سید خلیل سجادپور- جوانی که با همدستی برادرش،سرنشینان یک دستگاه پژو پارس را در مشهد به گلوله بسته و 3 نفر را به قتل رسانده بود در حالی با رای قضات شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی به 3 بار قصاص نفس محکوم شد که در روند رسیدگی قضایی به پرونده جنایی به مکان نامعلومی گریخت و برادر او نیز به اتهام معاونت در جنایت مسلحانه ،حکم 25 سال زندان را دریافت کرد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، بیست و چهارم اردیبهشت سال1399 جوانی به نام «حسین-خ»با مرد میان سال به نام «محمد-ب»تماس گرفت که در منزل فردی به نام «علی-ت»مهمان بود اما این مشاجره تلفنی که به خاطر اختلافات قبلی آغاز شده بود آتش زیر خاکستر را شعله ور کرد که به درگیری هولناک مسلحانه در روستای خادم آباد انجامید اما با حضور نیروهای گشت انتظامی ،«حسین-خ»از محل گریخت و بلافاصله ماجرای قرار دعوا را برای برادرش بازگو کرد و همزمان «علی-ت»و پسر 22 ساله اش نیز به درون منزل رفتند اما طولی نکشید که عده کشی آغاز شد و 2 برادر (حسین و حسن-خ) سوار بر یک دستگاه پژو405 در حالی به سوی خیابان های شهرک رضویه حرکت کردند که ناگهان خواهرزاده های«علی-ت»را سوار بر یک دستگاه پژو پارس سفیدرنگ مشاهده کردند که رانندگی آن را «محمد-ب»(مرد50ساله)به عهده داشت.2 برادر بی درنگ به تعقیب پژو پارس پرداختند و زمانی کنار خودروی طرف های مقابل قرارگرفتند که سلاح کلاشینکف و کلت جنگی را بیرون آوردند و سرنشینان پژو پارس را به رگبار گلوله بستند به طوری که آثار حدود20 گلوله بر روی بدنه خودرو باقی ماند.
با وقوع این شلیک های وحشتناک راننده 50 ساله در دم جان سپرد و 2 خواهر زاده «علی-ت» که 34 و 24 ساله بودند به مرکز درمانی انتقال یافتند اما «محمدرضا و حسین-ض»هم بر اثر عوارض ناشی از اصابت گلوله در بیمارستان جان باختند.درپی این «جنایت رگباری»قاضی علی اکبر احمدی نژاد(قاضی ویژه قتل عمد در زمان وقوع حادثه) تحقیقات گسترده ای را با ورود به دهلیزهای تاریک این ماجرای هولناک آغاز کرد. بررسی های مقدماتی نشان داد که 2 برادر «حسین و حسن-خ»به مکان نامعلومی گریخته اند و «علی-ت»و پسرش نیز به مقر انتظامی منتقل شده اند. با انجام یکسری تحقیقات میدانی زوایایی از ماجرای جنایت مسلحانه لو رفت و بدین ترتیب گروه ورزیده ای از کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی (افسر وقت پرونده)رصدهای اطلاعاتی را برای شناسایی مخفیگاه تبهکاران فراری ادامه دادند و تصاویر بدون پوشش متهمان فراری نیز در صفحه حوادث روزنامه خراسان منتشر شد.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است در همین حال ردزنی های کارآگاهان بیانگر آن بود که ضاربان مسلح به سوی کاشمر گریخته اند ،بنابراین گروه عملیاتی کارآگاهان شبانه عازم کاشمر شدند و به سراغ فردی به نام «محمد-م» رفتند که از دوستان «حسن-خ»بود اما وقتی کارآگاهان به کاشمر رسیدند که ضاربان مسلح به همراه دوست کاشمری خود سوار بر یک دستگاه خودروی اجاره ای راهی شهریار شده بودند. در همین حال کارآگاهان با دستورات ویژه قاضی احمدی نژاد و با بهره گیری از فناوری های نوین پلیسی رصدهای اطلاعاتی را در حالی ادامه دادند که سرنخ هایی از اختفای متهمان در یک باغ به دست آمد اما صاحبخانه با مشاهده تصاویر عاملان جنایت در روزنامه خراسان،رفتار خود را تغییر داده وآن ها را مجبور کرده بود تا باغ تالار او را ترک کنند. بالاخره این تعقیب های نامحسوس به یک کلبه جنگلی در روستای توشان از توابع گرگان رسید و پس از مدتی تلاش های شبانه روزی ،عاملان «جنایت رگباری»درون کلبه جنگلی به محاصره کارآگاهان اعزامی از مشهد درآمدند و به طرز غافلگیرانه ای در یک عملیات هماهنگ دستگیر شدند.
بنا بر گزارش روزنامه خراسان،ضاربان مسلح هنگامی به مشهد منتقل شدند که فیلم صحنه وقوع جنایت رگباری در فضای مجازی دست به دست می شد و صحنه دلهره آوری در میان مردم رقم خورده بود. از سوی دیگر با کشف 2 سلاح کلاشینکف و کلت جنگی از متهمان،بازجویی های تخصصی از آنان آغاز شد و «حسین-خ»به قتل 3 سرنشین پژو پارس اعتراف کرد.با اقاریر صریح متهمان که مدعی بودند جنایت مذکور به دلیل اختلافات قبلی رخ داده است ،صحنه جنایت در حضور قاضی علی اکبر احمدی نژاد (بازپرس پرونده)بازسازی شد وبدین ترتیب با تکمیل تحقیقات این پرونده جنایی با توجه به حساسیت آن ،در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی مورد رسیدگی قرارگرفت.اما در اثنای رسیدگی قضایی و طبق قانون ،قرار بازداشت موقت «حسین-خ»(متهم ردیف اول)به وثیقه تبدیل شد و با وجود این هنوز جلسات محاکمه شروع نشده بود که ضارب مسلح به مکان نامعلومی گریخت و دیگر در جلسات محاکمه حضور نداشت. در عین حال رسیدگی دقیق به این پرونده جنایی توسط قاضی محمد شجاع پورفدکی (رئیس دادگاه) و مستشاری قاضی مهدی عرب میستانی(مستشار وقت شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی)برگزار شد و در نهایت قضات باتجربه دادگاه با استناد به اعترافات و اقاریر متهمان در مراحل دادرسی و همچنین گزارش های پزشکی قانونی و نیروهای انتظامی،رای خود را درباره متهمان 3 جنایت هولناک صادر کردند .بنا بر رای صادره از سوی قضات دادگاه،«حسین-خ»به اتهام قتل 3 مرد مسلمان به 3 بار قصاص نفس و برادرش«حسن-خ»به اتهام معاونت در 3 قتل عمدی به تحمل 25 سال زندان محکوم شده اند.همچنین 2برادر مذکور نه تنها باید دیه های سنگینی را نیز به اولیای دم بپردازند، بلکه به دلیل نگهداری سلاح غیرمجازو اخلال در نظم عمومی هم باید چند سال زندان و 74 ضربه شلاق را تحمل کنند.گزارش روزنامه خراسان حاکی است اگرچه 2 متهم دیگر در این پرونده به دلیل آن که از ماجرای قتل اطلاعی نداشته اند، تبرئه شده اند اما رای صادره از سوی شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور است که با اعتراض متهمان و وکلای آنان زیر ذره بین قضاوت قرار می گیرد.
داماد سرکش یا ... !
جوان 38 ساله ای که 4 سال از برگزاری مراسم نامزدی اش می گذرد در حالی که از پدرزنش به اتهام دخالت در امور زندگی خود شکایت داشت،با بیان ماجراهایی از درگیری های خانوادگی ادعا کرد همسرم را دوست دارم ولی پدرزنم او را مجبور می کند تا از من طلاق بگیرد اما وقتی مرد 60 ساله وارد اتاق مددکاری اجتماعی شد، ورق برگشت و این ادعاها به گونه دیگری رقم خورد.
این مرد 60ساله با بیان این که 8 عروس و داماد دیگر هم دارد که زندگی شیرینی را سپری می کنند درباره این ماجرای تلخ به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:کدام پدر را پیدا می کنید که حاضر شود زندگی دخترش را متلاشی کند اما نمی دانم چرا سرنوشت آخرین جگرگوشه ام این گونه رقم خورد. 4 سال قبل هنگامی که در یکی از روستاهای مشهد زندگی می کردیم «عبدا...»به خواستگاری دخترم آمد.آن ها در یکی از روستاهای اطراف محل سکونت ما زندگی می کردند ولی به خاطر این که شناختی از خانواده اش نداشتیم با ازدواج آن ها مخالفت کردم. در این شرایط اصرار و پافشاری های عبدا... و پدرش به حدی رسید که واسطه های زیادی را فرستادند و من بالاخره به ازدواج آن ها رضایت دادم. آن زمان دخترم خودش را برای آزمون سراسری آماده می کرد و عبدا... هم در زمینه ساخت وساز ساختمان فعالیت داشت . مدت کوتاهی از برگزاری مراسم عقدکنان نگذشته بود که دخترم در دانشگاه فرهنگیان پذیرفته شد و شغل معلمی را در پیش گرفت اما از همان زمان شوهرش اصرار می کرد که باید کارت حقوق دخترم در دست او باشد و بدین ترتیب اختلافات آن ها ریشه گرفت .این در حالی بود که عبدا... شغل ثابتی نداشت و مدام با نامزدش درگیر بود. او حتی نمی توانست مقدمات جشن عروسی را فراهم کند و همواره سعی می کرد با تهدید و زورگویی حرفش را به کرسی بنشاند. در این میان خانواده اش نیز به این ماجراها بی توجهی می کردند و تصمیم درستی برای این دو جوان نمی گرفتند . از سوی دیگر عبدا... هم به رفتارهای طلبکارانه اش ادامه می داد و خودش را بالاتر از دیگران می دانست تا حدی که بعد از گذشت 4سال از دوران نامزدی ،دخترم از این وضعیت خسته شد و تصمیم به طلاق گرفت. در یکی از همین روزها که در خانه نشسته بودیم ناگهان دامادم با قمه ای در دست با لگد به در منزلمان کوبید و فریاد زد می خواهم همسرم را ببرم! ولی دخترم اشک ریزان گفت:من چند روز است حتی با نامزدم تلفنی هم صحبت نکرده ام و نمی خواهم با او زندگی کنم!آن روز عبدا... با عصبانیت از منزل ما رفت ولی مزاحمت هایش همچنان ادامه داشت تا این که بالاخره دخترم تقاضای طلاق کرد ولی عبدا... در روز رسیدگی به پرونده قضایی،با وکیل او درگیر شد و ادعا کرد همسرش را دوست دارد و نمی خواهد او را طلاق بدهد!در همین حال او به دو پسر دیگرم نیز حمله ور شد و بار دیگر کار به توهین و فحاشی و درگیری کشید.پسر بزرگم می گفت:هر بار که چشمان خواهرم را گریان و چهره اش را کبود می بینم قلبم آتش می گیرد اما بازهم ماتابع تصمیم خواهرمان هستیم و نمی خواهیم زندگی اش را نابود کنیم ولی از او حمایت می کنیم. الان هم اگر دخترم قصد ادامه زندگی با عبدا... را داشته باشد من خودم دست او را در دست نامزدش می گذارم و با عشق او را به خانه بخت می فرستم ولی دیگر از رفتارها و توهین های دامادم به تنگ آمده ام چراکه او چند بار به مدرسه محل تدریس دخترم رفته وآبروریزی به راه انداخته است. اکنون نیز ادعا می کند من در زندگی او دخالت می کنم و می خواهم طلاق دخترم را بگیرم اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است در پی اظهارات این مرد میان سال ،کارشناسان دایره مددکاری اجتماعی با بهره گیری از تجربیات ارزنده سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد) بررسی های روان شناختی و ارائه راهکارهای قانونی را برای پیشگیری از طلاق و حل مشکلات خانوادگی آنان آغاز کردند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
جدال پلیس با اژدهای سیاه!
سید خلیل سجادپور- کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد در جدالی خطرناک با اژدهای سیاه،موفق شدند متهم به قتل فراری را در تعقیب وگریز حدود 8 ساعته دستگیر کنند و به مشهد بازگردانند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، شب دوشنبه گذشته جوان 18 ساله ای در بولوار امت مشهد،دست به چاقو برد و در میان خشمی دلهره آور مرد 32 ساله را نقش بر زمین کرد. دقایقی بعد و با فرار ضارب از صحنه حادثه،پیکر خون آلود «علی-ش» به بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد انتقال یافت اما تلاش کادر درمانی برای نجات وی بی فایده بود و او بر اثر عوارض ناشی از اصابت تیغه چاقو به قفسه سینه جان خود را از دست داد.
طولی نکشید که با گزارش این جنایت هولناک به قاضی ویژه قتل عمد،تحقیقات قضایی در این باره آغاز شد و گروهی از افسران زبده دایره قتل عمد پلیس آگهی نیز با دستور سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده(رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی)در کنار مقام قضایی قرارگرفتند. این گونه بود که بررسی های تخصصی نشان داد متهم به قتل فراری جوان 18ساله ای به نام «سجاد» است که به خاطر بروز اختلافات خانوادگی داماد خاله اش را هدف ضربه چاقو قرارداده است.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با توجه به اهمیت ماجرای این پرونده جنایی و با دستورات قاطع قاضی«وحید خاکشور»تحقیقات علمی و تخصصی گسترده ای برای شناسایی مخفیگاه متهم به قتل فراری آغاز و مشخص شد که وی به مکان نامعلومی گریخته است.
به همین دلیل پیگیری این پرونده به گروهی از کارآگاهان با تجربه آگاهی به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی(رئیس دایره قتل عمد آگاهی)سپرده شد و رصدهای اطلاعاتی با بهره گیری از تجهیزات و فناوری های نوین پلیسی در حالی ادامه یافت که سرهنگ مهدی سلطانیان (جانشین پلیس آگاهی خراسان رضوی)بر این عملیات نظارت مستقیم داشت. دقایقی بعد ردزنی های فنی نشان داد که متهم 18 ساله از مشهد خارج شده و در حال عبور از استان خراسان شمالی به سوی تهران است. اگر چه بلافاصله تصویر و مشخصات متهم در اختیار مراکز انتظامی قرارگرفت اما کارآگاهان با تجزیه و تحلیل های کارشناسی و با نظر سرهنگ شفیع زاده،تصمیم گرفتند تا خود وارد جدال با اژدهای سیاه جاده شوند. این گونه بود که گروه منسجم کارآگاهان پدال گاز خودروی سمند را فشردند و به طرف جاده شمالی کشور به راه افتادند. آن ها اژدهای سیاه جاده را زیر چرخ های خودرو جا می گذاشتند و چنان برای رسیدن به متهم به قتل فراری تلاش می کردند که هر لحظه امکان داشت در شعله های آتشی فرو بروند که با سرعت چرخ ها از دهان اژدها بیرون می زد!
این جدال خطرناک به فاصله 130 کیلومتری از متهم رسیده بود اما آن ها باید این ماموریت را به پایان می رساندند. عقربه های ساعت بامداد دوشنبه را نشان می داد اما خواب به چشمان کارآگاهان نمی آمد. گروهی از کارآگاهان نیز از طریق دوربین های ترافیکی چشم به نیروهای عملیاتی دوخته بودند و مسیر حرکت متهم را لحظه به لحظه گزارش می دادند. بالاخره هوا گرگ و میش شد و هرکدام از کارآگاهان به نوبت پشت فرمان سمند قرار می گرفتند ولی خوابی در کار نبود. چشم های آنان زیر نور چراغ خودرو،اژدهای سیاه را می پایید تا این که بالاخره به کمین گاهی در نزدیکی گالیکش رسیدند. آن ها می دانستند از متهم فراری عبور کرده اند بنابراین خیلی زود نشانه ها و علایم «ایست وبازرسی» را در وسط جاده قراردادند جایی که هیچ خودرویی مسیر عبور دیگری نداشت. آن ها 2 اتوبوس را کنار کشیدند و بازرسی کردند اما هیچ فردی با مشخصات متهم فراری درون اتوبوس نبود. نگرانی در چشمان کارآگاهان موج می زد که یکی از آنان با کارشناسان فنی در مشهد تماس گرفت اما او آرامش را به قلب کارآگاهان بازگرداند،متهم فراری درون سومین اتوبوس عبوری نشسته بود که همرنگ اتوبوس دوم بود. طولی نکشید که در سحرگاه روزگذشته اتوبوس گرگان وارد کمین کارآگاهان اعزامی از مشهد شد. وقتی سرهنگ نجفی و سروان منفرد قدم در داخل اتوبوس گذاشتند، ناگهان با متهم فراری چشم در چشم شدند اما او بلافاصله نگاهش رااز کارآگاهان دزدید و ازشیشه اتوبوس به بیرون نگاه کرد. در این هنگام کارآگاه بالای سر او قرارگرفت و دستبندهای آهنین را بر دستانش حلقه زد. «سجاد-ش» که دست و پایش به لرزه افتاده بود سعی می کرد به کارآگاهان ثابت کند که او را به اشتباه دستگیر کرده اند اما تجربه افسران کارآزموده دایره قتل عمد بسیار بیشتر از آن بود که با چنین رفتارهایی فریب بخورند. لحظاتی بعد اتوبوس به سوی گرگان حرکت کرد و متهم 18 ساله نیز در صندلی عقب سمند پلیس جای گرفت .
او دیگر همه راه های گریزرا بسته می دید به همین دلیل لب به اعتراف گشود و به قتل داماد خاله اش اعتراف کرد اما سکوت معنادار او درباره انگیزه این جنایت خانوادگی نشان داد این ماجرای جنایی،زوایای پنهان زیادی دارد.گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است روزگذشته متهم فراری به مشهد انتقال یافت و با دستورات محرمانه قاضی خاکشور،بازجوییهای تخصصی از وی در پلیس آگاهی آغاز شد.
ماجرای زن کارتنخواب
زن ۲۷ ساله ای که در طرح جمع آوری معتادان متجاهر و پیشگیری از سرقتهای خرد توسط نیروهای کلانتری ۴۱ رسالت دستگیر شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت:متولد مشهد هستم و در یک خانواده ضعیف درحاشیه شهر به دنیا آمده ام. پدرم 5 فرزند دختر دارد که همه آن ها را به سختی بزرگ کرده است به همین دلیل سعی می کرد دخترانش را با اولین خواستگار به خانه بخت بفرستد. آن زمان 16ساله بودم که مرا هم بدون هیچ شناختی به عقد شخصی درآوردند که ۱۰ سال با یکدیگر اختلاف سنی داشتیم . نه معنی عشق را می فهمیدم و نه علاقه ای به او داشتم، وقتی اعتراضی می کردم با برخورد شدید پدرو مادرم روبه رو می شدم و حق هیچ اعتراضی نداشتم .من هم به ناچار سعی کردم که به او علاقه مند شوم و تا حدودی هم موفق شده بودم اما در نقطه مقابل شوهرم فردی چرب زبان و هوس باز بود. خلاصه بعد از حدود ۴ سال زندگی مشترک، صاحب فرزند دختری شدیم ولی هراز گاهی احساس می کردم که شوهرم به من هیچ علاقه و رغبتی ندارد. وقتی موضوع را با مادر وخواهران بزرگ ترم در میان می گذاشتم به جای ارائه یک راهکار مناسب با خنده و تمسخر می گفتند تو نمی توانی شوهرت را سربه راه کنی ومشکل خود تو هستی!! مدتی گذشت که متوجه تماس های مشکوک حمید شدم. در ابتدا منکر ارتباط با خانم دیگری بود ولی وقتی موضوع ارتباط نامشروع وی را به خودش ثابت کردم، با پررویی تمام به چشمانم خیره شد و گفت دیگر حوصله تو را ندارم و یک زن دیگر برای خودم پیدا کردم. از آن تاریخ به بعد خیلی دیر به خانه میآمد و نفقه و خرجی به من نمیداد. حتی وقتی برای زایمان فرزند دومم در بیمارستان بستری بودم و دکتر بعد از2 روز، ترخیص مرا را اعلام کرد، حمید برای تسویه مخارج بیمارستان نیامد و من ۱۰ روز در بیمارستان ماندم تا این که پدرم دلش سوخت و با پرداخت هزینه ها مرا از بیمارستان ترخیص کرد. بعد از این موضوع زندگی برایم خیلی سخت و اعصابم ضعیف شده بود. از سوی دیگر افسردگی بعد از زایمان نیز براحساس و رفتارم تاثیر عجیبی داشت تا این که به پیشنهاد یکی از دوستانم به استعمال مواد مخدر رو آوردم و از همان ابتدا خودم را درگیر مواد صنعتی شیشه کردم. تصورم این بود که موادمخدر به عنوان یک آرامبخش خیلی قوی عمل میکند ولی طولی نکشید که روزگارم سیاه شد و مسیر فلاکت و بدبختی را درپیش گرفتم. حالا حتی حوصله و توان نگهداری فرزندانم را هم نداشتم. شوهرم طلاقم داد و فرزندانم را از من گرفت .از آن ها خبری ندارم اما به نظرم یکی را به مادر شوهرم و فرزند دیگرم را به خواهر شوهرم داده است تا از آن ها نگهداری کنند چرا که خودش نیز درگیر مواد مخدر صنعتی شده است و جا و مکان مشخصی ندارد. من هم برای تامین هزینه های اعتیاد راهی کوچه و خیابان شدم و با جمع آوری ضایعات از درون کیسه های زباله، روزهای تلخی را می گذرانم اما این بار خیلی پشیمانم و دوست دارم به روز های قبل از اعتیاد برگردم، ای کاش....
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با توجه به ندامت این زن معتاد، وی با دستور سرهنگ مجتبی حسین زاده(رئیس کلانتری رسالت مشهد ) به مراکز ترک اعتیاد اجباری معرفی شد تا شاید این بار به زندگی سالم خود بازگردد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
پاتک پلیس به ۸۸ تن شیرخشک در مسیر خروج از کشور
توکلی - 4 محموله سنگین شیرخشک فاقد مجوز حمل در مسیر خروج از کشور در محور بم -زاهدان کشف شد.
به گزارش خراسان، فرمانده انتظامی استان کرمان بیان کرد: نیروهای گردان تکاوری ۱۴ ابوذر شهرستان بم هنگام پایش محور بم – زاهدان4دستگاه کامیون حامل بار را برای بررسی متوقف کردند. سردار فرشید افزود: در بازرسی از این 4 دستگاه کامیون مشخص شد هر یک از آن ها حامل ۲۲ تن شیرخشک فاقد مجوز حمل است که به منظور خروج از کشور به طور غیرمجاز از تهران و استان مرکزی بارگیری و به مقصد شرق کشور در حال انتقال است.وی خاطر نشان کرد: در این عملیات 4 متهم که قصد داشتند این شیرخشک ها را به خارج ازکشور قاچاق کنند دستگیر و با تشکیل پرونده تحویل مراجع قضایی شدند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی