هفت تیرکش های مخوف در بند پلیس!
«سجادکاکا»سرکرده نزاع های مسلحانه غرب مشهد بود
سید خلیل سجادپور- پلیس اطلاعات و امنیت عمومی مشهد در یک عملیات هماهنگ و ضربتی، عاملان نزاع های مسلحانه غرب مشهد را در حالی به بند کشید که طی یک ماه چندین نزاع مسلحانه را رقم زده و افرادی را با شلیک مستقیم گلوله مجروح کرده بودند.
جانشین فرمانده انتظامی خراسان، روزگذشته در تشریح این عملیات قاطع پلیس به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: شب دهم تیر 2 گروه از اوباش و قداره بندهای تازه به دوران رسیده ،پس از کل کل های فضای مجازی و خط و نشان کشیدن برای یکدیگر، دامنه چشم غره هایشان را به کف خیابان کشیدند و در اطراف میدان مجیدیه مقابل یکدیگر صف آرایی کردند.
سردار سرتیپ دوم احمدنگهبان افزود:طولی نکشید سرنشینان 2 خودرو پس از عربده کشی های اوباشگرانه، با چوب و چماق و شمشیر به جان هم افتادند و نزاعی وحشتناک را آغاز کردند اما در همین هنگام یکی از اوباش معروف برای گرفتن زهر چشم از طرف مقابل، سلاح کلت را از دست یکی از نوچه هایش بیرون می کشد و گلوله ای به سینه جوان 23ساله ای شلیک می کند.
فرمانده حافظان امنیت ادامه داد: در حالی که افرادی دیگر نیز وارد درگیری مسلحانه شده بودند، فرد دیگری نیز نقش بر زمین می شود و در مدت کوتاهی اوباش مسلح با تخریب خودروها در حالی از صحنه حادثه فرار می کنند که 2 مجروح به مرکز درمانی انتقال می یابند اما چشم غره ها و تهدیدها همچنان ادامه می یابد تا این که چندروز بعد دامنه نزاع به بولوار شاهنامه کشید و طرف های مقابل این بار در برابر «سجادکاکا» قرارمی گیرند و با سلاح وینچستر به سوی او شلیک می کنند ولی او در پی درمان پنهانی بود و جرئت مراجعه به مراکز درمانی را نداشت.
سردار نگهبان اضافه کرد:با وجود این، خط و نشان کشیدن و قرار دعوا ها در فضای مجازی و خبرچینی های طرفین ادامه داشت تا این که آخر مرداد،«سجادکاکا»در پی انتقامی وحشتناک به تعقیب یکی از اوباش طرف مقابل پرداخت و بالاخره او را در یکی از آرایشگاه های مردانه در خیابان شهید مشکینی قاسم آباد شناسایی کرد.
این مقام ارشد انتظامی ادامه داد: این تبهکار خطرناک در یک لحظه اسلحه کلت جنگی را از کمرش بیرون کشید و از فاصله نزدیک به ساق پای جوانی به نام«مجید»شلیک کرد و از آن جا گریخت.سرتیپ دوم احمدنگهبان تصریح کرد:با گزارش این شرارت ها به پلیس،بلافاصله گروهی از افسران زبده پلیس اطلاعات و امنیت عمومی مشهد با هدایت و نظارت مستقیم سرهنگ مهدی کسروی(رئیس مرکز عملیات پلیس امنیت عمومی)وارد عمل شدند و تحقیقات گسترده ای را دراین باره آغاز کردند.وی یادآور شد:عوامل انتظامی پس از چندین ساعت رصد های پلیسی،موفق شدند خودروی 206یکی از سرکردگان اصلی تبهکاران مخوف را در حالی شناسایی کنند که زیر چادر خودرو مخفی کرده بودند.جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی که نیروهای عملیاتی پلیس را از مرکز فرماندهی هدایت می کرد، با اشاره به دستگیری 2 تن از عاملان اصلی نزاع های مسلحانه و شرارت در مشهد افزود:در این عملیات که با مجوزهای قضایی صورت گرفت «سجادکاکا» و«حسین-م»هنگامی دستگیر شدند که در یکی از واحدهای آپارتمانی منطقه رستگاری مشهد به خواب رفته بودند.
سردارنگهبان خاطر نشان کرد: در بازرسی از مخفیگاه هفت تیر کش های مخوف، مقادیری فشنگ جنگی به همراه یک قبضه کلت، کشف و مشخص شد که «مجید»(یکی از مجروحان)پرونده های دیگری نیز دارد و با پابند الکترونیکی از زندان آزاد شده است.
جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی در ادامه گفت:بررسی های پلیس نشان داد یکی از متهمان حدود یک سال قبل گلوله ای به کف دست خودش شلیک کرده است که هنوز آثار آن روی دست این تبهکار خطرناک دیده می شود. وی درباره روند درمانی مجروحی که گلوله به نزدیکی قلب وی اصابت کرده است نیز به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: با توجه به خطرناک بودن عمل جراحی،هم اکنون تلاش کادر درمانی برای نجات این جوان از مرگ،در حالی ادامه دارد که ماجراهای تکان دهنده دیگری نیز در این درگیری ها رخ داده است.
سرتیپ دوم احمد نگهبان افزود:تاکنون چندتن از هفت تیر کش ها و عاملان نزاع های مسلحانه غرب مشهد دستگیر شده اند و تلاش پلیس برای شناسایی افراد دیگر مرتبط با آنان ادامه دارد.وی در پایان به گردنکشان و هنجارشکنان هشدار داد دیگر دوران شرارت و قداره کشی به سر رسیده است و پلیس با هرگونه عامل ناامنی و اخلال در نظم و امنیت عمومی جامعه با شدت و قاطعیت برخورد می کند بنابراین افرادی که براثر هیجانات دوران جوانی یا غرورهای کاذب در فضای مجازی به دنبال هنجار شکنی هستند ،دست از اعمال خلاف خود بردارند و مسیر درست زندگی را در پیش بگیرند، در غیر این صورت خیلی زود خود را در چنگال عدالت خواهند دید.
صحنه مرگ دختر رزمی کار بازسازی شد
سجادپور- صبح روزگذشته صحنه مرگ دختر رزمی کار در قفس توری یک باشگاه ورزشی در حضور قاضی ویژه قتل عمد مشهد و کارشناسان ورزش های رزمی در حالی بازسازی شد که بررسی ها نشان داد باشگاه آموزشی هنرهای رزمی مجوز قانونی نداشته است.
به گزارش روزنامه خراسان، متهم 23 ساله این پرونده جنایی که با دستور قاضی دکتر صادق صفری به محل باشگاه ورزشی در بولوار امامت هدایت شده بود، درحالی مقابل دوربین قوه قضاییه قرارگرفت که دختران رزمی کار این باشگاه ورزشی نیز در محل حضور داشتند و آن چه را دیده بودند برای مقام قضایی شرح دادند.درآغاز بازسازی صحنه قتل،ابتدا سرگرد شکیبا(افسرپرونده)به شرح چگونگی وقوع این حادثه تلخ پرداخت و سپس متهم درباره چگونگی مبارزه با یک دختر جوان ،به گونه ای گارد گرفت تا بتواند صحنه مرگ دختر 22ساله را به تصویر بکشد. او گفت: قراربود در مدت یک هفته تمرین رزمی، مالک باشگاه از طریق روابطی که دارد برای من مجوز مربی گری بگیرد تا من در کسوت مربی به ورزش های رزمی ادامه بدهم .گزارش روزنامه خراسان حاکی است این درحالی بود که او حتی نام رشته های همان ورزش را نیز نتوانست برای کارشناسان بازگو کند. در همین حال مالک باشگاه هم در پاسخ به سوال قاضی صفری که پرسید:چگونه دختران رزمی کار با پسری جوان مبارزه می کردند؟گفت:من خبر نداشتم حتی خودم به باشگاه نمی آمدم که در این هنگام یکی از دختران رزمی کار گفت:پس چه کسی با مشت به پیکر ما ضربه می زد؟!بنابراین گزارش، پس از آن که متهم نحوه مبارزه و وارد آوردن ضربات رزمی بر پیکر دختر22ساله را به صورت عملی نشان داد،قاضی شعبه 208دادسرای عمومی وانقلاب به نظر خواهی از استادان فن وکارشناسان پرداخت و در پایان نیز دکتر رضایی (رئیس سالن تشریح پزشکی قانونی) علت مرگ دختر نوجوان را هنگام مبارزه رزمی تشریح کرد.پس از پایان صحنه بازسازی «مرگ در قفس توری» متهم این پرونده جنایی که دانشجوی رشته شهرسازی است، با دستور قضایی روانه زندان شد تا بررسی های بیشتر در این باره صورت گیرد.
بازیچـه هوسرانی !
اگر چه به نصیحت ها و دلسوزی های خانوادهام بی توجهی کردم و مسیر اشتباه را در زندگی پیمودم اما اکنون که به خود آمدم و فهمیدم بازیچه ای برای افراد هوسران شده ام، تصمیم گرفتم توبه کنم و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 15 ساله ای است که برای شکایت از جوان هوسران وارد مرکز انتظامی شده بود. این زن نوجوان با بیان این که از رفتارهای گذشته ام پشیمانم ،درباره سرگذشت خود به سروان مصطفی حسنی(رئیس پاسگاه فردوسی مشهد)گفت: حدود 20سال قبل پدرم همسرش را طلاق داد و با مادر من ازدواج کرد. با آن که شرایط مالی مناسبی نداشتیم اما پدرم مردی دلسوز بود و با نصیحت هایش تلاش می کرد تا مسیر درست زندگی را به ما نشان بدهد. خلاصه من در مقطع ابتدایی ترک تحصیل کردم و در 11سالگی به عقدجوانی درآمدم که مادرش از همکاران مادرم در یک کارگاه تولیدی بود. او آن قدر از اخلاق و رفتار«تقی»برای مادرم تعریف کرد که بالاخره رضایت او را جلب کرد تا ما با هم ازدواج کنیم. این درحالی بود که هنوز خواهر 13ساله ام ازدواج نکرده بود.
باوجودرضایت مادرم،من از زندگی مشترک چیزی نمی دانستم و تصورم براین بود که «تقی»بیشتر از پدر و مادرم به من محبت می کند و برایم عروسک های زیبایی می خرد و مدام به مسافرت و تفریح می رویم ولی 3 سال بعد زمانی که قدم به خانه بخت گذاشتم،تازه متوجه شدم که شوهرم مردی معتاد و آلوده به مصرف قرص های روان گردان است. این بود که بدرفتاری های همسرم شروع شد و من که درآن سن و سال تحمل این برخوردها را نداشتم در برابر او جبهه میگرفتم و مشاجره های لفظی ما به مرز درگیری می رسید و این درحالی بود که هیچ کس مرا راهنمایی نمی کرد که چگونه با مشکلات زندگی کناربیایم و در برابر اعتیاد شوهرم چگونه رفتار کنم! به همین خاطر حدود 8 ماه قبل وقتی کارد به استخوانم رسید،لوازم شخصی ام را برداشتم و در حالی به خانه مادرم بازگشتم که دادخواست طلاق دادم و دیگر حتی به تهدید های شوهرم نیز برای بازگشت به زندگی مشترک توجهی نکردم. از سوی دیگر برای تامین هزینه های زندگی به ناچار در یک خوار بار فروشی روستایی مشغول کار شدم اما مدتی بعد جوان صافکاری که در کنار خواربار فروشی، شاگرد تعمیرگاه بود به سراغم آمد و مرا با وعده ازدواج فریب داد. او با چرب زبانی و ابراز محبت های حیله گرانه، مرا به دام انداخت و با خود به مجالس پارتی های مختلط شبانه برد. او مرا با انواع خلافکاری ها آشنا کرد اما من همچنان به امید ازدواج با «قدرت» حتی به خواسته های بی شرمانه اش تن می دادم. کار به جایی رسید که مرا به دوستانش معرفی کرد و از من خواست با آن ها به کافه و رستوران بروم! خلاصه زمانی به خودآمدم که دیگر بازیچه هوسرانی های «قدرت»شده بودم و او هر بلایی که می خواست بر سرم می آورد.
از سوی دیگر نیز از تهدیدهای او می ترسیدم و جرئت شکایت نداشتم اما هنگامی که فهمید باردار شده ام مرا رها کرد و مدعی شد که با من رابطه غیراخلاقی نداشته و من به خاطر معاشرت با دوستانش،باردار شده ام. اکنون در حالی به کلانتری آمده ام که از رفتارهای گذشته ام توبه کرده ام و می خواهم به مسیر درست زندگی بازگردم اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با دستور رئیس پاسگاه انتظامی فردوسی، بررسی های قانونی و اقدامات روان شناختی برای پیگیری شکایت این زن نوجوان با معرفی وی به مراجع قضایی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
ماجرای جنایت بی رحمانه ناپدری 22 ساله!
سید خلیل سجادپور- فرزند 10 ساله همسرم از این که من با مادرش ازدواج کرده بودم راضی به نظر نمی رسید؛ اما من قصد داشتم نظر او را به خودم جلب کنم. به همین خاطر قول دادم که برایش یک توله سگ می خرم و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، جوان 22 ساله که ساعت 4 بامداد روز گذشته وارد کلانتری مصلای مشهد شده بود با بیان این مطلب، راز یک جنایت هولناک را فاش کرد و گفت: پسر10 ساله را سوار موتورسیکلت کردم و او را به بهانه خرید «توله سگ» به اطراف روستای گوارشک بردم. سپس از «محمد» خواستم درون چاه را نگاه کند اما در یک لحظه او را به داخل چاه انداختم و به خانه مادرم بازگشتم ...
در پی اظهارات وحشتناک این جوان 22 ساله، عوامل انتظامی بی درنگ با قاضی ویژه قتل عمد مشهد تماس گرفتند و ماجرای هولناک مذکور را بازگو کردند.
برای لحظاتی سکوت در دو سوی خط حکمفرما شد.تردید قاضی دکتر صادق صفری بر آن بود که ماجرا باید از طریق بازپرس کشیک پیگیری می شد ولی فرضیه زنده بودن پسر بچه در صورت درستی خبر، افکارش را به هم ریخت. این بود که دستور اعزام امدادگران اورژانس و آتش نشانی را در حالی صادر کرد که «محمد یونس»(متهم) نیز با دستبند های فولادینی که بر دستانش حلقه شده بود در کنار عوامل انتظامی قرار گرفت و دقایقی بعد خودروهای پلیس و امدادگران آژیرکشان به سمت بیابان های اطراف روستای گوارشک حرکت کردند. مسیر خاکی و طولانی به محل یک زمین کشاورزی رسید و امدادگران با اشاره متهم در کنار دیواری بزرگ توقف کردند.
خیلی زود امدادگران آتش نشانی تجهیزات امدادی را بیرون کشیدند و بدین ترتیب یکی از امدادگران جوان، طناب را به دور کمرش بست و راهی چاه تاریک شد، اما بر خلاف همه تصورات، چاه بسیار عمیق بود به طوری که دیگر صدای امدادگر به گوش نمی رسید. بررسی های مقدماتی نشان داد چاه مذکور حداقل 100 متر عمق دارد. در حالی که تلاش ها برای نجات جان کودک 10 ساله ادامه داشت قاضی ویژه قتل عمد نیز از راه رسید و همه حاضران مضطرب و نگران چشم به سیاهی چاه دوختند. متهم 22 ساله نیز کنار خودروی پلیس نظارهگر این حادثه دلهره آور بود.دقایق به کندی سپری می شد و زمزمه های دعاگونه امدادگران، آسمان را هم به راز ونیاز وادار می کرد؛ اما ناگهان همه امیدها فرو ریخت و پیکر بی جان کودک مذکور درحالی از عمق 100 متری چاه بیرون کشیده شد که شکستگی های وحشتناک روی سر و گردن او نمایان بود.بنا بر گزارش روزنامه خراسان، انوار طلایی خورشید از پشت کوه ها خودنمایی میکردند که قاضی صفری به دادسرا بازگشت و عوامل انتظامی نیز متهم را به شعبه ویژه پرونده های جنایی هدایت کردند.
ساعتی بعد «محمدیونس-ع» مقابل میز عدالت ایستاد و به قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب گفت: حدود4 ماه قبل با زن36ساله ای در یکی از رستوران ها آشنا شدم. او که در آن رستوران مشغول کار بود، خودش را مطلقه معرفی کرد و به من گفت که در دوران نامزدی از شوهرش طلاق گرفته است. به همین خاطر هم من به او نزدیک شدم و ارتباط ما در حالی به عقد موقت رسید که تازه فهمیدم او 2 پسر 16 و 10 ساله دارد. با وجود این به آن زن علاقه مند بودم چراکه خودم نیز به خاطر اعتیاد سوابق کیفری داشتم. در همین حال احساس کردم پسر 10ساله او از ازدواج من و مادرش راضی نیست و بهانهگیری می کند. این بود که برای جلب رضایت او، قول دادم برایش یک توله سگ، معروف به «گرگی» بخرم. ساعت 9 صبح دوشنبه، پسر10ساله همسر صیغه ای ام را سوار موتورسیکلت کردم و به طرف پنجراه به راه افتادم. آن جا چند قرص ترامادول (داروی مخدر دار) خریدم و آن ها را مصرف کردم. سپس «محمد» را نزد یکی از دوستانم بردم که در خیابان شهید شیرودی میوه فروشی دارد. بعد از آن به منزل خواهرم در بولوار پیروزی بازگشتم. عصرهنگام بود که دوباره پسر همسرصیغه ای ام را از میوه فروشی دوستم سوار موتورسیکلت کردم و به طرف روستای گوارشک به راه افتادم. وقتی کنار چاه مذکور رسیدیم به او گفتم یک سگ چندتوله درون چاه دارد. وقتی او به داخل چاه نگاه کرد، ناگهان او را با سر به داخل چاه انداختم و بعد هم به خانه مادرم رفتم و درآن جا خوابیدم. نیمه شب بود که به دلیل استرس و نگرانی از خواب پریدم و ماجرا را برای مادرم بازگو کردم. او هم به خاله و پسرخاله ام خبر داد که بدین ترتیب همه به طرف چاه رفتیم ولی نمی دانستیم چه کار باید بکنیم. به همین خاطر و با پیشنهاد اطرافیانم به کلانتری مصلی رفتم و ماجرا را بازگو کردم.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، در پی اعترافات تلخ اما بی رحمانه ناپدری 22ساله، وی با دستور قاضی ویژه قتل عمد، در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد قرار گرفت تا بررسی های تخصصی درباره زوایای پنهان این جنایت هولناک زیر نظر سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمدآگاهی)ادامه یابد.
عامل دستبرد به طلا فروشی های مشهد دستگیر شد
سجادپور- زن جوانی که با شگرد کش و روزنی به طلا فروشی های مشهد دستبرد می زد در حالی با تلاش نیروهای کلانتری آبکوه مشهد و هوشیاری یکی از طلا فروشان به دام افتاد که تاکنون به 5 فقره سرقت طلا اعتراف کرده است.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، در پی گزارش های متعددی از سرقت طلا با شیوه کش و روزنی در مشهد،گروهی از افسران کارآزموده دایره تجسس کلانتری آبکوه با هدایت مستقیم سرهنگ روح ا... لطفی(رئیس کلانتری) وارد عمل شدند و با تجزیه و تحلیل های کارشناسی به بازبینی دوربین های مدار بسته در مکانهای وقوع جرم پرداختند. با توجه به اهمیت وحساسیت این موضوع، عوامل انتظامی دامنه تحقیقات خود را گسترش دادند و به سرنخ هایی رسیدند که نشان می داد زن جوانی با پوشش چادر مشکی و به بهانه خرید و بازدید، وارد طلا فروشی می شود و در یک لحظه با سوءاستفاده از غفلت طلا فروشی، قطعه ای از طلاها را به شیوه کش و روزنی به سرقت می برد.با به دست آمدن این سرنخ ها،تصویر زن جوان به مراکز انتظامی و برخی از طلا فروشی های بولوار توس ارسال شد تا باآموزش های پلیسی و بهره گیری از هشدارهای انتظامی، مراقب اموال خود باشند. چند روز بعد از این ماجرا، زن مذکور وارد یکی از طلافروشی های خیابان امام هادی (ع) شد و در حالی که با همان ترفند همیشگی به طلاها دستبرد زد، ناگهان در دام هوشیاری طلافروش افتاد و بدین ترتیب با گزارش ماجرا به نیروهای انتظامی، بلافاصله خودروی گشت به محل رسید و افسران پلیس، زن مذکور را به مقر انتظامی انتقال دادند.این زن که هنوز باور نداشت در چنگ قانون گرفتار شده است، تلاش می کرد تا با انکار ماجرای سرقت، خود را بی گناه جلوه دهد اما طولی نکشید که وی تحت بازجویی های فنی قرار گرفت و راز 5 فقره دستبرد به طلافروشی های نقاط مختلف شهر را فاش کرد.گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با توجه به حساسیت موضوع و با دستور ویژه سردار احمد نگهبان(جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی) افسران دایره تجسس عملیات دستگیری مالخر طلاها را نیز آغاز کردند و او را در بولوار طبرسی شمالی به دام انداختند.بررسی های بیشتر درباره سرقت های احتمالی دیگر این زن جوان که «مریم-پ» نام دارد وارد مرحله جدیدی شده است.
کشف ۵۱ فقره سرقت سیم برق در عملیات پلیس
توکلی -درعملیات پلیس، باند3 نفره سارقان سیم برق در سیرجان، حاجی آباد و کرمان متلاشی و ۵۱ فقره سرقت کشف شد. به گزارش خراسان، فرمانده انتظامی سیرجان متلاشی شدن باند 3نفره سارقان سیم برق و کشف ۳۲ فقره سرقت در شهرستان های سیرجان و حاجی آباد استان هرمزگان را اعلام کرد. سرهنگ جواد خواجه پور ادامه داد: به دنبال افزایش وقوع سرقت سیم برق به روش های مشابه در مناطق روستایی بخشهای"خواجوشهر"و"گلستان "شهرستان سیرجان، نیروهای پلیس آگاهی با تحقیقات و رصدهای تخصصی 3 متهم سابقه دار و مرتبط در این سرقت ها را شناسایی وآن ها را به همراه مقداری سیم سرقتی درمخفیگاهشان دستگیر کردند. وی تصریح کرد: متهمان در مواجهه با شواهد و مدارک موجود به ۱۵ فقره سرقت سیم برق در سیرجان و ۱۷ فقره دزدی در شهرستان"حاجی آباد"و بخش "باغات" استان هرمزگان اعتراف کردند. این مسئول انتظامی بیان کرد: این متهمان پس ازتکمیل پرونده به مراجع قضایی تحویل و گزارش دستگیری آنان به پلیس حاجی آباد استان هرمزگان هم اعلام شد.
وقتی آشیانه ای ویران شد !
آن روزها که تحت تاثیر چرب زبانی و هوسرانی های جوانی در فضای مجازی قرار گرفتم و به قول معروف «عاشق شدم» نمی فهمیدم که با این ارتباط نامتعارف آشیانه ای را ویران می کنم؛ اما اکنون که زن دیگری آشیانه ام را ویران کرده است تازه می فهمم که ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: این ها بخشی از اظهارات زن 24 ساله ای است که به اتهام تهدید و مزاحمت از شوهرش شکایت کرده بود. این زن جوان با بیان این که مکافات عمل در همین دنیاست، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: پدرم تبعه کشور عراق بود که با مادرم ازدواج کرد اما زمانی که من 4 سال بیشتر نداشتم، او خانوادهاش را در ایران رها کرد و در عراق زندگی جدیدی تشکیل داد. در این شرایط مادرم مرا به سختی بزرگ کرد و به مدرسه فرستاد اما من به درس و مدرسه علاقه ای نداشتم و به همین خاطر هم بعد از پایان مقطع ابتدایی ترک تحصیل کردم. خلاصه وارد شانزدهمین بهار زندگی ام شده بودم که با اصرار من، مادرم یک دستگاه گوشی تلفن هوشمند برایم خرید و از همان زمان وارد شبکه های اجتماعی شدم. هنوز یک هفته از ماجرای خرید گوشی نگذشته بود که با «یاسر» در یکی از شبکه های اجتماعی آشنا شدم و تحت تاثیر چرب زبانی هایش قرار گرفتم. هنگامی فهمیدم او مردی متاهل است که دیگر به قول معروف عاشق شده بودم. «یاسر» اداعا می کرد با همسرش اختلاف دارد و در حال جدایی هستند. من هم آرزو می کردم هرچه زودتر ماجرای طلاق آن ها به سرانجام برسد ولی این گونه نشد و من در حالی به عقد «یاسر» درآمدم که او همسرش را طلاق نداد. با وجود این هوویم هیچ گاه با من تماس نگرفت و چیزی نگفت. او با دلی شکسته و چهرهای رنجور فقط پسر خردسالش را بزرگ می کرد و من سرمست از این ازدواج بودم اما نمی دانستم چه غوغایی در دل زنی برپاست که من در آن سن هیجانی، آشیانهاش را ویران کرده ام. حدود یک سال از زندگی مشترکم با «یاسر» می گذشت که دخترم را باردار شدم ولی همسرم به بهانه کار به شهرستان می رفت و هر ماه یکی دو روز را به مشهد بازمی گشت. درحالی که تصور می کردم او در شهرستان کار می کند، روزی یک زن جوان با من تماس گرفت و خودش را همسر «یاسر» معرفی کرد. با توجه به این که من شماره تلفن «وحیده»(همسر اول یاسر) را داشتم، به راحتی متوجه شدم که با زن دیگری صحبت می کنم. خلاصه با این تماس مشخص شد که یاسر در شهرستان با زن دیگری ازدواج کرده است و در طول 6 سال گذشته با او زندگی می کرد. وقتی فهمیدم شوهرم به من خیانت کرده و زن دیگری آشیانهام را ویران کرده است، تازه متوجه شدم که همین دنیا دار مکافات است و من نباید با مردی متاهل وارد رابطه غیراخلاقی می شدم. حالا هم از او شکایت کرده ام و صدای ضبط شده اش را به قاضی دادگاه دادم تا حکم قانونی را صادر کند، ولی «یاسر» در این شرایط هم برایم ایجاد مزاحمت می کند و با تهدیدهایش روزگارم را سیاه کرده است ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با توجه به ماجرای روابط غیراخلاقی و نامتعارف در این پرونده خانوادگی، بررسی های قانونی و اقدامات مشاوره ای با دستور سرگرد احمدآبکه(رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی