امام سجادعلیه السلام کنارقتلگاه
امام زین العابدین علیه السلام فرمود:
در روز عاشورا پس از شهادت پدرم و یارانش، ما را بر جهاز شتران سوار و به سوی کوفه روانه کردند. من کشتگان را دیدم که بر زمین افتادهاند و به خاک سپرده نشدهاند. از آنچه می دیدم سخت آشفته حال بودم و نزدیک بود قالب تهی کنم. عمه ام، زینب، با دیدن ناراحتی من گفت:« ای بازمانده جد و پدر و برادرانم! چرا این گونه بی تابی و جان خود را در معرض خطر قرار داده ای؟!»
گفتم:« چگونه بیتابی نکنم در حالی که میبینم پدر و برادرانم و عموها و عموزادگان و کسان من بر زمین افتاده اند و به خون آغشتهاند. جامههای آنان را ربوده اند و کفنشان نکرده است.»
عمه ام گفت:« این مسائل بیتابت نکند. اینها عهدی است از رسول خدا صلی الله علیه و آله با جد و پدرت. خداوند پیمانی گرفته است از عدهای که سرکشان زمین آنها را نمیشناسند، اما فرشتگان آسمانها آنها را خوب می شناسند. آنها این استخوان های پراکنده را جمع میکنند، این پیکرهای خون آلود را به خاک میسپارند و در سرزمین کربلا برای قبر پدرت نشانی بر پا میدارند که هرگز از بین نمیرود و هر اندازه که دشمنان و سردمداران کفر در محوش بکوشند، شناختهتر و عظیمتر میگردد. »
(قصه کربلا، ص ۴۱۳)
(کامل الزیارت، ص ۲۶۱)
کلام حضرت زینب (علیها السلام) به امام سجاد ع کنار قتلگاه
«لَا يُجْزِعَنَّكَ مَا تَرَى فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ لَعَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَى جَدِّكَ وَ أَبِيكَ وَ عَمِّكَ وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ أُنَاسٍ مِنْ هَذِ هِ الْأُمَّةِ لَا تَعْرِفُهُمْ فَرَاعِنَةُ هَذِهِ الْأَرْضِ وَ هُمْ مَعْرُوفُونَ فِي أَهْلِ السَّمَاوَاتِ أَنَّهُمْ يَجْمَعُونَ هَذِهِ الْأَعْضَاءَ الْمُتَفَرِّقَةَ فَيُوَارُونَهَا وَ هَذِهِ الْجُسُومَ الْمُضَرَّجَةَ وَ يَنْصِبُونَ لِهَذَا الْطَّفِّ عَلَماً لِقَبْرِ أَبِيكَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ ع لَا يَدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لَا يَعْفُو رَسْمُهُ عَلَى كُرُورِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ لَيَجْتَهِدَنَّ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ أَشْيَاعُ الضَّلَالَةِ فِي مَحْوِهِ وَ تَطْمِيسِهِ فَلَا يَزْدَادُ أَثَرُهُ إِلَّا ظُهُوراً وَ أَمْرُهُ إِلَّا عُلُوّاً»
بعد از شهادت حضرت امام حسین- علیه السلام- و یارانش سپاه شیطان اجساد پلید کشتگان خود را دفن کردند و
فردای روز عاشورا «یازدهم محرم» حضر ت امام سیدالساجدین- علیه السلام- و بانوان وکودکان حرم حسینی- علیه السلا م- را به حالت اسیری از کربلا حرکت داد ند
آن ها بانوان و کودکان را از کنار بدن ها ی مطهّر شهدا عبوردادند. امام سید السا
جدین- علیه السلام- که به بیماری شد ید ی مبتلا شده بود وقتی بر روی شتر در حال عبور از کنار اجساد مطهّر شهداء ، چشمش به آن بدن های قطعه قطعه افتاد از شدت تأثّر به حال نزدیک به احتضار افتاد، بطوریکه نزدیک بود روح شریفش از بدن جدا شود. امام- علیه السلام- علاوه بر اینکه بیماری شدید قد رت حرکت را از وجود شریفش گرفته بود، او را بر روی یک شتربسته بودند. طبعاً آن
حضرت در مورد بدن های مطهّرشهداء قد
رت بر هیچ اقدامی را نداشت. ماندن ابد ا ن طاهره اولیاءخداروی زمین بدون دفن
و وضعیت پیش آمده و اسارت بانوان حر م امام حسین- علیه السلام- او را بشدت منقلب کرد، درحدی که حضرت زینب-سلا
م الله علیها- احساس کرد که «حجت خدا وند» و یادگار گذشتگان به حال نزدیک به احتضار افتاده و نزدیک است روح شر یفش از بدن جدا شود! آن حضرت جهت حمایت از حجت خدا و فرزند برادرش بین اووبدن مطهّر امام- علیه السلام- وشهداء
قرار گرفت و مانع نگاه کردن او به اجساد مطهّره شد و جهت کمک به او و حفاظت از وجود شریفش خطاب به او عرض کرد:
«ای یادگار جدّم و پدرم وبرادرانم چه شد
ه است که تو را می بینم در حالی که نز د یک است حیات خود را از دست بدهی
؟!!!»
امام سیدالساجدین- علیه السلام- اشاره فرمود به وضعیت پیش آمده که اجساد مطهره حجت خدا امام حسین- علیه السلام- و یارانش بر روی زمین افتاده و آن ها را به صورت اسیر از آنجا می برند و کسی هم نیست آن ها رادفن کندحضرت
زینب ـ علیها السلام ـ این کلام شریف را خطاب به او عرض کرد:
«آنچه را می بینی تو را به جَزع نیاورد، به خدا سوگند این عهدی است از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به جدّت [ا میر المؤ منین علی] و پدرت و عمو یت [علیهم السلام ] و همانا خداوند از گرو هی از این امت پیمان گرفته است، و آن ها را فراعنه و حکام جبار نمی شناسند و آنها بین اهل آسمانها شناخته شده اند، آنها این اعضاء پراکنده و اجسام آغشته به خون را جمع کرده و دفن خواهند کرد و در این سرزمین برای قبر پدرت سید الشهداء «علمی» نشانه ای نصب خواهند کرد که اثرش هرگز کهنه و مندرس نخوا هد شد، و گذشت مکرر شب و روز رسم آن را محو نخواهد کرد. و بطور قطع رهبرا ن کفر و پیروان ضلالت تلاش خواهند کر د در محو و از بین بردن آن، اما آثار و نشا نه های آن آشکار تر خواهد شد و امر او ر فعت پیدا خواهد کرد.
حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ با این رفتار خود در روح شریف امام ـ علیه السلام ـ آرامشی ایجاد کرد و توجه آن بزرگوار را به آینده و آثار عظیم حادثه عاشورا معطوف نمود.
امام سجاد(عليه السلام) خطبه ای در کوفه ایراد کرد
حذيم بن شريك اسدى» مى گويد: امام زين العابدين(عليه السلام) رو به مردم نمود و به آنها اشاره كرد كه ساكت شوند. مردم نيز ساكت شدند و آن حضرت در حا لى كه ايستاده بود، پس از حمد و ثناى الهى و فرستادن درود بر پيامبر اسلام اين خطبه را ايراد كرد:
«أَيُّهَا النّاسُ! مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي، وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمَذْ بُوحِ بِشَطِّ الْفُراتِ مِنْ غَيْرِ ذَحْل وَ لا تِرات، أَنَا ابْنُ مَنِ انْتُهِكَ حَرِيمُهُ وَ سُلِبَ نَعِيمُهُ وَ انْتُهِبَ مالُهُ وَ سُبِيَ عِيالُهُ، أَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً، فَكَفى بِذلِكَ فَخْراً.
أَيُّهَا النّاسُ! ناشَدْتُكُمْ بِاللهِ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّكُمْ كَتَبْتُمْ إِلى أَبِي وَ خَدَعْتُمُوهُ، وَ أَعْطَيْتُمُوهُ مِنْ أَنْفُسِكُمُ الْعَهْدَ وَ الْمِيثاقَ وَ الْبَيْعَةَ ثُمَّ قاتَلْتُمُوهُ وَ خَذَلُْتمُوهُ؟ فَتَبّاً لَكُمْ ما قَدَّمْتُمْ لاَِنْفُسِكُمْ وَ سَوْأةً لِرَأْيِكُمْ، بِأَيَّةِ عَيْن تَنْظُرُونَ إِلى رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله) يَقُولُ لَكُمْ: قَتَلْتُمْ عِتْرَتِي وَ انْتَهَكْتُمْ حُرْمَتِي فَلَسْتُمْ مِنْ أُمَّتِي».
اى مردم! هر كس مرا شناخت كه مى دا ند من كيستم، ولى آن كس كه مرا نمى شناسد بداند كه :
من على فرزند حسينم، همان كس كه بدون هيچ جرم و گناهى كنار شطّ فرات [با لب تشنه] سر بريده شد. من فرزند كسى هستم كه حريمش مورد بى حر متى قرار گرفت و اموالش به غارت برده شد و خانواده اش به اسارت گرفته شد. من پسر كسى ام كه با آزار و شكنجه به شهادت رسيد و همين افتخار ما را كافى است!
اى مردم! شما را به خدا سوگند! آيا قبول داريد كه همين شما بوديد كه به پدرم نا مه نوشتيد [واورا براى آمدن به كوفه دعو
ت كرديد] ولى با او به نيرنگ عمل كرديد. با او با جان خويش عهد و پيمان بستيد و بيعت نموديد، آنگاه او را تنها گذاشته و با وى پيكار كرديد؟!
خداوند شما را به خاطر توشه بدى كه برا ى خود از پيش فرستاديد و تصميم بدى كه [در زندگى] گرفتيد، نابود كند. شما با چه چشمى مىخواهيد به پيامبر خدابنگر
يد آن زمان كه [در قيامت] به شما مى گو يد: شما خاندان مرا كشتيد وحريم مرا مو
رد هتك و بى احترامى قرار داديد، شما از امت من نيستيد).
«حذيم» مى گويد: با اين خطابه، صداى گريه مردم بلند شد و مردم به يكديگرمى
گفتند: نابود و بدبخت شديد، ولى خود تان نمى دانيد!
امام سجاد(عليه السلام) در ادامه فرمود: «خداوند بيامرزد، آن كس كه نصيحت و اندرز مرا بپذيرد و سفارش مرا درباره تقوا ى الهى و درباره رسولش و اهل بيت پيا مبر(صلى الله عليه وآله) به خاطر بسپارد؛ چرا كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) براى ما اسوه و سرمشق نيكو و ارز شمند ى است».
مردم همگى فرياد زدند: اى فرزند رسول خدا(صلى الله عليه وآله) همه ما گوش به فرمان و مطيع توايم و حافظ و نگهبان جان و مال شما هستيم؛ هرگز از شما رو ى گردان نيستيم، به ما فرمان بده ـ خدا يت رحمت كند ـ كه ماباهركس توبجنگى،
مى ستيزيم و باهركس كه آشتى نمايى،
صلح مى كنيم، و كسانى كه به شما و ما ستم كردند و ظلم روا داشتند را مجازات خواهيم نمود!!
امام سجاد(عليه السلام) فرمود:
«هَيْهات! أَيُّهَا الْغَدَرَةُ الْمَكَرَةُ! حِيلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ شَهَواتِ أَنْفُسِكُمْ، أَتُرِيدُونَ أَنْ تَأْتُوا إِلَيَّ كَما أَتَيْتُمْ اِلى آبائِي مِنْ قَبْلُ،كَلاّ وَرَبِّ
الرّاقِصاتِ إِلى مِنى، فَإِنَّ الْجُرْحَ لَمّا يَنْدَ مِلْ، قُتِلَ أَبِي بِالاَْمْسِ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ مَعَهُ، فَلَمْ يُنْسِنِي ثُكْلَ رَسُولِ اللهِ (صلى الله عليه وآله) وَثُكْلَ أَبِي وَ بَنِي أَبِي وَ جَدِّي، شَقَّ لَهازِمي وَمَرارَتُهُ بَيْنَ حَناجِرِي وَحَلْقِي
، وَ غُصَصُهُ تَجْرِي فِي فِراشِ صَدْرِي، وَ مَسْأَلَتِي أَنْ لا تَكُونُوا لَنا وَ لاعَلَيْنا».
(هيهات! اى گروه پيمان شكن حيله
گر! [هرگز به وعده هاى شما اطمينانى نيست زيرا] ميان شما و خواسته هايتان پرده اى [از جهل و غفلت و ناتوانى] افكند ه شده؛ آيا با همان حال و هوايى كه به سراغ پدران ما رفتيد، مى خواهيد به سرا غ من بياييد [كه فقط وعده مى دهيد و عمل نمى كنيد؟!]؛ به خداىِ مركب هاى تندرو كه زائران خانه خدا را به سوى منا مى برند سوگند! كه هرگز چنين نخواهد شد [و من فريب وعده هاى شما را نمى خورم]؛ چرا كه هنوز آن زخمها بهبود نيا فته. همين ديروز بود كه پدرم و جمعى از خاندانش به شهادت رسيده اند و هنوز داغ مرگ رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را فراموش نكرده بودم كه داغ مرگ پدر و فرزندان پدر و جدم اختيار از من ربود. تلخى اندوه آن را درگلوگاهم احساس مى
كنم و درد جانكاهش در سينه ام جارى است.
خواسته من «فعلا» از شما اين است كه نه از ما طرفدارى كنيد و نه با ما به جنگ و ستيز برخيزيد "ما را به خير شما اميدى نيست، شرّ مرسانيد).
آنگاه امام زين العابدين(عليه السلام) با اين ابيات سخنش را پايان داد:
«لا غَرْوَ إِنْ قُتِلَ الْحُسَيْنُ وَ شَيْخُهُ * قَدْ كانَ خَيْراً مِنْ حُسَيْن وَ أَكْرَما
فَلا تَفْرَحُوا يا أَهْلَ كُوفَةَ بِالَّذِي * أُصيبَ حُسَيْنٌ كانَ ذلِكَ أَعْظَما
قَتيلٌ بِشَطِّ النَّهْرِ نَفْسي فِداؤُهُ *** جَزاءُ الَّذِي أَرْداهُ نارُ جَهَنَّمـا».
(جاى شگفتى نيست اگر حسين(عليه السلام) و پدرش كه از او بزرگوارتر و بهتر بود كشته شدند.
اى كوفيان به آنچه كه به حسين رسيد و بسيار هم مصيبت بزرگى بود، شادمان نباشيد.
جانم فداى آن كشته اى كه كنار شط آب [با لب تشنه] به شهادت رسيد، ولى كيفر آن كس كه وى را شهيد كرد، آتش دوزخ است).
داستان اين خطبه نشان مى دهد كه كوفيان با ضرباتى كه خطبه كوبنده امام سجاد(عليه السلام) بر روحشان وارد كرد چنان به هيجان آمدند كه آماده پيكار با دشمنان اهل بيت(عليهم السلام) و گر فتن انتقام از قاتلان شهداى كربلا شدند، ولى امام(عليه السلام) كه مى دانست آنها بى وفايى خود را بارها نشان داده اند و سست تر از آن هستند كه قيام همه جانبه اى بر ضد جانيان بنى اميه كنند، سخنان آنها را رد كرد و
فرمود: به اين بسنده مى كنم كه بر ضد ما گامى بر نداريد كه به خير شما اميدى نيست اى سياه رويان!
(احتجاج طبرسى، ج 2، ص 117 - 119 و بحارالانوار، ج 45، ص 112 - 113. گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، امام على بن ابى طالب عليه السلام، قم، 1388 ه. ش، ص 573)
دفن شهداتوسط بنی اسد ونقش امام سجادع
بنا بر برخی اقوال، پس از رفتن ابنسعد و یارانش، جماعتی از بنیاسد که در نزد یکی کربلا منزل داشتند به صحنه کربلا وارد شدند و چون آن بدنهای پاک و مقد س را به آن وضع دیدند دانستند که این بدنها، اجساد مطهر حسین (علیهالسّلام) و یاران اوست، پس صدا به شیون و زاری بلند کردند و درشب موقعی که ایمن از د
شمن بودند بر امام حسین (علیهالسّلام) و یارانش نماز گذاردند و آنها را دفن نمود ند.
امام (علیهالسّلام) را در موضع فعلی آن و علی اکبرراپایین پای آن حضرت(علیه
السّلام) دفن کردند، قبری هم برای اهل بیت امام (علیهالسّلام) حفرنمودند و قبر
ی نیز برای یاران امام (علیهالسّلام) در پایین پای حضرت (علیهالسّلام) در نظر گرفتند و آنان را در آنجا به خاک سپردند. بدن مبارک عباس (علیهالسّلام) را نیز در همان قبری که فعلاً قبر او شناخته می شود و در همان جایی که به شهادت رسیده بود دفن نمودند.
بر پایه نقلی دیگر، «دفن شهدا برای بنی اسد امکان پذیرنبود، زیرا آنان اهل روستا
هایی بودند که در میدان نبرد شرکت ندا شتند و بدون راهنمایی کسی که از همه آن شهیدان شناخت کامل داشته باشد قادر به شناسایی و دفن آنان نبودند به ویژه آنکه سرهای شهدا را بریده بودند از اینرو دفن دقیق و همراه با شناخت شهدا بدون وجود راهنمایی آگاه، امکان پذیر نبود ،
و از سوی دیگر با توجه به این باور که کار دفن امام(علیهالسّلام) را کسی جز امام (علیه السّلام) نمیتواند بر عهده بگیرد نا گز یر ما رابه این مطلب میرساند که این
راهنما باید امام سجاد (علیهالسّلام)بوده
باشد. اما این حضور باید به صورت خارق العاده بوده باشد، چرا که ایشان در آن ز ما ن در بند اسارت دشمنان به سر می برد.
با توجه به این گفته،برخی ازمصادرشیعی
چنین بیان داشتهاند که: بنیاسد در دفن شهدای کربلا، متحیر و سرگردان بودند، چرا که کوفیان بین سرها و بدنهای شهدا جداییانداخته بودند و بدنها قابل شنا سا یی نبودند. دراین هنگام امام سجاد(علیه
السّلام) به کربلا تشریف آوردند و آنان را در این امر یاری کردند. ایشان با یاری مر
دان بنیاسد نخست پیکرمطهر پدربزرگوار
شان را پیدا کردند و پس از گریه زاری فرا وان، آن را روی قطعه حصیری گذاشتند و به آرامگاه فعلی اش آوردند؛ سپساندکی از خاک محل دفن راکنارزدندقبری ساخته
و پرداخته ظاهرشد. سپس امام زین العا بدین (علیهالسّلام)، دستهارازیربدن مبا ر ک امام حسین (علیهالسّلام) قرار دادند و فرمودند:
«بسم الله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله صدق الله و رسوله ما شاء الله، و لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم.»
آن گاه به تنهایی، بدن مطهر را در داخل قبر گذاشت؛ ایشان در حالی که دیگران را از کمک در تدفین امام (علیهالسّلام)، باز میداشت فرمودند:
«با من کسانی هستندکه مرایاری دهند.»
وقتی حضرت (علیهالسّلام) بدن را در قبر نهاد صورت مبارکش را بر گلوی بریده ابی عبدالله الحسین (علیهالسّلام) نهاد و در حالی که اشک بر گونه ها یش جاری بود فرمود:
«طوبی لارض تضمنت جسدک الطاهر فان الدنیا بعدک مظلمه، و الآخره بنورک مشرقه، و اما اللیل فمسهد و الحزن فسر مد، و یختارالله لاهل بیت دارک التی انت
بها مقیم و علیک منی السلام یابن رسول الله و برکاته.
چه مبارک است زمینی که بدن مطهر تو را در برگرفته است؛ دنیا بعد از تو تاریک است و آخرت با نور جمال تو روشن و نورا نی. بعد از تو شبهای مان سخت و حزنها یمان طولانی است؛ تا آن زمان که خد ا و ند سر منزلی را که تو مقیم آن شده ای برای اهل بیت (علیهالسّلام) و خاندانت اختیار کند ای زاده رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو باد.» آنگاه قبر را پوشانید و با انگشت مبارک روی قبر امام (علیه
السّلا م) نوشتند:
«هذا قبر الحسین بن علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) الذی قتلوه عطشانا غریبا.»
سپس برادر گرامیاش -علی اکبر (علیه السّلام) - را درپایین پای امام (علیه السّلا
م) دفن کردند وبقیههاشمیین و اصحاب
را در قبر دیگر در پائین پای امام حسین (علیه السّلام) دفن نمودند.
سپس امام (علیهالسّلام) به همراه بنی اسد به طرف نهر علقمه رفتند؛ در آنجا با مشاهده پیکر پاک عمویش -عباس (علیه السّلام)، - خود را بر روی بدن ابوالفضل (علیه السّلام) افکند و گلوی مبارکش را بو سید.
امام (علیهالسّلام) در حالی که به شدت میگریست، فرمود:
«علی الدنیا بعدک العفا یا قمر بنیهاشم و علیک منی السلام من شهید محتسب و رحمة الله و برکاته»
بعد از توای قمر بنیهاشم خاک بر سر این دنیا؛ و سلام من به تو و رحمت و برکات الهی بر تو باد.
آنگاه برایش قبری حفر کرد و همانند پدر شهیدش به تنهایی او را درون قبر گذا شت و به بنیاسد فرمود: «کسی با من هست که کمکم میکند»
سپس بدن شریف عباس(علیهالسّلام) را دفن کردند.»
این گزارش به وسیله روایتی که از امام رضا (علیهالسّلام) نقل شده نیز تایید می شود.
راوی میگوید: «من نزد امام رضا (علیه السّلام) بودم که علی بن ابیحمزه، ابن
سراج و ابنمکاری بر حضرت(علیه السّلا م) وارد شدند.
علی پس از گفتگو با حضرت (علیه السّلا م) درباره امامت ایشان، گفت: "از پدران شما برای ما روایت کردهاند که کار امام (علیهالسّلام) را کسی جز امامیمانند خو دش بر عهده نمیگیرد.[پس چگونه است
که پس از شهادت پدر بزرگوارتان امام مو سی کاظم (علیهالسّلام) شما حضور ندا شتید و متقبّل امر کفن و دفن ایشان نشدید]" ؟!
امام (علیه السّلام) فرمود: "بگو ببینیم
حسین بن علی (علیهالسّلام) امام بود یا غیر امام؟ "گفت: "امام(علیهالسّلام)بود".
فرمود: "چه کسی عهدهدار کارش بود. " گفت: "علی بن الحسین (علیهالسّلام) " فرمود: "علی بن الحسین (علیهالسّلام) کجا بود. " گفت: "در کوفه در زندان ابن
زیاد. " امام (علیهالسّلام) فرمود: "چگونه در حالی که زندانی بودعهدهدار کارپدرش
گردید. " گفت: "دور از چشم آنان رفت و پدرش را کفن و دفن نمود و بازگشت. " امام (علیهالسّلام) فرمود: "آن کسی که به علی بن الحسین (علیهالسّلام) امکان داد به کربلا برود و کار پدرش را بر عهده بگیرد به صاحب این امر نیز امکان می د هد که به بغداد برود و کارپدرش را عهده
دار گردد. "
آنچه که در این روایت به صراحت بدان اشاره شده است خا ر ق العاده بو د ن حضور امام سجاد (علیهالسّلام) در کربلا و همراهی با بنیاسد در تدفین شهدای کربلا است.
و همچنین در دفن امام رضاع امام جواد از مدینه با طی الارضی حضور یافت ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا
تاريخ : پنجشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۳ | 14:32 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |