قیام یحیی بن زید

یحیی پسر زید بن علی و نوه امام سجاد علیه السلام است. مادرش "ریطه" دختر عبدالله بن محمد بن حنفیه بود.[۱] در مورد سال تولد وی تصریحی در منابع نیامده ولی با توجه به سال شهادت ۱۲۵ق و سن او (که ۱۸ سال داشته) تولدش را سال ۱۰۷ق تخمین زده ‌اند.[۲]

دوران زندگانی یحیی بن زید، مقارن با حکومت دو خلیفه اموی هشام بن عبدالملک و ولید بن یزید بود.

پس از آنکه زید بن علی به شهادت رسید، فرزندش یحیی خود را پنهان کرد تا بتواند به وصیت پدر خویش درباره استمرار قیام و مبارزه عمل کند.[۳] در این بین برخی از بزرگان از سر دلسوزی او را از قیام باز می‌داشتند. نقل شده است که امام صادق علیه السلام به او نامه ‌ای نوشت و با آگاه کردن او از این‌که همچون پدرش کشته خواهد شد، او را از قیام باز داشت.[۴] ولی یحیی مصمم به قیام بود و از این رو آهنگ خراسان کرد.

پس از شکست قیام زید بن علی و کشته شدن زید، یاران او متفرق شدند و تنها ده نفر در کنار یحیی باقی ماندند. یحیی قصد خراسان کرد و در آغاز به سمت مدائن که در آن دوران شاهراه خراسان از مسیر عراق بود رفت.[۵] این حادثه در حالی روی داد که یوسف بن عمر، حاکم کوفه از جستجوی او دست کشیده بود؛ زیرا گمان می­‌برد که یحیی در خانه کوفیان مخفی شده است.[۶] زمانی که یوسف بن عمر، از حرکت یحیی به سمت خراسان آگاهی یافت، این خبر را به هشام بن عبدالملک گزارش داد و هشام نیز دستور تعقیب او را به والی خراسان نوشت.[۷] .

یحیی پس از مدتی به بلخ نزد فردی به نام «حریش بن عبدالرحمن» رفت و نزد او ماند تا اینکه هشام بن عبدالملک درگذشت و ولید بن یزید به خلافت رسید.[۸] . زمانی که ولید به حکومت رسید، یوسف بن عمر، حرکت یحیی را با منزلگاه­‌هایی که داشت برای والی خراسان نوشت. او نیز به کارگزارش در بلخ دستور داد تا حریش را وادار نماید محل اختفای یحیی را فاش سازد و در این امر شدت عمل به کار بَرَد.[۹] والی بلخ نیز چنین کرد و حریش را ششصد تازیانه زد اما او قسم یاد کرد که به خدا اگر یحیی زیر قدم من باشد من پای خود را از وی برنخواهم داشت. اما فرزند او، قریش، تاب دیدن شکنجه پدر را نیاورد و محل اختفای یحیی را گفت. والی بلخ، یحیی را دستگیر کرد و نزد والی خراسان برد.[۱۰] او نیز یحیی را به زنجیر کشید. وقتی ولید بن یزید از ماجرا آگاه شد، دستور داد که یحیی را امان دهند و او و یارانش را رها کنند.[۱۱] . وقتی خبر آزادی یحیی به گوش شیعیان خراسان رسید، گروهی از ثروتمندان آنان به سراغ آهنگری رفتند که زنجیر از گردن و دست و پای یحیی باز کرده بود و آن را به قیمت بالایی (به نقلی ۲۰ هزار درهم[۱۲]) خریدند. آنان حلقه ­‌های زنجیر را میان خویش قسمت نمودند و از آنها برای انگشتری­‌های خود نگین ساختند و بدین ترتیب از شخصیت یحیی تبرک جستند.[۱۳] . پس از آزادی یحیی، والی خراسان دو هزار درهم به او داد و به او پیشنهاد کرد به ولید بن یزید بپیوندد. یحیی به سوی سرخس رفت. والی خراسان به فرماندار سرخس نوشت تا یحیی را از آنجا بیرون کند و به فرماندار طوس نیز نوشت اگر یحیی به آنجا آمد اجازه اقامت به او ندهد و او را به ابرشهر(نیشابور) روانه سازد.[۱۴] والی ابرشهر نیز هزار درهم به یحیی داد و او را به بیهق فرستاد.[۱۵] یحیی اسب‌هایی خرید و همراه با ۷۰ نفر از یارانش به سمت ابرشهر بازگشت. وقتی والی خراسان از ماجرا آگاه شد، به فرمانداران طوس و سرخس دستور داد به کمک فرماندار ابرشهر بروند و با یحیی بجنگند. بدین ترتیب ۱۰ هزار نفر در برابر یحیی و سپاه هفتاد نفری ‌اش صف آراستند[۱۶] و این، سرآغاز قیام یحیی بود. در این نبرد، یحیی پیروز و عمرو بن زراره کشته شد و یحیی، اسب و سلاح­ ‌شان را به غنیمت گرفت.[۱۷] . پس از آن، یحیی به سوی هرات و از آنجا به سوی جوزجان حرکت کرد. والی خراسان، سپاهی با ۸ هزار سرباز به مقابله با وی فرستاد.[۱۸] همزمان عده ­‌ای از جوزجان، طالقان و فاریاب و بلخ به یحیی ملحق شدند.[۱۹] دو سپاه در روستایی به نام «ارغوی» یا «ارعونه» در نزدیکی جوزجان به هم رسیدند و میان آنها سه شبانه ‌روز نبردی سخت درگرفت و همه یاران یحیی کشته شدند.[۲۰] . در عصر جمعه شعبان سال ۱۲۵ هجری[۲۱] غلامی آزاد شده به نام عیسی، تیری به پیشانی یحیی زد که در اثر آن یحیی به شهادت رسید. سورة بن محمد، فرمانده جناح راست سپاه اموی، سر از تن یحیی جدا کرد و آن را نزد والی خراسان فرستاد و او نیز سر را برای ولید بن یزید فرستاد.[۲۲] ولید دستور داد سر را به مدینه نزد ریطه، مادر یحیی ببرند. وقتی ریطه سر را دید گفت: او را مدت زیادی از من دور کردید و حال او را کشته به من هدیه می­‌دهید! درود خداوند، صبحگاهان و شبانگاهان، بر او و بر پدرانش باد. [۲۳] . پیکر بی­‌سر یحیی را نیز بر دروازه جوزجان آویختند و آن قدر در آنجا ماند تا آنکه ابومسلم خراسانی قیام کرد. پس از آن بود که پیکر یحیی را فرو آوردند و به خاک سپردند.[۲۴] امام صادق علیه السلام در روایتی گفته است که خاندان ابو سفیان حسین را کشتند خداوند سلطنتشان را از آنان گرفت و هشام نیز زید بن علی بن حسین را کشت و خداوند هم حکومتش را از او گرفت و ولید ولید بن یزید بن عبدالملک بن مروان هم یحیی بن زید را کشت در نتیجه خداوند مُلک و فرمانروایی ‌اش را از او سلب کرد. [۲۵] [یادداشت ۱] . شهادت یحیی نمادی از مقاومت در برابر امویان شد و بر شور مردم در همراهی قیامی که در خراسان و با شعار «الرضا من آل محمد بر پا بود، رونقی دیگر بخشید. گفته ‌اند خراسانیان، هفت روز بر یحیی عزاداری کردند و در آن سال هر فرزند پسری که متولد شد، نام یحیی یا زید را بر او نهادند.[۲۶] . نقل شده است ابو مسلم همه کسانی را که در شهادت یحیی دست داشتند، به قتل رساند.[۲۷]

مردم خراسان که از بیم بنی‌امیه رهایی یافته بودند، در همه جا هفت روز برای یحیی بن زید عزاداری نمودند و در آن سال هر چه پسر در خراسان زاده می‌شد، نامش را یحیی و یا زید می‌گذاردند. [۷۴] . ابومسلم نیز با یافتن دیوان سپاهیان نصر بن سیار و نام آنان در دفتر دیوان که در قتل یحیی شرکت داشتند، همگی آنان را یافت و به قتل رسانید. [۷۵] . وی تا آنجا که می‌توانست یکی از دشمنان جنگی یحیی را نگذاشت جان بدر ببرد.[۷۶]

قیام یحیی بن زید قیامی به رهبری یحیی بن زید بن علی نوه امام سجاد علیه السلام بر ضد حکومت بنی امیه. این قیام در سال ۱۲۵ هجری در زمان حکومت ولید بن یزید مصادف با دوره امامت امام صادق علیه اسلام، در خراسان رخ داد و در نهایت به کشته شدن یحیی و یارانش انجامید. شهادت یحیی به نمادی از مقاومت در برابر امویان تبدیل شد و مردم را در همراهی با قیام ابومسلم خراسانی در خراسان مصمم ساخت. گفته‌ شده سالی که یحیی به شهادت رسید، هر فرزند پسری که در خراسان متولد شد، نام یحیی یا زید را بر او نهادند.

یکی از مهم‌ترین قیام‌های خونین در دوره پایانی حکومت امویان در خراسان، قیام یحیی بن زید علوی بود. وی که در قیام پدرش حضوری فعال داشته، بعد از شهادت پدر راهی شهرهای عراق و خراسان شد و به مدت سه سال با کوششی خستگی‌ناپذیر در صدد بیداری مردم آن سامان و تشویق آنان به رهایی از ستم امویان برآمد.[۲۴]

در زمان حکومت ولید، یحیی بن زید بن علی در جوزجان خراسان علیه ظلم و ستم خاندان اموی قیام کرد و میان او فرماندار ولید در خراسان سلم بن احوز مازنی‌درگیری پیش آمد که در نتیجه آن، یحیی به شهادت رسید. مازنی سر یحیی را برید و به عنوان هدیه برای ولید فرستاد و بدنش را در خراسان به نمایش گذاشت. بدن یحیی مثل بدن پدرش که سال‌ها آویزان بود، تا زمانی که ابومسلم خراسانی قیام کرد، بر دار بود. ابومسلم پس از این‌که مازنی را کشت، بدن زید را از دار پایین آورد و بر آن نماز گذارد و دفنش کرد. مردم خراسان به مدت هفت روز برای یحیی به عزاداری پرداختند.[۲۵] قیام یحیی هرچند موفق نشد اما تا حدودی به موفقیت رسید و باعث رواج تشیّع در آن منطقه شد.[۲۶]

بقعه‌های منسوب

میامی مشهد: این بقعه در جاده مشهد - سرخس به فاصله ۵۵ کیلومتری از شهر مشهد بر فراز بلندی قرار گرفته و یک کیلومتر با روستای میامی فاصله دارد. اما از کتیبه موجود در بقعه به دست می‌آید که این متعلق به یحیی بن حسین (ذوالدمعه) بن زید یعنی برادرزاده یحیی بن زید است.[۲۱] . گرگان:به دلیل تشابه بین جوزجان و جرجان این بقعه منسوب به یحیی بن زید شده‌است.[۲۲] . کلیدر نیشابور: این بقعه به یحیی بن محمد از نوادگان امام سجاد علیه السلام تعلق دارد که اخیراً به یحیی بن زید منسوب شده‌است.[۲۳] . سبزوار: از آنجا که زمانی یحیی بن زید در سبزوار مخفی بوده، این بنا به وی منسوب شده‌ است.[۲۴] . ورامین: بقعه‌ ای در ورامین نیز به یحیی بن زید منسوب است که شاید علت آن مسافرت یحیی به ری باشد.[۲۵] . بقعه‌های دیگری نیز در سمنان، همدان و... به یحیی بن زید منسوب است که صحت نداشته و تشابه اسمی باعث این اشتباه شده‌ است. وبلاگ امام زاده یحیی زندگینامه و تاریخچه بقعه متبرکه و آدرس حضرت یحیی بن زید با مدیریت حجة الا سلام سیدمحمد باقری پور


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: قیامهای بعد از عاشورا

تاريخ : دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴ | 19:35 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |