جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی خبرداد

ردزنی«دزدان کامپیوتری»درسوله متروکه !

اعضای این باند تاکنون به۳۷۰فقره سرقت ازخودروها اعتراف کرده اند

با دستگیری ۷عضو یک باند گسترده سرقت خودرو و کامپیوتر(ای سی یو) در مشهد که با ردزنی در یک سوله متروکه رخ داد، راز بیش از ۳۷۰ فقره سرقت قطعات خودرو فاش شد.

جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی روز گذشته در تشریح ابعاد گسترده این پرونده سرقت به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: ششم آبان فردی نگران و سراسیمه خود را به کلانتری نجفی مشهد رساند و در حالی از سرقت خودروی پژو پارس خبرداد که مدعی بود ردیابی را نیز روی خودرو نصب کرده است!
سرتیپ دوم ستاد احمدنگهبان افزود: با این گزارش، بلافاصله گروهی از افسران کار آزموده دایره تجسس به سرپرستی مستقیم سرهنگ محمدولیان(رئیس کلانتری نجفی) وارد عمل شدند و به بررسی خط سیر ردیاب (جی پی اس) پرداختند.
بررسی های تخصصی پلیس بیانگر آن بود که خودروی سرقتی به سمت انتهای کوی پنجتن حرکت کرده و به سوی جاده فرعی روستای ابلق تغییر مسیر داده است. این مقام ارشد انتظامی خراسان رضوی با بیان این که گروه های تجسس در دو شاخه اطلاعاتی و عملیاتی، تحقیقات گسترده خود را ادامه می دادند، تصریح کرد: ردزنی های پلیس در نهایت به سوله ای متروکه رسید که مشخص بود دزدان خودرو در آن مکان مخفی شده اند؛ بنابراین با هماهنگی های قضایی، عملیات پلیس با محاصره سوله مذکور آغاز شد اما سارق ۲۳ساله با مشاهده نیروهای انتظامی قصد فرار داشت که همه راه های گریز را بسته دید و بالاخره به همراه ۴تن دیگر از اعضای باند سرقت دستگیر شد که یکی از آنان یک زن جوان بود.
سرد​​​​​​​ار نگهبان اضافه کرد: در بازرسی از خودروی سرقتی تعداد زیادی باتری و کامپیوتر(ای سی یو) کشف شد که نشان می داد: اعضای این باند پس از سرقت پژو پارس به چند خودروی دیگر نیز دستبرد زده اند به همین خاطر و با انتقال اموال سرقتی و متهمان به کلانتری نجفی، بررسی های موشکافانه در حالی ادامه یافت که تحقیقات نامحسوس نشان می داد: پلیس با یک باند بزرگ روبه رو شده است که سرقت های زیادی را در مناطق مختلف شهری انجام داده اند.
وی گفت: این گونه بود که دستگیری مالخران و کشف اموال سرقتی دیگر در دستور کار عوامل انتظامی قرار گرفت و بدین ترتیب طی ۲۴ ساعت دو تن از مالخران حرفه ای و سابقه دار عضو باند «دزدان کامپیوتری» نیز در ۲ عملیات جداگانه به دام افتادند که در بازرسی از ۴ منزل مخفیگاه آنان ۷۲ قطعه کامپیوتر خودرو(ای سی یو)به همراه ۱۰ دستگاه خودروی سرقتی و لوازم دیگر شامل سیستم های صوتی و ابزار و آچار کشف و ضبط شد.
فرمانده حافظان امنیت ادامه داد: بررسی های ویژه نیروهای انتظامی بیانگر آن بود که یکی از مالخران حرفه ای این باند سرقت، پس از خرید کامپیوترهای سرقتی از «دزدان کامپیوتری» آن ها را از طریق پست یا تیپاکس به شهرستان های دیگر ارسال می کرد و این گونه به فروش لوازم سرقتی در سطح کشور ادامه می داد.
جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی با تاکید بر این که اعضای باند «دزدان کامپیوتری» تاکنون به ۳۶۰ فقره سرقت قطعات و۱۰ دستگاه خودرو اعتراف کرده‌اند، یادآور شد: در ادامه عملیات نیروهای تجسس کلانتری نجفی ۳دستگاه خودروی سرقتی دیگر نیز از متهمان پرونده کشف شده است و تحقیقات برای ریشه یابی دیگر جرایم آنان همچنان با قدرت و قاطعیت ادامه دارد.

سقوط در مرداب کثیف

مدت زیادی از آشنایی من با مرد مسافرکش نمی گذرد اما قصد داشتیم بعد از این که به صورت قانونی از همسرم جدا شدم با یکدیگر ازدواج کنیم چرا که او نیز با همسرش اختلافات شدیدی داشت و در کشاکش طلاق بودند؛ اما ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن۲۱ ساله که به اتهام ارتباط غیراخلاقی با مرد مسافرکش دستگیر شده است درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: حدود۳ سال قبل زمانی که سوار یکی از اتوبوس های شهری چابهار بودم با پسر جوانی در اتوبوس آشنا شدم. «نادر» اهل بجنورد بود و این دیدارها ادامه یافت تا این که مدتی بعد او به همراه مادرش به خواستگاری ام آمدند ولی پدرم به شدت مخالفت کرد. از سوی دیگر من و مادرم به این ازدواج اصرارداشتیم تا جایی که دیگر پدرم نیز نتوانست مقاومت کند و با این شرط که بعد از ازدواج دیگر به منزلش نروم رضایت داد.
من و نادر هم بعد از برگزاری مراسم عقد کنان راهی بجنورد شدیم و در کنار مادرشوهرم به زندگی مشترک ادامه دادیم اما در همان روزهای اول فهمیدم شوهرم و خواهرش به مصرف (بنگ)اعتیاد دارند. خیلی زود آن ها مرا نیز پای بساط نشاندند و در مدت یک ماهی که آن جا بودیم من هم به یک معتاد حرفه ای تبدیل شدم اما بعد از آن به مشهد مهاجرت کردیم و من نه تنها به شوهرم کمک می کردم بلکه به نگهداری از سالمندان اشتغال داشتم تا کمک خرج خانواده باشم ولی شوهرم هر روز بیشتر در گرداب مواد افیونی فرو می رفت تا این که یک روز فهمیدم مرا به عنوان دوست دختر خودش معرفی کرده و به بهانه آشنایی من با یک پسر غریبه مبالغی را از او گرفته است. وقتی آن پسر با شماره تلفن من تماس گرفت تا با من آشنا شود من هم بی محابا پرخاشگری کردم و با توهین و ناسزا از او خواستم دیگر برایم مزاحمت ایجاد نکند اما او سوگند می خورد که از متاهل بودن من اطلاعی نداشته است به همین خاطرآن شب با «نادر» به مشاجره پرداختم ولی بازهم از او طلاق نگرفتم.
چند روز بعد با دیدن آگهی نگهداری از یک زن سالمند راهی یکی از شهرهای شمالی کشور شدیم اما ۳ روز بعد فرزندان آن پیرزن فقط با من قرارداد بستند و شوهرم را طرد کردند. او هم با همان ۸۰۰ هزار تومانی که از صاحبکارم گرفت دوباره راهی مشهد شد و در یکی از تالارهای مشهد کاری پیدا کرد. من هم حدود یک سال آن جا بودم و دوباره به مشهد بازگشتم ولی اختلافات ما به حدی شدت گرفت که دیگر مرا به خانه راه ندادند حتی مادر و خواهر شوهرم به تالار می آمدند و به من ناسزا می گفتند. در این مدت شوهرم حتی لوازمی را که پیرزن خیّر به من داده بود فروخت و من دیگر حتی نمی توانستم مخارج اعتیاد خودم را تامین کنم. در همین شرایط روزی که قصد داشتم برای دیدار با مادرم به پایانه مسافری بروم سوار یک دستگاه پراید عبوری شدم و در مسیر با راننده به درد دل پرداختم. او هم که با همسرش اختلاف داشت و در کشاکش طلاق بودند به حرف هایم گوش می داد تا جایی که وقتی دید من آواره هستم و جا و مکانی برای زندگی ندارم مرا به خانه خودش برد؛ اما آن شب همسرش سرزده از راه رسید و آبروریزی به راه انداخت.پس ازآن من آن مرد مسافرکش را تشویق کردم تا با همسرش آشتی کند و من هم با انجام اقدامات قانونی از همسرم طلاق بگیرم. او هم پیشنهاد مرا پذیرفت و قرار شد صبح روز بعد به دیدار همسرش برود ولی آن شب من درون خودرو بودم که ناگهان همسر او به همراه ماموران انتظامی سر رسیدند و ما را به کلانتری انتقال دادند.
حالا هم از رفتارهای گذشته ام پشیمانم و می دانم که سقوط در مرداب کثیف اعتیاد مرا به این فلاکت انداخته است؛ ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با دستور سرگرد احمدآبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) بررسی های تخصصی و تحقیقات پلیسی درباره ادعاهای این زن جوان و همچنین اقدامات مشاوره ای برای نجات وی از چنگ اعتیاد در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

«قاتل برنجی»ماجرای ۲ قتل دیگر را فاش کرد

قربانیان«قتل های برنجی»به ۶ تن رسید

متهم:برادرم را با قرص برنج کشتم،پدرم را با تریاک!

عامل«قتل های برنجی»که تاکنون به قتل۴ زن اعتراف کرده بود،صبح روز گذشته در حضور قاضی ویژه قتل عمدمشهد، ماجرای ۲ قتل دیگر را فاش کرد و بدین ترتیب شمار قربانیان پرونده«قتل های برنجی»در مشهد به ۶ تن رسید.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، صبح روز گذشته «عامل قتل های برنجی»توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی به شعبه۲۵۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد هدایت شد و مقابل میز عدالت ایستاد.«مهران-ر»که در بازجویی های تخصصی زوایایی از قتل بی رحمانه برادر و پدرش را نیز در کنار قتل ۴ زن دیگر فاش کرده بود، ابتدا سعی داشت مسیر تحقیقات را با داستان سرایی درباره یک دختر جوان به بیراهه بکشاند اما وقتی در برابر رگبار سوالات انحرافی و فنی قاضی وحید خاکشور قرارگرفت،همه راه های گریز را بسته دید و به ناچار در حالی لب به اعترافاتی تکان دهنده گشود که مدعی بود انگیزه های زیادی برای قتل برادرش داشته اما مهم ترین آن اختلافی بود که بر سر یک قطعه زمین رخ داد.متهم۳۱ ساله این پرونده جنایی با تاکید بر قتل ۴ زن به شیوه خوراندن قرص برنج درون کپسول های دارویی در پاسخ به سوال قاضی ویژه قتل عمد درباره چگونگی قتل برادر و پدرش گفت: پاییز سال ۹۹ بود که برادرم قطعه زمینی را به مبلغ ۸۵ میلیون تومان به من فروخت، من هم که آن زمان بین عراق و ایران در رفت وآمد بودم بیشتر زندگی ام را در عراق می گذراندم، وقتی هم که به ایران می آمدم در سوئیت اجاره ای زندگی می کردم و به خانه نامادری ام نمی رفتم چون مادرم از پدرم طلاق گرفته بود ولی در همین مدت نیز خودرویی برای رفت وآمد درون شهری می خریدم و هنگام رفتن به عراق دوباره آن را می فروختم.خلاصه آن زمان من یک پژو۲۰۶ اس دی داشتم که آن را به مبلغ ۴۰ میلیون تومان به برادرم فروختم و بقیه پول زمین را هم به صورت نقدی، دلار به او دادم.مدتی بعد از این ماجرا برادرم «مهدی»به همراه بستگان همسرش عازم مسافرت شمال کشور شد و از من خواست دختری را که سوار بر پژو۲۰۶بود به عنوان دوست دختر خودم معرفی کنم تا همسرش به او مشکوک نشود. من هم پذیرفتم و به همراه آن ها راهی سفر شدم. در شمال پلاژ اجاره ای داشتیم و برادرم مرا شبانه از اتاق بیرون می کشید که من از این رفتارهای او ناراحت می شدم چون می ترسیدم همسرش متوجه موضوع شود اما وقتی به مشهد بازگشتیم حدود یک هفته بعد فهمیدم که برادرم سرم کلاه گذاشته و آن زمین را خودش به مبلغ ۱۶ میلیون تومان خریده است،با این وجود به من می گفت که زمین را پدر از من گرفته و من نتوانستم چیزی بگویم!از این رفتارهای برادرم خیلی عصبانی شدم و یک روز درون کپسول امپرازول که برای درمان گوارش استفاده می کرد قرص برنج ریختم و آن کپسول را داخل قوطی گذاشتم. چون درون قوطی همان یک دانه کپسول بود. برادرم آن را مصرف کرد و به شدت دچارحالت تهوع شد اما چون برادر همسرش مدعی بود او کرونا گرفته است، برادر ناتنی ام را به بیمارستان امام رضا(ع)بردیم و از آن جا به بیمارستان شریعتی انتقال دادند ولی او در مرکز درمانی جان سپرد.«قاتل برنجی»در ادامه اعترافات تکان دهنده خود و در پاسخ به سوالات تخصصی قاضی خاکشور درباره ماجرای قتل پدرش گفت:اگر چه به پدرم مقدار زیادی تریاک به همین روش خوراندم اما قصد قتل او را نداشتم. پدرم نیز دچار بیماری کرونا شده بود، البته ما خانوادگی مبتلا شدیم به جز همسر برادرم که از چنگ این بیماری فرارکرد. وقتی دیدم پدرم به دلیل بیماری کرونا درد دارد، به او پیشنهاد دادم که مقداری تریاک مصرف کند ولی او به شدت مخالفت کرد و نپذیرفت! در این هنگام مقام قضایی پرسید آیا پدرت هیچ گاه موادمخدر مصرف کرده بود؟ که متهم پاسخ داد:بله! قبلا اعتیاد داشت! وسپس ادامه داد:آن روز حدود ۴ گرم تریاک را درون ۲ کپسول دارویی گذاشتم و به پدرم دادم که حال او بعد از مصرف کپسول ها وخیم شد و بعد از انتقال به مرکز درمانی جان خود را از دست داد. اما من فقط در این مورد قصد کشتن پدرم را نداشتم و تنها برای تسکین درد به او تریاک دادم چرا که آن زمان برخی از افراد مدعی بودند مصرف تریاک برای مبتلایان به کرونا مفید است!
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است این پرونده جنایی در حالی رنگ وحشت به خود گرفت که واکاوی های قاضی ویژه قتل عمد در دهلیزهای تاریک این پرونده جنایی، زوایای وحشتناک دیگری از تبهکاری های وی را نمایان کرد و بدین ترتیب «قاتل برنجی» با صدور قرار بازداشت موقت در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد قرارگرفت تا بررسی های بیشتری در این باره صورت گیرد.

سابقه خبر
به گزارش روزنامه خراسان،ماجرای «قتل های برنجی» که با دستور محرمانه قاضی وحید خاکشور (قاضی ویژه قتل عمد)و با تلاش و پیگیری شبانه روزی کارآگاهان دایره قتل عمد پلیس آگاهی مشهد و با دستگیری مظنون۳۱ ساله در یکی از روستاهای تربت حیدریه فاش شد، به ماجراهای تکان دهنده ای از جنایت با قرص برنج گره خورد.
بررسی های تخصصی نشان داد:«مهران –ر»(متهم)از سال ۱۳۹۰ تا کنون ۵ تن از اعضای خانواده و نزدیکانش را با خوراندن قرص برنج درون کپسول های دارویی و پدرش را با خوراندن تریاک با همین شیوه به قتل رسانده است اما هنوز تحقیقات بیشتر در این باره با دستور ویژه قاضی پرونده های جنایی ادامه دارد.مشروح این قتل ها با عناوین راز «قتل های برنجی» در مشهد و چهارمین جنایت هولناک در پرونده «قتل های برنجی»، ششم و هفتم آذر در صفحه حوادث روزنامه خراسان منتشر شده است.

تبـاهی در مهمـانی کثیف!

هیچ گاه دردوران مجردی زندگی ام به یک مهمانی مختلط نرفته بودم به همین دلیل وقتی دوستان همکلاسی ام،جشن تولد مختلط در سوئیت اجاره ای برگزار کردند، خیلی کنجکاو بودم تا این که بساط مشروب خوری پهن شد و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن۲۴ ساله در حالی که آخرین مراحل قانونی «طلاق»را انجام می داد، درباره ماجرای تلخی که زندگی اش را نابود کرد به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری رسالت مشهد گفت: ۱۹ سال داشتم که با دوران مجردی خود خداحافظی کردم و به ازدواج سنتی با «متین» که پسر همسایه قدیمی ما بود، جواب مثبت دادم. آن قدر درگیری های خانوادگی و اقتصادی داشتیم که درسم را ترک کرده بودم. وضع مالی متین هم متوسط بود وما بعد از ۲سال که تلاش کردیم لوازم جهیزیه را جور کنیم، زندگی مشترک خودمان را آغاز کردیم. «متین» خودش تحصیلات آنچنانی نداشت و دیپلم ردی بود اما تفکر روشنفکرانه ای داشت و به من گفت: اگر دوست داری حمایتت می کنم تا درست را ادامه بدهی .خلاصه ۲سالی را خواندم تا درکنکور دانشگاه دولتی غرب کشور قبول شدم. همسرم گفت: چون هنوز فرزندی نداریم می توانم به شهر دیگری بروم و درسم را بخوانم. خلاصه خانه و همسرم را در مشهد رها کردم و راهی غرب کشور شدم. اوایل برایم خیلی سخت می گذشت اما کم کم عادت کردم. با ۳دختر دیگر یک سوئیت را اجاره کردیم و کلی باهم صمیمی بودیم و ساعت کلاس هایمان را هم تقریبا باهم یکی کردیم. بین آن ها فقط من متاهل بودم. ۲ ترم گذشت، یکی از بچه ها مهمانی برای تولدش گرفت و همه دختر و پسرهای کلاس و آشناها را دعوت کرد. من هم که در شهر خودم نبودم و از طرفی از همسرم دور بودم دیگر ترسی نداشتم کسی مرا در مهمانی مختلط ببیند و تقریبادر همه دوران مجردی ام چنین مهمانی مختلطی که خیلی از دوستانم می رفتند، برای من آرزو بود.
خلاصه شب مهمانی رسید و من به پارتی دوستم رفتم. متاسفانه وقتی درمهمانی بساط مشروب خوری پهن شد به من هم تعارف کردند و من بر اثرکنجکاوی و یک بار تجربه مقداری نوشیدم تا از حالت معمولی خودم خارج شدم. یکی از همکلاسی های پسرم که از همان اول ترم سعی داشت به من نزدیک شود، به آرامی درکنارم نشست. قصد داشتم ازمهمانی بیرون بروم که یکباره سرم گیج رفت. آرش ازموقعیت سوء استفاده کرد و دستم را گرفت. او گفت: کمی بخواب و استراحت کن، خوب می شوی. آن شب مهمانی گذشت، دوسه روز بعد آرش آمد و گفت: امشب به خانه من بیا و پیشنهاد کثیفی به من داد. من درحالی که عصبانی بودم به او ناسزا گفتم و قبول نکردم. اما ۲ساعت بعد درگروه درسی فضای مجازی که بیشتر بچه های کلاس بودند ،فیلمی بارگذاری شد. من متوجه نشده بودم تا این که یکی از همکلاسی هایم تماس گرفت و گفت: نازنین «آرش» فیلم خودتونو گذاشته توی گروه، چی کارکردی تو دختر؟مگه نگفتی تو متاهلی؟تا فیلم را باز کردم چشمانم سیاهی رفت و دیگر چیزی نفهمیدم. چشمانم را که باز کردم خودم را روی تخت درمانگاه و زیر سرم دیدم .دوباره که یادم آمد چه برسرم آمده، دنیا روی سرم خراب شد. یاد آن کلیپ لعنتی افتادم که بعد از نوشیدن مشروب چه رفتارهای غیر اخلاقی شرم آوری با آرش انجام داده بودم. اوهم که از این حال من سوء استفاده کرده بود،از آن روز به بعد تصمیم به اخاذی و رابطه با من داشت. من هم چاره ای نداشتم چون اگر آن فیلم را برای همسرم می فرستاد و خانواده ام متوجه می شدند، دیگر جایی درمشهد نداشتم. پول بیشتری از همسرم می گرفتم و تقریبا شهریه ترم های اورا هم من می پرداختم. از سوی دیگر هم ناچار بودم به خواسته های کثیف او نیز تن بدهم و سکوت کنم. او هربارکلی فیلم و عکس از من می گرفت و تهدیدم می کرد. دیگر این شرایط برایم غیر قابل تحمل شده بود تا این که تصمیم گرفتم با خوردن قرص به زندگی ام پایان دهم. یک روز که در خانه تنها بودم در را از پشت قفل کردم و هرچه قرص دم دستم بود، خوردم اما دوستانم مرا از مرگ نجات دادند.
پدر و همسرم درپی تماس کارکنان بیمارستان با نگرانی خودشان را به آن جا رساندند و زمانی که همسرم دلیل این کار را از من پرسید با چشمانی پر از اشک تمام ماجرا را برایش تعریف کردم. «متین» که از شنیدن حرف هایم کمرش خمیده بود،به گریه افتاد و اتاق را ترک کرد. ولی زمانی که ما به مشهد بازگشتیم آن قدر دل مهربانی داشت که دلش نیامد مرا از زندگی اش بیرون بیندازد و سکوت کرد. اما من خودم را که در چشمانش می دیدم، هربار می مردم و عذاب وجدان روزی صدبار مرا می کشت. بالاخره تصمیم گرفتم که از او جدا شوم، من لیاقت محبت ها و عشق پاک او را نداشتم و به همین دلیل طلاق توافقی گرفتم و «متین» هم موافقت کرد اما ای کاش...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است اگر چه با دستور سرهنگ مجتبی حسین زاده(رئیس کلانتری رسالت) جلسات مشاوره در دایره مددکاری اجتماعی برگزار شد اما تاثیری در ماجرای طلاق نداشت و این زوج جوان از یکدیگر جدا شدند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

عامل جنایت در قمار فوتبال دستی تسلیم شد

​​​​​​​جوان۲۴ساله ای که به اتهام قتل در یک نزاع مستانه تحت تعقیب دستگاه قضایی مشهد بود،روز گذشته در حالی تسلیم قانون شد که تصاویر بدون پوشش وی در روزنامه خراسان منتشر شده بود.

به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، بامداد نهم مهر گذشته جوان ۳۲ ساله ای به نام امید رحمانی در بولوار بهمن، منطقه خواجه ربیع مشهد، هدف ۳ ضربه چاقو قرارگرفت و در مرکز درمانی جان سپرد.
دقایقی بعد تحقیقات شبانه و میدانی قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد)نشان داد که ضارب، جوان ۲۴ ساله ای به نام حسن شیری است که هنگام چاقو کشی رفتارهای مستانه نیز از خود بروز می داد.
از سوی دیگر با کشف مقادیر زیادی مشروبات الکلی در مخفیگاه متهم فراری، مشخص شد که نزاع ۲ جوان بر سر شرط بندی و قمار فوتبال دستی بوده است.
در همین حال با دستور قاضی شعبه ۲۵۵ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد،تصاویر بدون پوشش متهم فراری در صفحه حوادث روزنامه خراسان منتشر شد و بدین ترتیب ضارب جوان که دیگر هیچ راه گریزی نداشت به ناچار خود را در تهران تسلیم قانون کرد.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است با اقدامات و هماهنگی های قضایی،متهم این پرونده جنایی به زودی به مشهد منتقل می شود تا تحقیقات قضایی ادامه یابد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳ | 10:15 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |