ولادت باسعادت حضرت باب الحوائج على اصغر (ع) در این روز واقع شده است. پدر بزرگوارش امام حسین (ع) و مادر والامقامش حضرت رباب دختر امرء القیس کلبى است. نام شریف آن حضرت عبدالله مشهور به على اصغر است. لقب شریفش باب الحوائج، رضیع، مذبوح من الاذن الى الاذن است
به گفته بعضی، علیاصغر و عبدالله دو تن بودهاند و هر دو در واقعه کربلا شهید شدهاند.[مطالب السئول، ۱۴۱۹ق، ص۲۵۷]
در زیارت ناحیه مقدسه با عبارت «أَلسَّلامُ عَلَی الرَّضیعِ الصَّغیرِ؛ سلام بر آن شیرخوار کوچک» به او سلام داده شده است.
امام حسین(ع) در حال سخن گفتن با لشکریان عمر بن سعد بود، یکی از اطفالش را دید که از تشنگی میگرید، او را روی دست گرفت و گفت: «ای جماعت! اگر به من رحم نمیکنید، پس به این کودک شیرخوار رحم کنید». مردی از سپاه کوفه تیری بر گلویش زد و آن کودک را به شهادت رساند.[تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۲۷]
براساس گزارش یعقوبی روز عاشورا هنگامی که یاران امام به شهادت رسیدند کودکی از فرزندان امام که تازه چشم به دنیا گشوده بود را نزد امام آوردند و امام در گوش او اذان گفت و در حال برداشتن کام او بود که ناگهان تیری برگلوی کودک نشست و سر او را برید امام تیر را از گلوى کودک کشید و او را به خونش آغشته مى ساخت و مى گفت: «و الله لأنت اکرم على الله من الناقة، و لَمحمدٌ اکرم على الله من الصالح: به خدا سوگند که تو از ناقه صالح بر خدا گرامى تر هستی و محمد هم از صالح بر خدا گرامى تر است.» سپس آمد و او را پهلوى فرزندان و برادرزادگان خود نهاد، سپس بر آنان حمله برد.» [تاریخ یعقوبی، نشر دارصادر، ج۲، ص۲۴۵]
در کتاب منتهی الامال درباره این واقعه چنین گزارش شده است: سید حیدر آملی در شعری که در رثای علی اصغر سروده این صحنه را به تصویر کشیده است : و مُنعطفٍ أهوي لتقبيل طفله- فَقبّل منه قبله السهمُ مَنحرا . برای بوسیدن طفل خود خم شد اما تیر پیش از وی بر گلوگاه او بوسه داد. [دمع السجوم، ۱۳۷۴ق، ص۱۸۶]
این بیت شعر در ارتباط این قسمت از مقتل علی اصغر(ع) معروف است که معمولا روضه خوانان می خوانند : ز ضرب تیر چنان دست وپای خود گم کرد - که خواست گریه کند در عوض تبسم کرد.
امام حسین(ع)، پس از اصابت تیر به گلوی فرزندش، دست خود را زیر گلوی او گرفت و چون پر از خون شد، آن را به سوی آسمان پاشید و فرمود: «هَوَّنَ علَیّ ما نزَل بی أنّه بعین الله؛ آنچه این سختیها را برایم آسان میسازد این است که همه در محضر خداست».[اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۷]
از امام باقر(ع) نقل شده است که از آن خون قطرهای به زمین بازنگشت.[ابومخنف، مقتل الحسین، ۱۳۹۸ق، ص۱۷۳]
همچنین گفته شده است که امام با مشاهده این واقعه گریست و فرمود: «پروردگارا! تو خود میان ما و این مردم داوری فرما که ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند؛ اما ما را کشتند».[تذکره الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۲۷]
به گزارش سبط بن جوزی، در این هنگام ندایی از آسمان شنیده شده که «او را واگذار- ای حسین - که شیردهندهای (دایه) او را در بهشت شیر میدهند».[تذکره الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۲۷]
برخی نیز نوشتهاند که امام پس از شهادت فرزندش، او را با خون گلویش آغشته کرد و فرمود: «به خدا قسم تو از ناقه صالح نزد خدا گرامیتری و پیامبر(ص)، نزد خدا از صالح(ع) گرامیتر است؛[تاریخ یعقوبی، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۱۸۲]
خدایا اگر امروز فتح و نصرت خویش را از ما بازداشتهای، آن را در چیزی که برای ما بهتر است قرار ده».[مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۳۷؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۷۸ق، ج۵، ص۴۴۸]
امروزه در بین الحرمین کربلا محلی به نام مقام علی اصغر(ع) هست که منسوب به محل شهادت اوست و برخی زائران آن محل را زیارت میکنند.
بنابر نقلی امرؤالقیس سه فرزند خود را از فرط علاقه و ارادت به حضرت علی(ع) به عقد ازدواج امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) درآورد.[انساب الاشراف، ۱۴۱۷ ق، ج۲، ص۱۹۵ ، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ ق، ج۶۹، ص۱۱۹]
رباب دو فرزند از امام حسین(ع) داشت، یکی سکینه و دیگری عبدالله. عبدالله(علی اصغر) در روز عاشورا در حالی که کودکی بیش نبود، در آغوش پدرش به شهادت رسید.[ الارشاد، ۱۴۱۴ ق، ج۲، ص۱۳۵]
بر اساس شواهدی که نقل شده است، رباب در کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت. گفته شده که او شهادت علی اصغر(ع) در آغوش پدر را نظارهگر بود.[اعیانالشیعة، ۱۴۲۱ ق، ج۶، ص۴۴۹]
ابن کثیر دمشقی میگوید: او در کربلا همراه حسین(ع) بود و هنگامی که حسین کشته شد، بسیار بیتابی میکرد.[البدایة و النهایة، ۱۴۰۸ ق، ج۸، ص۲۲۹]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری