درامتداد تاریکی-جاسازی بیش از ۳ هزار کیلو سیم برق سرقتی زیر بار ضایعات
توکلی - پلیس انتقال محموله سیم و کابل سرقتی را ناتمام گذاشت.به گزارش خراسان، رئیس پلیس آگاهی استان کرمان تشریح کرد: نیروهای پلیس آگاهی در اجرای کشف چندین فقره سرقت سیم برق با انجام اقدامات اطلاعاتی دقیق از حمل مقدار زیادی سیم برق سرقتی از طریق یک دستگاه کامیون حامل ضایعات باخبر شدند و این کامیون را در یکی از محورهای خروجی مرکز استان کرمان متوقف کردند.سرهنگ حمیدرضا میرحبیبی ادامه داد: ماموران در بازرسی چندین ساعته از زیر بار ضایعات این کامیون حجم زیادی سیم و کابل برق سرقتی به وزن بیش از 3 هزار و۳۰۰ کیلوگرم را کشف کردند . ماموران در این زمینه یک متهم را که درصدد انتقال این اقلام سرقتی در قالب ضایعات به دیگر نقاط کشور بود، دستگیر کردند. این مقام انتظامی با اشاره به تلاش های اخیر ماموران پلیس در حوزه کشف انواع سرقت ها از طریق پایش نامحسوس اقدامات برخی کارگاه های ضایعاتی خاطرنشان کرد: در پی دستگیری این متهم، هویت تعدادی از همدستان وی نیز شناسایی شده و اقدامات بعدی برای دستگیری آن ها در حال انجام است. فرمانده انتظامی شهرستان کرمان نیز افزود: به دنبال افزایش و وقوع موارد متعددی از سرقت سیم و کابل برق در شهرستان و با توجه به این که صنعت برق یکی از زیرساختهای مهم است، طرح های ویژهای با افزایش گشت های محسوس و نامحسوس موتوری و خودرویی در دستور کار قرار گرفت. سرهنگ مهدی پورامینایی تصریح کرد: با اجرای این طرح ها و تدابیر مختلف، سرقت سیم و کابل برق در مرداد نسبت به ماه قبل ۲۱ درصد کاهش یافت و در این مدت ۱۷ سارق به جرم ۱۰۴ فقره سرقت سیم و کابل در حوزه استحفاظی شناسایی و دستگیر شدند. خراسان : شماره : 21295 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۶ شهريور
برای فرار از کرونا معتاد شدم!
درحالیکه ویروس کرونا در همه جای کشور شیوع پیدا کرده بود و مردم از هر اقدام پیشگیرانهای استفاده میکردند تا به این بیماری وحشتناک مبتلا نشوند، من با یکی از فروشندگان مواد مخدر آشنا شدم که مدعی بود استعمال مواد مخدر از ابتلا به کرونا جلوگیری میکند و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، اینها بخشی از اظهارات زن ۲۴ سالهای است که زندگیاش در آستانه فروپاشی قرار دارد. این زن جوان که با پیشنهادی احمقانه در دام مواد افیونی گرفتار شده و ارتباطی خیانت آلود را آغاز کرده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت: در یکی از شهرکهای اطراف مشهد به دنیا آمدم و تا مقطع راهنمایی به تحصیل ادامه دادم اما پدرم اوضاع مالی خوبی نداشت و به همین خاطر هم از زندگی ساده و محقرانهای برخوردار بودیم. هنوز به سن نوجوانی نرسیده بودم که پدرم فوت کرد و مادرم با کارگری در زمینهای کشاورزی اطراف شهرک، من و خواهرم را زیر بال و پر خودش گرفت. من و خواهرم فقط 2 سال اختلاف سنی داشتیم و در نبود مادرم خانهداری میکردیم تا این که حدود ۴ سال قبل و با معرفی یکی از همسایگان 2 برادر از اهالی یکی از روستاهای ساری به خواستگاری ما آمدند و این گونه من و خواهر کوچکترم همزمان با دو برادر ازدواج کردیم. «جلال» که با من ازدواج کرد، کارگر سادهای بود که درآمد بسیار ناچیزی داشت؛ ولی «جلیل» در یکی از مهمانپذیرهای ساری به عنوان نظافتچی استخدام شده بود. خلاصه پس از برگزاری مراسم عروسی، خواهرم به ساری رفت ولی من و «جلال» زندگی مشترکمان را در حاشیه شهر مشهد ادامه دادیم. تنها مشکل شوهرم اهمیت ندادن به نظافت و ظاهر خودش بود. در حالیکه او حتی مسواک نمیزد و به پوشش خودش نیز توجهی نمیکرد، من بسیار به آراستگی و زیبایی ظاهر اهمیت میدادم تا جایی که با همان درآمد اندک شوهرم و پولهایی که پسانداز داشتم، عمل زیبایی بینی انجام دادم، اما بقیه مایحتاج و خرید پوشاک را خودم تامین میکردم چراکه شوهرم نمیتوانست از عهده این هزینهها برآید. به همین خاطر روابط سرد عاطفی بین ما بود، چون اصرارها و تاکید من برای تمیزی و نظافت شوهرم هیچ فایدهای نداشت. در همین روزها بود که با یکی از دوستان شوهرم در شهرک آشنا شدم که ظاهر زیبایی داشت و خیلی به خودش میرسید! چراکه یکی از توزیع کنندگان خرد مواد مخدر بود و ادعا میکرد همه سود حاصل از خردهفروشی مواد افیونی را برای خرید لباسهای مارکدار و رسیدگی به ظاهر خود هزینه میکند. در واقع او طوری رفتار میکرد که من آرزو داشتم کاش شوهرم نیز همان گونه بود! بالاخره در همین رفت و آمدها روزی به من و شوهرم پیشنهاد داد برای پیشگیری از ابتلا به کرونا مواد مخدر مصرف کنیم! ما هم که برای فرار از این ویروس مرگبار دست به هرکاری میزدیم، توصیه احمقانه او را باور کردیم و بدین ترتیب طولی نکشید که من و جلال گرفتار اعتیاد شدیم. از سوی دیگر نیز ارتباط من و اصغر(فروشنده مواد مخدر) در فضاهای مجازی ادامه یافت و به ابراز عشق و علاقه انجامید، ولی مدتی بعد شوهرم از طریق پیامکهای ارسالی من از این رابطه عاطفی باخبر شد و بهشدت مرا کتک زد. من که تازه به اشتباه خودم پی برده بودم به«جلال» تعهد دادم که ارتباطم را با اصغر قطع میکنم! به همین دلیل شوهرم گوشی تلفن را خاموش کرد و تصمیم گرفت تا با هم به زندگی مشترکمان ادامه دهیم؛ اما هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که طبل رسوایی ام به صدا درآمد و خانواده او که در جریان این موضوع قرار گرفته بودند با توهین و فحاشی و تهمتهای بسیار رکیک مرا زنی هرزه خواندند و به شوهرم یک ماه مهلت دادند که مرا طلاق بدهد.«جلال» هم که بسیار ناراحت و عصبانی بود، مرا به بیابانهای اطراف شهرک برد و پس از کتککاری وحشتناک پیکر زخمیام را در زمینهای کشاورزی رها کرد و رفت. من هم بهسختی خودم را به بخش اورژانس یکی از بیمارستانهای مشهد رساندم و تحت مداوا قرار گرفتم. از سوی دیگر نیز خانواده «جلال» به مشهد آمدند و او را به همراه تنها فرزندم به شمال کشور بردند و اکنون نیز ادعا میکنند که نه تنها خواهرم را طلاق میدهند بلکه «جلال» نیز با زن مطلقهای ازدواج کرده است. در این شرایط من که دیگر شوهرم را از دست دادهام و زندگی ام در آستانه نابودی قرار دارد، تازه فهمیدم که چگونه فریب چربزبانی و ظاهر یک خرده فروش مواد مخدر را خوردهام به همین خاطر اکنون قصد دارم برای ترک اعتیاد اقدام کنم و ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است سرگذشت تلخ و تاسفبار این زن جوان موجب شد تا مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی با صدور دستورات ویژهای از سوی سرهنگ ابراهیم خواجهپور(رئیس کلانتری نجفی مشهد) به بررسی راهکارهای قانونی برای نجات این زن از منجلاب اعتیاد بپردازند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21295 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۶ شهريور
وحشت آفرینی شیاطین صدمتری بازنگ های رسوایی!
اختصاصی خراسان
سید خلیل سجادپور -باند مخوف زورگیری از رانندگان در بزرگراه صد متری مشهد هنگامی متلاشی شد که «زنگ رسوایی» برای تعدادی از طعمههای اعضای این باند به صدا درآمد. به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، سوم مرداد گذشته راننده ۵۳ سالهای که در بزرگراه صد متری مشهد تردد میکرد ناگهان با زن جوانی در حاشیه بزرگراه روبرو شد که گویی به انتظار تاکسی ایستاده است .مرد راننده بیدرنگ پدال ترمز را فشرد و مقابل او توقف کرد. زن با طنازی و عشوهگری خاصی درون خودرو نشست و بلافاصله سر صحبت را با راننده میانسال باز کرد و از هر دری سخن گفت وسپس پیشنهاد شیطانی و رفاقت عاشقانه را مطرح کرد. راننده خودرو که غافلگیر شده بود نگاهی ناباورانه به زن جوان انداخت و تسلیم وسوسه شیطانی شد. در این هنگام مسافر جوان او را به سوی سوئیتی در اطراف صد متری کشاند که برای مدت کوتاهی اجاره کرده بود. دقایقی بعد زن جوان آبمیوهای را به شکار نگون بخت خود تعارف کرد که به مواد بیهوشی آلوده کرده بود. راننده مذکور هم بدون توجه به فرجام این وسوسه شیطانی، آبمیوه را سر کشید اما هنوز مدت زیادی از این ماجرا نگذشته بود که احساس گیجی و خواب آلودگی کرد. در همین اثنا ناگهان دو جوان قلدر و عصبانی وارد سوئیت شدند و مرد راننده را که هنوز سایه روشنهایی از مردان خشن را میدید به شدت زیر مشت و لگد گرفتند و از آنجا گریختند.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: ۲۴ ساعت از این حادثه تلخ گذشته بود که مرد راننده به هوش آمد، وقتی چشمانش را باز کرد در همان خانهای قرار داشت که یک روز قبل به همراه زن جوان به آن جا آمده بود ولی هیچ یک از اموالش نبود، تازه فهمید در چنگ باند زورگیری افتاده است و آن ها حتی گوشی تلفن، مدارک ،انگشتر نفیس و پولهایش را به سرقت بردهاند. دقایقی در افکار خود غرق شد اما نمیتوانست برای این رسوایی تصمیمی بگیرد وحشت زده و نگران به یاد خودرواش افتادو سراسیمه از منزل بیرون آمد اما خوشبختانه زورگیران خودرو را با خود نبرده بودند. مرد راننده نفس راحتی کشید و به طرف منزلش به راه افتاد .خانوادهاش که بسیار نگران و مضطرب بودند با دیدن او غوغایی به راه انداختند و از این که او را سلامت میدیدند خیلی خوشحال بودند، ولی این خوشحالی دوام چندانی نداشت چرا که زنگ رسوایی او در گوشی تلفن همسرش به صدا درآمد. وقتی همسر راننده کلید پاسخ را فشرد رنگ از چهرهاش پرید، باورش نمیشد. بلافاصله اینترنت گوشی را روشن کرد. او شوک زده به تصاویری از شوهرش نگاه میکرد که بسیار زننده و خصوصی بودند. زنگ رسوایی برای مرد راننده به صدا درآمده بود و شیاطین صد متری تصاویری زشت را برای خانواده او فرستاده بودند ولی زنگ رسوایی پایانی نداشت. یکی از زورگیرها از آن سوی خط تهدید کرد که اگر ۴۰ میلیون تومان پرداخت نکنند آن تصاویر را به همراه عکس و فیلمهای زننده دیگر به همه مخاطبین گوشی تلفنش ارسال میکند !مرد راننده که حالا دیگر آبروی خود را در خطر میدید چارهای جز مراجعه به پلیس نیافت .
بنابر گزارش روزنامه خراسان این گونه بود که مرد راننده راهی کلانتری شد و ماجرای «زنگ رسوایی»را مو به مو گزارش داد. با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع و احتمال وقوع جرایم بیشتر توسط اعضای باند مخوف «شیاطین صدمتری» این پرونده با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ احمد نگهبان(رئیس پلیس مشهد)به گروهی از کارآگاهان اداره مبارزه با جرایم خشن سپرده شد تا تحقیقات گستردهای برای شناسایی و دستگیری اعضای این باند آغاز شود. بالاخره پس از گذشت حدود ۱۵ روز از این ماجرای تکان دهنده سرنخهایی از یک زن جوان سابقهدار به دست آمد که احتمال میرفت یکی از شیاطین صد متری باشد. به همین دلیل کارآگاهان مراتب را به قاضی اسماعیل عندلیب( معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) اطلاع دادند و سپس با راهنمایی و دستورات خاص قضایی به ادامه تحقیق پرداختند. آن ها در مدت کوتاهی و باپایشهای اطلاعاتی موفق شدند زن جوان را سوار بر یک دستگاه پراید در حالی شناسایی کنند که به همراه یکی دیگر از اعضای این باند در مسیر بولوار خواجه ربیع در تردد بود .کارآگاهان بیدرنگ خودرو را در خیابان «مهرمادر»متوقف و زن و مرد ۲۴ و ۲۵ ساله را به مقر انتظامی انتقال دادند دو عضو این باند که به مواد مخدر صنعتی از نوع شیشه اعتیاد دارند در بازجوییهای تخصصی و مواجهه با چند مال باخته دیگر به ۵ فقره زورگیری و اخاذی از رانندگان بزرگراه صد متری اعتراف کردند.در همین حال بررسیهای پلیس نشان داد که زورگیرها از گوشیهای سرقتی طعمههای قبلی خود برای ارسال تصاویر واخاذی از طعمههای جدید خود استفاده میکردند و همچنین مدارک سرقتی را نیز به مالکان سوئیتهای اجارهای میدادند تا سرنخی از خود بر جایی نگذارند اما خالکوبی روی دست یکی از اعضای اصلی باند سرنخ مهمی برای شناسایی آنان شد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان بررسیهای بیشتر درباره جرایم احتمالی دیگر اعضای این باند مخوف در حالی ادامه دارد که متهم فراری دیگر این پرونده نیز تحت تعقیب پلیس قرار گرفته است. خراسان : شماره : 21296 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۷ شهريور
وقتی دنیا بر سرم آوار شد!
در دلم آرزو میکردم آنچه در ذهنم میگذرد خلاف واقع باشد. غوغای عجیبی روح و روانم را به هم ریخته بود اما همچنان به تعقیب همسرم ادامه میدادم تا این که او و دو مرد دیگر وارد خانهای در حاشیه شهر شدند. تردیدم برای گزارش به پلیس بینتیجه ماند و...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان ،مرد ۳۷ ساله که با چشمانی اشک آلود و روحی آزرده، وارد مرکز انتظامی شده بود ،سفره درد و دلهایش را در اتاق مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری رسالت مشهد گشود و با بیان رازی که زندگی اش را درآستانه نابودی قرار داده بود به کارشناس اجتماعی گفت: چندین سال قبل به طور سنتی با «سیما» آشنا شدم و پای سفره عقد نشستم .دوران نامزدی ما دو سال طول کشید تا اینکه خانواده همسرم شرایط آغاز زندگی مشترکمان را مناسب دیدند و بدین ترتیب من و «سیما »روزگاری سرشار از عشق و عاطفه را آغاز کردیم. یک سال بعد هنگامی که دخترم «الینا»به دنیا آمد این مهر و محبت عاشقانه نیز دوچندان شد .در همین شرایط همسرم تصمیم گرفت که در بیرون از منزل کار کند اما من مخالفت کردم و به او گفتم بهتر است همه وقت خود را صرف تربیت «الینا» کند و به خانه داری مشغول شود .اما هنوز پسرم قدم در این جهان نگذاشته بود که آرام آرام اوضاع اقتصادی من ضعیف شد و به همین دلیل تصمیم گرفتم بعد از پایان ساعت کارم در کارگاه تولیدی ظروف یکبار مصرف، با خودروی پرایدم مسافرکشی کنم. اگرچه حالا تا پاسی از شب کار میکردم ولی زندگی توام با آسایش و رفاه برای همسر و دو فرزندم ساخته بودم.« سیما »بیشتر پولی را که ازمن برای مخارج زندگی میگرفت خرج ظاهر و پوشش خودش میکرد با وجود این اوضاع بدی نداشتم تا این که به مرور رفتار و اخلاق همسرم تغییرکرد او نه تنها عاطفه و مهربانی گذشته را نداشت بلکه خیلی سرد و بیروح با من روبرو میشد و هر بار که از بیرون با تلفن همراهش تماس میگرفتم یا در منزل خواب بود و یا اصلاً پاسخ تماسهایم را نمیداد. این وضعیت مرا به تردید واداشت تا این که روزی یکی از همسایگان واحد آپارتمانی مرا به کناری کشید و با دودلی خاصی راز هولناکی را برایم فاش کرد. او گفت: همسرت درطول روزکه شما در خانه نیستید در منزل را به روی فرزندانش قفل میکند و تا پاسی از شب به خانه باز نمیگردد! دیگر چیزی نمیفهمیدم به طوری که گویی در عالم دیگری زندگی میکنم سوءظن و بدبینی سراسر وجودم را فرا گرفته بود افکار و خیالات متفرق هم کارساز نبود، بالاخره تصمیم گرفتم همسرم را تعقیب کنم. آن روز وانمود کردم سر کار میروم اما در بیرون از منزل منتظر «سیما »ماندم. چند ساعت بعد همسرم از خانه بیرون آمد، فقط در دلم آرزو میکردم همه سوءظنهایم تنها بدبینی بیهوده باشد! حدود ظهر بود که در نزدیکی منزلمان سوار یک دستگاه پژو ۲۰۶ شد که دو مرد دیگر هم سرنشین آن بودند. با چشمانی اشکبار به اعتماد از دست رفته میاندیشیدم و همچنان به تعقیب ادامه میدادم تا این که در حاشیه شهروارد یک خانه ویلایی شدند. در دوراهی تردید مانده بودم که با پلیس ۱۱۰ تماس بگیرم یا خودم این ماجرای اسرارآمیز را پیگیری کنم! هنوز تردیدهایم به نتیجه نرسیده بود که مرد معتادی از کنارم گذشت، او را صدا زدم و با پرداخت مبلغی پول از او خواستم زنگ آیفون تصویری منزل را به صدا درآورد و به اهالی آن خانه بگوید شیشه های خودرو پژو پایین است. با این شگرد وقتی یکی از آن دو نفر بیرون آمد و به طرف خودرو رفت من هم پنهانی وارد خانه شدم اما از آنچه میدیدم دنیا روی سرم آوار شد .باورم نمیشد همسرم با وضعیتی زننده در کنار آن مردان مشغول استعمال مواد مخدر صنعتی بود !حالا دیگر من فقط مردهای متحرک بودم که بدون مشاجره و درگیری از خانه خارج شدم! تمام روز را در خیابانها سرگردان بودم و به زندگی از دست رفتهام میاندیشیدم. شب هنگام وقتی به خانه بازگشتم« سیما» به پایم افتاد و ملتمسانه از من خواست او را ببخشم و از گناهش درگذرم! او گفت :مدتی قبل در فضای مجازی با پسری آشنا شدم که با وسوسههای شیطانی مرا ترغیب به استعمال مواد مخدر کرد. من هم با پولهایی که برای مخارج زندگی از تو میگرفتم مواد مخدر میخریدم اما این پولها برای هزینههای سنگین اعتیادم کافی نبود، به همین دلیل سعی میکردم به روابط خودم در فضای مجازی ادامه دهم و از این طریق پولی به دست بیاورم که تو به من مشکوک نشوی! ولی مقدار مصرفم هر روز بالا میرفت ومن هم با ارسال عکس و فیلم برای دیگران و شبکههای اینترنتی از آنان به نوعی اخاذی میکردم!و...
خلاصه همسرم به شدت اشک میریخت و التماس میکرد که دیگر چنین رفتاری را تکرار نخواهد کرد ولی دیگر او برایم مانند یک پیکر بیجان بود که نمیتوانستم در کنارش به زندگی مشترک ادامه بدهم. به همین خاطر تصمیم گرفتم موضوع را به پلیس گزارش بدهم اما ای کاش...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: در پی اعلام شکایت این مرد جوان بررسیهای قانونی و اقدامات مشاوران این پرونده با صدور دستورات ویژهای از سوی سرگرد لطفی( رئیس کلانتری رسالت مشهد) به کارشناسان اجتماعی دایره مشاوره و مددکاری کلانتری سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21296 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۷ شهريور
زورگیران گوشی قاپ به دام افتادند
توکلی -سه سارق زورگیر که در قالب یک باند، تلفن همراه شهروندان کرمانی را سرقت می کردند درحالی در عملیات غافلگیرانه پلیس آگاهی دستگیرشدندکه متهمان گوشی های سرقتی را به افغانستان منتقل می کردند.به گزارش خراسان ،رئیس پلیس آگاهی استان کرمان بیان کرد:به دنبال افزایش سرقت و زورگیری تلفن همراه عابران پیاده ،توسط راکبان دو دستگاه موتورسیکلت که با سر و صورت پوشیده و تهدید سلاح سرد و ضرب و جرح شهروندان، صورت می گرفت، موضوع در اولویت اقدامات پلیس شهرستان کرمان و دایره عملیات ویژه پلیس آگاهی قرار گرفت.
سرهنگ حمیدرضا میرحبیبی افزود: در این زمینه ماموران با رصد میدانی صحنه های سرقت و با حضور نامحسوس در مکان های احتمالی وقوع جرم موفق شدند سوژه های مد نظر را در حالی که قصد زورگیری تلفن همراه یک شهروند داشتند با تعقیب و گریز غافلگیرانه به دام انداختندو از آن ها چند قبضه سلاح سرد و شوکر کشف کردند.
وی ادامه داد: این سه متهم که گوشی های سرقتی را جهت فروش از طریق رانندگان خودروهای سوخت کش و تریلرهای ترانزیت به کشور افغانستان منتقل می کردند به ۸ فقره سرقت و زورگیری اعتراف کردند و پس از واکاوی های اطلاعاتی و تشکیل پرونده تحویل مرجع قضایی شدند. خراسان : شماره : 21296 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۷ شهريور
پلیس سد راه محموله ۲۴۰ کیلویی تریاک شد
کرمانی - در عملیات پلیس شهرستان بافت محموله سنگین تریاک از خودروی پژو پارس کشف شد.
فرمانده انتظامی استان کرمان اظهارکرد: نیروهای پلیس مبارزه با مواد مخدر بافت هنگام کنترل خودروهای عبوری محور اصلی این شهرستان به یک دستگاه پژو پارس عبوری مشکوک و این خودرو را جهت بررسی متوقف کردند.
سردارناصر فرشید ادامه داد:در بازرسی از این خودرو۲۴۰ کیلو تریاک کشف و در این خصوص یک متهم که در صدد انتقال این محموله به مرکز کشور بود دستگیر و پس از واکاوی های اطلاعاتی با تشکیل پرونده به مرجع قضایی معرفی شد.
این مقام ارشد انتظامی تصریح کرد: پلیس باتلاش و اقدامات اطلاعاتی دقیق و طولانی مدت در زمینه شناسایی و دستگیری عاملان حمل و توزیع مواد خانمان سوز مخدر بر همکاری مسئولانه مردم، خود مراقبتی و نظارت بر فرزندان تاکید دارد. خراسان : شماره : 21296 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۷ شهريور
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی