زندگینامه امام هادی علیه‌السلام

امام هادی (علیه‌السلام) پیشوای دهم شیعیان، بنا بر نظر مشهور در نیمۀ ذی‌حجه سال ۲۱۲ق در مدینه به دنیا آمد. پدر ایشان پیشوای نهم شیعیان، امام جواد (علیه‌السلام) و مادرش «سمانه مغربیه» است که کنیزی با فضیلت و باتقوا بود. مشهورترین القاب امام دهم، «نقی» و «هادی» است و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نیز می‌گویند. علم و دانش امام هادی (علیه‌السلام) همانند آباء و اجداد گرامی‌اش، علم لدنی بود؛ یعنی مستقیماً از طریق غیب و هم‌چنین از علوم و معارف قرآن و سنت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و پدران بزرگوارش دریافت می‌نمود. امام هادی (علیه‌السلام) در سال ۲۵۴ هـ . ق در شهر سامرا به وسیله زهری که به ایشان خورانده شد، به شهادت رسیدند. «زیارت جامعه کبیره» از مشهورترین دعاهای برجای مانده از امام هادی علیه السلام است. از دیگر زیارات بر جای مانده از امام هادی علیه السلام، زیارت غدیر است که در آن هم خصوصیات و ویژگی های حضرت علی علیه السلام و هم حادثه غدیر ذکر شده است. نامه آن حضرت در رد معتقدان به جبر و تفویض و اثبات عدل و امر بین الامرین که در تحف العقول آمده است.[۲۶] . ۹.۲ - دوم . پاسخ‌های آن حضرت به سؤالات یحیی بن اکثم، که آن نیز در تحف العقول نقل شده است. [۲۷] . ۹.۳ - سوم . گوشه‌ای از احکام دین، که ابن شهر آشوب در «مناقب» به آن اشاره کرده است: «و خرج من عند ابی‌محمد (علیه‌السلام) فی سنة خمس و خمسین و مائتین کتاب ترجمة فی جهة رسالة المقنعة یشتمل علی اکثر علم الحلال و الحرام و اوله اخبرنی علی بن محمد بن موسی و ذکر الحمیری فی کتاب سماه مکاتبات الرجال عن العسکریین من قطعة و من احکام الدین».[۲۸] . حضرت امام هادی علیه السلام در نیمه ماه ذی الحجه سال ۲۱۲ ق (به روایتی دیگر در ۵ رجب) در شهر صریا (واقع در مدینه) دیده به جهان گشود.[۱] پدر ایشان حضرت امام محمدتقی جوادالائمه علیه السلام و مادرشان بانویی فاضله و عفیفه به نام سمانه مغربیه است.[۲] نام مبارک ایشان، علی است و از القابشان هادی، نقی، عالم، فقیه، امین، موتمن، طیب و متوکل می باشد. کنیه آن حضرت نیز ابوالحسن بوده و به ایشان «ابوالحسن ثالث» می گفتند.[۳] . پس از شهادت امام جواد (علیه‌السلام) در سال ۲۲۰هـ . ق فرزندش امام هادی (علیه‌السلام) که هنوز بیش از هشت سال نداشت، به امامت رسید. از آن‌جا که شیعیان به استثنای معدودی، مشکل بلوغ امام دربارۀ امام جواد (علیه‌السلام) را پشت سر گذاشته بودند، در زمینۀ امامت امام هادی (علیه‌السلام) تردید خاصی برای بزرگان آن‌ها به وجود نیامد.[۲۱] . امام جواد (علیه‌السلام) فرمود: «(پس از من) امر امامت به امام علی النقی (علیه‌السلام) واگذار خواهد شد، در صورتی که او پسر بچه‌ای است. دوباره فرمود: آری و کم‌تر از هفت ساله، چنان‌که حضرت عیسی بن مریم (علیه‌السلام) نیز چنین بود».[۲۲][۲۳] . هم‌چنین آن حضرت فرمود: «امام بعد از من پسرم علی است. دستور او دستور من و سخنش سخن من است. فرمان‌برداری از او فرمان‌برداری از من است و امامت پس از او در فرزندش حسن خواهد بود...».[۲۴] . امام علی النقی الهادی علیه السلام در سال ۲۲۰ ق در مدینه به امامت رسیدند. آن حضرت ۱۳ سال اول امامت خود را در آن شهر سپری نمود و ضمن بهره رسانی معنوی و علمی به شیعیان، به امور آنان رسیدگی می کردند تا این که متوکل (خلیفه وقت) که در دشمنی با ائمه اطهار علیهم السلام مشهور بود، به خاطر هراسی که از نفوذ و محبوبیت امام در جامعه داشت، ایشان را از مدینه به سامرا فراخواند، زیرا احساس می کرد که باید امام را از نزدیک تحت نظر بگیرد. پس از آمدن امام به سامرا، اگرچه ایشان ظاهرا آزاد بود، اما «متوکل» منزلشان را طوری انتخاب کرده بود که همواره تحت نظر باشند. او به طور مرتب دستور تفتیش منزل ایشان را صادر می کرد و تمام دیدارها و رفت و آمدها توسط نیروهای حکومتی کنترل می شد. متوکل جوّ بسیار خفقان آمیزی را بر جامعه حکمفرما کرده بود و سختگیری و فشار زیادی را بر شیعیان اعمال می کرد. همچنین علویان را در محاصره اقتصادی قرار داده بود. به شاعران درباری مال فراوانی می داد تا در اشعار خود به ائمه علیه السلام بی احترامی کنند و اکثر سادات جلیل القدر آن زمان را دستگیر و زندانی کرده بود. از هولناکترین اقدامات او در دوره حکومتش، انهدام و تخریب مرقد امام حسین علیه السلام بود. اوضاع معیشتی مردم و خصوصا علویان در زمان خلفای عباسی مخصوصا متوکل و بقیه خلفای هم عصر امام هادی علیه السلام، بسیار دشوار بود زیرا آنان بیت المال مسلمین را صرف خوشگذرانی هایی می کردند که به گواهی تاریخ، هزینه‌های مربوط به آنها بی سابقه بوده است. مکاتب کلامی مانند اشاعره و معتزله در زمان امام هادی علیه السلام رونق گرفته بود و شبهاتی مانند جسمیت خداوند، جبرگرایی مطلق یا اختیار مطلق، حادث یا قدیم بودن قرآن و... مطرح می شد که موضع گیری امام هادی علیه السلام و پاسخ ایشان به چنین شبهاتی، اولا اصالت و حقانیت مواضع شیعه را نشان می داد و ثانیا مسلمین را از گرفتاری در دام چنین شبهاتی حفظ می کرد. تعداد دست پروردگان و اصحاب امام هادی علیه السلام و کسانی که از آن حضرت در زمینه های مختلف علوم اسلامی روایت نقل کرده اند، بالغ بر ۱۸۵ نفر می شود که در میان آنان چهره‌های برجسته علمی و فقهی فراوانی که دارای تالیفات گوناگونی بودند دیده می شود.[۴] . در میان شاگردان امام هادی (علیه‌السلام)، چهره‌های درخشان علمی و معنوی و شخصیت‌های برجسته‌ای (مانند فضل بن شاذان، حسین بن سعید اهوازی، علی بن مهزیار اهوازی دورقی، ایوب بن نوح، حسن بن راشد (مکنی به ابوعلی غلام آل‌هلب بغدادی)، احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی و عثمان بن سعید عمری) به چشم می‌خورند که برخی از ایشان شاگرد ائمه دیگر نیز بوده و دارای آثار و تألیفات ارزشمند در زمینه‌های مختلف علوم اسلامی هستند . برخی از شاگردان مشهور آن حضرت عبارتند از: فضل بن شاذان: از متکلمان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری است. حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام: از سادات جلیل القدری است که نسب شریفش به امام حسن علیه السلام می رسد. او از نظر علمی و عقیدتی مورد تایید امام هادی علیه السلام بود. علی بن مهزیار اهوازی: از فقها و محدثان و دانشمندان نامور شیعه و از اصحاب سه امام یعنی امام رضا و امام جواد و امام هادی علیهم السلام می باشد. علی بن جعفر همانی: وی مردی ثقه و دانشمند بود و وکالت امام هادی و امام حسن عسکری علیهم السلام را بر عهده داشت . عثمان بن سعید عمروی: او معتمد در نزد امام على‌النقى و امام حسن عسکری علیهماالسلام و وکیل ایشان در زمان حیات ایشان بود و اولین از نواب اربعه امام زمان (عج) است. حسین بن سعید اهوازى: او یکی از یاران امام رضا و امام جواد و امام هادی علیهم السلام می باشد. وی از مشایخ جلیل القدر روایتی بشمار می آید و روایات وی از اعتبار و شهرت خاصی در میان فقهای شیعه برخوردار است. ایوب بن نوح: او وکیل امام هادی علیه السلام و امام حسن عسکری علیه السلام بود و روایات زیادی از امام هادی علیه السلام نقل کرده است. امام هادی علیه السلام در مورد او به عمرو بن سعید مدائنی فرمود: ای عمرو! اگر دوست داری به مردی از اهل بهشت بنگری به این مرد (ایوب بن نوح) بنگر.[۵] . حسن بن علی ناصر . ابراهیم بن عبده نیشابورى: او از اصحاب امام هادى علیه السلام و پس از آن حضرت وکیل امام حسن عسکری علیه السلام در نیشابور بود . ابراهیم بن محمد همدانى . حسن بن راشد، مکنّی به ابوعلی . ابراهیم بن داود هاشمى یعقوبی . امام هادی علیه السلام در شهر سامرا در سال ۲۵۴ ه.ق به شهادت رسیدند. در مورد شهادت امام هادی علیه السلام و قاتل آن حضرت اختلاف است؛ برخی معتمد عباسی را قاتل آن حضرت می دانند (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتمد رخ داده است)؛ و به عقیده برخی دیگر معتز عباسی، فرمان قتل آن بزرگوار را صادر و معتمد آن را اجرا کرد (یعنی این واقعه در زمان خلافت معتز روی داده است). می توان گفت با توجه به تاریخ شهادت امام (۲۵۴ ه.ق) و زمان خلافت معتز عباسی (۲۵۱-۲۵۵ ق)، قول دوم صحیحتر است. پس از شهادت، امام حسن عسکری علیه السلام بر پیکر مطهر پدر خویش نماز گزارد و پس از تشییع جنازه، ایشان را در منزل خویش به خاک سپردند. بریحه عباسی که مسئول نظارت بر اقامه نماز در حرمین شریفین (مکه و مدینه) بود، دربارۀ امام هادی (علیه‌السلام) به متوکل نوشت: اگر به مکه و مدینه نیاز داری، علی بن محمد را از این دو شهر بیرون ببر؛ زیرا او مردم را به سوی خود خوانده و گروه زیادی از او پی‌روی کرده‌اند. بر اثر سخن‌چینی‌ها و بدگویی‌های پی‌درپی بریحه، متوکل، امام هادی (علیه‌السلام) را از کنار حرم جد بزرگوارش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) تبعید کرد. هنگامی که امام (علیه‌السلام) از «مدینه» به سمت «سامرا» در حرکت بود، بریحه نیز او را همراهی کرد. در بین راه بریحه رو به حضرت کرد و گفت: تو خود می‌دانی که عامل تبعید تو من بودم. با سوگندهای محکم و استوار، سوگند می‌خورم که چنان‌چه شکایت مرا نزد حاکم عباسی یا یکی از درباریان و فرزندان او ببری، تمام درختانت را در مدینه آتش می‌زنم و بردگان و خدمت‌کارانت را می‌کشم و چشمه‌های مزارعت را کور خواهم کرد و بدان که این کارها را خواهم کرد. امام (علیه‌السلام) متوجه او شد و فرمود: «نزدیک‌ترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم و چون شکایت تو را بر خدا عرضه کردم، پس نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد». بریحه چون این سخن را از امام (علیه‌السلام) شنید، به دامن حضرت افتاد و تضرع کرد و از او تقاضای بخشش نمود. امام (علیه‌السلام) فرمود: تو را بخشیدم.[۳۴] . میان امام هادی (علیه‌السلام) و شیعیان عراق، یمن، مصر و نواحی دیگر نیز رابطه برقرار بود. سیستمی که ضامن پیدایش و دوام و استحکام این ارتباط بود، مسئلۀ وکالت بود. کسانی که به عنوان وکالت از طرف امام رضا (علیه‌السلام) و پس از آن امام جواد و امام هادی (علیهما‌السلام) کار ایجاد و تنظیم ارتباط میان امام و شیعیان را بر عهده داشتند، علاوه بر جمع‌آوری خمس و ارسال آن برای امام، در معضلات کلامی و فقهی نیز، نقش سازنده‌ای داشته و در جا انداختن امامت امام بعدی، موقعیت محوری در منطقه خود داشتند. گاهی افرادی از این وکلا دست‌خوش انحراف از خط امام شده و مورد تکذیب آن حضرات قرار می‌گرفتند. در این شرایط کسان دیگری جای‌گزین آن‌ها می‌شدند.[۳۵] . وکلای ائمه (علیهمالسلام) بیش‌تر به وسیلۀ نامه، آن هم توسط افراد مطمئن با امام در رابطه بودند. بخش عمده‌ای از معارف فقهی و کلامی آن بزرگواران، طی نامه‌هایی به شیعیانشان می‌رسید که به نقل از نامه‌ها در مصادر حدیثی آمده و امروزه در دسترس ما قرار گرفته است. علی بن جعفر یکی از وکلای امام هادی (علیه‌السلام) و از اهالی همینیا از روستاهای بغداد بود. دربارۀ وی گزارش‌هایی به متوکل رسیده بود که به دنبال آن، او را بازداشت و زندانی کرد. وی پس از گذراندن دورۀ طولانی زندان، به دستور امام هادی (علیه‌السلام) رهسپار مکه گشت و تا آخر عمر در آن‌جا ماندگار شد.[۳۶] . خلاصه این‌که امام هادی (علیه‌السلام) که در سامرا تحت نظر و کنترل شدیدی قرار گرفته بود، برنامه تعیین کارگزاران و نمایندگان را که پدرش امام جواد (علیه‌السلام) اجرا کرده بود، ادامه داد و نمایندگان و وکلایی در مناطق و شهرهای مختلف منصوب کرد و بدین وسیله یک سازمان ارتباطی هدایت شده و هماهنگ به وجود آورد که هدف‌های یادشده را تأمین می‌کرد . امام هادی (علیه‌السلام) به دستور متوکل و به اجبار او وارد سامرا شد.[۳۹][۴۰] . حضرت هنگام ورود به سامراء، با استقبال مردم مواجه شد و در خانۀ خزیمة بن حازم سکنا داده شد.[۴۱] . اما به نقل شیخ مفید، نخستین روزی که امام وارد سامرا شد، متوکل دستور داد تا او را یک روز در «خان صعالیک» (محل فرود کاروان‌ها، مسافرخانه) نگاه داشتند و روز بعد به خانه‌ای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند.[۴۲] . یحیی بن هرثمه می‌گوید: وقتی در سر راهمان وارد بغداد شدیم، اسحاق بن ابراهیم طاهری را دیدم که والی بغداد بود. او دربارۀ امام به من چنین گفت: ‌ای یحیی! این مرد فرزند رسول خداست؛ با توجه به وضعیت اخلاقی متوکل ـ که خود بدان آشنایی کامل داری ـ اگر دربارۀ او گزارش تحریک‌آمیزی به خلیفه بدهی، او را می‌کشد؛ و اگر چنین شود، در روز قیامت کارت با رسول خداست. هنگامی که به سامرا رسیدیم، نخست وصیف ترکی را دیدم و خبر ورود امام را به اطلاع وی رساندم. او گفت: اگر یک مو از سر این مرد کم شود، بازخواست خواهی شد. سپس پیش متوکل رفتم و گزارشی دادم که حاکی از حسن سیرت و ورع و زهد امام بود و بدو گفتم که در جریان تفتیش از منزل او، چیزی جز چند کتاب علمی و مصحف نیافتم.[۴۳][۴۴] . متوکل از خودکامه‌ترین خلفای عباسی، در این روزگار حکومت می‌کرد و دشمنی و کینه ویژه‌ای با خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) داشت.
در عهد او شیعیان به سختی می‌زیستند و بی‌حرمتی‌ها و ستم‌های فراوانی بدانان روا می‌شد. متوکل آشکارا به ساحت مقدس علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) اهانت کرد و حرم شریف حضرت حسین بن علی (علیه‌السلام) را ویران ساخت و امام هادی (علیه‌السلام) را به سختی زیر نظر داشت و به هر بهانه‌ای ایشان را احضار می‌کرد و آزار می‌داد. او مردم مدینه و مکه را از معاشرت با علویان منع کرد. اگر کسی‌ کمکی به شیعیان می‌رسانید، به سختی عقوبت می‌شد. وضعیت مالی شیعیان بسیار بغرنج بود به گونه‌ای که گفته‌اند زنان علوی برای نماز گزاردن به حد کفاف چادر نداشتند و گاه یک چادر را میان خود می‌گرداندند و به نوبت نماز می‌گزاردند.[۴۷] . هر چند امام هادی (علیه‌السلام) در این ایام به گونه پیوسته در زندان نبود، حکومت به سختی از ایشان مراقبت می‌کرد و رفتار آن حضرت را به صورتی دقیق زیر نظر داشت. مأموران حکومتی بارها به ناگاه خانه امام (علیه‌السلام) را می‌جستند تا شاید بهانه‌ای برای آزار ایشان بیابند. حکومت عباسی از این گذر می‌خواست بر شخصیت امام (علیه‌السلام) آسیب زَنَد و ایشان را از چشم مردم بیندازد و با آزار یاران و شیعیان امام (علیه‌السلام) مکتب تشیع را از پیشرفت باز دارد . با الهام از تعالیم امام هادی (علیه السلام) بود که برخی علویان، علیه عباسیان می‌شوریدند و حکومت را به زحمت می‌انداختند.[۴۹] امام هادی (علیه السلام) با فداکاری و کوشش پیوسته، اسلام راستین را از گزند تحریف و تصحیف مصون داشت و مشتاقان تعالیم دینی را از آن بهره‌مند ساخت و جایگاه والای امامت در آیین اسلام را برای مؤمنان عصر خویش تبیین کرد. امام خمینی همه ائمه از جمله امام‌هادی (علیه‌السلام) را انسان کامل معرفی می‌کند[۵۶] . و امام‌هادی (علیه‌السلام) را هدایتگر مردم و از ابرار و افراد خیراندیش و حجت خدا بر زمین می‌داند. ایشان در اشعار خود از حضرت‌هادی (علیه‌السلام) به عنوان نقی و دارنده حشمت یاد کرده است [۵۷] . و در گفته‌های تفسیری و فقهی در موارد گوناگون از جمله برای حرمت قمار، [۵۸] . بیع ما لایملک، اموال متعلق به منصب امامت و حکومت[۵۹] . به احادیث امام‌هادی (علیه‌السلام) استناد کرده است. امام خمینی روز چهارشنبه را متعلق به امام‌هادی (علیه‌السلام) دانسته و معتقد است در تعقیب نماز صبح برای در امان ماندن از شیطان و نفس اماره به امام‌هادی (علیه‌السلام) توسل و در قبولی عبادات ناقص، به آن ذات مقدس شفاعت جسته شود.[۶۰] . ایشان به زیارت جامعه کبیره بسیار اهمیت داده و آن را زیارتی مبارک و معتبر دانسته است.[۶۱] . امام خمینی در گفته‌ها و نوشته‌های خود با استناد به زیارت جامعه به تبیین اصول عقاید و معارف مربوط به توحید و جایگاه ائمه اطهار (علیهم‌السّلام) پرداخته است.[۶۲][۶۳] . امام خمینی معتقد است امام‌هادی (علیه‌السلام) در این جایگاه اهل بیت (علیهم‌السّلام) را به مردم شناسانده و به مردم یاد داده که ائمه (علیهم‌السّلام) انسان‌های کامل هستند و رجوع به انسان کامل، رجوع به خداست و برابر آیات قرآن و احادیث، انسان کامل فانی مطلق و باقی به بقاء الله است و از خود تعین و انیت و انانیتی ندارد و انسان کامل از اسماء حسنی و اسم اعظم خداوند است.[۶۴] . ایشان در پاسخ به شبهه‌ای که در جمله «من اراد الله بدء بکم» که وهابیان این زیارت را شرک شمرده‌اند، این جمله را چنین تفسیر می‌کند که اگر کسی بخواهد خدا را بشناسد یا اطاعت خدا کند، باید تعلیمات دینی را از ائمه (علیهم‌السّلام) فرا گیرد.[۶۵][۶۶] . خلفای عباسی معاصر با امام هادی : دورۀ امامت حضرت هادی (علیه‌السلام) در زمان چند تن از خلفای عباسی بود که به ترتیب زمان، عبارت‌اند از: ۱. معتصم، برادر مأمون (۲۱۷ ـ ۲۲۷). ۲. واثق، پسر معتصم (۲۲۷ ـ ۲۳۲). ۳. متوکل، برادر واثق (۲۳۲ ـ ۲۴۸). ۴. منتصر، پسر متوکل (۶ ماه). ۵. مستعین، پسر عموی منتصر (۲۴۸ ـ ۲۵۲). . معتز، پسر دیگر متوکل (۲۵۲ ـ ۲۵۵).[۳۷] [۳۸]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

تاريخ : سه شنبه ۴ بهمن ۱۴۰۱ | 16:53 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |