سالها زندانِ هارونَ الرَّشید

سالها زندانِ هارونَ الرَّشید - کرده است موهایِ موسی را سفید

گشت هارون همچو فرعونِ زَمان - شُد سِتم بر موسی و موسائِیان

هفت سال و چارده سال آن امام - بود در زِندان و روزَش همچو شام

آنچنان زندان او تاریک بود - کَاز سیاهی روزها شب می‌نمود

روز و شب در سجده و بود و در نماز - بود او پیوسته در راز و نیاز

گفت: شُکرت ای خداوندِ کریم - ای زِ عشقت عاشقانت دل دو نیم

کِاین مکانِ خلوتم کردی نصیب - هَم عطا کردی به من صبر و شکیب

هَم عطا کردی به من توفیقِ راز - تا نمایم با تو من راز و نیاز

لیک در زندانِ سِندِیِّ لعین - سخت شد زندان بر آن دُرِّ ثمین

آنچنان شد سخت، کاو گفت: ای خدای - دیگر از این سِجن آزادم نمای

کن تو از زندانِ هارونم خلاص - گرچه زین زندان ندارم من مَناص

چونکه سِندی زجر میدادَش مُدام - تازیانه میزَدَش هر صبح و شام

دست و پایش کنده و زنجیر شد - زین سِتمها حضرتش دلگیر شد

مُدَّتی او نورِ مِهر و مَه ندید - تا که شد آخر در آن زندان شهید

سروده شده شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام زمستان 1401

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhorasanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

تاريخ : پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ | 11:4 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |