نذر عبدالمطلب

از جمله مطالبی که در مورد اجداد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در منابع تاریخی و روایی آمده است، داستان نذر عبدالمطلب و ذبح عبدالله و حدیث «انا ابن‌الذبیحین»است. منظور از ذبیح اول حضرت اسماعیل (علیه‌السّلام) و منظور از «ذبیح» دوم «عبدالله» پدر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده است. حدیث «انا ابن‌الذبیحین» در بسیاری از کتاب‌های محدثین و مفسرین شیعه و اهل‌سنت از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده است.[۶۷] [۶۸] [۶۹] [۷۰] [۷۱] [۷۲] [۷۳] [۷۴]

داستان ذبح عبدالله را نیز بسیاری از اهل حدیث و تاریخ و سیره‌نویسان با مختصر اختلافی در کتاب‌های خود آورده‌اند.[۷۵] [۷۶]

ماجرای ذبح عبدالله

بر اساس آنچه در منابع تاریخی و روایی آمده است، با تولد یافتن حمزه و عباس عدد پسران عبدالمطلب به ده تن رسید، و عبدالمطلب برای ادای نذر از بین فرزندان قرعه‌ انداخت و قرعه به نام عبدالله درآمد، در این هنگام عبدالمطلب، عبدالله را به جایگاه قربانی آورد تا در راه خدا قربانی نموده و به نذر خود عمل کند. مردم مکه و قریش و فرزندان دیگر عبدالمطلب و دایی‌های عبدالله پیش آمده و خواستند بوسیله‌ای جلوی عبدالمطلب را بگیرند، تا بالاخره پس از گفتگوی زیاد قرار بر این شد که میان شتران عبدالمطلب و عبدالله قرعه بزنند و اگر قرعه بنام شتران در آمد آنها را بجای عبدالله قربانی کنند و اگر باز بنام عبدالله در آمد به عدد شتران بیافزایند و قرعه را تجدید کنند و هم‌چنان به عدد آنها بیفزایند تا وقتی که بنام شتران در آید، وقتی که عدد شتران به صد شتر رسید قرعه بنام شتران در آمد که در آن هنگام صدای هلهله زنان و مردان مکه به شادی بلند شد و همگی خوشحال شدند، اما عبدالمطلب قبول نکرده و دو بار دیگر قرعه زد و چون دو بار دیگر نیز قرعه بنام شتران در آمد؛ عبدالمطلب یقین کرد که خداوند به این فدیه راضی شده و عبدالله را رها کرد و سپس دستور داد شتران را قربانی کرده گوشت آنها را میان مردم مکه تقسیم کنند.

شیخ صدوق (رحمة‌الله‌علیه) این داستان را در کتاب عیون و خصال به تفصیل از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت کرده، [۷۷] [۷۸]

و در کتاب من لا یحضره الفقیه نیز از امام باقر (علیه‌السّلام) اجمال آن‌را در باب احکام قرعه روایت کرده است.[۷۹]

مکان ولادت

در این‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در شهر مکه متولد شدند همه منابع تاریخی اتفاق دارند اما در تعیین مکان دقیق تولد دو قول وجود دارد؛

۱. بر پایه گزارش‌های تایید شده و مشهور، آمنه پس از ازدواج به خانه عبدالله در شعب بنی‌هاشم منتقل شد که بعدها به شعب ابی‌طالب یا شعب علی معروف گشت[۱۱۵] و فرزند خود را همان‌جا در مکانی که بعدها مولد النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نام گرفت‌ به دنیا آورد؛ [۱۱۶] [۱۱۷] [۱۱۸] [۱۱۹] که بعدها رسول خدا آن‌را به عقیل بن ابی‌طالب بخشید، و فرزندان عقیل آن‌را به محمد بن یوسف ثقفی فروختند و محمد بن یوسف آن‌را جزء خانه خویش ساخت و به نام او مشهور گردید. در زمان‌ هارون، مادرش خیزران آن‌جا را گرفت و از خانه محمد بن یوسف جدا کرد و در آن‌جا مسجدی ساخت و بعدها به صورت زیارتگاهی در آمد، اما وقتی که وهابیون در حجاز تسلط یافته و مکه را گرفتند و قبور ائمه دین و بزرگان اسلام را در مکه و مدینه ویران کردند، آنجا را نیز ویران کرده و بصورت مزبله و طویله‌ای در آوردند. تنها با اصرار شیخ عباس قطان شهردار وقت مکه و درخواست وی از ملک عبد العزیز قرار شد تا در آنجا کتابخانه‌ای بنا کنند که امروزه به نام «مکتبة مکة المکرمه»شناخته می‌شود.[۱۲۰] [۱۲۱]

۲. قول غیر مشهور دیگری وجود دارد که ولادت آن حضرت را در خانه‌ای در نزدیکی کوه صفا دانسته است.[۱۲۲]

زمان ولادت

شاید یکی از پر اختلاف‌ترین مسائل تاریخ زندگانی پیغمبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اختلاف موجود در تاریخ ولادت آن بزرگوار باشد که اگر کسی بخواهد همه اقوال را در این‌باره جمع‌آوری کند به بیش از ۲۰ قول می‌رسد. مقریزی بیشتر این قول‌ها را در این‌باره جمع‌آوری کرده و در کتاب خود امتاع الاسماع آورده است.[۱۲۳]

ولی مشهور نزد محدثین شیعه آن است که آن حضرت در روز جمعه ۱۷ ربیع الاول «عام الفیل» (سالی که ابرهه به قصد تخریب خانه کعبه لشکرکشی کرد ولی به‌ هدف‌ خود‌ نرسید و دچار عذاب الهی شد) در شهر مقدس مکه معظمه متولد گردید. اما اکثر علمای عامه ولادت پیغمبر را در را در روز دوشنبه ۱۲ ربیع الاول دانسته‌اند.[۱۲۴] [۱۲۵]

همچنین مشهور آن است که ولادت‌ آن‌ حضرت، نزدیک طلوع صبح جمعه بوده اسـت. مرحوم ثقة الاسلام کلینی با اهل‌سنت در تاریخ ولادت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم‌عقیده است و ۱۲ ربیع الاول را اختیار کرده[۱۲۶] که مرحوم مجلسی احتمال تقیه را در آن داده است.[۱۲۷]

به هر حال سال دقیق ولادت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) معلوم نیست. ابن‌هشام و برخی دیگر، ولادت ایشان را در عام الفیل نوشته‌اند. اما مشخص نیست عام الفیل به‌طور دقیق چه سالی بوده است. ولی از آنجا که تاریخ‌نویسان، درگذشت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در سال ۶۳۲ م نوشته‌اند و او هنگام وفات ۶۳ ساله بوده، می‌توان تولد پیامبر را بین ۵۶۹ تا ۵۷۰ میلادی حدس زد.[۱۲۸]

البته برخی منابع زمان حمل را در یکی از ایام تشریق یعنی یازدهم یا دوازدهم یا سیزدهم ماه حج دانسته‌اند.[۱۲۹]

به همین علت گفته‌اند: چون مدت حمل بطور طبیعی انجام شده و اعجازی در این‌باره نقل نشده، قول به ولادت در ماه رمضان صحیح‌تر از ربیع الاول است.

پاسخ این اشکال را علامه مجلسی (رحمة‌الله‌علیه) این‌گونه داده‌ که: این تاریخ روی حساب «نسیء» است که در زمان جاهلیت انجام می‌دادند. معنای «نسیء» این است که اعراب جاهلی طبق دل‌خواه ماه‌های حرام را که یکی از آنها ماه ذی حجه بوده جابه‌جا می‌کردند و به‌جای ماه حرام اصلی ماه دیگری را به صورت قراردادی برای خود ماه حرام قرار می‌دادند، و اعمال حج را بجای ذی حجه در آن ماه دل‌خواه خود انجام می‌دادند، که قرآن کریم این عمل را «زیاده در کفر» نامیده و از آن نهی نموده است. «اِنَّمَا النَّسی‌ءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ...؛ [۱۳۰] نسی‌ء (جابه‌جا کردن و تاخیر ماه‌های حرام)، افزایشی در کفر (مشرکان) است...» روی این حساب حج در آن سال در ماه جمادی الثانی بوده و حمل نیز در همان ماه بوده همان‌گونه که در برخی از روایات نقل شده است.[۱۳۱]

ولادت پیامبر از زبان آمنه

آمنه می گوید: وقتی زمان زایمانم نزدیک شد، دیدم بال پرنده‌ای سفید بر قلبم کشیده شد و همه ترس و نگرانی‌ ها از من دور گردید، نوشیدنی سفید رنگی برای من آوردند و من که تشنه بودم، از آن نوشیدم. نوری مرا دربر گرفت. سپس بانوانی بلندقامت با من سخن گفتند ولی گفتار آنان همانند گفتار انسان‌ ها نبود. ناگهان دیدم پارچه ابریشمی سفیدی بین آسمان و زمین را پوشانده است و هاتفی می‌ گوید: «از گرامی‌ ترین مردم، او را بگیرید. مردانی را دیدم که در آسمان ایستاده بودند و در دستان آنان جام‌های آب بود. به شرق و غرب زمین نگاه کردم و پرچمی از سندس (پارچه بافته شده از حریر) دیدم که بر ستونی از یاقوت بین آسمان و زمین در پشت کعبه برافراشته بود. پس از آن محمد صلی الله علیه و آله و سلم به دنیا آمد در حالی که انگشتان خود را به آسمان بلند کرده بود. ابر سفیدی از آسمان پایین آمد و او را دربرگرفت. گوینده‌ای گفت: «محمد را در شرق و غرب زمین و دریاها گردش دهید تا همگان او را به نام و صورت عنوان بشناسند سپس او را بازگرداندند و دیدمش که در پارچه‌ای سفیدتر از شیر پیچیده شده بود و زیر او پارچه‌ای بود از ابریشم سبز. سه کلید از جنس مروارید تازه با او بود. هاتفی می‌ گفت: «کلیدهای یاری (نصرت)، رحمت و نبوت همیشه با اوست». پس از آن، ابر دیگری او را فراگرفت و مدتی بیش از بار اول او را با خود برد. شنیدم که گوینده‌ای می گفت: «محمد را در شرق و غرب بگردانید و او را بر جنیان و آدمیان، پرندگان و درندگان نمایش دهید و به او عطا کنید. صفای آدم، نازک‌ دلی نوح، دوستی ابراهیم، زبان اسماعیل، کمال یوسف، شادی یعقوب، صدای داود، زهد یحیی و کرم عیسی را». سپس هاتفی گفت: «همه دنیا در اختیار و قدرت محمد درآمد.» سپس سه نفر را دیدم که صورت آنان همانند خورشید می‌ درخشید؛ در دست یکی از آنان جامی نقره ای با مشک بود و در دست دومی ظرف زمردین چهار گوشه‌ای بود که در هر گوشه آن مروارید سفیدی قرار داشت. در این وقت هاتفی گفت: «این دنیاست؛ ای حبیب خدا، آن را بگیر.» محمد صلی الله علیه و آله و سلم وسط آن را گرفت. گوینده‌ای گفت: «محمد صلی الله علیه و آله و سلم کعبه را گرفت». در دست سومی پارچه ابریشمین سفیدی بود که آن را گشود و از آن مهری خارج کرد که چشم بیننده را به خود جلب می کرد. پس از آن هفت بار از آب همان جام شست و کتف محمد صلی الله علیه و آله و سلم را با آن مهر کرد و آب دهان خود را در دهان مبارک کودک نهاد و او را به سخن گفتن واداشت و چیزهایی گفت که من نفهمیدم، مگر این چند جمله را: «در پناه خدا باشی. من قلب تو را از ایمان و علم و یقین و عقل و شجاعت انباشتم. تو برترین انسان هستی. آن که از تو پیروی کند، سعادتمند است و آن که فرمان تو را نبرد بدبخت». این فرشته همان رضوان (نگاهبان بهشت) بود. رفت و پس از مدتی بازگشت و به محمد گفت: «بر تو بشارت باد ای سایه سربلندی دنیا و آخرت». سپس نوری از سر محمد صلی الله علیه و آله و سلم تا آسمان درخشید و من کاخ‌های سرزمین شام را دیدم و در اطراف خود انبوهی از مرغان زیبا را که بالهایشان را گشاده بودند.[۴] عبدالمطلب می‌ گوید: پس از زایمان آمنه، به دیدار او و فرزندش رفتم. سیمای محمد همانند ماه تمام می‌ درخشید.

حوادث مقارن ولادت

در روایات آمده است که در شب ولادت آن حضرت‌ حوادث مهم و اتفاقات زیادی در اطراف جهان به وقوع پیوست که ‌پیش از آن سابقه نداشت و از جمله‌ «ارهاصات‌» بوده است. شاید جامع‌ترین حدیث در این‌باره حدیثی است که مرحوم صدوق (رحمة‌الله‌علیه) در کتاب الامالی به سند خود از امام صادق (علیه‌السّلام) ‌روایت کرده و روایات دیگری نیز شبیه به آن در دیگر منابع موجود است.[۱۳۲] [۱۳۳] [۱۳۴] [۱۳۵] [۱۳۶] [۱۳۷] [۱۳۸]

خلاصه حوادث مقارن ولادت را می‌توان در چند بند زیر نام برد.

۱. بت‌ها، همگی به‌رو درافتادند.[۱۳۹] [۱۴۰] [۱۴۱]

۲. ایوان کسری در مدائن، لرزید و ۱۳ یا ۱۴ کنگره آن فرو ریخت.[۱۴۲] [۱۴۳] [۱۴۴] [۱۴۵]

۳. آتش‌کده فارس، پس از هزار سال، خاموش شد.[۱۴۶] [۱۴۷] [۱۴۸] [۱۴۹]

۴. دریاچه ساوه خشک گردید.[۱۵۰] [۱۵۱] [۱۵۲]

۵. نوری درخشش پیدا کرد که فضای مکه را روشن نمود.[۱۵۳] [۱۵۴]

۶. رانده‌شدن شیاطین و جنّیان از آسمان‌ها و منع آنان از شنیدن اخبار آسمان‌ها و وحی. شیاطین که تا آن لحظه به عالم بالا راه داشتند و صدای ملائکه را می‌شنیدند، برای همیشه، طرد شدند.[۱۵۵] [۱۵۶] حدیثی در این مورد نقل شده که ‌گفته است: «لم یرم بنجم منذ رفع عیسی (علیه‌السّلام) حتی بعث رسول ‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم).»[۱۵۷] [۱۵۸] امام صادق‌ (علیه‌السّلام) در این‌باره می‌فرماید: شیاطین به آسـمان‌ها رفت و آمد می‌کردند تا این‌که با تولد حضرت عیسی (علیه‌السّلام)، از‌ سه‌ آسمان‌ و با به دنیا آمدن پیامبر‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از هفت آسمان منع شدند.[۱۵۹] [۱۶۰] [۱۶۱]

فخر رازی نیز در تفسیر آیه شریفه «وَ اَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَدا؛ [۱۶۲] و اینکه ما پیش از این به استراق سمع در آسمان‌ها می‌نشستیم؛ امّا اکنون هر کس بخواهد استراق سمع کند، شهابی را در کمین خود می‌یابد.» در مورد منع شیاطین از نفوذ در آسمان‌ها و تیر‌های شهاب همین گفتار را داشته و اقوالی در این‌باره نقل ‌کرده است.[۱۶۳]

۷. سحر تمام ساحران در آن موقع باطل گردید و علم کهانت از کاهنان گرفته شد.[۱۶۴] [۱۶۵]

ابن‌شهرآشوب، به نقل از امام صادق (علیه‌السّلام) یاد می‌ کند که حضرت فرمود: «در هنگام ولادت پیامبر عظیم‌الشان، بت‌ها به صورت، به زمین افتادند... پادشاهی نماند؛ مگر آن‌که تاجش واژگون و زبانش در آن روز، بند آمد.کاهنان از دانش خود جدا شدند... در آن شب، نوری از سرزمین حجاز پدید آمد و منتشر شد و تا مشرق، گسترش یافت[۱۶۶] برخی از این حوادث در منابع اهل‌سنت نیز ذکر شده است.[۱۶۷] [۱۶۸] [۱۶۹] [۱۷۰] [۱۷۱] [۱۷۲] [۱۷۳] [۱۷۴]

حوادث شب میلاد پیامبر

مورخان و سیره‌نگاران به وقوع حوادثی مهم در شب میلاد نبی گرامی اسلام اشاره دارند که نشان از اهمیت این ولادت خجسته دارد. در آن شب ۱۴ برج از ایوان کسری فرو ریخت، آتشکده فارس که هزار سال آتش آن افروخته بود خاموش شد.[۱۲]

در آن شب، دریاچه ساوه خشکید، موبد بزرگ در خواب دید که شتران تنومند همراه اسب‌های عربی از دجله گذشتند و در سرزمین ایران پراکنده شدند.[۱۳]

در روایتی از امام صادق (علیه‌السّلام) نیز نقل شده که حضرت فرمود: «چون رسول خدا تولد یافت کاخ‌های سفید فارس و قصرهای شام (در پرتو نوری که تابید) برای آمنه آشکار شد». [۱۴]

وقایع شب میلاد

منابع تاریخی، رخدادهایی را در شب میلاد پیامبر(ص) نقل کرده‌اند که به اِرهاصات مشهور شده است.[۳۱] برخی از این رخدادها عبارتند از: لرزیدن طاق کسری و سقوط ۱۴ کنگره آن، خاموش شدن آتش در آتشکده فارس پس از هزار سال، خشکیدن دریاچه ساوه و همچنین خواب عجیب موبَدان و انوشیروان پادشاه ساسانی.[۳۲]

حوادث هنگام میلاد پیامبر

روایت شده است که هنگام ولادت فرخنده حضرت محمد صلی الله علیه و آله ایوان کسرى شکاف برداشت و چند کنگره آن فرو ریخت و آتش آتشکده بزرگ فارس خاموش شد؛ دریاچه ساوه خشک گردید؛ بت ‌هاى مکه سرنگون شدند؛ نورى از وجود آن حضرت به سوى آسمان بلند شد که شعاع آن فرسنگ‌ ها را روشن کرد؛ انوشیروان، پادشاه ساسانى ایران و موبدان بزرگ دربار وى، خواب هاى وحشتناکى دیدند؛ آن حضرت ختنه شده و ناف بریده به دنیا آمد و پس از استقرار در زمین، گفت: اَللّهُ أکبَرُ وَ الْحَمْدُلِلّهِ کثیراً، سُبْحانَ اللّهِ بُکرَةً وَ أصیلاً.[۵]

از امام صادق علیه‌السلام روایت شده که ابلیس پس از رانده شدن از رحمت الهى مى‌ توانست به هفت آسمان رفت و آمد کند و خبرهاى آسمانى را گوش دهد تا این که حضرت عیسى علیه‌السلام دیده به جهان گشود، از آن پس ابلیس از سه آسمان فوقانى ممنوع شد و تنها در چهار آسمان پایین تر رفت و آمد مى‌ کرد. ولى چون حضرت محمد صلی الله علیه و آله به دنیا آمد. ابلیس از تمام آسمان‌ ها رانده شد و رفت و آمدش ممنوع گردید و غیر از او، تمامى شیاطین نیز با تیرهاى شهاب از آسمان رانده شدند.[۶]

دایه پیامبر

حلیمه سعدیه بانوی بزرگواری است که افتخار دایگی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بر عهده گرفت. و اندکی پس از ولادت، محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را همراه خویش به بادیه و نزد قبیله خویش (بنی سعد) برد. و چون پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در خانه حلیمه سبب خیر و برکت در آن خانه شد.[۱۵] حلیمه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در سال پنجم ولادت به مادرش بازگرداند.[۱۶]

بدون شک با ولادت خاتم الانبیاء حضرت محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پر برکت‌ترین مولود بشری پا به عرصه وجود گذاشت.

نسب، کنیه‌ها و القاب

حضرت محمد(ص) فرزند عبدالله بن عبدالمطّلب بن هاشم بن عبدمَناف بن قُصَیّ بن کِلاب بود.[۲] مادرش، آمنه بنت وهب است. به گفته علامه مجلسی، امامیه بر ایمان و اسلام پدر، مادر و اجداد رسول خدا تا آدم(ع)، اجماع دارند.[۳]نسب پیامبر(ص) با ۴۸ واسطه به حضرت آدم(ع) می‌رسد.[۴] در این سلسله پیامبرانی مانند اسماعیل، ابراهیم، نوح، ادریس قرار دارند. سلسله نیاکان پیامبر(ص) تا «عَدْنان» مورد اتفاق نسب‌شناسان است، ولی پس از او تا آدم(ع) نظرات مختلفی وجود دارد، طبق روایتی پیامبر(ص) فرمود: هنگامی که سلسله نسب من به عَدْنان رسید توقف کنید.[۵]

اخلاق و رفتار پیامبر

اخلاق و رفتار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از همان دوران کودکی به گونه‌ای بود که مورد توجه همگان قرار گرفت. ابن سعد می‌نویسد: «پیامبر از لحاظ جوانمردی و اخلاق و آداب معاشرت و گفتگو و بردباری و امانت از همه برتر بود و از هر گونه آزار و دشنام دادن به دور بود. و هرگز مشاهده نشد که خصومتی یا ستیزه‌ای با کسی کند و آن چنان خداوند اخلاق پسندیده به آن حضرت عنایت کرده بود که لقب «امین» بر او غلبه یافت و در سراسر مکه به محمد امین معروف شد». [۱۷]

نبی مکرم اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، خاتم پیامبران و برترین شخصیت جهان هستی است، که با رسالت الهی خویش جهانیان را از ورطه جهالت و فساد، نجات داد و با تعالیم انسان‌ساز قرآن و سنت، راه سعادت و تکامل و پیشرفت را به بشر نشان داد و تمدن عظیم اسلامی را در سرزمینی که از تمدن و پیشرفت بهره چندانی نداشتند، پایه‌ریزی کرد. اسلام و آموزه‌های متعالی آن به سرعت در جهان پیشرفت کرد و مناطق وسیعی را در بر گرفت.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص

تاريخ : دوشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۳ | 13:55 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |