درامتداد تاریکی-مراقب کلاهبرداری اینترنتی در پوشش پرداخت فطریه و کفاره باشید

توکلی - رئیس پلیس فتای استان کرمان درباره کلاهبرداری های احتمالی در ایام پایانی ماه مبارک رمضان در پوشش پرداخت فطریه، زکات و کفاره روزه هشدار داد. به گزارش خراسان، سرهنگ محمدرضا رضایی گفت: متاسفانه کلاهبرداران و مجرمان فضای مجازی از هر فرصتی برای سوءاستفاده و کلاهبرداری از مردم بهره می‌برند که آگاهی مردم نیز عامل مهمی در ناکام گذاشتن این افراد است.

وی ادامه داد: با نزدیک شدن به ایام پایانی ماه رمضان این نگرانی وجود دارد که افراد سودجو و فرصت طلب در بستر فضای مجازی بخواهند اقدام به کلاهبرداری یا سوءاستفاده از شهروندان در پوشش پرداخت فطریه، کفاره و این گونه موارد کنند که در همین زمینه لازم است مردم دقت داشته باشند هنگام پرداخت فطریه و کفاره به افراد ناشناس اعتماد نکنند و فطریه و کفاره خود را به نهادهای معتبر پرداخت کنند. بر این هشدار، هم در خصوص فضای حقیقی و هم فضای مجازی تاکید می کنیم. سرهنگ رضایی افزود: در فضای مجازی ممکن است افراد سودجو با طراحی سایت های جعلی، کاربران را به صفحات فیشینگ هدایت و به بهانه پرداخت فطریه و کفاره به کپی کردن اطلاعات کارت بانکی و خالی کردن حساب بانکی آنان اقدام کنند، بنابراین لازم است شهروندان حتما به نشانی های اینترنتی توجه کافی داشته باشند و از کلیک کردن روی لینک‌هایی که از منابع ناشناس به عنوان خیریه ارسال می کنند، خودداری کنند.

این مسئول انتظامی ادامه داد: گاهی نیز ممکن است همین لینک ها، آلوده به بدافزار باشد و گوشی یا سیستم شهروندان را آلوده کند، از این رو توصیه می شود از کلیک روی لینک های ناشناس که ممکن است به بهانه فطریه، تبریک عید و... باشد، پرهیز شود. رئیس پلیس فتای استان کرمان در پایان از مردم خواست: نذر خود را فقط به حساب نهادها و موسسات دولتی و قابل اطمینان واریز کنند و از پرداخت آن در سایت‌های نامعتبر و به حساب های شخصی افراد خودداری کنند چرا که ممکن است افراد سودجو این نذرها را جمع آوری کنند، اما آن را در راه گفته شده هزینه نکنند. خراسان : شماره : 21193 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۳۱ فروردين

دختر 3 ساله در چنگ بیمار روانی!

جوان 29 ساله، دختر بچه ای را ربوده بود و او را روی زمین می کشید تا...

سیدخلیل سجادپور – بیمار روانی که بنا به ادعای نزدیکانش 18 سال از عمرش را در بهزیستی سپری کرده است، دختر بچه 3 ساله ای را از در حیاط منزل ویلایی ربود و در حالی که دست او را گرفته بود و روی زمین می کشید در محاصره پلیس قرار گرفت و دستگیر شد.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این حادثه هولناک ظهر روز دوشنبه گذشته در مشهد هنگامی رخ داد که زن جوانی طبق معمول مشغول امور خانه داری بود و به اوضاع و احوال زندگی اش می رسید. همسرش سر کار بود و دختر 3 ساله اش نیز در حیاط منزل ویلایی بازی می کرد و مادر گاهی نیم نگاهی به دخترش می انداخت، اما در یک لحظه زن جوان متوجه شد که در حیاط باز است و دخترش دیده نمی شود. او با نگرانی نگاهی به داخل کوچه کرد ولی خبری از فرزندش نبود. به همین دلیل سراغ همسایگان رفت و از آن ها درباره دخترش پرسید، اما کسی دختر بچه را ندیده بود. در همین لحظه ناگهان یکی از همسایگان سرش را از پنجره بیرون آورد و به او گفت: من مرد جوانی را با کلاه لبه دار تابستانی دیدم که دختر بچه ای را زیر بغل گرفته بود و از داخل کوچه عبور می کرد ولی با این تصور که فرزند خودش است اهمیتی ندادم اما چهره آن مرد را نیز ندیدم چون ماسک بهداشتی داشت.

گزارش اختصاصی خراسان حاکی است، مادر جوان با شنیدن این جملات پاهایش سست شد و اشک ریزان و هراسان به سوی خانه اش دوید. او با پلیس 110 تماس گرفت و در حالی که دلهره عجیبی وجودش را فرا گرفته بود، با دستانی لرزان ماجرای ربودن دخترش را بازگو کرد. این زن جوان که از شدت اضطراب حال و روز مناسبی نداشت، بلافاصله موضوع را تلفنی به همسرش نیز اطلاع داد. همسر او وقتی ماجرا را شنید دیگر حال و روز خودش را نمی فهمید، سوار بر خودرو شد و پدال گاز را فشرد. او با سرعت وحشتناکی به طرف شهرک گلشهر در حرکت بود به طوری که گویی خودروهای عبوری را هم نمی دید. بغض گلویش را می فشرد و اشک در چشمانش حلقه زده بود.

همه وجودش به دعا لبریز بود و اژدهای سیاه خیابان ها را از زیر لاستیک های خودرو عبور می داد تا این که با چهره ای نگران و هراسان به منزل رسید و در کنار اشک های همسرش قرار گرفت، اما از سوی دیگر ماجرای کودک‌ربایی در عرض چند ثانیه بیسیم های پلیس را اشغال کرده بود. صدور فرمانی ویژه از سوی سردار سرتیپ محمدکاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) همه نیروها را گوش به فرمان کرد. «همه نیروهای گشتی وارد عمل شوند! امکانات تخصصی برای ردیابی آدم ربا به کار گرفته شود و...». طولی نکشید که تکاپوی عجیبی در میان نیروهای انتظامی به راه افتاد. سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) فرماندهی مستقیم عملیات را به عهده گرفت و دستور آماده باش داد. گشت های انتظامی با هدایت و نظارت فرمانده انتظامی مشهد به طرف گلشهر به حرکت درآمدند چرا که فرضیه اول به خاطر پیاده بودن آدم ربا، مورد توجه جدی پلیس قرار گرفته بود و آن ها احتمال می دادند که می توانند او را در اطراف منطقه گلشهر شناسایی کنند. دقایقی بعد اطراف شهرک گلشهر به قرق نیروهای انتظامی درآمد و گروه های گشتی در حالی در منطقه مذکور پراکنده شدند که با دستور سرهنگ نگهبان، نیروهای کلانتری های نزدیک به محل وقوع جرم نیز، به تقویت عوامل گشت پرداختند و بدین ترتیب گروه های موتوری و خودرویی به ردزنی جوانی با کلاه لبه دار ادامه دادند.

بنا بر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، هنوز ساعتی از این ماجرا نگذشته بود که عوامل گشت کلانتری پنجتن با استفاده از تجربیات فرمانده انتظامی مشهد، وارد جست و جو شدند. همه دوربین های ترافیکی منطقه زیر ذره بین تحقیقات قرار گرفت تا این که یکی از شهروندان هنگام پرس و جوهای پلیس، متوجه موضوع شد و به نیروهای گشت گفت: جوانی را با کلاه لبه دار دیده که دختری را در آغوش گرفته بود و در حالی که وحشت زده اطرافش را می پایید به سمت بیابان های انتهای کوی پنجتن می رفت. با اظهارات این شهروند، دیگر تردیدی وجود نداشت که پلیس به آدم ربا نزدیک شده است، اما عوامل انتظامی به خاطر در خطر بودن جان کودک بسیار نگران به نظر می رسیدند. هر لحظه احتمال داشت خبری دلخراش آن ها را میخکوب کند! آن ها اشک های سوزان مادر جوان را به خاطر می آوردند و دیگر به چیزی جز پیدا کردن دختر بچه 3 ساله نمی اندیشیدند! لحظاتی بعد نیروهای خودرویی و موتوری پلیس به سوی بیابان های منطقه سرازیر شدند و از فاصله دور مرد جوانی را دیدند که مچ دست کودکی را گرفته بود و او را روی خاک های بیابان می کشاند. گریه های دخترک دل هر انسانی را می لرزاند و معلوم نبود قرار است چه حادثه تلخی همه را در شوک فرو ببرد. با وجود این ، نیروهای گشت کلانتری پنجتن زودتر از دیگر عوامل انتظامی به محل رسیدند و منطقه را محاصره کردند. مرد جوان که همچنان خیره به نیروهای انتظامی می نگریست دست دخترک را رها کرد و این گونه یکی از افسران گشت کودک را در آغوش گرفت و همکارانش دستبندهای قانون را بر دستان آدم ربا حلقه زدند و او را در حالی به کلانتری انتقال دادند که پدر و مادر دختر 3 ساله از شدت خوشحالی اشک می ریختند و از پلیس قدردانی می کردند. آن ها بلافاصله فرزندشان را که از ناحیه صورت و دست و پا زخمی شده بود در آغوش گرفتندو به منزل بردند و لباس های خاکی اش را در حالی عوض کردند که او دیگر حتی توان گریه کردن هم نداشت و چشمانش به سرخی می زد. گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، طولی نکشید که سرهنگ نگهبان از پشت بیسیم با بیان «خسته نباشید!» پایان عملیات رهایی کودک را اعلام کرد و بدین ترتیب بازجویی ها از جوان آدم ربا آغاز شد ولی چند دقیقه بعد روانی بودن متهم لو رفت و مشخص شد که او قبلا نیز سابقه کودک ربایی داشته است. افسران قدیمی تر کلانتری پس از مشاهده این جوان که دچار اختلالات روانی است بلافاصله او را شناختند و بیان کردند که چند سال قبل نیز او دختری را از مقابل منزلی ربوده اما همسایگان بلافاصله متوجه شدند و دختر بچه را از چنگ وی رها کردند ولی زمانی که فهمیدند او دچار بیماری است شکایتی را مطرح نکردند!

بنابراین گزارش، بررسی های پلیس که با دستورهای ویژه قاضی اسماعیل عندلیب (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) وارد مرحله جدیدی شده بود، حکایت از آن داشت که جوان 29 ساله از همان دوران کودکی در یکی از مراکز بهزیستی نگهداری می شد و زمانی که به 18 سالگی رسیده از آن مرکز بیرون آمده است. مادر او از همسرش طلاق گرفته و پدرش نیز او را رها کرده است و اکنون جوان روانی نزد مادر و دایی اش زندگی می کند. در همین حال متهم به آدم ربایی درباره انگیزه خود از ربودن دختربچه به نیروهای انتظامی گفت: من مشکلی در درون بدنم دارم و می دانم که نمی توانم بچه دار شوم! به همین دلیل دختربچه را با خودم بردم تا برایش پدری کنم! و او را برای خودم نگه دارم!

او در پاسخ به این سوال که آیا فکر نکردی خانواده اش نگران می شوند؟ گفت: پشیمانم!... (ولی خیره خیره به چشمان افسران پلیس می نگریست و اگر سوالات به مذاقش خوش نمی آمد چهره اش عصبانی و برافروخته می شد).

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، مادر این جوان که به کلانتری احضار شده بود نیز گفت: او بیمار روانی است و از روزی که از بهزیستی به خانه آمده است، توان نگهداری از او را نداریم و نمی توانیم جوانی را با این سن و سال به زنجیر بکشیم! توان مالی هم برای نگهداری از او را نداریم چرا که هزینه های درمان بسیار بالاست و من حتی نمی توانم مخارج زندگی خودم را تامین کنم! به همین دلیل هم او را نزد پزشک نمی بریم و دارو هم مصرف نمی کند!

این گزارش حاکی است، اگر چه با اقدام سریع و به موقع پلیس از بروز یک فاجعه وحشتناک در مشهد جلوگیری شد، اما رها شدن بیماران روانی در شهرها سوژه‌ای تلخ و دیرینه است که متاسفانه مسئولان و مدیران کشور توجهی به این موضوع دردناک ندارند به گونه ای که هر از گاهی یکی از بیماران روانی در گوشه و کنار کشور دست به جنایت هایی هولناک می زند که آخرین مورد آن در مشهد حدود یک ماه قبل رخ داد و جوان مبتلا به اختلالات روحی و روانی، قلب پدرش را از سینه بیرون کشید و آن را در پشت بام مجتمع مسکونی در بولوار سرافرازان به طور کامل خورد! که خبر آن پانزدهم فروردین در صفحه حوادث روزنامه خراسان منتشر شد.

در همین حال فرمانده انتظامی مشهد نیز با ابراز نگرانی از رها شدن بیماران روانی در شهرها به دلیل هزینه های سنگین درمانی، از نمایندگان مجلس شورای اسلامی خواست تدابیری قانونی برای این مشکل حاد در جامعه بیندیشند و اجازه ندهند افراد بی گناه یا کودکان معصوم قربانی این گونه حوادث تلخ شوند. سرهنگ احمد نگهبان تاکید کرد: سال گذشته چندین پرونده جنایی در مشهد رخ داد که با بررسی های تخصصی مشخص شد عامل جنایت خانوادگی دچار بیماری روحی و روانی بوده است. مقام ارشد انتظامی مشهد افزود: این بار با تلاش گسترده پلیس از یک فاجعه دردناک جلوگیری شد، اما بسیاری از این بیماران هنوز در مناطق مختلف شهری در میان مردم زندگی می کنند که هر لحظه احتمال وقوع جنایتی دیگر وجود دارد.

اختصاصی خراسان . خراسان : شماره : 21192 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۳۰ فروردين

وقتی مادرم خودسوزی کرد!

از روزی که مادرم مقابل چشمان وحشت زده من خودسوزی کرد، سرنوشت من نیز به همان شعله های آتشی گره خورد که رفتارهای خیانت بار زبانه می کشید. اگر چه بعد از این ماجرا روزگار پدرم نیز سیاه شد، اما تقدیر مرا به سویی کشاند که...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 29 ساله ای است که برای فرار از زخم های یک عشق خیابانی به قانون پناه آورده بود. این زن جوان در حالی که روزهای تاسف‌بار گذشته اش را در تقویم زندگی ورق می زد به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: وحشتناک ترین صحنه زندگی من در حالی رقم خورد که 3 بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود. آن روز مادرم که مانند همیشه با پدرم مشاجره می کرد ناگهان ظرف بنزین را روی خودش ریخت و کبریت را کشید. وحشت زده و هراسان فقط جیغ می کشیدم و سوختن مادرم را به چشم می دیدم. پدرم مضطرب و نگران پتو را برداشت و شعله ها را خاموش کرد. آن روز پدرم پیکر سوخته مادرم را به بیمارستان امام رضا(ع) مشهد رساند ولی او بعد از گذشت 10 روز در مرکز درمانی جان سپرد و این گونه مسیر زندگی من نیز دستخوش خیانت های پدرم شد ،چرا که اختلاف آن ها به خاطر دختری بود که پدرم قبل از ازدواج با مادرم عاشقش شده بود ولی با مخالفت های مادرش رو به رو شد. با وجود این ،حتی بعد از ازدواج هم رابطه اش را با آن دختر ادامه داد، اما مادرم نمی توانست این رفتارهای خیانتکارانه او را تحمل کند به همین دلیل هم دست به خودسوزی زد. بعد از این ماجرا پدرم با آن دختر جوان ازدواج کرد تا به عشق گذشته اش رسیده باشد، اما طولی نکشید که فهمید «سوزان» هم به او خیانت می کند و با یکی دیگر از جوانان روستای پدرش ارتباط دارد. پدرم که تازه متوجه شده بود به خاطر رفتارهای زننده اش چه زن مهربان و پایبند به اعتقادات اخلاقی را از دست داده است دچار عذاب وجدان شدیدی شد و تا چندین سال ازدواج نکرد و بعد هم زنی مطلقه را به عقد موقت خودش درآورد، اما من که در این سال ها بیشتر از پدرم در رنج و سختی زندگی می کردم مجبور شدم درس و مدرسه را رها کنم و در نهایت خسته از زخم هایی که نامادری بر پیکرم به یادگار گذاشته بود به اصرار او به عقد پسر خواهر نامادری ام در آمدم تا از شر من راحت شوند. من در حالی پای سفره عقد اجباری نشستم که فقط یک ماه بعد از برگزاری مراسم عقدکنان فهمیدم که «فرزاد» به شیشه (مواد مخدر صنعتی) اعتیاد دارد و دچار توهم می شود. او در میان همین توهمات وحشتناک به سوی من هجوم می آورد و تا سر حد مرگ کتکم می زد و مدعی بود که باید فردی را که درون پریز برق مخفی شده است،بیرون بیاورم! و...

خلاصه چند ماه بعد از او طلاق گرفتم و به خانه دوستم رفتم چرا که دیگر در منزل پدرم نیز جایی نداشتم و نامادری ام کینه عجیبی از من به دل گرفته بود. در همین روزها بود که با پسر جوانی به نام «فیروز» آشنا شدم و با او به درددل پرداختم. او هم با حوصله به حرف هایم گوش می داد و مرا در غم های سنگینی که داشتم همراهی می کرد تا این که در نهایت به «فیروز» علاقه مند شدم و بدین ترتیب عشق خیابانی در وجودم شعله ور شد. چندین ماه بود که دیگر به دیدار «فیروز» می رفتم و به طور پنهانی به این ارتباط غیراخلاقی ادامه می دادم تا این که بالاخره با هم ازدواج کردیم ،اما هنوز چند ماه بیشتر از این ماجرا سپری نشده بود که دوباره آتش خیانت در خانه ام شعله ور شد. تازه فهمیدم «فیروز» قبل از من نیز با دختران و زنان غریبه ارتباط داشته و اکنون هم به همین رفتارهایش ادامه می دهد و به من خیانت می کند ولی دیگر باردار بودم و به خاطر فرزندم نمی توانستم از او طلاق بگیرم. به ناچار خودم را در حالی با شرایط موجود وفق دادم که «فیروز» بیکار و معتاد بود. او برای گذران زندگی به فروش موادمخدر و مشروبات الکلی روی آورد و باز هم روزهای تلخ گذشته ام تکرار شد. با آن که صاحب دو پسر زیبا بودم ،اما همسرم مدام مرا کتک می زد و او نیز زخم های خیانت را در وجودم به یادگار می گذاشت. این بود که دیگر چاره ای جز توسل به قانون نداشتم و برای رهایی از این وضعیت تاسف بار به کلانتری آمدم ولی مادرشوهرم که متوجه شکایت من شده است «فیروز» را به مرکز ترک اعتیاد برده تا بستری شود و اعتیادش را کنار بگذارد چرا که...

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، با توجه به اظهارات این زن و با صدور دستوری محرمانه از سوی سرگرد امیررضا فعال (رئیس کلانتری معراج مشهد) تلاش عوامل انتظامی برای ریشه یابی خلافکاری های شوهر این زن جوان آغاز شد و بررسی های روان شناختی و مشاوره ای نیز در دستور کار مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی قرار گرفت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری

خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21192 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۳۰ فروردين

سارقان مسلح در چنگ قانون

اختصاصی خراسان

سیدخلیل سجادپور – اعضای یک باند سرقت مسلحانه و آدم ربایی که راننده تاکسی اینترنتی را با دست و پای بسته در بیابان های اطراف مشهد رها کرده بودند، در عملیات ضربتی پلیس مشهد و گلبهار دستگیر شدند.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماجرای سرقت مسلحانه از راننده تاکسی اینترنتی هنگامی در مشهد رقم خورد که سرکرده سابقه دار یک باند سرقت به همراه دو نفر دیگر از همدستانش، نقشه سرقت خودرو را طراحی کردند. آنان در روزهای آغازین فروردین با یکی از شرکت های تاکسی اینترنتی تماس گرفتند و تقاضای خودرو کردند. طولی نکشید که راننده ای میان سال مقابل آن ها ترمز و 3 جوان را سوار کرد. مسافران که قصد سفر نداشتند، فقط نشانی مقصدی را به راننده دادند و خیلی زود با وی وارد گفت و گو شدند. آن ها طوری وانمود می کردند که روزی چندین بار به خاطر شغلی که دارند از تاکسی های اینترنتی استفاده می کنند و بدین ترتیب رابطه دوستی با راننده را برقرار کردند و پس از طی مسافتی در شهر، کرایه خوبی هم به راننده تیبا دادند که خودرواش را به تازگی خریده بود تا با آن امرار معاش کند.

گزارش روزنامه خراسان حاکی است، 3 جوان مذکور با اشاره سرکرده باند، در حالی از خودرو پیاده شدند که شماره تلفن همراه راننده را گرفتند تا از این پس با خود راننده برای سفرهای درون و برون شهری تماس بگیرند و در مقابل کرایه خوبی هم به وی بپردازند. راننده میان سال هم که از پیشنهاد مسافران جوان خوشحال به نظر می رسید، شماره تلفن خود را در اختیار آن ها گذاشت و این گونه منتظر تماس مسافران ماند. روز بعد از این ماجرا بود که دزدان مسلح نقشه سرقت خود را به طور کامل بررسی کردند و با یک خط تلفن ناشناس با راننده تیبا تماس گرفتند. آن ها از وی خواستند برای سفر به گلبهار به ابتدای بولوار طبرسی شمالی بیاید. قرار آن ها در کنار پل فجر قطعی شد و دقایقی بعد 3 جوان سوار خودروی تیبا شدند. یکی از دزدان در صندلی جلو نشست و دو نفر دیگر هم در صندلی عقب جا گرفتند. راننده میان سال که لبخند به لب داشت، به طرف گلبهار حرکت کرد و در مسیر از هر دری سخن گفتند. دزدان مسلح که منطقه شهر جدید گلبهار را به خوبی می شناختند، راننده را به سمت بیابان های اطراف کشاندند و از او خواستند که توقف کند. راننده با دیدن تیغه کارد و سلاحی که در دست مسافرانش بود، وحشت زده و نگران، به التماس افتاد و تازه فهمید که در دام دزدان مسلح گرفتار شده است. سارقان با تهدید به مرگ، چشم ها و دست و پاهای او را بستند و به صندلی عقب انتقال دادند و دوباره به سمت مشهد حرکت کردند. آن ها وقتی به محدوده روستای منزل آباد رسیدند، به سمت جاده خاکی و بیابان های اطراف رفتند و او را با دست و پای بسته از خودرو پایین انداختند. در این هنگام یکی از ساکنان محل که از دور شاهد این صحنه دردناک بود، بی درنگ به سوی راننده دوید و در حالی که سارقان محل را ترک کرده بودند، به یاری راننده میان سال شتافت و دست و پای او را باز کرد. لحظاتی بعد آن ها با پلیس 110 تماس گرفتند، اما وقتی نیروهای کلانتری محل برای بررسی موضوع وارد محل شدند، به مال باخته گفتند باید پرونده خود را از محل ارتکاب جرم در گلبهار پیگیری کند! از سوی دیگر دزدان مسلح به منطقه سرافرازان مشهد رفتند و با حرکات نامتعارف و کشیدن ترمز دستی، موجب ترس و وحشت رانندگان عبوری می شدند که در همین حال تعدادی از عابران و رانندگان با پلیس 110 تماس گرفتند و از وحشت آفرینی تیبا سواران خبر دادند. طولی نکشید که نیروهای گشت کلانتری نجفی با صدور دستوری از سوی سرهنگ مهدی کسروی (رئیس کلانتری) به طرف بولوار سرافرازان حرکت کردند. آن ها با مشاهده خودروی تیبا در ابتدای خیابان سرافرازان 9 به وی دستور «ایست» دادند، اما راننده تیبا با دیدن خودروی پلیس پدال گاز را فشرد و به طرز وحشتناکی در خلاف جهت حرکت خودروها، به حرکات و رفتارهای خطرناک ادامه داد. افسران گشت که به سرنشینان خودرو مشکوک شده بودند، بلافاصله شماره پلاک آن را در مرکز فرماندهی پلیس استعلام کردند و متوجه شدند که خودروی تیبا به طور مسلحانه سرقت شده است. این گونه بود که عملیات پلیس مشهد وارد مرحله جدیدی شد، چرا که نیروهای انتظامی با دزدان مسلح رو به رو شده بودند. راننده تیبا همچنان با سرعت سرسام آوری به فرار خود در کوچه و خیابان های اطراف ادامه می داد و نیروهای گشت نیز تلاش می کردند با تیراندازی هوایی و اخطارهای قانونی آن ها را متوقف کنند. پس از طی مسافتی طولانی در بولوارها و خیابان های منطقه رضاشهر، بالاخره سرنشینان تیبا، خودرو را در یکی از کوچه های فرعی رها کردند و در تاریکی شب به درون یکی از پارک های محل گریختند و در میان درختان مخفی شدند. اگر چه ماموران به گشت زنی در اطراف پارک تا سپیده دم روز بعد ادامه دادند، اما موفق به یافتن دزدان مسلح نشدند تا این که روز بعد با تحقیقات نامحسوس در همان محل، به سرنخ هایی رسیدند که یکی از سارقان در بولوار چمن مشهد زندگی می کند چرا که یکی از شهروندان، دزد سابقه دار را هنگام فرار از چنگ پلیس شناخته بود.

بنابر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، با به دست آمدن اطلاعاتی اندک از دزد مسلح، بررسی های اطلاعاتی از بانک مجرمان سابقه دار و حرفه ای آغاز و مشخص شد که سارق مذکور «علی-ن» نام دارد و چندین بار نیز به اتهام سرقت در مشهد دستگیر شده است. بنابراین گروهی از نیروهای ورزیده تجسس در نیمه های شب به طرف مخفیگاه سارق مسلح حرکت و اطراف منزل را محاصره کردند، اما وقتی زنگ خانه را به صدا درآوردند پیرمردی در حیاط را گشود و مدعی شد که از فرزندش خبر ندارد و او را طرد کرده است. با وجود این، ماموران تجسس که یقین داشتند دزد تحت تعقیب در منزل مخفی شده است، پس از کسب مجوزهای قضایی وارد منزل شدند اما کسی در خانه حضور نداشت. جست و جوها برای یافتن متهم فراری مدتی طول کشید ولی بالاخره عوامل تجسس موفق شدند او را که در لا به لای سقف کاذب حمام مخفی شده بود، از مخفیگاه بیرون بکشند و به کلانتری هدایت کنند.

به گزارش روزنامه خراسان، بررسی های مقدماتی بیانگر آن بود که «علی-ن» همان سرکرده فراری باند سرقت مسلحانه و آدم ربایی است، بنابراین وی تحت بازجویی های فنی قرار گرفت و به سرقت مسلحانه خودرو در حالی اعتراف کرد که دو قبضه شمشیر و کارد نیز از مخفیگاه وی کشف شده بود ولی او ادعا کرد اسلحه ای نداشته و همدستانش سلاح داشته اند، به همین دلیل تحقیقات پلیس با دستورات ویژه قضایی برای دستگیری همدستان وی ادامه داشت که خبر رسید نیروهای فرماندهی انتظامی گلبهار موفق به دستگیری دو عضو دیگر این باند سرقت شده اند.

در همین حال یکی از نزدیکان سرکرده باند به نیروهای انتظامی گفت: او چندین خودروی سرقتی را به منزل آورده و آن ها را اوراق کرده است، اما به دلیل ترسی که داشتیم، هیچ گاه نتوانستیم موضوع را به پلیس گزارش بدهیم. بنابراین بررسی های پلیس درباره سرقت های احتمالی دیگر اعضای این باند خشن آغاز شد. خراسان : شماره : 21193 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۳۱ فروردين


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : پنجشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۲ | 16:23 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |