خلاصه خطبه غدیر
در اینجا به طور خلاصه خطبه غدیر را میآوریم:
فرمان الهی : بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: «اقرار میکنم به بندگی خدا و شهادت میدهم که او پروردگار من است، و آنچه به من وحی نموده، ادا مینمایم و الا ترس دارم عذابی بر من فرود آید...خداوند بر من چنین وحی کرده است: ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر انجام ندهی، رسالت او را نرساندهای و خداوند تو را از مردم حفظ میکند.[۱۸]
ای مردم! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکردهام، جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام رساند...و مرا مامور کرد که در این محل اجتماع بپا خیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم: «ان علی بن ابی طالب اخی و وصیی و خلیفتی و الامام من بعدی، الذی محله منی محل هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی و هو ولیکم بعد الله و رسوله؛[۱۹] [۲۰] [۲۱] [۲۲] [۲۳] [۲۴] . به راستی علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من و امام بعد از من است. کسی که نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است، جز اینکه پیامبری بعد از من نیست و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش میباشد.»
اعلان امامت دوازده امام
«ای مردم! این مطلب را درباره او بدانید و بفهمید که خداوند او را برای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که اطاعتش را واجب نموده است...» آن گاه فرمود: «ثم من بعدی علی ولیکم وامامکم بامرالله ربکم، ثم الامامة فی ذریتی من ولده الی یوم تلقون الله ورسوله.لا حلال الا ما احله الله ورسوله وهم ولاحرام الا ما حرمه الله ورسوله وهم...، و بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند؛ پروردگار شماست، و سپس امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید. حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) حلال کرده باشند و حرامی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان حرام کرده باشند....» آن گاه فرمود: «فمن شک فی ذلک فقد کفر کفر الجاهلیة الاولی ومن شک فی شی ء من قولی فقد شک فی کل ما انزل الی و من شک فی واحد من الائمة فقد شک فی الکل منهم والشاک فینا فی النار... هر کس در این گفتار شک کند، مانند کفر جاهلیت نخستین کافر شده است و هر کس در چیزی از سخن من شک کند، در همه آنچه بر من نازل شده شک کرده است و هر کس در یکی از امامان شک کند، در همه آنان شک کرده است و شک کننده درباره ما، در آتش است....» تا رسید به جمله معروف «من کنت مولاه فهذا علی مولاه...؛ هر کس من صاحب اختیار اویم، این علی صاحب اختیار اوست....»
توجه اکید به مسئله امامت
بعد از آنکه آیه اکمال را بیان نمود، فرمود: «معاشر الناس، انما اکمل الله عزوجل دینکم بامامته، فمن لم یاتم به وبمن یقوم مقامه من ولدی من صلبه الی یوم القیامة والعرض علی الله عزوجل فاولئک الذین حبطت اعمالهم...؛ ای مردم! خداوند دین شما را با امامت او (علی (علیهالسلام)) کامل نمود، پس هر کس به او و به کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او تا روز قیامت و رفتن به پیشگاه خدای عزیز و جلیل، هستند، اقتدا نکند، پس چنین کسانی اعمالشان از بین رفته است....» «ای مردم! بدانید که با علی، دشمنی نمیکند، مگر شقی، و با علی دوستی نمیکند، مگر کسی که دارای تقوا باشد، و به او ایمان نمیآورد مگر مؤمن مخلص....»
هشدار به کارشکنی منافقان
در ادامه فرمود: «معاشرالناس آمنوا بالله ورسوله والنور الذی انزل معه «من قبل ان نطمس وجوها فنردها علی ادبارها او نلعنهم کما لعنا اصحاب السبت»؛ [۲۵] [۲۶] . ای مردم! به خدا و رسولش و به نوری که همراه او نازل شده است ایمان آورید، قبل از آنکه صورتهایی را هلاک کنیم و آن صورتها را به پشت برگردانیم یا آنان را مانند اصحاب سبت هلاک کنیم.»
آن گاه فرمود: «بالله ما عنی بهذه الایة الا قوما من اصحابی اعرفهم باسمائهم وانسابهم وقد امرت بالصفح عنهم فلیعمل کل امری ء علی ما یجد لعلی فی قلبه من الحب و البغض؛ به خدا قسم! از این آیه قصد نکرد مگر قومی از اصحابم که آنان را به اسم و نسبشان میشناسم، ولی مامورم که از آنان پرده پوشی کنم. پس هر کس باید مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی مییابد، عمل کند.» «معاشر الناس عدونا من ذمه الله ولعنه وولینا کل من مدحه الله واحبه...؛ ای مردم! دشمن ما کسی است که خداوند او را مذمت و لعنت نموده، و دوست ما، هر کسی است که خداوند او را مدح نموده و دوستش بدارد...»
یادی از امام مهدی
الا ان خاتم الائمة منا القائم المهدی، الا انه الظاهر علی الدین الا انه المنتقم من الظالمین الا انه فاتح الحصون وهادمها الا انه غالب کل قبیلة من اهل الشرک...؛ بدانید که آخرین امامان، مهدی قائم از ماست، او غالب بر اساس دین است، او انتقام گیرنده از ظالمین، او فاتح قلعهها و منهدم کننده آنها، و غالب بر هر قبیلهای از اهل شرک است...
بیعتگرفتن رسمی
ای مردم! من برایتان بیان کردم و به شما فهمانیدم، و این علی است که بعد از من به شما میفهماند، بدانید که من بعد از پایان خطابهام شما را به دست دادن با خودم به عنوان بیعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا میخوانم.
بدانید که من با خدا بیعت کردهام و علی با من بیعت کرده است، و من از جانب خداوند برای او از شما بیعت میگیرم... ای مردم! شما بیش از آن هستید که با یک دست و در یک زمان با من دست دهید، و پروردگارم مرا مامور کرده است که درباره آنچه برای علی، امیرالمؤمنین علیهالسّلام و امامانی که بعد از او میآیند و از نسل من و اویند، منعقد نمودم، از زبان شما اقرار بگیرم...پس همگی چنین بگویید: ما شنیدیم و اطاعت میکنیم و راضی هستیم و سر تسلیم فرود میآوریم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت درباره امر امامت اماممان، علی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) و امامانی که از صلب او به دنیا میآیند به ما رساندی. بر این مطلب با قلبهایمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بیعت میکنیم. بر این عقیده زندهایم و با آن میمیریم و با آن محشور میشویم. تغییر نخواهیم داد و تبدیل نمیکنیم و شک نمیکنیم و انکار نمینماییم و تردید به دل راه نمیدهیم و از این قول بر نمیگردیم و پیمان را نمیشکنیم....» آن گاه فرمود: «معاشر الناس فبایعوا الله وبایعونی وبایعوا علیا امیرالمؤمنین والحسن والحسین والائمة کلمة باقیة؛ ای مردم! با خدا بیعت کنید و با من بیعت نمایید و با علی امیرمؤمنان علیهالسّلام و حسن و حسین و امامان از ایشان به عنوان کلمه باقیه، بیعت کنید.»
و فرمود: هر کس بیعت را بشکند به ضرر خویش شکسته است، و هر کس به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند، خداوند به او اجر بزرگی عنایت میفرماید....» و در پایان خطبه فرمود: «معاشر الناس من یطع الله ورسوله و علیا و الائمة الذین ذکرتهم فقد فاز فوزا عظیما؛ ای مردم! هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که ذکر کردم اطاعت کند، به رستگاری بزرگ دست یافته است.» [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] [۳۱] [۳۲] [۳۳]
مراسم بعد از حدیث غدیر
در اینجا به برخی از وقایعی که بعد از خطبه غدیر اتفاق افتاده اشاره میکنیم:
بیعت مردان
پس از پایان خطبه، مردم به سوی پیامبر و امیرمؤمنان (علیهالسّلام) هجوم آوردند، و با ایشان به عنوان بیعت دست میدادند و به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و علی (علیهالسّلام) تبریک میگفتند و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم میفرمود: «الحمد لله الذی فضلنا علی جمیع العالمین؛ حمد برای خدای است که ما را بر همه جهانیان برتری داد.» و صدای مردم بلند شد که «آری، شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت میکنیم.» [۳۴] [۳۵] [۳۶] . و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مکرر میفرمود: به من تبریک بگویید، به من تهنیت بگویید؛ زیرا خداوند مرا به نبوت و اهل بیتم را به امامت اختصاص داده است.» [۳۷] [۳۸]
بیعت زنان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور دادند تا ظرف آبی آوردند و پردهای زدند که نیمی از ظرف آب در یک سوی پرده و نیم دیگر آن در سوی دیگر قرار بگیرد و زنان با قرار دادن دست خود در یک سوی آب، و امیرمؤمنان در سوی دیگر، با آن حضرت بیعت نمایند. همچنین دستور دادند تا زنان هم به حضرتش تبریک و تهنیت بگویند و این دستور را درباره همسر خویش مؤکد داشتند. بانوی بزرگ اسلام، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسّلام نیز از حاضرین در غدیر بودند. همچنین کلیه همسران پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آن مراسم حضور داشتند.
عمامهگذاری
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از پایان خطبه، عمامه خود را که «سحاب» نام داشت به عنوان تاج افتخار بر سر امیرمؤمنان قرار دادند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویزان نمودند و فرمودند: «عمامه تاج عرب است.» خود امیرمؤمنان در این باره فرمود: «پیامبر در روز غدیر خم عمامهای بر سرم بستند و یک طرفش را بر دوشم آویختند و فرمودند: «خداوند در روز بدر و حنین، مرا به وسیله ملائکهای که چنین عمامهای به سر داشتند، یاری نمود.» [۳۹] [۴۰]
ظهور جبرئیل
مسئله دیگر این بود که مردی زیبا صورت و خوشبو در کنار مردم ایستاده بود و میگفت: «به خدا قسم! روزی مانند امروز هرگز ندیدم که تا چهاندازه پیامبر اکرم -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- کار پسرعمویش را مؤکد نمود و برای او پیمانی بست که جز کافر به خداوند و رسولش، آن را بر هم نمیزند. وای بر کسی که پیمان او را بشکند! » در این وقت عمر نزد پیامبر آمد و گفت: شنیدی این مرد چه گفت؟! حضرت فرمود: آیا او را شناختی؟ گفت: نه. حضرت فرمود: «او روح الامین جبرئیل بود. تو مواظب باش این پیمان را نشکنی، که اگر چنین کنی خدا و رسول و ملائکه و مؤمنان از تو بیزار خواهند بود.» [۴۱] [۴۲] [۴۳] [۴۴]
معجزه ولایت
در آخرین ساعات از روز سوم اقامت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در غدیر و پایان یافتن مراسم بیعت، «حارث فهری» همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پیامبر آمد و گفت: ای محمد! از تو سؤال دارم: ۱ آیا شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری خودت را از جانب پروردگارت آوردهای یا از پیش خود گفتی؟ ۲ آیا نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آوردهای یا از پیش خود گفتی؟ ۳ آیا این علی بن ابیطالب را که گفتی: «من کنت مولاه فعلی مولاه...» از جانب پروردگار گفتی یا از پیش خود گفتی؟ حضرت در جواب فرمود: «خداوند به من وحی کرده است و واسطه بین من و خدا جبرئیل است و من اعلان کننده پیام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبری را اعلان نمیکنم.» حارث گفت: «خدایا! اگر آنچه محمد میگوید حق و از جانب توست، سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست!» همین که سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگی را از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد و از بخش پایین بدنش خارج شد، و او را درجا به هلاکت رساند.[۴۵] [۴۶] [۴۷] [۴۸] [۴۹] [۵۰] [۵۱]
توطئه منافقین
اعتراض حارث آغاز انحرافها و توطئههایی بود که خبر از آیندهای تاریک و فتنه انگیز میداد، که بعد از وقوع رحلت پیامبر خاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دامن امت اسلامی را فرا گرفت و امامت از خط اصلی خویش خارج شد و به دست غاصبان افتاد. اینک به نمونههایی از توطئههای منافقان و منحرفان بعد از حادثه غدیر اشاره میشود:
صحیفه ملعونه
دو نفر از منافقین در یک تصمیم اساسی با هم پیمانی بستند و آن این بود که «اگر محمد از دنیا رفت یا کشته شد، نگذاریم خلافت و جانشینی او در اهل بیتش مستقر شود.» سه نفر دیگر در این تصمیم با آنها هم پیمان شدند، و اولین قرارداد و معاهده را در کنار کعبه بین خود امضاء کردند، و داخل کعبه آن را زیر خاک پنهان نمودند تا سندی برای التزام عملی آنها باشد.
یکی از این سه نفر معاذ بن جبل بود. او گفت: «شما مسئله را از جهت قریش حل کنید و من درباره انصار ترتیب امور را خواهم داد.» از آنجا که «سعد بن عباده» رئیس کل انصار بود و او کسی نبود که با غیر علی (علیهالسّلام) هم پیمان شود؛ لذا معاذ بن جبل به سراغ بشیر بن سعید، و اسید بن حضیر که هر کدام بر نیمی از انصار یعنی دو طایفه «اوس» و «خزرج» نفوذ و حکومت داشتند، آمد و آن دو را با خود بر سر غصب خلافت هم پیمان نمود.[۵۲] [۵۳] [۵۴] [۵۵] [۵۶] [۵۷]
توطئه قتل پیامبر
نقشه قتل پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بارها به اجرا در آمد، ولی منجر به شکست شد. یک بار در جنگ تبوک و چند بار به وسیله سم و بارها به صورت ترور تدارک دیده شده بود.
در حجة الوداع همان پنج نفر اصحاب صحیفه، با نه نفر دیگر برای بار آخر نقشه دقیقتری برای قتل حضرت در راه بازگشت از مکه به مدینه کشیدند و نقشه چنین بود که در محل از پیش تعیین شدهای، در قله کوه «ارشی» کمین کنند و همین که شتر پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) سربالایی کوه را پیمود و در سرازیری قرار گرفت، سنگهای بزرگی را به طرف شتر حضرت رها کنند تا برمد و با حرکات ناموزون حضرت را بر زمین افکند و آنان با استفاده از تاریکی شب به حضرت حمله کنند و وی را به قتل برسانند و متواری شوند. خداوند متعال پیامبرش را از این توطئه آگاه ساخت و وعده حفظ او را داد.- منافقین که چهارده نفر بودند - نقشه خود را عملی ساختند. همین که شتر پیامبر به قله کوه رسید و خواست رو به پایین رود، سنگها را رها کردند، پیامبر با یک اشاره به شتر فرمان توقف داد در حالی که حذیفه و عمار، یکی افسار شتر حضرت را در دست داشت و دیگری از پشت سر شتر را حمایت میکرد.
با توقف شتر، سنگها به سمت پایین کوه رفتند و حضرت سالم ماند. منافقین که از اجرای دقیق نقشه مطمئن بودند، از کمینگاهها بیرون آمدند و با شمشیرهای برهنه به حضرت حمله کردند تا کار را تمام کنند، ولی عمار و حذیفه شمشیر کشیدند و با آنان درگیر شدند، و سرانجام آنها را فراری دادند... صبح روز بعد که نماز جماعت بر پا شد، همین چهارده- معاویه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمان، ابوعبیده، ابوموسی اشعری، ابوهریره، مغیرة... - نفر در صفهای اول جماعت دیده شدند! ! و حضرت سخنانی فرمود که اشاره ضمنی به آنان داشت.[۵۸] [۵۹] [۶۰] [۶۱]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: شرح واقعه غدیر