درامتداد تاریکی-همسایه‌کُشی در کوچه اشتراکی!

قاتل در آخرین دفاع: شیطان گولم زد، پشیمانم!

سیدخلیل سجادپور- حکم قصاص نفس مردی که همسایه‌اش را به خاطر اختلافات قدیمی در کوچه اشتراکی به قتل رسانده بود، در حالی به تایید دیوان عالی کشور رسید که قاتل در آخرین دفاعیات خود شیطان را مقصر این جنایت هولناک دانست و ابراز ندامت کرد.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این جنایت وحشتناک بیست و چهارم اردیبهشت سال گذشته در یکی از روستاهای شهرستان خواف هنگامی رخ داد که مردی به نام عبدالرحمان با شنیدن صدای همسایه‌اش از منزل بیرون آمد و با کاردی که در دست داشت به سمت او حمله‌ور شد. نورا... که هدف ضربات چاقوی مرد همسایه قرار گرفته بود، تلاش کرد تا از چنگ مرد خشمگین فرار کند، ولی با آن‌که کفش‌هایش در کوچه افتاده بود، وحشت‌زده و پابرهنه به گریز خود ادامه می‌داد که ضارب دوباره از پشت سر به او رسید و باز هم تیغه کارد را بر نقاط مختلف پیکر خون‌آلود وی وارد آورد. هنوز از تیغه کارد، خون می‌چکید که ضارب به داخل حیاط منزلش رفت و سپس سوار بر موتورسیکلت از محل گریخت. دقایقی بعد با تماس اهالی روستا، امدادگران اورژانس پیکر نورا... را به بیمارستان خواف رساندند؛ اما وی بر اثر عوارض ناشی از ضربات متعدد کارد به قتل رسیده بود. طولی نکشید که نیروهای پاسگاه انتظامی چمن آباد تحقیقات گسترده‌ای را با دستورات ویژه بازپرس دادسرای عمومی و انقلاب خواف آغاز کردند؛ اما روز بعد متهم به قتل فراری تسلیم قانون شد و به قتل همسایه به خاطر اختلاف قدیمی در کوچه اشتراکی اعتراف کرد.

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، حاکی است، پس از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست در دادسرای عمومی و انقلاب خواف، این پرونده جنایی با توجه به اهمیت ویژه‌ای که داشت به شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد و بدین ترتیب مرد همسایه‌کُش پای میز محاکمه‌ای ایستاد که ریاست آن را قاضی «هادی دنیا دیده» عهده دار بود.«عبدالرحمان -ع» که سعی می‌کرد ارتکاب جنایت را به ماجرای دفاع از خود گره بزند، وقتی در برابر ۱۰ استدلال انکارناپذیر قضات با تجربه شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی قرار گرفت و تصاویر دوربین مداربسته از صحنه قتل را مقابل خود دید، دست از داستان‌سرایی برداشت و در تشریح این جنایت هولناک گفت: ۱۵ سال بود که با نورا... (مقتول) همسایه بودم اما او کوچه مشترکی را که در آن تردد می‌کردیم، سهم خود می‌دانست و مدام برای من و خانواده‌ام ایجاد مزاحمت می‌کرد. چند بار تذکر دادم ولی فایده‌ای نداشت و همچنان مدعی بود که شما حق رفت و آمد در کوچه را ندارید! روز قبل از حادثه جلوی مرا داخل کوچه گرفت و گفت: خون تو و خانواده‌ات را می‌ریزم! و سپس تهدید کرد که تا فردا باید از روستا بروید! روز بعد هنگام بازگشت از سر کارم به چمن آباد رفتم و مرغی را برای منزل خریدم. هنگامی که مرغ را با کارد قطعه قطعه کردم و در یخچال گذاشتم، ناگهان صدای نورا... را از داخل کوچه شنیدم که نام مرا بر زبان می‌راند! چون روز قبل هم مرا تهدید کرده بود از ترس همان کاردی را برداشتم که با آن مرغ را قطعه قطعه کرده بودم و به داخل کوچه رفتم. به محض آن‌که نورا... را دیدم به او گفتم: چرا پیامک فحش‌های ناموسی دادی؟ در این هنگام او دستش را طوری بالا آورد که فکر کردم چاقو به همراه دارد! من هم کارد را بالا بردم و ضربه‌ای به قفسه سینه‌اش زدم. او تلاش کرد تا کارد را از من بگیرد که در همین گیر و دار انگشتم نیز زخمی شد. نمی‌دانم بعد چند ضربه دیگر زدم که نورا... به سمت ابتدای کوچه فرار کرد. دمپایی‌ها از پایش افتاد ولی زمانی که داخل کوچه به زمین خورد، دوباره بالای سرش رسیدم و چند ضربه دیگر به قسمت بالای تنه او فرود آوردم. سپس به خانه‌ام رفتم و به پسرم گفتم: دعوا کرده‌ام. تو هم به خانه پدربزرگت برو!به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، متهم این پرونده جنایی در پاسخ به سوال قاضی دنیا دیده (رئیس شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی) که پرسید آلت قتاله (چاقو) را چه کردی؟ نیز گفت: در مسیر فرارم به طرف روستای باغ بخشی می‌رفتم که آن را در زمین‌های کشاورزی انداختم. شب را در یک مسجد خوابیدم و صبح هم خودم را معرفی کردم، ولی روز حادثه به خاطر فحاشی‌های همسایه‌ام از حالت طبیعی خارج شدم وگرنه مقابل دوربین مداربسته او را با کارد نمی‌زدم! در این هنگام قاضی دادگاه پرسید؟ پس چرا ضربات را در 2 مرحله بر پیکر نورا... (مقتول) وارد کردی؟ که متهم پاسخ داد: شیطان مرا گمراه کرد. ما ۱۶ سال با یکدیگر همسایه بودیم ولی او خانواده‌ام را تهدید به مرگ کرده بود. وی در آخرین دفاع از خود نیز گفت: امیدوارم مرا ببخشند! شیطان گولم زد، پشیمانم!

به گزارش روزنامه خراسان،پس از پایان جلسات محاکمه که در حضور وکیل مدافع متهم برگزار شد، قضات دادگاه وارد شور شدند و سپس به اتفاق آرا «عبدالرحمان- ع» (متهم به قتل) را با استنادات دقیق قضایی و ۱۰ دلیل انکارناپذیر برای اثبات جرم، به قصاص نفس محکوم کردند. درخور یادآوری است با اعتراض وکیل مدافع متهم، این پرونده برای بررسی‌های بیشتر قضایی به دیوان عالی کشور ارسال شد؛ اماقضات سپیدموی شعبه هفتم دیوان عالی کشور نیز به استدلال‌های دقیق شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی مهر تایید زدند و بدین ترتیب مرد همسایه‌کُش در حالی به چوبه دار نزدیک شد که اگر لحظه‌ای خشم خود را کنترل می‌کرد یا برای حل اختلافات قدیمی خود دست به دامان قانون می‌شد شاید سرنوشت به گونه دیگری رقم می‌خورد!

اختصاصی خراسان . خراسان : شماره : 21311 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۲۸ شهريور

شلیک به سبک ترور!

اختصاصی خراسان

سید خلیل سجادپور- موتورسواری که در یک جنایت مسلحانه هولناک، پسر جوانی را مقابل چشمان مادر وی به قتل رسانده است، در حالی پای میز محاکمه ایستاد که مدعی بود به قصد انتقام از عامل مرگ مادرم شلیک کردم اما نمیدانستم برادر او پشت فرمان پراید نشسته است!

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان ،حکایت این ماجرای وحشتناک که مدت ها قبل از یک پرونده نزاع مسلحانه آغاز شده بود، هنگامی رنگ انتقام ترورگونه به خود گرفت که زنی میانسال با شلیک گلوله های ساچمهای از سلاح شکاری در یکی از روستاهای اطراف شهر جدید گلبهار به شدت مجروح شد. این زن بلافاصله به مرکز درمانی انتقال یافت و پزشکان تعدادی از گلوله های ساچمهای را از پیکر وی خارج کردند اما یکی از گلوله ها همچنان در نزدیکی قلب وی باقی ماند تا این که زن مذکور دوباره تحت عمل جراحی قرارگرفت ولی این بار عمل جراحی موفقیت آمیز نبود و او جان خود را از دست داد .این گونه بود که تحقیقات قضایی درباره ماجرای این پرونده که به خاطر اختلاف ملکی بین 2همسایه در روستا رخ داده بود، وارد مرحله جدیدی شد و قضات دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ، متهم به قتل را با صدور قرار قانونی از زندان آزاد کردند تا تحقیقات و بررسی های تخصصی بیشتری صورت گیرد.

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:هنوز پرونده این نزاع مرگبار در حال رسیدگی دقیق قضایی بود که ناگهان اواخر تیر سال گذشته جنایت مسلحانه هولناک دیگری در جاده روستایی ، به این ماجرا گره خورد و راننده پرایدی که برادر متهم به قتل در نزاع روستایی بود با شلیک گلوله از سلاح جنگی(کلت کمری)مقابل چشمان مادرش به قتل رسید. به دنبال وقوع این جنایت، بررسی های پلیس با صدور دستورات ویژه قضایی برای دستگیری متهم به قتل مسلحانه که «یاسر» نام دارد ، آغاز شد و رصدهای اطلاعاتی برای شناسایی موتورسوار فراری ادامه یافت تا این که حدود ۴ ماه بعد، نیروهای انتظامی زاهدان وی را در مکانی دستگیر کردند که به دنبال چند تبعه خارجی خلافکار بودند. زمانی که هویت متهم لو رفت و مشخص شد که او به اتهام قتل عمدی در گلبهار تحت تعقیب دستگاه قضایی و پلیس قرار دارد ، بی درنگ مقدمات انتقال این جوان حدود 37 ساله به شهرجدید گلبهار فراهم شد و او پس از اعترافاتی صریح در جلسات بازپرسی منتظر محاکمه ماند.

بنا بر گزارش روزنامه خراسان، پیچیدگی این پرونده جنایی و کلاف سردرگمی که با ماجرای نزاع مرگبار روستایی گره خورده بود، موجب شد تا روند رسیدگی به آن اهمیت ویژهای یابد. به همین دلیل پرونده مذکور به شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد. طولی نکشید که متهم به جنایت مسلحانه آخر هفته گذشته پای میز محاکمه ایستاد و جلسه حساس دادگاه به ریاست قاضی هادی دنیادیده و مستشاری قاضی غلامرضا مصطفوی برگزار شد.

این جلسه دادگاه در حالی با تلاوت آیاتی از کلاما... مجید رسمیت یافت که اولیای دم در حضور وکلای مدافع بر تقاضای صدور حکم قصاص نفس اصرار داشتند وتلاش ها برای گذشت از خونخواهی هم به نتیجه نرسید.در لحظات آغازین جلسه محاکمه که با تاکید رئیس دادگاه مبنی بر رعایت نظم و امنیت همراه بود، ابتدا مادرمحمد (مقتول) در جایگاه شاکی قرار گرفت و در تشریح صحنه جنایت گفت: پنج روز قبل از وقوع قتل،من در فروشگاه خواربارفروشی(سوپرمارکت)خودم ایستاده بودم که یاسر (متهم به قتل) درحالی که سلاح کمری در دست داشت به سمت من آمد. به او گفتم بزن خلاص کن! ولی او با آن که پسرم«محمد»(مقتول)نیز در فروشگاه بود شلیک نکرد و تنها بیرون از فروشگاه یک تیر هوایی زد و سپس شالی را به صورتش بست و سوار بر موتورسیکلت از آن جا رفت.

پس از چند روز ما برای شکایت از وی به اتهام تهدید با سلاح جنگی به دادگاه گلبهار رفتیم اما از آن جا ما را برای پیگیری شکایت به کلانتری فرستادند. وقتی مشخصات سلاح کلت را در پاسگاه انتظامی شرح دادیم، پسرم« محمد »پشت فرمان پراید نشست و من هم در صندلی جلو قرار گرفتم که به طرف روستای «آبقد» حرکت کردیم؛ اما در مسیر ناگهان یک خودروی پژو405 به صورت شاخ به شاخ به طرف ما آمد که پسرم به ناچار فرمان را به شانه خاکی جاده پیچید و متوقف شد. در این لحظه بود که «یاسر»(متهم به قتل)سوار بر موتورسیکلت درکنار پراید ایستاد و درحالی با سلاح کلت گلولهای به سر فرزندم شلیک کرد که شیشه خودرو پایین بود.

فریادزنان سر پسرم را روی پاهایم گرفتم ولی همان گلوله به قتل پسرم انجامید. بعد هم موتورسوار و راننده پژو 405 از محل فرارکردند و به طرف گلبهار رفتند. مادر مقتول در پاسخ به قاضی دادگاه که شما چگونه راننده پژو را شناختید که «جلال»نام دارد نیز گفت: من او را در روستا خیلی زیاد دیده بودم و حتی رنگ لباس او را هم که تیشرت زردرنگ بود به خاطر دارم.از طرف دیگر هم او بعد از طی مسافتی کوتاه،با فریادهای من که داد می زدم و به سرم می کوبیدم که« وایستا» سرش را از پنجره خودرو بیرون آورد و من به طور کامل چهره او را دیدم! «یاسر» را هم کاملا می شناختم!

به گزارش روزنامه خراسان، در ادامه جلسه و درحالی که قضات با تجربه شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی،با طمانینه و آرامش به اظهارات طرفین پرونده گوش می دادند،یاسر(متهم به قتل مسلحانه)نیز در جایگاه متهم قرار گرفت وپس از تفهیم اتهام از سوی رئیس دادگاه،در دفاع از خود گفت:من چند روز بود که به دنبال محمود(برادر محمد)بودم در واقع کاری به محمد نداشتم چرا که محمود عامل قتل مادرم بود،آن روز هم هنگامی که ازآبیاری زمین کشاورزی بازمی گشتم و سلاح کلت نیز به همراه داشتم، به طور اتفاقی خودروی پراید را دیدم وآن را تعقیب کردم. به محض این که به پراید رسیدم از فاصله حدود2متری شلیک کردم اما وقتی نزدیکتر رفتم تازه متوجه شدم که راننده پراید«محمد» است و من او را به اشتباه به جای «محمود»زده ام. من قصد کشتن «محمد» را نداشتم چون فقط با «محمود»مشکل داشتم چرا که وقتی از زندان آزاد شده بود با اطرافیانش جشن گرفته و پایکوبی به راه انداخته بودند و سپس این رفتارشان را هم در اینستاگرام استوری کرده بودند.متهم این پرونده جنایی ادامه داد: در عین حال اتهام رانندگی بدون گواهی‏نامه و حمل سلاح را می پذیرم!

وی همچنین در پاسخ به سوال قضات دادگاه که با سوالاتی تخصصی به واکاوی دقیق این ماجرای تلخ پرداختند نیز گفت:من نمی دانستم چه کسی پشت فرمان پراید بود چرا که خانواده مرحوم 3دستگاه خودروی پراید،وانت وتیبا دارند که از هم جدا نیستند و هر کدام از آن ها به هر خودرویی سوار می شود که دم دستش باشد! از سوی دیگر هم اسلحه من فقط یک گلوله داشت و اگر شلیک من به هدف نمی خورد شایدامکان قتل وجود نداشت. من چهره راننده را ندیدم یعنی اگر هرکس دیگری پشت فرمان بود،با این شلیک به قتل می رسید. بعد از این حادثه هم که فهمیدم «محمد»را کشته ام خیلی پشیمان شدم و 2نفر را برای گرفتن رضایت نزد خانواده مرحوم فرستادم.

یاسر(متهم به قتل)درباره ماجرای فرار خود بعد از ارتکاب جنایت مسلحانه نیز به قضات دادگاه گفت:وقتی دور زدم و متوجه شدم که «محمد»را زده ام به مسیر خودم ادامه دادم و موتورسیکلت را زیر یک پل در چناران انداختم و به تهران رفتم ازآن جا هم به زاهدان گریختم که حدود4ماه بعد درآن جا دستگیر شدم.

وی همچنین در پاسخ به سوال قاضی دنیادیده (رئیس دادگاه)که پرسید شما چگونه از فاصله2متری شلیک کردید در حالی که مدعی هستید چهره راننده را ندیده اید؟هم گفت:من از پشت سر شلیک کردم!

دراین هنگام مقام قضایی با اشاره به گزارش پزشکی قانونی پرسید اما نظر پزشکی قانونی خلاف ادعای شما را نشان می دهد؟ متهم پاسخ داد:این نظر را قبول ندارم!

بنابرگزارش روزنامه خراسان،متهم به جنایت مسلحانه که دیگر با رگبار سوالات فنی جنایی روبهرو شده بود و قضات دادگاه همچنان به اعترافات و اقاریر وی در مراحل بازپرسی و انتظامی استناد می کردند،دیگر چاره ای جز انکار نیافت و گفت:من آنچه را نزد بازپرس گفتم که برخی از آن جملات توسط ماموران به من تلقین شده بود! و من چاره ای جز تکرار آن اعترافات در نزد بازپرس را نداشتم چرا که همان مواردی را که در پلیس آگاهی گفته بودم باید نزد بازپرس هم همان حرف ها را می گفتم!

در این لحظه قاضی مصطفوی (مستشاردادگاه)از متهم پرسید: یعنی مدعی هستید که در جلسه بازپرسی شما تهدیدشده‌اید و یا با شما بد رفتاری شده است؟متهم پاسخ داد:خیر!هیچ بد رفتاری درکار نبود اما چون مامور انتظامی در جلسه بازپرسی حضور داشت باید همان حرف های قبل را تکرار می کردم!درادامه جلسه دادگاه دختر مقتول نیز ادعاهای متهم درباره استوری اینستاگرامی از شادی وپایکوبی را رد کرد وگفت:عموی من(محمود)حتی مدتی بود که به روستا نمی آمد و مارا هم از هرگونه رفتاری که شائبه ای برای خانواده آن ها داشته باشد بر حذر می داشت!

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:درپایان جلسه دادگاه وکلای مدافع نیز به دفاع پرداختند و از قضات دادگاه مهلت خواستند تا دفاعیات کامل خود را به صورت لایحه ارائه دهند.

درهمین حال ادامه رسیدگی به این پرونده پیچیده قضایی به جلسات آینده موکول شد تا اتهام «جلال»مبنی بر معاونت در قتل نیز زیر ذره بین قضاوت قرار گیرد. خراسان : شماره : 21314 - ۱۴۰۲ شنبه ۱ مهر

رشوه 200 میلیونی!

هنگامی که در محاصره نیروهای انتظامی قرارگرفتم، همه بدبختی ها و تلخکامی های زندگی مانند یک فیلم از مقابل چشمانم عبور کرد. در این شرایط بود که با اشاره پسر پولداری که با او ارتباط داشتم، پیشنهاد رشوه 200میلیون تومانی را به ماموران انتظامی دادم تا... .

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن 30 ساله که به اتهام حمل و توزیع مواد مخدر صنعتی دستگیر شده بود، با بیان این مطلب درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: 14ساله بودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند؛ چراکه مادرم به مصرف مواد مخدر صنعتی آلوده شده بود و پدرم نمیتوانست این وضعیت را تحمل کند.آن ها مدام با یکدیگر درگیر بودند و مادرم نیز حاضر نبود اعتیادش را ترک کند. بعد از این ماجرا خواهر بزرگترم نزد پدرم ماند ولی من که دختری نوجوان بودم و دلم به حال مادرم می سوخت، به همراه او رفتم. مادرم اتاقی را در حاشیه شهر اجاره کرد و این گونه من هم که بساط استعمال مواد مخدر را برایش فراهم میکردم آرام آرام به مصرف این ماده افیونی روی آوردم؛ اما با کمک مراکز امدادی و خیریهای به تحصیل ادامه دادم تا این که در سال آخر دبیرستان با پسر جوانی ازدواج کردم که او نیز مواد مخدر سنتی مصرف می کرد اما «تورج» بیماری حادکلیوی داشت به طوری که برای تامین مخارج درمان و هزینه های اعتیادمان مجبور به خردهفروشی مواد مخدر شدیم. درهمین روزها بود که دخترم به دنیا آمد ولی آنقدر درگیر مشکلات زندگی و خرید و فروش مواد افیونی بودم که هیچ توجهی به «الهام» نداشتم؛ درواقع او از مهر و عاطفه مادری بی بهره بود. با وجود این 5سال قبل شوهرم به دلیل عوارض ناشی از بیماری اش جان سپرد و این گونه دخترم همان اندک محبت پدری را هم از دست داد. وقتی مراسم چهلم مرگ همسرم برگزارشد، خانواده تورج نیز «الهام»را نزد خودشان بردند چرا که من غرق در مواد افیونی بودم و نمی توانستم از او مراقبت کنم. ازسوی دیگر به ناچار خرده فروشی مواد مخدر را ادامه می دادم تا هزینه های سنگین اعتیادم تامین شود.خلاصه روزگارم به همین ترتیب سپری می شد تا این که 6ماه قبل با «بیژن» آشنا شدم. او جوانی پولدار و تک پسر بود که خودروی خارجی و خانه مجردی داشت.این آشنایی به ارتباط پنهانی بین من و او انجامید و ازآن روز به بعد بیشتر اوقات در منزل بیژن پای بساط شیشه و کریستال می نشستیم. من هم که با پول های بیژن مواد مخدر صنعتی بیشتری می خریدم خیلی خوشحال بودم تا این که شب هنگام و درحالی که مواد مخدر صنعتی و سنتی زیادی به همراه داشتم، سوار خودروی بیژن شدم ولی ناگهان ماموران انتظامی از راه رسیدند و ما را از داخل خودرو پیاده کردند؛ سپس در بازرسی از داخل خودرو همه مواد مخدر کشف شد. دراین شرایط من که زندگی ام را برباد رفته می دیدم، با اشاره و اصرار بیژن 200میلیون تومان به افسر نیروی انتظامی پیشنهاد دادم تا در قبال گرفتن این مبلغ ما را آزاد کند اما او به بهانه این که باید درجای خلوتی صحبت کنیم، ما را به کلانتری آورد و همه ماجرا را صورتجلسه کرد. حالا هم بیژن در بازداشتگاه است و من می دانم با این محموله سنگین مواد مخدر صنعتی و سنتی چه مجازات سنگینی انتظارم را می کشد. با وجود این، دلم برای دخترم به شدت تنگ شده است. از طرف دیگر خانواده تورج اگر در جریان مجازات سنگین من قرار بگیرند، دیگر هیچ گاه اجازه نخواهند داد دخترم را ببینم و ... .

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:این زن 30ساله در حالی با دستور سرگرد جعفر عامری(رئیس کلانتری آبکوه)به مراجع قضایی معرفی شد که تحقیقات پلیس برای ردیابی و دستگیری دیگر افراد مرتبط با این پرونده ادامه یافت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21314 - ۱۴۰۲ شنبه ۱ مهر


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ | 13:18 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |