در امتداد تاریکی -ماجرای سرقت های سازمان یافته مغز خودرو!

گردش مالی میلیاردی در 20 حساب بانکی سردسته دزدان لو رفت

سید خلیل سجادپور- شبکه گسترده و سازمان یافته سرقت کامپیوتر خودرو در مشهد متلاشی شد و زوایای گوناگون این پرونده در حالی زیر ذره بین تحقیقات قرارگرفت که تاکنون30 عضو این شبکه سرقت شناسایی شده اند.

فرمانده انتظامی مشهد روز گذشته در تشریح عملیات پیچیده اطلاعاتی برای کشف سرقت های سازمان یافته مغز خودرو(ای سی یو) به خبرنگار ارشد روزنامه خراسان گفت:کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد در اجرای طرح مبارزه قاطع با مالخران اموال سرقتی به سرنخ هایی از یک مالخر حرفه ای رسیدند که در زمینه خرید و فروش کامپیوترخودرو (ای سی یو) فعالیت می کرد.

سرهنگ احمد نگهبان افزود: با توجه به حساسیت این ماجرا که به روند صعودی آمار سرقت های مغز خودرو(کامپیوتر) در مشهد گره می خورد،رصدهای اطلاعاتی دقیقی با تشکیل یک گروه عملیاتی در اداره مبارزه با سرقت خودرو آغاز شد و کارآگاهان زن جوانی را زیر نظر گرفتند که از مالخران حرفه ای بود و می توانست کارآگاهان را به شبکه سرقت (ای سی یو) برساند.

وی گفت:طولی نکشید که بررسی های نامحسوس با انجام یک سری فعالیت های پیچیده اطلاعاتی به نتیجه رسید و سرشبکه مالخران در حالی به تور اطلاعاتی پلیس افتاد که تحقیقات مقدماتی حکایت از یک شبکه گسترده و سازمان یافته داشت. بنابراین ماجرا با حساسیت خاصی پیگیری و مشخص شد که یکی از مالخران این شبکه سرقت با 3 عضو خانواده اش (2برادر و یک خواهر) زندگی مخفیانه ای در حاشیه شهر دارد وهیچ گاه خودش با مالخران اصلی تماس نمی گیرد.

سرهنگ نگهبان در ادامه این گفت وگوی اختصاصی تصریح کرد: بررسی های تخصصی بیانگر آن بود که این مالخر حرفه ای با 3 تن دیگر از مالخران (ای سی یو) و فقط از طریق اعضای خانواده اش ارتباط برقرار می کند و ای سی یوهای سرقتی را به آنان می فروشد. مقام ارشد انتظامی مشهد با اشاره به بهره گیری پلیس از شیوه های فنی برای شناسایی مخفیگاه مالخر مذکور خاطر نشان کرد:کارآگاهان همزمان با رد زنی های اطلاعاتی به مخفیگاه این مالخر دست یافتند و او را هنگام قرار برای فروش ای سی یوهای سرقتی به یکی از مالخران اصلی در بولوار رسالت مشهد به دام انداختند. وی اضافه کرد: در بازرسی از مخفیگاه وی 16 دستگاه ای سی یو که به مغز خودرو معروف است در حالی کشف شد که چندین دفتر ثبت خرید و فروش اموال سرقتی نیز به دست آمد.

«کلیددار امنیت مشهد» ادامه داد: در بازجویی از این مالخران،هویت 7تن از اعضای این شبکه لو رفت که 5 تن از آنان سارق و 2 نفر دیگر هم از مالخران اصلی این شبکه سازمان یافته بودند. بنابراین کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد در 6عملیات جداگانه که 36 ساعت به طول انجامید7 عضو باند را دستگیر و علاوه بر 15 دستگاه ای سی یوی سرقتی 6دستگاه باتری و 4دستگاه دینام خودرو را نیز از مخفیگاه های آنان کشف کردند.

فرمانده انتظامی مشهد افزود:در ادامه این عملیات هویت 20 سارق دیگر از اعضای این شبکه لو رفت و متهمان به سرقت و خرید و فروش بیش از 400دستگاه انواع ای سی یو از ابتدای سال جاری اعتراف کردند که برخی از آنان هنوز فراری هستند.سرهنگ احمد نگهبان تاکید کرد: سردسته این شبکه بزرگ سرقت که فردی سابقه دار است برای گمراه کردن پلیس از 20 کارت و حساب بانکی نزدیکان و دوستانش برای واریز وجوه ناشی از خرید و فروش ای سی یوهای سرقتی استفاده می کرد که تاکنون گردش مالی بیش از 40 میلیارد ریال در این حساب ها شناسایی شده است.رئیس پلیس با تجربه مشهد یادآور شد بررسی های بیشتر کارآگاهان درباره زوایای مختلف این پرونده نشان داد مالخران واسطه، ای سی یوهای سرقتی را 400 تا یک میلیون و 200هزارتومان از سارقان می خریدند و سپس بین 2تا 3میلیون تومان به مالخران اصلی شبکه می فروختند اما مالخر اصلی این شبکه سازمان یافته به صورت مخفیانه زندگی می کرد و تنها از طریق نوچه هایش با دیگران ارتباط داشت به گونه ای که مایحتاج روزانه اش را نیز دیگران تهیه می کردند و او فقط شب ها از لانه اش بیرون می آمد و برای کنترل مخفیگاهش نیز چندین دوربین مدار بسته نصب کرده بود.سرهنگ نگهبان با اشاره به مستندات به دست آمده از گوشی تلفن ودفاتر ثبت اموال سرقتی از سردسته این شبکه تصریح کرد: بررسی این اسناد مشخص کرد که متهم مذکور فقط دریک شب 60 دستگاه ای سی یوی سرقتی را از سارقان خریده است! رئیس پلیس مشهد همچنین به توقیف 6دستگاه خودروی سواری در این پرونده اشاره کرد وگفت: متهمان از خودروهای مذکور در نقل و انتقال اموال سرقتی استفاده می کردند که با دستورات قاطع قضایی توقیف شده اند اما تحقیقات کارآگاهان برای ریشه یابی ابعاد دیگر سرقت های مذکور همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 21384 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۷ آذر

پرواز با هزار تومان !

از شدت خماری نای راه رفتن نداشتم.فقط هزار تومان درون جیبم بود و نمی دانستم با این اسکناس کم ارزش چه کنم. گرسنگی اذیتم می کرد اما از سوی دیگر نه تنها پولی برای خرید مواد نداشتم بلکه همسرم نیز در خانه منتظر من بود تا نانی برایش ببرم. درهمین هنگام خودم را مقابل یک نانوایی دیدم و با سر و وضعی آشفته از زنی که تعدادی نان در دست داشت تکه نانی درخواست کردم اما او که به شدت از من ترسیده بود تکه ای از نان هایش را به سویم پرت کرد و ...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، مرد52 ساله مصالح فروشی که مدعی بود با یک اسکناس هزار تومانی از مرداب فلاکت پرواز کرده است، درباره سرگذشت دردناک خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت:12 سال بیشتر نداشتم که پدرم به خاطر یک سهل انگاری ساده از بالای داربست سقوط کرد و یک سال بعد هم از دنیا رفت. دراین شرایط من که فرزند بزرگ خانواده بودم درس و مدرسه را رها کردم و مشغول کار شدم تا کمک خرج خانواده باشم اما طولی نکشید که دوستان ناباب اطرافم را گرفتند وزمانی به خود آمدم که مصرف تفریحی مواد مخدر مرا به مرداب فلاکت و بدبختی کشانده بود. با اصرار مادرم با دختر همسایه ازدواج کردم تا شاید دست از مصرف مواد بردارم و دور دوستان ناباب را خط بکشم اما من غرق در اعتیاد بودم و راه درست زندگی را تشخیص نمی دادم. خلاصه همسرم که اوضاع را این گونه دید حضانت پسرم را به جای مهریه از من گرفت و به دنبال سرنوشت خودش رفت.آرام آرام همه اطرافیانم نیز مرا طرد کردند ومن به جوانی کارتن خواب تبدیل شدم. با وضعیتی آشفته و ژولیده فقط در خیابان ها راه می رفتم و هرچه را می دیدم سرقت می کردم تا مخارج اعتیادم را تامین کنم. آن قدر اوضاع اسفباری داشتم که آشکارا اموال مردم را می دزدیدم و به کتک هایی که از مال باختگان می خوردم نیز توجهی نمی کردم تا این که در 32 سالگی دوباره مادرم به سراغم آمد و مرا در مرکز ترک اعتیاد بستری کرد. بعد از ترک با زن جوان مطلقه ای ازدواج کردم تا شاید سرنوشتم تغییر کند ولی این ماجرا هم فقط یک سال دوام داشت و دوباره با وسوسه های مواد مخدری که روح و روانم را تسخیر کرده بود به سوی مرداب خطرناک به راه افتادم. حالا دیگر تا گلو در عمق این لجنزار فرو رفته بودم و برای تهیه مواد مخدر و پرداخت اجاره منزل دست به هر کار کثیفی می زدم. هرکجا سرکار می رفتم هنوز حرف نزده بودم مرا بیرون می کردند چرا که آب از دهان و بینی ام سرازیر بود و به زحمت می توانستم سخن بگویم! دیگر سرقت هایم نیز پاسخگوی نیازهایم نبود و همسرم از شدت گرسنگی تا صبح بیدار می ماند و گاهی درون آب جوشیده تکه های نان خشکی را می ریخت که از زباله های مردم جمع می کردم و به قول خودش آبگوشت درست می کرد! می دانستم مادرم دوشنبه ها در یک مراسم مذهبی شرکت می کند به همین دلیل سر ساعت به منزل همسایگان می رفتم تا مادرم به خاطر حفظ آبرویش وقتی از منزل همسایگان خارج می شد، پولی به من بدهد که زودتر آن جا را ترک کنم! آخرین بار مادرم اشک ریزان چک پول 50 هزار تومانی را کف دستم گذاشت و من هم بلافاصله بعد از خرید مواد مخدر زیر پل مشغول مصرف شدم اما گرسنگی عجیبی داشتم تازه به خاطر آوردم که 2 روز است چیزی نخورده ام. فقط هزار تومان درون جیبم باقی مانده بود. نمی دانستم با آن پول سیگار بخرم یا برای همسرم نان تهیه کنم. از طرف دیگر پولی برای بازگشت به خانه هم نداشتم. دریک لحظه زنی را مقابل یک نانوایی دیدم و از او خواستم تکه ای از نان هایش را به من بدهد. آن زن که خیلی ترسیده بود، هراسان تکه ای نان را روی زمین پرت کرد و قدم هایش را تندتر برداشت. از این رفتار او خیلی ناراحت شدم و نسنجیده با خدا به گونه ای سخن گفتم که هیچ کس چنین حرف های ناشایستی را به دشمنانش هم نمی گوید! اشک ریزان لقمه ای از نان را در دهانم گذاشتم و وارد پارک پردیس شدم. آن جا مراسمی بود و عده ای دور هم بودند. با خودم اندیشیدم حداقل یک استکان چای و خرما هم به من می دهند. تازه فهمیدم آن جا تعدادی از معتادان کلاس ترک اعتیاد برگزار کرده اند، اما من آن قدر کلافه بودم که توجهی به کسی نداشتم. دقایقی بعد یکی از همان افراد پلاستیک حاوی اسکناس را مقابلم گرفت تا من هم کمک کنم! به خاطر حفظ غرورم همان هزار تومانی را که دستم بود، داخل پلاستیک انداختم و بلند شدم اما ناگهان دستی روی شانه ام قرار گرفت و همان مرد گفت: من از مسیر صد متری می روم با من می آیی؟ بهترین فرصت بود چون پولی برای بازگشت نداشتم فقط با او شرط کردم که در مسیر مرا نصیحت نکند! خلاصه در بین راه ماجرای هزار تومان را برایش بازگو کردم اما او طبق قولش حرفی نزد، فقط شماره تلفنی به من داد که با او تماس بگیرم تا فردی را به من معرفی کند که مواد مخدر خوبی دارد و ارزان تر می فروشد! آن روز فقط تکه کوچکی از نان برایم باقی مانده بود که همسرم اشک ریزان آن را گرفت و من فقط سرش داد کشیدم که از کجا بیاورم! چرا مرا درک نمی کند که بیکار هستم! بالاخره روز بعد وقتی خماری به سراغم آمد با همان شماره تلفن تماس گرفتم و مردی برایم مقداری مواد مخدر آورد و بعد از مصرف با من به گفت وگو نشست. او مرا راضی کرد که با هزینه او به مرکز ترک اعتیاد بروم. اگرچه قصد داشتم مدتی بعد از آن مرکز فرار کنم اما او مدام بالای سرم بود و رهایم نمی کرد. خلاصه چند روز بعد از آن که از آن مرکز بیرون آمدم مرا به یک مصالح فروشی برای کار معرفی کرد. هنوز یک سال از این ماجرا نگذشته بود که صاحبکارم سوئیچ یک پیکان مدل پایین را به من داد و گفت: پول آن را اقساطی از حقوقت کسر می کنم! با این صحنه نگاهی به آسمان انداختم و اشک ریزان توبه کردم که آن روز ...

اکنون 7 سال از آن روزها می گذرد و من خودم یک مصالح فروشی دارم ولی نمی دانم چگونه محبت های همسرم را جبران کنم ای کاش ...

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21384 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۷ آذر

حنــای بی رنگ !

دیگر حنایش برایم رنگی ندارد. او بارها به من قول داد که مسیر خیانت بار خود در زندگی را تغییر می دهد، اما همه این ادعاها فقط برای جلوگیری از رسوایی بود، با وجود این وقتی پدرشوهرم در جریان رفتارهای زشت و زننده پسرش قرار گرفت با بی تفاوتی مرا ترغیب به طلاق توافقی کرد و...

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 24 ساله ای است که به اتهام ایراد ضرب و جرح عمدی از شوهرش شکایت کرده بود و اصرار به طلاق داشت.این زن درباره ماجرای ازدواج خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:5سال قبل و درحالی که 19 بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود، یکی از اهالی روستا که سال ها بود به مشهد نقل مکان کرده بود، مرا برای پسرش خواستگاری کرد، اما پدرم با این اعتقاد که پدر«رامین» را از دوران نوجوانی می شناسد، هیچ تحقیقی درباره وضعیت فعلی او و فرزندش انجام نداد؛ چراکه پدر«رامین»در مشهد مسافرخانه داشت و از اوضاع مالی خوبی برخوردار بود. پدرم می گفت:«پدرام»از اهالی همین روستاست و پسرش«رامین»هم در کنار پدرش مشغول کار است. من هم درحالی به نظر پدرم احترام گذاشتم که نمی دانستم پدرم بیش از 30 سال است از«پدرام» خبری ندارد و حتی نمی داند که او اکنون دارای 3 همسر است. خلاصه زندگی مشترک من و «رامین» در یکی از واحدهای آپارتمانی پدرشوهرم آغاز شد، اما خیلی زود فهمیدم که «رامین» در زمان مجردی خود با دختران زیادی روابط غیرمتعارف داشته و حالا مادرش برای نجات او از این وضعیت غیراخلاقی، مرا برای او خواستگاری کرده است. در این شرایط خیلی تلاش کردم تا همسرم را از این گونه رفتارهای هنجارشکنانه باز دارم، ولی او در گرداب گناه فرو رفته بود.

هر روز زنان غریبه با او تماس می گرفتند و من جز زجر و گریه چاره ای نداشتم. وقتی در گوشی تلفنش تصاویری از او و برخی زنان غریبه با وضعیت های زننده را دیدم دیگر روابط عاطفی سردی بین ما حکم فرما شد تا جایی که او برخی از شب ها هم به بهانه این که کارهایش در مسافرخانه زیاد است و باید به رتق و فتق امور بپردازد به خانه نمی آمد و من در این شرایط احساس بدی داشتم تا این که روزی خواهرم به منزل ما آمد و من سفره دلم را برایش گشودم و از رفتارهای زجرآور همسرم برایش سخن گفتم. ساعتی بعد و در حالی که شب به نیمه رسیده بود خواهرم پیشنهاد کرد به مسافرخانه برویم و با همسرم درباره رفتارهای گناه آلودش صحبت کنیم، چراکه خواهرم معتقد بود شاید من دچار بدبینی و سوءظن شده ام. بالاخره پیشنهاد خواهرم را پذیرفتم و با هم به طرف مسافرخانه پدرشوهرم به راه افتادیم، اما وقتی وارد مسافرخانه شدم همسرم را با زن غریبه ای دیدم که در حال استعمال قلیان بودند و آن زن پوشش بسیار نامناسبی داشت. در این لحظه همسرم که از دیدن من حیرت زده و متعجب بود با توهین و فحاشی مرا زیر مشت و لگد گرفت و به شدت کتک زد . من هم اشک ریزان نزد پدرشوهرم رفتم و ماجرا را برایش بازگو کردم، اما او با بی تفاوتی به من گفت: بهتر است چند میلیون تومان حق و حقوق خودت را بگیری و توافقی از «رامین» جدا شوی!...

با آن که می دانستم این زندگی دیگر فرجامی ندارد، اما وقتی «رامین» مدعی شد از رفتارهای گذشته خودش پشیمان است من هم تلاش کردم این ماجرا را فراموش کنم، ولی خیلی زود فهمیدم که همه این چرب زبانی ها برای جلوگیری از رسوایی است به همین دلیل دیگر حنای پشیمانی های او برایم رنگی ندارد و فقط به طلاق می اندیشم اما ای کاش ...

گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است اهمیت این ماجرا موجب شد تا بررسی های مشاوره ای و اقدامات قانونی این پرونده با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد)در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شود.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21385 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۲۸ آذر

اشد مجازات برای زورگیران سیاه پوش!

سید خلیل سجادپور _سه زورگیر سیاه پوش که طعمه‌های خود را در نیمه شب و با ضربات خنجر مجروح می‌کردند با صدورحکمی از سوی دادگاه کیفری یک خراسان رضوی به تحمل ۲۸ سال زندان ،۲۲۲ ضربه شلاق، پرداخت دیه سنگین و رد مال محکوم شدند.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، بهمن سال ۱۴۰۰ بود که نوجوان ۱۶ ساله‌ای به دام زورگیران پرایدسوار افتاد و در نیمه‌های شب هدف ضربات هولناک خنجر قرار گرفت. زورگیران سیاه پوش سپس پیکر خون آلود رهگذر نوجوان را رها کردند و با سرقت گوشی تلفن وی از بولوار احمدآباد مشهد گریختند. دقایقی بعد عابران با مشاهده ناله‌های نوجوان زخمی، با اورژانس تماس گرفتند و بدین ترتیب وی در حالی به بیمارستان امدادی مشهد انتقال یافت که تیغه خنجر ریه این نوجوان بی‌گناه را شکافته بود.

گزارش روزنامه خراسان حاکی است با توجه به حساسیت این ماجرای تکان دهنده، بلافاصله سردار سرتیپ محمدکاظم تقوی (فرمانده انتظامی استان خراسان رضوی) وارد عمل شد و دستورات ویژه‌ای را برای دستگیری زورگیران سیاه پوش صادر کرد. طولی نکشید که گروهی از کارآگاهان اداره مبارزه با جرایم خشن پلیس آگاهی خراسان رضوی رصدهای اطلاعاتی گسترده‌ای را آغاز کردند و به ردزنی پلاک پراید سفید رنگ زورگیران پرداختند. با شناسایی مالک پراید مشخص شد که زن میان سال نقشی در ماجرای وحشتناک زورگیری خونبار ندارد، اما پسر ۱۸ ساله وی نیز از خودروی مذکور استفاده می‌کند.بنا براین پسرجوان وی در یک عملیات ضربتی دستگیر و به مقر انتظامی هدایت شد.او در بازجویی‌ها گفت: 2 تن از دوستانم که فرزندان طلاق هستند خیلی خوشگذرانی می‌کردند و مدام در رستوران‌ها و هتل‌های گران قیمت پرسه می‌زدند و لباس‌های شیک می‌پوشیدند تا این که یک روز آن ها راز خوشگذرانی های خود را فاش کردند و گفتند ما شبانه از عابران و رهگذران زورگیری می‌کنیم و با فروش اموال سرقتی به تفریح و خوشگذرانی می‌پردازیم !وی ادامه داد: آن ها که می‌دانستند مادرم خودروی پراید دارد مرا نیز وسوسه کردند تا با آن ها همراه شوم! این گونه بودکه شب ها لباس‌های سیاه می‌پوشیدیم و از حدود ۴ ماه قبل زورگیری می‌کردیم. بنا بر گزارش روزنامه خراسان ،در پی اعترافات این جوان سیاه پوش، بی درنگ عملیات دستگیری دیگر اعضای این باند مخوف آغاز شد و 2 جوان ۲۰ و ۱۸ ساله دیگر نیز در یک قرار صوری به دام افتادند.

سرکرده این باند خطرناک که «یونس- ص» نام دارد و برای ترساندن دیگران بیشتر نقاط بدن و حتی صورت خود را با تیغه خنجر زخمی کرده بود، راز سرقت‌های خونبار مشهد را افشا کرد و وارد آوردن ضربات خنجر به نوجوان ۱۶ ساله را نیز پذیرفت. در ادامه بازجویی‌ها ، تعداد دیگری از شهروندان که طعمه باند زورگیران سیاه‌پوش شده بودند آن ها را شناسایی کردند و بدین ترتیب پرونده مذکور پس از صدور کیفرخواست در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد به شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد تا زورگیران مخوف برای تبهکاری‌های خود پای میز عدالت بنشینند.

بنابر این گزارش، مدتی بعد جلسات محاکمه ۳ عضو باند زورگیران سیاه پوش به ریاست قاضی هادی دنیادیده و مستشاری قاضی غلامرضا مصطفوی برگزار شد و عاملان سرقت‌های خونبار در حضور وکلای مدافع به دفاع از خود پرداختند. هرچند تعداد زیادی از شاکیان پرونده اعلام گذشت کرده بودند، اما قضات باتجربه دادگاه کیفری یک خراسان رضوی با توجه به وحشت آفرینی این گروه 3 نفره در تاریکی شب‌های مشهد،محاکمه آنان را با اتهامات سرقت‌های مسلحانه و ایراد جرح عمدی با چاقو ادامه دادند تا این که یونس(سردسته باند) و 2عضو سیاه پوش دیگر به جرایم ارتکابی درحضور مقامات قضایی اقرارکردند. اگرچه آنان زورگیری‌های گوشی با موتورسیکلت را نپذیرفتند و ادعا کردند که فقط با پراید سفید رنگ به زورگیری از رهگذران پرداخته‌اند، اما در نهایت قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی با استدلال‌های دقیق و مستند ارتکاب جرم توسط اعضای این باند خطرناک را محرز دانستند و آنان را به اشد مجازات‌های قانونی محکوم کردند. بر اساس رای دادگاه، یونس( سرکرده باند) به تحمل ۱۵ سال زندان ،۷۴ ضربه شلاق، پرداخت دیه سنگین در حق شاکیان مجروح و رد مال محکوم شد. همچنین دادگاه «امیر-ک» متهم دیگر را به تحمل ۱۰ سال زندان، ۷۴ ضربه شلاق و متهم دیگر را با توجه به نقش کم رنگ وی در سرقت‌ها به تحمل 3 سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق و رد مال محکوم کرد.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، رای مذکور در حالی قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور است که متهمان از برخی اتهامات دیگر نیز تبرئه شده اند. خراسان : شماره : 21385 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۲۸ آذر


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : پنجشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۲ | 15:29 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |