جمهوری اسلامی ایران

مردم ایران در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ شمسی به رهبری امام خمینی علیه سلطنت پهلوی قیام کردند و نظام سیاسی جدیدی با قالب جمهوری اسلامی جایگزین نظام سلطنتی کردند. در همه‌پرسی ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، با شرکت ۹۸.۲% کل واجدین شرایط رأی دادن، که بیش از ۹۷% آنان به جمهوری اسلامی رأی دادند، رسمیت یافت.

جمعیت و زبان

جمعیت ایران مطابق با سرشماری سال ۱۳۹۵ شمسی در حدود ۸۰,۰۰۰,۰۰۰ نفر بوده است؛ که حدود ۴۰ میلیون و پانصد هزار نفر از این جمعیت مرد و حدود ۳۹ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر زن هستند. از این جمعیت حدود ۵۹ میلیون نفر در نقاط شهری و حدود ۲۰ میلیون نفر در نقاط روستائی ساکن هستند.[۴] . مطابق با سرشماری سال ۱۳۹۵ در حدود ۹۹.۶ درصد مردم ایران مسلمان هستند.[۵] که بیش از ۹۰ درصد آنان پیرو مذهب شیعه دوازده امامی هستند. مسلمانان سنی مذهب بیش‌تر در استان‌های کردستان، گلستان، خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان ساکن هستند. اقلیت‌های مسیحی، یهودی و زردشتی نیز با آرامش کنار هم میهنان مسلمان خود زندگی می‌کنند و نمایندگانی در مجلس شورای اسلامی دارند. بیشترین ساکنان فلات ایران به زبان فارسی سخن می گویند که زبان رسمی کشور ایران است، اما زبان‌ها و لهجه های متعددی مانند ترکی، کردی، بلوچی، عربی، لری، گیلکی و جز آنها نیز وجود دارد.[۶] .

شهرهای ایران

تهران پایتخت کشور ایران است که در دامنه ‌ی جنوبی رشته کوه البرز و در ۱۲۰ کیلومتری دریای خزر جای دارد. بیش‌تر مرکزهای اقتصادی، علمی و فرهنگی ایران در این شهر جای گرفته‌اند و شاهراه‌های اصلی کشور از این شهر به مرکز استان‌ها کشیده شده‌ اند. شهرهای شیراز، اصفهان و همدان به جهت اینکه مدتی طولانی پایتخت ایران بوده اند، از لحاظ ابنیه تاریخی جایگاه ویژه ای دارند. مشهد و قم دو شهر مذهبی اصلی هستند. مشهد که مرکز استان خراسان رضوی است، بارگاه مقدس امام رضا علیه السلام، هشتمین پیشوای شیعیان را در خود جای داده است. بارگاه مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام، خواهر امام رضا علیه السلام نیز، در شهر قم قرار دارد. قم مرکز پژوهش‌های دینی نیز هست و حوزه علمیه قم یکی از دیرین‌ترین مرکزهای دینی و آموزشی ایران است.

ایران بزرگ

ایران بزرگ یا ایران‌زمین یا ایرانشهر[۱][۲] محدودهٔ جغرافیایی و حوزهٔ تمدنی فلات ایران و جلگه‌های مجاور آن،[۳] دربرگیرندهٔ ایران کنونی، بخش بزرگی از قفقاز ارمنستان، آذربایجان، گرجستان ، افغانستان و آسیای میانه، دربرگیرندهٔ تاجیکستان و ازبکستان کنونی، ماوراءالنهر و خوارزم و مناطق جنوبی دریاچه‌ی خوارزم آرال تا دریای کاسپین، پاکستان و کشمیر، کوه‌های هندوکش و مناطق غربی چین امروزی و نیز کرانه‌ها و آبخوست‌های جنوبی خلیج فارس و در غرب، شامل تمام منطقه‌های میان‌رودان، کردستان و بخش شرقی ترکیه امروزی و آناتولی است؛[۴] کاربرد تاریخی ایران صرفاً محدود به بخش غربی آن، که هم‌اکنون به این نام خوانده می‌شود نبوده و تمام مرزهای سیاسی کشورهایی که تحت تسلط ایرانیان بود، همچون میان‌رودان و اغلب ارمنستان و جنوب قفقاز را هم دربرمی‌گرفته است.[۵][۶] . مفهوم ایران بزرگ، از جنبه‌های گوناگون، ریشه در تاریخ چند هزار ساله ایران دارد. از اواسط دوران صفوی تا قاجاریه، ایران بسیاری از سرزمین‌های خود را از دست داد. از جمله واگذاری کردستانات در ترکیه و عراق امروزی به امپراتوری عثمانی ۱۵۳۳ میلادی ، واگذاری خانقین، دیالی در عراق امروزی طی معاهده زهاب، واگذاری هرات در افغانستان طی معاهده پاریس در سال ۱۸۵۷ میلادی[۷][۸][۹] و واگذاری مناطق ارمنستان، خانات باکو و شرق گرجستان که پیشتر بخشی از ایران بودند بر طبق عهدنامه گلستان ۱۸۱۳. م[۱۰] و خانات ایروان، نخجوان و تالش شمالی طبق عهدنامه ترکمانچای ۱۸۲۸. م در نتیجه شکست ایران در جنگ‌های ایران و روسیه، استان‌های قفقازی به روسیه واگذار شد و مرزهای جدید در طول رودخانه ارس شکل گرفت.[۱۱][۱۲] .

ریشه نام ایران

نام ایران به معنای سرزمین آریایی‌ها "ایرها"، شکل پارسی نو واژه آریانام از زبان پیشا ایرانی و به معنای آریایی‌ها است؛ که نخستین بار در زبان اَوِستایی به صورت آریانم آمده است. زبان اوستایی در شمال شرق ایران بزرگ یا آنچه امروز تُرکمنستان و تاجیکستان خوانده می‌شود، مورد استفاده بود [۱۳][۱۴][۱۵][۱۶] . اگرچه عنوان ایران تا اواخر دوران شاهنشاهی اَشکانی، مفهوم قومی، زبانی و دینی معلوم داشت، اما تابدان روز نسبتاً دارای بار سیاسی نبود. "شاهنشاهی ایران" یا "ایرانشهر" در مفهوم سیاسی به دوران ساسانیان بازمی‌گردد؛ که در نتیجه پیوند میان حکومت جدید و روحانیت زرتشتی پدید آمد. آن‌طور که از شواهد موجود برمی‌آید این همگرایی ایده "شاهنشاهی ایران یا ایرانشهر را بیش از پیش تقویت کرد.[۱۳] . ایران یک درون‌نام برای این سرزمین است؛ یعنی حکومت‌ها و مردم ایران همواره در طی تاریخ از سرزمین خود با نام ایران یاد می‌کرده‌اند؛ اما کشورهای غربی برای ارجاع به کشور ایران به دلیل تاثیرپذیری از سنت تاریخ‌نگاری یونانی از نام پرشیا یا پارس بهره می‌بردند. در سال ۱۹۳۵ در زمان سلطنت رضا شاه پهلوی، نام ایران رسماً در مجامع بین‌المللی به‌عنوان نام بخش‌های به‌جا مانده از سرزمین ایران به کار رفت.[۱۷] تا پیش از آن ایران معمولاً با نام «سرزمین پارس» به انگلیسی: Persia) شناخته می‌شد و مردم ایران با نام «پارسی» انگلیسی: Persian) شناخته می‌شدند. در کتاب تاریخ طبری آمده است که، فریدون قسمت میانه و آباد زمین را که اقلیم بابل است و آن را خنارث گفتند با هند و سند و حجاز و جاهای دیگر به ایرج داد که برادر کوچک‌تر بود و او را بیشتر از همه دوست داشت و بدین سبب اقلیم بابل ایرانشهر نام گرفت.[۱۸] . کلمه ایران، از ریشه آرین و آرین از ریشه آریایی است و مناطقی را که نژاد آریایی ساکن بودند بعدها به فلات ایران اطلاق نمودند، ایران به معنی سرزمین مردمان خوب یا سرزمین مردمان پاک می‌باشد.

مفهوم

ریچارد فولتس می‌گوید: «گمان می‌رود مردمان ایران بزرگ - منطقهٔ فرهنگی که از خاورمیانه تا قفقاز، خوارزم، ماوراءالنهر، بلخ و پامیر امتداد دارد و مردمان آن مادها، پارس‌ها و پارت‌ها و سغدیان بودند - پیش از اسلام همگی آیین زرتشتی داشتند». این دیدگاه اگرچه در میان دانشمندان رواج دارد اما تا حدی هم اغراق‌آمیز است. فولتس استدلال می‌کند: "اگرچه ایرانیان معابد، نمادها و اساطیر مذهبی مشابه داشتند اما در حقیقت خدایان متعددی پرستیده می‌شدند، علی‌الخصوص میترا خدای پیمان‌ها و آناهیتا خدای آب‌ها. اما خدایان دیگری هم برحسب زمان و مکان یا بر حسب گروه‌های مختلف مورد پرستش قرار می‌گرفتند".[۱۹] . ریچارد فرای ایران بزرگ را شامل بخش بزرگی از قفقاز، عراق، افغانستان، پاکستان و آسیای مرکزی می‌داند که از طریق نفوذ فرهنگی تا چین و غرب هند گسترش می‌یابد. به گفته فرای: "ایران شامل تمام مردمان و سرزمین‌هایی است که در آن‌ها زبان‌های ایرانی به کار می‌رود و تمام بخش‌هایی که فرهنگ ایرانی در آن رواج داشته است را شامل می‌شود".[۲۰] . به گفته جی پی مالری و داگلاس کیو آدامز در بیشتر بخش غربی ایران بزرگ در زمان هخامنشی، زبان‌های ایرانی شاخهٔ جنوب غربی به کار می‌رفت در صورتی که در بخش شرقی آن زبان ‌های ایرانی شاخه شرقی که با زبان اوستایی خویشاوندی داشت، متداول بود.[۲۱] . پس از چیرگی مغول بر ایران سلسله ایلخانان بر ایران مسلط شدند[۲۲] و اولجایتو در طول سال‌های ۱۳۰۴–۱۳۱۷ میلادی بر این سرزمین فرمان می‌راند.[۲۳] . منابع اولیه همچون میر خاوند تاریخ ‌نویس دوران تیموری، محدوده ایرانشهر (ایران بزرگ) را از رود فرات تا رود سیحون توصیف می‌کنند.[۲۴]از دیرباز تاکنون قومیت هیچ‌گاه عامل جدایی در ایران بزرگ نبوده؛ ریچارد فرای می‌گوید: من بارها عنوان کردم که مردمان آسیای مرکزی چه ایرانی زبان و چه ترک‌زبان تنها یک فرهنگ، یک مذهب و ارزش‌ها و سنت‌های یکسان دارند و تنها عامل جدایی ایشان زبان است. در دوران مدرن، مداخله استعمار غرب و قومیت موجب جدایی استان‌های ایران بزرگ شد. همان‌طور که پاتریک کلاسن می‌گوید ناسیونالیسم قومی حتّی اگر به گذشته‌های دورتر نسبت داده شود، پدیده‌ای مربوط به سده نوزدهم است.[۲۵] با این حال ایران بزرگ پس از یک جغرافیای سیاسی که در ابتدا شکل گرفت، بیشتر به یک ابر کشور فرهنگی تبدیل شد. حمدالله مستوفی، جغرافی‌دان قرون وسطی در نزهت القلوب می‌نویسد: چند شهر است اندر ایران مرتفع تر از همه - بهتر و سازنده تر از خوشی آب و هوا - گنجه پر گنج در اران، صفاهان در عراق - در خراسان مرو و طوس، در روم باشد اقسرا . تاریخ ایران کمبریج محدوده تاریخی و فرهنگی ایران بزرگ را شامل ایران امروز، بخش‌هایی از چین، افغانستان و جمهوری‌های جدا شده از شوروی سابق معرفی می‌کند.[۲۶] فهرستی از این مناطق در دنباله این نوشته درج شده است.

پیشینه

در دوران پیش از اسلام، ایرانیان سرزمین‌های زیر دست خود را به دو بخش تقسیم کرده بودند و آن‌ها را ایران و اَنیران می‌خواندند. ایران شامل بخش‌هایی بود که در آن مردمان ایرانی‌تبار باستان یا ایرانی زبان سکونت داشتند و آن منطقه از کشوری که هم‌اکنون به نام ایران خوانده می‌شود، به ‌مراتب گسترده‌تر بود. چنین مفهومی از ایران به‌عنوان یک سرزمین ایران بزرگ را شکل داد. بعدها تغییرات بسیاری در مرزها و مناطقی که ایرانیان در آن زندگی می‌کردند، ایجاد شد؛ اما کماکان زبان و فرهنگ ایرانی بر بسیاری از بخش‌های ایران بزرگ باقی ماند. برای نمونه، پیش از اشغال آسیای مرکزی و قفقاز توسط روسیه، زبان فارسی در این مناطق زبان اصلی ادبی بود. آسیای مرکزی همان‌جایی است که زبان پارسی نو در آن شکل گرفت. حتی فراتر از این‌ها به اعتراف دولت انگلستان، پیش از اشغال عراق توسط انگلستان در سال‌های ۱۹۱۸–۱۹۳۲ میلادی و اعمال ممنوعیت‌ها، در کردستان عراق زبان فارسی بکار می‌رفت.[۴] . با پیشروی مدام امپراتوری روسیه به سرزمین‌های جنوبی پس از دو جنگی که به ایران تحمیل شد و عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای و همین‌طور مرگ نابهنگام عباس میرزا در سال ۱۸۲۳ و قتل میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، صدر اعظم ایران، بسیاری از خانات آسیای مرکزی امید خود را به پشتیبانی ایران در مقابل ارتش تزاری از دست دادند.[۲۸] ارتش روسیه سواحل آرال را در ۱۸۴۹، تاشکند را در سال ۱۸۶۴، بخارا را در سال ۱۸۶۷، سمرقند را در سال ۱۸۶۸ و نواحی خیوه و آمودریا را در سال ۱۸۷۳ تصرف کرد. پاتریک کلاسون از انستیتو واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک در واشینگتن: "بسیاری از ایرانیان منطقه نفوذ فرهنگی خود را فراتر از مرزهای کنونی ایران می‌دانند. ایران زمانی بسیار بزرگ‌تر از مرزهای کنونی بود. در سده ۱۶ و ۱۷ نیروهای پرتغالی جزایر و بندرگاه‌های آن را تصرف کردند. در سده ۱۹ امپراتوری روسیه آنچه را که هم اینک ارمنستان و جمهوری آذربایجان خوانده می‌شود و بخش‌هایی از گرجستان را از تهران غصب کرد. کتاب‌های دانش آموزان دبستانی ایرانی دربارهٔ پیشینه ایرانیان نه تنها از شهرهایی مانند باکو می‌گویند بلکه دربارهٔ مناطقی فراتر در شمال همچو دربند در جنوب روسیه، آموزش می‌دهند. شاه [ایران] بیشتر آنچه را که در غرب افغانستان بر آن ادعای مالکیت داشت طی جنگ‌های ایران و انگلستان ۱۸۵۶–۱۸۵۷ از دست داد. در سال ۱۹۷۰ سازمان ملل متحد برای جداسازی بحرین که ایران ادعای تملک بر آن را داشت، رایزنی کرد. سده‌ها پیش نفوذ ایرانیان از جانب غرب به عراق کنونی و فراتر از آن می‌رسید. وقتی جهان غرب ایران را به مداخله در مناطقی فراتر از مرزهای خود متهم می‌کند، حکومت ایران اغلب باور دارد که اعمال نفوذش صرفاً در سرزمین‌هایی است که زمانی به او متعلق بودند. به همین نهج ایران از دست همان قدرت‌هایی شکایت دارد که تا به امروز مسبب شکست‌هایش شدند.'[۲۹] . پاتریک کلاسون: "ایران امروز تنها گوشه‌ای از آن چیزی است که زمانی بود. از نظر وسعت، عراق، افغانستان، غرب پاکستان، بیشتر آسیای مرکزی و قفقاز تحت تسلط ایرانیان بود. بسیاری از ایرانیان امروز این نواحی را بخش‌های ایران بزرگ به‌شمار می‌آورند[۳۰]

«از زمان هخامنشیان، ایران به وسیله عوامل جغرافیایی تحت حفاظت بود. اما کوه‌های بلند و خالی بودن گستره فلات ایران دیگر در برابر ارتش روسیه یا نیروی دریایی انگلستان کافی نبود و ایران سقوط کرد. در ابتدای سده نوزده، آذربایجان، ارمنستان و افغانستان ایرانی بودند اما در انتهای آن سده تمامی این سرزمین‌ها در اثر مداخله نظامی اروپاییان از دست رفتند."[۳۱]

بخش‌بندی

در سده میانی (قرون وسطی) سرزمین ایران بزرگ شامل دو بخش عراق عجم بخش باختری و خراسان بزرگ بخش خاوری و علی‌الخصوص غزنویان، سلجوقیان و تیموریان امپراتوری خود را به بخش‌های خراسانی و عراقی تقسیم کرده بودند. این موضوع در کتاب‌هایی مانند تاریخ بیهقی نوشته ابوالفضل بیهقی و فضائل الأنام من رسائل حجت‌الاسلام مجموعه نامه‌های غزالی و کتاب‌های دیگر دیده می‌شود. فرارود و خوارزم اغلب بخشی از خراسان محسوب می‌شدند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: مناطق جدا شده ازخاک ایران

تاريخ : جمعه ۴ مهر ۱۴۰۴ | 9:46 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |