روايت خواندني سرهنگ از ماموريت روز اول جنگ
ترس ارتش بعثي از پاتک بچه محل‌هاي امام رضا (ع)
خراسان رضوي - مورخ سه‌شنبه 1394/06/31 شماره انتشار 19076
عکس: رسول نکوئي

گروه فرهنگي - «29 شهريور ماه 1359 شب ولادت امام رضا(ع) قبل از آغاز جنگ بود که خبر رسيد، دشمن بعثي شيطنت هايش را براي حمله به خاک ايران آغاز کرده است، آتشبار يکم گردان 315 لشکر 77 مشهد با شش توپ 105 ماموريت پيدا کرد براي مقابله با تحرکات شيطنت آميز صدام به منطقه دشت ذهاب و شهر قصر شيرين حرکت کند، در مسير بارگيري تجهيزات در راه آهن مشهد، به زيارت امام رضا (ع) رفتيم و از سلطان خراسان براي مقابله با دشمنان اسلام مدد گرفتيم و به سمت جبهه نبرد عليه بعثيان حرکت کرديم ...»

اين گوشه اي از روايتگري هاي سرهنگ حسن معصومين رزمنده دوران دفاع مقدس است که جزو رزمنده هايي است که از روز اول در جبهه هاي جنگ حق عليه باطل حضور داشته است.او متولد سال 1338 در کوچه عيدگاه کنار بازار رضاست. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و تعطيلي دانشگاه ها دربازه زماني انقلاب فرهنگي، اقدام به رفتن به خدمت سربازي مي کند و بعد از گذراندن دوره آموزشي به لشکر 77 منتقل و در آتشبار يکم گردان 315 مشغول به خدمت مي شود و از آن زمان به بعد برگ جديدي در زندگي اش ورق مي خورد و افتخار حضور در چند عمليات غرور آميز ارتش هميشه سرافراز جمهوري اسلامي ايران را کسب مي کند و اين روزها در نيروي انتظامي مشهد در حال خدمت است.

 

ياد باد آن روزگاران ياد باد

29 شهريور 94 و درست 35 سال بعد از اولين حضور رزمندگان در مقابله با دشمن بعثي، ميزبان حسن معصومين در تحريريه خراسان مي شويم. او در ابتداي صحبت هاي خود به اولين روزهاي جنگ اشاره مي کند و مي گويد: نيمه شهريور ماه سال 1359 بود که تحرکات شيطنت آميز صدام در غرب کشور، خبر از جنگ مي داد که آتشبار يکم گردان 315 لشکر 77 مشهد ماموريت پيدا کرد که براي مقابله با تجاوز صدام به منطقه دشت ذهاب و شهر قصرشيرين اعزام شود.

او با لبخندي که بر لب دارد، به همزماني مصاحبه در روزنامه خراسان در روز 29 شهريور94 با زمان اعزام به جبهه نبرد در 35 سال پيش اشاره مي کند و مي‌افزايد: 29 شهريور ماه در چنين روزي در حال آماده کردن توپ ها و تجهيزاتي بوديم که در قطار باري سوار کنيم تا به مقصد قصر شيرين برويم، در مسير رفتن، توپ ها را به ماشين هاي باري ارتش بسته بوديم که به حرم مطهر رضوي رسيديم و 6 توپ 105 را سه مرتبه دور حرم مطهر رضوي طواف داديم و بعد به سمت چهارراه مقدم که واگن هاي باري قطار بودند، حرکت کرديم و بعد از استقرار توپ ها در قطار با جمعيت انبوه مردم براي بدرقه مواجه شديم که باعث شد ، قطار با تاخير در ساعت 23 شب حرکت کند.

 

استقبال مردمي که روحيه ساز بود

وي در ادامه با چهره اي متفکر که نشان از مرور خاطرات آن روزها دارد، مي‌گويد: ساعت 8 صبح بود که قطار در اولين ايستگاه شاهرود توقف کرد و من و چند نفر از رزمنده ها محافظ ستون واگن ها بوديم و وظيفه داشتيم به محض اينکه قطار توقف کرد با ژ-3 در اطراف قطار حضور پيدا کنيم. تا در قطار را باز کرديم با سيلي از جمعيت مردم مواجه شديم که باعث تعجب ما شد. مردم شنيده بودند که واحدي از لشکر 77 مشهد عازم جبهه است به همين دليل به استقبال ما آمده بودند. حسن معصومين با بيان اينکه استقبال گرم مردم در ديگر ايستگاه ها و مسير هاي بين راه نيز وجود داشت، مي گويد: يک بار بر موجي از مهر و محبت روي دوش مردم جا به جا مي شديم ،آنقدر مردم آذوقه و ميوه و خوراکي در بار ماشين هاي سنگين توپ کش ريخته بودند که تا مدت زيادي در جبهه ها از کمک هاي مردمي استفاده مي کرديم.وي مي افزايد: در روز بعد يعني 31 شهريورماه به قزوين رسيديم و توپ ها را به پادگاه انتقال داديم هنگامي که رزمندگان براي استراحت و تماس با خانواده هايشان مي خواستند وارد شهر شوند، ناگاه صداي آژير حمله هوايي بلند شد و از آن لحظه جنگ به طور رسمي آغاز شد و در سپيده دم روز بعد توپ ها را به ماشين بستيم و به سمت جبهه حرکت کرديم و بعد از طي کردن مسير همدان و کرمانشاه و قصر شيرين به سمت اسلام آباد غرب رسيديم که خبر دادند نيرو هاي متجاوز در مقابلمان قرار دارند؛ بنابراين از يک مسير خاکي و فرعي خودمان را به دشت ذهاب و پادگان ابوذر با ساختمان هاي 15 طبقه رسانديم که در اين پادگان بالگرد هاي کبري مهمات مي زدند و به مواضع دشمن حمله مي کردند.

 

شکستن آرايش دشمن و ترس بعثي ها از پاتک ما

جاده پادگان ابوذر به سوي دشت ذهاب شيب دار بود و ماشين هاي فرماندهي و تجهيزات در ستون با سرعت 120 کيلومتر به سمت دشت ذهاب در حال حرکت بودند، از موازي شهر ذهاب که عبور کرديم رو به رو با ارتش آرايش کرده عراق مواجه شديم، هنگامي که ما به همراه تجهيزات با اين سرعت وارد منطقه آرايش شده نيروهاي متجاوز شديم، آنها تصور کردند ما با برنامه قبلي دست به ضد حمله زده ايم و نيرو هاي عراقي يکباره آرايش جنگي و موضع استقرارشان به هم خورد و با ترس در حال حرکت بدون هدف به سمت ما شليک مي کردند.

درحالي که نا خواسته در حال ورود به قلب نيرو هاي دشمن بوديم، فرمانده آتشبار که فردي با تجربه بود، به همين مقدار ازهم پاشيده شدن آرايش جنگي دشمن اکتفا کرد و دستور برگشت به نيروها داد. ما در کنار پادگان ابوذر مستقر شديم و بعد از سوخت گيري مجدد در ساعت 2 با مداد در کنار رود خانه اي استقرار يافتيم و در دو سه روز متوالي تنگه حاجيان را که محل عبور نيروهاي دشمن بود زير آتش گرفتيم.

 

امداد هاي غيبي و عنايت امام رضا(ع) به رزمندگان اسلام

سرهنگ معصومين با اشاره به فرمان امام خميني (ره) مبني بر اين که بايد حصر آبادان شکسته شود، مي گويد: از ابتداي سال 60 ارتش برنامه داشت تا فرمان امام را اجرايي کند؛ از اين رو ماموريت شکستن حصر آبادان به لشکر 77 مشهد سپرده شد و در خرداد ماه سال 60 بود که به سمت بندر ماهشهر حرکت کرديم و از آنجا توپ هاي 105 و 155 را به سمت مناطق برديم و در 27 خرداد در منطقه اي بين اهواز و آبادان مستقر شديم که در نزديکي محل عمليات حصر آبادان بود. او بابيان اينکه امداد هاي غيبي هميشه شامل حال رزمندگان مي شد، مي گويد: به مدت دو روزي که در عمليات در تنگه چزابه بوديم، بيش از 200 مرتبه اين منطقه بمباران هوايي شد اما به لطف امام رضا (ع) آن 6 توپ که دور حرم طواف داديم هيچ آسيبي نديد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: هشت سال دفاع مقدس

تاريخ : سه شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۴ | 17:49 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |