اقسام ولایت
ولایت بهمعنای سرپرستی چندین صورت دارد: ولایت تکوینی؛ ولایت واقعی و حقیقی . برخی معتقدند؛ ولایت تکوینی زمانی محقق است که رابطه بین سرپرست و سرپرستشدهها رابطه علت و معلول باشد. این نوع ولایت به تکوین و موجودات عینی جهان مربوط میشود. این نوع رابطه از سرپرستی حقیقی و به عبارتی ضروری است؛ ازاینرو هیچ گاه تخلفپذیر نیست.[۵۶] .
ولایت تکوینی دو نوع است ولایت ذاتی و ولایت عرضی. ولایت ذاتی مخصوص خداوند است.[۵۷] برخی از آیات قرآن کریم که اشاره به ولایت تکوینی خداوند دارند عبارتاند از آیه ۹ سوره شوری، آیه ۴ سوره سجده، آیه ۱۰۱ سوره یوسف، آیه ۴۴ سوره شوری و آیه ۱۶ سوره قاف.[۵۸] نوع انسان نیز ولایتی تکوینی دارد که این ولایت عرضی است. تسلط انسان بر نفسش نوعی ولایت تکوینی است؛ چراکه اعضای انسان در خدمت نفس انسان قرار دارند.[۵۹]
ولایت تشریعی؛ ولایت قراردادی و اعتباری
ولایت تشریعی بر خلاف ولایت تکوینی، اعتباری و قراردادی است و رابطه علت و معلولی بین دو طرف ولایت وجود ندارد.[۶۰] در واقع ولایت تشریعی مقام و منصب قانونی است که خداوند به برخی از افراد به عنوان مقام رسمی عطا کرده است تا به امور دینی و اجتماعی انسانها رسیدگی کنند.[۶۱] خداوند در آیات ۲۵۷ سوره بقره، ۶۸ سوره آل عمران، ۱۹ سوره جاثیه و ۳۶ سوره احزاب به ولایت تشریعی اشاره کرده است.[۶۲] . این ولایت بر دو نحو است ولایت بر تشریع و ولایت در تشریع. ولایت بر تشریع با یک تحلیل عقلی به ولایت تکوینی برمیگردد.[۶۳] اعتباریت و قراردادی بودن ولایت در تشریع به دلیل امکان تخلف آن است بر خلاف ولایت تکوینی که امکان تخلف در آن وجود ندارد.[۶۴] در حالی که ولایت در تشریع هیچ ارتباطی با ولایت تکوینی ندارد.[۶۵]
ولایت بر تشریع؛ قانونگذاری الهی است
ولایت بر تشریع همان قانونگذاری و تشریع احکام است. این ولایت در حیطه قوانین و مخصوص خداست که در آیه ۶۷ سوره یوسف نیز این مساله تاکید شده است «إِنِ الْحُکمُ إِلَّا لِله؛ حکم فقط ویژه خداست»[۶۶] این قوانین از جهت وضع که توسط مولی یعنی خداوند وضع میشود تخلف ناپذیر است اما از جهت عمل کردن به آن از طرف انسان که تحت ولایت خداوند است تخلف و عصیان پذیر است.[۶۷] یعنی انسان در پذیرش آن مختار است.[۶۸]
ولایت در تشریع؛ ولایت در فعل انسان
ولایت در تشریع که از آن به عنوان ولایت تشریعی نام میبرند به عنوان فعل انسان در مورد ولایت است؛ و به ولایتی گفته میشود که در محدود تشریع و تابع قانون الهی باشد که در فقه مورد بررسی قرار میگیرد.[۶۹] ولایت در محدوده تشریع در قرآن کریم و روایات اسلامی، بر دو قسم است گاهی به معنای ولایت بر محجوران است.[۷۰] و گاهی نیز این ولایت در تشریع به معنای تصدی امور جامعه انسانی است.[۷۱]
ولایت بر محجوران؛ ولایتی بر مبنای ناتوانی در احقاق حق
ولایت رایج در کتابهای فقهی مربوط به ولایت بر محجوران است، که در بیشتر بابهای فقه از جمله طهارت، قصاص، دیات و حجر این قسم از ولایت مطرح شده است.[۷۲] در باب طهارت سخن از مرده است که ولی و سرپرستش باید امور واجب او را از قبیل غسل، کفن، نماز و دفن را انجام دهد.[۷۳] در باب دیات و قصاص نیز سخن از سرپرست و ولیّ برای انجام مربوط به امور دیه و قصاص است.[۷۴] همچنین در بابی به نام «حَجْر» در فقه سخن از سرپرستی و ولایت بر افرادی است که به دلیل عدم توانایی لازم برای گرفتن حق خود بر اثر کوچک بودن(نابالغ بودن)، سفیه بودن، جنون و ورشکسته شدن ممنوع از تصرف در اموال خود هستند.[۷۵]
ولایت بر جامعه خردمندان یا ولایت فقیه
ولایت بر جامعه اعم از کشورداری، قضاء و داوری در ابواب جهاد و امر به معروف و نهی از منکر فقه مطرح شده است.[۷۶] منظور از این ولایت، ولایت بر محجوران نیست.[۷۷] بلکه منظور از ولایت فقیه، اداره امورجامعه اسلامی، اجرای احکام اسلامی، تامین مصالح مادی و معنوی جامعه اسلامی، حفظ نظام و کشور اسلامی در برابر دشمنان و تقویت خرمندی و دینداری مسلمانان است.[۷۸] در واقع ولایت فقیه ولایتِ مدیریتی بر جامعه اسلامی است که به منظور اجرای احکام و تحقق ارزشهای دینی در راستای تحقق اهداف همه پیامبران الهی در فقه مطرح شده است.[۷۹]
عصمت شرط ضروری ولایت است
نصب امام معصوم از سوی خدا برای ولایت بر جامعه، مقتضای قاعده لطف است.[۸۰] قاعده لطف به این معناست که خداوند باید کاری کند که انسانها به ایمان و اطاعت او نزدیک و از کفر و معصیت دور شوند.[۸۱] بنابراین وجود پیامبر لازم و ضروری است، زیرا بدون او مردم از اوامر و نواهی الهی آگاه نمیشوند.[۸۲] همین قاعده لطف اقتضا میکند که خداوند امامان معصوم را نیز به مردم معرفی کند، زیرا حضور امام در جامعه سبب میشود مردم با وظایف اجتماعی خویش آشنا شوند و به آن عمل کنند.[۸۳] . این رهبر سیاسی و دینی باید معصوم از گناه و خطا باشد،[۸۴] زیرا از آنجا که مردم، خطاکار و اهل تجاوز و تعدی به حقوق دیگرانند، اگر این رهبر سیاسی غیر معصوم باشد، نمیتواند مانع فساد و عصیان مردم شود و اگر اینطور باشد قاعده لطف خداوند محقق نخواهد شد.[۸۵] معرفی ولی یا امام از طرف پیامبر یکی دیگر از شرایط خاص ولی است، چرا که یکی از شرایط ولی عصمت است و از آنجا که عصمت صفت پوشیدهای است کسی از آن آگاهی دارد که علم باطن و غیب داشته باشد.[۸۶]
سلوک عرفانی بدون ولایت بیمعناست
ولایت یکی از عناصر مهم تصوف اسلامی معرفی شده است.[۸۷] به نحوی که سلوک الهی بدون ولایت معنا ندارد.[۸۸] به نظر بسیاری این ولایت ریشه در تعالیم پیامبر اسلام ص و ائمه اطهار ع دارد.[۸۹] بررسی منابع تصوف نشان داده است که ولایت تفاسیر مختلف و گوناگونی در شاخههای متعدد صوفیه داشته است و هر کدام از شاخههای تصوف بر اساس مبانی خود این مفهوم را تبیین کردهاند.[۹۰] . به نظر بسیاری از اهل تصوف ولایت جنبه باطنی دین و حقیقت معرفت و بندگی خداوند است که ملازم دوستی و نزدیکی بندگان به خداوند متعال از طرفی[۹۱] و دوستی و نزدیکی خداوند متعال به بندگان و همه موجودات عالم از طرفی دیگر است.[۹۲] باطن ولایت در عرفان گنجی مخفی (کنز مخفی) است که مراتبی دارد که حقیقت آن معین نیست چرا که نه قابل درک است و نه صفتی و تعریفی دارد که بتوان آن را معین کرد.[۹۳] بالاترین مرتبه ولایت «مقام قرب» یا «مقام معیت قیومیه» خداوند است. این مقام زمانی حاصل میشود که عبد از نفس خود برای رسیدن به خدا عبور کند و آن را در راه خدا فنا کند.[۹۴] برخی معتقدند این مقام مخصوص پیامبر اسلام ص و ائمه معصومین ع است اما برخی دیگر این را انکار کرده و معتقدند همه سالکان میتوانند به این مقام برسند.[۹۵]
ولایت منصبی دینی و دنیوی از نگاه اهل سنت
حمادی مدعی است که بیشتر فقهای اهل سنت ولایت را به معنای حکومت و سلطنت به نحوی که شامل امامت و همه فروعات فقهی در مساله ولایت شود، به کار بردهاند.[۹۶] وی همچنین مدعی شده است که البته این لفظ در معانی دیگری همچون وکالت نیز به کار رفته است.[۹۷] با این وجود بیشتر مفسران و متکلمان اهل سنت تلاش کردهاند مقصود از ولایت در آیات و روایات مختلف را مخصوصا در آیه «ولایت » آیه ۵۵ سوره مائده نصرت و محبت عنوان کنند[۹۸] در تفسیر طبری، تفسیر المنار و تفسیر المراغی ولایت در این آیه به نصرت تفسیر شده است.[۹۹] اما فخر رازی ولایت در آیه مذکور را به معنای محبت میداند.[۱۰۰] بنابراین آنها بر خلاف شیعه معتقدند که خاستگاه اصلی بحث امامت علم فقه است که موضوع آن فعل مکلف است و هیچ جایگاه کلامی ندارد. از همین رو برخی دلیل طرح مبحث امامت در برخی از کتابهای کلامی اهل سنت را پاسخ گویی آنها به نظرهای مخالف در مورد این مساله عنوان کردهاند.[۱۰۱] .
ولایت معصومان علیهم السلام
ولایت معصومان علیهم السلام را به ادله اربعه: کتاب، سنت، عقل و اجماع، میتوان اثبات کرد. اجماع علمای شیعه، بی نیاز از مراجعه به کلماتشان، آن گونه واضح است که حتی از سوی دانشمندان سایر مذاهب در آن تردید نشده است. در مورد دلیل عقلی، برخی به قاعدهی "لطف"تمسک کرده و آن را برای اثبات این مطلب که شخص نبی یا امام معصوم زمامدار جامعه است، کافی شمردهاند. ولی گروهی از علما این دلیل را ناکافی دانسته و به دلیل "حکمت" تمسک جستهاند. آیات فراوانی بر ثبوت ولایت نبوی دلالت دارد که شاید واضح ترین آنها این کریمه باشد: "النبی أولی بالمؤمنین من أنفسهم". نبی اکرم نسبت به مومنین از خود آنها سزاوارتر است. روایات نیز در باب ولایت معصومانعلیهم السلام، بسیار فراوان است. از جملهی آنها سخن امام صادق علیه السلام است که در ذیل آیهی کریمه "انما ولیکم اللَّه و رسوله و الذین آمنوا..."فرمود: هر آینه مقصود آیه این است که سزاوارتر به شما و حق دارتر بر شما و امورتان و خودتان و اموالتان خدا و رسولش و کسانی که ایمان آوردند، یعنی علی علیه السلام و فرزندانش تا روز قیامت میباشند.
در فرهنگ اسلامی، پس از توجّه به ضرورت وجود زمامدار برای جامعه، هیچ کس به خودی خود حقّ زعامت جامعه را ندارد، جز خداوند متعال که تمام شئون هستی آدمی از اوست و همین امر اقتضا می کند که انسان مطیع اوامر و نواهی او باشد. [۱] . حال اگر او ما را به تبعیت از شخص یا گروهی خاصّ فرا خواند، ما نیز اطاعت می کنیم و اگر برای زمامدار شرایطی را بیان کرد و تعیین شخص او را از بین حائزین شرایط بر عهدهی ما گذارد، باز مطیع او خواهیم بود. مسلمانان از گذشته تا حال اعتقاد داشتهاند که خداوند متعال زمامداری امت اسلام را به شخص رسول اکرمصلی الله علیه وآله سپرده و سپس به اعتقاد پیروان مکتب اهل بیتعلیهم السلام این امر به امامان معصوم علیهم السلام منتقل شده است و این مطلب را به ادلّهی اربعه: کتاب، سنت، عقل و اجماع، میتوان اثبات کرد.
اجماع علمای شیعه برولایت امامان
اجماع علمای شیعه، بی نیاز از مراجعه به کلماتشان، آن گونه واضح است که حتّی از سوی دانشمندان سایر مذاهب در آن تردید نشده است. به طور کلّی مهمترین ویژگی اصل "امامت"که از اصول مذهب شیعه بوده و هست، همین امر می باشد که بعد از رسول اکرمصلی الله علیه وآله زمامداری امت اسلام که بر عهدهی وی بود، به ائمه اهل البیت علیهم السلام واگذار شد. از اینرو، شیعه اعتقاد دارد رسول گرامی اسلام، افزون بر مقام نبوت و رسالت، از منصب "امامت" [۲] [۳] نیز برخوردار بوده است. مقام نبوّت مقام آگاهی از اسرار الهی در عالم تکوین و تشریع است و مقام رسالت برای پیامبری حاصل است که مأمور باشد دانسته های خود را به مردم برساند و آنها را هدایت کند. مقام امامت همان منصب زمامداری و ادارهی جامعه می باشد.
در مورد دلیل عقلی، برخی به قاعدهی "لطف"تمسّک کرده و آن را برای اثبات این مطلب که شخص نبی یا امام معصوم زمامدار جامعه است، کافی شمرده اند. ولی گروهی از علما این دلیل را ناکافی دانسته و به دلیل "حکمت"تمسّک جستهاند. [۴] [۵] . دلیل "حکمت"را در نهایت اختصار می توان چنین توضیح داد: عقل پس از اثبات باری تعالی و عالم غیر مادّی و معاد برای انسان، نتیجه می گیرد که هر چه در این دنیا از افراد بشر سر می زند، می تواند تأثیری ماندگار بر حیات اخروی او داشته باشد. عقل، خود را در کشف این تأثیرات و تمییز موارد آن عاجز می یابد. از این رو، حکمت خداوند متعال، که این عالم و آدم را آفریده، حکم می کند که به گونه ای راه سعادت را بر انسان ها بنمایاند و فرستادگانی به سوی آدمیان اعزام کند. از سوی دیگر، برای تأمین هدف از ارسال رسل، که همان هدایت مردم است، این پیامبران باید معصوم و مبرّای از خطا در تلقّی و دریافت دستورات الهی و ابلاغ آن به مردم باشند. سپس عقل با تحلیل مسئله عصمت به این نتیجه می رسد که عصمت در تلقّی و ابلاغ وحی، با عصمت در تمام شئون، حتّی نسبت به خطا و نسیان، ملازمه دارد. پس رسول می بایست در تمام امور معصوم باشد. آن گاه عقل حکم می کند، که بنابر اقتضای حکمت الهی زمام امور جامعه می بایست به معصوم سپرده شود. پس حتماً شخص رسول زمامدار جامعه از سوی دین تلقّی می شود. حال اگر عقل به مقام امامت توجّه کند و امام را مفسر پیام الهی نبوی بیابد، با شیوه ای مشابه به نتیجه ای همسان می رسد. بنابر این، عقل پس از اثبات عصمت برای رسول و امام، مقتضای حکمت الهی را در واگذاری زمامداری جامعه به شخص آنان می بیند و از این راه "ولایت"، به معنای ادارهی جامعه، را برای آنان اثبات می کند.
دلیل نقلی
آیات فراوانی بر ثبوت ولایت نبوی دلالت [۶] . دارد که شاید واضحترین آنها این آیه ی کریمه باشد: "النبی أولی بالمؤمنین من أنفسهم" [۷]: نبی اکرم نسبت به مؤمنین از خود آنها سزاوارتر است. حاصل مفاد این آیه ثبوت اولویت برای نبی مکرّم اسلام، علیه آلاف التحیة و السلام، نسبت به آحاد مؤمنین در مقایسه با خود آنهاست؛ یعنی اگر آنها می توانند نسبت به خود تصمیمی بگیرند و کاری انجام دهند، حضرتصلی الله علیه وآله از آنها به این کار سزاوارتر است و اگر تصمیمی نسبت به آنها گرفت، آنان حقّ مخالفت ندارند و باید اطاعت کنند، چه این تصمیم در مورد شئون فردی مؤمنین باشد و چه در باب امور اجتماعی آنان. [۸] [۹] . این آیه ولایت مطلقه ی نبی اکرم صلی الله علیه وآله را در حوزهی مباحات شرعی اثبات می کند؛ زیرا در این منطقه است که افراد می توانند نسبت به امور خود هر تصمیمی بگیرند.
نبی اکرمصلی الله علیه وآله بنا به روایات متواتر در قصّهی غدیر به همین آیه اشاره می کند و خطاب به مردم می فرماید: "ألستُ أولی بکم من أنفسکم؟": آیا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نبودم؟ و پس از اعتراف مردم، می فرماید: "من کنت مولاه فعلی مولاه"کسی که من مولی و ولی او هستم، علی مولی و ولی اوست. [۱۰] [۱۱] بنابراین، همان ولایت نبوی برای علیعلیه السلام و دیگر امامان معصومعلیهم السلام نیز ثابت است. [۱۲] آیهی دیگری که بر ولایت نبوی و علوی دلالت دارد، این آیه ی کریمهی مبارکه است: "إنّما ولیّکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون" [۱۳] ؛ ولیّ شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند. در این آیهی شریفه که منشور اعتقاد شیعه در باب ولایت است، خداوند ابتدا ولایت را برای خود، سپس برای رسولش و آنگاه برای آنان که ایمان آورده و نماز به پا داشته و در حال رکوع زکات پرداختهاند، ثابت می کند. هر چند عبارت: "کسانی که ایمان آوردهاند، همان کسانی که نماز بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند"قابل تطبیق بر مصادیق مختلف است، ولی به اعتراف روایاتی که شیعه و سنی نقل کرده اند، مراد از آن فقط شخص علی بن ابیطالب علیه السلام میباشد. [۱۴] [۱۵] در این آیه ولایت به شکل مطلق بدون اختصاص به دایره ای خاصّ برای رسول و امامان معصومعلیهم السلام، اثبات شده است.
روایات نیز در باب ولایت معصومانعلیهم السلام بسیار فراوان است، و به برخی از آنها در لابلای بحث اشاره شد. ما در اینجا به عنوان نمونه این سخن امام صادق علیه السلام را یادآور می شویم که در ذیل آیهی کریمه "إنّما ولیّکم اللَّه و رسوله و الذین آمنوا..." فرمود:
هر آینه مقصود آیه این است که سزاوارتر به شما و حق دارتر بر شما و امورتان و خودتان و اموالتان خدا و رسولش و کسانی که ایمان آوردند، یعنی علی علیه السلام و فرزندانش تا روز قیامت میباشند. [۱۶]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه امامت و ولایت