کلاهبرداری های پیچیده دزد مسلح بعد از سرقت کامیون!
سید خلیل سجادپور- سارقی که با ترفندی خاص، یک دستگاه کامیون را از مشهد سرقت کرده بود نه تنها با شگردی پیچیده مبلغ یک میلیارد ریال از مالباخته کلاهبرداری کرد بلکه 10 تن برنج ایرانی را هم از طعمه دیگری ربود.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، چند روز قبل جوان 30 سالهای با مشاهده آگهی استخدام راننده پایه یکم در سایت دیوار با مالک کامیون تماس گرفت و با وی قرار ملاقات گذاشت. جوان30ساله که خود را «عابد» معرفی کرده بود در عرض چند دقیقه اعتماد مالک کامیون را جلب کرد و برای نشان دادن مهارت رانندگی خود، چند سرویس بار را در حالی به شهرهای اطراف مشهد برد که شاگرد مالک کامیون نیز او را همراهی می کرد. وقتی شاگرد کامیون لب به تمجید از مهارت حرفه ای و فنی راننده 30 ساله گشود، قرار بر این شد که قرارداد کاری بین آن ها منعقد شود. در همین حال راننده جوان، از مالک کامیون خواست تا اجازه دهد او کامیون را برای بررسی های فنی و موتوری به یکی از تعمیرگاههای معتبر ببرد و سپس قرارداد را امضا کند.طولی نکشید که «عابد» پشت فرمان نشست تا خودرو را به یکی از مراکز تعمیرگاهی در حاشیه شهر مشهد ببرد اما با گذشت 3روز از این ماجرا، هرچه مالک کامیون با شماره تلفن وی تماس گرفت،کسی پاسخگو نبود!گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: مالک میانسال کامیون وقتی متوجه شد که طعمه یک سارق حرفه ای شده است، تصمیم گرفت برای دستگیری وی به پلیس مراجعه کند اما هنوز از خانه بیرون نیامده بود که فرد ناشناسی با تلفن همراه وی تماس گرفت و در حالی که خود را دایی«عابد» معرفی میکرد از وی خواست اگر کامیون را می خواهد باید مبلغ یک میلیارد ریال به حساب بانکی او واریز کند. مالباخته که احتمال می داد با پرداخت یک میلیارد ریال بتواند کامیونش را به دست آورد، بدون اطلاع پلیس این مبلغ را واریز کرد اما دیگر گوشی «عابد»خاموش شد و از کامیون هم خبری نبود!بنا بر گزارش روزنامه خراسان، او که دیگر چاره ای جز توسل به پلیس نداشت، در حالی شکایتی را در پلیس آگاهی مشهد مطرح کرد که «عابد» سوار بر کامیون به شهرهای شمالی کشور رفت و از طریق سایت های واسطه گر، راننده ای را نیز برای خودش به استخدام درآورد و کامیون را با پلاک جعلی در اختیار وی گذاشت تا برایش کار کند! در همین حال او به یکی از برنج فروشیهای معتبر در شمال مراجعه کرد و 10 تن برنج مرغوب ایرانی را خرید تا به یکی از استان های غربی کشور منتقل کند ولی بعد از بارگیری برنج، دیگر تلفن خود را خاموش کرد و بدین ترتیب فروشنده برنج نیز که طعمه کلاهبرداری های پیچیده، دزدکامیون شده بود، با چهرهای غمگین راهی مرکز انتظامی شد. از سوی دیگر کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد که با راهنمایی و دستورات خاص سرهنگ احمد نگهبان(رئیس پلیس مشهد) رصدهای اطلاعاتی را برای شناسایی سارق حرفه ای آغاز کرده بودند، در حالی به سرنخ هایی از سوابق متعدد«عابد» رسیدند که بررسی های آنان نشان داد وی با نام جعلی خود را به مالک کامیون و شاگرد وی معرفی کرده است و فردی به نام «عابد» با مشخصات ارائه شده از سوی مالباخته وجود خارجی ندارد! در عین حال با شناسایی هویت واقعی وی، مخفیگاه این سارق حرفهای در شهرستان محمودآباد به محاصره پلیس درآمد و آن ها در یک عملیات ضربتی سارق 30 ساله را به دام انداختند و در بازرسی از مخفیگاه وی یک قبضه سلاح کلت جنگی،2تیغه خشاب، مقداری مهمات به همراه 4 دستگاه گوشی تلفن، 10 سیم کارت مختلف کشف کردند. به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان در ادامه این عملیات،کامیون سرقتی نیز که در اختیار راننده دیگر بود از استان مازندران به مشهد انتقال یافت. بررسی های بیشتر بیانگر آن بود که سارق جوان اهل یکی از استان های غربی کشور است که سوابق متعدد کلاهبرداری در استان های مرکزی و غربی کشور نیز دارد.
تحقیقات بیشتر با تاکید فرمانده انتظامی مشهد برای ریشه یابی و کشف جرایم احتمالی دیگر این سارق و کلاهبردار حرفه ای ادامه یافت.
ماجرای سرقت های باند نوجوانان نقابدار!
سجادپور- سه نوجوان نقابدار که به انبارها وکارگاه ها دستبرد می زدند در حالی با تلاش نیروهای کلانتری شهرک مهرگان شناسایی شدند که دو باند دیگر سرقت را در مشهد لو دادند.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماموران کلانتری شهرک مهرگان که در پی سرقت های متعدد از منازل و کارگاه ها، ردزنیهای اطلاعاتی گسترده ای را با هدایت سرهنگ کریمی(رئیس کلانتری مهرگان)آغاز کرده بودند،سه نوجوان نقابدار را همزمان با بازبینی دوربین های مداربسته شناسایی و دستگیر کردند. بررسی ها نشان داد آن ها در سرقت کابل های مخابراتی نیز نقش دارند؛ بنابراین بازجویی از آنان در دایره تجسس ادامه یافت تا این که سارقان مذکور اعتراف کردند اموال سرقتی را به مالخران فروخته اند اما آن ها دو باند دیگر نوجوانان سارق در بولوار شاهنامه و رسالت را نیز لو دادند که در برخی از سرقت ها با آنان همکاری داشته اند. گزارش روزنامه خراسان حاکی است: سه عضو باند نوجوانان نقابدار در حالی با دستور مقام قضایی روانه کانون اصلاح و تربیت شدند که عملیات دستگیری اعضای دو باند دیگر سرقت وارد مرحله جدیدی شد.
چشم در چشم یک دزد !
از روزی که شوهرم سرقت های شبانه را با خودروی من آغازکرده است، بارها با او در مرکز انتظامی و قضایی چشم در چشم شده ام و هر بار با التماسهایش او را بخشیدم تا دخترم احساس سرشکستگی نکند اما این بار نه تنها فریب چرب زبانی هایش را نمیخورم بلکه ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن 48 ساله ای با بیان این که دیگر از چشم در چشم شدن با یک دزد، خسته شده ام و میخواهم از او طلاق بگیرم، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 26 سال داشتم که با «سامان» ازدواج کردم و به خانه بخت رفتم. ابتدا همه چیز خوب بود، پدر شوهرم قطعه زمینی را به ما هدیه کرد و شوهرم با کشاورزی و باغداری درآمد خوبی داشت. من هم همراه او در زمین کشاورزی کار می کردم و دختر خردسالم را نیز با چادر به پشتم می بستم تا گریه نکند! با وجود این شوهرم در زمینه خرید و فروش زمین هم فعالیت می کرد اما مردی رفیقباز بود و بیشتر شبها را با دوستانش سپری می کرد. طولی نکشید که او قطعه زمین کشاورزی خودمان را هم با وجود مخالفت ها و اعتراض های من فروخت و این گونه سرنوشت زندگی ما درحالی تغییر کرد که او همه پول هایش را صرف عیاشی و رفیقبازی کرد. وقتی در شرایط سخت زندگی قرار گرفتم به مربیگری در آموزشگاه رانندگی روی آوردم چراکه پدرم قبلا آموزشگاه رانندگی داشت و من مربیگری را به طور حرفه ای و قانونمند نزد او آموخته بودم. خلاصه 17 سال قبل در یکی از آموزشگاه های معتبر رانندگی، مربی شدم تا مخارج زندگی را تامین کنم. این در حالی بود که شوهرم به مصرف مواد مخدر آلوده شده بود و من از این موضوع خبر نداشتم. از سوی دیگر وقتی شب هنگام به خانه باز می گشتم «سامان» با خواهش و التماس سوئیچ خودرو را از من می گرفت تا به قول خودش مسافرکشی کند!
اما فردای آن روز نه تنها خبری از پول و درآمد نبود بلکه متوجه می شدم که با دوستانش به تفریح وخوشگذرانی رفته است.
بارها سوئیچ خودرو را پنهان کردم و تصمیم گرفتم فریب چرب زبانی ها و التماس هایش را نخورم اما باز هم با سماجت و اصرار بالاخره سوئیچ را از من می گرفت اما هیچ پولی به خانه نمی آورد!
در این شرایط اسفبار بود که دخترم در رشته مهندسی یکی از دانشگاه های تهران پذیرفته شد و من صورتم را با سیلی سرخ نگه می داشتم تا او احساس کمبود نکند و به تحصیلاتش ادامه دهد! بارها شوهرم را به جرم سرقت دستگیر کردند و من هر بار با چشم در چشم میشدم به خاطر دخترم مجبور بودم رضایت شاکیانش را بگیرم و از پله های دادگاه و پاسگاه بالا و پایین بروم! روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که یک شب او سوئیچ را پیدا کرد و شبانه وقتی خواب بودم، خودرو را از پارکینگ بیرون برده بود در حالی که اول صبح هنرجویی را باید آموزش می دادم. سامان به خانه نیامد و دلشوره عجیبی وجودم را فراگرفت در همین هنگام بود که از کلانتری شفا تماس گرفتند و من بازهم با «سامان» چشم در چشم شدم. او از تابلوی رانندگی آموزشگاه، سوءاستفاده کرده و با دوستانش از خودروهای دیگر سرقت کرده بود.
اگرچه بازهم به دست و پایم افتاد تا از این وضعیت او را نجات بدهم اما دیگر خسته شدهام و قصد دارم بعد از 22 سال زندگی مشترک از او طلاق بگیرم! حالا دیگر دخترم مرا درک می کند و می داند که زندگی مشترک با یک دزد حرفه ای عاقبتی ندارد؛ اما ای کاش...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: درحالی که با دستور سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفا) تحقیقات پلیس برای ریشهیابی سرقت های اعضای این باند آغاز شد، زن 48 ساله نیز از کلانتری بیرون رفت تا درباره آینده خود تصمیم بگیرد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی