پادشاه واقعی عربستان کیست؟ال سعود یا ال یهود!
قرن 19 را باید مرگ نظام پادشاهی در دنیادانست.چراکه با انقلاب ها ودرخواست های آزادی مدنی ملت های دنیا نظام پادشاهی به موزه تاریخ پیوست.معدود کشورهای که منصب پادشاهی را حفظ کردند به دو دسته تقسیم می شوند.
پادشاه واقعی عربستان کیست؟ال سعود یا ال یهود!
قرن 19 را باید مرگ نظام پادشاهی در دنیادانست.چراکه با انقلاب ها ودرخواست های آزادی مدنی ملت های دنیا نظام پادشاهی به موزه تاریخ پیوست.معدود کشورهای که منصب پادشاهی را حفظ کردند به دو دسته تقسیم می شوند.
1-پادشاهی مشروطه:
از جمله بریتانیا ،اسپانیا،ایتالیا،. ..پادشاه نتوانست در برابر فشارهای فزاینده افکار عمومی در عرصه داخلی و ورود شیوه های نوین حکومتی بر مبنای حق رای ملت ها از خارج مقاومت کند.در نتیجه منصب پادشاه بصورت کاملا تشریفاتی در ساختار حکومت باقی ماند.که فقط به فرامین و انتصاب ها جنبه رسمی می بخشد.ناگفته نماند در دولتی مثل انگلیس در صورت عدم کسب رای اکثریت از طرف جناحها حاکم حق انتخاب نخست وزیر و انحلال پارلمان را دارد.
2-دسته دوم کشورهای مثل عربستان، نپال، مراکش، پادشاه درراس حکومت قرار دارد.ولی قدرتش را با سرمایه گذاران و گروه سیاسی قدرتمندی با حمایت خارجی شریک است.که در صورت عدم همراهی با این دوگروه و مشروعیت خارجی پادشاه چهره قدرتمند داخلی را از دست می دهد.
خاندان ال سعود که دردسته دوم قرار دارند در بین کشورهای خلیج فارس{کویت،قطر،اردن،بحرین،}نقش پادشاهی قدرتمند را ایفا می کند.اما حفظ و تداوم این پادشاهی ها به علت وقوع بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی به یکدیگر پیوند خورده است.به تعبیر دیگر منافع خاندان حاکم در هریک از این کشورها رابطه مستقیمی با ماهیت و مشروعیت داخلی دارد.
چراکه موج مردم خواهی و احیای کرامت اسلامی و ارزشهای الهی سلطه این حاکمان مستبد را به چالش کشیده است.خاندان ال سعود نیز ازاین وقایع در امان نبوده است.با در نظر گرفتن مناسبات خاندان ال سعود که پس از مرگ ملک عبدالله به صورت گسترده در مناصب حساس انجام شده است.ابهاماتی را که نشان از اراده ای خارجی در انجام آنها است را در ذهن تداعی می کند که به چند مورد اشاره می کنم.
1-تغییرات گسترده ملک سلمان که از اعضای سدیری های در ال سعود است علی القاعده می بایست در جهت تحکیم و موروثی کردن قدرت در این شاخه ال سعود باشد.اما برکناری سعودالفیصل که خود عضو سدیری ها است. و رابطه عمیقی را با لابی آمریکایی ها در کنگره دارد این گمانه را که اراده ای خارجی در حال طراحی و اجرای سناریویی جدید است را تقویت می کند .چراکه در غیر این صورت تغییرگسترده در عرصه مدیریت خارجی در ابتدای حکومت نوپای ملک سلمان بدون حمایت خارجی نشان از عدم درک شرایط توسط سلمان است.
2-تجاوز به یمن که توسط محمد بن سلمان و محمد بن نایف رهبری و اداره می شود.با پیامدهای تندی برای خاندان ال سعود همراه بود.که مهم ترین آن برکناری ولیعهد مقرن بن عبدالعزیراز مخالفان این حمله محسوب می شود.درجاییکه شورای بیعت قبلا در زمان عبدالله برای عدم برکناری مقرن تحت هرشرایطی هم قسم شده بودند.
3-جانشین پادشاه طبق وصیت عبدالعزیز تا زمان حیات یکی از فرزاندان ذکورش الزااما می بایست توسط همان فرزند باشد.این سنت تا پیش از سلمان حتی توسط قویترین حاکمان سعودی نقض نشده بود.اما سلمان با برکناری مقرن این بدعت را پایه گذاری کرد نکته مهم در این عهد شکنی عدم هراس سلمان حاکم نوپا از واکنش ها و پیامد های این سنت شکنی در سایه حمایت قوی از خود است.اما اینحمایت را به علت سنت شکنی در عرصه داخلی نباید جستجوکرد بلکه لابی قدرتمند خارجی است که سایر شاهزادگان رفاه طلب سعودی را وادار به سکوت کرده ست.که در صورت مخالفت باید قید املاک و دارایی های خود را دربانک های غرب وبا شرکای خارجی را بزنند.
3-ملک سلمان چناچه در پی تثبیت حاکمیت در طیف حامیان خود است نمی بایست موجبات بروز اختلافات و علنی شدن آنها به نحو بیسابقه ای در رسانه های جمعی باشد.اما حمله به یمن با فرماندهی محمد بن سلمان در تضاد آشکار با مورد ذکر شده است.این تضاد تداعی کننده اراده ای قوی در حمایت از محمد بن سلمان جوان استکه به خوبی منافع آنها را تامین میکند.
4-در عرصه منطقه نیز با توجه به قرار داشتن حرمین شریفین در عربستان قاعدتا این رژیم می بایست برای حفظ ظواهر نیز حمایتی لسانی را از مسلمین در عرصه جهانی در زمان بحران ها داشته باشد.اما سیاست های ال سعود از نظر اقتصادی با توجه به وابستگی کشورهای اسلامی منطقه به نفت در جهت منافع لابی افراطی صهیونیزم جهانی است.چراکه در ماههای اخیر در پی کاهش چشمگیر قیمت نفت اقدامی را درراستای بهبود شرایط انجام نداده است.بر عکس با خلاف انتظار مسلمین و همسو با محافل غربی درراستای پروژه اسلام هراسی که ایران هراسی نماد آن است چوب حراج به سرمایه مسلمین زد و مشکلات عدیده اقتصادی را به امت اسلامی تحمیل کرد.
6-ال سعود همیشه شعار حمایت از مسلمین و اعراب را سرمی دهد.اما در یمن به کشتار عرب مشغول است.سوریه نیز چند سال است که توسط مزدوران غربی با حمایت وهابیون به نام اسلام اعراب را بدون در نظر گرفتن مذهب و دسته بندی به فجیع ترین شکل که فقط در سینمای هالیود می توان مشاهده کرد به شهادت می رسانند.در عراق نیز به اذعان تمامی کارشناسان فارغ از هرگونه نگاه مذهبی مهم ترین عامل عدم ثبات امنیتی حمایت ال سعود از تروریست های اجاره ای و وهابی تکفیری است.
در جامعه جهانی رژیم سعودی در قبال بحران های گسترده امت اسلام که عمدتا توطئه غرب است.هیچگاه موضعی را که دربردارنده نوعی تقابل با غرب و لابی یهود است را اتخاذ نکرده است . سکوت معنا دار ال سعود در قبال کشتار مردم غزه و میانمار و .....موئید این دیدگاه است.
ال سعود که مدعی زعامت اهل سنت است می تواند با حمایت از قدس و کمک به رفاه کشورهای اسلامی که به علت سیاست های استبدای در سطحی از محرومیت نگه داشته می شوند.چهره مطلوبی را از یک رژیم مقتدر را به نمایش بگذارد و ائتلافی را نه برای کشتار اعراب بلکه در حمایت از آزادی قدس شکل دهد.اما اراده خارجی حاکم بر خاندان سعودی این اجازه را به ال سعود نمی دهد و نخواهد داد.در نتیجه ال سعود در تمامی بحران های جهان اسلام در مقابل خواست و اراده امت اسلامی قرار داشته است.
با توجه به موارد ذکر شده می توان مدعی شد که حاکم واقعی در عربستان ال سعود نیست بلکه ال یهود می باشد.
عبدالحقیر : بهمن رهنما مدیر وبلاگ بیداری اسلامی و انقلابی.
ضمنا تا زمان رفع مشکل بلاگفا مطالب این حقیرا ازاین وبلاگ دنبال کنید.
چشم براه انتقادات سازنده شما عزیزان هستم
منبع : وبلاگ وحدت اسلام بلاگ آی آر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: آل ســـعـــود یــا آل یـــهـــود