2قتل مسلحانه برای کشتن سگ گله !

سیدخلیل سجادپور- پرونده وحشتناک ترین جنایت نوروزی در حالی روی میز قضات دادگاه کیفری یک خراسان رضوی قرارگرفت که با صدور کیفر خواست در دادسرای عمومی و انقلاب شهر جدید گلبهار، مشخص شد دو قتل مسلحانه در روستای کوشکان به خاطر کشتن سگ گله رخ داده است.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،ظهر پانزدهم فروردین سال1399 بود که صدای شلیک گلوله مقابل گله گوسفندان،دلهره عجیبی در روستای کوشکان به راه انداخت. لحظاتی بعد در میان فریاد و همهمه افرادی که در محل حضور داشتند راز جنایت وحشتناک نوروزی لو رفت به گونه ای که پیکر خون آلود 2 جوان روی زمین افتاده بود.یکی از حاضران پیکر غرق در خون یکی از مجروحان را درون پراید کشید و به طرف درمانگاه گلمکان حرکت کرد اما پزشکان درمانگاه مرگ او را نیز تایید کردند. طولی نکشید که با گزارش این ماجرای تکان دهنده به پلیس 110 ،بلافاصله گروهی از نیروهای کلانتری گلمکان عازم روستای کوشکان شدند و با مشاهده صحنه جنایت،بلافاصله نوار زرد رنگ «ورود به صحنه جرم ممنوع» را در اطراف محل نصب کردند و مراتب را به مقامات قضایی شهر جدید گلبهار اطلاع دادند. دقایقی بعد و با دستور قضایی،تحقیقات گسترده ای در این باره آغاز و با کشف 6 پوکه سلاح شکاری وینچستر مشخص شد که دو جنایت مسلحانه به خاطر کشتن سگ گله رخ داده است. در همین حال فردی به نام«علی-ت» به ماموران انتظامی گفت:من به همراه «مجید-ت» و «علی-ع»(مقتولان) گله را به داخل روستا آوردیم که ناگهان یک دستگاه خودروی شاسی بلند مقابل گله توقف کرد و جوانی به نام «حمید»درحالی که اسلحه ای در دست داشت از خودرو پیاده شد و به سمت سگ گله شلیک کرد. درهمین هنگام «حسن»(برادرحمید)نیز با یک دستگاه خودروی ال 90 درکنار او ایستاد و درحالی که هردو اسلحه داشتند به سوی «مجید و علی»تیراندازی کردند. وقتی آن ها روی زمین غلتیدند من بلافاصله به طرف «حمید»رفتم وپس از درگیری به زور اسلحه را از دست او گرفتم و ....
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است باتوجه به حساسیت ماجرای این جنایت مسلحانه، بی درنگ ردزنی های اطلاعاتی برای دستگیری متهمان شروع ویک قبضه سلاح شکاری نیز در بازرسی از منزل خواهر یکی از متهمان پرونده کشف و ضبط شد و درادامه عملیات تعدادی از عاملان شرکت در نزاع منجر به قتل شناسایی شدند و به مقر انتظامی انتقال یافتند. در همین حال«هاشم»(یکی از متهمان)به نیروهای انتظامی گفت:صبح امروز کنار گوسفندانم بودم که «حسن-ب» به همراه سگش از همان مسیر به محل گوسفندان می رفت. در این لحظه ناگهان سگ گله من به سوی سگ او حمله کرد.«حسن»هم با دیدن این وضعیت از خودرو پیاده شد و سگ گله مرا با شلیک تیر کشت و رفت. من هم که عصبانی شده بودم اسلحه را برداشتم و سگ او را درکنار گله اش با تیر کشتم...
از سوی دیگر وقتی شنیدم آن ها عده کشی کرده اند، زودتر سوار خودرو شدم که در مسیر صدای تیراندازی شنیدم. به محل که رسیدم دو نفر را دیدم که خون آلود روی زمین افتاده اند و یکی از طرف های مقابل برادرم را با چوب می زد که وقتی به سوی او رفتم از آن جا فرارکرد ولی برادرم«علی»آن جا بود و می داند چه حادثه ای رخ داده است.بنابراین گزارش،ادامه بررسی های پلیس که با دستورات صریح قضایی وارد مرحله جدیدی شده بود از اختلافات قدیمی دو خانواده حکایت داشت که در نهایت آتش این اختلافات با کشتن سگ های طرفین شعله ور شد. دراین شرایط تصاویر دوربین های مداربسته محلی نیز بازبینی و زوایای پنهان این جنایت وحشتناک آشکار شد. از طرف دیگر با اعلام نظر پزشکی قانونی درباره علت مرگ دو جوان 27 و 38 ساله(مجید-ت)و(علی-ع)تحقیقات قضایی با بازجویی از متهمان پرونده ادامه یافت و درنهایت با تکمیل تحقیقات قضایی و اعترافات «حمید-ب»(یکی از متهمان اصلی)کیفرخواست این پرونده تاسف بار از سوی قاضی «حمید علیزاده» در دادستانی گلبهار صادر شد و بدین ترتیب پرونده مذکور با توجه به اهمیت و حساسیت آن روی میز قضات با تجربه شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی قرارگرفت که رسیدگی به آن به زودی به ریاست قاضی محمد شجاع پور فدکی آغاز خواهد شد.

ناتوانی در کنترل خشم منجر به قتل جوان روستایی شد

توکلی - عاملان نزاع و درگیری که به دنبال خشمی خون آلود،جوان ۱۹ساله ای را در روستای باقرآباد شهر کرمان به قتل رسانده بودند درکمتر از۳ساعت دستگیر شدند.
به گزارش خراسان، فرمانده انتظامی شهرستان کرمان درباره این جنایت هولناک بیان کرد:به دنبال وقوع نزاع دسته جمعی منجر به قتل در روستای باقرآباد در حومه شهر کرمان، بلافاصله نیروهای انتظامی پاسگاه به همراه قاضی ویژه قتل و عوامل پلیس آگاهی در محل حادثه حاضر شدند.سرهنگ مهدی پورامینایی ادامه داد: در بررسی‌های اولیه مشخص شد چند جوان به دلیل اختلافات با یکدیگر درگیر می شوند و طی نزاعی که بین آن ها شکل می‌گیرد، 2نفرازآن ها با ضربات ناشی ازسلاح سرد دچار جراحت شدید می شوندکه یکی ازآن‌ها که حدود ۱۹ سال داشت پس از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست داد.
وی افزود:با توجه به حساسیت موضوع برای شناسایی و دستگیری قاتلان و عاملان این نزاع وحشتناک، ماموران توانستند درکمتر از3 ساعت عاملان وقوع قتل و دیگر افراد مشارکت کننده در این نزاع دسته جمعی را شناسایی کنند و در چند عملیات جداگانه به دام اندازند.
این مقام انتظامی در پایان، علت و انگیزه این نزاع منجر به قتل را ناتوانی درکنترل خشم توسط متهم و ضارب ذکر و اضافه کرد: دراین زمینه همه متهمان پس از تشکیل پرونده به مراجع قضایی تحویل شدند.

فرشته ای در مسیر زندگی !

وقتی آن پیرزن رهگذر،همه لوازم مرا خرید گویی فرشته ای بود که در مسیر زندگی ام قرارگرفت چرا که روز بعد هم به محلی آمد که درآن جا دستفروشی می کردم وپس از شنیدن سرگذشتم کاری کرد که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن15ساله با بیان این ماجرا به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت:8سال بیشتر نداشتم که مادرم دیگر نتوانست سختی های زندگی با پدر معتادم را تحمل کند و به ناچار از او جدا شد اما من که تک فرزند خانواده بودم نزد پدرم ماندم چرا که مادرم خیلی زود با مرد دیگری ازدواج کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت. من هم مدام در گوشه اتاق می نشستم و با عروسک های پارچه ای بازی می کردم که در روزهای گذشته مادرم برایم ساخته بود. خلاصه وقتی به 12 سالگی رسیدم جوان تبعه افغانستان مرا از پدرم خواستگاری کرد و پدرم نیز در برابر مبلغی که به عنوان شیر بها گرفت، مرا به عقد آن پسر درآورد که به طور غیر مجاز وارد ایران شده بود و با خانواده اش در حاشیه شهر زندگی می کرد. از آن روز به بعد به خیریه های مختلف سر می زدم تا مرا برای تهیه جهیزیه یاری کنند. این درحالی بود که حسرت خیلی از چیزها را در دل داشتم و حتی برای بازی های کودکانه ام دلم تنگ می شد. بالاخره چند ماه بیشتر از ازدواجمان نگذشته بود که همسرم دوباره به افغانستان مهاجرت کرد و ازآن جا پیغام فرستاد که با دختر دیگری ازدواج کرده است و علاقه ای به من ندارد! زمانی که من موضوع را به خانواده اش اطلاع دادم آن ها ضمن ابراز بی اطلاعی از ازدواج پسرشان به من گفتند:«اگر می خواهی گرسنه نمانی و سرپناهی داشته باشی باید با دست فروشی یا گدایی مخارج خودت را تامین کنی!» با این جملات اشک در چشمانم حلقه زد و بغض گلویم را فشرد. هر بار که به خانواده همسرم اعتراض می کردم با تحقیر و سرزنش های آنان روبه رو می شدم و آن ها با مطرح کردن شیربهایی که پدرم گرفته بود،مرا به اوج ذلت می کشاندند به طوری که از شدت عصبانیت دستانم می لرزید!
در همین شرایط بود که روزی هنگام دستفروشی در حاشیه خیابان،پیرزنی مهربان کنارم نشست و همه لوازم شامل گیره، کش مو و دست بند های بدلی را از من خرید. آن قدر خوشحال شدم که نمی دانستم چگونه از آن فرشته زیبا قدردانی کنم. آن روز از شادمانی خوابم نمی برد و لبخند از لبانم برچیده نمی شد. روز بعد هم بقیه لوازم را برداشتم و به محل دستفروشی خودم رفتم ولی در کمال تعجب باز همان پیرزن نورانی را دیدم که از راه رسید و دوباره لوازم مرا خرید. از شدت شوق و ذوق می خواستم او را به آغوش بکشم و ساعت ها سربر شانه اش گریه کنم! من محبت مادری را ندیدم و به همین خاطر هر روز چشم به پیاده رو می دوختم تا شاید آن فرشته را دوباره ببینم. بالاخره یک روز که مانند همیشه با شادمانی مشغول فروش لوازم تزیینی کودکانه بودم آن پیرزن بازهم آمد و این بار از من پرسید چرا مثل دیگران به مدرسه نمی روم! من سرگذشتم را برایش بازگو کردم. او شماره تلفن مرا گرفت و درحالی که می گفت دختر کوچک من در سانحه رانندگی به رحمت خدا رفت، تو به جای دخترم به مدرسه می روی! از من دور شد.شب هنگام به من زنگ زد و درکمال ناباوری برای ثبت نام در مدرسه قرارگذاشت. من هم بی درنگ ماجرا را برای مادرشوهرم بازگو کردم. او هم با بی توجهی گفت:فقط از من پول نخواه،هرکار دیگری می خواهی بکن!
خلاصه صبح روز بعد روی پاهای خودم بند نبودم که با آن فرشته مهربان به مدرسه رفتم وثبت نام کردم. صبح ها به کلاس درس می رفتم و بعدازظهر هم دستفروشی می کردم. اکنون نیز آن فرشته ای که در مسیر زندگی ام قرار گرفته مرا با یک وکیل آشنا کرده است تا بتوانم حق و حقوقم را بگیرم وسپس برایم کاری در یک مهد کودک پیدا کرد تا آبرومندانه زندگی ام را بگذرانم. در این شرایط به کلانتری آمدم تا مرا برای گرفتن طلاق از شوهرم یاری کنید اما ای کاش...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است بادستور سرهنگ جعفرخانی (رئیس کلانتری پنجتن مشهد)بررسی های کارشناسی این ماجرا در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳ | 8:47 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |