَلبُكَ ، فمَن خَشعَ قَلبُهُ خَشعَتْ جَميعُ جَوارِحِهِ . دلت بايد براى خداوند سبحان خاشع شود؛ كه هر كس دلش خاشع شد، همه اركان بدنش خاشع شود . رسول خدا ص می فرماید: أمّا عَلامَةُ الخاشِعِ فأربَعةٌ : مُراقَبَةُ اللّهِ في السِّرِّ و العَلانِيَةِ ، و رُكوبُ الجَميلِ ، و التَّفَكُّرُ ليَومِ القِيامَةِ ، و المُناجاةُ للّهِ . نشانه خاشع چهار چیز است: حساب بردن از خدا در نهان و در آشکار ، انجام کارهای نیک ، انیشیدن برای روز قیامت، و راز و نیاز با خدا. ارشاد القلوب : در حديث معراج به نقل از خداوند متعال آمده است : ما عَرَفَني عَبدٌ و خَشَعَ لي إلاّ خَشَعَ لَهُ كُلُّ شيءٍ . هيچ بنده اى مرا نشناخت و در برابرم خاشع نشد مگر آن كه همه اشياء در برابر او خشوع كردند . [میزان الحکمه،جلد سوم]
مترادف واژه خشوع، «خضوع» است. [جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة، ذیل «خشع»] واژهنامههای فارسی نیز هر دو کلمه را فروتنی کردن معنا کردهاند. [کتاب المصادر، ج۱، ص۱۷۰، تاجالمصادر، ج۱، ص۲۲۳] . لغتشناسان نیز معنای آن دو را نزدیک به هم دانستهاند، گرچه برخی معتقدند بین آن دو تفاوتهایی وجود دارد. از جمله آنکه، خشوع را فروتنی حقیقی شخص و شرط تحقق آن را خوف ناشی از اعتقاد قلبیِ خشوعکننده به برتر بودنِ آنکه در برابر او خشوع میکند دانستهاند، در حالی که خضوع ممکن است صرفآ عملی ظاهری باشد و از اعتقاد قلبی و خوف حقیقی حاصل نشود. [کتاب العین، ج۱، ص۱۱۲، ذیل «خشع»، ابنفارس، ذیل «خشع» ، معجمالفروق اللغویة، ج۱، ص۲۱۶، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «خشع»]
طاعة : اطاعت : این واژه از ریشه «طـوع» (ضد کَرْه) به معنای فرمان بردن همراه با خضوع و رغبت است. طَاعَةٌ : فرهنگ واژگان قرآن : اطاعت . طاعت . لغتنامه دهخدا : طاعت . [ ع َ ] (ع اِمص ) بندگی . (منتهی الارب ). فرمان بردن . (آنندراج ).فرمانبرداری . (مهذب الاسماء). اطاعت . انقیاد. عبودیت . طوع . اِقَه . طواعیة. پرستش . عبادت . بِرّ. دین . ماعون . فرمان : قوله تعالی ، لهم طاعة و قول معروف . (قرآن 20/47 و 21) مر... طاعت : فرهنگ فارسی معین : (عَ) [ ع . طاعة ] 1 - (مص م .) فرمانبرداری کردن .2 - عبادت کردن .3 - (اِمص .) فرمانبرداری . 4 - عبادت . طاعت : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی: طاعَة، جمع: طاعات] tā'at ۱. اطاعت کردن؛ فرمان بردن؛ فرمانبرداری کردن.۲. عبادت.۳. [قدیمی] فرمانبرداری. اطاعت : لغتنامه دهخدا : اطاعت . [اِ ع َ ] (ع مص ) مأخوذ از تازی ، فرمانبرداری . (ناظم الاطباء). فرمانبرداری کردن . (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 14). فرمان بردن . (آنندراج ). طاعت . فرمان کردن . فرمانبری . طوع . امتثال . انقیاد. || فروتنی و تواضع و تسلیم شدگی . || تفویض کردگ... اطاعت : فرهنگ فارسی معین : (اِ عَ) [ ع . اطاعة ] (مص م .) 1 - فرمان بردن ، گردن نهادن . 2 - (اِمص .) فرمان بری . اطاعت : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی: اطاعة] 'etā'at دستور یا خواهش کسی را اطاعت کردن؛ فرمانبرداری کردن؛ فرمان بردن؛ فرمانبرداری؛ فرمانبری.
خاشعین : خَاشِعِينَ : فرهنگ واژگان قرآن : اظهار ذلت کنندگان . خاشع : لغتنامه دهخدا : خاشع. [ ش ِ ] (ع ص ، اِ) جای دگرگونه شده و منزلی نمانده در وی و جائی که کسی در آنجارسیدن نتواند. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (فرهنگ رشیدی ). || فروتن و رکوع کننده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغة). ترسکار. (مهذب الاسماء). المتواضعﷲ بقلبه و جوارح... خاشع : فرهنگ فارسی معین : (ش ِ) [ ع . ] (اِفا.) فروتنی کننده . خاشع : فرهنگ فارسی عمید : (صفت) [عربی] xāše' ۱. = فروتن۲. عابد. خَشَعَت : فرهنگ واژگان قرآن : خاشع شد (مصدر آن خشوع به معناي نوعي ذلت است)
مخبتین : در بخش دیگر این دعا میخوانیم: «و اشرح فیه صدری بانابة المخبتین» یعنی «و شرح صدر مردان فروتن و خداترس را به من عطا فرما به حق امان بخشی خودای ایمنی دلهای ترسان.» حال منتخبین چه کسانی هستند؟ در دعای این روز نکته اساسی که به آن تاکید شده است، خضوع و خشوع و فروتنی در مقابل ذات اقدس پروردگار است به طوری که در این روز از خداوند درخواست میکنیم آنچه را که در صفات و اعمال خالصان و خاشعان و فروتنان وجود دارد، نصیب ما کند، اما در اینجا میخواهیم بدانیم مخبتین به چه معناست؟ مخبتین به معنای فروتنان است، آن هم فروتنانی که فروتنی آنان فقط در مقابل پروردگار جهان و جهانیان است، حال شاید سوال کرد که فروتنان چه کسانی هستند؟ که در جواب باید بگوییم فروتنی یکی از صفات بارز مؤمنان تقواپیشه است که شب و روز خود را به تقوا و پرهیزکاری میگذرانند. چنانچه حضرت علی (علیهالسّلام) در مورد صفت و نشانه یک پرهیزکار فرمودند: «در دینداری نیرومند، نرمخو و دوراندیش است، دارای ایمانی پر از یقین، حریص در کسب و دانش، با داشتن علم بردبار، در توانگری میانه رو، در عبادت فروتن، در تهی دستی آراسته، در سختیها بردبار، در جستجوی کسب حلال، در راه هدایت شادمان و پرهیز کننده از طمع ورزی، است.» [نهجالبلاغه، خطبه193] با توجه به فرموده آن بزرگوار در مییابیم که مخبتین همان پرهیزکاران هستند که شب و روز خود را به ذکر و یاد خداوند به پایان میبرند که ما نیز در این روز از خداوند میخواهیم شرح صدری را که مردان پرهیزکار و فروتن دارند، به ما نیز عطا کند.
شرح صدر : شرح صدر به معنای باز کردن سینه و برطرف ساختن دلتنگی و کنایه از تحقق استعداد رسیدن به کمال و توانمندی روحی و معنوی میباشد . شرح به معنای کشف و بیان، توسعه، باز کردن، گشودن، گستردن، فراخی بخشیدن، روشن و آشکار نمودن است. [مجمع البحرین، ج۲۴، ص۳۸۰، قاموس قرآن، ج۴، لسانالعرب، ج۲، ص۴۹۷] . شرح صدر: یعنی گشادگی سینه تا ظرفیت پذیرش سخن را داشته باشد. انسان باید طوری باشد که هر سخن حقی را بپذیرد و آنرا رد نکند . شرح صدر یعنى گشودن سینه و این کنایه است از پذیرش روح و روان انسان براى اسلام حقیقى و زیادى شناخت و توفیق اعمال نیک . شرح به معنای شکافتن و شرح صدر، یعنی آمادگی برای دریافت معانی و حقایق عالم(نثر طوبی شعرانی و قریب،۱۳۸۶: ۴) . استاد شهید مرتضی مطهری در تعریف این واِژه میگوید: شرح صدر یعنی ظرفیت روحی بسیار وسیع و تحمل فوقالعاده زیاد (سیری در سیره نبوی مطهری،۱۳۶۸: ۱۷۹) . از رسول خدا پرسیدند: معناى شرح صدر چیست؟ فرمود: " نور یقذفه الله فى قلب من یشاء فینشرح له صدره و ینفسح " نورى است که خداوند در قلب هر که بخواهد میافکند که در اثر آن قلبش گشاد و وسعت مىیابد. سپس پرسیدند: علامتش چیست؟ فرمود: در فکر خانه جاویدان بودن و از خانه غرور (دنیا) دورى جستن و آمادگى براى مرگ قبل از رسیدن، با ایمان و عمل صالح و تلاش و پیکار در راه خدا . شرح مطلب یعنی باز کردن، توضیح دادن و روشن ساختن آن. اصل آن از شرح اللحم یعنی تکه کردن گوشت میباشد. [المفردات فی غریب القرآن، ص۲۵۸] . شرح، نوع خاصی از توسعه و بسط موضوع است که در مقابل قبض و بسته بودن قرار دارد. به مفاهیم تبیین، توضیح، تفسیر، کشف و... از آنجا که موضوع را بسط میدهند، شرح نیز گفته میشود. شرح صدر، انبساط در صدر و رفع انقباض و موانع است تا استعداد پذیرش نور ایمان فعلیّت یابد. بنابراین انشراح همان تحقق اقتضا، استعداد و آمادگی است . هرکس از حق دلتنگ شود، دلش با باطل وسعت گیرد و هرکس از باطل دلتنگ شود، دلش برای حق وسعت یابد . شرح صدر به معنای گستردگی روح است که کنایه از توانمندی روحی و معنوی میباشد. «شرح صدری که ظرف علم و عرفان است، همان توسعه ای است که باعث میشود انسان هر حقی را بپذیرد و به آن عمل نماید. این حالت، ناشی از روشنایی قلب است» . [المیزان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۴۱] . ضیق صدر به معنای دلتنگی و سخت شدن دل و کنایه از کمحوصلگی و تحمّل پایین میباشد؛ به صورتی که در مواجهه با حق و حتّی باطل عکسالعمل سریع و تندی در رد یا اثبات آن صورت گیرد . امام علی علیه السلام میفرماید: «من ضاق صدره لم یصبر علی أداء حق»؛ «هر کس ضیق صدر داشته باشد، ادای حق را برنمیتابد». [میزان الحکمة، ج۱، ص۶۵۷] . «کِتَابٌ أُنزِلَ إِلَیْکَ فَلاَ یَکُن فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَذِکْرَی لِلْمُؤْمِنِینَ». [اعراف آیه۲] . این آیه، بیان می دارد که در تبلیغ قرآن، پیامبر صلی الله علیه وآله هیچگونه دلتنگی به خود راه ندهد و همواره شرح صدر داشته باشد. به بیانی دیگر «شرط رسالت و تبلیغ سعه صدر است». [تفسیر نور، ج۴، ص۱۶] . چنانکه حضرت موسی «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی»؛ «گفت پروردگارا سینه ام را آماده (برای پذیرش مسولیت رسالت و مشکلات آن) ساز». [طه آیه۲۵] وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَی مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»؛ «گفت پروردگارا سینهام را گشاده کن و کارم را برایم آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخن مرا بفهمند». [طه آیه۲۵-۸] . حضرت موسی علیه السلام با درخواست شرح صدر، زمینة تسهیل امر رسالت را فراهم میآورد. چون اگر قرار است رهبری قوم بنیاسرائیل را در مواجهه با فرعونیان قدرتمند به عهده گیرد، لازم است سعه صدر داشته باشد تا در برابر تکذیبشان دلتنگ نگردد . حضرت موسی پس از رسالت، از خداوند خواست به او شرح صدر عنایت کند تا بتواند در برابر مشکلات و مسائل تبلیغ مبارزه کند. « قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی ». [طه آیه۲۵] . این مسئله مقداری به روحیات اخلاقی حضرت موسی به ویژه کم تحملی، برمیگشت؛ اما در برابر، نسبت به پیامبر و به عنوان موهبتی عطا شده مطرح میشود:«أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ » ؛ «آیا ما سینة تو را گشاده نکردیم؟». [انشراح آیه۱] . شرح صدر پیامبر صلی الله علیه وآله ظرفیتی است که او را قادر میساخت حقایق را دریافت کند و از آزار مردم سنگدل نشود. «وَضَآئِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَن یَقُولُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ کَنزٌ أَوْ جَاء مَعَهُ مَلَکٌ». [هود آیه۱۲] ؛ «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ». [حجر آیه۹۷] . این صفت پیامبر صلی الله علیه وآله همردیف معجزات دیگر پیامبر شمرده شده است: «لقد سألت ربی وددت انی لم اسأله قلت: ای رب انه قد کان انبیاء قبلی منهم من سخرت له الریح و منهم من کان یحیی الموتی. قال فقال الم اجدک یتیما فاوتیک؟ قال قلت بلی! قال الم اجدک ضالاً فهدیتک؟ قال قلت بلی ای رب! قال: الم نشرح لک صدرک و وضعت عنک وزرک؟ قال قلت بلی رب». [نور الثقلین، ج۶، ص۱۲۴] . راغب اصفهانی میگوید: «قلب اشاره به عقل و علم دارد و صدر، افزون بر اینها شامل سایر قوای شهویه، غضبیه و... میشود.» «رب اشرح لی صدری»؛ [طه آیه۲۵] . «سایر قوایم را اصلاح کن!». «یشف صدور قوم مومنین»؛ [توبه آیه۱۴] . «این قوا را شفا بده». «و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور»؛ [حج آیه۴۶] . «عقولی که در سایر قوا مندرس وهدایت نیافته است» . [المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۶] . «فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ». [انعام آیه۱۲۵] . «وَلَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ». [نحل آیه۱۰۶] . «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي». [طه آیه۲۵] . «أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ...». [زمر آیه۲۲] . «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ». [انشراح آیه۱] . امیرالمؤنین میفرماید: «الذکر یشرح الصدر».«ذکر جان را گشاده میگرداند». [میزان الحکمة، ج۲، ص۹۷۲] . امام صادق علیه السلام میفرماید: «ان الله اذا اراد بعبد خیرا شرح صدره للاسلام»؛ «خداوند اگر خیر و نفع بنده ای را بخواهد، به وی شرح صدر عطا میکند تا اسلام را بپذیرد». [میزان الحکمة، ج۱، ص۶۵۸] . «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ». «و ما میدانیم سینه ات از آنچه آنان میگویند تنگ میشود و تو را سخت ناراحت میکند. برای رفع ناراحتی از آنان پروردگارت را تسبیح و حمد بگو و از سجدهکنندگان باش». [۵۱]
مخبتین : واژه "مخبتین" به معنی متواضعان، از "خَبت" است به معنی زمین هموار، و به گفته برخی زمین هموار و وسیں سپس اخبات به معنی نرمی و تواضع بکار رفته است. مُخْبِتِينَ : فرهنگ واژگان قرآن : تواضع كنندگان(کلمه خبت به معناي زمين مطمئن و محکم است و به تدريج در معناي نرمي و تواضع استعمال شده) . اگر سه معنای تواضع، طمأنینه و خشوع را با هم جمع کنیم، معنای اخبات است. مخبتین به معنای فروتنان است، آن هم فروتنانی که فروتنی آنان فقط در مقابل پروردگار جهان و جهانیان است،
اِخبات در قرآن و ادعیه و زیارات نیز بهصورت یکی از درخواستهای بنده از درگاه خداوند آمده، از جمله در دعای ختم قرآن نیز روایت شده از حضرت امیرمؤمنان (علیهالسلام) که با عبارت «اللّهم انّی اسئلک اخبات المخبتین» آغاز شده است. [بحارالانوار، ج92، ص206و ج87، ص213]. درقرآن کریم است «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ واَخبَتوا اِلیرَبِّهِم اُولئِکَ اَصحابُ الجَنَّةِ هُم فیها خالِدون؛ [هود آیه23]» جمله «أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ»، ممکن است به یکى از سه معناى زیر باشد: 1. مؤمنان راستینی که دربرابرخداوندخاضع اند. 2. آنهایی دربرابر فرمان پروردگارشان تسلیم اند . 3. آنهایی که به وعدههاى خداوند اطمینان دارند.[تفسیر نمونه، ج9، ص66] . خداوند در آیه 35 سوره مبارکه حج، بعد از بشارت دادن به "مخبتین" در آیه 34 همین سوره ، چهار صفت برای ایشان برمی شمرد و چنین می فرماید: «...وَ بَشرِ الْمُخْبِتِینَ الَّذِینَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَت قُلُوبُهُمْ وَ الصابرِینَ عَلى مَا أَصابهُمْ وَ الْمُقِیمِى الصلَوةِ وَ ممَّا رَزَقْنَهُمْ یُنفِقُونَ» "و بشارت ده به متواضعان، همانها كه وقتى نام خدا برده مىشود دلهایشان مملو از خوف پروردگار مىگردد و آنها كه در برابر مصائبى كه به آنان مىرسد شكیبا و استوارند و آنها كه نماز را بر پا مىدارند و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق مىكنند ". (وَأَخْبَتُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ) هود: ۲۳ دربرابر خدای خود فروتنی وکرنش کنند. (وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِين) حج: ۳۴ مژده بده افراد متواضع و فروتن را. (فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ) حج: ۵۴ یعنی دلهایشان نرم و خاشع شد. آخر آیه ۳۴ حج میفرماید: «وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِين» : مژده بده طاعتکاران مخلص را که اخلاص و تواضع در فرمانبرداری خدای یکتا صفت آنهاست. این افراد متواضع و فروتن از چه ویژگیهایی برخوردارند: ۱-الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهم: مردمی هستند که هرگاه خدای یکتا یاد شود دلهایشان از ترس خدا بلرزه درآید. ۲-وَالصَّابِرِينَ عَلَىٰ مَا أَصَابَهُم: مردمی هستند صبور و شکیبا در برابر آنچه از ناگواریها به ایشان برسد، زیرا قلبشان اینگونه است که در برابر قضای خدا اعتراضی ندارند و میدانند که خدا مهربانترین مهربانان نسبت به ایشان است وآنچه برایشان پیش آید درسهایی آموزنده است که آنان را در زندگی آماده تر و در راه خدا شکیبا و بردبارتر میسازد. ۳- وَالْمُقِيمِي الصَّلَاة: مردمی هستند که خاشعانه و خاضعانه برپا دارندگان نمازند یعنی نماز راخاشعانه وخاضعانه به موقع و بدرستی اداء میکنند و از نهادن سر و صورت بر خاک در سجود برای خدا، دلهای خود را صیقل دهندو به خدا نزدیکتر شوند. ۴-وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُون: مردمی هستند که همیشه با دل ونیت پاک و صاف خالصانه، از آنچه خدا روزیشان نموده، در راه خدا انفاق میکنند و هرگز از کاستی مال خود هراس و ترسی ندارند و امیدوارانه برای رضای خدا و برکت اموال خود به نیازمندان می بخشند. آری اینان مخبتینی هستند که در راه اطاعت خدای یکتا و اخلاص عبادت، بی دریغ و کوشا هستند که خداوند اینچنین زیبا از ایشان یاد نموده، به امید اینکه خداوند من و تمام مؤمنین را از جمله مخبتین، مخلص و مقرب درگاهش قرار دهد . امام علی علیه السلام : افضل الذکر القرآن، به تشرح الصدور و تستنیر السرائر [میزان الحکمه ـ حدیث 16116]. بهترین ذکر قرآن است، که به وسیله آن انسان ها به شرح صدر می رسند و باطن آنها نورانی می گردد . پیامبر اسلام در مقام نیایش می فرماید : اللّهم نوّر بکتابک بصری و اشرح به صدری [میزان الحکمه ـ حدیث 16177]. خدایا با کتاب خودت دیده ام را روشنی ببخش و به وسیله̾ آن شرح صدر عطایم کن. امام علی علیه السلام وقتی قرآن را ختم می فرمود این دعا را می خواند : اللهم اشرح بالقرآن صدری، واستعمل بالقرآن بدنی، و نور بالقرآن بصری، و اطلق بالقرآن لسانی [میزان الحکمه ـ حدیث 16206] خدایا به قرآن شرح صدر مرا عطا کن، و به قرآن بدنم را بکار بندگی خود وادار، و به قرآن دیده ام را روشنائی ببخش، وبه قرآن زبانم را رها کن . امام علی علیه السلام در روایتی تصریح می کند که : الذّکر یشرح الصدر [میزان الحکمه ـ حدیث 6442]. یاد خدا به انسان شرح صدر می دهد . پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آمده : اکثر دعائی و دعاء الأنبیاء قلبی بعرفه... اللهم اشرح لی صدری و یسّرلی امری [میزان الحکمه ـ حدیث 20525]. بیشترین دعای من و دعای پیامبران قبل از من در عرفه این است که... خدایا به من شرح صدر بده و کارم را آسان کن . در رابطه با عوامل شرح صدر امام صادق علیه السلام : إنّ الله عزّوجلّ إذا اراد بعبد خیرا نکت فی قلبه نکتةمن نور و فتح مسامع قلبه و وکّل به ملکا یسدّده، و إذا اراد بعبد سوءا نکت فی قلبه نکتةسوداء و سدّ مسامع قلبه و وکّل به شیطانا یضلّه . ثم تلاهذه الآیة « : فمن یرد الله ان یهدیه... » وقتی خداوند عزّو جلّ اراده کند به بنده ای نیکی نماید در دلش نقطه ای از نور پدید می آورد و گوش های قلبش را باز می کند و فرشته ای را مأمور او می نماید که او را به کارهای درست وا دارد، واگر خداوند اراده نماید به بنده ای بدی کند، در دلش نقطه ای سیاه پدید می آورد و گوش های دلش را می بندد، و شیطانی را موکّل او می کند که گمراهش نماید. در اینجا امام آیه 125 از سوره انعام را تلاوت فرمود : کسی که خداوند اراده کرده باشد او را هدایت نماید به او شرح صدر برای پذیرش اسلام عطا کند، و کسی را که بخواهد گمراه نماید سینه اش را سخت تنگ می کند، به گونه ای که گویا به آسمان بالا می رود، این چنین خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی آورند قرار می دهد .
بامانِکَ یا امانَ الخائِفین؛ به امان دادنت، ای امان ترسناکان.
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoaa5.htm
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoaa5.pdf
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoa.apk
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان ، سی روز سی دعا