عراق

در دوره‌ های تاریخی عراق بخشی از شاهنشاهی‌های حاکم بر ایران بود و از فرهنگ ایرانی تأثیر بسزایی گرفته است؛ یکی از پایتخت‌های ساسانیان به نام تیسفون هم در عراق کنونی قرار داشته است و هنوز هم برخی شهرها و استان‌های عراق همچون الانبار یا بغداد نام‌های ایرانی دارند. شهرهای دیگر عراق هم نام‌های ایرانی داشتند مانند سورستان -->> کوفه، شهربان-->> مقدادیه، آشب-->> عمادیه.[۳۲] در دوران مدرن و شاهنشاهی صفوی، ایران در طول سال‌های ۱۵۰۱–۱۵۳۳ و ۱۶۲۲–۱۶۳۸ عراق را در کنترل داشت.

کردستان

از لحاظ تاریخی و فرهنگی، کردستان بخشی است از آنچه که امروز با عنوان ایران بزرگ شناخته می‌شود. کردها به زبان ایرانی شاخه شمال غربی تکلم می‌کنند که با زبان فارسی خویشاوندی نزدیکی دارد.[۳۳] همچنین کردها مردمانی ایرانی‌تبار هستند که در چهار کشور سوریه، عراق، ترکیه و ایران زندگی می‌کنند.

قفقاز

پیش از تشکیل حکومت ماد، حکومت‌هایی همچون اورارتو و کولخیس در قفقاز شکل گرفته بود که قدمت برخی از آن‌ها به بیش از ۴٬۰۰۰ سال نیز می‌رسد، اما در نتیجهٔ جنگ‌های فرسایشی بین این دولت‌ها از قدرت آن‌ها کاسته شد و بعدها دولت هخامنشی آن را تصرف و به خاک خود ضمیمه نمود. بخش‌هایی از قفقاز در دوره‌هایی تحت تسلط حکومت ایران قرار داشت. در اوایل سده نوزدهم میلادی جنگ‌های ایران و روس بر سر تسلط بر مناطق جنوبی و شرقی قفقاز درگرفت. در پایان دورهٔ اول جنگ روسیه با انعقاد عهدنامهٔ گلستان بیشتر مناطق قفقاز و در پایان دورهٔ دوم جنگ با عهدنامهٔ ترکمانچای تقریباً تمامی این منطقه را به تصرف خود درآورد. با فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ سه جمهوری گرجستان، ارمنستان و آذربایجان در این منطقه اعلام استقلال کردند. از شاعران بزرگ پارسی‌گوی قفقاز می‌توان به خاقانی، نظامی، مجی، بدر، مهستی، هندوشاه نخجوانی و پسرش محمد بن هندوشاه اشاره کرد.[۳۴]

ارمنستان

ارمنی‌ها از دوران هخامنشی بخشی از شاهنشاهی‌های متعدد ایران بودند؛ و از فرهنگ ایرانی به شدت تأثیر پذیرفتند. ارمنی‌ها البته از شاخه دیگری از گویشگران زبانهای هند و اروپایی هستند که به زبان‌های ایرانی مستقیماً مربوط نیست. در واقع ارمنستان باستانی ترکیبی بود از فرهنگ بومی، فرهنگ ایرانی و فرهنگ هلنی/مسیحی. در طول سده‌های بعد، در اثر برخورد با روس‌ها، رومی‌ها، اقوام اروپایی و لبنانی‌ها، هر یک از این اقوام و ملل، تأثیری بر فرهنگ ارمنی‌ها گذاشتند.

سرزمین‌های آذربایجان

پس از عهدنامه گلستان، ایران تمامی خانات جنوب قفقاز، شامل خانات باکو، خانات شیروان، خانات قره باغ، خانات گنجه، خانات شکی، خانات قبا و بخشی از خانات تالش را به امپراتوری تزاری واگذار کرد. دربند هم به همین شیوه به روس‌ها واگذار شد. این خانات امروز منطقه‌ای را تشکیل می‌دهند که جمهوری آذربایجان خوانده می‌شود. پس از عهدنامه ترکمانچای، ایران علاوه بر این سرزمین‌ها، خانات نخجوان و مغان و همین‌طور ایروان را هم به روس‌ها واگذار کرد. این مناطق امروز جمهوری‌های آذربایجان و ارمنستان را تشکیل می‌دهند. بیشتر این مناطق هنوز هم نام‌های ایرانی یا نام‌هایی برگرفته از زبان‌های ایرانی دارند. زبان آذری هم که زیرشاخه‌ای از زبان‌های ایرانی بود تا پیش از این که ترکی آذربایجانی ساخته و جایگزین آن شود، زبان چیره آذربایجان بود.[۳۵] . به اقلیم چهارم، یعنی ایرانشهر، ناف زمین گفته‌ اند که میان رودبلخ تا آن سوی آذربایجان را در بر می‌گیرد و ارمنیه را تا فرات و دریای‌ یمن و دریای فارس را تا مکران و طبرستان. و این لقب از آنجاست که این سرزمین، میانه زمین است و در خط اعتدال واقع شده و راستی اندام و اعتدال حال مردمان آن نیز از این است؛ زیرا که آنها نه مانند مردم روم و سیسیل سرخ روی هستند و نه مانند حبشیان سیاه، و نه مانند زنگیان سوخته و تیره و نه چون تُرکان تکیده ‌اند و نه چون مردمان چین کوتاه قد (ثعالبی نیشابوری، ثمارالقلوب، ص۴۱۷)

گرجستان

ایبریا قفقاز (گرجستان) طی هزاران سال همواره تحت نفوذ سیاسی فرهنگی و قومی هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان بوده است. ایبریای قفقاز (گرجستان)، مناطق کارتلی و کاختی در دوران ساسانی مناطقی ایرانی بودند و تبار ایرانی به‌خصوص خاندان مهران و دیگر خاندان‌های ساسانی و ایرانی همانند خسرویانی‌ها، گوارامی‌ها، نرسیانی‌ها و باگراتیونی‌ها به‌شدت در ایبریای قفقاز (گرجستان) پررنگ بوده است؛ به طوریکه تا ده‌ها قرن و اوایل قرن نوزدهم این فرمانروایی‌ها در اختیار این خاندانها بوده است. در دوران صفوی هم برخی رجال سرشناس و بزرگ حکومتی از اهالی گرجستان بودند.[۳۶] شرق گرجستان از زمان حمله آغامحدخان قاجار تا سال ۱۷۸۳ هم تحت قیومیت ایران بود تا اینکه در طی عهدنامه گرجیوسک در ۲۴ ژوئیه ۱۷۸۳ این مناطق بخشی از امپراتوری روسیه شناخته شدند. ایران بعدها طی قرارداد گلستان و ترکمانچای رسماً از ادعای مالکیت بر این مناطق چشم پوشی کرد.

نخجوان

در دوران ساسانی، نرسه، هفتمین پادشاه از این سلسله، استحکامات نظامی در این منطقه ایجاد کرد. برخی شخصیت‌های فرهنگی و ادبی ایران در دوره قاجار هم از این منطقه بودند. نخجوان هم در سده نوزدهم و طی دو قرار داد گلستان و ترکمانچای از ایران جدا شد.

قفقاز شمالی

بخش شمالی قفقاز که امروز در جنوب روسیه قرار دارد، شامل جمهوری‌های داغستان، چچن، اوستیای شمالی-آلانیا، کاباردینو-بالکاریا برای مدت‌های طولانی قسمت‌هایی از ایران و در حوزه تمدنی ایران بود تا اینکه در قرون هجدهم و نوزدهم توسط امپراتوری روسیه تصاحب شد. تأثیرهای فرهنگ ایرانی حتی تا تاتارستان در مرکز روسیه هم قابل مشاهده است. برای نمونه بسیاری از مناطق در قفقاز از سبک معماری ساسانیان در دربند تقلید می‌کنند. حتی امروز هم پس از دهه‌ها جدایی این مناطق، رگه‌هایی از فرهنگ ایرانی همچو بزرگداشت نوروز در آن‌ها دیده می‌شود.[۳۷]

آسیای مرکزی

تاریخ آسیای مرکزی و سکاستان

در دوران پیش از اسلام و دوران خلافت خلفای اموی و عباسی، آسیای میانه ایرانی بود و اقوامی مانند باختری‌ها، سغدی‌ها، خوارزمی‌ها و مردم نیمه عشایر سکاها و داهان‌ها، خود را ایرانی می‌دانستند. و به زبان‌های ایرانی شرقی صحبت می‌کردند. پس از پراکنده شدن اقوام ترک، آسیای میانه به میهن قزاق‌ها، ازبک‌ها، تاتارها، ترکمن‌ها، قرقیزها و اویغورها تبدیل شد. زبان‌های ترکی تا حد زیادی جای زبان‌های ایرانی را که در این منطقه صحبت می‌کردند، گرفتند.[۳۸][۳۹] در واقع پس از بیش از هزار سال در طول هزاره اول که آسیای میانه جایگاه مردمان باستانی ایران بود و به توران زمین ایرانی یا ایران بیرونی معروف بود، توسط عشایر مختلط ترک‌زبان اشغال شد. قزاق‌ها، ازبک‌ها، تاتارها، ترکمن‌ها، قرقیزها و اویغورها همگی درصدی از ژنتیک ایرانی را به ارث برده ‌اند و زبان‌های آن‌ها نیز واژگان زیادی از زبان فارسی و زبان‌های ایرانی را در خود دارند. زبان میانجی یا زبان رسمی بسیاری از حکومت‌های هزار سال اخیر در این مناطق زبان فارسی بوده است و فقط در دو سده اخیر با اشغال توسط روسیه و چین و تلاش پانترکیسم، این زبان‌ها دیگر به ندرت در این مناطق به چشم می‌خورند. نام بسیاری از مکان‌ها و شهرها در این منطقه برگرفته از زبان فارسی است.[۴۰][۴۱][۴۲][۴۳] . آسیای مرکزی در درازای تاریخ با کوچ‌نشینان و جادهٔ ابریشم یادآوری شده است و مانند جاده ‌ای برای پیوند مردم، جابجایی کالاها و اندیشه‌ها بین اروپا، خاورمیانه، آسیای جنوبی و آسیای شرقی بوده است. آسیای مرکزی در باستان و از آغاز تاریخ از پنج سرزمین مرگیانا (مرو)، غرب (باکتریا)، سغد، خوارزم و سکاستان تشکیل شده‌بود که مردمانشان ایرانی‌ تبار بودند و به زبان‌های ایرانی میانه سخن می‌گفتند[۴۴][۴۵] و این سرزمین‌ها در دوران باستان به مرور بخشی از شاهنشاهی ایران شدند.[۴۶]

سکاستان یا سرزمین سکاها یا سکیتیه یا تورانیان"منابع غربی) "به یونانی کهن: Σκυθία، Skuthia

سکوثیا) سرزمینی بود در اوراسیا که از ۴۰۰۰ پیشامیلاد تا سدهٔ ۲ پسامیلاد (به مدت حدود ۴۲۰۰ سال) زیستگاه گروهی از مردمان ایرانی‌تبار[۴۷][۴۸][۴۹][۵۰][۵۱][۵۲][۵۳][۵۴] و از قوم آریایی بودند به نام سکا بود. مرزهای آن در گذر زمان جابه‌جا شده است ولی معمولاً مرزهای غربی آن گسترده‌تر از آن بود که در این نقشه نشان داده شده است. این کشور در شمال پارتیه ایران امروزی و در جای امروزی روسیه و اوکراین و چندین کشور دیگر جای داشت. پس از ۴۲۰۰ سال نام این کشور به مدت ۳۰۰ سال سکِستان بود و کم‌کم به توران تغییر کرد و در دوره قاجار کاملاً نابود شد. تنها اسناد و مدارک از ۴ پادشاه هست ولی گمان می‌رود سکیستان بیش از ۱۳۰ پادشاه داشته است. گمان می‌رود اجداد مردمان کنونی شمال ایران و کشورهای حاشیه قفقاز سکاهای باستانی باشند. دین سکائی بسیار شبیه به دین ایران باستان بوده و آن دسته از سکایی‌هایی که در اثر مهاجرت‌های گسترده در مجاورت یونان قرار گرفتند تحت تأثیر دین و فرهنگ یونانی قرار گرفتند.[۵۵]

قزاقستان

ساکنان اصلی آسیای مرکزی از مردم ایرانی‌تبار سَکا بودند.[۵۶] مردمان ترک‌تبار از سده پنجم به این‌سو آغاز به نفوذ و کوچ در این منطقه کردند. بخش‌های بزرگی از مناطق جنوبی قزاقستان امروزی (در حدود ۶۰۰ هزار کیلومتر مربع) تا اواسط سده هجدهم میلادی (مرگ نادرشاه در سال ۱۷۴۷ میلادی) از اراضی ایران افشاری به حساب می‌آمدند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: مناطق جدا شده ازخاک ایران

تاريخ : جمعه ۴ مهر ۱۴۰۴ | 9:45 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |