حیّ علی العزاء * حیّ علی البكاء

حیّ علی العزاء * حیّ علی البكاء

حیّ علی العزاء - حیّ علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

ماه عزاشده – شورونواشده - هركوی وبرزنی - بزم عزابپا

حی علی العزاء - حی علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

ماه محرم است - اندوه وماتم است - درقلب شیعیان - برشاه اولیا

حی علی العزاء - حی علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

اندرغمِ حسین - عالم بشوروشین - نام حسین بود - زینت برای ما

حی علی العزاء - حی علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

جنّ وملك شده - عرش وفلك شده - درماتم حسین - غرقِ غم وعزا

حی علی العزاء - حی علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

رختِ سیه ببر - شال عزابسر - بنما توباقری - دراین مَهِ عزا

حی علی العزاء - حی علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله

ماهِ خون ماهِ محرم آمده

ماهِ خون ماهِ محرم آمده - ماهِ اشك و آه و ماتم آمده

باز از نو روزِ عاشورا شده - دل پریشان حضرتِ زهرا شده

باز شد تجدیدِ حزن و اشك و آه - باز لعنت بر یزیدِ رو سیاه

ماهِ حزنِ آلِ احمد آمده - ماهِ غم بهرِ محمّد آمده

گفت صادق اینچنین یابن الشّبیب - باش محزون ازبرای آن غریب

شیعیان را آمده ماهِ عزا - برحسین آن یادگار مصطفی

شیعیان را آمده ماهی دگر - درعزای زادهِ خیر البشر

ماه ماهِ بی وفائیها بود - ماهِ ظلم و بی پناهیهابود

بی وفائی شد دراین مه آشكار - از گروهی بی وفای روزگار

بی وفائیها شده ازكوفیان - با حسین بعد از امیر مؤمنان

كوفیان كردند دعوت از حسین - ازبرای خنجرو تیرو سُنین

كوفیان بس نامه ها بنوشته اند - ریسمانها از خیانت رشته اند

چونكه شد از كوفیانِ بی وفا - نامه ها سوی عزیزِ مصطفی

شد حسین ویاوران سوی عراق - با زن وفرزند و با زین ویراق

آمد و آمد شهنشاهِ حجاز- طی نمود این راهِ بس دورو دراز

چون بنزدیكِ فرات آن شه رسید - زین طرف ده صد سوار از ره رسید

راهها بستند با صدها سوار - عاملانِ آن یزیدِ نابكار

راهِ پیش و پس نبود آنجا دگر - از برای زادهِ خیر البشر

آخرین منزل زمینِ كربلا - گشت طبقِ وعدهِ قالوا بلی

حال بنگر قصّهِ این میهمان - كامده با نامه های كوفیان

كوفیان با او چه كردند از عناد - دستِ بیعت داده با ابن زیاد

مُتّحد با شامیانِ رو سیاه - برعلیهِ آن غریبِ بی پناه

راهها بستند و آنگه آب را - سربریده تشنه لب میراب را

آب بُد مهریهِ دختِ نبی - تشنه لب اینك زن و مردو صبی

العطش گویان صغیر و هم كبیر - جمله از مرد و زن و بُرنا و پیر

چون صدای العطش درخیمه ها - شدبلندازشیرخوارو بچه ها

شدروان سقّا سوی شطِّ فرات - تا رساند خیمه زان آبِ حیات

كف بزیرِ آب برد آن با وفا - تا خورد یك جرعه آبی با صفا

لیك یادی كرد از لب تشنگان- كه بلند است آهشان بر آسمان

آب كف را داد ازكف بی درنگ - مشك را بردوش كردو شد به جنگ

بی مها با زد به قلبِ آن سپاه - برگروهِ بی حیای دین تباه

اسب را میتاخت سوی خیمه ها - تا رساند آب را بر بچه ها

لیك تیری از عدو بر مشك شد - چشمِ سقّا پرزخون و اشك شد

با كمینهائی زاعدای پلید - تشنه لب شد حضرتِ سقّا شهید

تشنه كامان همچنان در خیمه ها - تشنه لب ماندند با افغان و آه

درتلظّی اصغر است آن شیرخوار - واز عطش گریان چو ابرِ نو بهار

برد بابش سوی آن میدانِ تیر - تا دهند آبی برآن طفل صغیر

حرمله تیرِ سه شعبه دركمان - برگلوی اصغرآمد ناگهان

جای تیر از آب سیرابش نمود - اندر آغوشِ پدر خوابش نمود

تشنه لب اكبر به میدان میرود - سوی میدان او خرامان میرود

العطش گویان و با قلب كباب - باز گردد سوی خیمه نزد بابِ

جرعهِ آبی نباشد در خیام - تاخورد آن زادهِ خیر الانام

بازمیگردد سوی میدانِ كین - همرهِ او حضرتِ روح الامین

با لبِ تشنه همی رزمد علی - درفرار از پیشِ او هر پردِلی

عاقبت شد با لبِ عطشان شهید - نزد جدّش مصطفی شد رو سپید

سرورِ لب تشنگان در قتلگاه - رو كند با شامیانِ رو سیاه

مردمان یك جرعه یِ آبم دهید - محض جدّو مادرو بابم دهید

این فرات و آب مهرِ مادرم - هست و من ذرّیهِ پیغمبرم

لیك شد پاسخ زشمرِ روسیاه - تیغِ تیز و خنجرو حلقومِ شاه

سرورِ لب تشنگان لب تشنه رفت - آب خورد از تیغ تیزو دشنه رفت

عصرِ عاشورا سرِ آن نازنین - شدبریده ازبدن با ظلم وكین

تشنه لب راسش بریدند ازقفا - شدزمین درزلزله از آن جفا

قرصِ خورشید اندر آن دم خون گرفت - وحش وطیر از غم رهِ هامون گرفت

یك صدابینِ زمین و آسمان - شد بلند آمد بگوشِ مردمان

گفت با صوتی بلند و منجلی - قد قُتل اینك حسین بن علی

زینب و اهل حرم ازخیمه ها - جمله سركردند آه وناله ها

با صدای یا حسین و یا حسین - رو بسوی قتلگه با شورو شین

برسرو سینه زنان، نوحه كنان - خواهران ودختران و كودكان

باقری گوید به صبح وظهرو شام - برلبان تشنه ات ازما سلام

اَلسّلام ای زادهِ زهرا حسین - اَلسّلام ای نور چشم عالمین

اَلسّلام ای شاهِ بی غسل و كفن - اَلسّلام ای كشتهِ دور از وطن

اَلسّلام ای وارث عیسی ونوح - اَلسّلام ای شاهِ با فرّ و شكوه

اَلسّلام ای زادهِ خون خدا - اَلسّلام ای شاهِ مصباح الهُدا

وارث موسی و آدم اَلسّلام - وارث زهرا وخاتم اَلسّلام

ای حسین ای زادهِ خیرُ الاَنام - برتو تا صبح قیامت اَلسّلام

السّلام ای زاده یِ زهرا حسین - السّلام ای نورِ چشمِ عالمین

آمده باز محرم

آمده باز محرم – موسم عزا و ماتم

ماهِ مردانِ خداشد – موسمِ شور و نوا شد

ماهِ خون، ماهِ حسین است – ماهِ شاه عالمین است

ماهِ زینب، ماهِ عبّاس – ماهِ پر پر شدن یاس

ماهِ اکبر، ماهِ اصغر – ماهِ آن گلهای پرپر

ماه کلثوم و رُقیّه – ماهِ صغرا و سُکینه

ماهِ زین العابدین است – ماه قتل شهِ دین است

ماهِ صبر و استقامت – ماه مردی و شهامت

ماهِ جانبازی یاران – در ره یاریِ قرآن

ماهِ سرهایِ به نیزه – از عربهایِ عُنیزه

ماهِ خونین تنِ شاه است - در میانِ قتلگاه است

همه جا شورو نوا شد – همه جا روضه بپا شد

همه جا کشور ایران - شورِ عاشورا بپا شد

همگی گشته سیه پوش – علمِ حسینی بر دوش

همه عاشق حسینند – همه یارِ زینبینند

همگی غرقِ عزا یند - به هوایِ کربلا یند

همگی با چشمِ گریان – از ستمها همه حیران

همگان سینه زنانند – بر حسین ناله کنانند

همه جا مجلسِ روضه – گریه و ناله و نوحه

بر لبِ جمله ی ماها – نوحه و ذکر و دعاها

همه جا ذکرِ حسین است – یاد شاهِ عالمین است

برلبِ جمله عزیزان – یا حسین شاهِ شهیدان

باقری ماهِ محرّم –  آمده با اشک و ماتم

آمده باناله و آه –  آمده با اشکِ جانکاه

رخت عزا دربركنید

رختِ عزا دربركنید - ماهِ محرم آمده

خاكِ عزا برسركنید - ماهِ محرم آمده

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

ایام شادی رفته و - ایام ماتم آمده

ایام سوگِ اشرفِ - اولادِ آدم آمده

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

برسردرِهرخانه ای - یك پرچمی برپاشده

یعنی محرّم آمده - ایام عاشوراشده

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

بهرحسین بن علی - نوحه كنان زهراشده

درهرخیابان ومحل - یك مجلسی برپاشده

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

نوحه كنان، سینه زنان - با اشك وبا آه وفغان

هرمسجد و هرخانه ای - مردوزن و پیروجوان

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

ماه محرم آمده - برپاشده بزم عزا

ای باقری درهرمحل - بهرشهیدكربلا

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

جانم حسین ، حسین ، حسین - جانم حسین ، حسین ، حسین

حسین،حسین،حسین،حسین

حسین،حسین،حسین،حسین

آمد محرّم = ایّام ماتم

آمد محرّم = ایّام ماتم - آمد بدشت كربلا یك كاروان غم

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

ماه عزاشد = ماتم بپاشد - سبط نبی وارد بدشت كربلاشد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

شاه شهیدان = باخیل یاران - با غصّه وغم واردِ دشت بلا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

باظلم وكینه = او ازمدینه - عازم بسوی مكّه وكرببلا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

قبل ازمحرم = آن شاه عالم - ازمكّه سوی سرزمینِ نینوا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

در راه جانان = بگذشته ازجان - ازملك ومال و خانمانِ خودجدا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

منزل بمنزل = یك كاروان دل - صد دل نموده یكدل و سوی خدا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

دردشت و صحرا = آن شاه بطحا - ای باقری با ظلم وكینه مبتلا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

تاريخ : دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ | 12:12 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |