بنامِ خدایت بخوان یا محمّد - دوعالم فدایت بخوان یا محمّد

بخوان یامحمّد بنامِ خدائی - که شد رهنمایت بخوان یا محمّد

بگفتا که اِقرَء تو با اِسمِ رَبِّک - کند حق صدایت بخوان یا محمد

بنامِ خدائی بخوان که کریم است - تو هم با کرامت بخوان یا محمّد

بود یک جهانی نگاهش بِسویت - ز بهرِ هدایت بخوان یامحمد

رها کن تو خلقی زِ جهل و جهالت - تو با لطف و رحمت بخوان یا محمد

نما لطف و رحمت کنون باقری را - به لطف و عنایت بخوان یا محمد

سروده شده عید مبعث سال 1400

***

بلغ العلی بکماله،کشف الدّجی بجماله - حَسُنت جمیع خصاله، صلّو علیه و آله

به جهان اگر که کمال هست اثرِکمالِ محمّداست

به جهان اگر که جمال هست اثرِ جمالِ محمّداست

بود او همان خُلُقٌ عظیم که سرآمدِ همه انبیاست

حسن است اگرخُلُق وخصال همه ازخصالِ محمّد است

***

مهر سپهر سَروری اندر جهان احمد بود

جلوه ی نور داوری اندرجهان احمد بود

او اوّلین اندر جهان قبل از جهانِ خلقت است

هم آخرین پیغمبری اندرجهان احمد بود

***

محمّد نورِ عالمتابِ هستی است - محمّد پیشوایِ حق پرستی است

وجودش روشنی بخشِ زمان است - ز او روشن همه بالا وپستی است

***

محمّد بهترین نامِ جهان است - از او روشن زمین و آسمان است

نزائیده مادری همچون محمّد - که نورش همچنان رنگین کمان است

**8

چون باز میشود بنامِ محمّد زبانِ گل - گل می‌کند نگاهِ من اندر میان گل

چون بوکنم گلی صلواتی کنم نثار - چون هم گل است محمّد و هم باغبان گل

***

خود دل است این، دلبر است این، رهنما و رهبر است این

این رسول حق محمّد، حضرتِ پیغمبر است این

او زسویِ حق شده مبعوث ازبهرِ نبوّت

میکند تبلیغ قرآن ، دینِ حق را یاوراست این

***

گر که طلبی بهرِ خودت  راهِ نجاتی - در این شبِ مبعث چو تو خواهی ثمراتی

باید که به کوریِ دوچشمانِ ابوجهلِ زمانه - بر احمد و برآل فرستی صلواتی

***

بهرِ همگان سایه یِ رحمت رسول اللّه - از لطفُ کرم باب کرامت رسول اللّه

در روزِ قیامت همه دنبالِ شفیعیم - آن روز بود شافع امّت رسول اللّه

***

زبهرِ دین حق شوکت تو یا احمد رسول اللّه - در این ره کرده ای همّت تو یا احمد رسول اللّه

تو با اصلاح انسانها رهانیدی ز شرک و شک - شدی چون بانی وحدت تو یا احمد رسول اللّه

***

رحمت عالمیان، نور هدایت با اوست - پدر امّت و هم اذن شفاعت با اوست

چشم امید همه خلق به لطف و کرمش - چون که فردای پسین رفتنِ جنّت با اوست

محمّد رسول خدای قدیر

محمد رسول خدای قدیر - حبیب خدا و بشیر و نذیر

ز سوی خدا او شده مفتخر - به لولاك تاج رسالت بسر

بغار حرا اندر آن كوه نور - بشد جبرئیلش ورا در حضور

پیام الهی بدو وانمود - كه اقرء بنام خدای و دود

به تخت رسالت بر آمد بپا - نمود از رسالت چو برتن قبا

ز نور رسالت درخشان جبین - درخشان نموده سما و زمین

به یكدست قرآن بدستی دگر - گرفته زمام جمیع بشر

زغار حرا او چو آمد برون - بعالم بشد یك تنه رهنمون

بگفت از ثر یا همی تاثری - سلام علیك ای نبی الوری

نبی ای كه ماندی یتیم از پدر - پدر گشته اینك بكل بشر

«یتیمی كه ناخوانده ابجد درست» - «كتبخانه هفت ملت بشست»

یتیمی كه نادیده استاد راه - به استادیش چشم دوزد پگاه

یتیمی كه نادیده مكتب به هیچ - نموده جهان سوی دانش بسیج

یتیمی كه ننوشته خط هیچگاه - معلّم شده بهر خورشید و ماه

یتیمی كه خواندن نداند یقین - شده امر اقرء ز روح الامین

بگوید كه خواندن ندانم كه چیست - مرا تا به این لحظه خواندن نزیست

بخوان باسم ربّك تو را آفرید - زمین و سما جمله زو شد پدید

كه انسان همو آفرید از علق - سپیده دم و حبه را فانفلق

بخوان باسم ربّك كه اكرم بود - كه خلّاق انسان و عالم بود

بود باقری خالقی با كرم - كه تعلیم داده ترابا قلم

یانبی الله محمّد یارسول اللّه محمّد

سروده شده درمیلاد سال 1389

یانبی الله محمّد یارسول اللّه محمّد - مقدمت بادا مبارك یابن عبداللّه محمّد

مكّـه گشته نوربابان از قدومت یا محمّد - گشته روشن چشمِ یاران ازقدومت یا محمّد

شدربیع وشهرِ مكه ازقدومت شد بهاری - ابرِ رحمت شد هویدا آبِ رحمت گشته جاری

مكّـه شد تاعرشِ اعلا ازقدومت نورباران - كوههای مكّـه گشته ازقدومت چون بهاران

شدشیاطین رانده امشب ازتمامِ آسمانها - شدسلاطین مانده امشب ازهمه نطق و بیانها

روزِ جشن و روزِ شادی بلبلِ شیدا غزل خوان - گشته معنا اندراین شب فضل و رحمت جودواحسان

تخت و تاجِ پادشاهان درتزلزل شد دراین شب - لات وعُزّی وهُبَل شد سرنگون ازترس و وحشت

رانده شد ازشهرِ مكّـه شیطنتها وشیاطین - هاج و واج و لال گشته سلطنتها وسلاطین

آتشِ آتشكده ها اندراین شب گشته خاموش - ساحرو جادوگران را سحرو جادو شد فراموش

درشبِ میلادِ احمد طاقِ كسری شد شكسته - دست و پای پادشاهان خودبخود گردیده بسته

چون محمّد آمده دنیا وبرلب ذكرِ یارب - طاقِ كسری را شكافی بس عجیب آمد دراین شب

درتعـجُّـب درتحیر گشته آن شب كلِّ دنیا - كـه چه رُخ داده بعالم یا قیامت گشته برپا

این خبرشد منتشرفردای آن در كلِّ عالم - كامده درشهرِ مكّـه طفل ونوزادی معظَّم

این همه ازیمنِ آن مولود باشد نی قیامت - باشد اخطاری بعـالم آمـده روزِ سعادت

روزِ ظلم و كفرو شرك و بت پرستی نَك سرآمد - چون زمكّه بهرِ عالَم پیشوا و رهبرآمد

آمد آنـكـو رحـمـةٌ للعـالمـیـن باشد بدنیا***آن كه سازد بستر عدل و عدالت را مهیا

آمد آنكـو وارهاند عالمی از ظلم وعدوان - آمدآنكو وارهاند آدمی ازشر شیطان

آمد آنكـو مـیـنـمـاید بربشر راهِ سعـادت - آمد آنكـو میكند از علم وعالِم او حمایت

وارهاند این بشر از منجلابِ كفرو طغیان - ازفساد و از فجور و خُلفِ عهدو نقضِ پیمان

آمد آنكـو شد امینِ راستـیـن كردگارش - آمد آنكـو شد رسول و بندهِ پروردگارش

آمد آنكـو خاتمِ پیغـمـبـران باشد بدنیا - آمد آنكـو باقری باشد شفـیـعِ اُمّتِ ما

یانبی الله محمّد یارسول اللّه محمّد - مقدمت بادا مبارك یابن عـبداللّه محمّد

بعدچندین سال آمد جعفرِصادق بدنیا - روزِ میلادِ محمّد جشنِ دیگرشد مـهـیا

شدمدینه نورباران اندراین روزاز قدومش - آمدآنكو بهره ورشد علم ودانش ازعلومش

آمد آنكو اوستادِ علم ودانش شد بدنیا - آمد آنكو بستری از علم را كرده مهیا

آمد آنكو بانی انواع علم عالمین شد - آمد آنكو درجهانِ علم چون دُرّ ثمین شد

آمد آنكو راهِ جدّش مصطفی را میكند طِی - آمد آنكو پر نماید علمِ او ازروم تا رِی

آمد آن بنیان گذار مكتبِ علم وپژوهش - آمد آنكو كرد دراحیای دین و علم كوشش

آمد آنكو اوستادِ كلِّ ابناءِ بشر شد - آمد آنكو رهنمای آدمی درخیرو شر شد

آمد آنكو شدسرآمد برتمام اوستادان - آمد آنكو علم و دانش شد زعلمش شاد و خندان

آمد آنكو پایهِ انواعِ علم ازاو بنا شد - آمد آنكو برجهانِ علم و دانش رهنما شد

آمد آنكو جعفری مذهب ازاو آمد پدیدار - آمد آنكو مكتبِ اسلام از او گشته نمودار

آمد آنكو مذهبِ شیعه ازاو بگرفته رونق - آمد آنكو گشت شاخص بهرِما درباطل وحق

باقری ما احمدی مكتب شدیم و هم مسلمان - باقری ما جعفری مذهب شدیم ازلطف یزدان

شكرحق كه شیعه ایم ازلطفِ ایزد مذهب ما - جعفری باشد همی اسلام باشد مكتب ما

صادقِ آلِ محمد جانشین ازبهرِ احمد - روزِ میلادِ محمد آمده دنیا خوش آمد

نور جما ل احمد ص از مكه شد پدیدار

امشب كه شام عید است بر مومنین سعید است - امشب سرورو شادی از مسلمین پدید است

از مكّه سر زد آن مه كوما یه امید است - نور جما ل احمد ص از مكه شد پدیدار

ختم نبوت آمد . ماه هدایت آمد - آن رهبر جهانی . شمس سعادت آمد

آن پیشوای اسلام نجم رشا دت آمد - شد خاتم النّبیین از آمنه پدیدار

بهر هدایت خلق در راه فطرة اللّه - آن داعی الی اللّه آمد ز سوی اَللّه

از بهر رنگ مردم با رنگ صبغة اللّه - گشت آن رسول حق از بنت وهب پدیدار

از بهر بت شكستن آن بت شكن بیامد - از بهر دستگیری اینك رسن بیامد

از كوی لی مع اللّه وجه حَسَن بیامد - وجه اللّه حقیقی از پرده شد پدیدار

عشق خدای اینك ما را بر این سر افتاد - گوئید به بت پرستان بتها به رو در افتاد

یعنی كه بت پرستی خواهد دگر ور افتاد - چون ابن عبدِ اَللّه امشب بشد پدیدار

آذر گشسب دیگر شد آتش تو خاموش - نوشیروان عادل نام تو شد فراموش

ابلیس از سموات نتوان سخن كنی گوش - چون شد ز پرده اینك صاحب سخن پدیدار

نورش گرفت عالم خاموش گشت آذر - هر جا كه بود سلطان ماند از سخن سراسر

یعنی كه گشت ظاهر اینك ولی داور - از مكه گشت طالع نور ولی دادار

ای باقری چو طالع شد نور كردگاری - دیگر بگشت زایل شام سیاه تاری

جاء الحق و حق آمد ای مردم فراری - باطل برفت و حق شد اندر جهان پدیدار

افسوس چون پیمبر رفت از جهان به عقبی - شد ارتداد ظاهر بر بندگان دنیا

از دین حق گذشتند الّا سه شخص دانا - سلمان و هم ابوذر مقداد راست كردار

سلمان بمرد و بوذر تبعید در ره حق - هر كس سخن ز حق گفت بر او بگشت ملحق

از بهر مرد عاقل هست این سخن موثق - زندان و قتل و تبعید مردان حق خریدار

از سروده های باقری پور

کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebagheri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

تاريخ : دوشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۰ | 17:10 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |