برگزاری مجالس عزای حسینی سابقه ای بسیار طولانی دارد

مرحوم شوشتری در کتاب مشهورش «الخصائص الحسینیة ص143» : فی المجالس المنعقدة لذکره - علیه السلام - المجالس المنعقدة لذکر مصیبته والبکاء علیه وهی خمسة أنواع : الأول: ما انعقد قبل خلق آدم - علیه السلام -.الثانی: ما انعقد بعده وقبل ولادة الحسین - علیه السلام -.الثالث: ما انعقد بعدها قبل شهادته. الرابع: ما انعقد بعد شهادته فی الدنیا. الخامس: ما ینعقد بعد فناء الدنیا یوم القیامة.

در باب مجالس برگزار شده به منظور یاد امام حسین علیه السلام . مقصد چهارم: در مورد مجالس برگزار شده به منظور ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام و گریه بر ایشان که پنج دسته می باشد : اول: مجالسی که قبل از خلقت آدم برگزار شده است. دوم: مجالسی که پس از خلقت آدم و قبل از ولادت امام حسین علیه السلام برگزار شده است. سوم: مجالسی که پس از ولادت امام حسین علیه السلام تا قبل از شهادت ایشان برگزار شده است. چهارم: مجالسی که پس از شهادت امام حسین علیه السلام در دنیا برگزار شده است. پنجم: مجالسی که در قیامت برگزار می گردد.

با توجه به کلام مرحوم شوشتری در باب اخبار وارده در مورد عزاداری برای امام حسین علیه السلام، ادعای برگزاری اولین مجلس عزای حسینی از سوی یزید بن معاویه نادرست می باشد.

در ادامه به نقل برخی از روایات مربوط به برگزاری مجلس سوگواری در شهادت امام حسین علیه السلام از سوی انبیای الهی، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام و برخی از شخصیت های تاریخ اسلام تا قبل از شهادت سید الشهداء علیه السلام و پس از شهادت ایشان می پردازیم که تمامی این اخبار بر نادرستی ادعای مطرح شده در متن شبهه تاکید می کنند.

بدیهی است که با توجه به فراوانی روایات وارد شده در این موضوع در مصادر شیعه و مخالفین شیعه، امکان نقل تمامی آن ها وجود ندارد و ما تنها در هر بخش به نقل چند نمونه اکتفا می کنیم و شما مخاطبان گرامی برای اطلاع از روایات بیشتر می توانید به جلد 44 و 45 بحار الانوار بخش زندگانی امام حسین علیه السلام مراجعه کنید.

گریه و اندوه انبیای الهی تا قبل از پیامبر اسلام (ص) در شهادت و مصائب امام حسین علیه السلام

حضرت زکریا علیه السلام : فَقُلْتُ أَخْبِرْنِی عَنْ تَأْوِیلِ کهیعص قَالَ هَذِهِ الْحُرُوفُ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ أَطْلَعَ اللَّهُ عَلَیْهَا عَبْدَهُ زَکَرِیَّا ثُمَّ قَصَّهَا عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ ذَلِکَ أَنَّ زَکَرِیَّا ع سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ یُعَلِّمَهُ الْأَسْمَاءَ الْخَمْسَةَ فَأَهْبَطَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلَ فَعَلَّمَهُ إِیَّاهَا فَکَانَ زَکَرِیَّا إِذَا ذَکَرَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ سُرِّیَ عَنْهُ هَمُّهُ وَ انْجَلَى کَرْبُهُ وَ إِذَا ذَکَرَ اسْمَ الْحُسَیْنِ ع خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ وَ وَقَعَتْ عَلَیْهِ الْبُهْرَةُ فَقَالَ ذَاتَ یَوْمٍ إِلَهِی مَا بَالِی إِذَا ذَکَرْتُ أَرْبَعاً مِنْهُمْ تَسَلَّیْتُ بِأَسْمَائِهِمْ مِنْ هُمُومِی وَ إِذَا ذَکَرْت‏ الْحُسَیْنَ تَدْمَعُ عَیْنِی وَ تَثُورُ زَفْرَتِی؟ فَأَنْبَأَهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَنْ قِصَّتِهِ فَقَالَ کهیعص فَالْکَافُ اسْمُ کَرْبَلَاءَ وَ الْهَاءُ هَلَاکُ الْعِتْرَةِ وَ الْیَاءُ یَزِیدُ وَ هُوَ ظَالِمُ الْحُسَیْنِ وَ الْعَیْنُ عَطَشُهُ وَ الصَّادُ صَبْرُهُ فَلَمَّا سَمِعَ بِذَلِکَ زَکَرِیَّا ع لَمْ یُفَارِقْ مَسْجِدَهُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ وَ مَنَعَ فِیهِنَّ النَّاسَ مِنَ الدُّخُولِ عَلَیْهِ وَ أَقْبَلَ عَلَى الْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ وَ کَانَ یُرْثِیهِ إِلَهِی أَ تُفْجِعُ خَیْرَ جَمِیعِ خَلْقِکَ بِوَلَدِهِ؟ إِلَهِی أَ تُنْزِلُ بَلْوَى هَذِهِ الرَّزِیَّةِ بِفِنَائِهِ؟ إِلَهِی أَ تُلْبِسُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ ثَوْبَ هَذِهِ الْمُصِیبَةِ؟ إِلَهِی تُحِلُّ کُرْبَةَ هَذِهِ الْمُصِیبَةِ بِسَاحَتِهِمَا ثُمَّ کَانَ یَقُولُ إِلَهِی ارْزُقْنِی وَلَداً تَقَرُّ بِهِ عَیْنِی عَلَى الْکِبَرِ فَإِذَا رَزَقْتَنِیهِ فَافْتِنِّی بِحُبِّهِ ثُمَّ افْجَعْنِی بِهِ کَمَا تُفْجِعُ مُحَمَّداً حَبِیبَکَ بِوَلَدِهِ فَرَزَقَهُ اللَّهُ یَحْیَى وَ فَجَعَهُ بِهِ وَ کَانَ حَمْلُ یَحْیَى سِتَّةَ أَشْهُرٍ وَ حَمْلُ الْحُسَیْنِ کَذَلِک‏. (الطبرسی، أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب (المتوفی 548هـ)، الاحتجاج، ج2، ص463و464، تحقیق، تعلیق وملاحظات: السید محمد باقر الخرسان، الناشر: نشر مرتضى‏ - مشهد، الطبعة: الأولى، 1403 هـ (

سعد بن عبدالله اشعری می گوید از امام حسن عسکری علیه السلام) پرسیدم: مرا از تأویل «کهیعص» با خبر بفرمایید؟ فرمود: این حروف از اخبار غیب است، خداوند بنده خود زکریّا را بر آن واقف فرمود، سپس آن را براى محمّد صلّى اللَّه علیه و آله نقل فرمود، و داستانش از این قرار بود که زکریّا علیه السّلام از پروردگارش خواست که نامهاى پنجگانه را به او بیاموزد، پس جبرئیل نازل شده و آنها را بدو آموخت، و زکریّا را رسم بر این بود که هر گاه یاد محمّد و علىّ و فاطمه و حسن علیهم السّلام مى‏افتاد اندوهش برطرف مى‏شد و گرفتاریش زایل مى‏گشت، ولى هر گاه نام مبارک حسین علیه السّلام را ذکر مى‏کرد بغض و اندوه گلویش را مى‏گرفت و مى‏گریست و نفسش بند مى‏ آمد. روزى عرضه داشت: بار إلها! چرا وقتى نام آن چهار بزرگوار را یاد مى‏کنم با ذکر نام ایشان تسلیت یافته و اندوهم بر طرف مى‏شود، ولى بمحض یاد حسین سرشک غم از دیدگانم روان شده و ناله ‏ام بلند مى‏شود؟! پس خداوند این گونه او را از قصّه‏ اش باخبر ساخته و فرمود: «کهیعص»، پس حرف کاف نام «کربلا» است، و حرف هاء «هلاک شدن عترت» است، و یاء «یزید» همو که به حسین ظلم مى‏کند، و «ع»«عطش و تشنگى» است، و صاد «صبر» و مقاومت او است. زکریّا بمحض شنیدن آن فرمایشات تا سه روز نمازگاه خود را ترک نگفت و مانع مردم از ورود بدان جا شد، و پیوسته زار زار گریست و نالید، و نوحه او چنین بود: خدایا! آیا بهترین فرد خلقت را به مصیبت اولادش دردمند مى‏سازى؟! خدایا! مگر این مصیبت را در آستان او نازل مى‏کنى؟! خدایا! مگر جامه این مصیبت و اندوه را بر علىّ و فاطمه مى‏پوشانى؟! خدایا! آیا اندوه و درد این مصیبت را بر ساحت آن دو نازل مى‏کنى؟! سپس عرضه داشت: خدایا! فرزند پسرى روزى‏ام فرما تا در کهنسالى دیدگانم بدان روشن شود، سپس مرا شیفته او گردان، آنگاه مرا بواسطه آن همچنان که محمّد حبیب خود را دردمند ساختى سرا پاى وجودم را دردمند ساز! پس خداوند نیز یحیى را روزى ‏اش ساخته و زکریّا را بدو دردمند نمود. و ضمناً مدّت باردارى یحیى همچون حسین شش ماه بود. برگرفته از ترجمه ی فارسی الاحتجاج اثر بهراد جعفری

حضرت آدم علیه السلام : وَ رُوِیَ مُرْسَلًا أَنَّ آدَمَ لَمَّا هَبَطَ إِلَى الْأَرْضِ لَمْ یَرَ حَوَّاءَ فَصَارَ یَطُوفُ الْأَرْضَ فِی طَلَبِهَا فَمَرَّ بِکَرْبَلَاءَ فَاغْتَمَّ وَ ضَاقَ صَدْرُهُ مِنْ غَیْرِ سَبَبٍ وَ عَثَرَ فِی الْمَوْضِعِ الَّذِی قُتِلَ فِیهِ الْحُسَیْنُ حَتَّى سَالَ الدَّمُ مِنْ رِجْلِهِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ إِلَهِی هَلْ حَدَثَ مِنِّی ذَنْبٌ آخَرُ فَعَاقَبْتَنِی بِهِ فَإِنِّی طُفْتُ جَمِیعَ الْأَرْضِ وَ مَا أَصَابَنِی سُوءٌ مِثْلُ مَا أَصَابَنِی فِی هَذِهِ الْأَرْضِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ یَا آدَمُ مَا حَدَثَ مِنْکَ ذَنْبٌ وَ لَکِنْ یُقْتَلُ فِی هَذِهِ الْأَرْضِ وَلَدُکَ الْحُسَیْنُ ظُلْماً فَسَالَ دَمُکَ مُوَافَقَةً لِدَمِهِ فَقَالَ آدَمُ یَا رَبِّ أَ یَکُونُ الْحُسَیْنُ نَبِیّاً قَالَ لَا وَ لَکِنَّهُ سِبْطُ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ فَقَالَ وَ مَنِ الْقَاتِلُ لَهُ قَالَ قَاتِلُهُ یَزِیدُ لَعِین‏ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَقَالَ آدَمُ فَأَیُّ شَیْ‏ءٍ أَصْنَعُ یَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ الْعَنْهُ یَا آدَمُ فَلَعَنَهُ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ وَ مَشَى خُطُوَاتٍ إِلَى جَبَلِ عَرَفَاتٍ فَوَجَدَ حَوَّاءَ هُنَاکَ. (المجلسی، محمد باقر (المتوفى 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج44، ص242و243، ح37، تحقیق: جمعى از محققان‏، الناشر: دار إحیاء التراث العربی‏- بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.)

روایت شده: هنگامى که حضرت آدم علیه السّلام بزمین هبوط کرد حضرت حواء را ندید، آن حضرت براى یافتن حواء شروع بجستجو نمود. موقعى که عبور آن بزرگوار به کربلا افتاد بدون جهت اندوهگین و نفس در سینه‏اش تنگ شد!! وقتى بمحل شهادت امام علیه السّلام رسید پاى مبارکش صدمه دید و خون از آن جارى شد! سر مقدس خود را بطرف آسمان بلند کرد و گفت: بار خدایا! آیا گناهى از من سرزد که تو مرا عقاب کردى؟ زیرا من کلیه زمین را گردیدم و یک چنین مصیبتى را که در این زمین دیدم مشاهده ننمودم؟ خطاب رسید: یا آدم! گناهى از تو صادر نشده. ولى چون فرزندت حسین‏ علیه السّلام بظلم در این زمین شهید مى‏شود لذا خون تو جارى شد تا با خون حسین موافقت کرده باشد. حضرت آدم علیه السّلام فرمود: آیا این حسین پیغمبر است؟ خطاب آمد: نه. ولى سبط حضرت محمّد میباشد. حضرت آدم گفت: قاتل این حسین کیست؟ خطاب شد: یزید قاتل آن حضرت است که اهل آسمانها و زمین او را لعنت خواهند کرد. حضرت آدم بجبرئیل گفت: من چه بگویم؟ فرمود: یزید را لعنت کن! حضرت آدم چهار مرتبه یزید را لعنت کرد. سپس چند قدمى راه رفت تا به عرفات رسید و حضرت حواء را در آنجا یافت. برگرفته از ترجمه ی فارسی جلد 44 بحار الانوار اثر محمد جواد نجفی

وَ رَوَى صَاحِبُ الدُّرِّ الثَّمِینِ فِی تَفْسِیرِ قَوْلِهِ تَعَالَى- فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ أَنَّهُ رَأَى سَاقَ الْعَرْشِ وَ أَسْمَاءَ النَّبِیِّ وَ الْأَئِمَّةِ ع فَلَقَّنَهُ جَبْرَئِیلُ قُلْ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ مِنْکَ الْإِحْسَانُ فَلَمَّا ذَکَرَ الْحُسَیْنَ سَالَتْ دُمُوعُهُ وَ انْخَشَعَ قَلْبُهُ وَ قَالَ یَا أَخِی جَبْرَئِیلُ فِی ذِکْرِ الْخَامِسِ یَنْکَسِرُ قَلْبِی وَ تَسِیلُ عَبْرَتِی قَالَ جَبْرَئِیلُ وَلَدُکَ هَذَا یُصَابُ بِمُصِیبَةٍ تَصْغُرُ عِنْدَهَا الْمَصَائِبُ فَقَالَ یَا أَخِی وَ مَا هِیَ قَالَ یُقْتَلُ عَطْشَاناً غَرِیباً وَحِیداً فَرِیداً لَیْسَ لَهُ نَاصِرٌ وَ لَا مُعِینٌ وَ لَوْ تَرَاهُ یَا آدَمُ وَ هُوَ یَقُولُ وَا عَطَشَاهْ وَا قِلَّةَ نَاصِرَاهْ حَتَّى یَحُولَ الْعَطَشُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ السَّمَاءِ کَالدُّخَانِ فَلَمْ یُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّیُوفِ وَ شُرْبِ الْحُتُوفِ فَیُذْبَحُ ذَبْحَ الشَّاةِ مِنْ قَفَاهُ وَ یَنْهَبُ رَحْلَهُ أَعْدَاؤُهُ وَ تُشْهَرُ رُءُوسُهُمْ هُوَ وَ أَنْصَارُهُ فِی الْبُلْدَانِ وَ مَعَهُمُ النِّسْوَانُ کَذَلِکَ سَبَقَ فِی عِلْمِ الْوَاحِدِ الْمَنَّانِ فَبَکَى آدَمُ وَ جَبْرَئِیلُ بُکَاءَ الثَّکْلَى. (المجلسی، محمد باقر (المتوفى 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج44، ص245، تحقیق: جمعى از محققان‏، الناشر: دار إحیاء التراث العربی‏- بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.)

صاحب کتاب درّ ثمین در تفسیر (آیه- 37- سوره بقره که میفرماید:) فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ روایت میکند که حضرت آدم علیه السّلام نام‏هاى مبارک پیغمبر اسلام و امامان علیهم السّلام را در عرش دید! جبرئیل به آن حضرت تعلیم داد تا فرمود: یا حمید بحق محمد، یا عالى بحق على، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن و الحسین و منک الاحسان. هنگامى که نام حسین را ذکر نمود اشکهایش جارى و قلب مبارکش شکست. آن گاه بجبرئیل گفت: چرا وقتى نام پنجمى ایشان را ذکر میکنم قلبم میشکند و اشکم جارى مى‏شود!؟ جبرئیل گفت: این پسر تو دچار یک مصیبتى خواهد شد که مصائب دیگر در مقابل آن کوچک خواهند بود: حضرت آدم فرمود: چه مصیبتى؟ جبرئیل گفت: حسین در حالى شهید مى‏شود که عطشان، غریب، تنها، بى‏یاور و بى‏معین خواهد بود. اى آدم! اگر تو او را میدیدى میشنیدى که میگفت: وا عطشاه! وا قلة ناصراه! حتى یحول العطش بینه و بین الماء کالدخان. یعنى آه از عطش! آه از بى‏یاورى! کار تشنگى آن حضرت بجائى میرسد که آسمان بنظرش مثل دود خواهد آمد. کسى جوابش را نمیگوید مگر با شمشیر، تا اینکه جرعه مرگ را بیاشامد. آن حضرت را نظیر گوسفند از قفا سر مى‏برند، خیمه‏هایش را به یغما میبرند، سر مبارک وى و یارانش را در شهرها میگردانند، زن و بچه‏هایش را به اسیرى خواهند برد. در علم خدا این طور سبقت یافته است. سپس حضرت آدم و جبرئیل نظیر زن جوان مرده گریان شدند. برگرفته از ترجمه ی فارسی جلد 44 بحار الانوار اثر محمد جواد نجفی

حضرت نوح علیه السلام : وَ رُوِیَ أَنَّ نُوحاً لَمَّا رَکِبَ فِی السَّفِینَةِ طَافَتْ بِهِ جَمِیعَ الدُّنْیَا فَلَمَّا مَرَّتْ بِکَرْبَلَاءَ أَخَذَتْهُ الْأَرْضُ وَ خَافَ نُوحٌ الْغَرَقَ فَدَعَا رَبَّهُ وَ قَالَ إِلَهِی طُفْتُ جَمِیعَ الدُّنْیَا وَ مَا أَصَابَنِی فَزَعٌ مِثْلُ مَا أَصَابَنِی فِی هَذِهِ الْأَرْضِ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ وَ قَالَ یَا نُوحُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ یُقْتَلُ الْحُسَیْنُ سِبْطُ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ الْأَنْبِیَاءِ وَ ابْنِ خَاتَمِ الْأَوْصِیَاءِ فَقَالَ وَ مَنِ الْقَاتِلُ لَهُ یَا جَبْرَئِیلُ قَالَ قَاتِلُهُ لَعِینُ أَهْلِ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِینَ فَلَعَنَهُ نُوحٌ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ فَسَارَتِ السَّفِینَةُ حَتَّى بَلَغَتِ الْجُودِیَّ وَ اسْتَقَرَّتْ عَلَیْهِ. (المجلسی، محمد باقر (المتوفى 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج44، ص243، ح38، تحقیق: جمعى از محققان‏، الناشر: دار إحیاء التراث العربی‏- بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.)

روایت شده: وقتى حضرت نوح علیه السّلام بر کشتى سوار شد و تمام دنیا را گردش کرد و عبورش بکربلا افتاد زمین کشتى او را گرفت. نوح از غرق شدن خائف شد، لذا دعا کرد و گفت: پروردگارا! من کلیه زمین را گردیدم و دچار یک چنین جزع و فزعى که در این زمین گردیدم نشدم!! جبرئیل نازل شد و گفت: یا نوح! حسین که سبط خاتم الأنبیاء و پسر خاتم الاوصیاء است در این موضع شهید خواهد شد. نوح گفت: قاتل حسین کیست؟ فرمود: همان کسى است که اهل آسمانها و زمین او را لعنت خواهند کرد. حضرت نوح چهار مرتبه قاتل امام حسین را لعنت کرد، آنگاه کشتى حرکت نمود تا بر سر جودى استقرار یافت. برگرفته از ترجمه ی فارسی جلد 44 بحار الانوار اثر محمد جواد نجفی

گریه و اندوه رسول خدا صلی الله علیه و آله برای شهادت امام حسین علیه السلام

حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ تَعَالَى قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَینِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یحیی الْحَلَبِیِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ جَبْرَئِیلَ ع أَتَى رَسُولَ اللَّهِ ص وَ الْحُسَینُ ع یلْعَبُ بَیْنَ یدَیهِ فَأَخْبَرَهُ أَنَّ أُمَّتَهُ سَتَقْتُلُهُ قَالَ فَجَزِعَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ أَ لَا أُرِیکَ التُّرْبَةَ الَّتِی یقْتَلُ فِیهَا قَالَ فَخَسَفَ مَا بَینَ مَجْلِسِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَى الْمَکَانِ الَّذِی قُتِلَ فِیهِ الْحُسَینُ ع حَتَّى الْتَقَتَا الْقِطْعَتَانِ فَأَخَذَ مِنْهَا وَ دُحِیَتْ فِی أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَیْنٍ فَخَرَجَ وَ هُوَ یَقُولُ طُوبَى لَکِ مِنْ تُرْبَةٍ وَ طُوبَى لِمَنْ یُقْتَلُ حَوْلَکِ قَالَ وَ کَذَلِکَ صَنَعَ صَاحِبُ سُلَیمَانَ تَکَلَّمَ بِاسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ فَخُسِفَ مَا بَینَ سَرِیرِ سُلَییمَانَ وَ بَینَ الْعَرْشِ مِنْ سُهُولَةِ الْأَرْضِ وَ حُزُونَتِهَا- حَتَّى الْتَقَتِ الْقِطْعَتَانِ فاجْتَرَّ الْعَرْشَ قَالَ سُلَیْمَانُ یخَیلَ إِلَیَّ أَنَّهُ خَرَجَ مِنْ تَحْتِ سَرِیرِی- قَالَ وَ دُحِیتْ فِی أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ الْعَیْن‏. (القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفى367هـ)، کامل الزیارات، ص59، ح1، تحقیق: عبد الحسین الأمینی، الناشر: دار المرتضویة، الطبعة: الأولى، 1356 ش . المجلسی، محمد باقر (المتوفى 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج44، ص235، ح22، تحقیق: جمعى از محققان‏، الناشر: دار إحیاء التراث العربی‏- بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.)

ابى بصیر، از حضرت ابى عبد اللَّه الصادق علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند جبرئیل علیه السّلام نزد پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم آمد در حالى که امام حسین علیه السّلام در مقابل آن حضرت بازى مى‏کرد پس به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم خبر داد که به زودی امّت شما حسین را خواهند کشت. امام صادق علیه السّلام مى‏فرمایند : پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم از این خبر به جزع و ناله آمدند. جبرئیل علیه السّلام محضر مبارکش عرضه داشت : مایل هستید سرزمینى که حسین علیه السّلام در آن کشته مى‏شود به شما نشان دهم؟ امام صادق علیه السّلام مى‏فرماید : در این هنگام فاصله بین مکان رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و جایى که حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام در آن کشته شدند فرو رفته بطورى که دو مکان مزبور با هم ملاقات کرده سپس حضرت مقدارى از تربت و خاک آن مکان را برداشتند و سریع‏تر از چشم به هم زدن زمین گسترده شد پس جناب رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم از آن مکان خارج شده در حالى که مى‏فرمودند : خوشا به تو از خاکى که داری، خوشا به حال کسى که در اطراف و حوالى تو کشته مى‏شود. امام صادق علیه السّلام مى‏فرمایند : صاحب و وزیر سلیمان نیز چنین کرد یعنى به کمک اسم اعظم بارى تعالى در زمین خسف پدید آورد و بین تخت سلیمان علیه السّلام و عرش فرو رفت و تمام پستى و بلندى‏هاى آن پائین رفت به طورى که این دو قطع از زمین (جاى تخت و عرش) با هم ملاقى شدند پس عرش چنان کشیده شد که تصوّر نمودم از زیر تخت من خارج گشت. امام صادق علیه السّلام مى‏فرمایند: سریع‏تر از چشم به هم زدن زمین گسترده شد.

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: حَدَّثَتْنِی أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ الْخَثْعَمِیَّةُّ، قَالَتْ: قَبِلْتُ جَدَّتَکَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ). قَالَتْ: فَلَمَّا وَلَدَتِ الْحَسَنَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) جَاءَ النَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: یَا أَسْمَاءُ هَاتِی ابْنِی، قَالَتْ: فَدَفَعْتُهُ إِلَیْهِ فِی خِرْقَةٍ صَفْرَاءَ، فَرَمَى بِهَا وَ قَالَ: أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُنَّ أَلَّا تَلُفُّوا الْمَوْلُودَ فِی خِرْقَةٍ صَفْرَاءَ، وَ دَعَا بِخِرْقَةٍ بَیْضَاءَ فَلَفَّهُ فِیهَا، ثُمَّ أَذَّنَ فِی أُذُنِهِ الْیُمْنَى، وَ أَقَامَ فِی أُذُنِهِ الْیُسْرَى، وَ قَالَ لِعَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): بِمَ سَمَّیْتَ ابْنَکَ هَذَا قَالَ: مَا کُنْتُ لِأَسْبِقَکَ بِاسْمِهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: وَ أَنَا مَا کُنْتُ لِأَسْبِقَ رَبِّی (عَزَّ وَ جَلَّ). قَالَ: فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ. فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ، وَ یَقُولُ لَکَ: یَا مُحَمَّدُ، عَلِیٌّ مِنْکَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدَکَ، فَسَمِّ ابْنَکَ بِاسْمِ ابْنِ هَارُونَ. قَالَ النَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): یَا جَبْرَئِیلُ، وَ مَا اسْمُ ابْنِ هَارُونَ قَالَ جَبْرَئِیلُ: شَبَّرُ قَالَ: وَ مَا شَبَّرُ قَالَ: الْحَسَنُ. قَالَتْ أَسْمَاءُ: فَسَمَّاهُ الْحَسَنَ. قَالَتْ أَسْمَاءُ: فَلَمَّا وَلَدَتْ فَاطِمَةُ الْحُسَیْنَ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) نَفِسْتُهَا بِهِ، فَجَاءَنِی النَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: هَلُمِّی ابْنِی یَا أَسْمَاءُ، فَدَفَعْتُهُ إِلَیْهِ فِی خِرْقَةٍ بَیْضَاءَ، فَفَعَلَ بِهِ کَمَا فَعَلَ بِالْحَسَنِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، قَالَتْ: وَ بَکَى رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، ثُمَّ قَالَ: إِنَّهُ سَیَکُونُ لَکَ حَدِیثٌ، اللَّهُمَّ الْعَنْ قَاتِلَهُ، لَا تُعْلِمِی فَاطِمَةَ بِذَلِکِ. قَالَتْ: فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ سَابِعِهِ جَاءَنِی النَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: هَلُمِّی ابْنِی، فَأَتَیْتُهُ بِهِ، فَفَعَلَ بِهِ کَمَا فَعَلَ بِالْحَسَنِ (عَلَیْهِ السَّلَامَ)، وَ عَقَّ عَنْهُ کَمَا عَقَّ عَنِ الْحَسَنِ کَبْشاً أَمْلَحَ، وَ أَعْطَى الْقَابِلَةَ رِجْلًا، وَ حَلَقَ رَأْسَهُ، وَ تَصَدَّقَ بِوَزْنِ الشَّعْرِ وَرِقاً، وَ خَلَّقَ رَأْسَهُ بِالْخَلُوقِ، وَ قَالَ: إِنَّ الدَّمَ مِنْ فِعْلِ الْجَاهِلِیَّةِ. قَالَتْ: ثُمَّ وَضَعَهُ فِی حَجْرِهِ، ثُمَّ قَالَ: یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، عَزِیزٌ عَلَیَّ، ثُمَّ بَکَى‏ فَقُلْتُ: بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَعَلْتَ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی الْیَوْمِ الْأَوَّلِ، فَمَا هُوَ فَقَالَ: أَبْکِی عَلَى ابْنِی هَذَا، تَقْتُلُهُ فِئَةٌ بَاغِیَةٌ کَافِرَةٌ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ، لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ، یَقْتُلُهُ رَجُلٌ یَثْلَمُ الدِّینَ وَ یَکْفُرُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ، ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیهِمَا مَا سَأَلَکَ إِبْرَاهِیمُ فِی ذُرِّیَّتِهِ، اللَّهُمَّ أَحِبَّهُمَا، وَ أَحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُمَا، وَ الْعَنْ مَنْ یُبْغِضُهُمَا مِلْ‏ءَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ. (الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (المتوفی 460هـ)، الأمالی، ص367و368، ح32، الناشر: دار الثقافة، الطبعة: الأولى، 1414 هـ (

از حضرت امام زین العابدین علیه السّلام روایت میکند که فرمود: اسماء بنت عمیس (بضم عین و فتح میم) بمن گفت: من قابله امام حسن و امام حسین علیهما السّلام بودم. هنگامى که امام حسن متولد شد پیغمبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم آمد و بمن فرمود: فرزندم را بیاور، من امام حسن را که با پارچه زرد قنداق شده بود بحضور آن حضرت بردم. آن بزرگوار آن پارچه زرد را به یکطرف انداخت و فرمود: آیا من بشما نگفتم: نوزاد را در میان پارچه زرد قنداق نکنید!؟ سپس پارچه سفیدى خواست و امام حسن را در میان آن پیچید آنگاه اذان بگوش راست و اقامه بگوش چپ امام حسن گفت. پس از این جریان متوجه حضرت امیر شد و فرمود: نام این فرزند مرا چه نهاده‏اید؟ حضرت على بن ابى طالب فرمود: یا رسول اللَّه! من در نامگذارى این مولود مسعود بر شما سبقت نخواهم گرفت. پیامبر خدا هم فرمود: من نیز در این موضوع به پروردگار خود سبقت نخواهم گرفت. در همین موقع جبرئیل نازل شد و فرمود: یا محمّد صلّى اللَّه علیه و آله خداى مهربان‏ تو را سلام میرساند و میفرماید: على بن ابى طالب از براى تو نظیر هارون است براى حضرت موسى یک تفاوت در کار است که بعد از تو پیامبرى نخواهد بود. این مولود را با پسر هارون همنام کن. رسول اکرم فرمود: نام فرزند هارون چه بود؟ جبرئیل گفت: شبر بود. پیغمبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: معنى شبر چیست؟ گفت: حسن. اسماء میگوید: پیامبر خدا بعد از این جریان آن نوزاد مقدس را حسن نامید. هنگامى که حضرت زهراى اطهر امام حسین علیه السّلام را زائید من پرستار آن حضرت بودم، وقتى رسول خدا آمد بمن فرمود: پسرم را بیاور! من امام حسین را در حالى که در میان پارچه سفیدى پیچیده شده بود بحضور حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بردم. آن حضرت همان اعمالى را که براى امام حسن انجام داد درباره امام حسین علیه السّلام نیز انجام داد و گریان شد، آنگاه فرمود: اى پسرم! تو داراى یک مصیبتى خواهى بود. بار خدایا! قاتل حسین را لعنت کن! اى اسماء مبادا این جریان را براى فاطمه اطهر بگوئى! موقعى که روز هفتم امام حسین فرا رسید پیغمبر معظم اسلام نزد من آمد و فرمود: پسرم را بیاور، من امام حسین را نزد آن حضرت بردم و آن بزرگوار همان اعمالى را نسبت به حسین انجام داد که در باره امام حسن انجام داده بود. همان طور که براى امام حسن عقیقه کرده بود براى امام حسین نیز یک قوچ ابلق عقیقه کرد. یک ران و یک پاى آن گوسفند را بقابله امام حسین داد؟ آنگاه سر مبارک امام حسین را تراشید و مطابق وزن موى سرش نقره صدقه داد. سپس سر مبارکش را خوشبو نمود و فرمود: خون مالیدن به سر نوزاد از کارهاى زمان جاهلیت است. بعد از این اعمال امام حسین را در کنار خود نهاد و فرمود: یا ابا عبد اللَّه! مصیبت تو براى من ناگوار است! آنگاه شروع بگریه نمود. من گفتم: یا رسول اللَّه! پدر و مادرم بفداى تو باد چرا روز اول ولادت‏ امام حسین و امروز گریان شدى!؟ فرمود: براى این حسینم اشک میریزم که گروهى از طائفه ستمکیش و کافر بنى امیه او را شهید خواهد کرد، خدا آنان را لعنت کند! و شفاعت مرا در روز قیامت نصیب ایشان ننماید! این حسینم را مردى شهید میکند که دین مرا خراب میکند و بخداى بزرگ کافر مى‏شود. سپس فرمود: پروردگارا! من همان چیزى را براى این دو فرزندم میخواهم که حضرت ابراهیم براى ذریه خویشتن خواست. بار خدایا! این حسنین را با آن کسى که ایشان را دوست داشته باشد دوست بدار و کسى که بغض ایشان را داشته باشد بقدر ظرفیت آسمان و زمین لعنت کن‏. برگرفته از ترجمه ی فارسی جلد 44 بحار الانوار اثر محمد جواد نجفی

عَنْ عَبَّادِ بْنِ إِسْحَاقَ، عَنْ هَاشِمِ بْنِ هَاشِمٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَهْبٍ، عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ، قَالَتْ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بَیْتِیَ فَقَالَ: «لَا یَدْخُلُ عَلَیَّ أَحَدٌ فَسَمِعْتُ صَوْتًا، فَدَخَلْتُ، فَإِذَا عِنْدَهُ حُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ وَإِذَا هُوَ حَزِینٌ، أَوْ قَالَتْ: یَبْکِی، فَقُلْتُ: مَا لَکَ تَبْکِی یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: أَخْبَرَنِی جِبْرِیلُ أَنَّ أُمَّتِی تَقْتُلُ هَذَا بَعْدِی فَقُلْتُ وَمَنْ یَقْتُلُهُ؟ فَتَنَاوَلَ مَدَرَةً، فَقَالَ:» أَهْلُ هَذِهِ الْمَدَرَةِ تَقْتُلُهُ ". (ابن طهمان، أبو سعید إبراهیم بن طهمان بن شعبة (المتوفى 168 هـ)، مشیخة ابن طهمان، ص55، ح3، المحقق: محمد طاهر مالک، الناشر: مجمع اللغة العربیة، سنة النشر: 1403 هـ - 1983 م . جرار، نبیل سعد الدین، الإیماء إلى زوائد الأمالی والأجزاء، ج7، ص246، ح6670، الناشر: أضواء السلف، الطبعة: الأولى، 1428 هـ - 2007 م)

ام المؤمنین ام سلمه (رض) می گوید رسول الله (ص) وارد خانه ام شدند و فرمودند کسی بر من وارد نشود.صدایی شنیدم و وارد شدم و دیدم که حسین بن علی پیش پیامبر (ص) است و پیامبر (ص) بسیار ناراحت است یا گریه می کند.گفتم ای رسول خدا، چرا گریه می کنید؟ پیامبر (ص) فرمودند: جبرئیل به من خبر داد که امتم پس از من حسین را به شهادت می رساند.ام المؤمنین ام سلمه می گوید گفتم چه کسی او را به شهادت می رساند؟ پیامبر (ص) مقداری گِل برداشتند و فرمودند اهل همین خاک و همین سرزمین او را به شهادت می رسانند.

حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ أَبِی عَمَّارٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: " رَأَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فِی الْمَنَامِ بِنِصْفِ النَّهَارِ أَشْعَثَ أَغْبَرَ مَعَهُ قَارُورَةٌ فِیهَا دَمٌ یَلْتَقِطُهُ أَوْ یَتَتَبَّعُ فِیهَا شَیْئًا قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللهِ مَا هَذَا؟ قَالَ: دَمُ الْحُسَیْنِ وَأَصْحَابِهِ لَمْ أَزَلْ أَتَتَبَّعُهُ مُنْذُ الْیَوْمَ " قَالَ عَمَّارٌ: " فَحَفِظْنَا ذَلِکَ الْیَوْمَ فَوَجَدْنَاهُ قُتِلَ ذَلِکَ الْیَوْمَ. (الشیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (المتوفى241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج4، ص59و60، ح2165 و ص336و337، ح2553، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م . الشیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (المتوفى241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج2، ص551، ح2165 و ج3، ص156، ح2553، المحقق: أحمد محمد شاکر، الناشر: دار الحدیث – القاهرة، الطبعة: الأولى، 1416 هـ - 1995 م . الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (المتوفى 405 هـ)، المستدرک على الصحیحین، ج4، ص439، ح8201، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، الناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990 م . ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (المتوفى 774هـ)، البدایة والنهایة، ج11، ص573، تحقیق: عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: دار هجر للطباعة والنشر والتوزیع والإعلان، سنة النشر: 1424هـ / 2003م . البوصیری الکنانی الشافعی، أحمد بن أبی بکر بن إسماعیل (المتوفى 840 هـ)، إتحاف الخیرة المهرة بزوائد المسانید العشرة، ج7، ص238، ح6754، المحقق: دار المشکاة للبحث العلمی بإشراف أبو تمیم یاسر بن إبراهیم، دار النشر: دار الوطن للنشر، الریاض، الطبعة: الأولى، 1420 هـ - 1999 م)

ابن عباس می گوید در نیمه ی روز پیامبر را در خواب دیدم در حالی که ژولیده و غبار آلود بود و شیشه ای که در آن خون بود به همراه داشت و آن شیشه را بر می داشت یا به دنبال چیزی در آن می گشت.ابن عباس می گوید گفتم : ای رسول الله این چیست ؟ پیامبر (ص) گفت : این خون حسین و اصحاب حسین است که همیشه تا به امروز دنبال آن بوده ام. عمار بن ابی عمار (راوی حدیث) می گوید : آن روز را به خاطر سپردیم و دیدیم که حسین [ع] در آن روز به شهادت رسید.

توضیح: بر اساس روایات اهل سنت هرکس پیامبر (ص) را در خواب ببیند قطعا خود ایشان را دیده و از آن جا که ابن عباس پیامبر (ص) را می شناخته است، طبق مبانی اهل سنت قطعا خود ایشان را ملاقات کرده است.لازم به ذکر است که ژولیده و غبار آلود بودن از مصادیق بارز اندوهگین بودن می باشد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع دهه اول صفر

تاريخ : یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۴ | 14:5 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |