اگر خورشيد ميدانست كه عاشورا چه روزي هست

اگر خورشيد ميدانست كه عاشورا چه روزي هست

هميشد تا ابد خاموش و بر عالم نميتابيد

اگر آن روز ميدانست چه خونها ميشود جاري

هميشد محو و تار و بر بني آدم نميتابيد

اگر آن صبح ميدانست كه آغازي است بر جنگي

كه پايانش چه خون ريزي است با ماتم, نميتابيد

اگر آن فجر ميدانست كه فجرش فجر خون ريزي است

هميشد آخرين فجر و دگر زين غم نميتابيد

بلي اي باقري آن خور و آن فجر و هم آن عاشور

بدانستند گر اين, تا، قيامت هم نميتابيد

سروده خادم الحسین سیدمحمد باقری پور

صبح عاشورای ۱۴۴۳

وا مصیبت روزِ عاشورا گذشت

وا مصیبت روزِ عاشورا گذشته - وای از آنچه اندر آن صحرا گذشته

کربلا کرب وبلا بود اندر آن روز - جمله درد و ابتلا بود اندر آن روز

تشنگی، غم، کُشته، خون، بود اندر آن دشت - روزِ عاشورا هر آنچه بود بگذشت

روزِ عاشورا به پایان آمد اکنون - با غم و درد و بلا و کُشته وخون

شد غروب و دشت را آتش گرفته - هم لباس و خیمه ها آتش گرفت

اهلبیتِ مصطفی سر در بیابان - پا برهنه جمله بَر خارِ مغیلان

نیست یک حامی برایِ آلِ طاها - در شبِ تاریک در آن دشت و صحرا

خیمه ها سوزان زِ ظُلمِ آلِ سفیان - قلبها سوزد برایِ آن غریبان

کربلا غم  مبتلا گردیده امشب - حُزن و غم، رنج و بلا گردیده امشب

باقری آلِ نبی در آن بیابان - در بِدر گشته زِ ظُلمِ آلِ سفیان

سروده باقری پور شب شام غریبان 1443


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

تاريخ : پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ | 21:22 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |