تشکیل هیئت کارشناسی برای تعیین مقصران سیل مشهد
سید خلیل سجادپور- قاضی پرونده کشته شدگان سیل مشهد از تشکیل هیئت کارشناسی برای تعیین مقصران این حادثه مرگبار خبر داد.
قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد در مصاحبه ای اختصاصی با خبرنگار روزنامه خراسان، از رسیدگی ویژه به پرونده سیل مشهد خبرداد و افزود:هیئت کارشناسی برای تعیین مقصران وقوع این حادثه تلخ تشکیل شده است و تحقیقات موشکافانه در این باره ادامه دارد.
قاضی محمود عارفی راد درپاسخ به این سوال که هیئت کارشناسی از چه تخصص هایی تشکیل شده است ،گفت: افراد متخصص در رشته های گوناگون مانند آب،حوادث،شهرسازی و غیره قصور اشخاص حقوقی وحقیقی و حتی نهادها و سازمان ها را با دقت بررسی می کنند و نتیجه آن را به دادسرا گزارش خواهند داد.
این مقام قضایی با بیان این که استعلاماتی از ارگان ها و سازمان هایی مانند هلال احمر،آتش نشانی و اداره آب وفاضلاب صورت گرفته است تا چگونگی و روند امدادرسانی و حتی فعالیت های انجام شده در قبل و بعد از وقوع سیل را تشریح کنند،تاکید کرد:گزارش ها و نظرات نهادها و سازمان های دخیل در ماجرای سیل مشهد مورد بررسی های دقیق کارشناسان قرار می گیرد تا پس از جمع بندی نهایی و جمع آوری مستندات برای تعیین مقصر یا مقصران سیل،ازآن ها بهره برداری قضایی شود.
قاضی عارفی راد اضافه کرد:برخی از نهادها و یا سازمان ها متولیان اموری هستند که در وقوع سیل و یا افزایش خسارت های آن نقش دارند به همین دلیل هم تحقیقات گسترده ای با دستور مستقیم دادستان مرکز خراسان رضوی دراین باره آغاز شده است و در صورتی که هرکدام از اشخاص حقیقی یا حقوقی قصوری در وقوع این حادثه تاسف بار داشته باشند،با قاطعیت لازم با آن ها برخورد خواهد شد. قاضی ویژه قتل عمد مشهد همچنین به 8 قربانی سیل در مشهد نیز اشاره کرد وگفت:5تن از قربانیان سیل در میدان انقلاب و کوی سیدی مشهد بودند و3 تن دیگر نیز در روستاهای اطراف طعمه سیل ویرانگر شده اند که همه اولیای دم شناسایی و از آنان تحقیق شده است. وی ادامه داد:از همان لحظات اولیه گزارش وقوع سیل در مشهد بلافاصله بازدیدهای میدانی از مکان های مختلف صورت گرفت و دراین بازدیدها موارد تخصصی و قضایی به طور کامل مستندسازی شد تا درپرونده مورد استناد دقیق حقوقی قرارگیرد.
قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد به دریافت گزارش پزشکی قانونی درباره قربانیان این حادثه هم اشاره کرد وگفت: نظرات کارشناسی پزشکان قانونی درباره علت دقیق مرگ 8 قربانی سیل نیز دریافت شده است اما با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع،تحقیقات کارشناسی با دقت و سرعت درباره عاملان قصور و یا ترک فعل ادامه دارد.
عکس ها اختصاصی از خراسان
قاضی ویژه پرونده سیل مشهد با تاکید بر نقش مهم عوامل انتظامی در جمع آوری مستندات موجود خاطرنشان کرد:درهمان آغازین ساعات تحقیق قضایی علاوه بر حضور میدانی معاون حقوق عامه و پیشگیری از وقوع جرم در صحنه های حادثه برای جلوگیری از تکرار و گسترش سیل در مناطق مختلف شهری ، پرونده ای نیز با دستور قاضی محمدحسین درودی(دادستان مرکز خراسان رضوی)درشعبه ویژه پرونده های جنایی تشکیل شد و مورد رسیدگی ویژه قرارگرفت.
قاضی «محمود عارفی راد» درپایان به شهروندان اطمینان داد:ماجرای سیل مشهد از ابعاد گوناگون و زوایای مختلف مورد پایش و کنکاش های تخصصی قرارمی گیرد و مردم مطمئن باشند که با مقصران این حادثه تلخ مطابق قانون برخورد قاطعی صورت خواهد گرفت.
ازدواج خیانت آلود !
هنگامی که با اصرار پدرم با دختر عمه ام ازدواج کردم،عاشق دختر دیگری بودم که از مدتی قبل با هم ارتباط داشتیم به همین دلیل نه تنها علاقه ای به همسرم نداشتم بلکه مسیر خیانت را در پیش گرفتم و با زنان دیگر هم ارتباط برقرارکردم تا جایی که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات جوان ۲۵ ساله ای است که زندگی اش در آستانه نابودی قرارگرفته بود. این جوان درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:20سال بیشتر نداشتم که روزی در خیابان عاشق«فریده»شدم و مدتی بعد تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم؛ اما زمانی که ماجرای عشق و عاشقی ام را برای خانواده ام بازگو کردم، همه آن ها حیرت زده به هم نگریستند و با این ازدواج مخالفت کردند . پدر و مادرم معتقد بودند عشق های خیابانی فرجامی جز خیانت و طلاق نخواهد داشت چرا که این گونه ارتباط ها فقط به خاطر قیافه های ظاهری و هوس های دوران جوانی رخ می دهد اما من به این نصیحت ها توجهی نداشتم و به این ازدواج اصرار می کردم. از سوی دیگر هم پدرم تاکید می کرد که حتما باید با دختر عمه ام ازدواج کنم در غیر این صورت مرا از ارث محروم می کند. خلاصه به شدت درمانده بودم و حتی تصمیم گرفتم خانه را ترک کنم و به طرف فریده بروم؛ ولی من تک پسر خانواده ام بودم و با التماس های خواهرانم از این تصمیم منصرف شدم. بالاخره با دختر عمه ام «سوسن» ازدواج کردم .او اگرچه دختری قانع،محجبه و بسیار مهربان بود اما من او را دوست نداشتم ،درواقع با زندگی و آینده دختری بازی کرده بودم که هیچ گناهی نداشت و من فقط به خاطر خودخواهی های خودم و خانواده ام او را زجر می دادم. گاهی به بهانه های مختلف با «سوسن»مشاجره می کردم و بعد با حالت قهر از منزل بیرون می رفتم تا ساعاتی را با «فریده»بگذرانم. از طرف دیگر سوسن که به رفتارهای من مشکوک شده بود موضوع را با پدرم درمیان گذاشت و به همین خاطر درگیری شدیدی بین من و خانواده ام به وجود آمد. به همین دلیل حدود2ماه را در لاک تنهایی خودم فرو رفتم و «سوسن»هم در این شرایط همه بی ادبی ها و رفتارهای زشت و توهین های مرا تحمل می کرد چون از ماجرای عاشقی خیابانی من اطلاعی نداشت. سه سال بعد از این ماجرا پسرم به دنیا آمد اما من خوشحال نشدم چرا که هنوز نمی توانستم «فریده» را فراموش کنم و حالا دیگر تولد پسرم نیز نقشه های مرا به هم ریخته بود.درهمین روزها «فریده»هم ازدواج کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت و من دوباره تنها شدم . این بود که به ارتباط با دختران دیگر روی آوردم و با آن ها اوقات بیکاری و استراحتم را می گذراندم چرا که من فروشگاه گوشی تلفن همراه داشتم و هر زمان که می خواستم فروشگاه را تعطیل می کردم و با آن دختران به تفریح و خوشگذرانی می رفتم. بارها درتنهایی خودم نامه ای برای دختر عمه ام نوشتم تا از مشهد فرار کنم و به شهردیگری بروم اما باز وجدانم اجازه نمی داد چرا که همسرم در این ماجرا گناهی نداشت و من حتی به او خیانت می کردم. اگرچه با به دنیا آمدن پسرم اندکی به زندگی پایبند شدم و نمی توانستم«سوسن» را ترک کنم ولی هیچ وقت با خودم فکر نکردم که همه این عشق و عاشقی ها ،هوس های زودگذر است و بعد از مدتی این هیجان های هوس آلود فروکش می کند و تنها کسی در زندگی برایت باقی می ماند که تو را از جان و دل دوست دارد. طوری غرق در مسیر هوسرانی بودم که عشق زیبای دختر عمه ام را نمی دیدم که برای آسایش من هرکاری انجام می دهد. خلاصه در این شرایط به مصرف مشروبات الکلی هم روی آوردم و خودم را این گونه فریب می دادم که به خاطر احساس آرامش و فراموش کردن تلخکامی های زندگی باید مشروب مصرف کنم ولی بعد از نوشیدن الکل،دوباره سراغ همسرم می رفتم و او را به شدت با رفتارها و گفتارم آزار می دادم تا جایی که دیگر تحمل «سوسن»به سرآمد و به ناچار تقاضای طلاق داد.چندین بار با وساطت خانواده ام،«سوسن»مرا بخشید و به زندگی مشترک بازگشت اما رفتارهای زشت من تغییری نکرد. اصلا تصور نمی کردم که زندگی ام در آستانه نابودی قرار دارد و اگر همسرم از من طلاق بگیرد، دیگر آینده ام نابود می شود و هیچ دختری نمی تواند جای او را در زندگی ام بگیرد و عاشقانه مرا دوست داشته باشد.به همین دلیل هم رفتارهای زننده ام را تکرار می کردم اما اکنون که به خودم آمده ام دیگر در قلب «سوسن» جایی ندارم و او هم اصرار به طلاق دارد اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:با توجه به اهمیت این ماجرا و با صدور دستوری از سوی سروان خاوشی(جانشین کلانتری شفای مشهد)بررسی های کارشناسی و روانشناختی این پرونده در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
چالش جنایی به چوبه دار گره خورد
سید خلیل سجادپور- براساس رای شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی،دو نیروی یکی از شرکت های خصوصی مراقبتی و حفاظتی در مشهد به اتهام قتل ،آدم ربایی وکتک کاری جوان معتاد به قصاص نفس،پرداخت دیه سنگین و تحمل 30 سال زندان محکوم شدند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،هفدهم آذر سال98جسد جوان 40ساله ای در اطراف کال کشف رود مشهد در حالی کشف شد که بخشی از سر وصورت و گردن وی توسط حیوانات درنده خورده شده بود. با گزارش این ماجرا به قاضی علی اکبر احمدی نژاد(قاضی ویژه قتل عمد در زمان وقوع حادثه)تحقیقات گسترده ای در این باره آغاز و مشخص شد جسد مربوط به معتادی به نام «هادی»است که آثاری از صدمات متعدد و شکستگی دنده هایش نیز دیده می شود.طولی نکشید که گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی(رئیس دایره قتل عمد)وارد عمل شدند و با راهنمایی های مقام قضایی به سرنخ هایی از دو جوان به نام های محمد ومرتضی رسیدند که در یک شرکت خصوصی خدمات حفاظتی و مراقبتی فعالیت داشتند. بررسی های پلیس بیانگر آن بود که یکی از این افراد تلفنی با پدر هادی(منزل)تماس گرفته و ادعا کرده بود که قصد بردن «هادی»را به مرکز ترک اعتیاد داشته اند که از دست آن ها گریخته و گوشی تلفن همراهش در دست آن ها باقی مانده است.
بنا برگزارش روزنامه خراسان ،این گونه بود که دو جوان مذکور دستگیر و به شعبه 208 دادسرای عمومی وانقلاب مشهد معرفی شدند. این دو متهم که ابتدا ماجرای رمزآلودی را پنهان می کردند در اعترافات خود اظهار کردند ما بنا به تکلیف شغلی خود در مناطقی خاص از شهر به گشت زنی می پرداختیم وبرای مراقبت از اموال ،معتادان را می گرفتیم و به مرکز ترک اعتیاد تحویل می دادیم. این بود که در خیابان شهید طرحچی جوان معتادی را گرفتیم و به مرکز ترک اعتیاد تحویل دادیم اما او خودش را از داخل خودرو بیرون انداخت و در حالی متواری شد که گوشی تلفن او درون خودرو جامانده بود. درهمین حال تکمیل تحقیقات قضایی ادامه داشت که با انجام تغییر و تحولاتی در شعبه ویژه قتل عمد مشهد،قاضی دکتر صادق صفری ادامه رسیدگی به این پرونده جنایی را به عهده گرفت و بدین ترتیب با تکمیل پازل این پرونده جنایی،کیفرخواست دو متهم در دادسرای عمومی وانقلاب صادر شد و متهمان در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی پای میز محاکمه ایستادند.گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است بالاخره در آخرین روزهای فروردین سال جاری،آخرین جلسه دادگاه به ریاست قاضی محمد شجاع پورفدکی و مستشاری قاضی حسین بهمن آبادی در مشهد برگزار شد. در این جلسه دادگاه که متهمان تلاش می کردند تا ماجرای این پرونده چالش برانگیز را به چاشنی انکار گره بزنند،رئیس باتجربه دادگاه به طرح سوالات فنی و تخصصی پرداخت به گونه ای که هر دو متهم به صراحت سوارکردن جوانی معتاد به خودرو را پذیرفتند و به کتک کاری وی با باتوم اعتراف کردند اما مدعی شدند که قصد کشتن کسی را نداشته اند و از مرگ آن جوان هم بی اطلاع بودند!براساس این گزارش ،با پایان جلسه دادگاه که با آخرین دفاعیات متهمان و وکلای مدافع همراه بود،قضات دادگاه به شور نشستند و در مدت قانونی رای خود را درباره چالش های این پرونده جنایی صادر کردند. در رای دادگاه که به امضای قضات باتجربه شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی رسیده، آمده است:طبق نظر پزشکی قانونی علت مرگ ناشی از صدمات و جراحات و شکستگی های متعدد بوده که قابلیت استناد به فعل هر دو متهم را دارد. در بخش دیگری از این رای،قضات دادگاه با استناد دقیق به مواد قانونی و مستندات موجود و همچنین گزارش های تخصصی و محتویات پرونده،هردو متهم را به قصاص نفس محکوم کردند که با پرداخت دیه کامل به متهمان قبل از اجرای حکم همراه است ، همچنین هرکدام از متهمان به دلیل مشارکت در آدم ربایی به تحمل 15سال زندان و به دلیل ایراد ضرب وجرح عمدی به پرداخت دیه سنگین محکوم شده اند اما رای صادر شده از سوی قضات شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی طبق قانون قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور است.
پزشک قلابی به قلاب قانون افتاد
توکلی - دادستان عمومی وانقلاب شهرستان بافت از دستگیری پزشک قلابی در این شهرستان خبر داد و بیان کرد:این پزشک قبل از هرگونه اقدام گسترده روانه زندان شد.قاضی حسنی نیا بیان کرد:پس از دریافت گزارشی از سوی سازمان اطلاعات سپاه استان کرمان،مبنی بر تبلیغات پزشکی مشکوک یک فرد اهل ارومیه در این شهرستان ،رسیدگی به موضوع در دستور کار دادستانی قرار گرفت .این مقام قضایی ادامه داد: این فرد جوان با دستور قضایی جلب ودر تحقیقات اولیه مشخص شد میزان تحصیلات متهم مقطع راهنمایی است.دادستان بافت اظهار کرد:این پزشک قلابی به اتهام جعل عناوین علمی و دخالت در امور پزشکی با صدور قرار تامین کیفری مناسب روانه زندان شده است.
قاضی حسنی نیا خاطرنشان کرد:متهم با بیماران از طریق صفحه اینستاگرامش که متاسفانه دنبال کننده های زیادی نیز دارد ارتباط برقرار وخود را پزشک متخصص معرفی می کرده است.دادستان عمومی و انقلاب شهرستان بافت با اشاره به این که مدت فعالیت این فرد متقلب در این شهرستان طولانی نبوده و قبل از هرگونه اقدام گسترده ای بازداشت شده است ، اضافه کرد:در این خصوص دو متهم تحت تعقیب قضایی قرار گرفتند.
سرهنگ آرامون فرمانده انتظامی بافت هم بیان کرد:این فرد به اتهام طبابت در انجام ارتوپدی بدون مدارک پزشکی ومداخله سودجویانه در امور پزشکی با تحقیقات محلی و تخصصی نیروهای پلیس امنیت دستگیر شد.
زباله گردی قلدر محله!
آخرین فرزند و تک پسر خانواده بودم و به همین دلیل هم خیلی مورد توجه اطرافیان و به ویژه خواهرانم قرارگرفتم تا این که بر اثر رفاقت با بچه شرور مدرسه من هم آرام آرام به قلدر محله تبدیل شدم اما روزگارم به جایی رسید که وقتی خواهرم اشک ریزان نام مرا صدا زد فقط گم شدن او را در تاریکی دیدم که...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، مرد 50 ساله ای که با سر و وضعی کثیف و ژولیده وارد مرکز انتظامی شده بود با بیان این که «سوگلی»مرا از خواب غفلت بیدار کرد درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شهید نواب صفوی مشهد گفت:5خواهر داشتم که با راز و نیازهای مادرم بالاخره من به دنیا آمدم تا به قول آن ها نام پدرم را در این دنیا حفظ کنم. به همین دلیل خیلی مورد احترام و توجه خانواده و اطرافیانم قرار می گرفتم. پدرم از کسبه سرشناس اطراف میدان 17 شهریور مشهد بود و همه اهالی او را قبول داشتند اما من فکر می کردم پدرم افکار سنتی و قدیمی دارد و مدام مرا نصیحت می کند. هربار که کار اشتباهی مرتکب می شدم بلافاصله مادرم از من دفاع می کرد و خلافکاری هایم را نادیده می گرفت . خلاصه در ناز و نعمت و توجه بیش از حد دیگران بزرگ شدم و به دبیرستان رفتم وآن جا بود که با «حمید غربت»آشنا شدم او جثه بزرگی داشت و مدام قرار دعوا می گذاشت و به قول خودم کارهای خفن انجام می داد .یک روز وقتی فهمیدم که «حمید غربت» با چند نفر قرار دعوا گذاشته است من هم هیجانی شدم و تحت تاثیر رفتارهای هنجارشکنانه او،تصمیم گرفتم در حمایت از «حمید غربت»وارد معرکه شوم اما آن روز به شدت کتک خوردم و غرورم شکست. این بود که به باشگاه بدن سازی رفتم تا حیثیت و آبروی از دست رفته ام را بازگردانم . مدتی بعد به قلدر محله تبدیل شدم و تعداد دعواها در مدرسه و محله بالا رفت . حالا دیگر من هم چاقو و پنجه بوکس داشتم و کسی جرئت نمی کرد با من با صدای بلند حرف بزند.در یکی از همین دعواها با تیغه چاقو مجروح شدم که «حمید غربت»مرا به بیمارستان رساند و بعد هم چند روز در خانه مجردی او زندگی کردم. بعد از این ماجرا مدرسه هم نرفتم و گنده لات محله شدم. پدرم خیلی تلاش می کرد تا مرا متوجه اشتباهاتم بکند اما بازهم مادرم از من دفاع می کرد . از سوی دیگر آرام آرام پای بساط مواد مخدر وقمار نشستم و پدرم با التماس های مادرم خدمت سربازی ام را خرید و من معاف شدم.حالا بیست وپنجمین سال زندگی ام را سپری می کردم اما بیکار و سرگردان بودم ،پدرم اصرارکرد که در فروشگاه او کار کنم ولی مدام به بهانه های مختلف از فروشگاه فرار می کردم تا بساط مواد مخدر را پهن کنم. وقتی پدرم متوجه رفتار های مشکوکم شد با مادرم صحبت کرد که مرا از این بیراهه بازگرداند ولی مادرم معتقد بود که باید ازدواج کنم تا سرم به زندگی گرم شود به همین دلیل هم دختر خاله ام را برایم خواستگاری کردند. اگرچه پدرم مخالف بود ولی به خاطر آبرویش سکوت کرد. هنوز چند ماه بیشتر از مراسم عقدکنان نگذشته بود که «حمیرا»متوجه اعتیادم شد و جنجالی برپا کرد.پدرم با شنیدن ماجرای اعتیادم به طور ناگهانی سکته کرد و از دنیا رفت. اما من به خاطر اعتیادم حتی در مراسم تشییع و دفن او هم شرکت نکردم. مادرم نیز طاقت نیاورد و یک سال بعد او هم در حالی جان سپرد که من با ارثیه پدرم مغازه و خودرو خریدم و سند آن را به نام همسرم ثبت کردم. «حمیرا»از دو فرزندم مراقبت می کرد و همه تلاشش را برای ترک اعتیادم به کار گرفت ولی هربار که از مرکز ترک اعتیاد بیرون می آمدم دوباره مصرف را شروع می کردم. بارها از منزل دوستان و اطرافیان سرقت کردم و چند بار هم به زندان افتادم. خلاصه بزرگ شدن فرزندانم را هم ندیدم در این شرایط «حمیرا» دست فرزندانم را گرفت و از من جدا شد. او به دنبال سرنوشت خودش رفت و من هم در گرداب اعتیاد غرق شدم.15سال از ماجرای طلاق گذشت و من هیچ گاه فرزندانم را ندیدم تا این که چند روز قبل زمانی که سرم را در گاری زباله کرده بودم و به دنبال ظروف پلاستیکی می گشتم ناگهان زنی میانسال مقداری نان و غذا به من داد به نظرم خیلی آشنا آمد اما آن قدر خمار بودم که توجهی نکردم اما آن زن چند کوچه دورادور به دنبالم آمد و یک بار نامم را صدا زد. گویی به یک باره دلم ریخت و بند قلبم پاره شد. در میان تاریکی و زیر نور چراغ های خیابان به سوی صدا برگشتم. او خواهر کوچکم بود که همواره سوگلی صدایش می زدم چراکه مرا خیلی دوست داشت و حتی خوراکی هایش را در همان دوران کودکی به من می داد. سوگلی اشک ریزان در تاریکی شب گم شد بدون این که غرور مرا لگدمال کند اما من در یک لحظه به خودم آمدم و از همان جا به طرف کلانتری حرکت کردم اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با توجه به ابراز ندامت این مرد معتاد ،مقدمات انتقال وی به مرکز ترک اعتیاد در حالی با دستور سرهنگ علی ابراهیمیان (رئیس کلانتری شهید نواب صفوی مشهد)فراهم شد که اقدامات مشاوره ای وبررسی های روان شناختی نیز در دستور کار نیروهای انتظامی قرارگرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی