در امتداد تاریکی-تاوان وحشتناک آبروداری!

من که هنوز دو ماه بیشتر از برگزاری مراسم عقدکنانم نمی گذرد، تازه فهمیده ام که   همسر سوم نامزدم هستم اما دیگر طاقت کتک کاری های او را ندارم تا جایی که برای رهایی از این وضعیت دست به خودکشی زدم و...

به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات نوعروس 21 ساله ای است که به قصد طلاق از نامزدش از بیمارستان راهی کلانتری شده بود. این دختر جوان با بیان این که تاوان سختی را برای حفظ آبروی پدرم پرداخته ام، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: سه ساله بودم که مادرم به دلیل بیماری فوت کرد. یک سال بعد از این ماجرا نیز پدرم زن جوان دیگری را به عقد خودش درآورد اما من از همان دوران کودکی نتوانستم با نامادری ام کنار بیایم و از این که او جای مادرم را گرفته بود، خیلی ناراحت بودم. نامادری ام نیز به دلیل ناسازگاری هایم بسیار مرا آزار و اذیت می کرد و کتکم می زد. در این میان وقتی پدرم از اختلاف و درگیری ما مطلع می شد، به طرفداری از همسرش مرا کتک می زد طوری که دیگر به این وضع عادت کرده بودم.

 روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که بالاخره دو ماه قبل پسر جوانی به همراه خانواده اش به منزل ما آمدند و مرا خواستگاری کردند. بعد از یکی دو بار رفت و آمد، پدرم یک مهمانی کوچک گرفت تا مراسم عقدکنان ما برگزار شود. اگرچه آن شب فقط بستگان نزدیکمان در جشن عقدکنان حضور داشتند اما دو روز بعد پدرم رازی را فاش کرد که همه وجودم لرزید. او گفت: در روز عقدکنان وقتی شناسنامه شهاب را به عاقد دادم، در یک لحظه متوجه شدم او دو بار دیگر نیز ازدواج کرده است و اسامی همسرانش هم در شناسنامه اش وجود دارد. در آن هنگام تصمیم گرفتم حقیقت را فاش کنم و مراسم عقدکنان را برهم بزنم اما چون از آبروریزی می ترسیدم، سکوت کردم چرا که اگر این ماجرا لو می رفت مهمانان مرا سرزنش و مسخره می کردند. خلاصه پدرم این حرف ها را با شرمندگی به زبان جاری می کرد و من هم حیرت زده نگاهش می کردم. با وجود این نمی توانستم به راحتی این ماجرا را بپذیرم به همین دلیل بعد از پرس و جوهای زیاد دو هوویم را پیدا کردم و فهمیدم که شهاب آن ها را نیز فریب داده است. یکی از همسران او به من گفت: شهاب نه سرکار می رفت و نه پولی برای مخارج زندگی می پرداخت.

به همین دلیل مجبور شدم مبلغی به او بپردازم تا به طلاق من رضایت بدهد ...

حالا دیگر چاره ای جز سکوت نداشتم و نمی توانستم تصمیم درستی بگیرم. این درحالی بود که نامزدم وقتی متوجه ماجرا شد، به شدت مرا کتک زد که چرا نزد همسران دیگرش رفته ام و در کار او فضولی کرده ام. از آن روز به بعد و در طول همین دو ماه نامزدی بارها به بهانه های مختلف مرا کتک  زده تا حدی که دیگر تحملم را از دست دادم و با یک تصمیم احمقانه و ناگهانی با خوردن مقداری قرص دست به خودکشی زدم اما پدرم متوجه موضوع شد و بلافاصله مرا به بیمارستان امام رضا(ع) برد. چند روز در بخش مسمومین بستری شدم و با تلاش کادر درمانی از مرگ نجات یافتم. امروز هم به کلانتری آمده ام تا از شهاب طلاق بگیرم و...

بنابر گزارش خراسان، پرونده این دختر جوان با صدور دستوری از سوی سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) در اختیار مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی قرار گرفت تا بررسی های کارشناسی و قضایی دراین باره صورت گیرد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20818 - ۱۴۰۰ يکشنبه ۱۴ آذر

 

زندگی با توهمات مرد شیشه ای

هنوز مسافت زیادی از خانه ام دور نشده بودم که با تماس تلفنی پسرم هراسان و وحشت زده به خانه بازگشتم.

فرزندانم مانند بید می لرزیدند و همسرم در حالی که ظرف 4 لیتری بنزین را در دست داشت قوطی کبریت را از جیبش بیرون آورد و...

به گزارش خراسان، زن 36 ساله که مدعی بود توهمات شیشه ای همسرش روزگارش را به نابودی کشیده است، درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: من هم مانند خیلی از کودکان دیگر از همان دوران کودکی بدشانس بودم و سرنوشتم با فراز و نشیب های زندگی مادرم تغییر کرد. تازه به دنیا آمده بودم که پدرم را از دست دادم. در آن زمان مادرم مجبور شد برای سیرکردن شکم چهار فرزندش که من آخرین آن ها‌ بودم به کارگری در مغازه مردم بپردازد. در همین حال بود که عمویم از مادرم خواستگاری کرد و او را به عقد خودش درآورد درحالی که 17 سال از مادرم بزرگ تر بود ولی مادرم چاره ای جز ازدواج نداشت چرا که نمی توانست هزینه های زندگی ما را تامین کند. خلاصه در میان همین آشفته بازار زندگی، به تحصیلاتم ادامه دادم و در رشته پرستاری وارد دانشگاه شدم اما هنوز ترم اول تحصیلم به پایان نرسیده بود که به اصرار عمو و مادرم مجبور شدم به خواستگاری جوانی پاسخ مثبت بدهم که تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کرده بود و به سنگ کاری ساختمان اشتغال داشت.

مادرم معتقد بود عمویم نمی تواند هزینه های سنگین تحصیل مرا در دانشگاه غیردولتی پرداخت کند و به همین دلیل باید با مرادعلی ازدواج کنم تا حداقل هزینه های تحصیلم را بپردازد.

خلاصه من در حالی ازدواج کردم که هیچ علاقه قلبی به مرادعلی نداشتم. همزمان با پایان تحصیلاتم صاحب یک پسر شدم و به زندگی مشترک با او ادامه دادم. حالا در یکی از بیمارستان ها نیز کار می کردم تا زندگی ام سروسامانی بگیرد اما در همین روزها بود که سرنوشت سیاهم بار دیگر خودنمایی کرد چرا که متوجه شدم همسرم به مصرف مواد مخدر صنعتی آلوده شده است. به همین دلیل افکارم به هم ریخت و زندگی ام در سراشیبی سقوط قرار گرفت. با وجود این، همه همتم را به کار گرفتم و بعد از چندین ساعت گفت وگو با همسرم او را به مرکز ترک اعتیاد بردم تا از چنگ این هیولای وحشتناک نجاتش بدهم. بالاخره مرادعلی اعتیادش را کنار گذاشت و در خانه از پسرم نگهداری می کرد تا من با خیالی آسوده سرکار بروم. اما این وضعیت نیز شش ماه بیشتر طول نکشید چرا که همسرم دوباره و به صورت پنهانی مصرف مواد مخدر را آغاز کرده بود. من زمانی به این ماجرا پی بردم که در همین روزها دخترم به دنیا آمد. چند بار تصمیم به طلاق گرفتم اما خیلی زود این افکار را دور می ریختم و حاضر نمی شدم فرزندانم سرنوشت تلخی پیدا کنند و زیر دست دیگران بزرگ شوند، به همین دلیل مجبور شدم به این زندگی آشفته ادامه بدهم ولی اعتیاد همسرم به موادمخدر صنعتی از نوع شیشه موجب شده بود تا رفتارهای غیرمتعارف و خطرناکی داشته باشد. زمانی که توهم ناشی از مصرف شیشه وجودش را فرا می گیرد مرا زنی بدکاره می خواند و با همین تهمت های ناروا کتکم می زند. این رفتارهای وحشتناک تا حدی پیش رفت که دیگر وقتی از سرکار به خانه بازمی گشتم هر لحظه وجودم می لرزید و منتظر چهره خشن و عصبانی او می ماندم! دیگر این شرایط برایم بسیار دردآور شده بود که تصمیم گرفتم به همراه فرزندانم در طبقه بالای منزلمان زندگی کنم و همسرم نیز در طبقه پایین پای بساط مواد مخدرش بنشیند. با وجود این، همسرم از تهمت های ناروا و کتک کاری هایش دست برنداشت و همچنان مرا آزار می داد تا این که یک روز وقتی از سرکار به خانه بازگشتم او دوباره و با یک تهمت زشت سیلی محکمی به صورتم نواخت. من هم با حالت قهر خانه را ترک کردم و بیرون رفتم اما هنوز مسافت زیادی را طی نکرده بودم که پسرم با من تماس گرفت و درحالی که به شدت اشک می ریخت به من التماس کرد که زودتر به خانه بازگردم. خیلی ترسیدم و هراسان و سراسیمه به خانه بازگشتم. فرزندانم در گوشه اتاق اشک ریزان به خود می لرزیدند و مراد علی نیز درحالی که ظرف چهار لیتری بنزین را روی فرش ها ریخته بود قوطی کبریت را از جیبش بیرون کشید تا خانه را آتش بزند. ناخودآگاه به پایش افتادم و با هزاران ترفند و خواهش او را آرام کردم که دست از این کار خطرناک بردارد. حالا هم به کلانتری آمده ام تا ...

گزارش خراسان حاکی است، بررسی کارشناسی پرونده این زن جوان با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) توسط مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20816 - ۱۴۰۰ پنج شنبه ۱۱ آذر

 

روباه فراری� شکار شد

سجادپور- سارق معروف به روباه که بارها از چنگ مردم و نیروهای انتظامی گریخته بود، این بار در حالی به اتهام سرقت خودرو دستگیر شد که باند هفت نفره ای را برای دستبرد به باغ های شمال مشهد هدایت می کرد.

به گزارش اختصاصی خراسان، از حدود دو سال قبل، دستبرد به باغ ها و برخی باغ ویلاها در اطراف روستاهای شمال مشهد، روند افزایشی گرفت به طوری که بسیاری از باغداران به کمین سارق یا سارقان نشستند و پلیس نیز کنکاش های غیرمحسوسی را با به کارگیری منابع و مخبران محلی در این باره آغاز کرد اما دزد جسور هر بار که در محاصره باغداران قرار می گرفت، جثه لاغر خود را از سوراخ های کوچک دیوار یا از لابه لای نرده های آهنی بیرون می کشید و از چنگ مردم می گریخت. او حتی چند بار در حالی از دام نیروهای انتظامی فرار کرد که به تنهایی قادر به حمل کولرهای آبی سنگین یا درهای آهنی بزرگ بود. گزارش خراسان حاکی است، این سارق حرفه ای که در انجام سرقت ها از خودروی وانت خود استفاده می کرد، آرام آرام در میان اهالی روستاهای گنبد و کلاکوب به روباه معروف شد و پلیس برای دستگیری روباه فراری به طور ویژه وارد عمل شد. این جوان 35 ساله که محمد – ر نام دارد، خود را با نام مستعار میرزا به دیگران معرفی می کرد و چند بار نیز به جرم سرقت روانه زندان شده بود. بنابر گزارش خراسان، از سال گذشته با صدور دستورات ویژه ای از سوی سرهنگ حسین دهقان پور (فرمانده انتظامی مشهد) تحقیقات پلیس در سرقت از چند باغ دیگر وارد مرحله جدیدی شد و ماموران انتظامی، دامنه تلاش های خود را با تدابیر فرمانده جدید مشهد گسترش دادند تا این که اواخر آبان گذشته، اهالی روستاهای شمال مشهد به یک مزدای سواری مشکوک شدند که مشغول پرسه زنی در اطراف باغ ها بود. آن ها بلافاصله مراتب را به پلیس گزارش دادند و بدین ترتیب نیروهای گشت محسوس و نامحسوس عازم جاده خلق آباد شدند و با کمک شهروندان این جوان را درحالی دستگیر کردند که مشخص شد خودروی وانت مزدا سرقتی است بنابراین او که با اسامی مستعار خود را معرفی کرده بود به اتهام سرقت خودرو مورد بازجویی قرار گرفت و به سرقت سه دستگاه وانت مزدا اعتراف کرد. دو دستگاه از خودروهای سرقتی با دستورات قضایی کشف و تحویل مال باختگان شد اما نیروهای انتظامی که احتمال می دادند این سارق جوان در سرقت های اموال باغ های مردم نقش داشته باشد، طی گزارشی از مقام قضایی درخواست کردند او را برای بازجویی های تخصصی و کنکاش های اطلاعاتی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد قرار دهد.

براساس گزارش خراسان، بازپرس شعبه 216 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد نیز که پس از مطالعه سطور ریز و درشت اوراق این پرونده، وارد دهلیزهای تاریک و زوایای پنهان جرایم احتمالی این سارق حرفه ای شده بود، بی درنگ وی را با صدور قرار قانونی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی شمال مشهد گذاشت و دستورات محرمانه ای را برای شناسایی دیگر همدستان وی و مالخران اموال سرقتی صادر کرد. این گونه بود که میرزا به مرکز آگاهی شمال مشهد انتقال یافت اما وی به محض این که قدم در مقر انتظامی گذاشت توسط کارآگاهان شناسایی شد چرا که او همان روباه فراری بود که تحت تعقیب  نیروهای انتظامی قرار داشت اما این بار نیز با نام مستعار میرزا دستگیر شده بود. با لو رفتن هویت واقعی روباه فراری بررسی های گسترده ای در این باره با هدایت مستقیم سرهنگ شعبانیان (رئیس آگاهی پایگاه شمال مشهد) آغاز شد و گروه ویژه ای از کارآگاهان، بازجویی های تخصصی از وی را به سرپرستی  ستوان‌یکم‌شفیعی ادامه دادند. روباه فراری که دیگر همه ماجرا را لو رفته می دید، به سرقت از 30 باغ و باغ ویلا اعتراف و سه همدست دیگر خود را به کارآگاهان معرفی کرد. گزارش اختصاصی خراسان حاکی است، صبح روز گذشته فرمانده انتظامی مشهد در بازدید از عملکرد و کشفیات کارآگاهان پایگاه شمال از اعضای این باند به خراسان گفت: بعد از آن که متهم اعضای دیگر باند را به پلیس لو داد، تحقیقات گسترده ای برای ریشه یابی جرایم این باند هفت نفره که سه تن از آنان از مالخران حرفه ای تبعه خارجی هستند در مرکز فرماندهی پایگاه آگاهی شمال ادامه یافت و کارآگاهان در چند عملیات هماهنگ و ضربتی موفق شدند سه عضو دیگر باند به اسامی عبدا... 50 ساله، عیسی 37 ساله و جواد 36 ساله را به همراه سه مالخر جوان در مناطق جاده کلات، خواجه ربیع و بولوار توس دستگیر کنند.

سرهنگ حسین دهقان پور افزود: بررسی های پلیس درباره شگرد اعضای این باند نشان داد که آنان هنگام دستبرد به باغ های مردم حتی درهای سرویس بهداشتی و درهای ورودی باغ را نیز سرقت می کردند و به عنوان آهن ضایعاتی به مالخران تبعه خارجی می فروختند. مقام ارشد انتظامی مشهد خاطرنشان کرد: در ادامه این عملیات، مقادیری از لوازم سرقتی کشف شد و تاکنون اگرچه متهمان به 30 فقره سرقت از باغ ها و باغ ویلاها اعتراف کرده اند اما تاکنون 50 شاکی دارند که بررسی های لازم در این باره صورت می گیرد.

سرهنگ دهقان پور تصریح کرد: اعضای این باند به سرکردگی متهم معروف به روباه حتی کابینت ها و سینک های ظرف شویی را نیز تخریب و سرقت و برای انجام این سرقت ها از خودروهای وانت مزدا استفاده می کردند. این مقام انتظامی با اشاره به این که اعضای این باند حتی به اموال باغ های دارای نگهبان هم دستبرد زده اند، گفت: آنان جسارت خاصی در ارتکاب جرم داشتند و در باغ های دارای نگهبان از زمین های خالی پشت دیوارها برای ورود مخفیانه و شبانه به باغ بهره می گرفتند به گونه ای که ارتکاب جرایم آنان، با شیوه تخریب قفل های آویز و در و پنجره های خانه باغ ها صورت می گرفت. سرهنگ دهقان پور با قدردانی از صدور دستورات ویژه قاضی پرونده و تلاش کارآگاهان برای کشف جرم اضافه کرد: تحقیقات بیشتر در این باره با دستورات مقام قضایی ادامه دارد و افراد دیگری نیز تحت تعقیب هستند که زیر چتر اطلاعاتی کارآگاهان قرار گرفته اند. خراسان : شماره : 20816 - ۱۴۰۰ پنج شنبه ۱۱ آذر

 

بازگشت از مرز جنون!

اگرچه از آغاز دوران نوجوانی به اعتیاد روی آوردم و مواد مخدر زیادی مصرف می کردم اما اکنون که در هنرستان تحصیل می کنم استعمال مواد مخدر را کنار گذاشته ام  با این حال  از نظر روحی بسیار آشفته‌ام تا جایی که از شدت افسردگی و با یک تصمیم جنون آمیز ظرف بنزین را روی سرم ریختم و فندک را کشیدم اما ... این ها بخشی از اظهارات جوان 18 ساله ای است که با پیکری آغشته به بنزین به کلانتری نجفی مشهد هدایت شده بود. او پس از گذر ساعتی از این حادثه وحشتناک نافرجام و در حالی که آرامش نسبی خود را بازیافته بود درباره قصه تلخ زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: من هم مانند بسیاری از جوانان خلافکار، قربانی طلاق و مواد مخدر هستم چرا که پدر و مادرم هیچ گاه با هم تفاهم نداشتند و مدام به درگیری و مشاجره می پرداختند تا این که بالاخره قیچی طلاق، زندگی آن ها را از هم جدا کرد اما من که آن زمان 5 سال بیشتر نداشتم در کنار مادرم ماندم و این گونه سرنوشت تلخ من آغاز شد. مادرم برای گذران زندگی به فروش مواد مخدر روی آورد و به یکی از فروشندگان معروف محله تبدیل شد اما دو سال بعد در حالی که خودم را برای رفتن به مدرسه آماده می کردم و مانند خیلی از دانش آموزان دیگر شور و شوق عجیبی داشتم ناگهان سیاه ترین ابر زندگی بر دوران کودکی ام سایه افکند .چرا که ماموران انتظامی مادرم را هنگام حمل مقدار زیادی مواد مخدر دستگیر کردند. خلاصه مادرم روانه زندان شد و من هم با دستور مقام قضایی به بهزیستی رفتم. آن زمان ،حقیقت این ماجرای تلخ را نمی دانستم و از این که مادرم را نمی دیدم بسیار ناراحت بودم و از پدرم نیز خبری نداشتم بالاخره این روزهای سیاه به پایان رسید و مادرم 5 سال بعد از زندان آزاد شد و مرا در حالی از بهزیستی تحویل گرفت که مقطع ابتدایی را تمام کرده بودم و باید تحصیلاتم را در دوره متوسطه اول ادامه می دادم. اما در همین روزها مادرم با مرد دیگری ازدواج کرد که با او نیز سرناسازگاری داشت. باز هم روزگار تلخ من ادامه یافت و برای فرار از مشکلات خانوادگی و درگیری های پدر و مادرم سراغ دوستانی رفتم که از خودم بزرگ تر بودند و مواد مخدر استعمال می کردند. من هم در حالی که وارد سیزدهمین بهار زندگی ام شده بودم بساط مواد مخدر را در کنار آن ها پهن کردم و به مصرف حشیش روی آوردم. مشکلات و درگیری های پدر ناتنی و مادرم هر روز بیشتر می شد چرا که مادرم معتقد بود ناپدری ام اموالش را بالا کشیده و از او کلاهبرداری کرده است. کار به جایی رسید که مادرم دچار بیماری‌های روحی و روانی شد و تحت نظر پزشک قرار گرفت. من هم برای تامین هزینه های اعتیادم شاگرد مردی شدم که به نقاشی ساختمان اشتغال داشت. خیلی زود این حرفه را آموختم و همزمان تحصیلاتم را در رشته نقشه کشی ساختمان ادامه دادم ولی از حدود یک ماه گذشته به خودم آمدم که مصرف مواد مخدر فرجام تلخی دارد به همین دلیل دیگر به استعمال حشیش ادامه ندادم و به مادرم و کمک به او در امور منزل و خانه داری پرداختم. حالا صبح که از خواب بیدار می شوم صورت مادرم را می بوسم و برایش قهوه دم می کنم اما او هیچ گونه محبتی به من ندارد و توجهی به خواسته هایم نمی‌کند. خیلی دوست دارم مادرم دست نوازش بر سرم بکشد و مرا از این تنهایی نجات بدهد اما همه این ها فقط آرزوهای دست نیافتنی است به همین دلیل در یک لحظه تصمیم جنون آمیزی گرفتم و با ریختن بنزین روی پیکرم، قصد داشتم خودم را آتش بزنم و از این همه ناراحتی   روحی و روانی رها شوم اما نه تنها جرئت این کار را نداشتم بلکه وقتی فندک را کشیدم به اشتباه احمقانه خودم پی بردم وبا کمک مشاوران کلانتری و مادرم از این تصمیم وحشتناک منصرف شدم و به کلانتری آمدم اما ای کاش ... گزارش خراسان حاکی است بررسی های مقدماتی روان شناختی و تخصصی با صدور دستوری از سوی سرگرد مهدی کسروی (رئیس کلانتری نجفی) توسط مشاوران زبده دایره  مددکاری اجتماعی درباره تالمات روحی و روانی این جوان 18 ساله در کلانتری آغاز شد و سپس این بررسی ها با معرفی وی به مراکز تخصصی روان پزشکی ادامه یافت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20815 - ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۰ آذر

 

مهاجم مسلح با شلیک پلیس کشته شد

سجادپور- جوان 26 ساله ای که به اتهام سرقت، تحت تعقیب نیروهای گشت انتظامی کلانتری پنجتن مشهد قرار گرفته بود ، پس از جدال مسلحانه با پلیس کشته شد. به گزارش اختصاصی خراسان، ساعت 7 صبح روز دوشنبه گذشته، اهالی خیابان شهید قربانی در منطقه  التیمور مشهد با پلیس 110 تماس گرفتند و از رفتارهای نابهنجار سرنشینان یک دستگاه وانت پیکان خبر دادند که به طرز وحشتناک و با سرعت سرسام آور در حرکت بود. در پی دریافت این خبر، بلافاصله عوامل گشت خودرویی کلانتری پنجتن مشهد، عازم منطقه معروف به شیخ حسن شدند و در مسیر تردد وانت پیکان قرار گرفتند.  آن‌ها خودرویی را مشاهده کردند که با صدای ناهنجاری روی رینگ حرکت می کرد و بار کابل برق داشت. ماموران انتظامی وقتی متوجه شدند که خودرو پلاک انتظامی نیز ندارد به راننده آن فرمان ایست دادند اما راننده جوان با دیدن خودروی پلیس، پدال گاز را فشرد و بر سرعت خودرو افزود. نیروهای گشت که دیگر یقین داشتند با دزدان کابل روبه رو شده‌اند بی درنگ به تعقیب خودرو پرداختند چرا که ابزار سرقت نیز در قسمت بار خودرو به چشم می خورد اما راننده و سرنشین پیکان وانت توجهی به اخطارهای پلیس نداشتند و با عبور هولناک از لابه لای خودروها به دنبال راه گریزی بودند تا از چنگ پلیس فرار کنند. با وجود این ،ماموران انتظامی که با دستورات سلسله مراتب فرماندهی، همه تلاش خود را برای مبارزه با یغماگران اموال مردم به کار گرفته بودند، همچنان به تعقیب متهمان به سرقت خودروی بدون پلاک، ادامه دادند تا این که ناگهان وانت پیکان در حاشیه خیابان متوقف شد و سرنشین آن گریخت. ولی راننده جوان که فرصت فرار نیافته بود، شمشیر بزرگی را از درون خودرو برداشت و برای آن که راه فرار باز کند به سمت مامور انتظامی هجوم برد. گزارش خراسان حاکی است، در این لحظه، مامور انتظامی با شلیک 3 تیر هوایی به فرد مهاجم اخطار داد که شمشیر خود را رها کند و تسلیم قانون شود اما او در حالی که شمشیر وحشتناکی را در دست می فشرد باز هم به سوی  نیروهای انتظامی حمله ور شد تا خود را از معرکه نجات  دهد. در همین حال بود که مامور انتظامی پای مهاجم مسلح را هدف گرفت و به ناچار ماشه سلاح را فشرد. لحظاتی بعد جوان 26 ساله که خون آلود نقش بر زمین شده بود توسط امدادگران اورژانس به بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد منتقل شد و بلافاصله با نظر کادر درمانی تحت عمل جراحی قرار گرفت اما چندین ساعت تلاش پزشکان برای نجات متهم به سرقت، بی نتیجه ماند و او بر اثر عوارض ناشی از اصابت گلوله جان سپرد. بنابر گزارش خراسان، با اعلام مرگ راننده پیکان وانت به قاضی ویژه قتل عمد، بلافاصله قاضی محمود عارفی راد عازم مرکز درمانی شد و به تحقیق در این باره پرداخت. بررسی های مقدماتی  حاکی از آن بود که متهمان تحت تعقیب، اموال مشکوک به سرقت را حمل می کردند. این درحالی بود که در بازرسی از داخل خودرو مقادیر زیادی کابل برق ، قیچی های بزرگ برش کابل های فشار قوی و یک جفت پلاک خودرو کشف شد و به همراه شمشیر بزرگی که متهم به سرقت با آن به نیروهای انتظامی حمله کرده بود به کلانتری پنجتن انتقال یافت تا بررسی های بیشتر در این باره صورت گیرد. از سوی دیگر نیز با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی عارفی راد تلاش پلیس برای دستگیری متهم فراری این پرونده آغاز شد و ماجرای شلیک نیز تحت بررسی های تخصصی و کارشناسی قرار گرفت. این گزارش حاکی است، روز گذشته جسد این جوان 26 ساله پس از انجام معاینات دقیق در پزشکی قانونی، تحویل خانواده اش شد. در همین حال به گفته قاضی ویژه قتل عمد مشهد، تحقیقات قضایی در حالی ادامه دارد که درباره سوابق متهم به سرقت فراری نیز بررسی صورت می گیرد. به گزارش اختصاصی خراسان، فرمانده انتظامی مشهد نیز پس از وقوع این حادثه، به اقتدار پلیس برای برخورد قاطع با مجرمان و خلافکاران اشاره کرد و گفت: جان برکفان نیروی انتظامی، برای حفاظت از جان، مال و ناموس مردم از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند و برای مبارزه با مخلان امنیت از جان خود نیز می گذرند. از سوی دیگر هم در برابر مجرمان با تمام اقتدار ایستاده اند و در صورتی که خلافکاران و قانون شکنان به اقدامات مجرمانه خود ادامه دهند از اختیارات قانونی برای شلیک گلوله استفاده خواهند کرد. سرهنگ حسین دهقان پور به هنجارشکنان و سارقان هشدار داد: مسیر درست زندگی را برگزینند و دست از اعمال خلاف قانون بردارند چرا که پلیس جلوه ای از اقتدار برای باورمندان به امنیت است و اجازه عرض اندام به قانون شکنان را نخواهد داد. خراسان : شماره : 20815 - ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۰ آذر

ماجرای اقدام به خودکشی در اتاق قاضی

 توکلی / ایثارگری قاضی شجاع کرمانی برای نجات جان متهم، باعث آسیب دیدگی شدید دیسک کمر تا نزدیک نخاع وی شد.
روایت قاضی از روز حادثه
به گزارش خراسان، قاضی مسعود توکلی زاده  درباره روز ماجرا  توضیح داد: آن روز مانند روزهای معمولی در دفتر کارم مشغول به انجام امور قضایی بودم و متهم ۳۶ ساله‌ای را که به جرم ارتکاب سرقت‌ باید مورد تحقیقات قرار می‌گرفت ، صدا زدم و همزمان مشغول مطالعه خلاصه پرونده بودم که متهم وارد شد و به روال همیشه، با او احوال پرسی و از او دعوت کردم که در جایگاه مربوط بنشیند.
وی گفت: آن روز به دلیل شرایط شیوع بیماری کرونا و به درخواست مامور همراهی کننده متهم، پنجره اتاق باز شد و این در حالی بود که پنجره در نزدیکی محل استقرار متهم قرار داشت.
وی  تصریح کرد: در همان لحظات اولیه حرکات متهم توجهم را به خود جلب کرد و دیدم که وی پاهای خود را روی صندلی جمع کرده و احساس کردم درصدد انجام کاری است که در  این هنگام متهم به سمت چارچوب پنجره پرید و قصد داشت خود را به بیرون پرت کند. دادیار شعبه دهم دادسرای عمومی و انقلاب کرمان افزود : سراسیمه به سمت پنجره دویدم و متهم را پیش از سقوط گرفتم. او تا کمر به بیرون از پنجره خم شده بود و من دست‌های متهم را گرفته بودم و چون آویزان شده بود، سنگین‌تر از معمول بود و در همین حال بود که احساس کردم صدایی از بین استخوان‌های کمرم شنیدم اما به آن توجهی نکردم.
توکلی اظهار کرد : در نهایت متهم از دستم رها شد و افتاد اما چون چند متر آویزان بود و از طرفی از شدت سرعت پرتاب او کاسته شده بود، کاملا سالم ماند و هیچ مشکلی برای او پیش نیامد. وی گفت: در همان لحظات اولیه وقتی حفاظت دادگستری شکایتی را علیه متهم مطرح کرده بود، رضایت دادم و نامه رسمی مربوط به مامور حاضر در صحنه را نیز به او ارائه  کردم تا مشکل اداری برای وی ایجاد نشود و پس از آن به دلیل درد کمر به منزل مراجعه کردم. وی گفت: پس از چند روز از وقوع این حادثه ، ناگهان یکی از پاهایم فلج شد و امکان راه رفتن نداشتم. وقتی به پزشک مراجعه کردم ، با انجام امور تشخیصی از جمله ام آر آی مشخص شد که به دیسک کمرم ضربه جدی وارد شده و حتی این آسیب تا نزدیک نخاع نیز پیش رفته است. به ناچار و با تشخیص پزشک زیر تیغ جراحی رفتم و پس از باز کردن بخیه‌های محل عمل، سه ماه استعلاجی برایم  از سوی پزشک صادر شده است. این روزها تنها نگرانی‌ام موجودی پرونده های شعبه است و سعی می‌کنم که امور را در منزل مورد رسیدگی قرار دهم. قاضی توکلی زاده  افزود: چند روز پس از عمل جراحی و با هماهنگی و همکاری یکی از کارکنان زندان با متهم صحبت کردم و ماجرا را به او گفتم که به شدت اظهار تاسف کرد  و حتی با گریه از من خواست که او را حلال کنم.
دادیار شعبه دهم دادسرای عمومی و انقلاب کرمان گفت: وقتی از متهم درباره انگیزه‌اش سوال کردم فقط گفت قصد خودکشی داشته است که خوشبختانه موفق نشد. وی افزود: در این تماس تلفنی به متهم اطمینان خاطر دادم که مشکلی برای او ایجاد نمی شود. این گزارش حاکی است، رئیس کل دادگستری استان کرمان نیز در عیادت از قاضی توکلی زاده  تاکید کرد: همت، شجاعت و اقدام ایثارگرانه و دلسوزانه جنابعالی برای نجات متهم به سرقت که در حال محاکمه بود و قصد داشت خود را از پنجره به بیرون پرتاب کند، مصداق واقعی اخلاق عملی است. یدا... موحد با بیان این که نگاه، رفتار و روحیات قضات انقلابی ما در دستگاه قضایی موجب افتخار این مجموعه و نقطه امیدی برای قوه قضاییه به شمار می رود، افزود: حسن نیت و بزرگواری قاضی توکلی زاده  الگویی برای همه مدیران و کارکنان قضایی است.
اظهارات  مامور انتظامی حاضر در صحنه حادثه
یکی از ماموران انتظامی حاضر در این جلسه که هنگام وقوع این ماجرا به منظور پیگیری پرونده مربوط به یکی از متهمان خود در دفتر قاضی توکلی زاده  حضور داشته نیز گفت: در آن لحظه در حال تماس تلفنی با مافوق خود برای پیگیری امور  مربوط بودم که غافلگیرانه متوجه موضوع شدم و تلاش کردم به قاضی کمک کنم و متهم را نجات دهیم اما در نهایت متهم از دست ما رها شد و خوشبختانه مشکلی برای وی ایجاد نشد. بشیرزاده افزود: اگر قاضی توکلی زاده  این اقدام به موقع را انجام نداده بود، قطعا متهم دچار آسیب‌های جدی می‌شد.
وی گفت:  این متهم ۳۶ ساله اعتیاد داشت و حتی این امکان وجود دارد که به دلیل حالت های ناشی از مصرف نکردن  مواد مخدر تلاش کرده که به زندگی خود پایان دهد.
وی یادآور شد: مامور بدرقه متهم به دستور قاضی برای پیگیری پرونده به یکی از بخش‌های دادگاه رفته بود و در زمان وقوع حادثه در اتاق قاضی حضور نداشت.

زوایای پنهان در‌حادثه دادسرای کرمان

سیدخلیل سجادپور- روز گذشته روایتی از اقدام به خودکشی یک متهم به سرقت در دادسرای عمومی و انقلاب کرمان منتشر شد که بررسی آن از زوایا و ابعاد مختلف، پشت پرده بسیاری از کاستی ها و کمبودها را در دستگاه قضایی و به ویژه نیروی انتظامی نمایان می کند.
این خبر حاکی از آن بودکه متهم به سرقت قبل از آغاز بازجویی، در یک لحظه خود را به قصد خودکشی از پنجره اتاق شعبه دهم دادسرا پایین انداخت اما قاضی توکلی زاده  در یک اقدام به موقع و شجاعانه موفق شد دستان متهم را بگیرد و بدین ترتیب متهم به آرامی سقوط کرد و از مرگ حتمی نجات یافت اما کمر قاضی دچار آسیب شد و پس از انجام عمل جراحی به مدت سه ماه تحت درمان قرار گرفت. اگرچه اقدام شایسته و انسانی این مقام قضایی بسیار ارزشمند و قابل تقدیر است اما زوایای پنهان دیگری را آشکار کرد که باید مورد بررسی های دقیق مسئولان و به ویژه نمایندگان مجلس شورای اسلامی قرار گیرد.
1 – از جمله مهم ترین موارد کمبود وحشتناک نیرو در مراکز انتظامی و به ویژه کلانتری هاست چرا که طبق  اصول انتظامی برای بدرقه متهمان باید به تعداد هر متهم یک نیرو به اضافه یک مامور استفاده شود یعنی برای یک متهم 2 مامور، برای 3 متهم 4 مامور و برای 5 متهم 6 مامور عازم دادسرا  یا  دیگر مکان‌ها شوند اما متاسفانه به دلیل کمبود شدید سرباز و درجه داران در نیروی انتظامی گاهی چند متهم با دست بند و پابند و تنها با یک یا دو مامور به دادگاه یا دادسرا اعزام می شوند.
 نگارنده این سطور که در دهه 70 «بدرقه متهم» را در مراکز آموزشی نیروی انتظامی تدریس کرده است، دلیل نقص در بدرقه متهمان را درحالی کمبود نیرو می داند که علاوه بر تامین بودجه برای افزایش استخدام نیرو توسط مجلس شورای اسلامی، باید ستاد نیروهای مسلح نیز توجه بیشتری در تقسیم سربازان به نیروی انتظامی داشته باشد که به طور مستقیم به مردم خدمت رسانی می کند و هرگونه ضعفی در این باره  تصویر خوشایندی را به مردم مخابره نخواهد کرد. در حادثه دادسرای کرمان نیز آن چه روایت شده این است که تنها یک مامور بدرقه در اتاق قاضی حضور داشته که او هم برای انجام امور دیگری به اتاق های دیگر دادسرا رفته است!
2 – حوادث خودکشی بعضا در برخی مراکز قضایی و انتظامی رخ می دهد  اما مانند آن چه در برخی دادسراها رخ داد باید اقدامات پیشگیرانه در اولویت قرار گیرد و پنجره ها، پله ها و ... از حفاظ های لازم برخوردار شوند.
این موارد بعد از وقوع یک حادثه خودکشی در مشهد از سوی دادستان وقت مورد تاکید قرار گرفت و در سال های گذشته هیچ گاه چنین حوادث تلخی رخ نداد.
3 – از سوی دیگر طبق قانون آیین دادرسی کیفری باید متهمان بلافاصله به پزشک و وکیل دسترسی داشته باشند بنابراین اگر یک سارق معتاد را به خاطر اعتیادش بیمار بدانیم باید امکانات اولیه درمانی را در مراحل بازداشت برای او فراهم کنیم. روان شناسان و متخصصان اقدام به خودکشی فرد را نتیجه افسردگی حاد می دانند بنابراین باید امکانات دارویی مانند داروهای نگهدارنده (متادون، ترامادول و ...) زیر نظر بهداری نیروی انتظامی در اختیار بازداشتی های معتاد قرار گیرد تا آنان در حالت خماری شدید ناشی از اعتیاد دست به چنین اقدامات وحشتناکی نزنند!
این درحالی است که حتی در بازداشتگاه های پلیس آگاهی که به طور مستقیم زیر نظر سازمان زندان ها قرار دارند نیز داروهای اعتیاد وجود ندارد و به همین دلیل مشکلاتی هنگام بازجویی  یا «بدرقه متهم» به وجود می آید که گاهی شاید غیرقابل جبران باشد چرا که طبق آمارهای موجود بیش از 90 درصد سارقان سرقت های خرد معتاد هستند و درحالی که یک شب را در بازداشتگاه با شدت خماری به سر برده اند روز بعد به دادسرا اعزام می شوند و این موضوع در بروز چنین حوادث تلخی نقش مهمی دارد.
4 – قاضی دلسوز این پرونده اظهار کرده است که باید به پرونده ها در منزل رسیدگی کند، اگرچه از این گونه قضات در دادگاه ها و دادسراهای کشور کم نیستند و نگارنده به عنوان خبرنگاری که بیش از سه دهه در زمینه اخبار حوادث قلم زده است بارها با این صحنه ها و از خودگذشتگی ها در دستگاه قضایی روبه رو بوده اما همین موضوع نیز از پرونده های انباشته در شعب حکایت دارد که باز هم به کمبود نیرو در دستگاه قضایی بازمی گردد و تلاش ها و زحمات شبانه روزی یک قاضی او را خسته تر از همیشه می کند بنابراین باید نمایندگان مردم در مجلس چاره ای برای کمبود نیروی انسانی در دستگاه قضایی هم بیندیشند تا یک قاضی در دوران استراحت پزشکی و در حالی که پرونده جدیدی هم به او ارجاع نمی شود دغدغه پرونده های رسوبی را نداشته باشد. چرا که دو دستگاه مهم قضا و پلیس هر دو با امنیت مردم سروکار دارند و هرگونه نقصی حتی در حقوق ماهانه آن ها ضربه به مردم شریف کشور است که باید به طور جدی بررسی شود. خراسان: شماره : 20817 - ۱۴۰۰ شنبه ۱۳ آذر



تاريخ : دوشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۰ | 6:59 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |