باند مخوف گروگانگیری متلاشی شد
آن ها چاهی 3متری در اتاقک داخل باغ حفرکرده بودند و گروگان تبعه خارجی را با غل و زنجیر آویزان می کردند
سید خلیل سجادپور- اعضای یک باند مخوف اتباع غیرمجاز افغانستانی که هموطن خودشان را برای دریافت 50 میلیارد تومان پول ربوده بودند، با تلاش شبانه روزی کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد دستگیر و به پنجه عدالت سپرده شدند.
فرمانده انتظامی خراسان رضوی روز گذشته در حاشیه دستگیری آخرین عضو اصلی این باند مخوف به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: صبح یازدهم تیر گزارشی از یک ماجرای آدم ربایی به پلیس رسید مبنی بر این که 4سرنشین یک دستگاه خودروی پژو پارس، پیرمردموتورسواری را در خیابان شهید رحیمی مشهد ربودهاند. سرتیپ محمد کاظم تقوی افزود: با توجه به اهمیت جرایم خاص در استان خراسان رضوی و حساسیت این ماجرا، بلافاصله گروهی از کارآگاهان اداره جنایی آگاهی با نظارت مستقیم و راهنمایی های سردار احمد نگهبان(جانشین فرمانده استان خراسان رضوی) وارد عمل شدند و تحقیقات گسترده ای را آغاز کردند. سکاندار امنیت سرزمین خورشید تصریح کرد: با انتقال موتورسیکلت گروگان به کلانتری میرزا کوچک خان، بلافاصله رصدهای اطلاعاتی با بررسی دوربین های ترافیکی به محدوده گروگانگیری کشید و مشخص شد که سرنشینان پژو پارس با پلاک سرقتی و جعلی ، 11سال قبل اقدام به گروگانگیری مرد 62 ساله افغانستانی کرده اند. به همین دلیل بلافاصله جلسه تحلیل جرم در پلیس آگاهی تشکیل شد و با دستور سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی)گروه ویژه ای از کارشناسان اطلاعات جنایی نیز به یاری کارآگاهان عملیاتی آمدند و بدین ترتیب تجربه، تخصص و امکانات و تجهیزات درکنار یکدیگر قرار گرفتند تا هر چه سریع تر گروگان افغانستانی از چنگ آدم ربایان رها شود. سرتیپ تقوی در ادامه این مصاحبه اختصاصی افزود: در حالی که دامنه تحقیقات از مسیر دوربین های ترافیکی به جاده کلات کشیده شده بود، روز بعد آدم ربایان در تماس با خانواده گروگان تقاضای 50میلیارد تومان برای آزادی وی کردند و مدعی شدند که این مبلغ را در ازای تحویل 10 کیلو گرم کریستال و از 15سال قبل از غلامسخی(گروگان) طلب دارند!
وی خاطر نشان کرد: در همین حال فرضیه های مختلفی در خط سیر پژو سواران مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت مشخص شد که خودروی پژو به سمت کمربند سبز مشهد حرکت کرده است اما با وجود این گروه دیگری از کارآگاهان حدود500هزار پلاک خودروهای پژو پارس را به طور شبانهروزی زیر ذره بین تحقیقات بردند اما از سوی دیگر فیلم و تصاویری از شکنجه های گروگان برای خانواده وی ارسال می شد که موجب نگرانی و اضطراب آنان می شد به همین خاطر خانواده گروگان نیز زیر نظر مشاوران زبده قرارگرفتند و اطمینان یافتند که پلیس خراسان رضوی پدر آنان را به زودی و بدون پرداخت وجهی آزاد خواهد کرد.سردار سرتیپ محمدکاظم تقوی که سالیان طولانی از عمر خود را برای خدمت انتظامی به زائران و مجاوران امام رضا(ع) سپری کرده است و تجربیات ارزنده ای در این باره دارد تاکید کرد:پس از بررسی های تخصصی که رشته ای از این سرنخ ها به شهرهای مرزی خراسان رضوی رسیده بود،مشخص شد که گروگان در مشهد نگهداری می شود و افراد مرتبط با گروگانگیران که شاخه فعالیت آنان در افغانستان است، تصاویر را از طریق فضای مجازی ارسال می کنند و مدعی هستند که هیچ یک از نیروهای اطلاعاتی و امنیتی هم نمی تواند آنان را شناسایی کند. مقام ارشد انتظامی خراسان رضوی خاطر نشان کرد: طولی نکشید که تحقیقات کارآگاهان با توجه به اسناد و مدارک پلیسی به روستای نجم و زاک رسید و بدین ترتیب یک دستگاه خودروی پراید زیر نظر کارآگاهان قرار گرفت که در ساعات مشخصی در این جاده روستایی تردد می کرد . در همین حال رد زنی های اطلاعاتی کارآگاهان نیز به مردی تبعه افغانستانی رسیده بود که نجیب نام دارد. وقتی چند گروه نامحسوس درجاده روستایی زاک و گوارشک مستقر شدند و عملیات رد زنیهای تخصصی را در پوشش های مختلف ادامه دادند، مشخص شد که مرد افغانستانی باغی در این منطقه دارد و شهرت خوبی ندارد. در عین حال با شناختی که کارآگاهان از وضعیت جغرافیایی منطقه داشتند بالاخره خودروی پراید را در مسیر بولوار شاهنامه شناسایی کردند که بررسی های ویژه نشان داد خودروی مذکور شب قبل از گروگانگیری وارد مشهد شده است و بعد از آن نیز ترددهای مشکوکی در اطراف باغ متعلق به نجیب دارد.سرتیپ کاظم تقوی گفت: طولی نکشید که خودروی پراید شناسایی و در حالی که به سوی آرامگاه فردوسی در حرکت بود، با صدور فرمان «ایست» هدف اصلی عملیات قرار گرفت اما راننده 57ساله آن با مشاهده پلیس پدال گاز را فشرد تا از چنگ نیروهای انتظامی بگریزد. او حتی به شلیک های هوایی و اخطارهای قانونی هم توجهی نکرد و به طرز وحشتناکی ویراژ می داد که در نهایت تسلیم ورزیدگی و چابکی کارآگاهان شد و دیگر نتوانست به فرار ادامه بدهد.
فرمانده با تجربه انتظامی خراسان رضوی با اشاره به دستگیری راننده و سرنشین پرایدکه مشخص شد راننده همان نجیب و سرنشین آن جوان25 ساله افغانستانی به نام حبیب ا... است، افزود: با توجه به نجات سریع گروگان، بازجویی ها از وی در همان منطقه آغاز شد و دو متهم افغانستانی اعتراف کردند که گروگان را درون باغ روستای نجم نگهداری می کنند.
بنابراین بی درنگ گروه عملیاتی کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ کارآگاه مهدی سلطانیان (جانشین پلیس آگاهی خراسان رضوی) عازم باغ مذکور شدند و پس از ورود به اتاقک باغ ناله هایی را از زیر زمین شنیدند. در این شرایط حساس گروه مراقبتی دیگری که اطراف باغ را محاصره کرده بودند متهم دیگری به نام علاءالدین را که برای مراقبت و جلوگیری از فرار گروگان به کارگمارده شده بود، به دام انداختند و این گونه با کنار زدن فرش اتاقک چاه 3 متری پدیدار شد که مرد 62 ساله (گروگان) را با غل و زنجیر درون آن انداخته بودند.وی به رهایی گروگان در این عملیات حساس اشاره و تاکید کرد: با انتقال متهمان به پلیس آگاهی، عملیات پلیس برای دستگیری دیگر متهمان اصلی ادامه یافت و یکی دیگر از تبهکاران در منطقه مرزی بازداشت شد.سرتیپ تقوی اضافه کرد: در بازجویی های فنی از تبهکاران مخوف مشخص شد که نجیب قبلا کارگر مرد گروگان بوده و نقشه آدم ربایی را از 50 روز قبل در یک دورهمی شبانه طراحی کرده اند اما با توجه به این که افراد دیگری نیز در این ماجرا نقش دارند و همچنین احتمال تبهکاری های دیگر این باند خطرناک وجود دارد، تحقیقات به صورت تخصصی و با دستورهای قضایی قاطع قاضی اسماعیل عندلیب (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی)همچنان ادامه دارد.
در همین حال فرمانده انتظامی خراسان رضوی به تبهکاران و مجرمان هشدار داد خراسان رضوی جایی برای عرض اندام مجرمان و ارتکاب جرایم خاص نیست و افرادی که چنین سوداهایی را در سر می پرورانند یقین بدانند که در مدت بسیار کوتاهی در چنگ قانون گرفتار خواهند شد چراکه جان برکفان انتظامی برای آسایش و آرامش مردم در این سرزمین عزیز، از جان مایه میگذراند و اجازه نمیدهند عده ای تبهکار، امنیت مردم را خدشهدار کنند.
ماجرای شلیک وحشتناک محکوم فراری!
سجادپور – قاچاقچی فراری که به تحمل 28 سال زندان محکوم شده بود، پس از شلیک های وحشتناک در منزل مادر زنش بلافاصله تحت تعقیب قرارگرفت و در کمتر از 24 ساعت در خانه همسر صیغه ای اش غافلگیر شد.
جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی دقایقی بعد از دستگیری این محکوم مسلح فراری، به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: حدود 5 صبح سه شنبه، اهالی خیابان وحدت یک، با صدای شلیک گلوله، هراسان از خانه هایشان بیرون آمدند و با پلیس 110 تماس گرفتند.
برقراری امنیت عزاداران حسینی، بی درنگ گروهی از افسران ورزیده پلیس اطلاعات و امنیت مشهد ماموریت یافتند تا ماجرای شلیک در منطقه مذکور را بررسی کنند. وی اضافه کرد: تحقیقات نیروهای انتظامی نشان داد شلیک مذکور به خاطر اختلافات خانوادگی رخ داده و جوان 29 ساله ای برای تهدید همسرش اقدام به شلیک در مقابل چشمان 2 فرزندخود و مادرزنش کرده است. اما در همین حال بررسی های تخصصی بیانگر آن بود که «حمید-خ» از محکومان فراری مواد مخدر است که به جرم حمل و نگهداری 350 گرم شیشه باید 28 سال زندان را تحمل کند اما وی بعد از اطلاع از محکومیت خود در حالی به مکان نامعلومی گریخته است که برادر وی به همان جرم در زندان به سر می برد.این مقام ارشد انتظامی تصریح کرد: با توجه به این که شلیک مذکور موجب نگرانی اهالی محل شده بود، گروه عملیاتی به سرپرستی مستقیم سرهنگ مهدی کسروی(رئیس مرکز عملیات پلیس امنیت عمومی مشهد) رصدهای اطلاعاتی گسترده ای را برای دستگیری قاچاقچی مسلح آغاز کردند و او را در اطراف یکی از میادین مشهد به محاصره درآوردند.
اما با توجه به که متهم خطرناک مسلح بود و احتمال آسیب رساندن به شهروندان وجود داشت، مسیر را برای فرار وی بازگذاشتند اما در همین حال به تعقیب نامحسوس او ادامه دادند تا این که مشخص شد قاچاقچی مسلح به منزل همسر صیغه ای اش در منطقه مهرآباد پناه برده است.سرتیپ دوم نگهبان خاطر نشان کرد: در این شرایط نیروهای پلیس امنیت عمومی با هماهنگی قضایی و در یک عملیات ضربتی با رعایت موارد امنیتی، مخفیگاه وی را محاصره کردند و او را قبل از آن که بتواند از سلاح خود استفاده کند به دام انداختند که بررسی های بیشتر در این باره آغاز شده است.
سرگذشت فوتبالیست معتاد!
جوان 28 ساله ای که در عملیات جمع آوری معتادان متجاهر و مبارزه با سرقت های خرد توسط نیروهای کلانتری رسالت مشهد دستگیر شده بود درباره سرگذشت دردناک خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت:در یکی از روستاهای شهرستان قوچان متولدشدم. پدرم کشاورز بود و چهار سال قبل زمانی از دنیا رفت که من حتی نتوانستم در آخرین لحظات مرگ در کنارش باشم. از دوران نوجوانی به فوتبال علاقه شدیدی داشتم و هر روز بعد از تعطیلی مدرسه در زمین خاکی روستا دو دسته می شدیم و من در واقع کاپیتان تیم بودم. آن قدر با اشتیاق و مهارت فوتبال بازی می کردم که دوستانم هر کدام سعی می کردند در تیم من بازی کنند چرا که یقیین داشتند در پایان بازی با لبخند شادمانی زمین بازی را ترک می کنند. حتی معلم مدرسه برای پیشرفت من در فوتبال با خانواده ام صحبت کرده بود که مرا به تیم های شهرستانی فوتبال معرفی کند. خلاصه به خاطر همین مهارت و تلاش خیلی به خودم می نازیدم و اعتماد به نفس عجیبی داشتم. درواقع خودم را برای حضور در میادین بزرگتر فوتبال آماده می کردم که یک دوره مسابقات روستایی در شهرمان برگزار شد. قرار بود فوتبالیست های همه روستاها در این مسابقات شرکت کنند ولی در همان روزها من دچار سرماخوردگی شدم و نفسم برای 90 دقیقه، بدنم را یاری نمی کرد اما این بازی ها برای من و دوستانم اهمیت و حساسیت خاصی داشت به طوری که همه بازیکنان چشم به من دوخته بودند که باید در این مسابقات هنرنمایی کنم. در این میان اصغر که یکی از دوستانم بود مرا به منزلشان دعوت کرد و در یک لحظه بساط استعمال تریاک و شیره را به راه انداخت.
پدر و مادر اصغر به مواد مخدر سنتی اعتیاد داشتند و او بدون تامل همه لوازم و ابزار استعمال شیره را فراهم کرد و از من خواست برای بهبود سرماخوردگی چند دود شیره دود شیره بکشم. او با تحریک غرور من گفت: همه اهالی و بازیکنان دوست چشم به تو دوخته اند و باید تیم ما برنده این مسابقات باشد. اگر می خواهی با انرژی کامل بازی کنی به شارژ مواد نیاز داری! البته هنوز نمی دانم اصغر به عمد با آینده و زندگی من بازی کرد یا به خاطر دلسوزی احمقانه مرا وادار به استعمال مواد مخدر کرد. بالاخره من برای اولین بار پای بساط شیرهکشی نشستم و هر بار بعد از مصرف التماس میکردم حالم بهتر شده است و انرژی کاذب زیادی دارم چراکه در زمین بازی به خوبی میدویدم و هر بار با قدرت بیشتری به میدان می رفتم. این مسابقات حدود 10 روز طول کشید و من هر بار قبل از بازی به خانه اصغر می رفتم و با یکدیگر مواد مصرف می کردیم.
خلاصه در آن مسابقات تیم برتر شدیم و برنده از این مسابقات بیرون آمدیم. من هم که مانند همیشه خوش درخشیده بودم بیشتر از گذشته احساس لذت و غرور می کردم ولی در این میان روزهای می گذشت و من طبق عادت مدام به خانه اصغر می رفتم و در کنار پدر و مادر او به استعمال مواد مخدر ادامه می دادم. طولی نکشید که با همین مصرف های تفننی احساس کردم دیگر معتاد شده ام اما نمی خواستم این موضوع را بپذیرم. با خودم می گفتم من ورزشکار هستم و هر لحظه که اراده کنم دیگر دور مواد را خط می کشم.
پدر و مادرم از این ماجرا اطلاعی نداشتند و همواره مرا تشویق می کردند به فوتبال ادامه بدهم ولی مصرف من هر روز بالاتر می رفت و دیگر وقتی برای بازی کردن ندشتم. این پنهان کاری ها به جایی رسید که باز هم به پیشنهاد اصغر به مصرف شیشه روی آورد. او می گفت: شیشه بو ندارد و در هر کجا حتی سرویس بهداشتی هم می توانی آن را استعمال کنی و بعد به زمین بازی برگردی! من هم با بی عقلی تمام و فقط به خاطر خودنمایی و غرور به مصرف مواد مخدر صنعتی روی آوردم تا کسی متوجه اعتیادم به شیره و تریاک نشود.
دیگر کار از کار گذشته بود و من همچنان در مرداب اعتیاد فرو می رفتم. سرم را مانند کبک زیر برف کرده بودم و قیافه آَشفته خودم را نمی دیدم. خانواده ام وقتی متوجه ماجرا شدند خیلی تلاش کردند تا مرا از این منجلاب وحشتناک نجات دهند. چند بار در مراکز ترک اعتیاد بستری شدم ولی فایده ای نداشت. دیگر درس و مدرسه را هم رها کرده بودم و هیچ کس مرا در تیم خود نمی پذیرفت. کار به جایی رسید که دیگر خانواده ام خسته شدند و مرا طرد کردند. من هم به ناچار و برای جلوگیری از شرم و آبروریزی به مشهد آمدم و مشغول جمع آوری ضایعات شدم تا هزینه های اعتیادم را تامین کنم ولی هرچه بیشتر در کوچه و خیابان ها ضایعات جمع می کردم باز هم در برابر مواد افیونی کم می آوردم.
اکنون حتی پولی برای خرید نان خالی هم نداشتم چراکه با افزایش بهای مواد مخدر دیگر چاره ای جز خلافکاری برای باقی نمانده بود که به دام نیروهای انتظامی افتادم اما ای کاش...
گزارش اختصاصی روزنامه حاکی است، با دستور ویژه سرهنگ مجتبی حسین زاده (رئیس کلانتری رسالت مشهد) این جوان 28 ساله با هماهنگی قضایی به مراکز ترک اعتیاد اجباری معرفی شد تا شاید از این وضعیت اسفبار نجات یابد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی