درامتداد تاریکی-قصه باور نکردنی یک دزد!
نویسنده : ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
مرا به اشتباه دستگیر کردهاند! من نه دزد هستم و نه دزدی را میشناسم. همه این ماجراها به صورت اتفاقی به یکدیگر گره خوردهاند تا من به اتهام سرقت دستگیر شوم چراکه...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، اینها بخشی از اظهارات مرد 36ساله ای است که با ردیابیهای اطلاعاتی نیروهای انتظامی و به اتهام سرقت لوازم و تجهیزات آبرسانی دستگیر شده بود. این جوان در حالی که مدعی بود روزگار فلاکتباری را گذرانده است درباره سرگذشت خود به مشاور مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: پدرم کارگر ساده ساختمانی است و اکنون که 60 سال دارد باز هم کارگری میکند تا هزینههای زندگیاش را تامین کند. من هم که فرزند بزرگ خانواده هستم تا کلاس سوم راهنمایی درس خواندم ولی چون علاقهای به درس و مشق نداشتم، چند سال پشت سر هم مردود شدم و نتوانستم از سد مقطع راهنمایی عبور کنم. به همین دلیل بالاخره ترک تحصیل کردم و از همان دوران نوجوانی با پسر همسایه خودمان در یک کارگاه لولهکشی آب مشغول کار شدم.
من و جواد خیلی با هم رفاقت صمیمانهای داشتیم. با آنکه چند سال از من بزرگتر بود ولی بعد از پایان کار روزانه همه اوقاتمان را با هم میگذراندیم. جواد به مواد مخدر اعتیاد داشت و من هم که آن زمان 16 سال بیشتر نداشتم، پای بساط شیرهکشی او مینشستم و به صورت تفریحی درکنار او مصرف میکردم تا اینکه عازم خدمت سربازی شدم و برای مدتی استعمال مواد مخدر را کنار گذاشتم. فقط زمانی که به مرخصی میآمدم سراغ جواد میرفتم و باز هم با یکدیگر مصرف میکردیم. وقتی مدت سربازی به پایان رسید و من به مشهد بازگشتم، عاشق «مهلا» شدم. او دخترخوانده یکی از بازماندگان زلزله رودبار بود که در همسایگی ما زندگی می کرد. همه خانواده و بستگان «مهلا» در آن زلزله جان خود را از دست داده بودند و او همسایه ما را از بهزیستی به فرزندخواندگی پذیرفته بود. خلاصه مدت علاقه من به «مهلا» خیلی طول نکشید و ما با یکدیگر ازدواج کردیم. همسرم چون تنها فرزند پدرخواندهاش بود، خیلی علاقه داشت تا خودش فرزندان بیشتری داشته باشد. به همین دلیل هم ما صاحب 4 فرزند قدونیم قد شدیم که آخرین آنها اکنون یک ساله است. بعد از آغاز زندگی مشترک، من بهطور پنهانی به مصرف مواد مخدر ادامه دادم و خودم بهتنهایی در امور تاسیسات آبرسانی و لولهکشی فعالیت میکردم؛ اما متاسفانه با افزایش بهای مواد مخدر سنتی دیگر نتوانستم مخارج خودم را تامین کنم و به همین دلیل با پیشنهاد یکی از همبساطیهایم به مصرف شیشه و کریستال آلوده شدم. ابتدا تصورم بر این بود که بهای کمی برای شیشه می پردازم ولی خیلی زود فهمیدم که در دام خطرناکی افتادهام و زندگیام روبهنابودی رفت.
درهمین روزها بود که پدرم با همان درآمد کارگری مرا در یکی از مراکز ترک اعتیاد بستری کرد ولی من فقط2 ماه دوام آوردم و بعد ازآن دوباره مصرف شیره را شروع کردم. این درحالی بود که بعد از رو آوردن به مواد مخدر صنعتی دیگر نتوانستم کار کنم و همه مشتریانم را ازدست دادم! حالا دیگر تامین مخارج خانواده 6 نفره برایم خیلی سخت شده بود که پدرم با تسهیلات بانکی و اندک پساندازی که داشت، خودروی پراید مدل پایینی برایم خرید تا با مسافرکشی روزگارم را بگذرانم ولی حدود یک هفته قبل بود که در کوی نجف مردی مرا متوقف کرد و از من خواست مقداری لوازم و تجهیزات آبرسانی را به بولوار توس ببرم و آنها را به مرد دیگری تحویل بدهم که نشانیاش را به من داده بود. من هم کرایهام را نقدی از آن مرد رهگذر گرفته و ابزار و تاسیسات آبرسانی را به همراه یک دستگاه هیلتی و سنگ فرز به همان نشانی در سه راه دانش بردم و به فرد دیگری تحویل دادم اما خیلی زود نیروهای کلانتری معراج با رصد دوربین های مدار بسته، خودروی مرا شناسایی کردند و به کلانتری انتقال دادند در حالی که من نه دزدی میشناسم و نه مالخر! چراکه همه این ماجرا و حتی شغل لولهکشی من به طور اتفاقی به یکدیگر گره خوردهاند.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با توجه به اسناد و مدارک مستند پلیس و قصه باور نکردنی متهم به سرقت، تلاش نیروهای تجسس برای واکاوی سرقتهای احتمالی دیگر وی با نظارت مستقیم سرگرد امیر رضا فعال (رئیس کلانتری معراج مشهد) آغاز شد. خراسان : شماره : شماره : 21335 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۲۷ مهر
دستبرد زوج سارق به ۱۰۰ سوئیت اجارهای!
اختصاصی خراسان
نویسنده : سید خلیل سجادپور
زوج جوانی که مدعی هستند با دیدن قوهای درون استخر یکی از پارکهای مشهد عاشق یکدیگر شدهاند، در حالی راز دستبرد به بیش از 100 سوئیت اجارهای را فاش کردند که از پارکنشینی به مستاجری چند روزه روی آورده بودند و طعمههای خود را از سایتهای واسطهگری به دام میانداختند!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، طی چند ماه گذشته پروندههایی در مراکز انتظامی تشکیل شد، که محتویات آن از دستبردهای سریالی به سوئیتهای اجارهای حکایت داشت. با افزایش روند صعودی سرقتهای مذکور، ماجرا از اهمیت خاصی برخوردار شد تا جایی که رئیس پلیس مشهد با مطالعه گزارشهای یاد شده دستور بررسی ویژه در این باره را صادرکرد و از عوامل انتظامی خواست به ریشهیابی سرقت از سوئیتهای اجارهای بپردازند.
با این دستور پلیسی نیروهای کلانتری در مناطق مختلف شهری وارد عمل شدند اما تحقیقات مقدماتی نشان داد که سارقان بسیار حرفهای هستند و هیچ سرنخی در صحنههای سرقت از خود برجا نگذاشتهاند. به همین خاطر تحلیلهای کارشناسی از مناطق جغرافیایی وقوع جرم جمعآوری و مشخص شد که همه طعمهها از طریق آگهی در سایتهای واسطهگری اینترنتی به دام افتادهاند؛ بنابراین عوامل انتظامی با بهرهگیری از تجربیات سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد ) دامنه تحقیقات خود را به فضای مجازی کشاندند و کنکاشهای تخصصی را برای شناسایی دزدانی ادامه دادند که با خط تلفنهای مشترکی با اجارهدهندگان سوئیتها تماس گرفتهاند. از سوی دیگر نیز گروهی از کارشناسان پلیس به رصدهای اطلاعاتی برای شناسایی آگهیهای فروش کالاهای سرقتی پرداختند و بدین ترتیب عملیات ردیابی در چند شاخه پلیسی وارد مرحله جدیدی شد تا اینکه بالاخره نیروهای کلانتری بانوان مشهد رشته عملیات را به دست گرفتند و مالخری را در فضای مجازی شناسایی کردند که لوازم منزل را خریداری میکرد.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با به دست آمدن این سرنخ عملیات انتظامی در چند زاویه مختلف آغاز شد و نیروهای تجسس کلانتری بانوان در پوششهای نفوذی موفق شدند این مالخر ۴۶ ساله را در حالی دستگیر کنند که برخی از مالباختگان اموال سرقتی خود را در میان کالاهای فروشی مالخر مذکور شناسایی کردند. به همین دلیل بلافاصله متهم یاد شده با هماهنگی و دستورهای ویژه قضایی به کلانتری منتقل شد و مورد بازجویی قرار گرفت اما او مدعی بود هیچ سارقی را نمیشناسد و اموال کشف شده را هم از مسافران و رهگذران خریداری کرده است!
او در حالی این سخنان را بر زبان جاری میکرد که خودش نیز نمی توانست این ادعاهای ساختگی را باور کند! با وجود این ادعاها، طولی نکشید که مالخر حرفهای به اتاق ویژه بازجوییهای تخصصی هدایت شد و دقایقی بعد وقتی در برابر اسناد و دلایل مستند پلیس قرار گرفت، به ناچار لب به اعتراف گشود و زوج جوانی را لو داد که از حدود یک سال قبل با آنها آشنا شده بود.
بر اساس گزارش روزنامه خراسان، به دنبال اعترافات وی، بیدرنگ گروهی از افسران ورزیده بانوان پلیس، عملیات دستگیری را با شیوه قرار صوری آغاز کردند و با بهرهگیری از تماسهای رمزی با سارقان، موفق شدند با سیمکارتهای مخفی زوج سارق را به محل قرار بکشانند. هنگامی که زوج مذکور سوار بر یک دستگاه پراید وارد بولوار چمن شدند، ناگهان در محاصره نیروهای انتظامی قرار گرفتند و قبل از آن که حتی فرصتی برای فرار پیدا کنند، به درون خودروی پلیس منتقل شدند و دقایقی بعد مقابل افسران بازجو نشستند.
زن ۳۹ ساله ابتدا درباره نحوه آشنایی خود با همسرش گفت: حدود یک سال قبل در یکی از پارکهای جنوبی مشهد نشسته بودم و به قوهایی نگاه میکردم که عاشقانه درون استخر و در کنار یکدیگر حرکت میکردند. در این هنگام چشمم به جوانی افتاد که او نیز به این صحنه خیره شده بود. لحظاتی بعد امتداد نگاه ما نیز به یکدیگر تلاقی کرد به گونهای که این موضوع به آشنایی ما انجامید. با آنکه من ۱۰ سال از او بزرگتر و معتاد به مواد صنعتی بودم؛ اما عشق ما از همین پارکنشینی در کنار استخر قوها آغاز شد و با همه مخالفتهای خانواده او با هم ازدواج کردیم ولی چون هیچ جا و مکانی نداشتیم تصمیم گرفتیم تا در سوئیتهای اجاره ای زندگی کنیم. از سوی دیگر مخارج اعتیاد من سنگین بود و همسرم نیز هیچ درآمدی نداشت. این گونه بود که نقشه سرقت از سوئیتها را طراحی کردیم و بدین ترتیب با ورود به سایتهای واسطهگر مانند دیوار، آگهیهای اجاره سوئیت را نشان میکردیم. سپس با مالک سوئیت تماس میگرفتیم و برای آن که از وجود اموال با ارزش مطمئن شویم از مالک میخواستیم تا عکسهای بیشتری از داخل سوئیت برایمان ارسال کند. در ادامه هم سوئیت را برای ۲ تا ۳ روز اجاره میکردیم. ولی در روز دوم همه لوازم مانند تلویزیون، کولرگازی و لوازم برقی آشپزخانه و حتی اموال داخل انباریها را درون خودروی پراید میریختیم سپس از محل متواری میشدیم. این گونه هم اجاره سوئیت نمیدادیم و هم اموال سرقتی را بین ۵ تا ۳۰ میلیون تومان به مالخران میفروختیم و روزگارمان را میگذراندیم؛ اما نمیدانم پلیس چگونه ما را پیدا کرد و به سراغمان آمد...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، همسر ۲۹ ساله این زن معتاد نیز اظهارات وی را تایید کرد به طوری که تاکنون راز بیش از ۱۰۰ فقره دستبرد به سوئیتهای اجارهای در مشهد و طرقبه و شاندیز فاش شده است و تعداد زیادی از مالباختگان به کلانتری بانوان مشهد مراجعه کردهاند.
در همین حال، تحقیقات گسترده پلیس با نظرات مستقیم فرمانده انتظامی مشهد برای واکاوی در سرقتهای احتمالی دیگر این زوج و افراد مرتبط با آنان همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : شماره : 21335 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۲۷ مهر
پلاک قطور؛ سرنخ سرقت پراید
پلاک قطوری که روی یک دستگاه پراید نصب بود در حالی به سرنخی مهم برای کشف خودروی سرقتی در مشهد تبدیل شد که ردیابی آن دزد سابقهدار را از خواب سحرگاهی به زندان برد!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماجرای این پرونده عجیب از آنجا آغاز شد که نیروهای گشت نامحسوس پلیس، عملیات مراقبت شبانه از اموال مردم را با تدابیر ابلاغی فرمانده انتظامی مشهد در دستور کار قرار دادند. آنها که برای اجرای طرح امنیت محلهمحور، عازم کوچه و خیابانهای حوزه استحفاظی خود شده بودند، در گشتزنیهای هدفمند به جستوجوی موارد مشکوک پرداختند.
در این میان، ناگهان نور چراغهای خودروی گشت کلانتری رسالت مشهد روی پلاک یک دستگاه پراید مدل بالا سوسو زد که در حاشیه بولوار رسالت پارک شده بود. در همین حال یکی از افسران گشت انتظامی نگاهش را بر امتداد نوری دوخت که روی پلاک پراید قفل شده بود.
تردید او درباره قطر پلاک خودرو، به دغدغهای کشید که فرضیه «سرقت» را به ذهن جستوجوگر و تیزبیناش گره زد. افسر پلیس در تاریکی شب پلاک پراید را بررسی کرد و متوجه شد که زیر آن 2 پلاک دیگر با شمارههای متفاوت وجود دارد. این گونه بود که فرضیه «سرقت» قوت گرفت و مراتب در ساعات بامدادی نوزدهم مهر به فرمانده انتظامی مشهد گزارش شد. طولی نکشید که با دستور ویژه سرهنگ احمد نگهبان، گروه گشت نامحسوس پلیس درحالی به تحقیقات میدانی پرداختند که بررسیهای تخصصی نیز نشان از سرقتی بودن خودرو داشت. پس از مدتی جستوجو بالاخره یکی از اهالی محل که با مشاهده چراغ گردان خودروی پلیس از منزل بیرون آمده بود، سرنخی از یک جوان سابقهدار به نیروهای گشت داد که چندین بار او را سوار همین پراید دیده بود. با این سرنخ مهم بیدرنگ سرگرد لطفی(رئیس کلانتری رسالت) نیز عازم بولوار رسالت شد و فرماندهی عملیات شناسایی و دستگیری سارق سابقهدار را به عهده گرفت؛ چراکه تحقیقات نامحسوس نشان داد سارق تحت تعقیب یکی از زورگیرانی است که سابقه شرارت نیز دارد! به همین دلیل نیروهای انتظامی با کسب مجوزهای قضایی در حالی به سراغ دزد سابقهدار در یکی از خیابانهای اطراف رفتند که سپیده سحرگاهی در آسمان مشهد، چتر تاریکی را جمع کرده بود.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: درحالی که شهروندان محله رسالت در خواب شیرین سحرگاهی به سر میبردند، ناگهان نیروهای انتظامی از در و دیوار وارد مخفیگاه دزد سابقهدار شدند و حلقههای قانون را بر دستان وی گره زدند. این سارق 32ساله مجرد که با تعجب و حیرت مردمک چشمانش را به اطراف میچرخاند در حالی متوجه موضوع شد که نشئگی از سرش پرید!
دقایقی بعد با هدایت متهم به مقر انتظامی، بازجوییهای فنی از وی آغاز و مشخص شد که علاوه بر سوابق سرقت خودرو و قطعات و اموال داخلی آن، چندین سابقه زورگیری و شرارت هم در پرونده سیاهش دارد. این در حالی بود که مقادیری مواد مخدر صنعتی نیز به همراه شمشیر و چماق از مخفیگاه وی کشف شد و بدین ترتیب با انتقال این دزد حرفهای به زندان تحقیقات پلیس برای کشف جرایم احتمالی دیگر وی وارد مرحله جدیدی شد. خراسان : شماره : شماره : 21335 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۲۷ مهر
ماجرای عاشقی عاطفی!
نویسنده : ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
وقتی فهمیدم یکی از همکارانم در فروشگاه لباس سرگذشتی شبیه من دارد، خیلی ارتباطم را با او نزدیک کردم؛ اما هنگامی که متوجه بیماری صرع او شدم دیگر احساس و هیجانات عاطفی بر روح و روانم غلبه کرد تا جایی که خودم را پای سفره عقد دیدم و....
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 25 ساله ای است که برای شکایت از شوهرش به کلانتری سپاد مشهد آمده بود. این زن جوان با بیان این که مادرشوهرم هنوز مرا عروس خودش نمی داند، درباره ماجرای ازدواجش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: در کلاس سوم ابتدایی تحصیل می کردم که روزی چشمان مادرم را اشک آلود دیدم و در میان گریه ها و ناله هایش فهمیدم که پدرم ما را رها کرده و عاشق زن دیگری شده است. آن روز معنی این حرف ها را نمی فهمیدم فقط می دانستم که پدرم یک زن دیگر گرفته است! خلاصه پدرم از ما جدا شد اما مادرم از او طلاق نگرفت و به صورت دوشیفت در شرکت خصوصی کار می کرد تا مخارج زندگی من و خواهرم را تامین کند. با وجود این، همواره دچار مشکلات مالی بودیم و هیچ گاه رنگ رفاه و آسایش را ندیدیم. من هم دراین شرایط از خواهر کوچکترم مراقبت می کردم و امور خانه داری هم برعهده من بود. فشارهای زندگی موجب شد تا به دختری پرخاشگر و عصبی تبدیل شوم به همین خاطر هم در کلاس نهم ترک تحصیل کردم چرا که هیچ کس نمی توانست رفتارهای مرا تحمل کند و مدام از طرف دانش آموزان و مدیر مدرسه سرزنش می شدم. بعد از این ماجرا در یک فروشگاه لباس به عنوان فروشنده مشغول کار شدم تا کمک خرج خانواده باشم ولی همواره در جست وجوی محبت هایی بودم که از دوران کودکی، آرزوی آن را داشتم . متاسفانه دراین مسیر به سوی محبت های دروغین کوچه و خیابان کشیده شدم و با هر پسری که ذره ای به من توجه می کرد،ارتباط عاطفی برقرار می کردم و با او به گشت وگذار و تفریح می رفتم. مادرم وقتی متوجه موضوع شد و مرا سرزنش کرد، از شدت عصبانیت ظرف و ظروف منزل را شکستم تا او را به سکوت وادار کنم که موفق هم شدم. مادرم برای آن که بیشتر از این عصبانی نشوم و ازخانه فرار نکنم، در برابر مسیر اشتباه زندگی من کوتاه آمد و من هم از این اتفاق نهایت سوءاستفاده را می کردم. درهمین روزها بود که متوجه شدم یکی از همکارانم بیماری صرع دارد و گاهی دچار تشنج می شود؛ آن روز وقتی «فریمان» روی زمین افتاد و همکاران اطرافش جمع شدند، خیلی دلم به حالش سوخت. به همین دلیل تصمیم گرفتم ارتباطم را با او نزدیک تر کنم تا حدی که خیلی از کارهای مربوط به او را در فروشگاه انجام می دادم و حتی او را تا منزلشان همراهی می کردم که در خیابان دچار تشنج نشود. اما زمانی فهمیدم عاشق«فریمان» شده ام که تحت تاثیر سرگذشت او قرار گرفتم. پدر فریمان هم به خاطر اعتیادی که داشت آن ها را رها کرده بود.آن زمان «فریمان» یک سال بیشتر نداشت و مادرش او را به سختی و فلاکت زیر بال و پر خودش گرفته بود. ولی زمانی که در کلاس دوم ابتدایی تحصیل می کرد از پشت بام منزل پدربزرگش سقوط کرده و از همان زمان دچار بیماری صرع شده بود.خلاصه زمانی به خودم آمدم که عشقی عاطفی بر وجودم حکمفرما بود و خیلی زود در اوج احساسات و هیجانات دلسوزانه پای سفره عقد نشستم و با «فریمان» ازدواج کردم .این درحالی بود که مادر «فریمان» مرا دختری «ولنگار» می پنداشت و به عنوان عروس خودش قبول نداشت و تا امروز هم با من حرفی نزده و به خانه ام نیامده است! با وجود این، من زمانی دریافتم که مسیر زندگی را اشتباه رفته ام که فهمیدم«فریمان» حتی نمی تواند یک لامپ برق را تعویض کند و صاحبکارم نیز فقط به دلیل حمایت دلسوزانه او را در فروشگاهش تحمل می کند! با آن که من باردار بودم اما «فریمان» هیچ وقت نتوانست هزینه های روزمره زندگی را تامین کند و من به همین خاطر خیلی زجر می کشیدم به طوری که همه مسئولیت های زندگی برعهده من است. از سوی دیگر هم دخالت های مادرشوهرم در زندگی مشترکمان مرا به مرز طلاق کشانده است تا جایی که به ناچار به مرکز انتظامی آمدم تا از شوهرم شکایت کنم ولی ای کاش ....
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: حساسیت این ماجرا موجب شد تا سرهنگ جواد یعقوبی(رئیس کلانتری سپاد مشهد) بررسی های کارشناسی و اقدامات مشاوره ای برای گره گشایی از مشکلات خانوادگی این زن جوان را به گروه مشاوران دایره مددکاری اجتماعی بسپارد. خراسان : شماره : 21334 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۶ مهر
پایان خوش گذرانی با بنز میلیاردی قاچاق
نویسنده : توکلی
با اقدام پلیس خودروی بنز میلیاردی قاچاق به ارزش ۵۰ میلیارد ریال در کرمان توقیف شد.
به گزارش خراسان ،رئیس پلیس امنیت اقتصادی استان کرمان بیان کرد: ماموران پلیس امنیت اقتصادی بر اساس اقدامات اطلاعاتی از تردد یک دستگاه بنز فاقد مدارک قانونی در سطح شهر کرمان باخبر شدند و این خودرو را در یکی از نقاط شهر متوقف کردند.
سرهنگ امین یادگار نژاد ادامه داد:در بررسی مدارک ارائه شده از سوی راننده این خودرو مشخص شد این اسناد با خودروی توقیفی مطابقت نداشته است از این رو خودروی بنز توقیف و راننده آن برای تعیین تکلیف به مرجع قضایی معرفی شد.
وی تصریح کرد: در ادامه خودروی توقیفی که از سوی کارشناسان ۵۰ میلیارد ریال تعیین قیمت شد، به سازمان جمع آوری اموال تملیکی منتقل و به دور دور کردنهای این خودرو در خیابانهای شهر پایان داده شد. خراسان : شماره : 21334 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۶ مهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی