http://dl.hodanet.tv/filespicturs/madraseh1.jpg

معلـّـم ميكنـد كارخـدائي 

معلم هست مرشد،پير،استاد***مقامي بس بزرگ است وخداداد

بو د تعلـيـم يك كار الهـي***دهدقرآن بدين مطلب گواهي

بخـوان تو علّم القرآن زقرآن***بود اوّل معـلّـم ذات رحمـان

معلّم ذات پاك حيّ سرمـد***دهـدفـرمان اقرء برمحمّد ص

بگويدوالقلم چون حيّ سبحان***قلم گير و قلم زن تادهي جان

معلـّـم ميكنـد كارخـدائي***دهـد برجـان مردم روشنائي

الفبا و رياضي ميـدهـد ياد***زخواندن وزنوشتن ميشودشاد

كلاس اوّلش با آب و بابا***يك و دو و سه و جمع و الفبـا

پي وبنيان كاخ علم ودانش***بريـزد درجهـان آفـرينش

نهال علم و دانش را بكارد***به اميدي كه روزي ميوه آرد

كلاس دوم و سوم ، چهارم***كندرشداين نهالش باتعلّـم

معلّم همچنان يك باغبان است***به باغ علم اوچون پاسبان است

مرتّّب سرزند زين باغ واشجار***دهـد آب و گشايد راه انهار

«بسان باغبـان كه گل بكارد***بسي زحمت كشدتاگل برآرد»

شودارديبهشت اين باغ پرگل***برآرد سوسن و ريحان وسنبل

شودخرداد و تيرو هم اَمرداد***بگردداين نهالش شاخ شمشاد

شودبعدازگذشت چندسالش***درختي بارور اين نو نهالش

شودچون بوعلي،شيخ بهائي***شودرازي وسعدي و سنائي

نهالت اي معلّم بارورشد***درختي بس بزرگ و باثمرشد

بگويم من سپاست اي معلم***شوم من حق شناست اي معلم

بجو يم علـم را من تا لب گور***به همـراه معـلّـم ، باقري پور

بوی مهر و مهربانیِ مدرسه

**************

باز میآید زراه مدرسه - بوی مهرو بوی ماهِ مدرسه

بازمیتابد به روی ما همه - نور علم از مهر و ماهِ مدرسه

میوزد با باد پائیزی کنون - باد علم از صبحگاهِ مدرسه

بوی مهرو مهربانی میدهد -  ماه مهر از سال و ماهِ مدرسه

مینوازد باد پائیزی مرا - با نظرها و نگاهِ مدرسه

جست و خیز کودکانِ شاد را - بنگر اینک تو  به راهِ مدرسه

اول مهر است و اندر راه علم - جمله با شال و کلاهِ مدرسه

اول مهر است و با کیف و کتاب - کودکان شادان به راهِ مدسه

میشود آغاز درسِ سال نو - وَه چه خوش باشد پگاهِ مدرسه

میشود آغاز با نامِ خدا – درسها از صبحگاهِ مدرسه

کودک ما با نوازشهای ما - یادگیرد رسم و راهِ مدرسه

کودک فعال و با هوش و زرنگ - میشود چون مهر و ماهِ مدرسه

کودک خود درس خوان و پرتلاش - میشود پشت و پناهِ مدرسه

دانش آموزی که با جهدو جهاد - میدرخشد در سپاهِ مدرسه

دانش آموزی که میافزاید او - رتبه اش برجایگاهِ مدرسه

میفزاید دانش آموز زرنگ - دائمًا بر عزّ و جاهِ مدرسه

دکتر و استاد و شاعر عاقبت - میشود اندر پناهِ مدرسه

دانش آموزی که خود تن پروراست - افکند خودرا به چاهِ مدرسه

مایه ننگ است و بی حاصل بود - سالها باشد به راهِ مدرسه

عاقبت اخراج او باشد دوا - اوفتد او ازنگاهِ مدرسه

لیک ده ها کودک بی سرپناه - مانده اند از این سپاهِ مدرسه

بی قلم بی دفتر است و بی کتاب - کودکی چشمش به راهِ مدسه

آه و افسوس است کار کودکی - که نداند راه و چاهِ مدرسه

با مصیبت زندگی سر میکند - پشت دیواری پناهِ مدرسه

خیّری کو تا قلم دفتر دهد؟ - یا دهد کفش و کلاهِ مدرسه

تا که این کودک چنان آن کودکان - طی کند هرروز راهِ مدرسه

بس مدیرانی که لایق پرورند - در پی رشدو فلاحِ مدرسه

فکر و ذکر و همّت آنان بود - دائمًا خیر و صلاحِ مدرسه

خود معلّم همچنان شمعی بود – روشنائی بخش راهِ مدرسه

راه ما روشن زنور علم شد – از سحر تاشامگاهِ مدرسه

خیّران با شند دائم درتلاش - ازبرای افتتاحِ مدرسه

باقری هم شد دعا گوی شما - تافزاید عزّ و جاهِ مدرسه

سروده باقری پور آخر شهریور1394


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

تاريخ : سه شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۴ | 17:31 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |