روضه روزیازدهم محرم حركت اهلبیت ازكربلا
بر حربگاه چو ره آن كاروان فتاد
اَ لسَّلامُ عَلَیكَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یا حُسَینَ بْنَ عَلِىٍّ أَیهَا الشَّهِیدُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یا سَیدَنَا وَ مَوْلانَا اِ نَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَینَ یدَىْ حَاجَاتِنَا یا وَجِیها عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ
برحربگاه چون ره آن كاروان فتاد - شور نشو ر و و ا همه را در گمان فتاد
هم بانگ نوحه،غلغله درشش جهت فکند - هم گریه برملایک هفت آسمان فتاد
هرجا که بو د آهو ئی ا ز دشت پا کشید - هرجا که بو د طایری از آشیان فتاد
شد وحشتی که شور قیامت بباد رفت - چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد
هر چند بر تن شهدا چشم كار كرد - بر زخمهاى كارى تیر و كمان فتاد
ناگاه چشم د ختر ز هر ا د ر آن میان - بر پیكر شریف امام زمان فتاد
بى اختیار نعره هذا حُسَین از او - سرزد چنانكه آتش او در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بَضْعَة البتول - رُو در مدینه كرد كه یا اَیهَّا الرَّسوُل
این كشته فتاده به هامون حسین تست - وین صیددست وپا زده درخون حسین تست
این ماهى فتاده به دریاى خون كه هست - زخم از ستاره بر تنش افزون حسین تست
این خشك لب فتاده و ممنوع از فرات - كز خون او زمین شده جیحون حسین تست
این شاه كم سپاه كه با خیل اشك و آه - خرگاه از این جهان زده بیرون حسین تست
پس ر و ى د ر بقیع و به زهرا خطاب كرد - مرغ هو ا و ما هى دریا كباب كرد
كاى مونس شكسته دلان حال ما ببین - مارا غریب و بى كس و بى آشنا ببین
اولاد خو یش ر ا كه شفیعان محشرند - در و رطه عقو بت ا هل جفا ببین
تن هاى كشتگان همه در خاك و خون نگر - سرهاى سروران همه در نیزه ها ببین
آن تن كه بود پرورشش در كنار تو - غلطان به خاك معركه كربلا ببین
بالجمله ؛ چون عمر سعد سر امام حسین علیه السّلام را به خولى سپرد امر كرد تا دیگرسرها را كه هفتاد و دو تن به شمار مى رفت از خاك و خون تنظیف كردند و به همراهى شمر بن ذى الجوشن و قیس بن اشعث و عمرو بن الحجّاج براى ابن زیاد فرستاد و به قولى سرها را در میان قبایل كِنْدَه و هَوازِن و بنى تَمیم و بنى اسد و مردم مَذْحِج و سایرقبایل پخش كرد تا به نزد ابن زیاد برند و به سوى او تقرّب جویند. و خود آن ملعونبقیه آن روز را ببود و شب را نیز بغنود و روز یازدهم را تا وقت زوال در كربلا اقامت كرد و بر كشتگان سپاه خویش نماز گزاشت و همگى را به خاك سپردو چون روز از نیمه بگذشت عمر بن سعد امر كرد كه دختران پیغمبر صلى اللّه علیه و آلهو سلّم را مُكَشَّفات الْوُجُوه بى مقنعه و خِمار بر شتران بى وطا سوار كردند و سید سجّادعلیه السّلام را (غُل جامعه) بر گردن نهادند. ایشان را چون اسیران ترك وروم روان داشتند چون ایشان را به قتلگاه عبور دادند زنها را كه نظر بر جسد مبارك امام حسین علیه السّلام و كشتگان افتاد و لطمه بر صُورت زدند و صدا را به صیحه و ندبه برداشتند. صاحب (معراج المحبّة ) گفته :
چُه بر مَقْتل رسیدند آن اسیران
چُه بر مَقْتل رسیدند آن اسیران - به هم پیوست نیسان و حزیران
یكى مویه كنان گشتى به فرزند - یكى شد مو كنان بر سوگ دلبند
یكى از خون به صورت غازه مى كرد - یكى داغ على را تازه مى كرد
به سو گ گُلرخان سَروْ قامت - به پا گرد ید غو غا ى قیامت
نظر ا فكند چو ن د خت پیمبر - به نو ر د ید ه ساقىَ كوثر
بناگه نا له هذ ا اَ خى زد - به جان خلد نا ر د و ز خى زد
ز نیر نگ سپهر نیل صو ر ت - سیه شد روزگار آ ل عصمت
ترا طاقت نباشد از شنیدن - شنیدن كى بود مانند دیدن
مَه جَبینان چون گسسته عقد دُرّ
مَه جَبینان چون گسسته عقد دُرّ - خود بر افكندند از پشت شتر
حلقها از بهر ماتم ساختند - شور محشر در جهان انداختند
گشت نالان بر سر هر نوگلى - از جگر هجران كشیده بلبلى
زینب آمد بر سر بالین شاه - خاست محشر از قِران مهر وماه
دید پیدا زخمهاى بى عدید - زخم خواره در میانه ناپدید
هر چه جُستى مو به مو از وى نشان - بود جاى تیر و شمشیر و سِنان
حركت اهلبیت ازكربلا
ای همسفرزینب رفتیم خداحافظ - ای تاج سرزینب رفتیم خداحافظ
ماندی تو وسردارت، عباس علمدارت - ماهمره بیمارت رفتیم خداحافظ
عمر سعد دستور داد یک عده عرب آمدند و محمل ها را بستند. یک وقت دستور داد: حالا بروید زن ها را سوار کنید. تا جلو آمدند که زنها را سوار کنند، زینب صدا زد: شما مردها به ما نامحرمید. ما به شما نامحرمیم. کنار بروید ما خودمان دو تا خواهریم این زن و بچه را سوار می کنیم. تمام زن و بچه را این دو خواهر سوار کردند حالا همه نگاه می کنند ببیند این دو خواهر چه می کنند؟ یک وقت دیدند زینب(س) خواهرش را صدا کرد. حالا همه نگاه می کنند ببینند زینب فاطمه(س) چه می کند؟ یک وقت دیدند زینب(س) صدا زد: وا غربتاه! وا حسیناه! ای داد از غریبی!
خواهر است، کنار بدن برادر است اگر گریه نکند چه کند؟ جا داشت یک عده بیایند دلداریش بدهند، به او تسلیت بگویند و از بدن حسین (ع) جدایش کنند. چه کردند؟ بمیرم زینب را کتک زدند.
مبریدم، نزنیدم در این دشت مرا کاری هست
گر چه گل نیست ولی زمن گلزاری هست
آخر از کوی تو با دیده ی گریان رفتم
آخر از کوی تو با دیـده ی گـریان رفتم - آمدم با تو و با لشگر عدوان رفتم
گر تو با جـمله شهیدان سوی جنت رفتی - من سوی شام به همراه اسیران رفتم...
ادامه مطلب اینجا http://hedayat.blogfa.com/post/7201
[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]
http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.htm
http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.pdf
كتا ب هـمـرا ه با عا شو را ئيا ن
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/dowomemoharramtayazdahom.htm
روضه های دهه اول محرم
http://hedayat.blogfa.com/post/14429
برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری
