زمینهها و دلایل آغاز جنگ
همچنین ببینید' : معاهده ۱۹۷۵ الجزایر، اشغال سفارت ایران در لندن، و قطعنامه ۳۴۸ شورای امنیت"
عوامل مختلفی طی چند دهه موجب شد که اختلافات دو کشور تبدیل به جنگی تمام عیار شود. اختلافاتی که مربوط به مسائل ژئوپولیتیک، مذهبی و قومی بود. سرانجام، تحریکات دو کشور علیه یکدیگر و رهبرانشان باعث روی دادن جنگ ایران و عراق شد. فائق الشیخ علی در مصاحبه با برنامه السطرالاوسط گفت: اگر بخواهم طوری قضاوت کنم که در دنیا و آخرت پشیمان نباشم مسئولیت دو سال اول جنگ با صدام حسین بود ولی مسئولیت شش سال بعدی آن با آقای خمینی بود. ایران تحریکاتی میکرد ولی این صدام بود که با ورود به خاک ایران جنگ را شروع کرد ولی پس از بازپسگیری زمینها ایران وارد خاک عراق شد و صدام را یزید خواندند و گفتند باید آنقدر ادامه دهیم تا یزید را نابود کنیم[۸۹]
نقش عراق
این مسائل باعث شدند که صدام حسین به این ارزیابی برسد که برخلاف ۱۰۴ مورد قبلی، این بار کشور ایران توان دفاع دربرابر حملات او را نخواهد داشت و در عرض یک هفته تهران را فتح خواهد کرد. با این محاسبات، عراق در ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ برای ۱۰۵ امین بار (با احتساب درگیریهای نوزده-بیستماههٔ بین ایران و عراق که ظاهراً در ابتدای انقلاب اسلامی اتفاق افتاد، شاید بتوان گفت برای ۱۰۶ امین بار)[۹۰][۹۱][۹۲][۹۳] از سال ۱۳۴۸ به ایران حمله کرد. این جنگ در نهایت پس از حدود ۸ سال در مرداد ۱۳۶۷ با قبول آتشبس از سوی دو طرف و پس از به جا گذاشتن یک میلیون نفر تلفات و ۱۱۹۰ میلیارد دلار خسارات به دو کشور خاتمه یافت.[۷۶] مبادلهٔ اسیران جنگی بین دو کشور از سال ۱۳۶۹ آغاز شد. ایران آخرین گروه از اسرای جنگی عراقی را در سال ۱۳۸۱ به عراق تحویل داد.[۸۷] .
ادعای تاریخی
اگر چه حکومت شاه ۱۷ روز پس از کودتای ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸ یا کودتای ضدسلطنتی عراق، رژیم جدید را به رسمیت شناخت عبدالکریم قاسم، اروند رود یا «شط العرب» را بخش جدائیناپذیر عراق دانست و تهدید کرد که "اگر حقوق عراق در این آبراه مطابق میل دولت این کشور حل و فصل نشود، حتی آن حاشیه ۵ کیلومتری که در عهدنامه ۱۹۳۷ م / ۱۳۱۶ ش. به ایران واگذار کردیم، پس خواهیم گرفت."[۹۴] . در ۱۸ دسامبر ۱۹۵۹، عبدالکریم قاسم اعلام کرد که عثمانیها محمره را که بخشی از خاک عراق بوده (در زمانی که کشوری بنام عراق وجود نداشته است!!!!) به ایران تحویل دادهاند و بلافاصله پس از آن، عراق شروع به حمایت از جنبشهای تجزیه طلب در ایران کرد.[۹۵] .
رهبری جهان عرب
از زمان به قدرت رسیدن حزب بعث در عراق در سال ۱۹۶۸ میلادی، عراقیها رؤیای رهبری جهان عرب را در سر میپروراندند. از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۰ درآمدهای نفتی عراق افزایش یافت.[۹۶] این موضوع به عراق کمک میکرد تا خلاء ناشی از مرگ جمال عبدالناصر در صدر رهبری اعراب را پر کنند؛ زیرا مصر پس از پیمان کمپ دیوید نفوذ خود در میان اعراب را از دست داده بود.[۹۷]
جزایر سه گانه
در جریان اعمال حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی عراق روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد و از اتحادیه عرب خواست تا آنان نیز چنین کنند. درخواستی که از سوی اتحادیه عرب رد شد. عراق همچنین اعتراض رسمیای به سازمان ملل نوشت که توسط این سازمان نادیده گرفته شد. عراقیها دست به اخراج ۷۰۰۰۰ ایرانیتبار ساکن عراق زدند. در سال ۱۹۷۴ تنش در روابط دو کشور به اوج خود رسید و درگیریهای نظامی مرزی پراکنده کم کم به جنگی تمام عیار تبدیل شد.[۹۸] روابط ایران و عراق از سال ۱۳۴۸ تا پیش از جنگ نیز به شدت تیره و تار بوده و پیش از انقلاب ایران ۱۰۴ مورد درگیری و جنگ بین ایران و عراق اتفاق افتاد[۷۴] که در برخی از آنها از جمله در درگیری ۲۱ بهمن ۱۳۵۲ صدها تن از دو طرف کشته و زخمی شدند. در سال ۱۳۵۳ ده درگیری نظامی بین ایران و عراق روی داد که در آنها هواپیماهای جنگی حضور داشتند. معروف است که شاه در همین سال در جواب به این سؤال که "چرا این قدر هلیکوپتر کبرا میخرید؟، پاسخ داده بود: "از همسایه ام سؤال کنید که چرا این قدر تانک میخرد، من برای هر تانک عراقی یک کبرای آماده پرواز دارم."[۹۹] تنش به قدری بالا گرفت که کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل متحد ناچار به مداخله و اعزام نماینده ویژه به مرزهای دو کشور شد. نتیجه گزارش این نماینده منجر به صدور قطعنامه ۳۴۸ شورای امنیت شد که در آن طرفین ملزم به حل اختلاف مرزی میان خود شدند.[۹۸]
اختلافات مرزی و ادعای عراق بر اروند رود
مهمترین اختلاف مرزی تا یپش از عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر بر سر وضعیت اروند رود بود که پس از انعقاد این قرار داد به این اختلاف پایان داده شده. پیشینه این اختلاف بر اساس مالکیت بر قسمت انتهایی اروند رود به عنوان مرز دو کشور بود. دولت عراق معتقد بود که مرز دو کشور بایستی بر اساس مفاد پیمان قسطنطنیه ۱۹۱۳ تعیین شود اما ایران مرز دو کشور را خط تالوگ یعنی عمیق ترین قسمت رودخانه میدانست. دو کشور یک بار در سال ۱۹۳۴ اختلاف خود را به جامعه ملل ارجاع دادند اما توافقی حاصل نشد. در سال ۱۹۳۷ نخستین معاهده مرزی دو کشور به امضا رسید. بر اساس این قرارداد مرز دو کشور در امتداد ساحل شرقی رودخانه بود اما یک قسمت لنگرگاهی چهار مایلی در کنار آبادان به ایران اختصاص داده شده و در این قسمت خط تالوگ مرز دو کشور را مشخص میکرد. عراق معتقد بود ایران از شرایط داخلی سیاسی نابسامان این کشور در آن زمان برای بهبود وضعیت خود در مذاکرات سود جسته است. ایران هم از این قرارداد ناراضی بود و در دهه ۱۹۶۰ آن را فسخ کرده و خواستار مذاکرات برای تعیین خط مرزی جدید شد و هم زمان با حمایت از شورشیان کرد در شمال عراق این کشور را تحت فشار گذاشت. نهایتاً در عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر عراق خواستههای ایران در زمینه شط العرب را پذیرفت و خط تالوگ برای نخستین بار مرز رسمی دو کشور در این رودخانه شد و ایران هم پس از آن حمایت از شورشیان کرد عراقی را پایان داد. اما پنج سال بعد و پنج روز پیش از آغاز جنگ صدام حسین این قرارداد را فسخ کرده و مدعی شد این پیمان به دلیل عدم رعایت مفاد آن از سوی ایران اعتبار خود را از دست داده است.[۷۵][۱۰۰] بنابراین عراق که در طول سالهای بعد سیاستهای ضد غرب و ضدصهیونیستی را تبلیغ میکرد،[۹۶] در سال ۱۹۸۰ و پس از سقوطِ شاه سیاستِ ایرانیستیزی را در دستورِ کارِ عراقیها قرار داد. سفیر عراق در لبنان در ۱۲ آبان ۱۳۵۸ در مصاحبه با روزنامه النهار بیروت گفت:[۱۰۱] . بهبود شرایط با ایران منوط به تحقق ۳ شرط اصلی است: ۱- تجدیدنظر در پیمان نامه ۱۹۷۵ الجزایر دربارهٔ اروند رود ۲- اعطای خودمختاری به عشایر کرد و بلوچ و عرب ۳- خروج نیروهای نظامی ایران از جزایر سه گانه ایرانی مورد مناقشه و سراسر خلیج فارس . صدام حسین مدعی بود که نظام بعثی از همان ابتدای انعقاد قرارداد مرزی ۱۹۷۵ در زمان شاه، خود را مغبون میدیده.[۱۰۲]
تسلط بر خلیج فارس
صدام متوجه خلاء ناشی از سقوط شاه به عنوان ژاندارم خلیج فارس شده بود و تلاش داشت تا نقشی که پیش از آن محمدرضا پهلوی ایفا میکرد را بر عهده گیرد.[۹۷] او برای اینکار نیاز به مرز آبی کافی و تسلط بر خلیج فارس داشت.[۱۰۳][۱۰۴] به گفته جیمز بیل، دلیل اصلی شروع جنگ و مناقشات سیاسی قبل از آن را بهطور کلی میتوان در «تسلط یافتن بر خلیج فارس» دانست. تحقق این هدف برای مصر و عربستان سعودی و سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس چندان ناخوشایند نبود.[۱۰۵]
ضعف ایران پس از انقلاب
به نظر میرسد که باور عمومی در میان مقامات عراق این بود که پس از انقلاب، ایران دچار ضعف شده و برای عراق فرصت مناسبی فراهم آورده تا توازن قبلی قوا در خلیج فارس را با یک حمله نظامی برهم زده و همزمان راه حل جدیدی برای مشکلات عراق با شیعیان جنوب و کردهای شمال این کشور جلوی پای آنان بگذارد.[۱۰۶] . در یک سال اول انقلاب و علیالخصوص بعد از وقوع کودتای نوژه، بسیاری از افسران بلندپایه ارتش تصفیه شدند که باعث از بین رفتن ساختار ارتش شد. عراق بعثی که حکومت وقت ایران را بابت اصطکاکهایش با ایالات متحده و عدم روابط دوستانهاش با شوروی در مظان قرار گرفتن در انزوای سیاسی میدید هرگونه تقابل نظامی با ایران را آسانتر تصور میکرد.[۱۰۷] . نیویورک تایمز در ۲۶ فروردین ۱۳۵۹ یا ۱۹۸۰/۴/۱۵: از زمانی که ایران شاهنشاهی به ایران انقلابی تبدیل شده، نیروهای مسلحش به نیروهای بی انضباطی تبدیل شده اند. بر اساس یک تخمین تمامی هواپیماهای پیشرفته اف-۱۴ تام کت ایران زمین گیر شده اند و تنها نیمی از اف-۴ها و اف-۵های ایران قابل استفاده اند. [۱۰۸] .
موافقت آمریکا
دو ماه پیش از آغاز جنگ، صدام حسین و زیبیگنیو برژینسکی در عمان با یکدیگر دیدار کردند. باور بنی صدر این بود که برژینسکی در این ملاقات به صدام اطمینان داده که ایالات متحده مخالفتی با الحاق خوزستان به عراق ندارد.[۱۰۹]
خطر حکومت شیعی
نگرانیهای روزافزون صدام از یک حکومت شیعه در همسایگی خود که تهدیدی برای کشور خودش با جمعیت پرشمار شیعه محسوب میشد عزم وی را برای تقابل بیشتر با ایران جزم نمود.[۱۰۷]
نظر انگلستان در خصوص اپوزیسیون و جنگ عراق با ایران
گزارش سری دیوید میرز مسئول بخش خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا به تاریخ ۲۵ سپتامبر/ سوم مهر، خبر از سفر بختیار به عراق در آستانه حمله نظامی عراق به ایران ۲۲ سپتامبر/۳۱ شهریور میدهد. در این گزارش عنوان شده که عراق از اپوزیسیون ایرانی خواسته تا در جبهه های نبرد پشت سر نیروهای عراقی حاضر شوند تا دولت خود را در مناطق اشغالی تشکیل دهند . روند این رایزنیها در دیدارهای بعدی لرد جورج براون در آن زمان: معاون سابق وزیر خارجه بریتانیا و نماینده حزب کارگر با مقامات عراقی، بختیار و اویسی در پاریس و مقامات وزارت خارجه بریتانیا ادامه یافت. لرد جورج براون در آخرین روزهای اکتبر ۱۹۸۰ با صدام حسین و طارق عزیز معاون نخست وزیر عراق دیدار کرد. در بازگشت او از بغداد، سفارت بریتانیا در کویت دو گزارش در تاریخ ۲۹ و ۳۰ اکتبر/ هفتم و هشتم آبان، شمه ای از دیدار براون با مقامات عراقی را به لندن ارسال کرد. در گزارش نخست، جورج براون بر اساس گفت و گو با سران عراق عنوان کرد که با توجه به مواضع ضدغربی خمینی و معتدل تر بودن صدام از این جهت، به صلاح حکومت بریتانیا است که با اپوزیسیون ایرانی برای سرنگونی حکومت تهران کمک کند. براون با تشبیه کردن اقدام احتمالی گروه بختیار و اویسی تأکید کرد که آنان میتوانند به شیوه نهضت مقاومت ملی فرانسه در جنگ جهانی دوم، با همکاری با طرف مقابل ضمن استفاده از ضعف حکومت ایران، خوزستان را جدا کرده و حکومت خود را در آن جا شکل دهند.[۱۱۱] .
نابسامانی سیاست خارجی ایران پس از انقلاب و اظهارات نسنجیده مسئولین
پس از پیروزی انقلاب سیاست خارجی و دستگاه دیپلماسی ایران ازیکطرف تحت تأثیر شرایط بحرانی و بیثباتی سیاسی حاکم بر جامعه قرار داشت. از سوی دیگر، به دلیل ماهیت تجدیدنظرطلبانه انقلاب یک نوع سردرگمی و آشفتگی تصمیمگیری و اجرا بر کارگزاران سیاست خارجی کشورحاکم شده بود. اختلافات دولت موقت با شورای انقلاب و بینش و منش رهبر انقلاب نیز بود. در این شرایط، رقبای منطقه ای و قدرتهای بزرگ با احساس خطر از بازتابهای انقلاب در صدد مقابله با آن بودند. قطب زاده در سفر به سوریه سخنان تندی در خصوص عراق ایراد کرد که با توجه به تنش حاکم بر روابط دو کشور، ناشیانه و غیرمتعارف بود. ضمن اینکه هدف و منظور خاصی از انجام این سفرها تعقیب نمیشد. او در اجلاس وزیران امور خارجه کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی در اسلامآباد پیشنهاد کرد یک بند به گزارش اجلاس در خصوص محکومیت قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر افزوده شود. بنیصدر در اول فروردین ۱۳۵۹ در سخنرانی قبل از خطبه های نماز در بهشتزهرا گفت: سفیر عراق یک بار پیش من آمد، به او گفتم به رئیس خودت بگو که اگر فکر کنید تیر و تفنگ دشمن، ما را ناراحت میکند، ابداً؛ چون اینها برای ما مثال نقلونبات میباشد و هیچ ناراحت نیستیم. ما در مورد اینکه شما دست تان را از وطن ما کوتاه بکنید مذاکره نمیکنیم… ملت برادر ما عراق هم بداند همانطور که ما میتوانیم نماینده ابرقدرت آمریکا را بیرون کنیم، میتوانیم با توطئه های بینالمللی هم مبارزه کنیم. آنها هم میتوانند این کار را بکنند و زودتر کلک صدام حسین را بکنند.
زمانی که مقامات عراقی شروطی را همچون خروج بیقیدوشرط از سه جزیره، بازگرداندن وضعیت اروند به شرایط قبل از معاهده ۱۹۷۵ و به رسمیت شناختن عرب بودن مردم خوزستان و عنوان عربستان برای آن را برای پایان دادن به مخاصمه مطرح کردند؛ قطبزاده در اقدامی تلافی جویانه که حاکی از انفعال و بیبرنامگی بود؛ سه شرط را برای حل اختلافات با عراق مطرح کرد: نابودی رژیم صدام حسین - پیوستن عراق به کشورهای ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی - آزادی تمام زندانیان سیاسی عراق و مردم این کشور و در رأس آنها آیت الله صدر - قطبزاده اعلام کرد تا حصول شروط مذکور از پای نخواهد نشست.[۱۱۲] . در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۹–۳۰ آوریل ۱۹۸۰ صادق قطب زاده وزیر خارجه وقت در مصاحبه با رادیو مونت کارلو گفت: همه دول خلیج فارس از نظر تاریخی جزوی از ایران بودهاند.[۱۱۳] .
رد سفیر حسن نیت صدام حسین توسط روح الله خمینی
صدام در ابتدای انقلاب آخر بهمن ۱۳۵۷ موسی موسوی اصفهانی را برای دیدار با روح الله خمینی برای آشتی و دلجویی نسبت به رفتار خود زمانی که خمینی در عراق بوده است به ایران فرستاد. موسی پیام صدام را که حاکی از آمادگی عراق برای همکاری با حکومت اسلامی در ایران بود به روح الله خمینی رساند، ولی پاسخ خمینی منفی بود. صدام پیغام داده بود از رفتار خود پوزش میخواهد. آماده همه گونه جبران و همکاری با دولت جدید است.[۱۱۴][۱۱۵] بنی صدر در مصاحبه سال ۲۰۰۴ با حسین دهباشی میگوید خمینی گفت صدام میخواهد از ما مشروعیت بگیرد. او مشروعیت ندارد و شش ماه بیشتر در عراق باقی نخواهد بود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: هفته دفاع مقدس