ماهِ خون ماهِ محرم آمده - ماهِ اشك و آه و ماتم آمده
باز از نو روزِ عاشورا شده - دل پريشان حضرتِ زهرا شده
باز شد تجديدِ حزن و اشك و آه - باز لعنت بر يزيدِ رو سياه
ماهِ حزنِ آلِ احمد آمده - ماهِ غم بهرِ محمد آمده
گفت صادق اينچنين يابن الشبيب - باش محزون ازبراي آن غريب
شيعيان را آمده ماهِ عزا - برحسين آن يادگار مصطفي
شيعيان را آمده ماهي دگر - درعزايِ زادهِ خير البشر
ماه ماهِ بي وفائيها بود - ماهِ ظلم و بي پناهيهابود
بي وفائي شد دراين مه آشكار - از گروهي بي وفايِ روزگار
بي وفائيها شده ازكوفيان - با حسين بعد از امير مؤمنان
كوفيان كردند دعوت از حسين - ازبرايِ خنجرو تيرو سُنين
كوفيان بس نامه ها بنوشته اند - ريسمانها از خيانت رشته اند
چونكه شد از كوفيانِ بي وفا - نامه ها سويِ عزيزِ مصطفي
شد حسين وياوران سويِ عراق - با زن وفرزند و با زين ويراق
آمد و آمد شهنشاهِ حجاز- طي نمود اين راهِ بس دورو دراز
چون بنزديكِ فرات آن شه رسيد - زين طرف ده صد سوار از ره رسيد
راهها بستند با صدها سوار - عاملانِ آن يزيدِ نابكار
راهِ پيش و پس نبود آنجا دگر - از برايِ زادهِ خير البشر
آخرين منزل زمينِ كربلا - گشت طبقِ وعدهِ قالوا بلي
حال بنگر قصّهِ اين ميهمان - كامده با نامه هايِ كوفيان
كوفيان با او چه كردند از عناد - دستِ بيعت داده با ابن زياد
مُتّحد با شاميانِ رو سياه - برعليهِ آن غريبِ بي پناه
راهها بستند و آنگه آب را - سربريده تشنه لب ميراب را
آب بُد مهريّهِ دختِ نبي - تشنه لب اينك زن و مردو صبي
العطش گويان صغير و هم كبير - جمله از مرد و زن و بُرنا و پير
چون صداي العطش درخيمه ها - شدبلندازشيرخوارو بچه ها
شدروان سقّا سويِ شطِّ فرات - تا رساند خيمه زان آبِ حيات
كف بزيرِ آب برد آن با وفا - تا خورد يك جرعه آبي با صفا
ليك يادي كرد از لب تشنگان- كه بلند است آهشان بر آسمان
آب كف را داد از كف بي درنگ - مشك را بردوش كردو شد به جنگ
بي مها با زد به قلبِ آن سپاه - برگروهِ بي حيايِ دين تباه
اسب را ميتاخت سويِ خيمه ها - تا رساند آب را بر بچه ها
ليك تيري از عدو بر مشك شد - چشمِ سقا پرزخون و اشك شد
با كمينهائي زاعدايِ پليد - تشنه لب شد حضرتِ سقّا شهيد
تشنه كامان همچنان در خيمه ها - تشنه لب ماندند با افغان و آه
درتلظّي اصغر است آن شيرخوار - واز عطش گريان چو ابرِ نو بهار
برد بابش سوي آن ميدانِ تير - تا دهند آبي برآن طفل صغير
حرمله تيرِ سه شعبه دركمان - برگلويِ اصغرآمد ناگهان
جايِ تير از آب سيرابش نمود - اندر آغوشِ پدر خوابش نمود
تشنه لب اكبر به ميدان ميرود - سويِ ميدان او خرامان ميرود
العطش گويان و با قلب كباب - باز گردد سويِ خيمه نزد بابِ
جرعهِ آبي نباشد در خيام - تاخورد آن زادهِ خير الانام
بازميگردد سويِ ميدانِ كين - همرهِ او حضرتِ روح الامين
با لبِ تشنه همي رزمد علي - درفرار از پيشِ او هر پردِلي
عاقبت شد با لبِ عطشان شهيد - نزد جدّش مصطفي شد رو سپيد
سرورِ لب تشنگان در قتلگاه - رو كند با شاميانِ رو سياه
مردمان يك جرعهِ آبم دهيد - محض جدو مادرو بابم دهيد
اين فرات و آب مهرِ مادرم - هست و من ذرّيهِ پيغمبرم
ليك شد پاسخ زشمرِ روسياه - تيغِ تيز و خنجرو حلقومِ شاه
سرورِ لب تشنگان لب تشنه رفت - آب خورد از تيغ تيزو دشنه رفت
عصرِ عاشورا سرِ آن نازنين - شدبريده ازبدن با ظلم وكين
تشنه لب راسش بريدند ازقفا - شدزمين درزلزله از آن جفا
قرصِ خورشيد اندر آن دم خون گرفت - وحش وطير از غم رهِ هامون گرفت
يك صدابينِ زمين و آسمان - شد بلندآمد بگوشِ مردمان
گفت با صوتي بلند و منجلي - قد قتل اينك حسين بن علي
زينب و اهل حرم ازخيمه ها - جمله سركردند آه وناله ها
با صدايِ يا حسين و يا حسين - رو بسويِ قتلگه با شورو شين
برسرو سينه زنان نوحه كنان - خواهران ودختران و كودكان
باقري گويد به صبح وظهرو شام - برلبان تشنه ات ازما سلام
اَلسّلام اي زادهِ زهرا حسين - اَلسّلام اي نور چشم عالمين
اَلسّلام اي شاهِ بي غسل و كفن - اَلسّلام اي كشتهِ دور از وطن
اَلسّلام اي وارث عيسي ونوح - اَلسّلام اي شاهِ با فرّ و شكوه
اَلسّلام اي زادهِ خون خدا - اَلسّلام اي شاهِ مصباح الهُدا
وارث موسي و آدم اَلسّلام - وارث زهرا وخاتم اَلسّلام
اي حسين اي زادهِ خيرُ الاَنام - برتو تا صبح قيامت اَلسّلام
کتاب روضه های محرم وصفر جلد اول ودوم
برای دریافت فایل پی دی اف روی لینک زیر کلیک کنید
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/rozehayemoharramosafar1.pdf
برای دریافت فایل پی دی اف روی لینک زیر کلیک کنید
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/rozehayemoharramosafar2.pdf
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا